مقاله سرّ ختم نبوت تبلیغی و عدم برخورداری ائمه اطهار(ع) از این منصب
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله سرّ ختم نبوت تبلیغی و عدم برخورداری ائمه اطهار(ع) از این منصب دارای ۴۱ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله سرّ ختم نبوت تبلیغی و عدم برخورداری ائمه اطهار(ع) از این منصب کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله سرّ ختم نبوت تبلیغی و عدم برخورداری ائمه اطهار(ع) از این منصب
چکیده
مقدمه
علت ختم نبوت تبلیغی و عدم برخورداری ائمه اطهار(ع) از منصب نبوت تبلیغی
اول: بلوغ فکری بشر
نقد و بررسی
دوم: وجود عالمان دین
نقد و بررسی
سوم: اکمال شریعت و اتمام نزول معارف و احکام دینی
نتیجهگیری
معنای کلمه «حکم» در آیات فوق
نتیجه کلی
پینوشتها:
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله سرّ ختم نبوت تبلیغی و عدم برخورداری ائمه اطهار(ع) از این منصب
ابنبابویه قمى، محمدبن علی (شیخ صدوق)، الأمالی، ترجمه محمدباقر کمرهای، تهران، کتابخانه اسلامیه، ۱۳۶۲
ـــــ ، عیون أخبار الرضا(ع)، تصحیح سیدمهدى حسینى لاجوردى، تهران، جهان، ۱۳۷۸ق
بحرانى، سیدهاشم، البرهان فى تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت، ۱۴۱۶ق
حر عاملى، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، چ دوم، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، ۱۴۰۹ق
خامنهای، سیدعلی، بحث حول الصابئه، بیروت-لبنان، الغدیر، ۱۴۱۹ق
راوندى، قطبالدین، قصص الأنبیاء(ع)، مشهد، بنیاد پژوهش هاى آستان قدس رضوى، ۱۴۰۹ق
سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، تهران، دارالکتب اسلامیه،۱۴۰۰ق
شریف لاهیجى، محمدبن على، تفسیر شریف لاهیجى، تهران، دفتر نشر داد، ۱۳۷۳
صادقى تهرانى، محمد، الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن، چ دوم، قم، فرهنگ اسلامى، ۱۳۶۵
صفار قمی، محمدبن حسن، بصائر الدرجات فى فضائل آل محمّد(ص)، تصحیح حاج میرزامحسن کوچهباغى تبریزى، قم، کتابخانه آیتالله مرعشى نجفی، ۱۴۰۴ق
طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سیدمحمدباقر موسویهمدانی، چ پنجم، قم، جامع مدرسین، ۱۴۱۷ق
طبرسى، فضلبن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲
طوسی، محمدبن حسن، الإستبصار فیما اختلف من الاخبار، تصحیح حسن خراسانی و علی آخوندی، چ سوم، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۹۰ق
ـــــ ، التهذیب الاحکام فى شرح المقنعه، تحقیق سیدحسن خرسان، چ چهارم، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۶۵
عروسى حویزى، عبدعلى بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق
عیاشى، محمدبن مسعود، تفسیر العیاشی (کتاب التفسیر)، تهران، چاپخانه علمیه تهران،۱۳۸۰ق
قمى، علىبن ابراهیم، تفسیر قمى، قم، دارالکتاب،۱۳۶۷
کلینى، محمدبن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۶۵
مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت – لبنان، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ق
مصطفوى، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰
مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۷۴
موسوی خوئى، سیدابوالقاسم، المستند فی شرح العروه الوثقى، نرمافزار کتابخان نور ـ جامع فقه اهلبیت(ع)
چکیده
در همه ادیان آسمانی گذشته، جانشینان پیامبران تشریعی، بودند که بر اساس دیدگاه رایج متکلمان۱ با دریافت وحی، به تبلیغ، تبیین و تفسیر شریعت پیش از خود میپرداختند؛ اما با اعلام ختم نبوت در دین مبین اسلام، نهتنها نبوت تشریعی پایان یافت، ختم نبوت تبلیغی نیز اعلام شد. حال پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که دلیل و سرّ ختم نبوت تبلیغی چیست؟
در اینباره ادله پرشماری مطرح شده است؛۲ اما آنچه ما از بررسی آیات قرآن و روایات معصومین(ع) به دست آوردهایم، این است که با نزول شریعت کامل اسلام، بر خلاف شرایع پیشین، همه آنچه بشر در باب معارف دین تا دامنه قیامت بدان نیاز داشت بر پیامبر اکرم(ص) نازل شد؛ ازاینرو دیگر نیازی به نزول وحی جدید و ارسال انبیای تبلیغی باقی نماند و لذا ختم نبوت تبلیغی نیز اعلام شد. در این تحقیق، از روش توصیفی ـ تحلیلی بهره بردهایم که مبتنی بر آیات قرآن و روایات معصومین(ع) است
کلیدواژهها: انبیای تبلیغی، ختم نبوت، وحی، حکم.
مقدمه
با نزول شریعت اسلام، با توجه به اینکه کاملترین شریعت الهی بود، باب نبوت تشریعی بسته شد و اعلام شد که شریعت دیگری پس از شریعت اسلام نخواهد آمد؛ اما همچنانکه شرایع الهی پیشین به وجود انبیای تبلیغی برای تفسیر و تبیین و تبلیغ نیاز داشتند، این نیاز همچنان در شریعت اسلام باقی بود و بر اساس سنت الهی باید پس از پیامبر اسلام نیز انبیای تبلیغی میآمدند تا به این امر مهم بپردازند. با اینهمه، پس از پیامبر اسلام همچنانکه ختم نبوت تشریعی اعلام شد، نبوت تبلیغی نیز پایان گرفت و این پرسش در اذهان ایجاد شد که چرا ائم اطهار از منصب نبوت تبلیغی برخوردار نشدند و سرّ ختم نبوت تبلیغی چیست؟
اهمیت این بحث بدان جهت است که از سویی جایگاه والای ائم اطهار(ع) را روشن میکند (عدم برخورداری آنان از منصب نبوت تبلیغی به جهت پایینتر بودن مقام آنان از انبیای تبلیغی نبوده است) و از سوی دیگر با روشنشدن این نکته که هم آنچه آنان در باب معارف دین بیان میکردند، از نبی مکرم اسلام(ص) به آنها منتقل شده بود، معلوم میشود که مرجعیت دینی آنان با خاتمیت سازگار است
در اینباره تحقیق مستقلی انجام نگرفته و به طور اجمالی برخی نکات بیان شده که نقدپذیرند. برای نمونه شهید مطهری در مجموعه آثار،۳ آیتالله سبحانی در مفاهیم القرآن،۴ سیدمحمدباقر حکیم در کتاب الامام و اهلالبیت(ع) و قراملکی در آیین خاتم به برخی علل ختم نبوت تبلیغی پرداختهاند که سخنانشان خدشهپذیر است؛ ازاینرو، در این تحقیق برآنیم تا با بررسی آیات و روایات معصومین(ع)، سرّ این مطلب را آشکار سازیم
بنابراین پرسش اصلی این است که سرّ ختم نبوت تبلیغی چیست؟ و پرسشهای فرعی نیز از این قرارند: دیدگاه قرآن در اینباره چیست؟ از روایات به چه نکتهای میتوان دست یافت؟
علت ختم نبوت تبلیغی و عدم برخورداری ائمه اطهار(ع) از منصب نبوت تبلیغی
بهطورکلی دربار ختم نبوت، علل پرشمار و گوناگونی بیان شده است که برخی به نبوت تشریعی مربوطاند و برخی به نبوت تبلیغی و برخی دیگر نیز عاماند و هر دو را دربرمیگیرند. همچنین کسانی که در این باب سخن گفتهاند، گاه علل ختم نبوت تبلیغی و علل ختم نبوت تشریعی را از هم تفکیک کردهاند و برخی دیگر نیز به صورت کلی و مطلق وارد بحث شدهاند. ما در این نوشتار نخست به نقد و بررسی دو دیدگاه میپردازیم و سپس، نظر خود را در اینباره ارائه میدهیم
اول: بلوغ فکری بشر
یکی از عللی که برای ختم نبوت تبلیغی بیان شده، رشد و بلوغ فکری بشر پس از پیامبر اکرم(ص) است که توانست آموزههای نبی خود را حفظ کند و کتاب آسمانیاش را از گزند تحریف مصون دارد؛ اما در جوامع و امتهای پیشین به خاطر عدم برخورداری از رشد و بلوغ عقلی و اجتماعی، ارزش میراث معنویای که به آنها میرسید، ناشناخته میماند و آن میراث به مرور زمان دستخوش تحریف و فراموشی قرار میگرفت؛ ازاینرو، خدای سبحان انبیایش را یکی پس از دیگری مبعوث کرد تا شریعت انبیای صاحب شریعت را تجدید، تبلیغ و ترویج کنند
نقد و بررسی
در اینکه عقل بشر به برکت تعالیم انبیا رفتهرفته کامل شده است، جای هیچگونه تردیدی نیست؛ اما بهراستی مردمی که در عصر جاهلیت و زمان فترت به سر میبردهاند و از هرگونه فرهنگ انسانی و تمدن بشری و آموزش دینی و علمی به دور مانده بودند، چگونه طی دو دهه به قدری از جهت فکری و عقلانی رشد یافتند که توانستند گوی سبقت را از هم اقوام و ملل پیشین بربایند و به آن درجه از رشد عقلانی برسند که نیازی به وجود انبیای الهی در بین خود نداشته باشند؟ اگر وجود ائم اطهار(ع) در بین مردم نبود، باز امت اسلامی میتوانست از آموزههای وحیانی پیامبر اکرم(ص) محافظت کند؟ اگر قیام امام حسین(ع) نبود، با وجود فرمانروایانی چون یزید آیا فاتح اسلام خوانده نمیشد؟۶ آیا سنت فراموششده و تحریفیافت رسول خدا، بدون زحمات امام باقر و امام صادق‡ احیاشدنی بود؟ بر فرض که ظاهر آیات قرآن از هرگونه تحریفی حفظ میشد؛ آیا با تحریف مفاهیم آیات و سخنان پیامبر چیزی از اسلام حقیقی باقی میماند؟ امتی که خود بسیاری از آموزههای اسلام را به فراموشی سپرده و در معرض دگرگونی قرار داده بود، چگونه میتوانست با اتکا بر عقل خویش دوباره آن را احیا کند؟ آیا جز با تکیه بر قیاس و استحسانات و رأی و نظر شخصی چنین کاری میکرد؟ همان کاری که ائمه(ع) بهشدت آن را رد و عاملان به آن را سرزنش کردهاند
اگر بلوغ فکری بشر میتوانست آموزههای وحیانی را حفظ کند، پس چرا با ظهور ولی عصر(عج) مردم به اسلام جدید خوانده میشوند؟ امام صادق(ع) در اینباره میفرماید: هنگامی که قائم(ع) قیام کند، آموزههای جدیدی میآورد؛ همچنانکه رسول خدا(ص) در آغاز اسلام به دین جدیدی دعوت کرد
حال پرسش این است که این بشر تکاملیافت حافظ شریعت و کتاب آسمانی و سنت پیامبر، چه چیزی را حفظ کرده است که امام زمان(ع) مجبور میشود اسلام را بازسازی کند؟ اگر ائم شیعه(ع) نبودند، آیا همین مقدار هم که هماکنون به دست ما رسیده است، باقی میماند؟
دوم: وجود عالمان دین
یکی دیگر از علل ختم نبوت تبلیغی را وجود عالمان دینی در بین امت اسلامی دانستهاند که به حفظ و تبلیغ میراث نبوی قیام کردهاند. شهید مطهرّی در اینباره میفرماید
پیامبران مجموعاً دو وظیفه انجام مى داده اند: یکى اینکه از جانب خدا براى بشر قانون و دستورالعمل مى آورده اند؛ دوم اینکه مردم را به خدا و عمل به دستورالعمل هاى الهى آن عصر و زمان دعوت و تبلیغ مى کرده اند. حقیقت این است که وظیفه اصلى نبوت و هدایت وحى، همان وظیفه اول است؛ اما تبلیغ و تعلیم و دعوت، یک وظیفه نیمهبشرى و نیمهالهى است; تا زمانى بشر نیازمند به وحى تبلیغى است که درجه عقل و علم و تمدن به پایه اى نرسیده است که خود بتواند عهده دار دعوت و تعلیم و تبلیغ و تفسیر و اجتهاد در امر دین خود بشود. ظهور علم و عقل، و بهعبارت دیگر رشد و بلوغ انسانیت، خودبهخود به وحى تبلیغى خاتمه مى دهد و علما جانشین چنان انبیا مى گردند
نقد و بررسی
در نقد این دیدگاه نیز علاوه بر برخی اشکالاتی که بر قول اول وارد است، میتوان گفت که در شرایع پیشین نیز مجتهدان و عالمان مکلف به حفظ شریعت کم نبودهاند؛ با اینهمه، باز انبیای تبلیغی یکی پس از دیگری در میان اقوام پیشین مبعوث میشدند
«إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراهَ فیها هُدىً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذینَ أَسْلَمُوا لِلَّذینَ هادُوا وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَکانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلا تَشْتَرُوا بِآیاتی ثَمَناً قَلیلاً وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُون». (مائده: ۴۴)
امام صادق(ع) این آیه را شاهد قرآنی بر این مطلب میداند که امام باید از همه نیازهای دینی بشر آگاه باشد؛ از حلال و حرام گرفته تا خاص و عام، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ و تأویل کتاب خدا.۱۰ این استشهاد دلیل بر این است که عالمان ربانی و احبار، چنین علمی به تورات داشتهاند و این علم شاهدی بر اجتهاد آنها بر اساس کتاب خدا بوده است
شاهد دیگر بر اجتهاد عالمان ربانی و احبار یهود، این است که آنان مکلف بودند بر اساس کتاب خدا حکم و قضاوت کنند و بدیهی است که قضاوت و حکم، وابسته به اجتهاد قاضی است و قاضی تا وقتی مجتهد نباشد، نمیتواند حکم کند
علمای امت، بدون کمک امامان معصوم(ع) نمیتوانند از طریق اجتهاد پاسخگوی نیازهای جامعه باشند. ازاینرو باید برگزیدگانی از سوی خدا در میان امت باشند تا دین خدا را حفظ کنند و به نیازهای بشر پاسخ دهند. امام صادق(ع) در اینباره میفرماید
مثَل علی و ائم پس از او در میان امت، مثَل موسای نبی(ع) و عالم است. موسی گمان میکرد همه چیزهایی که بدان نیاز دارد در تابوت است و هم علم در الواح برای او نگاشته شده است؛ همچنانکه این مدعیان فقاهت و علم گمان کردهاند که هم علم و فقه دربار دین از آنچه امت اسلامی بدان محتاج است، به آنها داده شده و به گونه صحیح از رسولالله(ص) به آنها رسیده است و آنها بدان عالم شدهاند و سخن میگویند؛ حال آنکه آنان به کل علم رسولالله عالم نیستند و به آنها نرسیده است و بدان معرفت ندارند. شاهدش آن است که در باب مسائل حلال و حرام و احکام از آنها پرسیده میشود و هیچ سخن و اثری از پیامبر نزد آنها نیست و خجالت میکشند که مردم به آنها نسبت جهل دهند و خوش ندارند که از آنها دربار چیزی پرسیده شود و به مردم پاسخی ندهند و علم آن را از معدنش طلب کنند. بههمینجهت از رأی و قیاس در دین خدا استفاده کرده و آثار رسولالله را [که در نزد ما اهلبیت است] رها کردهاند و به واسط ایجاد بدعتها از فرمان خدا سرپیچی میکنند؛ درحالیکه رسول خدا(ص) فرموده بود که هر بدعتی گمراهی است. اگر پرسشهایی که از آنها دربار دین خدا میشد و نزد آنها پاسخ مبتنی بر سنت رسولالله نبود، آن را به خدا و رسول و اولیالامر ارجاع میدادند؛ آنهایی که از آل محمد اهل درک و فهم و تشخیصاند، بدان علم داشته [و به آنها پاسخ میدادند]
خلاصه اینکه اولاً در میان اقوام گذشته نیز عالمانی بودهاند که از طریق اجتهاد به حل برخی مسائل میپرداختند، ولی باز در میان آنها انبیای تبلیغی حضور مییافتهاند و ثانیاً عالمانی که پس از پیامبر اکرم(ص) از طریق اجتهاد به حل مسائل میپردازند، دو گروهاند: ۱ برخی از طریق رأی و قیاس، احکام شرع و مسائل موردنیاز را استنباط میکنند که عمل آنان بدعت است و در گمراهی آشکارند؛ ۲ شماری دیگر که بر اساس سنت پیامبر به استنباط احکام میپردازند، سر سفر اهلبیت معصوم آن حضرت مینشینند و از آن بهره میبرند
حال با توجه به آنچه گفته شد، به راستی اگر امامان معصوم(ع) در میان امت اسلامی نبودند، آیا هیچ عالمی اعم از شیعه و سنی، میتوانست به مسائلی که در حوز دین پیش میآیند پاسخ گوید؟
سوم: اکمال شریعت و اتمام نزول معارف و احکام دینی
آنچه از بررسی آیات قرآن و روایات معصومان(ع) بهدست میآید این است که اصلیترین علت ختم نبوت تبلیغی، ختم نزول معارف دینی و احکام الهی است؛ زیرا با نزول شریعت کامل اسلام بر پیامبر اکرم(ص) همه تمام آنچه که بشر در باب معارف دین و احکام فردی و اجتماعی بدان نیاز داشت بر آن حضرت نازل شد و شریعت آن حضرت به کمال رسید؛ اما در شرایع و امتهای پیشین وضع به گونهای دیگر بود؛ یعنی هم معارف و احکام موردنیاز، بر انبیای صاحب شریعت نازل نمیشد؛ بلکه برخی معارف و احکام موردنیاز نیز بر انبیای تبلیغی نازل میشد. بههمینجهت انبیای تبلیغی برای رساندن آن پیامها مبعوث میشدند
در این تحقیق، دو نکته درخور دقت و بحث است: یکی عدم نزول معارف دینی جدید بر ائم اطهار(ع) و دیگری نزول احکام و معارف جدید بر انبیای تبلیغی در راستای هدایت بشر. دربار بحث اول، اجمالاً به چند روایت اشاره میکنیم و در ادامه به صورت تفصیلی به اثبات مطلب دوم میپردازیم
روایاتی که دلالت بر عدم نزول معارف دینی بر ائمه اطهار(ع) میکنند، در حد تواترند و ما در اینجا به چند نمونه اشاره میکنیم. خداوند در زمان حیات رسول گرامیاش با نزول قرآن، دین خود را کامل ساخت و در آن همه حلالها و حرامها و حدود و احکام و جمیع نیازمندیهای بشر را بیان فرمود. بنابراین کسی که گمان کند دین الهی ناقص است، قرآن را رد کرده و کافر است؛۱۳ زیرا هیچ چیزی که بشر بدان نیاز دارد، نماند مگر اینکه خداوند آن را در کتابش نازل و برای پیامبرش بیان کرد.۱۴ هر آنچه بشر بدان نیازمند است، در کتاب خدا و سنت پیامبر بیان شده است؛ و اگر سنت و فرایض کامل نشده بودند، بر ما احتجاج نمیکرد که: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی.»۱۵ علم امام در باب حلال و حرام افزایش نمییابد؛ زیرا احکام مربوط به حلال و حرام به طور کامل بر پیامبر نازل شد.۱۶ خیثم از امام صادق(ع) پرسید که آیا ممکن است موضوعی پیدا شود که حکم آن در کتاب و سنت نباشد؟ امام فرمود: خیر. او میگوید چندین بار پرسش را تکرار کردم و امام پاسخ منفی دادند
بنابراین آنچه از احکام و معارف دین که تا قیامت مورد نیاز بشر است، از طریق شخص رسولالله(ص) از جانب خداوند دریافت و بر اساس رعایت مصالحی بهتدریج برای مردم بیان شد و بیان برخی از آنها نیز در آینده بر عهد ائم اطهار(ع) گذاشته شد؛ ازاینرو احکام۱۸ و معارف جدیدی که ائمه(ع) بیان میکردند، در زمان رسول خدا(ص) نازل شده بودند، ولی ابلاغ آنها به سبب مصالحی به بعد موکول شده بود
آیتالله خوئی در اینباره میگوید
احکامی که بر پیامبر اکرم(ص) نزول مییافتند به صورت تدریجی به مردم ابلاغ میشدند؛ ازاینرو تبلیغ برخی احکام از زمان تشریع که عصر حیات رسول خدا(ص) بود به زمان بعد از رحلت آن حضرت و بر عهد ائمه(ع) موکول شد، و این تأخیر در تبلیغ احکام نیز بر اساس مصالحی بود که در زمانهای بعد حاصل میشد؛ و حتی برخی احکام تا زمان حال بیان نشده است و بیان آنها بر عهد ولی عصر(عج) گذاشته شده و آن حضرت مأمور به تبلیغ آنهاست
بنابراین همه معارف و احکام موردنیاز بشر تا قیامت بر پیامبر اکرم(ص) نازل شدند. ازاینرو پس از آن حضرت نیازی نبود که انبیای تبلیغی دیگری از سوی خداوند بیایند تا در زمانهای مختلف نیازهای بشر را در حوز دین برآورده سازند؛ اما در شرایع و امتهای پیشین وضع به گونهای دیگر بود؛ یعنی هم معارف و احکام موردنیاز بر انبیای صاحب شریعت نازل نمیشدند، بلکه برخی معارف و احکام موردنیاز نیز بر انبیای تبلیغی نزول مییافتند؛ وگرنه نیازی به بعثت انبیای تبلیغی نبود
توضیح مطلب اینکه وجود امام در هر عصری به منزله حجت تکوینی خدا بر عالمیان، ضرور است: «لِکُلِّ زَمَانٍ إِمَامٌ»؛۲۰ زیرا اگر زمین لحظهای بدون امام باشد اهلش را فرومیبرد: «لَوْ بَقِیَتِ الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ»؛۲۱ چنانکه امام پس از پیامبر(ص) مرجع دینی و حجت شرعی بر بشر نیز هست؛ تا اگر در دین خدا چیزی بیش و کم شود، آن را تصحیح کند؛ «إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو إِلَّا وَفِیهَا إِمَامٌ کَیْمَا إِنْ زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَیْئاً رَدَّهُمْ وَإِنْ نَقَصُوا شَیْئاً أَتَمَّهُ لَهُمْ.»۲۲ حال اگر وجود انبیای تبلیغی در میان بشر، تنها برای حفظ و تبلیغ و انذار باشد، همان کار از عهد امام نیز برمیآید و او میتواند علاوه بر حجت تکوینی خدا، حجت تشریعی نیز در امتهای پیشین باشد. بنابراین چه نیازی به آمدن انبیای تبلیغی باقی میماند؟ از اینجا معلوم میشود که انبیای تبلیغی، علاوه بر حفظ و تبلیغ شرایع پیشین، شأن دیگری نیز دارند و آن دریافت معارف اعتقادی و احکام شرعی و اخلاقی موردنیاز هر عصر از طریق وحی است تا در مواردی که بشر نیازی در این زمینهها دارد، آنان از طریق دریافت وحی، آن را برآورده سازند. نیز بیان جزئیات و تفصیل معارف و تفسیر آن در موارد مختلف اعتقادی و اخلاقی و احکام نیز بر عهد انبیای تبلیغی بوده که نیازمند نزول وحی است و انبیا این امور را از طریق وحی دریافت و ابلاغ میکردند
شکل منطقی این استدلال، بدینگونه است
مقدم اول: وجود امام به منزله حجت تکوینی و واسط فیض در هم زمانها در زمین ضرورت دارد و روایات پرشماری این مطلب را تأکید میکنند که «لِکُلِّ زَمَانٍ إِمَامٌ»۲۳؛ زیرا اگر زمین لحظهای بدون امام باشد اهلش را فرو میبرد: «لَوْ بَقِیَتِ الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ»؛
مقدم دوم: بر انبیای تبلیغی وحی میشود (در ادامه به آیاتی که دال بر این مطلباند، اشاره میکنیم)؛
مقدم سوم: وظیف انبیای تبلیغی از آن جهت که نبیاند در دو قلمرو است: یکی در قلمرو دریافت وحی و دیگری در سپهر تبلیغ آن؛ چنانکه شهید مطهّری دراینباره میگوید
پیامبران مجموعاً دو وظیفه انجام مى داده اند: یکى اینکه از جانب خدا براى بشر قانون و دستورالعمل مى آورده اند؛ دوم اینکه مردم را به خدا و عمل به دستورالعمل هاى الهى آن عصر و زمان دعوت و تبلیغ مى کرده اند. حقیقت این است که وظیفه اصلى نبوت و هدایت وحى، همان وظیفه اول است، اما تبلیغ و تعلیم و دعوت، یک وظیفه نیمهبشرى و نیمهالهى است
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.