مقاله انواع گلها و نماد آنها در دیوان شاعران


در حال بارگذاری
11 سپتامبر 2024
فایل ورد و پاورپوینت
2120
15 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله انواع گلها و نماد آنها در دیوان شاعران دارای ۴۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله انواع گلها و نماد آنها در دیوان شاعران  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله انواع گلها و نماد آنها در دیوان شاعران،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله انواع گلها و نماد آنها در دیوان شاعران :

مقدمه:
شاعری نیست که بنا بر اندیشه و برداشت خود از بهار و نوروز سخن نگفته باشد. این موضوع تمام شاعران ایران از قدیمی ترین شاعر کلاسیک گرفته تا شاعر امروزی را با هر اندیشه و تفکر و آیینی که باشند در بر می گیرد. “ابوالنجم احمد بن قوس بن احمد منوچهری دامغانی” شاعر بزرگ و توانا، خوش قریحه و همیشه شادِ سده های چهارم و پنجم هجری قمری، شاعری است که در تمام دیوانش نشانی از غم و اندوه و غصه و یأس نمی بینیم. هر چه هست شادی و سرور و نمادهای زیبایی، خرمی، خوشی، نوآوری و سخن از بهار و نوروز و اعیاد دیگر مانند مهرگان، سده، بهمنجنه و نیز نگارگری زیبا و شاعرانه است. چه آن هنگام که از شب سخن می گوید، زیباترین تشبیهات، استعارات و دیگر صنایع شعری را به کار می گیرد. ۱
بررسی انواع نماد گلها در شعر شعرای معاصر
در آثار هیچ شاعری به اندازه ی “منوچهری” با نام های گل ها، پرندگان و دستگاه های موسیقی روبرو نمی شویم. تمام دستگاه های موسیقی متداول در آن زمان، نام تمام گُل ها و پرندگان دیده و شناخته شده تا آن روزگاران در شمال کشور آمده است و بی تردید “منوچهری” شادترین شاعر ایرانی است که تاریخ ادب ما به خود دیده است.۲

و به راستی “منوچهری” نقاشی است چیره دست، شاعری است توانا و جاودانه، تصویرگری کم نظیر و خلاق و پُر استعداد. در شعر او آب و گُل، نسیم و خاک، ابر و باد و طوفان و سیل سیّالند و سخن می گویند.
و اما آن چه که بیش از همه در اشعار “منوچهری” بارز و آشکار است، وصف بهار و نوروز می باشد. هیچ شاعری به اندازه ی او از بهار و نوروز و شادی های این فصل و روزها سخن نگفته است. او از هر فرصتی بهره می گیرد تا از بهار و نوروز و دیگر جشن های ایرانی سخن سرایی کند. “منوچهری” به آداب و رسوم و فرهنگ ایرانی عشق می ورزد و در نگهداری آن می کوشد. هر چند که مدح می گوید، اما مدیحه سرایی که نوعی از شعر آن روزگاران است قابل توجیه و قبول است. شاعر می خواهد آثارش باقی بماند، می خواهد شعرش به گوش جهانیان برسد و جاودانه ثبت گردد. شاعر می خواهد زندگی کند و برای حفظ آثار، چه جایی بهتر از کتابخانه ی سلطنتی. بگذریم، که این خود بخشی مفصل می طلبد. پس

شادی، نوروز، بهار و خوشی و خوش گذرانی، زمینه و چهار چوب اصلی شعر “منوچهری” را تشکیل می دهد. در صفحه صفحه ی دیوانش این نماد و نمودها و زیبایی ها را به خوبی می بینیم. از یاد نبریم که نمادها و سمبل ها، معنی و اصطلاحات و نحوه ی برخورد با اندیشه ها در سبک خراسانی با سبک عراقی و هندی تفاوت بسیار دارد که جای بحث آن هم در این مقال نیست.

باری؛ دیگران هم از بهار و نوروز و شادمانی گفته اند و سروده اند، اما نه آن چنان که “منوچهری” داد سخن داده است. دیوان “منوچهری” را که می گشاییم اولین شعرش که در بحر «رمل» آمده در وصف بهار است. او مدج «ابوالحسن»(۱) را وسیله ای برای وصف بهار قرار می دهد. بهاری که زندگی آفرین و مظهر و نماد زیبایی هاست. و به راستی که قصیده ای زیبا، مطنطن و پُر نشاط است و در همین قصیده با نام بسیاری از آهنگ های موسیقی، گل ها و پرندگان آشنا می شویم.(۲)

سپهری شاعر دوران معاصر ما از کسانی است که توانسته در سلوک خود با طبیعت، پیوند برقرار کند و از این طریق معشوقه‌های غزل فارسی را که جانفزایی‌شان در ظاهر محدود به خط و خال و چشم و ابرو می‌شد به سمت طبیعت سوق دهد تا عناصر حیات بخش زندگی مثل آب، درخت، گیاهان و گل‌ها در شعرش روح‌فزا باشند. او توانست از طریق طبیعت خود را با بیکرانگی کل مرتبط کند. می‌گوید: ; من پر از نورم و شن/ و پر از دار و درخت/ پرم از راه از پل از رود از موج/ پرم از سایه برگی در آب; .
این نوشتار یک بررسی نمادشناسانه بر شعر سهراب سپهری است که از منظر حضور نمادین برخی از صور خیال که در عالم واقع، مابه‎ازای آنها را گل می‎نامیم، مروری به برخی از شعرهای سهراب کرده است.

نیلوفر
گلی که بیشترین تاثیر‌گذاری و کاربرد را در شعر سپهری دارد، نیلوفر است. نیلوفر از گل‌هایی است که به‌علت ویژگی‌های خاص خود در طبیعت باعث شده است که خصوصاً در دین بودا، نمادین به حساب‌ آید، البته نمی‌توان قدمت و تاثیر‌گذاری نیلوفر را محدود به بودا کرد‌ زیرا در اسطوره‌های ایرانی داریوش در یک دستش عصای شهریاری دارد و در دست دیگرش گل نیلوفر آبی. (اسطوره در اشعار سهراب سپهری ص۱۳۴) و یا در اساطیر کهن هندی، نیلوفر نشانه بزرگ آفرینش بوده است.(اسطوره در اشعارسهراب سپهری ص۱۳۳( ۱

برای این گل با توجه به ویژگی‌های خاص‌اش اعتقاداتی نیز ایجاد شده است. اگرچه نیلوفر هر روز با طلوع خورشید باز و با غروب آن بسته می‌شود ولی صاحب برهان می‌آورد که: وقتی این گل بسته می‌شود، پرنده‌ای داخل آن می‌رود و صبح در هنگام باز شدن پرنده از آن بیرون می‌پرد بدون اینکه هیچ آسیبی ببیند.(اسطوره در اشعار سهراب سپهری ص۱۳۴(
نیلوفر عموماً نماد عارفی است که توانسته خود را از پستی‌ها و آلودگی‌های مادی رها کند، بدون آنکه وجود پاکش در این رهایی آغشته به کثافت‌ها شده باشد زیرا نیلوفر هم از مرداب سر بیرون می‌کشد، بدون اینکه ذره‌ای گلبرگ‌هایش با لجن‌ها آلوده شده باشد. این گل وقتی خود را از لجنزار بیرون می‌کشد می‌تواند سهمش را از آفتاب بگیرد و شکوفا شود و این همانند نتیجه دریافت‌های یک عارف پس از رسیدن به منبع حقیقت است.

در شعر نیلوفر، سپهری برای نخستین بار به‌طور مستقیم به این گل اشاره می‌کند که شاید بتوانیم بگوییم که این شعر آغازگر دوره آشنایی او با بودیسم است.
در اینجا نیلوفر نماد شکوفایی و بیداری است که مژده رهایی از اندیشه سود و زیان زندگی را به شاعر می‌دهد. و بعد سپهری در مسیر عرفان، ر‌هرویی می‌شود که با شناخت‌های اصیل از پستی‌ها رها می‌شود.

سهراب سپهری سنگینی عصر جدید را می‌فهمد و راه رهایی از آن و غرق نشدن را در پیوستن به عرفان می‌داند: ۱
کار ما شاید این است که میان گل نیلوفر و قرن پی آواز حقیقت باشیم.
گل نیلوفر رمز عرفان است و چون روی آب مرداب می‌ماند اما خیس نمی‌شود رمز انقطاع است. او در این بخش آخر از شعر صدای پای آب می‌خواهد بگوید که شاید ما در این عصر معراج پولاد و اصطکاک فلزات باید حداقل به‌دنبال نشانه‌ای از حقیقت باشیم. (نگاهی به سپهری ۱۱۷)
شقایق یا لاله

یکی دیگر از گل‌هایی که بسیار در شعر او به کار رفته است گل شقایق (لاله) است. لاله، گلی سرخ رنگ به شکل جام است. و در عربی شقائق و شقائق النعمان نامیده می‌شود. نعمان در عربی به معنی خون است. (مقدمه الادب، السامی فی‌الاسامی) این گل چنان در نظر شاعران پر اهمیت است که اگر چه شاعری در محیط خشک و بیابانی زندگی می‌کرد ولی انواع لاله‌ها را می‌شناخت.

مثلاً در این شعر; روی شن‌ها هم، نقش‌های سم اسبان سواران ظریفی است که صبح، به سرتپه معراج شقایق رفتند;
شقایق در اینجا رمز پیامبران و اولیاست. و سر تپه‌ای که پیامبران در آن به معراج می‌روند همان وادی عرفان آنهاست.
شبدر

سپهری از گل شبدر هم در شعرهایش سخن می‌گوید. گل شبدر در زبان ترکی همان یونجه است و چون خوراک ستوران است ارج و بهایی ندارد ولی سپهری، با دید کل‌گرایی که دارد و نظام آفرینش را نظام احسن می‌داند، تلاش می‌کند که نشان دهد در یک مجموعه جزء‌ها با هم تفاوتی ندارند و می‌گوید:
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد؟

گل سرخ
گل سرخ خصوصاً از نوع هفت گلبرگی آن، اشاره به هفت جهت فضا، هفت روز هفته، هفت مرحله کمال و.. دارد. سپهری با بهره از این همه معنای پیچیده در گل سرخ می‌گوید:
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ/ کار ما شاید این است / که در افسون گل سرخ شناور باشیم.
گل سرخ رمز کمال است. و از این‌رو به هر چیز کامل و متعالی از قبیل دل، بهشت و معشوق دلالت می‌کند. اگرچه مثال‌های اندکی از شعر سپهری در اینجا آورده شد اما با توضیحات داده شده به راحتی می‌توان دریافت، با وجود اینکه او در منطقه‌ای خشک زندگی می‌کرد ولی گل‌ها را از ابعاد گوناگون‌شان می‌شناخت و با هدف بیان موضوعاتی عالی آن را در شعر خود بیان می‌کرد.

گل و انواع نماد گل در دیوان اشعار دوران انقلاب
غزل انقلاب چه به لحاظ صور عواطف و چه به لحاظ حسی بودن کلمات و تعابیر و چه به لحاظ ترکیبات تصویری و همچنین به لحاظ محتوا و درونمایه، خود بستر نوینی در سیر تحوّل غزل فارسی است. غزل انقلاب به لحاظ برجستگی در کلیّت شعر، از چند حیث جالب توجه و قابل ارزیابی است.
تحول در ترکیبات تصویری غزل

واضح است که ترکیبات تصویری در توازن زبان شعر و گشایش چشم انداز نوین معنایی نقش برجسته و تعیین کننده‎ای دارد. اهمیت نقش زیبایی شناختی این ترکیبات، زمانی چهره می‎نمایاند که ساختمان کلی آنها و نیز عناصر و مصالح این ساختمان، خود نو و بدیع باشند. غزل انقلاب از این حیث از غنی‎ترین قالب‎های شعری در سیر تحوّل غزل است. این ترکیبات خود به دو نوع عمده ترکیبات تشبیهی و ترکیبات استعاری تقسیم پذیرند. اما در این میان بیشترین نقش از آن ترکیبات استعاری است، ترکیبات تشبیهی و استعاری نوین از قبیل؛ سمند صاعقه، یوسف اندیشه، فرات اشک، کرشمه نور، برّاق واقعه، منبر گل، عمودقامت، سجّاده دل، یازده خم می (اشاره به یازده امام معصوم)، خمّ سربسته (غیبت حضرت مهدی ـ عج)، نینوای جنون و; هر کدام به نوبه خود در غنای زبانی و معنایی شعر، نقش ارزنده‎ای دارند. ترکیباتی که نمونه‎هایی از آن در ابیات ذیل به زیبایی به کار رفته‎اند.

ترکیبات تصویری غزل انقلاب به لحاظ ماهیت مصالح سازنده و بافت درونی تصاویر، ابعاد مختلف دارد که اهم آنها عبارتند از: تصویرهای حماسی، تصویرهای عرفانی، تصویرهای اساطیری، تصویرهای تلمیحی، تصویر‎های سوگواره‎ای ـ تصویرهایی که رنگ سوگ و عزا دارند ـ و دیگر انواع تصویرها. از میان شاعران غزل سرای انقلاب، نصر الله مردانی ارزنده‎ترین نقش را در آفرینش ترکیبات ناب تصویری دارد. سه مجموعه «قیام خون»، «خون نامه خاک» و «آتش نی»، در بردارنده غزلیاتی است که هر کدام از آنها سرشار از انواع ترکیبات بدیع تصویری‎اند. فرید اصفهانی، حسن حسینی، ساعد باقری و شادروان سپیده کاشانی نیز از برجسته‎ترین شعرای ترکیب ساز و تصویر آفرین در حوزه انقلاب به شمار می‎روند.

تحوّل محتوا در غزل انقلاب
از لحاظ تحوّل در محتوا و درونمایه، غزل انقلاب از اهمیت ویژه‎ای برخوردار است. چنانکه می‎دانیم از دیر باز، غزل و مغازله، قالب متداول برای بیان سوز و گدازهای شخصی شاعر بوده است. در غزلیات حافظ، عنصر غنا و بافت رمانتیک غزل با عرفان گره خورده و غزلیاتی نیمه رمانتیک ـ نیمه عرفانی به وجود آمده که خود تحوّل شگرفی در سیر درونی غزل فارسی است. در ادوار کلاسیک شعر فارسی، موضوعات حماسی به دلیل پیوستگی و یکپارچگی محور عمودی شعر، در قالب مثنوی سروده می‎شد و اوزان عروضی مثنویهای حماسی نیز اغلب متفرع از بحر معروف «متقارب مثمن محذوف» بوده است که به دلیل نزدیک بودن وتد و سبب «فعولن» موسیقی درونی‎اش به گونه‎ای است که آن را به مارش جنگی نزدیک ساخته و میادین

جنگی را در خاطر متبادر می‎سازد. در فرایند تاریخ ادب فارسی به جز دیوان شمس تبریزی که غزلیاتی به صورت جسته و گریخته از جنس حماسه و عرفان (غزلیات حماسی عرفانی) در آن به چشم می‎خورد، کمتر سراغ داریم که شاعری، پیام‎های حماسی را در قالب نرم و شکننده رمانتیک و در فرم غزل پردازش نماید. در شعر کلاسیک اصولاً غزل بستر مناسبی برای آفرینش مضامین بکر و بدیع غنایی و رمانتیک به شمار می‎رفت و به همین جهت قوالب غزل نیز قوالبی نرم و لطیف و مستعد مضامین غنایی از نوع عاشقانه‎ها بوده است. اما در ادبیات انقلاب شاعر غزل را عرصه موضوعات و پیام‎های حماسی قرار داد و علی رغم لطافت و نرمی قوالب غزل، حماسی‎ترین چشم اندازهای هنری را در این قالب پردازش کرد و به خوبی از عهده این کار بر آمد تا جایی که می‎بینیم قسمت اعظم شعر دفاع مقدس در قالب غزل سروده شده است. این امر، یعنی رویکرد حماسه در غزل در نوع خود کم نظیر بوده و سرفصل

نوینی در سیر غزل فارسی محسوب می‎شود. مجموعه خون نامه خاک از نصر الله مردانی، تنفس صبح از قیصر امین پور، نجوای جنون از ساعد باقری، از نخلستان تا خیابان از علیرضا قزوه، سرود سپیده از حمید سبزواری و غزلیات لطیف و پر احساس و در عین حال حماسی زنده یاد سپیده کاشانی از آثار ماندگار غزل حماسی انقلاب به شمار می‎روند. غزل حماسی انقلاب، با توجه به کوتاه بودن محور عمودی قالب غزل و دارا بودن پیام تکان دهنده و مهیج حماسی در حداقل زمان و کوتاه ترین قالب، کاربرد اجتماعی گسترده‎ای داشته است. به جرأت می‎توان گفت تأثیری که غزل حماسی انقلاب در دوران دفاع مقدس خاصه در مواقع عملیات هجومی داشته است، کمتر از تأثیر رگبار مسلسل رزمندگان نبوده است. اصولاً غزل حماسی انقلاب، خاصّه آنگاه که در ایام عملیات جنگی همراه با مارش مهیج رزمی از رسانه‎های گروهی پخش می‎شد، در تهییج و تشدید روحیه حماسی جبهه و پشت جبهه نقشی کارساز داشته است. ۱

شعر انقلاب در فرایند تحوّل عناصر و مصالح تصاویر
یکی از ویژگیهای شعر انقلاب، استحاله عناصر تصویری کهن در عناصر اسلامی ـ بار مکتبی دادن به این عناصر ـ و در عین حال حسّی کردن و عاطفه بخشیدن گستره نمادین کلمات است. البته شاعر انقلاب علاوه بر تحوّل بخشیدن به عناصر کهن تصویری، خود نیز در آفرینش و ابداع نمادهای نو نقشی به سزا داشته است. این نمادهای نو که ثمره کشف روابط جدید هنری و تعامل عاطفی و پیوند انسانی بین شاعر و طبیعت است، دلالت بر ذهن پویا و زیبایی شناس شاعر انقلاب دارد. ذیلاً برخی از نمادهای تصویری را که در شعر انقلاب کاربرد کلیدی و محوری دارند، اشاره وار بیان می‎کنیم.

۱ گُل و لاله و شقایق: نفوس نامیه مانندگل و لاله و شقایق و نسترن و گلها و گیاهان دیگر در ادب کلاسیک فارسی شخصیت بزمی داشته و تأمین کننده شادی خواهی، دم غنیمت شمری و گرم کننده محفل عیّاشی شاعر و ممدوح وی بوده است. از این رو مفاهیم گیاهی بیشتر در تشبیه‎ها، و تغزل‎ها کاربرد داشته است. شخصیت بزمی گیاهان در قصیده منطق الطیر خاقانی به زیبایی و بلاغت تمام بیان شده است. در شعر عنصری لاله همرنگ عقیق است و شاخه‎های بید مانند زلف جعد بتان. فرخی در شعری با مطلع:
باد دیبا رخ پرند سلب

لعبگر گشت و لعبهاش عجب
انواع گلها و گیاهان را به تصویر می‎کشد که همگی زمینه ساز و شاد زیستی ممدوح شاعر می‎شوند. در شعر کلاسیک، گل می‎خندد و باغ با خنده مستانه گل شاداب می‎شود:
اما در شعر انقلاب سرخی گل سرسبزی گیاه حکایت از خون و پیام شهیدان دارد و شاعر در شعر گمشدگان، لاله‎های سرخ را نشان کفن خونین شهیدان گمنام می‎داند.
گل نیز مفهوم نمادی و حسی جاندار در تجسم خون شهیدان و چاک چاک بودن جسم شهیدان دارد؛ در حالی که در ادب کلاسیک فارسی، گل شخصیتی بزمی داشت و تکمیل کننده بزم‎های شادی شاعران دربار و شاهان و درباریان بود.

دو بیت ذیل از یک غزل نصرالله مردانی است که در آن هر برگ گل که پرپر شده و به گستره باغ می‎افتد، تجسّمی نمادین از تن پاره و خونین شهیدان است:
هر برگ گل سرخ که افتاد در این باغ
تن پاره‎ای از باغ تن گمشدگان است
و دربیت دیگر عطر دلاویزی را که با فطرت و سرشت گل پیوند دارد، پرتوی از بوی پیراهن شهید گمنام می‎داند:
عطری که در آمیخته با فطرت گلها
بویی است که از پیرهن گمشدگان است

تحوّل رنگها
در راستای تغییر مفهوم گلها و معطرات، رنگها نیز در ادب انقلاب از تحوّل معنایی چشمگیری برخوردارند. در ادب، کلاسیک فارسی، رنگ‎ها نیز مانند گلها چشم انداز شادخواهی و بزمی داشته اند. رنگ سیاه تداعی کننده مُشک بود. و مشک تداعی کننده زلف معشوق. رنگ سرخ تداعی کننده لعل بود و لعل تداعی کننده لب معشوق و جگر عاشق در زنجیره عشقی که از پی رنگی بود. سبز تداعی کننده سرو بود و سرو زمینگیر معشوق زمینی.
انواع گل در دیوان اشعار دوره چهار و پنج

مدتها پیش بررسی موضوعی عناصر شعر فارسی به خصوص آن دسته که به شکل‌گرفتن صور خیال در شعر و زیباسازی آن بیشتر کمک می‌کنند و شاعران بسیاری‌با تکیه بر برخی از آنها و در سایه توصیفات دراز دامن از آنها مهارت وقدرت شاعری خود را به اثبات رسانیده‌اند، از قبیل صبح، شب ، آینه،اشک ، پرندگان و گلها و ;. توجه مرا به خود جلب می‌کرد سرانجام بامشورت و توصیه آقای دکتر عابدی موضوع حاضر تحت عنوان “بررسی گیاهان،گلها و درختان در دیوان شاعران قرن چهارم و پنجم” برای تصویب موضوع‌رساله به شورای گروه

اعلام شد و با اعلام موافقت ایشان کار آغاز گردید :شیوه کار : بر آن نهاده شد که موضوع فوق در دیوان شاعران بزرگ قرن‌چهارم و پنجم شامل : رودکی، دقیقی، فردوسی، کسایی، فرخی، منوچهری،عنصری، ناصرخسرو، فخرالدین‌اسعد گرگانی و مسعود سعد سلمان مورد مطالعه‌قرار گیرد. بنابراین جز شاهنامه فردوسی که ابیات معدودی از آن از لابلای‌فرهنگهای فارسی و شواهد ذکر شده در نوشته آقای رنگچی (گل و گیاه در آثارمنظور فارسی) استخراج و به عنوان شاهد مثال گیاه بدون ذکر صفحه و جداشمارش و درج گردید، بقیه دیوانها چند بار از ابتدا تا انتها بررسی وهمه ابیاتی که نام گیاه، گل یا درخت خاص یا واژه عام گیاه، گل ودرخت در آن‌ها آمده بود با شماره صفحه و نام شاعر به فیش‌ها منتقل شد.سپس نام

گیاهان گرد آمده به ترتیب الفبایی مرتب گردید و جستجو برای‌یافتن شناسنامه علمی آنها در منابع علمی (فرهنگها و کتابهای گیاهشناسی)آغاز گردید. حاصل این جستجو ست : – نام فارسی، نام عربی، نام علمی،نام گروه (رسته) و نام طبقه گیاه. – معرفی علمی شامل خصوصیات ظاهری(اندازه، شکل و رنگ : ریشه، ساقه، برگ ، گل، میوه و دانه)، محل‌رویش ،

انواع گوناگون، موارد مصرف و خواص گیاه به اعتقاد گذشتگان وامروزی‌ها، پس از آن کار نوشتن مقاله هر گیاه به طور جداگانه و منظم‌آغاز گردید : ۱ – “درج نام‌های فارسی، عربی، علمی و ;” گیاه و سپس‌بخش معرفی علمی آن با علایم خاص . ۲ – درج ارقام آماری نام یا نامهای‌گوناگون گیاه “بس آمد” (بس آمد هر گیاه در دیوان هر شاعر). ۳ – آغازبخش ادبی کار با بخش مفاهیم گیاهشناسانه حاصل ازابیات . – در واقع‌شناخت واقعی هر شاعر از گیاه در ابیات این بخش پیداست . ۴ – مواردمصرف یا خواص گوناگون گیاه (دارویی، صنعتی، آرایشی و 😉 که از شعرمی‌توان استخراج کرد. ۵ – تصاویر ادبی (صور خیال) ساخته شده با استفاده‌از ویژگیهای دیداری گیاه یا خواص آن شامل تشبیه، استعاره، کنایه،تمثیل و ;. (در این بخش

گیاه به پدیده‌های گوناگون و یا پدیده‌های‌گوناگون به آن اغلب جداگانه بررسی شده است). ۶ – ترکیبات ساخته شده‌از نام گیاه با اضافه کردن اسم یا فعلی به آن بخش دیگری است شامل‌ترکیبات وصفی و اضافی (تشبیهی، استعاری، توضیحی) و عبارت‌های فعلی و;. ۷ – بررسی ارتباط هر پدیده دیگر با گیاه مثل عناصر طبیعی، خورشیدو ماه و ستارگان، حیوانات و حتی گیاهان و درختان دیگر بخش “عناصردیگر” را به وجود آورده است . ۸ – از آن‌جا که برخی گیاهان در ابیات‌بسیار معدود (گاه یک بیت) بررسی شده‌اند و طبیعی است که اطلاعات

داده‌شده از طریق شاعر برای شناخت آن کافی نیست ، از شاعران دیگری که آن‌گیاه را وصف کرده‌اند کمک گرفته‌ایم و نیز گاه گاهی برای حسن ختام وزینت بخشیدن به نوشته از بیتی مناسب یا زیبا متعلق به دیگر شاعران سودجسته‌ایم که بخش شاعران دیگر یا دیگران را بوجود آورده است . ۹ – نکات‌مربوط به هر بیت یا توضیحات خارج از چارچوب اصلی کار که به گیاه یاعناصر شعر مربوط است پس از پایان نوشته مربوط به هر گیاه با عنوان پی‌نوشت آمده است و شماره هر نکته روی ابیات داخل متن مطابق با شماره‌ای‌است که در پی نوشت ، توضیح آن آمده است .
گل‌ها و باغ‌ها؛ «فار» اشاره می‌کند که شعرها و نامه‌های دیکنسون تقریبا تمامی‌شان برگل متمرکز شده‌اند و تلمیح به باغ اغلب به حوزه‌ای تخیلی باز می‌گردد که در آن گل‌ها نمادی برای عمل‌ها و احساسات محسوب می‌شوند. او برخی از گل‌ها مثل “جنتیان” و “شقایق” را با جوانی و فروتنی پیوند می‌دهد و گل‌های دیگری را با دوراندیشی و روشن‌بینی. او معمولا برای اینکه شعر یا نامه‌ای برای دوستانش بفرستد همراه آن دسته گلی نیز می‌فرستاد. ۱

جمله محورها و موضوعهایی که در بررسی شعر جنگ می توان مورد نقد و بررسی قرار داد بسیج و جلوه طبیعت و عناصر آن در ساحت تخیلات و مجازها و استعارات و وصفهای شاعرانه، به زبان دیگر تاثیر رنگ پذیری و اقتران طبیعت و مظاهر آن در شعر جنگ است . اگر چه در ثبات و وحدت طبیعت در تمامی اعصار جای تردیدی نیست اما طبیعت به تناسب جریانهای مختلف هر عصر و اندیشه های شاعر هر دوره رنگی خاص به خود می گیرد . مثلا: گل سرخ، شقایق، دشت کوه، رود، جنگل، نسیم، طوفان هماره ثابت اند و در اصل آنها هیچ تغییری روی نداده است اما وقتی در حوزه رنگ پذیری و شبیه سازیهای شاعرانه واقع می شوند نقش و رنگ و صبغه جدیدی به خود می گیرند . مثلا طبیعت در شاهنامه فردوسی و در قلمرو تخیلات حماسی با طبیعت در دیوان منوچهری و ساحت تخیلات او فرق دارد . دید فردوسی و تعریفها و صورتگریهایش از کوه و ابر و رود و طلوع خورشید با دید و برداشت عنصری و

انوری و منوچهری و نظامی و سایر شعرای طبیعت گرا یکسان نیست . نکته این است که دخل و تصرف شاعرانه تا چه میزان می تواند در استخدام طبیعت و تغییر لباس آن موثر افتد؟ اندکی از دوره های اوج و شکوفایی طبیعت گرایی ادبیات به جلوتر می آییم .
۱ . از جمله دلایلی که می توان برای این بیگانگی بیان کرد اینکه:

ما بیشتر از آنکه با طبیعت به طرز زنده و محسوس ارتباط داشته باشیم، دچار طبیعت گرایی تصویری و مصنوعی شده ایم . ما گل سوسن را جز در گلفروشیها و از پشت شیشه (ویترین) یا صفحه تلویزیون ندیده ایم . مثلا در برنامه راز بقا، و از ده زبان آن حتی به یک زبانش هم آشنایی نداریم . روزها از پی هم می گذرند و فصلها درآمد و شدند، بهار از کنار ما می گذرد بی آنکه ما را در جلوه ای از آن همه آیات الهی به تفکر وا بدارد . و یا حداقل از این گذر عمر عبرت بگیریم، ما حتی با هوای آزاد و نسیم گذرا بیگانه ایم . با گلها قهر کرده ایم تا

حدی که شمعدانی کوچک پشت پنجره اطاقمان از بی آبی می خشکد . رگبار باران را از پشت پنجره و شیشه دود آلود می نگریم و کمترین تخیل و تحولی از این نمودها و جلوه های طبیعت در ذهنمان پدید نمی آید . از آنجا که این مقال را جای بررسی تطور و تحول و صبغه و جلوه طبیعت در بستر شعر پارسی نیست تنها به رگه های آشنایی از تخیلات شاعران، آنجا که از جنگ تاثیر پذیرفته اند، اشاره خواهیم کرد، تا از این بررسی بر ما روشن شود که آیا طبیعت در عالم شعر هم مثل ما مرده و ایستا است یا زنده است و پویا، و اگر زنده است میزان این تحرک و پویایی تا چه حد است؟ مثلا نسیمی که کارش پیام رسانی از یار و دیار معشوق و گل و بهار و ریحان و فروردین ; بود آیا امروز در حوزه تخیلات جنگی پیامهای نظامی و ی

ا خبر شهادت مظلومانه رزمندگان اسلام را از خطوط مقدم به قسمتهای پشت جبهه یا از سنگری به سنگر دیگر خواهد برد؟ آیا در خشونت و کشتار و خرابی و ویرانی باز هم نسیم از بهاران و عطر شقایق خبر خواهد آورد؟ یا از عطر خون شهیدانی که مردانگی و شرف و ایثار و مقاومت را تا پای جان ایستاده اند نوید عروج خواهد آورد؟ آیا نسیم خطه تفتیده جنوب با نسیم گلزار و مصلای شیراز یکیست؟ آیا نسیم آتشگون جبهه های خون و آتش با نسیم روحبخش آب رکناباد یکیست؟ پیام نسیم هنگام نوازش بیرق خونچکان و به اهتراز درآمده بر مزار هر شهید حماسه آفرین چیست؟

آیا می توان کشتار (ترور) دست جمعی
آیا می توان از کنار خونهای جاری گلهای پر پر خونین شهر به سادگی گذشت؟
آیا می توان پیکرهای زخمین و قامت شکسته نخلهای سربریده جنوب را فراموش کرد؟

آیا مقاومت و مظلومیت کارون و بهمنشیر و کرخه نور و جزایر مجنون در برابر هجوم ناجوانمردانه و مکرر دشمن را، جز جلوه ای از تاثرات طبیعت از جنگ باید دانست؟
از جمله تصاویر و تشبیهاتی که در اکثر اشعار جنگ می توان دید، عکس برداری و شبیه سازی از لاله و شقایق است . شباهت تصاویر در احضار و استخدام لاله و شقایق از میان گلها به حدی به هم نزدیک است و یکسان، که باید گفت: در مواردی مستعمل و بی روح شده، پویایی و تازگی خود را از دست داده است .

علیرغم این که به یکی دو نمونه از هر شاعر (آن هم نه تمامی شاعران) اکتفا کردیم با این حال اشتراک دید و همسانی تصاویر و تخیلات و تشبیهات در نمونه ها کاملا مشهود است . البته ما این یکسانی تصویرها را عیب نمی دانیم و نمی گوییم: چرا تا این حد برداشتها و تلقیها به هم نزدیکتر است؟ افسوس که روش کار در این کتاب مقایسه ای نیست تا نمودار و قوت و ضعف صور خیال هر شاعر را نشان دهیم . البته هیچکدام از شاعران معاصر هم مدعی نیستند که از جهت قدرت و نفوذ و رسوخ در طبیعت می توانند دستی به کله گوشه منوچهری بسایند; اگر چه از بعد و تعهد شاعری که زندگی را “عشق است و کباب است و رباب و ; ” می داند او را به هیچ عنوان در حد و هم شان شاعران متعهد عصر خویش قرار نخواهیم داد .

اگر ملاک و محور را جنگ قرار دهیم باید گفت طبیعت به دو صورت در شعر شاعران بسیج شده است:
الف . مواردی که طبیعت و نمودهای آن را با برداشتهای شاعرانه دوره های پیشین ادب فارسی به خدمت فرا خوانده اند، که می توان تا حدی به شواهد مربوط به لاله و شقایق استناد جست .
ب . مواردی است که طبیعت و جلوه های آن تحت تاثیر جنگ و برکات و پیامدهای آن قرار دارد و در بعضی از سروده ها کاملا در لباس نظامی ظاهر شده اند; مثلا اشعار زیر بار بیشتری را در این مورد به خود اختصاص داده اند .
فرمان شکفتن
فرمانده سرخپوش گل فرمان داد
فرمان شکفتن به گل خندان داد
آلاله شهید تیر رگبار بهار
سر بر سر زانوی بنفشه جان داد۳۲
نصرالله مردانی ۱
تجلی طبیعت در قلمرو جنگ در ابیاتی چند از مثنوی “بهار در خون” سروده شاعره متعهد سپیده کاشانی کاملا آشکار است:

جوشید از اوج یقین گلهای باور
گل کرد بر شاخ زبان گلهای سنگر
گلهای ما در خون و در آتش شکفتند
با بلبلان آتش افشان راز گفتند
بوی بهاران عطر باروت است اینجا
لب بسته مرغ عشق مبهوت است اینجا

اینجا بهاران ریشه در خوناب دارد
هرگل در اینجا پای در سیلاب دارد
این باغ را بانگ مسلسل عندلیب است
حق در نبرد قوم داود و صلیب است

این باغ را بانگ هزاران خمسه خمسه است
گلهای گلچین بیشمار و دسته دسته است
بارند برما روز و شب گلهای آتش
ابلیسیان شوم آن دیوان سرکش
اینجا چو سرو سبز ما بر خاک افتد
یکدشت گل از سینه صد چاک افتد

باران خون بر خاک مظلومان چو بارد
با خود بهاران در بهاران مژده آرد۳۸
نمونه دیگر به قرار زیر می باشد:

می آید از دیار بهاران سپاه گل
بر سر نهاده دختر صحرا کلاه گل
با جنبش دلاور جنگل چریک باد
در خون کشد به بیشه شب پادشاه گل۱

انسان، این گمشده خاک، گاه گاهی از صحبت با همنوعان خویش روی می گرداند و به تناسب حال و هوا و موقعیت خویش به اشیا و طبیعت و پرندگان و موجودات غیر ذیروح پناه می برد و در پناه قدرت تشخیص که سابقه اش حتی به دورانهای اولیه تاریخ و انسان شناسی بر می گردد، آنها را طرف صحبت قرار می دهد . اگر کسی شاعر باشد و از قدرت تخیل و ابداع نیز در این گفتگو استفاده کند قادر است حوزه واژگان و ترکیب را در یک زبان

گسترش دهد و چه بسا که زیباترین تصویرهای تخیلی را بیافریند و با همین آفرینش شاعرانه به کلمات و تعابیر رنگ جاودانگی ببخشد . اگر این گفتگو به آفرینش و سرودن شعر هم منجر نشود، به گونه ای دیگر به قلمرو ارتباطات انسان با طبیعت وسعت بخشیده است . نمونه کامل و عالی این تشخیص را خارج از قلمرو شعر می توان در زندگی کاملترین انسان پس از رسول خدا (ص) و نخستین شهید محراب حضرت علی (ع) یافت، چرا که آن حضرت به نقل مورخین، مواقعی که بسیار دلتنگ می شد و کسی را لایق درددل نمی دانست و اهل

دلی را نمی یافت، کنار چاهی رفته سر مبارک را در چاه خم کرده برای سبک شدن گفتنی ها را با چاه می فرمود، که این امر در اشعار و آثار ادبی و تاریخی نیز مایه تلمیحی خوبی شده است . انسان هماره سعی داشته با طبیعت و مظاهر آن ارتباط برقرار کند با گل و گیاه درخت و کوه و رود و جنگل و مهتاب و ستاره و موج و دریا و باد و نسیم و ; صحبت کند و اگر قادر نیست حرفهای آنها را بشنود حداقل سخنان خود را به گوش آنان می رساند و یا در دو نقش بازی کرده و هم با آنان حرف می زند و هم از زبان آنها پاسخ می دهد . البته همه مردم از این امکان و اعتبار بهره نمی گیرند . جماعتی معدود و صاحب ذوق و خلاقند که به اطراف خویش با وسعت نظری خاص می نگرند و پیام نسیم را در گذر

شاعران عصر ما نیز به تناسب توشه خویش از کنار طبیعت به سادگی نگذشته اند و در بعضی از سروده هایشان علیرغم اینکه سروده جنگی و حماسی است طبیعت را بسیار لطیف و شاعرانه به استخدام درآورده ثمره مکالمات خود را با طبیعت در قالب اشعاری قوی و بدیع ریخته اند . در مجموع می توان در بسیج طبیعت در شعر جنگ توفیق را رفیق راهشان دانست .اینک نمونه هایی چند برای اثبات این مدعا:
ببین لاله هایی که در باغ ماست
خموشند و فریادشان تا خداست

چو فریاد با حلق جان می کشند
تن از خاک تا لامکان می کشند
سزد عاشقان را در این روزگار
سکوتی از این گونه فریادوار
بیا با گل لاله بیعت کنیم
که آلاله ها را حمایت کنیم

حمایت زگلها گل افشاندن است
هماواز با باغبان خواندن است
حسین حسینی ۱
و سروده دیگر از همین شاعر:
در زمین امروز خورشید شهیدان کاشتن
چیست آیا حاصلش، فردای روشن داشتن
دانه خورشید چون در خون نشیند بامداد

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.