مقاله در مورد همه‌گیرشناسی، سبب‌شناسی و مداخلات پیشگیرانه در اختلالات روانی اجتماعی دانش‌آموزان


در حال بارگذاری
10 سپتامبر 2024
فایل ورد و پاورپوینت
2120
5 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد همه‌گیرشناسی، سبب‌شناسی و مداخلات پیشگیرانه در اختلالات روانی اجتماعی دانش‌آموزان دارای ۲۲ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد همه‌گیرشناسی، سبب‌شناسی و مداخلات پیشگیرانه در اختلالات روانی اجتماعی دانش‌آموزان  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد همه‌گیرشناسی، سبب‌شناسی و مداخلات پیشگیرانه در اختلالات روانی اجتماعی دانش‌آموزان،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد همه‌گیرشناسی، سبب‌شناسی و مداخلات پیشگیرانه در اختلالات روانی اجتماعی دانش‌آموزان :

چکیده
مشکلات روانی – اجتماعی کودکان و نوجوانان تأثیر مستقیم بر یادگیری و فرآیند تحصیل آنها دارد. پژوهش‌های بی‌شماری نشان میدهد که از هر پنج دانش‌آموز یک نفر دچار مشکلات مربوط به سلامت روانی است و متأسفانه به سبب عدم پیشگیری، اینگونه اختلالات رفتاری تا مقاطع تحصیلی بالاتر و حتی تا هنگام ورود به جامعه در دانش‌آموزان ماندگار است.

یکی از این اختلالات افسردگی می‌باشد که در کودکان سنین دبستانی و پیش‌دبستانی امری بسیار مهم و قابل توجه است و افسردگی کودکان با بزرگسالان تفاوت‌های قابل توجهی دارد. در بررسی کودکان افسرده توجه به رشد جسمانی، ظرفیت هوشی، ساختار شخصیتی و شرایط خانوادگی آنان امری است حائز اهمیت. به عبارت دیگر دوران رشد و تحول کودکان بسیار حساس

است. مطالعات مربوط به افسردگی می‌بایست در بستر تحول روانی – شناختی آنان صورت پذیرد و کودکان برای رشد سالم خود به فضای عاطفی، عدم ارتباطات کلامی – روانی خوشایند و پرجاذبه در کانون خانواده می‌تواند گره‌های بی تفاوتی و احساس تنهایی و گوشه‌گیری و افسردگی را پدید می‌آورد.
تقویت غنای عاطفی و انگیزه‌های ارتباطی کودکان در محیط خانواده، محشور شدن کودکان با

صاحبان چهره‌های گشاده و متبسم و منش‌های پویا و افراد پرانگیزه و مثبت‌اندیش مهم‌ترین گام در بهداشت روان و پیشگیر از اختلالات روانی است. هرگونه تعارض و تضاد فکری در خانواده و در حضور فرزندان می‌تواند بند رفتارهای نامطلوب بخصوص افسردگی را در نهاد فرزندان بارور سازد. به همین علت است که همواره انتظار می‌رود اولیاء مربیان و معلمان دبستانی و پیش دبستانی به مثابه الگوهای برتر بیش از دیگران از چهره گشاده و متبسم برخوردار باشند و زمانی که با کودکان محشورند آمیزه‌ای از عطوفت و مهربانی و بردباری و گذشت و صداقت و شجاعت و منطق و استواری باشند.

مقدمه

اگر می‌خواهیم مدرسه‌‌های ما عملکرد رضایت‌بخش داشته، دانش‌آموزانی مؤفق داشته باشیم، باید به سلامت جسم و روان آنها بطور هم‌زمان توجه کنیم. بسیاری از مشکلات روانی – اجتماعی کودکان و نوجوانان تأثیر مستقیم بر یادگیری و فرآیند تحصیل آنها دارد، مشکلاتی که از دوران کودکی در آنان درونی می‌شود و موجب عملکرد ضعیف آنها در مدرسه و به دنبال آن اعمال تنبیه‌ها برای بدرفتاری و شکست‌های تحصیلی می‌گردد.
به عنوان یک مدیر یا آموزگار یا حتی پدر و مادر نیاز داریم که نقش بهداشت روانی در سلامت محیط مدرسه (به دلیل برقراری روابط اجتماعی عاطفی کودکان و نوجوانان) را مدنظر قرار دهیم تا شاهد پیشرفت‌های تحصیلی دانش‌آموزان در تمام مقاطع باشیم.
پژوهش‌های بی‌شماری نشان می‌دهند که از هر پنج دانش‌آموز، یک نفر دچار مشکلات مربوط به سلامت روانی است و متأسفانه به سبب عدم پیگیری، این گونه اختلالات رفتاری تا مقاطع تحصیلی بالاتر و حتی تا هنگام ورود به جامعه، در دانش‌آموزان ماندگار است. هرچند کارشناسان و

متخصصان علوم رفتاری تلاش می‌کنند که اصول بهداشت روانی را در مدارس ابتدائی پایه‌ریزی و اصلاح نمایند، به نظر می‌رسد که رعایت این اصول و موازین نیاز به آموزش زود هنگام در خانواده دارد.
خانواده اولین نهادی است که کودک در آن رشد و پرورش می‌یابد و مورد حماست مادی و معنوی پدر مادر و سایر اعضای خانواده قرار می‌گیرد. طبیعی است هر چه فشار روانی و از هم گسیختگی اعضای خانواده بیشتر و عمیق‌تر باشد، نقش مربیان و آموزگاران دوره ابتدائی در ایجاد فضایی آرام و توأم با صمیمیت پررنگ‌تر می‌شود. گذشته از آن، مدرسه مکانی مقدس و استثنایی است که می‌تواند تأثیرش را در تمام مراحل رشد کودکان و نوجوانان برجای گذارد.

دانش‌آموزان بهترین ساعات روز خود را در مدرسه می‌گذارنند و البته آموزگاران و مربیان مدارس نیز بهترین فرصت‌ها را برای آموزش مفاهیم مختلف (اعم از درسی، اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی) در اختیار دارند. در این خصوص اگر هدف آموزش، رشد و ارتقای شایستگی‌ها و توانایی‌های کودکان و نوجوانان باشد، باید ایجاد محیطی سالم و سرشار از ویژگی‌های مثبت انسانی، مثل شفقت، نوع دوستی، همکاری و ; را با آموزش علوم و دروس کلاسیک هم‌زمان سازند.

ایجاد محیطی سالم و حمایت‌گر

بدیهی است که بکارگیری اصول بهداشت روانی در زمانی که کودکان و نوجوانان احساس ارزش و احترام می‌کنند، در حقیقت مهارت‌های تندرست بودن و پرهیز از آسیب‌های احتمالی در آنها رشد می‌کند و می‌توانند به راحتی قوانین و مقررات مدرسه را بپذیرند.
مربیان و آموزگاران می‌توانند اولین گام مثبت را برای پدید آوردن و تثبیت خصوصیات و ویژگی‌های شایسته کودکان نوآموز بردارند. آنها می‌توانند با ایجاد محیطی عاری از مدرسه کار آسانی نیست م نیاز به همکاری و مشارکت تمام اعضای مدرسه دارد. علاوه بر آن، تا زمانی که مدرسه درصدد تغییر و اصلاح ساختارهای اساسی آموزشی و پرورشی خود برنیاید، پایه‌ریزی و تحکیم اصول بهداشت روانی در مدرسه غیرقابل حصول و دست‌نیافتنی است. برای این که به هدف‌های والای آموزشی دیت یابیم، همکاری و مشارکت والدین، آموزگاران و مدیریت مدرسه امری ضروری است. در این صورت است که مؤفقیت بچه‌ها در امر تحصیل تضمین می‌شود.

فشارهای روانی ناشی از رقابت‌های کودکان و هیجانات گوناگون، نوآموزان را در جهت پیشرفت تحصیلی تحت کنترل درآورند و مانع از رشد احساسات منفی در آنها شوند. رعایت اصول بهداشت روانی در کلاس درس، به ویژه در سال‌های نخستین آموزش، به رشد و توسعه شیوه‌های تربیتی مناسب کمک می‌کند. عوامل و نکات مهم در زمینه ایجاد فضایی سالم و حمایت‌گر در مدرسه عبارتند از:

ایجاد حس تعلق و وابستگی گروهی:

یکی از اساسی‌ترین ویژگی‌های هر انسان، احساس تعلقی است که نسبت به گروه و اجتماعی که در آن زندگی می‌کند، دارد. زمانی که کودک یا نوجوانی نسبت به مدرسه، کلاس و دوستانش احساس وابستگی می‌کند، در حقیقت خود را با آنها هماهنگ و سازگار کرده و نسبت به آنان (اعم از مدیر، معلمان، کارکنان آموزشی و 😉 حس اعتماد و اطمینان قلبی پیدا کرده است. دانش آموز می‌تواند با این پشتوانه مثبت فکری مسائل و مشکلات گوناگون خود را با بیان کند و از طریق ایجاد روابط سالم بین فردی در صدد حل آنها بر آید. مطالعات نشان می دهند که هر چه روابط دانش‌آموزان دوران ابتدایی صمیمی تر و دوستانه تر باشد، در سالهای بعدی تحصیل، مشکلات رفتاری کم تری از خود نشان می‌دهند.
اولین و مستحکم‌ترین روابط اجتماعی کودکان، رابطه آنها با والدین و مربیان و آموزگاران دوره ابتدای مدرسه است که می‌تواند حس وابستگی و ارتباط با مدرسه را د آنان تحکیم بخشد. داشتن رابطه نزدیک با معلمان سالهای اول تحصیل نقش مهم و برجسته ای در ایجاد حس تعلق و وابستگی کودک نسبت به مدرسه- محیطی که چند سال در آن رشد می‌یابد- دارد. هنگامی که کودک احساس خوب و خوشایندی نسبت به پدر و مادر از یک سو و از سوی دیگر آموزگار و مربی خود دارد، این احساس رضایت و خوشنودی را به هر دو طرف منتقل می کند.

روش های که اغلب آموزگاران برای برقراری رابطه میان خانه و مدرسه اتخاذ می‌کنند، ارائه گزارش‌های هفتگی از عملکرد و پیشرفت کودک در مدرسه و تکالیف درسی‌اش است.
مدیر مدرسه نیز برای برقراری ارتباط با اولیای بچه‌ها از روش‌هایی مثل، ترتیب دادن جلسات ماهیانه، تشویق اولیا برای سهل و آسان با مسئولان مدرسه و در صورت نیاز ملاقات‌های خصوصی با اولیا استفاده می‌کند. هم‌چنین سایر کارکنان مدرسه که مسئولیت‌ نظارت و رسیدگی به نظم و بهداشت دانش‌آموزان را به عهده دارند، می‌توانند با ایجاد محیطی سالم و آموزنده، نامیدن بچه‌ها با اسم، ایجاد ارتباط و دوستی با آنها (مثل: جعبه اعلانات را دیده‌ای؟ ; یا، کتابخانه کتابهای جدید آورده است، دوست داری آنها را ببینی؟ و غیره)، سعی کنند روحیه همکاری و تعاون و ارزش‌های گروهی را در آنها تقویت کنند.

پیشرفت و مؤفقیت در امر تحصیل

تمامی دانش‌آموزان نسبت به پیشرفت‌هایشان در درس‌ها و فعالیت‌های کلا

سی کنجکاو و علاقه‌مندند و دوست دارند بدانند که آیا توانسته‌اند با مؤفقیت به اهدافشان برسند، یا خیر. علاقه بچه‌ها ناشی از تمایل آنها به محک‌زدن توانایی‌ها و استعداد‌های وجودی‌شان است. در مورد آن گروه از دانش‌آموزانی که فاقد این خصیصه‌اند یا بیش از اندازه به والدین خود متکی هستند یا به طور کلی انگیزه و علاقه‌ای برای پذیرش مسئولیت و انجام وظایفشان ندارند، آموزگاران و معلمان می‌توانند با تشویق و تقویت انگیزه‌های آنها برای تداوم تلاشهایشان، به آنا

ن کمک کنند تا نسبت به پیشرفت خود در مدرسه و رسیدن به مؤفقیت‌های تحصیلی علاقه‌مند و کنجکاو باشند. بدین منظور می‌توانند:
۱- ابتدا به کودک کمک کنند تا هدفی برای خودش مشخص سازد (مثل: مطالعه و خواندن روان‌تر).
۲- سپس به او یاد بدهند که چگونه شیوه دست‌یابی به آن هدف را پیدا کند (برای مثال: ۱۰ دقیقه مطالعه، هر شب قبل از خواب).
۳- وسیله‌ای برای سنجش خود ابداع کند (مثل مطالعه کتابی که قدری دشوار است.)
۴- مهلت معینی برای رسیدن به هدف نهایی‌اش در نظر بگیرد.

هرچند استفاده از این شیوه قدری زمان می‌برد، ولی می‌تواند شیوه حل مسئله را به بچه‌ها بیاموزد. هدف از این آموزش آن است که دانش‌آموز بتواند مشکلی را تشخیص دهد و با در نظر گرفتن نتایج و پیامدهای احتمالی، روش حل مشکل را پیدا کند.

قدرت سازگاری با تغییرات

انجام کارهای روزانه به صورت عادت، یکی از نکات مهم آموزش کودکان است. بچه‌ها با یک سلسله مفاهیم و اصول اولیه ساده در مقطع پیش‌دبستانی و سال اول ابتدایی به صورت انجام عادات روزانه مثل: جمع‌کردن وسایل شخصی در جعبه مخصوص، مسواک زدن روزانه و از این قبیل آشنا می‌شوند: نکته حائز اهمیت این است که کودک چگونه با تغییرات عادتی خود کنار می‌آید. بعضی از کودکان نسبت به کم‌ترین تغییری واکنش منفی مثل: ترس، خشم، اضطراب و ; از خود نشان می‌دهند، به خصوص اگر در گذشته هم شاهد تجارب استرس‌آوری در این زمینه بوده باشند.
این بچه‌ها برای این که بتوانند خودشان را با تغییرات مختلف در محیط مدرسه سازگار و هماهنگ کنند به کمک آموزگار یا مربی خود احتیاج دارند. برای نمونه، ممکن است دانش‌آموزی نسبت به جابه‌جایی در کلاس واکنش منفی خشم و پرخاشگری از خود نشان دهد یا گوشه‌گیر و منزوی شود. در اینصورت آموزگار می‌تواند با درک احساسات کودک و آرام ساختن او، سازگاری و انطباق با شرایط جدید را برای او راحت‌تر کند، زیرا بچه‌ها به این ویژگی مهم و ارزشمند(سازگاری با تغییرات) که در دروان خردسالی در آنها شکل می‌گیرد و در تمام عمر مورد استفاده آنان واقع می‌شود، احتیاج دارند. ممکن است این تغییرات در محیط خانه روی هدف مثل: تولد نوزاد جدید، بد خوابی،

جابه‌جایی منزل و ; در اینصورت بهتر است آموزگاران و مربیان، توجه والدین را به این موضوع جلب کنند و از آنها بخواهند در صورت ایجاد چنین تغییر و تحولاتی در خانه، آنها را نیز در جریان بگذارند.
در بسیاری از موارد والدین و مربیان می‌توانند تأثیرات منفی اینگونه فشارهای روانی و اضطراب‌ها را از راه‌های زیر به حداقل برسانند و به بچه‌ها کمک کنند تا حس ثبات و کنترل بیشتری بر شرایط محیطی‌شان داشته باشند.
الف) آگاه کردن بچه‌ها نسبت به موقعیت جدید.

ب) تمرکز بر صلاحیت‌ها و شایستگی‌های کودک
پ) تکیه بر شرایط و موضوعاتی که تغییر نیافته‌اند.

بالا بردن قدرت درک و تشخیص

کودکان و نوجوانان نیاز به پرورش قدرت درک و تشخیص دارند. آنها به تدریج با ارزش‌ها و معیارهای گوناگون جامعه آشنا می‌شوند. در این خصوص آموزگاران و مربیان مدرسه می‌توانند با تشخیص پیشرفت‌های تحصیلی بچه‌ها، آنها را نسبت به عملکردشان در مدرسه آگاه سازند. هم‌چنین می‌توانند با آموزش رفتارهای پسندیده در محیط‌های آموزشی، آنها را ترغیب به رقابت‌های سالم، خویشتن‌داری، کنترل نفس، نوع‌دوستی و وظیفه‌شناسی کنند. برای مثال، اگر رفتار اشتباه و نابهنجاری از کودکی سرزد، آموزگار می‌تواند با صحبت درباره عمل اشتباه او (و نه شخص خود کودک)، رفتار صحیح را به او متذکر شود. گاهی بچه‌ها اساساً رفتار درست و مناسب را نمی‌دانند و ناخواسته کاری می‌کنند که مورد سرزنش و نکوهش قرار می‌گیرند. در چنین شرایطی بهتر است ابتدا معلم به صحبت‌های کودک و علت رفتار او خوب گوش کند و سپس سعی کند با بالا بردن قدرت فهم و تشخیص دانش‌آموز، رفتار صحیح را به او بیاموزد.
گاهی پیش می‌آید که دانش‌آموزان را به علل مختلف نزد مدیر می‌فرستند. در این گونه موارد، خوب است مدیر مدرسه سعی کند با تکیه بر نکات و ویژگی‌های مثبت بچه‌ها صحبت را آغاز کند و کم‌کم به رفع مشکلات آنها بپردازد. انجام اینکار باعث آرام شدن دانش‌آموزان و به تأخیر افتادن

عکس‌العمل‌های هیجانی آنها می‌شود. کمک کردن به کودکان و نوجوانان برای شناخت ویژگی‌ها و صفات مثبت و ارزشمند انسانی، آنان را به سوی رفتارهای پسندیده و مقبول اجتماع سوق می‌دهد. پس بهتر است همواره از روان‌شناسان و مشاوران تحصیلی خواست تا فعالیت‌هایی برای دانش‌آموزان طراحی و پیشنهاد کنند که شناخت و درک آنها را از موقعیت‌های مختلف بالا ببرد و رفتارهای مثبت و سازنده را در آنان پایدار و تثبیت کند.

تشویق به تصمیم‌گیری

مربیان و آموزگاران لازم است خواست‌ها و انتظاراتشان را از بچه‌ها بطور مشخص برای آنها بیان کنند . بدین ترتیب دانش‌آموزان به مرور به قابلیت‌ها و توانایی‌هایشان پی می‌برند و برای جلب نظر در کلاس و انجام تکالیف درسی‌شان برمی‌آیند. برنامه‌ریزان آموزشی می‌توانند با ایجاد فرصت‌هایی برای انجام فعالیت‌های فوق برنامه ابتکاری مثل تهیه روزنامه دیواری، خبرنامه‌های کلاسی و مدرسه‌ای، تشکیل گروههای فرهنگی و کتابخوانی و ; نظر دانش‌آموزان را به رفتارهای اجتماعی پسندیده مثل داشتن ارتباط سالم اجتماعی، مسئولیت‌پذیری فردی و تقویت روحیه تعاون و همکاری جلب کنند، راههای تصمیم‌گیری را به روی آنها بگشایند و دید آنان را نسبت به جامعه آینده وسعت بخشند.

تجربه‌اندوزی و درس گرفتن از اشتباهات

یکی از عوامل اساسی مؤفقیت دانش‌آموزان، همانا توانایی‌ درس گرفتن از اشتباهات گذشته‌شان است. زمانی که بچه‌ها قدرت درک شکست‌های خود را بطور معقول داشته باشند، می‌توانند با شناخت محدودیت‌ها، نقاط ضعف و مشکلاتشان، تعریف مجددی از اهداف خود داشته باشند و دوباره با تصمیم به تلاش و کوشش بیشتر، از تجربه قبلی خود درسی ارزشمند بگیرند.
تحقیقات نشان می‌دهند دانش‌آموزانی که توان بالایی برای مقابله و رویارویی با ناکامی‌ها و شکست های تحصیلی دارند، قدرت تجدید نظر و نواندیشی بالاتری نسبت به سایر بچه‌ها دارند. آموزگاران در استفاده از تجارب و اشتباهاتشان، امکان دست‌یابی به راه‌حلهای جدید را برای آنها آسان کنند. این کار به بچه‌ها کمک می‌کند تا توانایی‌های خود را دوباره ارزیابی کنند و با یافتن شیوه‌ای جایگزین، به هدفشان که همانا مؤفقیت در امر تحصیل است نایل آیند.

تشخیص مشکل و ارائه راه‌حل

اگر آموزگاران و مسئولان آموزشی مدارس بتوانند نشانه‌ها و علائم مشکلات بچه‌ها را زود تشخیص دهند و با ارزیابی کلی و درست از موقعیت دانش‌آموز، او را به سمت حل مشکلش سوق دهند، مؤثرترین گام را در جهت مؤفقیت او برداشته‌اند.
مسائل دانش‌آموزان معمولاً از دوره ابتدائی آغاز می‌گردند که در بعضی موارد به دبیرستان کشیده می‌شوند. پس اگر آموزگاران دوره دبستان نسبت به مشکلات رفتاری – روانی بچه‌ها واقف‌تر و مسلط‌تر باشند، سریع‌تر می‌توانند راه‌حلی برای رفع این مشکلات در بچه‌ها بیابند و اجازه ندهند مشکل ساده‌ای که می‌تواند طی چند ماه حل شود، تبدیل به یک معضل آموزشی – اخلاقی شود. از آن جا که کودکان دوره ابتدایی نمی‌توانند خودشان مشکلشان را به طور واضح و صریح بیان کنند، به همین سبب مربیان و آموزگاران آنها ابتدا باید با نشانه‌های این گونه مشکلات آشنا باشند، تا بتوانند با تشخیص درست و زود هنگام ناراحتی او، سعی کنند راه‌حل مناسبی برای رفع آن درنظر

بگیرند. برای مثال، کودکی که مرتباً یک کار و عمل را تکرار می‌کند ( نوشتن و پاک کردن) با آثاری از اضطراب در رفتارش مشاهده می‌شود (جویدن ناخن یا مکیدن انگشت)، به گونه‌ای وسواس عملی در رنج است. همچنین کودکی که مستعد افسردگی است در مراحل اولیه دیر شناخته می‌شود، زیرا معلم به تصور اینکه دانش‌آموز روحیه آرام و منضبطی دارد، زیاد به او توجه نمی‌کند و افسردگی او ناشناخته باقی می‌ماند.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.