مقاله در مورد علائم حتمی ظهور امام مهدی (عج)


در حال بارگذاری
12 سپتامبر 2024
فایل ورد و پاورپوینت
2120
4 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد علائم حتمی ظهور امام مهدی (عج) دارای ۲۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد علائم حتمی ظهور امام مهدی (عج)  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد علائم حتمی ظهور امام مهدی (عج)،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد علائم حتمی ظهور امام مهدی (عج) :

علائم حتمی ظهور امام مهدی (عج)

فهرست موضوعات

مقدمه
بخش اول:خروج سفیانی
۱ دراثبات وجود سفیانی
۲ نام ونشانی سفیانی

۳ علائمی که دلالت بر خروج سفیانی دارد
۴ زمان خروج سفیانی
۵ حوادث خروج سفیانی
۶ عقیده سفیانی
بخش دوم: خسف بیداء
۱ سرانجام لشکریان سفیانی
۲ فرورفتن لشگری در زمین

بخش سوم: صیحه آسمانی
۱ چه هنگام باید انتظار وقوع صیحه را کشید
۲ اخبار قرآن از وقوع صیحه
۳ علائمی که پیش از وقوع صیحه تحقق می یابد
۴ حال مردم به هنگام وقوع صیحه
۵ بحثی در مورد تاویل آیه ای از قرآن
۶ مفاد این صیحه

۷ زمان وقوع این صیحه
بخش چهارم: نفس زکیه
بخش پنجم: خروج یمانی
۱ نسب یمانی
۲ خروج یمانی

۳ نبرد یمانی
بخش ششم: خروج سید حسنی
۱ پرچمهای سیاه خراسان
۲ سید خراسانی
۳ نبردهای سید خراسانی

مقدمه:
سخن ما در این کتاب از علائم محتوم است، که در روایات به پنج یا شش علامت محصور گردیده است:
حضرت علی علیه السلام می فرمایند: از نشانه هایی که به قطع واقع خواهند شد، خروج سفیانی، خسف سرزمین بیداء، قتل نفس زکیه، ندای آسمانی و خروج یمانی است .
بخش اول:
خروج سفیانی

۱در اثبات وجود سفیانی: هما نگونه که پیش از این گفتیم پدید آمدن سفیانی از علایم ظهور است که در برخی از احادیث بر محتوم بودن آن صحه گذارده شده است. فی المثل، امام محمد باقر (ع) درتفسیر آیه شریفه (ثم قضی اجلا واجل مسمی عنده ) فرمود: اینجا دو اجل است:یکی اجل حتمی، که انجام می شود وهرگز غیر آن اتفاق نمی افتد، ودیگری اجل منوط به مشیت. به خدا سوگند که خروج سفیانی از قسم حتمی است.

در روایتی از امام صادق (ع) می فرمایند: این وقایع یا محتومند ویا غیر محتوم و از وقایع محتوم خروج سفیانی در ماه رجب است .
بحث درباره دجال: همانگونه که یادآور شدیم اعتقاد به وجود دجال لازم است؛ اما بیشترین نشانه های اوکه در اهل سنت بدان اشارت رفته قابل اثبات نیست وبرخی از آنهاکه متضمن معجزه می باشد این اشکال مهم را به دنبال می کشند که صدور امور خارق العاده از افراد پلید امری ناممکن است؛چرا که یکی از علل معجزه اثبات دعوای حقانیت انسانی الهی است.

خصوصیات و کارهایی که در کتب روائی از برای دجال مذکور افتاده است را اگر از زمره عبارات رمزی و کنایی بدانیم دیگر لزومی برای حل و نقد عبارات معارض با هم دیده نمی‌شود.
بر سبیل اجمال خصوصیات دجال به قرار زیر است:
(۱) دجال دارای عمر دراز است.
(۲) به نام فرزند صائد خوانده می‌شود.
(۳) ادعای خدایی و ربوبیت می‌کند.

(۴) کافر کیش است.
(۵) تمامی نقاط عالم، جز مکه و مدینه را به زیر فرمان می‌آورد.
(۶) اعور است.
(۷) یک چشم دارد و آنهم بر پیشانیش می‌باشد.
(۸) خری داردکه بر او سوار است.

(۹) هنگام خروجش حضرت بقیه الله بر سفیانی فائق آمده است.
(۱۰) کوتاه قد و چاق و زشت روست و ;

۲ نام و نشان سفیانی:
سفیانی از شخصیتهای بارز در زمان ظهور حضرت مهدی (عج) می‌باشد. او در رأس گروهی جرّار و خون‌آشام نشانه بارزی است از مخالفت با حقّ و حقانیّتی است که خداوند وعده آن را در لسان ناطقش ـ قرآن کریم ـ به آدمیان داده است.
میان دانشمندان و محدثین اتفاق نظر وجود دارد که وجه تسمیه این انسان پلید به سفیانی به خاطر نسبت داشتن با ابوسفیان است. به تصریح روایات، او از تیره ابوسفیان و همسرش، هند جگرخوار است.

امیرالمؤمنین علی علیه السّلام می‌فرمایند:
پسر خورنده جگرها از بیابان خشک بیرون می‌آید و او مردی است میانه بالا و بزرگ سر و آبله‌رو. زمانی که او را می‌بینی به گمانت که او اعور (یعنی دوبین) است. نامش عثمان و نام پدرش عتبه می‌باشد. او از فرزندان ابوسفیان است. هرگاه به سرزمینی می‌رسد که هموار و دارای آب صاف است آنجا استقرار می‌گیرد.

همانگونه که در تاریخ مذکور افتاده ابوسفیان پنج پسر به نامهای عتبه، معاویه، یزید، عنبسه و حنظله داشت. در روایات مربوط به سفیانی برخی دلالت بر این دارند که سفیانی از اولاد عنبسه بن ابوسفیان است و برخی او را از نوادگان عتبه بن ابوسفیان معرفی می‌کنند. اما در یکی از نامه‌های مولا امیرالمؤمنین به معاویه حضرت، به صراحت سفیانی را از دودمان پلید معاویه می‌دانند:
‍‌«ای معاویه! مردی از فرزندان تو، بدخوی و ملعون و سبک مغز و ستمکار و واژگون دل و سختگیر و عصبانی است. خداوند رحمت و مهر را از قلب او زدوده است. دایی‌های او بسان سگ

خون‌آشامند. گوئیا من هم اینک او را می‌بینم. اگر می‌خواستم نام او را می‌بردم و به توصیفش می‌پرداختم که او پسری چند ساله است. او لشکری به جانب مدینه گسیل می‌دارد. آنها وارد مدینه شده بیش از اندازه مرتکب قتل و غارت و پرده‌دری نوامیس می‌شوند. در این حال مردی پاکیزه خصال و پرهیزگار از چنگال آنها رهایی می‌یابد. کسی که زمین را که از ظلم و جور لبریز شده است سرشار از عدل و داد می‌نماید. من نام او را می‌دانم و می‌دانم که در آن روز چند سال دارد و نشانه‌اش چیست. »

رسول اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید:
شرورترین مردم و ستمگرترین آنان که بسیار زشتخوی و سنگدل است سفیانی میباشد که از همه اقطار واکناف جهان اسلام برای مقابله با او وسپاهیان خون آشامش گرد می آیند واو همه اعوانش را از دم شمشیرمی گذراند.

شعاری که همه جا طنین انداز است، این شعار است:خدایا،خدیا، اول انتقام وانگهی آتش دوزخ.
۳ علائمی که دلالت بر خروج سفیانی دارد:
حذیفه یمانی از پیامبر خدا (ص) روایت می کند که حضرت پس از بیان فتنه ای که در مشرق و مغرب واقع خواهد شد فرمودند:
وقتی که آنان در این حالت می باشند ناگاه سفیانی از سمت وادی یابس(درفلسطین)-دراثنای این فتنه- برایشان خروج می کند ودر دمشق فرود می آید از آنجا لشگری به سمت مشرق و لشکری به سمت مشرق ولشگری به سوی مدینه می فرستد تا اینکه لشکراول در ارض بابل که ازجمله نوا حی بلده ملعونه وجایگاه خبیثه(یعنی بغداد(

است؛ فرود می آیند وبیشتر از سه هزار نفر را می کشند و بیشتر از سه هزار نفر را می کشند وبیشتر از سیصد زن را رسوا می کنند وسیصد جوان از بنی عباس را به قتل می رسانند. بعد از آن متوجه کوفه می شوند و حوالی آن راخراب می کنند. آنگاه از آنجا بیرون شده به سمت شام می روند در آن اثنا لشکری از کوفه علم هدایت برافراشته می آیند و به این لشکر سفیانی میرسند وایشان را یکجا به قتل می رسانند .
جابر جعفی آنگاه که از امام باقر علیه السلام درباره سفیانی می پرسد حضرت در پاسخش می فرمایند:
چگونه ممکن است سفیانی بدون شیصبانی خروج کند منتظر خروج سفیانی باشید وبه دنبال آن منتظر ظهور مهدی (عج) باشید.

کامل سلیمان در کتاب خود به نام یوم الخلاص احتمال داده است که شیصبانی اسم رمزی برای یکی از ستمگران عراق می باشد که بر عراق حکومت می کند و با شیعیان بد رفتاری می کند.
یا این حدیث از محمد باقر (ع) :
ـ رومیان و اتراک اختلاف می‌کنند و جنگ‌های فراوانی روی می‌دهد و منادی در دمشق بانگ برمی‌آورد: وای بر ساکنین زمین، از شرّی که نزدیک است .
ـ و آن را نشانه‌هایی و علامتهایی است; و خروج سفیانی با درفش سرخ فام همراه است که فرمانده لشکرش مردی از قبیله بنی کلب است;
که در یک جمع بندی کلی از این احادیث چنین می‌توان برداشت نمود که پس از جنگ و درگیری میان رومیان و اتراک و سایه‌گستر شدن غم و اندوه و آمادگی زمین برای بروز فتنه، بانگ دلخراش سفیانی از فراز منبر در شام شنیده می‌شود و آسایش از زمین رخت برمی‌گیرد. با این وجود، این بانگ دلخراش برای مؤمنین و منتظران نویدبخش است؛ چرا که زمان فرارسیدن ظهور را گوشزد می‌کند. این مطلب مستفاد از کلام امام باقر علیه السلام است که می‌فرمایند:
ـ منتظر بانگ سفیانی باشید که به طور ناگهانی از دمشق شنیده می‌شود. در این بانگ فرج

عظیمی برای شما است؛ زیرا که این بانگ نویدبخش پیروزی بزرگ شماست .
۴ زمان خروج سفیانی:
و در خطبه‌ای جناب مولی الموحّدین، امیرالمؤمنین می‌فرمایند:
ـ آنگاه که ناقوس صیحه کشد و فریاد برآورد و کابوس سربلند نماید و گاومیش به سخن درآید، اینها از شگفتی‌هاست. چه شگفتی از این بالاتر که آتش در نصیبین برافروخته شود و پرچم عثمانی در بیابان سوداء برافراشته گردد و بصره را تشنّج فراگیرد و برخی بر دیگران فائق آیند و منازعه و مشاجره هر قومی درگیرد (تا آنجا که حضرت فرمودند:) هرقل در قسطنطنیه به بطارقه سفیانی تسلیم گردد و سر تسلیم برای او فرود آورد؛ در این هنگام شما در انتظار سخن گفتن موسی با درخت درکوه طور باشید .

توضیح حدیث: ظاهراً مراد ناقوس نصاری و فرنگیان است که در بلاد اسلام صدای آنها بلند شود و در بلاد مسلمین معبد نصاری بنا گردد و صدای ناقوس در آنها به گوش رسد، که این سخن بر ضعف اسلام و قوّت و غلبه کفر دلالت دارد و مراد از کبس کابوس سربلندنمودن هر کسی برای ریاست و سلطنت است. در لغت کابوس به معنی صرع نیز آمده است که مقدّمه جنون می‌باشد که با توجّه به این معنا «کبس کابوس» آن می‌شود که مردم به تخیلات واهی نفسانی برای فتنه و آشوب سربلند می‌نمایند. و امّا مراد از تکلَّم جاموس شاید قلدری و بی‌فهمی باشد که مسلّط به خلق شود و همچنین شهر نصیبین که در روایت مذکور افتاده است بلدی است در میان شام و عراق و مراد از ظهور رایات عثمانیه در «وادی سود» همان پرچم سفیانی می‌باشد و مراد از سخن گفتن موسی بن عمران در کوه طور با درخت سینا ظاهرشدن حضرت مهدی صاحب الزَّمان است که لسان ناطق الهی می‌باشد. در نتیجه، این کلام اشاره است به اینکه متکلّم با موسی بن عمران در وادی طور و آن نوری که از شجره سینا تجلّی نمود، همان نور آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین و نور ولایت است.
محمد بن همام به سلسله سند خود از بَزَنطِی، او از امام رضا علیه السلام روایت می‌کند که آن حضرت فرمود:
پیش از وقوع این امر باید سفیانی و یمانی و مروانی و شعیب بن صالح خروج نمایند.
از امیر مؤمنان علیه السلام است:
ـ روز جمعه خروج می‌کند و بر فراز منبر دمشق قرار می‌گیرد و آن نخستین منبری است که او صعود می‌کند. آنگاه خطبه می‌خواند و به مردم فرمان جهاد می‌دهد و از آنها بیعت می‌گیرد که هرگز با او مخالفت نکنند، چه بر طبق خواسته شان باشد یا بر خلاف آن.

۵ حوادث خروج سفیانی:
سفیانی ـ به شهادت روایات موجود ـ جنبش خود را از خارج دمشق، از منطقه وادی یابس (که بنا بر احتمال برخی مراد همان منطقه حوران یا درعا در مرز اردن ـ سوریه است) در ماه رجب المرجّب می‌آغازد. برخی از روایات وارده در این باب از نظر گذشت.

نُعیم، با سند خود از امیرالمؤمنین علی علیه السّلام روایت کرده که حضرت فرمود:
ـ سفیانی به آن کسی که با لشکرش داخل کوفه شده، بعد از آنکه آنجا را مانند پوست برّه بر هم مالیده فرمان می‌دهد رفتن به سمت حجاز را. پس او می‌رود به جانب مدینه و شمشیر در قریش می‌گذارد و از آنها و انصار چهارصد نفر را می‌کشد و شکم پاره می‌کند و می‌کشد. برادر و خواهری از قریش به نام‌های محمّد و فاطمه، که پس از کشتن آن دو را بر در مسجد به دار می‌آویزد.
سیّد بن طاووس پس از بیان این روایت به روایت دیگری که همچون سلف خود مروی از امیرالمؤمنین علی علیه السّلام استناد می‌کند که حضرت می‌فرمایند:

ـ سفیانی لشکری را به سوی مدینه بر می‌انگیزاند، پس آنان تا آنجا که امکان داشته باشند از آل محمَّد علیهم السَّلام را می‌کشند ـ مردان و زنانی از بنی هاشم را ـ در این حال مهدی و مستنصر از مدینه به مکَّه فرار می‌کنند. سفیانی به طلب آنها لشکر می‌فرستد. در حالی که آنها به حرم امن خدا رسیده‌اند.

سفیانی در بادی امر به تحکیم مواضع خود در داخل می‌پردازد. دشمن سرسخت او در ابتدا «اَبقَع» و هوادارانش می‌باشد که از دشمنان سرسخت سفیانی و شیعیان محسوب می‌شود. برخی بر این احتمال صحّه گذارده‌اند که ابقع و هوادارانش همان بنی مروان هستند. سفیانی در نهایت بر مروانی غالب می‌شود و به مدّت سه ماه به کشتار بنی مروان می‌پردازد؛ آنگاه به سمت اهل

مشرق می‌آید تا اینکه وارد کوفه می‌شود. سفیانی پس از فارغ شدن از داخل عملیّات برون مرزی خود را تدارک می‌بیند و نبرد بزرگ قرقیسیا که در مرزهای سوریه، عراق و ترکیه اتّفاق می‌افتد در ادامه همین تصمیم می‌باشد. هر چند که در این نبرد خون بیش از یکصد هزار نفر بر زمین می‌ریزد؛ امّا برای هیچکدام از طرفین درگیر پیروزی در برندارد.

۶عقیده سفیانی:
در روایات ما تصریح شده است که سفیانی مسلمانی منحرف از دین است که کینه‌ای بس شدید به علی و آل او و دوستدارانش دارد. او با هرچه که نیک است در نبرد می‌باشد و بارزترین امر نیک محبّت علی و آلش علیهم السّلام است که سفیانی با آن در تضادّ و دشمنی است.

از امام محمّد باقر نقل شده است که فرمودند:
«گویا من سفیانی را می‌بینم که در سرزمین سرسبز شما کوفه اقامت گزیده، منادی او ندا می‌دهد: هر کس سر یک تن از پیروان علی را بیاورد جایزه‌ای معادل هزار درهم می‌ستاند. در این هنگام همسایه بر همسایه یورش برده و می‌گوید که همسایه‌اش از زمره یاران علی است، گردن او را می‌زند و هزار درهم جایزه می‌گیرد. آگاه باشید، در آن روز حکومت شما در دست حرامزادگان خواهد بود. »

سفیانی برای پیشبرد امر خود و همرزم طلبیدن در قبال مبارزه با مسلمانان تظاهر به مسیحیّت می‌کند. او در حالیکه صلیب بر گردن آویخته از سرزمین رومیان به جانب اهل مشرق روی می‌آورد .
و از همین روست که چون سفیانی به دمشق داخل می‌گردد منتسبین به پیامبر به استانبول می‌گریزند تا از شرّ او در امان باشند؛ لیکن سفیانی استرداد آنها را از دولت روم خواستار می‌گردد که آنها به سبب همین تظاهر سفیانی به مسیحیّت درخواست او را قبول و مسلمانان را به او تحویل می‌دهند.

بخش دوم:
خسف بیداء
۱سرانجام لشکریان سفیانی:
در روایتی که در نسخه ابن حمّاد (ص ۸۸) آمده است، سفیانی پس از آنکه لشگریانش کوفیان را سخت منکوب کردند به آنها فرمان می‌دهد تا در جستجوی مهدی (عج) به سوی حجاز حرکت کنند. این لشکر جرّار پلید و دژخیم در حجاز چهارصد مرد از سپاهیان مهدی (عج) را به قتل می‌رساند و شکم زنان بسیاری را می‌درد و برادر و خواهری به نام‌های محمّد و فاطمه، که از عموزادگان نفس

زکیّه هستند، به قتل رسانده بر درگاه مسجد مدینه به دار می‌آویزد. در روایتی آمده که این برادر و خواهر در عراق از چنگ لشکریان سفیانی گریخته بودند؛ لیکن جاسوسی این دو را به دشمن معرّفی می‌کند. به گزارش حاکم نیشابوری ساکنان مدینه با خبردارشدن از یورش قریب الوقوع سپاهیان سفیانی گروه گروه از مدینه خارج می‌شوند.

در ادامه روایتی که از خذیفه یمانی در صفحات پیشین نقل نمودیم ـ چنانکه دیدید ـ لشگر نخستی که سفیانی به جانب مدینه گسیل داشته پس از مدتی به جانب شام در حرکت می‌شوند که لشگریان هدایت تمامی آنها را از دم تیغ می‌گذرانند. سفیانی در پی این شکست، لشگر دومی به مدینه ارسال می‌دارد که آنها سه روز مدینه را مورد تجاوز و چپاول و غارت قرا ر می‌دهند. آنگاه آنان مدینه را به جانب مکه ترک می‌کنند و در بیابان میان مکّه و مدینه به فرمان حضرت باریتعالی جبرئیل با واردکردن ضربتی بر زمین، زمین آنان را در کام خود فرو می‌کشد.

در روایتی دیگر دارد که در همین مقطع نفس زکیّه در مسجد الحرام کشته می‌شود و حضرت بقیّه الله (عج) به سوی مکّه حرکت می‌کند، تا قیام شکوهمند خود را آغاز کند، بانگ جبرئیل امین برای نابودکردن سپاه سفیانی در فضای سرزمین بیداء طنین انداز می‌شود. چنانکه امام باقر علیه السّلام می‌فرماید:
«سپاه سفیانی در سرزمین بیداء فرود می‌آیند، پس منادی آسمانی بانگ می‌زند: ای سرزمین بیداء، این جمعیّت را نابود ساز. آنگاه همگی در کام زمین فرو می‌روند .»

۲فرورفتن لشگری در زمین:
از امیرالمؤمنین علی علیه السّلام روایت شده است که حضرت فرمودند:
ـ لشکر سفیانی وقتی که فرود آمد در طلب آنهائی که از مدینه به طرف مکّه بیرون رفتند در بیداء زمین آنها را در خود فرو می‌برد و ندا می‌کند. و این است معنای گفته خدا «و اگر ببینی، آنگاه که سخت بترسند و رهاییشان نباشد و از مکانی نزدیک گرفتارشان سازند» ـ که در این آیه ـ «; گرفته شوند ازمکانی نزدیک» یعنی از زیر پاهای خود و از آن لشگر مردی برای یافتن ناقه خود بیرون می‌رود و وقتی برمی‌گردد کسی را نمی‌یابد و اوست که خبر می‌دهد که آنان در زمین فرو رفته‌اند.

از روایات دیگر استفاده می‌شود که فقط دو نفر از سپاه باقی می‌ماند که یکی به شام می‌رود و گزارش سپاه را به سفیانی می‌دهد و دیگری به مکّه می‌رود و بشارت هلاکت آنها را به حضرت ولی عصر (عج) می‌دهد .
ابن عبّاس روایت می‌کند که:
«چون به سرزمین بیداء می‌رسند، چوپانی آنها را می‌بیند و می‌گوید بدا به حال مردم مکّه از دست این سپاه، که چه خواهند کشید. بر می‌گردد که به گوسفندهای سربزند؛ چون به سوی آنها می‌رود کسی را نمی‌بیند، که آنها همگی در کام زمین فرو رفته‌اند. با خود می‌گوید: سبحان الله

، چگونه ممکن است در یک لحظه از این بیابان کوچ کرده باشند. به محل اتراق آنها می‌آید و جامه‌ای را می‌بیند که نصفش روی زمین است و نصف دیگرش در زمین فرو رفته است. از آنجا می‌فهمد که در کام زمین فرو رفته‌اند پس به سوی صاحب مکّه (حضرت مهدی) می‌شتابد و به او خبر می‌دهد که سپاه سفیانی در زمین فرو رفته است. حضرت می‌فرمایند: الحمدالله این همان نشانه‌ای است که از آن سخن می‌گفتند. آنگاه بسوی شام حرکت می‌کنند ».

بخش سوم:
صیحه آسمانی
امام جعفر صادق علیه السّلام می‌فرمایند:
ـ قائم (عج) قیام نمی‌کند جز آنکه منادی آسمانی ندا سر می‌دهد، آن را همه اهل مشرق و مغرب می‌شنوند؛ حتّی دختر پرده‌نشین در سراپرده خود آن را می‌شنود. و در این مورد چنین نازل شده است: «اگر بخواهیم برای آنها از آسمان آیتی نازل می‌کنیم که در برابر آن به خضوع سر فرود آورند». اگر آن بانگ آسمانی واقع شود دشمنان خدا در برابر آن به خضوع سرفرود خواهند آورد.
علاوه بر این ، این نشانه از زمره نشانه‌هایی است که بر کسی پوشیده نخواهد ماند و همچون روز درخشش دارد. خاستگاه گفتار ما کلام امام باقر علیه السّلام است که می‌فرمایند:
ـ تا آسمان و زمین آرام است شما نیز آرام بنشینید، که در امر شما هیچ خفا نیست. آگاه با

شید، که آن (صیحه آسمانی) نشانه‌ای از خدای تبارک و تعالی است. ـ آن نشانه ـ از مردم نیست (تا پوشیده شود). آگاه باشید که آن روشنتر از آفتاب است و بر احدی از نیکوکار و ستم پیشه پوشیده نخواهد ماند. آیا صبح را می‌شناسید؟ آیا در مورد صبح کسی دچار تردید می‌شود ؟
۱چه هنگام باید انتظار وقوع صیحه را کشید:

امام باقر علیه السّلام می‌فرمایند:
ـ مردم شرق و غرب به اختلاف می‌گرایند اهل قبله (مسلمانان) نیز دچار اختلاف می‌شوند. مردم از ناامنی به شدّت رنچ می‌برند و این چنین روزگار سپری می‌شود تا منادی آسمانی ندا سر دهد. چون بانگ آسمانی را شنیدید بشتابید، بشتابید .
در روایات ما آمده است دو ندا مردم را به خود جلب می‌کندکه نشانه‌ای از قیام مظهر عدل خدا بر بسیط خاک است یکی ندایی از آسمان که جبرائیل آن را سر می‌‌دهد و دیگر ندایی از زمین که شیطان صاحب آن ندا می‌باشد، که گویا این ندای دوم همان خروج سفیانی شیطان صفت است.

۲اخبار قرآن از وقوع صیحه:
پیشوایان پاک ما در مقام تأویل قرآن ـ که فقط زیبنده قامت‌رسای آنان است ـ برخی از آیات را مربوط به صیحه و گاه ظهور حضرت بقیّه الله الاعظم، حجّه بن الحسن العسکری دانسته‌اند. برای مثال:
امام زین العابدین علیه السّلام می‌فرماید:

ـ به خدا سوگند این مطلب در کتاب خدا بسیار صریح بیان شده، آنجا که می‌فرماید: «آنگاه که منادی ازمکانی نزدیک ندا می‌دهد گوش فرادار. روزی که آن آوار سهمناک را به حق می‌شنوند، آن روز، روز بیرون شدن از گور است» در روی زمین احدی باقی نمی‌ماند مگر آنکه تسلیم و منقاد می‌شود. آنها که ایمان آورده‌اند، خداوند آنها را روی ایمان راسخ و عقیده حقّ ثابت پابرجا می‌دارد و این بانگ نخستین است. ولی کسانی که در دل بیماری دارند در بانگ دوم دچار شکّ و تردید می‌شوند.

۳علائمی که پیش از وقوع صیحه تحقّق می‌یابد:
در اخبار رسیده از ائمّه معصومین اشاره گردیده است که پیش از ظهور یوسف کنعانی، قائم منتظر (عج) نشانه‌هایی به وقوع می‌پیوندد که خود دلالت بر قریب‌الوقوع بودن صیحه می‌کند. در این باب، رسول گرامی مطلب را به اجمال برگزار کرده می‌فرمایند که شب دوم از ماه رمضان نشانه‌ای در آسمان پدید می‌آید:

ـ دو شب گذشته از ماه رمضان نشانه‌ای در آسمان ظاهر می‌شود.

۴حال مردم به هنگام وقوع صیحه:
وقوع صیحه آن زمان است که اختلاف و تشتّت دامنگیر جوامع شده باشد و تفرقه و جدایی سایه گستر. در آغاز سروشی آسمانی گوش نواز می‌شود و سپس کف دستی پدید می‌آید و بعد از این وقایع صیحه آسمانی طنین افکن می‌گردد.

امیر مؤمنان علی علیه السّلام در فرازی از یک روایت که در باب احوال آخرالزمان ایراد فرموده‌اند می‌فرمایند:
ـ ; آنگاه امور مردم هرگز اصلاح نمی‌شود و هرگز نمی‌توانند در اطراف یک محور گردآیند، تا هنگامی که منادی از آسمان بانگ بر می‌‌آورد: به سوی فلانی بشتابید و از او دور نشوید. سپس کف دستی در آسمان ظاهر می‌شود و به سوی او اشاره می‌کند.

۵بحثی در مورد تأویل آیه‌ای از قرآن:
در برخی از روایات ما در حتمی الوقوع بودن صیحه به آیه ۴ از سوره شعراء استشهاد شده است که خداوند می‌فرماید:

ـ اگر بخواهیم، از آسمان بر ایشان آیتی فرو فرستیم که در برابر آن به کرنش سرفرود آورند.
فی المثل امیر مؤمنان، پیشوای متّقیان، علی علیه السّلام می‌فرماید:
پس از وقوع سه امر، انتظار فرج داشته باشید. پرسیده شد: ای امیر مؤمنان آن سه چیز چه هستند؟ فرمود: آیا نشنیده‌اید که خدای تبارک و تعالی در قرآن می‌فرماید: «اگر بخواهیم، از آسمان برایشان آیتی فرو فرستیم که در برابر آن به کرنش سر فرود آورند». نشانه‌ای که دختر پرده نشین را وحشت‌زده از سراپرده بیرون فرستد، خفته را بیدار سازد و بیدار را به وحشت اندازد.
۶مفاد این صیحه:
صیحه ندایی است که پیام و فرمانی در بردارد.
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله می‌فرماید:
ـ به هنگام خروج قائم (عج) منادی آسمانی از آسمان بانگ می‌زند: هان ای مردمان! خداوند مهلت ستمگران را پایان بخشید و بهترین امت محمّد (ص) را به پیشوایی و سرپرستی شما برگزید، خود را در مکّه به او برسانید.

۷زمان وقوع این صیحه:
به شهادت روایات موجود زمان وقوع این صیحه در شب جمعه بعد از نماز صبح، بیست و سوم از ماه مبارک رمضان است، که در لحظات آخر روز بیست و سوم صدای کریه ابلیس بلند می‌شود و مردم را به پیوستن به لشگریان سفیانی فرا می‌خواند.
بخش چهارم:
نفس زکیه

ابوجعفر، محمد بن علی علیهم السلام می‌فرمایند:
ـ اگر هر چیزی که بر شما مشتبه شود پیمان ، پرچم و شمشیر پیامبر (ص) و نفس زکیّه از تبار سالار شهیدان بر شما پوشیده نخواهد بود.

نفس زکیّه کیست؟
از نظر ریشه‌یابی لغوی کلمه زکیّه از ریشه «زکی» است که رشدکردن و پاکیزه‌شدن معنا می‌دهد . با توجّه به این معنا نفس زکیّه یعنی نفس که کامل و پاکیزه باشد.
برخی بر این باورند که نفس زکیّه کسی جز ابو عبدالله، محمّد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن ابی طالب نمی‌باشد، همان که در عصر امام صادق علیه السلام می‌زیست و در زمان ابوجعفر، منصور دوانیقی خلیفه عباسی سر به شورش برداشت و کشته شد. در مقابل، گروهی بر ای

ن عقیده‌اند که نفس زکیّه لقب جوانی هاشمی از خاندان آل محمّد (ص) است که درمیان قوم و قبیله خود از مقامی بس رفیع برخوردار است. بر مبنای این نظر، نفس زکیّه در آغاز جنبش سفیانی به مدینه منوّره پناهنده می‌شود و دومین گروه از لشکر سفیانی که برای مقابله با دعوت حقّ و

رویارویی با سپاه حضرت بقیه الله (روحی فداه) به سوی مدینه گسیل می‌شوند و او را به شهادت می‌رسانند. هنگامی که سپاهیان سفیانی مردم حجاز را طعمه شمشیر می‌سازند و خانه‌هایشان را ویران می‌کنند و به حریم نوامیس مردم و به حریم حرمین شریفین تجاوز می‌کنند نفس زکیّه به مکّه می‌رود و در آنجا بانگ دادخواهی و دعوت به سوی آل محمّد(ص) را بلند می‌کند. روز بیست و پنجم ذیحجه الحرام او را بدون هیچ گناهی، مظلومانه ذبح می‌کنند، خداوند دیگر ستمکاران را، که در شهر حرام و در ماه حرام و در بیت‌الله الحرام خون حرام ریخته‌اند مهلت نمی‌دهد پس به فاصله پانزده روز قیام جهانی حضرت بقیّه الله روحی فداه آغاز می‌شود.

آنان که نفس زکیّه را جوانی هاشمی می‌دانند که به نزدیک به زمان ظهور بدست سفیانی کشته می‌شود، برای این شخص خصوصیات زیر را ذکر می‌کنند:
الف) میان قتل نفس زکیّه و ظهور حضرت ولی عصر پانزده روز بیشتر فاصله نیست.
ب) نفس زکیّه همان شخصی است که میان رکن و مقام کشته می‌شود.
ج) نام نفس زکیّه که در بین رکن و مقام، آنهم پانزده روز پیش از ظهور کشته می‌شود؛ محمّد و نام پدرسش حسن است. او از تبار سالار شهیدان است.
د) همانگونه که پیش از این گفتیم نفس زکیّه در مدینه و پسرعمویش در مکّه، حرم امن الهی، کشته می‌شوند، پسرعمویش و جنازه خواهرش که فاطمه نام دارد بر درب مسجد پیامبر خدا به دار آویخته می‌شود.

و) قتل نفس زکیّه بعد از وقوع صیحه اتّفاق می‌افتد که صیحه مسلّماً در نزدیک به زمان ظهور اتّفاق می‌افتد. از امیرمؤمنان، علی علیه السّلام روایت شده است که حضرت فرمودند:
«آیا نمی‌خواهید شما را از آخرین فرمانروای حکومت بنی فلان آگاه سازم؟ عرض کردیم: آری، ای امیرمؤمنان! فرمود: کشته‌شدن نفسی بیگناه در سرزمین حرم بدست گروهی از قریش. سوگند به خدائی که دانه را می‌شکافد و جانها را می‌آفریند بعد از این واقعه جز پانزده شب برای آنان حکومتی باقی نمی‌ماند. پرسیدیم: آیا پیش از این حادثه یا بعد از آن واقعه‌ای رخ می‌دهد؟ فرمود: در ماه رمضان صیحه آسمانی که شخص بیدار را به وحشت و ترس می‌افکند و خوابیده را بیدار می‌سازد و دختران را از پس پرده بدر می‌آورد ».

ز) نفس زکیّه به عنوان پیغامبر حضرت مهدی به مکّه می‌رود تا پیام حضرت را به گوش مکّیان برساند که دربین رکن و مقام به شهادت می‌رسد.

الف) مطلق بودن سخن رسول خدا در این باب خود دلیلی است که هیچ استبعادی ندارد که قتل نفس زکیّه را خیلی پیشتر از آخرالزمان پیش بینی کرده باشند. رسول خدا می‌فرمایند:
ـ مهدی (ع) خارج نمی‌شود تا نفس زکیّه کشته شود. چون نفس زکیّه کشته شود ساکنان آسمان و زمین بر آنها غضبناک می‌شوند. آنگاه مهدی علیه السّلام ظهور می‌کند و مردم در اطراف شمع وجودش گردهم می‌آیند، آنگونه که در شب زفاف در اطراف عروس گردآیند.
اطلاق این روایت ما را از این سخن که نفس زکیّه در آخرالزمان نزدیک به ظهور پدید می‌آید می‌رهاند.

د) روایتی است از قول عبدالله بن الحسن که گروهی از علمای مدینه به نزد علی بن الحسن آمدند و مسأله مطالبه حکومت را با وی در میان نهادند. او گفت: محمّد بن عبدالله از من شایسته‌تر به این امر است. و آنگاه روایتی بلند را متذکر شد؛ سپس احجار الزیت را به من نشان داده گفت: در اینجا نفس زکیّه کشته می‌شود.

بخش پنجم:
خروج یمانی
۱نسب یمانی:
امام صادق علیه السلام نسب او را چنین معرفی می‌کند:
ـ مردی از اولاد عمویم زید در یمن خروج می‌کند.

و در حدیث دیگری آمده است:
ـ پادشاهی در صنعاء یمن به نام حسن یا حسین خروج می‌کند.

در پاره‌ای از روایات آمده است که یمانی از یمن و از آبادی ای به نام کرعه خروج می‌کند.
در کتاب بشاره الاسلام آمده است که:
«آنگاه فرمانروایی از صنعا، به نام حسن و یا حسین قیام می‌کند و با قیام او فتنه‌ها از میان می‌رود. او خجسته و پاک ظاهر می‌شود و در پرتو او تاریکی از بین می‌رود و حق پس از پنهان‌شدنش به وسیله او آشکارا می‌گردد ».

۲خروج یمانی:
امام باقر علیه السّلام می‌فرمایند:
ـ خروج سفیانی و یمنی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز است که ترتیب آنها بسان رشته‌ای از مهره است که پی در پی واقع شده باشد. پریشانی و سختی از هرسو سر بر می‌دارد. وای بر کسی که با آنها به مخالفت برخیزد. در میان درفش‌ها درفشی هدایت کننده‌تر از درفش یمنی یافت نمی‌شود؛ چراکه درفش حق است و شما را به سوی صاحبتان هدایت می‌کند.

آنگاه که یمنی قیام کند فروش اسلحه به مردم حرام است و آنگاه که خروج کند به سوی او بشتاب که درفش او درفش هدایت است و بر هیچ مسلمانی سرپیچی از آن روا نیست. اگر کسی سرپیچی کند از اهل آتش خواهد بود؛ زیرا که او مردم را به راه حقّ دعوت می‌کند.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.