مقاله زهد از دید اسلام


در حال بارگذاری
15 سپتامبر 2024
فایل ورد و پاورپوینت
2120
4 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله زهد از دید اسلام دارای ۸۸ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله زهد از دید اسلام  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله زهد از دید اسلام،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله زهد از دید اسلام :

زهد از دید اسلام

مقدمه

زهد، از جمله ارزش‏هاى متعالى مکتب اسلام است که مورد توجه و تاکید زیاد ائمه (علیهم السلام ) قرار گرفته است. بى‏شک، زهد و تقوا، دو عنصر مهم و قابل‏توجه‏اند که مکمل و متمم هم‏اند. در معارف اسلامى، پس از مسئله‏ى تقوا، بر زهد،بیش از سایر معارف تکیه و سفارش شده است.

شک نیست که «گرایش انسان به زهد، ریشه در آزاد منشى او دارد. انسان، بالفطره‏میل به تصاحب و تملک و بهره‏مندى از اشیا دارد، ولى آن جا که مى‏بیند اشیا به‏همان نسبت که در بیرون، او را مقتدر ساخته، در درون، ضعیف و زبون‏اش کرده و مملوک و برده‏ى خویش ساخته، در مقابل این بردگى، طغیان مى‏کند و نام این طغیان، زهد است ‏‏» . (۱) در این مقال، ابتدا به «مفهوم زهد» نظر مى‏کنیم، آن‏گاه «اصول‏و پایه‏هاى زهد در اسلام‏» را مورد بررسى قرار داده و پس از آن، به «نقش زهد درتکامل انسان‏» اشاره مى‏کنیم. در بخش بعد، «تفاوت

زهد اسلامى با رهبانیت‏ مسیحى‏» را ذکر کرده و به «تفاوت میان زهد و فقر اقتصادى‏» نیز نگاهى خواهیم‏افکند. در ادامه از «زهد حقیقى وانحرافى و آثار هر یک‏»، سخن خواهیم گفت و بانگاهى به «زهد در زندگى پیامبر اکرم (ص) و حضرت على (ع‏») بحث را خاتمه ‏خواهیم داد. و همه‏ى این‏ها، با عنایت‏به مطالب استاد شهید مرتضى مطهرى است .
مفهوم زهد
به عبارت دیگر «زهد ، یعنى‏اعراض و بى‏میلى‏‏» (۳) . «بى‏اعتنایى و بى‏توجهى، تنها در فکر و اندیشه و احساس وتعلق قلبى نیست و در مرحله‏ى ضمیر پایان نمى‏یابد. زاهد، در زندگى عملى خویش‏نیز، سادگى و قناعت را پیشه مى‏سازد و از تنعم و تجمل و لذت گرایى، پرهیزمى‏نماید. زندگى زاهدانه، آن نیست که شخص فقط در ناحیه‏ى اندیشه و ضمیر، وابستگى‏زیادى به امور مادى نداشته باشد، بلکه این است که زاهد، عملا از تنعم و تجمل ولذت گرایى پرهیز داشته باشد. زهاد جهان آن‏ها هستند که به حداقل تمتع وبهره‏گیرى از مادیات اکتفا کرده‏اند. شخص حضرت على(ع) از آن جهت زاهد است که نه‏تنها دل به دنیا نداشت، بلکه عملا نیز از تمتع و لذت‏گرایى ابا داشت و به اصطلاح،تارک دنیا بود». (۴) شهید مطهرى در جاى دیگر در تعریف زهد به سخن حضرت على (ع) در نهج‏البلاغه اشاره مى‏کند و مى‏گوید:

زهد در قرآن، در دو جمله خلاصه شده است: «متاسف نشوید بر آن چه ( از مادیات‏دنیا ) از شما فوت مى‏شود و شاد نگردید بر آن چه خدا به شما مى‏دهد». (۵) هر کس‏بر گذشته، اندوه نخورد و براى آینده، شادمان نشود، بر هر دو جانب زهد دست‏یافته است.
بدیهى است، وقتى که چیزى کمال مطلوب نبود و یا اساسا مطلوب اصلى نبود، بلکه‏وسیله بود، مرغ آرزو در اطراف‏اش پر و بال نمى‏گشاید و آمدن و رفتن‏اش شادمانى یا اندوه ایجاد نمى‏کند.

(۶) علاوه بر آن چه گفته شد، در آثار قلمى استاد مطهرى، به‏تعابیر مختلفى در تعریف زهد برمى‏خوریم که ذکر اجمالى آن‏ها، بر روشنایى مفهوم‏«زهد» خواهد افزود:
(( زهد، عملى است منفى ; زیرا، عبارت است از اعراض و ترک و دامن چیدن از طیبات‏دنیا)). (۷) «زهد، یعنى آزاد زیستن از دنیا و خود را نسبت ‏به نعمت‏هاى دنیا نفروختن و بنده‏ى دنیا نبودن‏‏». (۸) «زهد، عبارت است از اعراض از مشتهیات‏دنیاوى‏‏». (۹) «زهد، یعنى اعراض و بى‏میلى، در مقابل رغبت که عبارت است از کشش‏و میل‏‏». (۱۰) «زهد، یعنى کوتاهى آرزو و سپاس‏گزارى هنگام نعمت و پارسایى نسبت‏به نبایستنى‏ها». (۱۱) «زهد، بى‏اعتنایى به امور مورد رغبت طبیعى است; یعنى، انسان از امور مورد طبع خودش، به خاطر هدفى

دست‏بردارد». (۱۲) «زهد، حالتى‏است روحى. زاهد از آن نظر که دلبستگى‏هایى معنوى و اخروى دارد، به مظاهر زندگى‏بى‏اعتنا است‏‏». (۱۳) «زهد، در متن زندگى قرار دارد، کیفیت‏خاص بخشیدن به زندگى‏است و از دخالت دادن پاره‏اى ارزش‏ها، براى زندگى ناشى مى‏شود». (۱۴) «زهد،خصلتى است‏براى انسان زاهد. و زاهد کسى است که توجه‏اش از مادیات دنیا به عنوان‏کمال مطلوب و بالاترین خواسته، عبور کرده، متوجه چیز دیگرى معطوف شده است.

بى‏رغبتى زاهد، بى‏رغبتى در ناحیه‏ى اندیشه و آمال و ایده و آرزو است، نه بى‏رغبتى‏در ناحیه‏ى طبیعت‏‏». (۱۵) اصول و پایه‏هاى زهد در اسلام در اسلام، هر عنصر داراى‏ارزش، مبتنى بر پایه‏ها و اصولى است که این پایه‏ها و اصول، ارکان آن عنصر راتشکیل مى‏دهند. استاد مطهرى، اصول و پایه‏هاى زهد را سه چیز مى‏داند:
-۱ بهره‏گیرى‏هاى مادى از جهان و تمتعات طبیعى و جسمانى، تنها، عامل تامین‏کننده‏ى خوشى و بهجت و سعادت انسان نیست. براى انسان، به حکم سرشت‏خاص، یک‏سلسله ارزش‏هاى معنوى مطرح است که با فقدان آن‏ها، تمتعات مادى، قادر به تامین‏بهجت و سعادت نیست.

-۲ سرنوشت‏سعادت فرد، از سعادت جامعه جدا نیست. انسان، از آن جهت که انسان‏است، یک سلسله وابستگى‏هاى عاطفى و احساس مسئولیت‏هاى انسانى در باره‏ى جامعه‏دارد که نمى‏تواند فارغ از آسایش دیگران، آسایش و آرامش داشته باشد.
-۳ روح، در عین نوعى اتحاد و یگانگى با بدن، در مقابل بدن اصالت دارد،کانونى است در برابر کانون جسم، منبع مستقلى است‏براى لذات و آلام. روح نیز به‏نوبه خود، بلکه بیش از بدن، نیازمند به تغذیه و تهذیب و تقویت و تکمیل است.

روح، از بدن و سلامت آن و نیرومندى آن، بى‏نیاز نیست، اما بدون شک غرقه شدن درتنعمات مادى و اقبال تمام به لذت‏گرایى جسمانى، مجال و فراغتى براى بهره‏بردارى‏از کانون روح و منبع بى‏پایان ضمیر، باقى نمى‏گذارد. در حقیقت، نوعى تضاد میان ‏تمتعات روحى و تمتعات مادى اگر به صورت غرقه شدن و محو شدن و فانى شدن درآن‏ها باشد وجود دارد.
مسئله‏ى روح و بدن، مسئله‏ى رنج و لذت نیست; چنین نیست که هر چه مربوط به روح ‏است رنج است، و هر چه مربوط به بدن است، لذت. لذات روحى بسى صاف‏تر، عمیق‏تر وبادوام‏تر از لذات بدنى است. روآورى یک جانبه به تمتعات مادى و لذات جسمانى، ازخوشى و لذت و آسایش واقعى بشر مى‏کاهد. لذا آن‏گاه که مى‏خواهیم به زندگى روآوریم و از آن بهره بگیریم و بدان رونق و صفا و شکوه و جلال ببخشیم و آن را دل‏پسند و زیبا سازیم، نمى‏توانیم از جنبه‏هاى روحى صرف‏نظر کنیم.

با توجه به این سه اصل است که مفهوم زهد اسلامى روشن مى‏شود، و با توجه به این‏سه اصل است که روشن مى‏گردد چه‏گونه اسلام، رهبانیت را طرد مى‏کند، اما زهدگرایى‏را در عین جامعه‏گرایى و در متن زندگى و در بطن روابط اجتماعى مى‏پذیرد.
نقش زهد در تکامل انسان

زهد، داراى فلسفه‏هاى مختلفى است. نخست، برخوردار شدن ازمواهب روحى و معنوى است. استاد مطهرى در این باره مى‏فرماید:
اگر کسى، بویى از معنویت ‏برده باشد، مى‏داند که تا انسان از قید هواپرستى آزادنگردد، و تا طفل جان از پستان طبیعت گرفته نشود، و تا مسایل مادى از صورت هدف‏خارج نشود و به صورت وسیله در نیاید، سرزمین دل، براى رشد و نمو احساسات پاک واندیشه‏هاى تابناک و عواطف ملکوتى، آماده نمى‏گردد. این است که مى‏گویند: (( زهد،شرط اصلى معرفت افاضى است و پیوندهاى محکم و ناگسستنى با آن دارد)).

حق‏پرستى به معناى واقعى کلمه یعنى شور و محبت و خدمت‏حق را داشتن، و بایاد او مانوس بودن و از پرستش او لذت بردن، و در حال توجه و حضور و ذکر دایم‏بودن. [حق‏پرستى،] با خودپرستى و لذت گرایى و در اسارت زرق و برق مادیات بودن،به هیچ وجه سازگار نیست. نه تنها خداپرستى، مستلزم نوعى زهد است، هر عشق وپرستشى، خواه در مورد وطن یا مسلک و مرام، مستلزم نوعى زهد و بى‏اعتنایى نسبت‏به شئون مادى است. پس خانه‏ى دل را از تعلقات مادى، خالى و فارغ نگه داشتن وبت‏هاى سیم و زر را از کعبه‏ى دل فرود آوردن و شکستن، شرط حصول کمالات معنوى ورشد شخصیت واقعى انسانى است. (۱۷) استاد شهید، در جاى دیگر آورده است: «اگرانسان، بخواهد لذت‏هاى معنوى و الهى را در این دنیا درک کند، چاره‏اى ندارد جزاین‏که از لذت‏هاى مادى و جسمانى، کسر بکند». (۱۸) استاد مطهرى، از امام على (ع)به عنوان اولین زاهد جهان، نام مى‏برد که «در عین حال، حساس‏ترین قلب‏ها را نسبت‏به مسئولیت‏هاى اجتماعى در سینه داشت، و از طرف دیگر مى‏گفت: على را با نعمت ولذت ناپایدار چه کار؟». (۱۹) در ادامه، استاد مطهرى مى‏گوید:

على(ع) چون زاهد بى‏اعتنا و بى‏طمع بود و از طرف دیگر، قلب‏اش از عشق الهى‏مالامال بود و جهان را از کوچک‏ترین ذره گرفته تا بزرگ‏ترین ستاره، یک واحد ماموریت و مسئولیت مى‏دید. این چنین نسبت‏به حقوق و حدود اجتماعى حساس بود.

او، اگر فردى لذت‏گرا و منفعت‏پرست مى‏بود، محال بود این چنین، شخصیت مسئول ومتعهدى پیدا کند. (۲۰) بنابراین از دو راه، یکى را باید انتخاب کرد: یاخورد و خواب و خشم و شهوت، نه رازى و نه نیازى، نه توجهى و نه نم اشکى و نه‏انسى و نه روشنایى‏اى و گامى از حد حیوانیت، فراتر نرفتن، و یا قدمى در وادى‏انسانیت و استفاده از مواهب خاص الهى که مخصوص دل‏هاى پاک و روح‏هاى تابناک‏است [برداشتن] (۲۱) .

تفاوت زهد اسلامى با رهبانیت مسیحى
اسلام، دینى جامعه‏گرا و زندگى گرا است و نه زهدگرا; بعلاوه، تعلیمات جامع وهمه جانبه‏ى اسلامى در مسایل اجتماعى، اقتصادى، سیاسى، اخلاقى، براساس محترم‏شمردن زندگى و روآورى به آن است، نه پشت کردن به آن. گذشته از همه‏ى این‏ها،رهبانیت و اعراض از زندگى، با جهان‏بینى و فلسفه‏ى خوش‏بینانه‏ى اسلام درباره‏ى هستى و خلقت، ناسازگار است. اسلام، هرگز مانند برخى کیش‏ها و فلسفه‏ها،با بدبینى به هستى و خلقت نمى‏نگرد و خلقت را به دو بخش زشت و زیبا، روشنایى وتاریکى، حق و باطل، درست و نادرست، به‏جا و نابه‏جا تقسیم نمى‏کند. (۲۲) استاد، در جاى دیگر، واضح‏تر به این تفاوت اشاره دارد. او مى‏نویسد:

زهد اسلامى، غیر از رهبانیت است; رهبانیت، بریدن از مردم و روى آوردن به عبادت‏است. براساس این اندیشه، «کار دنیا و آخرت از یکدیگر جدا است‏»، «دو نوع کاربیگانه از هم است [و] از دو کار، یکى را باید انتخاب کرد: یا باید به عبادت وریاضت پرداخت، تا در آن جهان به کار آید، و یا باید متوجه زندگى و معاش بود،تا در این جهان به کار آید.» و این است که رهبانیت، بر ضد زندگى و بر ضدجامعه‏گرایى است، [و] مستلزم کناره‏گیرى از خلق و بریدن از مردم و سلب هرگونه‏مسئولیت و تعهد از خود است.

اما زهد در اسلام، آن چیزى نیست که رهبانیت‏به وجود آورده است. در اسلام،مسئله‏ى جدا بودن حساب این جهان و آن جهان، مطرح نیست. از نظر اسلام، نه خود آن‏جهان و این جهان از یکدیگر جدا و بیگانه هستند و نه کار این جهان با آن جهان‏بیگانه است. ارتباط دو جهان با یکدیگر، از قبیل ارتباط ظاهر و باطن شى‏ء واحداست، از قبیل پیوستگى دو رویه‏ى یک پارچه است، از قبیل پیوند روح و بدن است که‏چیزى است‏حد وسط میان یگانگى و دو گانگى. کار این جهان با کار آن جهان نیز،عینا همین طور است، بیش‏تر جنبه‏ى اختلاف کیفى دارد تا اختلاف

ذاتى; یعنى، آن چه‏بر ضد مصلحت آن جهان است، بر ضد مصلحت این جهان نیز هست، و هر چه بر وفق مصالح‏عالیه‏ى زندگى این جهان است‏بر وفق مصالح عالیه‏ى آن جهان نیز هست. لهذا، یک کارمعین که بر وفق مصالح عالیه‏ى این جهان است، اگر از انگیزه‏هاى عالى و دیدهاى‏مافوق طبیعى و هدف‏هاى ماوراى مادى، خالى باشد، آن کار، صرفا دنیایى تلقى مى‏شودو به تعبیر قرآن، به سوى خدا بالا نمى‏رود، اما اگر جنبه‏ى انسانى کار، از هدف‏هاو انگیزه‏ها و دیدهاى برتر و بالاتر زندگى محدود دنیایى بهره‏مند باشد، همان کار،کار آخرتى شمرده مى‏شود. زهد اسلامى، در متن زندگى قرار دارد، کیفیت‏خاص بخشیدن‏به زندگى است و از دخالت دادن پاره‏اى ارزش‏ها براى زندگى، ناشى مى‏شود. (۲۳)
درادامه، جهت تکمیل بحث، نگاهى داریم به ویژگى‏هاى مختلف زاهد و راهب و تفاوت هریک با هم:

زاهد و راهب، هر دو، از تنعم و لذت‏گرایى دورى مى‏جویند، ولى راهب از جامعه وتعهدات و مسئولیت‏هاى اجتماعى مى‏گریزد، اما زاهد، به جامعه و ملاک‏هاى آن وایده‏هاى آن و مسئولیت‏ها و تعهدهاى آن، روى مى‏آورد.

زاهد و راهب، هر دو، آخرت گرایند، اما زاهد، آخرت‏گراى جامعه‏گرا است و راهب،آخرت گراى جامعه گریز; زاهد و راهب، هر دو، تارک دنیایند، اما دنیایى که‏زاهد آن را رها مى‏کند، سرگرم شدن به تنعم و تجمل و تمتعات و این امور را کمال‏مطلوب و نهایت آرزو دانستن است، ولى دنیایى که راهب آن را ترک مى‏کند، کار،فعالیت و تعهد و مسئولیت اجتماعى است. این است که زهد زاهد برخلاف رهبانیت‏راهب، در متن زندگى و در بطن روابط اجتماعى است. تفاوت راهب و زاهد، از دوجهان‏بینى مختلف ناشى مى‏شود. از نظر راهب، جهان دنیا و آخرت، دو جهان کاملا ازیکدیگر جدا و بى‏ارتباط با یکدیگرند، ولى در جهان‏بینى زاهد، دنیا و آخرت، به‏یکدیگر پیوسته‏اند، [و] دنیا مزرعه‏ى آخرت است. (۲۴) تفاوت زهد و فقر اقتصادى‏اسلام، طرفدار دو قوت است. این دو قوت، مربوط به مسئله‏ى زهد و دنیااست. ازناحیه‏ى روحى، آن قدر باید قوى و نیرومند باشیم که مال و ثروت دنیا نتواند مارا بنده‏ى خودش قرار بدهد، و از نظر

اقتصادى، باید کوشش کنیم مال و ثروت را ازطریق مشروع در اختیار خودمان بگیریم تا بتوانیم از این قدرت مادى و اقتصادى‏استفاده کنیم. وقتى دانستید، اسلام طرفدار دو قدرت (قدرت اخلاقى و قدرت اقتصادى) است، مى‏بینید ما [متاسفانه به خاطر بى‏توجهى به تعلیمات اسلام] زاهدهایى هستیم‏که در هر دو ناحیه، طرفدار ضعف هستیم و ضعف داریم.

ما [عملا] زاهدى هستیم که همیشه از قدرت اقتصادى، از ثروت اقتصادى، دورى‏گزیده‏ایم; یعنى، ضعف را انتخاب کرده‏ایم. مردمى که پول و ثروت نداشته باشند،مسلم است کارى که از اقتصاد ساخته است، نمى‏توانند انجام بدهند و باید دست‏دریوزگى پیش دیگران دراز کنند. از نظر روحى هم اتفاقا ضعیف هستیم; چون، وقتى‏خودمان را به این ترتیب، تربیت کردیم که به وسیله‏ى دور نگه داشتن خود از مال‏دنیا، به خیال خودمان زاهد شدیم، یک روز[که] دنیا به همان زاهد ها روى مى‏آورد،مى‏بینیم اختیار از کف‏اش بیرون رفت. مى‏بینیم نه از ناحیه‏ى روحى قوى هستیم، نه‏از ناحیه‏ى اقتصادى. (۲۵) اگر نگاهى به زندگى ائمه (علیهم السلام ) بیندازیم، پى‏مى‏بریم که آنان زاهدهایى نبودند که دچار فقر اقتصادى باشند، بلکه همواره کار وکوشش مى‏کردند و درآمد اقتصادى داشتند و از طرف دیگر، دل بسته‏ى به دنیا و زرق وبرق آن هم نبودند. زندگى امام على (ع) نمونه‏ى بارز یک زاهد فعال، جامعه‏گرا ومسئولیت‏پذیر است که از دست نج‏خویش، قوت خود را تامین مى‏کند و گاهى، آن رانیز به محتاجى مى‏بخشد. فعالیت اقتصادى انجام مى‏دهد، آن هم نه براى شخص خود واستفاده‏ى شخصى بردن و در رفاه زندگى کردن، بلکه براى محرومان و مستضعفان‏جامعه.

زهد حقیقى و زهد انحرافى و آثار آن دو
از آن‏جایى که انسان مى‏خواهد به کمال برسد، باید ارزش‏هاى انسانى را به طورهماهنگ در خود پرورش داده و از هر گونه افراط و تفریط جلوگیرى کند. زهد نیز،همانند دیگر ارزش‏ها، همواره مورد تفریط و افراط قرار گرفته است.
پیامبر اکرم (ص) و سایر ائمه (علیهم السلام ) با زهد انحرافى به مبارزه‏برخاسته‏اند تا حد اعتدال آن را در جامعه به وجود بیاورند.
به پیغمبر اکرم (ص) خبر دادند که عده‏اى از اصحاب، غرق در عبادت شده‏اند. حضرت‏ناراحت و عصبانى به مسجد تشریف آورد و فریاد کشید: ما بال اقوام؟ چه مى‏شودگروه‏هایى را؟ چه شان است؟ [;] شنیده‏ام چنین افرادى در امت من پیدا شده‏اند.

من که پیغمبر شما هستم، این طور نیستم.
هیچ وقت همه‏ى شب تا صبح را عبادت نمى‏کنم، قسمتى از آن را استراحت مى‏کنم،مى‏خوابم; من، به خاندان و همسران خود رسیدگى مى‏کنم; هر روز روزه نمى‏گیرم، بعضى‏از روزها روزه مى‏گیرم، روزهاى دیگر را حتما افطار مى‏کنم. کسانى که این کارهارا پیش گرفته‏اند، از سنت من خارج‏اند. پیغمبر، وقتى احساس مى‏کند یک ارزش ازارزش‏هاى اسلامى، سایر ارزش‏ها را در خود محو مى‏کند; یعنى، جامعه‏ى اسلامى به یک‏طرف مد پیدا کرده است، شدیدا با آن مبارزه مى‏کند. (۲۶) آثار زهد حقیقى، عبارت‏است از: ایثار، همدردى، آزادگى، برخوردارى از مواهب روحى و معنوى، جامعه‏گرایى‏و مسئولیت پذیرى، بى‏اعتنایى به دنیا، کیفیت‏خاص بخشیدن به زندگى، پیوسته‏دانستن دنیا و آخرت، کم خرج بودن و ساده زندگى کردن، تعلق نداشتن به تشریفات‏زاید و تجمل‏گرایى و; . آثار زهد انحرافى، عبارت است از: جامعه گریزى،مسئولیت گریزى و سلب هر گونه مسئولیت و تعهد از خود، ضعف و فقر اقتصادى، بریدن‏از مردم و انجام دادن عبادت‏هاى مفرط و طاقت فرسا و; .

نگاهى به زهد در زندگى حضرت رسول (ص) و امام على (ع)
بى‏شک، حضرت رسول (ص) و حضرت على (ع) از جمله زاهدترین مردم عصر خویش بوده‏اند وزهد آنان فلسفه‏هاى مختلفى داشته است. شهید استاد مطهرى، زهد را دو گونه‏تفسیر مى‏کند و زهد آن بزرگواران را از نوع دوم مى‏داند:
یکى این‏که بگوییم دستور اسلام، به طور مطلق، براى بشر این است که از نعمت‏ها وخیرهاى این جهان محترز باشد. اسلام، همان‏طورى که به اخلاص در عمل و توحید درعبادت و به صدق و امانت و صفا و محبت دستور مى‏دهد، به احتراز از اعراض ونعمت‏هاى دنیا هم دستور مى‏دهد.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.