آرای عرفانی حکیم نظامی گنجوی
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
آرای عرفانی حکیم نظامی گنجوی دارای ۲۸۲ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد آرای عرفانی حکیم نظامی گنجوی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز آرای عرفانی حکیم نظامی گنجوی۲ ارائه میگردد
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی آرای عرفانی حکیم نظامی گنجوی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن آرای عرفانی حکیم نظامی گنجوی :
چکیده
حکیم نظامی گنجوی به عنوان یکی از ارکان ادب فارسی در تاریخ ادبیات ایران مطرح است. اما در کتابهای ادبی تنها به بیان خصوصیات شعری و همچنین توصیفات، مبالغه، صورخیال و… در اشعار او پرداخته شده و کمتر از عرفان و آرای عرفانی او سخن به میان آمده است. در این رساله سعی شده آرا و آموزههای عرفانی او در حد بضاعت نگارنده مورد بررسی قرار گیرد.
نخستین بابی که برای رسیدن به موضوع اصلی رساله، گشوده شده؛ آشنایی مختصری است با نام و نسب و زندگی و آثار او که به پنج گنج معروف است. نظامی از شاعرانی است که در ضمن اشعار خود به وقایع مهم زندگی مانند ازدواج، فرزندش محمد، فوت پدر، مادر، دایی و همسرش اشاره کرده است. بنابراین در مورد بیشتر حوادث مهم زندگی وی نکات مبهی وجود ندارد.
هرچند نام استادان نظامی از نکات پوشیده و نامعلوم زندگی اوست؛ اما مقام علمی و ادبی او بر کسی پوشیده نیست. او تا حدود سن سی سالگی به دنبال کسب علم و دانش بوده و پس از آن که دقایق و نهانیهای علوم را یکایک بازجسته است؛ گوشهگیری و عزلت را انتخاب نموده و به ریاضت و تربیت نفس همت میگمارد؛ تا این که به معرفت حقیقی میرسد. درباب دوم ضمن این که به بیان این مطالب پرداخته شده، تاثیر سنایی و شاعران دیگر بر نظامی مدنظر قرار گرفته است.
او علاوه بر این که سخت به مایههای عقیدتی شعر سنایی و ناصر خسرو معتقد است؛ به ظرافتهای شعری و اظهار دانش و فضل خود در علوم مختلف و به ویژه علوم ادبی در شعر خویش، اهتمام میورزد. شعر نظامی از نظر درون مایه عقیدتی، دنبالهرو آثار اخلاقی ـ عرفانی سنایی، و سخن حکمی ـ اخلاقی ناصر خسرو و از نظر گرایش به مفاهیم علمی برای خلق مضامین، پیروانوری است.
نظامی در بیان مفاهیم الهیات و به ویژه در مناجات و راز و نیازهایش از تغزل و توصیف استفاده نمیکند. بنا به گفته علامه محمد تقی جعفری گویا این روش از قرن هفتم به بعد رایج شده است.
اما تأثیر نظامی بر شاعران بعد از خود نیز واضح و آشکار است. حتی شاعران بزرگی چون مولوی، سعدی و حافظ از این تأثیر مصون نبودهاند و این مطلب، مقام بلند علمی و ادبی او را مینمایاند.
باب سوم این رساله تأملی بر افکار و عقاید اوست. عدهای براساس برخی از ابیاتش او را شافعی و اشعری میدانند؛ اما اشعار دیگری از او نشان میدهد که وی معتقد به نوعی تقیه در ابراز افکار و عقاید بوده و نمیتوان به طور قاطع راجع به عقاید او اظهار نظر کرد.
نظامی حکیم است و حکیم به حکم حکتمش، سخاوتمندانه و دلسوزانه به هدایت و راهنمایی خلق میپردازد و از طرفی دیگر ادبیات فارسی، ریشه در اندیشه و دیدگاه توحیدی دارد و در این دیدگاه پند و اندرز و احساس مسئولیت در برابر دیگران وظیفه هر انسانی و به ویژه انسان آگاه و خردمند است. بنابراین او که از شجره طوبای بالنده و تنومند اسلام بهره برده و به این سخن گرانبار مولا علی (علیه السلام) «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته»؛ تأسی نموده، خود را مسئول و موظف میداند که به نصیحت دیگران بپردازد. نصایحی که پشتوانهای قرآنی و روایی دارد. گاه ابیات و اشعار او ترجمانی از یک آیه یا روایتی از ائمه معصومین علیهم السلام است. برای بیان پند و اندرزها و بهرهگیری از آنها، در باب چهارم به جایگاه پند و اندرز در ادب فارسی و به ویژه در آثار نظامی پرداخته شده است.
اما در باب پنجم که قسمت اصلی و شالوده این رساله بر آن نهاده شده؛ مباحثی در عرفان نظری و عملی انتخاب شده و ضمن معرفی مختصر آن مبحث، آیاتی از کلام الله مجید و احادیثی از ائمه معصومین علیهم السلام؛ به عنوان سرچشمه و منبع اصلی عرفان ناب و همچنین بیان سخن و یا اشعار فحول عرفان؛ ابیاتی از حکیم نظامی نیز آورده شده است.
مطلبی که یادآوری آن در این قسمت لازم است؛ این که مشخصات دقیق منابع و مآخذ مانند سال و محل نشر و نام انتشارات که در پاورقی به آن اشاره نشده؛ در بخش آرای عرفانی حکیم نظامی گنجوی
فهرست منابع و مآخذ آورده شده است. اما نکته بدیهی در این رساله کاستیها و کمبودهای بیشمار آن است که به بضاعت مزجاه نگارنده و گستردگی مباحث باز میگردد؛ بنابراین از اساتید گرانقدر و خوانندگان محترم پذیرفتن عذر تقصیر را خواهانم.
مقدمه
ماندگارترین، دلانگیزترین و زیباترین آثار ادبی جهان همان هایند که با رنگ خدایی شکل گرفتهاند و از درون عارفان برآمدهاند و همین امتیاز ادب فارسی است که به ادبیات و شعر فارسی شخصیتی خاص بخشیده و آن را از برجستهترین و پرجاذبهترین آثار ادبی جهان قرار داده است.
شعر و نثر فارسی به دلیل وجود شاعرانی عارف و حکیم، محل تجلی فطرت کمالجوی آدمی است. انسان سازی و پرورش عقل و دگرگونی حال در جهت رسیدن به کمال، رسالت خطیر شاعران این مرز و بوم است. آنان در اشعار خود سعی نمودهاند فهمی والا درباره «انسان آن چنان که هست.» و «انسان آن چنان که باید.» به دست دهند و راه و روش رسیدن به آن چه که باید بود؛ را نیز ارائه دهند.
شعر و ادب فارسی با عرفان، پیوندی ناگسستنی دارد پیوندی که ریشه در درون، روان و عواطف انسان دارد. اصولاً شعر هنگامی شکل میگیرد که شاعر در درون خود لحظههایی عاطفی را تجربه میکند زمانی که این لحظهها تکرار شود شاعر با تجربههای درونی بسیاری روبهرو میشود و به تدریج در خود این آمادگی را احساس میکند که میتواند این تجربهها و احساسات را به دیگران منتقل کند و عرفان نیز تجربهای درونی و کشف و شهودی باطنی است. این تجربیات اگر در وجود شخصی که درد و داغی نهفته در دل دارد ایجاد شود؛ شعری میسراید ناب و آن چه را در دل دارد، بر زبان آورده و آن چه را که در درون مییابد به بیرون انتقال میدهد.
عرفان علاوه بر این که تجربهای درونی است؛ درد و داغی درونی، تب و تابی باطنی و شور و سوزی فطری است پس طبیعی است که درد و سوز و شور و شوق درونی اگر با زبان دل که زبان شعر است بیان شود اثری جاودانه بگذارد و ارتباطی بسیار نزدیک و تنگاتنگ با خواننده خود برقرار کند.
از این جهت بیشتر عارفان و دلآگاهان برای آشکار کردن و بیان کشف و شهودهای باطنی خویش و دید و دریافت درونی و فوران درد و داغ وجودی خویش از شعر مدد گرفتهاند و آزمونها و تجربیات و نکات عرفانی را به صورت آموزههایی بسیار والا در شعر درآوردهاند و چنین است که چنین میراث گرانقدری در ادب فارسی، مشحون و مالامال از نکات عرفانی در دسترس ما قرار گرفته است.
نکته دیگر اینکه تجربههای عرفانی احساس را اوج میدهد. لطف و صفا و پاکی خاصی به دل میدهد و باعث عروج عاطفه میشود و در یک کلام زمینه را برای صعود دریافت و شکوفایی شعور و شناخت آن چه از حیطه عقل برتر است، فراهم میکند بنابراین طبیعی است که چنین افرادی هنرمندانه حکمت و هنر و عقل و احساس را به تصویر کشند و چنان استادانه مضامین والای عرفانی را در پس کلمات قرار دهند که در ذهن خواننده اعجاز کند.
زبان فارسی جولانگاه هنرنمایی شاعران بزرگی همچون حافظ، مولوی، عطار، سعدی، نظامی و… بوده است. از میان این شاعران، حکیم نظامی که از ارکان مهم ادب فارسی به شمار میآید، نادره حکیمی است که به دلیل فطرت توحیدی و بینش عمیق و معلومات وسیع، اشعاری نغز همراه با آموزههای اخلاقی دارد. کلک هنرآفرین او داستانهایی زیبا را به نظم کشیده که خواننده را شیفته و مجذوب کرده و ضمن جذب و ایجاد علاقه در خواننده نصایح بسیار ارزشمند خود را سخاوتمندانه به همگان تقدیم میدارد.
هنر او نه تنها در روانی کلام و به کارگیری کلمات در موقعیتهای مناسب و سلاست و استحکام به جلوه درآمده که عالیترین معانی و مفاهیم حکمی، عرفانی و اخلاقی را نیز به زیبایی به نظم کشیده است. از هنرنماییهای او همین بس که اشعاری بزمی ترتیب داده و مجالس بزم خود را زیرکانه به رعایت اصول اخلاقی، عفت، حیا و حتی بیان مفاهیم عرفانی آذین بسته است.
چنان که در لیلی و مجنون او میبینیم عشقی پاک، مقدس و الهی را عرضه میکند و در خسرو و شیرین انزجار و نفرت خود را آشکارا و نهانی از لجام گسیختگی و شهوترانی اعلام داشته و جانبداری خود را از فضیلت عفت مرتباً گوشزد میکند و با بیان پرهیزکاری شیرین و ادامه داشتن این پرهیز و رعایت کردن حدود تا زمانی که منجر به ازدواجی سالم شود بسیار زیبا، عفت و پاکدامنی را القا میکند. عناصری که باعث حفظ عفت میشود بر مبنای آن چه از بیانات نظامی بر میآید خداترسی، پرهیزکاری، شرم، حیا، صبر، اعتقاد به حلال و حرام است که آنها را از مؤلفههای سعادت آدمی میداند.
عفت قلم از ویژگیهای شخصیت نظامی است آثار نظامی به جز مخزنالاسرار صحنههای عاشقانه فراوانی دارد. اما هرگز زبان و قلم را به ایجاد صحنههای رکیک سوق نداده است و در چنین مقاطعی مانند ملاقات خسروپرویز با شکر و یا شیرین یا اسکندر با کنیزان و یا حضور بهرامگور در هفت گنبد با کنیزان، از حدود نزاکت و اخلاق خارج نشده است لذا مطالعه اشعار او، نظامی را شاعری عفیف، صبور، با ادب، باگذشت و قانع معرفی میکند که این همه نتیجه حکمت اوست.
نظامی حکیم است و حکیم کسی است که حکمت میداند و حکمت از نظر لغوی دانایی، علم، دانشمندی، عرفان ومعرفت معنا شده است. لفظ حکمت در قرآن کریم در مورد علم دین و حقیقت و گاه در معنی کلام خدا و قرآن به کار رفته است. اما حکمت به هر یک از معانی فوق که در نظر گرفته شود بدون تربیت نفس به دست نمیآید. بنابراین میتوان گفت حکیم نظامی مانند هر حکیم دیگری عارف است و به یاری خدا سعی شده در فصل پنجم این مطلب با آوردن اشعار این شاعر عارف بررسی گردد.
نام و نسب و ولادتگاه نظامی:
حکیم جمالالدین ابومحمد الیاسبن یوسفبن زکیبن مؤید نظامیگنجهای از استادان بزرگ و از ارکان شعر فارسی است. نام و نسب او را در کتب و مآخذ قدیم مشوش نوشتهاند. عوفی او را «الحکیم الکامل نظامیالگنجهای» نوشته وشرحی دیگر از اسم و نسب او نداده است. او خود نام و نسب خویش را در بعضی ابیات آورده و بنابر آن اشارات، نام او الیاس بوده است:
در خطّ نظامی ارنهی گام بینی عدد هزار و یک نام
و الیاس کالف بری زلامش هم با نود و نه است نامش
زاینگونه هزار و یک حصارم با صد کم یک سلیح دارم[۱]
(نظامی=۱۰۰۱=اسماءالله. الیاس ـ الف=۹۹=اسماءحسنی، پس وی از یک طرف در حصار اسماءالله و از طرف دیگر در پناه اسماءحسنی و از آفات محفوظ است.)[۲]
نام اصلی نظامی چنان که باخر (دکتر ویلهلم باخر آلمانی اولین کسی که به تحقیق در مورد نظامی پرداخته است) نشان میدهد الیاس بوده و کنیهاش ابومحمد و لقبش نظامالدین که نظامی از آن مشتق شده است، میباشد. در مورد لقب نظامی برخی نیز گفتهاند چون پدر اندر پدر حکیم نظامی همگی نظامی و لشکری بودهاند، وی تخلص نظامی را برای خود برگزیده است. در نسخهای لقب نظامی جمالالدین ضبط شده است. در مورد نام شاعر نیز برخی او را محمد و پارهای الیاس و هدایت و احمد نامیدهاند و نیز در نسخههای قدیمی خمسه «ویس» نوشته شده و در چند نسخه خطی و چاپی خمسه «کهویس» و «کاویس» ضبط گردیده است. مرحوم وحید دستگردی در حاشیه لیلی و مجنون میگوید که در بیت:
یارب تو مرا که ویس نامم در عشق محمدی تمامم[۳]
منظور شاعر این است که اویسوار عاشقم اما تصریح شاعر به نام خود همان الیاس است.
پدرش یوسفبن زکی مؤید در دورانی که شاعر هنوز جوان بوده در گذشته است:
گرشد پدرم به سنت جد یوسف پسر زکی مؤید
با دور به داوری چه کوشم دور است نه جور چون خروشم؟[۴]
او در جایی دیگر در مرگ پدر چنین مینالد:
درین سیلاب غم کز ما پدر مرد پسر چون زنده ماند چون پدر مرد
چو نامد در جهان پاینده چیزی همه ملک جهان نرزد پشیزی[۵]
به نظر میرسد بعد از مرگ پدر نظامی، مادرش نیز که از خانواده یکی از اشراف کُرد بوده مدت زیادی زنده نبوده است:
گر مادر من رئیسه کُرد مادر صفتانه پیش من مُرد
از لابهگری که را کنم یاد تا پیش من آردش به فریاد[۶]
نظامی برعکس بسیاری از شعرا به مطالب مهمی از زندگی خویش در اشعارش هنرمندانه اشاره کرده است. مانند نام پدر و مادر و مرگ آنها که در بالا اشاره شد و همچنین مرگ دایی خود و راجع به فرزندش محمد و همسرش به نام آفاق و دو زن دیگرش در اشعار خود مطالبی آورده است. در مرگ دایی خود سروده:
گر خواجه عمر که خال من بود خالی شدنش وبال من بود
از تلـــخ گــواری نوالهام در نای گلو شکست نالهام[۷]
به عقیده باخر به احتمال زیاد این دایی پس ازمرگ پدر نظامی سرپرستی او را به عهده گرفته است.
نظامی به فرزندش نیز در بیت زیر اشاره دارد:
فرزند محمد نظامی آن بردل من چو جان گرامی[۸]
تاریخ ولادت نظامی معلوم نیست. باخر که غالباً اطلاعات خود را به بهترین منبع موجود یعنی به اشارات ضمنی خود شاعر درباره زندگیاش منحصر کرده است؛ سال ولادت او را در سال ۵۳۵ و در گنجه میداند. محل تولد شاعر را اکثر تذکرهنویسان گنجه دانستهاند اما بعضی از تذکرهنویسان به دلیل ابیاتی از خود شاعر اصل او را از قهستان قم دانستهاند:
چو دُر گرچه در بحر گنجه گمم ولی از قهستان شهر قمم[۹]
به تفرشدهی هست «تا» نام او نظامی از آنجا شده نامجو[۱۰]
مورد دیگری که عدهای دلیل عراقیالاصل بودن نظامی میدانند این است که: «او در اشعار خود جای جای به یاد عراق است و به زندگی در گنجه علاقهای ندارد. در حالی که یک کلمه ترکی که زبان مردم گنجه در آن زمان بوده است به کار نبرده، اما کلمات عراقی فراوان است»[11] و اشعار زیر را به عنوان شاهد ذکر میکنند:
بانگ برآورد جهان کای غلام گنجه کدام است و نظامی کدام؟[۱۲]
عراقیوار بانگ از چرخ بگذاشت به آهنگ عراق این بانگ برداشت[۱۳]
من آن بلبلم کز ارم تاختم به باغ تو آرامگه یافتم[۱۴]
«او در اشعارش که حدود پنجاه هزار بیت (سی هزار بیت در خمسه و بیست هزار بیت در دیوان) است؛ کمتر کلمهای به ترکی که زبان رایج آن زمان در گنجه بوده آورده و این علاقه شدید او به نیاکانش بوده است.او گاهی حتی به ترکان تعرض میکند و به نسب بلند خود که ایرانی است افتخار میکند.
ترکی صفتی وفای ما نیست ترکانه سخن سزای ما نیست
آن کز نسب بلند زاید او را سخن بلند باید[۱۵]
تقیالدین کاشی در خلاصهالاشعار و زبدهالافکار ترجمهای از نظامی دارد که شیخ علی نقی کمرهای آن را این گونه تلخیص کرده است: ذکر سلطانالمحققین شیخ نظامی علیهالرحمه اصل وی از ولایت قم است اما مولدش در گنجه واقع شده.[۱۶]
لازم به یادآوری است که در بررسی آثار نظامی به کلماتی ترکی بر میخوریم که در آن ایام متداول بوده و او از آنها در اشعارش استفاده کرده و ادعای بعضی که در پنجاه هزار بیت نظامی حتی یک کلمه ترکی به کار نرفته، نوعی مبالغه به نظر میرسد.
«لطفعلی بیگ آذربیگدلی در مقدمه یوسف و زلیخای خود گفته است:
دگر سرو دیار قم نظامی کزو ملک سخن دارد تمامی
ز خاک تفرش است آن گوهر پاک ولی در گنجه مدفون است در خاک[۱۷]
محمدعلی تبریزی معروف به مدرس در ریحانهالادب فی تراجمالمعروفین میگوید:«نظامیگنجوی مطرزی قمی تفرشی فراهانی کنیهاش ابومحمد و لقبش جمالالدین و نظامالدین. موطن ومدفنش شهر گنجه از بلاد آذربایجان روسیه، شهرتش نظامی و اصلش تفرش قم یا به نوشته بعضی فراهان قم است.»[18]
خانواده نظامی:
نظامی سهبار ازدواج کرده است. اولین ازدواج او با آفاق کنیزی قبچاقی بوده که ملکفخرالدین بهرامشاه به پاس تقدیم مخزنالاسرار به او پیشکش میکند. از او صاحب فرزند پسری به نام محمد میشود. گفتهاند لیلی و مجنون را به خواهش همین فرزند که محمد نام داشت؛ آغاز کرده و در آن کتاب به محمد پندواندرزهایی بسیار زیبا و آموزنده داده است که در فصلهای بعد به آن اشاره میکنیم.
آفاق، اولین همسر نظامی عمر کوتاهی داشته و خیلی زود نظامی را در عزای خود مرثیهخوان کرده است:
به حکم آن که آن کم زندگانی چو گل بر باد شد روز جوانی
دراین افسانه شرط است اشک راندن گلابی تلخ بر شیرین فشاندن
سبک رو چون بت قبچاق من بود گمان افتاد خود کآفاق من بود[۱۹]
پس از مرگ آفاق، نظامی به تنهایی به تعلیم و تربیت یگانه فرزندش همت میگمارد و او را به خدا میسپارد:
چو ترکان گشته سوی کوچ محتاج به ترکی داده رختم را به تاراج
اگر شد ترکم از خرگه نهانی خدایا ترک زادم را تو دانی[۲۰]
نظامی دوبار دیگر ازدواج میکند اما همواره معتقد به داشتن یک همسر است و برای این باور دلیل میآورد:
یکی جفت تنها تو را بس بود که بسیار کس مرد بیکس بود
چو یکرنگ خواهی که باشد پسر چو دل باش یک مادر و یک پدر[۲۱]
او در ضمن ازدواجهای مکرر خود عفت و محجوب بودن خود را نیز حفظ کرده، زیرا هرگز دو زن در کنار هم نداشته و حتی اوضاع و احوال بد روزگار و تربیت نادرست فرزندان را نتیجه بیعفتیها و زیادهخواهیها و عدم توانایی بر امیال و غرایز میداند:
از آن مختلف رنگ شد روزگار که دارد پدر هفت و مادر چهار[۲۲]
مقام ادبی نظامی:
در کتاب تاریخ ادبیات ایران آمده است: «نظامی از شاعرانی است که بیشک باید او را در شمار ارکان شعر فارسی و از استادان مسلم این زبان دانست. وی از آن سخنگویانی است که مانند فردوسی و سعدی توانست به ایجاد یا تکمیل سبک و روش خاصی توفیق یابد.
اگر چه داستان سرایی در زبان فارسی به وسیله نظامی شروع نشده و چنان که دیدهایم از آغاز ادب فارسی سابقه داشته است؛ لیکن تنها شاعری که تا پایان قرن ششم توانست این نوع از شعر یعنی شعر تمثیلی را در زبان فارسی به حد اعلای تکامل برساند، نظامی است. وی در انتخاب الفاظ و کلمات مناسب و ایجاد ترکیبات خاص، تازه و ابداع و اختراع معانی و مضامین نو و دلپسند در هر مورد و تصویر جزئیات و نیروی تخیل و دقت در وصف و ایجاد مناظر رائع و ریزهکاری در توصیف طبیعت و اشخاص و احوال و به کاربردن تشبیهات و استعارات مطبوع و نو در شمار کسانی است که بعد از خود نظیری نیافته است.
عیبی که بر سخن او میگیرند آن است که به خاطر یافتن معانی و مضامین جدید، گاه چنان در اوهام و خیالات غرق شده و یا برای ابداع ترکیبات جدید، گاه چندان با کلمات بازی کرده است که خواننده آثار او باید به زحمت و با اشکال، بعضی از ابیات وی را که اتفاقاً عده آنها کم نیست، درک کند. ضمناً این شاعر بنا بر عادت اهل زمان از آوردن اصطلاحات علمی و لغات و ترکیبات عربی وافر و بسیاری از افکار فلاسفه و اصول و مبانی فلسفه و علوم به هیچ روی کوتاهی نکرده و به همین سبب آثار او حکم دایرهالمعارفی از علوم و اطلاعات مختلف وی گرفته و در بعضی موارد چنان دشوار و پیچیده شده است که جز با شرح و توضیح قابل فهم نیست. لیکن حق در آن است که بگوییم این شاعر سلیمالفطره، دقیقالنظر در عین مبالغه در استفاده از اطلاعات ادبی و علمی خود و یا افراط در تخیل و مبالغه در ایجاد ترکیبات نو، ملاحتی در سخن و لطافتی در بیان و علّوی در معانی دارد که این نقص و نقایصی از آن قبیل را به کلی از نظر خواننده پنهان میسازد.»[23]
جمالالدین ابومحمد الیاس گفته است:«… (او) بنابر عادت اهل زمان از آوردن اصطلاحات علمی و لغات و ترکیبات عربی وافر و بسیاری از اصول و مبانی حکم و عرفان و علوم عقلی به هیچ روی ابا نکرده و به همین سبب و با توجه به دقت فراوانی که در آوردن مضامین و گنجانیدن خیالات باریک خود در اشعار داشته، سخن او گاه بسیار دشوار و پیچیده شده است. با این حال مهارت او در ایراد معانی مطبوع و قدرتش در تنظیم و ترتیب منظومهها و داستانهای خود، باعث شد که آثار او به زودی مورد تقلید قرار بگیرد و این تتبع از قرن هفتم تا روزگار ما ادامه یابد.»[24]
نبوغ او در میان شعرای ایران کمتر رقیب داشته و شخصیتش نیز. او زاهدی متقی و به دور از تعصب و خرافهپرستی بوده است و به قول ادوارد براون ترکیبی است از یک نبوغ عالی و شخصیتی معصوم در حدی که با هیچ کدام از شعرای ایرانی که زندگیشان مورد تحقیقی انتقادی قرار گرفته باشد، قابل قیاس نیست.
همچنان که باخر اشاره میکند نظامی از هدف و وظیفه شاعری تصوری بالاتر از تصورات شعرای بیشمار مداح و درباری از نوع انوری داشته است و چنان که شواهد رسمی و ضمنی نشان میدهد او از مداحی بیزار بود و از دربارها دوری میجست.
نیروی تخیل شگفتآور نظامی در تصویر صحنهها و به کارگیری کلمات و لفظها در کمال زیبایی و آوردن تشبیهات و استعارات قوی فوقالعاده است. نزدیک به پانصد مورد ترکیبات کنایی در آثار نظامی آمده است که قدرت ترکیبسازی و ایجاز و تسلط بر واژگان را نشان میدهد. امتیاز بزرگ نظامی در داستانسرایی اوست و اگر چه پیش از وی این امر سابقه داشته است اما نظامی داستانسرایی را به چنان قله رفیعی رساند که پس از او هیچ کس نتوانست بر آن صعود کند.
مورد دیگری که در شخصیت ادبی او قابل توجه و احترام است این که شعر و شاعری را شغل و وسیله امرار معاش خود قرار نداده و در کنار فعالیتهای ادبی خود شغل دیگری داشته و به این مورد در اشعارش اشاره کرده است:
این چار هزار بیت اکثر شد گفته به چار ماه کمتر
گر شغل دگر حرام بودی در چارده شب تمام بودی[۲۵]
آثار نظامی:
میدانیم که نظامی شاعری پرکار با نبوغی عالی است. اما امتیاز بزرگ نظامی در داستانسرایی اوست. نظامی داستان غنایی را به چنان قله رفیعی رساند که هیچ کس پس از او نتوانست بر آن صعود کند. آثار او که به پنجگنج معروف شد، آن قدر محبوب اهل ادب و شعر شد که بعد از او قرنها رسیدن به آن درجه ومقام و توانایی تقریر چنین آثاری از آرزوهای بزرگ عدهای از شاعران شد. به گونهای که حدود ۶۰ تا ۷۰ اثر، نظیر پنجگنج تصنیف کردند. مشهورترین این شاعران عبارت بودند از: امیرخسرو دهلوی، جامی، وحشیبافقی، سلمان ساوجی و خواجویکرمانی.
ارزشمندترین آثار او پنج منظومه است به نام مخزن الاسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفت پیکر و اسکندرنامه که در اسکندر نامه به آنها اشاره میکند:
سوی مخزن آوردم اول بسیج که سستی نکردم در آن کار هیچ
وزو چرب و شیرینـی انگیختـم بـه شیـرین و خسـرو در آمیختم
و زانجـا سراپرده بیرون زدم در عشـق لیلی و مـجنـون زدم
وزیـن قصـه چون باز پرداختم ســوی هفــت پیـکــر فــرس تاختم[۲۶]
الف) مخزنالاسرار
دکتر صفا درباره آثار نظامی مینویسد:«مثنوی اول از پنجگنج، مخزنالاسرار مشتمل بر حدود ۲۲۶۰ بیت در بحر سریع که شاعر آن را به نام فخرالدین بهرامشاهبن داوود پادشاه ارزنگان که از متابعان قلج ارسلان پادشاه سلجوقی آسیای صغیر بوده و به سال ۶۲۲ در گذشته است، نامیده. بنابر آن چه ابنبیبی آورده فخرالدین بهرامشاه در برابر این تحفه پنج هزار دینار و پنج سراستر رهوار، نظامی را جایزه فرمود.
مثنوی مخزنالاسرار در حدود سال ۵۷۰ هجری ساخته شد و این معنی از بیت ذیل که خطاب به حضرت ختمی مرتبت است، مستفاد میشود:
پانصد و هفتـاد بس ایـامِ خـواب روز بلنـد است بـه مجلس شتاب[۲۷]
این مثنوی که نخستین منظومه شاعر است و آن را اندکی قبل از چهل سالگی خود ساخته است، از امهات مثنویهای فارسی و مشتمل است بر مواعظ و حکم در بیست مقاله.[۲۸]» این دفتر مشتمل بر مواعظ و حکم و از ستایش پروردگار ونعت رسول اکرم و بیست مقاله و همچنین با حکایات تمثیلی است به سبک حدیقه سنایی یا مثنوی مولوی بعد از او.
ب) خسرو و شیرین
مثنوی دوم منظومه خسرو و شیرین است. این منظومه را نظامی به سال ۵۷۶ به پایان برده و گفته است:
گذشته پانصد و هفتاد و شش سال نـزد بـر خط خـوبان کس چنین فال[۲۹]
«خسرو و شیرین در ۶۵۰۰ بیت به بحر هزج مسدس مقصور و محذوف است و راجع به داستان عشقبازی خسروپرویز با شیرین ساخته و به اتابک شمسالدین محمد جهان پهلوانبن ایلدگز (۵۶۸ـ۵۸۱) تقدیم شده و بعد از سال ۵۷۶ نیز شاعر در آن تجدید نظرهایی میکرده است و علاوه بر جهان پهلوان، نام طغرلبن ارسلان سلجوقی (۵۷۳ـ۵۹۰) و قزل ارسلانبن ایلدگز (۵۸۱ـ۵۸۷) نیز در آن منظومه آمده است.»[30]
نظامی به مقایسه بین مخزنالاسرار و خسرو و شیرین میپردازد و خسرو و شیرین را در برابر مضامین حکیمانه مخزنالاسرار، هوسی بیش نمیداند.
مــرا چــون مخزنالاسرار گنجـی چـه باید در هوس پیمود رنجی[۳۱]
آنطور که از بعضی ابیات خسرو و شیرین بر میآید هنگامی که نظامی سرگرم سرودن خسرو و شیرین بوده است، همسر خود آفاق را از دست میدهد و این مطلب در ابیات عزاداری فرهاد بر خبر مرگ شیرین به خوبی نمایان است.
جهان خالـی شد از مهتاب و خورشیـد چـمن خالی شد از شمشاد و از بید
چو مرغ عالـم افروز از جهان شد نـه شیرین، کافتاب از من نهان شد[۳۲]
ج) لیلی و مجنون
«مثنوی سوم، منظومه لیلی و مجنون است که نظامی آن را در سال ۵۸۴ به نام شروانشاه ابوالمظفر اخستانبن منوچهر ساخته است.
آراستـه شـد بـه بهتـریـن حـال در سلـخ رجب بـه ثـی و فی دال
تـاریـخ عیــان کـه داشت بـا خَود هشتـاد و چهـار بعـد پـانصد[۳۳]
لیلی و مجنون را نظامی در چهار هزار وهفتصد بیت و در مدتی اندک (کمتر از چهار ماه) سرود:
ایـن چـار هـزار بیت اکثــر شــد گفته بـه چـار مـاه کمتـر
گــر شغل دگـر حــرام بـودی در چارده شب تمــام بــودی[۳۴]
گویا بعداً نیز در آن تجدید نظرهایی کرده و این کار را در حدود سال ۵۸۸ به پایان برده است.»[35]
داستان لیلی و مجنون از داستانهای قدیمی اعراب است و عدهای به این داستان اشاراتی دارند. اما به گفته همگان کلام نظامی گوی سبقت از همگان ربوده است.
گفتهاند: «ابوالمظفر شروانشاه اخستان از نظامی خواهش میکند که داستان لیلی و مجنون را از عربی به فارسی بپردازد و بسراید. اما نظامی زیر بار نمیرود تا اینکه فرزندش محمد که در این هنگام چهارده ساله است نیز از او خواهش میکند و باز نظامی از این کار سرباز میزند تا بالاخره اصرار محمد در او کارگر میافتد و چنان در این راه عزم جزم میکند که در مدت کمتر از چهار ماه بیش از چهار هزار بیت میسراید و به کمال و زیبایی، داستانی ملالآور را چنان میآراید که هیچ اندوهی به دل نمیآورد.»[36]
این مثنوی را نظامی در بحر هزج مسدس اخرب مقبوض سروده است.
د) هفتپیکر
«مثنوی دیگر، بهرامنامه یا هفتپیکر یا هفتگنبد است که شاعر به سال ۵۹۳ به نام علاءالدین کرپ ارسلان پادشاه مراغه در پنج هزار و یکصد و سی وشش بیت ساخته و به وی تقدیم داشته است. این منظومه راجع است به داستان بهرامگور (بهرام پنجم ساسانی ۴۲۰ـ ۴۳۸ میلادی) که از قصص معروف دوره ساسانی بوده است. در این منظومه نخست نظامی شرحی از سرگذشت بهرام را در کودکی و جوانی تا وصول به سلطنت و کارهای به نام او آورده و آنگاه به داستان او با هفت دختر از پادشاهان هفت اقلیم اشاره کرده است که برای هر یک گنبدی به رنگی خاص ساخته بود و هر روز از هفته مهمان یکی از آنان بوده و قصهای از هر یک شنیده است. این هفت داستان که نظامی از زبان هفت عروس حصاری آورده، حکایت غریبه دلچسبی است که هر یک منظومه خاصی شمرده میشود. بعد از این داستانها نظامی از پریشانی کار ملک بر اثر غفلت بهرام از کارها و حمله مَلِک چنین به ایران و داستان ظلمهای وزیر و انتباه بهرام و سرگذشت او را تا آنجا میآورد که در دنبال گور به غاری رفت و دیگر بازنگشت.»[37]
این مثنوی در بحر خفیف سالم مخبون مقطوع است که قبل از او سنایی حدیقه را بر این وزن سروده بود. قبل از نظامی، فردوسی این داستان را به نظم درآورده است. البته خود نظامی یادآور میشود که سخنان حکیم طوس را تکرار نکرده است:[۳۸]
آن چه از او نیم گفته بد گفتم گــوهـر نیــم سفتــه را سفتــم
وانچه دیدم که راست بود و درست مــانـدمش هــم بـرقــرار نخـست[۳۹]
هـ) اسکندرنامه
پنجمین مثنوی از پنجگنج، اسکندرنامه است. این کتاب مجموعاً در ۱۰۵۰۰ بیت و شامل دو قسمت است که نظامی قسمت نخستین را «شرفنامه»و دومین را «اقبالنامه» نامیده است.
نظامی خود درباره شرفنامه چنین گوید:
ازین آشنا رویتر داستـان خنیـده نـبـاشـد بـر راسـتـان
از آن خسـروی میکـه در جـام اوست شــرفنـامـه خـسـروان نـام اوست[۴۰]
و نیمی از داستان اسکندر را در آن گفته و باقی را در نیمه دیگر آورده و درین باب چنین سروده است:
چو شد نیمی از این بنا مهره بست مرا نیمه عالم آمد به دست
دگـر نیمه را گر بود روزگار چنان گـویم از طبع آموزگار
کـه خـواننده را سـر بـرآرد زخـواب بـه رقص آورد ماهیـان را در آب
و در باب اقبالنامه چنین آورده است:
کـنـون بـر بسـاط سخـن گستـری زنــم کــوس اقـبـال اسـکنـدری[۴۱]
«کتاب شرفنامه» را نظامی به نام اتابک اعظم نصرهالدین ابوبکربن محمد جهان پهلوان از اتابکان آذربایجان درآورده و بدو تقدیم کرده است.
نظامی در کتاب شرفنامه آنچه از داستان اسکندر پسر فیلفوس را که فردوسی ناگفته گذاشته بود به رشته نظم درآورد. شرفنامه حاوی داستان اسکندر از ولادت تا فتح ممالک و بازگشت به روم است و در اقبالنامه سخن از علم و حکمت و پیغامبری اسکندر و مجالس او با حکمای بزرگ و انجام زندگانی وی و انجام روزگار حکمایی است که با او مجالست داشتند. شاعر در ترتیت این دو منظومه از مآخذی در باب داستان اسکندر خاصه از اسکندرنامهها با نقل اشتباهات تاریخی آنان استفاده کرده و در همه آنها به اقتضای نظم مطالب تصرفاتی نمود.
نظامی بنابر ابیاتی که در اسکندرنامه میبینیم در نظم این داستان قصد پیروی از فردوسی داشت و در حقیقت کار خود را دنباله کار آن استاد در داستان اسکندر از شاهنامه قرار داد و با آن که در بعضی از موارد خواست به مقابله استاد طوس رود، اما با همه استادی و توانایی خویش نتوانست در آن موارد با آن شاعر چیرهدست زبانآور، همسری کند و عجب در آن است که گاه عیناً فکر یا لفظ راهنمای خود را نقل کرده است.[۴۲]
«از جمله ابتکارات نظامی و اختصاصات اسکندرنامه آن است که در ابتدای هر یک از ابواب شرفنامه دو بیت ساقینامه و چند بیت اندرز ساخته و سپس وارد متن حکایت میشود.
مرحوم وحید دستگردی با اعتقادی خللناپذیر این مثنوی (شرفنامه) نسبتاً ضعیف را از شاهنامه فردوسی برتر میداند که این ادعای مرحوم وحید از علاقه شدید وی به نظامی ناشی شده و با حقیقت وفق ندارد.
او در موقع سرودن اسکندرنامه عمرش به شصتمین مرحله رسیده و ناگزیر شکفتگی و ظرافت و شوخ و شیرینی و شورانگیزی طبعش روی به تنزل نهاده بود و قادر به ساختن مثنویهایی نظیر خسرو و شیرین و لیلی و مجنون و هفتپیکر نمیباشد.
البته درست است که این منظومه با حماسه فردوسی برابری نمیکند اما گاهی ابیات بسیار بلند و مضامین خیلی دقیق در آن دیده میشود.»[43]
البته خود شاعر مدعی است که تازگی سخنش مانند جوانی او همان شور و زیبایی ارزشمند را دارد، میگوید:
بلـی گـر چه شد سال بر من کهن نشد رونق تازگیم از سخـن
هنوز هم کهن سرو دارد نـوی همـان نغز خنگم کند خوشروی
هنوزم بـه پنجاه و هفت از قیـاس صدم در ترازو نهد حق شناس
هنوزم زمانه بـه نیروی بخت دهد دُر به دامان و دیبا به تخت
به شصت آمد اندازه سال من نگشت از خود اندازه حال من[۴۴]
آثار دیگر:
به جز پنجگنج حکیم نظامی اشعار دیگری مانند رباعی و ابیات فرد نیز داشته که از تذکرهها و مجموعهها جمعآوری شده است.
دولتشاه سمرقندی میگوید:«دیوان شیخ نظامی ورای خمسه قریب بیست هزار بیت باشد و غزلیات مطبوع و موشَّحات مصنوع بسیار دارد.»[45]
اما متأسفانه دیوان بیست هزار بیتی نظامی هم اکنون در دسترس نیست. هر چند که باخر با توجه به بیتی از لیلی و مجنون معتقد است که شاعر دیوانش را در همان ایامی که آن شعر را مینوشته، تنظیم کرده است.
«نظامی همچنان که قبلاً گفتهایم غیر از پنجگنج، دیوان قصائد و غزلیاتی هم داشت. عوفی که معاصر شاعر بوده، گفته است جز مثنویات شعر از او کم روایت کردهاند و فقط از یک راوی در نیشابور غزلها و مرثیهای ازو درباره پسر خود شنید که آنها را در لبابالالباب نقل کرده است. لیکن مسلماً نظامی را قصاید متعدد بود که به پیروی از سنایی در وعظ و حکمت سروده است و همچنین غزلهای بسیار ازو روایت کردهاند. مجموع این قصائد و غزلها، دیوانی را پدید آورده بود که بر اثر الحاقات بعدی شماره ابیات آن فزونی یافت. چنان که به قول دولتشاه به بیست هزار بیت میرسید. لیکن بعدها پراکنده شد و اکنون قسمتی از آنها در مجموعهها در دست است که بعضی را مرحوم وحید دستگردی با جدا کردن اشعار منسوب به نظامی در گنجینه گنجوی گرد آورده است.»[46]
مقام علمی نظامی:
یکی از مواردی که درباره نظامی در پرده ابهام است علاوه بر محل تولد و دوران کودکی؛ تحصیلات و معلمین اوست. در تذکرهها نامی از معلم یا معلمین نظامی نیست اما آن چه مسلم است این که نظامی مردی درس خوانده و معلم دیده بوده است و ممکن نیست همه علوم را بدون معلم فرا گرفته باشد. اما معلمین او گمنام بودهاند. او چنان که خود میگوید تن در طلب علم و هنر رنجه داشته و با تحمل رنج و سختی، در علوم و فنون مختلف عصر خود مهارت پیدا کرده است:
به بازی نبردم جهان را به سر که شغلی دگر بود جز خواب و خَور
نخفتم شبی شاد در بستری که نگشادم آن شب زدانش دری[۴۷]
و درجایی دیگر از خود به دلیل داشتن علوم مختلف این گونه تعریف و تمجید میکند:
که دیدهست بر هیچ رنگین گلی زمن عالی آوازتر بلبلی
زهر دانشی دفتر آراسته به هر نکتهای خامهای خواسته
پذیرفته از هر فنی روشنی جداگانه در هر فنی یک فنی[۴۸]
او حکیمی دانا ومنجمی آشنا به سیارات است:
منم دانسته در پرگار عالم به تصریف و به نحو اسرار عالم
همه زیج فلک جدول به جدول به اصطرلاب حکمت کردهام حل
که پرسید از من اسرار فلک را که معلومش نکردم یک به یک را[۴۹]
او در جوانی شاعری حکیم و دانشمندی آگاه بود و فیلسوفی بزرگ. او عقاید فلسفی مهمی را در اشعارش ابراز کرده اما با وجود علم فراوان و حکمت، گاهی دچار حیرت میشود و این تحیر را چنین ابراز میدارد:
مرا حیرت بر آن آورد صدبار که بندم در چنین بتخانه زنار[۵۰]
و چون فردی حکیم است و دانشمند و فرزانه؛ میداند که اگر عنایت الهی به مدد او نیاید با همه علم و آگاهی و قوه تعقل راه به جایی نمیبرد و ممکن است با وجود آن همه معلومات به بیراهه کشیده شود و اگر اکنون باقی و جاوید است و در راه مستقیم، این هدایت که ثمرهاش زندگانی جاوید است از جای دیگری به او هبه شده است:
ولی چون کرد حیرت تیز گامی عنایت بانگ برزد کای نظامی
مشو فتنه بر این بتها که هستند که این بتها نه خود را میپرستند
همه هستند سرگردان چو پرگار پدید آرنده خود را طلبکار
تو نیز آخر هم از دست بلندی چرا بتخانهای را در نبندی
نموداری که از سرتا به ماهی است طلسمی بر سر گنج الهی است[۵۱]
اما در حد علوم معمول و متداول زمان تصوراتی این چنین نیز دارد:
خبرداری که سیاحان افلاک چرا گردند گرد مرکز خاک[۵۲]
نظامی اطلاعات وسیعی در علوم قرآنی دارد و جالب این است که اکثر آیات مورد استفاده نظامی به صورت فارسی سلیس و روشن آمده است. او با وجود آشناییاش به زبان عربی مانند شعرای دیگر چون مولوی، سعدی و حافظ به اشعار عربی نپرداخته است.
او همانطور که از اشعارش بر میآید از کودکی مشغول تحصیل و فراگیری علم بوده است:
چوسال آمد به شش چون سرو میرست رسوم شش جهت را باز میجست
چنان قادر سخن شد در معانی که بحری گشت در گوهرفشانی
چو از باریک بینی موی میسفت به باریکی سخن چون موی میگفت
چو بر ده سالگی افکند بنیاد سر سی سالگان بر باد میداد[۵۳]
پس از رسیدن به سی سالگی و کسب دانش و علوم زمانه گوشهگیری اختیار کرده است. چنان که خود میگوید:
سیگذشت از عمر بر خیز ای نظامی گوشهگیر من نصیحت کردمت باقی تودانیها و هان[۵۴]
او تلاش و کوشش برای کسب علم را شبانهروزی دنبال کرده است و چنان که خود میگوید تن در طلب علم و هنر رنجه داشته و با تحمل رنج و سختی در علوم و فنون مختلف عصر خود مهارت پیدا کرده است.
به بازی نبردم جهان را به سر که شغلی دگر بود جز خوابوخور
نخفتم شبی شاد در بستری که نگشادم آن شب زدانش دری[۵۵]
اما این جد و جهد و سعی و تلاش را برای رسیدن به دقایق و اسرار تا زمانی ادامه میدهد که:
هر چه هست از دقیقههای نجوم با یکایک نهفتههای علوم
خواندم و سرّ هر ورق جستم چون تو را یافتم ورق شستم[۵۶]
و هنگامی که به معرفت حقیقی رسیده و او را مییابد؛ باقی علوم را به کناری نهاده و مستغرق در او میشود.
سبک شعری نظامی
برای یافتن سبک شعری نظامی گنجوی باید علوم ادبی دوره زندگی شاعر و خصوصیات شعری آن ایام مورد مطالعه قرار بگیرد و همچنین برای آشنایی با سیر و سلوک این حکیم بزرگوار باید جریان فکری تصوف و عرفان در قرن ششم بررسی شود. برای آگاهی یافتن از این موارد از جلد دوم کتاب تاریخ ادبیات دکتر صفا استفاده نموده و مطالب را از جای جای قسمت علوم ادبی از صفحه ۳۲۶ تا ۳۶۵ به یکدیگر پیوند دادهام.
شعر فارسی در قرن ششم از هر جهت در مراحل کمال و مقرون تنوع و تحول بوده است. در اوایل قرن پنجم و اوایل قرن ششم شعر فارسی هنوز تحت تأثیر سبک دوره اول غزنوی قرار داشت و حتی گاه شاعرانی میکوشیدند که سبک سامانی را احیا کنند.
در اوایل قرن ششم نیز هنوز تتبّع دیوانهای شاعران اوایل قرن پنجم متداول بود. ولی این امر از آوردن طریقههای جدید جلوگیری نمیکرد. این دوره، دوره تغییر سبک گویندگان است و این ابتکار باعث تفاخر شاعران بوده است. شاعران این قرن با دقت فراوان در خیال و اصرار درآوردن مضامین دقیق و باریک در کلام مزین، خو گرفتند.
در این میان روش سنایی در اشعار زاهدانه و عارفانه در قرن ششم مورد تقلید قرار گرفت و شعرا میکوشیدند برای تشبه به این شاعر، قصاید و غزلیات او را تقلید کنند. نظامی نیز در وعظ و اندرز یکی از پیروان سنایی است و میکوشید در قصایدش همان لهجه، همان افکار و همان تعبیرات را تقلید کند. زیرا سنایی نه تنها در غزل و قصیده سبک تازه و شیوه بیسابقه آورده است، بلکه در ایجاد مثنویهای عرفانی و اجتماعی هم موفق شده که مکتب تازهای ایجاد کند و مثنویهای او بعد از وی مورد تقلید قرار بگیرد.
نظامی همچنین در اشعار خود دارای افکار بسیار دقیق و باریک و اصرار فراوان به آوردن مضامین جدید و معانی و ترکیبات بدیع، بیسابقه و ایراد لغات و ترکیبات عربی بسیار است و این عوامل باعث شده که اشعار او بدون دقت دریافته نشود و حتی گاه قطعاتی از کلام او لاینحل بماند.
«ایرادی که بعضی از ناقدان بر کلام خاقانی و نظامی وارد میکنند و برخی از ترکیبات و یا تعبیرات آنان را غلط یا نارسا میپندارند به کلی باطل است. زیرا آنان که با لهجه دری آشنایی یافتهاند؛ میخواهند شعر شعرای آذربایجان را که با لهجه آذری خو گرفته و طبعاً هنگام شاعری مغلوب عادت خود بودهاند؛ از دید یک تن از ایرانیان خراسان یا ماوراءالنهر ببینند و تحلیل و تجزیه کنند. حال آن که برای فهمیدن فکر و سخن نظامی و خاقانی اول باید لهجه آذری قدیم و محیط معنوی آذربایجان آن روز را شناخت و آن گاه درباره اشعار این دو استاد بزرگ اظهار عقیده کرد.»[57]
در نیمه دوم قرن ششم حوزه ادبی عراق (اصفهان، همدان، ری) در ایجاد شیوه خاص در شعر فارسی موثر بود. تکمیل و توسعه مکتب عراق بیشتر به وجود شاعرانی است که بعد از حمله غزان و کساد بازار شعر و ادب در خراسان از آن سامان مهاجرت کردند و به خدمت سلاطین و امرای عراق و آذربایجان درآمدند.
نیمه دوم قرن ششم و اوایل قرن هفتم سبک عمومی شعرا با آن چه در نیمه اول قرن ششم بود؛ تفاوت عمده داشته است. باید بگوییم که سبک شاعران نیمه دوم قرن ششم در قصیده و غزل مقدمه ظهور سبک عراقی در شعر فارسی بوده است.
نظامی مانند سنایی و ناصرخسرو سرگرم وعظ و تحقیق بوده و یا قسمتی از اوقات خود را وقف این کار میداشته است. نظامی از کسانی است که دارای طبعی بلند بوده و سخن خود را ارزان نمیفروخته ودست تکدی نزد این و آن دراز نمیکرده است.
وعظ و حکمت از اواخر قرن چهارم خاصه در شعر کسایی مروزی به مراحلی از کمال رسیده بود؛ اما کمال واقعی آن در قرن پنجم و ششم و هفتم است.
سنایی بزرگترین شاعری است که در اوایل قرن ششم وعظ را در اشعار خود به نهایت کمال و علو مرتبه رسانید. وی معانی حکمی و عرفانی مخلوط به اندرز و نصحیت را با عبارات فصیح و خیالات عالی و تعبیرات کم نظیر خود همراه کرده و در بسیاری از موارد چنان با بیان شیوا و معجزهآسای خود موثر ساخته است که کمتر میتوان قصیدهای از این گونه قصاید او را خواند و بیتأثیر به پایان رساند. او در همان حال که به نکات عرفانی توجه داشته، متمایل به وعظ و نصیحت و راهنماییهای اجتماعی نیز بوده است. مهمترین کسی که در اواخر قرن ششم در این راه توفیقی یافت؛ نظامی در مخزن الاسرار است.
اشعار عاشقانه و غنایی در شعر فارسی از اواسط قرن سوم شروع شد. اما دوره کمال آن (اشعار غنایی) از قرن چهارم آغاز شد که شاعران به سرودن نوع خاصی از شعر که غزل مینامند، پرداختند. نظامی نیز غزلهای خوب و لطیف بسیار دارد که غالباً چاشنی عرفان نیز در آن محسوس است.
داستان سرایی که از آغاز شعر فارسی دری مورد توجه بوده به وسیله نظامی به حد اعلای کمال رسید.
قدرت نظامی در نقل داستانها و مهارت او در وصافی و دقتی که در کلام خود به کاربرده است؛ باعث شد که منظومههای وی مورد توجه و تقلید شاعران بعد از او قرار بگیرد.
نظامی در اسکندر نامه، متروک ماندن داستانهای حماسی را که به دلیل تسلط غلامان قبایل زرد پوست بر ایران ایجاد شده بود؛ جان تازهای بخشید.
سبک گفتار عرفانی
نظامی یکی از شخصیتهای بارز تاریخ معرفت بشری است و حقایق و معارف بسیاری را در عالم علم و دانش در قالب شعر به دیگران آموخته است و با توجه به علم و معرفت و حکمتی که در این شاعر توانا وجود داشته است؛ به یقین، عرفان خود را نیز همانند هنر شاعری، به گونهای خاص در اختیار دیگران قرار داده است. البته روش ارائه حقایق عرفانی او با دیگر شعرا تفاوتهایی دارد.
علامه جعفری میگوید: «نظامی در مناجاتها و به طور کلی در آن ابیات که سخنی از الهیات به میان آورده است؛ از تغزل و توصیف به وسیله مفاهیمی از قبیل می، دلبر، شاهد، خرابات و زیباییهای محسوس استفاده ننموده است. بنابر تحقیق بعضی از صاحبنظران، تغزل در توصیف خداوندی و صفات و افعال آن مقام شامخ و هم چنین مناجاتها و نیایشها با آن مقام ربوبی از قرن هفتم به این طرف رایج شده است. البته رواج این روش در میان عرفا و حکمایی که از مفاهیم و احساسات ادبی بیشتری برخودار بودهاند؛ مشاهده شده است و میگویند پیش از این، از این روش خبری نیست.»[58]
ایشان علت اصلی نیاز به تغزل و توصیفات محسوس را عدم بلوغ مغزی و روانی اکثریت انسانها میداند و معتقد است کسانی که نمیتوانند حقایق معقول را آن چنان که هستند درک و دریافت نمایند، به هیچ روی نمیتوانند مفاهیم و حقایق الهی که مافوق معقولات معمولی است؛ بفهمند. علت عمده رواج تغزل و توصیفات با زیباییهای محسوس درباره امور ماورای طبیعی حتی خداوند، موثر بودن این گونه محسوس گرایی بوده است و مولوی و مغربی و… با کمال صراحت این مطلب را بیان نمودهاند.
مطلب دیگر این که برای ارائه کردن حقایق ماورای طبیعی و مفاهیم الهی قالب تغزلی بسیار نارساست و نمیتواند حق مطلب را ادا کند. به همین دلیل باید برای انتقال این حقایق راه تازهای جست.
آن جامه کز حروف بود تار و پـود آن بــرقــامت رســای نگارم رســا نبـود
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.