مقاله زندگینامه شهید حجت الاسلام والمسلیمن


در حال بارگذاری
14 سپتامبر 2024
فایل ورد و پاورپوینت
2120
6 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله زندگینامه شهید حجت الاسلام والمسلیمن دارای ۲۴ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله زندگینامه شهید حجت الاسلام والمسلیمن  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله زندگینامه شهید حجت الاسلام والمسلیمن،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله زندگینامه شهید حجت الاسلام والمسلیمن :

مقدمه
انسانها همواره در روند زندگی خود، برای این که بتواند به مقاصد و اهداف متعالی خود برسند، نیازمند شاخصهایی هستند تا در سیر خود، به سوی مقصود، از خظر انحراف مصون باشند. در تمام ادیان الهی، وجود راهنما و دلیل راه و «الگو»یی که پیش روی مؤمنان، و برای آنها مطرح شود، ضرورتی انکارناپذیر است.
در دین مبین اسلام نیز وجود الگو و اسوه، به شکلی اساسی بیان گردیده و وجود مقدس «رسول اکرم (ص)» به عنوان «اسوه حسنه» معرفی شده اند.
پس از آن حضرت، اهل بیت او شایستگی الگو و نمونه شدن را دارند. از این حیث، در میان ادیان و مذاهب گوناگون- هرکدام به نوعی از مسیر متسقیم الهی منحرف هستند. تنها «شیعه اثنی عشری» توفیق هدایت دارد و به «چهارده خورشید» فروزان هدایت چشم دوخته و از وجود پرفبض آنان بهره مند می باشند.

امروز استکبار جهانی، با استفاده از علوم روان شناسی، جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی و به کارگیری ابزارها و شیوه های متنوع تبلیغاتی، سعی در تلقین الگوها خود به قشر جوان در دنیا، بویژه در کشورهای مسلمان دا دادر. امروز، تهاجم فرهنگی مصداق بارز به انحراف کشاندن نسل جوان کشور اسلامی ما از سوی غرب است که برای تحقق این امر، از مدئرنترین و پیچیده ترین دستگاهها و ابزار تبلیغاتی سود می جویند.
اکنون رسالتی بس خطیر بر دوش نهادهای فرهنگی و هنری نظام اسلامی است که الگوهایی منطبق با موازین دینی را برای جوانان مسلمان معرفی نمایند.

زندگینامه
شهید حجت الاسلام فضا الله رضازاده، مشهور به محلاتی، روحانی مبارز و انقلابی معاصر در سال ۱۳۰۹ هـ. ش در خانواده ای کشاورز و مذهبی در محلات بدنیا آمد. نامش را «فضل الله» نهادند. سید حیات و شهادتش، حقیقت نامش را به خوبی تفسیر نمود.
فضل الله را در شش سالگی به مدرسه ای به نام «مدرسه میرزا» سپردند که از نوع مکتبهای قدیمی بود. مدیر مدرسه میرزا مردی بود باسواد که در تربیت صحیح بچه ها می کوشید و آنها را به شیوه ای اسلامی می پروراند. فضل الله تا کلاس ششم را در این مدرسه درس خواند. او به تحصیل علاقه وافر داشت.

پدرش فردی مذهبی، متأثیر از اعتقادی که هنوز به گونه ای قوی و پررنگ در میان خانواده های مذهبی جریان داشت، نمی خواست و نمی گذاشت که فرزندانش برای ادامه تحصیل به مدارس دولتی بروند.
از طرفی میل داشت که فرزندش پیشه او را پی گیرد و مددکار او باشد و چون سواد نداشت، کسی را می خواست تا در تنظیم دفتر او را از غیر بی نیاز کند. از طرف دیگر، محلات شهری مذهبی به شمار می آمد و در ایام تابستان میزبان بسیاری از علما و حتی مراجع تقلید می شد.

بسیاری از آنان و از جمله آیت الله سید محمد تقی خوانساری و حضرت امام (ره) تابستانها به شهرستان محلات می آمدند.
وجود این علما و روحانیون چان فضای روحانی و ملکوتی و جذابی ایجاد می کرد که به زودی همق جان وجود فضا اله را تحت نفوذ خود گرفت و آتش عشق را در دل این نوجوان پرشور شعله ور ساخت.
در ماه رمضان یکی از این تابستانها که حضرت امام (ره) بعدازظهرها مسجد جامع درس اخلاق می گفت، فضا لله نیز با شور و شوق در این جلسات شرکت می جست و از آنها بهره می برد.
همین حضور باعث توجه و علاقه بیشتر او به طلبگی شد.

از طرف دیگر، حضرت امام (ره) به خانه آیت الله شهیدی که بعدها قضا اللهخ را به همسری دختر خویش پذیرفت، رفت و آمد داشت. در همین رفت و آمدها با آقا مصطفی فرزند بزرگ حضرت امام (ره) که همسال او بود، دوست و نأنوس شد، به گونه ای که با هم به گردش در باغها و بازی می رفتند.
آتش عشق به طلبگی در دل پرشور او برافروخته بود و او را بی تاب می ساخت اما پدر همچنان مخالف بود. فضا الله به دنبال راهی می گشت تا پذر را به رفتن خود راضی کند، کار به جایی رسید که در کتب ادعیه به جستجو پرداخت تا دعایی بیابد و حاجتش برآورده شود. او حتی اعمال «دام داوود» را به جا آورد.
سه روز در ماه رجب با اعمال خاصی که داشت روزه گرفت و حاجتش آنکه، پدر به رفتن او راضی شود.

فضا الله، یکی دو سال در زادگاه خود، پیش روحانیون و علمای آن دیار به تحصیل علوم دینی پرداخت. در این مدت، مقدمات و مقداری از مکتاب سیوطی و حاشیه آن را نزد آیت الله شهیدی و بعضی دیگر از علمای محلات خواند. در یکی از تابستانها که برحسب معمول آیت الله سید محمد تقی خوانساری، به محلات آمده بود، پیش ایشان رفت و با گریه و زاری مشکل خود را بیان کرد.
شور و عشق فضل الله این عالم بزرگ را بر آن داشت تا عمومی او را بخواهد و از او درخواست کند تا پدر فضل الله را به رفتن و طلبه شدن او راضی کند. آیت اله خوانساری، قول سرپرستی فضل اله را نیز به عموی او داد.
اصرار عمو، پدر را راضی کرد و فضل الله با دلی پر شور و مهری پرغوغا در سال ۱۳۲۴ هـ. ش به شهر مقدس قم که یکی از بزرگترین مراکز علوم حوزه نیز به شمار می رفت، رهسپار شد. او در این زمان پانزده سال داشت.

در آغاز ایام طلبگی، سرپرست واقعی او آیت الله خوانساری بود. حجت الاسلام محلاتی به منزل این عالم بزرگ رفت و آمد داشت و اگر با مشکلی مواجه می شد از او کمک می گرفت. آیت الله خوانساری مردی بود بسیار متقی که در عین حال روخیه ای فداکارانه و مبارز داشت. او در جنگ عراق و انگلستان به همراه آیت الله کاشانی شرکت کرده بود و به مبارزه معتقد بود.
حجت الاسلام محلاتی چنانکه خود در جایی گفته بود، روح مبارزه را از او آموخت. بیت این سید بزرگوار محل تجمع طلاب انقلابی و مبارز نظیر شهید نواب صفوی بود و حجت الاسلام محلاتی در آمد و شد به بیت ایشان، با این جمع آشنا و مرتبط شد.

او طلبه و محصلی فعال بود. در درس و بحثها حضور می یافت و با آمادگی علمی و همان بشاشیت و عشقی که او را به حوزه کشانیده بود، به آ‌موختن می پرداخت. او جوانی با نشاط و پرتحرک و فعال بود که به مسایل اجتماعی و سیاسی اسلام نیز سخت علاقه داشت و خود را در قبال آن مسئول می دید.
در سال ۱۳۲۶ هـ. ش، در پی اعلام موجودیت دولت اسرائیل، فریاد اعتراض طلاب مبارز و انقلابی که در قالب گروه فدائیان اسلام و هواداران آنها متجلی شد، برخاست و در مدرسه فیضیه، شهید نواب صفوی سخنانی آتشین بر زبان راند. او در سخنان خود گفت: که اگر می خواهیم با اسرائیل مبارزه کنیم، باید از تهران آغاز کنیم.

نواب بعد از این سحنرانی دستگیر شد و حجت الاسلام محلاتی و چند تن دیگر از طلاب جوان به منزل آیت الله خوانساری رفتند و برای رفتن به فلسطین و جنگ با اسرائیل غاصب اعلام آمادگی کرده و شروع به اسم نویسی کردند. گرچه فریاد آنان به جایی نرسید و مورد تعقیب و ضرب وشتم رژیم قرار گرفتند، اما این تاریخ را می توان آغاز فعالیتهای جدی مبارزاتی او دانست.
در دورانی که خفقان و سرکوب سایه شوم خود را کبه همه افکنده بود، سیاسی بودن و فعالیت سیاسی کردن آسان نبود و کسی که به آن قیام می کرد باید خود را برای بهایی که باید می پرداخت، آماده می کرد. در یک سالی که از مدرسه فیضیه به دور بود، وضع چنان شد که حتی دوستان همدرس او مورد تهدید بودند، تا آنجا که حتی جرأت نمی کردند به او نزدیک شوند و صحبت کنند.

البته جریانی که به کارگردانی رژیم و بعضی عوامل روحانی نمای آن علیه نواب و فدائیان اسلام هدایت می شد در شکل گیری این حادثه تأثیر بسیار داشت. بعد از آن که آیت الله کاشانی از تبعید بازگشت، حجت الاسلام محلاتی به دیدارش شتافت. گرچه در این زمان او مشغول تحصیل بود، اما از فرصتی که پنجشنبه ها و جمعه ها دست می داد، برتی رفتن به تهران و خانه آیت الله ماشانی و یا شرکت در جلسیه های فدائیان اسلام استفاده می کرد.

بعد از آن بود که بارها از طرف آیت الله کاشانی به شهرهای مختلف در کشور سفر کرد. در جریان همین ماموریتها درسی نیز، در سبزوار قصد جانش را کردند که جان سالم بدر برد و به مشهد رفت.
در جریان درگیریهایی که در سال ۱۳۳۱ هـ. ش بین هداران صلح وابسته به توده و طلبه ها و مردم قم روی داد، تعدادی از مردم و طلبه ها کشته و زخمی شدند.

از طرف آیت الله العظمی بروجردی چند نفر از جمله حجت الاسلام محلاتی مسئول رسیدگی و تحقیق در مورد چگونگی این حادثه، کشف تعداد شهداء و مجروحین و تحویل آنان از شهربانی شدند. ماحصل این احقیق، در همان زمان در مصاحبه مجله ترقی با حجت الاسلام محلاتی بازگو شد. او در این زمان ۲۲ ساله بود. در همین زمان با دختر استاد خویش، آیت الله شهیدی، در محلات ازدواج کرد.
مدتی را در خانه ای که به طور مشترک در اجاره او و یکی از دوستان قدیم و هم ولایتی حجت الاسلام رسولی محلاتی بود، به سر می برد و بعد از آن با کمک پدر خود و همسرش خانه ای را خریداری کرد.
در جریان انتخابات دوره هفتم مجلس شورای ملی، از طرف آیت الله کاشانی به آذربایجان رفت. چهار ماه در آذربایجان ماند در این مدت در بسیاری از شهرهای آذربایجان سخنرانی کرد و در جریان مبارزات انتختباتی نقش مؤثری ایفا کرد.

سلطنت طلبان قصد جانش را کردند، اما در حالی که در مسجد مشغول سخنرانی بود، از هجوم آنان جان سالم بدر برد.
بازگشت او از آذربایجان مصادف با کودتای شوم ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هـ. ش بود. خفقانی شدید و آهنین سایه سیاه خود را بر همه جا گشود و فعالیت مبارزین را برای مدتی دچار رکود کرد. از این تاریخ تا سال ۱۳۴۰ هـ. ش، فضا الله برای تحصیل اشتغال داشت. در مدت تحصیل در قم، از محضر اساتید بزرگی کسب فیض کرد و بهره برد. در محضر آیت الله العظمی بروجردی و حضرت امام خمینی (ره) درس خارج آموخت و تفسیر و فلسفه را هم خدمت علامه طباطبایی تلمذ کرد.

در سال ۱۳۴۰ هـ. ش زمانی که هنوز آیت الله بروجردی در قید حیات بودند به درخواست محلاتی های مقیم تهران برای ساختن مسجدی به تهران آمد و در این شهر ماندگار شد. در تهران، ضمت اشتغال به درس و تبلیغ و اقامه نماز جماعت، همچنان دلی گیر و خستگی ناپذیر جریان انقلاب و مبارزه بود و حضور و فعالیتی چشمگیر داشت. از این پس، تا زمانی که انقلاب پیروز شد، بیش از پانزده بار به زندان افتاد و مدتها تحت تعقیب بود که مجبور به اختفاء شد.
در سیال ۱۳۴۱ هـ. ش به دنبال اعلام تصویب انجمنهای ایالتی و ولایتی با نهضت امام (ره) همراه شد. در این واقعه، به عنوان رابط بین علاماء و روحانیون مبارز و مبارزین تهران و علمای قم – خصوصاً امام (ره) – ایفای نقش می کرد.

با تلاش پی گیر و جدیتی که خاص او بود، موفق شد امضای ۱۲۰ تن از علمای تهران را جمع کند، که تا آن زمان بی سابقه بود.
او آنچنان فعالانه در تحریک و برانگیختن نیروها و سازماندهی آنان برای مبارزه شرکت می کرد و می کوشید که همرزمانش که شوق و تحرک و خستگی ناپذیری او را می دیدند، به او لقب «موتورالعلماء» داده بودند. این لقب اگرچه لقبی طنزگونه داشت اما صاحب حقیقی بود که زندگی حجت الاسلام محلاتی آن را به روشنی معنا می کرد.
در جریان قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۲۴ با کمک و مدد گروه هیئتهای موتلفه که بسیاری از آنان از یاران و دوستان شهید نواب صفوی و جزو فدائیان اسلام بودند به کار چاپ و توزیع اعلامیه های حضرت امام (ره) پرداختند. در این رمان مدام بین قم و تهران در رفت و آمد بود و اعلامیه و پیامهای حضرت امام (ره) را به تهران منتقل می کرد.
به دنبال این فعالیتها که هر روز بر وسعت آن افزوده می شد حجت الاسلام محلاتی دستگیر و روانه زندان شد.

طولی نکشید که بسیاری از همرزمانش و از آن میان بسیاری از روحانیون معروف تهران و اعضای هیئتهای موئتلفه دستگیر و در زندان به او پیوستند. هسته جامعه روحانیت مبارز تهران در همین زمان و در زندان شکل گرفت و حجت الاسلام محلاتی در انسجام آن همچون گذشته، فعال و مؤثر ظاهر شد.
سال ۱۳۴۹ در تاریخ حرکت های آزادیخواهانه مبارزه ایران سال شکل گیری گروههای و حرکت مسلحانه علیه رژیم بود. از این پس رژیم پهلو.ی نیز برای مقابله به این گروهها کار را بر همه مبارزان تنگتر کرد و بر شرایط سخت زندان و شکنجه ها و فشارها افزود.

حجت الاسلام محلاتی از آنجا که فعالانه در متن جریان انقلاب حضور داشت از تبعات چنین تصمیمی برکنار نماند.
در همان زمان که جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی با خرج مقادیر هنگفتی از پول مردم ایران در جریان بود، سیستان و بلوچستان در تب قحطی می سوخت و فریادش را کسی نمی شنید. حجت الاسلام محلاتی توانست به مدد چند تن از روحانیون سرشناس و بازار تهران مقداری از مایحتاج مردم قحطی زده را فراهم کرده و به آنها برساند. بعد از آن با تنظیم نامه ای که از درد و رنج مردم ستمدیده سیستان و بلوچستان حکایت می کرد، پرده از چهره جشنهای شاهنشاهی برداشت.

این نامه به طریقی به نجف نیز رسید و از رادیوی انقلابیون در نجف خوانده شد. بلافاصله بعد از این جریان، ایشان ممنوع المنبر و ممنوع الخروج از تهران شد و در سال ۱۳۵۱ برای چندمین بار دستگیر شد.
در جریان راهپیمایی عظیم ۱۷ شهوریور ۱۳۵۷، از تصمیم گیرندگان و هدایت کنندگان تظاهرات بود. این تظاهرات یکی از عوامل تسریع پیروزی انقلاب شد. با تلاشها و فعالیتهای خستگی ناپذیر و از خود گذشتگی های بی نظیر، بالاخره در سال ۱۳۵۷ هـ. ش انقلاب به بار نشست.

پس از پیروزی انقلاب، مدتی در کمیته انقلاب به فعالیت پرداخت.
بعد از آن، طی حکمی از سوی حضرت امام (ره) به نمایندگی ایشان در سازمان حج و زیارت منصوب شد، ولی به علت تهییج زائران بین الله الحرام، به کشور عربستان ممنوع الورود گردید. در حالی که عضو شورای روحانیت مبارز تهران بود، دبیرخانه آن را تأسیس کرد، که اولین دبیر شورا نیز محسوب می شد.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.