مقاله سیاست خاورمیانهای هند و اسرائیل؛ از تضاد تا همکاری
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله سیاست خاورمیانهای هند و اسرائیل؛ از تضاد تا همکاری دارای ۳۰ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله سیاست خاورمیانهای هند و اسرائیل؛ از تضاد تا همکاری کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله سیاست خاورمیانهای هند و اسرائیل؛ از تضاد تا همکاری،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله سیاست خاورمیانهای هند و اسرائیل؛ از تضاد تا همکاری :
مقدمه
هند و اسرائیل روابط پر فراز و نشیبی را طی دوران پس از جنگ جهانی دوم پشت سر گذاشته اند. هند تحت رهبری گاندی توانست بـا زحمـت بسـیار، اسـتقلال خـود را از بریتانیای کبیر اعلام کند و به دوران استعمار خاتمه بخشد. در طـرف مقابـل، یهودیـانِ سازمانیافته در داخل و خارج از فلسطین نیز توانستند با بهرهگیری از فرصت، به دوران قیمومیت انگلیس پایان دهند و ضمن تصـرف سـرزمینهـای اعـراب و کـوچ اجبـاری فلسطینیان به کشورهای عربی همجوار، اعلام موجودیت کنند (زعیتر، ۱۳۶۲، ص. .(۴۵ نوع واکنش جامعه جهانی به این دو واقعه، در بازه زمانی یکساله بسیار متفـاوت بـود. استقلال هند از سوی واحدهای سیاسی مختلف در کوتاه ترین زمان ممکن به رسـمیت شناخته شد ؛ از رهبری های داهیانه گاندی در به راه انداختن »مبارزه منفی« با بریتانیـا و نتایج بسیار مثبت آن، تجلیل به عمل آمد و این سبک از مبارزه برای کسب استقلال، در تاریخ معاصر به الگویی مناسب برای پیروزی مادی و معنوی بـر مخالفـان تبـدیل شـد .(Kurlansky, 2007, p. 35) در سوی دیگر امـا پیـدایش کشـور جدیـد بـا مخالفـتهـای گسترده ای روبه رو شد. تأسیس دولت یهودی از سوی هـیچیـک از همسـایگان گرامـی داشته نشد و از ابتدای تأسیس تا پایان قرن بیستم، تضاد منافع دو طـرف، سـبب بـروز جنگهای متعددی در منطقه شد.
دلیل استقبال جامعه جهانی از هند و مخالفت با پدیده نوظهوری به نـام اسـرائیل، معیارهای مختلفی بود که کشورها و ملل جهان بدان متعهد بودند. از آن میان هندیان به این مبانی و هنجارهای بین المللی، التزام بیشتری از خـود نشـان مـی دادنـد. اعتقـاد بـه مواجهه نرم در مقابل استعمارگران، رعایت حقوق اقلیت ها، پذیرش تفاوت های بنیادین گروه های مختلف در یک جامعه و پذیرش و به رسمیت شناختن حقوق آنان، التزام بـه لوازم و الزامات دموکراسی حتی در آغازین روزهای استقلال و تعهد عمیق به عـدالت، آزادی و حقوق بشر در زمره اصول اولیه مبارزان هندی بود .(Mohanty, 2004, p. 324) این اصول به طور کامل و دقیق در قانون اساسی مفصل هند با جزئیات فـراوان ذکـر شـده
سیاست خاورمیانهای هند و اسرائیل؛ از تضاد تا همکاری ۷۵
است .(Hasan; Sridharan, Sudarshan, 2005, p. 230-232) در سوی مقابل دولت یهودی بـر
اساس مستندات غیر قابل انکار، کاربست خشونت، ایجاد رعـب، وحشـت و تـرور در میان ساکنان اصـلی فلسـطین، اشـغالگری و عـدم پایبنـدی بـه مقـررات شـناختهشـده بین المللی و قواعد آمره آن و نقض گسترده اصول بنیادین حقوق بشر را در دستور کـار خود قرار داده بودطبعاً. این روش به کمتـر واحـد سیاسـی آزادی خـواه، دمـوکرات و عدالتطلب، اجازه همراهی و همسویی با آن را میداد .(Morris, 2004, p. 75)
سیاست خاورمیانهای هند
سیاست خاورمیانه ای هند، طی سال های پس از استقلال، سیاستی ترکیبی، چنـدوجهی، دارای لایه های متعدد و برگرفته از عواملی نظیر نگاه خاص رهبران مؤسـس و فرهمنـد به این منطقه از جهان بوده است. نگرش انسانی، منصفانه و مبتنی بر عدالت نسـبت بـه فلسطینیان، نقشی اساسی در تعاملات دهلی نو با واحدهای سیاسی منطقه داشته اسـت. از سوی دیگر تجربه تلخ استعمار طولانیمدت هند، مخالفت با سیاستهای سودجویانه کشورهای استعمارگر نظیر انگلیس، فرانسه و سپ س امریکا نسبت به کشورهای منطقـه، موجبات دوستی دوجانبه و زمینه های همکـاری بـا کشـورهای منطقـه را فـراهم آورده است. افزون بر این، برای جلب ن ظر کشورهای اسلامی و البته تـأمین منـافع و مصـالح شهروندان و نیروی کار مهاجر به این منطقه با رعایت رقابت شدید با پاکستان، دهلی نو توانست روابط خود با کشورهای منطقه را بهرغم تمایل هند به شرق (شوروی) و تعلق خاطر عموم کشورهای منطقه به غرب (با محوریت امریکا) بهخوبی تنظیم کند. در ایـن میان، تأمین انرژی مورد نیاز به قیمت ارزان و در دسترس و مسـتمر، همـواره مـد نظـر دهلی نو بوده و کوشیده تا با لحاظ نگرانی هـای خـاص اعـراب و نیـز افکـار عمـومی مسلمانان در داخل و خارج، منابع مورد نیاز انرژی خود را به شکل مطلوبی تأمین کند.
با توجه به ملاحظ ات پیشین، در گفتمان سیاست خارجی هند جایی برای اسرائیل وجود نداشت. مقامات دولت یهودی که پیرو دکتـرین پیرامـونی۱ مـی کوشـیدند بـرای
۱ Peripheral Doctrine
۷۶ فصلنامه مطالعات جهان؛ سال اول؛ شماره دوم؛ زمستان ۱۳۹۰
شکستن حلقه محاصره اعراب و خارج از آن، دوستانی بیابند تا بتوانند از انـزوا خـارج بشوند، در مورد هندعملاً نتیجـه مطلـوبی بـه دسـت نیاوردنـد. تنهـا پـس از سـقوط امپراتوری شوروی و فروپاشی ن ظام کمونیستی شوروی و اضمحلال ن ظام دوقطبی بـود که زمینه های گشایش در روابط فراهم آمد. افزون بر آن تغییر نگرش مقامـات سـازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) به اسرائیل و پذیرش مذاکره با مقامات یهودی، نگرانیهـای ذهنی و تعهدات هند به حمایت از فلسطینیان را برطرف کرد. آغاز مذاکرات سـازش از سوی فلسطینیان به معنای پذیرش شرایط جدیدی بود که هند را مجاب و بلکه ملزم به برقراری رابطه با تل آویو میکرد. در حقیقت چرخش ساف به سوی مذاکره و پـذیرش امر واقع و دست کشیدن از آرمان های اولیه، زمینه را برای تغییر گفتمـان و ژئوپلیتیـک منطقه فراهم آورد. از این منظر بهخوبی میتوان فضای حاکم بر مناسبات منطقه را به دو بخش و گفتمانکاملاً مجزای قبل و بعد از مذاکرات صلح تقسیم کـرد. شـروع جـدی روابط هند با اسرائیل و تقویت مستمر آن و ترافیک مقامات سیاسی و ن ظامی دو کشـور دقیقاً از این زمان آغاز می شود. فرضیه مـورد توجـه در مقالـه حاضـر تمایـل هنـد بـه
برقراری رابطه با اسرائیل همزمان با آغاز مذاکرات سازش اسـت و البتـه در ایـن میـان شرایط سیاسی و اضمحلال بلوک شرق هم بیتأثیر نبوده است.
دکترین کشورهای پیرامونی
برای خروج از بحران عدم شناسایی در محیطی که برای کشور جدید و اشغالگر مملـو از دشمن بود، کسب متحد یا کشوری که بتوان با او رابطه برقرار کرد از اهمیت ویژهای برخوردار بود. اعلان راهبرد »کشورهای پیرامونی« توسط مؤسس دولت جدید، سیاستی هوشمندانه بود تا با عملیاتی کردن آن اسرائیل بتوانـد انـدکی از مشـکلات شناسـایی و پذیرش خود را برطرف کند. اسـاس ایـن دکتـرین بـر ایـن واقعیـت اسـتوار بـود کـه همسایگان این دولت نوظهور به دلیل نوع پیدایش اسرائیل که مبتنی بر سیاسـت زور و اشغالگری و تحمیل اقلیت یهودی بر اکثریت عرب بود، کشـورهای دشـمن بـه شـمار می روند. در بدو پیدایش، اسرائیل چاره ای جز مقابله و جنگ با اعرابِ حامی فلسـطین
سیاست خاورمیانهای هند و اسرائیل؛ از تضاد تا همکاری ۷۷
نداشت و تا مدتها پس از اعلام استقلال نیز جنگهای فرسایشی با آنان ادامه داشـت. بنابراین دولت یهود برای خروج از انزوا و محاصره توسط کشـورهای عـرب و مقابلـه جمعی آنان با این دولت نوظهور، گریز و گزیری جز روی آوردن به کشورهای خـارج
از محیط عربی نداشت .(Rabinovich; Reinharz, 2007, p. 167)
بدین ترتیب بن گورین برای خروج از محاصره و شکستن آن، دکترین مـذکور را در دستورکار خویش قرار داد. او معتقد بود عموم کشورهای عـرب بـه دلایـل متعـدد، حتی در میان مدت با دولت وی رابطه ای نخواهند داشت و از نفوذ خود بـرای محـدود کردن این حکومت در صحنه جهانی استفاده خواهنـد کـرد. افـزون بـر آن امکانـات و ظرفیتهای خود بهویژه نفت را به عنوان سلاحی علیه دولت یهودی به کار خواهند برد (Ibid: 169)؛ بنابراین از نظر او جز خروج از این بن بست از طریـق دور زدن اعـراب و برقراری پیوند با دیگر واحدهای سیاسی خارج از این محیط چاره ای وجود ندارد. بـن گورین در نخستین گام، به طور مشخص و به دلایلی خاص و کاربردی چند کشور مهم را مورد توجه قرار داد: ایران، ترکیه، اتیوپی و هند .(Ibid: 172) از آن میـان هنـد بنـا بـه دلایلی چند، برجستگی ویژه ای داشت و به همین منظ ور ارتبـاط بـا ایـن کشـور بـرای اولیای دولت یهودی کارویژهای مهم داشت. کاربست این راهبرد در کوتاهمـدت باعـث خروج محدود اسرائیل از بن بست مشروعیت بین المللی می شد و در درازمـدت اثـرات پایداری بر روی سیاست های منطقه ای این کشور بر جای میگذاشت اما در مورد هنـد بنا به دلایلی این اتفاق تا چهار دهه بعد رخ نداد.
پس از استقلال هند، اداره امور اجرایی کشـور در اختیـار همکـار جـوان گانـدی، جواهر لعل نهرو قرار گرفت. نهرو که همزمان نخست وزیر و وزیر امـور خارجـه بـود، خطوط کلی سیاست خارجی را نیز با مشورت گاندی تدوین مـیکـرد ( Kapur,1994, p. .(180; Cohen, 2001, pp. 38-39 وی در خاطراتش ذکر میکند، اندکی پس از استقلال هند و در ۱۷ می ۱۹۴۸ یعنی دو روز پس از اعلام موجودیت اسـرائیل، تلگرامـی از سـوی موشه شاریت وزیر خارجه وقت این دولت برای پـذیرش شناسـایی اسـرائیل دریافـت
۷۸ فصلنامه مطالعات جهان؛ سال اول؛ شماره دوم؛ زمستان ۱۳۹۰
کرده است. او در ادامه میافزاید شرایط داخلی و بینالمللی اجـازه نمـیدهـد کـه هنـد واکنش مؤثری نشان دهد و تا ۲۸ ماه بعد از ارائه پاسخی رسمی در این زمینه خودداری می کند. البته تحولات سریع جامعه جهانی در توجه به این پدیده نوظهـور و فشـارهای کشورهای غربی بر هم پیمانان خود و نیز سیاسـت تشـویق و ترغیـب و مظلـوم نمـایی اسرائیل، به واسطه آنچه در جریان جنگ جهانی دوم توسط آلمان بـر یهودیـان اعمـال شده بود، در تغییر فضای حاکم بر جامعه جهانی نسبت به شناسـایی اسـرائیل بـیتـأثیر نبود. در همین حال لابی یهودیان امریکایی با مقامـات هنـدی نیـز افـزایش یافتـه بـود .(Cohen, 2001, p. 38) روابط دوستانه برخی یهودیـان بـا اعضـای حـزب حـاکم کنگـره مشخصاً( نهرو، سردار، پانیکار و نماینده هند در سازمان ملل) نیـز در ایـن میـان نقـش مؤثری داشت. علاوه بر این، نگاه خاص و رابطه شخصی نهرو با برخی رهبران یهودی در دوران تحصیلش را نیز نباید از نظر دور داشت. افزون بر موارد پـیش گفتـه، اصـرار یهودیان مقیم امریکا بر نمایندگان هند و نزدیکان نهرو تأ ثیر خود را گذاشـت و وی در سپتامبر ۱۹۵۰ به صورت غیررسمی (دوفاکتو) اسرائیل را به رسمیت شناخت. امـا از آن زمان تا پذیرش رسمی و برقراری روابط از سوی هند، چهار دهه دیگر زمان لازم بود.
در آن هنگام برقراری رابطه با اسرائیل برای هند از مزیت فوق العاده ای برخـوردار نبود، به ویژه آنکه افکار عمومی هند و بهویژه مسلمانان رفتارهای دولت در این زمینه را زیر نظر داشتند و نسبت به هر اقدامی در این مورد، واکـنش نشـان مـیدادنـد. فضـای عمومی در حمایت از اعراب بود و رابطه با دولت یهودی غیر قابل پـذیرش مـینمـود. افزون بر آن دهلی نو و شخص نهرو، به رغم اتخاذ سیاست هـای شخصـی و دوسـتانه، تمایلی به آشکار کردن تغییر موضع خود طی این مـدت نسـبت بـه موضـوع نداشـتند؛ بنابراین دولت با اکراه اجازه تأسیس دفتری را که بعدها تبدیل به کنسولگری اسرائیل در بمبئی شد، صادر نمود .(Avimor, 1991, p. 382) مقامات هندی دریافتـه بودنـد کـه بـرای برقراری رابطه با این کشور نوظهور باید هزینههای بسیار داخلی و خارجی تحمل کنند. نخستین آنها مخالفت افکار عمومی هند و در مرحله بعد اقلیت پرنفوذ مسلمان بود کـه
سیاست خاورمیانهای هند و اسرائیل؛ از تضاد تا همکاری ۷۹
در حزب کنگره ملی هند (INCP) نادیده گرفتن هر دوی آنهـا میسـر نبـود. نهـرو بـرای انتخابات به آرای مسلمانان که نقش قابل توجهی در حزبش داشـتند، چشـم داشـت و نمی توانست خواسته آنان در دفاع از فلسطین و مخالفت با اسـرائیل را در نظـر نگیـرد. البته کنفرانس باندونگ و رابطه نزدیک تر او با جمال عبدالناصر در این نگرش هم تأثیر عمیقی داشت .(Naaz, 1999)
در سوی دیگر، رقابتی نزدیک با کشور تازه استقلالیافته و مسلمانِ پاکستان بـرای بهینهسازیِ روابط با دنیای اسلام و کشورهای عرب در جریان بود. افزون بر آن نهرو که از دیرباز در فکر گسستن بندها و پیوندهای باقیمانده از زمان استعمار کشـورهای تـازه استقلال بود، همفکرانی در سایر کشورهای جهان یافته بود. چوئن لای در چین، تیتو در یوگسلاوی، سوکارنو در اندونزی و جمال عبدالناصر در مصر فرهیختگانی جهانی بودند که با وی در اندیشه هایش شریک بودند. کنفرانس باندونگ نقطـه عطـف حرکـت ایـن کشورها به سوی استقلال از شرق و غرب بود. ایـن کنفـرانس و هـم کلامـیِ نهـرو بـا چهره های کاریزماتیک وقت در مقابله با استعمار، نقشی اساسی در به رسمیت نشناختن اسرائیل و جلوگیری از ورودش به آسیا داشـت .(Gerberg, 1948-2005, 2008, p. 3) نقـش ناصر به عنوان متکفل امور فلسطین و مروج بـزرگ ناسیونالیسـم عـرب در ایـن میـان اهمیتی خاص داشت از آنرو که توانست نوع نگاه نهرو و هند را به موضوع اسـرائیل و فلسطین از اساس تغییر دهد. بروز بحران کانال سوئز و حمایت عملی هند از مصر اوج این تغییر نگرش بود (هیکل، ۱۹۷۲، صص .(۳۸۴-۳۸۵
اگرچه هندیان سیاست کج دار و مریزی را در تعامل بـا اسـرائیل در پـیش گرفتـه بودند و بر اساس نظر نهرو نمی توانستند بر این »واقعیت موجود« چشم ببندند امارسماً نیز تلاشی برای فعال کردن روابط و رسمیت بخشیدن بدان انجـام نمـی دادنـد. دولـت اسرائیل، مرکز تجاری پیش گفته راعملاً به صورت کنسولگری درآورده بود و حـداکثر بهره برداری را به عنوان یک مرکز سیاسی بـرای جلـب نظـر دولتیـان و سـایر افـراد و گروه های ذی نفوذ به عمل می آورد. کمتر از سه سال از آغاز روابـط، دهلـی نـو اجـازه
۸۰ فصلنامه مطالعات جهان؛ سال اول؛ شماره دوم؛ زمستان ۱۳۹۰
تأسیس کنسولگری را نیز صادر کرد اما این اقدامات در عمل ورسماً نتایج چشمگیری در بر نداشت. هند از انجام اقدام متقابل استنکاف داشت و سفارت انگلیس در تل آویو به امور اتباع هند می پرداخت. به ر غم سفر چندین مقـام بلندپایـه دولـت یهـودی، هنـد تمایلی به تحکیم روابط و تقویت مناسبات خود نشان نمی داد. پاسخ نهرو به پرسشگران در این زمینه طی یک دههتقریباً ثابت بود وعمدتاً بر این محور دور میزد که هند این کشور را به عنوان عضو سازمان ملل مورد شناسایی قرار داده وفعلاً همین مقدار کفایت
میکند .(Gerberg, 1948-2005, 2008, p. 40)
سیاستی که بن گـورین بـا نـام دکتـرین کشـورهای پیرامـونی بنیـان نهـاد توسـط دولت های بعد نیز ادامه یافت. برای همه دولتهای بعـدی نیـز ارتبـاط بـا کشـورهایی خارج از منطقه عربی، راهبردی اساسی تلقی می شد. به همین منظور ارتباطات میان این کشورها با ترکیه، ایران و سپس اتیوپی و مهم ترین کشور آسیایی (هند) با جدیت تمـام در وزارت خارجه دولت یهودی پیگیری می شد. اگرچه دست دوسـتی اسـرائیل در آن کشورها به گرمی فشرده شد اما در هند چنین اتفاقی نیفتاد. بهرغم اقبال اندک و استقبال سرد مقامات هندی در مورد برقراری کامل روابط سیاسی، مقامـات دولـت یهـودی بـر تلاش های خود از چندین مسیر مختلف برای اثرگـذاری بـر رفتـار سیاسـی هنـدیهـا افزودند. نخست با تکیه بر روابط شخصی و دوستانه با نهـرو و سـپس از طریـق لابـی یهودیان در امریکا و اندکی بعد تلاش برای استفاده از نفوذ یهودیـان هنـدی سـاکن در مهاراشترا و بازرگانان بمبئی.
دهلی نو اشتیاق خاصی برای برقراری روابط عمیق، همه جانبه و آشکار با اسرائیل نداشت. افزون بر آن موانع مختلفی نیز وجود داشت که این تمایل را به کمترین میـزان ممکن می رساند. نخست افکار عمومی هند بود که متأ ثر از آرمـانهـای گانـدی اعمـال خشونت علیه فلسطینیان را نمی پسندید و آن را امری مذموم می شمرد. سیاست گانـدی حتی پیش از پیدایش اسرائیل، متمایل به اعراب بود و این سنت بـه میـراث مانـدگاری برای حزب کنگره تبدیل شده بود. افزون بر آن اقلیـت بـانفوذی از مسـلمانان در هنـد
سیاست خاورمیانهای هند و اسرائیل؛ از تضاد تا همکاری ۸۱
وجود داشتند که سرسختانه مانع برقراری روابط کامل با اسرائیل می شدند. این گروه از مسلمانان که در حزب کنگره، جنبش خلافت، مسلم لیگ و دیگر احزاب حضور داشتند اعتقاد و تمایلی به رابطه با اسرائیل از خود نشان نمیدادند. در دهـه ۳۰ و سـالیان دراز پیش از پیدایش اسرائیل، مسـلمانان هنـدی بـزرگتـرین کنگـره را در دفـاع از حقـوق فلسطینیان تحت قیمومیت انگلیس برگزار کرده بودند. در همان دهه و تا پیش از طـرح تقسیم، شهرهای مختلف هند شاهد تظاهرات ع ظیم مردمی در دفاع از حقوق فلسطینیان و نامگذاری روزهای خاص به نام فلسطین بود .(Ibid, p. 46)
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.