مقاله در مورد چگونگی ورود برق به ایران
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله در مورد چگونگی ورود برق به ایران دارای ۲۷ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله در مورد چگونگی ورود برق به ایران کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد چگونگی ورود برق به ایران،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله در مورد چگونگی ورود برق به ایران :
چگونگی ورود برق به ایران
آشکارا باید پذیرفت که برق و چگونگی ورود آن به ایران در گامهای نخست، از زمینههای مهم اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی برشمرده نمیشد و دادهها و اطلاعات مربوط به آن با دقت دنبال نمیشد. این روند شاید بدین خاطر بوده که برق یک پدیده صنعتی پیچیده، خطرناک و سرمایه بر بود و آینده روشنی نیز برای آن پیشبینی نمیشد. به همین خاطر میزان اثرپذیری آن نیز در سطح جامعه ناشناخته بود و هرگز نتوانست باتلگراف که چند دهه پیش از آن به پهنه کشور گام نهاد
رقابت کند و از اهمیت سیاسی برخوردار شود. سیاست مردان سرمایهدار و سرمایهگذار دوران قاجار را یا به خود جلب نکرد و یا آن یکی دو نفری نیز که بدان پرداختند، در میانه راه بدان پشت کردند (ماجرای دریافت امتیازنامه برق و … توسط مشیرالسلطنه) از دیگر سو بیگانگان نیز گرایشی راکه برای بهرهگیری و مدیریت (امنیتی- اطلاعاتی) خطوط تلگراف سرتاسری در کشور از خود ن
شان میدادند، در این باره نشان ندادند و مقامات نیز برای برپایی و مدیریت آن سر و دست نشکستند. در نتیجه مسایل مربوط به برق به سکوت یا با بیاعتنایی روبرو بود.
امروزه اطلاعات مربوط به ورود تلگراف و ایجاد شبکههای ملی و فراملی تلگراف بسیار دقیقتر و با جزییات بیشتری در دسترس است. مقاماتی که آنها را اداره میکردند را میشناسیم، ایرانیهایش همه دارای القاب بودند و برای دستیابی به مقام ریاست بر آن بر هم سبقت میگرفتند. تلگرافخانهها مانند مکانهای مقدس، امامزادهها و … به صورت پایگاهی برای بستنشینی درآمده بود و شایان یادآوری است که این پایگاهها در ماجرای مشروطیت و دیگر هیجانهای سیاسی و اجتماعی ایران نقش بسیار برجستهای بازی کردند.
در برابر اطلاعات مربوط به برق به ویژه در فاصله سالهای ۱۲۷۹ تا ۱۲۸۳ خورشیدی نارسا، مبهم و ناشناخته و پرسش برانگیز به دست ما رسیده است. منابع ارزشمندی که همزمان ورود برق بدان پرداخته باشند و جزییات مربوط به حق تقدمها و ماجراهای وابسته به نصب و بهرهبرداری از مولدهای برق را بازگویند وسرنوشت این مولدها را دنبال کنند کمابیش نارسا هستند و اسناد یا گزارشهایی که به طور تردیدناپذیری بر این اقدامات روشنی بخشند، کم و حتی ناچیز بوده و اسناد بر جای مانده نیز از بافت و یکدستی مناسبی برخوردار نیستند. بسیاری ازاطلاعات اولیه افواهی و از راه گوش به گوش به نوشتهها راه یافتهاند و نویسندگان همین نوشتههای اندک و برجای مانده نیز برای بررسی درستی و نادرستی مطالب مطرح شده یا به همین اسناد اولیه دسترسی
نداشتند و یا اهمیت آنها را ناچیز برمیشمردند. به همین خاطر از بررسی و ارزیابی مسایل و تاریخهای هر رخداد و دنبال کردن مطالب آنها در هیچکدام به طور جدی خبری نیست.
شایان یادآوری است که هم اینک نیز اگر اسناد مربوط به برق مشهد با پشتکار آقای ممتحن میلانی نوه محمدباقر رضایوف برای اثبات حقتقدم جدش (محمدباقر میلانی نامور به تاجرباشی- رضایوف و معاون التجار) گردآوری نمیشد شاید هنوز هم این گروه از اسنادی که ایشان یافته و عرضه
کردهاند در گوشهای از بایگانیها خاک میخورد. همچنین اگر علاقه آقای مهندس حامد در ایجاد موزه صنعتبرق روندی عملی نمییافت ویا کتاب تاریخ صنعتبرق توسط ایشان تدوین نمیشد شاید اسناد مهم خاندان امینالضرب درباره برق سر از جای دیگری درمیآورد و در اختیار موزه برق تهران قرار نمیگرفت و در برابر دید گذاشته نمیشد و یا اگر کتابهایی درباره تاریخ صنعتبرق نگاشته نمی شد و توجهها را برنمیانگیخت، اسناد خاندان خلیلی یکی از مدیران سابق برق تهران در دوران جنگ دوم نیز در این باره به دست نگارنده نمیرسید. هنوز هم آثار و اسناد بسیاری در این زمینه وجود دارد که در بایگانیهای نگهداری اسناد دولتی و خصوصی، در کتابخانهها، در کنج خانههای پیشکسوتان صنعت برق و آب و یا در بایگانیهای نهادهای دولتی وابسته به این صنعت وجود دارند که شناسایی و طبقهبندی نشده و کمر کسی از وجودشان آگاه است (شاید هم هیچکس).
شایان یادآوری است که اگر حیدرخان عمواغلو مهندس برقی که در ماجراهای انقلابی دوران پیش و پس از مشروطیت حاضر بود و در ضمن در برق مشهد و تهران نیز به کار گل واداشته شده بود (به خدمت برق درآمده بود)، دست به کارهای پرهیاهوی سیاسی نمیزد و مورد توجه زندگینامه نویسان چپاندیش و راستاندیش قرار نمیگرفت، بسیاری از اطلاعات مربوط به برق در دوران و سالهای حضور او در مشهد و تهران از ابهام و پیچیدگی بیشتری برخوردار میبود. شهرت وی به
ویژه در میان روشنفکران چپاندیش و الگو قراردادنش باعث شد که بعدها چگونگی حضور او را در مشهد و تهران بیشتر دنبال کنند. هر چند که پیش از چاپ خاطراتش توسط دکتر عبدالحسین نوایی (از روی دستنوشتههای منشیزاده برگرفته از خاطرهنویسی رودررو با حیدرخان) هر آنچه که درباره «وی» گفته یا شنیده میشد مانند «برق» که تخصص وی بود بیشتر افواهی و شفاهی
به نظر میرسید. برای نمونه: از علامه محمد قزوینی و احمد کسروی، دو روایت متفاوت از حیدرخان مطرح شده است که دارای بخشهای مشترک کمی هستند و به نظر میرسد که از دو فرد جداگانه در دو فضای متفاوت به طور شفاهی برگرفته شده باشند.
آ) از قول علامه قزوینی (از استادان نامور در زمینه فرهنگ و ادبیات و تاریخ در ایران) در مجله یادگار چنین مطرح شده است:
«حیدرخان را مظفرالدین شاه و میرزا علی اصغرخان صدراعظم در مراجعت شاه از سفر اول به فرنگستان در سال ۱۳۱۸ قمری به عنوان مهندس چراغ برق در باکو استخدام کردند و برای دایر کردن کارخانه چراغ برق مشهد مقدس فرستادند و او پس از یکسال و نیم به تهران آمد و در کارخانه چراغ برق مرحوم حاج حسین اقا امینالضرب استخدام شد.
ب) احمد کسروی در تاریخ مشروطه ایران چنین نگاشته است:
«این حیدرعمواوغلی از مردم سلماس بوده ولی در قفقاز بزرگ شده و در تفلیس درس مهندسی برق میخوانده، درباره آمدن به ایران میگویند رضایوف که یکی از بازرگانان تبریز بوده چنین میخواهد که به بارگاه مشهد چراغ بکشاند و برای این کار به یک مهندس مسلمانی نیاز بوده، حیدرعمواوغلی از آنجا به تهران آمده در کارخانه برق به کار میپردازد و چون شورش مشروطه پدید میآید یکی از هواداران آن میشود.
درباره این دو نقل قول نکات جالبی مطرح است:
– هر دو راوی از افراد سرشناس و شناخته شده در تاریخنگاری معاصر ایران هستند که به دقت نظر شهرت کافی دارند.
– این دو گزارش ناهمخوانیهای ریشهای با هم دارند در گزارش نخست مظفرالدینشاه و میرزاعلی اصغرخان صدراعظم (اتابک اعظم) بانی کارند و در گزارش دوم رضایوف.
خاطرنشان میسازد که تا پیش از چاپ کتاب «تاریخ صنعتبرق در ایران» که بخش تاریخی آن را آقای مهندس محمدصادق حامد تهیه کرده بودند گزارشها و اخبار پراکندهای در لابهلای دست
نوشتهها، مقالات، گزارشهای گوناگون در زمینه برق و کتابهایی که به نوعی وضعیت اقتصادی و اجتماعی دوران قاجار را مطرح میساختند، وجود داشت که تدوین، نقد، یکدست و به هنگام نش
ده بودند. این کتاب نخستین اثری بود که به برخی از اطلاعات گذشته میپرداخت و ایشان با بررسی اسنادی که خانواده امینالضرب در اختیارشان قرار داده بودند ویا خودشان درمیان منابع گذشته یافته بودند، کار را انجام دادند. به طوری که کتاب از همان آغاز انتشار نگاههای بسیاری را به سوی خود کشاند. از سوی دیگر همزمان با این اقدام، برپایی یک موزه برق نیز در دست انجام
بود، که با پشتکار و پیگیری مهندس حامد و همکارانشان گشایش یافت. بدین ترتیب پنجرههای تازهای در زمینه فعالیتهای پیشین صنعتبرق پیاپی گشوده میشد. در همین رهگذر بود که چالش پیشگامی در کنار ادای وظیفه نسبت به پیشگامان و پیشکسوتان صنعتبرق جایگاه ویژهای یافت. که با جستجوی اسناد و مدارک جدید به مطرح شدن ادعاهای تازه انجامید، چون و چراها و چالشهای پیشبینی نشده مطرح و کار بالا گرفت. کسانی به تکاپو افتادند تا حق را بر کرسی
نشانند که دراین میان میتوان به آقای غلامرضا ممتحن میلانی نوه حاجمحمدباقر میلانی تاجرباشی (رضایوف) اشاره داشت که با شور و پشتکار، موضوع پیشگامی جد خود را دنبال میکرد. ایشان برای اثبات آرای خود به گردآوری اسنادی دست زد که هرچند وجود داشتند ولی هرگز پیش از آن بدانها اهمیت داده نشده بود. از این روهیچ گاه بازنویسی و ارزیابی نیز نشده بودند و بیشتر میتوان آنها را اسناد نو یافته است.
نگارنده بر این باور است که تصمیم به چاپ و انتشار کتاب «یکصد سال صنعتبرق در ایران» نیز که با شتابی فزاینده، به منظور آماده شدن برای زمان برگزاری «آیینهای یکصدمین سال صنعتبرق» در کشور، تدوین و منتشر شد، در همین راستا و در پی توجه روزافزون به شناخت تاریخی ماجراهایی که بر این صنعت رفته، شکل گرفت. در این کتاب نیز اسناد و مدارک جدیدی در زمینههای گوناگونی
و در ابعادی گسترده مطرح شد. ولی از آنجا که برای بازنویسی اسناد و انجام تحلیلهای لازم زمان کافی در دسترس نبود، خود به خود نادرستیهایی چند به ویژه درباره تاریخها و نامها بدان راه یافت. برای رفع همین تنگناها و کمبودها و همچنین پاسخ به استقبال خواستاران کتاب باعث شد تا اینک چاپ دوم کتاب در چارچوب منطقیتر تدوین و آماده شود و بزودی آن را در دسترس خواهیم داشت.«صنعتبرق ایران در آیینه تاریخ» همراه با افزایش مطالب و سندهای بیشتر، در شکلی مناسب به تازگی از سوی برق تهران چاپ و انتشار یافته است و با خبریم که همه شرکتهای برق منطقهای نیز در این زمینه کوشا شده و کارهای چشمگیری را انجام داده و میدهند که در این میان میتوان به «یکصدسال تاریخ برق در گیلان»، «تاریخچه صنعتبرق در خوزستان» اشاره کرد. بدین ترتیب گواه آنیم که رویکرد به تهیه تاریخ با شیوههای نوین تاریخنگاری در صنعتبرق جدیتر دنبال میشود.
به هر حال با پیدایش این فضای تازه به نظر میرسد که اینک ارزیابی منابعی که دستمایه تاریخنگاری در صنعتبرق به شمار میآیند از اهمیت برخوردار شده باشند. ولی باید خاطرنشان ساخت که در اثر اشتباهات یا اطلاعات نادرستی که به چالشهای پیشگامی (حق تقدم) به شمار میآیند. البته برای رسیدن به دادهها و اطلاعات درست بیگمان باید تلاش بیشتری کرد و به جستجوی منابع دستنخورده و اسناد دیگری که بیگمان وجود دارند ولی هنوز ما از وجودشان بیخبریم دست زد. بدانها پرداخت و آنها را کاوید. در این رهگذر است که باید به گزارشهای مستند کنسولهای روس و انگلیس در شهرهای گوناگون ایران دست یافت زیرا این افراد جزئیترین نکات را درباره رخدادها و فعالیتهای محل ماموریت خود به دولتهایشان گزارش میکردند. باید به خاطرات ایرانگردان کنجکاو و بیگانه نگاه انداخت و آنها را کاوید، زیرا برخی از آنها همه جزییات را در نوشتهای خود گزارش کردهاند. باید به گزارشهای گروهها و هیاتهای جاسوسی و مطالعاتی که از سوی دولت هند،انگلیس،دولت انگلستان و دولت روسیه برای ارزیابی و شناخت شرایط اقتصادی و اجتماعی و زمینهسازی نفوذ بیشتر در کشور، به این سرزمین میآمدند توجه ویژه داشت زیرا در آنها به نکات ارزندهای درباره امکانات شهری و اجتماعی و تاسیسات زیربنایی اشاره شده است. باید به اسناد خفیه نویسان دوران قاجاریه ایرانی و چه بیگانه دسترسی پیدا کرد که پر از گزارشهای رنگارنگند و همچنین به کتابهای سیاسی و اقتصادی و تاریخی اواخر قاجار رجوع کرد که در بردارنده مطالب جالب در این زمینه هستند. یکی از این آثار کتاب ارزشمند گنج شایگان نوشته جمالزاده است که در سال ۱۲۹۶ خورشیدی (۱۳۳۵ هـ ق ۱۹۱۷ م) در برلن چاپ و منتشر شد و این تاریخ نزدیک به ۱۱ سال پس از بهرهبرداری از کارخانه امینالضرب ونزدیک به ۱۵ سال پس از بهرهبرداری از مولد آستان قدس (حرم مطهر امام هشتم) است. همین منبع است که نزدیکترین اطلاعات را نسبت به زمان بهرهبرداری از یکانهای تولیدی در تبریز و رشت نیز به دست میدهد و از این دیدگاه هم در خور بررسی و تامل است.
خاطرنشان میسازد که بخش «تشبثات» کتاب گنچ شایگان نه تنها در زمینه برق بلکه در زمینه کارخانههای موجود دیگر، گوناگونی و اهمیت آنها، یکی از مهمترین منابعی به شمار میآید که همواره مورد توجه پژوهشگران و تاریخنگاران بعدی بوده است به طوری که هر کدام به صورتی از آن
سود بردهاند. در این زمینه به دو اثر زیرین اشاره میکند که یکی به طور مستقیم و دیگری به طور نامستقیم اطلاعات و دادههای مربوط به برق و گسترش آن را از همین کتاب برداشتهاند (البته در بسیاری از نوشتههای دیگر نیز گواه بر داشتهای کامل و یا جزیی مطالب با و یا بدون یادآوری نام منبع هستیم.)
مورد نخست اثر ارزشمند چارلز عیسوی نویسنده کتاب تاریخ اقتصادی ایران در عصر قاجار ۱۳۳۲-۱۲۱۵ هـ ق –
۱۹۱۴-۱۸۰۰ میلادی – ۱۲۹۳-۱۱۷۹ خورشیدی است که بخش «تشبثات» را بدون کمو کاست و به طور کامل با یادآوری نام منبع آورده و رجوع به منابع دیگر را لازم ندیده است.
اثر دوم کتابی است درباره امینالضرب که آقای خسرو معتضد با نام امینالضرب – تاریخ تجارت و سرمایهگذاری در ایران تهیه کردهاند (که به احتمال تز دانشگاهی ایشان بوده است). التبه نویسنده اطلاعات و دادههای مربوط به برق را از منابعی برگرفته که آنها خود به طور قطع از گنج شایگان سود بردهاند جون جزییات ارایه شده و شکل آنها این نکته را بازنمایی میکند ولی اندوهوارانه دستکاریهایی در آنها انجام شده که راه به اشتباه برده است و با همان شکل نیز به این اثر راه یافته است که در جایگاه خود بدانها اشاره خواهد شد.
جمالزاده این بخش از کتاب خود را صفحههای (۹۳ تا ۹۵) زیر نام «تشبثات» آغاز میکند که جا دارد تا اندازهای بدان پرداخت شود:
واژه «تشبث» در «فرهنگ معین» (مصل) به معنای چنگ در زدن به چیزی – در آویختن به- وسیله قراردادن کسی یا چیزی را – دست آویز ساختن- آویختگی- چنگزنی برای وسیله قرار دادن در «فرهنگ عمید» (مص-ع) دست آویز ساختن- چنگ در زدن و در آویختن به چیزی، و در فرهنگ بزرگ سخن (اسم مصدر) به معنای متوسل شدن به کسی یا چیزی – چنگ در زدن و گرفتن چیزی، آمده است. از سویی در زیرنویس صفحه ۹۳ کتاب گنج شایگان این واژه در برابر واژه انگلیسی
Enterprise گذاشته شده است که با مراجعه به فرهنگ آریانپور معادل آن: «شرکت – بنگاه- موسسه بازرگانی» و همچنین «سرمایهگذاری و رقابت بازرگانی و مخاطرهپذیری با حداقل دخالت دولت» داده شده است. در کتاب فرهنگ علوم اقتصادی تالیف دکتر منوچهر فرهنگ نیز به معنای «تصدی- موسسه- بنگاه – معاملات تجاری» آمده است. به هر روی بررسی جایگاه کاربرد آن د
ر کتاب یاد شده نشان میدهد که نویسنده به بنگاههای بازرگانی تولیدی در زمینههای گوناگون صنعت اشاره دارد و آن را در برابر واژه «کارخانه» نیز آورده است.
اینک به نکاتی که در متن کتاب شایگان درباره کارخانههای موجود تا سال ۱۲۹۵ خورشیدی اشاره شده میپردازیم:
۱-کارخانه چراغ برق که متعلق است به حاج حسین آقای امینالضرب این کارخانه تا به حال (۱۲۹۵ خروشیدی- ۱۳۳۵ هـ ق) کار میکند و مغازهها و خیابانهای مهم طهران را روشنی میدهد، این کارخانه در حوالی سال ۱۳۲۳ از آلمان و از «شرکت عمومی الکتریک» به ایران آورده شده و در سال ۱۳۲۵ شروع به کار کرده و تا ۴۰۰۰ چراغ میتواند روشنی بدهد.
۲- کارخانه برق کوچک دیگری در تهران در خیابان ارک هست که عمارات دولتی را روشنی میدهد.
۳- کارخانه چراغ برق در مشهد: این کارخانه را مرحوم حاجیمحمدباقر میلانی معروف به رضایوف از طرف مظفرالدینشاه در حوالی سال ۱۳۲۰ از روسیه به قیمت ۸ هزارتومان برای روشن کردن حرم مطهر حضرت رضا وارد کرد و علاوه بر حرم مطهر قسمت خیابان موسوم به خیابان بالا را هم که واقع است بین کارخانه و حرم مطهر روشنی میداد.
۴- کارخانه چراغ برق در رشت و تبریز: کارخانه تبریز را قاسمخان امیرتومان پسرعالی خان والی به آنجا آورده است و ۱۲۵ اسب قوه دارد.
اینک به منظور روشنتر شدن مطالب بالا و تایید یا نقد آنها با مستندات نو یافته درهر مورد با توجه به ترتیب مطالب ارایه شده در متن میپردازیم.
۱-اسناد ارایه شده توسط خاندان امینالضرب که در کتابهای یاد شده پیشین (چاپ برق من
طقهای تهران) بازتاب یافتهاند به روشنی نشان میدهند که حاج حسین امینالضرب (پسر) در محرم سال ۱۳۳۲ (برابر فروردین ۱۲۸۳ خورشیدی) امتیازنامه برق تهران را دریافت کرده است. هرچند به نظر میرسد که امینالضرب باید پیش از دریافت امتیاز نامه کارهای مقدماتی را آغاز کرده باشد ولی کارهای اجرایی خرید و حمل تجهیزات بیگمان باید پس از دریافت امتیاز نامه آغاز شده باشد و تجهیزات نیز در سال آینده یعنی ۱۲۸۴ خورشیدی (۱۳۲۳ هـ ق) به تهران وارد شده با
شند. این موضوع با بررسی تاریخ سند تلگرافهای حمل تجهیزات موجود که به ترتیب ۲۹ فروردین – ۲۶ و ۲۹ آذرماه سال ۱۲۸۴ است تایید میشود.
۲- مولد خریداری شده از شرکت آ ا گ آلمان به قدرت ۴۰۰ کیلووات از نوع تیغهای با سرعت ۱۲
۰ دور در دقیقه که ماشین بخار آن از نوع پیستونی دو مرحلهای بود به طوری که قطر استاتور آن نزدیک به ۵ متر و طول کل موتور – ژنراتور آن نزدیک به ۱۱ متر میشد.
۳-کارخانه برق امینالضرب در فوریه ۱۹۰۷ میلادی برابر با بهمن ۱۲۸۵ خورشیدی وبرابر با اوایل ۱۳۲۵ هـ ق نزدیک به شش ماه پس از امضای فرمان مشروطیت به بهرهبرداری رسید. شایان یادآوری است که چون دو ماه آخر سال ۱۲۸۵ خورشیدی با ماههای نخست سال ۱۳۲۵ هـ ق همپوشانی پیدا میکند و برق امینالضرب نیز در همین دوران به بهرهبرداری رسیده است این تاریخ درست است والا باید توجه داشت که کمابیش ده ماه از سال ۱۳۲۵ هـ ق با سال ۱۲۸۶ خورشیدی همپوشانی دارد.
۴- از سویی در متن کتاب امینالضرب با بهرهگیری از خاطرات حیدرخان عمو اوغلو و همچنین به احتمال از منابع دیگر که ناشناختهاند مطالبی به شرح زیر به مطالب برگرفته از گنج شایگان افزوده شده است.
(این نخستین کارخانه برق شهری تهران و دومین کارخانه برق کشور بود. نخستین کارخانه برق شهری در سال ۱۳۲۰ هـ.ق به همت حاج محمدباقر میلانی معروف به رضایوف در مشهد به کار افتاده و سرمایه آن از سوی مظفرالدینشاه تامین شده بود. کارخانه برق مشهد علاوه بر حرم مطهر، قسمت خیابان موسوم به بالا خیابان را که بین کارخانه و حرم واقع شده بود برق میداد و اولین مهندس ادارهکننده آن حیدرخان برقی بود که بعدها به حیدرخان عمواوغلی یا حیدرخان بمبی مشهور شد. حیدرخان بعدها مدتی نیز در کارخانه برق حاج امینالضرب بکار اشتغال ورزید. کارخانه برق حاج امینالضرب که به مغازهها و خیابانهای مهم تهران برق میداد از کارخانه آلمانی شرکت
عمومی الکتریک «آلگمانیه الکتریسیته گزلشاف» خریداری شده و تا حدود سالهای ۱۳۱۶ هـ.ش که کارخانه برق جدید تهران به کار افتاده عمده کارخانه برق تهران بود. قبل از این کارخانه در تهران، کارخانه برق کوچکی در زمان ناصرالدینشاه در خیابان ارک به کار افتاده بود که برق قصر گلستان، ارک و عمارات دولتی از آن تامین میشد. از شرح احوال حیدرعمواوغلی انقلابی معروف دوران مشروطه اطلاعات جالبی پیرامون اولین کارخانههای برق ایران کسب میکنیم نامبرده مینویسد:
«در باکو با چند نفر ایرانی مربوط بودم، مظفرالدینشاه در سفر اول به فرنگ با میرزا علی اصغر اتاب مقتول یک نفر مهندس مسلمان لازمشان شده بود که در مشهد مقدس کارخانه چراغ برق را دایر کند. چون در آن زمان بین مسلمانها مهندس چراغ برق کم بود لذا مسلمانهای باکو مرا معرفی کرده ماشین Otte Deuz و لوازم چهارصد چراغ را خریداری کرده به سمت خراسان حرکت کردم (اگر چه خرید اشیا توسط حکیمالملک بود ولی من که به واسطه اتابک معرفی شده بودم این سمت را قبول کردم).
حیدر خان عمواوغلی پس ازیازده ماه اقامت در مشهد عازم تهران میشود: «پس از آن که وارد تهران شدم بعد ازچند ماه در ماشینخانه مستخدم شده بدین ملاحظه با جمیع صنعتکاران تهران آشنا شدم. چون مقصود عمده من آشنا شدن با مردم و شناختن آنها بود لذا از اداره ماشینخانه استعفا کرده در تجارتخانه روسی حمل و نقل ایران مستخدم شدم و بدین جهت با اغلبی از تجار و غیره آشنا شدم. پس از یک سال اشتغال در آن اداره استعفا کرده در اداره برق حاج حسین آقا امینالضرب مستخدم شدم که کارهای الکتریسیته عموماً تحت اختیار من و سرکشی به امور آن به عهده من محول بود.»
کارخانهای که در مشهد تاسیس شده و برای روشن کردن آستانه و بالا خیابان به مشهد آورده شده بود در سال ۱۳۲۰ (۱۲۷۹ شمسی) شروع به کار کرد.
هزینه خرید این کارخانه هشت هزار تومان بود. در سال ۱۳۲۱ حاج محمد حسین امینالضرب ماشینآلات مولد برق را از آلمان وارد کردو در سال ۱۳۲۲ هـ.ق بهرهبرداری از آن را آغاز کرد.
در آن زمان یک کارخانه برق در رشت و یک کارخانه برق دیگر در تبریز با ۱۲۵ قوه اسب و به وسیله قاسمخان امیر تومان تاسیس شد.
کارخانه برق رشت را میرزا محمدعلی اصفهانی معروف به معینالسلطنه رشتی در سال ۱۲۸۱ هجری شمسی به کار انداخت، تا سال ۱۳۰۵ شمسی کارخانه در دست خاندان معینالسلطنه رشتی بود. در آن سال ارباب گشتاسب و ارباب رستم فیروزگر امتیاز کارخانه را از معینالسلطنه خریدند و شرکت برق گیلان را تاسیس کردند و همانها در رشت و بندرانزلی و لاهیجان مولدهای جدید برق به کار انداختند. اماکارخانه برق تبریز که مدیر و مهندس آن یک نفر روسی بود و به وسیله قاسمخان والی امیرتومان تاسیس شده بود تا خاتمه جنگ بینالملل اول پایید وزیر نظر بانک ایران و وزارت مالیه درآمد. سپس قاسمخان والی با ارباب افلاطون شاهرخ شریک شد و شرکتی به نام شرکت چراغ برق زرتشتیان در تبریز ایجاد کردند و سرمایه شرکت به مردم وسرمایهگذاران علاقهمند فروخته شد وتا سالها بعد آن کارخانه به همان ترتیب اداره شد.
۵-از آنجا که مطالب مربوط به برق در این منبع به طور چکیده درهم و فشرده و بدون ترتیب تاریخی نگاشته شده است ترجیح داده شد که کل آن یکجا ارایه شود ولی در روند مقابله و بررسی با مطالب کتاب گنج شایگان و اسناد نو یافته جابهجا و بسته به موضوع بدانها اشاره میشود.
۶-درباره نخستین کارخانه برق شهری به همت حاج محمدباقر میلانی معروف به رضایوف کمابید اشرف) است که وی نیز به احتمال بسیار اصل مطلب خود را از گنج شایگان برگرفته و با اطلاعات دیگری درهم آمیخته و مطرح ساخته و ناآگاهانه اشتباه چشمگیری را نیز مرتکب شده است به طوری که سال بهرهبرداری از این مولد را که ۱۳۲۰ قمری است با سال ۱۲۷۹ خورشیدی همزمان ساخته است در صورتی که این سال برابر یا سال ۱۲۸۱ خورشیدی است و درست همان سالی است که اسناد دیگر هم آن را نشان میدهند. بررسیهای انجام گرفته نیز نشان میدهند که در نیمه دوم آن سال مولد آستانه به بهرهبرداری رسیده است. از سوی دیگر اگر مولد نصب شده همان مولدی باشد که حکیمالملک خریداری کرد و به مشهد فرستاد (اسناد موجود بر آن گواهی میدهند). این مولد آنچنان بزرگ نبوده که بتواند به عنوان یک مولد برق شهری برشمارده شود. این مولد همانطور که در کتاب گنج شایگان نیز بدان اشاره شد آستانه و مسیر بالاخیابان از محل کارخانه تا آستانه را روشن ساخته است. با آن که آقای غلامرضا ممتحن میلانی پافشاری دارند که این مولد به مناطق اطراف حرم در بالا خیابان برق میداده است ولی سندی که چنین وضعیتی را تایید کند تاکنون مشاهده نشده است.
۷-برای روشنتر شدن سال بهرهبرداری از مولد برق آستانه میتوانیم به خاطرات حیدرخان که مورد عنایت نویسنده کتاب امینالضرب نیز هست استناد کنیم. حیدرخان عمواوغلی (بر پایه خاطرات خود وی که توسط مرحوم منشیزاده نوشته شده) روز ۱۷ رجب سال ۱۳۲۱ برابر با ۱۷ مهرماه ۱۲۸۲ خورشیدی از مشهد خارج شده است در این صورت اگر مدت اقامت وی در مشهد ۱۱ ماه بوده باشد پس وی در آبان ماه سال ۱۲۸۱ به مشهد وارد شده است. در خاطرات حیدرعمواوغلی مدت
اقامت وی ۱۵ ماه یاد شده است که به نظر درستتر میآید. بدین روال وی در تیرماه سال ۱۲۸۱ وارد مشهد شده است و اگر فرض بر این باشد که وی به سرعت دست به کار شده و ساختمان کارخانه نیز آماده بوده است(اسنادی در زمینه آمادهسازی آن در دست است)، بدین ترتیب درستتر آن است که نیمه دوم سال ۱۲۸۱ خورشیدی رازمان بهرهبرداری از مولد برق آستانه در نظر بگیریم.
۸-از سوی دیگر بر پایه خاطرات حیدرخان، بهویژه در آن بخشی که به حکیمالملک اشاره میکند، نخستین مولد برقی که حیدرخان آن را در مشهد نصب کرده توسط حکیمالملک خریداری شده. اسناد نشان میدهند که این مولد پیش از ورود حیدرخان و به همین روال رضایوف به مشهد، یعنی در اول شهریور سال ۱۲۸۰ خورشیدی به مشهد رسیده و به آستانه تحویل شده است (نزدیک به یکسال پیش از ورود حیدرخان)
۹-با توجه به مطالب یاد شده در بالا مطرح شدن سال ۱۲۷۹ یا از یک خاطره ذهنی نادرست برگرفته شده است و یا همواره یک اشتباه نادرست در روند تبدیل سالهای قمری به خورشیدی بوده است. ولی همین اشتباه در نوشته آقای احمد اشرف و تکرار آن در همین کتاب و به احتمال منابع دیگر دستمایه برداشتهای نادرستی درباره تاریخ بهرهبرداری برق در مشهد شده است.
۱۰-درباره برپایی کارخانه برق در رشت و تبریز و نزدیکی زمان برپایی کارخانه در مشهد در سال ۱۲۸۱-۱۲۸۲ بهتر است گفته شود که برق تهران در حقیقت چندمین کارخانه برق کشور در دوران مظفرالدینشاه برشمرده میشود و نه دومین آنها.
۱۱-درباره کارخانه برق تبریز نیز خاطرنشان میسازد که قاسم خان والی درگام نخست شخصاً کارخانه برق تبریز را وارد، نصب و راهاندازی کرد و چند سال از آن بهرهبرداری کرد ولی این کارخانه در آشوبهای دوران مشروطیت در تبریز و در روند ماجراهای پیدرپی هجومهای مستبدان به شهر و مقابله مجاهدان، ویران شد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.