مقاله ادله لزوم معاد


در حال بارگذاری
17 سپتامبر 2024
فایل ورد و پاورپوینت
2120
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله ادله لزوم معاد دارای ۲۲۰ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله ادله لزوم معاد  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله ادله لزوم معاد،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله ادله لزوم معاد :

ادله لزوم معاد
اعتقاد به مسئله قیامت ومعاد از آن نظر که فطری است و با ضمیر انسانها سروکار دارد، همه اقوام و ملتها بدان معتقدند اگر چه نحوه اعتقاد به آن در میان گروههای فکری براساس اختلاف فرهنگ و بینش، مختلف می باشد ولی بصورت کلی همگان این اصل را پذیرفته‌اند که روز حسابی خواهد بود وانسان با مردن فانی نمی‌شود.
بقول مرحوم «شبر» در کتاب «حق الیقین» آیا عاقلی را دیده‌اید که اصل معاد را انکار کند؟ و اما دلائلی را که از نقل آنها به این نتیجه می‌رسیم که قیامت یک اصل اجتناب ناپذیر و حتمی است از این قرار است:
۱- اقتضای عدل پروردگار:

من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعلیها و ما ربک بظلام للعبید «فصلت»
کسیکه عمل شایسته انجام دهد به نفع خود کرده وکسیکه بدی کند به ضرر خود قدم برداشته و پروردگار توبه بندگان خود ستمکار نیست.
در این جهان پهناور افراد زیادی را دیده و می‌بینیم که از آزادی واختیار خدادادی خویش سوء استفاده نموده واز قدرت و امکانات خود به ضرر همنوعانشان اقدام به ظلم و بیدادگری می‌نمایند و در راه منافع شخصی وامیال نفسانی هیچ ظلمی را فروگذار نمی‌کنند، و در مقابل حق خواهان مبارز و انسانهای آزاده تا جائی که قدرت دارند دست به خونریزی و تعدی می‌زنند، و با ملتهائی که تحت ستم استعمار آنان نمیردند و با آنان سرسازش ندارند بافجیعترین وضعی برخورد می‌کنند.
۲- مقتضای حکمت پروردگار:

ان ربک هو ربک هو یخشرهم، انه حکیم علیم «حجر ۲۵»
ومسلم است که خدای تو گذشتگان و آیندگان را در روز قیامت محشور وجمع می‌کند، زیرا او حکیم وداناست.
همچنانکه دربحث توحید وخداشناسی و نیز خلقت عالم در جای خودش گفته شده و ثابت است که خداوند حکیم است یعنی هر کاری را بجا وبمورد وبهترین صورت انجام می‌دهد، در مورد انسان نیز خداوند او را در این مزرعه دنیا آفریده و مایحتاج زندگی وخلقتش را بوی عنایت فرموده ونیز راهنمائیش کرده تا در این کشتزار زندگی به فعالیت و کشت و زرع و عمل نیک بپردازد، و به امید فصل بهار « روزجزا» زحمت دنیا را تحمل نماید، حال اگر بدنبال این دنیای پر از رنج و سرمای زمستانی، بهاری نباشد تا انسان حاصل دسترنجش را ببیند، آیا با حکمت خداوندی سازگار خواهد بود. هرگز.
۳- مقتضای تکامل

یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه « انشقاق»
ای بشر تو اکنون با جدیت فراوان در این دنیا گام بر‌می‌داری تا در آن جهان بلقاء پروردگار نائل گردی.
همچنانکه می‌دانیم خداوند در این جهان هیچ چیز را عبث وبیهوده نیافریده است، زیرا از حکیم کار عبث محال است، و مسلم است که در این خلقت عظیم واین جهان پهناور با این نظم ودقت هدف و منظوری عالی در نظر گرفته شده است، آیا می توان باور کرد که منظور از آفرینش این جهان همین است که انسانهائی برای چند صباحی به این دنیای پر از درد و رنج بیایند و چند روزی مصائب ناگوار را بچشند و سپس بمیرند و از این جهان بروند و دیگر حیات و رستاخیزی و سئوال و جوابی نباشد!!
اگر چنین باشد این همان کار عبثی است که حکیم هرگز مرتکبش نمی‌شود.

آنچه را می‌بینیم و تاریخ بما می‌گوید اینست که : هدف از آفرینش انسان این بوده وهست که بکمال برسد چنانکه تمام موجودات مختلف این جهان طبق برنامه خاصی از نقطه‌ای بسوی کمال در حرکتند، انسان نیز که گل سرسبد موجودات است از صورتهای ناقص بسوی کمال سیر می‌کند.
و بدء خلق الانسان من طین «سجده۷»
و خداوند آفرینش انسان را از خاک آغاز فرمود.

بنابراین همانطوری که آدمی جمیع مراحل تکامل را که در قلمرو حرکت جوهری او قرار دارد از قبیل تکامل جمادی ونباتی وحیوانی طی نموده و بمرحله انسانیت رسیده است ،همینطور بایستی متوجه جهان دیگر گشته، واز مرحله فعلیت ارتقاء یابد و به خدائی که غایت ومنتهی الیه حرکات وآرزوهاست برسد.
‌و ان الی ربک المنتهی «نجم ۴۲»
و بالاخره پایان شما بسوی پروردگار متعال خواهد بود.
و صدرالمتألهین فیلسوف فقید اسلامی، در این باره می‌فرماید:

انسان طبعاً بسوی کمال ومعنویت می‌رود و فطرتاً می‌خواهد تا به مبدأ فعال «پروردگار متعال» نزدیک شده و در نتیجه زندگی مطلوب و مالامال از معنویت را شروع کند، لیکن چنین زندگی‌ای ، در این دنیا و این سرای فانی میسر نبوده، وجهان آخرت است که: زمینه چنین مطلوبی است.
و نکته دیگر اینکه همان انگیزه حب بقاء که جزء سرشت و فطرت انسان است نیز در این عالم زمینه‌ای ندارد پس باید این انسان در آخرت به لقاء الهی برسد که : از مطلوبترین کمالات اوست.

انگیزه‌های انکار معاد
۱- گریز از مسؤولیت
گاهی انسان می‌خواهد ازدرخت یا زمینی دربیابان استفاده کند، وجدان اخلاقی و روح تقوا به اومی‌گوید این کار را نکن که صاحبش راضی نیست. او برای اینکه سر وجدان خود کلاهی بگذارد، می‌گوید: این زمینها و درختها که مالک ندارند، تا راه را برای استفاده خود باز کند. و یا مثلاً می‌گوید: فلان انسان به قدری شخص ناروائی است که اساساً غیبت ندارد. تا بتواند هر چه دلش می‌خواهد نثار کند.

قرآن می‌فرماید: انسان می‌خواهد برای فساد وعیاشی راههای جلو خویش را باز کند می‌گوید قیامتی نیست تا بتواند هرکاری می‌خواهد انجام دهد.
«یرید الانسان لیفجر امامه یسئل ایان یوم القیمه»
گاهی می‌خواهد به زنان ودختران مردم نگاه کند، می‌گوید: همه خواهر و برادریم تا راحت نگاه کند وگاهی که می‌ترسد با طاغوت درگیر شود، می‌گوید:باید تقیه کرد. و گاهی که قاطعیت کافی ندارد، می‌گوید: باید با مردم مدارا نمود آری انسان چنان قدرت توجیه داردکه خود او هم بطورناخودآگاه متوجه نیست ما این انگیز‌ه‌ها را که ریشه روانی دارد به نام گریز از مسئوولیت نام نهادیم.

۲- عدم ایمان به قدرت و علم خدا
مخالفان و منکران معاد هیچ دلیل وبرهان علمی برای خود ندارند بلکه تنها زنده‌شدن را یک استبعاد می‌دانند که ما نمونه‌های آنرا در اینجا می‌آوریم قرآن می‌فرماید: «و ما لهم بذلک من علم ان هم الا یظنون» کسانی که منکر معاد هستند هیچگونه دلیل علمی ندارند تنها با خیال و گمان حرفهائی می‌زنند.
در آیه دیگر می‌خوانیم « زعم الذین کفروا ان لن یبعثوا»‌کفار گمان دارند که بعد از مرگ زنده نمی‌شوند.
در جای دیگر می‌خوانیم : «ء اذا ضللنا فی الارض ءانا لفی خلق جدید».

آیا هرگاه ما مرده وپوسیده شدیم وذرات بدن ما در زمین پراکنده وگم شد دوباره آفریده می‌شویم؟!!
ودر سوره‌های مومنون آیه ۳۵ و۸۲ وسوره نمل آیه ۶۷ و سوره صافات آیه ۱۶ و۵۳ ودر سوره ق آیه ۳ ودر سوره واقعه آیه ۴۷ نیز کلام مخالفان را (البته با تفاوت) اینچنین بیان می‌کند «ءاذا کنا تراباً ءانا لفی خلق جدید؟» آیا هرگاه ما بعداز مرگ پوسیده وخاک شدیم باز هم زنده می‌شویم؟!
توجه می‌فرمائید که،تمام گفته‌های مخالفان در قالب استبعاد براینکه چطور می‌شود؟ ومگر می‌شود؟ مطرح است.
لیکن قرآن هم جوابهای روشنی به آنها می‌دهد و در اینجا حدیثی را اضافه می‌کنیم که رسولخدا صلی الله علیه و آله فرمود: «اذا رأیتم الربیع فاکثروا ذکرالنشور» هر گاه فصل بهار را مشاهده می‌کنید زیاد به یاد زنده شدن خودتان باشید.

آیات قرآن هم مکرر این مسأله را دنبال می‌کند که زنده شدن مردگان چیزی است مثل زنده شدن زمین ودرختان.
بد نیست به سراغ شعری از مثنوی برویم.
این بهار نوز بعد برگ ریز
هست برهان بر وجود رستخیز

دربهاران سرها پیدا شود
هر چه خورده است این زمین رسوا شود

آری دلیل انکار معاد همان است که انسان ایمان به قدرت خداوند ندارد ولذا قرآن برای مخالفان نمونه‌هائی از قدرت الهی را نقل می‌کند و می‌فرماید همان قدرتی که ترا ساخت می‌تواند متلاشی کرده و دوباره از نو بسازد و ناگفته پیدا است که متلاشی کردن از اصل آفریدن آسان‌تر است (گر چه برای خدا هیچ کاری مشکل نیست).
بهانه دیگر

بهانه دیگر مخالفان معاد این بودکه زمان قیامت چه وقت است؟
در سوره اسراء می‌خوانیم که پس از شنیدن جوابهائی از رسولخدا صلی الله علیه و آله به جای قبول کردن با تعجب و مسخره سر خود را تکان داده و می‌گفتند: قیامت چه وقت است؟ « ویقولون متی هو» غافل ازآنکه تاریخ وقوع قیامت را جز خدا کسی نمی‌داند ولی ندانستن تاریخ هرگز دلیل انکارنیست آیا اگر کسی ساعت مردن خود را نداند باید اصل مردن را انکار کند؟.

یکی دیگر ازبهانه‌ها این بود که می‌گفتند اگر خداوند مردگان را زنده می‌کند پس تو همین الان پدران ما را زنده کن «قالوا ائتوا بابائنا».
ودرجای دیگر می‌خوانیم که می‌گفتند «فاتوا بابائنا ان کنتم صادقین» اگر شما راست می‌گوئید که قیامتی هست پدران ما را همین الان زنده نمائید.
راستی که چه تقاضائی داشتند!! انسان اگر بنای لجاجت نداشته باشد همین خواب وبیداری خود وبرگهای تازه و نو درختان برای قبول کردنش کافی است و اگر بنای لجاجت داشته باشد برفرض پدرش هم زنده شود می‌گوید: اجداد مرا زنده کن و سپس می‌گوید خود ما را جوان کن وبالأخره تقاضای بهم ریختن دستگاه آفرینش می‌کند و آخر هم ایمان نمی‌‌آورد!!

مگر در قرآن نمی‌خوانیم که نزد پیامبر بزرگوار آمدند و گفتند: اگر می‌خواهی ما به توایمان بیاوریم کرات آسمانی را بر زمین فرو فرست خداوند را به صورت جسم نزد ما احضار کن، ماه را دونیم کن از همین کوه آنهم همین الآن شتر زنده بیرون بیاور.
غافل از آنکه وظیفه پیامبران عزیزبیان استدلال و نشان دادن نمونه‌هائی از قدرت الهی است و گرنه دنیا سالن نمایشگاه و دستگاه هستی در قلمرو هوسهای این و آن نیست.

مگر بعد از دونیم شدن ماه به جای ایمان نگفتند که اینها همه سحر است؟! مگر حضرت عیسی علیه‌السلام که مرده زنده می‌کرد توانست همه مردم را تسلیم قدرت خدا کند؟ مگر بخاطر ایمان این و آن می‎توان نظام هستی را بهم و چرخ طبیعت را به عقب برگرداند؟! و مگر خداوند جسم است تا نزد این و آن احضار شود این بحث را با آیه‌ای از قرآن به پایان می‌رسانیم.

خداوند در سوره بنی اسرائیل در پاسخ کسانی که زنده شدن مردگان را کارناشدنی می‌پندارند چنین می‌فرماید:
«اولم یروا ان الله الذی خلق السموات والارض قادر علی ان یخلق مثلهم و جعل لهم اجلا لا ریب فیه فابی الظالمون الا کفوراً»
مگر نمی‌دانند خدائی که آسمانها و زمین را آفریده می‌تواند مانند آنها را نیز بیافریند برای این مردم مدتی قرار داده که تردید نیست ولی ستمگران جز انکار کاری نمی‌کنند.
کوتاه سخن آنکه اگر ایمان مردم نیاز به معجزه دارد که انبیاء آوردند و اگر ایمان هر فردی مستلزم بهم ریختن نظام آفرینش است که هرگز انبیاء تسلیم امیال یک عده هوسران و لجوج نخواهند شد.

برزخ
حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون،لعلی اعمل صالحاً فیما ترکت کلا انها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون
تا اینکه یکی از آنها را مرگ فرا می رسد بخاطر تحسر و پشیمانی می‌گوید خدایا مرا بدنیا برگردان تا اعمال صالح راکه «با غفلت» ترک کرده‌ام انجام دهم جواب رد و نفی می‌شنود زیرا این سخن بخاطر شدت تحسر است وپس از این برزخی است تا روز بعث وبرانگیخته شدن قیامت. «مومنون۱۰۰»
برزخ در لغت:

برزخ حائل و فاصله بین دو چیز را گویند و گفته شده است که اصلش برزه بوده،سپس معرب شده و برزخ در قیامت حائل است بین انسان تا زمان رسیدن به منازل رفیع آخرت، و نیز گفته شده است که برزخ حدفاصل از زمان مرگ تا روز قیامت است.
قاموس قرآن: برزخ واسطه وحائل بین دو چیز است: عالم مرگ را برزخ گوئیم، چون میان دنیا و آخرت واسطه است.
و بالاخره معنای لغوی برزخ روشن است که در عرف لغت اگر شیئی میان دو شیئی دیگر حائل وفاصله بشود آنرا برزخ می‌گویند، مثل پلی که دو طرف رودخانه را بهم ربط می‌دهد ،یا فاصله زمانی که دوزمان را به یکدیگر ربط می‌دهد، درقرآن مجید در دو سه مورد لغت برزخ استعمال شده است از این قبیل:
مرج البحرین یلتقیان، بینهما برزخ لایبقیان «رحمان ۲۰»

دو دریا را بهم امیخت ومیان آن دو دریا برزخ و فاصله‌ای است که تجاوز بحدود یکدیگر نمی‌کنند.
و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون «مومنون ۱۰۰»
و از حین مرگ تا روزیکه برانگیخته شوند،برزخ وفاصله ایست.

آن آیه‌ای که با لغت برزخ و به همین معنای مورد نظر و موردبحث آمده‌است و بخاطر همین هم به این فاصله «برزخ» گفته‌اند،همین آیه اخیر است.
منظور از برزخ در آیه اول فاصله بین دو دریاست و آیه دوم فاصله مرگ تا برانگیختن در قیامت است بعضی از موقعیکه انسان وارد قبر می‌شود تا آن هنگام که از قبر بیرون می‌آید،نظر باینکه لفظ برزخ به معنای همین زندگی قبر،اختصاص یافته، وقتی این لفظ را استعمال می‌کنیم،معنایش همینگونه تصور می‌شود
سئل الصادق علیه‌السلام من البرزخ قال: القبرمن حین موته الی یوم القیمه

وقتی از امام صادق علیه‌السلام می‌پرسند که برزخ چگونه است؟ می‌فرماید: از هنگام مرگ تا هنگامیکه سر از قبر برمی‌آوریم. «کفایه للموحدین ج۲»
بنابراین: برزخ بدو معنی آمده است ۱- مقصود از برزخ قبر باشد زیرا: حائل بین میت و اهل دنیاست ۲- برزخ را فاصله مرگ تا قیامت معنی کنیم.
شاهد معنای اول جمله نهج البلاغه است: سلکوا فی بطون البرزخ
در درون قبر‌ها خزیده‌اند. «نهج البلاغه خطبه ۲۲۱»
جمله دیگری از نهج‌ البلاغه که برزخ را معنی قبر نموده است:
فکانما اطلعوا غیوب اهل البرزخ فی طول الاقامه فیه

…پس گویا مثل اینست که اطلاع دارند از پوشیدگیهائیکه بر اهل قبول می‌گذرد که از دیده ما پوشیده است، در مدت اقامتشان در قبرها، «نهج البلاغه خطبه۲۲۲»
تا اینجا از تعریف لغات برزخ به این نتیجه رسیدیم که:برزخ برای انسان عالمی است که وی درآنجا حیات وزندگی دارد و زمان آن، حد فاصل از زمان مرگ تا نفخ صور و قیام قیامت، ومکان آن قبر می‌باشد خوشی وناخوشی آن عالم هم براساس عملی است که در دنیا انجام داده است.
تفسیر قمی:

البرزخ هو امر بین امرین و هوالثواب والعقاب بین الدنیا و الاخره
برزخ: شیئی است که بین دوشیئی دیگر قرار می‌گیرد و آن ثواب و عقاب بین دنیا و آخرت است.
عالم قبر همان عالم برزخ است
در روایات وارده از معصومین سلام الله علیهم اجمعین از عالم برزخ با لفظ « قبر» یاد شده وجز روایات معدودی در بقیه روایات با کلمه «قبر» به نظام برزخی اشاره شده است و اکثر مسائل مربوط به قبر در حقیقت مسائل برزخ است. به این معنی که کلمه «قبر» در اکثر موارد به معنی «برزخ» است ودر بعضی موارد منظور از کلمه «قبر» قبر مادی و خاکی است.

در خصال، با سند مذکور از زهری نقل می‌کند که: حضرت علی‌ابن حسین ابن‌علی ابن ابیطالب سلام‌الله علیهم اجمعین فرمود: سخت‌ترین ساعتها برای فرزندآدم سه ساعت است. ساعت اول ساعتی است که در آن ملک الموت را می‌بیند. و دوم ساعتی است که درآن از قبر خود بر می‌خیزد وسوم ساعتی است که در برابر خدای تبارک وتعالی می‌ایستد که یا به سوی بهشت است و یا به سوی آتش. سپس فرمود: ای فرزند آدم، اگر هنگام مرگ نجات یافتی، پس راحت ورها شدی و الا به هلاکت رسیدی. وای فرزند آدم، اگر در موقعی که به قبر خود گذاشته می‌شوی نجات یافتی، خلاص شدی و به سعادت رسیدی والا به هلاکت افتادی. واگر هنگامی که انسانها بر صراط امر می‌شوند نجات یافتی، راحت وخلاص شدی و الا به هلاکت رسیدی. و اگر در ان هنگام که انسانها در برابر پروردگار قرار می‌گیرند نجات یافتی ،به سعادت رسیده و رها شدی والا به هلاکت افتادی.

سپس آن حضرت آیه « و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون» را تلاوت نمود وفرمود: این همان قبر است و حقیقت اینست که برای آنان (اهل ضلال) در قبر معیشت سختی بوده ودر مضیقه و فشار خواهند بود. قسم بخدای متعال که قبر یا روضه‌ای از ریاض بهشت ویا جایگاه پستی از جایگاههای پست آتش است. سپس آنحضرت به شخصی از حاضرین در آن مجلس روی آورد و فرمود:آنکه ساکن آسمان است ساکن جنت را از ساکن آتش تمیز داده و می‌شناسد، پس حال تو از کدامین هستی؟ واز این دومنزل، منزل تو کدامست؟

این روایت با اینکه طولانی است و می‌شد بقطعه‌ای از آن که شاهد گفتار ما بود اشاره بکنیم، برای این جهت از اول تا آخر در اینجا آوردیم که به این حقیقت پی برده و متوجه باشند که بعد از مرگ هم راه و حرکت ومشکلات و سختیها و خطرات آن تا جائی که انسانها به لقاء برسند وجود دارد. پیداست که این مسئله منافاتی با این ندارد که اهل هدایت و آنانی که در زندگی دنیوی در صراط مستقیم وراه درست بوده‌اند در ادامه راه و حرکت هم محفوظ از خطرات بوده ونجات پیدا می‌کنند. – یثبت الله الذین امنوا بالقول الثابت فی الحیوه الدنیا و فی الاخره.

اصل منظور ما از آوردن این روایت، قسمت آخر آنست که می‌گوید: سپس آن حضرت آیه « ومن ورائهم برزخ الی یوم یبعثون» را تلاوت نمود وفرمود : این همان (قبر) است، یعنی مراد از (برزخ) در این آیه همان (قبر) می‌باشد.
می‌بینیم امام (ع) (برزخ) را به (قبر) تفسیر می‌فرماید و معلوم می‌شود که (قبر) و عالم قبر که در روایات آمده است اشاره به عالم برزخ بوده و مسائل مربوط به (قبر) در حقیقت مسائل عالم برزخ است. مسائلی که از قبیل سئوال و جواب و نعمت وعذاب و نظائر اینها،نه مسائل و احکامی که به قبر مادی مربوط است.
مخصوصاً توضیح بعدی آنحضرت که می‌فرماید:

« والله ان القبر لروضه من ریاض الجنه و حفره من حفر النار»
بعد از جمله «هوالقبر» مسائل زیادی را روشن می‌کند،زیرا جمله « القبر روضه من ریاض الجنه او حفره من حفر النار» جمله‌ای است که در روایات زیادی آمده است و بیان امام در اینجا بخوبی دلیل بر اینست که هرجا این جمله در خصوص قبر آمده است، منظور همان برزخ است ودر حقیقت عالم برزخ هر انسانی،و به تعبیر دیگر، جای هر انسانی در عالم برزخ یا روضه ای از ریاض جنت است و یا حفره ای از حفره‌های آتش
قبر برزخی با قبر خاکی بی‌ارتباط نیست

البته به این حقیقت هم باید توجه داشته باشیم که اگر چه منظور از (قبر) در اکثر موارد همان برزخ است و آنچه از مسائل برای انسان در (قبر) بیان شده است در حقیقت مسائل انسان در (برزخ) است، ولی با اینهمه ارتباط خاصی بین قبر برزخی و قبرخاکی، یعنی بین روح انسان در برزخ و بین بدن مادی او در قبر خاکی وجود دارد. به بیان دیگر، عالم خاص هر انسانی در برزخ که قبرحقیقی و قبر برزخی وجایگاه روح است،با آنجا که جایگاه بدن مادی او است و همان قبر مادی است ارتباط بخصوصی دارد.

این ارتباط، در اصل از ارتباط روح وبدن مادی که در طول زندگی دنیوی با یکدیگر یک نوع اتحاد وارتباط داشتند،سرچمشه می‌گیرد. به این معنی که یک ارتباط تکوینی واقعی در زندگی دنیوی و در دوران تعلق روح به بدن، بین روح و بدن مادی وجود دارد که با انقطاع روح از بدن و با قطع تعلق از آن بکلی از بین نمی‌رود و بلکه بعد از انقطاع روح هم این ارتباط در حد پائین‌تری که بصورت یک نوع سنخیت ورابطه عینی و تکوینی است بین این دو وجود دارد. البته نه در حدی که در زندگی دنیوی و در دوران تعلق روح به بدن بود و نه با آن کیفیت و کمیت، بلکه در حد ضعیف تر و با کم وکیف و صورت دیگر.اینطور نیست که بعد از انقطاع روح از بدن مادی و بعد از قرارگرفتن روح در عالم برزخ و در قبر برزخی هیچ سنخیت و ارتباطی بین روح وبدن مادی وجود نداشته باشد و نسبت روح به بدن مادی خود مانند نسبت آن به موجودات دیگر باشد. پیدا است که این ارتباط و سنخیت تکوینی حتی با تبدیل بدن مادی به ذرات خاکی و ارضی هم از بین نمی‌رود و بین روح وذرات بدنی او هم این ارتباط وسنخیت وجود دارد.

این سنخیت خاص واین ارتباط تکوینی عینی، در حقیقت یک نوع رشته ارتباطی است بین روح که در قبر برزخی است وبین بدن مادی که در قبر خاکی است.
در نتیجه، نقطه‌ای که بدن مادی آنجا است، یعنی (قبرخاکی) با عالم برزخی روح ارتباطی دارد که نقطه‌های دیگر و جاها ومکانهای دیگر، آن ارتباط را ندارد. و همچنین روح هر انسانی در عین اینکه در عالم برزخ ودر عالمی که فوق ماده و زمان و مکان است و محیط بعالم ماده است و به یک نظر نسبت آن به همه نظام مادی یکی است، قرار گرفته است،در عین حال بلحاظ همین ارتباط وسنخیت،ارتباط بخصوص و توجه خاصی به بدن مادی و به نقطه‌ای که بدن درآن نقطه است دارد که به جاهای دیگر وبه نقطه‌های دیگر آن ارتباط و توجه را ندارد.

براساس همین ارتباط تکوینی بین روح وبدن و بین قبر برزخی و قبر خاکی،دستورات واحکام خاصی از مستحبات در متون اسلامی وجود دارد، دستورات و احکامی که متوجه بدن مادی بعد از مرگ وقبر خاکی است. مانند دستورات و احکام مربوط به حمل جنازه میت و کیفیت آن و غسل وکیفیت آن وکفن وجزئیات آن و دفن و خصوصیات آن، ونیز دستورات واحکامی که بعد از دفن هست و مربوط به قبر خاکی است.مانند لزوم مراعات حرمت قبور و حرمت نبش قبور و استحباب زیارت قبور واستحباب دعا و طلب رحمت ومغفرت در سرقبور و نظائر اینها.

ودر این موارد است که کلمه (قبر) در روایات و بیانات معصومین سلام الله علیهم اجمعین به معنی قبر مادی و خاکی آمده است و با کلمه ( قبر) به قبر خاکی اشاره شده است.
البته قرائن کلامی در همه روایات موجود بوده و به خوبی روشنگر اینست که منظور از کلمه «قبر» قبر برزخی است و یا قبر مادی و خاکی.
موقعیت انسان در قرارگاه برزخ

قبول موجودیت برزخ و اینکه از پیش جایگاه پاکان وبدکاران درآن جهان آماده شده،یک اندیشه‌ی مستند مذهبی تلقی می‌شود، محل تردید نیست که پس از مرگ ارواح انسانها یعنی تنها چیزی که در وجود او اصالت دارد،به آن فضای بیکران و جهان بزرگ غیرمادی منتقل می‌گردد.

حدفاصل بین دوچیز را در لغت عرب «برزخ» می‌گویند، و چون عالم پس از مرگ حد فاصل میان حیات موقت و زودگذر دنیا، و زندگی جاودان آخرت است، ازآن به نام برزخ یاد شده ،و زندگی در آنجا به نحوی شکل می‌گیرد که دیگر روح از قید و بندهای جسمانی رها گردیده است، در این جایگاه بی‌زمان و مکان که شهوات نفسانی برای روح ایجاد مزاحمت نمی کنند، افق دیدآدمی به گونه‌ای وسعت می‌یابد که آمادگی برای حضور در هر صحنه‌ای را خواهد یافت، همچنانکه در عالم رؤیا یا زمان ومکان برای انسان مطرح نیست، و او می‌تواند در یک لحظه همه جا را در نوردد و مورد بازدید خود قرار دهد.

قرآن می‌‌فرماید:
« و از این پس تا روز رستاخیز جهان برزخ است.» «مومنون، ۱۰۰»
قرآن کریم کیفیت حال شهداء را پس ازمرگ بیان می‌دارد:
« تصور نکنید کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده‌اند آنان زنده‌اند و در نزد پروردگار خود روزی می‌خورند.» «آل عمران ۱۶۹»
همچنین پیش از وقوع رستاخیز قرآن کیفر دوزخیان را گوشزد کرده و می‌فرماید:
«هم اکنون دوزخ کافران را احاطه کرده است.» «توبه ۴۹»

پس از مرگ ارواح نیکوکاران ازاینکه از قفس تنگ و محدود دنیا آزاد گشته و در عرصه‌ی جولایتناهی به پرواز درآمده‌اند،غرق شادی و سرورند، ارواح پرهیزکاران عالیرتبه در سیرصعودی خود افقهای محدود زمان و مکان و حد و مرز را نخواهند داشت،و بنابر رتبه‌ی خود،درجه و منزلت مخصوص دارند، که از وصول به آن مقام والا شادمانند، و به سادگی همه جا راه می‌یابند، ومناظر پرشکوه و دل انگیزی در برابرشان قرار می‌گیرد، و چشم‌های آنها شاهد سرچشمه‌های نیالوده و جاودانه‌ای خواهد بود که زیبائیهای دنیا در مقابل آن ها بسیار بی‌ارزش وناچیز است.

در این عرصه دیگر آن تن فرسوده و سنگین مادی را با خود ندارند که اورا پای بند محدودیت خود کند، وسیمای شکسته ورنجور پیری نیست تا اورا دچار رنج وعذاب سازد.
درآنجا برای بندگان صالح خدا هرچه هست زیبائی ونورانیت و جاذبه‌های عشق و محبت و الفت ومهر است، ودوستی خالص و بی ریا با بندگان خدا واولیاء او است.
قرآن به انسانهائی که درحیات دنیا اطاعت از اوامر الهی را شیوه‌ی خود ساخته‌اند،مژده می‌دهد که آنها را با اولیاء خاص خود قرین و همنشین خواهد نمود، این است مژده‌ی الهی:

« آنانکه دستورات و فرامین خدا ورسول را اطاعت کنند،با کسانی که خداوند به آنها لطف وعنایت کامل فرموده یعنی با پیامبران و صدیقان وشهیدان،ونیکوکاران همنشین ومحشور خواهند شد، و اینان چه گرانقدر و ارزنده رفیقانی هستند.»
یکی از یاران امام صادق (ع) نقل می‌کند که روزی درمحضر آنحضرت این سوال را طرح کردم و گفتم:
« ای فرزند پیامبر خدا آیا انسان با ایمان وپرهیزکار درآستانه‌ی مرگ از اینکه روحش گرفته شود اکراه دارد؟
حضرت پاسخ داد:هرگز، هنگامی که پیک مرگ برای گرفتن روحش درمی‌رسد، او ابتدا دچار تشویش و اضطراب می شود و به دنبال آن فرشته‌ی خدا به اودلداری می‌دهد و می‌گوید: ای ولی خدا آشفته خاطرمباش سوگندبه پروردگاری که محمد (ص) را به رسالت برانگیخت، ما برای تو از پدر مهربانتریم، دیدگانت را بگشای وبنگر.
آنگاه رسول خدا ودیگر اولیاء دین در برابر او مجسم می‌گردند، و اینجا است که فرشته‌ی قبض ارواح خطاب به آن انسان پاکدل می‌گوید:این پیامبر و رهبران دینند که مونس وهمنشینان تو خواهند بود.

محتضر دیدگانش را می‌گشاید و صدای نداگری از جانب حق می‌شنودکه او را چنین می‌خواند:
ای نفسی که در پناه محمد (ص) و خاندان مطهرش آرامش یافتی، به سوی پروردگارت بازگرد، تو ولایت امامان را بر حق را پذیرفتی و بدین سبب شادمانی، مطمئن باش که رضایت ذات ربوبی را به دست آوردی، اکنون مونس وقرین بندگان خاص من باش، ودر بهشت جاویدان از پیش آماده شده مسکن گزین.
در این لحظات برای مؤمن با اخلاص هیچ چیز دوست داشتنی‌تر از پرواز روحش و رسیدن به نداگر نیست.»
از سوی دیگر ارواح ناپاکان پلید در ظلمت و تاریکی وحشتانکی گرفتارند، ودر آن جو اضطراب خیزونکبت بار، از ندامت و پشیمانی بر گذشته‌های معصیت آلود خود ماتم می‌گیرند،خطاکار بد بخت از اینکه نه خاندان ونزدیکان ونه اندوخته‌های مادیش کمترین نقشی را درنجات ورهائی او نمی‌توانند ایفا کنند، به شدت رنج می‌کشد و عذاب می‌بیند.

سهمناکتر از این دسته وضع متجاوزین ستمکار و جباران گردنکش است، که آه وفغان ستمدیدگان به مثابه‌ی خنجرهائی هستند که بر قلب دردناک آنها فرو می‌روند، واشباح در گذشتگان مظلوم با منظره‌های هولناکی بر آنان هجوم می‌برند، وبه باد سرزنش و ملامتشان می‌گیرند، که خود مایه‌ی فزونی غم و رنج و درد این گروه خواهد شد.
تجسم مناظر فجیع و وحشت انگیز، روح جنایتکار را زیر لهیب آتش سوزان قرار می‌دهد ، واو را به سختی معذب می‌دارد.
قرآن سرنوشت نکبت بار تبهکاران متجاوز را چنین ترسیم می‌کند:

« هربامداد و شامگاه بر آتش عرضه می‌شوند ودر رستاخیز خاندان فرعون را به سخت‌ترین عذاب وارد کنند.» «غافر ۴۶»
در این شرایط است که هشدارهای مکرر انبیاء و رهبران دین که از سرنوشت شومشان خبر می دادند، عیناً لمس می کنند، و با حالت اسف بار خود را به باد ملامت می گیرند که چرا از اوامر انبیاء سرپیچیدند، و به نصایح مشفقانه آنها گوش ندادند و به سرنوشت دردناک خود نیندیشیدند، تا چنین گرفتار شدند، و خود را دچار خسران و تباهی کردند.

پس از پیروزی ارتش اسلام در جنگ بدر که در آن گروهی از سران قریش کشته شدند و اجسادشان به چاهی افکنده شد، رسول اکرم (ص) سر به درون چاه برد و طی خطابی به آنها فرمود:
«آنچه را که خداوند به ما وعده فرموده بود جملگی یافتیم، آیا شما نیز به درستی وعده های الهی رسیدید؟ برخی از یاران گفتند ای رسول خدا شما با مردگان و اجسادی که به چاه ریخته شده است، سخن می گوئید، مگر اینها از سخن شما چیزی می فهمند؟ پاسخ دادند آنها اینک از شما شنواترند.»
یکی از یاران امیرمومنان علی (ع) می گوید:

«وقتی در خدمت امام از شهر کوفه خارج شدم، حضرت در قبرستان وادی السلام توقف کرد، همچون کسی که برای سخن گفتن روبروی دیگران می ایستد، من به تبعیت امام ایستادم تا خسته شدم، ناچار نشستم مدتی گذشت از نشستن طولانی هم احساس خستگی کردم، دوباره به پا خاستم و آنقدر ایستادم که کسل شدم، مجدداً نشستم، آنگاه برخاستم عبا را از دوش گرفتم و به حضرت عرض کردم من از اینهمه سرپا ایستادن برشما بیمناکم، قدری بیاسائید و استراحت کنید و عبای خود را گستردم تا امام بنشیند، به من فرمودند: «ای حبه ایستادن من چیزی جز گفتگو و انس با مؤمن نیست، پرسیدم مگر آنها هم با یکدیگر انس و الفت دارند؟ پاسخ دادند آری، اگر پرده برداشته شود خواهی دید که چگونه حلقه حلقه گردهم جمع شده اند و با یکدیگر گفتگو می کنند، سوال کردم اینان اجسامند یا ارواح؟ فرمودند: ارواحند …»

از روایت گذشته استفاده می‎شود که در عین اینکه با مرگ بین جسم و جان جدائی می‌افتد، روح علاقه‌ی خود را با بدن که مدتها با وی زیست کرده و متحد او بوده است، به طور کامل قطع نمی کند، و شکنجه ایکه در برزخ بر این ارواح شریر و فاسد وارد می‎شود، قطع شدنی نیست و لحظه ای آنها را آرام نخواهند گذاشت.
قرآن از عذابی دائمی برزخ سخن می گوید و می فرماید:

«هر بامداد و شامگاه بر آتش عرضه می شوند، و در روز رستاخیز خاندان فرعون را با سخت ترین عذاب وارد کنند.»
بدیهی است که در قیامت که سرای جاویدان است صبح وشبی وجودندارد، چه این دو مربوط به دنیا هستند.
در مورد سعادتمندان نیز می‌فرماید: « و به آنها صبح و شام روزی می‌رسد.» «مریم ۶۲»
در اینجا سخن از پگاه وشبانگاه به میان آمده و اینهم روشن است که به تبعیت از عالم دنیا روز وشبهای پیش از قیامت و در برزخ تواند بود زیرا قرآن خود از ویژگیهای بهشت چنین یاد می‌کند:

« درآنجا «بهشت» نه آفتابی ببینند و نه سرمای زمهریر.» «دهر ۱۳»
« اهل بهشت در آنروز مسکنی بهتر و خوابگاهی نیکوتر خواهند داشت.» «فرقان ۲۴»
آنچه درآیه‌ی فوق جلب نظر می‌کند کلمه‌ی «مقیل» است که به خواب پیش از ظهر اطلاق می‌شود زیرا مساله‌ی خواب در بهشت قیامت مفهومی ندارد،درست است که در برزخ از خوابهای دنیوی خبری نیست، با این حال در مقایسه با رستاخیز همچون نسبت خواب است به بیداری، وبه همین سبب در خصوص قیامت مردم را به «قیام» وصف نموده است.

حتی درجه‌ی حیات برزخی کاملتر از حیات دنیا است،و اینکه در روایت آمده :«مردم خوابند همین که مردند بیدار می‌شوند.»
اشاره به این نکته است که همانگونه که انسان وقتی به خواب می‌رود، احساس ودرکش ضعیف است، و حالت نیمه زنده به خود می‌گیرد، و در هنگام بیداری از حیات کاملتری برخوردار می‌شود، همچنین حالت زندگی انسان در دنیا نسبت به حیات برزخی تا حدودی ضعیف‌تر است،ودر آن لحظه که به عالم برزخ انتقال می‌یابد،کاملتر خواهد شد.
پس در واقع جهان برزخ گوشه‌ای از پاداش و کیفری است که انسان آنرا در رستاخیزدریافت می‌کند، وجهان برزخی همانند روزنه ای است که می‌توان ازآن به پایان کار و سرانجام خود آگاه شد، واحساس کرد که سرنوشت نهائی چگونه است.

در روایات بسیاری که به کیفیت حال متقیان در برزخ می‌پردازند، خاطر نشان می‌کنند که آنها وارد بهشت نمی‌شوند، بلکه دری از بهشت برویشان گشوده می شود، و آنها جایگاه خویش را در آنجا می‌بینند، و از نسیم فرحبخشی که می‌وزد استفاده می‌کنند.
نخستین واقعیتی که از لحظه‌ی مرگ و آغاز حیات دیگر برای انسان آشکارمی‌گردد،نابودی و محو همه‌ی آداب و رسوم وبطلان هر چیزی است که در عرصه‌ی دنیا جریان داشته، وقتی اسباب و وسائل ظاهری از هم گسست، و آدمی وارد صحنه‌ای شد که از تمام پدیدارها در اشیاء متنوع دنیا عاری است،طبعاً کلیه‌ی اهداف و غایاتی که در امتداد حیاتش بدانها سرگرم بوده، تبدیل به سرب خواهد گشت.
قرآن می‌فرماید:

« اگر سختی فلاکت بار ستمکاران را ببینی آنگاه که در سکرات مرگ گرفتار آیند، و فرشتگان برای قبض روح آنها دست قهر وقدرت برآورند و گویند که جان از تن به در کنید،امروز کیفر عذاب وخواری می‌کشید، چون بر خدا سخن به ناحق می‌گفتید،واز حکم آیات او گردنکشی و تکبر می‌نمودید، و محققاً شما یکایک به سوی ما بازآئید ،بدان گونه که اول شما را آفریدیم، و آنچه را که ازمال و جاه به شما داده بودیم که « سبب غرور شما بود» همه راپشت سرافکنید، وآن وسائط و شفیعان که به تصور باطل خود به سود خویش می‌پنداشتید همه نابود شوند، ودر میان شما و آنها جدائی افتد.» «انعام ۹۳ و ۹۴»
اصولا انسان در حیات دنیا با دومساله روبرو است، یکی آنچه که از متاع این جهان خود را مالک آنها می‌پندارد، و چنین فکر می کند که آنها عواملی هستند برای رساندن وی به آمال و آروزهایش.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.