مقاله عدالت زیباست


در حال بارگذاری
16 سپتامبر 2024
فایل ورد و پاورپوینت
2120
13 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله عدالت زیباست دارای ۷۴ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله عدالت زیباست  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله عدالت زیباست،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله عدالت زیباست :

عدالت زیباست

مقدمه
لذا روشن است , هر کسی نیز درصدد ارائه تعریفی از عدالت در تاریخ بشری , عدالت یکی از پرمعناترین و باارزش ترین مفاهیم انسانی است . عدالتخواهی مستمر انسان را باید امری فطری دانست. زیرا تا کنون هیچگاه از فهرست خواسته های فردی و اجتماعی انسان خارج نشده است .
, تبیین ایجاد راههای تحقق و چگونگی مبارزه با بی عدالتی است و یکی از اهداف اصلی فعالیتهای خود را دستیابی به عدالت اعلام میکند.

عدالت موضوع اصلی و محوری اکثر نظریات مکتبهای اجتماعی , سیاسی و اقتصادی است. از اینرو مدعیان واقعی و یا کاذب عدالت در همه تاریخ و در اقصی نقاط جهان یافت میشوند. امّا در عمل , بی عدالتی به همان اندازه نیز گسترده و شدید میباشد . تا جائیکه رسیدن به عدالت همواره یکی از آرزوهای اساسی انسان است. حتی اگر امید چندانی به تحقّق کامل آن وجود نداشته باشد.

در دو قرن اخیر بحث عدالت در سطح جهانی بیش از گذشته مطرح میباشد و مکاتب و جریانهای فکری هر یک نظریه ای در این زمینه ارائه کرده و عده ای از مجذوب , مقلّه و یا مرید خود نموده اند , اما با گذشت چند دهه بسیاری از آنها ناتوانی و ضعف خود را آشکار و از صفحه اجتماع و فعالیت عمومی خارج و به تاریخ اندیشه های سیاسی و اجتماعی پیوستند.

در جریان انقلاب اسلامی در ایران و پس از پیروزی , بحث عدالت به مثابه جدّی تری و مهمترین ارکان انقلاب اسلامی مطرح شد و جزء آرمانهای اصلی مردم انقلابی ایران قرار گرفت. همچنین در جهان اسلام و به ویژه در قرن اخیر , آثار , تألیفات و تحقیقات زیادی در این مقوله انجام شده و هریک از نویسندگان و محقّقان با توجه به دیدگاههای خود , مواضع و تحلیلهائی ارائه کرده اند. طبعاً به دلیل اهمیت و گستردگی موضوع و ظهور پدیده های جدید , میبایست بحث عدالت از ابعاد گوناگون مورد توجه قرار گیرد و تداوم داشته باشد.

اهمیت اصل عدالت
یکی از مهمترین اهداف حقوق بشر و اصیلترین مبانی و حرکتهای اجتماعی و موثرترین انگیزه نهضتهای اصلاحی که در طول تاریخ مورد توجه همه نظامهای سیاسی , حقوقی و اصلاحی جهان قرار گرفته و بر آن تکیه و تأکید فراوان رفته , اصل عدالت است. اصل عدالت مورد توجه شرایع و نظامهای الهی نیز بوده و هدف پیامبران و مصلحان اجتماعی معرفی شده است و مکاتب حقوقی آزاد به ویژه طرفداران حقوق فطری به آن تکیه و تأکید نموده اند و بسیاری از فلاسفه و حقوقدانها ، حقوق فطری را در اصل عدالت خلاصه میکنند.

مفهوم لغوی عدالت
عدل , مصدر یا اسم جمع است و مذکر , مونث , مفرد و جمع آن یکسان میباشد و به معنی ذاتی , سادگی , داد و انصاف , داوری و درستی می آید . مفهوم عدل به معنی برابری و تساوی , میانه روی و درستی , دادگری و انصاف , داوری با راستی و درستی و مفاهیم دیگری از این قبیل است.
تعریف عدالت
فلاسفه و علمای سیاست و حقوق , تعاریف مختلفی برای عدالت اظهار کرده اند که از دیدگاههای آنان نسبت به مبانی عدالت نشأت میگیرد .

استاد شهید مطهری برای مفهوم عدل چهار معنی ارائه داده است :
۱- عدل به معنی توازن و تعادل در یک جامعه یا یک سیستم یا یک مجموعه در مقابل ظلم به معنی بی تناسبی و ناموزونی و ناهمسوئی
۲- عدل به معنی رعایت استحقاقها , یعنی هر صاحب حقی را به حقش رساندن و به عبارت دیگر به هر کس هر آنچه شایسته آن است را دادن و مقابل آن ظلم یعنی هرج و مرج و ناحق و باطل را لباس حق پوشاندن.

۳- عدل به معنی تساوی و برابری و در مقابل آن ظلم, به معنی تبعیض و عدم تساوی است . این معنا برای عدل , کلامی عامیانه , نابخردانه , بسیار محدود و موقت بوده و در صورت گسترش انحرافی است و با محاسبات دقیق مخالفت دارد ، مانند : نمره یکسان به
دانش آموزان متفاوت دادن.
۴- عدل به معنی اعطاء وجود از سوی پروردگار در حد امکان وجود یا کمال وجود است و ظلم در این مقام منفع فیض از سوی فیاض علی الاطلاق میباشد.
بطور کلی در تعریف عدالت بهتر است بگوییم.

(( عدالت عبارت است از رعایت تساوی در مقابل حقوق طبیعی و فطری و رعایت استحقاقها در حقوق ناشی از الویتهای طبیعی یا اکتسابی ))
قرآن در این مورد می گوید : (( اِنَّ الله اصطفیه عَلَیکُم وز اَدُ بَسطَه فی العلم و الجِسم ))
بقره ۲۴۷
(( خداوند بر اثر الویت طبیعی که قوّت جسمانی است و الویت اکتسابی که تحمل رنج آمرزش علم است طالوت را بر دیگران امتیاز بخشیده ))
عدل تکوینی خداوند
خدا عادل است یعنی حق هیچ موجودی را پایمال نمی‌کند و به هر موجودی طبق نظام حکیمانه هستی لطف میکند.

گاهی عده ای ایراداتی می گیرند و عنوان میکنند اگر خداوند طرفدار عدالت است و خود عادل پس این همه ناگواریها مانند سیل , زلزله , بچه های ناقص الخلقه , زشت , زیبا برای چیست ؟
پاسخ این است که خیر بودن یا شر بودن اموری که به عنوان خوشبختی و سعادت و یا بلا و مصیبت تلقی میشود دلبستگی دارد به جهت گیری انسان در برابر آن و بطور کلی تمام مصائب و محرومیتها در صورتی عنوان شر واقعی بر آنها منطبق است که انسان جهت گیری خاصی را که موجب رشد و

واقعی بر آنها صادق است که جهت گیری خاصی که موجب انحطاط و بدبختی انسان است در آن پرورش نیابد.
آلفرد آدلر درباره انسان می گوید « یکی از عجیبترین خصوصیات آدمی نیروی تبدیل به احسن اوست . نیرویی که چیزهای منفی را به مثبت تبدیل می نماید»
فقر ، بیماری ، زشتی و امثال آن ذاتاً شر نیستند . غناء و ثروت ، تندرستی و صحت و همچنین زیبایی و امثال هم ذاتاً خیر نیستند

.
اگر فقر یک فرد موجب رشد فکری و یگانه محرک او برای تلاش بیشتر در راه تکامل باشد آیا این فقر بد است ؟ و اگر ثروت فردی باعث تن پروری ، عیاشی ، تبه کاری و جنایت و بی رحمی قساوت او شود آیا این ثروت خوبست ؟
ضمن یک بررسی علمی که گروهی از دانشمندان معاصر فرانسوی درباره بیماریهای عصبی قرن بیستم نموده اند و گزارشی از آن تهیه شده چنین آمده « در برخی از کشورها مردم بسیاری

بخاطر فقر و تنگدستی از هم جدا شده و در میان یک سلسله تبلیغات ضد بشری که نابود کنند مغز و اعصاب دست و پا می زنند. در جوامع ثروتمند بیماری های عصبی به نوعی دیگر بروز می کند و آن به خاطر افزونی معیشت و انبساط بیش از حد خاطر و محیط مناسب که نوعاً از قدرت استطاعت مادی سرچشمه می گیرد و موجب سلامت جسمی و کار بهتر و جهاز بدنی و گردش سریع و منظم دستگاه خون و عصبی می شود که کار را به افراط می کشاند و موجب عوارض عصبی و روانی می گردد.

هر گاه به آسمان و زمین ، ماه و آفتاب نگاه می کنیم و ستارگان و کرات بی نهایت تدبیر کنیم و در پیدایش شب و روز بیاندیشیم همه آنها را به گونه ای دلنشین و خوش منظر روح‌افزا و دارای تعادل و توازن و بر اساس حکمت می بینیم که همه آنها در مرز و مدار خودشان در حرکتند و از آنچه برای آن آفریده شدند و یا مأمور به انجام آن هستند سرپیچی نمی کنند.

اگر توازن و تعادل و تناسب در آفرینش جهان نبود ، آفتاب ، ماه و ستارگان و کرات آسمانی و شب و روز ، راه بی عدالتی را در پیش می گرفتند و از مدار خودشان خارج می شدند و آنگاه حیات بشر تهدید می شد و زندگی همه موجودات به فنا و نیستی کشانده می شد.
هر گاه در وجود خودمان نظر بیافکنیم و در تناسب اعضاء و جوارح درونی و برونی و قوای مادی و معنوی خودمان اندیشه نمائیم ، می بینیم که خدای عادل چگونه هر عضو و نیرویی را به طور متناسب و به جای خود در ما پدید آورده است و هر یک را به انجام کاری خاص واداشته است تا حد و حدود معین شده ، تجاوز نکنند از این راه به عدل خالق متعال پی می‌بریم .

پیا مبرگرامی اسلام می فرماید :
مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ : هرکه خود را بشناسد خدیش را خواهد شناخت
عدل تشریعی خداوند
عدالت پروردگار متعال در نظام تشریع از دو جنبه قابل بررسی است:
۱-اصل تشریع یعنی قانونگذاری وتکلیف نمودن انسان ها بر عمل احکام
۲-عقاب کردن انسان ها در برابر تخلف از قوانین و عمل نکردن آنها به تکلیف ونیزپاداش دادن به آنها در برابر تکالیف خداوند تمام قوانینی راکه برای نظام یافتن بشر و تعیین کردن و ترتیب دادن شئون مادی و معنوی آنها وضع کرده است , به وسیله انبیاء ابلا غ نموده است,

تا انسان در شئون زندگیش خود سر نباشد وبه متمایز بودن از حیوانات ,افسار گسیخته نباشد و بر اساس عمل به آن قوانین و دستورات به سعادت در جهان نایل آید , نیز به تمام انبیاء دستور داده است تا عدل را در میان مردم براساس قانون الهی ,گسترش دهند . بر دعای عدیله می خوانیم .(بَعث الانبیاء لِتُبیّنَ عَدْله. خداوند پیامبران را به سوی مردم فرستاد تا عدل را برای مردم بیان کنند.)
عدالت انسانی
(اِن اللهَ یأمُرْ بالعدل والا حسان.خداوند به همه انسان ها دستور می دهد که به عدل احسان عمل کنند.)

(امیر المومنین امام علی (ع) می فر ماید « العدل حیا عدل مایء زندگی است»ونیز درباره نقش
عدالت در سازندگی وسامان زندگی بشر می فرماید: « ماعُمِّرت البُلدان بمثل العَدْل. هیچ چیزی نمی تواند به مانند عدل شهرهاوکشورها را آباد کند.)
عدالت انسانی یکی از مظاهر در دنیا است لذا گرایش به عدالت ,امری نهادینه شده درطبیعت هرانسان است درتاریخ آمده وقتی پیامبر آیه « ان الله;.» را تلاوت کرد .ابوطالب گفت ای ال غالب از محمد پیروی کنید که او شما را به رشد و رستگاری هدایت می کند.سوگند به خدا که او مردم را به مکارم اخلاق می دهد واین آیه جامع ترین آیه های قران برای خیرو شر است.

محاکمه زیبایی چهارگروه شر یا چهار الگوی جاودانی دردادگاه عدل الهی
از مجموع آیات قرآن و روایات معصومین چنین به دست می اید که پرودگار عادل در روز قیامت چهار طائفه از بشر را با چهار الگو واسوه کمال وجمال محاکمه می کند:
گروه اول :سلاطین وحکمرانان صاحب جاه ومقام وقدرت ونیز ثروتمندان صاحب مکفت اند که خداوند انها را با حضرت سلیمان بن داوود محاکمه می کند مقایسه ای میان آنها با این الگوی صحیح برقرار می کند و البته همه آنها جز اندکی محکوم خواهند بود.

گروه دوم :جوانان اند که خدا آنها را با حضرت یو سف صدیق محاکمه می کند ودوره جوانی انسان ها را با دوره جوانی آن حضرت مقایسه می کند وحضرت یوسف با آن همه ویژگی‌ها یش وبا داشتن آن همه زمینه وفرصت ها جای مستی کردن جوانی به یاد خدا بود و لحظه ای از او غافل نماند وخودش را اسیر شهوت نکرد وبرای آن به زندان رفت و تن به شکنجه داد تا اینکه شهوت را اسیر خودش کند اما شما چنان اسیر شهوت شدید که که از چیز غافل مانده اید.

گروه سوم: زنان دنیایند چه آنهایی که دارای تمکن هستند واز نعمت های دنیا بهره مندند ودر عرصه های اجتماع ، حضور وسهم دارند وچه زن هایی که اسیر زندگی تلخ با همسران نامناسب هستند ,خداوند همه آنها را با آسیه همسر فرعون مصر محاکمه می کند .چرا که با آن جاه و مقام لحظه ای از یاد خدا غافل نشد وحتی به خاطر موسی خود را به خطر انداخت.
گروه چهارم : آسیب دیدگان و درماندگان وبیماران وبیچارگان اند که خداوند انها را با حضرت ایوب پیامبر مقا یسه و محاکمه می کند.

خداوند می فرماید : ما ایوب را که پیامبر وبهترین بنده ما بود, مصیبت فرزندان وبلای از رفتن مال و ثروت وسخت ترین بیماری ها و درماندگی میان مردم و بیچارگی در زندگی و انواع بدبختی ها مبتلا کردیم تااورا در برابر پروردگارش بیازماییم او ذره ای به خداوند بدگمان نشد و درعدالت پروردگارش شک نکرد واز صمیم قلبش در برابر آن همه بلا و مصیبت ها ,اظهار خوشنودی از پروردگارش می کرد.اکنون شما بیچارگان و درماندگان و واماندگان بگویید در برابر کردار ایوب که بنده خوب وصالح ما بود چه سخنی برای گفتن دارید.

در حال رنج و درد و گرفتاری ها فقط به سراغ خدا رفتن باعث نجات انسان می شود نه اینکه توقع نجات از او داشتن اما به سراغ دیگران رفتن .
عدالت در اصطلاح فیلسوفان
اصل عدالت در یونان و مردم در بین فلاسفه مورد توجه قرار گرفته وروی آن بخشهای دامنه داری صورت داده اند در مکتب ایده آلیسم کانت در بسیاری از مکاتب پوزیتی بسمت به اهمیت اجرای این اصل بحثهای فراوانی شده است وهر کدام از آنها در راه تحقق آن تلاشهای بسیا ری انجام داده اند .

عدالت از فیلسوفان عبارت است از:اصل ارمانی یا طبیعی یا قرار دادی که مفهوم حق را مشخص می کند,وبه کار گیری و محترم شمردن آن را بر انسان واجب می داند. بنابراین اگر عدالت ,امری مربو ط باشد که مطابق حق است , بر برابری , مساوات واعتدال در راه حق دلالت دارد، واگر به فاعل مربوط باشد بر یکی از فضاعل اصلی یعنی حکمت , شجاعت ,عفت وعدالت دلالت می کند. می توان بین عدالت مبادله ای وعدالت توزیعی وعدالت اجتماعی وعدالت فردی ,تفکیک قایل شد عدالت اجتماعی عبارت از احترام به حقوق افراد جامعه و پایبندی به منافع عمومی است

 
از دیدگاه کلامی « عدل » در فرهنگ عربی و اسلامی جایگاه ویژه ای به خود اختصاص داده است ، تا آنجا که یکی از دو رکن اندیشه معتزله « اصل توحید و عدل » را تشکیل
می دهد.
اندیشه سیاسی افلا طون, از آن جهت که مبنای فلسفه سیاسی فارابی به عنوان مؤسس و مهم ترین اندیشمند سیاسی اسلامی تلقی می شود، حائز اهمیت است.
افلاطون :
ازدیدگاه افلاطون,عدالت درمدینه فاضله‌ای تحقق خواهد یافت که درراس آن یک فیلسوف باشد وبه ترتیب خاص پاسداران وسربازان وعموم فرزندان خود بپردازد و ارتباط‌های خاصی رابین آن ها , ایجاد کند . بنابراین آنچه در جمهور افلاطون مطلوب است محوریت (عدالت)می باشد.

افلاطون درمقام آسیب شناسی جامعه یو نانی , بی عدالتی را عامل بحران می یابد,بحرانی درپی بی عدالتی زمامداران فاسد وجامه ناعادلانه آتنی، باعث بی نظمی اجتماعی واعدام سقراط به عنوان تجسم فضیلت بشری شده بود . از این رو عدالت در کانون توجه او در مبحث اندیشه سیاسی قرار می گیرد.
عدالت در نظر افلاطون نوعی استعداد و تمایل درونی است که در انسان جلوهاحساسات و انگیزه های شدید وی را که طالب منافع خصوصی هستند ، می گیرد و بشر را از انجام کارهایی که به ظاهر به نفعش تمام می شود ، ولی مورد نهی وجدانش هستند ، باز
می دارد.

فارابی
فارابی عدالت را به استیفای حق و آنچه سزاوار حق است , تعریف می کند. موجود اگر بخشی از وجودی که سزاوار است را دریافت کند ,با او به عدالت رفتار شده است.
از دیگاه فارابی پنج تعریف برای عدالت قابل شناسایی است:
۱-عدالت خصیصه ماهوی نظم حاکم بر کائنات

۲-عدالت به معنای ایفای اهلیت
۳-عدالت فضیاتی دراخلاق فرد
۴-عدالت در مدینه,تقسیم مساوی خیرات
۵-عدالت,هدف قوانین مدینه
فارابی,درمعنای چهارم عدالت آن را تقسیم نمودن خیرات وخوبی های مشترک بین اهل مدینه تعریف می کند.خیرات مشترک در جامعه مدنی عبارتنداز: امنیت , سلامت, کرامت, مراتب (حرمت و آبرو ) و سایر خیراتی که می توان در آن ها شریک شد. سپس فارابی وظیفه بعدی حکومت را حفظ امور تقسیم شده معرفی می کند. عدالت نزد او حامل معنای امنیت نیز است که توسط قانون تأمین می گردد.

ابن مسکویه
ابن مسکویه می گوید: عدالت, جزئی از فضیلت نیست ,بلکه همه فضیلت است . وی عوامل عدالت را ,عامل ساکت (پول) عامل ناطق (حاکم) عامل اکبر (ناموس ا..) می داند . عدالت از دیدگاه او باید در امور اموال ,معاملات واشیاء اجرا شود.او (محبت)راعاملی والاتر از عدالت می داند . چرا که اگر بین مردم محبت حاکم باشد , نیازی به عدالت نخواهد بود.
عدالت در فلسفه سیاسی با عدالت در اندرزنا مه نویسی و ش

ریعت نامه نویسی مبنی بر تغلب متفاوت است , تفاوت اصلی را باید در فضیلت محوری و سعادت محوری در فلسفه سیاسی و سلطه محوری و تغلب محوری درسیاست‌نامه ها و بر خی شریعت نا مه ها جستجو نمود.
دیدگاهای سه متفکر ,سید قطب,شهید مطهری,شریعتی درباره عدالت

موضوع عدالت در طول تاریخ دچار تغییر و تحول شده است . نخبگان فکری و فرهنگی جهان اسلام در دوره جدید استاد مطهری ,دکتر شریعتی و سید قطب ,واکنشهای متفاوتی به تعبیرهای نوین ,عدالت نشان داده اند ما معتقدیم که در آرای این سه اندیشه گر مسلمان , عدالت مفهوم کم وبیش مشابهی دارد.

مهمترین تشابه این سه متفکر در تبیین مفهوم عدالت ،تأًکید آنها برتوزیع عادلانه امکانات و ثروت درجامعه یعنی درعدالت توزیعی است در ابعادی مانند برابری در آزادی , برابری درمقابل قانون وبرابری نژادی نیز مشابه اند.

استاد مطهری, باتوجه به ره یافت فلسفی ,کلامی خود به دین ,عدالت را نیز به شیوه ای فلسفی تعریف کرده است: (عدالت عبارت است از رعایت وحفظ حقوق واقعی مردم ) البته تعاریف دیگری نیز از جمله (وضع الشی فی موضعه)یعنی قرار دادن هر چیزی در جای مناسب خود، در تعریف عدالت ذکر می کرد ولی تعریف نخست را مبنای نتیجه گیری ها و بحث های بعدی خود قرار داده.
دکتر شریعتی عدالت را بدینگونه تعریف می کند(عدالت به معنای برابری طبقاتی, نفی استثمار فرد از فرد وطبقه از طبقه , نفی تضاد و تبعیض اقتصادی ,حقوقی واجتماعی

و; نیاز بزرگ کشورهای اسلامی در دنیا و جهان سوم است.) او در جای دیگر به گونه روشن تری به تعریف عدالت پرداخت.به نظر او (عدالت عبارت است از تکیه بر اصل برابری طبقاتی, برابری حقوق انسانی براساس نظامی که زیربنایش توحید است و روبنایش عدل جهانی)
مفاهیم طبقه ,برابری و نفی استثمار از مفاهیم اصلی دکتر شریعتی برای تعریف مفهوم عدالت است.

تعریف سید قطب ازعدالت به روشنی تعریف استاد مطهری و دکتر شریعتی نیست. تعریف او از عدالت اندکی مبهم است ولی این گونه هم نیست که نتوان مراد اورا ازعدالت فهمید .سید قطب درکتاب عدالت اجتماعی در اسلام نوشته است :(در نظر اسلام,عدالت عبارت از یک مساوات بزرگ انسانی است که تعادل همه ارزش ها را که از جمله ارزش اقتصاد است ,در نظر دارد و این مساوات به طور دقیق با همه شرایط و مقتضیات سازش دارد.

عدالت اجتماعی
اسلام بیش از تمامی ادیان و مکاتب به موضوع عدالت توجه دارد و راهکارهای دست یابی به آن را در ابعاد گوناگون مورد تبیین قرار داده است .تردیدی نیست که انسان در اولین برخورد با واژه( عدالت اجتماعی) در خود احساس آشنایی می کند و نسبت به آن دلبستگی وعلا قه خاصی در خود می یابد ,چرا که عدالت اجتماعی ترکیبی است امید بخش , فریاد رس رهاننده و نیروی

مقاومی است که می تواند در مقابل افراط وتفریطهای اجتماعی یا هر گونه ظلم ,اجحاف , تبعیض, تعدی وامتیازهای بی منطق بایستد و انحرافهایی مانند خود محوریها , تبعیض ها و استکبارها همچون نیروی معمولی جلو گیری می کند وامید و امنیت بخشد مانع تجاوز به مال وناموس وجان وحیثیت وآبروی مردم گردد وسرانجام نوید عدالت اجتماعی همه را دلگرم می کند که هیچ حقی از کسی ضایع نخواهد شد.

وقتی برای گشودن راهکارهای عدالت اجتماعی در دنیای متمدن امروز با دیدگاهای متفاوت مکتبی به تکاپو می‌افتیم ملاحضه می شود ، قبل از مرحله اجرا فاصله عمیقی بین دیدگاهای شرق وغرب و جهان سوم و بین هر یک از ملتهای جهان سوم با دیگری در شناخت مفهوم و تشخیص عدالت تفاوت وجود دارد به گونه ای که اجرای عدالت از دیدگاه برخی از ملتها از هر گونه ظلم اجتماعی نسبت به برخی دیگر فجیع تر است .
خداوند به همه انسان های با ایمان , فرمان به اقامه عدل و گسترش آن در روی زمین داده است و فرمود (ای انسان های با ایمان ,بر پا دارنده عدل وپاسدار عدالت باشید , شهادت‌هایتان فقط برای رضای خدا باشد ,اگر چه به زیان خود یا پدر ومادرتان ویا بستگان باشد.)

فقر وثروت کسی که شهادت به نفع یا زیان درباره او می دهد ,شما را از گفتن حق نلغزاند,زیرا اگر قراربر ملاحضه کردن حال آنها باشد خداوند به این کار سزاوار تر است .از هوای نفستان پیروی نکنید تا بتوانید به عدل عمل کنید و بدانید که خداوند از اعمال شما آگاه وبا خبر است.
چهل وسه آیه از قرآن درباره عدالت ولزوم رعایت ان در تمام شئون زندگی فردی واجتماعی بشر ورسول خدا نازل شده است و بسیار تاًکید بر آن نموده است که در گفتار که امری کوچک در نظر مردم است باید رعایت عدالت بشود خداوند در قرآن در سوره انعام در آیه ۱۵۲می فرماید هرگاه

سخن می گویید بر پایه عدالت باشد ولو درباره خویشاوندانتان باشد.) اهمیت عدالت اجتماعی در بینش اسلامی تا آنجاست که اگر فردی با تجاوز به حقوق انسان‌ها, قوانین عدالت اجتماعی را نقض کند ,در حقیقت گناهی عظیم ونا بخشودنی انجام داده بنا بر تعبیر امیرالمؤمنین (ع)به گرداب هولناک (ذنب لایغفر) فرو غلتیده است,درحالی که اگر فرد به نفس خود ستم کند به استغفار و توبه بخشوده
می شود.
قرآن کریم به دلیل اهمیت و حساسیت عدالت اجتماعی آن را در ( آرمان مشترک
پیامبران ) می خواند وبا ارج نهادن به مجاهدت های پیامبران آنان برای تحقق این آرمان , جان باختن ایشان را (فقل فی سبیل الله )وشهادت افتخار آمیز می داند .

امام علی (ع) به دلیل ضرورت حمایت از محرومان ودفاع از حقوق آنان در برابر تجاوز مستکبران ,خلافت را می پذیرد و اگر حضور انبوه جمعیت و کثرت آنان نبود و خداوند از اندیشمندان در برابر سیری ظالمان و گرسنه ماندن محرومان , تعهد نگرفته بود که سکوت نکنند .ریسمان شتر خلافت را کوهان آن می انداختم.)

تعریف عدالت اجتما عی از دیدگاه امام علی (ع)
در تعریف عدالت اجتماعی از دید امام علی (ع) موارد زیر قابل ملاحضه است:
الف:عینی وملموس
عدالت در نهج البلاغه مفهومی عینی ( قابل درک و نه نسبی ) دارد, امام علی (ع) در نامه ای نوشته اند: « کسانی که در حکومت من به سر می برند و سپس به امویان پیوستند, عدل را دیدند و شنیدند و با جان خود یافتند ولی آن را نپذیرفتند.

از این بیان فهمیده می شود امام در دوران حکومت خویش به گونه ای رفتار کرد که مردم و حتی مخالفانش بتوانند عدل را بچشند و بهفمند, یعنی حکومت دادگر می تواند با نشان دادن مصداق های عدالت به مردم, آن را به اینان بشناساند.
ب : هر چیز در جای خویش ( وضع النسی فی موضعه )
از امام علی ( ع) سؤال شد: از عدل و جود ( بخشش ) کدام یک برتر و ارزشمندتر است ؟ فرمود : « عدل, امور را به جای خود می نهد اما جود, امور را از جهت اصلی خارج می کند. عدل, سیاستگری فراگیر همگان است و وسائس و اداره کننده عموم است اما اثر جود, محدود و عارضه ای و استثنایی است. بنابراین عدل, شریف تر و با فضیلت تر است .»

ج – اهمیت اجتماعی « عدالت » علاوه بر جنبه فضیلت نفسانی و فردی
به تعبیر علامه شهید مطهری « وجه معقول عدالت علی ( ع ) ویژگی اجتماعی آن و برتری این جنبه بر جوانب اخلاقی در حوزه فضایل شخصی است ». به عبارت دیگر, موجب شهادت علی ( ع ) عدالت اجتماعی و عدالتخواه بودن وی است و این علاوه بر عادل بودن از جنبه شخصی است . به همین دلیل اگر به عدالت به عنوان فضیلت اخلاق فردی نگریسته شود, جود بر آن مرجح است اما به دلیل اهمیت اجتماع, عدالت اجتماعی بر جود, ترجیح و برتری دارد.
د – موزون و متعادل

عدالت از دید علی ( ع ) در مفهوم (وضع الشی فی موضعه ) باعث تعادل اجتماعی و آرامش بین جامعه و صفوف آن می گردد زیرا عدالت بنا به کتاب خدا و سنت نبوی , هر قشر و صنفی را در جایگاه بایسته شان می نشاند وقتی هر چیز در جای بایسته خود قرارگرفت, تعادل و موزونیت به جامعه بر می گردد و چنین جامعه ای موزون است.
امام در بند ۲۵ عهد نامه مالک اشتر به ذکرسلسله مراتب اقشار اجتماعی پرداخته و باشرح روابط متعامل و مکمل این قشرها, تعیین سهم و جایگاه هر قشر را توسط خدا معین دانسته است .
ایشان با تشریح فضائل چهارگانه اخلاقی, عدالت را فضیلت چهارم معرفی می کند که اساس آن در اعتدال قوای نفسانی باشد.

ه : نفی هر گونه تبعیض و رعایت همه استحقاق ها
این مفهوم قرآنی, مکرراً در کلام علی ( ع ) آمده و به معنای تساوی مطلق افراد نیست , بلکه در استحقاق های متساوی تساوی رعایت می گردد و چون استحقاق‌های افراد متفاوت است , وجود اصل تفاوت میان افراد, واقعیتی مسلم و یا نه قوام جامعه است. تعبیر امام از این تفاوت ها چنین است:
« خداوند به حکمت خود بین همت ها و خواسته های مردم و سایر حالاتشان تفاوت ایجاد کرده و این اختلاف ها را وسیله برپایی زندگانی مردم قرار داده .
علی ( ع ) در رعایت مساوات و نفی هر گونه تبعیض نسبت به مردم می فرماید :
در برابر مردمی که در حوزه مسئولیت تواند؛ فروتن و با آنان گشاده رو و ملایم باش و موضعی نرم و انعطاف پذیر برگزین. مساوات را حتی در گردش چشم و نگاه و سلام و تعارف رعایت کن . تا بزرگان و صاحب نفوذان , برای تجاوز بر تو طمع نکنند و نا توان از عدالت نومید نشوند . ; بدانید مردم نزد ما در برابر حق و عدالت برابرند.

و –رعایت حقوق افراد ( رابطه حق و حقدار )
این مفهوم از عدالت با معنی قبلی ملازمه دارد, علی ( ع ) در این زمینه می فرماید :
عدالت, ترازوی خداوند است که برای بندگان نهاده ,وبرای اقامه حق ,ان را نصب کرد خداوند در ترازویش نا فرمانی نکنید و با سلطنت او معارضه مکنید
ذلیل نزد من عزیز وقوی است تا حق را برایش بستانم و قوی نزدم ضعیف است تا حق را از او بگیرم.
ز-همسانی (عدالت)با (عقل عملی)
با به نهج البلاغه,سیاستمداری موفق است که بتواند با دانش و بینش صحیح , نماینده عدل باشد . از این رو ,عقل جیزی جزء عدل نیست . امام در تعریف عاقل ,سخنی را فرمود که با عادل تطبیق می کند:
به گفته شد عاقل را وصف کند ,فرمود (عاقل کسی است که هر چیز در جای خود نهد )از امام پرسیده شد جهل کیست ؟ فرمود (فرمود همان که کفتم )بریهی است عدل با توزیع یاد شده , عین عقل وخرد عملی است .
ح-عدالت به معنای تقوای الهی
(ملکه نفسانی انجام واجبات وترک منهیات)

امام علی (ع) در وصف متقیان می فرماید : « انسان با تقوا, نفس خویش را به عدل مستلزم ساخته, نخستین گام عدالت ولی این است که هوای نفس را طرد و نفی کند » .

ط – الهی بودن مبانی و منابع عدالت
از دید امام, منشا سرچشمه عدالت, الهی و در پرتو ایمان به خداوند است و دیگر فروع از این اصل نشات می گیرند. حضرت قرآن را منبع عدالت دانسته و عدل را ما به زینت و در راس ایمان به شمار می آورد. از آن جا که عدالت انسانی, سرچشمه الهی و ریشه در ایمان دارد, می توان گفت از دید امام ( ع ) عدالت اخلاقی پایه عدالت سیاسی و اجتماعی است. اگر جامعه متعادل و موزون نباشد,اخلاق شخصی فردی موزون نخواهد ماند, ازسوی دیگر عدالت در جامعه و رهبران سیاسی یکباره ایجاد نخواهد شد بلکه باید با پرورش ایمان واخلاق و تقوا در حاکمان و افراد تحت حکومت, انسان های عادل را ساخت و زمان امور را به دست آن ها سپرد تا بتوان به حاکمیت عدل واستقرار عدالت, امیدوار بود.

عدالت در اندیشه سیاسی مطهری
در گفتار کلامی, سیاسی استاد مطهری درباره عدالت اجتماعی به تعریف او از عدالت بر می خوریم و به عبارت دیگر, شهید مطهری ماهیت عدالت و در صفت معرف, این مفهوم را ,از یک طرف, قراردادن هر چیزی در جای خود و از طرف دیگر, اعطا کل ذی حق حقه با دادن حق هر صاحب حقی به خود او می دانست و در توضیح و تبیین تعریف حقیقی عدالت بیشتر به تعریف دوم توجه داشت.
او انسان را موجودی صاحب حق می دانست و مبنای این اصل را دستگاه آفرینش خلقت در نظر

می گرفت. دستگاه آفرینش استعدادهایی را در انسان به ودیعه گذاشته است که هر کدام از آن ها مبنای حقی طبیعی است, استعداد فکر کردن « حق آزادی تفکر» را الزامی می کند و همین طور حق آزادی بیان, برابری در مقابل قانون, حق مالکیت و غیره را بنابر تعریف استاد مطهری, عدالت یعنی این که هر صاحب حقی به تمام حقوق خود دست پیدا کند آن چه باعث استحکام عدالت اجتماعی و فردی می شود ایمان به خداوند و معنویت است.
استاد مطهری در این رابطه نوشته است: « این انسان ها هستند که باید موجود عینی قانون باشند, پس عمده, عمل به قانون است که مستلزم گذشتن از منافع است. این عمل بدون ایمان به این که عدالت احترام الهی دارد,ظلم مواخذه الهی دارد, میسر نیست. برای اجرای عدالت دو چیز لازم است : یکی بیداری شعور عامه به این که حقوق خود را حفظ کنند یا ایمان به اینکه از حد تجاوز نکنند ( ولاتعقد ) و دیگر ایمان ( افویا ) .

او می فرماید: معنای عدالت این نیست که افراد هیچ تفاوتی نداشته باشند و هیچکس نسبت به دیگری رتبه و امتیازی نداشته باشد, اگر مثلا سربازی رشادت و شهامت فوق العاده ای در جنگ از خود بروز دهد و نشان افتخار رابه جامعه بدهند نه به او . این که هیچ فردی نسبت به دیگران امتیاز نداشته باشد, این غلط است. معنای عدالت این است که امتیازاتی که نصیب افراد می شود. بر مبنای صلاحیت و استحقاق و برنده شدن در مسابقه عمل صالح در زندگی باشد .
او می فرماید: تفاوت عمده میان مکتب اسلام با سیرمکاتب در این جهت ( عدالت ) این است که اسلام معنویت را پایه و اساس می شمارد. حساسیتی که اسلام در زمینه عدالت اجتماعی و ترکیب آن با معنویت اسلامی, از خود نشان می دهد در هیچ مکتب دیگری نظیر و مانند ندارد.
جایگاه عدالت در اندیشه سیاسی مطهری

ازآن جایی که مفهوم عدالت در ساختار اندیشه او در خدمت پویایی دین و پاسداری از دین در برابر شبهایی که مکتبها و جهان بینی مطرح می کنند باشد. او برای بیان اهمیت عدالت به تمثیل روشنی متوسل شده است.
عدل در اجتماع به منزله پایه ساختمان است و احسان از نظر اجتماع به منزله رنگ آمیزی و نقاشی و زینت ساختمان است. اول باید پایه درست باشد بعد نوبت به زینت و رنگ آمیزی و نقاشی می رسد. اگر خانه از پای بست ویران است دیگر چه فایده که « خواجه در بند نقش ایوان »باشد. اما اگر پایه محکم باشد در ساختمان بی نقاش و بی رنگ آمیزی هم می توان زندگی کرد . ممکن است ساختمان فوق العاده نقاشی خوبی داشته باشد و ظاهرش جالب باشد اما چون پایه خراب است یک باران کافی است تا آن را بر سر اهلش خراب کند.
مطهری نقش عدالت را درساختمان وجامعه را پایه ساختمان تشبیه کرده است. او احتمالا در این استدلال به مضمون حدیث « بالعدل قامت السموات و الارض : آسمان ها وزمین به عدالت بر افراشته شده اند» نظر داشته است.

استاد مطهری بر وجود برابر قانون در اسلام تاکید داشت و معتقد بود که اسلام در این زمینه برای تحقق عدالت تدابیری اندیشیده اند. او معتقد بود که قانون افراد را به یک چشم نگاه بکند. قانون خودش میان افراد تبعیض قایل نشود بلکه رعایت استحقاق را بکند . به عبارت دیگر, افرادی که از لحاظ خلقت در شرایط مساوی هستند, قانون باید با آن ها با مساوات رفتار بکنند اما افرادی که خودشان در شرایط مساوی نیستند , قانون هم نباید با آنها مساوی رفتار بکند بلکه باید مطابق شرایط خودشان با آن ها رفتار بکند.

در بحث عدالت, عدالت اقتصادی و برابری در ثروت و امکانات مادی بسیار اهمیت دارد و شایدبتوان گفت که این شاخص مهمتر از دیگر شاخصهای عدالت است.
مطهری باستناد به آیه ۷ سوره حشر تاکید کرده است که در جامعه اسلامی ثروت نباید در دست عده معدودی تمرکز شود و باید در میان همه افراد دست به دست شود.
او به حکم عقل و شرع به برابری نژادهای انسانی اعتقاد داشت و برتری نژادی دیگر را نمی پذیرفت و معتقد به حقوق طبیعی بود و فارغ از جنس نژاد و رنگ حقوقی برای همه انسانها قائل بود و دست یابی انسان ها به این حقوق را عین عدالت می دانست. مثلا او در مورد برابری نژادی به روایات و بعضی از آیات قرآن که سخن برابری نژادی انسان ها و نفی برتری است استناد جسته است:

پیامبر اکرم فرمود : « الناس کاسنان المشط : انسان ها مثل دندانه های شانه هستند وهمه با هم برابرند» و نیز می فرماید :«ولا فصل العربی عجمی الا بالتقوی » هیچ برتری عرب بر غیرعرب ندارد به جز تقوی و قرآن کریم هم در عین این که امتیازات رنگ و نژاد و جنس و خون را لغو می کند. می فرماید انا خلقنا کم من ذکر او انشی و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفوا . »
اگر جامعه عادل و متعادل باشد قابل بقا هست, هر چند مردمش کافر باشند, اگر ظلم و احجاف در نتیجه تفاوتها و پست و بلندیها و ناهمواریها در جامعه ای پیدا شد آن جامعه باقی نمی ماند هر چند مردمش به حسب عقیده مسلمان باشند.
او تاثیر عدالت را بر عقاید و افکار – در قالب حقایقی که وجود دارند و اخلاقیات و اعمال انسان بررسی کرد به نظر او بود ونبود عدالت در رفتار مردم هم تاثیر دارد, زیرا وقتی که در اخلاق تاثیر داشت قهراً در اعمال هم تاثیر دارد.
جایگاه عدالت در نظام اندیشه دکتر شریعتی
عدالت در اندیشه وی شان و جایگاهی فرعی و حاشیه ای ندارد بلکه دغدغه اصلی او , در واقع مساله عدالت و سیاست و یا حکومت بر حق است . او بطور کلی, تلاش تمام مکتبها و جهان بینی های بشری و غیر بشری را معطوف به حل این مساله می داند:
یکی نظام استثمارو تضاد طبقاتی وظلم اجتماعی را تبدیل بکند به نظام برابری و عدالت و دوم جامعه را از حاکمیت استبدادی را شرافی رها کند و از یک رهبری انقلابی برخوردار سازد. یکی نظام طبقاتی جامعه را می خواهد تغییر بدهد و یکی نظام حاکمیت جامعه را.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.