مقایسه اختلال ضعف روانی در بین زنان دارای اختلاف خانوادگی و زنان عادی از طریق آزمون m.m.p.I
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقایسه اختلال ضعف روانی در بین زنان دارای اختلاف خانوادگی و زنان عادی از طریق آزمون m.m.p.I دارای ۱۱۱ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقایسه اختلال ضعف روانی در بین زنان دارای اختلاف خانوادگی و زنان عادی از طریق آزمون m.m.p.I کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مقایسه اختلال ضعف روانی در بین زنان دارای اختلاف خانوادگی و زنان عادی از طریق آزمون m.m.p.I2 ارائه میگردد
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقایسه اختلال ضعف روانی در بین زنان دارای اختلاف خانوادگی و زنان عادی از طریق آزمون m.m.p.I،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقایسه اختلال ضعف روانی در بین زنان دارای اختلاف خانوادگی و زنان عادی از طریق آزمون m.m.p.I :
مقایسه اختلال ضعف روانی در بین زنان دارای اختلاف خانوادگی و زنان عادی شهرستان ابهر از طریق آزمون m.m.p.I
مقایسه اختلال ضعف روانی در بین زنان دارای اختلاف خانوادگی و زنان عادی از طریق آزمون m.m.p.I
فهرست
عنوان صفحه
چکیده ۱
فصل اول: کلیات تحقیق ۲
مقدمه ۳
بیان مسئله ۵
سوال مسئله ۶
اهداف تحقیق ۶
اهمیت و ضرورت تحقیق ۶
فصل دوم: پیشینه و ادبیات تحقیق ۸
زمینه تاریخی آسیب شناسی روانی ۹
اختلال وسواس-بی اختیاری ۱۹
تعریف ۱۹
شکل گیری وسواس در جریان تحول ۲۵
ضوابط تشخیصی اختلال وسواس-بی اختیاری بر اساس DSMIV 33
دیدگاههای نظری درباره ی اختلال وسواس-بی اختیاری ۳۵
الگوی زیستی شناختی اختلالهای وسواس-بی اختیاری ۴۹
دیدگاه رفتار شناسی طبیعی ۵۲
الگوهای غریزی ۵۴
مکانیزمها و کنشهای فعالیت جانشینی ۵۵
فعالیت های جانشینی در انسان ۵۶
آیینهای وسواسی ۵۷
رهنمودهایی در زمینه درمانگری ۵۹
درمانگری شناختی-رفتاری ۶۳
دارو درمانگری ۶۶
نتیجه گیری کلی درباره شیوه های درمانگری ۶۸
تحقیقات انجام شده در خارج و داخل کشور ۶۹
فصل سوم: تعیین روش تحقیق ۷۱
متغییرهای تحقیق ۷۲
مقایسه اختلال ضعف روانی در بین زنان دارای اختلاف خانوادگی و زنان عادی از طریق آزمون m.m.p.I
فهرست
عنوان صفحه
جامعه مورد مطالعه ۷۳
حجم نمونه ۷۳
روش نمونه گیری ۷۳
ابزار اندازه گیری در تحقیق حاضر ۷۴
روش تحقیق ۷۵
روش آماری مربوط به فرضیه ۷۶
فصل چهارم: یافته ها و تجزیه و تحلیل داده ها ۷۷
جدول ۱-۴ : نمرات خام آزمودنی ها از آزمون ۷۸
جدول ۲-۴ : مقایسه ضعف روانی ۸۱
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری ۸۲
بحث و نتیجه گیری ۸۳
پیشنهادات ۸۶
محدودیت ۸۷
ضمائم پرسشنامه m.m.p.I 88
پاسخنامه ۹۴
منابع-ماخذ ۹۵
چکیده :
هدف از تحقیق حاضر مقایسه ضعفروانی در بین زنان دارای اختلالات خانوادگی و زنان دارای زندگی عادی شهرستان ابهر از طریق پرسش ناسر m.m.p.I است که فرضیه عنوان شده عبارت است از اینکه ضعف روانی در بین زنان دارای اختلالات خانوادگی بیشتر از زنان دارای زندگی عادی است جامعه مورد مطالعه زنان حدود سنی ۳۵-۳۰ ساله است که دارای زندگی عادی و دارای اختلالات و مشکل در زندگی هستند که ۶۰ نفر به عنوان نمونه انتخاب شده که آزمون بر روی آنها اجرا گردیده و جهت آزمون فرضیه از روش آماری t متغییر مستقل استفاده گردیده که نتایج بدست آمده نشان میدهد که ضعف روانی در بین زنان دارای اختلالات و مشکلات خانوادگی بیشتر از زنان دارای زندگی عادی هستند .
فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه :
روشن است که توصیف موضوع ، مسائل و اختلالهای روانی ، توصیف حصفیه های فاعلی و عینی اختلالها علایم و نشانههای آنها ، حصفیه های مجزا و هم چنین پیوستگیهایی که میتوانند با حصفیه های دیگر داشته باشند و نخستین گام در راه روان شناسی مرضی است و شناختن اختلالات از جمله ضعفروانی است . تلاشهایی که در قلمرو پزشکی و روان شناسی به منظور طبقه بندی کردن اختلالهای روانی انجام شدهاند از قدمت زیادی برخورداراند و بتدریج به تعداد کثیری طبقه بندگیها کم و بیش جالب منجر شدهاند . زوبین در سال (۱۹۶۷) در مقایسه اختلال ضعف روانی در بین زنان دارای اختلاف خانوادگی و زنان عادی از طریق آزمون m.m.p.I
فهرستی که در این باره فراهم کرده است به پنجاه نضام متفاوت اشاره میکند که غالب آنها در تضاد با یکدیگر قرار میگیرند بدین ترتیب بررسی ماهیت ، هدفها و مزایا و معایب و همچنین مشکلاتی که انواع طبقه بندیهایی بیماریهای روانی میتوانند ایجاد کنند ضروری به نظر میرسد و گاهی اوقات عوامل خانوادگی . اختلالات و عدم روابط صحیح زناشویی میتواند عامل اصلی در ایجاد بیماریهای روانی بخصوص ضعف روانی در بین زنان شود که طبقه بندی اختلالهای روانی و خانوادگی نه تنها اطلاعاتی دربارهی ماهیت که قباد و چگونگی اختلالات روانی میتواند باشد روان گسیختگی باید شامل تعدادی خصایص توصیف کننده باشد مثلا کناره گیری از روابط بین شخصی ، در سوگرایی و فقط زمانی که چنین حصفیه هایی وجود دارد که باعث ضعف روانی و روان گسیختگی میشود تشخیص بالینی در زمانهای مختلف و تشخیص دو متخصص در مورد یک بیمار مشابه باشد که علل جسمانی و علل خانوادگی متفاوت میتواند باعث و عامل مهم آسیب شناختی و روحیه ضعف در فردی باشد و عامل بیماری روانی در فرد به شمار بیاید و بر اساس DSmIV که بر این فرض مبتنی نیست که هر مقوله از اختلالهای روانی مانند افسردگی و ضعف روانی ، جوهری کاملا مستقل و مرزهایی مطلق دارد که آن را از دیگر مقولههای اختلالهای روانی یا از زمینههای بدون اختلال روانی متمایز میکنند هم چنین این پذیرفته نیست که همهی افرادی که در یک مقوله از اختلالهای روانی قرار میگیرند در همهی قلمروها به یکدیگر شباهت دارند به این صورت که گاهی اوقات ضعف روانی در افراد اختلال خانوادگی بیشتر و گاهی افسردگی و موارد دیگر که اینها تمام به روحیه افراد مقابل بستگی دارد ( دادستان – 1382 )
بیان مسئله :
مفهوم ضعف روانی به فکرمحاصره و مفهوم بی اختیاری فکر اجبار را القایی میکند و درک این مفاهیم بدون مرتبط ساختن آنها با من فرد که در میان آزادانه فکر ، تجسم اعمال خویشتن و احساس محدودیت می کند ، امکان پذیر نیست محدودیتی که فقط بر اساس و به وسیله فعالیت مرضی در هم شکسته میشود و آرامش موقت ، تنها از طریق عدم برخورداری با دیگران و عدم روابط صحیح و اشکال و ضعف داشتن همراه است که در این گونه مشکلات روانی بیمار نسبت به اختلال خود هشیار است و آن را تحمیل شده و مرضی می پندارد یعنی در واقع اختلال را نمیپذیرد بلکه آن را تحمل میکند مع هزا در پارهای از شخصیتهایی که دارای ضعف روانی هستند نشانه مرضی به منزله بخشی از سازمان یافتگی روانی فرد در میآید ضعف روانی مشکلات زیادی را در زندگی روزمره به وجود میآورند که خود میتواند بوجود آورنده از عوامل شخصیتی و خانوادگی و اختلالات در زندگی باشد مثلا عدم توجه دیگران به او و یا عدم برقراری رابطه دوستانه با دیگران میتواند ضعفروانی را بیشتر و بیشتر کند گریه در گذشته اختلال ضعف روانی بمنزله اختلالی نادر تلقی میکردند اما بررسیهای همهگیری شناختی اخیر نشان داده اند که ۵/۲ درصد افراد در سراسر زندگی خود از این اختلال رنج میبرند ( منصور – 1380 )
سوال مسئله :
آیا بین ضعف روانی زنان دارای اختلافات خانوادگی و زنان عادی تفاوت معنی داری وجود دارد؟
۱- بین ضعف روانی زنان دارای اختلال خانوادگی خانوادگی در زنان دارای تفاوت معنی داری وجود دارد .
اهداف تحقیق
هدف از تحقیق حاضر مقایسه اختلال ضعف روانی در بین زنان دارای مشکلات خانوادگی و اختلالات در زندگی مانند عدم تفاهم با همه برسر موضوعاتی مانند عوامل اقتصادی – اجتماعی و . . . در زنان عادی که دارای زندگی سالمی هستند و اینکه آیا مشکلات در زندگی خانوادگی میتواند باعث ضعف روانی شود .
اهمیت و ضرورت تحقیق
رفتارهایی که شامل ضعف روانی میشود رفتارهایی خاص دوره نوجوانی نیستند در واقع نوجوان مدتها به پنهان کردن رفتارهایی که نشان دهنده ضعف روانی است میپردازد و موارد نادری که بر باعث مشکلات حادتری در دوره زندگی میشود که این ضعف روانی میتواند در محیط خانوادگی و عدم برقراری روابط بین زوجین و حتی قبول نکردن موقعیت حاضر تشدید شود و امید است با پژوهشهایی که انجام میدهیم بتوانیم از این اختلالات بخصوص ضعف روانی در افراد بخصوص زنان که در مشکلات زود تر از مردان قد خم میکنند تاثیر مثبتی بگذاریم و بررسی کنیم اختلالات خانوادگی مانند عدم امکانات اقتصادی و یا عدم هماهنگی زوجین هنگام ازدواج که تمام اینها میتواند تاثیری در ایجاد ضعف روانی و دیگر اختلالات روانی در بین افراد بخصوص زنان شود که این گونه تحقیقات میتواند در مراکز و نهادهای خانوادگی نقش بسزایی داشته باشد .
فصل دوم
پیشینه و ادبیات تحقیق
زمینهی تاریخی آسیب شناسی روانی
هدف این فصل آشنا ساختن دانشجو با موضوع ، تعریف و مفهوم آسیب شناسی روانی است .
اما قبل از آن ، زمینهی تاریخی مربوط به اختلالات روانی را به اختصار مرور میکنیم .
ممکن است چنین تصور شود که بررسی تاریخی آسیب شناسی روانی کاری بیفایده است ، زیرا بدون شک اطلاعات جدید ، موثرتر ،؛ دقیقتر و منطقی تر از دانشهای زمانهای گذشته است و بهتر است به جای سیر در تاریخ گذشتهی این علم ، توجه خود را معطوف به اطلاعات جدید بنمائیم . اما واقعیت آن است که این اطلاعات جدید حاصل کار و تلاش گذشتگان است و بررسی آنها زمینه را برای شناخت اطلاعات جدید آماده میسازد . تاریخچهی هر علم شرح تکامل افکار ، بازتابها ، نگرشها ، و باورهای انسان طی هزاران سال است . بررسی این رویدادها و تحولات بسیار با ارزش است ؛ زیرا اطلاعاتی به دست میدهند که میتوانند در فهم و ارزیابی این علم سودمند باشند .
نظریههای اولیه دربارهی اختلالات روانی این بود که شیطان در درون فرد مبتلا جایگزین شده و موجب اختلال رفتار وی گردیده است . به تعبییر دیگر نظریههای اولیه دربارهی رفتار نابهنجار و تبیین نابهنجاری نیروهای جادوئی و ماورالطبیعه مانند دیو ، شیطان و ارواح خبیثه بودند . بنابراین ، برای درمان فرد مبتلا کوشش میشد تا شیطان از درون وی بیرون رانده شود . به همین دلیل آنان را شکنجه میکردند ، شلاق میزدند ، میسوزاندند و با ابزارهای بسیار ابتدائی مانند سنگ جمجمههایشان را سوراخ میکردند ، و به سحر و جادو متوسل میشدند . کشف جمجمههای سوراخ شده مؤید این موضوع است . نوشتههای چینیها ، مصریها ، عربیها ، یونانیها نیز نشانگر این موضوع است که اینگونه اختلالات را به جایگزین شدن دیو در بدن فرد مبتلا نسبت میدادهاند . در یونان قدیم ( ۸۰۰ سال قبل از میلاد ) رفتار آشفت فرد به عنوان تنبیهی در برابر نافرمانی از خدایان تعبیر میشده است . این عقیده نه تنها در اقوام اولیه وجود داشت ؛ بلکه در سد میانه نیز نفوذ و توسعه فراوارانی یافت .
در خلال عصر طلائی یونان پیشرفت قابل توجهی در فهم و درمان بیماریهای روانی به وقوع پیوست . بقراط ( ۳۵۷- ۴۶۰ پیش از میلاد ) پزشک بزرگ یونان که ” پدر پزشکی جدید ” نامیده شده است مداخله خدایان و دیوها را در ایجاد بیماریها رد کرد . بر اساس نظریه بدنی ، علت بیماریهای روانی اختلال در اعضای مختلف بدن به خصوص مغز بود . بقراط معتقد بود که مغز فرمانده بدن است و بیماریهای روانی مربوط به اختلال در آن است . همچنین بقراط علت اختلال روانی را عدم تعادل فرآوردههای مزاجی توصیف میکرد . پیش از او مصریان قلب را محل حیات روانی و هیجانی میدانستند .
بقراط و پیروان وی به دلیل تشخیص و درمان بیماریهای روانی شهرت ویژه ای یافتند . بقراط انواع مختلف بیماریهای روانی را به سه طبقهی کلی : مانی ، مالیخولیا ، و زوال عقل یا بیماری مغزی طبقه بندی مینماید و توصیفهای بالینی مفصل دربارهی هر یک از این سه طبقه بیماری به دست میدهد . او باور داشت که علت حملههای صرعی آسیبهای مغزی است . بقراط تاکید نمود که اختلالات روانی علل طبیعی داشته و مثل سایر بیماریها مستلزم درمانند . روشهای درمانی وی شامل استراحت کردن ، حمام گرفتن ، و رژیم غذائی خاص بود .
افلاطون( ۳۴۷ – 429 قبل از میلاد ) مسائل مربوط به افراد آشفتهی روانی را که مرتکب قتل میشدند مورد بررسی قرار داد و آشکارا اظهار داشت که این افراد مسؤول جنایات خویش نیستند و نباید با آنان بدانگونه که با سایر جانیان رفتار میشود رفتار نمود . او رفتار هر فرد را نتیجهای از تعارض بین استدلال و هیجان میدانست و بر خلاف کسانی که علت رفتار نابهنجار را بدنی میدانستند ، بر نیروی تفکر تاکید ورزید و اظهار داشت که ذهن تنها واقعیت حقیقی وجود انسان است . به نظر وی شخصیت آرمانی شخصیتی است که به ویژه توسط فکر و استدلال رهبری شود . افلاطون عقیده داشت که رفتار انسان تحت نفوذ و استیلای نیازهای بدنی و غریزههای طبیعی وی است .
ارسطو ( ۳۲۲ – 384 پیش از میلاد ) شاگرد افلاطون بود ولی از عقاید وی پیروی نمیکرد . او بیشتر پیرو عقاید بقراط دربارهی مزاجهای چهارگانه بود و عقیده داشت که مزاجهای گرم موجب تمایلات عاشقانه و پر حرفی میشود و نیز موجد تکانههای خودکشی در فرد است . او دربارهی استدلال و آگاهی ، مطالب زیادی نوشت ، و حالتهای هیجانی و انگیزشی از قبیل ترس ، خشم ، حسادت ، تنفر ، شجاعت ، و شفقت را مورد بحث و بررسی قرار داد. ارسطو خشم را محصول نگرش فرد دربارهی ناروائی و بی عدالتی میدانست و معتقد بود که ترس نتیجهآگاهی فرد از خطر و انتظار شکست یا طرد شدگی است . او دربارهی لذت و الم مفاهیمی را مورد استفاده قرار داد که با اصول عقاید فروید و پیروانش شبیه بود .
در سالهای اولیه مسیحی ، سنت اگوستین ( ۴۳۰ – 345 بعد از میلاد ) بسیاری از اندیشههای جدید دربارهی اختلالات روانی را پیش بینی نمود . او به عنوان یک حکیم و فیلسوف الهی زمینه را برای نظریههای روان پویائی دربارهی رفتار نابهنجار هموار ساخت . اگوستین مطالب گسترده ای دربارهی احساسات و کشمکشهای روانی در انسان نوشت ، به طوری که ممکن است بتوان وی را پیشگام مکتب تحلیل روانی دانست . او مانند فروید به معصوم بودن کودکان اعتقاد نداشت و نقش تکانههای پرخاشگری در کودکان و نیاز به کنترل اوضاع محیطی را مورد بحثص قرار داد . اگوستین با بیان این نکته که درون نگری و کشف زندگی هیجانی درونی ، منبع با ارزشی برای دانش روان شناسی است ؛ سهم بزرگی در روانشناسی نابهنجاری نوین داشته است .
در سدهی میانه نگرش اخلاقی ، انسانی ، و خوش بیانه که نسبت به انسان در سالهای اولیه مسیحی و جود داشت از بین رفت و جای خود را به افکار و عقاید ضد روشن اندیشی بخشید . اعتقاد به ارواح خبیثه مجددا با نیروی شدید ظاهر گردید . مثلا در قرون سیزده و جهارده بیماران روانی را شکنجه میکردند تا شیطان از ذهنشان خارج شود . با این وجود کسانی بودند که بر خلاف جریان آب شنا میکردند . مثلا پاراسلسوس به کسانی که به ارواح خبیثه اعتقاد داشتند حمله کرد و ناسازگاریهای روانی را پدیدهای طبیعی دانست . او به نجوم اعتقاد داشت و پدیدههای طبیعی را به سیارات و ستارگان نسبت میداد . با وجود چنین اندیشههای روشنگرانهای ، افکار خرافی و تعصب آلود در سدههای میانه همچنان رواج داشت و دانشی را که نسلهای قبل اندوخته بودند ؛ دگرگون ساخت .
در اواسط قرن پانزدهم تلاشی چشمگیر ر جهت بردباری و مدارا نسبت به رفتار نامانوس بیماران روانی آغاز گشت . اعتقاد به جادوگری دگرگون شد و نزدیک به سیصد سال بعد ، اروپا درگیر ترسی دیوانه وار نسبت به جادوگران گردید ، ترسی که منجر به کشتن و از بین بردن هزاران تن از جادوگران شد .
تحول اجتماعی و فکرذی بزرگی در اواخر سدههای پانزدهم و شانزدهم ایجاد شد . با پیدایش سرمایه داری ، ارزشهای فردی جایگزین ارزشهای سادهی اجتماعی گردیدند ، شهرها جایگزین جوامع روستائی شدند و ساختار خانوادگی و روستائی سدهی میانه رو به اضمحلال نهاد . تفرقه و اختلاف کلیساها را فرا گرفت و نهضت پروتستان ، قسمت اعظم اروپا را درگیر جنگهای مذهبی ساخت و این عوامل موجب بر هم زدن توازن اجتماعی بیشتری شدند .
در خلال این بی ثباتی گستردهی اجتماعی عقایدی دربارهی جادوگران ظاهر گشت و آنان به عنوان کسانی که با شیطان هم پیمان بوده و از آزار و اذیت دیگران لذت میبرند تلقی شدند و این حکم که هر مرد یا زنی که اقدام به احضار ارواح کند محکوم به مرگ است به اجرا در آمد . کلیسا جادوگری را خطای حواس و نوعی الحاد و ارتداد نسبت به خداوند دانست که باید از طریق کلیسای رم سرکوب شود .
اولین نهضت انسان گرایانه دربارهی بیماریهای روانی با کار فیلیپپینل ( ۱۸۲۶ – 1745 ) درفرانسه آغاز گشت . پینلکه از ۱۷۹۲ رئیسبیمارستان روانی بیستر در فرانسه شد دستور داد تا زنجیر از دست و پای بیماران روانی بردارند و از شکنجه و آزار آنان اجتناب ورزند و با آنان مانند یک انسان بیمار رفتار کنند . در خلال این دوره ، درمانگری اخلاقی در حد بالنسبه وسیعی در بیمارستانهای روانی مورد استفاده واقع شد . گرچه ، ممکن بود درمانگری اخلاقی ، غیر عملی باشد ولی بیتردید بسیارموثر واقع شد .
بهرغم نتایج موثری که درمانگری اخلاقی در برداشت ، به دلیل پذیرش این عقید که دیوانگانافراد بیمار هستند و فقط درمانگری اخلاقی نمیتواند موثر باشد ، در نیمه دوم قرن نوزدهم این روش درمانگری رو به اضمحلال گذاشت .
ازاوائل قرن نوزدهم اطلاعات مربوط به فیزیولوژی ، تشریح ، عصب شناسی ، شیمی و پزشکی عمومی به سرعت افزایش یافت . این پیشرفتها به کشف تدریجی زیربنای آسیب شناختی عضوی بسیاری از بیماریهای بدنی منتهی گشت و این گام موثر دیگری بود که دانشمندان بیماریهای روانی را به عنوان اختلالاتی بر اساس آسیب شناختی عضوی معین بنگرند .
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.