مقاله خاستگاه‌هاى فلسفه تحلیلى به روایت مایکل دامت


در حال بارگذاری
15 سپتامبر 2024
فایل ورد و پاورپوینت
2120
3 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله خاستگاه‌هاى فلسفه تحلیلى به روایت مایکل دامت دارای ۳۲ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله خاستگاه‌هاى فلسفه تحلیلى به روایت مایکل دامت  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله خاستگاه‌هاى فلسفه تحلیلى به روایت مایکل دامت

چکیده  
تعریف و خاستگاه‌هاى فلسفه تحلیلى  
فواید و نتایج فلسفه تحلیلى  
مایکل دامت کیست؟  
نظر دامت درباره خاستگاه‌هاى فلسفه تحلیلى  
فرگه؛ بنیانگذار فلسفه تحلیلى  
نتیجه‌گیرى  
منابع  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله خاستگاه‌هاى فلسفه تحلیلى به روایت مایکل دامت

ـ استرول، اورام، فلسفه تحلیلى در قرن بیستم، ترجمه فریدون فاطمى، تهران، مرکز، ۱۳۸۴، چ دوم

ـ بابایى، پرویز، فرهنگ اصطلاحات فلسفه، تهران، نگاه، ۱۳۸۶، چ دوم

ـ پایا، على، فلسفه تحلیلى: مسائل و چشم‌اندازها، تهران، طرح نو، ۱۳۸۲

ـ حیدرى، مهدى، نسبى‌نگرى در فلسفه کواین و دامت، پایان‌نامه کارشناسى ارشد، رشته فلسفه، تهران، دانشگاه علّامه طباطبائى، ۱۳۸۵

ـ خرّمشاهى، بهاءالدین، پوزیتیویسم منطقى، تهران، علمى و فرهنگى، ۱۳۶۱

ـ دانلان، ک. س.، «فلسفه تحلیلى و فلسفه زبان»، ترجمه شاپور اعتماد و مراد فرهادپور، ارغنون ۷و ۸ (پاییز و زمستان ۱۳۷۴)، ص ۳۹ـ۶۷

ـ رضوى، مسعود، آفاق فلسفه (گفت‌وگوهایى با دکتر مهدى حائرى یزدى)، تهران، فرزان، ۱۳۷۹

ـ سرل، جان آر.، فلسفه تحلیلى، ترجمه محمّد سعیدى‌مهر، از کتاب: نگرش‌هاى نوین در فلسفه، قم، دانشگاه قم / طه، ۱۳۸۰

ـ «شکّاکیت‌هاى فلسفى و قطعیت‌هاى دینى» (گفت‌وگو با مایکل دامت)، روزنامه انتخاب، ۱۴ آبان ۱۳۸۱

ـ على‌آبادى، یوسف ص، «زبان حقیقت و حقیقت زبان»، ارغنون ۷و ۸ (پاییز و زمستان ۱۳۷۴)، ص ۱ـ۳۸

ـ فرگه، گوتلوب، «اندیشه»، ترجمه محمود یوسف ثانى، ارغنون ۷و ۸ (پاییز و زمستان، ۱۳۷۴)، ص ۸۷ـ۱۱۲

ـ لاکوست، ژان، فلسفه در قرن بیستم، ترجمه رضا داورى اردکانى، تهران، سمت، ۱۳۸۴، چ سوم

ـ موحد، ضیاء، «گوتلوب فرگه و تحلیل منطقى زبان»، ارغنون ۷و ۸ (پاییز و زمستان ۱۳۷۴)، ص ۶۹ـ۸۴

ـ هادسون، ویلیام دانالد، لودویک ویتگنشتاین، ترجمه مصطفى ملکیان، تهران، گروس، ۱۳۷۸

ـ هاک، سوزان، فلسفه منطق، ترجمه سید محمّدعلى حجتى، تهران، طه، ۱۳۸۲

ـ هوسرل، ادموند، ایده پدیده‌شناسى، هوسرل، ترجمه عبدالکریم رشیدیان، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، ۱۳۷۲

– Dummett, Michael, Origins of Analytical Philosophy, Cambridge, Mass: Duckworth,

– —– , Origins of Analytical Philosophy, Harvard University Press / Cambridge, Massachusetts,

– —– , Philosophy of Language, Cambridge, Karen Green Polity,

– —– , Truth and other Enigmas, London, Duckworth,

– James Fieser & Bradley Dowden, editors, “The Internet Encyclopedia of Philosophy”,

چکیده

دیدگاه رایج درباره فلسفه تحلیلى این است که فلسفه مزبور منشأى انگلیسى ـ آمریکایى دارد و راسل و مور نیز از بانیان آن هستند؛ ولى مایکل دامت معتقد است: خاستگاه واقعى فلسفه تحلیلى آلمان، و فرگه نیز مؤسس و پیش‌گام آن است؛ زیرا تحلیل فلسفى چیزى جز تحلیل اندیشه‌ها از رهگذر زبان نیست و این همان رسالتى است که نخستین بار فرگه آن را مطرح کرده بود

دامت معتقد است که فرگه با طرح نظریه «چرخش زبانى»، در آثار ماندگار خویش، به نام‌هاى «مقدّمه مبانى حساب» و «مفهوم‌نگارى» موجب شد تا پرسش شناسایى در فلسفه کلاسیک، یعنى نسبت میان تفکر و اشیا، به مسئله رابطه زبان و دلالت و معنا تبدیل شود. مبناى این نظریه، اصل «اصالت متن» است که بر اساس آن، فقط در متن جمله است که واژه معنا مى‌یاید؛ یعنى اندیشه‌ها از طریق جملات انعکاس مى‌یابند و سخن گفتن از ساختار اندیشه، سخن گفتن از پیوند معنایى اجزاى جمله است. البته، در اصل این اندیشه‌ها هستند که صادق یا کاذبند و جمله صرفآ معناى ثانوى، متعلق صدق و کذب قرار مى‌گیرد. این نوع رویکرد به مسئله شناسایى، که از سوى فرگه ارائه شده، همان چیزى است که موجب ظهور فلسفه تحلیلى شده است

سایر اندیشمندانى که عمومآ به زبان آلمانى مى‌نوشتند مثل بُلتسانو، ماینونگ و به ویژه هوسرل نیز با طرح نظریه «حیث التفاتى»، در نظریه چرخش زبانى و در نتیجه فلسفه تحلیلى نقش بسزایى داشته‌اند

کلیدواژه‌ها : معنا، مصداق، صدق، اندیشه، چرخش زبانى، اصالت

 

تعریف و خاستگاه‌هاى فلسفه تحلیلى

فلسفه تحلیلى از جمله نحله‌هاى فلسفى است که در کشورهاى انگلیسى‌زبان یا انگلوساکسون (Angelo-Saxon)، مثل بریتانیا، آمریکا، کانادا و استرالیا غلبه و نفوذ چشم‌گیرى دارد، بر خلاف فلسفه‌هاى «اصالت معنا» (ایدئالیسم) و «وجودگرا» (اگزیستانسیالیسم)، که بیشتر در حوزه اروپاى قارّه‌اى۲ و به ویژه در کشورهاى آلمان و فرانسه رایجند. البته این سخن به معناى آن نیست که در اروپاى قارّه‌اى اصلا فلسفه تحلیلى رواج ندارد، بلکه بسیارى از جوانه‌هاى فلسفه تحلیلى ـ به یک معنا ـ در افکار و آراء فیلسوفان آلمانى زبان، مثل کانت، لایب نیتس، ویتگنشتاین، فرگه و هوسرل وجود داشته است. بگذریم از اینکه برخى بر این باورند که نخستین خاستگاه‌هاى فلسفه تحلیلى حتى به سقراط و دیالکتیک افلاطونى نیز برمى‌گردد

البته برخى از آگاهان به سنّت فلسفه اسلامى و فلسفه غرب بر این باورند که اگر فیلسوفان تحلیلى از مباحث اصولى و منطقى مسلمانان آگاه بودند، چه بسا بسیارى از معضلات آنها برطرف مى‌شد؛ زیرا اندیشمندان مسلمان از این نظر نیز ـ مثل بسیارى از موارد دیگر ـ بر دیگران فضل تقدّم دارند

اما درباره تعریف «فلسفه تحلیلى» ـ همچنان‌که بیشتر فیلسوفان تحلیلى نیز اذعان کرده‌اند ـ باید گفت: عرضه تعریفى دقیق که جامع و مانع باشد، بسیار دشوار است؛ زیرا در این فلسفه، با یک آموزه مشخص و معیّن یا چارچوب متعارف مواجه نیستیم، بلکه با رویکردهاى متفاوت معرفت‌شناختى، روش‌شناختى و حتى پدیدارشناختى سروکار داریم. به همین دلیل، هکر معتقد است: هیچ آموزه واحد ـ یا حتى آموزه‌هاى مشترکى ـ میان تمام فیلسوفان تحلیلى وجود ندارد، ولى بن‌مایه مشترک تمام فیلسوفان تحلیلى عبارت است از: رهیافت غیرروان‌شناسانه و عینیت‌گرایانه به امور و مسائل

همچنین از نظر مایکل دامت، «آنچه سبب تمییز فلسفه تحلیلى; از دیگر مکاتب فلسفى مى‌شود این باور است; که مى‌توان از طریق تفسیر فلسفى زبان، به تفسیر فلسفى اندیشه نایل شد.۶ وى در کتاب حقیقت و معمّاهاى دیگر۷ نیز معتقد است که موضوع صحیح فلسفه، که به وسیله فرگه تثبیت شد، عبارت است از: تحلیل ساختار اندیشه، تمایز میان مطالعه اندیشه و مطالعه فرایند روانى اندیشیدن و تکیه بر تحلیل زبان به عنوان تنها روش صحیح تحلیل اندیشه.۸ همچنین هدف فلسفه تحلیلى را مطالعه دقیق و موشکافانه مفاهیم دانسته‌اند

مى‌توان گفت: على‌رغم دیدگاه عده‌اى از پژوهشگران، تعریف «فلسفه تحلیلى» به «فلسفه زبان»، جامع و مانع نیست؛ زیرا از یک‌سو، برخى از فیلسوفان تحلیلى مثل پوپر، آیزایا برلین، رابرت نوزیک، برنارد ویلیامز و جان راولز از رهیافت‌هاى زبانى بهره نگرفته‌اند و از سوى دیگر، نیز برخى از فیلسوفان غیرتحلیلى مثل هایدگر به وسیله کاوش‌هاى زبانى در معنا و مفاد واژه‌ها بر شناخت دقیق وجود از طریق حجاب‌زدایى از معانى کلمات به زبان یونانى روى آورده‌اند

شایان ذکر است که درباره خاستگاه‌هاى فلسفه تحلیلى، دیدگاه واحدى وجود ندارد، ولى مشهور این است که زمینه‌هاى تاریخى و فرهنگى خاصى که در آلمان و اتریش از یک‌سو، و در انگستان از سوى دیگر، برقرار بودند در ظهور گرایش‌هاى متنوّع در نهضت فلسفه تحلیلى نقش داشته‌اند و فرگه، مور و راسل با وجود تفاوت در دیدگاه‌ها و رهیافت‌ها، بنیان‌گذاران اولیه این نهضت محسوب مى‌شوند.۱۱ اما دامت بر خلاف این دیدگاه مشهور، معتقد است: خاستگاه واقعى فلسفه تحلیلى نویسندگان آلمانى زبان، مثل برنتانو، ماینونگ، بُلتسانو و به ویژه فرگه هستند که با طرح نظریه «چرخش زبانى» و ابداع منطق ریاضى به جاى منطق سنّتى، موجب به وجود آمدن بزرگ‌ترین تحوّل در تاریخ فلسفه تحلیلى شده‌اند و مور و راسل حتى منبعى از منابع فلسفه تحلیلى هم نیستند، چه رسد به آنکه بخواهند تنها منبع و یا منبع اصلى این نحله فلسفى باشند

سرل نیز به عنوان یکى از فیلسوفان تحلیلى معاصر، بر این باور است که فلسفه تحلیلى به طور مشخص، بر آثار فرگه، ویتگنشتاین، راسل، مور و اثبات‌گرایان منطقى حلقه وین در دهه‌هاى ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ استوار است. البته اگر باز هم به عقب برگردیم، فلسفه تحلیلى فرزند طبیعى تجربه‌گرایى فیلسوفان بریتانیایى، یعنى لاک، برکلى، هیوم و فلسفه استعلایى کانت است، بلکه حتى بسیارى از پیش‌فرض‌ها و دست‌مایه‌هاى فیلسوفان تحلیلى را مى‌توان در آثار فیلسوفان کُهنى همچون افلاطون و ارسطو ملاحظه کرد. اما شاید بهترین بیان اجمالى درباره منابع فلسفه تحلیلى این باشد که پیدایش این سنّت فلسفى را نتیجه پیوند سنّت تجربه‌گرا در معرفت‌شناسى و فعالیت مبناگرایانه کانت با روش‌هاى تحلیلى ـ منطقى و نظریه‌هاى فلسفى مبتکرانه فرگه در اواخر قرن نوزدهم بدانیم

همچنین درباره خاستگاه فلسفه تحلیلى در دوران معاصر، گفته شده است: طلوع آن به روزهاى آغازین قرن بیستم ـ یعنى سال ۱۹۰۳ـ و تألیف کتاب اصول اخلاقى مور۱۴ برمى‌گردد؛ زیرا در این کتاب، وى بر اهمیت «تحلیل» تأکید مى‌ورزد و مى‌گوید: بسیارى از دشوارى‌ها در اخلاق و بلکه در واقع در فلسفه، از «تلاش براى پاسخ گفتن به پرسش‌ها بدون آنکه ابتدا کشف شود که دقیقآ به چه پرسشى قرار است جواب داده شود»، ناشى مى‌شوند

ولى اگر در پى آن باشیم که به عوامل مؤثر در پیدایش فلسفه تحلیلى به اجمال و اختصار اشاره کنیم، مهم‌ترین موارد عبارتند از

ـ ریاضى شدن منطق به دست جرج بول، فرگه، پرس، راسل و وایتهد؛

ـ رشد روان‌شناسى تجربى به همّت وونت، جیمز و واتسن؛

ـ سرنگون شدن مکانیک نیوتنى به وسیله اینشتاین، بور، هایزنبرگ و دیگر پیشتازان مکانیک کوانتومى؛

ـ ابداع رایانه‌هاى پرقدرت براساس آموزه‌هاى هاتورینگ و فن نویمن؛

ـ رهیافت تازه به زبان و دستور زبان به ابتکار چامسکى

فیلسوفان تحلیلى بین دو چیز تفکیک قایل مى‌شوند. الف. گزاره‌هاى تحلیلى و ترکیبى؛ ب. عبارات توصیفى و ارزشى. به نظر آنها، بر خلاف گزاره‌هاى تحلیلى، که پیشینى و ضرورى‌اند، گزاره‌هاى ترکیبى تجربى یا پسینى و ممکن‌اند، و گزاره‌هاى توصیفى نیز بر خلاف گزاره‌هاى ارزشى، قابل تصدیق و تکذیبند

قابل ذکر است که روش «تحلیل فلسفى» فیلسوفان تحلیلى تمایل شدیدى به «تحویل‌گروى»۱۸ و «پدیدارگرایى»۱۹ یا تحویل گزاره‌هاى ذهنى به گزاره‌هاى رفتار خارجى دارد.۲۰ وضوح و روشنى نیز براى فیلسوفان تحلیلى از دو جنبه عملى و نظرى حایز اهمیت است. از جنبه عملى، وضوح کلام کار تفهیم و تفاهم را ساده‌تر مى‌سازد و از جنبه نظرى نیز با فهم بهتر معنا و مفاد یک مسئله، راه وصول به راه‌حل مناسب، آسان و خطاهاى احتمالى کشف مى‌گردد

پرواضح است که نقش فلسفه تحلیلى به لحاظ جایگاه اثرگذارى در تحوّلات فلسفى دو قرن اخیر، بى‌بدیل و انکارناپذیر است و در این میان، نقش مایکل دامت (Michael Dummett) به عنوان یکى از اخلاف فرگه (۱۸۴۸ـ ۱۹۲۵Gottlob Ferge; ) در ترویج و تبیین فلسفه تحلیلى مهم و بدیع بوده است

فواید و نتایج فلسفه تحلیلى

درباره فواید، نتایج و پیامدهاى فلسفه تحلیلى نیز مى‌توان گفت

ـ مباحث فیلسوفان تحلیلى در حوزه علوم شناختى منجر به راه‌گشایى‌هاى چشمگیر و بدیعى براى روان‌شناسان ادراک، متخصصان هوش مصنوعى، زبان‌شناسان و زیست ـ عصب‌شناسان شده است

ـ همچنین در فلسفه تحلیلى به عنوان یک نهضت فرهنگى، بر آموزه‌هایى همچون روادارى، تکثّرگرایى، رفع منازعات از مجراى گفت‌وگوهاى نقّادانه و بدون استفاده از خشونت، آزادى اندیشه، رشد و تعالى معنوى از رهگذر کسب معرفت و به کارگیرى دستورالعمل‌هاى اخلاقى در تعامل با افراد و جوامع تأکید شده است. خلاصه در یک کلام، شناخت حدود و توانایى‌هاى عقلانى انسان موجب مى‌شود تا از آدمیان تکالیف مالایطاق خواسته نشود و انتظارات افراد و جوامع از خویش و دیگران معقول گردد

به طور خلاصه، مى‌توان گفت: قریب نیم قرن فلسفه تحلیلى، فلسفه رسمى و غالب بر دنیاى انگلیسى زبان بوده است. فلسفه تحلیلى وقتى با فلسفه قارّه‌اى در تقابل قرار مى‌گیرد، بیشتر فلسفه‌اى آمریکایى ـ انگلیسى۲۴ نامیده مى‌شود. ولى مایکل دامت استدلال مى‌کند که این اسم بى‌مسمّاست؛ زیرا عنوان «انگلیسى ـ اتریشى»۲۵ براى فلسفه تحلیلى، که در همان محیط رقیب اصلى‌اش، یعنى مکتب «پدیدارشناسى» ظهور یافته، دقیق‌تر است. همچنین این دو مکتب ریشه‌هاى مشترکى دارند. با بررسى مجدّد خاستگاه‌هاى یکسان این دو سنّت فلسفى، مى‌توان به فهم این امر نایل شد که چرا این دو مکتب بعدها این همه از هم فاصله گرفتند؛ سپس مى‌توانیم گام آغازین را براى سازگارى آنها برداریم

مایکل دامت کیست؟

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.