مقاله اخلاق و عرفان اسلامى
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله اخلاق و عرفان اسلامى دارای ۲۲ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله اخلاق و عرفان اسلامى کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب مقاله اخلاق و عرفان اسلامى
مقدمه
توجه به خود؛ موجب تکامل
خودفراموشى؛ عامل سقوط
یاد خدا؛ مانع غفلت انسان
کثرت یاد خدا؛ اصالت کیفیت
مراتب توجه به خدا
منابع
بخشی از منابع و مراجع مقاله اخلاق و عرفان اسلامى
۱- محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۴۳۳ / نهجالبلاغه، شرح ابن ابىالحدید، ج ۹، ص ۲۰۹
۲- محمدباقر مجلسى، پیشین، ج ۲، ص ۳۲
مقدمه
غفلت به عنوان منشأ سقوط انسان مطرح است و بر حسب آنچه از آیات شریفه قرآن استفاده مىشود و اعتبارات عقلى هم آن را تأیید مىکند، منشأ سقوط انسان و مانع ترقّى او «غفلت» است. محور غفلت هم خود انسان است
توجه به خود؛ موجب تکامل
وقتى غفلت از خود و مقوّمات وجودى خود منشأ غفلت از خدا و مانع تکامل انسان باشد، علاجش هم توجه است. قرآن کریم مىفرماید: «یَا ایُّها الّذینَ آمنوا عَلیکم انفسَکم لایَضُرُّکم مَن ضَلَّ اذا اهتدیتم.» (مائده: ۱۰۵) خطاب به مؤمنین مىفرماید: بر شما باد به خودتان! اگر دیگران گمراه شدند، ولى شما هدایت شدید، گمراهى آنها به هدایت شما ضررى نمىزند. در ذیل این آیه شریفه، علاّمه طباطبایى بحث مفصّل و ذى قیمتى را در جلد ششم تفسیر المیزان درباره معرفت نفس و مراتبى که دارد مطرح نمودهاند و اینکه معرفت نفس به معرفت حقیقى الهى مىانجامد
صرفنظر از بحثهاى دقیقى که ایشان در آنجا مطرح کردهاند، این جملهاى که مىفرماید: «بر خودتان باد به وجود خودتان!» (توجه به ذات خودتان داشته باشید) مىتواند متضمّن چند مرتبه از توجه باشد که مىتوان بعضى از اینها را ظاهر آیه و بعضى را بطونش تلقّى کرد. از اینکه مىفرماید: اگر شما هدایت شدید گمراهى دیگران به شما ضرر نمىزند این معنا به ذهن متبادر مىشود که وقتى انسان در شرایط خاصى، توجهش معطوف به جامعه، به دیگران و به محیط شود، از خودش غافل مىشود. نمونه سادهاش این است که براى همه ما کما بیش اتفاق مىافتد که با یک کسى که معاشرت داریم، چه در داخل خانواده و چه در محیط کار و مدرسه، گاهى توجه ما به عیوب طرف مقابلمان جلب مىشود و با انگیزههاى نفسانى همراه با وسوسههاى شیطانى سعى مىکنیم عیبهاى او را جستوجو کنیم و از حسنهایش غافل مىشویم. اگر درباره او از ما سؤال کنند، اول چیزى که به ذهنمان مىرسد عیبهاى اوست. این حالت اگر ادامه پیدا کند، ملکه عیبجویى در انسان پیدا مىشود و غالباً این ملکه با نوعى از خود راضى بودن و خودپسندى همراه است. وقتى انسان دایم متوجه عیوب دیگران باشد، دیگر عیب خودش را نمىبیند؛ گویى اصلاً خودش عیبى ندارد
این یکى از مواردى است که سفارش مىشود به جاى اینکه به دیگران بپردازید، به خودتان بپردازید. کسى که متوجه عیوب خودش باشد و از خودش انتقاد کند، این توجه به خود، او را از عیبجویى دیگران باز مىدارد. این مرحلهاى از توجه به نفس در مقام یافتن عیوب است که عیب خود را پیدا کنیم، نه عیب دیگران را. اگر دنبال این باشیم که عیبهاى خودمان را پیدا کنیم و آنها را اصلاح نماییم، دیگر فرصت این را پیدا نمىکنیم که به عیبجویى دیگران بپردازیم. ولى توجه به نفس در پرداختن به خود، تنها این نیست؛ شاید بتوان گفت: این معناى ظاهرى آیه است، اما اگر دقت شود مطالب عمیقترى از آن استفاده مىشود که – همانگونه که عرض کردم – در تفسیرالمیزان به بعضى از آنها توجه شده است. وقتى مىفرماید: «لایَضُّرکم مَن ضَلَّ اِذا اهتدَیتم»، معلوم مىشود که پاى هدایت و ضلالت در پیش است. مىفرماید: وقتى شما هدایت شوید، گمراهى دیگران به شما ضررى نمىزند؛ به خودتان بپردازید. معلوم مىشود این پرداختن به خود راهى است براى هدایت شدن. از همینجا، ایشان این مطلب را استفاده مىکند که معرفت نفس طریق معرفهالله است، و توجه به خود راهى است براى توجه به خدا. و بحثهاى ذىقیمتى را آنجا مطرح مىکند
خودفراموشى؛ عامل سقوط
یکى از نکتههایى که در همینجا مىتوان به آن توجه کرد و آن را یکى از مراتب معانى این آیه شمرد، این موضوع است که تجربه کردهایم در زندگىمان گاهى حالتى پیش مىآید مستغرق در محیط خود و حوادث بیرونى مىشویم و دنبال لذتهایى مىگردیم که از بیرون عاید مىشوند و اصلاً یادمان مىرود که خودمان که هستیم و کجا هستیم و دنبال چه مىگردیم. گویا خودمان را بکلى فراموش کردهایم، بخصوص بعضى حالاتى که به نام «لهو» نامیده مىشود و سرگرمىهاى تند. در آن حالت، انسان اصلاً یادش مىرود که خودش هست. از اینگونه حالات (لهو) در شرع مذمّت شده و بعضى مراتبش تحریم شده است
این حالت خودفراموشى از خود بیگانگى به وجود مىآورد. علامتش هم این است که از اینکه آدم یاد خودش باشد، ناراحت است. تنها که مىشود – مثلاً – فرصتى پیدا مىکند تا مقدارى به خودش توجه کند که من چه هستم، که هستم؟ چه کار باید بکنم؟ کجا باید بروم؟ این تازه اول وحشت و نگرانى است. گویا از خودش وحشت دارد. با اینکه براى انسان، خودش از همه چیز عزیزتر است (الله الله فى اَعزِّ الانفسِ علیکم)۱ ولى گاهى طورى مىشود که انسان از خودش بدش مىآید، از خودش وحشت دارد. چنین حالتى وقتى براى آدمىزاد پیدا مىشود که به پرداختن به بیرون از خود عادت کرده باشد، و این زمینه بسیارى از رذایل و سقوط را در مسیر انسانیت پیش مىآورد. انسان موجودى است آگاه و این آگاهى عین علم و عین ذات اوست؛ یعنى همان ذات انسانىاش، همان روح انسانىاش اگر این حالت را از دست بدهد، به تدریج، از انسانیت خارج مىشود و دچار نوعى از خود بیگانگى مىگردد
البته غربىها مبحث «از خود بیگانگى» را به صورتهاى گوناگونى مطرح کردهاند، ولى در اسلام و در معارف اسلامى و اهلبیتعلیهم السلام به صورت بسیار عمیقترى مطرح شده است. اگر این توجه به خود به صورت صحیحى انجام بگیرد و تقویت شود، به آنجا مىانجامد که انسان این حقیقت را مىیابد که «مَن عَرفَ نَفسه فقَد عرَف ربَّه.»۲ ما این را به صورت یک مطلب تعبّدى مىپذیریم؛ چون در روایات زیادى هم از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله و هم از امیرالمؤمنینعلیه السلام نقل شده است و توجیهاتى هم براى آن مطلب ذکر مىکنیم که اگر کسى معرفت حقیقى به روح خودش پیدا کند – که نفس ما همان روح ماست و بدن به منزله لباسى است براى انسان – و حقیقت نفسش را مشاهده کند، خواهد دید که «مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرفَ ربَّه»، نه اینکه هرکس خود را بشناسد راهى براى معرفت خدا یافته است؛ کسى که خود را شناخت حقیقتاً خدا را شناخت. این دو تا معرفت توأمان هستند
این هم یک معناى بسیار دقیقى است که در آیه مزبور وجود دارد و معانى دیگرى هم مىتوان براى آن در نظر گرفت که ما در مقام تفسیر آن نیستیم. فقط به مناسبت اینکه ریشه سقوطهاى انسان لغزشهاى او و غفلت است، عرض مىکنم که محور این غفلت خود انسان است؛ غفلت از حقیقت انسانیت، از هویّت انسانى خود. این منشأ همه مفاسد مىشود. وقتى انسان به هویّت انسانى خودش توجه کند، ارتباط وجودى خود را با کسى که هر لحظه به او هستى مىبخشد مىشناسد، بعد مىبیند و مىیابد، درک مىکند که نمىتواند وجود او منفک و مستقل و منعزل از اراده الهى باشد. اینها چیزهایى است که ما شنیدهایم و خواندهایم یا دیگران گفتهاند؛ به هر حال، مفاهیمى هستند که از سطح درک ما بالاترند. ولى براى اینکه انسان بکلى غفلت از خود پیدا نکند و مستغرق در بیگانگان نشود و به یک معنا «از خود بیگانه» نشود، لازم است دقایقى را در شبانه روز اختصاص دهد به اینکه قدرى به خودش توجه کند؛ من چى هستم؟ که هستم؟ کجا هستم؟ دنبال چه مىگردم؟ و چون توجه به خود مستلزم توجه به کسى است که وجود را به او افاضه مىکند، لازمهاش توجه به خداست
یاد خدا؛ مانع غفلت انسان
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.