مقاله در مورد امام رضا


در حال بارگذاری
14 سپتامبر 2024
فایل ورد و پاورپوینت
2120
3 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد امام رضا دارای ۴۱ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد امام رضا  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد امام رضا،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد امام رضا :

امام رضا
مامون ( فرمان ) بیعت رضا را با عیسی جلودی به مکه فرستاد و ابراهیم بن موسی جعفر در مکه اقامت داشت و شهر به فرمان وی در آمده بود ، جز اینکه او خود بنام مامون دعوت می کرد پس جلودی با ( شعار ) سبز و بیعت رضا رسید و ابراهیم به استقبال وی شتافت و مردم مکه برای رضا ( علیه اسلام ) بیعت کردند و لباس سبز پوشیدند۱ .

و چون مراسم بیعت تمام شد مامون برخاست و بالای منبر رفت و برای مردم خطبه خواند و از جمله خطابش به مردم این بود ای مردم شما آمدید برای بیعت با علی بن موسی بن جعفر بن علی بن الحسین بن علی ابیطالب علیه اسلام بدانند که به خدا اگر این نامها را بر کر و گُنگ بخوانید به اذن خدای متعال شفا پیدا می کند چون بیعت برای امام رضا (ع) تمام شد مامون از حضرت خواست که بالای منبر برود و برای مردم خطبه بخواند پس امام بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنای خدا فرمود . ای مردم برای ما به شما حقی است از رسول خدا ( ص) و برای شما به ما حقی است به آن پس وقتی شما حقتان را ادا کردید حق شما بر ما واجب است۲ .

۱- احمد بن یعغوب ، (ابن واضح یعغوبی) ـ تاریخ یعغوبی صفحه ۴۶۶
۲- شریف قریشی ، باقر ـ پژوهشی دقیق از زندگانی امام علی بن موسی الرضا (ع) ـ سید محمد صالحی ـ دارالکتب اسلامیه ۱۳۸۲ صفحه ۴۷۰
شیخ صدوق از تاریخ بیهقی نقل نموده وقتیکه همه مردم با علی بن موسی بن جعفر علیه سلام بیعت کردند مامون به منبر بالا رفت گفت ای گروه مردم من شما را به بیعت علی بن موسی بن جعفر علیه السلام در آوردم . در همین خبر است که ابوعباد نام از طرف مامون یک یک علویان و عباسیان را که در مجلس بودند احضار کرده و به آنها سیم و زر و جوائز گرانبها میداد .

بعد از تقسیم جوائز مامون به حضرت رضا علیه السلام عرض کرد که برای مردم خطبه بخواند امام علیه السلام هم خطبه بسیار کوتاهی خواندند و دیگر چیزی نفرمودند شیخ بهایی در کشکول می نویسد حضرت ضمن قبول ولایت عهدی این نکته را نیز متذکر شدند که تو از حقوق ما شناختی آنچه را که پدران تو نشناختند به این ترتیب من از تو ولایتعهدی را قبول نموده و پذیرفتم اما جامعه دلالت دارند که این امر تمام نشده و انجام نخواهد گرفت مامون فرمان ولایعهتدی حضرت رضا علیه سلام را به خط خود نوشته و حضرت هم با تصرفاتی که در بین سطور خط مامون فرمودند اعتراف خود را مرقوم داشتند عده دیگر از بزرگان آن زمان نیز اعتراف خود را نوشته و آن را امضا نمودند

در مطلع الشمس می نویسد که این فرمان تا عهد سلطنت امیر تیمور در مشهد مقدس در خزانه حضرت رضا علیه اسلام باقی بوده و ملاسعید تفتازانی همه آن را دیده است پس از استقرار امر ولایت عهدی مامون فرمان داد که به نام مبارک حضرت رضا علیه اسلام سکه زدند مضمون عبارتهایی که در این خصوص در کتب نقل شده مختلف است وممکن است چند رقم بوده پولهای مختلف به نام مبارک آن حضرت ضرب شده باشد مثلاً بعضی از پولها در مرو و برخی در شهر اصفهان ضرب شده است۱ .
متن عهدنامه به گواهی و امضای افرادی چون : یحیی بن اکثم عبدالله بن طاهر حمادبن نعمان ، فضل بن سهل و برخی دیگر از رجال سیاسی و مشهور آن دوران رسیده است۲ .

۱ محدث خراسانی ، حاج شیخ محمد ، میوه الرضا علیه السلام ، صفحه ۸۹ و ۹۰
۲ موینی ، محمد جواد ـ ترابی ، احمد ـ امام علی بن موسی الرضا (ع) ، منادی توحید و امامت ـ مشهد ، آستان قدس رضوی ـ ۱۳۷۶ صفحه ۱۳۸
متن عهدنامه ولایتعهدی از کتاب کشف الغمه به زبان عربی

بسم الله الرحمن الرحیم هذا کتاب کتبه عبدلله و بن هارون الرشید امیر المومنین لعلی بن موسی بن جعفرولی عهده اما بعد فان الله عزوجل اصطفی الاسلام دیناً واصطفی له من عباد رسلا دالین علیه و هادین الیه یبشر اولهم باآخر و یصدق تالیهم ماضیهم حتی انتهت نبوه الله الی محمد صلی الله علیه علی فتره من الرسل و دروس من العلم و انقطاع من الوحی و اقتراب من الساعه فختم الله به النیبن و جعله شاهداً لهم ومهیمناً علیهم و انزل علیه کتابه العزیزالذی لایا تبه الباطل من بین یدیه ولامن خلفه تنزل من حکم احل و حرم ووعد و اوعد و حذر و انذر و امربه نهی عنه التکون له الحجه البالغه علی لیهللک من هلک عن بینه و یحیی من حی عن بینه و ان الله لسمیع علیم ،

فبلغ عن الله رسالته و دعا الی سبیله بما امره به من الحکمه واله وعظته الحسنه والمجادله بالتی هی احسن ثم بالجهاد و الغلظه حتی قبضه الله الیه و اختارله ما عندصلی الله علیه فلما انقضت النبوه وختم الله بمحمد صلی الله علیه الوحی و الرساله جعل قوام الدین و نظام امر المسلمین بالخلافه و اتمامها و عزها و لقیام بحق الله فیها بالطاعه التی بها یقام فرایض الله و حدود و شرایع الاسلام و سننه و یجاهد بها عدوه فعلی خلفا الله طاعته فیما استحفظهم واسترعاهم من دینه وعباده،وعلی المسلمین

طاعه خلفائهم ومعاونتهم علی اقامه حق الله وعدله وامن السبیل وحقن الدماء وصلاح ذات البین وجمع الاالفه،وفی خلاف ذلک اضطراب حبل المسلمین واختلالهم واختلاف ملتهم وقهردینهم واستعلاء عدوهم وتفرق الکلمه وخسران الدانیا والاخره ،فحق علی من استخلفه الله فی ارضه وائتمه علی خلقه ان یجهدلله نفسه،ویوثرمافیه رضاالله وطاعته ،ویعتهد لما الله موافقه علیه ومسائله عنه،ویحکم بالعدل ،فیها حمله الله وقلده،فان الله عزوجل یقول لنبیه داود(ع)«یاداود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق ولاتتبع الهوی فیضلک عن سبیل الله ان الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدیدبما نسوا یوم الحساب ،وقال الله عزوجل «فوربک لنسئلنهم اجمعین عما کانوا یعلمون» وبلغنا ان عمربن الخطاب قال:لوضاعت سلخه بشاطی الفرات لتخوفت ان یسالنی الله عنها ،وایم الله انالمسوول عن خاصه نفسه الموقوف علی عمله فیما بینه وبیناالله لیعرض علی امرکبیر وعلی خطرعظیم ،فیکیف بالمسوول عن رعایه الامه،بالله الثقه والیه المفرغ والرغبه فی التوفیق و العصمه،والتسدید والهدایه الی مافیه ثبوت الحجه والفوزمن الله بالرضوان والرحمه ،والنظر الامه لنفسه وانصحهم لله فی دینه وعباده من خلایفه

فی الارضه من عمل بطاعه الله وکتابه،وسنه نبیه (ع) فی مده ایامه وبعدها،واجهد رایه ونظره فیمن یولیه عهده ویختاره لامامه المسلمین ورعایتهم بعده وینصبه علما لهم ومفزعا فی جمع الفتهم ولم شعشهم وحقن دمائهم ،والامن باذن الله من فرقتهم وفسادذات بینهم واختلافهم ،ورفع نزع الشیطان وکیده عنهم ،فان الله عزوجل جعل العهد بعد الخلافه من تمام امرالاسلام وکماله وعزه وصلاح اهله ،والهم خلفاء من توکیده لمن یختارونه له من بعدهم ما عظمت به النعمه وشملت فیه العافیه ،ونقض الله بذلک مکراهل الشقاق والعداوه والسعی فی الفرقه،والتربص للفتنه ،ولم یزل امیرالمومنین مندافضت الیه الخلافه فاختبر بشاعه مذاقها وثقل محملها وشده مونتها ،ومایجب علی من‌تقلدها من ارتباط طاعه الله ومراقبته فیما حمله منها،فانصب بدنه واسهرعینه،واطال فکره ،فیما فیه عزالدین

،وقمع المشرکین ،وصلاح الامه ونشر العدل ،واقامه الکتاب والسنه ومنعه ذلک من الخفض والدعه ومنهوءالعیش علما بماالله سائله عنه ومحبه ان یلقی الله مناصحاله فی دینه وعباده ومختارالولایه عهده ورعایه الامه من بعده افضل من یقدرعلیه فی ورعه ودینه وعمله وارجاهم للقیام فی امرالله وحقه ،مناجیاً لله تعالی بالاستخاره فی ذلک ومسالته الهامه ما فیه رضاه وطاعته فی آناه لیله ونهاره معملا فی طلبه والتماسه فی اهل بیته مزولد عبدالله بی العباس وعلی بی ابی طالب فکره ونظره مقتصراً ممن علم حاله ومذهبه منهم علی عمله،بالغاً فی المسئله عمن خفی علیه امره جهده وطاقنه حتی استقصی امورهم معرفه وابتلی اخبارهم مشاهده،واستبری احوالهم معاینه،وکشف ما عندهم مسائله فکانت خیرته بعد استخارته لله واجتهاده نفسه فی قضاء حقه فی عباده وبلاده فی البیتین جمیعاً:علی بن موسی بن جعفربن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی الطالب (۱)لمارای فضله البادع وعمله الناصع ،وورعه الظاهر،وزهده الخالص،وتخلیه من الدانیا وتسلمه من الناس وقداستبان مالم تزل الاخبارعلیه متواطیه والالسن علیه متفقه والکلمه فیه جامعه ولما لم یزل یعرفه به من الفضل یافغاً وناشیاً وحدثاً ومکتهلا،(۱) فعقد له بالعهد والخلافه م

ن بعده واثقاًبخیره الله فی ذلک اذعلم الله انه فعله ایثاراً له وللدین ونظراًللسلام والمسلیمن،وطباًللسلامه وثبات الحق «الحجه»والنجاه فی یوم الذی یقوم الناس فیه لرب العالمین ودعاالمومنین طاعه الله علی الهوی فی ولده وغیرهم ممن هو اشبک منه رحماً واقرب قرابه وسماه الرضا(۲)اذکان رضا عند امیرالمومنین فبایعوا معشر اهل بیت امیر المومنین ومن بالمدینه المحروسه من قواده جنده وعامه المسلمین لامیرالمومنین وللرضاژ(۳)من بعده علی بن موسی علی اسم الله وبرکته وحسن قضائه لدینه وعباده بیعه مبسوطه الیها ایدیکم منشرحه لها صدورکم عالمین بما ارادامیر المومنین بها وآثرطاعه الله والنظرلنفسه ولکم فیها شاکرین لله علی ماالهم امیرالمومنین من قضاءحقه فی رعایتکم وحرصه علی رشد کم وصلاحکم راجین عایده ذلک فی جمع الفتکم وحقن دمائکم ولم شعشکم ،وسدثغورکم ،وقوه عدوکم، واستقامه امورکم ،وسارعوا الی طاعه الله وطاعه امیرالمومنین فانه الامن ان سارعتهم الیه وحمدتم الله علیه عرفتم الخظ فیه انشاءالله وکتب بیده فی یوم الاثنین لبسع خلون من شهررمضان سنه احدی ماتین۱ .
سخت و دشوار است که تو را با این حال ببینم و آرزوی من آن بود که پیش از تو بروم و لیکن حق تعالی می کند آن چه را می‌خواهد این آخر آن است که تبرسی ایراد نمود .

مولف کتاب رحمه الله می فرماید که در سنه سبعین و ستمانه آمدند بعضی از خدام مشهد مقدس ان حضرت و با ایشان بود که عهدنامه که مامون به دست خود نوشته بود و در ظَهرِ آن امام رضا به خط مبارک خود مُوَشَّح ساخته بود بوسیدم و مواضع اقلام آن حضرت را بر دیده نهادم و وقوف بر آن پیدا کردم از کرم و فضل الهی و حرف به حرف نقل کردم و آنچه به خط مامون بود .
این مضمون ترجمه متن ولایتعهدی بود که :

بسم الله الرحمن الرحیم . این کتابیست که نوشته آن عبدالله بن هارون الرشید امیر المومنین از برای علی بن موسی بن جعفر که والی عهد اوست .
۱- عیسی بن اربلی ـ کشف الغمه فی معرفه الائمه ـ ترجمه فارسی ـ بنام ترجمه المناقب ترجمه علی بن حسین زورائی ـ جلد سوم نشر ادب .
اما بعد پس به درستی که خدای عزوجل برگزید دین اسلام را در میان ادیان و اختیار فرمود از برای دین پیغمبران از میان بندگان که هادیان دین و دلیلان راه یقینند که اول ایشان مبشر آخر ایشان بود و تالی ایشان مصدق ماضی ایشان تا منتهی شد نبوت به حضرت محمد مصطفی (ص) بر فطرت از رسل و دروس از علم انقطاع از وحی و اقتراب از ساعت و ختم انبیا بر او فرمود و گردانید او را شاهد

و مهیمن برا یشان و فرستاد کتاب عزیز بر او که سمت بطلان راه ندارد از سابق و نه از لاحق آن تنزیلیست از حکیم حمید که مبین است در او حلال و حرام و وعهد و عید و تحذیر و انذاز و امر و نهی از او تا حجت بالغه باشد بر خلق و تا هلاک شود هر که هلاک می شود از دلائل ظاهره و تا بزید هر که میزید که از حجتهای واضحه و حق تعالی شنوا و دا نا است و او تبلیغ فرمود از خدای عزوجل حق رسالت خود را ودعوت نموده خلایق را براه او به طریقی که با آن امر نموده بود از حکمت و موعظه حسنه و مجادله با آنچه احسن است بعد از آن به جهاد و غلظت تابرد او را به جوار رحمت خود واختیارکرد ازبرای اودرنزد خود آنچه برای او آماده کرده بود،پس چون نبوت منقضی شدوختم فرمود به محمد(ص)وحی ورسالت راگردانید قوام دین ونظام امرمسلیمن را بخلافت،واتمام وعز آن وقیام

بحق الله درآن بطاعت که به آن قایم است فرایض الهی وحدود وشرایع اسلام وسنن او،مجاهده نمایند بآن اعدای اورا،پس برخلفاست که فرمان برداری اوکنند واستحفاظ واسترعاءدین اونمایند ونگاه داشت بندگان او بواجبی کنند وبرمسلمانان است فرمان برداری خلفای خودشان ومعاونت ایشان برحقوق الهی وعدل او را از امن سبیل وحفظ دماءوصلاح ذات بین وجمع کردن الفت ودرخلاف اینست اضطراب حبل مسلمین واختلال واختلاف درملت ایشان ،ومقلوب ومقهوربودن دین ایشان واستعلاءعدوودشمنان ایشان،وتفرق کلم وجمعیت وزیان دنیا وآخرت پس واجب است برآنکه خلیفه است درزمین او و موتمن است برخلق اوکه مشقت نهد برنفس خود،واختیار کند آنچه رضای حق تعالی است و

طاعت او،ومهیا شود مرمواقف ومسایل اورا،وحکم بحق کند،وعمل بعدل نماید درآنچه حق تعالی اورامتحمل ومتکفل آن ساخته ،بدرستی که حق فرمود مر داود نبی را(ع)که «یا داودانا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق ولاتتبع الهوی فضیلک عن سبیل الله ان الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب »ودیگرفرمودکه«فوربک لنسالنهم اجمعین عما کانوا یعلمون» وسیده بما که عمربن خطاب گفت:اگرضایع شده باشد گوساله بکنارفرات هرآینه میترسم آنکه سوال کند مراخدای تعالی ازآن وبخدا سوگندکه مسئول ازخاصه نفس اوموقوف است برعمل اودرآنچه میان اوومیان خدای تعالی است که عرض شودبرامرکبیر وبرخطرعظیم،پس چگونه باشد

بمسئول ازرعایت امت وبخدا است اعتماد.وبسوی اواست مفزع ورغبت درتوفیق وعصمت وتسدید وهدایت به چیزی که دراوست ثبوت حجت،وفوز ازخدای تعالی برضوان ورحمت ونظرکننده تراست ازبرای نفس خود ونصیحت کننده‌ترایشان ازبرای خدای تعالی در دین او و بندگان او از خلفای او در زمین او ، کسی است که عمل کند بطاعت خدای تعالی وبکتاب وسنت نبی او(ع) درمدت ایام خود وبعد ازآن وسعی کننده تر رای خود ونظر او در آن کس که متولی عهد ساخته واختیار فرموده اورا از برای امامت مسلمانان ورعایت ایشان بعد از او ، و نصب نموده او را که بحال ایشان بپردازد ودرمیان ایشان الفت اندازد وجمع کند پراکندگی ایشانرا،ونگاه دارد

دمای ایشان را و ایمن گرداند باذن الهی ازفرقت ایشان وفسادوذات بین واختلاف ایشان ودفع وسوسه شیطان وکیداو ازایشان بدرستی که خدای عزوجل گردانیده عهد رابعد ازخلافت ازتمام امر اسلام وکمال وعز او وصلاح اهل او، و الهام فرموده خلفای خودرا از استوار ساختن عهد مرآن کسی راکه اختیار کنند مر او را بعد از ایشان آنچه بزرگ شمرده شد بآن نعمت ،وجمع کرده می شود در او عافیت ومیشکند خدای تعالی باین مکر اهل شقاق وعدوات وسعی درفرقت وچشم داشت فتنه ولایزال امیرالمومنین تا از آن زمان که خلافت بوی تفویض شده بود مذاق تلخی آنرا می‌چشید وسختی وشدت مونت آن را می‌کشید ،وآنچه واجب بود براو ازارتباط طاعت الهی ومراقبت او به اتمام می‌رسانیدرنج بر بدن مبارک خود نهاده بود وچشم بی‌خواب کرده

وفکر را دراز کشیده درامری که در او بود عزدین وقمع مشرکین وصلاح امت ونشر عدل واقامت کتاب و سنت و منع این را از خفض و رعت برخود نهاده بود این محنت ازجهت علم او باحوال آخرت وبه آنچه حق تعالی فرموده که ازآن مسئول خواهد شد وبه امید محبت آنکه چون برسد به حق تعالی معلوم باشد بر همه که اصلاح کرده دین اوراوبه طاعت فرموده بندگان اورا واختیار نموده و ولایتهد را و حق آن به جای آورده و اکنون از برای اختیارعهد خلافت ورعایت امت بعد ازاو والیق به این آنکس است که افضل باشد در ورع و در دین ودر علم،و ارجی ایشان ازبرای قیام دراموروحقوق الهی من دراین امر به حق تعالی مناجات کردم به حق آنکه استخاره نمایم

دراین ودر می خواستم که ملهم گردانم مرادر آنچه رضا وطاعت اودرآن است شب وروز درطلب آن بودم. و التماس می‌نمودم اورا دراهل بیت ازولد عبدالله ابن عباس وعلی ابن ابی طالب(ع) که فکر او و نظر او منحصرشد ازآن که داند حال و مذهب او را از ایشان به علم خود ورسنده باشد درمسئله درآن که خفی است براوامر اوازروی وسع او وطاقت تا استقصا کند امور ایشان را ازروی معرفت و امتحان نماید اخبار ایشان را ازروی مشاهده واستبرا فرماید احوال ایشانرا از روی معاینه و کشف شود آنچه نزد ایشان است از روی مسایله ، پس خیره و بهترین در این امر بعد از استخاره اوامر خدای را و سعی و تفحص و کوشش او در قضای حق او در میان عباد و بلاد

او در این دو خانه واده علی بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب (ع) بود و اورا فضل تمام وعلم مالاکلام بود ، و ورع ظاهر داشت وزهد خالص وتخلیه ازدنیا وانزوا از مردم ،وهمه کس یک دل و یک زبان که دراوست کلمه جامعه که روزبه روز به ظهورمی‌ آمد وپیوسته ازاو فضا بی منتها به حصول می‌رسد پس عقد کرد ازبرای او به عهد و خلافت که پس از او ولی عهد او باشد چه حق تعالی می‌داند که کرد اینرا از جهت ایثار او و از برای اسلام ومسلمین وطلب ازبرای سلامت وثبات حجت ونجاه درروزی که قیام نمایند مردم در او از برای رب العالمین ، و طلب کرد مامون بعد از این اولاد و اهل بیت و خاصان و امیران و ملازمان و خادمان خود را تا بیعت کردند با سرعت و سرور و با علم به ایثار مامون بسبب طاعت و غلبه بر هوا که بولد و غیر ایشان که اشبک و اقرب بودند

از روی رحم و قرابت تفویض نکرد و نام کرد آن حضرت را رضا چون که رضا او نزد وی حاصل بود پس بیعت کردند اورا تمامی اهل بیت مامون وآنکس که درمدینه بود ازامرا ولشکریان وعامه اهل اسلام مر اورا و امام رضا(ع)بعد ازاوببرکت اسم الهی وحسن حکم وقضای اوازبرای دین وعباد اوبیعتی که مبسوط گشت بسوی آن دستهای ایشان ،و آن شرح را پذیرفت صدورایشان درحالتی که عالم بودند بخواست واراده مامون باین واختیار طاعت الهی ونظرازبرای نفس خود وازبرای شما دراین امرشکر کنندگان مرخدای رابرآنچه ملهم شد امیرالمومنین مامون ازقضای

حق اودررعایت شما وحرص او بر رشد شما و صلاح شما درحالتی که امیدوار بود در این جمع الفت شمابرای حق شما درجمعیت پراکندگی وسد رخنهای شما وجمعیت قوت دین وبرانداختن دشمنان شما واستقامت امورشما،وبشتابید بطاعت الهی وطاعت حضرت رسالت پناهی وامیرالمومنین چه اوامن می‌شود اگرمسارعت کنید بسوی او، و شکرگوئید خدای را بر این تا بیاید وبشناسید حظ آنرادراو انشاءالله ونوشت بدست خوداین رادرهفتم ماه رمضان سنه احدی وماتین.
به اجمال از کارهایی که مامون در مجلس ولایتعهدی به انجام آورد یکی آنکه بشکرانه پذیرش ولایتعهدی حقوق یک ساله کارکنان حکومتی خود را داد دوم لباس و پرچم سیاه را که شعار بنی عباس بود مبدل به سبز نمود سوم دختر خود ام الحبیب را به حباله همسری آن حضرت در آورد چهارم دختر دیگرش ام الفضل را را به همسری جواد که بزرگی هفت ساله بود در‌آورد پنجم پوران دختر حسن بن سهل را برای خود تزویج نمود ششم سکه به نام آن حضرت زدند و آن دراهم را هم مسکوک به نام دراهم رضویه شهرت پیدا کرد هفتم ، فرمان داد در تمام قلمرو خود به نام آن حضرت خطبه بخوانند و انجناب را به نام ولیعهد به مردم معرفی نمایند۱ .

نکاتی در متن عهدنامه ولایتعهدی
۱ـ تاکید مامون برای امیر المومنین بودن خود و تلاش برای تثبیت این عنوان درذهن همه مخاطبان
۲ـ در یافت بیعت از مردم برای فرمانروائی خویش به بهانه دریافت بیعت برای ولایتعهدی علی بن موسی (ع) ، زیرا می نویسد مردم باید نخست با امیر المومنین مامون بیعت کنند و سپس با امام رضا(ع)
۳ـ او خلافت را درادامه رسالت پیامبر (ص) مایه کمال دین معرفی می کند و به خلافت خویش رنگ الهی و معنوی می‌بخشد .

۱ ساعدی خراسانی ، محمد باقر ـ پیشوای هشتم شیعیان ـ مشهد دیانت ـ بی نا ، بی تا ـ صفحه ۲۰۶
۴ـ در عهدنامه ، خلیفه ، انسانی مومن و مطیع پروردگار و دلسوزتر از همگان برای اسلام و مسلمانان معرفی شده است که خلافت به عنوان موهبتی الهی بر عهده اوست .
۵ـ طرح اطاعت خلیفه از خدا مقدمه ای است برای اطاعت مردم از خلیفه و گردن نهادن به فرمانهای او .
۶ـ مامون سعی دارد تا تمام حرکات و تصمیم گیریهای خود را مبتنی بر شریعت و مصالح مسلمانان و مسئولیت دینی و الهی بشناساند و از این رو به آیات قرآن استناده می کند .

۷ـ استناد مامون به سخن عمربن خطاب ، از یکسو دلبستگی پنهان او به خلفای پیشین و از سوی دیگر سعی وی در کاستن تعارضهای مذهبی و همراه ساختن مجموعه اهل سنت با حکومت خویش را می نمایاند .
۸ـ‌ مامون حتی ولایتعهدی و انتخاب و لیعهد را کاری الهی و مایه کمال و عزت دین می شمارد .
۹ـ مامون بردوش کشیدن بار خلافت را مایه رنج و محنت خود می داند و چنین می نمایاند که اگر نبود مسئولیت در برابر خدا این بار را بر دوش نمی کشید
۱۰ـ‌ او امام رضا را به عنوان شایسته ترین ، عالمترین ، زاهدترین ، با تقوا ترین و ; .
شخصی برای ولایتعهدی برمی گزیند و به این صفات تصریح دارد تا غیر مستقیم خود را نیز دارای این صفات معرفی کند .
۱۱ـ‌ مامون در تفویض ولایتعهدی به امام (ع) واژه ایثار را به کار برده و آن تکرار نیز کرده است در کاربرد این واژه نوعی امتنان و منت گذاری برامام و علویان مشهود است۱ .

نتیجه ولایتعهدی امام رضا ( ع)‌ برای مامون
نتیجه مثبت برای مامون :‌ عملاً‌ نیز مامون دراین تدبیر پیروز گشت ودرتاریخ نیز طی دوسالی که امام رضا(ع) به عنوان ولایت عهدی زندگی کرد صحبتی ازقیام علویها علیه مامون یا تحرکی علیه اوبه احترام امام به میان نیامده است همچنانکه عموم شیعیان درآن مدت امام رضا(ع) رابه عنوان شریک حکومت قلمداد می‌کردند ومامون نیز آنچه راکه قیام ابو مسلم خراسانی که بنام علویها صورت گرفته بود ودیگر قیامهایی که بعدازآن تحقق یافت به انجام نرسانده بود برای ایشان محقق ساخت۲ .

 

۱ معینی ، محمد جواد ـ ترابی ، احمد ـ امام علی ابن موسی الرضا (ع) ، منادی توحید و امامت ـ صفحه ۱۴۵
۲ معروف الحسنی ، هاشم ـ زندگی دوازده امام ـ محمود درخشنده صفحه ۴۰۰
نتیجه منفی برای مامون : مامون با نصب امام(ع) به ولایتعهدی خود را درتنگنا قرارداد زیراهدف او از این عمل آن بود که بدین وسیله خشم توده‌ها راکاهش دهد ولی چون امام (ع) به این مقام منصوب شد ثابت کرد که خلافت شرعی وقانونی ازآن ایشان است نه ازآن مامون که شایستگی شاگردی امام راهم ندارد۱ .
نقش فضل بن سهل درولایتعهدی امام رضا(ع)
فضل بن سهل آنچنان کلیه‌ کارها را تحت نظر گرفته بود وبه اندازه‌ای بر سراسر امپراطوری عظیم اسلام مشخصاً نفوذ داشت که مامون به کلی ازامورمملکتی بی خبر ودوربوداوهرچه می خواست می کرد وهرچه فرمان می‌داد کسی را یارای چون چرا نبود مامون مومی بود در دست او و او اراده‌ای بود برمغز و روح مامون۲ .

{فضل}بفکرافتاد که خلافت را به علویان منتقل سازد وعلی بن وسی الرضا(ع) را که درخراسان مریدان بسیارداشت نامزد ولایت عهد ساخت ومامون را به آنکار تشویق نمود وشاید قبلاً با مامون شرط کرده بود که درصورت این پیشنهاد باوی کمک کند واگر هم قبلاً این شرط نشده بود بعداً‌ مامون را به آن عمل تشویق کرد۳ .
۱ مدرسی ، محمد تقی ـ امامان شیعه و جنبشهای مکتبی ـ بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی ۱۳۶۷ صفحه ۲۶۹
۲ رضوی ، سید احمد ، شمس الهدی ، علی بن موسی الرضا (ع) ناشر بهرام طاهریان ۱۴۱۷ قمری صفحه ۲۰۳
جرجی زیدان ـ تاریخ تمدن اسلام ـ صفحه ۷۹۸

جهشیاری مورخ می‌گوید:اینکار ولایتعهدی حضرت رضا(ع) از افکار فضل بن سهل است و او این فکررا به وجود آوردکه دولت مامون ازشرنهضت علویان مصون بماند۱ . این پیشنهاد ولایتهعدی ازسوی فضل ابن سهل به مامون تحمیل شد و از آن پس مردم با علی بن موسی بن رضا ( ع) به عنوان ولیعهد مامون بیعت کردند و از آن پس رضای آل محمد( ص) نامیده شد۲ .

بیهقی بواسطه صولی از عبیدالله بن عبدالله طاهر روایت کرد که گفت فضل بن سهل به مامون با کنایه و اشاره می گفت با عمل خیر که صله رحم باشد به خداوند عزوجل و رسول او ( ص) او تقرب جوید یعنی حق ولایت اهل بیت را به خودشان واگذارد و مقام خلافت را که از ایشان غضب شده است به ایشان باز گرداند و به وسیله و لیعهد نمودن علی بن موسی (ع) جنایات هارون را نسبت به خاندان پیغمبر (ص) از یادها برده و محو سازد و مامون نتوانست با نظر فضل بن سهل موافقت نکند و خلاف گفته او را انجام دهد۳ . این فکر باید از فضل باشد زیرا مردی نابغه و سیاستمدار بود که برای تحکیم مبانی خلافت به مامون پیشنهاد کرده یا لااقل بگوییم اگر این فکر از خود مامون بود فضل چون ایرانی بود و با اعراب به دلایل گذشته حس انتقام داشت این فکر را گرفت تقویت نمود ،

۱- عماد زاده ـ زندگانی حضرت امام علی بن موسی الرضا ـ به نقل از جرجی زیدان (تاریخ تمدن اسلام) صفحه ۵۴۳
۲- ابن طقطقی ـ تاریخ فخری ـ محمد وحید گلپایگانی ـ علمی و فرهنگی ۱۳۶۷ ، صفحه ۳۰۱
۳- شیخ صدوق ـ ترجمه عیون الاخبار الرضا (ع) صفحه ۳۳۰
در اجرای آن از هیچ بذل سعی دریغ نداشت به اضافه که هر وزیری کار را به نام خلیفه یا شاه می نامد۱ .
در زمانیکه مامون به خلافت نشست و امر او مستقر گشت یک روز فضل به یکی از هم نشینانش گفت : موقعیت عمل من که انجام دادم نسبت به عملی که ابومسلم انجام داد چگونه است آن دوست گفت او خلافت را از قبیله ای به قبیله دیگر تغییر داد و تو از برادری به برادری و فرق ایندو را خود بهتر میدانی . فضل گفت : نه اینطور نیست ، من هم از قبیله ای به قبیله دیگر می برم و اشاره کرد به مامون که علی بن موسی را به جای برادرش موتمن و لیعهد قرار داد و علی بن موسی الرضا (ع) به خراسان آمد و بر مامون وارد شد۲ .
ریان می گوید : ذوالریا ستین دشمنی شدید خود را با امام آشکار ساخت این برای آنجهت بود که مامون و به او بیش از وی احترام می کرد لذا بر او حسد برد و رفتاریکه مامون با حضرت داشت موجب این حسادت شده بود۳ .
فضل راضی به ولایتعهدی امام رضا نبود زیرا علم وتقوا وعلاقه به ملیت و نوع آن حضرت بر دوست و دشمن روشن بود و فضل می خواست مامون را در اراده خود ببرد و آنچه می خواهد بکند چنانچه نمی گذاشت اخبار انقلاب

۱- عماد زاده ـ زندگانی حضرت امام علی بن موسی الرضا ، جلد یک ـ تهران گنجینه ۱۳۲۵ ، صفحه ۵۴۴
۲- شیخ صدوق ـ عیون الاخبار الرضا (ع) ـ به نقل از تاریخ خراسان نوشته ابو علی سلاح ـ صفحه ۳۷۸
۳- شیخ صدوق ـ عیون الاخبار الرضا (ع) ـ صفحه ۳۴۸
شهرهای کوفه و بصره و و حجاز و بغداد به خراسان و به مامون و به مامون برسد برای اینکه فاصله ای بین حضرت رضا و مامون ایجاد کند و جاسوسانی گذاشته بود که ملاقاتهای حضرت را به او بگویند۱ .

ذوالریاستین فضل بن سهل با رای حضرت رضا مبنی بر انتقال مرکز یت خلافت از خراسان به حجاز مخالفت نموده و او را به خاطر تصمیمات گذشته او از قبیل ولایتعهدی حضرت رضا(‌ ع)‌سرزنش کرد که امیر المومنین این عمل تو نادرست است زمانی برادرت را کشتی و او را از خلافت انداختی که به این خاطر فرزندان پدرت و جمیع اهل عراق و اهل بیتت و عرب با تو دشمن شدند بعد کار دومی از تو سر زد و آن اینکه ابوالحسن را ولیعهد خود قراردادی که بدین وسیله خلافت را از فرزندان پدرت خارج کردی و این عملی بود که مردم علما و فقها و خاندان عباس به آن رضایت نمی دهند و دلهای آنها از تو متنفر شد رای من این است که تو در خراسان بمانی تا قلوب مردم تسکین پیدا کرده و او بردارت را به فراوشی سپرده شود و در اینجا بزرگانی هستند که در گذشته د رخدمت پدرت رشید بودند و به این امور آشنایند با آنها مشورت کن اگر آنها نظر دادند انجام بده۲ .

۱- عماد زاده عیون الاخبار الرضا (ع) ـ صفحه ۵۴۴
۲- نورائی یگانه قمی ، احمد ـ مجالس الشیعه ـ قم انصاریان ۱۳۷۹ صفحه ۱۹۳
و هیچ خبری از حضرت رضا بر ایشان مامون و ذوالریاستین پوشیده نمی ماند و مامون او را هشام بن ابراهیم پرده دار و آجو دان مخصوص امام کرده بود و او اجازه ورود هیچکس را برامام نمی داد مگر آنکه خود نظر داشت موفق نمی شد واو مانع بود وکلامی از امام صادر نمی‌شد مگر اینکه گزارش آن توسط وی به مامون داده می‌شد و هم چنین به ذوالریاستین و مامون پسرش عباس را به هشام سپرده بود که او را علم وادبیات بیاموزد۱ .
«مشورت مامون بافضل وحسن درباره‌ تفویض ولایتعهدی به امام رضا(ع)»

مامون هنگامیکه برآن شد امام رضا(ع) را به ولایتعهدی خود برگزیند ودرباره‌ این امر می اندیشید فضل بن سهل را احضار واو را از تصمیم خود آگاه کرد و به او گفت او و برادرش حسن بن سهل گردهم آیند و اینکار را ارزیابی کنند پس از آن بود که هر دو برادرنزد او آمدند حسن این امر را بسیار عظیم وخطیر شمرد وعواقب این اقدام را که موجب بیرون رفتن از خلافت ازخاندان اوست برای وی بیان کرد مامون گفت من با خدا پیمان بسته‌ام که اگر بر برادر مخلوع خویش دست یابم خلافت را به کسی که از همه خاندان ابی طالب بهتر وبرتر باشد واگذار کنم .
۱- شیخ صدوق ، عیون الاخبار الرضا (ع) صفحه ۳۴۷

من کسی را در روی زمین بهتر وبرتر ازاین مرد نمی‌شناسم چون فضل و حسن دریافتند که مامون تصمیم خود را دراینباره گرفته است از مخالفت باز ایستادند و مامون آنها را نزد حضرت رضا(ع) روانه کرد۱ .
سیاست مامون در خراسان

اگر بخواهیم به بعدی دیگر سیاست نظام مامون نظر بیافکنیم می‌‌بینیم که او درسیاست خود با مردم خواه اعراب و خواه ایرانیان و به ویژه با مردم خراسان کامیاب نبوده است زیرا نه تنها اقدامی درجهت پرهیز از سیاست ظلم و فشاری که پیشینیان او بر رعیت می‌راندند نکرد،بلکه از آنان نیز بیشتر بد رفتاری کرد ودراین راه بر گذشتگان خود با گامهای بلند پیش گرفت۲ .
«مامون ناچار به برگزیدن خراسان بود»

پس از آنکه دست مامون ازدامان بستگان خود وبرمکیان واعراب و علویان کوتاه ماند ناگزیر شد که به دسته‌های دیگری پناه جوید، دست یاری و کمک به سوی او پیش آرند و یاوری انها نردبان نیل به مقاصد ووسیله تحقق بخشیدن به هدفها و آرمانهایش باشد و جایی جز خراسان در برابر او باقی نمانده بود پس همان طور که محمدبن علی عباسی پیش از او خراسان را اختیار کرده بود .
۱ فضل ا; ، محمد جواد ـ تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع) ـ سید محمد صادق عارف ـ صفحه ۹۳-۹۴
۲ مرتضی عاملی ، جعفر ـ زندگانی سیاسی امام رضا (ع) صفحه ۱۷۰

او هم آن خطه را برگزیده و گرایش و دوستی خود را به خراسانیان نشان داد و به آنان نزدیک شد و ایشان را به خود نزدیک ساخت و به آنان وانمود کرد که او دوستدار هر چیزو هر کس است که آنان دوست میدارند و دشمن هر چیز و هر کس است که ایشان دشمن می دارند حتی وقت دریافت آنان به علویان گرایش دارند و تشیع و اظهار محبت آنان را به ایشان دیداو نیز به نوبه خود خویش را دوستدار علویان و هوادار و پیرو ایشان ، متشیّع وانمود کرد۱ .
گرایش مردم به امام رضا (‌ع )

خبر و لایتعهدی رضا (ع) منعکس در تمام شهرهای ایران و سایر نقاط شد و پیوسته شیعیان آن حضرت از اطراف مخصوصاً شهر های ایران به خراسان آمده تشرف حضور مولای خود را حاصل می کردند و مسائل و مشکلات خود را سوال می نمودند و از ظاهر شدن آن حضرت ابراز خوشحالی می کردند ولی و حضرت به دفعات مختلف به بعضی از پیروان خود می فرمود که به این امر خوشحال مباشید و اینکار به اتمام نخواهد رسید و من به اینحال نخواهم ماند و مِن جمله در حدیث حسن بن جهم است که به آن حضرت عرض کرد حمد میکنم خدا را که مامون را مطیع شما گردانیده و در اکرام شما مبالغه می نماید .
۱- مرتضی عاملی ، جعفر ـ زندگانی سیاسی امام رضا (ع) صفحه ۱۶۳

حضرت فرمود : یا بن جهم این محبتهای مامون نسبت به من تورا فریب ندهند زیرا که به همین زودی مرا به زهر شهید خواهد کرد۱ .
مامون گفت این مرد ] امام [ در خفای از ما مردم را به امارت خود ، ما می خواستیم او را ولیعهد خود کنیم تا اینکه دعوتش برای ما باشد و مردم را به سوی ما خواند ،

میخواند و با قبولی ولایتعهد اعتراف به خلافت ما کرده باشد و ملک و پادشاهی را از ما داند و کسانی که گول او را خورده و مفتون او شده اند بدانند و اعتقاد پیدا کنند که ان درست نبوده و در حق به شک افتاده و سست شوند و بدانند که آنچه مدعی بوده در کم و زیاد نادرست است و امر خلافت به امضای ضمنی او از برای ما و مخصوص ما است نه برای او و ما ترسیدیم که اگر او را بر آن حال رها کنیم به نحوی بر ما رخنه کند ونوعی شکاف ایجاد کند که نتوانیم آن را جلو گیری و از ناحیه او بلایی بر سرما آید که طاقت تحمل آن را نداشته باشیم حال که او را ولیعهد خود کردیم و مرتکب خطایی شدیم و بلند نمودنش خود را مشرف بر هلاک کردیم اکنون جایز نیست درامر او سستی به خرج دهیم و احتیاج داریم که اندک اندک فرودش آریم تا در نظر ملت جلوه دهیم که اولیاقت دراین را ندارد سپس فکری به حالش کنیم که مادهبلا را از ما قطع کند و از فکرش خلاص می شویم۲ .

۱- مشکوه کرمانی ، احمد ـ تاریخ تشیع در ایران ـ ناشر هادی مشکوه ـ ۱۳۵۸ ، صفحه ۷۶۷
۲- شیخ صدوق (ابن بابویه) ـ ترجمه عیون الاخبار الرضا (ع) صفحه ۳۸۹

یک سال پس از اعلام و لیهدی و ضعیت چنین است مامون چه در متن ولیعهدی و چه در گفته ها و اظهارات دیگر امام را به افضل و تقوی ونست رفیع و مقام علمی ستوده است و او در چشم آن مردمیکه برخی فقط از او نامی شنیده و حتی به همین اندازه هم او را نشناخته و شاید گروهی بعضی او را همواره در دل پرورانده بودند به عنوان یک چهره در خور تعظیم و تحلیل و یک انسان شایسته خلافت که از خلیفه به سال و علم و تقوی و خویشی با پیغمبر بزرگتر و شایسته تر است ، شناخته اند،‌ مامون نه تنها با حضور امام نتوانسته معارضان شیعی خود را به خود خوش بین و دست و زبان تند آنان را از خود در خلافت خود منصرف سازد بلکه حتی علی بن موسی الرضا مایه اطمینان و تقویت روحیه آنان نیز شده است۱ .

با واقعه امام نشانه های بسیار مبنی برشد پایگاه مردمی و همراهی موجود است .« فضل بن سهل » نماینده ای به حاکم کوفه فرستاد و از او خواست که برای امام رضا به عنوان ولیعهد بیعت گیرد مردم مخالفت کردند و گفتند با امام (ع) به عنوان ولیعهد بیعت نمی کنند بلکه به عنوان خلیفه با او بیعت می کنند بسیار شدکه مامون برای حل بیشتر مشکلات دولتش به امام رضا ( ع) پناه می
۱- آیت ا; خامنه ای ، سید علی ـ مقالات کنگره جهانی امام رضا (ع) صفحه ۴۵

برد و از آن حضرت استدعا می کرد که به شیعیان خود ابلاغ فرماید که علیه مامون سخنی نگوید و خاموش باشند زیرا آنان درهمه جا از حکومت مامون اظهار ناخشنودی می‌کردند بار دیگر پایگاه‌های مردمی حضرت رضا(ع) معلوم می‌شد پس از قتل «فضل بن سهل» شایع گردید که قتل او طبق نقشه وتوطئه‌ای بوده است که به دست مامون طرح شده بود مردم از خانه‌ها بیرون ریختند وتظاهرات بر پا کردند وآن توطئه را محکوم نمودند و همگی بسوی کاخ مامون براه افتادند تا مشت خشم‌آگین وانتقام جویانه خود را بر چهره او فرود آورند، مامون ناچار شد از در پشت قصر خود خارج شود و به خانه امام (ع) که درهمسایگی کاخش بود رود و از او استمداد جوید و خواهش کند تا مردم خشمگین را آرام گرداند امام(ع) در برابر مردم ظاهر شد و با یک دستور همه را پراکنده ساخت معنی این واقعه آن است که امام(ع) پایگاه مردمی داشت و پایگاه اجتماعی او عظیم بود و در همان شهر که مامون بازور حکومت می‌کرد او مورد قبول وپیروی همه مردم بود و بردلها حکم می‌راند۱ .

مامون پیوسته از امام در خواست می‌کرد که به مسجد نرود و امامت مردم را به عهده گیرد تا امام نیز از عناصر حکومت عباسی به شمار آید امام هنوز از خانه خارج نشده بود که مردم برای زیارت ایشان صف بسته بودند .
۱- ادیب ، عادل ـ زندگی تحلیلی پیشوایان ما ـ اسد ا; مبشری ، جلد ۷ ـ دفتر نشر و فرهنگ اسلامی ۱۳۶۸ صفحه ۲۲۵
به سبب احساس تقصیر و گناه دربرابر امام فریاد‌ها، به گریه بلند شد جاسوسان مامون نزد وی آمدند تا او را ازچگونگی اوضاع آگاه سازند مامون نیز با درخواست بازگشت امام به خانه توانست از این وضیت حاد نجات یابد درغیر این صورت اوضاع به سبب محبت قلبی مردم نسبت به امام(ع) بسرعت واژگون می‌شد۱ .

۱- مدرسی ، محمد تقی ـ امامان شیعه و جنبشهای مکتبی ـ صفحه ۲۷۰

«واقعه نماز باران و تاثیر آن در محبوبیت امام رضا(ع)»
حضرت امام حسن عسگری از پدر خود جد بزرگوارش نقل کرد که حضرت رضا(ع) وقتی ولیعهد مامون شد مدتی باران نیامد گروهی از اطرافیان مامون وطرفداران او می گفتند : « ببین از وقتی که علی بن موسی الرضا ولیعهد شد باران قطع گردید » این حرف به مامون رسید ناراحت شد به حضرت رضا(ع) عرض کرد : « باران مدتی است نمی‌بارد اگر صلاح بدانید دعا بفرمایید شاید خداوند باران عنایت کند » فرمود : «بسیار خوب پرسید، چه وقت برای طلب باران می‌روید» آن روز جمعه بود فرمود : «روز دوشنبه،پیغمبر اکرم (ص) دیشب بخوابم ‌آمد

با امیرالمومنین (ع) فرمود: پسرم انتظار روز دوشنبه را داشته باش به صحرا برو و طلب باران کن خداوند باران می‌بارد و به آنها نشان بده مقامی را که خداوند بتو اختصاص داده تا بیشتر از فضل و مقامت در نزد خدا مطلع شوند» روز دوشنبه به صحرا رفت مردم تمام به تما‌شا آمده بودند روی منبر رفت حمد وسپاس خدا را کرده گفت: بار خدایا تو مقام ما خاندان نبوت را بالا برده‌ای، مردم بما توسل می جویند همانطوریکه دستور داده‌ای و امیدوارند که مشمول فضل و عنایت ولطف و نعمت تو شوند

خدایا بارانی نافع و همه جاگیربدون تاخیر و بی ضرر، این باران وقتی ببارد که آنها ازاین جا رفته‌اند و به منزل‌های خود رسیده باشند گفت : بخدائی که محمد(ص) را به نبوت ارسال داشت بار‌ها ابر‌ها را به یکدیگر پیوستند ورعد وبرق شروع شد مردم به خود جنبیدند و تصمیم رفتن داشتند به واسطه باران حضرت رضا فرمود: صبر کنید مردم این ابر مال شما نیست مربوط به فلان شهرستان است ابر رد شد باز ابر دیگری آمد که دارای رعد وبرق بود ، مردم حرکت کردند فرمود صبر کنید این ابر برای شما نیست مربوط به فلان ناحیه است

همین طور تا ده ابر می‌آمد و رد می‌شد حضرت رضا(ع) می‌فرمود صبر کنید این ابر مربوط به شما نیست برای فلان ناحیه است تا ابر یازدهم آمد فرمود این یکی را خدا برای شما فرستاده سپاسگزاری کنید بر لطف و نعمت خدا و بروید به منزل‌های خود ولی او نمی‌بارد تا وقتی شما وارد منزل‌های خود شوید بعد آنطور که شایسته کرم و لطف خداست خواهد بارید دراین موقع از منبر پایین آمد مردم بازگشتند ابر پیوسته در هوا بود ولی نمی‌بارید تا نزدیک منزل‌های خود رسیدند آنگاه بارانی شدید بارید که تمام نهر‌ها و حوض‌ها وگودی‌ها وبیابانها پر آب شد و مردم می‌گفتند .واقعاً چه مقامی دارد پسر پیامبر گوارا باد او را این مقام و لطف خدا۱ .

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.