مقاله در مورد مشکل کودک- کوتاهی شدید قد (نانیسم)
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله در مورد مشکل کودک- کوتاهی شدید قد (نانیسم) دارای ۲۸ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله در مورد مشکل کودک- کوتاهی شدید قد (نانیسم) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد مشکل کودک- کوتاهی شدید قد (نانیسم)،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله در مورد مشکل کودک- کوتاهی شدید قد (نانیسم) :
مشکل کودک- کوتاهی شدید قد (نانیسم)
مقدمه: هدف انجام کار و اهمیت موضوع:
در ابتدای این گزارش نوشتن تعریفی جامع از کودکان استثنایی ضروری است. کودکان استثنایی کسانی هستند که به تعلیم و تربیت ویژه نیازمندند تا بتوانند از کل استعدادهایشان استفاده نمایند. آنها به این تعلیمات نیاز دارند چون اغلبشان به یک یا چند شیوه به شرح زیر متفاوتند. آنها ممکن است: عقب ماندهی ذهنی، ناتوان در یادگیری، آشفتگی هیجانی، ناتوانی جسی، اختلالات کلامی و زبانی آسیب دیداری یا شنیداری داشته باشند و یا حتی برخی از آنان بسیار سرآمد و با استعدادند. و اما تعلیم و تربیت ویژه به معنای آموزش اختصاصی است به گونهای که به پاسخگوی
نیاز کودک باشد. این آموزش ممکن است شامل تجهیزات آموزشی و یا تکنیکهای ویژه تدریس باشد. متخصصان تعلیم و تربیت درباره ی کودکان عقب مانده، از کلماتی چون تعلیم پذیر و آموزش پذیر استفاده میکنند. افراد عقب مانده ذهنی تعلیم پذیر کسانیاند که هوشبر آنها میان ۷۵ تا ۷۰ و ۵۰ است و عقب ماندهی آموزش پذیر، کسانیاند که هوشبرشان میان ۲۵ تا ۵۰ است. متخصصان از این دو مقولهی تربیت پذیر و آموزش پذیری استفاده میکنند تا بتوانند نیازهای کودکان عقب مانده را توصیف کنند و یکی هم در برنامهریزی و تدوین برنامههای درسی از آن استفاده نمایند.
لازم به ذکر است که کودکان استثنایی خصوصیات مهمی دارند که عبارتند از: رفتاری و روان شناختی، شناختی و شخصیتی.
(که تمامی این موارد در کیسی که روی آن مطالعه کردم مفصل آمده است.)
کودکان استثنایی در مدارس و در پایههای مختلفی مشغول به تحصیلاند ولی کیس مورد نظر من در مدرسهی کودکان کم توان ذهنی و در پایه ابتدایی (دبستان) است، بنابراین کمی توضیح راجع به کودکان کم توان ذهنی ضروری است.
عقب ماندگی ذهنی را نمیتوان به صورت ی
ک پدیده مطلق تعریف کرد، بلکه باید آن را در ابعاد مختلفی چون، روانشناسی، فیزیولوژی، تعلیم و تربیت و جامعهشناسی بررسی کرد.
حدود ۳% جمعیت یک جامعه را این افراد تشکیل می دهند بدین منظور باید به آن به عنوان یک مفصل اجتماعی و نه فردی توجه کرد.
هدف از نوشتن این گزارش، شناخت کودکان کم توان ذهی و دارای معلولیتهای جسمی حرکتی مخلتف، و بررسی بهداشت روانی خانواده آنها و آشنا شدن با واکنشهای والدین این کودکان است.
کودکان کم توان ذهنی علائم بالینی چون: تأخیر در راه رفتن، حرف زدن، عدم استقرار و سکون، عدم توانایی در انجام امور در حد سن خود و مانند آن دارند. همان طور که در سطور پیش گفته شد کودکان کم توان ذهنی را به دو دسته آموزش پذیر و تربیت پذیر تقسیم کردهاند که توضیحی در این باب ضروریست. کم توان ذهنی آموزش پذیره این کودکان ۷۰ تا ۸۰ درصد جمعیت کم توانان ذهنی را تشکیل میدهند، به دلیل این که شناسایی و تشخیص این کودکان در سنین پایین مشکل است معمولاً آنها را در سنین مدرسه شناسایی میکنند، از لحاظ یادگیری نسبت به همسالان خود به طور بارزی عقباند، در تمام طول سالهای تحصیلی حداکثر میتوانندکلاسهای سوم، چهارم، پنجم ابتدایی پیش رفت داشته باشند. لذا اصطلاح آموزش پذیر به حداقل آموزش پذیری در زمینههای درسی، مهارتهای اجتماعی و شغلی اطلاق میشود. این کودکان در هر سنی که باشند از لحاظ هوش و سایر قوای ذهنی در حد کودکان ۸ تا ۱۰ ساله باقی میماند (کیس مورد نظر گزارش من هم جزء حین دسته است)
و اما کم توانان ذهنی تربیت پذیر ۱۰ تا ۲۰ درصد کل کم توانان را تشکیل میدهند و برخلاف آموزش پذیران به خاطر مشکلات کلینیکی و جسمانی از دوران نوزادی و طفولیت قابل شناساییاند و از همان ابتدا سر راهرفتن، حرف زدن، مهارتهای خود یاری ضعیف هستند، این کودکان در هر سنی که باشند در حد توانایی ذهنی کودکان ۶ ساله باقی میمانند.
همان طور که نوشته شد توضیحات بالا در خصوص کودکان کم توان ذهنی ضروری بود چون مدرسه مورد نظرمان دارای همین گونه کودکان است ولی کیس مورد نظر من، بیماری دیگری دارد که در قسمت بعدی بدان اشاره و مفصل توضیح داده میشود.
قسمت اول: اطلاعات کلی راجع به بیماری کودک:
نام بیماری کودک، کوتاهی شدید قد (نانیسم) است. کوتولگی (کوتاهی قد) هنگامی بروز میکند که هیپوفیز مادر به تولید مقدار کافی هورمون رشد در دوران کودکی نباشد، این مسئله باعث تأخیر در رشد میشود، تکامل جنسی نیز معمولاً به تأخیر میافتد، این اختلال نسبتاً نادر است و سوء تغذیه و بیماریهای مادر زادی قلب از علل شایع تر توقف رشد هستند، اگر کودک از میزان رشد پیشبینی شده در جدول راهنمایی رشد برخوردار نیست، پزشک علاوه بر بررسی علل شایعتر، میزان هورمون رشد خون کودک را اندازهگیری خواهد کرد. در صورت کشف زودرس میتوان کوتولگی هیپوفیزی را با تزریق هورمون رشد انسانی که توسط مهندسی زیستی تولید میشود، درمان کرد.
در این جا کمی توضیح درباره غده هیپوفیز ضروری است. این غده عضوی به اندازه یک انگشتانه است که در سمت زیر مغز قرار دارد، این غده، غده غالب خوانده شده است زیرا ترشحات آن
فعالیت سایر غدد درون ریز را تنظیم میکند و همچنین باعث رشد و تکامل میشود. فعالیت غده هیپوفیز به نوبه خود توسط بخشی از مغز که هیپوتالاموس خوانده میشود، تنظیم میگردد. اکثر اختلالات غده هیپوفیز از تولید بسیار زیاد یا بسیار کم یکی از شش هورمون آن ناشی میشود. اختلالات غدهی هیپوفیز شامل غول پیکری، درشت انتهایی (آکرومگالی)، دیابت بی مزه است، که کوتولگی نیز از جمله این اختلالات است. هیپوفیز از جمله غدههای درون ریز بدن است که البته از
مهمترین غدههای درون ریز بوده و از سه بخش پیشین، پیسین و میانی تشکیل شده است. هورمون رشد یا سوما تروتروپ جزء هورمونهای هیپوفیز پیشین است که در رشد و نحو استخوانها و به طور کلی در رشد بدن دخالت دارد. اگر هیپوفیز جانوری را در دوران رشد خراب کنند، رشد آن متوقف می شود و اگر به چنین جانور عصاره هیپوفیز تزریق شود، کمبود رشدگی جبران میشود. در صورتی که تزریق عصاره هیپوفیز مرتب ادامه یابد جانور از حد معمولی نیز بزرگتر می شود.
مطالعات بعدی روشن کرد که اثر هیپوفیز از طریق تأثیر عصاره آن در شته استخوانهاست، اهمیت این تأثیر در دوران رشد بسیار زیاد است زیرا در این زمان استخوانسازی ادامه دارد. و اما باید گفت که کاهش شدید و یا افزایش شدید هورمون رشد سبب رشد غیرعادی میشود که کاهش شدید مقدار این هورمون در کودکی (قبل از بلوغ) سبب کوتاهی شدید قد و یا نانیسم میشود. که بالعکس آن، بلندی قدی فوق العاده یا ژیگانتیسم نامیده میشود که دلیلش هم افزایش بیش از حد مقدار هورمون رشد است.
کوتاهی قد کیس مورد نظرم به دلیل ژنتیک هست، بنابراین توضیحی مختصر در این باب را لازم میدانم.
ژنها تا ۸۰ درصد در قد بلند شدن نقش دارند، به اعتقاد دانشمندان چون این جهشها (جهش ژنتیکی) مسئول تنها درصد کمی از وارثت قامت انسان هستند، برای داشتن تصویر کاملی از آن به پژوهشهای بیشتری در این خصوص لازم است، هرچند بلندی قد انسان تحت تأثیر رژیم غذایی و محیط پیش از تولد نیز واقع می شود ولی ژنها تا هشتاد درصد مسئول میزان بلند قد شدن ما هستند. دانشمندان معتقدند بسیاری از متغیرهای وراثتی مربوط به بلندی قامت، احتمالا تنها اثرات کوچکی خواهد داشت و نتایج بهتر مستلزم بررسی نمونههای خیلی بیشتری در این زمینه است علت کوتاهی قدی کودک مورد نظر من نیز بنا به گفتههای پزشکان معالجش، همین عامل ژنتیک و ازدواج فامیلی بود
.
و اما برای اینکه درباره بیماری این کودک دچار دوگانگی نشویم، لازم به توضیح است که کوتاهی قد این کودک از نوع آکند روپلازی نیست، زیرا مشخصات عمده بیماران مبتلا به آکندروپلازی، عبارتاند از:
قد کوتاه همراه با اندامهای فوقانی و تحتانی کوتاه بخصوص کوتاهی در بازو و ران- محدودیت حرکت در آرنج و اشکال در باز کردن کامل آن- سبز بزرگ با پیشانی برجسته- انگشتان کوتاه و با فاصله- عفونتهای مکرر گوش- افزایش تعقر در کمر است، که هیچ کدام از این موارد در کیس مورد نظرمان وجود ندارد، این مطلب را بدین منظور ذکر شد که بدانیم کودکمان به بیماری نانیسم (اختلال در غده هیپوفیز) مبتلاست.
قسمت دوم: بیوگرافی ک
ودک براساس پرونده:
پروندهی کیس موردنظر خیلی کامل نبود و قسمتهایی از آن نوشته نشده بود ولی با سوالاتی که از مادر کودک و مشاور او پرسیدم، تا حدودی اطلاعات بدست آمده را کامل کردم. و اما اولین مورد در قسمت بیوگرافی، تاریخچه خانوادگی است که به آن میپردازیم.
تاریخچهی خانوادگی کودک:
سن مادر: متولد ۲۲/۱۰/۱۳۴۲، میزان تحصیلات: پنجم ابتدایی، شغل: خانهدار، وضعیت جسمی و روانی مادر: سالم، گروه خونی: B+
سن پدر: متولد ۲/۶/۱۳۴۴، میزان تحصیلات: سیکل، شغل: میوه فروش، وضعیت جسمی و روانی پدر: سالم، گروه خونی O-
و اما دربارهی نسبت فامیلی، پدر و مادر این کودک با هم نسبت خویشاوندی دارند و خالهزادهی هم دیگر هستند. در اقدام و خویشاوندانشان هم معلول و یا کسی که استثنایی به حساب آید، وجود ندارد. ما در این کودک هنگامی که ازدواج کرده بود، ۱۶ ساله و پدر ۲۲ ساله بود.
بیوگرافی کلی کودک:
جنس: دختر (فاطمه) متولد ۱۲/۷/۱۳۷۹، فرزند چهار خانواده (فرزند آخر خانواده) تعداد کل فرزندان، چهارتاست، زبان مادری کودک نیز فارسی است، زبان تتکلم رایج در خانواده نیز فارسی است. و اما نوع معلولیت ریز جثه و کوتاهی قد (کوتولگی) میباشد و الان در پایه سوم ابتدایی است.
تاریخچه پیش از تولد و حین تولد کودک:
سن مادر به هنگام بارداری ۳۱ و بارداری ناخواسته بوده، فاصله بارداری قبلی باب اردار شدن کودک مورد نظر، ۵ سال بوده، ما در این کودک تا ۳ سالگی از بارداری خود، بیاطلاع بودهاند، و برای سقط جنین هم اقدامی انجام نداده اند، مادر در دوره بارداری، سرماخوردگی شدید داشتهاند و آنتی
بیوتیکهای قوی تزریق میکردند، داروی آنتی بیوتیک نیز درماههای آخر بارداری نیز تزریق میشده، مادر در دوره بارداری بیماری خاصی چون: بتمال و ; را تجربه نکرده. نوع زایمان مادر، سزارین و در بیمارستان بوده. در طول دوران حاملگی نیز عادی از ویار شدید، اختلالات غددی و خونرویزیهای مداوم بودند، و اما وزن کودک حین تولد، زیر وزن بوده (۱/۶۰۰Kg) و دور سرش هم ۳۰cm بوده، موهای سرش هم بلند و سیاه بوده است. لازم به ذکر است که مادر، قبل از تولد این فرزند
نیز، فرزند سقط شده یا فوت شدهای نداشتند.
تاریخچه پس از تولد:
وقتی که کودک به دنیا میآید، امکان این که مادر او را ببنید و به او شیر بدهد وجود نداشته است و کودک و مادر در یک اتاق حضور نداشتند ولی بعد به همراه مادر بیمارستان را ترک کرده است و اما دربارهی بیماریهایی که کودک پس از تولد به آن مبتلا شده است، یکی آبله مرغان بوده که در ۵ سالگی رخ داده و دیگری هم اسهال و استفراغ بوده که معمولاً داشته دور سر کودک به دلیل ریز جثه بودن، مطابق با منحنی رشد پیش نرفته، به طوری که کودک که الان ۱۲ ساله است، سری بسیار کوچک و به تناسب آن، دست و پا و اندامی ریز دارد، و طی چندین سال قد کودک ۹۸ سانتی متر بوده و قد او نیز همین مانده و دیگر بیش از این رشد نمی کند و اما درباره وضعیت عمومی کودک باید گفت که از نظر شنوایی و بینایی هیچ مشکلی ندارد و تناسب بدن کودک نیز بدین صورت است که با توجه به قدش، چاق یا لاغر نیست. و اما درباره تغذیه کودک پس از تولد باید گفت، در مکیدن شیر، از پستان مادر به دلیل ریز جثه بودن،مشکل داشته و توانایی مکیدن شیر را نداشته برای همین مادر شیر را میدوشیدند و با شیشه به او میدادند. تا سه ماهگی همین روال ادامه داشته ولی بعد از آن کودک دیگر از شیر خشک استفاده نموده. کودک در تاریخ ۱۹/۱۱/۸۸ به علت، سرماخوردگی تا تاریخ ۲۰/۱۱/۸۸ در بیمارستان بستری شده بود. فاطمه اکنون دوازده ساله است و دوره قاعدگی او شروع شده البته طی مصاحبهای که با مادرش داشتم، گفته شده که فاطمه به دلیل فوت مادربزرگش در طول این یکسال دو بار لکه دید، و دیگر هیچ چیزی مشاهده نشد. دکترها هم گفتند که اگر این عادت ماهانه را نداشته باشد خیلی بهتر است چون همین رشد محدود قدی را هم که دارد، از بین می برد.
رشد کودک از نظر روانی – حرکتی:
کودک میتواند سر و گردن خود را کنترل کند و سر خود را خیلی راحت به جهات مختلف بچرخاند، دستهای کودک خیلی ظریف و ریزاست (کمی از دست نوزاد بزرگتر است) ولی می تواند به راحتی مثل بچههای عادی، آن را بچرخاند، تکان دهد، باز و بسته کند، مشت کند، از نظر راه رفتن نیز مشکلی ندارد، به راحتی میتواند بدود، بنشیند، بپرد، پاهایش را خم کند و بالا و پایین بپرد. به طور کلی کودک از نظر روانی- حرکتی مشکلی ندارد. سینه خیز رفتن و راه رفتن کودک هم در یکسالگی صورت گرفته است و در این زمینه بسیار طبیعی است.
رشد کودک از نظر گفتار و زبان:
کودک اولین کلمه را مثل کودکان عادی، ادا کرده است (سن آن مشخص نیست ولی بنابه گفتهی مادرش طبیعی و مثل فرزندان قبلی بوده است کودک از نظر ادای کلمات نیز مشکلی ندارد، مثلاً دچار لکنت زبان و یا قطعه قطعه گفتن حروف و کلمات نیست و مثل بچههای عادی به طور روان صحبت میکند، لازم به ذکر است که کودک نیز صدای بسیار ظریف و کودکان دارد.
رشد ذهنی کودک:
کودک از نظر ذهنی، طبق سوالاتی که از معلمش کردم، مطالب را زودتر از دیگر شاگردان، میآموزد ولی خیلی زود آنها را فراموش میکند ولی درسهایی چون ریاضی را خوب یاد میگیرد (نسبت به دوستانش) ولی زود از خاطر میبرد. لازم به ذکر است که کودک چند سال در مدرسه عادی بوده ولی بعد از تشخیص این که کودک از نظر ذهنی کمی ناتوان است، به مدرسه استثنایی آورده میشود.
رشد مهارتهای خودیاری:
کودک در بستن دکمههای لباسش، مشکلی ندارد ولی اگر دکمههای لباس کمی سفت باشد و یا خیلی ریز باشد، در بستن آنها کمی دچار مشکل میشود، بند کفشهایش را مادرش میبندد (البته سعی میشود برای کودک کفشبندی خریده نشود) ولی در سایر مهارتهای خود یاری چون غذا خوردن، دستشویی رفتن، مسواک زدن، شانه زدن مو و ; تواناست.
رشد اجتماعی کودک:
طبق مشاهداتی که داشتم، کودک از نظر روابط اجتماعی در سطح بالایی است و به دلیل خوش اخلاقی و ارتباط برقرار کردن با دیگران توجه من را جلب کرد، حتی معلم کودک هم از این نظر از او راضی است. درب ین هم کلاسهایش کودکانی بودند که خیلی دیر رابطه برقرار میکردند و یا اصلاً تمایلی به رابطه نشان نمیدادند، ولی این کودک خیلی زود با من ارتباط گرفت.
وضعیت اقتصادی- اجتماعی کودک:
از نظر اقتصادی در سطح متوسطی هستند، پدر کودک میوه فروش و مادرش خانهدار است و منبع درآمد خیلی بالایی ندارند. از نظر رفت و آمد با فامیل در حد بسیار خوبی هست، کودک دوستان زیادی در اقوام دارد و احساس منزول بودن و خجالت کشیدن و در خود بودن نمیکند، پدر و مادر او نیز با اقوام رفت و آمد زیادی دارند.
جو عاطفی خانواده:
رابطهی برادرها و خواهرهای سالم این کودک، با فاطمه بسیار خوب است، همدیگر را دوست دارند و به هیچ عنوان خواهرشان را مورد تمسخر قرار نمیدهند. رابطه بسیار صمیمی بین آنها برقرار است و از هم دیگر حمایت همه جانبه چه عاطفی و چه مالی میکنند.
رابطه خود والدین هم با یکدیگر در حد خوبی است و مشکلی با هم ندارند. خود فاطمه نیز با پدر و مادرش و خواهرش و برادرهایش صمیمی است و آنها را دوست دارد.
قسمت سوم (مشاهده کودک در موقعیتهای مختلف) :
در زنگ تفریح و در زنگ ورزش، کودک را در حالتهای مختلفی دیدم، مثلاً به هنگام ورزش کردن، میتوانست دستها و پاهاش را تکان دهد و به سمت بالا و پایین و چپ و راست، حرکت دهد، کودک در دویدن مشکلی نداشت، در ساعت کلاس درس نیز، کلاس مثل دیگر همکلاسیهایش پشت نیمکت مینشست، نیمکت تمام کلاس و یا بهتر بگویم کل مدرسه، مثل نیمکتهای بچههای عادی بود، فقط چون کودک ریز جثه بود و قدش خیلی کوتاه برای همین هنگام نوشتن تکالیف ک
می مشکل داشت، چون مجبور بود در لبهی نیمکت بنشیند تا دستش به روی میز برسد و بتواند بنویسد. ولی این طرز نشستن او را خسته میکرد و برای همین پس از مدت کوتاهی پشت نیمکت میایستاد و مشتقهایش را مینوشت و یا مشکل دیگری که کودک داشت این بود که وقتی می خواست پای تابلو تکلیف بنویسد.
یک چهار پایهی پلاستیکی کوچک زیر پایش میگذاشت تا قدش کمی بالا تر بیاید و راحتتر بنویسد، ولی ارتفاع چهار پایه خیلی کم بود کودک با وجود این که روی چهار پایه هم، روی پنجهی پایش میایستاد، باز مشکل داشت و نمیتوانست به راحتی بنویسد ولی انگار خودش، با این مسئله کنار آمده بود، کودک در بدست گرفتن قلم یا مداد و یا ماژیک وایت برد مشکل خاصی نداشت، یعنی با وجود این که پنجهی دستش خیلی ریز است ولی مداد را میتوانست بگیرد، طوری که به زمین نیفتد (حتی دست خط کودک هم خواناست). طی مشاهداتی که هنگام مشق نوشتن کودک داشتم، حتی یکبار هم مداد در دستش نلرزید و یا هنگام پاک کردن نوشتهها، به راحتی پاک کن استفاده میکرد و یا به راحتی مدادهایش را میتراشید. وقتی که فاطمه را هنگام املا نوشتن مشاهده کردم، دیدم که فاطمه پشت نیمکت ایستاده و روی نیمکت نمینشست. معلم جملات را سه تا پنج بار تکرار میکرد، برای همین بچهها عقب نمیافتادند ولی فاطمه گاهی اوقات، عقب میافتاد و برخی کلمات را جا میانداخت.
فطمه دست راست بود و تمام کارها مثل نوشت، پاک کردن، تغذیه خوردن و ; را با دست راستش انجام میداد (برگهای جداگانه به فاطمه دادم تا املایش را روی آن بنویسد و آن را ضمیمه گزارش کردم.)
فاطمه سر کلاس ریاضی نیز مشکل خاصی نداشت و نسبت به دیگر بچهها در این درس قویتر بود، معلمش میگفتند که فاطمه یادگیری خوبی دارد ولی زود فراموش میکند و از یاد میبرد، برای همین بایدتمرین کند.
لازم به ذکر است که کلاس دوم و سوم با هم ادغام شده بود و یک معلم داشت معلم نیز دروسی را که به شاگردان پایه دوم یاد می داد را به پایه سوم درس نمیداد و بالعکس ولی تمام شاگردان چه پایهی دوم و چه پایهی سوم در یک کلاس بودند و اما کتابهای بچهها نیز بدین مشکل بود که روی تمام آن نوشته بود ویژه نیازهای ذهنی.
شاگردان درسهایی مثل ریاضی، دینی، هنر، انشاء، اجتماعی، ورزش، علوم و املا داشتند، یکی از دروس نیز به نام مهارت بود که شامل یک کتاب برای کل دوره ابتدایی بود، که مفاهیمی منطقی در حیطه ریاضی، زبان، تفکر کلامی، رشد اجتماعی و هیجانی را دربرداشت. فاطمه نیز در این درس نسبت به دوستانش، قوی بود. بچههای این کلاس نیز ۷ نفر بودند که دو نفر آنها کلاس دومی و باقی کلاس سومی بودندکه فاطمه هم جزء همان بود.
مشاهدهی وضعیت مدرسه:
مدرسه دخترانه آمنه ناحیه ۳، قبلاً یک دبستان کودکان عادی به نام دبستان میثم بوده است ولی بعد از سال ۷۰ یا ۷۱ به بعد به مدرسه استثنایی تغییر یافته بنابراین ساخت این مدرسه، ساختی قدیمی است نه نوساز.
حیاط مدرسه نسبتاً بزرگ است، دارای یک تور بسکتبال و یک تور والبیاب، چند شیر آبخوری، یک سرویس بهداشتی نه چندان تمیز است فضای سبز و گلکاری مدرسه با وجود این که فضای زیادی از حیاط را اشغال نکرده است، زیبایی خاص خود را دارد، کف حیاط مدرسه نیز آسفالت بود. مدرسه یک طبقه است که تمام کلاسها و نمازخانه در همان یک طبقه جا داشت، تعداد کل کلاسها ۸ تا بود، یک کلاس پایه ی اول، یک کلاس پایهی اول و دوم، یک کلاس پایهی دوم و سوم، یک کلاس
پایهی چهارم، یک کلاس پایه پنجم و ششم، دوتا کلاس آمادگی و یک کلاس پیش دبستانی، تعداد کل دانش آموزان این مدرسه ۵۰ تا بودند، ۹ تا پسر و ۴۱ تا دختر (لازم به ذکر است که این مدرسه دخترانه است ولی در پایه آمادگی و پیش دبستانی آن، پسر هم هست) تعداد سقف بچههای استثنایی در یک کلاس درس ۹ نفر است که این تعداد نیز در تمامی کلاسها رعایت شده بود.
یک اتاق نسبتاً بزرگ محل استراحت معلمان و یک اتاق بزرگ دیگر هم محل کار مدیر مدرسه و معاون بود، یک اتاق به مشاور، مددکار و گفتار درمانگر اختصاص داده شده بود که روزهای کارشان
تفاوت داشت. (مثلاً روزهای فرد، آن اتاق به مشاور اختصاص داشت)
تمامی این ۸ کلاس مثل دبستانهای کودکان عادی، دارای نیمکت، میز، تخته سیاه، تخته وایت برد و ; بودند، فقط تنها مشکلی که وجود داشت این بود که یکی از کلاسهای پایه اول نور مناسبی نداشت و تقریباً شبیه زیرزمین بود و فقط یک لامپ کم مصرف در آن نصب شده بود، ولی دیگر کلاسها از نظر نور و تهویهی هوا، وضعیت مناسبی داشتند. این اجتماعات و نمازخانه نیز در انتهای راهرو قرار داشت و نسبتاً بزرگ بود و با کشیدن یک پرده، نمازخانه و سالن اجتماعات از هم جدا میشد.
متراژ نمازخانه ۸۰ متر مربع و ظرفیت آن ۲۰ نفر بود، نمازخانه در سال ۱۳۸۹ مفروش شده بود و فروش نمازخانه از نوع سجادهای بود، و اما تجهیزات نمازخانه، محراب چوبی، تابلوی نمازخانه، بنر مخصوص نمازخانه، جارو برقی و جا مهری دیواری بود.
یک کپسول آتش نشانی هم در سالن نصب شده بود. و اما اتاقی بزرگ، به نام اتاق وسایل آموزشی وجود داشت که کمد آن شکسته بود و تمام وسایل کمک آموزشی به بیرون ریخته شده بود (البته مدیر درصدد خرید کمدی بزرگتر و جدید بودند) یک اتاق بهداشت هم به طور جداگانه وجود داشت که در آن امکاناتی چون: تخت معاینه، یک پرده، گوشی فشار سنج، چارت بینایی، وزنه، قدسنج، جعبه کمکهای اولیه شامل باند و چسب و بتادین و ; بود.
از نظر و مسائل ورزشی هم مدرسه دارای وسایلی چون توپ و راکت و حلقه و ; بود که تمام آنها در یک کمد انباشته شده بود.
در راهرو مدرسه، چندین تابلوی اعلانات وجود داشت، یکی شامل نمودارهای اختصاصی خود مدرسه بود که در آن نسبتهای فامیلی نوشته شده بود. (بیشترین نسبت فامیلی را دختر خاله، پسر خاله و کمترین نسبت فامیلی را دختر عمو پسر عمو) تشکیل میدادند. نمودار دیگر از تحصیلات پدر بود که بیشترین درصد را سیکل و کم ترین درصد را فوق دیپلم تشکیل میداد، نمودار دیگر از تحصیلات مادر بود که بیشترین درصد را فوق دیپلم و کمترین را بیسواد تشکیل میداد.
یکی دیگر از نمودارها مربوط به نوع بیمهی دانش آموزان مدرسه آمنه بود که درصد بیمه اجتماعی از سایر بیمههای خدمات درمانی، روستایی، بهزیستی بیشتر بود و سی درصد از دانش آموزان هم فاقد بیمه بودند.
نمودار دایرهای دیگری که توجه مرا به خودش جلب کرده درباره میزان اختلالات رایج کودکان مدرسه بود:
۱% شنوایی
۴% cp
۵% صرع
۹% تشنج
۱۸% بینایی
۲۰% گفتاری
۲۱% جسمی حرکتی
۲۲% چند معلولیتی
یکی دیگر از تابلوهایی که در سالن نصب شده بود شامل شرح مسائل روانشناسی بود، تابلویی دیگر مربوط به ورزش و حرکات جسمانی بچهها بود، و آخرین تابلو هم شامل پیامهای بهداشتی بود.
مشاهده امکانات آموزشی و وسایل کمک آموزشی:
در مدرسهی استثنایی، وجود امکانات آموزشی و وسایل کمک درسی لازم و ضروریست، که هم براساس مشاهده خود از این امکانات و هم براساس گفتههای خود معلمان و مربیان در این مدرسه، امکانات در حد نیاز وجود داشت ولی اگر تنوع و تعداد آن وسایل بیشتر باشد، مسلماً بهتر خواهد بود ولی در کل این امکانات آموزشی و وسائل کمک آموزشی در حد نیاز تمامی پایهها از آمادگی تا ششم خوب بود.
در یکی از کلاسها (پایه ششم) یک تخته هوشمند وجود داشت که البته این تخته به دلیل بالا بودن هزینهاش فقط یکی است و در پایههای دیگر وجود ندارد (هزینهی این تخته ۵ میلیون تومان بوده است).
اما در همان کمد وسائلی که گفتیم وسائلی چون: چرتکه، ساعت آموزشی، انواع پازل، انواع جورچین، چارت نسبت و تناسب، مکعبهای کوئیزنر، تصاویر زنجیرهای، اشکال هندسی پلاستیکی و چوبی، جورچین های آهن ربایی، میلههای شمارش، تراز و وزنه و ; وجود دارد. کودکان استثنایی چون به آن تفکر انتزاعی نرسیدهاند تمامی درسهایشان را روی مقوای بزرگ طراحی و به دیوارهای کلاس نصب کردهاند.
در تمامی کلاسها هم تخته وایت برد و هم تخته سیاه استفاده میشد، حروف الفبا و صداها و اعداد و برخی حیوانات به صورت اشکالی رنگی روی کاغذها و مقواهای بزرگ کشیده شده بود، بر دیوار تمامی کلاسها نصب بود. در کلاسها کامپیوتر وجود نداشت در حالی که خود مدیر و مدرسه و تمامی معلمان دوست داشتند در هر کلاس حداقل یک کامپیوتر باشد، چون کارکردن بچهها با سیدهای آموزشی را موثرتر قلمداد میکردند تا نوشتن روی تابلو و استفاده از گچ یا ماژیک.
در این جا لازم به ذکر است که درباره مدرک معلمان هم توضیحی مختصر دهیم، همه مربیان دارای مدرک لیسانی در رشتههای علوم تربیتی (گرایش استنثایی)، روانشناسی و آموزش ابتدایی بودند،البته مربی بهداشت بچهها، دارای مدرک فوق لیسانس پرستاری و معلم پایه اول کودکان فوق دیپلم کودکان شنوایی بودند.
قسمت چهارم: مصاحبه
مصاحبه با مادر:
– خود شما فرزند چندم خانواده هستید؟
– فرزند آخر
– چند خواهر یا برادر دارید؟
– یک خواهر و چهار برادر
– همسرتان چند تا خواهر یا برادر دارند؟
– سه تا خواهر و یک برادر، کلاً خانواده پرجمعیتی هستیم.
– در اقوام و خویشاوندان چه دور و چه نزدیک، کسی هست که دارای معلولیت باشد و یا استثنایی به شمار رود؟
– خیر هیچ کسی را نداریم.
– شما و همسرتان چه نسبت فامیلی با هم داریم؟
– پسرخاله، دختر خالهایم.
– به نظرتان مشکل کودکان ناشی از چیست؟
طبق آزمایشیات و نظر دکترهای مختلف، ژنتیک
هنگام بارداری به بیماری خاصی مبتلا شد، بودین یا نه؟
فقط یک سرماخوردگی شدید داشتم.
داروی خاصی هم مصرف میکردین؟
سه چهار تا پنیسلین باید تو رگ تزریق میکردم.
چه زمانی به مشکل فاطمهجان پی بردید؟
وقتی به دنیا آمد، دکترها گفتند که ریز جثه هست و بعد از آزمایشاتی که انجام دادند و دور سر و قدش را گرفتند، پی به این مشکل بردند.
قبل از زایمان سونوگرافی رفته بودین؟
بله، دوبار رفتم، ولی هیچ علائمی نشان دهنده کوتاهی قد فاطمه نبود.
فاطمه وقتی دنیا آمد، مشکل تنفسی یا کمبودی و یا زخمی نداشت یا به بیماری خاصی مبتلا نبود؟
نه هیچ بیماری نداشت، فقط وزنش خیلی کم بود، وزن دو قلوها را داشت.
برای فاطمه تا به حال چه اقدامات درمانی انجام دادید؟
خونش را خارج فرستادیم که ببینند مشکلش چیست، ولی همه میگفتند به خاطر ژنتیکه و ازدواج فامیلی.
در مقالات اینترنتی از تزریق هورمون رشد سخن گفتند، شما چنین اقدامی انجام دادید؟
وقتی فاطمه یکسال و نیمه بود، حدود یکسال این هورمون را تزریق کردیم و منت سالش هم که شد، شش ماه تزریق کردیم.
چه نتیجهای داد؟
خود دکترهای معاجلش گفتند که دیگر تزریق این هورمونها را قطع کنیم، چون جواب نمیده و فقط برای فاطمه پوکی استخوان به دنبال دارد و بس.
سپس قطع کردن این هورمونها به دلیل قیمت بالایش نبوده؟
قیمت این هورمونها گران بود ولی خب از هرجا که میتوانستیم تهیه می کردیم ولی قطع کردنش با نظر دکترش بود.
فاطمه الان ۱۲ سالش هست، میخواهم بدانم آیا عادت ماهانهاش شروع شده؟
امسال دوباره لکه دید، آنم به خاطر فوت مادر بزرگش بود، ولی دیگر هیچ خونریزی مشاهده نکرد، البته این خیلی خوبه، چون دکترش گفت اگر عادت نشود به رشد قدش کمک میکند، البته نه این که بلند شود، ولی جلوی همین رشدش را هم نمیگیرد.
تزریق این آمپولهای هورمونی چگونه بود؟
آمپولهای رشد را هر روز میزد و از آمپولهای بلوغ هم هشت ماه، هفتهای دو سه بار میزد.
فاطمه را چند ماهگی دنیا آوردین؟
مثل بقیه فرزندانم نه ماهگی، با عمل سزارین، البته بقیه بچههایم را طبیعی دنیا آوردم.
وقتی فاطمه دنیا آمد، او را در دستگاه گذاشتند؟
خیر
تا چند ماهگی به فاطمه شیر خودتان را میدارید؟
تا ۴ ماهگی، ولی شیرم را میدوشیدم و در شیشه به او میدادم، چون توان مک زدن نداشت، بعد از آن هم دیگر از شیر خشک استفاده کردم.
فاطمه جان اولین کلمه را در چه سنی گفت؟
مثل بچههای دیگر، دقیق یادم نیست;
فاطمه الان داروی خاصی مصرف میکند؟
خیر، دکتر تمام داروهایش را قطع کردند.
قد سه فرزند دیگرتان چگونه است؟ مثل خودتان بلندند؟
قد خودم که ۱۸۰ تاست، قد همسرم و فرزندانم هم بلند است.
فاطمه جان را از همان ابتدا به مدرسه استثنایی آورید؟
نه، پیش دبستانی را در مدرسه عادی گذرنده، کلاس اول را هم همین طور، ولی هفتهای یکی دوبار سر کلاسها حاضر میشد و علاقهای به درس خواندن نشان نمی داد.
بعد چه شد که به مدرسه استثنایی راه پیدا کرد؟
خب وقتی پایه اول نمره نیاورد و بازی گوشی در میاورد، معلمش گفت که باید تست هوش بدهد و بعد از آن دیگر نامه دارند که به مدرسه استثنایی بیاید.
الآن چند سال در این مدرسه هست؟
چهار ساله که میاد، دو سال اول و یکسال هم دوم و الانم که کلاس سومه.
آیا از مدرسهای که فاطمه را در آن گذاشتنید راضی هستید؟
مدرسه خوبید، رسیدگی شان هم بد نیست، ولی، ولی چون فاطمه اینجاست، نه ;
خودتان در درسها به فاطمه کمک میکنید؟
بله تا جایی که بتوانم، در حد توانم کمک میکنم.
فاطمه چگونه از منزل تا مدرسه میآید؟
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.