مقاله چیستى اعتبار نزد علّامه طباطبائى


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله چیستى اعتبار نزد علّامه طباطبائى دارای ۳۷ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله چیستى اعتبار نزد علّامه طباطبائى  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله چیستى اعتبار نزد علّامه طباطبائى

چکیده  
مقدّمه  
۱ تعریف اعتبار۴  
۲ ضرورت اعتبار  
۳ نخستین اعتبار  
۴ انواع اعتباریات  
۵ ملاک اعتبارى بودن  
۶ اعتباریات و حقایق  
۷ صدق و کذب در اعتباریات  
بررسى دیدگاه علّامه طباطبائى  
۱ تقدم باید بر فعل صادر  
۲ وجوب فعل حین صدور  
۳ ضابطه امر اعتبارى  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله چیستى اعتبار نزد علّامه طباطبائى

ـ ابن‏فارس، احمدبن زکریا، معجم مقاییس اللغه، تحقیق و ضبط عبدالسلام محمد هارون، قم، مکتب الاعلام الاسلامى، ۱۴۰۴ق

ـ ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، قم، ادب الحوزه، ۱۳۶۳

ـ انیس، ابراهیم و دیگران، المعجم الوسیط، ط. الرابعه، بى‏جا، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۷۲

ـ دهخدا، على‏اکبر، لغت‏نامه، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۱

ـ سبزوارى، ملّاهادى، شرح المنظومه، قم، مکتبه المصطفوى، بى‏تا

ـ طباطبائى، سید محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، پاورقى مرتضى مطهرى، در: مجموعه آثار، ج ۶، چ هشتم، تهران، صدرا، ۱۳۸۰

ـ ـــــ ، «اعتباریات»، در: رسائل سبعه، قم، بنیاد علمى و فکرى علّامه طباطبائى، ۱۳۶۲

ـ ـــــ ، المیزان فى تفسیرالقرآن، قم، جامعه مدرسین، بى‏تا

ـ غروى اصفهانى، محمدحسین، نهایه الدرایه فى شرح الکفایه، ط. الثانیه، بیروت، موسسه آل‏البیت لإحیاءالتراث، ۱۴۲۹ق

ـ فیومى، احمدبن محمدبن على‏المقرى، المصباح المنیر، قم، دارالهجره، ۱۴۰۵ق

ـ مطهّرى، مرتضى، «جاودانگى و اخلاق»، در: یادنامه استاد شهید مطهرى، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، ۱۳۶۰

چکیده

مسئله اعتباریات از مسائل مهم در قلمرو فلسفه‏هاى مضاف به ویژه فلسفه حق، فلسفه سیاست، فلسفه حقوق و فلسفه اخلاق است. حقیقت اعتبار و امور اعتبارى، تمییز میان معانى گوناگون آن، ضرورت اعتبار، نخستین اعتبار، انواع اعتباریات، و سرانجام رابطه اعتباریات و صدق و کذب از مهم‏ترین مباحثى هستند که در بحث اعتباریات باید کانون توجه باشند

اندیشمندان بسیارى درباره مسائل مزبور مباحثى ارزشمند مطرح کرده‏اند؛ اما دو تن از متفکران برجسته مسلمان، یعنى مرحوم غروى اصفهانى و علّامه طباطبائى دقیق‏ترین مباحث را در این حوزه انجام داده‏اند. این نوشتار، شرح و بررسى دیدگاه علّامه طباطبائى درباره مسئله اعتباریات را عهده‏دار است

کلیدواژه‏ها: اعتبار، صدق و کذب، ملاک اعتبارى بودن و واقعیت

 

مقدّمه

از مسائلى که علّامه طباطبائى به آن در مواضع گوناگون پرداخته، مسئله اعتباریات است. گرچه بحث اعتباریات در کلام مرحوم اصفهانى به دقت آمده، و در واقع، دیدگاه‏هاى مرحوم اصفهانى در مباحث اعتباریات علم اصول، الهام‏بخش علّامه طباطبائى در مباحث اعتباریات بوده است،۱ علّامه طباطبائى نخستین کسى است که این مسئله را در مباحث معرفت‏شناسى مطرح ساخته و آن را از این حیثیت ویژه، کانون بحث قرار داده است

علّامه طباطبائى از اعتباریات به منزله «علوم غیرحقیقیه» و «اندیشه‏هاى پندارى» یاد مى‏کند.۲ در نظر ایشان، مسئله اعتباریات از اهمیت بسیارى برخوردار است؛ به گونه‏اى که هیچ فعلى از هیچ انسانى بدون علوم اعتبارى ـ دست‏کم اعتبار باید ـ و با صرف علوم حقیقى قابل صدور نیست

در ادامه دیدگاه علّامه طباطبائى را درباره اعتباریات، در بخش‏هاى گوناگون دنبال مى‏کنیم

 

۱ تعریف اعتبار

علّامه طباطبائى در تعریف اعتبار همان معنایى را مى‏پذیرد که مرحوم اصفهانى مطرح کرده است؛۵ یعنى «اعطاى حد چیزى به شى‏ء دیگرى که این حد را ندارد.» در توضیح این معنا مى‏توان گفت که گاه یک شى‏ء، مصداق حقیقى یک مفهوم است؛ مانند رأس در بدن که مصداق حقیقى رأس است. با این حال گاهى نیز شیئى مصداق حقیقى رأس نیست، ولى به سبب غرضى، عقلا آن شى‏ء را مصداق رأس فرض و اعتبار مى‏کنند؛ مانند اعتبار ریاست‏جمهورى براى یک شخص. روشن است که او رأس حقیقى جمهور نیست، اما عقلا براى بقاى حیات اجتماعى و حفظ آن از زوال، رأس بودن براى جمهور را براى او اعتبار مى‏کنند. بنابراین اعتبار عبارت است از «اعطاى حد حقیقى چیزى به شى‏ء دیگرى که این حد را ندارد.»

این معانى وهمیه در ظرف توهم مطابَق دارند، اگرچه در ظرف خارج مطابَق ندارند؛ یعنى در ظرف تخیل و توهّم، مثلاً انسان مصداق شیر یا ماه است، اگرچه در ظرف خارج چنین نیست؛ یعنى در پندار، حد شیر یا ماه به انسان داده شده، اگرچه در خارج، از آنِ یک موجود دیگرى است.۶; این عمل فکرى را طبق نتایج گذشته مى‏توان تحدید کرده و گفت عمل نام‏برده، این است که با عوامل احساسى حد چیزى را به چیز دیگرى بدهیم، به منظور ترتیب آثارى که ارتباط با عوامل احساسى خود دارند

۲ ضرورت اعتبار

از دیگر مسائل مهم درباره اعتباریات، وجه نیاز بشربه آنهاست. اعتباریات چگونه به قلمرو اندیشه انسان راه یافته‏اند. آیا بشر مى‏تواند بدون اعتباریات زندگى خود را سامان دهد؟

در نظر علّامه طباطبائى هیچ بشرى بى‏نیاز از اندیشه‏هاى اعتبارى نیست، و زندگى فردى و اجتماعى بشر بدون آنها سامان نمى‏یابد. در واقع، اعتباریات میان کمالات اولیه انسان و کمالات ثانیه او قرار گرفته‏اند و موجب مى‏شوند که انسان به کمالات ثانیه خود دست یابد

وقتى درباره موجودات جهان مى‏اندیشیم، درمى‏یابیم که آنها را مى‏توان در دو دسته متفاوت جاى داد: موجودات زنده و موجودات غیرزنده.۱۰ نقطه اشتراک این دو دسته از موجودات آن است که همگى آنها براى ادامه یا تکمیل زیست خود، فعالیت‏هایى گوناگون انجام مى‏دهند. درختى را در نظر مى‏گیریم. این درخت داراى اجزایى گوناگون مانند ریشه، تنه، شاخه و برگ است؛ اما مجموعه آنها واحدى را تشکیل مى‏دهند که هسته مرکزى‏اش، جوهر درخت است. درخت براى ادامه زیست خود با ریشه‏هایش مواد لازم را جذب مى‏کند و با ابزارى که در بدنه و تنه خود دارد، غذا را به همه اجزاى خود مى‏رساند؛ از سوى دیگر، با ابزارى که در اختیار دارد، مواد زاید را نیز دفع مى‏کند. براى اینکه درخت به حیات خود ادامه دهد، یا آن را تکمیل کند، به ابزار لازم مجهز است. اگر محیط جغرافیایى ویژه‏اى، شرایطى را به درخت تحمیل کند، درخت مى‏کوشد متناسب با محیط، تجهیزات لازم را براى بقاى خود تنظیم کند. این حالت در موجودات زنده نیز دیده مى‏شود؛ یعنى حیوانات براى ادامه و یا تکمیل حیات خود، به ابزارهاى لازم مجهزند. آنها براى تغذیه، ابزار دهان، دندان (در بیشتر حیوانات) و جهاز هاضمه را به کار مى‏گیرند و براى تولیدمثل، اندام‏هاى جنسى ویژه‏اى را در اختیار دارند

اشتراک میان درخت و حیوان این است که هر دو براى ادامه حیات خود باید تغذیه، تنمیه و تولیدمثل کنند. همان‏گونه که درخت از مواد لازم در خاک و آب، تغذیه و سپس رشد، و با ابزار دیگرش تولیدمثل مى‏کند، حیوانات نیز این فرایندها را سپرى مى‏کنند. با این‏همه، فرق این دو دسته موجودات در این است که اولاً دستگاه لازم براى تغذیه، رشد و تولیدمثل در حیوانات بسیار پیچیده‏تر از درختان است؛ ثانیا مواد لازم براى تغذیه درخت، در دسترس است. درخت براى تغذیه، از همان خاکى که ریشه‏هایش با آن در تماس‏اند، استفاده مى‏کند؛ اما غذاى حیوانات همیشه در دسترس نیست و حیوان براى به دست آوردن غذاى خود، که از نباتات و حیوانات دیگر است، باید بسیار تکاپو و تلاش کند؛ از منطقه‏اى به منطقه دیگر با فاصله صدها کیلومتر برود؛ با حیوانى دیگر بجنگد و; . با این تلاش‏هاست که حیوان مى‏تواند به اهداف خود، یعنى تغذیه، رشد و تولید مثل دست یابد

تفاوت بنیادین دیگر میان حیوانات و درختان، این است که در حیوانات، افزون بر ساختمان «طبیعى» که آن سه وظیفه را انجام مى‏دهد، ساختمانى دیگر به نام ساختمان «نفسانى» واسطه مى‏شود تا بُعد طبیعى حیوان بتواند به اهداف خود برسد، و بدون این جنبه دوم، جنبه اول یعنى بُعد طبیعى حیوان، هیچ‏گاه نمى‏تواند به اهداف خود دست یابد. براى نمونه، وقتى که بدن یک حیوان ـ مانند انسان ـ نیازمند غذا شود، روشن است که این حیوان براى ادامه حیات خود نیازمند تهیه غذاست. طبیعت حیوان براى دستیابى به هدف خود، اندیشه‏ها و میل‏ها و احساسات گوناگونى را در حیوان پدید مى‏آورد، تا حیوان را به تکاپو و تلاش وادارد و بدین وسیله غذاى لازم و مورد نیاز را تهیه مى‏کند. از این‏رو وقتى بدن حیوان به غذا نیازمند شود، حالت «گرسنگى» در حیوان پدید مى‏آید. این حالت در واقع، اعلام‏کننده نیاز بدن حیوان به غذاست. سپس حیوان درصدد برمى‏آید که حالت گرسنگى خود را برطرف کند. با توجه به لذتى که حالت رفع گرسنگى، یعنى حالت «سیرى»، براى حیوان دارد، میل و هیجان رسیدن به حالت سیرى و لذت حاصل از آن، سبب مى‏شود که اندیشه اعتبارى «من باید سیر شوم» یا «من باید حالت سیرى را در خود پدید آورم» در حیوان یا انسان پدید آید. آن‏گاه انسان اراده مى‏کند؛ به دنبال غذا مى‏رود و با خوردن آن به حالت سیرى و لذت حاصل از آن مى‏رسد. بدین‏ترتیب ساختمان طبیعى حیوان، به هدف و خواسته خود، که رساندن غذا به بدن بوده است، دست مى‏یابد

نیز وقتى شرایط لازم در بدن یک حیوان براى تولیدمثل پدید آید، ساختمان طبیعى حیوان نیازمند انجام رفتارى ویژه است، تا بقاى نوع محقق شود؛ ولى جنبه طبیعى حیوان، هنگامى به این هدف خود (تولیدمثل و بقاى نوع) مى‏رسد که احساسات، تمایلات و نیز اندیشه‏هایى ویژه را واسطه قرار دهد. از این‏رو در حیوان تمایل ویژه جنسى پدید مى‏آید و او به دنبال لذت حاصل از ارضاى تمایل جنسى خود است. بنابراین در پى تمایل شدید حیوان به ارضاى میل جنسى، و دستیابى به لذت ویژه، اندیشه اعتبارى «من باید میل جنسى خود را ارضا کنم» یا «من باید به لذت ویژه حاصل از ارضاى میل جنسى برسم» پدید مى‏آید و به دنبال آن اراده شکل مى‏گیرد و سپس فعل ویژه انجام مى‏شود

چنان‏که ملاحظه مى‏شود، جنبه طبیعى و ساختمان جسمانى حیوان، براى دستیابى به اهداف خود احساسات و اندیشه‏هایى ویژه را میانجى مى‏کند. البته اهداف دو جنبه از وجود حیوان، چنان هماهنگ است که دستیابى به غرض جنبه نفسانى حیوان، متضمن رسیدن به اهداف جنبه طبیعى وجود او نیز هست؛ چنان‏که تحقق هدف جنبه طبیعى، با تحقق هدف جنبه نفسانى مقارن است. وقتى شخص به لذت حاصل از سیرى مى‏رسد، نیاز طبیعى بدن به مواد لازم براى ادامه حیات نیز تأمین مى‏شود؛ ولى نکته درخور توجه این است: غالب حیوانات و انسان‏ها از این امر غافل‏اند که در حقیقت، براى برطرف کردن نیازهاى طبیعى است که این تلاش انجام مى‏شود. حیوان تنها با احساسات خود درگیر است و در اغلب موارد، از وضعیت دستگاه جسمانى خود غافل است. براى نمونه، وقتى بدن کودک انسان نیاز به مواد لازم غذایى داشته باشد، آنچه او مى‏فهمد، نیاز بدن نیست؛ بلکه او تنها با احساس گرسنگى و رفع آن و دستیابى به حالت سیرى و لذت حاصل از آن درگیر است، که به دنبال آن در آغوش مادر قرار مى‏گیرد و از غذاى آماده استفاده مى‏کند. روشن است که او اصلاً توجهى به وجود معده و جهاز هاضمه و کیفیت هضم و تأثیر شیر در بدن ندارد؛ آنچه کودک به آن توجه مى‏کند، احساساتى ویژه مانند گرسنگى و دستیابى به سیرى است. نیز وقتى که بزرگ‏تر مى‏شود، مشغول خیال‏پردازى‏ها و لذت حاصل از بازى‏هاى کودکانه است. وقتى به سن جوانى مى‏رسد، امیال و شهوات و اندیشه‏هاى مربوط به آنها او را فرامى‏گیرند، و به خود مشغول مى‏کنند، و تنها در پى ارضاى تمایلات جنسى خویش است و حتى در برخى از موارد که به هدف ساختمان طبیعى وجود خودش از عمل جنسى (تولیدمثل) توجه مى‏کند، مى‏کوشد که تنها به لذت حاصل از ارضاى تمایل جنسى خود برسد، ولى هدف جنبه طبیعى محقق نشود. همچنین وقتى کاملاً بزرگ مى‏شود، امیال و اندیشه‏هاى گوناگون او را به خود مشغول مى‏کنند؛ اگر سیاست‏مدار باشد، با اندیشه و تمایل دستیابى به قدرت و شکست رقبا درگیر است؛ اگر تاجر باشد؛ به دنبال آن است که به ثروت بیشتر، انجام معاملات پرسودتر و; دست یابد؛ و; . در همه این موارد آنچه انسان را به خود مشغول ساخته، اندیشه‏ها و امیال ویژه است؛ اما اشتغال فکرى به جنبه نفسانى، به معناى زوال و عدم بُعد طبیعى در حیوان و انسان نیست؛ بلکه در واقع، جنبه طبیعى و ساختمان بدنى انسان و دیگر حیوانات است که براى دستیابى به اهداف خود، اندیشه‏ها و احساساتى ویژه را در انسان به وجود آورده است؛ از این‏رو جنبه طبیعى وجود انسان، اصل و جنبه نفسانى (اندیشه‏ها و احساسات او) تابع و فرع‏اند. به همین جهت است که با زوال و یا تغییر نیازمندى‏هاى طبیعى وجود انسان، اندیشه‏ها و احساسات او نیز تغییر خواهند کرد. انسانى که در منطقه استوایى زندگى مى‏کند، متمایل به دستیابى به امورى ویژه است و نسبت به آنها اندیشه اعتبارى «باید آن امر ویژه را به دست آورم» را پدید مى‏آورد؛ در حالى که انسان ساکن در منطقه قطبى به دنبال دستیابى به امورى دیگر است

از مطالب یادشده، این نتایج به دست مى‏آید

۱ در حیوانات و از جمله انسان، دو جنبه طبیعى و نفسانى (اندیشه‏ها و امیال و احساسات) هست

اکنون اگر از موجود غیرزنده به موجود زنده پرداخته و مثلاً انسان را مورد بررسى قرار دهیم خواهیم دید; هر فرد انسانى، هر که و هر وقت و هر کجا باشد; یک واحد طبیعى است که در دایره هستى خود یک سلسله خواص و آثار طبیعى را از قبیل تغذیه و تنمیه و تولیدمثل، به حسب طبیعت و تکوین «جبرا» انجام مى‏دهد و چندى بدین‏سان زندگى خود را ادامه داده و سپس از میان رفته و آثار وى نیز از میان مى‏روند. این یک جنبه وجود موجود زنده (مثلاً انسان) است که مورد مطالعه قرار مى‏دهیم. حالا از جنبه دیگر مورد بررسى قرار مى‏دهیم

۲ جنبه طبیعى، اصل و جنبه نفسانى، فرع و تابع آن است. علّامه طباطبائى در پاسخ اینکه کدام‏یک از این دو جنبه وجود انسان و دیگر حیوانات، اصل و کدام‏یک فرع است، مى‏گوید: «پاسخى که کاوش علمى، بلکه معلومات بسیط ابتدایى انسان به این پرسش مى‏دهد، این است که سازمان طبیعت و تکوین متبوع و سازمان اندیشه و پندار تابع و طفیلى او مى‏باشد.»

۳ براى اینکه جنبه طبیعى به اهداف خود برسد، جنبه نفسانى یعنى احساسات ویژه و اندیشه اعتبارى را پدید مى‏آورد

پس همان طبیعت انسانى است، مثلاً که این اندیشه‏ها را براى دریافت خواص و آثار خود به وجود آورده و از راه آنها به هدف و مقصد طبیعى و تکوینى خود مى‏رسد. از این بیان نتیجه گرفته مى‏شود، میان طبیعت انسانى (مثلاً) از یک طرف و خواص و آثار طبیعى و تکوینى وى از طرف دیگر، یک سلسله ادراکات و افکار موجود و میانجى است که طبیعت، نخست آنها را ساخته و به دستیارى آنها خواص و آثار خود را در خارج بروز و ظهور مى‏دهد

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.