مقاله در مورد اعتدال و میانه روی در اسلام


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل ورد و پاورپوینت
2120
1 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد اعتدال و میانه روی در اسلام دارای ۱۸ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد اعتدال و میانه روی در اسلام  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد اعتدال و میانه روی در اسلام،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد اعتدال و میانه روی در اسلام :

اعتدال و میانه روی در اسلام

افراط در زهد و عبادت اسلام
از همان وقتهائی که تصوف هم در دنیای اسلام‏ پیدا شد، ما می‏بینیم افرادی پیدا شدند که تمام نیروی خودشان را صرف‏ عبادت و نماز کردند و سایر وظائف اسلامی را فراموش نمودند مثلا در میان‏ اصحاب امام علی علیه السلام مردی را داریم بنام ربیع بن خثیم همین خواجه ربیع‏ معروف که قبری منسوب به او در مشهد است. حالا این، قبر او هست یا نه‏ من یقین ندارم و اطلاعم در این زمینه کافی نیست ولی در اینکه او را یکی‏ از زهاد ثمانیه یعنی یکی از هشت زاهد معروف دنیای اسلام می‏شمارند، شکی‏ نیست.

ربیع بن خثیم اینقدر کارش به زهد و عبادت کشیده بود که در دوران آخر عمرش قبر خودش را کنده بود و گاهی می‏رفت در قبر و لحدی‏ که خودش برای خودش کنده بود می‏خوابید، و خود را نصیحت و موعظه می‏کرد، می‏گفت ” ”یادت نرود عاقبت باید بیائی اینجا” “.
تنها جمله‏ای که غیر از ذکر و دعا از او شنیدند آنوقتی بود که اطلاع پیدا

کرد که مردم امام حسین علیه السلام فرزند عزیز پیامبر اکرم|پیغمبر را شهید کرده‏اند، چند کلمه گفت در اظهار تأثر و تأسف از چنین حادثه‏ای: ” ”وای بر این امت که فرزند پیغمبرشان را شهید کردند ””. می‏گویند بعدها استغفار می‏کرد که‏ چرا من این چند کلمه را که غیر ذکر بود به زبان آوردم.
همین آدم در دوران امیرالمؤمنین علی (ع) جزو سپاهیان ایشان بوده است‏، یکرو

ز آمد خدمت امیرالمؤمنین عرض کرد: ”یا امیرالمؤمنین انا شککنا فی‏ هذاالقتال”. ” انا ” را هم که می‏گوید معلوم می‏شود که او نماینده عده‏ای‏ بوده است. یا امیرالمؤمنین! ما درباره این جنگ شک و تردید داریم، می‏ترسیم این جنگ، جنگ شرعی نباشد. چرا؟
چون ما داریم با اهل قبله‏ می‏جنگیم، ما داریم با مردمی می‏جنگیم که آنها مثل ما شهادتین می‏گویند، مثل ما نماز می‏خوانند، مثل ما رو به قبل می‏ایستند. و از طرفی شیعه‏ امیرالمؤمنین بود نمی‏خواست کناره گیری کند گفت یا امیرالمؤمنین! خواهش می‏کنم به من کاری را واگذار کنید که در آن شک وجود نداشته باشد، من را به جائی و دنبال مأموریتی بفرست که در آن شک نباشد.
امیرالمؤمنین هم فرمود بسیار خوب اگر تو شک می‏کنی پس من تو را به جای‏ دیگری می‏فرستم. نمی‏دانم خودش تقاضا کرد یا ابتداء حضرت او را به یکی‏ از سر حدات فرستادند که در آنجا هم باز سرباز بود. کار سربازی می‏خواست‏ انجام بدهد اما در سر حد کشور اسلامی که اگر احیانا پای جنگ و خونریزی‏ بمیان آمد طرفش کفار یا بت پرستان باشند، غیر مسلمانها باشند. خوب‏ این نمونه‏ای بود از زهاد و عبادی که در آن زمان بودند.
این زهد و عبادت چقدر ارزش دارد؟

این، ارزش ندارد که آدم در رکاب‏ مردی مانند علی باشد اما در راهی که علی دارد راهنمائی می‏کند و در آنجائی‏ که علی فرمان جهاد می‏دهد شک کند که آیا این درست است یا نادرست، و عمل به احتیا کند، بنا را بر احتیاط بگذارد. مثل اینکه می‏گویند: چرا ما روزه شک دار بگیریم؟ می‏بینید که در میان مردم هم این حرف خیلی زیاد است: چرا ما روزه شک دار بگیریم، این چه کاری است؟ چرا جائی بجنگیم‏ که شک داریم؟ میرویم جائی که روزه‏ای که می‏گیریم روزه شک دار نباشد.
این چه ارزشی دارد؟ اسلام بصیرت می‏خواهد، هم عمل می‏خواهد و هم بصیرت. این آدم (خواجه

ربیع) بصیرت ندارد. در دوران ستمگری مانند معاویه و ستمگرتری مانند یزیدبن معاویه زندگی می‏کند، معاویه‏ای که دین خدا را دارد زیر و رو می‏کند، یزیدی که بزرگترین جنایتها را در تاریخ اسلام مرتکب‏ می‏شود و تمام زحمات پیغمبر دارد هدر می‏رود، آقا رفته یک گوشه‏ای را انتخاب کرده شب و روز دائما مشغول نماز خواندن است و جز ذکر خدا کلمه‏ دیگری به زبانش نمی‏آید، یک جمله ای هم که به

عنوان اظهار تأسف از شهادت‏ حسین بن علی (ع) می‏گوید، بعد پشیمان میشود که این، حرف دنیا شد، چرا بجای آن، سبحان الله، الحمد لله نگفتم؟ چرا بجای آن یا حی یا قیوم‏ نگفتم؟ چرا الله اکبر نگفتم، لا حول و لا قوه الا بالله نگفتم؟ این با تعلیمات اسلامی جور در نمی آید.
::«لا یری الجاهل الا مفرطا او مفرطا»؛ جاهل یا تند می‏رود یا کند.::

اعتدال و میانه‏روى در اسلام (۱)
مقدمه
اعتدال و میانه‏روى، همان گونه که از نامش پیداست، به معناى پیمودن و گزینش راه میانه و وسط و عدم تمایل به دو طرف افراط و تفریط مى‏باشد . این واژه در منابع اسلامى، با الفاظى مانند «قصد» ، (۱) «اقتصاد» ، (۲) «وسط‏» ، (۳) استعمال شده است . با پژوهشى ژرف و عمیق مى‏توان دریافت، همان گونه که اصل توحید در تار و پود احکام و مقررات اسلام و آیات و روایات و سیره ائمه ( علیهم‏السلام) پیچیده شده، اصل اعتدال نیز در تشریع احکام لحاظ گردیده است . قرآن کریم، امت اسلام را امت میانه و وسط مى‏نامد و مى‏فرماید: «و کذلک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهداء على الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا» ; (۴) و این چنین شما را امتى میانه (معتدل) ساختیم تا بر مردمان گواه باشید و پیامبر (صلى‏الله علیه‏و آله) هم بر شما گواه باشد .
معناى آیه بالا این است که در آیین اسلام، هیچ گونه افراط و تفریط وجود ندارد و مسلمانان برخلاف سایر فرقه‏ها، از مقرراتى پیروى مى‏کنند که قانونگذار آن، به تمام نیازهاى فطرى

بشر آگاه بوده و همه جهات زندگى جسمى و روحى او را در نظر گرفته است .
اصل اعتدال، که در قرآن کریم به آن عنایت فراوانى شده است، در زندگى پر برکت پیامبر اکرم (صلى‏الله علیه‏و آله) و ائمه هدى ( علیهم‏السلام) و در کلیه اعمال و رفتارشان به روشنى دیده مى‏شود . آنان هرگز در هیچ امرى از اعتدال و میانه‏روى خارج نشدند . سیره رسول خدا (صلى‏الله علیه‏و آله) در همه وجوه، سیره‏اى معتدل بود . همان طورى که حضرت على ( علیه‏السلام) در مورد آن حضرت فرموده است: «سیرته القصد» ; (۵) رسول خدا، سیره و رفتارش میانه و معتدل بود .

رسول خدا (صلى‏الله علیه‏و آله) در رفتار فردى، در خانواده و اجتماع، در اداره امور و سیاست، در رویارویى با دشمنان و حتى در میدان نبرد، اعتدال را پاس مى‏داشت و از افراط و تفریط در هر کارى پرهیز مى‏کرد و تاکید فراوان داشت که امتش از او پیروى کنند و در زندگى میانه‏روى پیش

ه سازند . از این رو، مى‏فرمود: «یا ایها الناس علیکم بالقصد، علیکم بالقصد، علیکم بالقصد» ; (۶) اى مردم! بر شما باد به میانه‏روى، بر شما باد به میانه‏روى، بر شما باد به میانه‏روى .
متاسفانه، بیشتر افراد و بسیارى از جوامع، در حیات خود فاقد این اصل بوده و هستند

. از این رو، یا به دامن افراط افتاده، و یا در تفریط غلتیده‏اند و از مسیر صحیح و طریق کمال و هدایت‏خارج شده‏اند . ریشه بسیارى از انحرافات فردى و اجتماعى را مى‏توان در عدم رعایت اصل اعتدال جست .
اصولا شان عقل، اعتدال است و شان جهل، عدم اعتدال، یعنى انسان عاقل انسانى متعادل است و انسان جاهل غیر متعادل . على ( علیه‏السلام) درباره انسان جاهل همین شان را بیان مى‏فرماید: «لاترى الجاهل الا مفرطا او مفرطا» ; جاهل را نمى‏بینى، مگر این که یا افراط مى‏کند و یا تفریط . (۷)

قلمرو اعتدال و میانه‏روى در اسلام
اعتدال و میانه‏روى از دیدگاه اسلام، قلمرو وسیعى دارد و در همه جا به عنوان یک اصل خلل‏ناپذیر اسلامى مطرح مى‏گردد و ابعاد فردى، اجتماعى، اقتصادى، سیاسى، عقیدتى را از جزئى‏ترین تا مهم‏ترین موضوعات در برمى‏گیرد . ابعاد گوناگون «میانه‏روى‏» در اسلام که به صورت اشاره بیان مى‏شود، عبارت است از:
۱ . اعتدال در امور فردى

اسلام اعتدال را در زمینه امور فردى و شخصى، اعم از عبادت، گفتار، رفتار و ; منظور داشته و بر آن تاکید مى‏ورزد که امور ذیل به عنوان نمونه ذکر مى‏شود:
الف) اعتدال در عبادت: با این که عبادت از شریف‏ترین مقولات محسوب مى‏شود، اسلام اعتدال و میانه‏روى در آن را امرى مهم منظور داشته است . رسول اکرم (صلى‏الله علیه‏و آله) مى‏فرماید: «ان هذا الدین متین فاوغلوا فیه برفیق و لاتکرهوا عباده الله الى عباد الله فتکونوا کالراکب المنبت الذى لا سفرا قطع و لاظهرا ابقى‏» ; (۸) این دین محکم و متین است; پس با ملایمت در آن درآیید و عبادت خدا را به بندگان خدا با کراهت تحمیل نکنید تا مانند سوار درمانده‏اى باشید که

نه مسافت پیموده و نه مرکبى به جا گذاشته است (به سبب زیادى سرعت، مرکبش در میان راه از رفتن بازمانده و خودش هم به مقصد نرسیده است)
آنان که اندازه نمى‏شناسند و در هر امرى زیاده روى یا کوتاهى مى‏کنند، به مقصد نمى‏رسند . دیندارى نیز اعتدال مى‏طلبد و براى سیردادن آدمیان به مقاصدى که دین مشخص کرده است، باید ملاحظه استعداد و مرتبه وجودى آنان را نمود و تدرج را در تربیت رعایت کرد .
بسیارى از والدین و مربیان، این اصل (اعتدال در عبادت) را رعایت نمى‏کنند و نه تنها از تلاش خود نتیجه‏اى نمى‏گیرند، بلکه گاهى رفتارشان سبب واکنش و نتایج منفى مى‏شود . در آموزش تعالیم اسلامى به فرزندان، شرط اساسى رعایت اعتدال و ملایمت است; زیرا زیاده روى در عبادات و تحمیل آن بر دیگران، رویگردانى آنان را از عبادت و دین، در پى خواهد داشت .
این گونه افراطها، هم براى افراط کننده و هم براى کسانى که ناظر این گونه روش‏ها هستند، زیان آور است . براى افراط کننده مضر است، زیرا روش افراطى قابل دوام نیست و دیر یا زود خسته مى‏شود و از زیر بار وظایف اصلى هم شانه خالى مى‏کند . براى ناظران زیان بخش است، زیرا آن‏ها را از گرایش به مذهب و پذیرش تکالیف دینى باز مى‏دارد و آن‏ها گمان مى‏کنند که اگر کسى بخواهد بنده خدا باشد و به وظایف دینى قیام کند، باید از زندگى خود دست‏بکشد و خود را از هر نوع کار و لذت و آسایش محروم سازد تا بتواند مسلمان باشد و وظیفه شناس . ولى اگر مردم ببینند که مسلمانان، هم به امور زندگى خود مى‏رسند و هم به عبادت و وظایف دینى، بدون تردید به سوى مذهب گرایش پیدا مى‏کنند و به سعادت و نیک بختى دنیا و آخرت نائل مى‏شوند .
ناگفته روشن است که تندروى در عبادت، کسانى را شامل مى‏شود که غیر از انجام عبادات واجب، آن قدر به عبادات استحبابى مى‏پردازند که زندگى آنان فلج مى‏شود و از ک

ار و زندگى و سایر وظایف باز مى‏مانند و این طبقه در جامعه معاصر کمتر دیده مى‏شوند و متاسفانه اکثریت مردم (خصوصا اقشار جوان با سرگرمى‏هاو حربه‏هایى که استعمار گران تدارک دیده‏اند)، در امر عبادات، گرفتار واماندگى هستند که حتى به انجام عبادات واجب نیز توجه نمى‏کنند .
ب) اعتدال در راه رفتن: با این که به حسب ظاهر، راه رفتن، مساله جزئى و پیش افتاده‏اى است، اما قرآن اعتدال را در همین مورد، مورد توجه قرار داده و مى‏فرماید: «و اقصد فى مشیک‏» ; (۹) در راه رفتن میانه رو باش .

در جاى دیگر اولین نشانه عباد الرحمن (بندگان خاص الهى) را تواضع در راه رفتن مى‏داند و مى‏فرماید: «و عباد الرحمن الذین یمشون على الارض هونا» ; (۱۰) بندگان شایسته خدا کسانى هستند که روى زمین با تواضع راه مى‏روند .
ج) اعتدال در سخن گفتن: سخن و بیان از نعمت‏هاى بزرگ الهى و مهم‏ترین عامل نقل و انتقال مکنونات ضمیر آدمى است که خداوند آن را مایه امتیاز انسان از موجودات دیگر قرار داده است، و مى‏فرماید: «الرحمن علم القرآن خلق الانسان علمه البیان‏» ; (۱۱) خداوند رحمان، قرآن را تعلیم فرمود . انسان را آفرید و به او بیان را آموخت .
با این حال، اگر حرف زدن از حد اعتدال خارج شد و به پرگویى مبدل گشت، به جاى نعمت، نقمت‏خواهد شد . از این رو، دانشمندان علم اخلاق در غیر موارد ضرورى، سکوت را اولى از کلام مى‏دانند . حضرت على ( علیه‏السلام) مى‏فرماید: «الکلام کالدواء قلیله ینفع و کثیره قاتل‏» ; (۱۲) سخن گفتن مانند داروست; کم آن نفع مى‏رساند و زیاده روى در آن کشنده و مهلک است . باز آن حضرت در جاى دیگر مى‏فرماید: «من کثر کلامه کثر خطاؤه‏» ; (۱۳) کسى که بسیار سخن مى‏گوید، خطا و اشتباهش بسیار خواهد بود .
کم گوى و گزیده گوى چون در
کز اندک تو جهان شود پر (۱۴)
بنابراین، سخن باید عاقلانه، حکیمانه، سنجیده و دور از افراط و تفریط باشد تا انسان در گرداب زیان‏هاى اخلاقى و اجتماعى گفتار فرو نیفتد .
د) تعادل در خوراک: مساله خوردن و آشامیدن نیز از مسائلى است که بسیارى از مردم درباره آن دو، گرفتار افراط و تفریط مى‏شوند، و البته بیشتر در جانب افراط .

تردیدى نیست که انسان، براى زنده ماندن، احتیاج به غذا دارد و باید به سلول‏هاى بدن، غذا برسد تا بتوانند به حیات خود ادامه دهند . ولى مطلب مهم این است که مقدار غذاى مورد احتیاج یک انسان چقدر است و آیا زیاده روى در غذا به سود او است‏یا به زیان او؟

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.