مقاله کمال نهایی انسان


در حال بارگذاری
13 سپتامبر 2024
فایل ورد و پاورپوینت
2120
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله کمال نهایی انسان دارای ۷۴ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله کمال نهایی انسان  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله کمال نهایی انسان،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله کمال نهایی انسان :

مقدمه :
انسان هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم دیگری هست فطرتاً مایل است آن علوم را هم بیاموزد پس قدرت مطلق وعلم مطلق باید باشد تا آدمی دل به آن ببندد و آن خداوند متعال است که همه به آن متوجهیم گرچه خود ندانیم زیباترین حال برای انسان آن است که به یاد خدا باشد وخود را دائماً در حضور او ببیند وحائلی میان خود و خدا تصور نکند ، انسانی که نور محض وکمال مطلق وعلم وقدرت و جمال و جلال حق را بادیده دل مشاهده کند وبا او انس بگیرد ،

صورت قلبش صورت ذکر حق می شود و آثار ایمان از سراسر وجودش متجلی می گردد وبه چیزی که خلاف رضای اوست نمی اندیشد ابعاد بترتیب از ابعاد وجودی انسان جدا نیست انسان دارای جسم و روح است که هر یک را استعدادها و گرایش هایی است ، بویژه روح ونفس ناطقه که از استعدادهای پیچیده وگسترده ای برخوردار است . بنابراین تربیت آنگاه کامل است که رشد وتکامل انسان همه جانبه به طور متعادل مد نظر او قرار گیرد کمال مطلق که علم و آگاهی یکی از جلوهای آن است ، خواسته فطری انسان است وانسان تا رسیدن به آن – چیزی جز واجب الوجود نیست – آرام نمی گیرد .

کمال حقیقی انسان
به طوری که در تعریف تربیت گفتیم ، منظور از تربیت انسان به فعلیت رسانیدن استعدادهای بالقوه او است . و چون کمال هر موجودی در شکوفایی وبه فعلیت رسیدن استعدادهای بالقوه اوست لذا در صورتی که انسان به صورت صحیح ودر یک نظام تربیتی همه جانبه پرورش یابد به کمال نوعی خود خواهد رسید . ا زاینجا می توان دریافت که هدف نهایی از تربیت انسان نیز نباید چیزی جز کمال نهایی او باشد حال جای این سوال است که کمال حقیقی ونهایی انسان چیست ؟ کدام مقصد است که اگر انسان به آن جا برسد به سعادت حقیقی خود نایل آمده است ؟ و کدام هدف است که تمام مساعی تربیتی باید به سوی آن جهت گیری شوند وتمامی قواء استعدادهای

انسان در ارتباط با آن ودر محدوده آن رشد وپرورش یابند ؟ قبل از این که به بحث درباره کمال نهایی انسان بپردازیم ، نخست برای روشنتر شدن مفهوم کمال باید به این نکته اشاره کنیم که کمال انسان چیزی نیست که بستگی به قرار داد یا اعتبار افراد داشته وباتغییر اعتبار تغییر کند البته ممکن است از دیدگاه افراد مختلف کمال ، نمونه های متنوعی داشته باشد به طوری که حتی چیزی که از نظر فردی کمال تلقی می شود از دیدگاه فرد یا مکتب دیگر نقص تلقی گردد. اما این اختلاف در برداشتها به این معنی نیست که واقعا کمال انسان امری قراردادی است وبستگی به نظر اشخاص یا مکتب ها دارد .

تعریف کمال : کمال انسان ( وهر موجود دیگر ) یک امر واقعی ویک صفت وجودی است که انسان در صورت طی مراحل لازم در واقع ودر حقیقت واجد آن صفت ومرتبت می شود به طوری که درهر مرتبه از کمال کاری از او ساخته است که اگر به آن مرتبه نرسد ، چنان کاری از او ساخته نیست .

کمال نهایی انسان :
حال که مفهوم کمال روشن شد ، جای این سوال است که کمال نهایی انسان چیست . آنچه ابتدا از عنوان کمال نهایی فهمیده می شود این است که کمالات غیر نهایی نیز برای انسان وجود دارد . یعنی چه بسا کمالاتی جنبه مقدمی و آلی داشته ، زمینه را برای رسیدن به کمال نهایی فراهم می آورند . ولذا باید کمال نهایی را از کمالات مقدّمی وفرعی باز شناخت تاهدف اصلی

ونهایی از اهداف متوسط وضمنی باز شناخته شود . آنچه میزان رشد و کمال ومحدوده فعالیت هر یک از قوای انسان را تعیین می کند ، توجه به کمال نهایی انسان و مقتضیات آن است یعنی رشد و کمال هر یک از قوای انسانی تا آن جا که مناسبت با کمال نهایی انسان داشته ومقدمه ای لازم برای حصول آن باشد مطلوب است ، درغیر این صورت ، به جهت تعارض با کمال نهایی نامطلوب خواهد بود .

شناخت کمال نهایی :
چگونه واز چه راهی می توان کمال نهایی انسان را شناخت ؟ آیا عقل یا تجربه قادر به شناخت آن هستند ؟ واصولاً میزان کارایی هریک از آنها در این زمینه چقدر است ؟ تردیدی نیست که کمال نهایی انسان مربوط به روح او بوده ، جنبه جسمانی ندارد . زیرا به طوری که می دانیم حقیقت انسان روح اوست وتکامل انسانی او در گرو تکامل استعدادهای روحی او می باشد ورشد جسمانی او تااندازه ای که لازمه تکامل روحی اوست .

ارزش دارد وبه هیچ عنوان کمال نهایی او محسوب نمی شود . از این جا روشن می شود که کمال نهایی انسان مقوله ای نیست که بتوان از راه تجربه آن را شناخت . کمالات روحی زمانی قابل شناخت هستند که شخص خود واجد آنها شود وبا تجربه درونی وشهودی آنها را دریابد . ولذا شناخت آنهابرای کسانی که خود به این کمالات دست نیافته اند از طریق تجربی امکان‌پذیر نیست . اگر گفته شود با مطالعه در احوال و آثار شخصیتهای تکامل یافته می توان پی به کمال انسان برد ، در پاسخ گوییم که این امر مستلزم دوراست زیرا لازمه شناخت انسانها ی به کمال پیوسته این است که از قبل کمال را شناخته باشیم . بنابراین ، در این عرصه کاری از دست تجربه ساخته نیست .
بنابراین برای شناخت کمال حقیقتی ونهایی انسان باید گوش به ندای وحی داده وگره این معما را به انگشت تدبیر کسانی گشود که اتصال به خالق انسان دارند .

کمال نهایی انسان از دیدگاه وحی :
از دیدگاه وحی ، انسان حقیقی است مرکب از دو بعد جسم وروح ، جسم انسان با مرگ او متلاشی شده از بین می رود .اما روح او جوهر اصلی وجود اوراتشکیل می دهد باقی می ماند وبه حیات ابدی خود در جهان دیگر ادامه می‌دهد . بنابراین کمال نهایی انسان نیز که مربوط به روح اوست باید امری فنا‌ناپذیر و جاودانه باشد .

از سوی دیگر ، کمال حقیقی انسان نتیجه یک سیر آگاهانه واختیاری است یعنی آنچه که او را مستعّد برخورداریهای اخروی می گرداند . نتیجه سیر وحرکت اختیاری و آزدانه اوست وجنبه جبری یا ناآگاهانه ندارد . مطالعه در آیات قرآنی این حقیقت را به وضوح روشن می کند که از دیدگاه اسلام کمال نهایی انسان تعلق به دنیا و طبیعت نداشته ، متعّلق به جهان ابدی است یعنی اگر چه کمال امری است که باید دراین عالم کسب شود ، ولی ظهور این کمال به صورت مقصد نهایی حیات انسان در عالم آخرت است . ودنیا را با تمام وسعت وگستردگی خود ظرفیت ظهور کمال نهایی انسان را ندارد . از این رو ، جهان دیگری در پی این جهان هست که از محدودیتهای این عالم منزه ازحجابهای فراوان موجود در آن مبّراست است ولذا ظرفیت ظهور کمال نهایی انسان را داراست مقصد نهایی حیات انسان آن چنان که از آیات قرآنی دریافت می شود مقام ومرتبتی است که از آن به نزد خدا تعبیر می شود یعنی انسان در نقطه نهایی سیر استکمالی خویش به جایگاههی می رسد که آن جا ، نزد خدا وجوار رحمت اوست از این رو تمام مساعی تربیتی با دید در جهت کسب شایستگی برای رسیدن به حضور خدا باشد واین کمال جز در سایه پرستش خدا حاصل نمی شود در برخی از آیات هدف از آفرینش ، پرستش خدا شمرده شده است . از سوی دیگر ، پرستش خدا نیز باید براساس اختیار وداشتن آزادی در انتخاب باشد تا موجب کمال آدمی شود ولازمه آن وجود زمینه برای آزمایش انسان است . تا درمواجهه با عوامل مخالف وموافق وبر سر چند راهیها از روی اختیار به انتخاب خویش ، سرنوشت خود را رقم زند ، از این رو ، در آیات دیگری هدف از آفرینش انسان آزمایش او شمرده شده است .

۲- جهت گیری امیال فطری :
آنچه درباره انسان از حقایق انکار ناپذیر است ، این است که شعاع امیال فطری او از قبیل حقیقت جویی ، زیبا دوستی وقدرت طلبی تا بی نهایت امتداد دارد وهیچکدام از آنها اقتضای محدودیت وتوقف در مرتبه معینی را ندارند این از خصایص بارز انسان است که دارای خواسته های نامحدود است وبه کامیابیهای موقت ومحدود قانع نمی شود . بی نهایت بودن خواسته های فطری انسان حتی از نظر فیلسوفان غیر الهی نیز قابل انکار نیست بلکه از مهمترین اختلاف اساسی انسان وحیوان به شمار می رود .

امیال فطری ، انسان با این که به امور مختلفی تعّلق می گیرند ، سرانجام
همه به هم می پیوندند وارضای کامل ونهایی آنها دریک چیز خلاصه می شود و آن ارتباط با سرچشمه علم ، قدرت ، جمال و کمال است واین ، جزدر سایه پیوند ، با بارگاه الهی وتقّرب ونزدیکی به خدا امکان پذیر نیست ، تنها در نزدیکی به خدا واتصال به معدن جمال وکمال است که تمامی خواسته های فطری انسان از ارضاو انسان به مطلوب نهایی خود نایل می شود . جز پیوند با خدا ، هر هدف ومقصد دیگری برای انسان ،از آفت نقص ومحدودیت مبّرا نیست وبه همین جهت پاسخگوی فطرت بی نهایت طلب او نخواهد بود .

معیار فضیلت اخلاقی
آ‎نچه مسلم است این است که هر فصل وصفتی به هر اندازه که انسان را در رسیدن به کمال نهایی یاری کند یا زمینه را برای رسیدن به آن فراهم آورد ، به همان اندازه از ارزش اخلاقی برخوردار است بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که چون کمال انسان امری واقعی وغیر نسبی است افعال وصفاتی که بین آنها و کمال نهایی انسان رابطه واقعی وذاتی داشته باشد دارای ارزش اخلاقی بوده در ردیف فضایل اخلاقی محسوب می گردند .
با توجه به این که کمال نهایی انسان ، رسیدن به مقام قرب الهی است ، پس
هرفصل وصفتی که انسان را در رسیدن به این مرتبه یاری کند وسبب ارتقای انسان در مراتب قرب ربوبی باشد ، فضیلت محسوب می شود

.
بنابراین در فلسفه اخلاق اسلامی ، فضیلت ،فصل وصفتی را گویند که یا خود مستقیما انسان را مراتب قرب بالاتر برد یا زمینه را برای این مسیر فراهم آورد از این رو اگر عملی به ظاهر صالح وشایسته به نظر آید ولی از نظر نتیجه نهایی ، انسان را به کمال نهایی نزدیکتر نکند ، از نظر اسلام فاقد ارزش اخلاقی است .

مفهوم تقّرب به خدا :
ملاک اصلی در تشخیص فضیلت اخلاقی چیزی جز « قرب به خدا » نیست باید دید مراد از قرب به خدا چیست و حقیقت این نزدیکی کدام است .
مفهوم نزدیکی به خدا را که امری ماوراء طبیعی است نباید با نزدیکی دو شیء مادی ، یا نزدیکی مجازی بین اشخاص اشتباه کرد .

حقیقت قرب به خدا
بنابراین‌،تقرّب‌به خدا امری واقعی وعینی است یعنی برای بندگان خدا بسوی
درگاه الهی مدارجی است که هر چه دراین مدارج ومعارج بالاتر روند به آستان ربوبی نزدیکتر می شوند ودر این نزدیکی است که هر کمالی برای انسان حاصل است . اگر پرتوی از جمال لایزال الهی در دل مستعد بنده ای بتابد تا حدی خواهد توانست مفهوم وحلاوت تقّرب را با قلب وروح خود احساس کند.

مراتب قرب به خدا
براین اساس می توان گفت که اولین مرتبه قرب به خدا پیدایش ایمان به خداست کسی که روبه درگاه خدا ندارد ، بر اولین مرحله تقرب که مولود شناخت ابتدایی – در قالب ایمان است – نایل نخواهد شد .

شرط لازم برای قرب به خدا ورسیدن به کمال ، وارد شدن در عالم ایمان است به طوریکه اگر در ظاهر بهترین اعمال را انجام دهد وشب روز خود را در خدمت به خلق سپری کند اما از ایمان به خدابی نصیب باشد ، چون جهت حرکت قلب روح او به سوی بالا وبر جانب کمال مطلق نیست ، از رسیدن به کمال وقرب خدامحروم است بعد از پیدایش ایمان ، هر اندازه انسان وابستگی وفقر وجودی خود را بهتر وروشنتر دریابد ودر سایه علم وعمل این معرفت او به دریافت قلبی تبدیل شود ، به همان اندازه به درگاه رحمت الهی نزدیکتر وبه ذات اقدس او مقربتر خواهد شد در این صورت است که در می یابد : باخدا همه چیز دارد وبی خدا هیچ!

حضرت سید الشهداء (ع) در دعای عرفه می فرمایند :
ماذا وَجَدَ مَن فَقَدکَ وَ مَا الذّی فَقَدَ مَن وَجَدَکَ
« چه یافت آن کس که ترا گم کرد ؟ و چه گم کرد آن کس که ترا یافت ؟

بندگی خدا :
هر اندازه انسان بیشتر به وابستگی خود التفات پیدا کند وهر چه بیشتر به وظیفه بندگی ، که همان اطاعت محض از رّب ومولا است ، قیام کند به همان اندازه در مسیر نزدیکی به خدا به پیشرفتهای بیشتری خواهد رسید .
لازم بندگی خدا ، خالص کردن خود برای خداست و آن درگرو رها شدن از قید بتها ومعبودهای ظاهری وباطنی است . انسانی تنها به اندازه ای که از قید چنان معبودهایی پیدا ونهان آزاد شده ، به بندگی خدا توفیق می یابد ونه بیش.

بنابراین ، در یک نگاه عمیق می توان دریافت که بندگی خدا عین آزادی وحریت است ، آزادی از همه انواع بت پرستی و رها شدن از قید هر نوع حقارت وذلّت که معبودهای گوناگون با خود به همراه می آورند . بنابراین معنای ضمنی بندگی خدا این است که چیزی جز کمال مطلق شایسته دلبستگی وتوجه وپرستش برای آدمی نیست اصولا باید توجه داشت که آدمی را گریزی از انتخاب معبود و محبوب نیست ( ولو این معبود خود او باشد ) هر معبودی جز خدا ناقص ، وابسته وحقیر

است بنابراین آدمی هر معبودی جز خدا برای خود برگزیند به چیزی که شایسته دلبستگی نیست دل بسته است انسان امروزی که به بهانه آزادگی ، از بندگی خدا روی برتافته ، در نهایت کارش به بندگی وبردگی حزب ، ملّیت ،نژاد وبدتر ازهمه نفس اماره خویش کشیده است و چه حقارتی ذلت بارتر از این ، دنیای حاضر نمونه بارز حّریت و آزادگی در پرتو بندگی خدا را به طور عملی در وجود امام خمینی ( قدس سره) وپیروان راستین او دید .

مراتب بندگی :
کسی که عبودیت وبندگی خدا را برگزیده است در تمام مراحل زندگی وحتی در جزئیات اعمال ورفتار نیز بر طبق رضای خدا او مطابق خواست او عمل می کند یعنی کلیه اعمالی را که انجام آنها موجب رضای حق است به جا می آورد ( واجبات ) وا زکلیه اعمالی که موجب ناخشنودی اوست ، پرهیز می‌کند ( محّرمات ) وبدین ترتیب ملاک فعل یا ترک آن ، خواست ورضای خداست.
عمل به واجبات وپرهیز از محّرمات ، چنان که در شرع مقرر شده است ، حداقل مرتبه بندگی است که نجات ورستگاری را در پی دارد . اماهنوز مراتب ودرجات بالاتری وجود دارد که باید بنده خویشتن را مستلزم به آنها گرداند یعنی که نه تنها در موارد مصادیق واجب وحرام ، بلکه حتی در جزئی ترین امور نیز امر پروردگار خویش پیروی کند .

انگیزه های عبادت :
انگیزه انسان در عبادت وبندگی خدا سه نوع است : ۱- انسان خداشناس که اعتقاد به مبدا ومعاد دارد ، دنیا را مزرعه ای می داند که درجهان دیگر فصل درو وبرداشت آن فرا می رسد .
۲- کسانی که درجریان زندگی دنیوی از سقوط در منجلاب فساد وبی خبری از خدا مصون می مانند وبه جای معاصی به اطاعت از فرامین الهی وانجام اعمال صالحه می پردازند .
۳- هر دو مرتبه ازمراتب فوق اگر چه عبادت تلقی می شوند اما از ناخالصی وشرک خفی خالی نیستند . یعنی هر دو آفت حب ذات را با خود همراه دارند زیرا کسی که از خوف عذاب یا برخورداری از بهشت ومواهب اخروی خدا را می پرستد در واقع خدا را برای نجات خود پرستیده است بدین

ترتیب می توان گفت بنده در جریان سیر وحرکت به سوی خدا به تدریج مراتب ومدارجی را طی می کند به طوری که رفته رفته اخلاص او در عبادت بیشتر می شود وسرانجام هدف او تغییر شکل داده ،ذات خدا تنها مقصد او می گردد تا آن جا که در سایه تزکیه وتهذیب ،حبّ خدا در دل او مستقر شده تمام توجه او به سوی درگاه الهی معطوف می گردد. این مرتبه از عبادت که عالیترین نوع عبادت است مخصوص بندگان خاص خداست .

انسان کامل :
انسان کامل از دیدگاه اسلام است ، انسان کامل یعنی انسان نمونه ، انسان اعلا، انسان والا و هرتعبیری که می خواهید بکنید ، انسان هم مانند بسیاری از چیزهای دیگر کامل وغیر کامل دارد و بلکه معیوب دارد وسالم ، انسان معیوب داریم وانسان سالم وباز انسان سالم خودش دو نوع است .
۱- انسان سالم وکامل ۲- انسان سالم وغیر کامل
شناختن انسان کامل یا انسان نمونه ازدیدگاه اسلام از آن نظر برای ما مسلمین واجب ولازم است که حکم مدل وحکم الگو سرمشق را دارد یعنی ما اگر بخواهیم یک مسلمان کامل باشیم چون اسلام می خواهد انسان کامل بسازد ما اگر بخواهیم به کمال انسانی خودمان برسیم ، تحت تربیت وتعلیم اسلامی باید بدانیم که انسان کامل چگونه چیزی است و چگونه است چهره انسان کامل چگونه چهره ایست یعنی چهره روحی ومعنوی آن ، سیمای معنوی انسان کامل چگونه سیمائی است مشخصات انسان کامل چگونه مشخصاتی است .

یک راه این است که ببینیم قرآن در درجه اول وسنت در درجه دوم انسان کامل را با بیانات خودشان چگونه توصیف کرده اند حالا ولو به تعبیر انسان کامل نیست ، به تعبیر مسلمان کامل مومن کامل ولی خوب معلوم است .
دومین راه این است که افرادی عینی از انسان ها افرادی که مطمئن هستیم که اینها ساخته شده اند آنچنانکه قرآن می خواهد و آنچنانکه اسلام می خواهد یعنی انسانهای وجود عینی ، انسانهای کامل اسلامی ، چون انسان کامل اسلامی فقط یک انسان ایده ال و خیالی وذهنی نیست .
خود پیغمبر اکرم نمونه انسان کامل اسلام است علی علیه السلام یک نمونه دیگر از انسان کامل اسلام است . شناخت علی ، شناخت انسان کامل اسلام است اما شناخت علی ،نه شناخت‌علی‌به اسمش ونسبش شناخت شناسنامه‌ای .

شناخت علی یعنی شناخت شخصیت علی ، شخص علی ، در هر حدی که ماشخصیت جامع علی علیه السلام را بشناسیم ، انسان کامل اسلام را شناخته‌‌ایم درهر حدی که آن انسان کامل را نمونه قرار بدهیم وراه او را برویم و او را عملا نه اسماً ولفظاً امام وپیشوای خودمان قرار بدهیم وخودمان تابع و پیرو او باشیم وهمیشه کوشش کنیم که خودمان را بسازیم برطبق این نمونه واین مدل در آن وقت ماشیعه این انسان کامل هستیم . شیعه یعنی کسیکه مشایعت بکند

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.