مقاله در مورد نماز
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله در مورد نماز دارای ۴۴ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله در مورد نماز کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد نماز،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله در مورد نماز :
نماز
مقدمه
نمازخواندن نوعی عبادت است، به همین جهت خداوند تبارک وتعالی بجا آوردن آن را برهمه بندگان خودتوصیه کرده است.
البتّه عبادت، عنوان عامى است که نمونهها ومصداقهاى فراوانى را دربرمی گیرد و تنها در« نماز» خلاصه نمىشود. حج،روزه،امر بمعروف و نهى از منکر، جهاد، طلب روزى حلال، خدمت به همنوعان، درس خواندن و درس گفتن،زکات ، عزادارى بر شهیدان کربلا، نیکى به پدر و مادر، یتیم نوازى، پرداخت خمس و ; همه و همه عبادت است. (البتّه به شرط خدایى بودن نیّت) ولى در میان
اعمال عبادى، «نماز» برجستگى و درخشندگى خاصى دارد و جلوه درخشان عبادت وپرستش خدا به حساب مىآید. اوصاف نماز، فلسفه و حکمت،فایده آثارش، شرایط وآدابش، مکان وزمانش درآیات وروایات بسیارى آمده که پرداختن به آنها طولانى خواهدشد.امّا سعى میکنیم براساس قرآن وحدیث، قطرهاى ازدریای معارف اسلامى درباره نماز را بازگوییم. در پایان امیداست که این تحقیق مقبول واقع گردد.
۱ سیمای نماز
نماز، بزرگترین عبادت و مهمترین سفارش همه انبیاست.
لقمان، پسرش را به نماز توصیه مىکند.
حضرت عیسى در گهواره مىگوید: خدایم مرا به نماز و زکات توصیه کرده است.
رسول خدا صلى الله علیه وآله نمازرا نورچشم خود مىداند. «قُرَّهُ عَیْنىفِىالصَّلاه» نماز، فریضهاى است که خدا را به یاد انسان مىآورد. و پیمان خدا با مردم است. نماز، سیماى مکتب است. «اَلصَّلوهُ وَجْهُ دینکُمْ»
نماز، دواى تکبّر است. «وَ الصَّلاهَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ» نماز، وسیله تشکّر و سپاس از نعمتهاى الهى است، عمود و پایه دین، کلید بهشت، وسیله آزمایش و شناخت مردم ومحو کننده گناها
روزى پنج نوبت، با حفظ شرایط کامل نماز، درپیشگاه خدا ایستادن و نعمتهاى او را یاد کردن و ازاو حاجت و نیازخواستن، همچون شست و شو در نهرآبى است که آلودگىها را مىزداید.
نماز، اوّلین سؤال در قیامت است، که اگر پذیرفته نشود، کارهاى دیگر هم مقبول نیست.
نماز، تنها عبادتى است که در هیچ حال ازانسان ساقط نمىشود حتّى درمیدان جنگ ودر شرایط اضطرار، بیمارىو; نماز، اعلام بندگى دربرابرخدا و زیر بار نرفتن درمقابل طاغوت وستمگران است. نماز، زنده نگاه داشتن آیین توحیدى حضرت ابراهیم(ع)، وسنّت رسول اللّه ومکتب حسین بنعلىعلیهما السلام است.
نماز، براى عاشقان خدا ، شیرین ولى براى منافقان ، تلخ است : « وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخَشِعِینَ»
نماز، کوبنده شیطان و مأیوس کننده اوست. حضور در برابر آفریدگار است.
نمازهماهنگى باهمه ذرّات عالم است. جهان،محراب وسیعى است که همه کائنات، در آن به تسبیح و سجود در برابر خدا مشغولاند. به نماز ایستادن، همراهى با همه آفریدهها و فرشتگان در پرستش و ذکر پروردگار است.
در اهمیت نماز، همین بس که على علیه السلام در میدان نبرد صفّین، و امام حسین علیه السلام درظهرعاشورا دست ازجنگ کشیدند وبه عشق الهى، به نماز ایستادند. شخصى به حضرت على علیه السلام ایرادگرفت، امام فرمود: ما براى همین جنگ مىکنیم تا مردم، اهل نماز باشند. به سید الشهدا، در زیارتنامهاش خطاب مىکنیم: گواهى مىدهم که تو نماز را بر پا داشتى. «اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوهَ ;»
درمشکلات ، یاد خداى بزرگ واستمداد ازاو،آرام بخش دلها و راهگشاى انسان درختىهاست و تکیهگاهى است که مؤمنان به خدا دارند. ازاینروقرآن دستور مىدهد که به وسیله «صبر» و «نماز» ازخدا یارى بطلبید. «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلَو هِ» امام صادق علیه السلام در واپسین دم زندگى خویش،همه بستگان را جمع کرد ودر وصیت خویش به آنان، اهمیت نماز را یادآور شد و فرمود:
هر که نماز را سبک بشمارد، از شفاعتِ ما محروم است.
مرزمیان اسلام وکفر،ترک عمدى نماز است. چگونه مسلمانى است آنکه رابطه خود با خدا را بریده و از نماز روى برتافته است.
رسول خدا فرمود: « مَنْ تَرَکَ الصَّلوهَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ کَفَرَ» ؛ هر که عمداً نماز را ترک کند، کفر ورزیده است.
و در کلام علوى مىخوانیم که فرمود:
« مَنْ ضَیَّعَ الصَّلوهَ فَهُوَ لِغَیْرِها اَضْیَعُ» کسانى که نماز را سبک شمارند و آنرا تباه و ضایع سازند، غیر نماز را بیشتر ضایع خواهند ساخت.
نماز، موقعیّتى است که باید درآن به خدا توجّه داشت نه دیگرى، وهرچه رااز نظر دورداشت مگر خدا را. باید خداى را زنده و حاضر وناظر بدانیم و احساس حضور در برابر آن خالق عظیم را در خویش، زنده نگاهداریم. پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله فرموده است:
همین که انسان در نماز به غیر خدا توجّه مىکند،خداوند به اوخطاب مىکند: به چه کسى توجه مىکنى ؟ آیا پروردگارى جز من سراغ دارى ؟ آیا جز من، مراقب و ناظرى در کار است؟
آیا به بخشندهاى جز من دل بستهاى ;؟
اگر توجه به من داشته باشى، من و فرشتگانم به تو توجّه خواهیم کرد و ;
۱/۱) نماز، سپاس نعمت
انسان، اسیر محبّت دیگران است و نعمت و نیکى، انسان را به مقام سپاس و تشکّر مىکشید.
اگر کسى نعمتى به ما بخشید و احسانى در حق ما کرد، با زبان و عمل، سپاسگزار او مىشویم.
ما بنده خداییم و غرق در نعمتهاى او، پس در هر نفسى، نه یک نعمت بلکه صدها نعمت موجود است و بر این نعمتها نه یک شکر، بلکه هزاران شکر لازم است. کافى است که اندکى چشم بصیرت بگشائیم و ببینیم لطف و فضل خدا را درباره خودمان، آنگاه خواهىنخواهى سپاس او خواهیم گفت.
خداوند، به ما هستى بخشید. آنچه که براى زندگى مادى و معنوى لازم داشتیم، عطا کرد. هوش و عقل واستعدادمان داد. قطرات باران، برگ درختان، پرندگان آسمان، ماهیان دریا، نورخورشید وهدایت عقل و ولایت پاکان و راهنمایى وجدان را جهت سعادت ما ارزانى داشت.
اعضایى متناسب، قوایى مفید، مربّیانى دلسوز، طبیعتى رام و مسخّر براى ما قرار داد، تا با اوبیشترآشنا باشیم.اگرلب ما نرم نبود، توان سخن گفتن نداشتیم.اگرانگشت شصت نداشتیم، حتّى دکمه یقه خود را نمىتوانستیم ببندیم.
اگر آبها، شور و تلخ بود، درختان نمىرویید. اگر زمین جاذبه نداشت، اگر فاصله خورشید به ما نزدیکتربود، اگر هنگام تولّد، مکیدن را نمىدانستیم، اگر قدرت نطق و گویایى نداشتیم، اگر چشممان
نابینا بود، اگر از موهبت عقل بى بهره بودیم ; و هزاران اگر دیگر. به تعبیر قرآن، نعمتهاى الهى، قابل شمارش نیست. آیا این همه نعمت، تشکّرلازم ندارد؟ آیا بى انصافى وحق ناشناسى نیست که انسان،غرق نعمت هاى خدا باشد ولى حالت سپاس به درگاه صاحب نعمت نداشته باشد؟
نماز، تشکّر از خداست که ولىّ نعمت ماست، هر چه داریم از اوست.
این سپاس، براى خدا سودى ندارد، بلکه براى خودمان مفید است ونشان معرفت ما است.
همچنان که تشکّر یک دانشآموز ازمعلّم، بیانگرِکمال و رشد فکرى اوست واز تشکّر او چیزى عاید معلّم نمىشود.
چه غافلاند، آنان که برسرسفره نعمت خدا، عمرى مىنشینند و یکبار هم به شکرانه این موهبتها درآستان آن خداى متعال، پیشانى عبودیت و سجده شکربرزمین نمی گذارند!
۲/۱) ادب و آداب نماز
حضور شاکرانه و عابدانه در برابر پروردگار، دلى پاک مىخواهد و نیّتى خالص، زندگى و رفتارى خداپسندانه مىطلبد ومعرفتى عمیق وبصیرتى مکتبى. زبانى دور ازگناه مىخواهد وچهرهاى نیالوده به نافرمانى معبود. توجّه وحضور قلب در نماز، ادب لازم در این عبادت والاست.
امام صادق علیه السلام فرمود: هنگام نماز، از دنیا و آنچه در آن است مأیوس شو، تمام هدف و توجّت به خدا باشد و یاد روزى باش که دربرابردادگاه عدل الهى قرار مىگیرى.
رعایت آداب ظاهرى و باطنى وشرایط صحّت و قبول وکمال، عمل را مطلوب خدا مىسازد و نماز را شایسته صعود به درگاه خدا مىسازد.
آداب نماز، که در قالب احکام نماز باید مراعات شود، در هر سه بخش نماز جارى است:
۱ مقدّمات نماز، یعنى امورى که باید قبل از شروع به نماز به آنها پرداخت.
۲ مقارنات نماز، یعنى اعمال و آداب متن نماز.
۳ تعقیبات نماز، یعنى امور پس از نماز.
۲مقدّمات نماز
۱/۲)طهارت
نمازگزار،باید پیش ازآن که شروع به نمازکند «وضو» بگیرد. امام باقرعلیه السلام فرموده است:
«لا صَلوهَ اِلاَ بِطَهُورٍ» ؛ نماز بدون وضو نماز نیست.
وضو، جزئى از ایمان است، نورانیت وصفاى درونى مىآورد، نشاط آورو کسالت زداست، بعلاوه نظافت جسم را نیزهمراه دارد. وضو،انسان را آماده نماز مىسازد. فیض کاشانى گفته است: یک مرتبه از مادّیت برخاستن و به معنویت سفر کردن دشوار است، امّا وضو، انسان را کمکم آماده مىسازد.
وضو، کفاره گناهان کوچک است و خوب است انسان در همه حال با وضو باشد و حتّى هنگام خوابیدن هم وضو بگیرد.
بى وضو دست زدن به خطّ قرآن و نام خدا وپیامبر وامامان حرام است. طهارت به منزله اجازه ورود به حضور خداست. البتّه طهارت، مراتبى دارد:
طهارت ظاهر، از نجاسات و آلودگىها.
طهارت اعضا، از گناهان و جرایم.
طهارت روح، از مفاسد و رذایل اخلاقى. لازم به تذکّر است که گاهى طهارت لازم براى نماز، با غسل میسر است. کسى که جنب باشد یا به دلیل دیگرى غسل بر او واجب شود باید غسل کند. در مواردى هم وظیفه نمازگزار، تیمّم بر خاک و زمین است، آنجا که آب نباشد،یا ضررداشته باشد یا وقت براى غسل و وضو نداشته باشد، یاآب براى آشامیدن و حفظ جان لازم باشد و ;
درباره هر یک از اَشکال وضو، غسل وتیمّم که مصداقهاى «طهارت»اند، مسائل متعدّدى در رسالههاى مراجع تقلید آمده است که پرداختن به آنها ما را ازهدف این تحقیق، دور مىکند.
۲/۲) لبا س و مکان نمازگزار
در نماز، پوشش بدن لازم است. البتّه حدّ واجب براى مرد پوشاندن عورت است، ولى بهتراست ازناف تا زانو را بپوشاند و زن، باید تمام بدن (به جزصورت ودست و پا تا مچ) را بپوشاند.
لباس، باید پاک ومباح باشد. درنماز، بهتراست جامه سفید پوشیده شود،انگشتر عقیق بدست باشد و از لباسهاى چرک و تنگ و سیاه و لباس افراد لاابالى که از نجاسات پرهیز نمىکنند استفاده نشود.
مکان نیزباید مباح باشد. درجایى که مال دیگران است،بى اجازه ورضایت نمىتوان نماز خواند و رعایت این شرطها در نماز، هم مراعات ادب است و هم رعایت حق دیگران.. درباره مکان و لباس نیز مسئله فراوان است. (به رسالههاى عملیه رجوع شود)
۳/۲) شناخت قبله
نماز، باید به سوى قبله باشد، قبله ما کعبه مقدّس است. گرچه خدا در طرفِ خاصى نیست که به او رو کنیم، هرطرف رو کنیم، خدا آنجاست «اَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ» ولى هم براى گرامیداشت خاطره ابراهیم، بنیانگذار خانه توحید، هم براى متوجّه ساختن دل به نقطهاى مقدس،هم براى هماهنگى ونظم عبادت کنندگان ونمازگزاران در جهتگیرى عبادى و هم براى اسراردیگر، مأموریم که قبله نمازمان را «کعبه» قرار دهیم.
۴/۲) اذان
اذان، شعار توحیدى مسلمانان است.اذان، اعلام یکتایى خدا، رسالت حضرت محمد صلى الله علیه وآله ولایت على علیه السلام، رستگارى درسایه نماز، و«تکبیر» خداوند است. اذان، فریاد برضدّ معبود هاى خیالى، معرفى عقیده اسلامى، و شعار اسلام است.نخستین مؤذّن اسلام، «بلال حبشى» بود که با اذان او،مردم به نمازحاضر مىشدند ومؤذن شدن او، دلیل اعتبار«تقوا» و«ایمان» دردیدگاه اسلام است، نه رنگ وقیافه و نژاد و ثروت!
اذان، هم فراخواندنامّت اسلام به شرکت درنماز جماعت است،هم آماده سازى جان و دل براى
ورود به « نماز».وقتى طنین ملکوتى اذان در فضا مى پیچد، دل مؤمنان را به سوى خدا مىکشد و بر وحشت و خشم کافران مىافزاید.مرحوم شهید نواب صفوى به یاران خود دستور داده بود هنگام ظهر و مغرب، هر کجا بودید، با فریاد بلند اذان بگویید. همین اذانها وحشتى در دل مأموران نظام طاغوت به وجود آورده بود. این گوشهاى از معناى حدیثى است که مى فرماید: با صداى بلندِ اذان، شیطان عصبانى مىشود و فرار مىکند.
بى جهت نیست که « گلادستون » سیاستمدار انگلیسى در پارلمان گفته بود: تا نام محمد صلى الله علیه وآله بر فرازمنارهها بلند است وتا کعبه پابرجاست وقرآن کتاب راهنماى مسلمین است،امکان ندارد سیاست ما درسرزمینهاى اسلامى استوارشود. آرى ; اذان، شعار باطل کوب و دشمنشکنِ توحید است.
۳ مقارنات نماز
در محراب نماز اینک، آماده ورود به متن نمازیم.
غیر از حرکات ظاهرى نماز، که هر کدام فلسفه و رازى دارد، و غیر از ذکرها و تسبیحهاى آن، که هر کدام مفاهیم بلندى را در بر گرفته است، روح نماز، همان «توجّه» است. نمازگزار با اخلاص وآگاهِ به رمز و رازعبودیت، باید همواره و در تمام لحظات و فقرات نماز، بداند که چه مىکند، در چه مقامى ایستاده است، با که سخن مىگوید، طرف خطابش کیست و حرف و خواستهاش چیست.
این « حضور قلب»، عنصر اصلى سازندگى نماز و« یاد خدا» است که فلسفه بلند و عمیق نماز است.
آشنایى به مفاهیم جملات قرائت وذکرها، وتوجّه به معناى اعمال وحرکات درنماز، زمینه ساز پیدایش خشوع قلبى و خضوع جسمى و توجّه باطنى به معبود یکتاست. با این تذکّر، وارد نماز
مىشویم:
۱/۳) نیّت
سرفصل این عبادت و نخستین امر واجب در نماز، «نیّت» است. و ; نیّت، تعیین کننده ارزش هر عمل است. اگر عبادتى، ازجهت نیّت، خلل یابد و نمازگزار، دچار ریب و ریا گردد، کاراش بى نتیجه و عبادتش فاسد و رنجش بى اجر خواهد بود. بنا به اهمیّت نیت و خلوص وجایگاه رفیع آن درهرعبادت وعمل، به ویژه درنماز، به بحثى نسبتاًمبسوط درباره آن مىپردازیم.
نیت چیست؟
انگیزه آگاهانه نسبت به هرعمل «نیّت» آن است ودرعبادت، این انگیزه باید خدایى باشد و نماز به خاطر رضاى الهى و در جهت تأمین خواسته او واجراى فرمانش و به قصد نزدیک تر شدن به خدا (قصد قربت) انجام گیرد.
اگردرعبادت و نماز،چنین نیّت خالصى وجود داشت،عامل قرب مىشود وگرنه جز دورى از خدا بازدهى ندارد. نیّت، آگاهى و توجّه به عمل و هدف آن است. هدف نماز که « یاد خدا» است باید همواره دردل و ذهن نمازگزار، زنده باشد وانگیزههاى مادّى و غیرخدایى از جمله جلب رضایتِ مردم، ریا، خودنمایى و شهرت در دل و فکر، راه پیدا نکند.
در جادّهها، راه پر خطر را علایم بیشترى مىگذارند. راه بندگى خدا هم، پرازانواع خطرهایى است که عمل و فکر و نیّت را تباه و منحرف مىسازد. و ازاینجاست که درمتون دینى ورهنمودهاى پیشوایان اسلام، تعابیر«فىِ اللّه»،«لِلّه»،«فىسبیل اللّه» و ; فراوان به کار رفته است. درآیات قرآن، هفتاد بار کلمه « فى سبیل اللّه» ( در راه خدا) درباره کارهایى همچون نماز، زکات، جهاد، هجر، شهادت، انفاق، به کار رفته است رنگِ «الهى» به هر کارى بخورد، آن را ارزشمند و جاودان مىسازد.
درسایه نیّت خالص، کار کم، زیاد مىشود.عمل کوچک،عظمت مىیابد،انفاقى اندک، پاداشى ع
ظیم مىیابد، کار دنیایى ومادّى، به عملى اخروى و معنوى تبدیل مىشود.
اگر کسى عمرى در عبادت و روزه و جهاد و انفاق بگذراند، ولى نه بخاطر خدا، همهاش تباه است، واگر دِرهمى انفاق،مرتبهاى جهاد، گامى کوچک، سجدهاى کوتاه، براى خدا باشد، نزد خدا محفوظ است و از پاداش خدایى برخوردار.
امام صادق علیه السلام فرموده است: « مَنْ اَرادَ اللّهَ بِالْقلیِلِ مِنْ عَمَلهِ، اَظْهَرَهُ اللّهُ اَکْثَرَ ممّا اَرادَ، وَ مَنْ اَرادَ النّاسَ بِالْکَثیرِ منْ عَمَلِهِ اَبَى اللّهُ اِلاً اَنْ یُقَلَّلَهُ فِى عَینِ مَنْ سَمِعَهُ» هرکه درکاراندک خود،هدف خدایى داشته باشد،بیش ازآنکه خودش بخواهد، خداوند کاراو را بیشترجلوه مىدهد وهرکه از کار زیاد، جلب نظر مردم را بخواهد خداوند، کارهایش را در دید شنونده، اندک جلوه مىدهد.
دلها به دست خداست ومحبّت مردم نیز بااراده پروردگاراست.اگرانسان، محبوبیّت و مودّت دیگران را هم بخواهد، باید از خداوند که «مقلّب القلوب» است بطلبد.
به تعبیر امام صادق علیه السلام: دل حرم خداست، ودراین حرم و حریم، نباید غیر خدا راه یابد.
چون دل، سراى توست نه بیگانه در راه دل نشسته و دربانم
حاشا که جز تو، ره به دلم یابد جانم فداى تو،اى همه جانانم
اخلا ص
کمیابترین گوهرها «اخلاص» درعمل است. یعنى کارى را فقط براى خدا خالص ساختن وچیزى را شریک او نساختن.
بسیارى اوقات رعایت مصالح شخصى یا جلب منافع یا جلب توجّه دیگران یا انگیزههاى دنیا
یى، خط دهنده اعمالِ ماست. اگر بتوانیم نیّت خود را خالص کنیم، رستگاریم و همین عمل براى ما مى ماند.
على علیه السلام فرموده است: «اَخْلِصْ لِلّهِ عَمَلَکَ وَعِلْمَکَ و بُغْضَکَ وَاَخْذَکَ وَ تَرْکَکَ وَ کَلامَکَ وَ صُمْتَکَ» عمل وعلم ودشمنى وگرفتن ونگرفتن و سخن و سکوت خویش را تنها « براى خدا » خالص گردان.
درعبادت و نماز، باید قصد قربت کرد. حتّى اگر گوشهاى ازآن براى غیر خدا باشد عمل باطل است و نزد خداوند، نامقبول.
حتى اگر نماز را براى خدا بخوانیم ولى انتخاب مکان و زمان و نحوه خواندن و ; براى غیر خدا باشد، باطل است. در عبادت خدا نباید دیگرى را شریک ساخت. قرآن مىفرماید:
«وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَدَا» ؛ احدى را شریک عبادت خدا قرار ندهید.
حتى اگررزمندهاى درجبهه، براى غنایم،یا خودنمایى و اظهارشهامت و ; بجنگد، ارزش ندارد.
ورود شرک وریا به عمل انسان،طبق حدیث،ازحرکت مورچه درشبى تاریک، روى سنگ سیاه و سفت، بى نمودتر و مخفىتر است!
به فرموده امام على علیه السلام : « الاِخْلاصُ اَعلَى الایمانِ » ؛ اخلاص، بلندترین قلّه ایمان است.
عمل بدون اخلاص،آفتخیز است ونابود شدنى. نیّت استواروخالص، باعث مىشود انسان هرگز سست و خسته نشود و به عجز و به بن بست نرسد.
راه رسیدن به اخلا ص
خداوند، «ولىّ نعمت» ماست. یاد کردن از نعمتهاى پروردگار، خلوص مىآورد.
امام سجادعلیه السلام در دعاى «ابوحمزهثمالى» به خداوند چنین مىگوید:
خدایا! من کوچک بودم، بزرگم کردى.
ذلیل بودم، عزّتم بخشیدى.
جاهل بودم، عالمم ساختى.
گرسنه بودم، سیرم کردى.
برهنه بودم، لباسم پوشاندى.
گمراه بودم، هدایتم کردى.
فقیر بودم، بى نیازم نمودى.
مریض بودم، شفایم بخشیدى
راه دیگراخلاص یابى، توجّه به کوچکى وبى ارزشى و گذرا بودن دنیا و جلوههاى مادّى آن است. طبق آیات قرآن، دنیا سرمایهاى اندک است، غنچهایست ناشکفته،کالایى است غرور آفرین و غفلت آور. دل را باید خانه عشق به بزرگترین محبوب و با ارزش ترین هستى ساخت. آنان که براى غیرخدا کارمىکنند، درفرداى قیامت،خواهند دید که از آنها کارى ساخته نیست. چرا براى«اللّه» کار نکنیم،که هم مهربان وبنده نواز است، هم دادگر و رئوف است، و هم نیکىها از یادش نمىرود و هم به کسى ستم نمىکند.
مشتِ ریاکار روزى بازمىشود، البتّه نزد خداوندازاوّل باز است. ترس از رسوایى ریاکارى، عامل دیگرى در جهت کسب اخلاص است.
آنکه چهل روز، براى خدا خالص شود، فارغ التحصیل مکتب خودسازى است. چنانکه پیامبر فرموده است:
« مَنْ اَخلص للّه اربعین صباحاً ظهرتْ ینابیعُ الحکمه مِنْ قلبه على لسانه» آنکه چهل روز، خالصانه عمل کند، چشمههاى حکمت از قلبش بر زبانش جارى مىشود.اخلاص، ثمره یقین است. اگر کسى ایمانى از روى یقین به خدا و قیامت و بهشت و جهنم وحساب وکتاب داشته باشد،جزبراى رضاى حق تعالى عبادت وعمر نمىکند.
نشانههاى اخلاص
ازکجا میتوان فهمیدکه عبادتمان خالصانه است؟ نشانههاى اخلاص چند چیز است:
الف) عدم توقّع از دیگران
اگر کار براى خداست، انسان مخلص، چشم داشت تشکّروقدردانى ازغیرخدا ندارد. اگر قدر نشناسى و ناسپاسى هم دید، باز در عمل خویش ثابت قدم و استوار ا
ست. این نشانه آن است که براى خدا کار مىکند.
سوره «هل اتى» درشأن حضرت على و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین علیهم السلام نازل شد، که سه روز روزه نذرى گرفته بودند،ودرهر سه رو، افطار خود را به مسکین و یتیم و اسیر دادند و با آب، افطار کردند. سخن این خانواده با اخلاصِ، چنین بود: « إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَآءً وَلَا شُکُوراً » : ما شما را بخاطر خدا طعام دادیم، و از شما پاداش و تشکّرى نمىخواهیم.
گاه کسى بدون چشم داشتِ مالى، خدمتى انجام مىدهدولى در باطن دوست دارد این را همه مردم بدانند و اذعان کنند که بى مزد و رایگان کار مىکند و این با اخلاص سازگار نی
در واقع در اخلاصِ نیت او خلل وارد مىشود.
ب) توجّه به تکلیف، نه عنوان
مخلصان، بنده تکلیفاند، نه اسیر عنوان!
چه بسا کارهاى لازم که برزمین مانده، وکسى سراغش نمی رود، تنها به این جهت که عنوان مهم و معتبرى همراه ندارد.
اخلاص را از آنجا مى توان شناخت که انسان تکلیفش را هر چه باشد – انجام دهد و کارهاى بزرگ و کوچک، با عنوان و بى عنوان، داراى نمود و آوازه یا گمنام و ناشناخته، برایش یکسان باشد. اگرجزاین باشد، رگههایى ازناخالصى درنیتش وجود دارد.
ج) پشیمان نشد ن
انسان مخلص،ازکارنیکى که کرده، پشیمان نمىشود. چون نزد خدا پاداشش محفوظ است و به وظیفه هم هر چه بوده عمل کرده است. پس پشیمانى چرا؟
اگربه قصد قربت، به دیدارکسى یا به مجلس ختم رفتید،امّا آنان متوجه حضور شما نشدند وتشکّر نکردند، پشیمانى ندارد. اگر در این شرایط از رفتن پشیمان شدید، پاى اخلاصتان مىلنگد.
د) عدم تأثیر استقبال یا بى اعتنایى
اینهم نشان دیگرى ازاخلاص است.این نباشدکه چون کارتان موردستایش واستقبال قرارمىگیرد،تشویق بهانجام آن شوید، واین نباشد که چون کارتان با بىاعتنایى و بىمهرى مردم روبرو شود سست شوید.اگر کاربراى خداست نبایدتشویق واستقبال یا بى اعتنایى و عدم قبول مردم درانسان مخلص مؤثرواقع شود. امیرالمؤمنین علیه السلام دراین زمینه، ضابطه وملاک جالبى به دست ما داده است و مىفرماید:
«لِلْمُرائِى ثَلاثُ عَلاماتٍ: یَکْسِلُ اِذا کانَ وَحْدَهُ یَنْشِطُ اِذاکانَ فِى النّاسِ وَیَزیدُ فِى
الْعَمَلِ اِذا کانَ اُثنِىَ وَ یَنْقُص اِذا ذُمَّ »
ریاکار، سه علامت دارد: اوّل آنکه وقتى تنهاست، با کسالت وبىحالى عمل مىکند. دوّم آنکه در حضور مردم، نشاط مىورزد. سوّم آنکه اگر تعریفش کنند، مىافزاید و اگر ملامتش کنند، مىکاهد.
ی) یگانگى ظاهر و باطن
از نشانههاى دیگر خلوص، همگونى ظاهر و باطن است. عملش در ظاهر با نیّتش درباطن یکسان باشد. گندمنماى جوفروش نباشد،وهمان باد که نشان مىدهد، « بود» و « نمود»
ش یکى باشد.
على علیه السلام فرموده است: «مَنْ لَمْ یَخْتَلِفْ سِرُّهُ وَعَلانِیَتُهُ وَفِعْلُهُ وَمَقالَتُهُ، فَقَدْ اَدّىَ الاَمانَهَ وَاخْلَصَ الْعبادَه». کسى که ظاهروباطنش ونهان وآشکارش ورفتاروگفتارش با هم اختلاف نداشته باشد، او امانت الهى را ادا کرده و عبادت و بندگى را خالص ساخته است. نشانههاى دیگرى هم براى اخلاص وجوددارد که به همین قدر، بسنده مىشود.
آنکه اخلاص دارد، نورانیتى دردل، توفیقى درعمل، پاداشى دردنیا وآخرت، عاقبت بخیر
ى و خوش نامى، محبوبیّت و نام نیک خواهد داشت. این وعده الهى است که پاداش نیکوکاران خالص و بندگان مخلص ضایع نمىشود.
پس نمازى بخوانیم، با اخلاص و توجّه به خدا.
نمازى که خواندنش، یک دعاى مستجاب دارد.
نمازى که به انتظار نشستن براى آن، خود عبادت است.
نمازى که از انفاق خانهاى پر از طلا بهتر است.
نماز بخوانیم، وحق آن راضایع نکنیم، درانجام آن سستى وکاهلى نکنیم، گاه و بیگاه، ترک نکنیم، به خاطر مشغولیات دیگر، آن را عقب نیندازیم.
نماز اوّل وقت و به جماعت را فراموش نکنیم. که; یاد خدا بزرگترازهرچیزاست: «وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ»
۲/۳) تکبیر
« اللّهُ اکبر»
خدا بزرگتر است. بزرگترازهر چه به وصف آید و در ذهن و زبان بگنجد. بزرگتر ازآنچه مىگویند و مىخوانند و مىشناسند.بزرگتر از فکر و خیال و اندیشه ما و در واقع بزرگتر از آنکه با دیگران مقایسه شود.
با این کلام نماز شروع مىشود. این شعار«تکبیره الاحرام» است، یعنى اللّه اکبرى که با آن به حریم نماز وارد مى شویم و غیر خدا را از یاد مىبریم و براى جز او عظمتى نمىشناسیم و کارهاى خلاف را بر خود حرام مى کنیم.
توجّه قلبى به عظمت خدا را با تکبیربرزبان مىآوریم تا زبانمان با دل مان همصدا شود. اللّه اکبریعنى خدا ازهمه بزرگها بزرگتراست وازهمه عظمتها برتر است. اصلاً اوست که سرچشمه بزرگى وعظمت وقدرت است، با تکیه براوازهیچ قدرتى هراسى نیست، با اتکاى به او، ازهیچ منبع وتکیه گاهى چشمداشتى نداریم.
کافران با نام بُت شروع مىکردند، و طاغوتیان همواره نام طاغوت بر زبان دارند.
اللّه اکبر،خط بطلانى است برهمه قدرتهاى طاغوتى، وسوسههاى ابلیسى و جاذبه هاى مادّى.
مرحوم فیض کاشانى مىگوید:
« هرگاه در نماز، حلاوت و شیرینى مناجات را یافتید، بدانید که تکبیر شما مورد قبول و تصد نکرده است».
۳/۳) قرائت سوره حمد
«بِسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِیمِ»
با یارى خداوند، با نام و یاد او، با نیّتى الهى شروع مىکنیم. خدایى که به همه لطف دارد، و همیشه لطیف و مهربان است.
بسم اللّه، در آغاز همه کتابهاى آسمانى بوده است. هر کارى که با نام خدا شروع نشود، به انجام مطلوب نمىرسد.
بسم اللّه، خدایى کردن کارهاست، و رنگ و نشان خدا زدن بر اعمال و عبادات. پیامبران نیز شروع کارشان با بسم اللّه بوده است، همچون نوح، که کشتى خود را به نام اللّه به آب انداخت و با نام او آن را متوقف کرد. شروع هرکاربه نام خدا رمزعشق به خداست وتوکّل براو و نشانه بندگى انسان در پیشگاه خداست، یعنى اینکه : خدایا، همواره به یاد توام، با یاد تو شیطان را فرارى مىدهم و به کمک نام تو یادت را در دل زنده نگاه مىدارم.
«الْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ الْعَلَمِینَ»
حمدوستایش، مخصوص خداوندى است که پرورش دهنده جهانیان وسرپرست نظام هستى و صاحب همه نمعتهاى مادى و معنوى است.
ربّ آسمانها و زمین و پروردگار همه موجودات است.
کوههاى سنگین را لنگرزمین ساخته،فاصله خورشید تا زمین رادرحدّ متعادلى قرار داده، به انسانها ازدوران طفولیت، راه زندگى وتأمین نیازها را الهام کرده، چشم و گوش وفکر و قدرت و غرائز عطا کرده، ولطف پیدا و پنهانش را شامل حال انسان نموده است. چه ناسپاساند آنان کهزبان به ستایش خدا نمىگشایند. ازنعمتها بهره مند مىشوندونافرمانى مىکنند،غرق درمواهب الهىاند وبخشنده آنها را نمىشناسند.
انسان واین همه ناسپاسى وبىمعرفتى؟ به راستى که انسان موجودى ظَلوم و جَهول است! ;.
«الحمد للّه رب العالمین»، یعنى همه ستایشها ازآن اوست،که امکان رشد و تربیت را در انسان و همه موجودات فراهم کرده است.
هم آفرینش از اوست و هم پرورش آنها.
مگر مىتوان سپاسى در خور و تشکرى شایسته ربوبیّت و پروردگاریش نمود؟
از دست و زبان که بر آید کز عهده شکرش به در آید
زبان ها ناتوان از شمارش نعمتهاى اوست، تا چه رسد به اداى حقّ او و سپاس نعمتهایش:
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بجا آورد
«الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
سایه رحم همیشگى ورحمت همگانىاش بر سر خاص و عام، افکنده است. کیست بگوید من ازرحمت خدا بىبهرهام؟ حتّى براى گناهکاران هم، درى همچون «توبه» گشوده است که از رحمت او محروم نشوند، و آنان را دوست مىدارد.
رحمتش چنان عام و فراگیراست که مأیوس شدن از رحمت اوازگناهان کبیره است. و خود فرمان داده است که از رحمتش مأیوس نشوند. او همه گناهان را مىبخشد.
خداوند،با رحمت خود،نه تنها لغزشها را مىپوشاند ومىبخشاید،بلکه حتّى لغزشها را به حسنات تبدیل مىکند.
نه تنها نعمتهاى مادىاش ما رااحاطه کرده،که نعمتهاى معنوىاش فراگیرماست. نه تنها شیرینىهاى زندگى از رحمت اوست، بلکه حوادث ناگوار، که گاهى تازیانه عبرت و هشدار بیدار باش و غفلت زدایى است، از رحمت او به بندهاش سرچشمه مىگیرد تا بیشتر در کام هوس فرو نرود و در دام گناه نیفتد.
اورحمان است، رحیم است، بنده نواز ومهربان است، ذرّه پرور وخطاپوش و عذر پذیر و بزرگوار است.
«مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»
صاحب روز جزا و مالک قیامت است.
لطف خدا، از آغاز آفرینش ما، همراه مان بوده است و زندگى ما را همچنان بطور گسترده فراگرفته است.
حساب آینده ما و سرنوشت قیامت ما هم به لطف او بسته است. گرچه او مالک دنیا و آخرت است، امّا چون مالکیّت کامل و مطلق و بى رقیب او در قیامت براى همه، واضحتر وآشکارترمىشود،همه حیلهها، وساطتها، تکیهگاهها، امیدها،ازاثر مىافتد و تنها فرمان خدا آن روز حاکم و نافذ است، از این رو مالک آن روز به حساب آمده است: «وَالاَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلّهِ» تمام کارها آن روز به دست خداست.
آن روز ازمردم سئوال مىشود: «لِمَنْ الْمُلْکُ الْیَوْمَ؟» امروز، حکومت از آن کیست؟ جواب مىدهند: « لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّار» از آنِ خداى یگانه و قدرتمند.
درنماز، بااین صفت، یاد روزسختِ دادرسى دردلها زنده مىشود وخوف و خشیت الهى، بر دلها سایه مىافکند و نماز، دریچهاى مىشود به « یاد قیامت».
در حدیث آمده است که امام سجاد علیه السلام در نماز، هنگامى که به جمله «مالک یوم الدین» مىرسید، آن را آن قدر تکرارمىکرد که نزدیک بود روح ازبدنش پرواز کند.
«إِیّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ»
تا اینجا، مقدمه چینى وزمینهسازى براى اظهار بندگى وابرازنیازومددخواهى است. نمازگزار، خدا را به رحمت و کرم، ستوده است، او را سررشتهدار تربیت وهدایت همه جهان وجهانیان دانسته،همه ستایشها را مخصوص اوساخته، سرانجام خود را در دست او دیده است.
با درک عظمت خداوند و نیاز خویش مىگوید:
« ایاک نعبد ; » تنها تو را مىپرستیم، تنها بنده توییم، نه برده دیگران. تنها مطیع امر توییم، نه غلام حلقه بگوش جباران و کافران. و ;. «ایّاک نستعین»، تنها از تو یارى مىطلبیم و استعانت مىجوییم. حتّى عبادتمان، توفیقى ازتو لازم دارد وگرنه شیطان، ما را به سوى طغیان و گردنکشى سوق مىدهد.
توان جسمى و سلامت بدن را از او مىطلبیم، تا قدرت عبادت داشته باشیم. شناخت وظیفه وعمل به تکلیف را با استعانت ازاوانجام مىدهیم. او باید کمکمان کند تا خدا شناس شویم، به یاد نعمتهایش باشیم و به شکرانه آن، در محراب عبادت بایستیم و « بندگى» خود را ابراز کنیم.
قبول نمازمان از سوى اوست. نجات از غرور و عجب به توفیق اوست. علاقه به عبادت و پرستش،ازبنده نوازى اوسرچشمه مىگیرد. غلبه برموانع اطاعت و بندگى و رها کردن علایق و جاذبههاى گذرا و فانى، و روى آوردن به کانون زیبایىها و منشأ کمالها به توفیق اوست.
ایّاک نعبد; یعنى تنها بنده تو هستم، نه برده شرق و غرب، نه اسیر زر و زور، نه دلبسته مقام و مال و شکم و شهوت;!
ایّاک نستعین ; بر هر گونه حقارت پذیرى و استمداد از قدرتهاى مادّى و پوشالى خط بطلان مىکشد وکار واسطهها را بىاثر مىداند.
«اِهْدِنَا الصِّرَ طَ الْمُستَقِیمَ»
درپیچ وخم راههاى زندگى ودرمیان هزاران راه رنگارنگ و گوناگون، راه راست یکى است که به خدا منتهى مىشود وما را به خدامىرساند. دراین که آن راه چیست و چگونه باید آن را پیمود، باید از خدا مدد گرفت و هدایت طلبید.
دراین عبارت، طلب هدایت از خدا مىکنیم تاما را به راه راست و«صراط مستقیم» راهنمای
ى کند.چراکه راههاى غیرمستقیم، بسیاراست. راه هوسها، افراط و تفریط، وسوسههاى شیطانى. راههاى بىمنطق وبرهان، مسیرهایى هلاکت باروآینده سوز. پس راه مستقیم کدام است؟
امام عسگرى علیه السلام در تفسیر «اهدنا الصّراط المستقیم» مىفرماید: نمازگزار با بیان این جمله مىگوید: راه مستقیم، راهى است که از کوته فکرى بالا تر و از بلندپروازى و غلوّ، پایینتر باشد.
و امام صادق علیه السلام مىفرماید:
راه مستقیم، راهى است که انسان را به محبّت خدا و دین او سوق مىدهد و ازهوا پرستى و پیروى از سلیقهها و آراىِ شخصى در دین، باز مىدارد.
پس اینکه راه مستقیم و روش عادلانه چیست، این راهم باید ازدین آموخت و توفیق آن را از خدا طلبید.
«صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»
راه مستقیمى که در آیه قبل، ازخدا خواستیم، دراین آیه کمى توضیح داده شده است: راه کسانى که بر آنها نعمت دادى، نعمت هدایت وتوفیق، نعمتِ علم، جهاد، شهادت ورهبرىدینى.
قرآن کریم،«پیامبران»، «صدیقان»، «شهیدان» و «صالحان» را از کسانى دانسته که خداوند به آنان نعمت عطا کرده است:
« وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فأُولَِکَ معَ الّذِینَ أَنعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدیقِینَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّلِحِینَ وَحَسُنَ أُوْلَِکَ رَفِیقاً» این آیه، پیروان خدا ورسول را بااین چهار گروه، همراه مىداند واین چهار دسته ازانسانهاى برجسته را، رفقایى نیکو معرفى مىکند.
درنماز،ازخدا مىطلبیم که راه مستقیم را که راه انبیاى الهى و شهیدان و نیکوکاران و راستان است به ما بنمایاند و توفیق گام برداشتن در راه آنان را بما عطا کند.
درروایات متعددى راه آنان که خدا نعمتشان داده بر راه امامان معصوم منطبق شده است.
درخواست راه مستقیم و راه نعمت یافتگان ازخدا، تعیین و تلقین خط فکرى و عملى صحیح درزندگى است تا جهتگیرى عملى واجتماعى ما درراستاى «حق» باشد نه آمیخته به هوسها و نه آلوده به فسادها و نه دلبسته به طاغوتها!
«غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضَّآلِّینَ»
نه راه غضب شدگان و گمراهان. راه فرعونها، قدرتمندان بى تعهّد، مستکبران یاغى، که به قهر خدا هلاک و غرق شدند، راه قارونها و سرمایه داران سنگدل که در برابر مردان خدا گردنکشى کرده و در خاک فرو رفتند.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.