مقاله کاخ آشور – اشکانیان
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله کاخ آشور – اشکانیان دارای ۱۱۱ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله کاخ آشور – اشکانیان کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله کاخ آشور – اشکانیان،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله کاخ آشور – اشکانیان :
کاخ آشور – اشکانیان
اشکانیان
در شما خاوری ایران که اینک کشورهای آسیای میانه قرار دارند، قومی دیگری به نام پارتیان معماری کاملاً متفاوتی را تکوین بخشید. پارتیان با حرکت به سوی باختر، مقدار زیادی از قلمرو سلوکیان را تسخیر کردند، ولی برای مدتی هر دو شاهنشاهی وجود داشت. معماری پارتیان، با ترکیب عناصر یونانی و ایرانی شیوه جدید و بینظیری را در معماری بوجود آورد و با تجدید حیات مجدد به ویژگیهای نمادی طرح ایرانی پرداخت.
دو ارکان مهم پارتیان در زمینه معماری، یکی دستیابی به گنبد روی گوشواره و دیگری، تکوین ایوان طاقدار است که هر دو رشد معماری ایرانی در دورههای واپسین، نقش حیاتی داشت. متاسفانه از این آثار، چندان چیزی سالم باقی نمانده و اغلب بناهای قابل مطالعه، در بیرون از خاک اصلی ایران واقع است، یعنی در بینالنهرین و قسمت شمال شرقی. این امر، سرعت گسترش نیروی پارتیان را در سراسر فلات ایران نشان میدهد. با این که، هنر پارتی در حدود سال ۲۵۰ ق.م شناخته شده است، با این همه در واقع از زمان پادشاهی مهرداد دوم از سلسله اشکانی در سال ۱۲۳ ق.م معلومات ما درباره معماری گسترده پارتی شکل میگیرد. از ویرانههای کاخ بزرگ مربوط به سده دوم میلادی در الحضر (عرق کنونی)، اگر هم نخستین نوآوریهای پارتی را نتوان دید، ولی آنقدر رد پا و نشانه هست که بتوانیم استعدادهای پارتی را بازشناسیم.
کاخ آشور، که یکی از بناهای اشکانی مربوط به قرن اول میلادی است، با اضافاتی از قرن سوم، بازهم نقشه جالبتری را دست کم از لحاظ پیشرفتهای بعدی ایرانیان، ارائه میدهد. در آن نخستین نمونه چهار ایوان را میبینیم که به یک حیاط چهارگوش مرکزی مشرف است. این طرح با تغییرات اندکی، همان نقشه چهار ایوان است که شالوده مسجدها، مدرسهها و کاروانسراهای ایرانی را در قرون بعد تشکیل میدهد.
ارشک شاه و سلسله اشکانیان
در زمان سلوکیان در اوایل قرن دوم پیش از میلاد وقتی امپراتور روم ضربت مهکمی به پادشاهان سلوکی در غذب وارد ساختند وعامل اصلی انحطاط یونانیان گردیدند در شرق نیز پارت ها علیه قدرت سلوکیها قد علم کردن سلو کوس دوم در صدد بر امد تا پارت ها را سرکوب کند چون سپاه سلوکوس به سرزمین پارت رسیدارشک با سواران خویش به شیوه اشکانیان به سوی دشت ها عقب نشیست تا نیروی دشمن راخسته وپراکنده کند چون سپاهیان سلوکوس متفرق شدن.سپاهیان ایران فرصت یافت تا با جنگ وگریز به ضربات بسیاری وارد آورند
سرانجام سلوکوس این نبربی نتیجه راواگذاشت ودر پی خبرهای ناگواری که از غرب به اورسیده بود به روسیه بازگشت نتیجه جنگ به رسمیت شناختنارشک بعنوان پادشاه گرگان بود که شاه پارت در برابر سلوکی خود راتابع می شمرد ولی به صورت این پیروزی پارت ها قطعی بود چون بعد از اشک تیرداد برادر وجانشین او خود را شاه پارت خواند وبه احترام ارشک سلسله پادشاهان پارت نیز به اشکانیان معروف شد.بعضی از موزخین براین عقیده اند که چون محل اولیه پارت در ناحیه آساک نزدیکقوچان امروزی بوده است. ازاین رو آنها را اشکانیان گفته اند ولی این مطلب چندان منطقی وروشن نیست.شاید اشک یا ارشک برای آنکه خودرا ازاعقاب هخامنشیان قلمداد کند نسبت خودرابه اردشیر هخامنشی برساند تا حکومت و سلطنت خود را قانونی وبرحق جلوه دهد نام اشکانیان را برای سلسله خود انتخاب کرداند.
به هر صورت پس از مرگ تیرداد اردوان وپس ازمرگ اردوان حدود۱۹۱ق.م دو فرزندش فرهاد اول ومهرداد به ترتیب به سلطنت رسیدن.مهرداد اول موفق گردید پس از تصرف هکاتوم پلیس سراسر ایرانغربی را تسخیر کند ودامنه متصرفات خود را تابابل برساند و از طرف جنوب تا خلیج فارس پیش رود به این ترتیب در حدود یک قرن پس از پیروزی اسکندر مجدایکی از بزرگترین امپراطوریهای دنیا ایران آن روز تشکیل میشود هر چند دامنه نفوذ متصرفات آنها به حد زمان هخامنشیان نمی رسید ولی پارتها توانستند مدت ۵ قرن در ایران وبین النهرین حکومت کنند.
دوره سلطنت اشکانیان را می توان دوره عکس العمل سیاسی ایران دانست یعنی پس ازبین رفتن هخامنشیان با روی کار آمدن پارت دو مرتبه ایران استقلال خود رابدست آورد.و قریب ۳۰۰سال از حکومت پانصد ساله خود را صرف جنگ وجدال با قدرت ونفوذ رومیان کردند.
باید اذعان نمود که تاریخ اشکانیان ازمرگ مهرداد دوم تا پادشاهی ارد (۵۵ ق.م) واقعا روشن نیست و درست نمی دانیم که در این مدت چند تن از پارت ها به حکومت رسیده اند. قدر مسلم آن است که دولت اشکانیان گرفتار کشمکش ها واختلافات داخلی وخارجی بوده ولی در زمان مهرداد که سلطنت او ۳۸سال دوام یافت دولت اشکانیان توانسته جانی تازه بگیرد و به اوضاع داخلی وتشکلات کشوری خود سر وصورتی دهد.در این در این زمان دو مجلس یکی مجلس شاهزادگان وافراد خاندان شاهی ویکی مجلس اشراف وروحانیون بزرگ بوجود
آمدکه مورخین رومی آن رامجلس سنا گفته اند وتشکیلات دو مجلس را مهستان می نامیدند که در امور کشوری از این دو مجلس نظر خواهی ومشورت به عمل میآمد.اما به هر صورت سلطنت پارت ها بر اساس ملوک الطوایفی بنیان گذاشته شده بود. چنان که این دولت از دو قسمت کاملا متمایز یعنی خود پارت و دیگر ممالک تابعه تشکیل شده بود که آنها نیز بر دو نوع بودند:اول آنهائیکه جزو استانهای دولت پارت ودارای استاندارد بودن.دوم:آنهایی که تابع دولت پارت بودناما توسط شاهای محلی اداره میشدن ودر امور داخلی خود کاملا آزاد بودن از جمله مسائل مهم حکومت پارت ها که در حقیقت مانع قدرت مرکزی می شد قوانینی بود که حکومت شاه را محدود مکرد. دخالت ونظارت دوم مجلس برای انتخاب شاه تعیین استاندرد
ها موجب شده بود که یک نوع محدودیت برای شاه بوجود آید با این وصف حکومت پارت ها شبیه هرمی بود که در راس آن شاها قرار داشتند ودرطبقه زیر ساتراپها یعنی فرمانفرمایان ایالات وبعد از آن اشراف وسپس تجاریونانی وبالاخره در قاعده آن هرم طبقه کشاورزان ودهقانان بومی قرار داشتند که سنگینی هرم بردوش آنها قرار می گرفت طبقهاشراف که مالکان
ارضی بودن در شهرهای بزرگ زندگی می کردندو از تجار وثروتمندان یونانی حمایت وحراست می کردند و با آنها در صلح وصفا بودند.چون طبقه اشراف وبزرگان هم از زمین وهم از حق همکاران در امور و معبرتجاری بهره بردای می کردند.درمیان خانوداههای متنفذ واشرافی خاندانهای سورن قارن واسپهبداز دیگران معروف تر بودند.بهر صورت چنین بنظر می رسد که وقتی مهرداد اول دامنه متصرفات خود را تا بین النهرین ادامه داد در کنار شهر سلوکیه شهر تیسفون رامق حکومت خود قرارداد ولی ضراب خانه یونانی سلوکیه رابا سکه سازان یونان آن مورد استفاده قرارداد وبه روال سکههای یونانی مهرداد اول به نام خود سکه زد و وخودرا دوستداران یونان نامید.و این وضع تا زمان مهرداد دوم ادامه داشت.مهرداد اول علاوه برپیروزیهای
که در غرب بدست آورده بودموقف گردید که در مشرق نی هرات را ازیونانیان بلخ بازگیرد وپس از آنکهند تا مرزهند پیش رفت رفت بار دیگر به غرب روی آورد و در تابستان ۱۴۱ق.م بخش عمده بین النهرین رابه سرزمینهای اشکانی ملحق ساخت و به بلخ گردید تا یونانیانی را که به سرزمینهای شرقی اشکانیان هجوم آورده بودن منکوب کند. بدین گونه مهرداد بر ایران شرقی و مرکزی وبین النهرین حاکم شد وی در سال ۱۴۰ق.م خوزستان و فارس رابه تصرف درآورد مرگ مهرداد اول در سال ۱۳۸ق.م اتفاق افتاد ودر آن زمان دولت اشکانی به صورت دولتی مقتدر ومستقل در آورده وقدرتی جهانی شده بود که از بابل تا بلخ را تصرف داشت ولی چنان که سکه هایش برمی آید خود شاه بزرگ خواند.
سقوط اشکانیان:
در اوایل قرن سوم بعداز میلاد نیروهای دیگری نیز علیه پارت دست اندر کار شدند مرکز این نیروها پارس بود. یکی از خاندانهای پارسی این نیروها را به دور خودشگرد آورد و با تلا ش و کوشش توانست بر انها بر پیکر فرسوده دولت اشکانی وارد شد ودر اثر این ضربت دولت بزرگ پارت منقرض گردید.
حدود و متصرفات ایران در زمتن اشکانیان:
حدود ایران در زمان دولت اشکانیان به درستی معلوم نیست ولی از نوشته های مورخین ونویسندگان یونانی و رومی چنین استنباط می شود که ایالات زیر جزو دولت پارت بوده است.
۱-پارت یا خراسان قدیم (پرثوه) با تمام ولایات که جزوآن بود.
۲-دامغان (هکاتوم پلیس) وسمنان که یک ناحیه را تشکیل می داد است.
۳-ناحیه پتوری ها آمارد ها (ناحیه مازندران وتنکابل امروزی).
۴-ماد بزرگ یا عراق عجم.
۵-ماد کوچک یا آذربایجان.
۶-آدیاین (آسور قدیم).
۷-کردون (ناحیه کردستان)
۸-ارمنستان بزرگ وکوچک.
۹-ادس یا اورفا.
۱۰- الحضر (هاترا).
۱۱- کلده قدیم یا بابل تا خلیج فارس.
۱۲- خوزستان.
۱۳- پارس یا فارس.
۱۴- کرمان.
۱۵-سرزمین های مجاور کویرلوت مانند سیستان یا ناحیه سا گرتی.
۱۶- باختر تا سرزمین هایی که در مشرق باختر قرار دارند تا هند و هیما لیا
۱۷- سرزمینهای مجاور هند.
۱۸- سرزمینهای اطراف خراسان تا رود جیحون.
البته دولت اشکانی در تمام مدت حکومتشان به طور یکنواخت این نواحی را در دست نداشتهاند وتفاوت هایی بین زمان قدرت وزمان انحطاط وجود داشته است چنان که در زمان سلطنت مهرداد اول (۱۷۴تا ۱۳۶ ق.م) ششمین پاد شاه اشکانی وسعت دولت پارت ازجیحون تا فرات بود است و در زمان مهرداد دوم (۱۲۵-۲۶ ق.م) حدود این دولت از سمت مشرق به هیمالیا می رسیده است.
مذهب اشکانی
از دین خاندان اشکانی آگاهی چندان نداریم اصولا اطلاع ما درباره تمدن و فرهنگ دوره اشکانی بسیارناقص ومبهم است و در این زمینه هم پژوهش و تحقیقات کافی صورت نگرفته است با وجود این بعضی معتقدند که آثار تمدن وفرهنگ پارت ها توسط ساسانیان از بین رفته است. البته این فقط یک نظریه است چنان که در خصوص مذهب این دوران که به طور محسوس قابل از بین رفتن توسط قوم پارسی نژاد اساسانی نبوده مطالبی درهم ونارسا آمده است. که از آن جمله نوشته اند چون پارت ها زمانی با سکاها همسایه بودند آفتاب وماه وستارگان را می پرستیدند.وچون با پارسی ها مخلوط شدند اهورامزدا را ستایش نمودند.ووقتی با سلوکیها و یونانیان ارتباط پیدا کردند ارباب انواع را پرستش می کردند وآن هنگام که با کیش و آئین زرتشت آشنا شدندبه مذهب زرتشت گرایش پیدا کردند برخی هم مذهب پارتیان را زاییده اندیشه وتفکرات سیاسی ومناسب وظایف فرمانفرمایی آنها که محدود به جنگ بوده دانسته اند که به میترا وآناهیتا دو ایزد قدیمی ایرانیان عشق میورزیدند.
با توجه به طرز تدفین وآداب ومراسم گوناگون وتنوع آرمگام های پارتی که در نقاط مختلف مشاهده شدهاست چنین استنباط می شود:
الف) پارتیان اجساد خود را به هر صورت دفن می کردند وهمراه جسد نیز اشیایی هدیه می شد.
ب) اجساد خود را هم به صورت منفرد وهم به صورت خانوادگی به خاک می سپردند.
ج) برای دفن اجساد خود جهت خاص را مراعات نمی کردند.
د) اشیای که همراه جسد به خاک سپرده شده بیشتر متعلق به زندگی روزمره ویا حرفه متوفی بوده است.
ه) اشیاء هدیه شده به جسد اکثرا خارج از تابوت قرار داده می شد.
و)پارتیان اجساد راهم درون تابوت وهم درون خاک و هم در گورهای سنگی دفن میکردند.
ز) اجساد پارتیان هم به صورت کشیده وهم به صورت جمع شده وهم صورت طاق باز دفن شده اند.
با این توصیف آداب ومراسم خاص ویکنواختی در طرز تدفین اجساد پارتی مشاهده نمی شود شاید بتوان پذیرفت که آنها ملوک الطوایف بودند ودارای دین واحدی نبودن و هنگامی که به قدرت رسیدن جهت حفظ و نگهداری دولت خود ضمن احترام به آئین ومذاهب دیگر بیشتر در بند ظاهر سیاسی دین بودند تا خود دین.
خط و زبان در دوره اشکانی
درزمان اشکانیان زبان یونانی یکی از زبانهای معمول ورایج بود ومردم پولیس های یونانی بدین زبان سخن می گفتند.اما زبان پهلوی اشکانی رواج بیشتری داشت این زبان که یکی از زبان های مردم شمال شرقی ایران به حساب آمده در روزگار حکومت اشکانیان بسیار تکامل یافت.مردم بین النهرین به زبان ملی خود سخن می گفتند اما به تدریج زبان یونانی ازرواج افتاد. به نظر می رسید از قرن اول میلادی زبان یونانی از روی سکه های پارتی رخت بر بسته باشد کتیبه بیستون و سرپل ذهاب که هر دو مربوط به مهرداد دوم است نشان میدهد که تغییر
خط یونانی به اشکانی با سرعت انجام گرفته است زیرا کتیبه بیستون یونانی است وکتیبه سرپل دهاب به خط اشکانی است. در نوشتن این زبان مانند زبان فرس باستان خط آرامی بکار می رفت واسناد تجارتی در بابل هم به آرامی و هم به سریانی تنظیم می شد در کتب علمی وتاریخی خط زمان پارت ها راپهلوی اشکانی ویا فقط پهلوی می خواندهاند که به معنی پارت ها می باشد اما بعضی از شهرها بین النهرین کماکان از خط میخی بابلی استفاده می کردند.در امور داخلی ادارات کشور زبان پارتی به مراتب رایج تر بود بویژه در قسمت شمالی غربی ایران چنانچه از چرم نبشته اورمان کردستان چنین مطلبی استنباط می شود. احتمالا خط یونانی یکی از زبانهی رسمی امپراطوری اشکانیان بوده است که ا ردوان سوم ۳۸-۱۲م نامه خویش را خطاب به ساتراپ شهر شوش به زبان یونانی و کاملا طبق رسوم سلوکیان نوشته است.
دین یونانی در شهرهای یونانی با مجسمه هایی از خدایان مانند زئوس وآتنا وآفرودیتوجود داشت اما در این دوره بر آمیزش فرهنگ های ایرانی وبابلی ویونانی خدایان اقوام با یکدیگر تشابه یافتند ویکی دانسته اند چنان که اهورامزدا با بعل و مهر با شمش وآناهیتا با ایشتر یکی شدند در آرمگاه آنتیوخوس اول زئوس با اهورامزدا وآپولون با مهر وبهرام با هراکلس یکی شمرده شده اند.
پادشاهانی بدون دین واحد و رسمی
گروه فرهنگ، مهری بیرانوندی_نقش کنده ستایش آپولون در شوش،کشف مهرهایی بانقش خدایان یونان و شناسایی شواهدی از پرستش اجرام آسمانی به تقلید از سکاها و اعتقاد به مهر و اهورامزدا نشان از یک تسامح و تساهل دینی در دوران اشکانی و نبود دینی واحد در کشور دارد.
دکترخداوردیان کارشناس تاریخ باستان و استاد دانشگاه شهید بهشتی با پافراگذاشتن از وجود تسامح و تساهل می گوید:شواهد تاریخی و اسناد نشان می دهد که اشکانیان تنها سلسله پادشاهی در ایران بوده اند که دین رسمی و حکومتی رابرای کشور به رسمیت نشناختند. چیزی که نظیر آن را می توان تنها در دوره هایی از تاریخ حکومت برخی از پادشاهان هخامنشی و نه تمامی این سلسله نیز دید.
به اعتقاد کارشناسان دلیل اینکه اشکانیان بر انتشار دین خاصی تاکید نداشتند این بود که آنها متاثر از فرهنگ چند خدایی یونانیان به تکثر دینی اعتقاد داشتند. آنها زمانی که با سکاها معاشر بودند آفتاب و ماه و ستاره ها را می پرستیدند بعد که با پارس ها و مادی ها معاشر شدند اهورامزدا را پرستش کردند و چون در ایران پرستش مهر و ناهید رواج داشت پرستش آنها هم درمعتقدات اشکانیان داخل شد. آمدن اسکندر به ایران و شیوع مذهب و تمدن یونانی، پرستش بعضی از خدایان یونانی را نیز به مذهب شاهان اشکانی وارد کرد. بنابراین باید گفت که مذهب آنها مانند تمدنشان ترکیبی بود.
یونانی گرایی آنقدر قوت داشت که حتی در عقاید دینی بعضی اقوام شرقی نفوذ یافت. به طوری که اغالب خدایان شرقی، خدایان یونانی مشابه خود را در کنار خود یافتند. در واقع سیاست سلوکی ها در این امر تا حدی بی تاثیر نبود اما نفوذ متقابل ادیان و مراسم شرقی هم در عقاید یونانی ها پیدا شد. همان گونه که عقاید و رسوم یونانی در اذهان شرقی تاثیر بخشید، مراسم شرقی هم در عقاید یونانی ها راه یافت. اختلاط شرق و غرب که از اهداف اسکندر بود، در این دوره به تدریج شامل خدایان شرق و غرب نیز شد.
اشکانیان مثل سایر ایرانیان شرقی، آیین ایرانی عهد گذشته را داشته اند منتها با تحول هایی اجتناب ناپذیر که ناشی از تاثیر ادیان اقوام مجاور بوده است. اشکانیان خوی بیابانگردی را حفظ کرده بودند و نظام زندگی ملوک الطوایفی آنها آزادی دینی در نزد اقوام تابع شان را اقتضا می کرد. این خصلت باعث شد که در آن زمان در یک سوی ایران، آیین زروان و در جای دیگر آیین میترا و در مناطقی دیگر آیین مسیح و عقاید و آداب سکایی یا بودایی انتشار یابد. به هر حال عقاید شرقی هم برای آنکه بتوانند در قلمرو فرهنگ یونانی جذب شوند باید خود را به رنگ فرهنگ یونانی در می آوردند.
آزادی دینی اشکانیان سبب شکوفایی برخی از ادیان در ایران شده بود. بسیاری از مجسمههای کوچک پیدا شده در غرب ایران که به سبک یونانی و شرقی ساخته شده اند نمودار بسیاری از خدایان مورد پرستش آن زمان است. در واقع، دین یونانی مانند فرهنگ یونانی بیشتر محدود به جامعه هلنی بود. سرودهای ستایش آپولون در شوش بر سنگ ها کنده شده و خدایان یونانی مانند زئوس، هرقل، آتنا و آفرودیت بر مهرها و سکه های اشکانی نقش شدهاند.
در دوره اشکانیان دین هلنی بیشتر همانی بوده که در دوره سلوکیان بوده است، اما این دین پایگاه متفاوتی به دست آورد و اشکانیان که از شمال شرق ایران آمده بودند، جریان تازه ای از دیانت ایرانی قومی با ویژگی شبانی و شکارگری وارد این دین کردند در دین آنها از یک سو ایزدان و از سوی دیگر نیاکان، عناصر و صورت های فلکی دارای روابط متقابل با یکدیگر بودند. در نتیجه، محیط دینی ای که پدیدار شد موانعی سر راه آیین زرتشتی ایجاد نکرد.
در حوزه دینی اشکانیان، نفوذ فرهنگ یونان به شکل معابد و مجسمه های یونانی در مناطق ایران معمول شد. زرتشتیان، آداب پرستش بی تصویر و مجسمه آتشکده ها را روا می داشتند. البته این امر ریشه در عهد هخامنشی دارد. اردشیر دوم، اولین کسی بود که پرستش تمثال آناهیتا را معمول ساخت. خدایان یونانی با خدایان ایرانی در تطابق و هماهنگی قرار گرفتند. زئوس همطراز اهورامزدا، آپولون همطراز میترا و آرتمیس Artemis مطابق آناهیتا قرار گرفت. البته این یکسان انگاری خدایان بیگانه با خدایان ایرانی فرآیند کاملا تازه ای نبود و دست کم از زمان کوروش که احترام به خدایان بیگانه را ترویج می کرد، وجود داشت، گرفته بود ولی تحت تاثیر یونانی گری ابعاد تازه ای یافت.
هنر در جامعه اشکانی
آثار هنر اشکانی رامی توانبه سه دوره مشخص تقسیم کرد:
الف) آثار یونانی وتقلیداز آثار شرقی پیشین.
ب) دوراهای کهدر پایان قرن اول پیشازمیلاد مسیح آغاز می شود و اشکانیان با تلفیق عناصر اقتباسی هنر خاص خود راپیدید می آورند.
ج) دورهای که از نیمه دوم قرن دوم میلادی تا پایان عهد اشکانی را فرا می گیرد ودر آن هنر اشکانی روی یه انحطاط می نهد وتباهی رد آن راه می یابد وتنها آثار هنری این دوره را میتوان در میان بناهای حکام محلی واقوام به مرز جستجو کرد.
ترسیم خطوطی که گردش آزاد ونرم دارند تخیلی بودن نقش ها و ایجاد فضا های تصویری نشانه ای از تاثیر عمیق هنر یونانی بر هنر دوره نخست اشکانی است.تصویرکردن ردیف هایی از مردم مرکب از نیمی از صورت و همه بخش پیشین به حالتی خشک وبی روح و با برجستگی کمی نسبت به سطح مکان حجاری و علاقه به ریزه کاری و ترسیم غیر منطقی نقش جامعه در طی هزاره قبل از اشکانیان از مختصات هنر آسیای غربی بوده است.اشکانیان نخستین کسانی بودن که با وارد کردن هنر یونانی این سابقه را تغییر دادند.نقشی از دوران اشکانیان متعلق به مهرداد دوم در بیستون وجود دارد که در برابر مهرداد دوم چهار نفر از بزرگان اشکانی ایستاده انداین ساتراپ های محلی به ترتیب اهمیت در پس هم قرار دارند ونیم رخشان به سوی مهرداد هم نیمی از صورتش به طرف آنها است این ادامه نقش ادامه نقش برجسته های هخامنشی است ولی ظرافت هنری در آنها ازمیان رفته است با وجود این
پروفسورهرتسفلد آلمانی که سالیان دراز در تخت جمشید مشغول کاوش ومطالعه و باز پیرایی نقش ها وبنا ها بود است در رابطه با این نقش چنین می نویسد: شاهان استخر مشاهده می شود مکان مجسه و نقش آن شخص به نظر خیلی غیر عادی می نماید زیرا که در میان زانوها یک فاصله عمیقی قرار کرفته که عمدا نامرئی است واین خود سنن معمولی (پرسپولیس )بوده که پس از ۱۲۰سال در یک نقش حجاری مهرداد دوم در بیستون به کار رفته و از اینجامعلوم می شود که این اسلوب یک قاعده کلی بوده است.
در آغاز مسیحیت درآمیختن این دو سبک ایرانی و یونانی باعث پدید آمدن سبک اشکانی می شود و گمان میرود که این سبک نخست در بین النهرین پدید آمد ه و سپس به سراسرامپراطوری پارتها نفوذ کرده باشد وطبعا این سبک درهرمنطقه ای خصوصیات ویژه خود را می یابد ولی روی هم رفته در همه آنها وحدتی می توان یافت که از کارهای گذشته متمایزشان می سازد در این زمان برخلاف دوره گذشته هنر آسیای غربی که اشخاص رااز نیم رخ نشان می داد نقش های تمام رخ در هنر اشکانی ظاهر می شود به طوری که همه اشخاص در نقشها نه تنها رخ بلکه اغلب با تمام بخش پیشین تن به سوی بیننده متوجه اند اگر توجه کنیم که بعداز سه هزار سال نیم رخ در نقش ها و نقاشی ها تبدیل به تمام رخ می
شود اهمیت این تغییر را می توانیم احساس کنیم اما در این نقاشی ها یا نقش های تمام رخ و تمام نت هنوز خصایص هنر قدیم شرقی محفوظ مانده است قیافه و حالات و جامه ها همه یکسان و یکنواخت است و تماشاگر باید به یاری آگاهی های سنتی خویش فرق آنها را در یابد. در این عصر ساختن مجسمه برنزی نیز همراه مجسمه های سنگی رونق گرفت دربختیاری ناحیه مال امیر خوزستان ( ایذه ) مجسمه ای برنزی از ناحیه ای به نام شمی بدست آمده است که در موزه ایران باستان تهران نگهداری می شود و نمونه زیبا از ین عصر به حساب می آید و احتمالا متعلق به حدود ۵۰ ق.م. تا ۱۰۰م این مجسمه برنزی که از آن یکی از بزرگان محلی بوده است او در جامعه اشکانی نشان می دهد. وی طوقی برگردن دارد و دیهمی که برسر او است تقلیدی از دیهیم های شاهام اشکانی است. در شرق ایران در کوه خواجه سیستان آثارنقاشی های دیواری اشکانی پیدا شده است.
به طور کلی باید گفت که ریشه و پایه هنر اشکانی در هنر مشرق زمین نهفته است نه در آنچه از یونان به وام گرفته است طرح مایه های روحانی وعلاقه به ریزه کاری بسیارو پرداختن به جزئیات در تزئین از این منبع شرقی سرچشمه می گیرد.
دوران آشور قدیم
آشوریهایی که در قرن سیزدهم ق م قرمانروایی بر سرزمین بین النهرین را به دست گرفتند به هیچ وجه تازه واردان به منطقه نبودند. آنها در واقع قدیمترین ساکنان بین النهرین را تشکیل می دادند و از این لحاظ مقدم بر همه مردمانی بودند که در طول دوهزار سال گذشته بر بین النهرین تسلط یافتند. می دانیم که آشوریها در سپیده دم تاریخ در منطقه دجله علیا سکونت داشتند. در یک لوح گلی از قرن هشتم ق م فهرستی از نام بیش از یکصد و هفتاد پادشاه آشوری به ثبت رسیده است. در مجموع، از قدیمترین دورانها تا سرنگونی امپراتوری آشور در قرن هفتم یکصدو شانزده پادشاه به ترتیب بر تخت پادشاهی آشور تکیه زدند. این تداوم هنگامی چشمگیر می شود که ما آن را با یازده پادشاه اکدی، پنج پادشاه سلسه سوم اور،
پانزده پادشاه سلسله ایسین، چهارده پادشاه سلسله لارسا، یازده پادشاه سلسله بابل قدیم و حتی سی شش پادشاه کاشی مقایسه کنیم. البته این به معنی آن نیست که آشور همیشه استقلال داشته است، بلکه برعکس آنها در طول حیات طولانی خود تنها دوره های کوتاهی را با استقلال و برتری به فرمانروایی پرداختند. آشور و نینوا بارها زیر سلطه حکومتهای بیگانه بوده و اکدیها و سومریها هر دو شهر را برای مدتی در اشغال خود داشتند. با وجود این، آشور توانست تمامیت نژادی خود را در طول اریخ همچنان حفظ کند.
آشوریها فرهنگ و تمدن بین النهری را بی هیچ تغییر یا تعدیل پذیرفتند و آن را از طریق مستعمره های هود در سرزمینهای دیگر انتشار دادند. آنها معبد ایشتر را در شهر آشور با پیکره هایی به سبک اکدی تزیین کردند که شباهت کامل به مجسمه های به دست آمده از ماری، منطقه دیاله، و لاگاش داشت و پیکره بی سری را که گاهی به زریقوم پادشاه آشور نسبت می دهند به سبک مجسمه های گودآ ساختند. البته این طبیعی بود، و دلیل وجود نداشت که شمالیها از پذیرش فرهنگی پرهیز کنند که در دشتهای جنوبی بین النهرین از آبی که از سرزمین خود آنها می گذشت تغذیه کرده و شکوفا شده بود.
بی تردید آشوریها در زمان پادشاهی شمشی ـ ادد اول به نیرو و توان بومی خویش در ایجاد یک امپراتوری عظیم پی بردند. شاید الواح به دست آمده از ماری اطلاعات فراوانی را از این پادشاه که به مدت سی و پنج سال با قدرت بر سرزمین آشور فرمان راند در اختیار ما قرار دهند.
شمشی ـ ادد اول امپراتوریی را بنیان گذاردند که نه تنها دره های دجله و فرات، بلکه بخشهای بزرگی از سرزمینهای فراسوی این رودها را نیز در بر گرفت. به احتمال پادشاهان آشور از حدود همان زمان (قرن هجدهم ق م) به فکر برتری جویی و گسترش قلمرو و پادشاهی خویش افتادند. اما این برنامه جاه طلبانه در آن زمان تحقق نیافت، زیرا زیرا در آن روزگاران نخستین سد راه آنها در جنوب حمورابی و سپس کاسیها و در شمال میتانیها بودند که حتی از دشمنان جنوبی خطرناکتر می نمودند. اما سرانجام در فرصتی مناسب آشوریها از اوضاع مغشوش سیاسی حاکم بر منطقه سود جستند و ازادی عمل خویش را باز یافتند. این فرصت در قرن سیزدهم ق م به دست آمد و در دو سوی مثلثی که از مسیر دو رود دجله و فرات بزرگ تا محل تلاقی آنها تشکیل می شد، حکومتی به وجود آمد که در طول سالها کشمکش همچون فولاد آبدیده شده بود.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.