مقاله در مورد تاریخچه نوروز در ایران


در حال بارگذاری
14 سپتامبر 2024
فایل ورد و پاورپوینت
2120
7 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد تاریخچه نوروز در ایران دارای ۶۱ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد تاریخچه نوروز در ایران  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد تاریخچه نوروز در ایران،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد تاریخچه نوروز در ایران :

پیشگفتار
درابتدا تصمیم داشتیم به دلیل اینکه درس چاپ به عنوان یکی از منابع کنکوربه شمارمی رود، تحقیقی راجع به تاریخچه چاپ سیلک اسکرین انجام دهیم و حتی تا نیم بیشتری از این تحقیق را انجام داده بودیم که با مطالعه مجله ای با عنوان ایران مهر، مطالبی راجع به تاریخ نوروز درایران خواندیم که برایمان بسیارجالب بود.

از آنجایی که هنوز برای ارائه تحقیق خود فرصت داشتیم، برآن شدیم که موضوع تحقیق خود را عوض کرده و تحقیقی درخصوص عید نوروز و تاریخچه آن درایران باستان ارائه دهیم .
جشن نوروز از جشن های بزرگ و باستانی ایران است که آغاز این جشن با فرارسیدن بهار، فصل بیداری طبیعت و رویش گل ها، همزمان است. درمیان ایرانیان رسم براین است که سفره ای با نام سفره هفت سین، با آغاز این جشن برپا می کنند که شامل هفت نوع خوردنی است که نامشان با حرف” س” آغاز می شود:

سبزه : نماد خرمی و نو زیستی
سرکه : جایگزین شراب و نماد شادی
سمنو: نماد خیر و برکت
سیب : نماد مهر و مهرورزی
سیر: نگهبان سفره (در فرهنگ آریائی برای سیر نقش محافظت کننده بود)
سماق : نماد مزه زندگی
سنجد : نماد حیات و بزر حیات
و درکناراین هفت سین ، آینه که نمادی از نورو راستی، ماهی که نمادی از زندگی نیک بختی، شمع که نماینده آتش، گل که نماد دوستی و کتاب مقدس که نمادی از دانایی است را نیز قرارمی دادند.
دراین تحقیق سعی برآن شده که تمامی مراسم مربوط به عید نوروز، چه قبل از عید و تا برپایی عید و بعد از آن، به طورمختصرشرح داده شود.
مطالبی که دراین تحقیق جمع آوری شده است شامل موضوعات زیراست:
علت پیدایش و آغاز نوروز، پیشینه کهن نوروز، تاریخ نوروز درایران، نوروز درفرهنگ شیعه، چهارشنبه آخرسال( چهارشنبه سوری)، پنجشنبه آخرسال، روزها یا ماه جشن نوروز، درباره سفره پررمز و راز هفت سین، کاشتن سبزه، حاجی فیروز ها، مبنای محاسبه روز نوروز.
امید ما برآن است که شما خوانندگان نیز همانند ما با مطالعه این تحقیق به مطالبی که تا کنون درمورد نوروز نمی دانسته اید، دست یابید و با خواندن آن بردانسته های شما درمورد نوروز اضافه گردد.
و من الله توفیق;

مقدمه
نوروز جشنی به درازی تاریخ تمدن بشری است. این تاریخ نیست که نوروز را روایت می کند بل نوروز است که تاریخ را در دامان خویش پرورده است. نوروز این ایرانی ترین جشن ایرانیان آمده است تا غبار کهنگی و ماندگی به جای مانده از سرما و زمستان را از چهره ها بزداید و شکوفه لبخند را بر لبها و امید را در دل ها بارور سازد. انتظار نوروز بس خوشایندتراز خود اوست. آنگاه که همه در تکاپوی زدودن خاکسترهای سال کهنه و د رانتظار دمیدن سال نو روزهای پایانی سال را به تلاش و کوششی فراینده می گذرانند.

ایرانیان باستان سالی چند مرتبه برای آرامش تن و شادی روان جشن های گوناگون برپا می کردند از آن جمله، جشن نوروز، جشن تیرگان، جشن مهرگانف جشن سده و; به درستی نوروز زیباترین جشن درمیان جشن های ایرانیان می باشد و درست ترین زمان برای آغاز سال است. دراین جشن سه جنبه نجومی، ملی، دینی، با برجستگی به چشم می خورد، که آن را از سایرجشن ها متمایز کرده است.

گفتنی است که نوروز جشن ملی، باستانی و آیینی است که از نیاکان ما که دراین سرزمین باستانی زندگی می کرده اند به ما ارث رسیده است. نوروز چنانکه از اسمش پیداست درروز نو از ماه نخست سال روز یکم فروردین آغاز می شود. یعنی هرمزدروز از فروردین، که هرمزد نام پاک اهورا مزدا است.یکی از ویژگی های بزرگ جشن نوروز این است که درفروردین ماه قراردارد و این ماه به فروهرهای پاکان( روان های جاودان پاک) تعلق دارد که برای دیدن کسان خود به زمین می آیند و بعد از مدتی توقف به جاهای خود برمی گردند، به همین جهت است که ایرانیان چند روز

پیش از جشن نوروز به خانه تکانی و پاکیزگی و تهیه وسایل جشن و شادی

می پردازند تا فروهرها( روان های جاودان) دروقت فرود آمدن به زمین آن هارا پاک و خرم ببینند و با شادی و سروربه مکان خود بازگردند. درشب نوروز که به هنگام آمدن فروهرهای درگذشتگان است برای فرخندگی، آتش روشن می کنند و به نام هفت امشاسپندان( بی مرگان مقدس) هفت سین ترتیب می دهند، به عبارت دیگرایرانیان باستان باورداشتند که همه آفریدگان، نخست به صورت فروهربوده اند، و فروهرگوهرمینوی از نوع گوهراهورایی است. گوهری که اهورا مزدا هم از آن است. سپس این فروهرها شکل مادی به خود می گیرند. پس از درگذشت آدمی تصویرمادی یا فلکی فروهرباقی می ماند و به جهان فروهربرمی گردد و هرسال درپنج روز آخرسال و درروز یکم فروردین ماه از خویشان خود دراین جهان دیدن می کنند، اگرفروهرها خانمان خویش را پاک و بی آلایش و پارسا و کوشا دیدند آنگاه که به جهان بالا برمی گردند، از ساحت اهورا پایداری و خوشی و

تندرستی آن خانمان را خواستارند. از این رو دراین روزها آیین هایی انجام می گیرد و هرکسی به هراندازه ای که می تواند، سرو سامان به خانمانش می دهد که با خیرات و میراث پایان می یابد.
متاسفانه حافظه تاریخ ، ملت ایران را که از اعماق زمان تاکنون نوروز را پاس داشته به جشن نشسته است در ضبط ، حفظ و نگهداری ریشه های این جشن کهن یاری نداده است. از شواهد بسیاری چنین بر می آید که نوروز و برگزاری آن متعلق به تاریخ پیش از تاریخ است.

سلسله های حاکم بر ایران در شاهنامه پیشدادیان ، کیانیان ، اشکانیان و ساسانیان هستند که متاسفانه علم تاریخ به واسطه درآمیختگی با افسانه ها و نبود مدارک مستند دو دسته نخست را به رسمیت نمی شناسد و در تاریخ سلسله های حاکم بر ایران باستان مادها، هخامشینان، سلوکیان و سامانیان هستند. بسیاری سعی دارند تخت جمشید _ نهال یکی از تختگاه های

هخامنشی_ را با جمشید پیشدادی پیوند زنند ولی حلقه های اتصالی بسیار نامطمئن و با افسانه آمیخته است. و چنین بر می آید که منشا پیدایش بزرگترین جشن ملی ملت ما در قرن های ابهام و سکوت فرو رفته است.

در اوستا کتاب دینی زرتشتیان به نوروز و آیین های نوروزی اشاره ایی نشده است. نیامدن این آیین مهم در اوستا را به سبب زرتشتی نبودن این جشن ; احتمال داده اند.
بنابر پژوهش هایی که بر روی آثار سنگ نگاره ها و کتیبه های بازمانده از دوره هخامنشیان (۵۵۹-۳۳۰ ق.م) انجام شده مردم آن دوره با نوروز به خوبی آشنا بوده اند و نوروز را به عنوان آیینی کهن به هنگام گردش سال جشن می گرفته اند;

علت پیدایش و آغاز نوروز
از آنجا که درباره علت پیدایش و آغاز نوروز سخنانی متفاوت گفته و نوشته شده است برای آنکه این آیین بسیارکهن بهترتفهیم گردد سعی برآن شده نوشته هایی که مستند ترو از نظر تنحقیق قابل قبول ترمی باشند آورده شود. با توجه به این که اگربپذیریم که هرافسانه و داستانی یک مبنای

تاریخی داشته است، می توانیم بگوییم که این جشن از سده های سیزدهم و چهاردهم پیش از میلاد حتی از اوایل هزاره دوم پیش از میلاد نیز مرسوم بوده است”۱″. همچنین دربابل آیینی به نام آکیتو بوده است که آیین نوروزی بابلی بوده است ، جشن سال نو بابلی همه ساله از آغاز تا دهم

ماه نیسان”۲″ با رسم ها و تشریفات خاص برگزارمی شد. و دوباره درنیمه دوم سال یعنی درماه تیشتری tishtari تکرارمی شد. درهزاره دوم پیش از میلاد جشنواره آکیتو را که نام دیگرآنzag-mllg است درهمه شهرهای بزرگ و آباد بین النهرین مانند بابل، نینوا و حران و; برپا می کردند. این

جشن حتی دردوره هخامنشی و سپس دردوران سلوکیان نیز از رونق نیفتاد، میان جشن سال نو آکتیو و نوروز ایرانی همسانی های فراوان به چشم می خورد که برخی از پژوهشگران بدان اشاره کرده اند. گفتنی است که واژه جشن به فارسی امروز به معنای عید”۳″ و روز شادمانی (عمومی و ملی) به کارمی رود از واژه” یسن” گرفته شده است، این واژه درپهلوی یزشن به معنای ستایش و پرستش است زیرا اساسا تمام جشن های ایرانیان باستان، دینی بوده است. نظیراین جشن

درسابردین های قدیم و جدید موجود است که آن را جشن اموات( فروهرها) می گویند. همچنین نوروز واژه ای است که مرکب ازدو جزء که روی هم رفته به معنای روز نوین است و برنخستین روز از یکمین ماه سال خورشیدی اطلاق می شود و دراصطلاح جشن سرسال ایرانی است که درروز نخست ماه فروردین ، آغاز فصل بهار، برگزارمی شود، نوروز درپهلوی نک رچ و درفارسی نیروز یا فیروز می باشد.

درگاه شماری ایرانیان باستان، سال خورشیدی به دوازده ماه سی روزه تقسیم می شد. ( هفته وجود نداشت) و هرروز از ماه به نام یکی از فرشتگان نامگذاری شده بود مثلا نخستین روز هرماه اورمزد( هرمزد) روز دوم بهمن روز، روز سوم اردیبهشت روز و; خوانده می شد و درهرماه یک روز وجود داشت که درآن ماه و روز هردو به نام یک ایزد خوانده شده بود. روزی که نام ماه به نام آن روز برابرمی افتاد، این روز ها را ایرانیان گرامی می داشتند و آن ها را جشن می گرفتند، بدین قراردوازده جشن دردوازده ماه سال برگزارمی شد

.
بنا براین درهرسال دوازده روز شادمانی می کردند، این جشن ها چنین نامیده می شدند: فروردین گان، اردیبهشتگان، خردادگان، تیرگان، مرداد گان، شهریورگان، مهرگان، آبانگان، آذرجشن، دی جشن، بهمنگان یا بهمنجه و اسفند گان، به جز این جشن ها، جشن های دیگری داشتند که درنوروز، سده، جشن نیلوفر، خرم روز، سپرسوز، آبریز گان و شب چله یا تولد مهرمی گفتند، بزرگترین آن جشن شکوهمند نوروز بود که با ورود خورشید به برج حمل( نیمکره شمالی) درروز یکم فروردین هرسال آغاز می شود.

همان گونه که قبلا آمد سال خورشیدی به دوازده ماه سی روزه تقسیم می شد که جمعا ۳۶۰ روز بود اما سال واقعی ۳۶۰ روز نبود، هنوز پنج روزو شش ساعت و حدود ده دقیقه از آن باقی مانده بود، به همین منظوردر
________________________________________
۱- از هزاره سوم ق- م درآسیای غربی دو جشن رواج داشته است، عید آفرینش که دراوایل پاییز و عید باززایی که دراوایل بهاربرگزارمی شد.
۲- نخستین ماه بهاری درگاه شماری بابلیان

۳- عید به معنی هرآنچه که باز آید، هرروزی که درآن انجمن با تذکاربرای فضیلت یا حادثه بزرگی باشد، گویند از آن رو به این نام خوانده شده است که هرسال شادی نوینی باز آرد و اصل آن عود است.
آیین ایران باستان پ

س از ۱۲ ماه یس روزه پنج روز را رها می کردند و روز ششم را جشن( نوروز) می گرفتند. آن پنج روز( پنجه مستقره) نیز برای خود مراسم، آداب ترتیبی داشت و جشن می گرفتند( این پنج روز را، که همزمان با یکی از شش گهنبار) ششمین جشن آفرینش مردمان است جشن می گرفتند، مراسم پنجه مستقره تا سال ۱۳۰۴ که تقویم رسمی شش ماه اول سال را سی و یک روز قرارداد، برگزارمی شد.

محمود روح الامینی درکتاب آیین ها و جشن های کهن درایران امروز چنین نوشته: درادبیات فارسی جشن نوروزی را، مانند بسیاری دیگر از آیین ها، رسم ها، فرهنگ ها، و تمدن ها به نخستین پادشاهان نسبت می دهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری، چون فردوسی، منوچهری، عنصری، بیرونی، طبری، مسعودی، گردیزی و بسیاری دیگرکه منابع تاریخی و اسطوره ای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده، نوروز و برگزاری جشن نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می داند.

فردوسی درشاهنامه می فرماید:
جهان انجمن شد برتخت اوی از آن برشده فره بخت اوی
به جمشید برگوهرافشاندند مرآن روز را روز نو خواندند
سرسال نو هرمز فرودین برآسوده از رنج تن، دل زکین
به نوروز نو شاه گیتی فروز بزرگان به شادی بیاراستند
برآن تخت بنشست فیروز روز می و رود و رامشگران خواستند
نوروز، سالگرد طبیعی کارو زایش و پویش و امید ملت ها و یادگارخوبان گذشته ماست، روزی که درآن زرتشت زاده می شود، به پیامبری می رسد، روزی که پروردگارمی گوید:” ای زرتشت من درفروردین به جها نیان جان دادم و ایران را بیافریدم”.

روزی که زیبایی آفرینش دربالاترین چهره خود آشکارمی شود. روز تقسیم جهان به دست فریدون بین سه فرزندش، روزی که اژدها به دست سام نریمان کشته شد و افراسیاب تورانی به دست کیخسرو شکست می خورد. روز پیروزی نوربرتاریکی و زیبایی برپلشتی. آقای روح الامینی درکتاب آیین ها و جشن های کهن درمورد پایداری نوروز می نویسد:
” برگزاری شکوهمند، باورمند و همگانی این جشن دردستگاه های حکومتی و سازمان های دولتی و غیردولتی و دربین همه قشرها و گروه های اجتماعی، بی گمان، از ویژگی های ایران زمین است، که با وجود جنگ و ستیز ها، شکست ها و دگرگونی های سیاسی، اجتماعی، اعتقادی، علمی و فنی، از روزگاران کهنپابرجا مانده، و افزون برآن به جوامع و فرهنگ های دیگرنیز راه یاف

ته است و درمقام مقایسه، امروز جامعه و کشوری را با جشن و آیین چندین روزه ای که چنین همگانی و مورد احترام و باورخاص و عام، فقیرو غنی، کوچک و بزرگ، وبالاخره شهری و روستایی و عشایری باشد، سراغ نداریم”.
پیشینه کهن نوروز
نویسندگان و دانشمندان ایرانی در آثارخود مطالبی آورده اند که نشاندهنده پیشینه کهن نوروز است
از آن جمله:
۱- مولف برهان قاطع چنین نوشته است:
نوروز به معنی نواست و آن دو باشد، یکی نوروز عامه و دیگری نوروز خاصه و نوروز عامه روز یکم فروردین ماه است که آمدن آفتاب به نقطه اول حمل باشد و رسیدن او به آن نقطه اول بهاراست. گویند خدای تعالی دراین روز، عالم را آفرید و هرهفت کوکب دراوج تدویربودند و اوجات همه درنقطه اول حمل بود دراین روز حکم شد که به سیرو دوردرآینده و آدم علیه السلام رانیز دراین روز خلق کرد. بنابراین، این روز را نوروز گویند. بعضی گفته اند:

جمشید که اول جم نام داشت و عربان او رامنو شلخ می گویند، سیرعالم می کرد چون به آذربایجان رسید، فرمود: تخت مرصعی را برجای بلند رو به جانب مشرق گذارند و خود تاج مرصعی برسرنهاده، برآن تخت بنشست ، همین که آفتاب طلوع کرد و پرتواش برآن تاج و تخت افتاد شعاعی درغایت روشنی پدیدآمد، مردمان از آن شادمان شدند و گفتند: این روز نو است. چون درزبان پهلوی، شاه را” شید” می گویند، این لفظ را برجم افزودند و او را جمشید خواندند و جشن عظیم کردند و از

آن روز، این رسم پیدا شده، نوروز خاصه روزی است که نام آن روز، خرداد است، روز ششم فروردین ماه باشد و درآن روز هم جمشید برتخت بنشست و خاصان راطلبید و رسم های نیکو گذاشت و

گفت خدای تعالی شما را خلق کرده است. باید که به آب های پاکیزه تن بشویید، غسل کنید و به سجده و شکراو مشغول باشید و هرسال دراین روز به همین دستورعمل نمایید و این روز را بنابراین نوروز خاصه خواندند و گویند: اکاسره هرسال از نوروز عامه تا نوروز خاصه که شش روز باشد حاجت های مردمان را برآورندی و زندانیان را آزاد کردندی و مجرمان را عفو فرمودندی و به عیش و شادی مشغول بودندی و معرب آن نیروز است.

۲- درتاریخ بلعمی که ترجمه فارسی تاریخ طبری است( ۳۰۲ هجری قمری) درباره نوروز می نویسد:
; و نخستین روز که به مظالم نشست( جمشید) روز هرمزد بود از ماه فروردین پس آن روز را نوروز نام کرد، تا کنون سنت گشت.
۳- جریرطبری درتاریخ الطبری صفحه ۱۷۵ چنین نوشته:
پس از تهمورث جمشید بود و نخستین کسی که سلاح کرد او بود سلاح مردمان از چوب و سنگ بود. او شمشیرو حربه و کارد کرد، و کرباس کرد و ابریشم و رنگ های الوان و دیوان را فرمود تا گرمابه نهادند و غواصی کردند و گوهرها از دریا برآوردند، و مردم را بیاموختند، و راه اه بنهادند از شهربه شهر، و این گچ و سپیداب و رنگ ها آورند، و این سپرغم ها و بوی ها چون عود و مشک و کافورو عنبرو غالیه رسم آورد. مردمان جهان را چهارگروه کرد، گروهیدانایان و دبیران، و گروهی لشکریان و گروهی کشاورزان و گروهی پیشه وران و هرگروهی را گفت که هیچ کس مبادکه به جز کارخویش کند. آنگاه بگفت تا چراغی از آبگینه برای او بسازند و شیاطین را در آن جای داد و بر آن نشست و درهوا از شهرخویش دنباوند تا بابل به یک روز
رفت و آن روز هرمز روز فروردین ماه بود، و مردم از این شگفتی که دیدند( آن روز را) نوروز گرفتند، و بگفت

تا این روز و پنج روز بدنبال آن را عید گیرند و شادی و خوشی کنند. و درجایی دیگرجریرطبری گوید:
پس علما گرد کرد( جمشید) و از ایشان پرسید که: چیست که این پادشاهی برمن باقی و پاینده دارد؟ گفتند داد کردن و درمیان خلق نیکی. پس او داد بگسترد و علما را بفرمود که روز مظالم من بنشینم شما نزد من آیید تا هرچه دراو داد باشد مرا بنمایید تا من آن کنم و نخستین روز که به مظالم بنشست روز هرمزد بود از ماه فروردین، پس آن روز را نوروز نام کرد، تا اکنون سنت گشت.
۴- مطهربن طاهرمقدسی درکتاب البداء و التاج صفحه ۱۴۰ گوید: سوارعجله شد( جمشید) و درهوا به هرجا که می خواست سیرو گردش کرد، اولین روزی که درعجله نشست روز اول فروردین بود و چون براثراین پروازروشنی و جلوه روز را دید آن را نوروز نامید.

۵- مسعودی درمروج الذهب می نویسد:
پس از او( تهمورث) برادرش جمشید به پادشاهی رسید و او درفارس زندگی می کرد، گویند به دوران او طوفان شد. بسیاری از کسان براین رفته اند که نوروز به روزگاراو پدید آمد و به دوران او رسم شد;
۶- حمزه اسپهانی( اصفهانی) مستقیما درباره نوروز سخنی ننوشته است، تنها برمبنای عقیده کهن ایرانیان درآغاز تاریخ خود، پس از یاد کردن طالع جهان می گوید: که درآغاز آفرینش جهان خورشید و ماه و ستارگان و زمین درروز اول فروردین ماه که روز نوروز است به حرکت درآمدند و از گردش آن ها روز و شب پدیدارگشت.

۷- درشاهنامه ضمن اشاره به تاریخ و موقع نوروز، علت پیدایش آن را با تخت نشینی جمشید و برگرفتن دیوان آن را به آسمان و انجمن شدن مردم برتختگاه او مربوط دانسته است
۸- ابوریحان بیرونی درآثارالباقیه عن القرون الخالیه( تالیف حدود ۳۹۰ هجری قمری) ضمن برشمردن دلایل گوناگون ایجاد نوروز و اشاره به چند مطلب مهم می نویسد:
برخی از دانشمندان ایران می گویند سبب این که نوروز را نوروز می نامند این است که درایام تهمورث صائبه آشکارشدند و چون جمشید به پادشاهی رسید، دین را تجدید کرد و این

کاربسیاربزرگ به نظرآمد وآن روز را که روز تازه ای بود جمشید عید گرفت، اگرچه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود درجایی دیگرمی گوید: باز عید بودن نوروز را چنین گفته اند که چون جمشید برای خود تخت بساخت دراین روز برآن سوارشد و جن وشیطان آن را حمل کردند و به یک روز از کوه دماوند به بابل آمد و مردم برای دیدن این امردرشگفت شدند و این روز را عید گرفتند.
درجایی دیگرآورده که: دسته دیگراز ایرانیان می گویند که جمشید زیاد درشهرها گردش می نمود و چون

خواست به آذربایجان داخل شود برسریری از زربنشست و مردم به دوش خود آن تخت را می بردند و چون پرتو آفتاب برآنتخت بتابید و مردم آن رادیدند و این روز را جشن گرفتند. همچنین می نویسد: دانشمندان ایران می گویند که دراین روز ساعتی است که فرشته فیروز ارواح را برای انشاء خلق می راند و فرخنده ترین ساعات، آن ساعات آفتاب است(که) درصبح نوروز فجرو سپید به منتها نزدیکی خود به زمین می رسد و مردم به نظرکردن برآب تبرک می جویند و این روز، روز مختاری است، زیرا که نام روز هرمزد است که اسم خداوند تعالی است که آفریدگارو صانع و پرورنده دنیا و اهل آن است و او کسی است که واصفان توانا نیستند که جزئی از اجزاء

نعمت های او را توصیف کنند.
درجایی دیگرگوید: به باورپارسیان دراین روز جهان هستی یافت وآفرینش آغاز گردید.
همچنین گوید: نوروز نخستین روز از فروردین ماه; و پیشانی سال نو است و ششم فروردین ماه نوروز بزرگ باشد، زیرا که خسروان بدان پنج روز حق های حشم(خویشان و چاکران) و گروهان بگذارندی و حاجت ها روا کردندی و آنگاه بدان روز ششم خلوت کردندی خاصگان را و اعتقاد

پارسیان اندرنوروز نخستین است که اول روزی است که از زمانه و بدو ملک آغازید گردیدن.
۹- درنوروز نامه( خیام) اشاره های دقیق و سودمند و مهمی درباره سبب وضع نوروز آمده که بخشی ازآن ها را دراینجا یاد می نماییم با این تذکرکه گویا بخشی از مطالب آغاز این کتاب به علت عدم فهم مطلب از سوی رونویسان، حذف شده و یا درهم آمیخته است و نوشته ها مغشوش و ناقص می نماید. نویسنده نوروز نامه معتقد است که درآغاز آفرینش، حرکت خورشید و ماه و

ستارگان و زمین دربامداد نخستین روز فروردین از اولین درجه برج حمل شروع شده و می گوید: چرا ایزد تبارک و تعالی بدان هنگام که فرمان فرستاد که ثبات برگیرد( یعنی خورشید) با تابش و منفعت او به همه چیز ها برسد، آفتاب از سرحمل برفت و آسمان اورا برگردانید و تاریکی و روشنایی جدا گشت و شب و روز پدیدارشد و آن آغازی شد مرتاریخ این جهان را، و پس از هزارو چهارصد و شصت و یک سال به همان دقیقه و همان روز باز رسید; چون آن وقت را دریافتند ملکان عجم، از

بهربزرگداشت آفتاب را و از بهرآن که هرکس این روز را درنتوانستند یافت، نشان کردندی، و این روز را جشن ساختند و عالمیان را خبردادن تا همگان آن را بدانند و آن تاریخ را نگاه دارند.
درجایی دیگرمی نویسد: ; چون کیومرث اول از ملوک عجم، به پادشاهی بنشست خواست که ایام سال و ماه را نام نهد تاریخ سازد تا مردمان آن را بدانند، بنگریست که آن روز بامداد، آفتاب، به اول دقیقه حمل آمد، موبدان را گرد کرد و بفرمود که تاریخ

از اینجا آغاز کنند و موبدان جمع آمدند و تاریخ نهادند.
درهمین کتاب درسبب ایجاد نوروز می نویسد:
اما سبب نهادن نوروز آن بوده است که چون بدانستند که آفتاب را دو دور بود، یکی آن که هرسیصد و شصت و پنج روز و ربعی از شبانه روز، به اول دقیقه حمل باز آید(لیک) به همان وقت و روز که رفته بود، بدین دقیقه نتواند آمدن،چه هرسال از مدت همی کم شود و چون جمشید آن روز را دریافت نوروز نام نهاد و جشن آیین آورد پس از آن پادشاهان و دیگرمردمان بدو اقتداء کردند.
باز درجای دیگرمی نویسد:

; از این تاریخ( یعنی از زمان نهادن تاریخ به دست کیومرث) هزارو چهل سال گذشته بود و آفتاب اول روز به فروردین تحویل کرد و به برج نهم آمد( درپادشاهی هوشنگ و تهمورث چون کبیسه نمی کردند، آغاز سال و نوروز نه ماه عقب افتاده بود) چون از ملک جمشید چهارصد و بیست و یک سال بگذاشت، این دور( یعنی دوراول از زمان تاریخ گذاری کیومرث و دوردوم از آغاز آفرینش) تمام شده بود و آفتاب به فروردین خویش به اول حمل باز آمد; پس دراین روز که یاد کردیم جشن ساخت و نوروزش نام نهاد و مردمان را فرمود که هرسال چون فروردین نو شود آن روز جشن کنند و آن روز نو دانند تا آنگاه که دوربزرگ باشد که نوروز

حقیقت بود.”۱″
نظربیرونی و خیام به زبان ساده و به طورکوتاه چنین است که ایرانیان عقیده داشتند که پس از آفرینش زمین و آسمان که چندین هزارسال به حال سکون و بی حرکت ایستاده بودند، به فرمان اهورامزدا، آغاز به حرکت کردند و حرکت خورشید دراین هنگام دربامداد نخستین روز ماه فروردین

درروز هرمزد از نخستین دقیقه یا درجه برج حمل بود، چون یک دورخورشید دربرج ها گشت و دوباره به همان روز و ساعت و دقیقه که درآغاز حرکت از آنجا رفته بود باز آمد، کیومرث آن لحظه و ساعت را دریافت و آغاز تاریخ نهاد و دوردوم حرکت خورشید از نخستین دقیقه برج حمل شروع شد و چون ایرانیان طول یک سال خورشیدی را ۳۶۵ شبانه روز و ۶ ساعت و حدود ۱۲ دقیقه حساب می کردند

به علت کبیسه نکردن سال ها آغاز سال با نقطه اعتدال ربیعی درهرچهارسال تقریبا یک روز فاصله پیدا می کرد و ناچارلحظهتحویل سال و نوروز یا هرمزد فروردین ماه دربرج ها می گردید، چنانکه دردوران پادشاهی هوشنگ و تهمورث که۱۰۴۰ سال از تاریخ گذاری کیومرث گذشته بود، آغاز فروردین ماه دربرج نهم بود و این محاسبه تا اندازه ای درست است، زیرا در۱۰۴۰سال هرسال ۶ ساعت تحویل از نقطه اعتدال ربیعی دورافتاده بود که درطول این مدت می شود:

۶۲۴۰: ۶ . ۱۰۴۰ ساعت که با تقسیم آن به ۲۴ ساعت شبانه روز می شود ۲۶۰ روز وبا تقسیم آن به ۳۰ روز تعداد روزها یک ماه،‌ می شود هشت ماه و دو روز و اگردقیقه ها را نیز حساب کنیم، به هرحال آغاز سال پس از این مدت درداخل برج نهم قرارمی گیرد. می گویند چون جمشید در۱۰۴۰ به پادشاهی رسید، پس از این مدت درداخل برج نهم قرارمی گیرد. پس از ۴۲۱ سال از سلطنت او یعنی در۱۴۶۱ سال که از آغاز تاریخ کیومرث گذشته بود، خورشید سه باربه نقطه اعتدال ربیعی یا

جایی که ازآنجا آغاز به گشتن کرده بود، بازگشت، یعنی درنخستین دقایق بامداد روز هرمزد از ماه فروردین به نخستین درجه برج حمل حلول کرد و دورسوم آغاز شد. محاسبات نویسنده نوروزنامه با توجه به مبدا دورتاریخ گذاری و با درنظرگرفتن طول سال خورشیدی که ایرانیان ۳۶۵ شبانه روز و۶ ساعت و حدودا ۱۲ دقیقه حساب می کردند و با توجه به کبیسه نکردن سال ها، درحال متعارف

درست است. نویسنده نوروزنامه فرا رسیدن نوروز های همه ساله را به نقطه اعتدال ربیعی و تحویل های
عادی در ساعات و دقایق مختلف از شبانه روز را دور کوچک می نامد ولی حرکت خورشید را در برج های
دوازده گانه و دوباره بازگشتن آن را به نخستین درجه برج حمل دربامداد روز هرمزد که به حساب او ۱۴۶۱ سال

طول می کشیده است،” دوربزرگ” نام می دهد و فرقی میان این نوروز با نوروز های دیگرمی نهد و آن را” نوروز حقیقت” (یعنی نوروز حقیقی) می خواند که روزی بس بزرگ و مقدس و مهم بوده و بنا برمفاد افسانه ها و داستان ها، کیومرث و جمشید نیز همین نوروز ها را درک کردند و تاریخ و آیین نهادند و درباره نخستین پرتو خورشید چنین نوروزیست که بیرونی نوشته:”;فرخنده ترین ساعات، آن ساعات آفتاب است درصبح نوروز فجرو سپید به منتها نزدیکی خود به زمین می رسد و مردم به نظرکردن برآن تبرک می جویند.”

اما در مورد عقاید فوق باید متذکر شد که عقاید مربوط به آفرینش و حرکت ستارگان و ماه و خورشید و
________________________________________
۱- نوروز نامه، چاپ مینوی، صفحات۲-۳-۴-۷-۸-۹
زمین اگرچه افسانه یی بیش نیستند ولی چند مطلب را برای ما روشن می سازد و آن این که توجه به مسائل نجومی و اخترشماری و ستاره شناسی و محاسبه حرکات خورشید و رصد ستارگان و دقت و ممارست درقضایای مربوط به هیئت و نجوم و گاهشماری از زمان های بسیارباستان دربین ایرانیان معمول بوده است و با نبودن وسایل دانشی دقیق و با رصد های ساده و سنجش حرکات ستارگان به مسائل مهمی از گاهشماری پی برده بودند که اندازه گیری های آنان با کشفیات زمان ما از لحاظ محاسبه طول سال خورشیدی حقیقی و تعیین محل و موقع دقیق آن دربرج ها چندان تفاوتی پیدا نمی کند.

۱۰- درفارسنامه ابن بلخی درباره سبب نهادن نوروز می نویسد:; پس بفرمود(جمشید) تا جمله ملوک واصحاب اطراف و مردم جهان، به اصطخرحاضرشوند. چه جمشید درسرای نو بزتخت خواهد نشستن و جشن ساختن و همگان برین میعاد آنجا حاضرشدند و طالع نگاه داشت و آن ساعت که شمس به درجه اعتدال ربیعی رسید وقت سال گردش درآن سرای به تخت نشست و تاج

برسرنهاد و همه بزرگان جهان درپیش او بایستادند و جمشید گفت برسبیل خطبه: کی ایزد تعالی ارج و بها برما تمام گردانید و تایید ارزانی داشت و درمقابل این نعمت ها برخویشتن واجب گردانیدیم که با رعایا عدل و نیکویی فرماییم، چون این سخنان بگفت، همگان اورا دعای خیرگفتند و شادی ها کردند و آن روز آیین شد و آن روز هرمزد از ماه فروردین بود و آن روز بسیرخیرات فرمود و یک هفته متواتربه نشاط و خرمی مشغول بودند.

۱۱- درمجمل التواریخ و القصص نیز همچون نوشته حمزه، اشاره به حرکت ستارگان و ماه و خورشید و زمین درآغازآفرینش از اول برج حمل می کند و علت پیدایش نوروز را همان می داند.
۱۲- درتاریخ معجم این سان آمده:

و چون آفتاب عالم تاب به نقطه اعتدال ربیعی رسید، یعنی خسرو سیارگان اطناب سراپرده شاهی از دنبال ماهی برگردن بره بست و از آبگیرحوت به چراگاه حمل نقل کرد، دراصطخرمذکورمبتهج و سروربرمتکای سلطنت و سریرسروری تکیه زد و بساط نشاط بسط کرد و به عیش و عشرت مشغول شد و آن روز را نوروز نام نهاد و جهان را به نوربذل و احسان و شمول عدل و داد درجهان بگستراند.

۱۳- درآثارعجم فرصت الدوله شیرازی نیز آمده است که:
درتاریخ مسطوراست که جمشید پس از اتمام شهراستخرو عمارتی که در” تخت جمشید” ساخت، روزی که آفتاب به محاذی نقطه اعتدال ربیعی رسید با کمال سرورو نشاط و نهایت بهجت و انبساط برسریرسلطنت تکیه کرد و به عیش و عشرت اعتصام جست و آن روز را نوروز سلطانی نام نهاد.”۱″
۱۴- به نوشته گردیزی درزین الاخبارجمشید جشن نوروز را به شکرانه این که خداوند گرما و سرما و بیماری و مرگ را از مردمان گرفت و سیصد سال براین جمله بود برگزارکرد.

۱۵- نوروز از دیدگاه نجومی:
درنوروزآفتاب دربرج حمل( بره: نیم کره شمالی) قرارمی گیرد که با اعتدال ربیعی همراه است. هنگامی که
خورشید روی مداراستوا قرارمی گیرد و روز و شب برابرمی شوند( هنگام ظهر، درنقاط استوایی خورشید درست
________________________________________
۱- باید درمورد نوروز سلطانی متذکرشد که فرصت الدوله درنامیدن این نوروز به صورت نوروز سلطانی اشتباه کرده است، زیرا آن را” نورجمشیدی” و نوروزی را که منسوب به فیروز، جد انوشیروان، است” نوروز پیروز” و نوروز منسوب به سلطان جلال الدین ملکشاه را” نوروز سلطانی” می گویند.
عمود برناظرقراردارد و طول شب و روز به طورمساوی درتمام نقاط جهان ۱۲ ساعت است) و این روز اول فروردین می باشد که طبیعت از خواب زمستانی بیدارمی شود و زندگی نو آغاز می کند، روزی که زیبایی آفرینش دربالاترین چهره خود آشکارمی شود.

۱۶- نوروز جشنی آریایی نیست
از دکترمهرداد بهارپرسش می شود که: جشن نوروز به عنوان جشن باستانی ایرانیان ریشه درکجا دارد و کهن ترین نشانه های نوروز را درکجا می توان یافت؟
جواب: کهن ترین نشانه ای که درآسیای غربی از جشن سال نو بازمانده به نخستین خاندان سلطنتی” اور” مربوط می شود که درطی آن، ازدواج مقدس میان الهه آب و خدای باروری انجام می گرفته و کاهنه معبد نقش الهه رابرعهده داشته است و این درهزاره سوم پیش از مسیح بوده

است، دراین مراسم، شاه نقش خدای باروری(دو موزی) Dumuzi را برعهده می گرفت. این جشن دراصل به مناسبت پیروزی” ائا” یا” انکی” بوده که” اپسو” غول آب های شیرین را می کشد و خود ایزد آب های شیرین می شود پس از پیروزی برای او جشن می گرفتند، بررودخانه سد می

ساختند تا بهتربه کشت و زرع، بپردازند. اینجشن را بعد ها بابلی ها حفظ می کنند و دراینجا” مردوک” جای” انکی” را می گیرد. تمام تمدن های آسیای غربی از آسیای صغیرتا مصب دجله و فرات و مدیترانه، همه تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم اساطیرو آیین های سومری را می پذیرند. از آنجا که سومری ها ااصلا از طریق خلیج فارس و فلات ایران، از طریق خوزستان به بین النهرین رفتند، محتمل است که نوروز، جشن رایج درمیان بومیان پشته ایران پیش از آریایی ها بوده باشد و لزوما وام گرفته از بین النهرین نیست و به احتمال بسیار، درفلات ایران وهم دربین النهرین جشن نوروز وجود داشته است. درایران باستان نیز دو جشن بزرگ وجود داشته است: یکی جشن آفرینش درآغاز پاییز و دو جشن باززایی و برکت بخشی درآغازبهاراست. چون او گیاهان و دانه ها می

روییدند. آیین ایزد شهید شونده، دوموزی، و همسراو” اینانا” که بعدها درنزد بابلیان به صورت” ایشتر” درآمد، از هزاره سوم پیش از مسیح دربین النهرین وجود داشته است و زنده بهاراست. چون او گیاهان و دانه ها می روییدند. آیین ایزد شهید شونده، دوموزی، و همسراو” اینانا” که بعدها درنزد بابلیان به صورت” ایشتر” درآمد، از هزاره سوم پیش از مسیح دربین النهرین وجود داشته است و زنده شدن دوباره دوموزی درواقع، جشن آغاز سال نو به حساب می آمده است.

درجایی دیگرمی نویسد:
کهن ترین اشاراتی که درباره نوروز درایران دردست داریم، همان است که آن را به جمشید نسبت داده اند و شرحش درشاهنامه آمده است و از نوشته هایی هم که پیرامون حکومت هخامنشیان وجود دارد می توان به وجود نوروز درآن عصرپی برد.

پرسش: چرا جشن هارا به فرمانروایانی که مانند جمشید محبوبیت داشته اند نسبت داده اند؟
پاسخ: جمشید درایران قدیم محبوبیت تام داشته است. درزمان او بنا به روایات خوشبختی و خرمی بوده و بنا براسطوره ها، دردوران فرمانروایی جمشید، نه پیری بود، نه مرگ و نه بیماری، جهان درعهد او گسترده شد. فریدون و شاهان دیگر پیشتادی ، محبوبیت جمشید را ندارند. جمشید دارای فره بود و دوران او به راستی عصر

طلایی ایران به شمارمی آمده است، اسطوره جمشید قدمتش به عصرهند و ایرانی هم میرسد.
همچنین درجایی دیگرمی نویسد:
دو هزارسال پیش از آن که آریایی ها به نجد ایران بیایند جشن نوروز با همین تشریفات وجود داشته این یک جشن هندو اروپایی یا هندو ایرانی نیست. این یک جشن بومی و قدیم آسیای غربی است که به اول بهارافتاده، البته این جشن درقدیم دراول تابستان بوده ولی سپس به اول بهارافتاده(

قابل ذکراست که درتقویم ایران نیز سال با آغاز تابستان شروع می شده است و نامگذاری ماه ها نیز این امررا نشان می دهد. اگرفروردین را درآغاز تابستان بینگاریم، تیرماه به آغاز پاییز و فصل باران می افتد که با اساطیرمربوط به تیشتریا تیرمناسبت دارد، زیرتیریا تیشترایزد باران است و با آغاز پاییز فصل باران درایران و آسیای میانه شروع می شود با این حساب، مهرماه به اول زمستان می افتد و

اگرتوجه کنیم که دی یا بنا به تلفظ قدیم آن، دذو به معنای آفریننده است)، بارویش گیاهان و زدان یا بارداری جانوران مناسبت دارد، درتقویم کهن خوارزمی و ” چیری” که همان تیراست دراول پاییز و ” اومری” که همان مهراست، دراول زمستان قرارمی گیرد. درتقویم سغدی نیز ماه اول زمستان”

فغکان” یا فغازل نامیده می شد که با واژه بغ به معنای خدا مربوط است.
آقای محمود روح الامینی درکتاب آیین ها و جشن های کهن درایران امروز، می نویسد:
درخوریادآوری است که جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزارمی شده و ابوریحان نیز، با آنکه جشن را به جمشید منسوب می کند، یادآورمیشودکه” آن روز را که روز تازه ای بود جمشید جشن گرفت، اگرچه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود”
گذشته از ایران، درآسیای صغیرو یونان، برگذاری جشن ها آیین هایی رادرآغاز بهارسراغ داریم درمنطقه لیدی و فری ژی( منطقه شمال غربی آسیای کوچک) براساس اسطوره های کهن به افتخار سی بل Cybele الهه باروری و معروف به مادرخدایان، و الهه” آتیس” جشنی درهنگام رسیدن خورشید به برج حمل و هنگام اعتدال بهاری، برگزارمی شد و مورخان از برگزاری آن درزمان آگوست شاه درتمامی سرزمین فری ژی و یونان و لیدی و آناتولی خبرمی دهند.
بویژه از جشن و شادی بزرگ درسه روز ۲۵ تا ۲۸ مارس(۴ تا ۷ فروردین) صدرالدین عینی درباره برگذاری جشن نوروز درتاجیکستان و دربخارا( ازبکستان) می نویسد:
; به سبب اول بهار، دروقت به حرکت درآمدن تمام رستز ها، راست آمدن این عید، طبیعت انسان هم به حرکت می آید ازاینجاست که تاجیک ها می گویند” حمل، همه چیز درعمل” درحقیقت این جشن به حرکت آمدن کشت های غله، دانه و سرشدن( آغاز) کشت و کارو دیگرحاصلات زمینی است که انسان راسیرکرده و سبب بقای حیات او میشود.
ودرجای دیگرمیگوید:
دربخارا ” نوروز” را که جشن ملی عموم فارسی زبانان است بسیارحرمت می کردند حتی ملای دینی به این جشن که پیش از اسلامیت، عادت ملی بوده، بعد از مسلمان شدن هم مردم این جشن را ترک نکرده بودند، رنگ دینی اسلامی داده، از وی فایده می بردند، از آیت های قرآن هفت سلام نوشته” غولونگ آب” ( زردآلو و قیسی خشک شده را که درآب خیس کنند) که خوردن آن درنوروز از عادت های ملی، بیش تره بود، ترکرده می خوردند.

تاریخ نوروزدرایران
دانش ما از آغاز جشن گرفتن نوروز بسیار محدود است. مدارک نوشتاری در تاریخ ایران، تا قبل از قرن اول بعد از میلاد ذکری از نوروز نمی کنند. هرچند که بسیاری از محققان بر این عقیده هستند که یکی از دلایل ساختمان مجموعه پارسه (تخت جمشید) ، جشن گرفتن نوروز و بارعام نوروزی شاهنشاهان هخامنشی بوده ، اما نبود هیچگونه نشانه ای از وقوع این مراسم در دوران

هخامنشی، برای بعضی از دانشمندان این سوال را پیش آورده که آیا نوروز در دوران باستانی به عنوان یک مراسم دولتی جشن گرفته می شد یا نه ؟ نخستین برخورد ما با نوروز در مدارک تاریخی به سلطنت ولاش اول اشکانی (۷۸-۵۱ پ م) باز می گردد. ولاش اول را عموما” پایه گذار بسیاری از مراسم ایرانی از جمله سده می دانند و نوشته شدن قسمتهایی از اوستا را نیز به دوران او نسبت می دهند. متاسفانه کمبود مدارک کامل ما را از تحقیق لازم در مورد جزئیات برگزاری نوروز در دوران اشکانی محروم می کند. برعکس، از مراسم نوروز در دوران ساسانی(۶۵۰-۲۲۴ پ م)

اطلاعات جامعی در دست داریم. کتیبه های ساسانی، پند نامه ها و دیگر قطعه های ادبیات ایرانی میانه، از برگزاری جشن سال نو در دربار ساسانی صحبت می کنند. مراسم بار نوروزی که در آن شاهنشاه برای تمام اعضای دولت و نمایندگان ملت، بارعام ترتیب می داد، از بازمانده های مراسم ساسانی است.
مراسم بارعام شاهانه در دوران بعد از اسلام نیز باقی ماند و تمام شاهان ایران، حتی پادشاهانی که از اصل غیر ایرانی میامدند (مانند سلاطین غز و مغول) نیز دربار خود را برای برگزاری رسوم

ایرانی و از جمله نوروز آماده می کردند. در دربار خلفای عباسی که از بسیاری جهات خود را ادامه شاهنشاهان ساسانی می دانستند، نوروز از مهمترین جشنهای سال بود و بار نوروزی با تمام جلال و شکوه آن انجام می گرفت. با وجود داشتن مدارک مورد اطمینان در مورد جشن گرفته شدن نوروز در دوران ساسانی، دلیلی در دست نداریم که نوروز را جشنی با گذشته بسیار قدیمیتر از

دوران ساسانی فرض نکنیم. بسیاری از جشنهای مهم جهان در ابتدا تنها بوسیله مردم عامی برگزار می شدند و جزو برنامه های سلطنتی حساب نمی گشتند. قدیمی بودن و دست نخوردن مراسم نوروز می تواند گواهی از این باشد که این جشن مدتها قبل از اینکه پادشاهان ساسانی (و شاید اشکانی) آنرا تبدیل به جشنی رسمی کنند، وجود داشته ومانند امروزبوسیله همه مردم ایران جشن گرفته میشده است. اکثر مردم نوروز و جشنهای جنبی آن (چهارشنبه سوری و سیزده بدر) را جشنهایی با گذشته صد در صد ایرانی می دانند. بعضی از این مراسم، بخصوص چهارشنبه سوری، بخاطر اهمیت آتش در آن، حتی وابسته به دین زرتشت دانسته شده. از طرفی، شواهد

مختلف نشاندهنده این مطلب هستند که این جشنها تاریخی فراتر از قوم «ایرانی» (به معنای قوم هندو-اروپایی مهاجری که در حدود سال ۳۰۰۰ سال قبل به ایران آمدند) دارند و احتمالا” از مراسم قبل از آریایی این فلات سرچشمه می گیرند و چه بسا اقوام عیلامی، کاسی، گوتی و دیگر اقوام باستانی نیز آنها را جشن می گرفته اند. منبع اطلاعات ما در مورد باورهای اقوام هندو-ایرانی و بعدا” ایرانی، در درجه اول قدیمترین قسمتهای اوستا و در حالت دوم، مقایسه باورهای دیگر مردم هندو-اروپایی (بخصوص هندو-آریایی ها) با باورهای ایرانیان باستان است. ریگ ودا، قدیمیترین بخش وداهای هندو-آریایی، یکی از بهترین منابع موجود برای پی بردن به اصول اعتقادی و جشنها و مراسم اقوام آریایی (هندو-ایرانی) است. باورهای اقوام دیگر مانند سکاها، نورستانی ها، و مردم ایرانی زبانی که در ماوراالنهر و مناطق شرق کوههای پامیر زندگی می کردند نیز می توانند الگوی ما برای فهمیدن باورهای ایرانی های باستان باشد.
در اوستا، بخصوص در گاثاها و بقیه یسناها که قدیمیترین بخشهای این کتاب هستند، هیچگاه صحبتی از نوروز و جشنهای وابسته به آن نشده است. مراسم اوستایی اصولا” نیایشهایی به امشاسپندان مختلف و فره وشی ها هستند. یسناها سرودهایی هستند که برای ستایش میترا، آناهیتا، ورونا، هوم، و دیگر امشاسپندان نوشته شده اند که در جشنهای وابسته به آنها باید خوانده شوند (کلمه های «جشن» و «یسنا» از یک ریشه هستند). در نتیجه، دربخشهای قدیم اوستا ذکری از جشنهای نوروز، چهارشنبه سوری، سیزده بدر و یا حتی سده نداریم. نخستین

نشانه از نوروز در اوستا، در فرگرد دوم «ویدیودات» است که در ضمن توضیح زندگی «ییم» (جمشید)، به دستور برگزاری نوروز نیز اشاره شده (این روایت را فردوسی نیز ذکر می کند). اما ویدیودات از اخیرترین بخشهای اوستاست که به احتمال زیاد یا در دوران ساسانی نوشته شده و یا در آن دوران بطور کامل بازنویسی شده و بسیاری از باورهای زرتشتی ساسانی دراین کتاب وارد شده. با نگاه کردن به باورهای مندرج در ریگ ودا نیز اثری از مراسمی مانند جشنهای بالا نمی

بخصوصی برای آن نمی کنند. همچنین در باورهای مردم نورستان افغانستان که تا صد سال قبل که به جبر مسلمان شدند، زیر نام «کافران» به پرستش خدایان باستانی هندو-ایرانی ادامه می دادند، هیچ اثری از نوروز وجود ندارد، هرچند که جشنهای سنتی نزد این مردم کاملا” حفظ شده است. از طرفی، با نگاه کردن به طرز زندگی اقوام هندو-ایرانی و مقایسه آن با اقوام ساکن ایران و بین النهرین ، می توانیم به نتایجی در مورد ریشه های تاریخی نوروز و جشنهای دیگر مربوط به آن

برسیم. اقوام هندو-ایرانی بطور اعم، از راه دامداری و پرورش اسب زندگی می کردند و زندگی آنها برمبنان کوچ نشینی بنا شده بود. این طرز زندگی به این معنی بود که هندو-ایرانی های باستان (مانند سکاهای دوران تاریخی، سرمتها، هیونها، مغولان، و ترکها) به دنبال حیوانات خود برای پیدا کردن چراگاههای سرسبز روان بودند. در دشتهای محل سکونت این اقوام، فقط دو فصل زمستان و تابستان معنی داشت و به دلیل طبیعت نامعمول آن، خط تقسیم و زمان این دوفصل همواره نامعلوم بوده.
اما مردم ساکن فلات ایران، عیلامی ها، کاسی ها، گوتی ها، اورارتو، میتانی ها، و تا حد بیشتری مردمان ساکن بین النهرین، وابسته به زندگی کشاورزی ساکن بودند. این بدین معنی بود که ترتیب کاشت، داشت، و برداشت محصولاتی نظیر گندم ، مشغله اصلی این مردم محسوب می شد و زمان انجام هرکدام از این وظایف ، اهمیت خاصی داشت. می بینیم که نوشتن تقویمهای نجومی که برمبنای آن حصول فصلها را معین می کردند، از دستاوردهای این مردم است. طغیانهای سالانه رودخانه ها، شروع فصل گرما، زمان برداشت محصول، زمان رها کردن نوبتی زمین ها، همه و همه

از مشغولیات زندگی کشاورزی بوده و هستند. به همین دلیل، تقسیم سال به دوازده ماه و چهار فصل (که حضورشان در این منطقه کاملا” حس می شد)، تقسیم ماه به بیست و هشت روز (بر مبنای تقویم قمری) و وضع کردن هفته، همه از تقسیمات مردم سومر و بابل بود که از طرف مردمان

همسایه آنها نیز استفاده می شد. از جشن گرفته شدن آغاز بهار در بابل باستان مدارک بسیاری در دست داریم. در روز آغاز بهار، پادشاه به سوی معبد مردوک، خدای بابل، می رفت و با در دست گرفتن دستهای این خدا، حمایت او را از سلطنت خود نشان می داد. بعد از این مراسم، پادشاه به قصر سلطنتی باز می گشت و دستور بارعام می داد که همه مردم می توانستند به ملاقات

پادشاه بیایند. اهمیت این مراسم را در آنجایی می توانیم ببینیم که بعد از تسخیر بابل از طرف کورش، پادشاهان پارسی تا زمان خشایارشا نیز هرساله این مراسم را انجام می دادند. پایان جشنهای بهاری در روز سیزدهم بهار (که اولین بار در افسانه های بابلی به عنوان عدد شوم شناخته شد) با رفتن همه اهالی شهر، از جمله شخص پادشاه، به طرف دشتهای خارج از شهر اعلام می شده (نمونه این رسم را می توان در داستان حضرت ابراهیم مشاهده کرد. از سوی دیگر، بسیاری از فرهنگهای جهان، از بابل باستان گرفته تا سلتهای اروپایی، مراسمی مانند

برافروختن آتش در پایان فصل برداشت دارند. اصولا” روشن کردن آتش بعد از خرمن چینی جزو مراسم بسیار معمول همه جوامع کشاورزی بوده و حتی امروزه نیز در کشورهای اروپایی می توان نظیر آن را مشاهده کرد. در ایران نیز امروزه در طی مراسم جشن سده (که جشن رسمی پایان فصل برداشت بوده)، برافروختن آتش مرسوم است. به همین ترتیب، می توان روشن کردن آتش درچهارشنبه سوری را نوعی ازهمین مراسم دانست. بطور خلاصه، می شود حدس زد که جشن

آغاز بهار و مراسم روشن کردن آتش و خارج شدن از شهر، از آیینهای جوامع کشاورزی مقیم ایران بوده است. اما اقوام ایرانی بعد از مهاجرت به این کشور و ساکن شدن در آن، به اقتباس این مراسم پرداختند و با وارد کردن بعضی از عقاید خود (تشبیه حلول بهار به پیروزی راستی بر دروغ)،

آنرا تبدیل به جشنی کاملا” ایرانی کردند. این جشن، که شاید از دورانی حتی قبل از زمان هخامنشی بوسیله این مردم برگزار می شده، تا مدتها جشنی مردمی بوده که توانسته به دلیل طبیعت غیر دینی و غیر سیاسی خود، به جشنی عمومی برای همه مردم تبدیل شود و کم کم به صئرت جشنی درآید که حتی دستگاه دولتی اشکانی و ساسانی نیز آن را به عنوان مراسم رسمی خود انتخاب کند.
نوروز جشنی به درازی تاریخ تمدن بشری است. این تاریخ نیست که نوروز را روایت می کند بل نوروز است که تاریخ را در دامان خویش پرورده است. نوروز این ایرانی ترین جشن ایرانیان در پیش است آمده است تا غبار کهنگی و ماندگی به جای مانده از سرما و زمستان را از چهره ها بزداید و شکوفه لبخند را بر لبها و نهال امید را در دل ها بارور سازد. انتظار نوروز بس خوشایندتراز خود اوست. آنگاه که همه در تکاپوی زدودن خاکسترهای سال کهنه و د رانتظار دمیدن سال نو روزهای پایانی سال را به تلاش و کوششی فراینده می گذرانند. متاسفانه حافظه تاریخ ، ملت ایران را که از اعماق زمان تاکنون نوروز را پاس داشته به جشن نشسته است در ضبط ، حفظ و نگهداری ریشه های این جشن کهن یاری نداده است. از شواهد بسیاری چنین بر می آید که نوروز و برگزاری آن متعلق به تاریخ پیش از تاریخ است و در نتیجه روایات و آغاز سال بود. نوروز نامید و جشن گرفت. به جمشید بر گوهر افشاندند مرآن روز را روز نوخواندند بزرگان به شادی بیاراستند می و جام و رامشگران خواستند چنین روز فرخ از آن روزگار بمانده از آن خسروان یادگار. افسانه ها و اسطوره ها همان تاریخ است که در طول قرن های متمادی در اذهان یک ملت با داستان ها، آرزوها و امید های آنان در آمیخته است.

سلسله های حاکم بر ایران در شاهنامه پیشدادیان ، کیانیان ، اشکانیان و ساسانیان هستند که متاسفانه علم تاریخ به واسطه درآمیختگی با افسانه ها و نبود مدارک مستند دو دسته نخست را به رسمیت نمی شناسد و در تاریخ سلسله های حاکم بر ایران باستان مادها، هخامشینان، سلوکیان و سامانیان هستند بسیاری سعی دارند تخت جمشید – یکی از تختگاه های

هخامنشی- را با جمشید پیشدادی پیوند زنند ولی حلقه های اتصالی بسیار نامطمئن و با افسانه آمیخته است. و چنین بر می آید که منشا پیدایش بزرگترین جشن ملی ملت ما در قرن های ابهام و سکوت فرو رفته است. “
در اوستا کتاب دینی زرتشتیان به نوروز و آیین های نوروزی اشاره ایی نشده است. نیامدن این آیین مهم در اوستا را به سبب زرتشتی نبودن این جشن ; احتمال داده اند. چنانکه آمد افسانه ها بر منشا پیشدادی نوروز تاکید دارند ولی علم تاریخ چه می گوید ” بنابر پژوهش هایی که بر روی آثار سنگ نگاره ها و کتیبه های بازمانده از دوره هخامنشیان (۵۵۹-۳۳۰ ق.م) انجام شده مردم آن دوره با نوروز به خوبی آشنا بوده اند و نوروز را به عنوان آیینی کهن به هنگام گردش سال جشن می گرفته اند;

لازم است بدین نکته اشاره شود که جشن نوروز در ایران باستان همواره در یک زمان مشخص یعنی اول فروردین آغاز نمی شده است ” موضع نوروز و سال نو و برپایی آیین نوروزی در طول دوره هخامنشیان به سبب کاربرد گاهشماری های چند گانه مورد اختلاف است. برخی از محققان نوروز را در آغاز پادشاهی داریوش در اول تابستان و در اواخر پادشاهی او در اول بهار دانسته اند.

گستردگی قلمرو هخامنشیان و تداخل فرهنگ های گوناگون ناشی از آن ، از یک سو و درآمیختگی فرهنگ بابـِل و بین النهرین بر دربار هخامنشیان از سوی دیگر سبب می شد که انواع گاهشماری توامان شمسی- قمری و خورشیدی ماخذ گاهشماری دربار هخامنشیان باشد. گونه گونی سالها، تعدد جشن های آغاز سال نو را در پی داشت اول دی، اول پاییز، نخستین روز بهار و تابستان جزء

اینها بوده است. بخشی از این اختلاف از آنجا ناشی می شد که ایرانیان باستان سال کبیسه را محاسبه نمی کرده و نوروز که بنا بود در آغاز فصل قرار گیرد از جای اصلی خود خارج می شد. پس از انقراض هخامنشیان به دست اسکندر مقدونی و پس از دوره استیلای امرای یونانی موصوف به سلوکیان، اشکانیان به قدرت رسیدند. ” در زمان اشکانیان (۲۵۰ق.م- ۲۲۶م) و ساسانیان (۲۲۴-۶۵۲م) مردم نوروز را بنابر سنت های فرهنگی رایج در فرهنگ مردم ایران در آغاز سال نو جشن می

گرفتند. در این دوره نیز همچون گذشته جایگاه نوروز در میان مردم در یک روز معین سال استوار نبود و در فصول سال می گشت و هر چهار سال یک روز از محل فصلی پیشین خود عقب تر می رفت . در ایران باستان جشن های متعدد و فراوانی بر گزار می شد چرا که دین زرتشت شادی را اهورایی و گریه و زاری را اهریمنی می دانست ، مهمترین و بزرگترین جشن های آن دوره نوروز و مهرگان بود.” در دوره ساسانی نوروز را در چند روز( شش تا سی روز نوشته اند) جشن می گرفته اند.

نوروز را به نوروز عامه و نوروز خاصه تقسیم کرده بودند. نوروز عامه یا کوچک پنج روز بود که از اول فروردین آغاز می شد و نوروز خاصه روز شش فروردین یا “خرداد روز” بود که آن را جشن بزرگ می نامیدند. ( در ایران باستان روزهای ماه به جای شماره که امروزه معمول است نامی داشتند که روز ششم هر ماه خرداد نامیده می شد) اهمیت خرداد روز در ماه فروردین بر دو تفکر استوار بود:

خداوند در این روز از کار آفرینش فراغت یافته است و یا جمشید دراین روز مردم را به بی مرگی و تندرستی مژده داده بود. تفکیک نوروز را به عامه و خاصه در دوره ساسانی معلول جامعه به شدت طبقاتی این دوره می دانند که جشن ملی نوروز را هم بنابر مقتضیات زمان به دو بخش مخصوص مردم و مخصوص شاهان تقسیم کرده بودند. ویژگی مهم نوروز آن است که نه با ادیان یا سلسله های حاکم که با جان ملت ایران پیوند دارد از اینرو ست که پس از فتح ایران توسط اسلام باز هم

نوروز باقی ماند و به حیات خویش ادامه داد. از نحوه برگزاری جشن نوروز در زمان امویان خبری در دست نیست ولی بی گمان به دلیل عناد فراوان امویان نسبت به غیراعراب و مفاخره به تبار عرب خویش باید دانسته شود که در این زمان جشن نوروز اگر از سوی حکام اموی محدود نشده باشد حداقل نادیده گرفته می شده است. ولی خلفای عباسی گاه جشن نوروز را فقط برای دریافت

هدایای مردم پذیرا می شدند” پس از عباسیان به ویژه سامانیان ( ۲۶۱ تا۳۸۹ ق ) در خراسان بزرگ و بوئیان (۳۲۰ تا ۴۴۸) در ایران جنوبی و عراقی در زنده و پویا نگهداشتن نوروز و آئین نوروزی در میان جامعه مسلمان نقش بسیار مهمی داشتند. این کوشش از سوی آل بویه شیعه مذهب بیش از سلسله های سنی مذهب بوده است،امرای آل بویه در نگهداری آداب ، رسوم و جشن های ایرانی به خصوص نوروز و مهرگان اهتمام فراوان ورزیدند.با شکست سامانیان و آل بویه استیلای حکام ایرانی بر ایران خاتمه یافت و از آن تاریخ استیلای اقوام غیر ایرانی ترک، مغول و ترکمن در ا

یران به مدت مدید آغاز شد.از شواهد چنین بر می آید که جشن نوروز در دوره سلاطین سلجوقی گسترش فراوانی داشته است” امام محمد غزالی (۴۵۰-۵۰۵) دانشمند و فقیه دوره سلجوقی در شرح “منکرات بازارها” آنچه را که از اسباب نوروز در بازارها می فروختند از دستاویزهای ایرانیان غیر مسلمان در تبلیغ دین گبران می دانست و جایز نمی شود ; بیان غزالی در باز داشتن مسلمانان از خرید اسباب و بازیچه های ایرانی پیش از اسلام در عیدهای نوروز و سده ، رواج بسیار زیاد این

جشن ها و جاذبه آئین نوروزی در میان ایرانیان مسلمان آن زمان را نشان می دهد. نوروز و سده در میان مردم آنچنان اعتبار و ارزشی داشت که غزالی فتوا می دهد که ” نوروز و سده باید که مندرس شود و کس نام آن نبرد. غزالی از اعتبار و جایگاه ویژه ایی در دربار سلاطین سلجوقی برخوردار بود ولی با این اوصاف همین دوره نقطه عطفی در تاریخ نووز شد. ” از کارهای اساسی و برجسته در دوره اسلامی و زمان سلجوقیان;قرار دادن نوروز به طور ثابت در روز اول بهار ;یعنی نخستین روز از ماه فروردین بود.

از جمله حکیم عمر خیام را دعوت کرد تا گاهشماری ایران را اصلاح کنند و این جمع نوروز را در اول بهار قرار داده جایگاه آن را برای همیشه ثابت کردند. در دوره صفوی و با گسترش مذهب تشییع بود که آیین نوروزی با برخی از آیین ها و آداب اسلامی در آمیخت و رنگ تازه و مفهوم دینی گرفت و نشان داد که: نوروز همه وقت عزیز بوده است، درچشم مغان، در چشم موبدان، در چشم مسلمانان و در چشم شیعیان مسلمان.

نوروز نماد هویت ملت ایران است و در پیوند یافتن با دین اسلام و مذهب تشییع همچنان پس از گذشت ۱۴۰۰ سال حضور سرافراز اسلام در ایران این نماد ملی همچنان باقی مانده است” نوروز داستان زیبایی است که در آن طبیعت ، احساس و جامعه هر سه دست اندر کارند. نوروز; از آن رو هست که یک قرار داد مصنوعی اجتماعی و یا یک جشن تحمیلی سیاسی نیست، جشن جهان است و روز شادمانی زمین، آسمان و آفتاب و جوش شکفتن ها و شور زادن و سرشار از هیجان هر آغاز.

نوروز این قابلیت را دارد که روز نو، روزیِ نو، سال نو و انسانی نو ایجاد کند. نوروز پیوند ما با گذشته وریشه های ماست . ” نوروز تنها فرصتی برای آسایش، تفریح و خوشگذرانی نیست، نیاز ضروری جامعه، خوراک حیاتی یک ملت نیز هست;

هیچ ملتی با یک نسل و دو نسل شکل نمی گیرد، ملت مجموعه پیوسته نسل های متوالی بسیار است اما زمان این تیغ بیرحم پیوند نسل ها را قطع می کند، میان ما و گذشتگانمان; دره هولناک تاریخ حفر شده است قرن های تهی ، ما را از آنان جدا ساخته اند تنها سنت ها هستند که پنهان از چشم جلاد زمان، ما را از این دره هولناک گذر می دهند و با گذشتگانمان و با گذشته هایمان آشنا می سازد ;

و جشن نوروز یکی از استوارترین و زیباترین سنت هاست در نوروز احساس خوش ریشه داشتن در اعماق زمان به هر ایرانی دست می دهد ، در این مرز و بوم در طی هزاره های دور کسانی که ما از اعقاب آنانیم همان شادی را در کام جان خویش مزمزه می کرده اند که اینک ما آن را می چشیم

. نوروز در تمام زمان ها و با تمام رویدادها پا به پای این ملت زجر کشیده آمده است ملتی که بر سر چهار راه تاریخ نشسته است و انواع تاخت و تازهای وحشیانه از اسکندر مقدونی به ظاهر متمدن تا چنگیز مغول و تیمور تاتار را به خود دیده است ولی هیچگاه حتی در زمانی که بیداد گران

از سر این ملت کله مناره ساختند این آیین را فراموش نکرد و نوروز بر چهره مچاله شده از درد این ملت لبخندی نشاند .” نوروز این پیری که غبار قرن های بسیار بر چهره اش نشسته است در طول تاریخ کهن خویش روزگاری در کنار مغان اوراد مهرپرستان را خطاب به خویش می شنیده است، پس از آن در کنار آتشکده های زردشتی سرود مقدس موبدان و زمزمه اوستا و سروش اهورامزدا را به

گوشش می خوانده اند، از آن پس با آیات قرآن و زبان الله از او تجلیل می کرده اند و اینک علاوه بر آن با نماز و دعای تشیع و عشق به حقیقت علی و حکومت علی او را جان می بخشند و در جشن نوروز” در این میعاد گاهی که همه نسل های تاریخ و اساطیر ملت ما حضور دارند با آنان پیمان وفا

می بندیم و امانت عشق را از آنان به ودیعه می گیریم که “هرگز نمیریم” و “دوام راستین خویش” را به نام ملتی که در این صحرای عظیم بشری ریشه در عمق فرهنگی سرشار ازغنی و قداست و جلال دارد، و بر پایه اصالت خویش در رهگذر تاریخ ایستاده است بر صحیفه عالم ثبت کنیم” و شخصیت ملی خویش را از زدوده شدن به وسیله فرهنگ غرب برهانیم.

امروزه، نوروز جشن اصلی بسیاری از مردم آسیای غربی است. کشورهایی که حتی هیچگاه تحت سلطه سیاسی ایران نبوده اند، آنرا به عنوان یکی از جشنهای اصلی خود محسوب می کنند. هرکدام از ملیتهای مختلف، مراسم خاص خود را برای جشن گرفتن نوروز دارند، اما همه این جشن را «نوروز» می نامند و آمدن آن را مقارن با حلول بهارحساب می کنند.

در ایران وافغانستان، نوروز همچنین آغاز سال رسمی کشور است که از ابتدای ماه فروردین محسابه می شود. استفاده از سال خورشیدی از دوران هخامنشیان در ایران معمول بود، هرچند که آغاز گاهشماری چندین بار در دورانهای مختلف تغییر کرده است. در دوران ساسانی به دلیل رعایت نکردن اصول کبیسه، در چند مورد نوروز در فصول اشتباه مانند میانه تابستان جشن گرفته شد. این مشکل گاهشماری بوسیله ستاره شناس بزرگ، عمر خیام، در قرن ششم هجری حل شد و از آن تاریخ، تقویم «جلالی» به عنوان تقویم خورشیدی کشور انتخاب شد، هرچند که رسمی شدن آن به عنوان تقویم کشور، تا قرن چهاردهم خورشیدی (آغاز همین قرن ما) به طول انجامید. شده و در بار آخر در زمان فتحعلی شاه قاجار رعایت شده. عدم رعایت این کبیسه، باعث بهم خوردن تدریجی تاریخ سال تحویل می شود که شروع زودرس سال۱۳۸۳، آنرا به صورت محسوسی درآورده است.
نام ماههای تقویم خورشیدی بارها تغییر کرده. در دوران هخامنشی، نامهایی استفاده می شد که بعد از دوران هخامنشی به فراموشی سپرده شد. نام ماهها در دوران ساسانی بر مبنای نشانه های زرتشتی وضع شد که تقویم ماهانه ساسانی که فاقد هفته است و در آن هرروز ماه یک نام دارد، بهترین اثر باقی مانده از آن است. در بیشتر دوران اسلامی، اسامی بابلی/آرامی ماههای مانند «تموز» و «نیسان» مورد استفاده بود، اما با برقراری تقویم جلالی به عنوان تقویم رسمی ایران در اوایل قرن جاری خورشیدی، اسامی ساسانی نیز دوباره برقرار شدند که متاسفانه تلفظ آنها در مواردی تغییر کرد.

نوروز باستانی‌ که‌ از هزاران‌ سال‌ پیش‌ تاکنون‌جشن‌ ملی‌ ایرانیان‌ است‌، جشن‌ رستاخیزطبیعت‌ ونوشدن‌ زندگی‌ است‌، جشن‌ جنبش‌ و تکاپو و کار وکوشش‌ و جشن‌ سرشت‌ است‌. عید نوروز و گرامی‌بودن‌ آن‌ نزد ایرانیان‌ بسیار دیرین‌ و کهن‌ است‌،چنان‌ که‌ پیدایش‌ آن‌ را به‌ جمشید

پیشدادی‌نسبت‌ داده‌اند. با بررسی‌ نوشته‌های‌ پیشینیان‌، به‌انگیزه‌های‌ بسیاری‌ درباره‌ برپایی‌ جشن‌ نوروزبرمی‌خوریم‌ که‌ بیشتر جنبه‌ داستانی‌ دارد تاباستانی‌. ایرانیان‌ شمالی‌ که‌ کیش‌ و آیین‌ زرتشتی‌داشتند، آغاز سال‌ را با فرارسیدن‌ بهار و ایرانیان‌جنوبی‌ آغازسال رابا آغازفصل زمستان جشن می گرفتند.

نوروز و نوروزیه‏هاى دوره صفوى
چنین به نظر مى‏رسد که نوروز، در فرهنگ مسلمانان شرقى، حتى با وجود مخالفتهاى برخى از فقهاى سنى‏مذهب، دوام آورده است. عجیب آن که برخى از آداب و رسوم خاص آن مانند چهارشنبه سورى و سیزده بدر که از پیش از اسلام وجود داشته، و بى پایگى آن از نگاه اسلام بر همه روشن بوده، به دلیل همسویى نوروز با طبیعت و نیز دخالت آن در تعیین خراج سالانه، همچنان حفظ شده

است. حضور این عید در بخش وسیعى از دنیاى اسلام در حال حاضر، از نواحى عراق و ترکیه گرفته تا جمهورى آذربایجان، جمهوریهاى آسیاى میانه، افغانستان، پاکستان و طبعا ایران، نشان آن است که پیش از تشکیل دولت صفوى، این عید مورد اعتناى کامل بوده است. در اینجا باید دو نکته را مورد توجه قرار داد:

نکته نخست: آن که در دوره صفوى، تاریخ قمرى و شمسى رواج داشته و طبعا مراسم نوروز برگزار مى‏شده است. اولئاریوس در آن عهد چنین نوشته: «ایرانى‏ها سال خود را برحسب حرکت خورشید و ماه تعیین و تنظیم مى‏کنند و به همین جهت داراى دو نوع سال شمسى و قمرى مى‏باشند. سال

قمرى از نظر مذهبى برایشان اهمیت دارد که اعیاد و روزهاى سوگوارى خود را برحسب آن سال تعیین مى‏کنند.» وى پس از آن اشاره کرده که ایرانیان، عمر خود را برحسب سال شمسى محاسبه کرده و مثلا مى‏گویند که فلان مقدار نوروز از عمر آنها گذشته است. “۱” وى چهارشنبه آخر سال را که چهارشنبه سورى بوده، از ایام مورد توجه مردم یاد کرده و
گفته است که مردم آن را بدترین روزهاى سال دانسته کار را تعطیل مى‏کنند «از خانه کمتر خارج شده و حتى

المقدر کمتر حرف مى‏زنند و سعى مى‏کنند به کسى پولى ندهند ; عده‏اى هم کوزه‏هاى خود را برداشته ; به خارج شهر رفته و وزه را از آب پر کرده و آن را مى‏آورند و به خانه و اطاقهاى خود مى‏پاشند و عقیده دارند که چون آب، صاف و پاک است، پلیدیها و بدبختیها را از خانه شسته با خود مى‏برد;» “۲” تاورنیه نیز از عید نوروز به با این عبارت که از اعیاد بزرگ ایرانیان است‏سخن گفته و مى‏نویسد: در این روز تمام بزرگان براى سلام شاه به دربار حاضر مى‏شوند و هر کس به اندازه

شانش باید ارمغان و پیشکشى به شاه بدهد ; و در این روز شاه ثروت گزافى به دست مى‏آورد ; براى روز اول سال، اگر یک ایرانى اتفاقا پول نداشته باشد که قباى نو تدارک نماید، اگر باید تن خود را گرو بگذارد مى‏گذارد و قباى نو را حتما به دست مى‏آورد. “۳” شواهد فراوانى در باره اهمیت‏برگزارى مراسم نوروز در میان ایرانیان در دوره صفوى در دست است که نیازى به نقل آنها نیست.

نکته دوم: آن که این مساله را باید از زاویه دیگرى نیز مورد توجه قرار داد و آن این که با پیدایش دولت‏شیعى، طبیعى بود که روزهایى که در فرهنگ فقهى و تاریخى شیعه، از اهمیتى برخوردار است‏بزرگ داشته شده و به عنوان شعائر شیعى بزرگ داشته شود. این روزها، یا روزها عزا و

مصیبت‏بودند و یا روزهاى شادى و فرح. نوع دیگر، روزهایى بود که در تقویم مذهبى، عباداتى براى آنها در نظر گرفته شده بود. با توجه به اختلافاتى که در تعیین این روزها وجود داشت، لازم بود تا تحقیقى در باره تعیین روز دقیق آنها صورت گیرد. به عنوان نمونه چندین رساله مولودیه نوشته شد تا اثبات شود تولد رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم در دوازدهم ربیع الاول بوده یا در هفدهم آن. “۴” همینطور رساله‏اى به دستور شاه سلطان حسین صفوى نوشته شد با عنوان هدایه الصالحین

دراثبات آن که تولدامام على علیه السلام در سیزدهم رجب بوده و سایر اقوال نادرست است . “۵”
به علاوه، مردم نیاز به تقویمهایى داشتند تا به معرفى این روزها پرداخته و آداب و عبادات ویژه آنها را بیان کند. نمونه آن کتاب تقویم المحسنین فى معرفه الساعات و الایام و الاسبوع از فیض کاشانى (م ۱۰۹۱) و اختیارات علامه مجلسى (م ۱۱۱۰) است. باید اعتقاد به خوبى و بدى

ساعات را هم به این مطالب افزود و رساله‏هایى که به این مسائل هم پرداخت‏به آنچه گذشت، اضافه کرد. مجموع این مسائل، جریانى را در تالیف پدید آورد که به نوعى با بحث تقویم ارتباط مى‏یافت.
با توجه به آنچه در آغاز بحث در باره تفاوت نوروز قدیم با نوروز جلالى گفته شد، بحث از تعیین روز نوروز و این که آیا نوروز وارد شده در روایات، همین نوروز مرسوم است‏یانه، در میان علما بالا گرفت. پیش از آن نیز، همانطور که گذشت، ابن فهد در قرن نهم، نسبتا مفصل به آن پرداخته بود.
استدلالهایى که در این قبیل رساله‏ها آمده، به طور عمده بر پایه مطالب نجومى، تاریخى و نیز روایاتى است که به آنها اشاره کردیم. افندى با اشاره به رساله میرزا ابراهیم حسینى مى‏نویسد: او رساله‏اى نوشت که نوروز،

________________________________________۱- سفرنامه اولئاریوس، (ترجمه حسین کردبچه، تهران، کتاب براى همه، ۱۳۶۹) ج ۲، ص ۶۹۰
۲- سفرنامه اولئاریوس، ج ۲، ص ۴۶۶
۳- سفرنامه تاورنیه، (ترجمه ابوتراب نورى، تهران، سنایى، ۱۳۳۶) ص ۶۳۵
۴- . ذریعه ج ۲۳ ، صص ۲۷۵ – ۲۷۶
۵- فهرست کتابخانه مجلس، ج ۱۰، ص ۱۷۳۷ به احتمال قوى این رساله از محمدباقر بن اسماعیل خاتون آبادى (م‏۱۱۲۷) باید باشد.
درست همین روزى است که اکنون مرسوم است. آقا رضى قزوینى رساله‏اى در انکار این مطالب نوشت. همین طور محمدحسین بن میرزا ابوالحسن قائنى و میرزا رضى الدین محمد مستوفى خاصه اصفهان دو رساله در تایید تطبیق روز نوروز وارد شده در روایات با آنچه مرسوم است نوشتند. افندى مى‏نویسد: و قد صارت هذه المساله مطرحا لاراء الفضلاء. “۱”

در این دوره افزون بر بحثهاى نجومى و اصولى و فقهى در این باره، یکى دو روایت دیگر در باره نوروز که در منابع پیشین شناخته شده نیامده، مطرح گردید. یک روایت را مرحوم علامه مجلسى در بحار بدون آن که نام منبعش را یاد کند، با این عبارت که: رایت فى بعض الکتب المعتبره آورده و سندى بر آن از همان کتاب نقل کرده است. راوى این روایت معلى بن خنیس است اما نه در حد چند سطرى

که در مصباح شیخ آمده و یا یکى دو صفحه‏اى که در المهذب ابن فهد آمده، بلکه ده صفحه بحار را به خود اختصاص داده است. “۲” آنچه در این روایت افزون بر نقل ابن فهد آمده، تفصیلى است که معلى از امام خواسته تا نامهاى فارسى سى روز ماه را بیان کند. به دنبال آن سى نام فارسى همچون هرمزد روز، بهمن روز، اردى‏بهشت روز و; آمده است. علامه مجلسى روایت مزبور را بار دیگر از منبع دیگرى آورده اما در آن‏جا نیز نام منبع یاد نشده، بلکه آمده است: وجدت فى بعض کتب المنجمین مرویا عن الصادق علیه السلام; در این نقل، بخش اول سخن امام با معلى نیامده ب

لکه تنها نامهاى ایرانى سى روز آمده است. “۳” نیز همان روایت را نقل کرده بدون نام منبع و تنها با عبارت: و روى ایضا فى بعض الکتب ; “۴” جالب آن که علامه پس از نقل این سه روایت

مى‏نویسد: این روایات را ما از کتابهاى منجمان نقل کردیم، زیرا از ائمه ما روایت کرده بودند اما من بر آنها اعتمادى ندارم. در نسخ آنها نیز اختلافاتى زیادى وجود دارد که به برخى از آنها اشاره کردم. حقیقت آن است که این اسامى براى سى روز از منجمان بوده و روشن نیست‏به چه دلیل به امام صادق علیه السلام نسبت داده شده است. علامه مجلسى به نقل از ابوریحان – و قاعدتا از الاثار الباقیه – آن نامهاى ایرانى را آورده است. “۵”
افزون بر این روایت، نقل دیگرى هم در دوره صفوى مطرح بوده و آن این است که هفت‏سلام به مشک و زعفران نوشتن و غساله آن را نوشیدن و چهل مرتبه سوره یس را بر انار خواندن و شصت مرتبه این دعا را

خواندن که یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الى احسن الحال. این نقل را آقارضى قزوینى آورده و افزوده
که در جایى معتبر به نظر نرسیده است. “۶”

گزارش رساله آقارضى قزوینى
از رساله‏هاى نورزیه کوتاه این دوره که مورد انتقاد برخى قرار گرفته، رساله نوروزیه آقارضى قزوینى است
که آن را در سال ۱۰۶۲ هجرى نگاشته است. عقیده وى آن است که نوروز در روایات، به هیچ یک از اقوالى که
در باب تعیین نوروز گفته شده قابل تطبیق نیست. عجیب آن که وى به هر روى راه حل صریحى به دست نداده

_______________________________________

_۱- ریاض العلماء ، ج ۱، ص ۶
۲- . بحارالانوار، ج ۵۹، ص ۹۱ – ۱۰۰
۳- همانجا، ج ۵۹، صص ۱۰۱ – ۱۰۵
۴- همانجا، ص ۱۰۷
۵- همانجا، ص ۱۱
۶- مرحوم شیخ عباس قمى هم آن را به نقل از «کتب غیرمشهوره» آورده و صورت دیگر آن را یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الى احسن الحال یاد کرده است.

است. در اینجا مهمترین بخش رساله را که به طور عمده در انکار تطبیق نوروز رایج‏با نوروز یاد شده در روایات است مى‏آوریم.
آقارضى ابتدا حدیث معلى بن خنیس را، آن گونه که شیخ آورده نقل کرده؛ آنگاه با نقل روایت مربوط به دعاى یا محول الحول و الاحوال، و یاد از این نکته که در جاى معتبرى آن را ندیده، مى‏نویسد: با اشاره به استحباب اعمال مذکوره در نوروز و این که این اعمال موقته است و در امثال این عبادات

اگر التزام وقت‏خاص نشود و در اوقات دیگر به عمل آید بدعت‏باشد مى‏افزاید: «بنابر این تعبد به این عمل مکلفى تواند که لااقل ظنى به تعیین وقت مذکور تحصیل کرده باشد و تحصیل این ظن لامحاله از امارات شرعیه و عرفیه تواند بود. و چون در عرف به اعتبار اختلاف اصطلاحات حسابیه، نوروز متعدد است، چنانکه بعضى از آن بعد از این مذکور مى‏گردد، و اشهریه بعضى به بعضى ازمنه اماره

نمى‏شود و در ظاهر قرآن چیزى در این باب نیست، اماره آن از روایات و اخبار تتبع باید نمود.» وى آنگاه نقلى را که ابن فهد در المهذب آورده و ضمن آن به تطبیق روز غدیر با نوروز و همینطور روز شکستن بتها با آن شده آورده و در پایان ترجمه آن نقل مى‏نویسد: «روز اول سال فرس که صریح خاتمه حدیث است، چنانکه با اماره‏اى که در صدر حدیث مذکور است موافق باشد، صعوبتى تمام دارد و وجهش عن قریب ظاهر خواهد شد.»

پس از آن سخن ابن‏ادریس را در تعیین روز نوروز آورده که گفته است این روز همان دهم ماه ایار رومى است. آقارضى به تفصیل در نادرستى این نظر سخن مى گوید. وى مى‏نویسد: و آنچه از بعضى از محصلین نقل کرده، اگر مراد این باشد که نوروز عبارت از روز دهم ایار است ظاهر البطلان است چه اطلاق لفظ نوروز بر آن به هیچ اصطلاح متعارف نیست. و اگر مطلب این باشد که در سالى

از سالها مطابق دهم ایار بوده کلام بى‏فائده است. و اگر مراد این باشد که همیشه مطابق دهم ایار است این نیز باطل است. و تفصیل بیان آن که اهل فرس به اتفاق علماى هیئت و حساب، تا ظهور جلال الدین ملکشاه سلجوقى در سال شمسى دو اصطلاح داشته‏اند. اول اصطلاح قدیم که مبدا

آن از زمان حمشید بوده و بناء حساب آن بر رصدى موافق رصد ابرخس است که مدت یک دوره شمس را به حرکت‏خاصه ۳۶۵ روز و ربعى یافته و طریق آن بوده که هر سال از ۱۱۹ سال را ۳۶۵ روز گیرند و در سال ۱۲۰ به جهت کبیسه و اصلاح ربع، یک ماه افزایند که آن سال ۳۹۵ روز شود. و نقل کرده‏اند که جلوس هر پادشاهى در هر وقت که اتفاق افتادى، مبدا ساختندى و به تتمه سابق نپرداختندى و ضبط سال به این اصطلاح در زمان ما بلکه از زمان یزدجرد متروک است. دیگر اصطلاح جدید که الیوم به تاریخ قدیم مشهور است و در تقاویم ضبط مى‏کنند و مبدا آن از جلوس یزدجرد

شهریار است که در ربیع الاول احدى عشر من الهجره بوده است و هر سال ایشان ۳۶۵ روز است‏بى‏زیاده و نقصان و دست از اصطلاح کسر بالکلیه برداشتند و لهذا اول سال ایشان در جمیع فصول اتفاق مى‏افتد و در عهد سلطان ملکشاه بناء حساب سال را بر رصد بطلیموس ; که سال شمسى را ۳۶۵ روز و پنج‏ساعت و نیم و کسرى یافته‏اند نهادند و روز جمعه دهم رمضان سنه ۴۷۱ که شمس قبل از وصول به نصف النهار از حوت نقل به حمل کرده بود اول فروردین ماه و روز نوروز نامیدند. و به سبب اعتبار که در هر سال نوروز از دایر بودن در فصول یا اجزاى آن چنانچه از

اصطلاحین سابقین لازم مى‏آید ضبط کردند و اشهر اصطلاحات نوروز در زمان ما این است اما هیچ یک از این اصطلاحات ثلاثه با حساب روم موافق نیست، چه اصطلاح روم که ابتداى آن از عهد اسکندر است‏یا دوازده سال بعد آن، اگرچه در این معنى که نزد ایشان رصد ابرخس معتبر است‏با اصطلاحین اولین موافق است اما در طریق اصلاح کسر با هیچ یک موافقت ندارد، چه در طریق ایشان، چنانکه الحال نیز مشهور است و منجمان در تقاویم ضبط مى‏کنند هر سال را ۳۶۵ گیرند تا سه سال و سال چهارم را ۳۶۶ پس تعیین نوروز فرس با یکى از ایام مشهور سال رومى که مخالف جمیع اصطلاحات فرس است‏خطا باشد.

و قطع نظر از این مخالفت‏با آنچه در صدر حدیث‏سابق مذکور شد که در این روز پیغمبر صلى الله علیه وآله وسلم عهد گرفت‏به غدیر خم جهت امیرالمؤمنین(ع) از روى حساب درست نمى‏آید بیانش آن که از تاریخ هیجدهم ذى الحجه الحرام سال دهم از هجرت که به اتفاق نص غدیر خم در آن روز واقع شده تا هیجدهم ذى الحجه سال ۱۰۶۲ ، ۱۰۵۲ سال قمرى است و هر سال قمرى به اتفاق

عبارت است از ۳۵۴ روز و کسرى و این کسر به اتفاق، در هر سى سال، ۱۱ روز مى‏شود بى زیاده و نقصان. بنابر این به قواعد حسابیه مدت مذکوره ۳۷۲۷۹۴ روز است و چون این عدد بر عدد ایام سال شمسى به اصطلاح روم که ۳۶۵ روز و ربعى است قسمت کنیم، خارج قسمت ۱۰۲۰ سال رومى و ۳۹ روز مى‏شود. پس اگر روز غدیر حجه الوداع دهم ایار ماه بودى، در سال ۱۰۶۲ بایستى

دهم ایار ماه رومى، در پانزدهم شهر ربیع الثانى باشد و حال آن که در این سال، در اواسط شهر جمادى الاخره است. و اگر بالفرض مطابق نیز بودى، بیش از این لازم نیامدى که نوروز فرس در حجهالوداع، چنانکه مطابق ۱۸ ذىالحجه عربى بوده با دهم ایار ماه رومى نیز موافق افتاده و از این موافقت لازم نیاید که نوروز فرس را همیشه آن روز اعتبار کنند و این معنا بسیار ظاهر است.

و از این حساب معلوم توان نمود که نوروز فرس مطابق نوروز جلالى که در میان ما معروف است نیست، چه سال جلالى از سال رومى بنابر ارصاد معتبره در مدت مذکوره قریب به هشت روز ناقص است. پس اگر هیجدهم ذى الحجه با نوروز فرس به این اصطلاح مطابق بودى، بایستى که در این سال نوروز جلالى در هفتم ربیع الثانى باشد و حال آن که در نهم شهر مذکور است. با آن که قطع نظر از حساب مذکور، معلوم است که حدوث این اصطلاح به چند قرن بعد از زمان حضرت رسول و

اهل بیت علیهم السلام بوده. پس چون تواند بود که بناى احکامى که از ایشان مروى است‏بر این اصطلاح باشد؟
و از این بیان روشن مى‏شود که نوروز فرس مذکور، مطابق نوروز یزدجردى نیز نیست، چه حدوث آن چنانکه مذکور شد، قریب به سه ماه بعد از غدیر حجه الوداع است و قطع نظر از آن، حساب مذکور مبطل آن است، چه هر گاه عدد ایام مذکوره را بر سال یزدجرى که ۳۶۵ روز است قسمت کنند، خارج قسمت ۱۰۲۱ سال و ۱۲۹ روز باشد، پس اگر غدیر حجهالوداع با نوروز یزدجردى موافق بودى، بایستى که نوروز مذکور در سال ۱۰۶۲ بر ۱۸ ذى حجه این سال، به ۱۲۹ نوروز مقدم بودى، یعنى در نهم شعبان اتفاق افتادى و حال آن که در این سال، اول فروردین ماه ایشان که به نوروز کبرا اشتهار دارد، مطابق دهم ذى‏القعده الحرام و اول آذرماه ایشان که بعد از خمسه آبان است و اعتبار اول سال در این نیز احتمالى هست در نهم رجب واقع است. پس هیچکدام
نوروزمعتبرشرعى‏که به نص حدیث مطابق‏روزغدیر حجهالوداع بوده‏باشد، نباشد.
اما نوروز جمشیدى، چنان که مذکور شد در زمان ما بکه از زمان یزدجرد مضبوط نیست و ماههاى کبیسه آن
مجهول است. لیکن این قدر معلوم است که تفاوت آن از سال رومى، اگر مبدا یکى باشد، هرگز زیاده از یک
ماه نشود و این قدر در تعیین آن در زمان ما کافى نیست. و العلم عندالله.”۱″
گزارش رساله خواجویى
محمد اسماعیل خواجویى (متوفاى ۱۱۷۳) از علماى بعد از فتنه افغان است که رساله‏هاى فراوانى در زمینه‏هاى مختلف علوم اسلامى دارد.”۲″ یکى از رساله‏هاى وى شرحى است که وى در باب مساله نوروزیه نگاشته و نگاه وى به طور عمده به رساله شخص دیگرى است‏با نام محمد بن مسعود.”۳″
عقیده وى در این باب آن است که نوروز مذکور در روایات با اولین روز آبان که نوروز قدیم فرس بوده تطبیق مى‏کند.

وى در آغاز رساله خود مى‏نویسد:« و در تعیین روز نوروز شرعى میان اهل شرع خلاف بود، بعض اصحاب کیاست و زکى از این شکسته بى‏دست و پا العبد الجانی محمدبن الحسین المشتهر باسماعیل المازندرانى عفى عنه التماس نموده و استدعا فرموده که اشاره اجمالیه به اختلاف فقها و مختار علما در باب نوروزفیروز نموده، اشاره فى الجمله به مختار خویش نیز نماید». نوشته وى، همانگونه که در آغاز آورده ناظر به رساله محمد بن مسعود است.

در ادامه آمده: «فقیر گوید: صاحب رساله (همان محمد بن مسعود) گفت که چون این معلوم شد گوییم: روز از آن روز به واسطه آفتاب به نقطه اول نزول کند. فقیر بى‏بضاعت گوید: مشهور بین المنجمین آن است که اگرتحویل جرم آفتاب از آخر حوت به اول حمل قبل از زوال واقع شود آن روز روز نوروز است، و اگر بعد از زوال واقع شود روز دیگر نوروز است.» از نظر وى، در تعیین روز نوروز، ملاک همان عرف است زیرا:« پس اهل شرع نوروز روزى را گویند که اهل عرف آن روز را نوروز گویند نه اول روز که آفتاب در تمام آن روز به حمل انتقال کرده باشد.»
پس از آن در تعیین روز نوروز به نقل صاحب رساله، روایت معلى بن خنیس را که به دو صورت در مصادر آمده نقل کرده آنگاه مى‏افزاید: «فقیر بى‏بضاعت گوید: به حسب ظاهر میان این حدیث و حدیث‏سابق تناقض است، چه در حدیث‏سابق مذکور است که پیغمبر صلى الله علیه وآله وسلم در روز نوروز امیر المؤمنین علیه السلام را به دوش مبارک برداشته تا بتان قریش را از فوق کعبه به زیر انداخته شکست و فانى ساخت، و این بلا شبهه در سال فتح مکه معظمه بود، چنانچه اخبار بسیار از طرق خاصه و عامه دلالت‏بر این دارد;. و فتح مکه معظمه در ماه مبارک رمضان سال هشتم هجرت واقع شد، چنان که شیخ مفید و شیخ طبرسى و ابن شهر آشوب و دیگران روایت کرده‏اند،

و احادیث معتبره بر این دلالت کرده است، و اکثر بر آنند که در روز سیزدهم ماه بوده، و بعضى بیستم هم گفته‏اند، و حرکت‏حضرت از مدینه در روز جمعه دوم ماه مبارک رمضان بعد از نماز عصر بوده، و روز غدیرخم در سال دهم هجرت در حجه الوداع در روز هجدهم ذی الحجه الحرام بود. پس چگونه تواند بود که هر دو در روز نوروز باشد، چه نوروز از قرار حساب گذشته بعد از شش هفت‏سال از فتح مکه معظمه بلکه بیشتر

________________________________________
۱- نوروزیه آقارضى، نسخه خطى شماره ۸۷۵۵ کتابخانه مرعشى، برگهاى ۴۸ – ۵۱
۲- مجموعه‏اى از رساله‏هاى وى را آقاى سیدمهدى رجایى چاپ کرده‏اند.
۳- این رساله به کوشش سیدمهدى رجایى در میراث اسلامى ایران دفتر چهارم به چاپ رسیده است.

به ذى الحجه خواهد رسید نه بعد از یک سال ، چنانچه مقتضاى این دو حدیث است.»
وى ادامه مى‏دهد:« و چون هر دو به یک طریق از معلى منقول است ; پس ترجیح احدهما بر دیگرى من حیث السند متصور نیست، و بنابر این مضمون هیچ یک حجت نخواهد بود، و بر آن اعتماد نشاید کرد، و به او استدلال نتوان نمود، چه تناقض در کلام معصومین غیر واقع است. پس از اینجا فهمیده مى‏شود که این دو حدیث کلاهما او احدهما از معصوم متلقى نگردیده، و چون از او نباشد حجیت را

نشاید و سند شرعى نتواند بود، فافهمه. و عجب است آنکه صاحب رساله و عالى حضرت مستدل شیخ ابن فهد و سائر علماى سلف رحمهم الله در این مدت متمادى که قریب به هزار و صد سال است، یعنى از زمان ورود حدیث الى زماننا هذا متفطن به آنچه گفتیم نشده‏اند. و از این حدیث استدلال بر تعیین روز نوروز شرعى نموده‏اند و فرموده‏اند که آن روزى است که آفتاب به اول حمل رفته باشد چنانچه خواهد رسید مع ما فیه.»
خواجویى ادامه مى‏دهد: «حقیر بى‏بضاعت گوید: پوشیده نیست که کلام معلى (بن خنیس) که این

قدر مى‏دانم که عجم این روز را تعظیم مى‏کنند و مبارک مى‏دانند، و قول حضرت صادق – علیه السلام – که این روز را اهل فرس ضبط کرده‏اند، و قول آن حضرت که روز نوروز اول سال فارسیان است چنانچه خواهد رسید، دلالت‏بر آن کند که این روز غیر نوروزى بوده است که منسوب به سلطان جلال‏الدین ملک شاه. چه این نوروز در بلاد و لغات اعاجم آن زمان و مکان شایع و معروف نبوده است، و ایشان ضبط آن نکرده بوده‏اند، و اول سال ایشان نبوده است، بلکه بعد از مدتهاى متمادى

به وضع گماشته‏گان سلطان حدوث یافته، و به مرور شهور و دهور ذایع و شایع شد. و آنچه در میان اعاجم آن زمان مشهور و معروف بوده اول سال فارسیان بوده، چنانچه حضرت صادق – علیه السلام – در آخر حدیث معلى اشاره به آن خواهد فرمود، و اول سال ایشان اول جلوس یزدجردبن شهریار بود که اول فروردین ماه قدیم است نه جلالى، و آن روزى است که آفتاب به اول عقرب رفته باشد. و ظاهرا صاحب رساله و احمدبن فهد حلى و محمد صالح الحسینى (خاتون آبادى) اول سال

فارسى را عبارت از اول حمل که مبدء سال تاریخ ملکى است گرفته‏اند، و این به غایت‏بعید بل اشتباه شدید است.»
خواجویى این نظر را پذیرفته است که نوروز موجود در روایات، اولین روز سال فرس قدیم است که در اصل ابتداى حلول خورشید به برج عقرب یعنى آبان ماه مى‏باشد. وى مى‏نویسد: «پوشیده نیست که کلام شیخ شهید – رحمه الله – صریح است در این که اول سال فارسیان که روز نوروز است نزد ایشان چنانچه حدیث معلى ناطق است‏بر آن غیر نوروز سلطانى است که در آن روز آفتاب به اول حمل نزول مى‏کند، و در کلام امام علیه السلام تصریح است‏به این که روز نوروز اول سال فارسیان

است .. چه این عید از اعیاد قدیمه متداوله میان عجم است در بلاد ایشان، چنانچه از کلام معلى که این قدر مى‏دانم که عجم تعظیم این روز مى‏کنند و آن را مبارک مى‏دانند، و از قول امام به حق ناطق جعفربن محمد صادق علیها السلام که این روز از قدیم الایام مکرم و محترم بوده مستفاد مى‏شود ; به خلاف وضع تاریخ ملکى و نوروز سلطانى که مسبوق است‏به چهار صد و پنجاه و کسرى تقریبا بر ورود این اخبار، پس ورود این بر وفق آن به غایت‏بعید است. ; و سابقا مذکور ساختیم که آخوند فیض در رساله مذکوره آورده که روز نوروز نزد فارسیان اول فروردین ماه قدیم است که اول عقرب باشد، و گفته که این است مختار صاحب انواء و مشهور میان فقهاى عجم در بلاد ایشان.
وى سپس به نقد آنچه ابن فهد در تایید مطابقت نوروز در روایات با نوروز به معناى آغاز بهار گفته، پرداخته است. وى در باره استدلال ابن‏فهد به عرف مى‏نویسد: «شهرت این تاریخ و عرف این اصطلاح در میان مردم در زمان عالى حضرت مستدل و ما بعد آن الى هذه الاوان مسلم است و لکن مفید مطلوب نیست، بلکه باید که این عرف قبل از ورود شرع، یا در وقت ورود آن مشهور و معروف باشد

تا احکام شرعیه از عبادات و ادعیه بر وفق آن وارد تواند شد. چه متابعت‏شرع عرفى را که بعد از آن به چهار صد و پنجاه و کسرى تخمینا حادث و بعد از حدوث به مدتهاى متمادى به مرور شهور و دهور ذایع و شایع شود بى‏معنى است. و چون تواند بود که شارع گوید که روزه مثلا در روز نوروز سنت است و اهل شرع آن زمان و مکان ندانند که مراد وى از نوروز چه روزاست». دلیل دیگر ابن

فهد آن بود که «از امام علیه السلام منقول است که روز نوروز بعینه روز غدیرخم است، و روز غدیر در سال دهم هجرت بوده، و حساب کرده‏اند موافق اول نزول آفتاب به حمل بوده در نوزدهم ذى حجه به حساب تقویم و هلال را در مکه در شب سى‏ام ندیده بودند و در روز هجدهم ذى الحجه بود به رؤیت.» وى این دلیل را نیز نمى‏پذیرد زیرا که «سابقا دانسته شد که بین الحدیثین تناقض است، و تناقض در کلام معصوم روا نیست، دانسته شد که استدلال بهما قبل رفع التناقض بینهما غیر صحیح است، بلکه بر مستدل لازم است که اول رفع تناقض نماید تا استدلال او صحیح و کلام او مقبول شود.» وى محاسبه ابن‏فهد را هم نپذیرفته و مى‏افزاید: «مؤید آنچه گفته شد این است که از راویان حدیث غدیر که در روز غدیرخم در غدیر حاضر و ناظر بوده‏اند منقول است که آن روز به غایت گرم و با حرارت بوده است. و معلوم است که در اول نزول آفتاب به حمل با وصف سابقه دست‏برد برد العجوز اگر هوا در جحفه و ما بین الحرمین در فصل نوروز سلطانى در غایت
اعتدال نباشد به غایت گرم نخواهد بود، چنان که از حضار غدیرخم مروى است.»
وى دلایل دیگر ابن‏فهد را نیز رد کرده و در نهایت از روى احتیاط مى‏نویسد:« چون فهمیده شد که این مساله خلافى است و دلائل هیچ یک افاده یقین بل ظن به خصوص روزى نمى‏کند، پس احوط آن است که اعمال روز نوروز در این دو روز که روز نزول آفتاب به اول حمل و اول عقرب باشد کرده شود، چه از اصحاب سائر مذاهب دلیل اقناعى هم به نظر نرسید. ولکن قول شیخ شهید علیه‏الرحمه که

نوروز اول سال فرس است‏یا حلول آفتاب در برج حمل یا دهم ایار یاد از آن مى‏دهد که او در تعیین روز نوروز مردد است میان این سه روز، پس اگر اعمال نوروز در دهم ایار ماه رومى هم کرده شود بهتر خواهد بود».
وى در نهایت‏با تمسک به تسامح در ادله سنن، چنین حکم مى‏دهد که «پس کردن این اعمال در این روز خالى از اجر نخواهد بود.»
فصل بعدى وى در بیان برخى از اعمال روز نوروز است که در روایت وارد شده است. یک روایت که در
مباحث گذشته از آن یاد نشد چنین است: « و نقل کرده‏اند که هر که در این روز سیصد و شصت‏بار آیه الکرسى را تا و هو العلی العظیم بخواند بعد از آن سیصد و شصت‏بار بگوید: اللهم هذه سنه جدیده و انت ملک قدیم اسالک خیرها و خیر ما فیها، و اعوذ بک من شرها و من شر ما فیها، و

استکفیک مؤونتها و شغلها یا ذا الجلال و الاکرام، تا آخر سال از جمیع بلاها و آفتها محفوظ باشد.»
و روایت دیگرى که پیش از این گذشت چنین است که «و از سیدنا امیر المؤمنین سلام الله علیه مروى است که هر که این هفت آیه مشتمله بر هفت‏سلام را در روز نوروز بر کاسه چینى به مشک و زعفران بنویسد و به گلاب بشوید، هر که از آن آب بخورد تا سال دیگر هیچ المى و دردى به وى نرسد، و اگر گزنده‏اى وى را گزد زهر بر او کار نکند به قدره الله تعالى: سلام على نوح فی العالمین، سلام قولا من رب الرحیم، سلام على ابراهیم، سلام على موسى و هارون، سلام على آل یس، سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین، سلام هی حتى مطلع الفجر.

و در پایان نیز مى‏نویسد: «و چون سائر ادعیه و اعمال شرعیه روز نوروز که در کتب اصحاب نقل شده سندى که فی الجمله اعتمادى بر آن باشد ندارد، لهذا به همین قدر اکتفا نمود و بالله التوفیق.

مراسم نوروز دردوره هخامنشیان
ازچندین روز پیش از جشن نوروز تهیه لوازم مراسم آغاز می شد. درآخرین روزها پیش از آن، چنان که هنوز هم مرسوم است، شاه و بزرگان دربارو شاید دیگران، به دیدارگورنیاکان شاهنشاه می رفتند که همه درهمان حوالی و حتی مشرف به صفه تخت جمشید بود برگورها چراغ می افروختند و احترام و عشق خویش را به فروهرمردگانشان نشان می دادند.
و تهیدستان را طعام می کردند. چون ستایش فروهرمردگان( روان های جاودان مردگان) چنان دراوستا( فروردین یشت) مهم است که نمی توان باورکرد. با برگزاری آیین های پیش از نوروز برسرگورپدران و شریک دانستن آنان درجشن های نوروزی، آن گاه طلیعه سال نو فرا می رسید. این مراسم حتما می بایست با شرکت و مسئولیت شاه برگزارمی شد، او می بایست فرمانروای بزرگ این آیین ملی و شاهنشاهی باشد تا بتواند کشوررا از خطرات طبیعی، از جمله خشکی و دروغ برهاند. با آشنایی با آیین های نوروزی دربین النهرین و درست بودن بعضی آثارمربوط به آن عصر، از جمله” سیروپدری” اثرگزنفون باید باورداشت که درصبح نوروز، شاه هخامنشی حتما درمراسم عظیمی می بایست شرکت جوید، از جمله، بنا به سنت های آسیای غربی، محتملا از نو تاج

شاهی برسرمی گذاشت. این عمل هرساله گویای آن بود که تایید الهی را با خود دارد. این وظیفه شاه بود که پیوسته با دیوان بجنگد و آنان را سرکوب کند تا شایسته سلطنت درسال آینده باشد. نقش ازلی چنین نبردی را درتخت جمشید می بینیم: خداوند با مظاهرهرشرنبرد می کند و این موجود شردارای سرو دست و بدنی به سان شیراست. اما تنش پوشیده از پرو بال، پاهایش چنگال دارد چون عقاب، و دمش چون دم کژدم است. چنین شرنکبت باری می تواند مظهری از مرگ و نیستی باشد. شیربا مرگ بی ارتباط نیست و فایق آمدن برشیریعنی زندگی دوباره.

درشاهنشاهی هخامنشی، اقوام ایرانی و بیگانه تابع آن که اکثرمعتقد به لزوم اجرای مراسم نوروزی بودند تا زندگیشان پربرکت باشد هرساله نمایندگانی را به هنگام نوروز به تخت جمشید، به این معبد بزرگ، می فرستادند، تا ظاهرا پس از تاج گذاری دوباره شاه، نمایندگانشان به حضوراو راه یابند، سلطنت اورا بزرگ دارند و هریک کالای محل خویش راکه باج و هدیه خاصی به نظرنمی آید، برای تبریک به حضورشاه آورند، نقش های برجسته پلکان های آپادانا بخش مهمی از این جشن را مجسم می کند. ظاهرا پس از استراحتی کافی، مراسم و تبرک آغاز می شد شاه برتخت سلطنت بزرگی که نقش آن را درتخت جمشید می بینیم ، می نشست و به ترتیبی که قبلا یاد شده نخست پارسیان و مادها به حضورشاه می رسیدند، فرا رسیدن سال نو و سلطنت دوباره را تبریک می گفتند و آنچه را با خود آورده بودند برای تبرک درپهلوی تخت می نهادند که به گنجینه برده می شد. از آن پس، به گفته گزنفون، جشن بسیاربزرگی برپا می شد که بزرگان شاهنشاهی درآن شرکت می کردند. درطی مراسم این جشن، بزرگان به فرودستان هدایایی می دادند و هدایای سلطنتی را دریافت می داشتند.

نوروز دردوره ساسانیان
نخستین روز فروردین آغاز سال ایرانیان بود. این روز را نوروز می خواندند و جشن بسیارباشکوهی دراین روز برپا می داشتند، سغذیان این جشن را نو سازد یعنی سال نو می گفتند درنوروز مردم به دوستان خود شیرینی تعارف می کردند. این رسم هنوز درایران پابرجاست. این جشن را ایرانیان دراصل درانقلاب صیفی و درتیرماه( ۲۹تیر) جشن می گرفتند، با اصلاح تقویم( چون سال فقط۳۶۵ روز داشت) نوروز ایرانیان به اعتدال ربیعی افتاد و اصلاحی که دردوره پادشاهی سلطان جلال الدین ملکشاه درآن به عمل آمد سال نو آغاز نوروز سلطانی( اول فروردین) تعیین گردید. روز ششم همین ماه به امشاسپند هوروتات ( خرداد) تخصیص ذاشت. نوروز بزرگ بود. نوروز بزرگ را روز امید نیز می خواندند. از آن روی که می پنداشتند دراین روز تقدیرنیک بختی را برساکنان زمین تقسیم می کند. دراین روز مردم به یکدیگرآب می پاشیدند زیرا برخی می گفتند که نوروز به فرشته نگهبان آب

اختصاص دارد، گروهی نیز می گفتند نوروز یادگارروز های خوشی است که جمشید پادشاه داستانی ایران فرمان داد که مردم به کندن نهرپردازند تا کمبود آب را جبران کنند و نیز گویند که نوروز یاد بود روزگاری است که مردم به فرمان جمشید با آب تن خود را از شوخ و پلیدی پاک کردند. همچنین می گویند که هرمز، پسرشاپوراول دو نوروز( عام و خاص) را به هم پیوست و فرمان داد که روز های میان این دو عید را جشن گرفتند و بربلندی ها آتش افزودند و این کاررا به فال نیک گیرند. زیرا می گفتند که نوروز روز پاک کردن هوا نیز است.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.