مقاله دوران کودکی و نوجوانی امام حسن مجتبی


در حال بارگذاری
18 سپتامبر 2024
فایل ورد و پاورپوینت
2120
8 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله دوران کودکی و نوجوانی امام حسن مجتبی دارای ۹۹ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله دوران کودکی و نوجوانی امام حسن مجتبی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله دوران کودکی و نوجوانی امام حسن مجتبی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله دوران کودکی و نوجوانی امام حسن مجتبی :

چکیده
بسم الله الرحمن الرحیم
امام حسن(ع) نخستین پیشوای درست کرداری است که از خاندان نبوت برای رهنمونی خلق، برخاسته است، میلاد این امام همام در شب نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجری وقوع یافت، که بر پیامبر و خاندان او مبارک باد. امام حسن(ع) دارای صورتی زیبا(شبیه پیامبر بود) و ویژگی های اخلاقی والایی بود، که کمتر کسی از آنها برخوردار بود او حلیم بود، صبور و، شکیبا و دانشمند بود. با قرآن انس داشت، و در مقابل همه سختی ها استوار بود.

امام(ع) در بسیاری از جنگ های زمان حضرت علی(ع) مانند جنگ جمل و صفین شرکت داشت، و در شجاعت و استقامت بی بدیل بود، و الگوی همگان قرار گرفته بود. امام حسن(ع) بعد از شهادت پدرش علی(ع)، به خلافت مسلمین رسید، ولی دوران خلافت ایشان بسیار کوتاه بود، چه بسا معاویه و همدستانش برای رسیدن به خلافت از هیچ ظلم و ستمی دریغ نمی کردند. امام در برابر آنها قرار گرفت با سپاهی گران، و به مبارزه با آنها پرداخت. ولی معاویه وقتی که دید نمی تواند در برابر امام(ع) و سپاهیان عراق دوام بیاورد، به نیرنگ و فریب فرماندهان سپاهیان پرداخت، آنها را با رشوه های کلانی و وعده های حکومت شهرها و ازدواج بنی امیه به طرف خود کشانید و جاسوسهای زیادی را بین یاران امام فرستاد.

معاویه در نقشه خود موفق شد و نامه ای نوشت برای امام حسن(ع) برای قبول صلح و بیعت امام(ع) با دیدن این شرایط که هم اهل بیت را در خطر نابودی می دید و هم مسلمانات را، صلح با معاویه را پذیرفت و این تصمیم مصلحت مسلمانان بود بعد از اینکه معاویه به خلافت رسید، به تمام شرایط عهدنامه پشت پا زد، و مسلمانان را مورد آزار و اذیت خود قرارداد. تا جایی که برخی از شاعران عرب، ظلم و ستم آنان را به تصویر کشیدند. و صلح، شرایط صلح، حکمت صلح، و برخورد با معاویه را به صورت ادبی بیان کردند.
از لحاظ فرهنگی هم زمان حضرت امام حسن(ع)، زمان سختی بود. معاویه و همدستان به جعل احادی

ث پرداختند و به ائمه و پیغمبر نسبت دادند، به دشنام گویی علی(ع) در قنوت نمازها پرداختند و اهل بیت را مورد آزارد اذیت قرار دادند.
و شهادت آن حضرت در ۲۸ ماه صفر سال پنجاهم هجری در سن ۴۷ سالگی بوده است.

مقدمه
( بسم الله الرحمن الرحیم )
«رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرکاتُهُ عَلیْکُمْ أهْلَ البَیْتِ، إنَّهُ حَمیدٌ مَجید»
منت خدای را عزّ و جلّ که چراغ را فرا راه این بنده ناچیز گردانید و این اسیر بیغوله های جهل را به مدد الطافش از قعر حضیض رهانید. و درود بی پایان بر رحمت عالمیان و صفوت آدمیان حضرت ختمی مرتبت محّمد مصطفی(ص) و اهل بیت طاهرین او(علیهما السلام) باد، آنانکه باب مدینه علم نبوی و بزرگ راهنمایان طریق سعادت دنیوی و اخروی اند؛ علی الخصوص درود و سلام به پیشگاه آن عصاره عصمت و بازمانده عترت، سرحلقه کریمان و تتمه دور زمان، حضرت بقیه الله الأعظم(أرواحُ العالمینَ لِتُراب مَقدمِه الْفِدَاء).
«یا أیُّهَا العزیزُ مَسَّنَا وَ أهْلَنَا الضُرُّ وجئنا بِبَضَاعَهٍ مُزْجَاهٍ فأوْفِ لَنا الکیلَ و تَصدَّقْ عَلَیْنا، إنَّ اللهَ یَجْزی المُتَصَدِّقینَ»(یوسف/ ۸۸)

«ای عزیز، ما و اهل ما را رنجوری در رسیده، و سرمایه ای ناچیز آورده ایم، پس پیمانه ما را تمام بده و بر ما تصدق کن که خداوند صدقه دهندگان را پاداش می دهد.»
این رساله ای که پیش رویی دارید، مشتمل بر زندگانی امام حسن(ع) و صلح ایشان که در شش فصل تنظیم شده، که این فصل ها عبارتند از: فصل اول شامل کلیات بحت رساله است. فصل دوم، دوران کودکی و نوجوانی امام حسن(ع) است، که به تاریخ ولادت و حسب و نسب و والدین پاک سرشت امام(ع) پرداخته می شود. فصل سوم، مکارم اخلاقی امام

حسن(ع) است، که ویژگی های اخلاقی ایشان مورد بررسی قرار می گیرد، و در انتهای این فصل به شهادت امام حسن(ع) می پردازیم. فصل چهارم، اوضاع سیاسی است که در ابتدای این فصل به زندگی معاویه و همدستانش توجه شده و بعد به مسئله بیعت امام حسن(ع) با معاویه می پردازیم. و فصل پنجم، فصل صلح امام حسن(ع) است که در ابتدای این فصل به مسئله صلح در نظر پیغمبر اکرم و حضرت علی(ع) و بعد به انگیزه های صلح امام حسن(ع) و معاویه می پردازیم. و در فصل ششم به مسئله صلح در ادبیات عرب، و در اشعار برخی از شعرا می پردازیم، که آیا صلح امام در اشعار شاعران آمده یا نه؟ چرا امام حسن(ع) صلح با معاویه را پذیرفت و;

امام صادق(ع) در مورد حضرت امام حسن(ع) می فرماید: حسن بن علی پس از آنکه به جانش سوء قصد شد و پیرامونش از در ناسازگاری با وی درآمدند، کار را به معاویه واگذاشت. آنگاه شیعیانش به آن حضرت چنین سلام کردند: «سلام بر تو ای خوار کننده مومنان». حضرت فرمود من خوار کننده مومنان نیستم، بلکه عزت بخش مومنانم. وقتی دیدم شما در برابر دشمن قدرتی ندارید، کار را به او واگذاشتم تا من و شما در میان آنان باشیم: همچنانکه آن فرزانه(خضر) کشتی را سوراخ کرد تا برای صاحبانش باقی بماند، و اینچنین(است حکایت) من و شما تا در میان آنها باقی بمانیم»

چهارچوب کلی این رساله در کل همه اجزای آن یک ارتباط خاصی دارند، صلح امام حسن(ع) در حقیقت با زندگی ایشان و مسائل سیاسی ارتباط تنگاتنگی دارند، که برای آگاهی از مسئله صلح و اهمیت موضوع باید از آغاز زندگانی و رشد بلوغ فکری امام(ع) به آن پرداخت.

از لحاظ ادبی هم شاعران به مسئله صلح به شکل عمیقی نگاه کردند، و به آن پرداخته اند، و می توان گفت که این شاعران، بنی امیه و معاویه و همدستانش را به نحوی در تاریخ بشریت محکوم کردند، که صلح امام حسن(ع) بر حق بوده و برایشان تحمیل شده. اما نمودار کلی که شاعران در شعرهای خود به آن پرداخته اند، بیشتر ظلم و جور ستم معاویه و بنی امیه را به تصویر کشیده اند.

اما در خصوص منابعی که استفاده کرده ایم، کتب فراوانی درباره امام حسن(ع) و صلح ایشان در کتاب خانه ها به چشم می خورد. ولی مشکل اساسی که در این زمینه بود، پراکندگی شعر شاعران عربی است، که کمتر به صلح امام حسن(ع) پرداخته اند. که مجبور شدم برخی از اشعار شاعران را در کتب تاریخی جستجو کنم.

پیشاپیش از اساتید ارجمند و صاحب نظران بزرگوار به واسطه سهوها و لغزشهای این رساله عذر می خواهم، چه بسا من شاگردی بیش نیستم که برای آموختن آمده ام.
در فراهم آمدن این رساله از استاد خوبم، جناب آقای دکتر اکبر غضنفری که مرا در نگارش این رساله راهنمایی کرده اند تشکر و قدردانی می کنم و همچنین از جناب آقای دکتر محمدحسن معصومی استاد مشاور و جناب آقای دکتر جنتی فر مدیر گروه رشته زبان و ادبیات عربی تقدیر و تشکر می کنم. و از پدر و مادرم که صمیمانه مرا در این راه همراهی کردند تقدیر و تشکر فراوان دارم. و برای جملگی ایشان از درگاه حضرت حق، مراتب سلامت و سعادت را مسئلت می نمایم.
أحقرُ الوَرَی و أفقَرُهم
احمد علی جانی
گروه زبان و ادبیات عربی

دانشگاه آزاد اسلامی قم- بهار ۱۳۸۸

فصل اول:
کلیات
۱-۱ طرح مسأله(موضوع تحقیق)
۱-۲ سؤالات تحقیق
۱-۳ فرضیه پژوهشی

۱-۴ هدف از تحقیق
۱-۵ روش تحقیق
۱-۶ محدودیت های تحقیق
۱-۷ پیشینه تحقیق

۱-۱ طرح مسأله(موضوع تحقیق)
با توجه به مطالعات من درباره شخصیت امام حسن(ع)، جنبه های او مورد بررسی قرار نگرفته لذا اینجانب سعی دارم که در حوزه شخصیت حضرت امام حسن(ع) و صلح ایشان با معاویه در زمینه گسترده ای بررسی و تحقیق کنم تا شاید بعضی از ابهامات درباره صلح امام حسن(ع) بیان کنم و طرحی نورا ایجاد کنم.
۱-۲ سؤالات تحقیق
– چرا امام حسن(ع) با معاویه صلح کرد؟
– واکنش معاویه در برابر امام حسن(ع) چگونه بود؟
– چه اتفاقاتی در مداین و مسکن رخ نمود؟

– وضعیت فرهنگی زمان امام حسن(ع) چگونه بود؟
– آیا به امام حسن(ع) شعری نسبت داده شده؟
– صلح امام حسن(ع) در بیان ادبی چگونه است؟
– شروط صلح امام حسن(ع) در بیان ادبی چگونه است؟
– آیا شاعرانی هستند که در زمینه صلح امام حسن(ع) شعر سروده باشند؟
۱-۳ فرضیه پژوهشی

– زندگی و شخصیت امام حسن(ع) الگویی برای جامعه بشریت در شعر و ادب عربی باشد.
– صلح امام حسن(ع) در بیان ادبی می تواند مورد بحث قرار گیرد.
– بررسی علل مخالفت نمودن امام حسن(ع) با جنگ و جهاد در شعر و ادب.

۱-۴ هدف از تحقیق
هدف علمی: بررسی صلح امام حسن(ع) و تاثیر آن در جامعه بشریت.
کاربردی: نقش صلح امام حسن(ع) در ادبیات.
ضرورتهای خاص: انگیزه امام حسن(ع) نسبت به صلح چه بوده؟

۱-۵ روش تحقیق
روش کار این رساله کتابخانه ای است.
۱-۶ محدودیت های تحقیق
روش کار این تحقیق فقط کتابخانه ای است، و مطلب مورد نظر من(ادبیات صلح امام حسن(ع) متاسفانه در سایت های اینترنتی یافت نشد. و حتی در کتاب خانه ها هم در مورد ادبیات صلح امام حسن(ع)، مطلب بسیار کم بود. و همچنین دسترسی به کتابخانه های بزرگ کشور، برای من مشکل بود.
۱-۷ پیشینه تحقیق
با توجه به مطالعاتی که انجام داده ام در طی دوره کارشناسی ارشد، در رابطه با صلح امام حسن(ع) در ادبیات عربی، رساله نوشته نشده است. از این رو مایلم در این زمینه بطور مفصل و گسترده تحقیق کرده و زندگی امام حسن(ع) و صلح با معاویه را مورد بررسی قرار دهم.

فصل دوم:

دوران کودکی و نوجوانی امام حسن مجتبی (ع)

۲-۱ تاریخ ولادت و حسب و نسب
۲-۲ در زمان پیغمبر اکرم(ص)
۲-۳ در زمان علی(ع)

۲-۴ نسب شریف امام حسن(ع)
۲-۵ والدین پاک سرشت امام حسن(ع)
۲-۶ پدر ارجمند امام حسن(ع)
۲-۷ مادر گرامی امام حسن(ع)

۲-۱تاریخ ولادت و حسب نسبت
در شب نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجری هنگامی که ماه نورافشان آسمان چون کشتی سیمگونی در دریای نیلفام سپهر به آرامی بسوی باختر در حرکت بود ماه دیگری در شهر مدینه از افق آسمان ولایت طالع و با چهره ملکوتی و روحانی خود عالم اسلام بلکه بشریت را روشن و تابناک گردانید.
این مولود خجسته سبط اکبر اولین فرزند «علی» و «فاطمه» (علیها السلام) بود که بر طبق قانون توراث شرافت و فضیلت و عصمت و طهارت و کلیه سجایای اخلاقی را که در وجود والدین او بود همراه داشت.

بعضی از مورخین تاریخ ولادت او را سال دوم هجری نوشته اند ولی آنچه مسلم است بنا به روایات صحیح مخصوصاً به نقل از شیخ مفید در ارشاد تاریخ ولادت او همان سال سوم هجری بوده است. ‹‹وُلِدَ بالمَدینهِ کیلَه النصفِ مِنْ شهرِ رمضانَ سَنَهَ مِنَ الهِجْرَهِ››. در شب نیمه ماه رمضان سال سوم هجری متولد شد .

پیغمبر اکرم (ص) پس از اطلاع به منزل حضرت زهرا (علیها السلام) تشریف فرما شدند و معلوم است که از شنیدن چنین خبری چقدر خوشحال و شادمان بوده اند. چون به خانه رسید فریاد زد: اسماء پسرم را بیاور. اسماء که نوزاد را در پارچه ای زرد رنگ پیچیده بود، به حضور آورد. پیامبر فرمود مگر به شما نگفتن که کودک را در پارچه زرد نگذارید پس زبان در دهان کودک نهاد و گفت: پروردگارا، او و فرزندانش را از شر اهریمن دور بگردان. به تو پناه می آورم و بعد در گوشهای کودک اذان و اقامه گفت و این نغمه آسمانی، نسیم جانبخش بود، که از دهان پیامبر بر گوش امام حسن (ع) و زید تا درخشانتر از آنچه در جهان است بر پهنه هستی بدرخشد.

چه سرآغاز نیکویی که در حیاه امام حسن پدید آمد و چنین طلیعه نیکویی در دیگران پدید نیامده. نخستین آوایی که به گوش نوزاد رسید ندای حیات بخش نیایش پیغمبر بود و این نغمات آسمانی چنین کلمات بلند و مقدسی را برداشت: ‹‹اللهُ اَکبَر، لا اِلهَ اِلاالله››. خدا بزرگتر است. خدایی جز الله نیست.

پیغمبر با چنین کلمات مقدسی که حقیقت ایمان را متضمن بود شجره پاک کلمه حق را، در وجود فرزند گرامیش ایجاد کرد. و کام جانش را به فلاوت ایمان شیرین ساخت، تا از پیروان حق باشد و با پی گیری هدف ممتاز و حقیقی خویش باطل و تباهی را از میان بردارد.

پیامبر از علی پرسید که نام این نوزاد مسعود را چه گزارده ای؟ عرضه داشت: من به رسول خدا سبقت نمی جویم و پیامبر گفت من هم بر امر پروردگارم پیشی نخواهم جست در این هنگام الهام خداوندی بر پیامبر فرود آمد و حضرتش دستور داد نام نوزاد را «حسن» بگذارند.

و به حق نامی بهترین نامها است. و در نیکویش همین کافی است که خداوند آن را برگزیده است و زیبایی چنین نام دلالت بر حسنِ معنوی و جلوه حقیقت دارد. چون هفت روز از تولد حسن (ع) گذشت. پیغمبر به خانه علی (ع) رفت تا به شکرانه این ولادت قربانی کند. و آنچه توانایی مالی داشت فراهم آورد و حسن (ع) را عقیقه کرد و گوسفندی را قربانی نمود.
این اقدام پس از وی، سنتی برای امت گردید و پیغمبر موی سر فرزندش را نیز تراشید و هم وزن مویش به مستمندان پول نقره داد و نوزاد مقداری عطر و زعفران مالید و او را ختنه کرد.
واقعاً مجتبی پدرانه به چنین پاکیزگی گردیده شده و عاطفه ای این گونه با عنایت همدوشی نکرده ومهری اینگونه گرم و عمیق به ظهور نپیوسته است.

و این درخت امامت بود. که چنین شاخه شادابی برآورده بود و طراوت و زیبایی نبوت در آن جلوه داشت. این انس است که می گوید: هیچ کس همچون حسن (ع) به پیامبر همانند نبود و راویان سیمایش را چنان نمایش می دهند که بر چهره ملکوتی پیامبر می مانست، رخسارش سفید و آمیخته به سرخی بود و در چشمانش سیاهی درخشنده ای برق می زد.
و توده های موی سرش انباشته و پیچیده بود، استخوان ها و عضلاتی درشت و سطبر داشت و فاصله شانه و بازوهایش زیاد بود، مویی در هم پیچیده و محاسنی انبوده و کوتاه داشت. گردنش به مانند ابریقی نقره می درخشید و همچنانکه در زیبایی های صوری به پیغمبر می مانست، در اخلاق والایی که پیامبر به داشتن آن بر همه پیامبران برتری داشت شبیه جدش بود.

پیامبر می دید که فرزندش نمونه کوچکی از وجود خودش، در نیک خویی، و بلند مقامی و پاکی نفس است و به حق شایسته آن است که از شعاع نبوت پرتو گیرد و رهنمونی امت را پس از پدرش عهده دار گردد.
دیدگان نافذ پیامبر این حقیقت را از ماوراء عالم ماده می دید که آنچه برای او در اقیانوس حیات به موج آمده، حسن را هم تحقق همان بهره، مسلم خواهد بود. به همین جهت شعاع تربیت و عنایتش را بر این گرامی انعکاس می بخشید. و او را در پناه تربیت و مهر معنوی خویش قرار می داد. و از همان روز ولایت این توجه و عنایت بی دریغ خود را درباره حسن (ع) مبذول می داشت .
۲ در زمان پیغمبر (ص)
در حدود هشت سال از دوران طفولیت امام حسن (ع) در زمان حیات پیغمبر اکرم (ص) سپری می شد و او در این مدت از نظر روانشناسی بهترین موقع پرورش و رشد شخصیت طفل است تحت تعلیم و تربیت مستقیم رسول گرامی قرار گرفت و آن حضرت شخصیت عالی و روحانی نواده خود را پی ریزی فرمود.
پیغمبر اکرم (ص) حسنین (علیهما السلام) را فرزند خطاب می کرد و آنها نیز متقابلاً آنحضرت را پدر می خواندند، محبت و علاقه مفرطی که رسول اکرم (ص) به آنها داشت مولد عواملی چند به شرح زیر بود:

۱ اولاد ذکور آن حضرت همگی وفات کرده بودند و خداوند منّان به جای آنان حسنین (علیها السلام) را به پیغمبر (ص) عطاء فرموده بود در نتیجه مهر و علاقه ای که هر پدری به فرزند ذکور خود دارد در قلب پر عطوفت نبی گرامی نسبت به آن تجلّی نموده بود.

۲ آن دو بزرگوار پسران فاطمه (علیهما السلام) یگانه دختر بازمانده پیغمبر اکرم بودند و قدر و منزلت آن بانوی بزرگوار هم پیش پیامبر معلوم بود.
۳ علاوه بر ملاحظات بالا، حسنین (علیهما السلام) جزء پنج تن آل عبا بود و حائز مقام روحانی امامت و مشمول آیه مباهله و نظیر بودند و خداوند نیز آنان را دوست دارد.
۴ مهمتر از همه، فداکاری و جانفشانی بی سابقه هر یک از آنان در احیاء و ابقاء شریعت احمدی قابل مدح و تمجید است و هر کس و لو بیگانه از اسلام هم باشد از شنیدن حالات جانبازی آنان در خاطر خود نسبت به آن بزرگواران احساس محبت می نماید. در این صورت پیغمبر اکرم (ص) که قضایای زمان خلافت حسنین را با دوربین وحی و نبوت مشاهده نموده و مظلومیت آنان را به خاطر حفظ مبانی دینی برأی العین ملاحظه می فرمود و با توجه به رابطه قلبی و معنوی هم که با آنها داشت مسلّم است که بایستی بیش از همه کس آنها را دوست داشته باشد.

عده ای از اشخاص مغرض و نادان چه در زمان های گذشته و چه در عصرهای حاضر چنین پنداشته اند که حسنین و سایر ائمه معصومین (علیهم السلام) فقط اولاد علی (ع) بود و فرزند پیغمبر اکرم (ص)محسوب نمی شوند در صورتی که این تصوّر کاملاً باطل و بی منطق است زیرا:
اولاً خداوند در آیه مباهله آنها را پسران پبغمبر خوانده است همچنانکه فرماید:

‹‹فَمَنْ حاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلمِ فَقُلْ تعالوُا نَدْعُ أّبناءَ نا و أَبنائکُمْ وَ نِساءَ نا و نِسائکُمْ و أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبتَهِلْ فَنَجْعلْ لَعنَتَ اللهِ عَلیَ الکاذبَینَ››
ای پیامبر ما، پس هر کس با تو در مقام مجادله برآید (درباره عیسی علیه السلام) پس از آنکه به وحی خدا با احوال او آگاهی یافتی بگوئید بیائید ما و شما با فرزندان و زنان خود به مباهله (نفرین)، برخیزیم تا دروغگویان را به لعنت خدا گرفتار سازیم.
به شهادت تاریخ و به اتفاق کلیه مورخین رسول اکرم (ص) با حضرت امیر و حضرت زهرا و حسنین (علیهم السلام) برای مباهله نصارای نجران حاضر شدند. و ثانیاً خداوند درباره ذریّه و اولاد حضرت ابراهیم می فرماید:

‹‹ وَ وَهبْنا لَهُ أسحاقَ وَ یَعْقوبَ کُلاً هَدَیْنا وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبلُ وَ مِنْ ذُریتِهِ داوُدَ وَ سُلَیمانَ و وَ أیّوبَ وَ یُوسُفَ وَ موسی و هارونَ وَ کذلکَ نَجْزی المُحسنینَ وَ زَکَرِیّا و یَحیی و عیسی و اِلیاسَ کُلٌّ مِنَ الصّالِحینَ››
خداوند در این آیه حضرت عیسی را هم بر سایر پیامبران که نام برده از اولاد حضرت ابراهیم شمرده است درصورتی که عیسی کلمه الله است و پدری نداشته تا بوسیله آن به ابراهیم برسد. بناچار از ناحیه مادر از اولاد حضرت ابراهیم خواهد بود.

حال که عیسی با چندین پشت و در حدود دو هزار سال فاصله زمانی فرزند ابراهیم خوانده می شود، چگونه حسین (ع) که نواده پیغمبر اکرم (ص) بوده در زمان حیات آن حضرت هم وجود داشته اند فرزند پیغمبر خوانده نشود؟

ثانیاً: امروزه از نظر بیولوژی و جنین شماسی ثابت شده است که «اسپرماتوزوئید» (نطفه مرد) تا با «اوول» (نطفه زن) ترکیب نشود جنینی بوجود نخواهد آمد زیرا هیچ یک از آن دو به تنهایی قادر به ادامه حیات نیستند و برای اینکه بتوانند بر زندگی خود ادامه دهند لازم است که با یکدیگر درهم آمیزند و تبدیل به یک سلول واحد گردند. بنابراین وجود طفل متعلق به پدر و مادر است نه تنها به پدر و حتی از نظر قانون توارث خصوصیات روحی و اخلاقی مادر بیش از صفات پدر در حالات روانی و اخلاقی طفل مؤثر است و علت اینکه سرپرستی طفل را به عهده پدر گذاشته اند. از نظر ولایت و قیمومیتی است که پدر نسبت به طفل دارد والا در تولید و به جود آوردن کودک هیچ فرقی بین پدر و مادر نیست و رابطه کودک از نظر زیست

شناسی با هر یک از والدین خود به یک نسبت است. امام حسن (ع) در زمان جدش مورد لطف و نوازش آن بزرگوار بوده و رسول گرامی حسنین را غالب اوقات حتی در حضور مردم مورد ملاطفت قرار می داد تا همه بدانند که آنان دو ریحانه پیغمبرند و دوستی خاندان آن حضرت نیز به حکم آیه شریفه : ‹‹قُلْ لا اِسأَلُکُمْ عَلَیهِ اَجْراً‌ إلاّ المَوَدَهَ فی القُربی››

(ای پیغمبر بگو من از شما اجر رسالت نمیخواهم مگر درباره نزدیکان من محبت و دوستی کنید). بر همه امت فرض واجب است تا شاید پس از رحلت وی در حق آنان اگر هم به خرج ندهند لا اقل ظلم و ستم روا ندارند.

امام حسن (ع) در زمان حیات پیغمبر (ص) با اینکه طفل نوآموز بود مع الوصف موقع وعظ رسول گرامی در مسجد پای منبر می نشست و کلمات دُرر بار جد گرامیش را استماع نموده و حفظ می فرمود به طوریکه وقتی به منزل برمی گشت عیناً آن را به مادرش نقل می کرد. حضرت صدیقه کبری (علیها السلام) همان مطالب را به حضرت امیر بیان می نمود علی (ع) می پرسید از کجا وحی خدا را می دانی فاطمه (ع) اظهار می کرد از فرزندت حسن می شنوم.

روزی پدرش در گوشه خانه به طوری که فرزندش نبیند جهت استماع گفتار او پنهان شد چون کودک از راه رسید بنا به عادت معهود شروع به سخن گفتن نمود ولی کمی زبانش به لکنت افتاد و نتوانست بر سخن خود مسلط باشد مادرش فرمود چرا زبانت گرفت عرض کرد: ‹‹یا اُمّاهُ أظنُّ أَنَ کبیراً یَصْمَعُنی››. مادر جان گمان ی کنم بزرگی صدایم را می شنود، در آن موقع حضرت امیر (ع) دوید و فرزندش را درآغوش گرفت و بوسید.

۲-۳ در زمان علی(ع)
پس از رحلت پیغمبر اکرم (ص) برخلاف دستور قرآن و علیرغم وصیّت آن حضرت نه تنها درباره خاندان او محبّت و دوستی ننموده اند بلکه با ایجاد بلوا در سقیفه دودمان نبوّت را مورد اهانت و ستم قرار داده و منصب خلافت الهیّه را که از جانب خداوند بوسیله نبی اکرم (ص) در غدیر خم برای وجود نازنین علی (ع) تعیین و ابلاغ گردیده بود به ناحق تصاحب کرده و با یگانه یادگار آن حضرت که دختر والا گهرش بود بدرفتاری نمودند.

مشاهده این ناملایمات در روحیه اطفال آن خانواده من جمله حسن (ع) نیز خواه نا خواه مؤثر بوده و آنان را محزون و اندوهناک می نموده است.
بنابراین با رحلت رسول خدا (ص) نور دیدگان فاطمه (ع) از محبّت و علاقه جدّ بزرگوارش محروم مانده و به دامن پر عطوفت مادر پناه بردند. اما طولی نکشید که آن یگانه مظهر عفّت و کانون عصمّت نیز در اثر تألمات وحی شدیداً بیمار و بالاخره به پدر بزرگوارش ملحق گردید.
در چنین موقعی فقط وجود امیر مؤمنان بود که امام حسن (ع) و اولاد دیگر فاطمه (ع) را در پناه مهر و محبّت خود داشت و آنان را بعدها هم به فرزندان دیگرش مقدم شمرده و حسنین (ع) را فرزندان پیغمبر می خواند.

خلفای غاصب برای جلب توجه مهاجرین و انصار هم که بود نسبت به حسنین (ع) اظهار مودّت نموده و از بیت المال نیز سهمی به آنان می دادند چنانکه عمر روزی به هریک از آن دو ده هزار درهم داد و به پسر خود عبدالله هزار درهم بخشید پسرش گفت: با اینکه سابقه مرا در اسلام می دانی چرا این دو را بر من ترجیح می دهی؟ و خیال می کرد که با این منطق پدرش را قانع ساخته و عاطفه پدرانه او را تحریک کرده است ولی فراموش نموده بود که پدرش روی چه حسابی چنین عملی را داده است از این رو عمر با حالت تندی و خم به پسرش گفت: وای بر تو، تو مانند جدّ آنها جدی و مانند پدرشان پدری و مثل مادرشان مادری و نظیر جده آنها جده ای و مانند دائی آنها دائی و مثل خاله آنها خاله ای و چون عموی آنها عموئی و نظیر عمه شان عمه ای برای من بیاور تا من تو را نیز در ردیف آنان حساب کنم. مگر نمی دانی که جدّ آنها رسول الله (ص) و پدرشان علی (ع) و مادرشان فاطمه (ع) و جده شان خدیجه و دائی شان ابراهیم و خاله شان زینب و رقیه و ام الکلثوم و عمویشان جعفر بن ابیطالب ابن هانی دختر ابیطالب است.
امام حسن (ع) که فرزند بزرگتر پدرش بوده و پس از شهادت وی نیز مقام امامت برای او بود مورد توجه و تربیت علی (ع) قرار گرفت. در دوران خلافت علی (ع) نیز در جنگ های جمل و صفین و نهروان شرکت داشت و خدمات نظامی ارزنده ای انجام می داد.

حوادث و انقلابات روزگار در زمان جوانی او یعنی در فاصله بین رحلت جدش تا شهادت پدرش که مدت ۳۰ سال به طول انجامید و موجب آزردگی و تجربه او شده در طول این مدت همراه پدرش از ستمدیدگان حمایت می کرد و از بیدادگران انتقاد می نمود.
۲-۴ نسبت شریف امام حسن مجتبی (ع)
نسبت شریف کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی (ع) بدین قرار است:

‹‹حسن بن علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بن مره کعب بن لوی بن غالب بن فهربن مالک بن خضر بن کنانه بن خزیمه بن مدرکه بن الیاس بن مضربن نزار بن معد بن عدنان.
از پیامبر اکرم روایت شده است: ‹‹ اِذا بَلَغَ نَسَبی إلی عدنان فَامسکوا ›› «هر گاه نسب من به عدنان رسید، در آن توقف کنید و فراتر نروید.»
امام حسن مجتبی (ع) با ۲۹ واسطه به حضرت اسماعیل (ع) فرزند ابراهیم خلیل الرحمن (ع) می رسد. اما نسبت مادری حسن مجّتبی (ع) به واسطه مادرش فاطمه زهرا (علیها السلام) بنت رسول خدا (ص) به عبدالمطلب و در نهایت همانند نصب پدری اش به عدنان و سرانجام به حضرت اسماعیل (ع) می رسد.

بنابراین نَسَب امام حسن مجّتبی (ع) از طرف پدر با یک واسطه و از طرف مادر با دو واسطه به عبدالمطلب بن هاشم منتهی می گردد.
پیامبر اسلام (ص)، دو سبطش حسن و حسین را پسران خود می خواند و خداوند متعال در آیه مباهله آن دو را پسران پیامبر (ص) خوانده است .
۲-۵-۱ والدین پاک سرشت امام حسن (ع)
در اینجا اشاره ای کوتاه به زندگی و شخصیت پدر ارجمند و مادر گرامی امام حسن (ع) می کنیم.

۲-۵-۲ پدر ارجمند امام حسن مجّتبی (ع)
امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (ع)، پدر ارجمند امام حسن مجّتبی (ع) است.
حضرت علی (ع) در سیزده رجب سال ۳۰ عام الفیل (ده سال پیش از بعثت پیامبر (ص) در داخل خانه خدا ] کعبه[ از مادری پاک و عفیف، چون فاطمه بنت اسد دیده به جهان گشود. پدرش ابوطالب بن عبدالمطلب و مادرش فاطمه بنت اسد بن هاشم می باشند. فرزندان ابوطالب، از جمله حضرت علی (ع) نخستین هاشمی زاده ای بودند که از پدر هاشمی نسب تولد یافتند.
ابوطالب به مانند پدر و نیاکان خود، از موحدان و پیروان دین حنیف ابراهیم (ع) از هرگونه شرک و بت پرستی دور بود. وی که جانشین پدرش عبدالمطلب شده بود، بنا به وصیت وی، قیمومیت وکفالت پیامبر (ص) از دوران خردسالی اش برعهده گرفت و از وی به مانند فرزندان خود، بلکه بهتر از فرزندان خویش نگه داری و سرپرستی کرد.
ابوطالب و همسرش فاطمه بنت اسد، بیش از چهل سال، حضرت محمد (ص) را چون نگینی در میان گرفته و از او محافظت کرده و جای خالی پدر و مادرش را پر کردند.
پس از بعثت پیامبر اسلام (ص) خانواده ابوطالب نخستین کسانی بودند که به آن حضرت ایمان و از او جانانه دفاع کردند و در این راه، سختی ها و فشارهای زیادی متحمل شدند. حضرت محمد (ص) در هر سال حدود یک ماه در «غار حرا» به نیایش عبادت می پرداخت و در این مدت، علی (ع) را رابط وی و همسرش خدیجه کبری (علیها السلام) و تنها انیس آن حضرت در آن غار بود.

هنگامیکه حضرت محمد (ص) به پیامبری برگزیده شد، خدیجه کبری (علیها السلام) نخستین زن و حضرت علی (ع) نخستین مردی بودند که به آن حضرت ایمان آوردند.
از همان آغاز که جز خدیجه کبری (علیها السلام) و علی (ع) کسی بر پیامبر ایمان نیاورده بود، علی (ع) به عنوان وصّی و جانشین پیامبر خدا (ص) معرفی و منصوب شد. این رویداد، یک امر احساسی و عاطفی نبود، بلکه فرمان الهی بود که از طریق پیامبرش حضرت محمد (ص) به همگان ابلاغ گردید.

از این تاریخ، مسئولیت اجتماعی امام علی (ع) در برابر اسلام و پیامبر اکرم (ص) سنگینتر شد و بدین جهت، احساس وظیفه بیشتری می کرد.
اوج ایثارگری اش نسبت به پیامبر (ص) در مکه معظمه، رویداد لیله المبیت بود، که حضرت علی (ع) در آن شب در بستر پیامبر خوابید و نقشه شوم سران را نقش بر آب کرد.
پایه های حکومت اسلامی در مدینه منوره با رهبری های پیامبر (ص) پایه ریز شد ولی نقشه سازنده و نگه دارنده علی (ع) در این نظام نوبنیاد حساس تعیین کننده بود.
سرانجام، پیامبر اسلام (ص) در آخرین ماه سال دهم هجری دقیقاً هفتاد روز پیش از رحلت خویش. علی (ع) را در بازگشت از سفر حجه الوداع، در سرزمین عزیز، به ولایت و جانشینی خودش منصوب کرد و از همه حاجیان و مسلمانان زائر، برای وی بیعت گرفت.

امام پس از رحلت جان سوز پیامبر اسلام (ص) و در حالی که علی (ع) با تعدادی از بستگان و فامیلان رسول خدا (ص) به تغسیل و تجهیز پاک و نورانی آن حضرت پرداخته بود، گروهی از مهاجران و انصار در مکانی به نام «سقیفه بی ساعده» گرد هم آمده و جای علی (ع)، فرد دیگری را به خلافت برگزیدند و از سایر مسلمانان، با اجبار و یا به اکراه بیعت ستانده و حق مسلّم آن حضرت را نادیده گرفتند.
اما در دوران خلافت خلیفه سوم، مسلمانان به تنگ آمده و با مهاجرت بسیاری از انقلابیون و مبارزان ضد تبعیض به مدینه منوره و محاصره در دارالخلیفه، کشمکش آنان با خلیفه سوم و اعوان و انصار و بالا گرفتن و سرانجام خلیفه سوم (عثمان بن عفان) به دست معترضان کشته شد.
در این زمان بود که حضرت علی (ع) از جانب مردم به خلافت رسید. و آن حضرت در روز جمعه ۲۵ ذی الحجه، سال ۳۵ قمری، رسماً زمام خلافت را به دست با کفایت خود گرفت. اجرای عدالت اجتماعی یکی از اصول حکومتی آنحضرت بود و تا آخر عمر به آن پای بند و بر آن اصرار می ورزید.

در آغاز، جنگ جمل، سپس جنگ صفین و در نهایت جنگ نهراوان، ره آورد دسیسه های منتقدان و چپاول گرا بود. که توان تحمل عدالت آن حضرت را نداشته و از روی بی خردی، جهالت و عصبیت خود، باعث جنگ و جدال در میان امت اسلام و آزار و اذیت خلیفه به حق مسلمین می شدند.
و سرانجام حضرت علی (ع) بدست عبدالرحمن بن ملجم مرادی، در شب نوزده ماه مبارک رمضان سال چهل هجری در مسجد کوفه، ضربت خورد و در شب ۲۱ ماه رمضان به شهادت رسیدند.
حضرت علی (ع) فرزند بزرگش امام حسن مجتبی (ع) را به جانشینی خویش و فرزند دومش امام حسین (ع) را به جانشینی امام حسن مجتبی (ع) برگزید.
۲-۵-۳ مادر گرامی امام حسن مجتبی (علیه السلام)

حضرت فاطمه زهرا (علیه السلام) آخرین دختر رسول خدا (ص) مادر گرامی امام حسن مجتبی (ع) است. این بانوی شریف در بیستم جمادی الآخره، سال پنجم بعثت در مکه معظمه از سرور بانوان قریش، حضرت خدیجه کبری (علیه السلام) ویژه به جهان گشود و سراسر عالم هستی را با انوار الهی خویش جلوه گر تابناک نمود.
حضرت فاطمه (علیها السلام) در دامان مهر انگیز مادرش خدیجه کبری (علیها السلام) و پدر والامقام خود حضرت محمد مصطفی (ص) مراحل رشد و ترقی را پشت سرگذاشت و به عنوان آخرین دختر رسول خدا (ص) که پس از بعثت دیده به جهان گشوده بود، از تربیت الهی و نبوی ویژه ای برخوردار گردیده، بدین جهت، مقام ومنزلت ویژه ای در میان کودکان بنی هاشم و سایر بانوان قریش به دست آورد.

آن حضرت از کودکی شاهد خشونت و بدرفتاری قریش و مشرکان مکه با پیامبر (ص) بود. هنوز دو سال از عمر شریفش نگذشته بود که همراه پدر، مادر و بنی هاشم مجبور به زندگی در شعب ابوطالب شد و سه سال در محاصره اقتصادی، اجتماعی و نظامی قریش قرار گرفت.

پس از بازگشت از شعب ابی طالب هنوز مدت کوتاهی نگذشته بود که مادر گرامی اش حضرت خدیجه (علیها السلام)، در سن پنج سالگی از دست داد.
بیش از هشت بهار از زندگی فاطمه زهرا (علیها السلام) نگذشته بود که ماجرای مهاجرت سرنوشت ساز پیامبر خدا (ص) و سایر مسلمانان از مکه به یثرب (مدینه) به وقوع پیوست.
حضرت زهرا (علیها السلام) در نه سالگی، از جهت جسمی و روحی به رشد و کمال رسیده و سرآمد دوشیزگان هم سال خویش و حتی تمامی زنان مدینه قرار گرفت.
حضرت زهرا به روایتی در ۲۱ محرم سال سوم و به روایتی دیگر در سال دوم قمری با حضرت (علی) ازدواج کرد. آغاز زندگی مشترک حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (علیها السلام) به سبب بروز جنگ های پی در پی و حضور علی (ع) در اکثر آن نبردها و وضعیت نامناسب اقتصادی و معیشتی مسلمانان در مدینه، همراه با سختی ها و دشواری های فراوانی بود. مقام و منزلت فاطمه زهرا (علیها السلام) به آن درجه در رتبه ای رسید، که پیامبر خدا (ص) در شأن او فرمود:
‹‹یا فاطِمه! إِنَّ اللهَ- عَزوَجَلْ- یَغضِبُ لِغَضبِکَ وَ یرضی لِرضاکَ››

«ای فاطمه! خداوند سبحان به سبب خشم تو به خشم می آید و با خرسندی و شادمانی تو، خرسند و شادمان می گردد.»
هنوز هجده بهار از زندگی با برکت آن حضرت نگذشته بود که با رحلت جان سوز پدر مواجه شد. حضرت زهرا (علیها السلام) در عزای پدر مهربان، غیر از تحمل مصیبت رحلت پدر و سوگواری جگر خراش آن حضرت از سوی برخی صحابه رسول خدا (ص) که پس از رحلت آن حضرت به مقام و منصب رسیده بودند، نامهربانی ها و ناملایمات فراوانی دید و از این بابت بیمار شد و بیماری اش چهار روز ادامه یافت و هر چه به پایان زندگی عزت مند خویش نزدیکتر می شد، بیماری اش شدت می گرفت.آن حضرت بنا به قولی ۷۵ روز و بنا به قولی دیگر ۹۵ روز پس از رحلت پیامبر (ص) بیشتر زندگی نکرد و سرانجام در هیجده سالگی، به شهادت رسید.

حضرت علی (ع) براساس سفارش فاطمه زهرا (علیها السلام) بدن مطهرش را شبانه با کمک اسماء بنت حمیس، غسل و کفن نمود و در تاریکی شب به دور از دید اغیار، در جایی مقدس دفنش کرد، که آن مکان هنوز هم نامعلوم است.

فصل سوم
مکارم اخلاق امام حسن (ع) و شهادتش
۳-۱ صبر و حلم
۳-۲ سخاوت و احسان

۳-۳ فصاحت و بلاغت
۳-۴ هیبت و شکوه
۳-۵ پارسایی و عبادت
۳-۶ شهامت و شجاعت
۳-۷ دانش امام حسن(ع)

۳-۸-۱ امام حسن(ع) در قرآن کریم
۳-۸-۲ آیه تطهیر
۳-۸-۳ آیه مودت
۳-۸-۴ آیه مباهله
۳-۸-۵ سوره هل أتی
۳-۹کنیه و لقب های امام حسن(ع)
۳-۱۰ اولاد امام حسن(ع)
۳-۱۱ زوجات آن حضرت

۳-۱۲ اصحاب و روات
۳-۱۳-۱ شهادت امام حسن(ع)
۳-۱۳-۲ معاویه و چالش های فراروی
۳-۱۳-۳ جنایتی هولناک
۳-۱۳-۴ واپسین روزها
۳-۱۴ گلچینی از معجزات امام حسن مجتبی(ع)

۳-۱ صبر و حلم
صبر و حلم در برابر مشکلات و ناملایمان از صفات ستوده و فضایل اخلاقی است که صاحب آن مورد بحث خداوند سبحان است همچنان که می فرماید: ‹‹ إنَّ اللهَ یًحِبُّ الصابرینَ››
مشهورترین صفات امام حسن (ع) حلم و بردباری آن حضرت است که جمله اَلحلیمُ الحسنیه (در دعای دوازده امام خواجه نصیرالدین طوسی) به نام گرامی او ثبت شده است.
آن حضرت به حدّی حلیم و صبور بود که حتی دشمنانش نیز او را بدین سجیّه اخلاقی ستود اند. چنانکه مروان بن حکم در موقع رحلت آن بزرگوار در تشییع جنازه او شرکت کرد، حضرت حسین (ع) به مروان فرمود موقعیکه برادرم زنده بود تو همه نوع آزار و اذیّت درباره او روا داشتی ولی حالا برای تشیع جنازه او حاضر شده و گریه می کنی مروان با اشاره به یکی از کوههای مدینه گفت: من هرچه کردم به کسی کردم که حلمش از این کوه بیشتر بود

ابن شهر آشوب می نویسد یکی از اهالی شام که تحت تأثیر دروغ ها و تهمت های معاویه قرار گرفته بود به مدینه آمده و دید امام مجتبی (ع) سواره می رود. آن مرد شروع به سبّ و لعن امام نمود امام حسن (ع) چیزی نفرمود تا آن مرد ساکت شد آنگاه چند قدم به طرف آن مرد رفت و با چهره باز و لبی خندان او را سلام داد و فرمود: ای شیخ گمان می کنم غریب هستی و شاید برای تو شبه ای رخ داده است اگر با ما کاری داری قبول می کنیم، اگر چیزی خواهی عطا کنیم، اگر گرسنه ای ترا سیر کنیم و ;
مرد شامی که انتظار عکس العمل اهانت های خود را از جانب امام داشت از شنیدن این سخنان شرمنده شد و بی اختیار گریست و گفت : ‹‹أَشهَدُ إّنَکَ خَلیفَهُ اللهِ فی اَرضِهِ- اللهُ اَعْلَمُ حیثُ یَجْعلُ رِسالَتُهَ››.

تو و پدرت در نزد من آنگونه که معاویه معرفی کرده بود مبغوض ترین مردم بودید ولی اکنون محبوبترین آنها هستید و مهمان حضرت شد و از معتقدین به ان بزرگوار گردید.
با اینکه امام حسن مجتبی (ع) می دانست که همسرش جعده بنت اشعث به وی زهر خورانیده و او را مسموم کرده است. با این حال هیچ گاه نام وی را بر زبان جاری نساخت و امر او را به خدا واگذاشت و در برابر اصرار و تأکید فامیلان و دوستان که می گفتند عامل جنایت را معرفی کن، بردباری می نمود و می فرمود: ‹‹ اللهُ اشدُ نقمَهً إنَ کانَ الذی اظنُّ و إلاّ فلا یَقتُلُ بی و للهُ بریء .

از همه مهمتر اینکه معاویه و طرفدارانش در منابر نسبت به او و پدرش ناسزا گفته و لعن میکردند و آن حضرت به خاطر حفظ دین تحمل نموده و حِلم می ورزید ولی د مواقع مقتضی هم آنان را چنان پاسخ می داد که از خجالت سر به پیش افکنده و درمانده می شدند و این گفتگوها اغلب به صورت مناظرات صورت می گرفت .
۳-۲ سخاوت و احسان

جود و سخاء از قلب پاک و طبع کریم سرچشمه می گیرد و از فضایل نفسانی حکایت می کند. امام حسن (ع) در احسان و بخشندگی به مستمندان مشهور و بی نظیر بود و از داستان های زیادی در کتب تاریخ از جود و احسان او نوشته شده است.

مردی مستمند حاجت خود را نزد او آورد آن حضرت به او گفت حاجتت را بنویس و به ما بده و چون نامه او را خواند دو برابر خواسته اش را به او بخشید یکی از حاضرین به او گفت: یَابْنَ رسولِ اللهِ! این نامه چقدر برای او پرخیر و برکت بود، فرمود آن برای ما بیشتر بود ما را از اهل نیکی ساخت مگر نمیدانی که جود ناخواسته بخشیدن است و آنچه پس از خواستن داده می شود بهاء ناچیزی است که در برابر تقاضای حاجت دست رد به سینه او خواهی زد یا شادی قبول به او خواهی بخشید و اکنون با تن لرزان و دل پر طپش نزد تو آمده ام آنگاه اگر تو فقط بقدر خواسته اش به او ببخشی در برابر آبروئی که نزد تو ریخته بهای اندکی به او داده ای.

سخاوت راستین، آن بخشندگی اصیل و بی پیرایه ای است که تنها برای خیر و احسان و کمک بی ریای به مردم انجام پذیرد و هرگز آلوده به خواسته های ننگین شخص و ارضاء حس شهرت طلبی و مقام پرستی نگردد. چنین سخاوت پاک و زیبا و مقدس در وجود حضرت حسن به اعلاء درجه درخشندگی تجلی می کرد تا به آن حدّ که او را «کریم اهل بیت» می گفتند و او این بزرگواری و مکرمت را از جد اعلاء و گذشتگان پاک نهاد و خاندان بخشنده خویش دریافته بود.
امام حسن (ع) بر میزان این بخشندگی افزود و برنیاکان پاک نهادش در بخشایش پیشی گرفت. او برای پول و ثروت ارزش قائل نبود مگر با آن گرسنه ای را سیر کند، یا برهنه ای را بپوشاند.
۳-۳ فصاحت و بلاغت
سه صفات درخشان و امتیازات بی نظیر و کمالها و برتریها در وجود امام (ع) تمثیل و تجسم داشت و بر ذات ارزنده اش تجاوز می کرد و از جمله این صفات، فصاحت و بلاغت او در گفتار بود.
امام از ورزیده ترین بلیغات در سخن و رعایت مناسبت در بیان بود و گفتارش ایجاز و اعجاز داشت و باید همچنین باشد، زیرا او بر دوره خاندان سخنوری و کانون فصاحت را اعجاز کلام بود.
جدش رسول خدا، فصیحترین عنصر عرب و پدرش علی (ع) پیشوای بلیغان و سردار سخنوران بود و حسن (ع) در گفتار بلیغ و رسا از آنان ارث می برد و از او سخنانی به یادگار مانده که گویی آن میراث گرانبها و متضمن حکومت های عالی و اصول آداب اجتماعی و راهنمایی و اندرزی جاودانی است.

این سخنان آموزنده و ارزنده به زیبایی کلام ترصیع یافته و مفاهیمی پس عمیق و حکیمانه را در بر دارد. امام حسن (ع) نیز مانند پدرش دارای خطبه ها و کلماتی است که معانی دقیق و عالی را در قالب الفاظ کوتاه و رسا ریخته و بیاناتش مشحون از حقایق دینی و نکات اخلاقی و اجتماعی است زیرا او کلام خدا را شنیده و حفظ کرده و تا زمان هفت سالگی جدّش را که افصح عرب بود شنیده و سخنان پدرش را که فصاحت قریش از سنّت او است استماع کرده بود و این مسأله مورد تصدیق و گواهی مخالفین وی نیز می باشد، چنانکه معاویه به اطرافیانش گفت درباره هیچ کس به قدر حسن (ع) این احساس را نداشته ام که وقتی سخن می گوید ادامه گفتار او را دوست دارم اینها مردمی هستند که سخن گفتن به آنان الهام شده فصاحت گفتار آن بزرگوار از سخنان و خطبه ها و مناظرات و مفاخراتی که در حضور سران بنی امیه فرموده است آشکار است.

باری امام حسن (ع) در فصاحت و بلاغتِ کلام وارث امام علی (ع) بود که به قول ابن ابی الحدید کلمات و لغات مانند افراد لشکر در برابرش خاضع و آماده بودند.
معاویه درمجلسی به امام حسن (ع) گفت خداوند در قرآن فرموده ‹‹لا رَطْبٍ و لا یابِسٍ إلا فی کتابٍ مُبینٍ ›› هیچ تر و خشکی مگر اینکه در کتابی که واضح و آشکار است وجود دارد، پس چرا درباره ریش من و تو در قرآن چیزی نیست؟ (ریش معاویه کوسه و کم پشت ولی محاسن مبارک امام انبوه و با طراوت بود) حضرت این آیه را تلاوه فرمود:
‹‹وَ الْبَلَدُ الطَّیبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ باذْنِ ربّهِ وَ الَّذی خَبُثَ لا یَخْرُجُ اِلاّ نَکِداً ›› ( زمین پاکیزه گیاهش به اذن پروردگارش خارج می وشد ولی زمنی که ناپاک باشد از آن جز چیزی اندک و بیفایده خارج نمی شود) معاویه از شنیدن آن در نزد مجلسیان سخت خجل گردید .
و در ذیل به چند نمونه از سخنان بلیغ امام حسن (ع) اشاره می شود:
‹‹غَسْلُ الْیَدَیْنِ قَبلَ الْطَّعامِ یُنفی الْفَقَرَ وَ بَعْدَهُ یُنْفی السَهمَ ››

شستن دست ها پیش از غذا موجب دفع فقر و پس از آن سبب رفع غم و اندوه است.
‹‹هَلاکُ الْناس فی ثلاثٍ : اَلْکِبْرِ- اَلْحِرصِ- اَلْحَسَد.
سه چیز موجب هلاکت مردم است: کبر- آز- رشک.
الفُرْصَهُ سَریعَهُ الْفوتِ بَطیئَهُ الْعَوْدِ .
فرصت زودگذر و دیر برگرد است.
‹‹حُسْنُ الْسّؤُال نِصْفُ الْعِلْمِ››
پرسش نیکو نیمی از دانش است.

‹‹وَ اخْشوا اللهَ بالتَقْوی و تَقَرَّبُوا اِلیَ اللهِ بالْطاعَهِ فَإنّهُ قَریبٌ مُجیبٌ ››
از نظر تقوی از خدا بترسید و بوسیله طاعت به خدا نزدیکی جوئید زیرا که او (به بندگانش) نزدیک و جوابگوست. امام حسن (ع) دارای خطبه هایی است که در هر یک رموز فصاحت و بلاغت به نحو احسن و کامل منظور شده و سخنان منظومی هم بدان حضرت نسبت داده اند.
همچنین کلمات قصار و حکیمانه زیادی آن جناب به یادگار مانده است که در تُحَفُ العفول و سایر کتاب ها درج گردیده است.
۳-۴ هیبت و شکوه

شخصیت ممتاز امام شایسته آن بود که چشم های مردم را از هیبَتْ ِ خویش پر کند و هیمنه اش برجان چیره گردد، زیرا شخصیت پیامبر در وجود او تمثل و تجلی داشت و جلال و شکوه پیامبری در چهره اش نمایان بود و چنانکه «واصل بن عطاء » درباره وقار امام و شخصیت و جلالش می گوید: حسن (ع) چهره انبیاء و فروغ بزرگان داشت. «ابن زبیر، گفت: مادران فرزندی چون حسن در هیبت و بلند پایگی نزاده اند.

شخصیتش آنقدر ممتاز بود که چون بر در خانه اش فرشی می انداختند ومی نشست، عابران به احترام و تجلیل موقعیتش از رفتن باز می ماندند و در برابرش می نشستند به طوری که انبوه جمعیت پر می شد و امام به ناچار باز می گشت .

از خصوصیات اخلاقی امام حسن (ع) این بود که با وجود حلم و تواضعی که داشت در عین حال دارای هیبت و قاری بود که کمتر کسی می توانست در چشم او نگاه کند.
سطوت و عظمت او هر بیننده را مرعوب می ساخت و این میراث جدّ بزرگوارش بود که هر کس بخدمتش تشرف حاصل می کرد مفتون و مجذوب او می شد .
آن حضرت به دلیل قرار داشتن در کانون سه عنصر الهی. یعنی: نبوّت، امامت و خلافت، از هیبت و شکوه بزرگی برخوردار بود. همه مردم، اعم از دوستان و مخالفان اهل بیت (علیهم السلام) برای او، احترام ویژه ای قائل و از او به نیکی یاد می کردند.

بعضی از نابکاران عرب که شکوه و بزرگی امام را می نگریستند، می گفتند این عظمتی است که تو داری.
امام می فرمود: بلکه عزتست و آنگاه این آیه تلاوت می کرد که: «عزت از خدا و پیامبرش و مؤمنان است» و این عزت و هیبت حسن (ع) جلوه ای از شکوه پیامبر و عزت و بزرگواری او بود .
۳-۵ پارسائی و عبادت
امام حسن (ع) از روزی که دیده به جهان گشود در خانواده ای بزرگ شد که عبادت و پارسائی در وجود آنان عجین شده بود.
جدش پیغمبر اکرم (ص) از کثرت عبادت خود را به رنج و تَعب انداخت تا اینکه خداوند فرمود: ‹‹طه ما اَنْزَلْنا علیکَ القرآنَ یَتشقی ›› ای پیغمبر گرامی- ما قرآن را به تو نازل نکردیم تا خودت را از فرط عبادت بزحمت و مشقت اندازی.
همچنی پدر گرامیش مولای پرهیزگاران و سرور پارسایان بود و تمام دقایق زندگی او در هر حالتی که بود عبادت شمرده می شد. مادرش صدیقه کبری در اثر عبادت و شب زنده داری نحیف و رنجور گردیده و به علت کثرت قیام در نماز پاهای مبارکش متورم بود.
مسلماً طفلی که در چنین محیط پاکی تحت نظر چنان مربیانی پرورش یافته باشد اینگونه صفات را حائز خواهد بود. هنگامی که امام حسن (ع) وضو می گرفت بر بدن نازنینش زعشه مستولی می شده و رنگ چهره اش دگرگون شده و تمام وجودش به لرزه می افتاد و چون به در مسجد می رسید می گفت:
‹‹اِلی ضَیْفُکَ بِبابکِ یا مُحسنُ اتاکَ المسیءُ فَتَجاوَز عَنْ قبیحِ ما عِنْدی بجمیلِ ما عندکَ یا کریم››
خدای من مهمانت به درگاه تو آمده است ای احسان کننده بنده گنهکارت بدرگاه تو ایستاده است ای خدای کریم تو از زشتیهای من به زیبایی های خود درگذر.
در زهد و پارسایی به پایه ای بود که ابن بابویه کتابی به نام زهد الحسن نوشته است .
عبدالله بن عبید بن عمیر گفت: لقد حجَ الحسن بن علی (علیه السلام) ‹‹خمساً و عشرین حجه ما شیاً و انّ النَّجائب لتقادمعه ››.
یعنی امام حسن بن علی (ع) بیست و پنج بار پیاده حج به جای آورد و بزرگان و نجبای مدینه نیز وی را همراهی می کردند ] به احترام او پیاده می رفتند[ .
گاهی برخی از مسلمانان از آن حضرت درباره علّت پیاده رفتنش می پرسیدند و آن حضرت در پاسخشان می فرمود: ‹‹اِنّی لأَستحی مِنْ ربّی أَنْ اَلقاهَ و لَمْ اَمْش اِلی بیتهِ ››
یعنی: من شرم می کنم از اینکه پروردگارم و را املاقات کنم ولی پیاده به سوی او نشتابم.
هر شب سوره کهف را تلاوت می کرد و پس از انجام فریضه صبح تا طلوع آفتای با کسی حرف نمی زد و مشغول ذکر و تلاوت قرآن بود.
موقع تلاوت قرآن به آیه ای که خطاب به مؤمنین بود ‹‹یا ایُّها الَّذینَ امَنوا›› می رسید عرض می کرد لَبیکَ همچنین در موقع احرام و تلبیه بدنش می لزرید و زبانش یارای گفتن تلبیه نداشت و می فرمود: می ترسم بگویم لَبیکَ جواب آید لا لَبیکَ و لا سَعْدَیکَ .
۳-۶ شهامت و شجاعت
صفت شجاعت یکی از فضائل نفسانی است و از قوت قلب و نیروی ایمان مایه می گیرد و به صورت شجاعت ادبی رزمی بروز می کند.
شهامت و شجاعت امام حسن (ع) از احتیاجات و مفاخراتش معلوم است و در دوران حیات خود غالب اوقات درمحاربات اسلامی شرکت داشته است، مَعَ الوَصف عده ای کوتاه فکر و بی اطلاع به علت اینکه او با معاویه صلح نموده است، او را از صحنه پیکار و میدان کارزار خارج نموده اند در حالی که شرکت او در جنگ های اسلامی که مورد تأیید کلیه مورخین است خود گواه شجاعت اوست.
امام حسن (ع) در فتح از ایران (گیلان و مازندران) و همچنین در تسخیر شام و آفریقا سمت فرمانده ای عده ها را داشت و موقع قتل عثمان نیز در مقابل شورشگران با کمال خونسردی و شهامت به دستور علی (ع) از عثمان دفاع نمود.

او فرزند همان علی شیر بیشه شجاعت است، که در زمان خلافت پدرش در جنگ های جمل و صفین و نهروان شرکت داشت و رموز فنون جنگ را تحت نظر مستقیم پدرش فراگرفته بود. معمولاً درجنگ های آن روز تا پرچم سپاهی در اهتزاز بود افراد آن با تمام قوای موجود با مخالفین خود می جنگیدند و تا پرچمشان سقوط و واژگون نمی گردید دست از پیکار برنمی داشتند، بدین جهت پرچمدار از اشخاص قوی البنیه و دلیر انتخاب می کردند.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.