مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت روان و تعارض کار
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت روان و تعارض کار دارای ۵۰ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت روان و تعارض کار کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت روان و تعارض کار۲ ارائه میگردد
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت روان و تعارض کار،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مبانی نظری و پیشینه تحقیق سلامت روان و تعارض کار :
سلامت روان:
ریشه لغوی واژه انگلیسی «health» در واژههای«haelth»، «haelp» به معنی کل و(heal) «haelen» انگلیسی قدیم و کلمه آلمانی قدیم«heilen» و «heilida» به معنی کل قرار دارد. گراهام۱(۱۹۹۲) این ریشه لغوی را با کلمات انگلیسی «halig» و آلمانی قدیم «heilig» که به معنی مقدس است ارتباط داده است. بنابراین از نظر ریشهشناسی لغوی سالم بودن به معنی کلیت داشتن یا مقدس بودن است. بدین ترتیب شامل ویژگیهای معنوی و فیزیکی است. از نظر سارتریوس سلامتی غیر قابل رویت است و مستلزم تظاهر کارکرد بخشهای مستقل روانی جسمی و اجتماعی است. مانی این رویکردهای کل نگر در مورد سلامتی را به کل جهان گسترش میدهد و سلامتی بشر را از سلامتی سیاره زمین جدایی ناپذیر میداند. تودور(۱۹۹۶) سلامتی روان را به شرح زیر تعریف میکند.
سلامت روان شامل: توانایی زندگی کردن همراه با شادی، بهرهوری و بدون وجود دردسر است. سلامت روان مفهوم انتزاعی و ارزیابی نسبی گری از روابط انسان با خود، جامعه و ارزشهایش است و نمیتوان آن را جـدای از سایر پدیدههای چند عامـلی فهمید که فرد را به مـوازاتی که در جامـعه به عمل میپردازد، میسازند. سلامت روان، شیوه سازگاری آدمی با دنیاست، انسانهایی که مؤثر، شاد و راضی هستند و حالت یکنواختی خلقی رفتار ملاحظهگرانه و گرایش شاد را حفظ میکنند. سلامت روان عنوان و برچسبی است که دیدگاهها و موضوعات مختلف مانند: عدم وجود علایم احساسات مرتبط با بهزیستی اخلاقی و معنوی و مانند آن را در بر میگیرد. برای ارائه یک تئوری در مورد سلامت روان، موفقیت برون روانی کافی نیست باید سلامت درونی روانی را به حساب آوریم. سلامت روان ظرفیت رشد و نمو شخصی میباشد و یک موضوع مربوط به پختگی است. سلامت روان یعنی هماهنگی بین ارزشها، علایقها و نگرشها در حوزه عمل افراد و در نتیجه برنامهریزی واقعبینانه برای زندگی و تحقق هدفمند مفاهیم زندگی است. سلامت روان، سلامت جسم نیست بلکه به دیدگاه و سطح روانشناختی ارتباطات فرد، محیط اشاره دارد. بخش مرکزی سلامت، سلامت روان است زیرا تمامی تعاملات مربوط به سلامتی به وسیله روان انجام میشود. سلامت روان ظرفیت کامل زندگی کردن به شیوهای است که ما را قادر به درک ظرفیتهای طبیعی خود میکند و به جای جدا کردن ما از سایر انسانهایی که دنیای ما را میسازند، نوعی وحدت بین ما و دیگران بوجود میآورد .سلامت روان، توانایی عشق ورزیدن و خلق کردن است، نوعی حس هویت بر تجربه خود به عنوان موضوع و عـامل قدرت فرد، که هـمراه است با درک واقـعیت درون و بیرون از خود و رشد واقعبینی و استدلال(فرهیخته۱۳۸۹).
سلامت روانی:۱
پیش از پرداختن به تعریف سلامتی روانی لازم است به یک نکته اشاره نماییم. سه واژهی «بهداشت روانی»، «سلامت روانی» و «بهزیستی روانی۲» گر چه دارای معانی متفاوتی هستند، ولی در مواردی بجای یکدیگر به کار میروند(هرشن سن۳ و پاور۴، ۱۹۸۸،ترجمه منشی طوسی،۱۳۷۴).
کارشناسان سازمان بهداشت جهانی سلامت فکر و روان را این طور تعریف میکنند: «سلامت فکر عبارت است از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی، عادلانه و مناسب»( میلانیفر، ۱۳۷۶).
بهداشت روانی یک زمینه تخصصی در محدودهی روانپزشکی است و هدف آن ایجاد سلامت روان بوسیله پیشگیری از ابتلاء به بیماریهای روانی، کنترل عوامل مؤثر در بروز بیماریهای روانی، تشخیص زودرس بیماریهای روانی، پیشگیری از عوارض ناشی از برگشت بیماریهای روانی و ایجاد محیط سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی است. پس بهداشت روانی علمی است برای بهزیستی، رفاه اجتماعی و سازش منطقی با پیشآمدهای زندگی( میلانیفر، ۱۳۷۶).
سلامت روانی را میتوان بر اساس تعریف کلی و وسیعتر تندرستی تعریف کرد. طی قرن گذشته ادراک ما از تندرستی به طور گستردهای تغییر یافته است. عمر طولانیتر از متوسط، نجات زندگی انسان از ابتلاء به بیماریهای مهلک با کشف آنتیبیوتیکها و پیشرفتهای علمی و تکنیکی در تشخیص و درمان، مفهوم کنونی تندرستی را به دست داده که نه تنها بیانگر نبود بیماری است. بلکه توان دستیابی به سطح بالای تندرستی را نیز معنی میدهد. چنین مفهومی نیازمند تعادل در تمام ابعاد زندگی فرد از نظر جسمانی، عقلانی، اجتماعی، شغلی و معنوی است. این ابعاد در رابطه متقابل با یکدیگرند، به طوری که هر فرد از دیگران و از محیط تأثیر میگیرد و بر آنها تأثیر میگذارد. بنابراین سلامت روانی نه تنها نبود بیماری روانی است، بلکه به سطحی از عملکرد اشاره میکند که فرد با خود و سبک زندگیاش آسوده و بدون مشکل باشد. در واقع، تصور بر این است که فرد باید بر زندگیاش کنترل داشته باشد و فقط در چنین حالتی است که میتوان آن قسمتهایی را که دربارهی خود یا زندگیاش مسأله ساز است تغییر دهد(هرشن سن و پاور، ۱۹۸۸، ترجمه منشی طوسی،۱۳۷۴).
یهودا ( ۱۹۵۹، به نقل از منشی طوسی،۱۳۷۴) مواردی را برای تعریف سلامت روانی ارائه کرد :
الف) نگرش مثبت به خود |
ب) میزان رشد، تحول و خودشکوفایی |
ج) عملکرد روانی یکپارچه |
د) خود مختاری یا استقلال شخصی |
ه) درک صحیح از واقعیت |
و) تسلط بر محیط |
دیگران نیز موارد دیگری را ارائه دادند ولی از نظر اسمیت۱( ۱۹۶۱، به نقل از منشی طوسی، ۱۳۷۴) همهی این موارد، مفاهیم اصلی یکسان را برداشتند. بنابراین وی پیشنهاد کرد به جای شمردن اینگونه موارد بهتر است ابعاد بهداشت روانی بر اساس اصول زیر انتخاب شود :
الف) نشان دادن ارزشهای مثبت بشری
ب) داشتن قابلیت اندازهگیری و تشخیص
ج) داشتن ارتباط با نظریههای شخصیت
د) مرتبط بودن با بافتهای اجتماعی که برای آن تعریف و مشخص شدهاند.
به این ترتیب، متخصصان بعدی کارشان را روی مفاهیمی کلی از قبیل بهنجار بودن یا بهزیستی متمرکز کردند. امروزه مفهوم مقابله۲ به منزله ملاک سلامت روانی به نوشتههای رشتههای تخصصی گوناگون بهداشت روانی راه یافته است(هرشنسن و پاور،۱۹۸۸، ترجمه منشی طوسی، ۱۳۷۴).
بعضی از محققان معتقدند سلامت روانی حالتی از بهزیستی و وجود این احساس در فرد است که میتواند با جامعه کنار بیاید. سلامت روانی به معنای احساس رضایت، روان سالمتر و تطابق اجتماعی با موازین مورد قبول هر جامعه است(کاپلان و سادوک، ۱۹۹۹، ترجمه پور افکاری ،۱۳۷۶).
سازمان بهداشت جهانی، سلامت روانی را قابلیت ایجاد ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، توانایی در تغییر و اصلاح محیط اجتماعی و حل مناسب و منطقی تضادهای غریزی و تمایلات شخصی، به طوری که فرد بتواند از مجموعه تضادها ترکیبی متعادل به وجود آورد، میداند. طبق تعریفی که این سازمان ارائه میدهد، وظیفه اصلی بهداشت روانی، تأمین سلامت روان است تا به مدد آن بتواند قوا و استعدادهای روانی را پرورش داد. در واقع، بهداشت روانی مبتنی بر سه پایه است :
الف) حفظ و تأمین سلامت روان
ب) ریشه کن ساختن عوامل بیماریزا و پیشگیری از ابتلاء به بیماریهای روانی
ج) ایجاد زمینهی مساعد برای رشد و شکوفایی شخصیت و استعدادها تا حداکثر ظرفیت نهفته در آنها (سامی کرمانی، ۱۳۵۴).
به طور کلی شخص دارای سلامت روان میتواند با مشکلات دوران رشد روبرو شود و قادر است در عین کسب فردیت با محیط نیز انطباق یابد. به نظر میرسد تعریف رضایت بخش از سلامت روانی برای فرد مستلزم داشتن احساس مثبت و سازگاری موفقیتآمیز و رفتار شایسته مطلوب است. بنابراین هرگونه ملاکی که به عنوان اساس سلامتی در نظر گرفته میشود باید شامل رفتار بیرونی و احساسات درونی باشد(بنی جمال واحدی،۱۳۷۰).
۱. Graham
۱.Mental health
۲.Well- being
۳.Hershenson
Power.4
۱.Smith
.Coping2
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.