مقاله هرمنوتیک از دیدگاه هانس گئورگ گادامر
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله هرمنوتیک از دیدگاه هانس گئورگ گادامر دارای ۲۹ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله هرمنوتیک از دیدگاه هانس گئورگ گادامر کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله هرمنوتیک از دیدگاه هانس گئورگ گادامر
چکیده
درآمد
پیشینه علم هرمنوتیک
هرمنوتیک از دیدگاه هایدِگر و گادامر
انقلاب اول: انقلابِ شلایر ماخر و دیلتای
انقلاب دوم: انقلاب هایدِگر و گادامر
فهم چیست؟
۱. جهان
۲. معناداری
۳. زبان
۴. اجتنابناپذیری پیشفرضها
۵. سنت
۶. تاریخیمندی
علم هرمنوتیکی: ذوب افقها
جمعبندی و نقد
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله هرمنوتیک از دیدگاه هانس گئورگ گادامر
احمدی، بابک، ساختار و تأویل متن، تهران، مرکز، چ ششم،
پالمر، ریچارد، علم هرمنوتیک، ترجمه محمدسعید حنایی کاشانی، تهران، هرمس، چ سوم،
دیوید ک.هوی، حلقه انتقادی، ترجمه مراد فرهادپور، تهران، روشنگران ومطالعات زنان، چ سوم،
پل ریکور، رسالت هرمنوتیک، ترجمه مراد فرهادپور، مقدمه کتاب «حلقه انتقادی» نوشته دیوید ک.هوی، ترجمه مراد فرهادپور، تهران، روشنگران ومطالعات زنان،
Richard E. Palmer, The Relevance of Gadamer’s Philosophical Hermeneutics to Thirty-Six Topics or Fields of Human Activity, Carbondale: Southern Illinois University,
Hans-Georg Gadamer, Truth and Method, translation revised by Joel Weinsheimer and Donald G. Marshall New York: Continuum, Second, Revised Edition,
Hans-Georg Gadamer, The Eminent Text and Its Truth, The Bulletin of the Midwest Modern Language Association, Vol. 13, No.1. (Spring,1980)
چکیده
به موازات پیچیدهشدن زندگی انسانی نمادها، به ویژه نمادهای مکتوب، سیطره و احاطه روزافزونی بر زندگی انسانی پیدا کرده است. از آنجا که نمادها از یک سو، انسان را به جهانی که به میانجی نمادها به بیان درآمده است، فرا میخواند و از سوی دیگر، همواره دالهای صریح و فاقد پیچیدگی معنایی نیستند، انسانها ناگزیر برای راه یافتن به جهان مکنون نمادها، دست به تأویل میزنند. علمِ هرمنوتیک، در یک نگاه، دانشی برای فهمِ نمادهای مکتوب به شمار میآید و میکوشد از طریق کشف قواعد و ضوابطِ درستِ تأویل معانی و مدالیل، نمادها را آشکار نماید. این علم در دستگاه فکری هایدِگر و گادامر، دچار تحول بنیادین شد و به جای «متعلق فهم» خود «فهم» به مسئله و موضوع هرمنوتیک بدل شد. در این نوشتار، در ضمن بررسی اجمالی تحول هرمنوتیک از معرفتشناسی به هستیشناسیِ هایدِگر و گادامر، سعی شده است اجمالی از آرای گادامر به عنوان یکی از برجستهترین متفکران این عرصه بررسی، تبیین و سپس نقد گردد.
کلید واژهها: هرمنوتیک، تجربه هرمنوتیکی، زبان، تاریخیمندی، ذوبِ افقها، تأویل، معرفتشناسی و روششناسی.
درآمد
در نگاه کلاسیک، متن به بخشی از پدیدههای اجتماعی، که به صورت مکتوب به نگارش آمده، اطلاق میگردید. متن به چیزی گفته میشد که اولاً، از سنخ کلام و گفتار بوده ثانیاً، صورت مکتوب و نگارشیافته داشته و ثالثاً، از ساختار معنایی برخوردار بوده باشد؛ یعنی متن کلامی است که مهمل، بیمعنا و فاقد نظام دلالی نیست. در گذشته، از آنجا که آثار مکتوب در بخشهای محدودی از حیات انسانی بهکارگرفته میشد و نمادهای پیچیده سیطره گسترده و سراسری بر زندگی انسانها نداشت، نگاه انسانها به متن، نگاه سادهانگارانه، و کم اهمیت نشان دادن تأثیر آن بر حیات جمعی و فردی بوده است. اما امروزه، کارآیی وسیع نمادها و گسترش آن در سراسر حیات انسانی، متن را به یکی از مهمترین موضوعات اجتماعی تبدیل نموده است. متن در گذشته، بخش مهمی از حیات مذهبی بود. ادیان با تکیه بر متن محوری خویش، همواره تعامل پویا با پیروان خویش در طی قرون متمادی برقرار میکردند. امروزه متون از عرصه حیات مذهبی فراتر رفته و سراسر زندگی اجتماعی و فردی، از ارتباطات و فناوری گرفته تا اقتصاد، سیاست، به ویژه فرهنگ، همه را مسخر خود ساخته است. در ارتباطات، متن از طریق کُدگذاری سرنوشت فناوری را چنان به خود گره زده است که در نبود آن، حتی برای لحظهای، که با معیارهای سنتی غیرقابل محاسبه است، کلیه فعالیتهای فناورانه از کار میافتد. در عرصه فرهنگ، متن نه تنها مخزن و محمل ارزشها و هنجارهاست، که حافظ و ناقل تاریخ، خاطره، تجربیات، ذخیرههای دانش و در یک کلام، کلیت هستی فرهنگی نیز هست. در زمینه اقتصادی، صرفنظر از قراردادهایی که امکان بنیادین فعالیتهای اقتصادی را فراهم میکند، متن امروزه تحول هستیشناختی در مناسبات اقتصادی ایجاد نموده است؛ زیرا امروزه متن جای بسیاری از ابزارهایی تجاری از جمله پول را در دنیای تجارتهای مجازی گرفته و خود نه به ابزار، که به موضوع معاملات اقتصادی تبدیل شده است. در سیاست، متون به خاستگاه نظام سیاسی بدل شدهاند. تمامی اصول، معیارها و ضوابط رفتارهای سیاسی باید در قالب متن تنظیمشده و بر مبنای آن اقدامات و کنشهای سیاسی انجام گیرد. ماهیت نظام سیاسی در هر کشوری، مطابق مجموعه اصولی بنیاد نهاده شده که پیشاپیش در متن قانون اساسی گنجانده شده و به عنوان مبنای عمل پذیرفته شده است. احزاب و جریانهای سیاسی نیز پیش از آنکه اقدام به کنش و رفتار سیاسی نمایند، خط مشی، اصول، اهداف و راهبردهای خویش را در قالب اساسنامه و به صورت یک متن تهیه و تنظیم میکنند. بدین ترتیب، متن مستندات کلیه رفتارها، راهبردها و تعاملات سیاسی را تشکیل میدهد. هر نوع کنش سیاسی که بر یک نوع بنیاد متنی استوار نباشد که بتواند برای کنش سیاسی توجیه قانونی فراهم نماید، کنش غیرعقلانی، کنش غیرنهادی و کنش دلبخواهی، که فاقد ارزش سیاسی است، نام میگیرد
در مدیریت، علاوه بر تعیین نوع نظام مدیریتی و نحوه چینش سلسله مراتبی موقعیتها، حدود و دامنه فعالیتهای نقشی درونساختار را نیز تعیین میکند
در عرصه مذهبی، متن به تعاملات مؤمنان با تعلیمات و آموزههای دینی امکان پویایی و زایندگی بخشیده است؛ زیرا از طریق تأویل و بازتأویلشدن به آنها اجازه میدهد که دایماً به تجربیات نوین و هر روزه خویش صبغه دینی و معنوی ببخشند
آنچه، به اجمال بیان شد، تاحدی نشان میدهد که متن از یک پدیدار متعارف و غیرمهم در زندگی انسانی تغییر کرده و جایگاه آن در زندگی امروزی تا حد یک پدیدار بسیار بنیادین و مهم در زندگی انسانی ارتقا یافته است. بنابراین، اگر دلایل دیگری در کار نباشد، همین دلایل نیز میتواند اهمیت و جایگاه علم هرمنوتیک در میان مطالعات اجتماعی را به مثابه دانشی که به مطالعه متن میپردازد و سعی میکند قواعدی را برای برداشت درست و قاعدهمند از معانی و مدالیل نهفته در لابلای متن ارائه نماید، نشان دهد. با این هم، دلایل دیگری نیز درکار است؛ زیرا علمِ هرمنوتیک فقط به مطالعه فهمِ متن نمیپردازد، بلکه خودِ «فهم» را نیز به منزله بنیاد هر نوع امکان معرفتشناسی، موضوع مورد مطالعه خویش قرار داده است. همین امر علمِ هرمنوتیک را از یک مقوله معرفتشناختیِ صرف بیرون ساخته و به یکی از مهمترین مقولات فلسفی در حوزه روششناسی علوم، به ویژه علوم اجتماعی تبدیل نموده است. این تغییر و دگرگونی در برخورد با آنچه که پیش از این «متن» به معنای خاص نامیده میشد، موجب شده که باب گستردهایی را پیشا روی مطالعات اجتماعی بگشاید. در این مطالعات هر رفتار، کنش و پدیدار انسانی چونان متن در نظر گرفته شده و به جای بحث بر سر مکانیزم عِلِّی و عواملی، که در پس یک رویداد جهان انسانی نهفته و نهان است، به تفسیر و واگشایی نمادها، رموز و دلالتهایی که فهمِ آن رویداد در گرو دستیافتن به آنها است، بپردازد. نگریستن به اشیا و پدیدهها و آنچه در جهان به صورت عام و بالاخص در جهان انسانی اتفاق میافتد، به عنوان متن، هرچند ممکن است به درک و فهمِ تام یک پدیدار انسانی کمک ننماید، اما سطوح و لایههایی را از جهان پیچیده انسانی برای ما باز میگشاید، که تنها از این طریق امکانپذیر است
بنابراین، پرداختن به بحث «هرمنوتیک» و بسط دادن این زاویه دید، نه از این جهت حائز اهمیت است که بر سایر روششناسیها برجستگی و برتری دارد، بلکه از آنجا که نحوه دیگری از وجود پدیدهها در زندگی اجتماعی را بر ما آشکار میکند و پنجرهای نو برای فهم جهانِ حیاتی به روی ما میگشاید، دارای اهمیت است. نمیتوان، همه اصول و سازوکارهایی را که در گفتار علمیِ هرمنوتیک مطرح میشود، به تمامه و دربست پذیرفت، در عین حال، نمیتوان چشم اندازها و افقهای تازهایی که از حقایق مستور را کشف میکند، انکار نمود
آنچه درپی میآید، نخست، نگاهی اجمالی به تحولات و رخدادهایی است که این گفتار علمی از سر گذرانده و سپس، بررسی پارهای از مفروضات و اصولی است که قرائت خاصِ هایدِگر و گادامر، به عنوان دو نظریهپرداز مکمل همدیگر بر آنها استوار است. بدین ترتیب، هرچند به صورت گذرا تحولات گفتار «هرمنوتیک» بررسی میشود، اما تأکید اصلی و اساسی بر قرائتی است که در درون دستگاه نظری هایدِگر و شاگردش هانس گئورگ گادامر،۱ پرورانده شده است
پیشینه علم هرمنوتیک
ریشه واژه «هرمنوتیک» به فعل «هرمینویین» (hermêneuein)، که به معنای «تأویل کردن» و صورت اسمی آن «هرمینیا» (hermêneia) به معنای «تأویل» کاربرد دارند، قابل ارجاع است. در واقع، هرمینیا و هرمینویین هر دو، به واژه دیگری بر میگردند که اسم یکی از خدایان یونان باستان، یعنی «هِرمِس» (Hermes)، خدای مخترع زبان و کلام است. در اودیسه و الیاد هومر، هِرمِس اسم پیامبری است که وظیفه تنزیل انتقال پیام زئوس به انسانها را به عهده دارد. بنابراین، کار هِرمِس پرکردن و پل زدن شکاف هستیشناختی میان انسانها و خدایان بود؛ زیرا انسانها از آن رو که در سطح نازلی زندگی میکردند، نمیتوانستند مستقیماً خود را به خدایان خویش برسانند و از سوی دیگر، مقام و منزلت رفیع خدایان مانع از آن بود که آنها رفعت کلام خود را به یکباره تا سطح درک و دستگاه معرفتی انسانها تنزل دهند. بنابراین هِرمِس در آستانه تقابل میان انسان و خدا قرار داشت و به میانجی او تعامل و تفاهم میان انسانها و خدایان امکانپذیر میگردید. به همین دلیل، واژگان «هرمینویین» و «هرمینیا» و مشتقات آنها در زبان یونانی به معنای تفسیر در ابعاد مختلف به کارگرفته میشد: نخست، تفسیر شفاهی۲ آثار هومر و سایر آثار کلاسیک. دوم، ترجمه از زبانی به زبان دیگر. سوم، تفسیر پیامهای خدایان.۳ ارسطو در میان دانشمندان، نخستین کسی است که رسالهای با نام باری ارمینیاس۴ با مضمون هرمنوتیکی نوشته است.۵ پس از او، هرچند تأویل در حوزه متون دینی ادامه داشت، اما کاربرد اصطلاح «هرمنوتیک» معمول نبود. احتمالاً برای نخستین بار «هرمنوتیک» به مثابه یک اصطلاح فنی در زمینه تفسیر متون دینی، در غرب و از قرن هفدهم با انتشار کتابی از ی.ک. دانهایر۶ با عنوان «هرمنوتیک قدسی یا روش تأویل متون مقدس» بر سرِ زبانها افتاد.۷ اما همانگونه که عنوان کتاب نشان میدهد، کاربرد جدید هرمنوتیک صرفاً محدود به عمل تأویل و تفسیر متون مقدس نمیشد، بلکه بیشتر رویکرد روششناسانه داشت. هرمنوتیک، در مفهوم جدید اغلب به دانش تفسیر متون رازآلود، به ویژه کتب مقدس اختصاص داشت و به دنبال آن بود که معیارها و قواعدی را برای تأویل و تفسیر صحیح آموزهها، تعالیم و متون مقدس پیدا کند. بدین ترتیب، کار هرمنوتیکی هم به عمل راززدایی و «فهمپذیرسازی» آموزهها، تعالیم و گفتار خدایان اطلاق میشد و هم شامل تلاشهایی میشد که در جستجوی قواعدِ درست تفسیر بودند. تا اینکه سرانجام در آغاز قرن نوزدهم، فردریک شلایرماخر۸ با این گفتار معروف که «آنچه که بچهها برای سردرآوردن از معنای یک کلمه جدید و ناشناخته انجام میدهند، هرمنوتیک گفته میشود»،۹ تحول جدیدی در عرصه مطالعات هرمنوتیک ایجاد کرد و هرمنوتیک را به مثابه علم «مطالعه فهم، به ویژه وظیفه فهم متون» بسط داد.۱۰ در این معنا، دامنه علمِ هرمنوتیک به مراتب فراختر شد که نه تنها به کشف معنای مکنون متون میپرداخت و قواعدی را برای تفسیر درست متون مقدس پیدا میکرد، بلکه ساختار و کارکرد «هنر فهمیدن» را نیز موضوع مطالعه خویش قرار داده بود.۱۱ پس از شلایر ماخر ویلهلم دیلتای۱۲ هرمنوتیک را به مثابه دانش بنیادینی مطرح ساخت که میتواند در برابر رویکردهای اثباتی و تجربهگرایانه مبنای علوم انسانی قرار گیرد.۱۳ دیلتای به گفته ریکور، نظریهپرداز پیوند هرمنوتیک با تاریخ است۱۴ و سعی کرد تبیین طبیعت و فهمِ تاریخی را با توسل به روانشناسی از همدیگر جدا نماید.۱۵ دیلتای مشخصه بارز فهم را در روانشناسی جستوجو کرد و معتقد بود که پدیدههای طبیعی از بنیاد با پدیدههای انسانی تفاوت دارد؛ زیرا در دانش انسانی همواره «نوعی قابلیت نخستین برای جایگزین کردن آدمی در زندگی روانی دیگران» وجود دارد. اما دانش طبیعی این خصلت را ندارد.۱۶ انتقاد دیلتای بر رویکرد اثباتی این بود که رویکرد اثباتی تفاوت مراتب شیء طبیعی و روح را نادیده میگیرد و بدینسان، پدیدههای معنادار و چند لایه را شیءواره کرده و چونان پدیدههای طبیعی مورد مطالعه قرار میدهد. در حالی که، در علوم انسانی این امکان وجود دارد که انسان از طریق فهم همدلانه، فهم و ادراک خود را به ذهنیت روانی شخص مورد مطالعه منتقل کند و با یک دریافت باطنی و شهودی، رفتار او را مورد مطالعه قرار دهد. با این همه، دیلتای و شلایر ماخر با رویکرد معرفتشناختی به سراغ هرمنوتیک رفتند. در حالی که مارتین هایدِگر۱۷و گادامر، این رویکرد را کاملاً تغییرداده و به جای آن، جهتگیری هرمنوتیک را به سمت امر هستیشناختی تغییردادند. پرسش اساسی هایدِگر و گادامر این بودکه «وجه وجودی آن موجودی که فقط به واسطه فهم وجود دارد، چیست؟»۱۸ «علم هرمنوتیک» در این زمینه از بحث هایدگر، نه به علم یا قواعد تأویل متن اشاره دارد و نه به روششناسی برای علوم انسانی، بلکه به توضیح پدیدارشناختی او از وجود داشتن خودِ انسان اشاره میکند. تحلیل هایدگر به این نکته اشاره دارد که، «فهم» و «تأویل» جهات بنیادی هستی انساناند.۱۹ اما گادامر، رویکرد هستیشناسانه هایدگر را ادامه میدهد و «تاریخمندی» و «زبان مندی» فهم را آشکار میکند. در دیدگاه گادامر، چنانکه خواهیم دید، «علم هرمنوتیک غرق در پرسشهای کاملاً فلسفی از نسبت داشتن زبان با هستی، فهم، تاریخ و وجود واقعیت میشود»
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.