مقاله در مورد مقدمه ای بر نماز ، صلاه


در حال بارگذاری
16 سپتامبر 2024
فایل ورد و پاورپوینت
2120
5 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد مقدمه ای بر نماز ، صلاه دارای ۴۹ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد مقدمه ای بر نماز ، صلاه  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد مقدمه ای بر نماز ، صلاه،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد مقدمه ای بر نماز ، صلاه :

مقدمه ای بر نماز ، صلاه

در زبان پارسی دوره‌ی ساسانیان، نماز عبارت بود از تعظیم، نیایش، خدمت، و سر فرود آوردنی که فروتران نسبت به فرمانروایان، کدخدایان، و ایزدان انجام می‌دادند این واژه در متون دینی آن روزگار در ایران با تلفظ «نماچ» دیده می‌شود[۱].
در برخی آثار ادبی پارسی بعد از اسلام هم نماز به همان معنای کهن آن که در دوره ساسانیان بود آمده است[۲]. همچنین مطابق آنچه در کتاب «مینوی خرد» دیده می‌شود، نماز در برابر ایزدان در سه وعده «سه‌پاس» انجام می‌گرفت که عبارت بودند از بامداد، نیمروز، و غروب[۳]. احتمالا واژه «سپاس» که امروز در زبان ما رایج است ریشه در همان مناسک «سه‌پاس» داشته باشد. این‌هم که ما ایرانیان نمازهای پنج‌گانه را عملا در سه نوبت می‌خوانیم شاید بی‌ارتباط با این پس‌زمینه‌ها نباشد.

به‌نظر می‌رسد که همین پس زمینه‌ی دینی- فرهنگی در باره «نماز» یکی از عواملی بوده تا تعریف صلاه (salat) هم تا حدودی با همان تعریف نماز یگانه گردد و به معنای تعظیم و سر فرود آوردن انسان در برابر خداوند باشد. ابن دگرگونی نه تنها برای ما پارسیان، بلکه برای همه ی مسلمانان اعم از عرب و ایرانی نیز اتفاق افتاده است.
در باره معنای پایه و ریشه‌ی اصلیِ«صلاه» (salat) در کتب لغت قول واحدی وجود ندارد اما بیشترِ اهل لغت آن را از ریشه‌ی «صلو» دانسته‌اند[۴]، «صلو» را به معنای نرم شدن، انعطا

ف پذیر شدن و توجه کردن گفته‌اند. اگر صلاه را از ریشه ‍”صلٌ” در نظر بگیریم شاید معنای نزدیکتری با متن قرآن پیدا کند. صل یعنی صاف کردن و روشن کردن شراب، همچنین جدا کردن حبه از خاک به وسیله ریختن آب.
برای انجام «صلاه» (salat) در قرآن، از خواندن و قرائت کردن استفاده نشده است بلکه از اقامه‌ی آن، یعنی بر عهده‌گرفتن و برپای داشتن یاد شده است. یعنی نوعی مناسک است که انجام آن با اعمالی غیر زبانی هم همراه است. بنا براین صلاه صرفا خواندن و دعا کردن نیست و اگر در برخی لغتنامه‌ها صلاه را «دعا» و «نیایش» معنا کرده‌اند بیشتر منظورشان وجه گفتاری آن است که همراه و همزمان با اعمال غیر زبانی، حتی نیت و تمرکز ذهن هم می‌باشد.
همان گونه که اشاره شد، نماز(با معنای پارسی و در متون مربوط به دوره‌ی ساسانیان) کاری است که از سوی فروتران نسبت به فراتران انجام می‌گیرد. یعنی حرکتی نمادین برای اقرار به برتریِ کسی که از سوی نمازگزار مورد تعظیم قرار گرفته است و تا حدودی پذیرفتنِ سلطه‌ی قدرت برتر بر خویش. مفهوم اطاعتِ نماز گزار از قدرت برتر، نکته‌ای است که پس از این اقرار پدید می‌آید. بنا براین، در نماز رابطه‌ای شیب و از بالا به پایین میان معبود و عبادت کننده وجود دارد[۵]. همچنین در این نوع رابطه قرار نیست که تغییری وجودی در نمازگزار پدید آید. به همین جهت در تعریف نماز(با همان رویکردِ رابطه‌ی شیب) این‌گونه نیست که مثلا خداوند هم متقابلا بر انسان نماز بگزارد اما در تعریف قرآن از «صلاه» خداوند و ملائک او هم نسبت به انسان(مؤمنین) «صلاه» می‌گزارند:
« او(خداوند) همان کسی است که صلاه می‌گزارد بر شما، و همچنین ملائکه او بر شما صلاه می‌گزارند تا بیرون آورد شما را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی;»[۶]
در آیه دیگری نیز می‌بینیم که خطاب به پیامبر آمده است:
«از اموال آنان صدقه‌ای بگیر، تا به‌وسیله‌ی آن پاکیزه‌شان سازی، و بر ایشان صلاه بگزار زیرا صلواتِ تو برای آنان آرامشی است. و خدا شنوای و دانا است»[۷]

از این آیات و دیگر آیات قرآن چنین استنباط می‌شود که «صلاه» در اصل، رابطه‌ای متقابل برای نزدیک تر شدنِ دو طرف به هم بوده است تا آن رابطه شیب و یکسویه‌ای را که در تعریف نماز آمده بود از میان بردارد. اما به‌نظر می‌رسد اگر بعد از ظهور اسلام، واژه «صلاه» در قرآن به همین صورت معنا می‌شد طبعا سازگاری چندانی با جامعه‌ی طبقاتی و به‌ویژه با سیاست عباسیان در تدبی

ر قدرتِ خلافت نداشت. شاید به همین جهت بوده است که بعدا برای معنای «صلاه» در قرآن، مراتب مشخص و طبقه‌بندی شده‌ای را تعریف کردند و گفتند که: «صلاه» از خداوند رحمت، از ملائکه طلب آمرزش، از مؤمنین دعا و نیایش و از پرندگان تسبیح می‌باشد[۸] . ظاهرا این تعریف سبب شد «صلاه» تا حدود زیادی به همان معنا و صورتی در آید که قبلا برای «نماز» بیان

شد.
نکته‌ی دیگری که اشاره به‌آن ضروری می‌نماید اینکه، در قرآن توضیح مشخصی برای شکل ظاهری «صلاه» داده نشده است. شاید به‌این جهت که شکل ظاهریِ «صلاه» می‌تواند متناسب با زمان و مکان تغییر کند. همان‌گونه که در زمان ابراهیم، موسی، و عیسی مسیح ، «صلاه» ترتیب و آداب دیگری داشته و این گونه و با این ترتیب و آداب که امروز در +اسلام دارد نبوده است ودر قرآن، همه‌ی رسولان را اهل اقامه‌ی صلاه می‌داند و ابراهیم را یکی از مهمترین رسولانی معرفی می‌کند که در اقامه‌ی «صلاه» کوشیده است[۹].
حقیقت نماز
۱ ـ احمد بن عبدالله: امیر مؤمنان هنگام عبور از صحن «بیت الله الحرام»، نگاهش به مردى افتاد که نیکو نماز مى خواند . پس فرمود: اى مرد، حقیقت نمازت را مى شناسى؟ مرد گفت: اى پسر عموى بهترین آفریده خدا، آیا نماز حقیقتى جز عبودیت دارد؟ علىّ علیه السّلام فرمود: بدان اى مرد، همانا خداوند تبارک و تعالى پیامبرش را به کارى از کارها برنیانگیخته جز اینکه متشابه و تأویل و تنزیل دارد و همه این ها بر اساس عبودیت است. پس هر کس حقیقت نماز را نشناسد، همه نمازهایش، ناقص و ناتمام است.
۲ ـ شیخ صدوق: مردى از امیرمؤمنان پرسید: اى پسر عموى بهترین آفریده خداوند متعال، معناى بالا بردن دستها در تکبیر نخست چیست؟ فرمود: معنایش این است: خدا بزرگتر ، یکتا و بى همتاست، مانند ندارد، با دست لمس نمى شود و حواس پنجگانه، او را در نمى یابد.
۳ ـ احمد بن علىّ راهب: مردى به امیرمؤمنان عرض کرد: اى پسر عموى بهترین آفریده خدا، معنى

سجده نخست ، چیست؟ فرمود: حقیقتش این است: خدایا همانا تو مرا از آن ـ یعنى از زمین ـ آفریدى و (معناى) سربرداشتن:و ما را از آن خارج کردى و (معناى) سجده دوّم: و به آن باز مى گردانى و (معناى) سربرداشتن از سجده دوم: و بار دیگر ما را از آن خارج مى کنى. آن مرد گفت: (معناى) بلند کردن پاى راست و افکندن [بر] پاى چپ در تشهد چیست؟ فرمود: حقیقتش این

است: خدایا، باطل را بمیران و حق را بر پادار[۱۰].
۴ ـ امام علىّ علیه السّلام ـ در معناى گفته امام جماعت: السلام علیکم ـ فرمود: همانا امام، گفته خدا را تفسیر مى کند ودر ترجمه آن به جماعت نمازگزار مى گوید (این نماز) امانى براى شما از عذاب خدا در روز قیامت، است.
۵ ـ جابر بن عبدالله انصارى: با مولایمان امیر مؤمنان علیه السّلام بودم که مردى را دید به نماز ایستاده است . پس به او فرمود: اى مرد، آیا حقیقت نماز را مى دانى؟ عرض کرد: اى مولاى من، آیا نماز حقیقتى غیر از عبادت دارد؟ پس فرمود: آرى. سوگند به کسى که محمّد را به نبوّت برانگیخت هیچ پیامبرى را به کارى از کارها برنیانگیخته ، جز اینکه متشابه و تأویل و تنزیل دارد و همه این ها بر عبادت، دلالت مى کنند . پس آن مرد عرض کرد: اى مولاى من مرا از آن آگاه کن.
حضرت فرمود: حقیقت (هفت) تکبیر آغازین تو که با آن کارهایى را بر خود حرام مى کنى این است : هنگامى که الله اکبر نخست را مى گویى ، در دلت بگذرانى: خدا بزرگتر از آن است که به برخاستن و نشستن توصیف شود. و در تکبیر دوّم ، به حرکت و سکون و در سوّم، به جسم بودن یا تشبیه به چیزى کردن یا با چیزى مقایسه کردن توصیف شود و در تکبیر چهارم در دلت مى گذرانى: (خدا بزرگتر از آن است) که حالتهاى گوناگون بر او عارض شود یا بیماریها او را بیازارد و در تکبیر پنجم در دلت مى گذرانى: (خدا بزرگتر از آن است) که به جوهر و عرض بودن توصیف شود ، تا در چیزى حلول کند یا چیزى در او حلول کند. در تکبیر ششم در دلت مى گذرانى : (خدا بزرگتر از آن است) که هر چه بر موجودات حادث (پدید آمده) روا بدانى ؛ چون نابودى و جابجایى و دگرگونى از حالتى به حالتى، بر او نیز روا دارى. و در تکبیر هفتم، اینکه حواس پنجگانه او را دریابد.
پس حقیقت کشیدن گردن در کوع آن است که در دلت بگذرانى: به تو ایمان آوردم ، حتى اگر گردنم را بزنى.
و در سر برداشتن از رکوع هنگامى که مى گویى: «خدا به آن که او را مى ستاید، گوش مى دهد، سپاس مخصوص پروردگار جهانیان است» ، حقیقتش این است: کسى که مرا از عدم به وجود آورد و حقیقت سجده نخست آن است که در حال سجده در دلت بگذرانى: مرا از آن (زمین) آفریدى و حقیقت سربرداشتن: و مرا از آن خارج کردى و سجده دوّم: و مرا به آن باز مى گردانى و در سر برداشتن (دوّم) به دلت مى گذرانى: و بار دیگر مرا از آن خارج مى کنى.
و حقیقت نشستن بر سمت چپت و بلند کردن پاى راستت و افکندن آن بر پاى چپت این است که به دلت مى گذرانى: خدایا همانا من حق را بر پا کردم و باطل را میراندم. و حقیقت تشهدت: نو کردن ایمان وبازگشت به اسلام واقرار به خیزش پس از مرگ است و حقیقت سلام دادنها: بزرگداشت پروردگار سبحان و بزرگ دانستن او از هر چه ستمکاران مى گویند و کجروان توصیف مى است، یعنى: این (نماز) امانى براى شما از کیفر روز قیامت است.
سپس امیرمؤمنان فرمود: اگر کسى حقیقت نماز را اینگونه نداند، نمازش ناقص است.
۶ ـ امام صادق علیه السّلام : معناى سلام در پایان هر نماز ، همان معناى امان است ؛ یعنى هر کس فرمان خدا و سنّت پیامبرش را با فروتنى و افتادگى در برابر او، انجام دهد، از بلاى دنیا در امان و از کیفر آخرت رهیده است .
۷ ـ عبدالله بن فضل هاشمى: از امام صادق علیه السّلام معناى سلام دادن در نماز را پرسیدم، فرمود: نشانه امان و پایان یافتن نماز است. گفتم: فدایت شوم این چگونه است؟ فرمود: در میان مردمان گذشته، هرگاه شخص تازه وارد بر آنان سلام مى داد ، خود را از بدیش در امان مى دیدند و اگر جواب سلام او را مى دادند، او نیز خود را در امان مى دید. پس اگر سلا

م نمى داد، خود را در امان نمى دیدند و اگر جواب سلام را بر سلام دهنده، ردّ نمى کردند، او خود را در امان نمى دید و این خوى عرب بود. پس سلام دادن نشانه بیرون رفتن از نماز و حلال کردن گفتار است و امانى براى نماز از آنچه به آن وارد شده و تباهش مى کند. سلام نامى از نامهاى خداوند جلّ جلاله است و آن از نمازگزار بر دو فرشته خدا که بر او گمارده شده اند، داده مى شود.
کلّیات آثار نماز
۱ ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : هیچ بنده اى به وقتهاى نماز و جایگاههاى خورشید، اهتمام نمى ورزد ، جز اینکه براى او راحتى هنگام مرگ ، قطع پریشانى ها و اندوهها ونجات از آتش را ضمانت مى کنم.
۲ ـ نماز از آیینهاى دین است، در آن خشنودى پروردگار جلّ جلاله است، راه روشن پیامبر است و نمازگزار محبّت فرشتگان را با خود دارد. هدایت وایمان، نور معرفت، برکت در روزى، آسایش تن، ناپسندى براى شیطان، سلاحى برابر کافر، پذیرش دعا، قبولى اعمال، توشه مؤمن از دنیا به سوى آخرت، شفیع میان او و فرشته مرگ، انس او در گورش، فرش زیرش و پاسخ منکر و نکیر است. ونماز بنده هنگام محشر، تاجى بر سر اوست و نورى بر چهره اش، پوشش کالبدش، پرده اى میان او و آتش، حجّتى میان او و پروردگار بزرگ و با شکوهش، نجات تنش از آتش، برگه عبور از صراط، کلیدى براى بهشت، مهریه حورالعین و بهاى بهشت است. بنده با نماز در فراز مى آید، زیرا نماز تسبیح و تهلیل (لا اله الا الله گفتن و گواهى به یکتایى خدا) و سپاس و بزرگداشت و مدح و تنزیه و سخن گفتن(باخدا) و دعاست.
۳ ـ نماز، ستون دین و در آن ده ویژگى است: زینت چهره، نور دل، آسایش تن، انس گورها، فروآورنده رحمت، چراغ آسمان، سنگینى میزان، خشنودى پروردگار، بهاى بهشت و پرده اى از آتش است. هر کس آن را بر پا کند، دین را بر پا داشته و هر کس آن را رها کند، دین را نابود کرده است.
۴ ـ خداوند فرشته اى به نام سخائیل دارد که براى نمازگزاران هنگام هر نماز براتهایى از پروردگار بزرگ جهانیان مى گیرد. پس هنگامى که مؤمنان صبح بر مى خیزند و وضو مى گیرند و نماز صبح را مى خوانند، براتى را براى آنان از خداى جلّ جلاله مى گیرد که در آن نوشته شده است: من خداى جاویدم . بندگانم ، شما را در پناه خود قرار دادم و در سایه حمایت و نگاهبانى خود در آوردم . ب

ه عزّتم سوگند، شما را وانمى گذارم و گناهانتان تا ظهر آمرزیده شده است . پس هنگام ظهر که بر مى خیزند و وضو مى گیرند و نماز مى خوانند، براى آنان برات دوّم را از خداى جلّ جلاله مى گیرد که در آن نوشته شده است: من خداى توانایم . بندگانم ، بدیهایتان را به نیکى تبدیل کردم و گناهان کوچکتان را آمرزیدم و به سبب خشنودیم از شما، در منزلگه شکوه جایتان دادم.
پس هنگام عصر که بر مى خیزند و وضو مى گیرند و نماز مى خوانند، برات سوّم را براى آنان از خداى جلّ جلاله مى گیرد که در آن نوشته شده است: من خداى بزرگم . یادم شکوهمند و قدرتم بسیار است. بندگان من ، کالبدهایتان را بر آتش حرام کردم و شما را در جایگاه نیکان، نشاندم و با رحمتم تبهکارى تبهکاران را از شما دور کردم.
پس هنگام مغرب که بر مى خیزند و وضو مى گیرند و نماز مى خوانند، برات چهارم را براى آنان از خداى جلّ جلاله مى گیرد که در آن نوشته شده است: من خداوند چیره، بزرگ و والایم . بندگان من ، فرشتگانم از نزد شما با خشنودى بالا آمدند . بر خود واجب کردم که شما را خشنود ساز

م و روز قیامت، آرزویتان را برآورده سازم.
پس هنگام عشاء که بر مى خیزند و وضو مى گیرند و نماز مى خوانند، برات پنجم را براى آنان از خداى جلّ جلاله مى گیرد که در آن نوشته شده است: همانا من خداوندم، نه خدایى غیر از من هست و نه پروردگارى جز من. بندگان من ، در خانه هاى خود طهارت ساختید و به سوى خانه هاى من گام برداشتید و در یاد من فرو رفتید و حقّ مرا شناختید و واجباتم را انجام دادید . اى سخائیل و دیگر فرشتگانم، شما را گواه مى گیرم که من از آنان خشنود شدم.

پس سخائیل هر شب، پس از نماز عشاء، سه بار فریاد سر مى دهد: اى فرشتگان خداوند، همانا خداوند تبارک و تعالى، نمازگزاران یکتاپرست را آمرزید . پس هیچ فرشته اى در آسمانهاى هفتگانه نمى ماند جز اینکه براى نمازگزاران آمرزش مى طلبد و براى مداومتشان بر این کار دعا مى کند. هر کس ـ مرد یا زن ـ نماز شب روزیش شود و فقط براى خداى جلّ جلاله برخیزد، وضویى کامل بگیرد و براى خداى جلّ جلاله با نیّتى راست و دلى پیراسته و تنى افتاده و چشمى گریان، نماز بگزارد، خداوند تبارک و تعالى، پشت سر او، نُه صف از فرشتگان قرار مى دهد که تعداد فرشتگان هر صف را جز خداى تبارک و تعالى نمى داند، یک طرف صف در شرق و طرف دیگرش در غرب است و هنگامى که (از نمازش) فارغ شد، براى وى به عدد این فرشتگان، درجه نوشته مى شود.
موانع پذیرش نماز
۱ ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : پنج نفر نمازى ندارند: زنى که شوهرش بر او خشمگین است ; و شخصى که با برادرش قطع رابطه کرده و بیش از سه روز با او گفتگو نکند و آن که پیوسته

شراب مى نوشد و امام گروهى که براى آنان نماز مى خواند و حال آنکه او را دوست ندارند.
۲ ـ نماز سه نفر، از بالاى سرشان، یک وجب هم بالا نمى رود: مردى که امام جماعت گروهى شده است، حال آن که از او ناخشنودند، زنى که شب را به روز مى برد و حال آنکه شوهرش بر او خشمگین است و دو برادر از هم جدا شده .
۳ ـ خدا تا چهل روز نماز آن را که شراب مى نوشد تامست شود نمى پذیرد[۱۱].

۴ ـ خداى متعال ، تا چهل شبانه روز نماز و روزه غیبت کننده از مرد یا زن مسلمان را نمى پذیرد ، مگر اینکه غیبت شونده از او درگذرد.
۵ ـ خداوند به من وحى کرد که اى از تبار رسولان و بیم دهندگان، قومت را بترسان از اینکه به خانه اى از خانه هاى من درآیند در حالى که چیزى از بندگانم به ستم نزد آن ها باشد که پیوسته او را در طول ایستادن به نماز در پیشگاهم، لعنت مى کنم تا آنگاه که آنچه را به ستم گرفته باز گرداند.
۶ ـ هر کس جامه اى به ده دینار بخرد و یک درهمش حرام باشد، خداوند تا هنگامى که در بر اوست، نمازش را نمى پذیرد.
۷ ـ امام علىّ علیه السّلام : بنگر در چه نماز مى خوانى و بر چه نماز مى گزارى، اگر از راه و طریقه حلالش نباشد، پذیرشى نیست.
۸ ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : خداوند جلّ جلاله نماز کسى را که زکات نپردازد ، نمى پذیرد تا آنگاه که میان هر دو جمع کند، که خداوند جلّ جلاله آن دو را جمع کرده است، پس میان آن دو جدایى میندازید.
۹ ـ امام باقر علیه السّلام : همانا خداوند جلّ جلاله ، نماز را با زکات همراه کرده است و گفته: «نماز بر پادارید و زکات بپردازید»[۱۲] . پس هر کس نماز برپا دارد و زکات ندهد، نماز را هم بر پا نکرده است.
۱۰ ـ امام صادق علیه السّلام : کسى که به پدر و مادرش کینه توزانه بنگرد، حتّى اگر بر او ستمکار باشند، خداوند نمازى را از او نمى پذیرد.
۱۱ ـ هر زنى که خود را براى غیر شوهرش خوشبو کند، نمازش پذیرفته نمى شود تا آنگاه که از آن بوى خوش غسل کند همچون غسل جنابت.
۱۲ ـ در آنچه خداوند متعال به داود وحى کرد: بسا که بنده نماز مى گزارد و آن را به صورتش مى زنم و از شنیدن صدایش، خوددارى مى کنم . اى داود ، آیا مى دانى آن چه کسى است؟ آن کسى است که با چشم ناپاک به حرم مؤمنان، فراوان مى نگرد و نیز کسى که با خود گفته است اگر حاکم مى شد به خاطر آن و به ستم گردن مى زد.

کیفر ترک کننده نماز
قرآن : «در میان باغها. از یکدیگر مى پرسند، در باره مجرمان: چه چیز شما را در آتش درآورد؟ گویند: از نمازگزاران نبودیم.»
«او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند، بلکه تکذیب کرد و روى گردان شد. سپس به سوى خانواده خود بازگشت در حالى که متکبّرانه قدم بر مى داشت! (با این اعمال) عذاب الهى براى تو شایسته تر است، شایسته تر! سپس عذاب الهى براى تو شایسته تر است، شایسته تر!»
«واى بر تکذیب کنندگان در آن روز. و چون به آنان گفته شود : رکوع کنید، به رکوع نمى روند.»
۱ ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : امّت من چهار دسته اند: ; دسته اى هیچگاه نماز نمى خوانند، پس براى اینان «سقر» است و «سقر» نام طبقه اى از طبقات دوزخ است. خداوند متعال گفته است: «چه چیز شما را به سقر درآورد؟ گفتند: از نمازگزاران نبودیم».

۲ ـ هر کس نماز را از روى قصد ترک کند، نامش را بر سر در دوزخ جزو وارد شوندگان به آن ، مى نویسند.
۳ ـ امام باقر علیه السّلام ـ نزد ایشان سخن از مردى به میان آمد و گفته شد: پرده درى کرده، مرتکب محرّمات گشته، واجبات را سبک شمرده و حتى نماز واجب را ترک کرده است . امام که تکیه داده بودند، راست نشست و فرمود: سبحان الله، نماز واجب را ترک کرده است؟ همانا ترک نماز واجب، نزد خداوند، بزرگ و گران است.
اسباب پذیرش نماز
۱ ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : نماز پشت سر مرد پرهیزکار، پذیرفته است.
۲ ـ اگر نماز مى خواندید تا چون میخ (یا زه کمان) مى شدید و روزه مى گرفتید تا چون کمان مى شدید، خداوند از شما نمى پذیرفت جز با پرواى از گناه.
۳ ـ امام علىّ علیه السّلام : جایز نیست انسان نماز بخواند ، تا اینکه پنج عضوش را: صورت و دو دست و سر و دوپایش را با آب و دل را با توبه بشوید.
۴ ـ ابو حازم: مردى به امام سجاد علیه السّلام عرض کرد: چه چیز سبب پذیرش نماز است؟ فرمود: ولایت ما و برائت از دشمنانمان.
۵ ـ امام صادق علیه السّلام : خداوند تبارک و تعالى گفته است: نماز را تنها از کسى مى پذیرم که در برابر بزرگى من سر فرود آورد و خود را به خاطر من از شهوتها نگه دارد و روزش را با یاد من سپرى کند و بر آفریده هاى من بزرگى نکند ، گرسنه را سیر کند و برهنه را بپوشاند، بر مصیبت زده رحم آورد و غریب را پناه دهد. پس نور این شخص چون خورشید مى درخشد و برایش در تاریکیها، نور و در نادانیها، دانایى، قرار مى دهم. با عزّتم او را نگاه مى دارم و با فرشتگانم از او نگهبانى مى کنم. مرا مى خواند، پاسخش مى دهم از من درخواست مى کند، مى دهم. حکایت او نزد من حکایت باغهاى بهشت است، که میوه هایش خشک نمى شود و حالت آنها دگرگون نمى

گردد.

۶ ـ در بیان آنچه خداوند در مناجات موسى به او فرمود: اى موسى، نماز را نمى پذیرم جز از کسى که در برابر بزرگى من سر فرود آورده، ترس از مرا همنشین دلش ساخته، روزش را با یاد من سپرى کرده ، شبش را با پافشارى بر خطا به روز نبرده و حق اولیا و دوستان من را شناخته است.
احکام برای بی نماز
آن کسیکه نماز را ضایع کردند عنقریب در یک طبقه دوزخ داخل خواهد شد. قران مجید
آن کسیکه دانسته نماز را ترک کند به تحقیق کفر کرده است. حدیث شریف
در عمر شخصی بی نماز برکت نیست. حدیث شریف
علامت صلاحین از چهره بی نماز دور میشود. حدیث شریف
برای هیچ عمل بی نماز ثواب داده نخواهد شد. حدیث شریف
بی نماز وقتیکه بمیرد بذلت و خواری خواهد مرد. حدیث شریف
دعای بی نماز قبول نمیشود. حدیث شریف

بی نماز در حالت گرسنگی و تشنگی خواهد مرد و تشنگی وی دور نخواهد شد اگر چه دریاهای آب به او نوشانیده شود. حدیث شریف
برای بی نماز قبر تنگ میشود. و در آخرت از او بسختی حساب گرفته خواهد شد. حدیث شریف
بی نماز را حبس باید کرد تا وقتیکه توبه کند. امام اعظم (رح)
ترک کردن نماز کفر است. امان احمدبن حنبل (رح)
پادشاه اسلام حکم قتل بی نماز را باید بدهد. امام مالک (رح)
شخصی بی نماز در قبرستان مسلمانان باید دفن نشود. شیخ عبلالقادر جیلانی (رح)
خوک از بی نماز پناه می جوید. سلطان باهو (رح)

با هم یا جدا خواندن دو نماز
۱ ـ ابن عمر: هرگاه پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله در سفر شتاب مى کرد ، یا کارى بر او دشوار مى آمد، نماز مغرب و عشاء را با هم مى خواند[۳۱].
۲ ـ حلبى از امام صادق علیه السّلام : هرگاه پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله در سفر بود یا نیازى او را وادار مى کرد، نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را با هم مى خواند. و امام صادق افزود: عیبى ندارد که نماز عشاء آخر را در سفر زودتر و پیش از آنکه شفق ناپدید شود، بخوانى.
۳ ـ امام علىّ علیه السّلام : پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله در شبهاى بارانى ، نماز مغرب و عشاء را با هم مى خواند، این کار را بارها انجام داد.
۴ ـ معاذ بن جبل: همانا پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله در سال (غزوه) تبوک، نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را با هم خواند.

۵ ـ ابن عباس: پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله در مدینه، نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را با هم مى خواند، بى آنکه وحشتى در کار باشد و یا باران بیاید.
۶ ـ امام صادق علیه السّلام : پیامبر خدا صلّى الله علیه و آل هنگام زوال خورشید (ظهر) نماز ظهر و عصر را با مردم و به جماعت خواند، بى آنکه دلیل خاصى باشد و پیش از فرو رفتن شفق ، نماز مغرب و عشاء را با مردم و به جماعت خواند ، بى آنکه دلیل خاصى باشد . پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله این کار را تنها براى آن کرد که وقت (نمازها) بر امتش فراخ باشد[۱۴].
۷ ـ امام باقر علیه السّلام : همانا پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله نماز ظهر و عصر را با هم و با یک اذان و دو اقامه خواند و نماز مغرب و عشاء را نیز با هم و با یک اذان و دو اقامه خواند.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.