مقاله راز ختم نبوت
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله راز ختم نبوت دارای ۶۰ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله راز ختم نبوت کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله راز ختم نبوت،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله راز ختم نبوت :
راز ختم نبوت
ظهور دین اسلام ، با اعلام جاودانگی آن و پایان یافتن دفتر نبوت توام بوده است . مسلمانان همواره ختم نبوت را امر واقع شده تلقی کردهاند .
هیچ گاه برای آنها این مساله مطرح نبوده که پس از حضرت محمد (ص) پیغمبر دیگری خواهد آمد یا نه ؟ چه ، قرآن کریم با صراحت ، پایان یافتن نبوت را اعلام و پیغمبر بارها آن را تکرار کرده است . در میان مسلمین اندیشه ظهور پیغمبر دیگر ، مانند انکار یگانگی خدا یا انکار قیامت ، با ایمان به اسلام همواره ناسازگار شناخته شده است .
تلاش و کوششی که در میان دانشمندان اسلامی در این زمینه به عمل آمده است ، تنها در این جهت بوده که میخواستهاند به عمق این اندیشه پی ببرند و راز ختم نبوت را کشف کنند .
وارد بحث ماهیت وحی و نبوت نمیشویم . قدر مسلم این است که وحی ، تلقی و دریافت راهنمایی است از راه اتصال ضمیر به غیبت و ملکوت . نبی ، وسیله ارتباطی است میان سایر انسانها و جهان دیگر و در حقیقت پلی است میان جهان انسانها و جهان غیب . نبوت از جنبه شخصی و فردی ، مظهر گسترش و رقاء شخصیت روحانی یک فرد انسان است و از جنبه عمومی ، پیام الهی است برای انسانها به منظور رهبری آنها که به وسیله یک فرد به دیگران ابلاغ میگردد . همین جاست که اندیشه ختم نبوت ، ما را با پرسشهایی مواجه میکند ، که :
آیا ختم نبوت و عدم ظهور نبی دیگر بعد از خاتم النبیین به معنی کاهش استعدادهای معنوی و تنزل بشریت در جنبه های روحانی است ؟ آیا مادر روزگار از زادن فرزندانی ملکوتی صفات که بتوانند با غیب و ملکوت پیوند داشته باشند ناتوان شده است و اعلام ختم نبوت به معنی اعلام نازا شدن طبیعت نسبت به چنان فرزندانی است ؟ بعلاوه ، نبوت معلول نیازمندی بشر به پیام الهی است و در گذشته طبق مقتضیات دورهها و زمانها این پیام تجدید شده است . ظهور پیاپی پیامبران ، تجدید دائمی شرایع ، نسخهای مداوم کتب آسمانی همه بدان علت
است که نیازمندیهای بشر دوره به دوره تغییر میکرده است و بشر در هر دورهای نیازمند پیام نوین و پیامآور نوینی بوده است . با این حال ، چگونه میتوان فرض کرد که با اعلام ختم نبوت این رابطه یکباره بریده شود و پلی که جهان انسان را به جهان غیبت متصل میکند یکسره خراب گردد و دیگر پیامی به بشر نرسد و بشریت بلاتکلیف گذاشته شود ؟ از اینها همه گذشته ، چنانکه میدانیم در فاصله میان ۸
پیامبران صاحب شریعت مانند نوح و ابراهیم و موسی و عیسی یک سلسله پیامبران دیگر ظهور کردهاند که مبلغ و مروج شریعت پیشین بودهاند . هزاران نبی بعد از نوح آمدهاند که مبلغ و مروج شریعت نوحی بودهاند ، همچنین بعد از ابراهیم و غیره . فرضا انقطاع نبوت تشریعی را بپذیریم و بگوییم با شریعت اسلام شرایع ختم شد ، چرا نبوتهای تبلیغی بعد از اسلام قطع شد ؟ چرا اینهمه پیامبر بعد از هر شریعتی ظهور کردند و آنها را تبلیغ و ترویج و نگهبانی کردند ، اما بعد از اسلام حتی یک پیامبر اینچنین نیز ظهور نکرد ؟ اینهاست پرسشهایی که از
اندیشه ختم نبوت ناشی میشود . اسلام که خود عرضه کننده این اندیشه است پاسخ این پرسشها را داده است . اسلام اندیشه ختم نبوت را آنچنان طرح و ترسیم کرده است که نه تنها ابهام و تردیدی باقی نمیگذارد ، بلکه آن را به صورت یک فلسفه بزرگ در میآورد . از نظر اسلام ، اندیشه ختم نبوت نه نشانه تنزل بشریت و کاهش استعداد بشری و نازا شدن مادر روزگار است و نه دلیل بینیازی بشر از پیام الهی است و نه با پاسخگویی به نیازمندیهای متغیر بشر در دورهها و زمانهای مختلف ناسازگار است ، بلکه علت و فلسفه دیگری دارد . قبل از هر چیز لازم است با سیمای ختم نبوت آنچنانکه اسلام ترسیم کرده است آشنا بشویم و آن را بررسی کنیم ، سپس پاسخ پرسشهای خود را دریافت داریم . در سوره احزاب آیه ۴۰ چنین میخوانیم : « ما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین » . ۹
محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست ، همانا او فرستاده خدا و پایان دهنده پیامبران است ( ۱ ) . این آیه رسما حضرت محمد ( صلی الله علیه و آله ) را با عنوان ” خاتم النبیین ” یاد کرده است . کلمه ” خاتم ” به حسب ساختمان لغوی خود در زبان عربی ، به معنی چیزی است که به وسیله آن به چیزی پایان دهند . مهری که پس از بسته شدن نامه بر روی آن میزدند به همین جهت ” خاتم ” نامیده میشد ، و چون معمولا بر روی نگین انگشتری ، نام یا شعار مخصوص خود را نقش میکردند و همان را بر روی نامهها میزدند ، انگشتری را ” خاتم ” مینامیدند . در قرآن هر جا و به هر صورت ماده ” ختم ” استعمال شده است مفهوم پایان دادن یا بستن را میدهد . مثلا در سوره یس آیه ۶۵ چنین میخوانیم : « الیوم نختم علی
افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون ». پاورقی : . ۱ یکی از عادات عرب و بعضی از ملل دیگر ” پسر خواندگی ” بود و اسلام آن را منسوخ کرد . ” پسر خوانده ” در ارث و روابط خانوادگی همانند پسر واقعی به شمار میرفت . رسول اکرم آزاد شدهای داشت به نام زیدبن حارثه که پسر خوانده آن حضرت نیز به شمار میرفت . مردم طبق معمول انتظار داشتند که رسول اکرم با پسر خوانده خویش مانند پسر واقعی رفتار کند ، همچنانکه خود آنها میکردند . مفاد این آیه این است : محمد را پدر هیچ یک از مردان خود ( زید بن حارثه یا شخص دیگر ) نخوانید ، او را فقط به عنوان فرستاده خدا و پایان دهنده پیامبران بشناسید و بخوانید . ۱۰
در این روز به دهانهای آنها مهر میزنیم و دستهاشان با ما سخن میگویند و پاهاشان بر آنچه به دست آوردهاند گواهی میدهند . لحن آیه مورد بحث خود میرساند که قبل از نزول این آیه نیز پایان یافتن نبوت به وسیله پیغمبر اسلام در میان مسلمین امری شناخته بوده است . مسلمانان همان طوری که محمد را ” رسول الله ” میدانستند ، ” خاتم النبیین ” نیز میشناختند . این آیه فقط یادآوری میکند که او را با عنوان پدر خوانده فلان شخص نخوانید ، او را با همان عنوان واقعیاش که رسول الله و خاتم النبیین است بخوانید . این آیه فقط به جوهر و هسته
مرکزی اندیشه ختم نبوت اشاره میکند و بر آن چیزی نمیافزاید . در سوره حجر آیه ۹ چنین آمده است : « انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون ». ما خود این کتاب را فرود آوردیم و هم البته خود نگهبان آن هستیم . در این آیه با قاطعیت کم نظیری از محفوظ ماندن قرآن از تحریف و تغییر و نابودی سخن رفته است . یکی از علل تجدید رسالت و ظهور پیامبران جدید تحریف و تبدیلهایی است که در تعلیمات و کتب مقدس پیامبران رخ میداده است و به همین جهت آن کتابها و تعلیمات ، صلاحیت خود را برای هدایت مردم از دست میدادهاند . غالبا پیامبران احیا کننده سنن فراموش شده و اصلاح کننده تعلیمات تحریف یافته پیشینیان خود بودهاند . ۱۱
گذشته از انبیائی که صاحب کتاب و شریعت و قانون نبوده و تابع یک پیغمبر صاحب کتاب و شریعت بودهاند ، مانند همه پیامبران بعد از ابراهیم تا زمان موسی و همه پیامبران بعد از موسی تا عیسی ، پیامبران صاحب قانون و شریعت نیز بیشتر مقررات پیامبر پیشین را تایید میکردهاند . ظهور پیاپی پیامبران تنها معلول تغییر و تکامل شرایط زندگی و نیازمندی بشر به پیام نوین و رهنمایی نوین نیست ، بیشتر معلول نابودیها و تحریف و تبدیلهای کتب و تعلیمات آسمانی بوده است . بشر چند هزار سال پیش نسبت به حفظ مواریث علمی و دینی ناتوان بوده است ، و از او جز این انتظاری نمیتوان داشت . آنگاه که بشر میرسد به مرحلهای از تکامل که میتواند مواریث دینی خود را دست نخورده نگهداری کند ، علت عمده تجدید پیام و
ظهور پیامبر جدید منتفی میگردد و شرط لازم ( نه شرط کافی ) جاوید ماندن یک دین ، موجود میشود . آیه فوق به منتفی شدن مهمترین علت تجدید نبوت و رسالت از تاریخ نزول قرآن به بعد اشاره میکند ، و در حقیقت ، تحقق یکی از ارکان ختم نبوت را اعلام میدارد . چنانکه همه میدانیم در میان کتب آسمانی جهان تنها کتابی که درست و به تمام و کمال دست نخورده باقی مانده قرآن است . بعلاوه ، مقادیر زیادی از سنت رسول به صورت قطعی و غیر قابل تردید در دست است که از گزند روزگار مصون مانده است . البته بعد توضیح خواهیم داد که وسیله الهی محفوظ ماندن کتاب آسمانی مسلمین ، رشد و قابلیت بشر این دوره است که دلیل بر نوعی بلوغ اجتماعی انسان این عهد است . ۱۲
در حقیقت ، یکی از ارکان خاتمیت ، بلوغ اجتماعی بشر است به حدی که میتواند حافظ و نگهبان مواریث علمی و دینی خود باشد و خود به نشر و تبلیغ و تعلیم و تفسیر آن بپردازد . درباره این مطلب بعد بحث خواهیم کرد . در سراسر قرآن اصرار عجیبی هست که دین ، از اول تا آخر جهان ، یکی بیش نیست و همه پیامبران بشر را به یک دین دعوت کردهاند . در سوره شوری آیه ۱۳ چنین آمده است : « شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی ». خداوند برای شما دینی قرارداد که قبلا به
نوح توصیه شده بود و اکنون بر تو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی نیز توصیه کردیم . قرآن در همه جا نام این دین را که پیامبران از آدم تا خاتم مردم را بدان دعوت میکردهاند ” اسلام ” مینهد . مقصود این نیست که در همه زمانها به این نام خوانده میشده است ، مقصود این است که دین دارای حقیقت و ماهیتی است که بهترین معرف آن ، لفظ ” اسلام ” است . در سوره آل عمران ، آیه ۶۷ درباره ابراهیم میگوید : « ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا ولکن کان حنیفا مسلما » . ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی ، حق جو و مسلم بود . و در سوره بقره آیه ۱۳۲ درباره یعقوب و فرزندانش میگوید : ۱۳
« و وصی بها ابراهیم بنیه و یعقوب یا بنی ان الله اصطفی لکم الدین فلا تموتن الا و انتم مسلمون ». ابراهیم و یعقوب به فرزندان خود چنین وصیت کردند : خداوند برای شما دین انتخاب کرده است ، پس با اسلام بمیرید . آیات قرآن در این زمینه زیاد است و نیازی به ذکر همه آنها نیست . البته پیامبران در پاره ای از قوانین و شرایع با یکدیگر اختلاف داشتهاند . قرآن در عین اینکه دین را واحد میداند ، اختلاف شرایع و قوانین را در پارهای مسائل میپذیرد . در سوره مائده آیه ۴۸ میگوید : « لکل جعلنا منکم شرعه و منهاجا ». برای هر کدام ( هر قوم و امت ) یک راه ورود و یک طریقه خاص قرار دادیم . ولی از آنجا که اصول فکری و اصول عملی که پیامبران به آن دعوت میکردهاند یکی بوده و همه آنان مردم را به یک شاهراه و به سوی یک هدف دعوت میکردهاند ، اختلاف شرایع و قوانین جزئی در جوهر و ماهیت این راه که نامش در منطق قرآن ” اسلام ” است تاثیری نداشته است . تفاوت و اختلاف تعلیمات انبیاء با یکدیگر از نوع اختلاف برنامههایی است که در یک کشور هر چند یک بار به مورد اجرا گذاشته میشود و همه آنها از یک قانون اساسی الهام میگیرد . تعلیمات پیامبران در عین پارهای اختلافات مکمل و متمم یکدیگر بوده است . ۱۴
اختلاف و تفاوت تعلیمات آسمانی پیامبران از نوع اختلافات مکتبهای فلسفی یا سیاسی یا اجتماعی یا اقتصادی که مشتمل بر افکار متضاد است نبوده است ، انبیاء تماما تابع یک مکتب و دارای یک تز بودهاند . تفاوت تعلیمات انبیاء با یکدیگر ، یا از نوع تفاوت تعلیمات کلاسهای عالیتر با کلاسهای دانیتر ، یا از نوع تفاوت اجرائی یک اصل در شرایط و اوضاع گوناگون بوده است . میدانیم که دانش آموز در کلاسهای بالاتر نه تنها به مسائلی بر میخورد که قبلا به آنها به هیچ وجه بر نخورده است ، بلکه تصورش درباره مسائلی که قبلا یاد گرفته و در ذهن کودکانه خود به نحوی آنها را تجسم داده است احیانا زیر و رو میشود . تعلیمات انبیاء نیز چنین است . توحید ، اصل و سنگ اول ساختمانی است که پیامبران دست در کار ساختنش
بودهاند ، اما همین توحید درجات و مراتبی دارد . آنچه یک عامی به نام خدای یگانه در ذهن خود تجسم میدهد با آنچه در قلب یک عارف تجلی میکند یکی نیست . عارفان نیز در یک درجه نیستند . ( اگر ابوذر بر آنچه در قلب سلمان است آگاه گردد ، گمان کفر به او میبرد و او را میکشد ) ( ۱ ) . بدیهی است که آیات اول سوره حدید و آخر سوره حشر و سوره ” قل هو الله احد ” برای بشر چند هزار سال پیش – بلکه بشر هزار سال پیش – قابل هضم نبوده است . تنها افراد معدودی از اهل توحید خود را به عمق این آیات نزدیک مینمایند . در آثار اسلامی وارد شده پاورقی : . ۱ ” لو علم ابوذر ما فی قلب سلمان لقتله » ” سفینه البحار ، ماده ( ذر ) .
که : ( خداوند چون میدانست بعدها افراد متعمق و ژرف اندیشی خواهند آمد ، آیات ” « قل هو الله احد »” و پنج آیه اول سوره حدید را نازل کرد ) ( ۱ ) . شکل اجرائی یک اصل کلی نیز در شرایط گوناگون متفاوت میشود . بسیاری از اختلافات در روش انبیاء از نوع تفاوت در شکل اجرا بوده است نه در روح قانون . این مطلبی است که بعد درباره آن سخن خواهیم گفت . قرآن کریم هرگز کلمه ( دین ) را به صورت جمع ( ادیان ) نیاورده است . دین در قرآن همواره مفرد است ، زیرا آن چیزی که وجود داشته و دارد دین است نه دینها . بعلاوه ، قرآن تصریح
میکند که دین مقتضای فطرت و ندای طبیعت روحانی بشر است . « : فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التی فطر الناس علیها »( ۲ ) . حق جویانه چهره خویش را به سوی دین ، همان فطرت خدا که مردم را بر آن آفریده ، ثابت نگهدار . مگر بشر چند گونه فطرت و سرشت و طبیعت میتواند داشته باشد ؟ ! اینکه دین از اول تا آخر جهان یکی است و وابستگی با فطرت و سرشت بشر دارد – که آن نیز بیش از یکی نمیتواند باشد – رازی بزرگ و فلسفهای شکوهمند در دل خود دارد و تصور خاصی پاورقی : . ۱ اصول کافی : ج ۱ ص . ۹۱ . ۲ روم / . ۳۰
حرکت کند و دائما تغییر مسیر و تغییر جهت بدهد . اینکه قرآن با اصرار زیاد ، دین را یکی میداند و فقط به یک شاهراه قائل است و اختلاف شرایع و قوانین را مربوط به خطوط فرعی میداند
، مبتنی بر این اصل فلسفی است . بشر در مسیر تکاملی خود مانند قافلهای است که در راهی و به سوی مقصد معینی حرکت میکند ، ولی راه را نمیداند ، هر چندی یک بار به کسی برخورد میکند که راه را میداند و با نشانیهایی که از او میگیرد دهها کیلومتر راه را طی میکند تا میرسد به جایی که باز نیازمند راهنمای جدید است ، با نشانی گرفتن از او افق دیگری برایش روشن میشود ودهها کیلومتر دیگر را با علاماتی که گرفته طی میکند تا تدریجا خود قابلیت بیشتری برای فراگیری پیدا میکند و میرسد به شخصی که ( نقشه کلی ) راه را از او
میگیرد و برای همیشه با در دست داشتن آن نقشه ، از راهنمای جدید بینیاز میگردد . قرآن با توضیح این نکته که راه بشر یک راه مشخص و مستقیم است و همه پیامبران با همه اختلافاتی که در راهنمایی و دادن نشانی به حسب وضع و موقع زمانی و مکانی دارند ، به سوی یک مقصد و یک شاهراه هدایت میکنند ، جاده ختم نبوت را صاف و رکن دیگر از ارکان آن را توضیح میدهد ، زیرا ختم نبوت آنگاه معقول و متصور است که خط سیر این بشر متحول متکامل ، مستقیم و قابل مشخص کردن باشد ، اما اگر همان طور که خود بشر در تکاپو است و هر لحظه در یک نقطه است ، خط سیر او نیز دائما دستخوش تغییر و تبدیل باشد و نهایت و مقصد و مسیر ، مشخص نباشد و در هر برههای از زمان بخواهد در یک جاده حرکت کند ، بدیهی است که ختم نبوت – یعنی دریافت یک نقشه و برنامه کلی و همیشگی – معقول
و متصور نیست . در سوره بقره آیه ۱۴۳ چنین آمده است : « و کذالک جعلنا کم امه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا ». و اینچنین شما را – تربیت یافتگان واقعی اسلام را – جماعت وسط و معتدل و متعادل قرار دادیم تا حجت و شاهد بر مردم دیگر باشید و پیغمبر حجت و شاهد بر شما باشد . امت واقعی اسلام از نظر قرآن یک امت وسط و معتدل است . بدیهی است که امت وسط و معتدل و متعادل دست پرورده تعالیم وسط و معتدل است . این آیه امتیاز و خصوصیت امت ختمیه و تعلیمات ختمیه را در یک کلمه ذکر
میکند : وسطیت و تعادل . در اینجا پرسشی پیش میآید و آن اینکه مگر سایر پیامبران تعلیمات متعادلی نداشتهاند ؟ در پاسخ این پرسش ذکر مطلبی لازم است : انسان تنها جاندار روی زمین نیست ، و هم تنها جانداری نیست که اجتماعی زندگی میکند . جاندارهای دیگری هستند که زندگی اجتماعی دارند با یک سلسله مقررات و نظامات و تشکیلات دقیق . زندگی آنها بر خلاف بشر ، ادواری از قبیل عهد جنگل ، عهد حجر ، عهد آهن ، عهد اتم و غیره پیدا نکرده است ، از اولی که نوع آنها به وجود آمده دارای همین تشکیلات و نظامات بودهاند که دارند . این انسان است که به حکم : ” « و خلق الانسان ضعیفا »( ۱ ) انسان ( در پاورقی : . ۱ نساء / . ۲۸
بدو خلقت ) ناتوان آفریده شده است ” زندگیاش از صفر شروع میشود و به سوی بینهایت پیش میرود . انسان فرزند رشید و بالغ طبیعت است و از همین رو آزاد و مختار است ، نیازی به قیمومت و سرپرستی مستقیم و هدایت اجباری به وسیله نیروی مرموزی به نام غریزه ندارد . آنچه سایر جانداران با نیروی غیر قابل سر پیچی غریزه انجام میدهند ، او در محیط آزاد عقل و قوانین قراردادی انجام میدهد : « انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا »( ۱ ) . راه را به او نمودیم ، او خود ( آزادانه و با انتخاب خود ) یا قدر شناس است و یا ناسپاس . راز اینکه در انسان انحراف و سقوط و توقف و انحطاط هست و در سایر جاندارها نیست نیز در همین نکته است . انسان بر خلاف سایر جانداران – که سر جای خود متوقفاند و خود قادر نیستند
که خود را جلو ببرند یا به عقب برگردند ، به راست منحرف شوند یا به چپ ، تند بروند یا کند – هم میتواند خود را به جلو ببرد و هم میتواند به عقب برگردد ، هم قادر است به سوی چپ منحرف شود و هم به سوی راست ، هم میتواند تند برود و هم کند ، و بالاخره هم میتواند بندهای ( شاکر ) باشد و هم سرکشی ( کافر ) ، از این رو دائما در میان نوسانات افراطی و تفریطی گرفتار است . اجتماع بشری گاه آنچنان جامد و ساکن و اسیر عادات دست و پا گیر میشود که نیازمند به نیرویی است که زنجیرها را از او برگیرد و او را به حرکت آورد ، و گاه آنچنان هوس نو خواهی پیدا . پاورقی : . ۱ دهر / . ۳
میکند که سنن و نوامیس خلقت را فراموش میکند ، گاه غرق در غرور و تکبر و خودخواهی میشود و نیرویی ضرورت پیدا میکند که او را در جهت زهد و ریاضت و ترک خودبینی و رعایت حدود خود و حقوق دیگران براند ، و گاه آنچنان به سستی و لاقیدی و ستمکشی خو میکند که جز با بیدار کردن ” منش ” و شخصیت و احساس احقاق حقوق ، چاره نمیتوان کرد . بدیهی است که تند روی یا کند روی یا انحراف به راست یا چپ هر کدام برنامه مخصوص به خود دارد . برای جامعه منحرف به راست ، نیروی اصلاح کننده باید متمایل به چپ باشد و
برعکس . این است که دوای یک زمان و یک دوره و یک قوم ، برای زمان دیگر و قوم دیگر ، درد و بلای مزمن است ، و این است راز اینکه رسالتها مختلف ، و احیانا به صورت ظاهر ، متضاد جلوه میکند : یکی پیامبر جنگ میشود و دیگری پیامبر صلح ، یکی پیامبر محبت میشود و دیگری پیامبر خشونت و صلابت ، یکی پیامبر انقلابی و دیگری پیامبر محافظه کار ، یکی پیامبر گریان و دیگری پیامبر خندان . راز موقت بودن تعلیمات این گونه پیامبران همین است . بدیهی است که با همه تضادی که میان این گونه رسالتها از نظر روش هست ، از نظر هدف تضاد و
اختلافی نیست ، هدف یکی است : بازگشت به تعادل و افتادن در جاده اصلی . قرآن کریم ضمن قصص پیامبران کاملا نشان میدهد که هر کدام از آنها ضمن تعلیمات مشترک مربوط به مبدا و معاد ، بر روی یک نکته بالخصوص تکیه و اصرار داشته و مامور اجرای برنامه خاصی بودهاند . این مطلب از مطالعه قصص قرآنی کاملا روشن است .
خطری که غالبا مصلحان اجتماعی به وجود میآورند از همین ناحیه است که در یک اجتماع تندرو یا کندرو یا متمایل به راست یا به چپ ظهور میکنند و به پیکار مقدسی دست میزنند ، اما فراموش میکنند یک برنامه معین فقط برای مدت محدودی قابل اجراست و با جامعه کندرو یا تندرو یا چپ رو یا راست رو آنقدر باید پیکار کرد که تعادل خود را باز یابد ، و بیش از آن ، خود مستلزم سقوط و انحراف جامعه از سوی دیگر است . اکنون که این توضیح داده شد میتوانیم به مفهوم آیه مورد نظر نزدیک شویم . رسالت پیامبر اسلام با همه رسالتهای دیگر این تفاوت را دارد که از نوع قانون است نه برنامه ، قانون اساسی بشریت است ، مخصوص یک اجتماع تندرو یا کندرو یا راست رو یا چپ رو نیست . اسلام طرحی است کلی و جامع و همه جانبه و معتدل و متعادل ، حاوی همه طرحهای جزئی و کار آمد در همه موارد . آنچه در گذشته انبیاء انجام میدادند که برنامه مخصوص برای یک جامعه خاص از جانب خدا میآورند ، در دوره
اسلام علما و رهبران امت باید انجام دهند ، با این تفاوت که علما و مصلحین با استفاده از منابع پایان ناپذیر وحی اسلامی برنامههای خاصی تنظیم میکنند و آن را به مرحله اجرا میگذارند . قرآن کتابی است که روح همه تعلیمات موقت و محدود کتب دیگر آسمانی را که مبارزه با انواع انحرافها و بازگشت به تعادل است در بر دارد . این است که قرآن خود را ” مهیمن ” و حافظ و نگهبان سایر کتب آسمانی میخواند :
خطری که غالبا مصلحان اجتماعی به وجود میآورند از همین ناحیه است که در یک اجتماع تندرو یا کندرو یا متمایل به راست یا به چپ ظهور میکنند و به پیکار مقدسی دست میزنند ، اما فراموش میکنند یک برنامه معین فقط برای مدت محدودی قابل اجراست و با جامعه کندرو یا تندرو یا چپ رو یا راست رو آنقدر باید پیکار کرد که تعادل خود را باز یابد ، و بیش از آن ، خود مستلزم سقوط و انحراف جامعه از سوی دیگر است . اکنون که این توضیح داده شد میتوانیم به مفهوم آیه مورد نظر نزدیک شویم . رسالت پیامبر اسلام با همه رسالتهای دیگر این تفاوت را دارد که از نوع قانون است نه برنامه ، قانون اساسی بشریت است ، مخصوص یک اجتماع تندرو یا کندرو یا راست رو یا چپ رو نیست . اسلام طرحی است کلی و جامع و همه جانبه
و معتدل و متعادل ، حاوی همه طرحهای جزئی و کار آمد در همه موارد . آنچه در گذشته انبیاء انجام میدادند که برنامه مخصوص برای یک جامعه خاص از جانب خدا میآورند ، در دوره اسلام علما و رهبران امت باید انجام دهند ، با این تفاوت که علما و مصلحین با استفاده از منابع پایان ناپذیر وحی اسلامی برنامههای خاصی تنظیم میکنند و آن را به مرحله اجرا میگذارند . قرآن کتابی است که روح همه تعلیمات موقت و محدود کتب دیگر آسمانی را که مبارزه با انواع انحرافها و بازگشت به تعادل است در بر دارد . این است که قرآن خود را ” مهیمن ” و حافظ و نگهبان سایر کتب آسمانی میخواند :
« و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب ومهیمنا علیه »( ۱ ) . ما این کتاب را بحق فرود آوردیم در حالی که تایید و تصدیق میکند کتب آسمانی پیشین را و حافظ و نگهبان آنهاست . از نصوص اسلامی بر میآید که همه پیامبران به حکم اینکه مقدمه ظهور نبوت کلی و ختمی و قانون اساسی یگانه الهی بودهاند ، موظف بودهاند که نوید اکمال و اتمام دین را در دوره ختمیه به امتهای خود بدهند . خداوند از همه پیامبران چنین پیمانی گرفته است . در نهج البلاغه ، خطبه اول بیان جالبی در این زمینه است : « ولم یخل سبحانه خلقه
من نبی مرسل او کتاب منزل او حجه لازمه او محجه قائمه ، رسل لا تقصربهم قله عددهم و لا کثره المکذبین لهم ، من سابق سمی له من بعده او غابر عرفه من قبله ، علی ذلک نسلت القرون و مضت الدهور و سلفت الاباء و خلفت الابناء ، الی ان بعث الله محمدا رسول الله صلی الله علیه و آله لانجاز عدته و تمام نبوته ، ماخوذا علی النبیین میثاقه مشهوره سماته ، کریما میلاده » . خداوند هرگز خلق را از وجود یک پیامبر یا کتاب آسمانی یا حجت کافی یا طریقه روشن خالی نگذاشته است ، فرستادگانی که اندکی عدد آنها و بسیاری عدد مخالفانشان پاورقی : . ۱ مائده / . ۴۸
آنها را از انجام وظیفه باز نداشته است . هر پیامبری به پیامبر پیشین خود قبلا معرفی شده است و آن پیامبر پیشین او را به مردم معرفی کرده و بشارت داده است . به این ترتیب نسلها پشت سر یکدیگر آمد و روزگاران گذشت تا خداوند محمد ( صلی الله علیه و آله ) را به موجب وعدهای که کرده بود ، برای تکمیل دستگاه نبوت فرستاد در حالی که از همه پیامبران برای او پیمان گرفته بود . علائم او معروف و مشهور و ولادت او بزرگوارانه بود . از پیغمبر اکرم دو جمله لطیف در این زمینه وارد شده ، یکی اینکه فرموده است : « نحن الاخرون السابقون یوم القیامه » ( ۱ ) . ما در دنیا پس از همه پیامبران و امتها آمدهایم ، اما در آخرت در صف مقدم هستیم و دیگران پشت سرما هستند . دیگر اینکه فرمود : « آدم و من دونه
تحت لوائی یوم القیامه » ( ۲ ) . تمام پیامبران در قیامت زیر پرچم مناند . علت این سبقت و تقدم در قیامت و علت اینکه همه پیامبران در آن جهان در زیر پرچم این پیامبر هستند این است که همه مقدمهاند و این نتیجه ، وحی آنها در حدود یک برنامه موقت بوده و وحی این پیغمبر در سطح قانون اساسی کلی همیشگی است . بزرگان اسلامی پاورقی : . ۱ بحار ، ج / ۶ ص ۱۶۶ و صحیح مسلم ، ج / ۳ ص . ۷ . ۲ علم الیقین فیض ، ص ۵ سفینه البحار ، ماده ( لوی ) جامع الصغیر ، ج / ۱ ص . ۱۰۷
اول فکر آخر آمد در عمل
خاصه فکری کو بود وصف ازل
شبستری میگوید :
یکی خط است از اول تا به آخر
بر او خلق خدا جمله مسافر
در این ره انبیا چون ساربانان
دلیل و رهنمای کارواناند
و زیشان سید ما گشته سالار
” هم او اول هم او آخر در این کار “
احد در میم احمد گشت ظاهر
” در این دور اول آمد عین آخر )
ز احمد تا احد یک میم فرق است
جهانی اندرین یک میم غرق است
بر او ختم آمده پایان این راه
بدو منزل شده ” ادعوا الی الله “
مقام دلگشایش جمع جمع است
جمال جانفزایش شمع جمع است
شده او پیش و دلها جمله در پی
گرفته دست جانها دامن وی
قرآن کریم اصل نوید و ایمان و تسلیم پیامبران پیشین را به پیامبرانی که
پس از آنها میآیند ( و به طریق اولی خاتم انبیاء ) و وظیفه داری اینکه
امت خود را نیز بدین جهت تبلیغ کنند و آنها را آماده تعلیمات پیامبران
بعدی بنمایند ، و همچنین تایید و تصدیق پیامبران بعدی پیامبران پیشین او
و اینکه خداوند از پیامبران بر این نوید و تسلیمها و تایید و تصدیقها
پیمان شدید گرفته است اینچنین ذکر کرده است :
« و اذا اخذ الله میثاق النبیین لما اتیتکم من کتاب و حکمه ثم جائکم
رسول مصدق لما معکم لتومنن به و لتنصرنه قالء اقررتم و اخذتم علی ذلکم
اصری قالو اقررنا قال فاشهدوا و انا معکم من الشاهدین » ( ۱ ) .
پاورقی :
. ۱ آل عمران / ۸۱
.
به یادآر هنگامی را که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که زمانی که به
شما کتاب و حکمت دادم سپس فرستادهای آمد که آنچه با شماست تصدیق
میکند ، به او ایمان آورید و او را یاری نمایید . خداوند گفت آیا اقرار
و اعتراف کردید و این بار را به دوش گرفتید ؟ گفتند اقرار کردیم . گفت
پس همه گواه باشید ، من نیز از گواهانم .
پیوند نبوتها و رابطه اتصالی آنها میرساند که نبوت یک سیر تدریجی به
سوی تکامل داشته و آخرین حلقه نبوت ، مرتفعترین قله آن است . عرفای
اسلامی میگویند ” الخاتم من ختم المراتب باسرها ” یعنی پیامبر خاتم آن
است که همه مراحل را طی کرده و راه نرفته و نقطه کشف نشده از نظر وحی
باقی نگذاشته است . اگر فرض کنیم در یکی از علوم همه مسائل مربوط به آن
علم کشف شود ، جایی برای تحقیق جدید و کشف جدید باقی نمیماند . همچنین
است مسائلی که در عهده وحی است ، با کشف آخرین دستورهای الهی جایی
برای کشف جدید و پیامبر جدید باقی نمیماند . مکاشفه تامه محمدیه
کاملترین مکاشفهای است که در امکان یک انسان است و آخرین مراحل آن
است . بدیهی است که هر مکاشفه دیگر بعد از آن مکاشفه ، جدید نخواهد بود
، از قبیل پیمودن سرزمین رفته شده است ، سخن و مطلب جدید همراه نخواهد
داشت ، سخن آخر همان است که در آن مکاشفه آمده است :
« و تمت کلمه ربک صدقا و عدلا لا مبدل لکلماته و هو السمیع العلیم
( ۱ ) .
پاورقی :
. ۱ انعام / . ۱۱۵
سخن راستین و موزون پروردگارت کامل شد ، کسی را توانایی تغییر دادن
آنها نیست . او شنوا و داناست .
مرحوم فیض در علم الیقین صفحه ۱۰۵ از یکی از بزرگان چنین نقل میکند :
” مقصود و هدف در فطرت آدمیان رسیدن به مقام قرب الهی است و این
جز با راهنمایی پیامبران امکان پذیر نمیباشد . از این رو نبوت جزء نظام
هستی قرار میگیرد و البته مقصود و هدف ، مرتبه اعلی و آخرین درجه نبوت
است نه اولین درجه . آن نبوت طبق سنت الهی تدریجا کمال مییابد ،
همچنانکه یک عمارت تدریجا ساخته میشود . و همچنانکه در ساختن عمارت
پایهها و دیوارها هدف نیست ، هدف صورت کامل خانه است ، نبوت نیز
چنین است ، هدف صورت کامل آن است و در همین جاست که نبوت خاتمه
میپذیرد و پایان مییابد و زیاده نمیپذیرد ، زیرا زیاده بر کمال نقص است
و انگشت زیادی را میماند . پیغمبر اکرم در حدیث معروف به همین معنی
اشاره کرد که گفت : مثل نبوت مثل خانهای است که ساخته شده و جای یک
خشت در آن باقی است ، من جای آن خشت آخرینم ، یا من گذارنده آن خشت
آخرینم ” ( ۱ ) .
بیانات گذشته میتواند دورنمایی از سیمای اندیشه ختم
پاورقی :
. ۱ متن حدیث را مجمع البیان در ذیل آیه ۴۰ سوره احزاب به نقل از
صحیح بخاری و مسلم چنین آورده است :
” انما مثلی فی الانبیاء کمثل رجل بنی دارا فاکملها و حسنها الا موضع
لبنه فکان من دخل فیها فنظر الیها قال ما احسنها الا موضع هذه اللبنه فانا
موضع هذه اللبنه ختم بی الانبیاء » ” .
نبوت در میان اندیشههای اسلامی رسم کند و پایهها و ارکان آن را ارائه
دهد .
معلوم شد اندیشه ختم نبوت بر این پایه است که اولا مایه دین در سرشت
بشر نهاده شده است ، سرشت همه انسانها یکی است ، سیر تکاملی بشر یک
سیر هدفدار و بر روی یک خط مشخص و مستقیم است ، از این رو حقیقت دین
که بیان کننده خواستهای فطرت و راهنمای بشر به راه راست است یکی بیش
نیست .
ثانیا یک طرح به شرط فطری بودن ، جامع بودن ، کلی بودن و به شرط
مصونیت از تحریف و تبدیل و به شرط حسن تشخیص و تطبیق در مرحله اجرا
میتواند برای همیشه رهنمون و مفید و ما در طرحها و برنامهها و قوانین
جزئی بی نهایت واقع گردد . مباحث آینده بهتر این مطلب را روشن خواهد
کرد . اکنون به بررسی و پاسخ پرسشهایی که در آغاز گفتار اشاره شد
میپردازیم .
دروازههای آسمان
اولین پرسشی که اندیشه ختم نبوت به وجود میآورد درباره رابطه انسان با
جهان غیب است . چطور میشود که انسان اولیه با همه بدویت و بساطت ، از
طریق وحی و الهام با جهان غیب ارتباط پیدا کرده و دروازههای آسمان به
روی او باز بوده است ، اما بشر پیشرفته کمال یافته بعدی از این موهبت
محروم و درهای آسمان به رویش بسته شده است ؟ آیا واقعا استعدادهای
معنوی و روحی بشر کاهش یافته و بشریت از این نظر تنزل کرده است ؟
این شبهه از این پندار پدید آمده که ارتباط و اتصال معنوی
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.