مقاله در مورد زندگینامه امام خمینی رحمه الله علیه


در حال بارگذاری
12 سپتامبر 2024
فایل ورد و پاورپوینت
2120
5 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد زندگینامه امام خمینی رحمه الله علیه دارای ۵۹ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد زندگینامه امام خمینی رحمه الله علیه  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد زندگینامه امام خمینی رحمه الله علیه،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد زندگینامه امام خمینی رحمه الله علیه :

زندگینامه امام خمینی رحمه الله علیه

ساده زیستن و واکنش امام مقابل اسراف
یکی از نزدیکان امام خمینی نقل می کند:
در طول ده سالی که از نزدیک شاهد بوده ام، یکی از نکاتی که امام به آن فوق العاده اهمیت می دادند، ساده زیستن و عدم اسراف کاری بود. بارها من خود شاهد بوده ام که امام عزیز از جا برخاسته و به طرفی می روند پس از مدت کوتاهی متوجه شده ام که ایشان قصد خاموش کردن چراغی را دارند که بی مورد روشن است. یا در مورد تلفن هایی که به دفتر ایشان می شد، فرموده بودند: « آقایان سعی کنید از کارهای تکراری و اسراف جلوگیری کنید و از افراط نیز بپرهیزید».

وقتی ایشان لیوان آبی را می خوردند اگر آب لیوان به نصف می رسید بر روی آن تکه کاغذی می گذاشتند و بقیه آب لیوان را برای رفع تشنگی بعدی خود باقی می گذاشتند و یا اگر زخمی یا جراحتی بر قسمتی از بدنشان وارد می آمد، دستمال کاغذی را به چند تکه تقسیم می کردند و تکه ای از آن را استفاده می کردند. حضرت امام با تمام مشغله ای که داشتند تمامی هزینه هایی که برای منزل ایشان می شد شخصاً کنترل می کردند و مسئولین مالی موظف بودند قبل از انجام هر خریدی برای بیت، لیست اقلامی که قصد خرید آنها را دارند به امام عزیز بدهند.

روز و شب خوابم نمی آید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
وصیتنامه‌ سیاسی‌ ـ الهی‌
بسم‌الله الرحمن‌ الرحیم‌

قالَ رسولُالله ـ صلَّی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلَّم‌: اِنّی‌ تارکٌ فیکُمُ الثّقلَیْنِ کتابَ اللهِ و عترتی‌ اهلَ بیتی‌

؛ فإِنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی‌’ یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوضَ.
الحمدُلله و سُبحانَکَ؛ اللّ’هُمَّ صلِّ علی‌ محمدٍ و آلهِ مظاهر جمالِک‌ و جلالِک‌ و خزائنِ اسرارِ کتابِکَ الذی‌ تجلّی‌ فیه‌ الاَحدیّهُ بِجمیعِ أسمائکَ حتّی‌ المُسْتَأْثَرِ منها الّذی‌ لایَعْلَمُهُ غَیرُک‌؛ و اللَّعنُ علی‌ ظالِمیهم‌ اصلِ الشَجَرهِ الخَبیثهِ.
و بعد، اینجانب‌ مناسب‌ می‌دانم‌ که‌ شمه‌ای‌ کوتاه‌ و قاصر در باب‌ «ثقلین‌» تذکر دهم‌؛ نه‌ از حیث‌ مقامات‌ غیبی‌ و معنوی‌ و عرفانی‌، که‌ قلم‌ مثل‌ منی‌ عاجز است‌ از جسارت‌ در مرتبه‌ای‌ که‌ عرفان‌ آن‌ بر تمام‌ دایره‌ وجود، از ملک‌ تا ملکوت‌ اعلی‌’ و از آنجا تا لاهوت‌ و آنچه‌ در فهم‌ من‌ و تو ناید، سنگین‌ و تحمل‌ آن‌ فوق‌ طاقت‌، اگر نگویم‌ ممتنع‌ است‌؛ و نه‌ از آنچه‌ بر بشریت‌ گذشته‌ است‌، از مهجور بودن‌ از حقایق‌ مقام‌ والای‌ «ثقل‌ اکبر» و «ثقل‌ کبیر» که‌ از هر چیز اکبر است‌ جز ثقل‌ اکبر که‌ اکبر مطلق‌ است‌؛ و نه‌ از آنچه‌ گذشته‌ است‌ بر این‌ دو ثقل‌ از دشمنان‌ خدا و طاغوتیان‌ بازیگر که‌ شمارش‌ آن‌ برای‌ مثل‌ منی‌ میسر نیست‌ با قصور اطلاع‌ و وقت‌ محدود؛ بلکه‌ مناسب‌ دیدم‌ اشاره‌ای‌ گذرا و بسیار کوتاه‌ از آنچه‌ بر این‌ دو ثقل‌ گذشته‌ است‌ بنمایم‌.
شاید جمله‌ لَنْ یَفْتَرِق’ا حتّی‌ یَرِد’ا عَلَیَّ الْحَوض‌ اشاره‌ باشد بر اینکه‌ بعد از وجود مقدس‌ رسول‌الله ـ صلی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلم‌ ـ هرچه‌ بر یکی‌ از این‌ دو گذشته‌ است‌ بر دیگری‌ گذشته‌ است‌ و مهجوریت‌ هر یک‌ مهجوریت‌ دیگری‌ است‌، تا آنگاه‌ که‌ این‌ دو مهجور بر رسول‌ خدا در «حوض‌» و

ارد شوند. و آیا این‌ «حوض‌» مقام‌ اتصال‌ کثرت‌ به‌ وحدت‌ است‌ و اضمحلال‌ قطرات‌ در دریا است‌، یا چیز دیگر که‌ به‌ عقل‌ و عرفان‌ بشر راهی‌ ندارد. و باید گفت‌ آن‌ ستمی‌ که‌ از طاغوتیان‌ بر این‌ دو ودیعه‌ رسول‌ اکرم‌ ـ صلی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلم‌ ـ گذشته‌، بر امت‌ مسلمان‌ بلکه‌ بر بشریت‌ گذشته‌ است‌ که‌ قلم‌ از آن‌ عاجز است‌.
و ذکر این‌ نکته‌ لازم‌ است‌ که‌ حدیث‌ «ثقلین‌» متواتر بین‌ جمیع‌ مسلمین‌ است‌ و ] در [ کتب‌ اه

ل‌ سنت‌ از «صحاح‌ ششگانه‌» تا کتب‌ دیگر آنان‌، با الفاظ‌ مختلفه‌ و موارد مکرره‌ از پیغمبر اکرم‌ ـ صلی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلم‌ ـ به‌ طور متواتر نقل‌ شده‌ است‌. و این‌ حدیث‌ شریف‌ حجت‌ قاطع‌ است‌ بر جمیع‌ بشر بویژه‌ مسلمانان‌ مذاهب‌ مختلف‌؛ و باید همه‌ مسلمانان‌ که‌ حجت‌ بر آنان‌ تمام‌ است‌ جوابگوی‌ آن‌ باشند؛ و اگر عذری‌ برای‌ جاهلان‌ بیخبر باشد برای‌ علمای‌ مذاهب‌ نیست‌.
اکنون‌ ببینیم‌ چه‌ گذشته‌ است‌ بر کتاب‌ خدا، این‌ ودیعه‌ الهی‌ و ماترک‌ پیامبر اسلام‌ ـ صلی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلم‌ ـ مسائل‌ أسف‌انگیزی‌ که‌ باید برای‌ آن‌ خون‌ گریه‌ کرد، پس‌ از شهادت‌ حضرت‌ علی‌(ع‌) شروع‌ شد. خودخواهان‌ و طاغوتیان‌، قرآن‌ کریم‌ را وسیله‌ای‌ کردند برای‌ حکومتهای‌ ضد قرآنی‌؛ و مفسران‌ حقیقی‌ قرآن‌ و آشنایان‌ به‌ حقایق‌ را که‌ سراسر قرآن‌ را از پیامبر اکرم‌ ـ صلی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلم‌ ـ دریافت‌ کرده‌ بودند و ندای‌ اِنّی‌ تارکٌ فیکُمُ الثقلان‌ در گوششان‌

بود با بهانه‌های‌ مختلف‌ و توطئه‌های‌ از پیش‌ تهیه‌ شده‌، آنان‌ را عقب‌ زده‌ و با قرآن‌، در حقیقت‌ قرآن‌ را ـ که‌ برای‌ بشریت‌ تا ورود به‌ حوض‌ بزرگترین‌ دستور زندگانی‌ مادی‌ و معنوی‌ بود و است‌ ـ از صحنه‌ خارج‌ کردند؛ و بر حکومت‌ عدل‌ الهی‌ ـ که‌ یکی‌ از آرمانهای‌ این‌ کتاب‌ مقدس‌ بوده‌ و هست‌ ـ خط‌ بطلان‌ کشیدند و انحراف‌ از دین‌ خدا و کتاب‌ و سنت‌ الهی‌ را پایه‌گذاری‌ کردند، تا کار به‌ جایی‌ رسید که‌ قلم‌ از شرح‌ آن‌ شرمسار است‌.

و هرچه‌ این‌ بنیان‌ کج‌ به‌ جلو آمد کجیها و انحرافها افزون‌ شد تا آنجا که‌ قرآن‌ کریم‌ را که‌ برای‌ رشد جهانیان‌ و نقطه‌ جمع‌ همه‌ مسلمانان‌ بلکه‌ عائله‌ بشری‌، از مقام‌ شامخ‌ احدیت‌ به‌ کشف‌ تام‌ محمدی‌(ص‌) تنزل‌ کرد که‌ بشریت‌ را به‌ آنچه‌ باید برسند برساند و این‌ ولیده‌ «علم‌ الاسما ء » را از شرّ شیاطین‌ و طاغوتها رها سازد و جهان‌ را به‌ قسط‌ و عدل‌ رساند و حکومت‌ را به‌ دست‌ اولیا ء الله، معصومین‌ ـ علیهم‌ صلوات‌ الاولین‌ و الا´خرین‌ ـ بسپارد تا آنان‌ به‌ هر که‌ صلاح‌ بشریت‌ است‌ بسپارند ـ چنان‌ از صحنه‌ خارج‌ نمودند که‌ گویی‌ نقشی‌ برای‌ هدایت‌ ندارد و کار به‌ جایی‌ رسید که‌ نقش‌ قرآن‌ به‌ دست‌ حکومتهای‌ جائر و آخوندهای‌ خبیثِ بدتر از طاغوتیان‌ وسیله‌ای‌ برای‌ اقامه‌ جور و فساد و توجیه‌ ستمگران‌ و معاندان‌ حق‌ تعالی‌ شد. و مع‌الاسف‌ به‌ دست‌ دشمنان‌ توطئه‌گر و دوستان‌ جاهل‌، قرآن‌ این‌ کتاب‌ سرنوشت‌ساز، نقشی‌ جز در گورستانها و مجالس‌ مردگان‌ نداشت‌

اختلاف‌ گردید و یا بکلی‌ از صحنه‌ خارج‌ شد، که‌ دیدیم‌ اگر کسی‌ دم‌ از حکومت‌ اسلامی‌ برمی‌آورد و از سیاست‌، که‌ نقش‌ بزرگ‌ اسلام‌ و رسول‌ بزرگوار ـصلی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلم‌ ـ و قرآن‌ و سنت‌ مشحون‌ آن‌ است‌، سخن‌ می‌گفت‌ گویی‌ بزرگترین‌ معصیت‌ را مرتکب‌ شده‌؛ و کلمه‌ «آخوند سیاسی‌» موازن‌ با آخوند بی‌دین‌ شده‌ بود و اکنون‌ نیز هست‌.
و اخیراً قدرتهای‌ شیطانی‌ بزرگ‌ به‌ وسیله‌ حکومتهای‌ منحرفِ خارج‌ از تعلیمات‌ اسلامی‌، که‌ خود را به‌ دروغ‌ به‌ اسلام‌ بسته‌اند، برای‌ محو قرآن‌ و تثبیت‌ مقاصد شیطانی‌ ابرقدرتها قرآن‌ را با خط‌ زیبا طبع‌ می‌کنند و به‌ اطراف‌ می‌فرستند و با این‌ حیله‌ شیطانی‌ قرآن‌ را از صحنه‌ خارج‌ می‌کنند. ما همه‌ دیدیم‌ قرآنی‌ را که‌ محمدرضا خان‌ پهلوی‌ طبع‌ کرد و عده‌ای‌ را اغفال‌ کرد و بعض‌ آخوندهای‌ بیخبر از مقاصد اسلامی‌ هم‌ مداح‌ او بودند. و می‌بینیم‌ که‌ ملک‌ فهد هر سال‌ مقدار زیادی‌ از ثروتهای‌ بی‌پایان‌ مردم‌ را صرف‌ طبع‌ قرآن‌ کریم‌ و محالّ تبلیغاتِ مذهبِ ضد قرآنی‌ می‌کند و وهابیت‌، این‌

مذهب‌ سراپا بی‌اساس‌ و خرافاتی‌ را ترویج‌ می‌کند؛ و مردم‌ و ملتهای‌ غافل‌ را سوق‌ به‌ سوی‌ ابرقدرتها می‌دهد و از اسلام‌ عزیز و قرآن‌ کریم‌ برای‌ هدم‌ اسلام‌ و قرآن‌ بهره‌برداری‌ می‌کند.
ما مفتخریم‌ و ملت‌ عزیز سرتاپا متعهد به‌ اسلام‌ و قرآن‌ مفتخر است‌ که‌ پیرو مذهبی‌ است‌ که‌

می‌خواهد حقایق‌ قرآنی‌، که‌ سراسر آن‌ از وحدت‌ بین‌ مسلمین‌ بلکه‌ بشریت‌ دم‌ می‌زند، از مقبره‌ها و گورستانها نجات‌ داده‌ و به‌ عنوان‌ بزرگترین‌ نسخه‌ نجات‌ دهنده‌ بشر از جمیع‌ قیودی‌ که‌ بر پای‌ و دست‌ و قلب‌ و عقل‌ او پیچیده‌ است‌ و او را به‌ سوی‌ فنا و نیستی‌ و بردگی‌ و بندگی‌ طاغوتیان‌ می‌کشاند نجات‌ دهد.
و ما مفتخریم‌ که‌ پیرو مذهبی‌ هستیم‌ که‌ رسول‌ خدا مؤسس‌ آن‌ به‌ امر خداوند تعالی‌ بوده‌، و امیرالمؤمنین‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌، این‌ بنده‌ رها شده‌ از تمام‌ قیود، مأمور رها کردن‌ بشر از تمام‌ اغلال‌ و بردگیها است‌.
ما مفتخریم‌ که‌ کتاب‌ نهج‌البلاغه‌ که‌ بعد از قرآن‌ بزرگترین‌ دستور زندگی‌ مادی‌ و معنوی‌ و بالاترین‌ کتاب‌ رهایی‌بخش‌ بشر است‌ و دستورات‌ معنوی‌ و حکومتی‌ آن‌ بالاترین‌ راه‌ نجات‌ است‌، از امام‌ معصوم‌ ما است‌.
ما مفتخریم‌ که‌ ائمه‌ معصومین‌، از علی‌ بن‌ ابیطالب‌ گرفته‌ تا منجی‌ بشر حضرت‌ مهدی‌ صاحب‌ زمان‌ ـ علیهم‌ آلاف‌ التحیات‌ والسلام‌ ـ که‌ به‌ قدرت‌ خداوند قادر، زنده‌ و ناظر امور است‌ ائمه‌ ما هستند.
ما مفتخریم‌ که‌ ادعیه‌ حیاتبخش‌ که‌ او را «قرآن‌ صاعد» می‌خوانند از ائمه‌ معصومین‌ ما است‌. ما به‌ «مناجات‌ شعبانیه‌» امامان‌ و «دعای‌ عرفات‌»
حسین‌ بن‌ علی‌ ـ علیهما السلام‌ ـ و «صحیفه‌ سجادیه‌» این‌ زبور آل‌ محمد و «صحیفه‌ فاطمیه‌»

که‌ کتاب‌ الهام‌ شده‌ از جانب‌ خداوند تعالی‌ به‌ زهرای‌ مرضیه‌ است‌ از ما است‌.
ما مفتخریم‌ که‌ «باقرالعلوم‌» بالاترین‌ شخصیت‌ تاریخ‌ است‌ و کسی‌ جز خدای‌ تعالی‌ و رسول‌ ـ صلی‌الله علیه‌ و آله‌ ـ و ائمه‌ معصومین‌ ـعلیهم‌السلام‌ ـ مقام‌ او را درک‌ نکرده‌ و نتوانند درک‌ کرد، از ما است‌.
و ما مفتخریم‌ که‌ مذهب‌ ما «جعفری‌» است‌ که‌ فقه‌ ما که‌ دریای‌ بی‌پایان‌ است‌، یکی‌ از آثار او

ست‌. و ما مفتخریم‌ به‌ همه‌ ائمه‌ معصومین‌ ـ علیهم‌ صلوات‌الله ـ و متعهد به‌ پیروی‌ آنانیم‌.
ما مفتخریم‌ که‌ ائمه‌ معصومین‌ ما ـ صلوات‌ الله و سلامه‌ علیهم‌ ـ در راه‌ تعالی‌ دین‌ اسلام‌ و در راه‌ پیاده‌ کردن‌ قرآن‌ کریم‌ که‌ تشکیل‌ حکومت‌ عدل‌ یکی‌ از ابعاد آن‌ است‌، در حبس‌ و تبعید به‌ سر برده‌ و عاقبت‌ در راه‌ براندازی‌ حکومتهای‌ جائرانه‌ و طاغوتیان‌ زمان‌ خود شهید شدند. و ما امروز مفتخریم‌ که‌ می‌خواهیم‌ مقاصد قرآن‌ و سنت‌ را پیاده‌ کنیم‌ و اقشار مختلفه‌ ملت‌ ما در این‌ راه‌ بزرگِ سرنوشت‌ساز سر از پا نشناخته‌، جان‌ و مال‌ و عزیزان‌ خود را نثار راه‌ خدا می‌کنند.
ما مفتخریم‌ که‌ بانوان‌ و زنان‌ پیر و جوان‌ و خرد و کلان‌ در صحنه‌های‌ فرهنگی‌ و اقتصادی‌ و نظامی‌ حاضر، و همدوش‌ مردان‌ یا بهتر از آنان‌ در راه‌ تعالی‌ اسلام‌ و مقاصد قرآن‌ کریم‌ فعالیت‌ دارند؛ و آنان‌ که‌ توان‌ جنگ‌ دارند، در آموزش‌ نظامی‌ که‌ برای‌ دفاع‌ از اسلام‌ و کشور اسلامی‌ از واجبات‌ مهم‌ است‌ شرکت‌، و از محرومیتهایی‌ که‌ توطئه‌ دشمنان‌ و ناآشنایی‌ دوستان‌ از احکام‌ اسلام‌ و قرآن‌ بر آنها بلکه‌ بر اسلام‌ و مسلمانان‌ تحمیل‌ نمودند، شجاعانه‌ و متعهدانه‌ خود را رهانده‌ و از قید خرافاتی‌ که‌ دشمنان‌ برای‌ منافع‌ خود به‌ دست‌ نادانان‌ و بعضی‌ آخوندهای‌ بی‌اطلاع‌ از مصالح‌ مسلمین‌ به‌ وجود آورده‌ بودند، خارج‌ نموده‌اند؛ و آنان‌ که‌ توان‌ جنگ‌ ندارند، در خدمت‌ پشت‌ جبهه‌ به‌ نحو ارزشمندی‌ که‌ دل‌ ملت‌ را از شوق‌ و شعف‌ به‌ لرزه‌ درمی‌آورد و دل‌ دشمنان‌ و جاهلان‌ بدتر از

دشمنان‌ را از خشم‌ و غضب‌ می‌لرزاند، اشتغال‌ دارند. و ما مکرر دیدیم‌ که‌ زنان‌ بزرگواری‌ زینب‌گونه‌ ـ علیها سلام‌الله ـ فریاد می‌زنند که‌ فرزندان‌ خود را از دست‌ داده‌ و در راه‌ خدای‌ تعالی‌ و اسلام‌ عزیز از همه‌ چیز خود گذشته‌ و مفتخرند به‌ این‌ امر؛ و می‌دانند آنچه‌ به‌ دست‌ آورده‌اند بالاتر از جنات‌ نعیم‌ است‌، چه‌ رسد به‌ متاع‌ ناچیز دنیا.
و ملت‌ ما بلکه‌ ملتهای‌ اسلامی‌ و مستضعفان‌ جهان‌ مفتخرند به‌ اینکه‌ دشمنان‌ آنان‌ که‌ دشمنان‌ خدای‌ بزرگ‌ و قرآن‌ کریم‌ و اسلام‌ عزیزند، درندگانی‌ هستند که‌ از هیچ‌ جنایت‌ و خیانتی‌ برای‌ مقاصد شوم‌ جنایتکارانه‌ خود دست‌ نمی‌کشند و برای‌ رسیدن‌ به‌ ریاست‌ و مطامع‌ پست‌ خود دوست‌ و

دشمن‌ را نمی‌شناسند. و در رأس‌ آنان‌ امریکا این‌ تروریست‌ بالذات‌ دولتی‌ است‌ که‌ سرتاسر جهان‌ را به‌ آتش‌ کشیده‌ و هم‌ پیمان‌ او صهیونیست‌ جهانی‌ است‌ که‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ مطامع‌ خود جنایاتی‌ مرتکب‌ می‌شود که‌ قلمها از نوشتن‌ و زبانها از گفتن‌ آن‌ شرم‌ دارند؛ و خیال‌ ابلهانه‌ «اسرائیل‌ بزرگ‌»! آنان‌ را به‌ هر جنایتی‌ می‌کشاند. و ملتهای‌ اسلامی‌ و مستضعفان‌ جهان‌ مفتخرند که‌ دشمنان‌ آنها حسین‌ اردنی‌ این‌ جنایت‌ پیشه‌ دوره‌گرد، و حسن‌ و حسنی‌ مبارک‌ هم‌ آخور با

اسرائیل‌ جنایتکارند و در راه‌ خدمت‌ به‌ امریکا و اسرائیل‌ از هیچ‌ خیانتی‌ به‌ ملتهای‌ خود رویگردان‌ نیستند. و ما مفتخریم‌ که‌ دشمن‌ ما صدام‌ عفلقی‌ است‌ که‌ دوست‌ و دشمنْ او را به‌ جنایتکاری‌ و نقض‌ حقوق‌ بین‌المللی‌ و حقوق‌ بشر می‌شناسند و همه‌ می‌دانند که‌ خیانتکاریِ او به‌ ملت‌ مظلوم‌ عراق‌ و شیخ‌نشینان‌ خلیج‌، کمتر از خیانت‌ به‌ ملت‌ ایران‌ نباشد.
و ما و ملتهای‌ مظلوم‌ دنیا مفتخریم‌ که‌ رسانه‌های‌ گروهی‌ و دستگاههای‌ تبلیغات‌ جهانی‌، ما و همه‌ مظلومان‌ جهان‌ را به‌ هر جنایت‌ و خیانتی‌ که‌ ابرقدرتهای‌ جنایتکار دستور می‌دهند متهم‌ می‌کنند. کدام‌ افتخار بالاتر و والاتر از اینکه‌ امریکا با همه‌ ادعاهایش‌ و همه‌ ساز و برگهای‌ جنگی‌اش‌ و آنهمه‌ دولتهای‌ سرسپرده‌اش‌ و به‌ دست‌ داشتن‌ ثروتهای‌ بی‌پایانِ ملتهای‌ مظلوم‌ عقب‌افتاده‌ و در دست‌ داشتن‌ تمام‌ رسانه‌های‌ گروهی‌، در مقابل‌ ملت‌ غیور ایران‌ و کشور حضرت‌ بقیه‌الله ـ ارواحنا لمقدمه‌ الفدا ء ـ آنچنان‌ وامانده‌ و رسوا شده‌ است‌ که‌ نمی‌داند به‌ که‌ متوسل‌ شود! و رو به‌ هر کس‌ می‌کند جواب‌ رد می‌شنود! و این‌ نیست‌ جز به‌ مددهای‌ غیبی‌ حضرت‌ باری‌ تعالی‌ ـ جلَّت‌ عظمتُه‌ ـ که‌ ملتها را بویژه‌ ملت‌ ایران‌ اسلامی‌ را بیدار نموده‌ و از ظلمات‌ ستمشاهی‌ به‌ نور اسلام‌ هدایت‌ نموده‌.
من‌ اکنون‌ به‌ ملتهای‌ شریف‌ ستمدیده‌ و به‌ ملت‌ عزیز ایران‌ توصیه‌ می‌کنم‌ که‌ از این‌ راه‌ مستقیم‌ الهی‌ که‌ نه‌ به‌ شرقِ ملحد و نه‌ به‌ غربِ ستمگرِ کافر وابسته‌ است‌، بلکه‌ به‌ صراطی‌ که‌ خداوند به‌ آنها نصیب‌ فرموده‌ است‌ محکم‌ و استوار و متعهد و پایدارْ پایبند بوده‌، و لحظه‌ { ای‌ } از شکر این‌ نعمت‌ غفلت‌ نکرده‌ و دستهای‌ ناپاک‌ عمال‌ ابرقدرتها، چه‌ عمال‌ خارجی‌ و چه‌ عمال‌ داخلی‌ بدتر از خارجی‌، تزلزلی‌ در نیت‌ پاک‌ و اراده‌ آهنین‌ آنان‌ رخنه‌ نکند؛ و بدانند که‌ هرچه‌ رسانه‌های‌ گروهی‌

عالم‌ و قدرتهای‌ شیطانی‌ غرب‌ و شرق‌ اشتلم‌ می‌زنند دلیل‌ بر قدرت‌ الهی‌ آنان‌ است‌ و خداوند بزرگ‌ سزای‌ آنان‌ را هم‌ در این‌ عالم‌ و هم‌ در عوالم‌ دیگر خواهد داد. «إنَّه‌ ولیُّ النِّعَم‌ و بِیَدِه‌ ملکوتُ کلِّ شی‌ ء ٍ».
و با کمال‌ جِد و عجز از ملتهای‌ مسلمان‌ می‌خواهم‌ که‌ از ائمه‌ اطهار و فرهنگ‌ سیاسی‌، اجتماعی‌، اقتصادی‌، نظامی‌ این‌ بزرگ‌ راهنمایان‌ عالم‌ بشریت‌ به‌ طور شایسته‌ و به‌ جان‌ و دل‌ و جانفشانی‌

و نثار عزیزان‌ پیروی‌ کنند. از آن‌ جمله‌ دست‌ از فقه‌ سنتی‌ که‌ بیانگر مکتب‌ رسالت‌ و امامت‌ است‌ و ضامن‌ رشد و عظمت‌ ملتها است‌، چه‌ احکام‌ اولیه‌ و چه‌ ثانویه‌ که‌ هر دو مکتب‌ فقه‌ اسلامی‌ است‌، ذره‌ای‌ منحرف‌ نشوند و به‌ وسواس‌ خناسان‌ معاند با حق‌ و مذهب‌ گوش‌ فرا ندهند و بدانند قدمی‌ انحرافی‌، مقدمه‌ سقوط‌ مذهب‌ و احکام‌ اسلامی‌ و حکومت‌ عدل‌ الهی‌ است‌. و از آن‌ جمله‌ از نماز جمعه‌ و جماعت‌ که‌ بیانگر سیاسی‌ نماز است‌ هرگز غفلت‌ نکنند، که‌ این‌ نماز جمعه‌ از بزرگترین‌ عنایات‌ حق‌ تعالی‌ بر جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ است‌. و از آن‌ جمله‌ مراسم‌ عزاداری‌ ائمه‌ اطهار و بویژه‌ سید مظلومان‌ و سرور شهیدان‌، حضرت‌ ابی‌عبدالله الحسین‌ ـ صلوات‌ وافر الهی‌ و انبیا و ملائکه‌الله و صلحا بر روح‌ بزرگ‌ حماسی‌ او باد ـ هیچ‌گاه‌ غفلت‌ نکنند. و بدانند آنچه‌ دستور ائمه‌ ـ علیهم‌السلام‌ ـ برای‌ بزرگداشت‌ این‌ حماسه‌ تاریخی‌ اسلام‌ است‌ و آنچه‌ لعن‌ و نفرین‌ بر ستمگران‌ آل‌ بیت‌ است‌، تمام‌ فریاد قهرمانانه‌ ملتها است‌ بر سردمداران‌ ستم‌پیشه‌ در طول‌ تاریخ‌ الی‌ الاب

د. و می‌دانید که‌ لعن‌ و نفرین‌ و فریاد از بیداد بنی‌امیه‌ ـلعنه‌الله علیهم‌ـ با آنکه‌ آنان‌ منقرض‌ و به‌ جهنم‌ رهسپار شده‌اند، فریاد بر سر ستمگران‌ جهان‌ و زنده‌ نگهداشتن‌ این‌ فریاد ستم‌شکن‌ است‌.
و لازم‌ است‌ در نوحه‌ها و اشعار مرثیه‌ و اشعار ثنای‌ از ائمه‌ حق‌ ـ علیهم‌ سلام‌الله ـ به‌طور کوبنده‌ فجایع‌ و ستمگریهای‌ ستمگران‌ هر عصر و مصر یادآوری‌ شود؛ و در این‌ عصر که‌ عصر مظلومیت‌ جهان‌ اسلام‌ به‌ دست‌ امریکا و شوروی‌ و سایر وابستگان‌ به‌ آنان‌ و از آن‌ جمله‌ آل‌ سعود، این‌ خائنین‌ به‌ حرم‌ بزرگ‌ الهی‌ ـ لعنه‌الله و ملائکته‌ و رسله‌ علیهم‌ ـ است‌ به‌ طور کوبنده‌ یادآوری‌ و لعن‌ و نفری

ن‌ شود. و همه‌ باید بدانیم‌ که‌ آنچه‌ موجب‌ وحدت‌ بین‌ مسلمین‌ است‌ این‌ مراسم‌ سیاسی‌ است‌ که‌ حافظ‌ ملّیت‌ مسلمین‌، بویژه‌ شیعیان‌ ائمه‌ اثنی‌ عشر
ـ علیهم‌ صلوات‌ الله و سلم‌ ـ ] است‌ [ .
و آنچه‌ لازم‌ است‌ تذکر دهم‌ آن‌ است‌ که‌ وصیت‌ سیاسی‌ ـ الهی‌ اینجانب‌ اختصاص‌ به‌ ملت‌ عظیم‌الشأن‌ ایران‌ ندارد، بلکه‌ توصیه‌ به‌ جمیع‌ ملل‌ اسلامی‌ و مظلومان‌ جهان‌ از هر ملت‌ و مذهب‌ می‌باشد.
از خداوند ـ عزوجل‌ ـ عاجزانه‌ خواهانم‌ که‌ لحظه‌ای‌ ما و ملت‌ ما را به‌ خود واگذار نکند و از عنایات‌ غیبی‌ خود به‌ این‌ فرزندان‌ اسلام‌ و رزمندگان‌ عزیز لحظه‌ ] ای‌ [ دریغ‌ نفرماید.
روح‌ الله الموسوی‌ الخمینی‌
اعتدال‌ اندیشی‌ امام‌ خمینی‌ (ره‌ )
سید ابراهیم‌ سید علوی‌
مقدمه‌
مولای‌ پارسایان‌ و امیر مؤمنان‌ علی‌ (ع‌) جهل‌ و جهالت‌ را فقر و مسکنتی‌ بی‌مانند می‌دانند و می‌فرمایند:«و لافقَر کالجَهْلِ» (نهج‌ البلاغه‌ ،حکمت‌ ۵۱). در جمله‌ای‌ دیگر حضرت‌ می‌فرمایند:«لایُری‌ الجاهَلُ اَلاّ مُفْرِطاً اَوْ مُفَرِطاً» (جاهل‌ و نادان‌ همواره‌ افراط‌ یا تفریط‌ می‌کند) «نهج‌ البلاغه‌ ،حکمت‌ ۶۷» ؛ زیرا که‌ جهالت‌ و نادانی‌، منشأ و سرچشمه‌ زیاده‌رویها و کوتاهیهاست‌ .
به‌ طور کلّی‌ ،حیات‌ انسانی‌ و مسائل‌ زندگانی‌ ،در حب‌ و بغض‌ و گرایشهای‌ :دینی‌ ،مذهبی‌ ،مسلکی‌، عقیدتی‌، علمی‌ ، سیاسی‌ و جز آنها خلاصه‌ می‌شود. حتی‌ در مسائل‌ اسلامی‌ همچون‌ :فقه‌، تفسیر، عرفان‌ و بینش‌ سیاست‌ اسلامی‌ ،احتمال‌ انحراف‌ به‌ چپ‌ و راست‌ و لغزیدن‌ از جاده‌ اعتدال‌ متصور است‌. فقط‌ انسانی‌ که‌ از علم‌ و آگاهی‌ بهره‌ کافی‌ دارد، در حد اعتدال‌ گام‌ می‌سپارد و از افراط‌ و تفریط‌ دوری‌ می‌گزیند .
قرآن‌ کریم‌، اهل‌ کتاب‌ را از مغالاه‌ در دین‌ باز داشته‌ است‌ و می‌فرماید:« یا اهلَ الکِتابِ لا تغلوا فی‌ دینِکم‌ و لاتقولُوا عَلی‌ اللّه‌ اِلاّ الحَقّ» (نساء / ۱۷۰).

امام‌ علی‌ (ع‌) دوستان‌ و دشمنان‌ خود را از دوستی‌ و دشمنی‌ بی‌ حساب‌ و کتاب‌ منع‌ کرده‌ و آن‌ را مایه‌ هلاکت‌ و تباهی‌ برشمرده‌ است‌ ؛ چنانکه‌ می‌فرمایند:«هَلَکَ فِیَّ رجلانِ: مُحِبُّ غالٍ و مُبغضٌ قال‌» (نهج‌ البلاغه‌، حکمت‌ ۱۱۳).
چنانکه‌ خاطر نشان‌ کردیم‌ ،جهل‌ و نادانی‌ در واقع‌ مبدأ همه‌ گرفتاریهای‌ بشری‌ و منشأ تمام‌ کجرویها و انحرافات‌ است‌ ؛ اگرچه‌ به‌ صورت‌ علم‌ و دانش‌ جلوه‌ کند، چرا که‌ بسیارند عالمان‌ و دانشمندانی‌ که‌ جهل‌ و نادانی‌ آنان‌ را کشته‌ ، و علم‌ و دانش‌ ،سودی‌ به‌ حالشان‌ نبخشید

ه‌ است‌.
امام‌ علی‌ (ع‌) در این‌ باره‌ می‌فرمایند: «رُبَّ عالمٍ قَد قَتلَهُ جَهلُه‌ و عِلمُه‌ مَعهُ لا یَنفعُهُ» (نهج‌ البلاغه‌ ،حکمت‌ ۱۰۴).
امیر مؤمنان‌ علی‌ (ع‌) در وصیت‌ خود به‌ فرزندش‌ ،امام‌ حسن‌ مجتبی‌ (ع‌) ،فرمایند: «فَاِنْ اُشکلَ عَلیکَ شی‌ءٌ مِنْ ذلک‌ فَاَحْمِلْهُ عَلی‌’ جهالتکَ بهِ فَانَکَ اَوَلُ ما خُلِقتَ جاهلاً ثمٌ علمتَ و ما اَکثرُ ما تَجهَلُ من‌ الاُمور» (هر گاه‌ مشکلی‌ برای‌ تو پیش‌ آمد ،آن‌ را به‌ نا آگاهی‌ خود حمل‌ کن‌ ؛ زیرا تو نخست‌ نا آگاه‌ بودی‌ و جاهل‌ آفریده‌ شدی‌ و سپس‌ یاد گرفتی‌ و آموختی‌ و چه‌ بسیار اموری‌ که‌ نمی‌دانی‌) «نهج‌ البلاغه‌ ،وصیت‌ ۳۱».
امام‌ علی‌ (ع‌) چه‌ زیبا فرموده‌اند:«اَیها النّاس‌ اِنّا قَدْ اَصبَحنا فی‌ دَهرٍ عَنودٍ و زَمَنٍ کَنودٍ; لا نَنْتِفَعُ بما عَلِمْنا و لا نَسْألُ عَمّا جَهِلْنا» (ای‌ مردم‌! در روزگاری‌ عنود و زمانی‌ کژمدار واقع‌ شده‌ایم‌; از آنچه‌ آموخته‌ایم‌ بهره‌ نمی‌بریم‌ و آنچه‌ را که‌ نمی‌دانیم‌ ،نمی‌پرسیم‌ و نمی‌آموزیم‌) «نهج‌ البلاغه‌ ،خطبه‌ ۳۲» .
امام‌ علی‌ (ع‌) همچنین‌ می‌فرمایند:«لَمْ یُوْجِسْ مُوسَی‌ (ع‌) خِیفَهً عَلی‌ نَفْسِهِ بَل‌ اَشْفَقَ مِنْ غَلَبهِ الجُهّالِ وَ دُوَلِ الضّلالِ» (موسی‌ (ع‌) بر خویشتن‌ خویش‌ نترسید، بلکه‌ خوف‌ و نگرانی‌ او از آن‌ بود که‌ جاهلان‌ غلبه‌ کنند و رشته‌ امور را به‌ دست‌ گیرند) «نهج‌ البلاغه‌ ،خطبه‌ ۴». از این‌ رو، علی‌ (ع‌) با ناراحتی‌ بسیار می‌فرمایند:«اِلَی‌ اللّه‌ اَشکُو مِنْ مَعشرٍ یَعیُشونَ جُهالاً و یَموتُونَ ضُلاّلاً» (به‌ خدا شکایت‌ می‌برم‌ از گروهی‌ که‌ در جهل‌ و جهالت‌ زندگی‌ می‌کنند و گمراه‌ می‌میرند «نهج‌ البلاغه‌ ،خطبه‌ ۱۷».
اصولاً ،یکی‌ از وظایف‌ و مسئولیتهای‌ خطیر رهبران‌ الهی‌ و پیشوایان‌ دینی‌ ،مبارزه‌ با جهل‌ و نا آگاهی‌ است‌. چنانکه‌ امام‌ علی‌ (ع‌) می‌فرمایند: «و تَعلیمُکُم‌ کَیلا’ تَجهَلُوا» (بر من‌ است‌ که‌ شما را آموزش‌ دهم‌ تا جاهل‌ و نادان‌ باقی‌ نمانید) «نهج‌ البلاغه‌ ،خطبه‌ ۳۴» .
بر این‌ اساس‌، هنگامی‌ که‌ در مجموعه‌ گفتارها و اندیشه‌های‌ امام‌ خمینی‌ (ره‌) دقت‌ می‌نمائیم‌، به‌ وضوح‌ می‌بینیم‌ که‌ حفظ‌ اعتدال‌ و اجتناب‌ از انحراف‌ به‌ چپ‌ و راست‌، هماره‌ مورد تأکید ایشا

ن‌ بود. امام‌ (ره‌) مردم‌ را از تندیها و کندیهای‌ بی‌ رویه‌، کجرفتاری‌ و کژاندیشی‌ منع‌ می‌کردند. ایشان‌ در عین‌ حال‌ که‌ فقیهی‌ فرزانه‌ بودند و در ابعاد عرفان‌، تفسیر قرآن‌ و سیاستِ جهانی‌ نیز جلوه‌گریهای‌ برجسته‌ای‌ داشتند، در همه‌ ابعاد حیات‌ علمی‌، سیاسی‌ و اجتماعی‌ از انحراف‌ و خروج‌ از حد اعتدال‌ و وسط‌ هشدار داده‌اند .
امام‌ (ره‌) تهمت‌ قشریگری‌ به‌ جمعی‌ را صحیح‌ ندانسته‌اند ؛ همچنانکه‌ فقه‌ را به‌ دور از مسائل‌ جاری‌ زندگی‌ و فقط‌ بر مبنای‌ تأویلهای‌ دور از لمس‌ نمی‌پسندند. ایشان‌ با اینکه‌ ابعاد عرفانی‌ بر

خی‌ آیات‌ قرآنی‌ را حقیقت‌ می‌دانستند ،اما تأویلات‌ خنک‌ برخی‌ افراطگران‌ را تأیید نمی‌کردند. هر چند امام‌ (ره‌) در تفسیر قرآن‌ کریم‌ تفسیر به‌ رأی‌ را غلط‌ می‌دانستند و آن‌ را محکوم‌ می‌کردند، لیکن‌ هر فهم‌ را مصداق‌ آن‌ بر نمی‌شمردند و تلاش‌ در دریافت‌ معانی‌ والای‌ آیات‌ قرآنی‌ را امری‌ ممکن‌ و بلکه‌ لازم‌ می‌دانستند .
امام‌ (ره‌) با روشن‌بینی‌های‌ خاصی‌ به‌ مسائل‌ می‌نگریستند ؛ به‌ طوری‌ که‌ پرداخت‌ به‌ موضوعات‌ خارج‌ از حیطه‌ دانش‌ بشری‌ را بی‌ ثمر می‌دانستند و از اضاعه‌ فرصت‌ و اتلاف‌ وقت‌ در آن‌ زمینه‌ها بر حذر می‌داشتند .
در این‌ مقاله‌ با توجه‌ به‌ کلمات‌ و بیانات‌ آن‌ رهبر فقید، چند موضوع‌ را به‌ عنوان‌ نمونه‌ بررسی‌ می‌نمائیم‌ .
انگیزه‌ بعثت‌
مسئله‌ وحی‌، نزول‌ فرشته‌ و فرود آمدن‌ قرآن‌ بر قلب‌ نازنین‌ رسول‌ اکرم‌ (ص‌)، از مسائل‌ مهمی‌ است‌ که‌ از افق‌ دید و حیطه‌ دانش‌ بشر عادی‌، بیرون‌ است‌ .از این‌ رو، پرداختن‌ به‌ آن‌ ،نوعی‌ افراط‌ ،بلند پروازی‌ و حتی‌ اتلاف‌ وقت‌ به‌ حساب‌ می‌آید. آیا بهتر نیست‌ که‌ انسان‌ در دایره‌ آنچه‌ که‌ کشف‌ آن‌ برای‌ او ممکن‌ و فهم‌ آن‌ برایش‌ میسر است‌، تلاش‌ کند تا هم‌ خود گامی‌ به‌ جلو بردارد و هم‌ جامعه‌ انسانی‌ را به‌ سوی‌ پیشرفت‌ و تعالی‌ سوق‌ دهد ؟
مروری‌ بر کتابهای‌ سیره‌ و تاریخ‌، این‌ مطلب‌ را روشن‌ می‌کند که‌ ،برخی‌ به‌ این‌ دریای‌ کران‌ ناپیدا وارد شدند و خرافه‌ بافتند ؛ به‌ طوری‌ که‌ هم‌ خود غرق‌ شدند و هم‌ عده‌ای‌ را به‌ انحراف‌ کشاندند .
امام‌ خمینی‌ (ره‌) در این‌ باره‌ به‌ صراحت‌ می‌فرمایند:«اصل‌ بعثت‌ چه‌ هست‌؟ نزول‌ وحی‌ یعنی‌ چه‌ ،برکاتی‌ است‌ که‌ از این‌ پدیده‌ حاصل‌ شده‌ است‌» (امام‌ خمینی‌ ،تبیان‌ ،ج‌ ۱۳، ۷۷ ؛ همو، صحیفه‌ نور ،ج‌ ۱۸، ۲۶۸).
امام‌ (ره‌) درباره‌ ابعاد بعثت‌ می‌فرمایند: «این‌ ولادت‌ که‌ به‌ دنبالش‌ برکات‌ پی‌ در پی‌ بود و منتهی‌ شد به‌ بعثت‌ و نزول‌ وحی‌ از جانب‌ خدای‌ تبارک‌ و تعالی‌’ بر قلب‌ مبارک‌ آن‌ سرور، ابعادش‌ برای‌ بشر تاکنون‌ معلوم‌ نشده‌ است‌». (امام‌ خمینی‌ ،تبیان‌ ،ج‌ ۱۳، ۷۶ ؛ همو، صحیفه‌ نور ،ج‌ ۱۸، ۱۹۰).
همچنین‌ ،ایشان‌ درباره‌ ماهیت‌ وحی‌ می‌فرمایند:« بعد از اینکه‌ دستمان‌ از آن‌ قلّه‌ حقیقتِ وحی‌ کوتاه‌ است‌ و ما نمی‌توانیم‌ ماهیت‌ آن‌ را درک‌ کنیم‌، وظیفه‌ ما آن‌ است‌ که‌ به‌ آرمانهای‌ وحی‌ نزدیک‌ شویم‌. این‌ ،کمال‌ بزرگی‌ است‌ ،اگر بتوانیم‌» (امام‌ خمینی‌ ،تبیان‌ ،ج‌ ۱۳، ۷۶ ؛ همو، صحیفه‌ نور ،ج‌

۱۹، ۱۴۳).
مطالب‌ فوق‌ ،نمونه‌ای‌ از اندیشه‌ها و گفتار امام‌ خمینی‌ (ره‌) در زمینه‌ عدم‌ پرداختن‌ به‌ امورِ خارج‌ از

قدرت‌ و توان‌ بشری‌ و لزوم‌ استفاده‌ از جنبه‌های‌ علمی‌ و ملموس‌ وحی‌ و بعثت‌ محمدی‌ (ص‌) است‌. آیا اشتغال‌ به‌ امور خارج‌ از حوزه‌ اقتدار انسان‌ و پرداختن‌ به‌ مسائلی‌ که‌ او از طرح‌ آنها طَرْفی‌ نخواهد بست‌، اتلاف‌ وقت‌ و تضییع‌ فرصت‌ نیست‌؟ آیا بهتر آن‌ نیست‌ که‌ انسان‌ به‌ جای‌ دل‌ مشغولی‌ به‌ چنان‌ امور، از برکات‌ و آثار وحی‌ که‌ ایده‌ آل‌ به‌ شمار می‌روند و با حیات‌ جامعه‌ بشری‌ ارتباط‌ مستقیم‌ دارند، بهره‌ ببرد و دیگران‌ را هم‌ بهره‌مند سازد ؟
امام‌ خمینی‌ (ره‌) در جای‌ دیگر می‌فرمایند:«انگیزه‌ بعثت‌، نزول‌ وحی‌ و نزول‌ قرآن‌ است‌. و انگیزه‌ تلاوت‌ قرآن‌ ،تزکیه‌ است‌ که‌ دل‌ مصفا گردد و قابلیت‌ فهم‌ کتاب‌ خدا را پیدا کند».(امام‌ خمینی‌ ،تبیان‌ ،ج‌ ۱۳ ،۷۵ ؛ همو؛ صحیفه‌ نور، ج‌ ۱۴ ،۲۵۲).
بدون‌ تردید، قرآن‌ کتاب‌ زندگی‌ است‌ و آیات‌ آن‌ ،انسان‌ را به‌ تعقل‌ و تدبر فرا می‌خواند و راههای‌ رشد و غیّ را مشخص‌ می‌نماید. انسان‌ در پرتوِ اندیشه‌ و تعقل‌ در آن‌ آیات‌ و بازشناسی‌ موانع‌ راه‌، به‌ هدف‌ می‌رسد .

امیرمؤمنان‌ علی‌ (ع‌) می‌فرمایند: «وَ اُعلَمظُوا انَّکُم‌ لَنْ تَعْرِفُوا الرُشْدَ حَتّی‌ تَعِرفُوا الّذیِ تَرکَهُ و لَنّ تَأخُذوا بمیثاقِ الکتابِ حتی‌ تَعرفُوا الّذی‌ نَقَضَهُ و لن‌ تَمَسَّکوا به‌ حَتّی‌ تَعرفُوا الّذی‌ نَبَذَهُ فَالْتَمِسُوا ذلکَ مِنْ عِنْدِ اَهلِهِ فانَّهُمْ عَیْشُ العِلْمِ و مَوْتُ الجَهْلِ» (بدانید شما هنگامی‌ ، راه‌ هدایت‌ و رشد را خواهید یافت‌ که‌ ضد آن‌ را بشناسید. و وقتی‌ بر عهد و میثاق‌ کتاب‌ خدا، استوار باقی‌ خواهید ماند که‌ پیمان‌ شکن‌ را بشناسید. و زمانی‌ به‌ قرآن‌ تمسک‌ جسته‌اید ،که‌ تارک‌ و رها کننده‌ آن‌ را تشخیص‌

بدهید. پس‌، حقیقت‌ را از اهل‌ آن‌ بجویید که‌ آنان‌ سرمایه‌ حیات‌ و زندگی‌ و مایه‌ مرگ‌ و زوال‌ جهل‌ و نادانی‌ می‌باشند).«نهج‌ البلاغه‌ ،خطبه‌ ۱۴۷».
فقه‌ منهای‌ عرفان‌
جمود به‌ ظواهر احکامِ فقهی‌، بی‌بهرگی‌ از معنویت‌ و معرفت‌ و نادیده‌ گرفتن‌ جان‌ و روح‌ اعمال‌، از آفتهای‌ بزرگ‌ است‌ .
در آیین‌ اسلام‌ ،علاوه‌ بر ابعاد فیزیکی‌ عبادات‌ و شرایط‌ و ارکان‌ ظاهری‌ آنها، به‌ جنبه‌های‌ روحی‌ و معنوی‌ نیز توجه‌ داده‌ شده‌ است‌. به‌ عنوان‌ مثال‌، به‌ صراحت‌ بیان‌ شده‌ است‌ که‌ روزه‌،فقط‌ بستن‌ دهان‌ از خوردن‌ و آشامیدن‌ نیست‌ ؛ همچنین‌، درباره‌ نماز آمده‌ است‌ که‌ باید دارای‌ روح‌ خضوع‌ و خشوع‌ و مانع‌ و جلوگیر از منکرات‌ باشد. و نیز درباره‌ اعمال‌ و واجبات‌ حج‌ در روایات‌ آمده‌ است‌ که‌ آنچه‌ به‌ درگاه‌ الهی‌ صعود می‌کند، تقوا و پارسایی‌ است‌ که‌ البته‌ ،ذکر شواهد و نصوص‌ در این‌ باره‌، مجالی‌ گسترده‌ را می‌طلبد .
شریعت‌ اسلام‌ مانند کالبدی‌ زنده‌ و جاندار است‌ و لذا نه‌ فقط‌ یک‌ روح‌ مجرد است‌ و نه‌ صرفاً یک‌ اندام‌ بی‌جان‌ و بی‌ روح‌ .و حتی‌ کمال‌ مطلوب‌ انسان‌ هم‌ همین‌ است‌ که‌ او با این‌ جسم‌ خاکی‌ ،صفا پیدا می‌کند و به‌ تعالی‌ می‌رسد.
سوگمندانه‌ در این‌ موارد افراط‌ و تفریط‌ کم‌ نبوده‌ است‌. کسانی‌ بوده‌اند و هستند که‌ فقط‌ به‌ قشر و پوسته‌ می‌چسبند و مغز و معنا را رها می‌کنند. در مقابل‌ ،کسان‌ دیگری‌ هم‌ واقعیات‌ حیات‌ مادی‌ را نادیده‌ می‌گیرند و احکام‌ ظاهری‌ و ظواهر احکام‌ را به‌ حساب‌ نمی‌آورند.
امام‌ خمینی‌ (ره‌) در قسمتی‌ از سخنان‌ خود در این‌ باره‌ می‌فرمایند:« یک‌ دسته‌ دیگری‌ که‌ به‌ ام

ور فقهی‌ و امور تعبدی‌ اشتغال‌ داشتند و دیگران‌ (فلاسفه‌ و عرفا )را تخطئه‌ کردند و ملحد دانستند و حکم‌ کفر صادر کردند. هر دو روش‌، خلاف‌ واقع‌ بوده‌ است‌» (امام‌ خمینی‌ ،تبیان‌ ،ج‌ ۱۳، ۱۶۶؛ همو، صحیفه‌ نور ،ج‌ ۱، ۲۳۶)

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.