تحقیق در مورد تقوی و تکامل بشری در نهج البلاغه


در حال بارگذاری
15 سپتامبر 2024
فایل ورد و پاورپوینت
2120
5 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 تحقیق در مورد تقوی و تکامل بشری در نهج البلاغه دارای ۵۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق در مورد تقوی و تکامل بشری در نهج البلاغه  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق در مورد تقوی و تکامل بشری در نهج البلاغه،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن تحقیق در مورد تقوی و تکامل بشری در نهج البلاغه :

تقوی و تکامل بشری در نهج البلاغه 

آغاز سخن
در آیین مقدس اسلام ودر قرآن کریم تقوی و پرهیزگاری زیر بنای اعمال نیک هر انسان مسلمان و مومن قلمداد شده است که گویی منهای هیچ عبادت و هیچ طاعتی از انسان پذیرفته نیست:
انّما یتقبّل الله من المتقین.
جز این نیست که خداوند از متقیان وپرواداران می پذیرد.
اصولا تقوی و پرواداری هم هدف است وهم خود زمینه ساز و وسیله ای است برای پاکی وتعالی روح آدمی که هیچ مسلمان ومومنی بدون زمینه تقوی نمی تواند در راه ارشاد, هدایت و رستگاری گام بسپارد:
ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین.

این کتاب که تردید وشکی در آن نیست , مایه هدایت و رستگاری است فقط برای پرهیز گاران ومتقیان.
لذا می بینیم که مساله تقوی در قرآن و سنت پایگاهی عظیم دارد,کرارا ودر موارد متعددی از آن سخن به میان آمده واز بعدهای مختلفی مورد بحث قرار گرفته است واولیای دین پیرامون آن وبیان صفات متقین و فضائل آنان داد سخن داده اند.
وبا مطالعه نهج البلاغه نیز می توان دریافت که تقوی در نظر حضرت علی (ع)اهمییت بسیار داشته است .
به همین دلیل من وظیفه خود احساس کردمتا با تهیه مقاله ای گفتار آن حضرت را در مورد تقوی و متقین وآثار آن بیان کنم .
که در اینجا لازم می دانم از جناب آقای کیفی مسئول محترم واحدقرآن آموزش وپرورش ناحیه چهار که ازراهنمائی های ایشان بسیاراستفاده کردم تشکر کنم.ولازم میدانم از مدیریت و معاونین دبیرستان امام رضا(ع) وهمچنین مسئول کتابخانه این دبیرستان که کمکهای شایانی در این راه به من کردند کمال سپاسگزاری را داشته باشم .

تصویری از نهج البلاغه
نهج البلاغه کتابی است حاوی ۲۳۹ و ۷۹ نامه و ۴۸۰ حکمت و کلمات قصار که امیرالمؤمنین علی (ع) در زمان کوتاه خلافت خود ، ایراد نموده است و محمدبن حسین موسوی معروف به «سیدرضی» (۳۵۹-۴۰۶) که از بزرگان علماء شیعه است در سال ۴۰۰ هجری آنرا برشته تحریر در آورده است.
مؤلف نهج البلاغه درباره هدف از تألیف می گوید در آغاز جوانی شروع به تألیف کتابی درباره خصائص ائمه علیهم السلام نموده و مشتمل بر سخنان و سایر خصوصیات آنها بوده در بخش آخر مربوط به حضرت علی کلمات قصا آن حضرت را نوشتم

که پس از این که برخی از دوستان آن را دیدند بسیار پسندیدند و از من تقاضا کردند که خطبه ها و نامه های آنحضرت را هم اضافه کنم. آنها می دانستند که چنین کتابی از لحاظ شاهکارهای فصاحت و بلاغت و گوهرهای درخشان ادب عربیت بی مانند خواهد بود ، زیرا امیرالمؤمنین(ع) سرچشمه فصاحت و زادگاه بلاغت است.

کتاب نهج البلاغه در مدت هزار سال همواره در آسمان علم و ادب و همچون خورشیدی فروزان ، درخشیده و نورافشانی کرده است و به زبان های زنده دنیا ، مانند انگلیسی ، فرانسه ، آلمانی ، فارسی و اردو ترجمه شده است و دانشمندان اسلامی صدها شرح و منتخب و مختصر و سیری در نهج البلاغه برای این کتاب نوشته اند۱
سید رضی در مورد نام این کتاب می گوید: این کتاب را بدان جهت نهج البلاغه نامیدم که بابهایش بر روی بیننده باز می گردد و به خواست و منظور خود نزدیک می شود. هم برآورنده نیاز دانشمند و دانشجو است و هم منتهای آرزوی بلیغ و زاهد و در ضمن آن سخنان شگفت آوری درباره توحید و عدل و منزه داشتن خدای سبحان و متعال از تشبیه او با خلق می آید تا هر شبهه ای در پرتو نور پراکنیهایش آشکار گردد و هر بیمار حقیقی با داروی شفابخش آن بهبودی یابد۲

تقوی از دیدگاه لغت
کلمه تقوی از ریشه (وقی ) گرفته شده که به معانی باپای برهنه و پاورچین وبا پروا راه رفتن ,اصلاح کردن چیزی و نگه داری آمده است وواژه (اتقا’)هم از باب افتعال به معانی پرهیز ,اجتناب ودوری گزیدن است و وقتی به خدا اضافه شده وگفته شود (اتق الله )به معنی ترسیدن از مجازات الهی است واحتراز از آن چیزی است که خداوند دوست نمی داردوکلمه (تقاه) نیز به معنای خشیت از مقام ربوبی است.

تقوی درقرآن
لغت تقوی و مشتقات ان در حدود دویست وسی و هشت مورد درقرآن آمده است,اما احصا و بررسی جامع آن که در حدیث وسنت آمده فرصتی بیشتر لازم دارد.
در قرآن مجید به آثار گوناگون تقوی اعم از فردی,اجتماعی,مادی ومعنوی اشارتهاشده است ومفسران گرانقدراسلام هم در تشریح و تحلیل ابعادمختلف آن قلمفرسائیها فرموده اند.

از نظر علامه طباطبائی متقیان همان مومنانند وهرگز تقوی خصوصیتی از خصوصیات طبقه أی از طبقات مومنان نیست بلکه تقوی صفتی است که درصورت تحقق ایمان و جامه وجود پوشیدن آن با همه مراحل ایمان جمع میشود و تحقق می یا بد.ودلیل این مطلب آن است که خدای متعال طایفه معینی از طوایف مومنان را با اختلاف درجات و طبقاتشان با صفت تقوی نستوده هر چند که طی آیه های نخست سوره بقره به ذکر چند صفت معرف تقوی پرداخته است و آن صفات عبارتند از:ایمان به غیب,اقامه نماز,انفاق ازآنچه که خداوندسبحان روزی فرموده,ایمان به آنچه که بر پیامبران نازل شده و یقین و اذعان به آخرت.
هرجا تقوی وجود داشته باشد ایمان نیز آنجا وجود دارد,که در حقیقت تقوی تحقق خارجی ایمان و عینیت آن است.

به هرحال در لابلای آیات قرآن برای تقوی آثار و نتایج گوناگونی ذکر شده است که می توان به اثر تقوی در معیشت دنیا و انعکاس آن در حیات نظامی اشاره کرد.

تقوی در نهج البلاغه
در لابلای سخنان وخطبه ها و نامه های علی (ع) در نهج البلاغه نیز بارها وبارها از تقوی و خصوصیات متقیان صحبت به میان آمده است وامام بزرگوار ومعصوم به مناسبتهای مختلف به آثار تقوی و چگونگی حیات پروا پیشگان در بعد های گوناگون آن اعم از مادی ,معنوی , فردی , اجتماعی , اخلاقی وغیره ونیز در تشریح صفات و مشخصات پرهیز گاران اشارتها فرموده است وحتی گاهی در این زمینه به القای خطبه مستقل و نسبتا مفصل پرداخته است که مهمترین و پر مضمون ترین آنها خطبه أی است که به خطبه همّام شهرت دارد.

و اینک به بررسی تک تک فضائلی که حضرت علی (ع) در مورد تقوی و متقین واثرات آن در تکامل بشری فرموده است می پردازیم:
برنامه روز و برخورد با مردم
و اما النهار فحلماء علماء ابرار اتقیاء قد براهم الخوف بری اقداح ینظر الیهم الناظر فیحسبهم مرضی و ما بالقوم من مرض و یقول : لقد خولطواولقد – خالطهم امر عظیم لایرضون من اعمالهم القلیل و لایستکثرون الکثیر فهم لانفسهم متهمون و من اعمالهم مشفقون .
اما روز ، پس دانایان با حلم اند ، نیکوکاران پارسایند ، خوف و خشیت خدا آنان را چوبین کرده که قدشان همچون تیر تراشیده است .

بیننده ای به خدا می نگرد ،‌پس بیمارشان می پندارد ؛ اما ابداً بیماری و ناخوشی ندارند . بیننده ای می گوید : اینان قاطی کرده اند . آری ، امر عظیمی در درون انان خلجان دارد :‌به عمل اندک و کم خشنود نیستند و کار زیاد را هم زیاد نمی دانند ؛‌خود را در انجام مسؤولیتها متهم می دارند و از پذیرفته نشدن اعمالشان خائف و بیمناک اند.
امیرالمومنین (ع) دراین بخش از کلامش نیز به بیان چند صفت فضیلت برای متقین پرداخته است :
۱حلم ( یا حکمت )‌.
۲ علم و دانش و آگاهی .
۳ احسان و نیکوکاری .
۴ تقوی .
۵ خوف .
۶ راضی و خشنود نبودن به عمل اندک .
۷ عمل خیر هر چند زیاد را زیاد ندانستن.
۸ خود را در انجام وظایف و مسؤولیتها متهم دانستن.
۹ از پذیرفته نشدن عملهای خیر بیمناک بودن.

و سرانجام بیان قضاوت مردم عامی و عادی است که تصور می کنند ایشان مریض اند و یا دچار اختلال هستند که لاغر اندام و آشفته خاطرشان می بینند. در حالی که چنین نیست و نه تنها آنان بیمار و رنجور نیستند بلکه تندرست تر و سالم تر از سایرین اند ، و نه تنها اختلال ندارند بلکه حواسی جمع تر از حواس مردم عادی دارند چون عواقب امور و نتایج اعمال را به دقت تمام و با دیدی الهی می نگرند.

۱ صفت حلم ، فضیلتی است میان دو رذیله مهانت و غضب که یکی تفریط است و دیگری افراط .
«مهانت » یعنی پستی و حقارت، که انسان هرگز در برابر هیچ امری خشونت و تندی نکند و در برابر هر عملی عکس العمل متناسب نشان ندهد و به اصطلاح آنچنان لین العریکه باشد که با هم ، اعم از خوب و بد ، و در برابر هر عملی ، چه صلاح و چه فساد ، یکسان برخورد کند و انعطافی و انفعالی عمل نماید- و متقین ، ابداً چنین نیستند – و « غضب » عبارت است از اینکه انسان با هم کس و درهمه جا خشونت و تندی به کار برد و هرگز مورد را ارزیایب نکند ، که پارسایان از این افراط نیز به دورند و صفت و خصلتی متعادل میان آن دو دارند؛ ی عنی حلیم اند ، بجا و بموقع نرمش و انعطاف دارند و در جای خود هم خشونت و تندی می کنند .

از سوی دیگر اگر نسخه بدل « حکما » را در نظر بگیریم – که در بعضی نهج البلاغه ها چنان آمده – حکمت نیز فضیلتی است از فضایل پارسایان که ایشان حکیمان اند و همه چیز و همه کس را در جایگاه متناسب خود می بینند و رعایت می نمایند مضاف بر اینکه حکمت هم مانند حلم از جنود و لشکریان عقل محسوب می شد.

۲ متقین ، عالم و دانشمند و خبیر و آگاه اند و از جنبه نیروی عقلانی و حکمت نظری و در تحلیل مسائل فکری و عقیدتی سرآمدند، که آنان با دانش و نظر و استدلال به معارف توحید و شناختهای الهی رسیده اند نه از روی تقلید و پیروی کورکورانه و بدون تفکر و اندیشه .

۳ متقی ، آدمی نیکوکار و اهل احسان و نیکی است ،‌که آن از صفات بارز مؤمن است و مؤمنان ، محسنان و نیکوکاران و ابرارند.

۴تقوی در این مورد به معنای خاص آن به کار رفته است ، یعنی ترس از خدا و مجازات او ،‌و لذا متقی و پارسا از کلیه قبایح کرداری و سیئات نفسانی می هیزد.

۵ وصف خوف . در مورد متقیان به طور مکرر صحبت از خوف و بیم به میان می آید و نیز از هویدایی و بروز آثار این خوف در سیما و جنات ایشان و درتن و اندامشان و در نفسیات و روحیاتشان صحبت می شود و با ملاحظه متعلقات خوف صفات دیگری برای پرواپیشگان و پارسایان ذکر می گردد مانند بیم از مردودی اعمال و عبادات و امثال آن.
امیر المؤمنین می فرماید : شخص متقی و پرهیزگار ، از خوف خدا و از ترس نافرمانی او و از بیم ارتکاب گناه و انجام موجبات خشم و غضب الهی ، شدیداً نگران است و لذا اندامی لاغر و باریک دارد.
امام سجاد علی بن الحسین (ع) وقتی می خواست وضو بگیرد رنگ رخسارش می پرید . خانواده اش می گفتند :‌چه امری پیش آمده است ؟ می فرمود : می دانید که در برابر چه ذاتی می خواهم بایستم ؟ ۱

خوف یکی از درجات عالی عرفانی است و مقام خائفان بس ارجمند و والاست . خوف یک صفت اثباتی است که به مؤمن جرأت ،‌شهامت و شجاعت می بخشد ، زیرا او تنها از مجازات و کیفر الهی می ترسد و از ما سوی الله واهمه ای ندارد و به همین سبب همه از او بیم دارند و برایش حساب بازمی کنند.
و امام صادق (ع) فرمود :
من خاف الله اخاف الله منه کل شی و من لم یخف الله اخافه الله من کل شی.۲
هر کس از خدا بترسد ، خداوند همه چیز را از او می ترساند و هر کس از خدا نترسد ، خداوند او را از همه چیز می ترساند.
شارح بحرانی در اینجا از شرح خطبه چنین می نویسد : خوف و ترس آنچنان متقی رامشغول می کند که او بر بدن و صلاح آن نمی پردازد و در نتیجه ،‌اشتها و قوه غازیه از ایجاد بدل ما یتحلل باز می ماند و اندامش لاغر و باریک می گردد

،‌همچون چوبی تراشیده و دراز ، و به سبب همین وضع بیننده او را مریض می پندارد ، در صورتی که او اصلاً مریض نیست ،‌و بیننده چنین می انگارد که او گرفتار اختلاس حواس است و این اشاره به حالتی است که برای برخی عارفان به هنگام ارتباط بامبداء اعلی رخ می دهد که به بدن خود نمی رسند و حرکات و سخنان خود را نمی توانند ضبط کنند و در نتیجه سخنی نامتعارف و ناخوشایند برای ظاهر بینان شریعت به زبان می آورند ، پس آنان را به اختلال حواس ،‌و جنون و گاهی هم به کفر و بیدینی نسبت می دهند… ۱

به نظر می رسد که این گونه برداشت از بیان علی (ع) دور افتادن از شریعت و طریقتی است که انبیای عظام ، بخصوص رسول خاتم محمد مصطفی (‌ص) و او صیای کرامش ، در تعالیم اسلام بیان داشته اند . آنان در برنامه هایشان کوشیده اند که در انسانها از همه نظر تعادل ایجاد کنند ،‌اعم از جنبه های روحی و جسمی ، و اینچنین برداشت صوفی منشانه و تفسیر یک بعدی کلام امیرالمومنین (ع) تداعی امری می کند که از سیره خود آنان به دور است .
پس چگونه می توان تصور کرد که مردی عارف و انسانی متقی و پارسا حرفی بزند که با ظاهر شریعت سازگار نباشد ، که اعتبار شریعت به ظاهر و باطن هر دو است نه به یکی . پس بهتر است تفسیر کلام علی (ع) را از بیان خود او بگیرم.

۶متقی به عمل اندک راضی و خشنود نیست . او هر چند اعمال خیر و پسندیده انجام دهد باز آن را کم می شمارد . یکی از شارحان نهج البلاغه می نویسد : تصور متقضیان در مورد خویش آن است که برای مبارزه و کار و کوشش و تلاش آفریده شده اند نه برای تنبلی و بطالت.۱
به هر حال ، چون افراد متقی به غایات شریفه و اهداف عالیه عبادات آگاه اند و نتایج اعمال صالحه ، که عبارت از دور شدن از آتش و ورود به بهشت است ، برایشان معلوم و مکشوف می باشد و می دانند که هر چه عمل خیر بیشتر انجام دهند ، به رضوان الهی بهتر خواهند رسید ؛ لذا هر چند عمل خیر زیاد انجام دهند آن را با در نظر گرفتن این هدف و غایت ، اندک می شمارند.

۷پارساریان هر چند عمل خیر فراوان انجام می دهند مع ذلک دچار عجب و غرور نمی شوند ، که عجب در عبادت و بندگی موجب حبط و بطلان اعمال عبادی می شود و انسان را بر لبه پرتگاه سقوط قرار میدهد.
امام محمد باقر (ع) فرمود : سه چیز کمر انسان را می شکند : اول اینکه انسان عمل خودرا زیاد بداند ، دوم گناهان خویش را فراموش کند ، سوم خود بین باشد و از رأی و فکر خویش خوشش آید.۱

۸متقی با اینکه هر چند در توان دارد انجام می دهد و در عمل به وظیفه و مسؤولیت بندگی قصور و کوتاهی نمی کند مع ذلک خودرا متهم می دارد و همیشه از خطا و تقصیر بیمناک است .
امیرالمومنین (ع) در خطبه پنجاه و دو نهج البلاغه می فرماید : به خدا سوگند ، اگر دلهای شما آب شود و چشمایتان از شوق خدا و یا ترس او خون بگرید ، پس تا دنیا باقی است زنده بمانید و عمر کنید ، اعمال خیر شما ، هر چند که تمام قدرت و کوشش خود را به کار گیرید ، با نعمتهای بزرگ خدا و فقط این نعمت که او شما را به سوی ایمان رهنمون شده است برابری نتواند کند.

و امام ابوالحسن موسی الکاظم (ع) فرمود : ای فرزندم ! هر چه می توانی در عبادت و بندگی خدا بکوش ، مع ذلک خود را از دایره تقصیر و کوتاهی در عبادت خدا خارج مدان ؛ چون خداوند آن گونه که شایسته است ، عبادت نمی شود.۲

۹خوف از مردودی اعمال خیر و عبادات ،‌از دیگر صفات متقین است . و این چند صفت اخیر در ارتباط هم اند ، زیرا که دانستن طاعت هر چند زیاد باشد و کافی ندانستن عبادات زیاد در برابر عظمت خداوند و نعمتهای بیکرانش و نداشتن عجب به چند عمل خیر ، مجموعاص حالتی در انسان متقی ایجاد می کند که او را وامی دارد تا اعمال و عباداتش خالص و به دور از هرگونه شائبه ریا و ناخالصی باشد ؛‌لذا همیشه بیم از آن دارد که عملهایش به او مردود شود .
در تفسیر همین آیه از رسول خدا سوال می شود که آیا مقصود کسانی هستند که معصیت و نافرمانی خدا می کنند ، مرتکب زنا و سرقت می شوند و می و شراب می نوشند و مع ذلک از خدا می ترسند ؟ در پاسخ فرمود : نه بلکه منظور از آیه کسانی هستند که روزه می گیرند و صدقه می دهند و نماز می خوانند ، مع ذلک می ترسند که از ایشان ، پذیرفته نشود۱

عکس العمل متقی در برابر تنا گویی مردم
اذا زکی احد منهم خاف ممایقال له فیقول انا اعلم بنفسی من غیری وربی اعلم بی منی بنفسی اللهم لا تواخذنی بما بقولون و اجعلی افضل مما یظنون و غفرلی ما لایعلمون.
هرگاه یکی از ایشان تجلیل و تعریف شود و مورد ستایش و تمجید قرار گیرد ، از این کار بیمناک می گرددو می گوید من بر نفس خودم از دیگران آگاهترم و پروردگار من هم از خود من بر نفس من واقفتر و داناتر است . خدایا ! مرا در مقابل آنچه می گویند مؤاخذه مفروما و مرا بهتر از آنچه اینان می پندارند قرار بده و بر من ببخش آنچه را که مردم از آن بی خبرند.

شخص متقی و پرواپیشه وقتی مورد ستایش قرار می گیرد و کسی او را مدح و ثنا می گوید و کمالات و فضایل او رامطرح می سازد ، از این کار نه تنها خوشش نمی آید و برخود نمی بالد و دچار عجب و خود بهتربینی نمی شود بلکه این عمل ستایشگران و مداحان را وسیله ای قرار می دهد برای ابتهال به درگاه ربوبی. بنابراین با نیایش به پیشگاه الهی ، در مقام خنثی سازی هر اثری بر می آید که از نظر روانی ممکن است این مدح و ثنا در روح او باقی بگذارد .
اصولاً تزکیه و ستایش نفس و بالیدن به وجود فضایل و کمالات ، موجب لغزش و انحطاط انسان می شود و او را دچار غرور و عجب و از خود راضیگری می کند ؛ لذا خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
فلا تزکوا انفسکم هو اعلم بمن اتقی.۱

خود را نستایید و تزکیه نفس نکنید ، که خداوند داناتر است که چه کسی با تقوی و متقی است .
شیخ طبرسی در تفسیر این آیه می نویسد : خودرا بزرگ مشمارید و نفس خود را با صفاتی که ندارد تعریف و تمجید نکنید ، چون خداوند به نفس شما آگاهتر است ،و یا مقصود آن است که عبادات و اعمال نیکتان را ذکر نکنید و خود را به سبب انجام آن کارها تعریف و تمجید ننمایید ، که در این صورت ، اعمال و عبادتهای شما خالصتر و به خشوع نزدیکتر و از ریا و ناخالصی دورتر خواهد بود، و خداوند داناتر است که چه کسی از شرک و گناهان کبیره می پذیرد و یا نیکوکار ، مطیع و مخلص است.۲
و امام محمد باقر (ع) در تفسیر آیه مزبور فرمود :یکی از شما به زیادی نماز ، روزه ، زکات و عبادت افتخار نکند ، زیرا خداوند داناتر است که متقی و پرهیزگار کیست.۳
محمد جواد مغنیه می نویسد : انسان دو گونه زندگی دارد : ظاهری و باطنی. زندگی ظاهری اش برای مردم است ، اما زندگانی باطنی و درونی اش برای خداست ، و این تنها خداوند است که از درون وباطن انسان مطلع و با خبر است نه دیگران ۴

نشانه ها وعلامتهای پرواپیشگان و متقیان .

فمن علامه احدهم انک تری له قوه فی دین و حزماً فی لین و ایماناً فی یقین و حرصاً فی علم و علماً فی حلم و قصداً فی غنی و خشوعاً فی عباده و تجملاً فی فاقه و صبراً فی شده و طلبا فی حلال و نشاطا فی هدی و تحرجا عن طمع.
پس ، از جمله نشانه های یکی از ایشان آنکه تو برای او توان و نیرویی در دین ، دوراندیشی و محکم کاری در عین نرمش ، ایمانی در مرحله یقین ، حرص و علاقه شدیدی به علم و دانش ، دانایی و علمی توأم با حلم ومتانت ، میانه روی و صرفه جویی در توانگری ، فروتنی و خشوعی در عبادت و بندگی ، آراستگی ای به هنگام فقر و نداری ، بردباری و صبری در شدت و سختی ، جویایی حلال و دلشادی همراه با هدایت و درستکاری ،‌و بالاخره دوری واجتناب از آز و طمع مشاهده می کنی.

امیرالمومنین (ع) در این فراز از بیانش ، باز به تشریح صفایی برای متقین می پردازد که در حقیقت یک سلسله فضایل و صفات کمالیه ای هستند که بر وزنه و وقارو شخصیت انسانی فرد متقی می افزایند . این فضایل به ترتیب عبارتند از :‌

۱توان دینی . متقی در دین خود نیرومند ، محکم و استوار است . پس تشکیک شکاکان و نیرنگ دغلبازان او را متزلزل نمی کند.

۲نرمش توأم با دوراندیشی. نرمخویی وملاطفت پارسایان نه به سبب مهانت و ضعف و سستی ، که از روی دوراندیشی و محکم کاری است .

۳ایمان در حد یقین . ایمان به طور کلی عبارت است از شناخت خداوند و اذعان به هستی او و گرایش به رسول و پیامبر و تصدیق آنچه که از سوی خدای تعالی بر رسول فرود آمده است . این شناخت و گرایش و تصدیق ،‌قابل شدید و ضعف و دارای مراتب متعددی است : گاهی از روی تقلید و دیگر بار از روی علم و آ‌گاهی بدون توجه به علم و آگاهی و سومین بار از روی علم و آگاهی با توجه به این علم و آگاهی ، که چنین ایمانی را « علم الیقین » گویند و هرگز احتمال در آن راه پیدا نمی کند.
و امام ابوالحسن رضا (ع) فرمود :
انما هوالاسلام و الایمان فوقه بدرجه و التقوی فوق الایمان بدرجه و الیقین فوق التقوی بدرجه.۱
ارزنده ترین چیز ،‌اسلام است . و ایمان یک مرتبه از آن بالاتر است و تقوی نیز یک مرتبه بالاتر از ایمان قرار دارد و یقین هم یک مرتبه بالاتر از این آخری ، است .

۴علاقمندی شدید به علم و آگاهی. و همان گونه که قبلاً اشاره فرمود متقیان گوششان را وقف شنیدن دانشهای مفید کرده اند و در این راه تلاشگری خستگی ناپذیرند.

۵دانایی توأم با حلم و متانت ، که متقین دانشمندانی حلیم و متین و با وقارند نه همچون سبکسران تهی مغزی که نواری پر شده از اصطلاحات و ضبطی فراهم شده از تکرار مکررات را می مانند.

۶اقتصاد در معیشت و صرفه جویی در زندگی با وصف غنا و دارایی . زیرا پارسایان مردمانی مقتصد هستند که در عین غنا و ثروتمندی و در حال تمکن و بی نیازی ،‌صرفه جویی می کنند و غنا آنان را به طغیان و سرکشی وا نمی دارد ، که طبیعت انسان چنین است :
و همچنین پرواپیشگان در تحصیل مال و ثروت نیز مردمانی مقتصد و میانه رو هستند و در حد لزوم به آن می پردازند نه چندان که از انجام فرایض باز بمانند.

۷خشوع و خضوع در عبادت و بندگی خدا. زیرا قرآن مؤمنان را چنین می ستاید:
الذین هم فی صلوتهم خاشعون.۱
آنان که در نماز خاشع و خاضع اند.

و از آثار خشوع و خضوع در نماز آنکه نماز گزار به آداب مقرره توجه کند ، چشم از سجده گاه برندارد و به چپ و راست ننگرد . روزی پیامبر اسلام (ع) نمازگزاری را دید که با ریش خود بازی می کرد، فرمود : اگر دل او خاشع می بود ، اعضای او نیز دارای خشوع می شدند.۲
پس خشوع و خضوع در عبادت ،‌نتیجه تفکر و اندیشیدن درباره عظمت و جلال کردگاری است ،‌که خشوع روح عبادت است .

۸آراستگی در عین فقر و نیاز . متقین مردمانی عفیف و پاک نظرند و اگر حیاناص گرفتار فقر و ناداری شوند عزت نفس را از دست نمی دهند و ابداً از مردم سوال نکرده ، زبان به شکایت نمی گشایند و از آ‌نان چیزی نمی طلبند ،‌بلکه در عین شدت نیازمندی ،‌ اظهار بی نیازی می کنند.
و در حدیث آمده است که خداوند دوست می دارد اثر نعمت خود را بر بنده اش ببیند و دوست نمی دارد اظهار فقر وحاجت را ، و نیز از بندگانش کسانی را که حلیم و با عفت اند دوست می دارد و دشمن می دارد بد دهن و سوالگر سمج را . ۱

۹صبر در سختیها . مردمان متقی در شداید دنیا ومکاره و ناخوشیهای این جهان صبور و شکیبا و بردبارند و آن همه سختیها و رنجها را در برابر شادمانی و فرحی که در حیات اخروی نصیبشن خواهد شد تحمل می کنند و تلخیها و مرارتهای زندگی را در مقابل لذتی که از لقاء‌الله و رضوان الهی به دست خواهند آورد شیرین می شمارند.

۱۰در جستجوی روزی حلال . متقی در تأمین و طلب روزی و رزق حلال است و به آن قناعت می کند و به طور جد از حرام می پرهیزد. شخص پارسا از تقدیرات الهی و اندازه گیریهای خلقت و قوانین آفرینش و سنتهای ربوبی اطلاع داد و از حدود شریعت و مقررات دینی نیز آگاه است ؛‌لذا در چهارچوب قضا و قدر و در محدوده شرع تلاش و کوشش می کند و روزی حلال می طلبد و می داند که تا اجلش فرا نرسیده است به آن دست خواهد یافت و روزی خودرا خواهد خورد . بنابراین به مال دیگران طمع نمی ورزد و با روزی حرام شکم خودرا پر نمی کند و بیشتر از سهم و اندازه ای که برایش تعیین شده است به خود اختصاص نمی دهد.

۱۱شادمانی و نشاط در مسیر هدایت . چنانکه گفتیم پارسایان ایمانی در مرحله یقین دارند وبا نشاط تمام برای رسیدن به رضوان الله به انجام عبادت خداوند می پردازند ،‌نه آنکه در انجام وظایف و تکالیف بی حال و کسل باشند ، که کسالت و بی حال و فتور ، ناشی از شک و تردید است . بعلاوه انسان مخلص در انجام عبادت نشاط دارد و این ، شخص ریاکار است که به هنگام خلوت با پروردگار بی حال است ، اما در حضور مردم گمراهانه به نماز و نیایش می پردازد و نمازی دراز می گزارد.
۱۲دوری از طمع . داشتن آز و طمع و چشم دوختن به آنچه که دست مردم است از عمده ترین رذایل نفسانی و منشأ بسیاری از مفاصد اخلاقی و اجتماعی است ؛ زیرا این صفت رذیله و این خصلت نکوهیده و ذمیمه موجب خفت و خواری و بی مقداری انسان و باعث حسادت ، عداوت ، بدگویی از مردم ، رسوایی و بالاخره مداهنه و تملق برای اهل معصیت می شود و تخم نفاق در دل می افکند و جلوی امربه معروف و نهی از منکر را می گیرد.
و از امام ابوعبدالله الصادق(ع) سوال شد که چه چیز ایمان را در دل بنده خدا ثابت نگاه می دارد ؟ فرمود : ورق . و سوال شد که چه چیز انسان را از حریم ایمان خارج می کند ؟ فرمود : طمع.۱

نشانه های دیگر
یعمل الاعمال الصالحه وهو علی وجل ، یمسی و همه الشکر و یصبح و همه الذکر ، یبیت حذراً و یصبح فرحا ، حذراً لما حذر من الغفله و فرحاً بما اصاب من الفضل و الرجمه.

اعمال صالح و کارهای شایسته انجام می دهد در حالی که خوف دارد . شامگاه فرا می رسد و او می کوشد که سپاس خدا را بگزارد و با مداد می شود در حالی که هدفش یادخداست ، شب می رسد در حالی که بیمناک است و روز روشن می شود در حالی که شادمان است ؛ بیمناک از غفلت و شادمان به آن فضل ورحتمی که به وی رسیده است .
مؤمن و متقی ، انفاق و احسان می کند درحالی که خوف او را فرا می گیرد و از آن بیم دارد که مبادا اعملش خالص برای خدا و به دور از ریا و ناخالصیهای دیگر – آن طور که خداوند می خواهد – نباشد؛ چرا که شرایط عبادات و فرایض دینی دو گونه اند : شرایط صحت و شرایط قبولی، فراهم کردن شرایط صحت از تأمین شرایط قبولی آسانتر است ،

و چه بسا عملی به طور صحیح انجام بگیرد اما به علت نداشتن شرایط پذیرش ، در پیشگاه الهی رد شود.
امام سجاد (ع) که به عزم حج و انجام مناسک آن حرکت می فرمود و آماده تلبیه می گردید و می خواست «‌لبیک »‌بگوید ، تنش می لرزید و صدایش می برید و گاهی بیهوش می افتاد و می فرمود : چگونه لبیک بگویم حال آنکه از آن بیم دارد که جواب رد بشنوم و عبادتم مقبول درگاه ربوبی قرار نگیرد؟
امام (ع) در این قسمت از بیان نشانه های پارسایان ضمن اشاره به خوفی که در ابعاد گوناگون برایشان چیره است به چند حالت و خصوصیت آن نیز اشاره می فرماید که عبارتند از : حالت شکر و سپاس در پایان هر روز ، ذکر و یاد خدا در هر بامداد ،‌نگرانی از غلبه غفلت و بی خبری ،‌شادمانی و خرسندی خاطر از فضل و احسان و رحمت خداوندی .

حالت شکر و سپاس
فردمؤمن و انسان با تقوی کاملاً توجه دارد که در لحظه لحظه زندگی و در عرصه حیات ، بویژه در طول روز، با تلاش و کوشش خود غرق در نعمتهای بی پایان خداوندی است . شخص با ایمان و متقی ، همه خیرات و نیکیها و تمام موفقیتها را از سوی پروردگار و از عنایات او می داند ، همچنانکه کلیه تلخیها و ناکامیها را از سوی خود معلول نقصان تدبیر و فکر خویشتن تلقی می کند؛ لذا درهر حال شاکر و سپاسگزار است – چه کامروا باشد و موفق یا ناکام باشد وغیر موفق .
اصولاً مقام شکر، از مقامات عالیه برای عارفان الهی است و خداون در قرآن کریم سپاسگزاران را مکرراً ستوده است.مقام شکر در قرآن از دو نظر قابل توجه است :‌اول اینکه خداوند خود را با صفت شاکر و شکور توصیف فرموده و شکرگزاری را از خلاق ربوبی دانسته : و الله شکور حلیم.۱ و چه خلقی از این والاتر و ارجمندتر تواند بود که آن از اخلاق الله شمرده شده است ؛ دوم اینکه خداوند افزونی نعمتهایش را در صورت شکرگزاری بندگانش به طور مطلق و بدون استثناء وعده داده است ( لئن شکرتم لازیدنکم). در حالی که بی نیاز کردن بندگانش را اجابت فرمودن ، روزی دادن ، بخشیدن ، پذیرش توبه رابه طور مقید و وبا استثنا وعده فرموده است .

یادخدا
پرواپیشگان هر بامداد یاد خدا می کنند و با در نظر گرفتن او به کار روزانه می پردازند تا هر عمل و کاری برای خدا و هر سعی و کوششی فراهم کننده رضا و خشنودی او باشد . ذکر خدا و همیشه به یاد او بودن از خصلتهای ویژه مؤمنان راستین است واز مقامات عالی عارفان.
مقصود از ذکر ، اعم از ذکر و یاد قلبی و زبانی است ،‌زیرا همچنانکه دل انسان نباید از یاد خدا غافل باشد . زبان او نیز باید همیشه به یاد و ذکر او بچرخد ، این خود مقدمه ای است برای ذکر قلبی. و شاید مقصود از ذکر آشکار و نهان که در برخی روایات آمده همین باشد که ذکر قلبی پنهان است و ذکر زبانی آشکار و خداوند منافقان را نکوهش کرده که انان کمتر به یاد خدا هستند.

اما مؤمنان و متقیان همیشه ، در آشکار و نهان و به دل و به زبان ، به یاد خدا هستند و به همین جهت بیش از همه عظمت ، قدرت و شکوه هستی خداوندی را درک می کنند به هر حال ، ذکر خدا و یاد او کردن بزرگترین عبادت است (ولذکرالله اکبر). امام صادق (ع) فرمود : کسی که در میان مردم غافل به یاد خدا باشد همانند جنگجویی است که در میان یک لشکر غافل بسر می برد.

شب بانگرانی سربربالین می نهند و روز، شادمان از فضل و رحمت الهی اند.
پارسایان شب هنگام که می خواهند به استراحت بپردازند خوف از آن دارند که خستگی بر آ‌نها چیره گردد و آنان را دچار غفلت نماید ودر نتیجه عوض اینکه پاسی از شب را برای تهجد و عبادت خدا بیدار بمانند به غفلت و بی خبری بگذرانند ؛‌اما روز از اینکه از فضل و احسان و مرحمت خداوندی بهره مندند ، شاد و خرسند در نظر می رسند.

این دو خصلت در حقیقت به همان دو خصلت خوف و رجا بر می گردد که امام آنها را از فضایل و خصال برجسته متقیان برشمرده است : اولی از مصادیق و موارد خوفی است که در سطح کلی بر متقی چیره می شود ودومی مصداق روح رجا و امید:‌
امام صادق (ع) فرمود : پدرم می فرمود هیچ بنده با ایمانی نیست مگر آنکه در دل او دو نور است : نور بیم و نور امید، که اگر وزن و سنجیده شوند یکی بر دیگری رجحان ندارد و یکی زیادتر از دیگری نیست.۱

و امام ابوعبدالله جعفر بن محمد (ع) ، فرمود :
حسن الظن بالله ان لاترجوالا الله و لا تخاف الاذنبک .
حسن ظن به خدا همین است که جز به او امید نداشته باشی و جز از گناهت نترسی.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.