نقد و جایگاه آن به طور اعم در ادبیات فارسی


در حال بارگذاری
13 سپتامبر 2024
فایل ورد و پاورپوینت
2120
22 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 نقد و جایگاه آن به طور اعم در ادبیات فارسی دارای ۱۳۰ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد نقد و جایگاه آن به طور اعم در ادبیات فارسی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

فهرست مطالب
۱- ریشه ها    4
الف) فقه الغه نقد    4
جایگاه نقد در ادبیات جهان    5
فقه الغرنقد    8
نقد چیست و منتقد کیست؟    13
شب دو شنبه ۲۴ ذیحجه    32
۲-سیر وغوری در تاریخچه پیدایی و اعتبار نقد در ایران از آغاز تا امروز    41
نقد چیست و منتقد کیست؟    42
نقد تئاتر نداریم، نقد تئاتر داریم؟    49
چرا منتقد تئاتر نداریم:    49
اعتبار تئاتر و اعتبار نقد ما:    50
چرا به انتقاد اهمیت نمی دهیم؟    51
مرد باید که گیر داند گوش ور نوشته است پند بر دیوار    53
آشنائی با ژان ژاک گوتیه، یان کات و جان راسل تایلور و لامبرویج ویلسون:    53
الف) نقد ژورنالیستی یا رسانه‌ای:    56
ب) نقد روانشناسی:    57
ج) نقد جامعه شناختی:    58
و) نقد علم الاساطیری    59
نقد سیاسی    60
۳-حضور نقد در آکادمی‏ها    62
تا همه صومعه داران پی کاری گیرند    62
تفاوتهای نقد آکادمیک با نقد ژورنالیستی    63
تفاوتهای نقد اسکولاستیک با نقد کلاسیک    64
۴-یک هشدار    77
الف) عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی    77
الف) عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی…    78
ب) اعضای فاحش فرهنگی، اطلاعاتی،  تئاتری    97
ج) وضعیت فعلی نقد تئاتر در رسانه ها و تسامحات ئوجیه ناپذیر اصحاب قلم    98
۵-استنتاج    102
الف) نقد تئاتر، سال های انقلاب    102
د) آشنائی شتاب زده با دست به قلم های معاصر نقد در ایران    102
الف) نقد تئاتر، سالهای انقلاب    103
یا    103
ب) نگاهی ژرفانگر به نقد تئاتر پیش از انقلاب    104
ج) آینده نقد تئاتر در ایران (یک پیشگوئی از زبان یک حرفه‌ای)    109
د) آشنائی شتاب زده با دست به قلم های معاصر نقد در ایران    110
تقیان رغمار غم این که پس از انقلاب درجایگاه نقد چندان که متوقع بودیم فعال نبود. اما در حیطه کارگزارانی نقد و آینده نگری و سیاستگذاری انتشارات تئاتری و نقد سخت کوشید.    110
یاد نقد زیبای تقیان بر کالیگولای آوانسیان هماره در دل زنده است: من ماه را می خواهم.    110
(آیندگان). تقیان.    110
صمد چینی فروشان    111
منابع    113

۱- ریشه ها

الف) فقه الغه نقد
ب) جایگاه نقد به طور اعم در ادبیات دل انگیزی فارسی
ج) تاریخ نقد متأثر در ایران و اولین نقدی که نوشته شد.
د) آیا نقد همان «نه» است.

 
جایگاه نقد در ادبیات جهان
    نقد و نقادی که عبارت از شناخت نیک و بد و تمیز بین سره و ناسره است در همه فنون هنر و در بسیاری از شقوق علوم و معارف بشری هست و اختصاص به آثار ادبی ندارد. با این حال مزیت نقد آثار ادبی در تمام دنیا و تقریباً در تمام اعصار بر نقد سایر فنون هنر – و غیر هنر – اینست که به یک تعبیر، از همه آنها مفهوم تر و روشن تر است. چرا که سایر فنون هنر، چون حجاری و نقاشی و غیره و ذلک برای اکثریت مردم تا حدی مشکل و نا مفهوم می باشند در صورتیکه آثار ادبی، فقط برای عده بسیار کمی از مردم ممکن است نا مفهوم و مشکل باشند. مردم با آثار ادبی بسیار مانوس تر و نزدیکتر ند بعضی شعر را می پسندند بعضی دیگر به داستان علاقه دارند، بعضی به نمایشنامه ها شیفه اند و برخی به سخنان عارفانه و اخلاقی عنایت می ورزند و در هر حال ، اکثراً با آثار ادبی علاقه مندند و درباره این آثار غالباً اظهار نظر نیز می کنند و اما همین مسئله مسبب اختلاف عقاید و نظرها در نقد آثار ادبی بیش از نقد سایر فنون هنر شده است.
در حقیقت آثار ادبی برای همه مردم و برای تمام طبقات به یک نوع جایگاه نقد در ادبیات جهان و به درجه ارزش ندارد، و بسا که هر خواننده ای یا هر طبقه ای از خوانندگان در آن آثار نمی جویند یا نمی یابند و این خود سبب می شود که در نقادی و ارزیابی آثار ادبی اختلاف سلیقه بسیار پیدا می شود و اقسام و انحاء مختلف نقد ادبی بوجود می آید. که بعضی مبتنی است بر لفظ. و بعضی بر معنی. بعضی جنبه فنی دارد و بعضی دیگر جز بیان عقاید و آراء شخصی چیزی نیست و خلاصه همین تفاوت و اختلاف در امر التذاذ و تمتع از آثار ادبی سبب شده است که نقد ادبی تاکنون اساس و قوامی نیافته است. و بر پایه و بنیاد درستی قرار نگرفته است. و هنوز بعد از قرن ها بحث و تحقیق که نقادان مختلف کرده اند درست قرین و دقیق ترین روش های نقادی شیوه و روش التقاطی و تألیفی است یعنی شیوه ای که از جمع و تلفیق سایر شیوه ها و روش های نقادی حاصل شده باشد و علت این امر هم این است که هرچند در طی قرن های دراز نقادان بزرگ و عالی مقام در دنیا پدید آمده اند اما هر کدام از آنها توقعی دیگر از آثار ادبی و از نویسندگان آنها داشته است و هر یک راه و روشی دیگر در غایت و مقصدی دیگر برای شاعران و نویسندگان پیشنهاد کرده است و اکثر آنها در دفاع و تأئید نظر و غایتی که خود برای آثار ادبی پیشنهاد کرده اند. زیاده تأکید و اجرام نموده اند. به طوری که شیوه ها و روش ها و آراء و مکاتب نقادان دیگر را به کلی طرد و نفی کرده اند و ناچیز و حقیرشمرده اند و همین امر سبب مشاجرات بسیار در مسائل راجع به نقد ادبی شده است و ضرورت جمع آنها از اینجا است.
   در هر حال از این مقدمات چنین بر می آید که ادبیات و ادب امریست که دارای جهات و اعتبارات مختلف است و نقد ادبی وقتی کامل و تمام خواهد بود که تا حد امکان به تمام یا به اکثر این جهات و اعتبارات مختلف نظر داشته باشد و آثار ادبی را هم از جهت لغوی وقتی ملاحظه کند و هم از جهت اخلاقی و زیبایی. و تا منتقد تمام این جهات را در آثار ادبی ملاحظه ننماید درواقع نمی تواند ادعا کند که هیچ اثری را به درستی نشناخته است و نیک و بد و سره و ناسره آن را درست تشخیص داده است.
 
 نقد در لغت «همین چیزی در برگزیدن» در نظر کردن است در دراهم تا در آن بقول اهل لغت سره را از ناسره باز شناسد. معنی عیب جویی نیز که لوازم «به گزینی» است ظاهراً تقدیم در اصل کلمه بوده است. این کلمه در فارسی و تازی بروجه مجاز در مورد شناخت محاسن و معایب کلام است.
   لذا نقد را حق داوری و قضاوت درباره آثار فکری و ذوقی بشر دانسته اند بنابراین مقام نقاد مقام قاضی و داور است. از لحاظ ریشه شناسی نیز از زبان های اروپائی کلمات Lacritique فرانسوی، critic انگلیسی و Kritik آلمانی از ریشه Krinen یونانی به معنی قضاوت و داوری کردن و کریتس Krit’s به معنی «قاضی یا داور» اخذ شده و کریتیکوس Kritikos به عنوان داور مطالب ادبی اقلا در اوایل قرن  چهارم قبل از میلاد رایج بوده است. در فرهنگ های پهلوی و روستایی نیز نقد مترادف با داوری و حکم آمده است. در فرهنگ های مختلف نیز معادل و مشابه چنین معانی و تعابیری مبضوط است.
–    نقد اله الدراهم و غیرها (در درههما و جز آنها نظر کرد تا خوب آنها را از بد جدا کند)
–    نقد الکلام (عیب سخن را آشکار ساخت، سخن را نقد کرد)
فقه الغرنقد
–    الانتقاد (آشکار کردن عیب قطعه ای ادبی یا فنی)»
–    «نقد (اظهر العیوب و المحاسن اواحداهما):
انتقاد کرد (خوب و بد چیزی را آشکار کرد)»
«- النقد (بهترین چیزی برگزیدن و سره کردن سیم)»
رقص علی هدا اما این حکم و داوری و «به گزینی» مستلزم داشتن ملاک حقیقی برای تشخیص صواب از خطا و خوب از بد است. ولی در تاریخ تفکر بشر از زمانی که وجود آدمی به نور معرفت روشن شده و یا به دنبال آن دچار تاریکی و جهل شده همواره ملاک های متفاوتی برای داوری در بین بوده است.
   هر عالم و صاحب معرفتی برای تمییز حق از باطل و حقیقت از خطا متمسک به ملاکی می شود. همچنانکه در مباحث فلسفی (criteriology) یعنی علم الانتقاد و فصل الخطاب فلسفی همیشه این بحث بوده است که ملاک حقیقی بودن علم و معرفت چیست. بعضی ملاک را بداهت و عده ای قول جمهور و قبول عالم و اجماع علما و گروهی جمعیت قول رجال و معصوم و اخبار آسمانی و بعضی جمعیت برهان عقل که رجوع به اصول دارد دانسته اند.
در این باب به طور کلی سه ملاک کلی در نقد و تشخیص حق از باطل مطرح گردیده است. اول کلام الهی، دوم جهان و عقل جهانی، سوم انسان و ادراک انسانی.
   ملاک نخستین از آن مردمی است که کلام و اخبار آسمانی را حجت و فرقان حق و باطل می دانند. به عقیده این گروه که اهل کتب آسمانی یا تابعان اساطیر هستند اساس تمییز حق و باطل ودایع و مأثورات می دانند و اهل اساطیر شاعران و کاهنان را حامل چنین ملاکی دانسته اند.
   به عقیده دسته دوم که با تفکر یونانی مأنوس اند ملاک نقد، عقل آدمی است که مطابقت با عقل جهانی پیدا م یکند و محل ظهور و واسه شناخت علم واقع می شود. در اینجا حقیقت مطابقت علم با واقع است. یعنی هر چه علم ما به واقعیت نزدیک تر باشد به همان نسبت به حقیقت نزدیک تر شده ایم.
   ملاک دسته سوم عقل انسانی است. عقلی که خود حق و باطل را بر می گزینند. در اینجا عالم واقع  عالم نفسانی است. در این حوزه انفعالات نفسانی و وجدان فردی ملاک تمیز حق از باطل تلقی می شود.
با این وصف دخول در تاریخ عالم و آدم است تا جایی که می توان گفت که با خلقت ادم انی تاریخ و مسابقه آغاز شده است. در طول تاریخ همواره گروهی به اعتبار حجیت حق اندیشیده، داوری و به گزینی کرده و دست به نقد زده اند. و گروهی دیگر به اعتبار احتیاج ابلیسی اندیشیده اند برگزیده داوری کرده و دست به نقد و نقادی زده اند. با این وجه تقسیم بر مصادیق این معنی مرور می کنیم:
آنجا که نقد به اعتبار حجیت حق دیده شده است کلمه نقد یا در مقابل نسیه به کار رفته:
نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
تا همه صومعه داران پی کاری گیرند

و ترکیباتی در همین حدود (نقد صوفی، نقد حال، نقد وصال، دم نقد و غیره.
نقدصوفی نه همه صافی و بی‌غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

***
طمع به «نقد وصال» تو، حد ما نبود
هوالتم به لب لعل همچو شکر کن

***
زانکه صوفی در «دم نقد» است، مست    لاجرم از کفر و ایمان، برتر است

یا اینکه به معنی سره و کردن محک زدن امور عقلی و نظری و داوری کردن به کار رفته است.
    ناصر خسو و آتش دوزخ را ناقد عقل و آشکار کننده اصل و ماهیت و طهارت و و خباثت و سعادت و نحاست آن می داند:
آتش دوزخ است ناقد عقل
او شناسد ز سیم پاک، نحاس

مولانا نقادی را رسوا کننده زرق و ریا کاران و آشکار کننده باطن آنها و محو کننده نقاب و بزک ظاهر سازان می داند و می فرماید:
در میان ناقدان زرقی متن
با محک ای قلب دون لافی فرن
¬
و خاقانی گفته است:
از بهر عیار دانش اکنون به بلاد
که صیرفی و کو محک و کونقاد

پس برای نقد و گزینش و برای اینکه مایه چیزی یا امری روشن شود محک و معیار لازم است تا عیار و درجه خلوص و غش هر چیز آشکار شود. اما هر کس به اعتبار محک و معیارش از سلیقه و ایده رب النوع دیگر به مبارزه بر می خیزد.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.