نقـد مبـانی فـکری انجمن حجتیه


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
4 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 نقـد مبـانی فـکری انجمن حجتیه دارای ۹۶ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد نقـد مبـانی فـکری انجمن حجتیه  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز نقـد مبـانی فـکری انجمن حجتیه۲ ارائه میگردد

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی نقـد مبـانی فـکری انجمن حجتیه،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن نقـد مبـانی فـکری انجمن حجتیه :

نقـد مبـانی فـکری انجمن حجتیه

فصل اول

کلیـات

شهر مقدس مشهد در برهه ای مغفول از حکمت و فلسفه و در خلأ عالمان متعمق و حکیم ، مواجه بروز افکار حادّ و خصمانه در مبارزه با حکمت شد ، چهره فلسفه ستیزان عنوان گرفته از عالمانی شد که خود را تنها وارث علم و دانش نبوی و طریقه سلوک علمی و عملی خود را انحصارا برگرفته از متن دین و معارف ناب اهل بیت عصمت و طهارت میدانستند و هر گونه تفسیر و برداشت خود را از آیات و روایات صرفا عین مراد شریعت و دین قلمداد می کردند .

این بزرگان چنان خصومت زایدالوصفی با روش های فلسفی و عرفانی در قلمرو تفکر دینی ابراز می داشتند که تنها وجه ممیز خود را با سایر عالمان دینی که به تعمق و تفکر درباره متون فلسفی دین می پرداختند احیای فلسفه ستیزی و عرفان زدایی توسط استاد و شاگردانش با وجهه مذکور سرگذشت شنیدنی دارد . این سرگذشت توسط یکی از هواداران این مدرسه به کتابت درآمد و در اوایل دهه هفتاد شمسی به نام “مکتب تفکیک” منتشر شد ، البته این طرح گسترده تر از راه و رسم مرسوم و واقع این جریان بی نام تا آن زمان بود و فکر و ایده هایی بود که آن نگارنده برای تبلیغ و ترویج مشی دل داده خود به آن تعلیق کرده بود اما در مشی و مرام بزرگان و سایر همگنان او از اعمال این دقایق و ظرایف نه تنها خبری نیست که بر خلاف آن بسیار واضح ، مطلب وجود دارد . به هرصورت از آن زمان به بعد نام “تفکیک” عنوانی شد تا به این “مدرسه” و پیروانش تشخص بدهد و جمع این عالمان و مشی فکری آنها را نشانه ای باشد .

شاگردان چندی در این مشی و مرام پرورش یافتند و هرکدام به فراخور استعداد و میل درونی شیوه ای برای اداء دین به استاد و ترویج تفکرات وی برگزیدند استادی که شاگردانش او را با غلو مفرط بحری قمقام و زخار و گفته های او را وحی منزل و فرصت هرگونه سوال درباره او را از خود زدوده و حتی چون و چرا در این باره را خروج از تدین تلقی می کردند ، برخی از شاگردان که دست به قلم بودند دریافت ها و یاداشت های خود از دروس استاد را عینا یا با کمی تفاوت تحریر کردند و متناوب منتشر کردند برخی دیگر که در حال و هوای وعظ و منبر و سخنرانی سیر می کردند نقش خود را در این زمینه بروز دادند . جمع همه این تلاش ها همه مکمل یکدیگر بود که با تمرکز بر قلمرو باورها به ویژه برخی مسائل معرکه آرا بین دانشمندان دینی فقط درباره مبدأ و معاد آنهم فقط مسائلی که علیه فلسفه و عرفان توشه فراهم آورد ، دور می زد .

ابتدای سخن و نوشته آنها مستقیم یا غیر مستقیم معارضه با عرفان و فلسفه اسلامی و انتها هم به همان جا ختم می گردد استدلال و استنتاج هر دو ، یک چیز را هدف می گیرد . این خصومت زاید الوصف همه وام گرفته از استادی است که سرنوشت او خود جالب است . گرچه شاگردانش او را تا حد شخصیتی نظرکرده و تشرف حاصل کرده و دست خط از امام غائب در دست می نگرند و مستند حجیت همه گفتارهای او ! چنین جمله ای را حاصل همان تشرف میدانند ! اخذ المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لانکارنا .

نقطه عطف سخنان و نوشتار این بزرگان تحذیر بلیغ و توصیه اکید بر احتراز از فکر فلسفی و شیوه عرفانی است ، گویا تنها رسالت دین و تکلیف دینی این بزرگان کوبیدن فلسفه و عرفان است و البته این ها همه از نعمت درسهایی است که استاد آنان سرلوحه مشی خود قرار داده و بلوایی عظیم تر از رسوخ و یا پیدایش فکر فلسفی در حوزه فکر اسلامی پیدا نکرده است .

در بین این شاگردان وفادار به مرام استاد ، شیخ محمود تولایی مشهور به “حلبی” بیش از همه مقید و مروج فکر او گشت ، وی در منابر و در بین عموم مردم بی نشان و با نشان به ترویج یکسره این شیوه پرداخت . او با نوشتن دروس استاد و به اصطلاح تقریرات درسی ، نقش مهمی در محفوظ ماندن دروس وی ایفا کرد .

وی یکسره به تقریرنویسی از دروس استاد با خط چشم نواز پرداخت اما به انتشار آنها نپرداخت و در سالهای پایانی عمر همه دستنوشته های خود را به مرکز اسناد آستان قدس رضوِی تحویل داده است .

زندگی شیخ محمود حلبی با تأسیس انجمن ضد بهائیت موسوم به “انجمن حجتیه” بسیار پرماجرا است ، انجمنی بسیار پر رمز و راز چه پیش از انقلاب اسلامی و چه بعد از آن ، انجمنی که مشخصه اصلی آن عدم دخالت در امور سیاسی و کنار نهادن سیاست از قلمرو فعالیت دینی آنان است . آنان خود اگر چه توجیه عوام پسند برای اتخاذ این مرام دارند اما به آسانی می توان در آینه مبانی فکری شان علت کناره گرفتن آنها را از سیاست مشاهده نمود .

نگرش انحصار گرایانه به دین و منحصر دانستن تفکر دینی در آن چه استاد آنان به آنان القا کرده ، حاصلی بیش از این نمی تواند داشته باشد موج توفنده انقلاب اسلامی چنان چه حکومت طاغوتی را برافکند و نوید بخش حکومت جهانی منجی عالم بشریت حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف شد ، مجال از اندیشه های یکسویه و یا انحرافی از مهدویت را نیز به زاویه راند ، انجمن مزبور که در تربیت نیروهای نفوذی و اِعمال پنهان کاری ید طولی داشت و در دوره طاغوت بسیار این ترفند آزموده و تمرین کرده بود بعد از انقلاب اسلامی نیز همان شیوه را با زبردستی دنبال نمود و اعضای خود را بی نام و نشان به مصادر امور کشوری فرستاد و زمینه تسلط بر مصادر حکومتی را برای خود فراهم آورد و به این وسیله در القای فکر خود مبنی بر ناکارآمدی حکومت ها و تفکیک دین از سیاست در زمان غیبت عملا دست به کار شد .

رهبری داهیانه امام خمینی که مدتها قبل انقلاب اسلامی وسوسه تفکیک دین از سیاست را زهری مسموم بر اسلام ناب می دانست و در موضع گیری های پیامبرگونه خود واکنش سختی با این فکر انحرافی نشان داده و دلسوزان واقعی اسلام را با این انگاره آلوده به اغراض دشمنان هشدار فراوان داده بود ، با پیروزی انقلاب اسلامی انجمنی ها به لانه خزیدند و سر در لاک چاره جویی فروبردند و با القای انحراف مزبور ایده پوسیده تفکیک دین از سیاست را به گونه های ممکن دنبال کردند و به اصطکاک با منویات امام خمینی و آرمان ناب اسلام برخاستند ، امام خمینی با تحذیر و هشدار از این موضع مخرب به سخنرانی و بیان زاویه های انحرافی آن پرداختند . سخنرانی امام خمینی به اعلام تعطیلی انجمن از سوی ریش سفیدان ! آن انجامید اگر چه با سابقه مدید پنهان کاری این انجمن ، این هم ترفندی بود برای فعالیت اما به صورتی دیگر!

کسی اگر با شیوه فکری این انجمن و بنیانگذاران فکری و عقیدتی آن آشنا باشد دست برداشتن آنان را از تفکرات دیرینه بسیار مستبعد و چیزی شبیه محال خواهددید ، اگر چه امروز به نعمت آزادی و جمهوری اسلامی آنان هم دست به ترویج مبادی فکری و عقیدتی مؤسس “انجمن” پرداخته و با عنوان های امثال “مجالس و منابر” کتابچه هایی با آرایه ها و ویراستاری ها و حذف و اضافه های لازم به بازار روانه کرده اند .

این نوشته های مطبوع مبتنی بر ناگفته ها و نانمایانده هایی است که فقط مراجعه به تقریرات درسی دستنوشته آنها را بر ما برملا خواهد ساخت ، اندکی درنگ و تأمل و واکاوی ما را به زاویه های بسیار متباعد و متقاطع در این طرز تفکر آشنا خواهد کرد ، با این تأمل واضح خواهد شد که چنان چه استاد عالیقدر این مدرسه مرحوم میرزا مهدی اصفهانی و شاگردان معظمش می پندارند ، بنیان های فکری آنان بیش از آن که مبتی بر وحی منزل باشد بر برداشت های یکسویه و نگرش های انحصارگرایانه مبتی است . جالب است که اساسی ترین اندیشه های آنان را می توان از مکاتب کلامی رقیب و معاند با تفکر عرفانی و فلسفی هم چون اشاعره و حتی مغایر با مکتب اهل بیت ، بدون اندک تفاوت در استدلال و استنتاج ، بازیافت .

آنگاه ادعای پرطمطراق تأسیس مکتب نوینی به نام “مکتب تفکیک” را از سوی نواندیشان این طیف و هم چنین ادعای اصیل بودن این ایده و انطباق صددرصدی آن با معارف عمیق و بلند اسلام و اهل بیت وحی را مشاهده کرد .

اگرچه جنب و جوش مؤسس انجمن ضد بهائیت جناب شیخ محمود تولایی حلبی ، انحصار به خود او دارد و لذا تأسیس این انجمن و رهبری آن هم از اختصاصات خود اوست و نمی شود شیوه تفکر او درباره مهدویت و انگاره حکومت در زمان غیبت را به همه همگنان و رفیقانش که در درس یک استاد زانو زده اند ، به همه آنان تعمیم داد ولی همه این شاگردان و استاد از یک آبشخور ، فکر بر می گیرند و در اصول و مبانی چون همدیگر می اندیشند لذا در فصل هایی که در پی می آید ، اساسی ترین مبادی فکری این طیف دست به دست هم داده تا چهره مکتب مورد ادعای آنان مورد کاوش قرار گیرد و نقاط خلأ به کمک همدیگر به وضوح گراید .

۲-۲- تحلیل‏

۲-۲-۱- واژه‏شناسى

معرفت‏شناسى :

منظور از مطالبى که با این عنوان مورد بحث قرارگرفته‏اند مطالبى است که مدخل براى مباحث فلسفى به حساب مى‏آید و به بررسى مباحثى پیرامون شناخت از قبیل امکان شناخت ، قلمرو و منشأ آن مى‏پردازد ، با توجه به قلمرو این عنوان ، سراغ دیدگاه تفکیک مى‏رویم و از آن انتظار پاسخ‏گویى را خواهیم داشت .

عقل :

عقل‏گرایى معناى متفاوتى در این دیدگاه با سایر دیدگاههاى فلسفى و مکاتب عقل‏گرا دارد . عقل همان معناى مألوف را افاده نمى‏کند .

عقل که سبب ادراک انسان مى‏شود موجودى نورى خارجى است که با ضمیمه شدن به نفس مادى وسیله ادراک و پدیدآمدن شناخت را فراهم مى‏آورد .

معرفت فطرى :

معناى واضحى جز همزاد بودن معرفت و شناخت کامل با انسان ، در این دیدگاه نمى‏توان یافت بنابراین فطرت به معناى خلقت و معرفت فطرى به معنای شناخت‏هاى خلقت شده ، است .

عادت و سنت :

در این دیدگاه “عادت‏اللَّه و سنت‏اللَّه” یک معنا را افاده مى‏کنند و ضرورت و نظام چنانچه بر عادت حاکم نیست بر سنت نیز حاکم نمى‏باشد [۱] و نمى‏توان از سنت نظام اسباب و مسببى را منظور نمود .

عالم ذرّ :

عوالم پیشین براى وجود انسانى است که با برداشت‏هاى یکسویه این دیدگاه از روایات از حیث خصوصیات با عالم دنیا تفاوتى ندارد ، و انسان در آن عوالم داراى ویژگى تکلیف و آگاهى بوده است . و همین سابقه ، شناخت را در دنیا براى انسان تسهیل مى‏نماید .

۲-۲-۲- پیشفرضها

– دیوار محکم تمایز و تباین بین فلسفه و عرفان و بین دین ، “معارف” را به دو دسته غیرقابل جمع تقسیم مى‏نماید : معارف بشرى و معارف الهى ، که هر کدام در عرض دیگرى مى‏باشد .

– خالص‏سازى و احتراز از هرگونه “امتزاج” “التقاط” و “تاویل” اقتضا مى‏نماید فلسفه و عرفان از حوزه معارف دینى بیگانه فرض شود ، زیرا فلسفه و عرفان ولید قهرى تأویل است ! منظور از تأویل برداشت‏هاى خودسرانه از متون دینى و تطبیق بدون توجیه دین بر آنها مى‏باشد .

– مراجعه مستقیم بدون فراهم نمودن هیچ زمینه و مقدمه دیگرى ، براى فهم متون دینى کافى است و بدون این جز تحمیل پیشفرضها و ذهنیت فراهم آمده از سایر علوم بشرى حاصلى ندارد .

– معرفت یادآورى و تذکر است نه یادگیرى و کسب . در هیچ سطح و مقیاسى ، کسب و نظر نه مؤثر است و نه مفید ، بلکه مانع مى‏باشد .

انسان قبل از عالم دنیا در عوالم دیگر با خصوصیات انسانى و داراى شناخت‏هاى لازم براى آن عوالم وجود داشته و با خلقت خود آنها را به دنیا همراه آورده است .

– حصول شناخت “خدامحور” است . بشر هیچ نقشى در ایجاد معرفت ندارد تعلیم و تعلم و انبیاء همه فقط در تذکر و یاد‌آوری ، نقش دارند . مقدمات و کسب و نظر نه تنها مولد معرفت نیست که زمینه‏ساز نیز نمى‏باشد ، بنابراین هیچ چیز نه علت است و نه معدّ ، علّت تامه و مستقیم معرفت ، خداوند و تفضّل اوست و در مقابل ، هیچ عمل و معصیتی ، نیز مانع نمى‏باشد .‌

– ایمان و تسلیم مقدم بر آگاهى و شناخت است . تنها نقشى که انسان در پدیدآوردن معرفت دارد تسلیم اختیارى او مى‏باشد . حتى باید ذهن را از هرگونه اصطلاح علمى و فلسفى خالى نمود این به معناى تخلیه ذهن از موهومات است .

– پیشفرضهاى “معرفت‏نفس” نیز جایگاه علی‏حده‏اى در این دیدگاه دارد .

– نفس مادّى و ظلمانى است و براى دریافت آگاهى و علم مجرّد ، نیازى به تناسب بین قابل و مقبول نیست . حیثیت تعلیلیه و حاکمیت اذن الهى ، بین هر چیزى با چیز دیگر آشتى برقرار مى‏کند ؟! بنابراین نفس مادى است نه مجرد ، در عین حال با علم مجرد و نورانى کمال ملائمت برقرار است و هیچ نیازى به انگاره‏هاى فلسفه درباره تجرّد نفس نیاز نیست .‌

– نقطه اوج معرفت انسانى ، وصول به معرفت اکتناهى واجب متعال است و رأى به امتناع آن باطل است .

۲-۲-۳- پیشفرضهاى رقیب

– پیشفرض ابتناء همه معرفت انسان بر تذکر ، و بنیان‏گذارى تذکر بر عوالم ذرّ ، مبتلا به پیشفرضهاى معارض دیگرى است از قبیل عدم تمامیت این پیشفرضها در توجیه معرفت حصولى و کسبى ، زیرا انسان در زمینه‏هاى مختلف تلاش مى‏نماید و زمینه‏هاى جدید را کشف مى‏کند که برآمده از مقدمات کشف شده مى‏باشد و نام نهادن علوم کسبى به علوم فطرى و مخلوق در عوالم ذرى ، جز اصطلاحى بیش نیست .

– پیشفرض فطرى بودن معرفت با معناى مخلوق بودن علم و همزاد بودن آن با انسان معارض با این نظر است که فقط استعداد و زمینه کمال‏جویى براى انسان به این معنا فطرى است و بر این اساس باید نظریه‏پردازى در باب معرفت را تنظیم نمود . که از راههاى بارور نمودن فطرت کسب و آموزش و تصفیه و شهود است .

– خدامحورى محض و حذف وسایط و علل ، پیشفرضى است که از همسویى با مکاتب کلامى معارض با فلسفه اسلامى اتخاذ شده و در فلسفه اسلامى با این‌که منشأ علم خداوند است اما وسایط و مُعدّات و اسباب و علل منافاتى با مسأله ندارد ، و سنت لایتغیر حاکم براین مطلب است نه “عادت” متحوّل و تغییرپذیر .

– تقدم ایمان و اعتقاد بر معرفت و آگاهى معارض با عکس فرض یعنى تقدم معرفت بر ایمان و متفرع بودن ایمان بر آگاهى مى‏باشد .

– پیشفرضهاى اتخاذ شده از معرفت‏نفس بعینه با پیشفرضهاى دیگرى متقابل است ، مادیت نفس و ظلمانیت آن و عدم لزوم سنخیت بین علم مجرد و نورى و بین نفس ، حاکمیت “عادت” بر مسأله که التقاطهایى از مکتب کلامى اشعرى است ، متعارض با پیشفرضهاى تجرد نفس و وجود تناسب بین نفس و علم ( عالم و معلوم ) مى‏باشد تا براى توجیه کیفیت علم انسانى به حاکمیت “اذن و اراده جزافیه” نیاز نباشد .

فـهرست مطالـب

عنوان صفحه

فصل اول

کلیات ………………………………………………………………………………………………………………………. ۴

فصل دوم

۲-۱- توصیف ………………………………………………………………………………………………………. ۱۱

۲-۱-۱- عقلائیت و خرد ورزی ……………………………………………………………………………. ۱۱

۲-۱-۲- نفی اخباری گری ……………………………………………………………………………………. ۱۲

۲-۱-۳- نفی عقل فلسفی ………………………………………………………………………………………. ۱۳

۲-۱-۴- مفهوم عقل در دیدگاه تفکیک ………………………………………………………………….. ۱۶

۲-۱-۵- کیفیّت پیدایش معرفت ……………………………………………………………………………. ۲۲

۲-۱-۶- ارزش معلومات ………………………………………………………………………………………. ۳۴

۲-۱-۷- فلسفه ستیزی ………………………………………………………………………………………….. ۳۸

نفی فلسفه به صراحت …………………………………………………………………………………………….. ۳۹

استدلال بر تباین کلّی فلسفه و شریعت …………………………………………………………………….. ۴۰

۲-۱-۸- از افراط تا تعدیل ( از فلسفه ستیزی تا فلسفه پذیری ) …………………………….. ۴۷

۲-۲- تحلیل ………………………………………………………………………………………………………….. ۶۱

۲-۲-۱- واژه شناسی …………………………………………………………………………………………….. ۶۱

معرفت شناسی ………………………………………………………………………………………………………… ۶۱

۲-۲-۲- پیشفرضها ……………………………………………………………………………………………….. ۶۲

۲-۲-۳- پیشفرضهای رقیب …………………………………………………………………………………… ۶۳

۲-۲-۴- لوازم پیشفرضها ………………………………………………………………………………………. ۶۴

۲-۲-۵- نظام بحث ………………………………………………………………………………………………. ۶۵

۲-۳- نقد وبررسی …………………………………………………………………………………………………. ۶۷

۲-۳-۱- نقد زبانی ………………………………………………………………………………………………… ۶۷

۲-۳-۲- سازگاری درونی ……………………………………………………………………………………… ۶۸

۲-۳-۳- سازگاری برونی ………………………………………………………………………………………. ۷۰

۲-۳-۴- سازگاری با واقع ……………………………………………………………………………………… ۷۲

منابع و مآخذ …………………………………………………………………………………………………………… ۸۸


  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.