مقاله انقلاب اسلامی ایران
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله انقلاب اسلامی ایران دارای ۳۳ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله انقلاب اسلامی ایران کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله انقلاب اسلامی ایران،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله انقلاب اسلامی ایران :
انقلاب اسلامی ایران
بدون شک انقلاب اسلامی ایران یکی از بزرگترین و بلکه بزرگترینرویداد قرن بیستم است و به خصوص که وقوع آن همزمان با پایان قرنچهاردهم و شروع قرن پانزدهم هجری است و به عنوان نقطه عطفی در تاریخمعاصر جهان اسلام و به خصوص ایران اسلامی قلمداد میشود.
حضرت امام خمینی(ره) به عنوان معمار این تجدید بنا و تجدید حیاتاسلام و به عنوان یک رهبر بزرگ انقلابی که هادی این تحول عظیم جهانی از۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و پس از آن تا ۱۵ خرداد ۱۳۶۷ بود. درآخرین فرمایشات و وصیت الهی خود در مورد ویژگیهای این انقلابمیفرمایند:
“شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابها جدا است. هم درپیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام تردید نیست کهاین یک تحفه الهی و هدیه غیبی بوده که از جانب خداوند منان براین ملتمظلوم غارت زده عنایت شده است.”
ماهیت انقلاب اسلامی
نگاهی تحلیلی به پیشینهی فکریو تاریخی اسلام و ایران
پس از رحلت رسول اکرم(ص) با انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه نوعینوعی جدایی و تجزیه؛ بین دین و سیاست؛ پدید آمد. چنانکه بعدها ابوبکردر پاسخ به برخی سؤالهای دینی و فکری که از سوی برخی یهودیان به منظورشکست اسلام مطرح میشد، و خود نمیتوانست پاسخی در خور به آنهابدهد، ناچار متوسل به حضرت امیر(ع) میگردید. وی بارها بازگو کرد
کهوارث علم (معنویت) رسول اکرم(ص) آن مرد (یعنی علی(ع)) است و منتنها وارث شأن حکومت آن بزرگوار هستم. بدنبال خلافت دو خلیفه اول ودوم؛ که سعی در اداره جامعهی اسلامی به میزان فهم و توانایی خود از ظاهراسلام داشتند، در زمان خلافت عثمان به جهت عملکرد سوءِ وی؛ از جمله برروی کار آوردن برخی چهرههای بدنام بنیامیه که از سوی پیامبر اسلام(ص)طرد و یا مهدورالدم اعلام شده بودند؛ و نیز پس از به خلافت رسیدن علی(ع)و مخالفت برخی صحابه و اطرافیان معروف پیامبر(ص) با ایشان؛ که منجر بهجنگ بزرگ و
معروف گردید که حاصلی جز تحلیل نیرو و قدرت امتاسلامی نداشت؛ بذر بسیاری از پرسشها و تردیدها نسبت به حقانیت اینشخصیتها و حتی وجود مقدّس حضرت امیر(ع) در میان امت اسلامیافشانده شد و همین امر به سرگشتگی و حیرت امت اسلامی در عرصهیتشخیص حق و باطل منجر شد به گونهای که این امر سبب شورش برخیمسلمانان تندرو
همچون “خوارج” و سوءِ استفادهی یاران معاویه از شرایطموجود گردید، تا سرانجام با شهادت علی(ع) و پس از ایشان، امام حسن(ع)،امر خلافت به حکومت معاویه و اخلاف او منتهی گردید. در زمان رسولگرامی اسلام صلّیاللّهعلیه و آله به جهت اشتغالات نظامی و حضور آرامبخشآن بزرگوار در میان امت اسلامی مباحث اعتقادی به نحو طبیعی تحت کنترلو جاذبهی شخصیت آن حضرت بود. (البته آن بزرگوار در مواقع مقتضیمستقیماً به پرسشهای اعتقادی، اخلاقی و سیاسی مسلمانان پاسخ قاطع واطمینانبخش میدادند. بعدها بدنبال ظهور
اختلافات سیاسی و پس از آنکلامی، و نیز بدنبال فتوحات بزرگ نظامی و در نتیجهی ارتباط با فرهنگهایبزرگ و حکومتهای نیرومند همچون روم، ایران و مصر، پارهای مسائل وشبهات کلامی و فلسفی همچون مسئلهی نحوهی تعیین امام بعد از حضرترسول(ص) و یا مسائلی نظیر حکم مرتکب گناه کبیره و یا طرح مسئلهیسرنوشتساز جبر و اختیار؛ پدید آمد که به برخورد و تضارب آراء و حتیتهاجم فرهنگی گسترده از سوی برخی دشمنان اسلام ـ خصوصاً قوم یهود(ع)ـ منجر گردید. و این مسئله خود باعث بروز برخی تحوّلات بزرگ فکری،کلامی و سیاسی در جهان اسلام شد. این پدیده از اواخر قرن اوّل آغاز و درقرن دوّم، بویژه نیمه دوّم این سده، رفته رفته شدت گرفت و با تأسیس بیتالحکمه و ترجمه متون یونانی، سریانی،
پهلوی و هندی تدریجاً مبانی علوماسلامی؛ که تماماً به صورت کلی و اجمالی توسط حضرت امیر(ع) و فرزندانبزرگوار ایشان پایهریزی شده بود؛ به صورت مکاتب کلامی، اعتقادی وسیاسی شیعه در کنار فرقههایی همچون مرجئه، خوارج، معتزله و بعدهااشاعره با دهها انشعاب بزرگ و کوچک داخلی ظهور نمود. بدنبال ظهوراین فرقهها اختلافات فکری و سیاسی میان مسلمین و پیروان مکاتب مذکورشدّت گرفت به گونهای که این امر منجر به برخی قیامها و نهضتهای فکری ـنظامی مخالف حکومت بنیامیه گردید. چنانکه قیامهای معروف
“زیدیان”،”قرامطه”، “علویان طبرستان”، “فاطمیان”، “اسماعیلیه”، “سربداران”،”حروفیه” و “نقطویان” از زمان حکومت بنی امیه و پس از آن بنی عباس تاسدههای اخیر از زمره آن محسوب میگردند. البته پیشتر باروی کار آمدنِمعاویه دین و سیاست به صورت آشکارا از یکدیگر جدا گشته بود به گونهایکه دین تنها به عنوان زیوری برای سیاست کاربرد داشت و سیاست با ظاهریفریبنده غالب بود. بدنبال آن خلافت اسلامی، موروثی و تبدیل به سلطنتگردید. در این میان برخی اندیشمندان یهودی به صورتی مخرّب و خطرناک،با نفوذ در تفکّر و
جامعه اسلامی و با طرح مسئلهی دیرباز تعارض میان “علم وایمان” و” عقل و وحی” سهم عمدهای در این تجزیه و تحریف اسلام بهشکل “جدایی دین از سیاست” و تبدیل خلافت به سلطنت داشتند. به طور کلیاین اندیشه کهنِ یهودی با همراهی برخی متفکران و متکلّمین نامتعادلاسلامی، هم از جهت فرهنگی و هم سیاسی، به اختلافات بزرگ کلامی
وسیاسی مسلمین دامن میزد. بدنبال چنین جریان فکری که گاه صورتی نظامیو خشن به خود میگرفت، پس از جدا شدن سیاست از دین و معنویت اسلامی،میان علوم اسلامی در عرصه اعتقاد و اندیشه، تعارضهایی تفرقهانگیز وجدایی ساز پدید آمد به گونهای که میان “فقها”، “محدثین” و “مفسرین” ازیک سو و “فلاسفه”، “عرفا” و برخی “متکلمین” از سوی دیگر اختلافاتیاساسی؛ که در برخی مواقع به شکل خشن و منازعه برانگیز ظاهر میشد؛بوجود آمد. با گذشت زمان این اختلافها گسترش یافت به گونهای که در قرنچهارم و پنجم هجری
شاهد اوج درگیری میان علمای این علوم و مکاتبفکری و کلامی هستیم. از سوی دیگر برخی متفکّران جهان اسلام با الهام ازتفکّر برخی متفکّران دین یهود و مسیحیّت ـ که اعتقاد به تعارض میان”عقل و ایمان” داشتند ـ اعتدال و جامعیت اسلام را خدشهدار نمودند. تعارضمیان عقل و ایمان در عرصه حکومت حاصلی جز جدایی دین از سیاستنداشت. گروهی از
زاهدان و متصوفه اسلامی تنها به جنبه ما بعدالطبیعی اسلامتوجه نمودند و با الهام از برخی ریاضتهای سخت از فرهنگهای غیراسلامیهمچون مرتاضان هند و برخی زاهدان مسیحی و یهودی پیوند میان دین ومسائل دنیوی را انکار نمودند. در مقابل این گروه عدهای از فقها و محدثین ومتکلمین “مشبّهه” و “مجسمه” حتی در ساحت اعتقادات مابعدالطبیعیاسلام نیز فقط توجّه به ابعاد “تشبیهی” و “مادی” و “دنیوی” این دین بزرگ وجامع داشتند. البته چنین رویکرد و تفکّر نامتعادلِ شبه اسلامی خود باعثتشدید و تقویت روح “قشریگری”، “تعصب”،
“تحجّر” و “استبداد شبه دینی وسیاسی” گردید. چنانکه تقابل میان متکلّمین “ظاهر” اندیش، همچون حشویه ومجسمه از یک سو، و اهل “باطن” و “تاویل” نظیر “اسماعیلیه” و “باطنیه”از سوی دیگر، در تفکّر و جهان اسلامی از نمونههای بارز این پدیده محسوبمیگردند. همچنانکه بیان گردید این هر دو گروه، با اعتقاد به تعارض میانجهان “مابعدالطبیعه” و
“طبیعت” و نیز “وحی ربوبی” و “عقل انسانی” زمینهفکری تحکیم قدرتهای جائر را فراهم آوردند و در نتیجهی عامل فکری وشبهدینی روند جدایی دین از سیاست ادامه یافت. لیکن توجه به این نکته لازماست که برخی از علما، فلاسفه و برخی متفکّران بزرگ اسلامی همچون”فارابی”، “بوعلی” و بعدها “خواجه نصیر”، با الهام از روح دیانت مقدساسلام، قرآن کریم و عترت بزرگ پیامبر(ص) مبنی بر اعتقاد به تطابق وهماهنگی “وحی نبوی” با “عقل انسانی”، متوجّه ابعادِ عمیقِ “عقلانی” این دینبزرگ گشتند و به دفاع و تفسیر علمی و عقلانی ـ در برابر
دفاعِ صرف مبتنی برایمان و تقلید ـ از اسلام مبادرت ورزیدند. و همچنین ضمن اعتقاد عقلانی ومعقول به تعالیم اسلامی، متذکّر پیوند فلسفه و فهم عقلانی از اسلام با حکومتاسلامی در صحنه عمل و روابط اجتماعی امت اسلامی گردیدند چنانکهبوعلی و خواجهنصیر با اعتقاد به پیوند مذکور و ارتباط حکمت نظری باحکمت عملی، خود ـ به عنوان وزرای سلاطین زمان خود ـ اهتمام جدی بهامر دنیا و سیاست جوامع اسلامی و انطباق آن با احکام و معارف دینی وحکمت انسانی نمودند لیکن به دلیل وجود سلاطین مستبد و خودکامه قادر بهایجاد و
تشکیل حکومت واقعی اسلامی نگردیدند و تنها در عرصههایمحدودی موفّق به حفظ اندیشه درخشان اسلامی گشتند. خصوصاً در زمانوزارت خواجه که به جهت استیلای پادشاهان وحشی و خونخوار مغول درایران، برخی تدابیر ارزشمند آن متفکّر بزرگ و فیلسوف عظیمالشأن مانع ازنابودی مصالح و کیان این امت بزرگ اسلامی گشت. با توجّه به مطالب مذکورهر چند نظام عینی و سیاسی ولایت در همان ابتدای تاریخ اسلام با استیلایخلفای غاصب بنی امیه و بنی عباس و خلعید از ائمه معصومین علیهالسلامدستخوش شکاف و تجزیه گردید و
درنتیجه دین از عرصه سیاست و حکومتجدا شد، اما بعد از غیبت کبرای آخرین امام معصوم(ع) و رحلت نوابخاصه،برخی فقهای عظیمالشأن تشیّع از جمله شیخ صدوق و شیخ مفید ;عهدهدار مقام اق فتاء و قضا و رسیدگی به وضع مالی شیعیان شدند و در واقعنوعی دولت محدود شیعی در دولت و حکومت وسیع و بزرگ خلفایبنیعباس تشکیل دادند. در کنار این فقها، فلاسفه بزرگ شیعی و برخیمتکلّمین نیز به تبیین و صیانت ابعاد معارف عقلانی تشیع مبادرت جسته و بهتفسیر عقلانی محتوای دین اسلام پرداختند. همچنین بسیاری از عرفای
اصیلاسلامی به دفاع از اصالت و حقانیت وحی نبوی و شهود دینی همت گماردند.در واقع این بزرگان هر یک بر اساس تخصص و توانایی خود در برخی علوماسلامی به دفاع از جنبههای فقهی و یا فلسفی ـ کلامی و همچنین عرفانی اسلاممبادرت جسته اما بر اثر عدم رویکرد جامع و متعادل برخی از آنها به علوماسلامی تدریجاً بعضی اختلافها و حتی تعارضات شدید میان ایننمایندگان معارف اسلامی از فقه و کلام تا حدیث و فلسفه و عرفان ظهورنمود. برخی از این اختلافها به کشمکش و تکفیر و حتی نابودی و مرگعدهای از آنها منجر گردید و این
همه، همانطور که بیان گردید، از عدم نگاه وتوجه جامع و کامل آنها به همه معارف و ابعاد مختلف علوم اسلامی بود. تاآنجا که شهادت شخصیتهای بزرگی چون عینالقضاه و سهروردی و حلاجدر میان عرفا و فقها دوگونه متضاد تفسیر شده است. و برخی فقهای عالیقدرتوسط قدرتهای زمان، با همراهی و توجیه فقهی بعضی فقهای درباری ووابسته به حکومتهای وقت محکوم به مرگ گردیدند.
جهان شناسی علوم طبیعی و تجربی تحت تاثیر اعتقاد برخی اندیشمندانبه تعارض میان «عقل و حس» قرار گرفت و علیرغم شکوفایی اولیه، این علومتدریجاً صورت قرون وسطایی و ذهنی و یا شبه مابعد الطبیعی به خود گرفت ونقش “تجربه” که از خصوصیات علوم مربوط به جهان مادی است در اینعلوم؛ به دلیل اعتقاد به تعارض میان جهان مابعدالطبیعه و عقل از یک سو وعرصه طبیعت و جهان مادی از سوی دیگر؛ به تدریج کمرنگ گردید. اینآموزه خود از یک اعتقاد کلامی دیگر مبنی بر تعارض میان عقل و وحیسرچشمه میگرفت. این امر، پس از حمله مغول به ایران و خصوصاً بعد از برروی کار آمدن سلسله صفوی که همزمان با جنبش رنسانس در غرب و آغازرشد علم جدید در آن دیار بود، رفته رفته موجب رکود این علوم گشت. ازدیگر سو اندیشه تعارض میان “عقل با حس” و “عقل انسانی با وحی ربویی” ـچنانکه در بسیاری از فِرَق کلامی و فقهی اهل سنت و نیز اخباریون در شیعهچنین اعتقادی ریشه
دوانیده بود ـ علوم اجتماعی و سیاسی را از رشد جدیبازداشته بود و این به علّت عدم ارتباط و تعامل مردم و متفکّران این علوم باحکومتهای جائر و خودکامه بود. این امر به ضعف و رکود اندیشه اجتماعی وسیاسی در امت اسلامی منجر گردید. صرفنظر از پارهای اندیشههای مجرّدذهنی نظری که برخی اندیشمندان بزرگ چون “فارابی”، “مسکویه” و “اخوانالصفاء” و یا “خواجهنصیر” مطرح کردند ـ که در آنها یا هیچ اشارهای بهوضعیت موجود (و نه آرمانی و ذهنی) جوامع اسلامی و حکومتهای مستبدوقت نگردید و یا در برخی به نحو غیر مستقیم به طرح آن مبادرت جستند ـنمیتوان اندیشهای منسجم و رو به رشد در این مسئله یافت. در جهان اهلسنت نیز، متفکّران و دولتمردان مشهوری چون “خواجه نظامالملک”
در”سیاستنامه” و یا “غزالی” در “نصیحهالملوک” در خدمت خلفای سنی مذهبو متعصب قرار گرفتند و به توجیه نظری و مذهبی عملکرد مستبدانه خلفایوقت همّت گماردند و یا با نوع وارستگی اخلاقی، تنها به نصیحت و اندرز آنهامبادرت جستند.
پس از حمله مغول و متعاقب آن پس از روی کار آمدن سلسله صفوی درایران، که در صدد تحقّق حکومت و احد شیعی در قلمرو وسیع این سرزمینبودند، مذهب تشیّع به عنوان دین رسمی مردم ایران پذیرفته شد. در زمانحکومت این سلسله علیرغم برخی خدمات ارزنده آنها به کشور ایران ـ ازجمله اینکه مذهب تشیّع به عنوان مذهب رسمی و دین کشور ایران اعلامگردید نیز پدید آمدن وحدت ارضی ایران و ظهور برخی پادشاهان مقتدر اینسلسله که همراه با نوعی عمران و آبادانی و پیشرفت نسبی بود، به نحوی کهکشور ایران همردیف بزرگترین و نیرومندترین کشورهای جهان شرق جایگرفت ـ برخی محدودیتها و اعوجاجات فکری در عرصه ارتباط تفکّرفلسفی با جامعه، حکومت و سیاست همچون قرنهای پیشین تداوم یافت. ایندر حالی است که در عصر صفوی با ظهور فیلسوفان بسیار برجستهای همچون”میرداماد” و “صدرالمتالهین” ـ که پس از قرنهای متمادی که اندیشه جدایی وحتی تعارض میان بعضی علوم اسلامی با برخی دیگر رواج داشت ـ به علوماسلامی از دیدگاه جدید نگریسته میشد با ظهور ملاصدرا نگاه به اسلامکه نامتعادل بود دگرگون شد. وی موفق به
اینحرکت نیز نتوانست پیوند و وحدتی استوار میان علوم اسلامی با عرصهحکومت و زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی مسلمین بوجود آورد وبدینگونه، علیرغم تحقق وحدت نظری میان علوم اسلامی در تفکّرملاصدرا، ارتباط اسلام با جامعه و حکومت، همانند قرنهای پیشین منقطعباقی ماند. البته یکی از علل این امر، وجود سلاطینی بود که اجازه انطباق عملی احکام اسلامی با عرصههای سیاست و حکومت را به هیچ متفکّربرجستهای همچون ملاصدرا نمیدادند. سلسله نیرومند صفوی، با همهخدمات سیاسی و فکری متفکّران آن دوران،
دارای این محدودیت بزرگبود که در عرصه علم و تفکّر، با اصالت کامل دادن به برخی علوم شرعی ونقلی و یا فلسفی صرف نسبت به ادامهی رشد و تکامل علوم طبیعی و ریاضی وهمچنین تحولات بزرگ زمان خود در جهان غرب ـ که سر آغاز تمدن بزرگکنونی آن میباشد ـ توجه جدّی نداشت. از این نظر، به رغم تکاملشگفتانگیز علوم فلسفی و برخی علوم دینی، با عدم توجّه به روح تحوّلاتبزرگ عصر و جهان، این دوره، آغازی برای افول و بلکه انحطاط تدریجیتفکّر و تمدّن عظیم و کهنسال اسلامی گردید، به گونهای که پس از انقراض ایران فراهم آمد. با مقاومت دلیرانه مردم ایران دربرابر اجانب، به زعامت روحانیت؟ در جریان تحریم تنباکو که توسط”میرزای شیرازی” و قبلاً با حضور جدی روحانیت به فرماندهی “آیتا;محمد مجاهد” در جنگهای ایران و روس ـ ملّت ایران با توجّه به حضورقوی کشورهای استعمارگر روس و انگلیس و فرانسه، تدریجاً به نوعیخودآگاهی تاریخی نسبت به وضع اسفبار خود نائل آمد. متاسفانه پس از اینبیداری، بدنبال وقوع جنگهای نظامی روسیه علیه ایران و پس از ظهورفرقههای مختلف شبهدینی و عرفانی ـ سیاسی و بعضاً ضالّه، از جمله
فرقههای”شیخیه”، “بابیه”، “بهائیه”، و “وهابیت” و برخی مکاتب وابسته دیگر در جهاناسلام و ایران و با توجّه به ترویج فرهنگ و تمدن غرب از سوی محصّلینو اشرافزادگانی که برای تحصیل علوم جدید به کشورهای اروپائی، خصوصاًانگلیس و فرانسه سفر نمودند؛ خصوصاً با حضور روشنفکرانی چون “میرزاملکم خان”، “آخوندهزاده”، “طالبوف”، “میرزا آقاخان کرمانی” و برخیدولتمردان قاجار که صریحاً اقتباس و حتی تقلید کامل از تفکّر و تمدنغرب را با طرد و نفی اندیشه اسلامی از صحنه زندگی ایران شرط لازم متمدنشدن این کشور و جهان اسلام میپنداشتند، تدریجاً جریان بسیار گستردهروشنفکری همراه با پدیده غربزدگی در ایران به وجود آمد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.