مقاله بازتاب جهانی انقلاب اسلامی


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله بازتاب جهانی انقلاب اسلامی دارای ۲۸ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله بازتاب جهانی انقلاب اسلامی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله بازتاب جهانی انقلاب اسلامی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله بازتاب جهانی انقلاب اسلامی :

بازتاب جهانی انقلاب اسلامی
مقدمه
یک بررسی همه جانبه از آثار و بازتاب جهانی انقلاب اسلامی و استفاده از نظریه سطوح مختلف تحلیلی یا شیوه ای استقرائی نشان می دهد بازتاب انقلاب اسلامی بر دولتها و ملتها و میزان تأثیرگذاری انقلاب اسلامی ـ با توجه به نزدیکی و دوری فرهنگی و جغرافیائی جوامع مختلف با جامعه ایران ـ متفاوت بوده است. بر همین اساس بازتاب جهانی انقلاب اسلامی تحت عناوین مختلف می تواند مورد بررسی قرار گیرد که به آن اشاره می نماییم:

بر دولتها
مطالعات ما از عکس العمل دولتهای جهان که همگی عضو سازمان ملل اند اعم از دولتهای غربی، شرقی، جهان سوم و حتی دولتهای اسلامی، نشان می دهد که در مجموع دولتهای معاصر با پیروزی انقلاب اسلامی عموما از این تحول و رخداد عظیم تاریخی استقبال نکردند و با نوعی سرگردانی و حتی شگفتی به این پدیده نوظهور که برای هیچ کدام از آنها قابل پیش بینی نبود،

نظر می افکندند. از طرف دیگر هر کدام از آنها به طریقی نگران اثرات انقلاب بر جامعه خود و آینده ثبات نظام حاکم بر کشورشان بودند. اصولاً چون دولتها بیش از هر چیز به دوام خود می اندیشند و هر حرکت مردمی و رهایی بخش می تواند برای آنها نگران کننده و حتی خطرناک باشد، تمایل چندانی به این نوع حرکتها و انقلابها ندارند؛

به ویژه در شرایطی که این دولتها عموما دارای نظامهای سکولار بودند و جدایی دین از سیاست را به عنوان یک اصل ثابت و پابرجا پذیرفته بودند. انقلاب ایران که خمیر مایه اش از ایدئولوژی و مکتب دینی و اسلامی گرفته شده بود، طبیعتا نمی توانست برای آنها نگران کننده نباشد؛ زیرا که وضع موجود را در هم می ریخت و نظام و ارزشهای جدیدی را مطرح می کرد. برای همین به طور طبیعی رغبتی برای استقبال از چنین پدیده ای مشاهده نشد و اگر هم موارد بسیار معدودی دیده شد که انقلاب و نظام برخاسته از آن را به رسمیت شناختند، ناشی از نگرانی آنها از عواقب آن یا فشارهای مردمی و اجتماعی بود.

دولتهای غربی ـ به طور اعم ـ و ایالات متحده آمریکا ـ به طور اخص ـ نسبت به این انقلاب با خصومت و کینه برخورد کردند و تلاش زیادی در ناکام گذاشتن آن و حتی تزلزل و سرنگونی نظام برخاسته از آن به خرج دادند. این رویکرد ناشی از دو اصل بود:
۱ـ وابستگی مطلق رژیم گذشته به غرب، به ویژه آمریکا و در واقع به خطر افتادن منافع غرب در ایران.

۲ـ اصولاً انقلابهایی بر پایه ارزشهای دینی و اسلامی، نظامهای فکری سکولار ـ لیبرال غرب را به چالش کشیده، پیش بینیها و تئوریهای آنها را مخدوش می کرد.
اگرچه یکپارچگی و سیاست واحد دنیای غرب بعد از فروپاشی نظام دو قطبی دچار تزلزل شده است و اروپای متحد راه خود را در بسیاری از موارد ازجمله پذیرش واقعیتهای انقلاب اسلامی از آمریکا جدا و سیاستی جداگانه و به قول خودشان “تماس و گفتگوی انتقادی در عین همکاری تجاری” را پیشه کرده اند، نباید فراموش کرد که از لحاظ فکری،

فرهنگی و ایدئولوژیک همچنان میان دولتهای غربی وحدت نظری نسبت به واقعیتهای انقلاب اسلامی «به خصوص از نظر حاکمیت ارزشها و اصول اسلامی» وجود دارد و همین نکته است که ساموئل هانتینگتون را ترغیب کرد با ارائه تئوری برخورد تمدنها و طرح ستیز تمدن اسلام با تمدن غرب، اعلام دارد که «گسل میان این دو تمدن خونین است.» و بدین وسیله اشتراک نظر اروپا و امریکا را در رویارویی فرهنگی با انقلاب اسلامی تقویت بخشد.

در مورد دولتهای اسلامی می توان گفت بازتاب انقلاب اسلامی بر این دولتها که عموما پایگاه مردمی نداشتند و وابستگی جدی به جهان غرب و به ویژه آمریکا داشتند، به طور کلی اثر منفی داشت. به عبارت دیگر، می توان گفت هر دولتی که در اثر تحول ایران برای آینده خود احساس خطر بیشتری می کرده، بازتاب منفی انقلاب اسلامی بر آن دولت بیشتر بوده و عکس العملهای فوری این دولتها را نیز بر همین اساس می توان مشاهده کرد.

جالب اینکه هر دولتی که از اکثریت قوی تر شیعیان برخوردار بود یا دارای اقلیت نسبتا چشمگیری از شیعیان بود، به خاطر هراس از شورش و خیزش مردمی در این کشورها، عکس العمل تندتری نشان داد، به طوری که رژیم بعثی عراق که بر ملتی با اکثریت شیعه حکومت می کرد، با خصومت وصف ناپذیری با انقلاب اسلامی برخورد کرد و در نهایت هم جنگ بی رحمانه و بی امانی را علیه این نظام نوپا آغاز کرد که نه تنها طولانی ترین جنگ قرن بیستم شناخته شد؛ بلکه خسارات جانی و مالی هنگفتی هم برای هر دو ملت بر جای گذارد.

این شرایط با درجه کمتری در مورد بحرین و لبنان صادق است؛ البته حتی دولتهای اسلامی که دارای اقلیت شیعه هم بودند یا اصولاً شیعیان از موقعیت چشمگیری برخوردار نبودند، با این حال به خاطر ترس از نفوذ انقلاب اسلامی بر همه مسلمانان، مواضع منفی اتخاذ کردند، در عین حال با توجه به حاکمیت دولتهای گوناگون بر این کشورها، می توان چنین نتیجه گیری کرد که هر قدر این دولتها سیاست مستقل تری از غرب داشتند

و به عبارت دیگر نوعی روش انقلابی در پیش گرفته بودند، مانند دولتهای لیبی، الجزایر و یمن، در اوان پیروزی انقلاب اسلامی سیاستی دوستانه تر با ایران انقلابی اتخاذ کردند. در عین حال نباید این اتخاذ مواضع را به معنای استقبال از انقلاب تلقی کرد. حتی این دولتها نیز به تدریج با رشد اسلام گرایی میان جوامع خود، نه تنها رابطه خود را با ایران انقلابی محدود، بلکه بعضا به خصومت و دشمنی هم گرایش پیدا کردند.

از طرف دیگر نباید وضعیت جغرافیایی این دولتها و دوری و نزدیکی آنها با ایران انقلابی را نادیده گرفت؛ بدین معنا که هر قدر از نظر جغرافیایی به ایران نزدیک تر بودند و خطر صدور انقلاب و نفوذ آن را از طریق مرزهای خود میان مردم بیشتر احساس می کردند، مواضع سخت تری اتخاذ می کردند.
در جمع بندی از بازتاب انقلاب اسلامی بر دولتهای اسلامی می توان به جرأت ادعا کرد این دولتها نه تنها از انقلاب اسلامی استقبال نکردند؛ بلکه با نوعی برخورد منفی با این پدیده روبه رو شدند و این شرایط به رغم گذشت یک ربع قرن از پیروزی انقلاب اسلامی با درجات متفاوت همچنان ادامه دارد.

بر ملتها
چون انقلاب اسلامی، انقلابی مردمی و در واقع مردمی ترین انقلابها بود، طبیعتا توجه ملتها را بیشتر به خود جلب نموده و آنها را تحت تأثیر قرار داده است، لذا با نگرشی مثبت از آن استقبال کرده اند. این استقبال با درجاتی متفاوت عمومیت داشته است و بر خلاف دولتهای حاکم بر کشورها که برخوردی منفی با انقلاب اسلامی داشته اند

، ملتها با یک نسبت معکوسی از انقلاب اسلامی استقبال کرده اند؛ هر اندازه که ملت ایران در نیل به اهداف انقلابی خود با ملتهای دیگر وجه اشتراک داشته اند، به همان نسبت استقبال گسترده تر بوده است. از آنجا که اغلب دولتهای حاکم بنا به خواست صاحبان قدرت و طبقات خاص ـ نه بر اساس خواست عمومی ملتها بر اریکه قدرت تکیه زده بودند و شباهت زیادی میان رژیم شاهنشاهی و سایر دولتهای حاکم بر جوامع دیگر وجود داشت و دارد، بر اساس نوعی همدردی، خوشحالی خود را در عین شگفتی و به صورت عمومی ابراز می داشتند

. از طرف دیگر با توجه به غلبه بعد فرهنگی انقلاب اسلامی، ملتها و جوامعی که دارای وجوه مشترک فرهنگی بیشتری با ملت ایران بودند، تأثیر پذیری مثبت بیشتری داشته اند؛ بدین ترتیب که ملتهای مسلمان به ویژه شیعیان عموما خوشحالی خود را از پیروزی انقلاب اسلامی ابراز داشتند و در واقع انقلاب را متعلق به خود دانستند

. شاید بتوان گفت انقلاب اسلامی کمترین تأثیر را بر جوامعی گذارده باشد که ارتباط بسیار کمتری با ایران و انقلاب اسلامی داشته و در واقع آگاهی لازم را از آنچه که در ایران اتفاق افتاد، کسب نکردند یا امواج منفی تبلیغات رسانه های جمعی در غرب و کشورهای وابسته اجازه رسیدن واقعیتهای انقلابی را به آنها نمی داد؛ بلکه حتی عموما واقعیتها را نیز تحریف می کردند.

بازتاب انقلاب اسلامی بر ملتها در مجموع از گرایش و پذیرش ارزشها و آرمانهای انقلاب تا اتخاذ شیوه ها و روشهای اتخاذ شده ازجمله گسترش تظاهرات عمومی علیه نظامهای حاکم را می توان مشاهده کرد که در جای خود به آنها خواهیم پرداخت.
بر نظام بین الملل

انقلاب اسلامی زمانی شکل گرفت که نظام جهانی بر پایه غرب محوری، نزدیک به چهار قرن به عنوان امری بدیهی و تثبیت شده، توسط جامعه جهانی پذیرفته شده بود. هر نوع تحولی هم که در این نظام در ابعاد گوناگون فکری، فرهنگی، اقتصادی و گفتمانهای جدید مطرح می شد نشأت گرفته از غرب بود و هرگز غرب محوری را به چالش نکشیده بود. حتی انقلابهای بزرگ که خارج از جهان غرب به وقوع پیوست، مانند آنچه در چین (۱۹۴۹) یا کوبا (۱۹۵۹) رخ داد،

تابعی از نظامهای فکری و قانونمندیهای برخاسته از غرب بود؛ اما انقلاب اسلامی به عنوان تحولی جدید توانست نظام جهانی غرب محور را در ابعاد مختلف به چالش بکشاند. بر این اساس، می توان نتیجه گرفت پیروزی انقلاب اسلامی موجب تحولات عمیقی در جامعه جهانی و نظام بین الملل در ابعاد زیر شد:

۱ ـ احیای اسلام؛ به عنوان یک مکتب جامع و جهانی
مهم ترین تأثیر انقلاب اسلامی احیای ارزشها و آگاهیهای اسلامی بود.
در واقع پیروزی انقلاب اسلامی نشان داد ادیان، به ویژه دین اسلام، با گذشت زمان و توسعه مدرنیزاسیون نه تنها به پایان راه خود نرسیده اند؛ بلکه بار دیگر به عنوان مهم ترین راه نجات بشریت از ظلم و بیدادگری مطرح می باشند و دنیایی را که با سرعتی زیاد

به سوی مادیات در حرکت بود، به ناگهان متوقف کرده، ضمن گشودن دریچه ای از قدرت معنویات و اعتقادات دینی و مذهبی به روی مردم ـ و به ویژه نسل جوان رویگردان از ایدئولوژیهای ماتریالیستی ـ آنان را به آغوش اسلام باز می گرداند. قرآن و آیات آن در دنیای بعد از انقلاب اسلامی معنا و مفهوم جدیدی پیدا کرد.

۲ ـ فروپاشی نظام دو قطبی و ایجاد چالش برای نظامهای طراحی شده در غرب
به رغم اینکه انقلاب اسلامی در اوج تحکیم و تثبیت نظام دو قطبی ظهور کرد، در اولین گامهای خود نظام دو قطبی را به چالش کشاند و نه تنها قانونمندی آن را رعایت ننمود؛ علیه آن قیام کرد و در نتیجه دو ابرقدرت بزرگ رقیب در برابر این پدیده نو ظهور

، تضادهای خود را کنار گذاشتند و به رویارویی با انقلاب اسلامی پرداختند. انقلاب اسلامی حتی پس از فروپاشی نظام دو قطبی، همه تلاش غرب در مسیر ایجاد و شکل گیری نظامهای غرب محور، مانند نظام تک قطبی، جهانی سازی، برخورد تمدن ها و; را به چالش کشانده، خود طراح نظام جدیدی شده است که با معیارهای غربی نه تنها همخوانی نداشته، که در تضاد هم بوده است.

۳ ـ تغییر گفتمان منازعات جهانی
منازعات جهانی عموما بر پایه منازعه میان دولتها و تشکیل اتحادیه ها و ائتلاف میان دولتهای متخاصم شکل می گرفت، به جریان می افتاد و خاتمه می یافت؛ گر چه گاهی عوامل ایدئولوژیک ـ مانند آنچه که در قرن بیستم میان دنیای کمونیسم و جهان سرمایه داری مطرح بود ـ نقش بالقوه ای در این منازعات پیدا می کرد؛ عموما منازعات بین المللی بر سر تقسیم منافع اقتصادی شکل می گرفت.

انقلاب اسلامی نه تنها گفتمان این نوع منازعات را تغییر داد، بلکه بازیگران اصلی در مخاصمات بین المللی را نیز از حوزه دولت ـ ملت خارج کرد. بر اساس گفتمان جدید منازعه اساسی میان دولتها با منافع و اهداف متفاوت نیست؛

بلکه میان صاحبان قدرت و زور با توده های مردم است و جنگ واقعی میان مستکبران با مستضعفان جهان می باشد. این گفتمان مرزبندیهای جغرافیایی، نژادی، قومی و حتی مذهبی در تخاصمات بین المللی را درهم ریخت و جنگ دولتها را به عنوان مستکبران با ملتها به عنوان مستضعفان مطرح کرد و اکنون تلاش غرب بر این است که این نوع منازعات را در پوشش مبارزه با تروریسم بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ یا برخورد تمدن ها تئوریزه کند.

۴ ـ خیزش جهانی مستضعفان علیه مستکبران
پیرو تغییر گفتمان منازعات جهانی، صف بندی جهانی هم تغییر کرد. از یک طرف دولتهای حاکم عموما رقابتها و تخاصمات میان خود را کنار گذاشته اند و در مصاف با خیزش عمومی ملتها که مرزهای جغرافیایی را در نوردیده و یک دل و یک صدا به مبارزه با صاحبان قدرت و زور برخاسته اند

و در قالب حرکتهای فردی یا جمعی وارد عرصه منازعات جهانی گردیده، موجودیت یافته و به نوعی شناسائی شده اند. نمونه آن حزب اللّه لبنان است که امروز به عنوان یک قدرت مطرح غیر دولتی در چنان جایگاهی قرار گرفته است که حرف اوّل و بالاتر از دولت لبنان را در منازعه با صهیونیسم بین الملل و دولت اسرائیل می زند.

۵ ـ طرح اسلام سیاسی به عنوان گفتمان جدید
پیروزی انقلاب اسلامی بر پایه ارزشها و معیارهای اسلامی، برای اوّلین مرتبه در تاریخ مدرن، گفتمان اسلام سیاسی را در علوم سیاسی و روابط بین الملل مطرح نمود که خواهان بخشی از قدرت سیاسی آن است. این گفتمان در دنیای لائیسم و سکولاریسم مطرح می شد که دین نه تنها از سیاست جدا و به گفته مارکس افیون ملتها است، بلکه دوره آن نیز گذشته است و به تاریخ تعلق دارد. چیزی هم برای ارائه به دنیای مدرن ندارد. گفتمان اسلام سیاسی دریچه ای جدید به روی اندیشمندان و صاحب نظران سیاست باز کرد تا بدانند نه تنها دین اسلام می تواند سیاسی باشد؛ حرفهای جدیدی برای ارائه به جهان مدرن دارد و با گفتمان موجود نیز در تقابل است و می توان آن را به عنوان گفتمان برتر در دوران پسامدرن تلقی کرد.

۶ ـ نفی نظام غرب محور
انقلاب اسلامی استراتژی غرب را در عمل به چالش کشید. خطر بزرگ از آنجا نشأت گرفت که این انقلاب کمال عظمت در سرزمینی پیروز شد که در حوزه نفوذ غرب بود و سیطره گفتمان غرب محور را به چالش کشید. اسلام گرایی در عصر پست مدرنیسم یک هسته در دنیایی چند

هسته ای است، لذا این تصور که اروپا (غرب) مدار حرکت عالم است، به تزلزل گرایید. در گفتمان مدرن، غرب در مرکز بود و تمدنهای غیرغربی در پیرامون قرار داشتند؛ اما با مرکز زدایی، تمدنهای غیرغربی از حاشیه به متن آمد. گفتمان بعد از انقلاب اسلامی و این تقابل، نه تنها غرب را از مرکز به حاشیه می کشاند؛ بلکه مدعی پیرامون زدایی غرب نیز می شود و به عبارت دیگر، گفتمان اسلام سیاسی و اسلام گرایی، گفتمان جهانی را که در طول دویست سال سازماندهی شده بود، زائد به حساب می آورد.

گفتمان جدید ضمن برتر دانستن غرب او لحاظ فنی و صنعتی بر جهان اسلام، آن را از نظر اخلاقیات در انحطاط و پرتگاه نابودی می بیند. بنابراین، این نبرد نفی فن آوری و پیشرفت مادی نیست، بلکه پاسخ “نه” به روحیه منحطی است که خروش فراگیر “علیه غرب عصیان کنید” در مغز و جان انسانها نفوذ می کند. در جهان اسلام، اسلام گرایان به گونه ای کاملاً روشن امکانات و تسهیلات ارتباطی و هنری دولتی را به خدمت می گیرند؛ اما بلافاصله از آنها برای رویارویی با جریانهای فکری که آغازگر آن امکانات و تسهیلات بوده اند، استفاده می کنند.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.