مقاله نقش آموزش در توسعه اقتصادی
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله نقش آموزش در توسعه اقتصادی دارای ۲۶ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله نقش آموزش در توسعه اقتصادی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله نقش آموزش در توسعه اقتصادی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله نقش آموزش در توسعه اقتصادی :
نقش آموزش در توسعه اقتصادی
بدون تردید می توان گفت یکی از محورهای اصلی رشد وتوسعه اقتصادی ، آموزش وپرورش است. حتی برخی عقیده دارند که تکامل این بخش است که موجب تکامل سایر بخشها می گردد. رشد اقتصادی علاوه بر عوامل تولید ( کاروسرمایه) به بهبود کیفیت نیروی کار ، پیشرفت فنی درتکنولوژی ، صرفه جویی های ناشی ازمقیاس، تخصیص مطلوبتر منابع ونهایتا” به آموزش وپروش نیز بستگی دارد.
بی شک اجرای برنامه های توسعه نیازمند بکارگیری نیروی آموزش دیده وافراد متخصص وتحصیل کرده است ونیروهای آموزش دیده بوجود جوانان با استعداد وبا توان بستگی داردونقش آموزش وپرورش دراین میان ، کشف این استعداد ها ونیز بارورنمودن آنها است. آموزش وپرورش ضمن بهره گیری مناسب ازهوش واستعداد افراد انسانی زمینه را برای رشد وتوسعه کشور فراهم می اورد
والبته روشن است که آموزش نیروهای متخصص ورزیده ، نیاز به کادر آموزشی مجرب واستادان کارآمد دارد. لذا نظام آموزش می تواند با جذب اساتید ومعلمان لایق وبا کفایت به امر آموزش ، نیروی انسانی مورد نیاز برنامه توسعه بپردازد. بنا براین آموزش وپرورش باعث شکوفائی استعدادها وارتقاء کیفیت نیروی انسانی می گردد وافزایش کیفیت نیروی انسانی موجب افزایش بهره وری وتسریع رشد اقتصادی می شود.
آموزش وپرورش از با ثبات ترین بخشهای اقتصادی هرجامعه محسوب می شود . درحالیکه سایر بخشهای اقتصادی غالبا” با رکود ورونق مواجه می شوند. بنابراین آموزش وپرورش بدلیل برخورداری ازثبات وتعادل بیشتر می تواند درهنگام رکود اقتصادی وبیکاری ، نیروی کار را جذب کرده وبا آموزش وتجهیز نمودن این نیروها ، درهنگام رونق آنها را به جامعه تحویل دهد.
رمز موفقیت انقلاب صنعتی درکشورهای غربی ، درایجاد مراکز تحقیقاتی وپژوهشی است. اکثر دستاوردهای علمی وتکنولوژی ، حاصل کار محققان وپژوهشگران می باشد. کار تحقیق وپژوهش نیز به عهده دانشگاهها وسایر مراکز تحقیقاتی است . پس درهرصورت آموزش وپرورش است که کادر تحقیقاتی وپژوهشی را آموزش وتحویل این مراکز می دهدوبدلیل نتایج درخشان مراکز تحقیقاتی ، بودجه موسسات تحقیقاتی وپژوهشی دراکثر کشورها رشد فزاینده ای دارد.
سرمایه گذاری درآموزش وپرورش وتربیت نیروی انسانی یک سرمایه گذاری بلندمدت محسوب می شود زیرا از آغاز سرمایه گذاری تا موقع بهره برداری ازآن، زمان زیادی مورد نیاز است ولی سرمایه گذاری درامر آموزش وپرورش بویژه برای جوامع درحال توسعه فوق العاده سودآوراست . چراکه در
رابطه با جنبه های گوناگون وحساس نظیر فرهنگ، ظرفیت تولید، توزیع درآمد ورشد جمعیت نقش مهمی را می تواند درجریان رشد وتوسعه اقتصادی جوامع بازی کند.زیرا در اثر آموزش وپرورش افراد جامعه دارای مهارت وتخصص خاصی می شوند که این امر با بحث ارتقاء بهبود ظرفیت تولید افراد
ونیز سبب افزایش توانائی نیروی کار آنها می شود. به علاوه آموزش وپرورش باعث می شود درآمد افراد بدلیل مهارتها و تخصصهائی که کسب کرده اند درسطح بالاتری قرارگیردونتیجتا” ازسطح زندگی بهتری برخوردار شوند . بنابراین قابل درک است که آموزش وپرورش می تواند به عنوان ابزار ووسیله ای مناسب جهت سیاستهای توزیع مجدد درآمدها به کار رود . یعنی می تواند دررابطه با
مسئله ای کمک کننده باشد که معمولا” به عنوان یکی از مشکلات جوامع (توزیع ناعادلانه درآمدها) درحال توسعه درمسیر رشد وتوسعه آنها مطرح است. همچنین آموزش وپرورش دراثر ایجاد نظم فکری درافراد سبب افزایش توانائی انتخاب بهتر ، افزایش توانائی ابداع ونوآوری و; می گردد. وبالاخره ازلحاظ روحی سبب تغییر نگرش به زندگی وایجاد ویا افزایش احساس لذت بردن از زندگی و; می شود.
تاثیر آموزش وپرورش ازبعد فرهنگی واجتماعی نیز قابل طرح است. بدین معنا که آموزش وپرورش درجوامع سبب تغییر نگرشهای فرهنگی واجتماعی می شود که این تغییرات به نوبه خود سبب هموارترشدن راه رشد وبه ویژه توسعه اقتصادی خواهد شد. توضیح بیشتر اینکه، آموزش وپرورش موجب می شود نگرشهای سنتی وخرافاتی جای خودرا به نگرشهای علمی دهند .افراد جامعه به
واسطه آموزش وپرورش از نظم فکری وقدرت تجزیه وتحلیل برخوردار می شوند ، ازاین رو کوته بینی های اجتماعی ازبین خواهد رفت ویا برای مثال مسئله رشد جمعیت یکی از موانع ومشکلات اساسی در رشد اقتصادی درکشورهای درحال توسعه است که می بایست کنترل شود . کنترل جمعیت درکوتاه مدت وبا طراحی سیاستهای تنظیم خانواده وغیره صورت می گیرد وبه علاوه موفقیت این سیاستها به فرهنگ طرز فکر افراد جامعه بستگی دارد . بنابراین ، مهار رشد جمعیت
دربلندمدت آنهم ازطریق تغییر ساختار فرهنگی جوامع امکانپذیر است. بدین معناکه می بایست نگرش افراد جامعه به مسائلی چون رفاه، خانواده وسلامت آن ، نقش والدین درتربیت کودکان و; به آن چنان تغییر کند که نهایتا” زندگی بهتر را درداشتن بچه کمتر دریابند وخود معتقد به کنترل جمعیت شوند وبه این امرمهم بپردازند . آموزش وپرورش در تغییر ساختار فرهنگی جوامع بویژه در زمینه مورد بحث نقش بسیار بارزی را می تواند داشته باشد.
بهرحال امروزه حجم سرمایه گذاری درآموزش وپرورش رشد قابل توجهی داشته است ونرخ رشد سرمایه انسانی بیش از نرخ رشد سرمایه فیزیکی ومادی است . حتی امروزه سرمایه گذاری دراین امر نه تنها توسط دولت بلکه توسط خانواده بدلایلی نظیر افزایش بهره وری، افزایش قدرت کسب درآمد بیشتر، آثار مثبت تشخصی واجتماعی و; ، ازافزایش چشمگیری برخوردار است.
چندین دهه بحث و آزمایش به درک این نکته در سراسر جهان انجامیده است که بسیاری از دانشگاهها میتوانند نقشهای متنوع اما مهمی در نوآوری و توسعه اقتصادی داشته باشند.
اکتشافات علمی که به نوآوریهای صنعتی میانجامد، به خصوص از طریق کاربردهای دانشگاهی، تصویری کلاسیک از کمک دانشگاهها به توسعه اقتصادی است. بسیاری از نهادهای تحقیقاتی میکوشند چنین رابطهای را بازسازی کنند، زیرا دانشگاهها ممکن است فاقد فرهنگ یا ظرفیت انجام آن باشند.
با این حال، برخی دانشگاهها در اطراف خود، مراکز صنعتی کوچکی ایجاد میکنند که میتواند اکتشافات علمی را جذب و از آن برای ایجاد بهره اقتصادی استفاده کند. برای آنکه کاربردهای جنبی یافتههای علمی موفقیتآمیز باشد، دانشگاه باید با سرمایهگذاران مالی آگاه از فناوری، تعامل برقرار کند و ظرفیت مدیریتی و منابع تخصصی دیگر پیدا کند.
روش دوم، حمایت دانشگاهها از توسعه اقتصادی، ارائه دانش و مهارتهای فنی بهروز در میان نیروی کار است. دانشگاهها میتوانند چنین نقشی را در تمام سطوح ایفا کنند. نه تنها شمار اندکی از دانشمندان فعال در بخش تحقیق و توسعه باید دانش خود را به روز کنند، بلکه شمار زیادی از کارشناسان فنی در سطوح میانی و حتی بیشترکارگران فنی چنین نیازی دارند.
یک شرکت بزرگ سازنده وسایل الکترونیک برای جراحی چشم در ژاپن شبکه بینالمللی مناسبی از دانشمندان طراز اول برای فعالیتهای تحقیق و توسعه خود داشت.
این شرکت همچنین پیوندهایی با دانشگاهیان در دانشگاههای محلی داشت، چرا که همین ارتباطات است که بر تعداد زیادی از کارکنان شرکت تأثیر میگذاشت و به آنان کمک میکرد در نوک پیکان پیشرفتها قرار داشته باشند.استادان دانشگاه در نقشی مکمل تحقیقات مشترک، مشاوره یا پیمانکاری با صنعت انجام میدهند تا به حل مشکلات مختلف فناوری کمک کنند.
این تعامل با صنعت به آنان اجازه میدهد به نیازهای صنعت پی ببرند اما این ارتباط بر آگاهی آنان از مسائل مرتبط تأثیر میگذارد. دانشگاهها میتوانند ضرباهنگ اجتماعی، فرهنگی و فکری یک ناحیه محلی را ارائه کنند و با این کار نقش غیر مستقیم اما مهم اقتصادی ایفا کنند. رخدادهای فرهنگی پیرامون دانشگاهها میتواند آن مکان را برای متخصصان تحصیلکرده و کارفرماهایشان جذاب کند. مثلاً دانشگاه پنسیلوانیا در آمریکا نسبت به آبادی محلات مسکونی پیرامون خود تعهد داده است.
سایر نقشهای مربوط به توسعه اقتصادی شامل کمک به تصمیمگیری دولت و صنعت است که با شرکت در کمیتههای اصلی و هیأتهای مشورتی و نیز با گسترش فعالیتهای اقتصادی محلی صورت میگیرد.
در بسیاری از کشورها، نهادهای آموزش عالی بر تحقیق علمی بدون گرایش عملی متمرکز هستند، یا سودای تحقق چنین هدفی را در سر میپرورانند. مؤسساتی که گرایش عملی دارند، اغلب علمیتر میشوند و مؤسسات متمرکز بر تدریس بیشتر به سوی تحقیق گرایش پیدا میکنند. یک دلیل برای این تغییرات تفسیر غالب «خودمختاری علمی» است که اغلب جدایی از سهامداران خارجی را تشویق میکند.
امروزه، برای دانشمندان امکانپذیر است که تحقیقات بنیادی انجام دهند و درعین حال، از مرتبط بودن محصول کار به لحاظ عملی نیز انگیزه بگیرند مانند پاستور، زیستشناس فرانسوی که به خاطر تحقیقات علمی با تأثیر اجتماعی مهم معروف است.
در واقع، برای برخی دانشگاههای تحقیقاتی، مرتبط بودن بخشی جداییناپذیر از مأموریت آنهاست، حتی در حالی که میکوشند در نوک پیکان حرکت پژوهش باشند، مانند ام آی تی. البته همه دانشگاههای تحقیقاتی پژوهش مرتبط انجام نمیدهند، اما ام آی تی تحقیقات در زمینههایی را تشویق میکند که تأثیر قابلتوجهی از آن انتظار میرود.
این دانشگاه سازوکارهایی برای حمایت از پژوهش میانرشتهای با شرکت بسیاری از محققان حرفهای دارد. این رویکرد بر خلاف رویه حاکم بر فعالیت محققان ارشد در کشورهای دیگر است – مثلاً در انگلیس– که ارزیابی عملکرد آنان ارتباط تنگاتنگی با انتشار مقاله و کتاب توسط آنان دارد.
نهادهای آیندهنگر و متمرکز بر تدریس که مأموریت آنها ارائه مهارتهای مرتبط است، نیز میتوانند نقش مهمی ایفا کنند. آنها به ایجاد «ظرفیت جذب» کمک میکنند، حتی اگر اکتشافات علمی در محل صورت نگرفته باشد.
دانشگاهها میتوانند با ایجاد سریع منابع انسانی با مهارت و دانش اساسی، به گسترش پاسخگویی در بازار نیروی کار کمک کنند. استادان این قبیل مؤسسات شاید به داشتن آثار علمی یا پژوهش طراز اول معروف نباشند، اما جهتگیری پیشرفت علمی را میشناسند و میتوانند برنامههای آموزشی خود را برای مواجهه با نیازهای صنعتی جدید بهروز کنند.
ایجاد فرهنگ ارتباطی ساده نیست. یک مسئولیت عمده در هنگام پایهگذاری مؤسسات جدید است. برنامه ایرلند برای تأسیس چند مؤسسه با گرایش عملی در دهه ۱۹۷۰ دیگر نهادهای پژوهشی معتبر را واداشت که به ارتباط عملی توجه بیشتری کنند.
هدف بنیانگذاری میتواند تأثیر پایداری بر مؤسسه داشته باشد، همان طور که وضعیت آن دسته از مؤسسات آموزش عالی در آمریکا که براساس مصوبه کنگره، از کمکهای فدرال استفاده میکنند، نشان میدهد. ام آی تی یک نمونه است. در زمان تأسیس در اواخر قرن نوزدهم، این مؤسسه بر تدریس متمرکز بود اما حالا به دانشگاه تحقیقاتی طراز اولی تبدیل شده و هدف ارتباط عملی که در زمان تأسیس در نظر گرفته شد، همچنان تأثیر خود را حفظ کرده است.
فرصت دیگر زمانی رخ میدهد که بحران ملی (یا منطقهای) احساسشود. بسیاری از دانشگاههای آمریکا در دهه ۱۹۸۰ نگاه جدیتری نسبت به سهم خود در اقتصاد پیدا کردند که این کشور بحران رقابت را پشت سرمیگذاشت.
در ژاپن در دهه ۱۹۹۰ پس از یک دهه رکود اقتصادی، سیاستمداران، صاحبان صنایع و تمام رسانهها از دانشگاهها خواستند به عامل فعال تجدید ساختار اقتصادی بدل شوند. نیازهای جامعه به قدری جدی بود که بسیاری از استادان احساس میکردند از این جهت وظیفه اخلاقی دارند و اکنون در حال پاسخ دادن به این نیاز هستند.
کمبود منابع مالی نیز میتواند باعث شود دانشگاهها با صنعت پیوند برقرار کنند تا منابع مالی دیگری پیدا کنند. دانشگاه کاتولیل شهر لیوون در بلژیک در اواخر دهه ۱۹۶۰ به هنگامی که دچار مشکل مالی بود، نقطه عطفی را پشت سر گذاشت، چون باید با صنعت تعامل اقتصادی برقرار میکرد. ام آی تی در روزهای اولیه تأسیس آن قدر منابع مالی نداشت که حقوق استادان را تمام و کمال پرداخت کند. در نتیجه مسئولان دانشگاه به ارائه خدمات مشاوره روی آوردند.
در دهههای ۰۸۹۱ و ۱۹۹۰ کاهش کمکهای فدرال، بسیاری از دانشگاههای آمریکا را واداشت به پژوهش های صنعتی روی آورند. با این حال، پول فقط باعث تغییرات سطحی میشود. مثلاً در بسیاری از کشورها، استادان شغل دوم با صنعت پیوندهای گستردهای دارند. اما مؤسسات آنان تحقیقات عملی اندکی صورت میدهند یا برنامه درسی بهروزی ندارند.
فرق بین این مؤسسات و سایر مؤسساتی که اهداف عملی مرتبط دارند، در سطح تعهد سازمانی است. دانشگاه کاتولیل لیوون و ام آی تی نه فقط پیوند با بخش صنعت را قانونی کردند بلکه این پیوندها را گسترش دادند و از آن برای سازوکار سازمانی برای حفظ ارتباط با جهان خارج استفاده کردند.
سرانجام، دولتها میتوانند نقش مهمی ایفا کنند. در ایالات متحده، دولت سرمایهگذاری زیادی در تحقیقات علوم پایه در دانشگاهها کرد، اما این سرمایهگذاریها عمدتاً در حیطههای عملی مرتبط بود. تأمین بودجه توسط سازمانهایی که به نتایج کاربردی علاقه دارند (سازمانهای دفاعی یا بهداشتی) تأثیر زیادی بر دستور کار پژوهش داشت و در نتیجه شمار فزایندهای از دانشمندان به صنعت پیوستهاند و کمکهایی که دولت به صنایع میکند، این امکان را به آنها میدهد که در حوزه پژوهش با دانشگاهها تعامل برقرار کنند.
اخیراً در بلژیک سرمایهگذاری دولت به تأسیس مؤسسات تحقیقات کاربردی در عرصههایی مانند میکروالکترونیک و زیستفناوری کمک کرده است که از توان رقابت در سطح بینالمللی برخوردارند.
این مؤسسات همکاری تنگاتنگی با صنایع دارند. در انگلیس، سرمایهگذاری دولت برای به اصطلاح «فعالیتهای مأموریت سوم» سبب شده است تا استادان و کارگزاران اداری با صنعت همکاری کنند و فرصتهایی خوبی از نظر یادگیری و ایجاد شبکه پدیدار شود.
ایجاد ارتباط بین نیازهای صنعت و رشتههای دانشگاهی، نقطه آغاز خوبی برای ایجاد گفتگو بین دانشگاهها، صنعت و دولت است. به این منظور، مراکز صنعتی باید از بدبینی دست بردارد و باور کند که دانشگاه میتواند به توسعه کمک کند و استادان دانشگاه باید بدانند، ارتباط بین علم و نیازهای کاربردی را درنظر بگیرند.
آموزش و پرورش به عنوان یک پدیدهی اجتماعی از گذشته تا حال به عنوان یک عنصر اثرگذار در فرآیند تحقق اهداف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نقش مؤثری را ایفا میکند.
یکی از اهداف رسمی آموزش و پرورش آمادگی برای زندگی آینده از راه یادگیری مؤثر و مفید است. در هزارهی سوم که فناوری اطلاعات عرصهی جهانی را تسخیر کرده، دخالت منابع فیزیکی پیچیده و ورود ابزارهای رایانهای و بالا بودن آگاهی انسانها و تنوع زیستی جوامع، زمینهی اصلاحات را فراهم کرده و برای ایجاد اصلاحات منطقی، هماهنگی شیوههای آموزشی با نیازهای جامعه مورد توجه میباشد.
در عصر جدید شرایط زندگی اجتماعی اقتصادی افراد زیر و رو شد و فرزندان توانستند شرایط بهتری را برای خود تحصیل کنند. در نتیجه رابطهای تازه میان تحصیل در مدرسه و کار تولیدی و موفقیت اجتماعی و اقتصادی به ظهور رسید.
علوم و فنون پیوسته رو به پیشرفت بوده و جوانان به کسب معرفت و فنون بیشتری نیازمند شدند. توجه به علوم و فنون، ضرورت توسعه مدارس فنی و حرفهای و کاردانش را بیشتر میکند. آموزشگاهها هر روز بیشتر و بیشتر عهدهدار و مسؤول تربیت متخصص و فنی میشوند. در چنین دنیایی ناگزیر آموزش و پرورش نیز باید مسؤولیت اقتصادی و اجتماعی بیشتری را به عهده بگیرد. کارشناسان توسعه، اولویت و سرمایهگذاری در آموزش و پرورش را روشی مطمئن در رفع بحرانهای اقتصادی و اجتماعی میدانند.
آدام اسمیت در کتاب «ثروت و ملل» بهدست آوردن مهارتها در دورهی تحصیل یا کارآموزی را مستلزم هزینههایی میداند که سرمایهی ثابت نامیده میشود.
این مهارتها نه فقط قسمتی از ثروت و دارایی هر فرد به حساب میآید، بلکه ثروت جامعهای را نیز که فرد بدان تعلق دارد، تشکیل میدهد.
در توسعه باید شاخص توسعه را بشناسیم. انسان عامل توسعه میباشد و باید در ایجاد توسعه و خلق توسعه شرکت کند و با تسلط بر توسعه، آن را در خدمت زندگی بهتر خود درآورد. در توسعهی اقتصادی، آموزش نیروی انسانی کارآمد و خلاق مورد توجه میباشد. (دکتر بیانی، ۸۳)
آموزش و پرورش مصرف است یا سرمایه؟
اگر آموزش و پرورش مصرف باشد، در شرایط بحران اقتصادی و شرایط حاد میبایستی مقدار آن کاهش پیدا کند. اگر چنانچه سرمایهگذاری است و منجر به افزایش تولید و شکوفایی استعداد میشود، در هر شرایطی میبایست آموزش و پرورش گسترش پیدا کند. اگر آموزش و پرورش باعث شود که سلیقه، ذوق و استعداد فرد پالایش شود و تنها به افراد خرسندی بدهد، چنین آموزش و پرورشی مصرفی است. اگر با افزایش مهارت، درآمد آنان را افزایش دهد، در این صورت آموزش و پرورش یک سرمایهگذار تلقی میشود. اگر آموزش و پرورش رضایت را در زمان حال تأمین میکند که بعد از آن محو میشود، مصرفی است. اگر چنانچه باعث شود در آینده مهارت ما زیاد شود یا در اثر آموزش امکان مطالعه در آینده فراهم شود، سرمایهگذاری است. در هر حال اگر چنانچه آموزش و پرورش یک کالای مصرفی تلقی شود، یک کالای مصرفی بادوام است. اما اگر آموزش و پرورش سرمایهگذاری به حساب آید میتوان میزان درآمد و مصرف را در آینده، به وجود آورد و منجر به افزایش مهارتها گردد که نوعی سرمایهگذاری تلقی میشود.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.