مقاله بررسی جهانی بودن تربیت با استفاده از آموزه های اسلام


در حال بارگذاری
11 سپتامبر 2024
فایل ورد و پاورپوینت
2120
8 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله بررسی جهانی بودن تربیت با استفاده از آموزه های اسلام دارای ۳۴۴ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله بررسی جهانی بودن تربیت با استفاده از آموزه های اسلام  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله بررسی جهانی بودن تربیت با استفاده از آموزه های اسلام،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله بررسی جهانی بودن تربیت با استفاده از آموزه های اسلام :

بررسی جهانی بودن تربیت با استفاده از آموزه های اسلام

فصل اول
کلیات طرح

۱-۱مقدمه
انسان به دلیل امتیازات خاص خود نسبت به سایر جانداران از برتری خاصی برخوردار بوده، همچنین از توانایی های غیر قابل وصفی برخوردار است که برخی از آنها ذاتی و تعدادی اکتسابی اند.

انسان با کمک عوامل تربیت به شکوفایی استعدادهای بالقوه خود و جهت دهی مناسب به آنها می تواند به سرمایه ای بی بدیل تبدیل شده زندگی پر از رونق، امید، نشاط، پویایی و توأم با سازندگی را برای خود و دیگران به طرزی شایسته بوجود آورد. (امیرحسینی،۵،۱۳۸۳)
در اصطلاحات علمی و تربیتی شاکله انسان یعنی ساختار، قالب، حالات و حرکات و آنچه عادت اوست .این حالات و عادات در فرد به صورت یک مرکب و یک ترکیب وجود دارد. مجموعه این حالات و حرکات ،ساختاری برای افراد می سازد که به واسطه آن از یکدیگر باز شناخته می شوند.
«قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ (اسراء/۸۴) تو به خلق بگو هر کس بر حسب ذات و طبیعت خود عملی انجام خواهد داد »
اهمیت شاکله در تربیت بسیار نمود دارد، زیرا زمانی می شود شخص را خوب تربیت کرد که ابتدا بشود او را خوب شناخت که ذیلاً به توضیح آن پرداخته می شود.

شاکله انسان در زمان امروز و قدیم و در فلسفه با دولغت ذکر می شود: ۱) هویت انسان یعنی کیستی انسان و ۲) ماهیت انسان به معنی چیستی انسان.
راجع به هویت در انسان و در تبع آن شناخت شاکله باید راجع به ۱۰ مسأله مهم شناخت صورت گیرد.
۱- درباره ساختار زیستی، جسمانی فرد

۲- درباره ذهن فرد از لحاظ هوش و عقل و حافظه و تخیل و تصور و استعداد
۳- درباره جنبه های عاطفی فرد شامل محبت و شجاعت و ;
۴- درباره هویت روانی فرد مثال با اراده بودن، خوش درک بودن، تعمق، ظرافت
۵- درباره هویت مرتبط به جنبه های عالی رشد که فقط صفات خاص انسان و مابه التفاوت های او با حیوان است. مثل فطرت، وجدان، دفاع از شرف و اعتقادات، حقیقت دوستی

۶- درباره خط سیاسی فرد مثلاً آیا صلح طلب است یا جنگ طلب
۷- درباره هویت اقتصادی فرد به عنوان مثال این که اهل بخشش است،‌ قانع است و;
۸- درباره هویت اجتماعی فرد مثلاً رفتارهای اخلاقی در اجتماع
۹- درباره هویت فرهنگی فرد به طور مثال اهل علم و تحقیق بودن، اهل هنر بودن
۱۰- درباره هویت معنوی فرد مثلاً انسان با دین یا بی‌دین بودن.

این ده بعد برای تربیت انسان باید شناسایی شود (قائمی امیری،۱۳۸۵)
نکته مهم در امر تربیت آنست که استعدادهای موجود در فرد در حالت تعادل و توازن باشد یعنی آن وقت انسان تربیت یافته است که فقط به سوی یک استعداد گرایش پیدا نکند و استعدادهای دیگرش را مهمل و معطل نگذارد و همه را در یک وضع متعادل و متوازن، همراه هم رشد دهد. همه هماهنگ با یکدیگر رشد کنند و رشد هر کدام از این ارزش ها به حد اعلی برسد (مطهری،۴۱،۱۳۷۶)

البته باید توجه داشت که تربیت این موجود انسانی به دلیل پیچیدگی هایی که دارد خودبخود صورت نمی گیرد بلکه برای اقدام به امر تربیت او می باید برنامه ریزی اساسی و جدی از قبل طراحی نمود. قاعدتاً هر جامعه و هر مکتبی با توجه به مبانی و ارزش های خود ممکن است ساختار خاصی را برای امر تربیت انسان جامعه خود تدوین نماید.

در محتوای دین اسلام خصوصاً در قالب کتاب تربیتی قران، دقیقاً محورهای اساسی مورد نیاز در امر تربیت و مبانی مربوط به هر یک و خطوط و چهارچوب ها مشخص گردیده است.

این مکتب بر اساس پرورش استعدادها و نیروهای انسانی و بر اساس تنظیم آنهاست یعنی کاری که این مکتب می کند دو چیز است: یکی این که در راه شناخت استعدادهای انسانی و پرورش دادن آنها و نه ضعیف کردن آنها کوشش می کند؛ دوم این که نظامی میان استعدادهای انسانی برقرار نماید که چون انسان از یک نوع آزادی خاصی در طبیعت برخوردار است، در اثر این نظام هیچگونه افراط و تفریطی حکمفرما نیست، یعنی هر نیرویی، هر استعدادی حظ خویش را می برد و به بقیه تجاوز نمی کند (مطهری،۲۶۷،۱۳۷۴)

البته توافق مختصری بین مکتب تربیتی اسلام و مسیر زندگیش با برخی از مکاتب تربیتی دیگر وجود دارد اما سپس از بررسی مطلب با حقیقت پایداری روبرو می شویم که بشریت در سراسر تاریخ خود هرگز نظامی بدین وسعت و جامعیت و همه جانبگی نشناخته است که تمام امور مربوط به زندگی انسان و همه لحظاتش را در حیطه روش های جامع و دقیق خود قرار داده باشد و امتیاز دیگرش اینست که این وسعت و همه جانبگی برگزار از وحدت راه و وحدت هدف منحرف نمی شود؛ و برای رسیدن راه‌های مختلفی انتخاب نمی کند که هر یک به غایتی منتهی شده شخص را به جهتی سوق دهد و نیروی او را میان کشمکش های گوناگون تلف کند. راه یکی است و هدف هم یکی. تمام پراکندگی‌های جان را گرفته، همبسته می سازد و بر پایه یک هدف گردآوری می کند.
۱-۲بیان مسأله

منابع احکام اسلام عبارتند از: ۱- قران ۲- سنت که شامل گفتار و کردار معصومین و آنچه در حضور آنها گفته شده یا اجرا گردیده و مورد تأیید ایشان واقع شده است ۳- اجماع ۴- عقل (شریعتمداری،۹۹،۱۳۸۰)

قران کریم از آغاز نزول تا به امروز همواره مورد توجه اندیشمندان، زبدگان و متفکران بوده است. آنان از زوایای گوناگون به تدبر و تأمل در آن پرداخته و از این رهگذر، آثار گرانقدری از خود به یادگار گذارده اند. (قرائتی،۱۳۸۴،مقدمه)
اگر با دیدی عمیق، واقع بینانه و به دور از تعصب در قرآن بنگریم تمامی آیات به نحوی دارای مضامین تربیتی هستند و برخی از آیات شاهد روشنی بر این مدعا هستند.

«وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ(نحل/۸۹) و ما این کتاب آسمانی (قران) را بر تو نازل کردیم که بیان همه چیز در آن است. »
از این آیه به خوبی می توان استدلال کرد که در قران، بیان همه چیز هست ولی با توجه به این نکته که قران یک کتاب تربیت و انسان سازی است که برای تکامل فرد و جامعه در همه جنبه های معنوی و مادی نازل شده است روشن می شود که منظور از همه چیز، تمام اموری است که برای پیمودن این راه لازم است، نه این که قران یک دایره المعارف بزرگ است که تمام جزئیات علوم ریاضی و جغرافیایی و شیمی و فیزیک وگیاه شناسی و مانند آن در آن آمده است، هر چند قران یک دعوت کلی به کسب همه علوم و دانش ها کرده که تمام دانش های یاد شده و غیر آن در این دعوت کلی جمع است، به علاوه گاهگاهی به تناسب بحث های توحیدی و تربیتی، پرده از روی قسمت های حساسی از علوم و دانش ها برداشته است، ولی با این حال آنچه قران به خاطر آن نازل شده و هدف اصلی و نهایی قران را تشکیل می دهد، همان مسأله انسان سازی است و در این زمینه چیزی را فروگذار نکرده است.

گاهی انگشت روی جزئیات این مسائل گذرانده و تمام ریزه کاری ها را بیان می کند (مانند احکام نوشتن قراردادهای تجارتی و اسناد بدهکاری که در طولانی ترین آیه قران یعنی آیه ۲۸۲ سوره بقره طی ۱۸ حکم بیان شده است) و گاهی مسائل حیاتی انسانی را به صورت های کلی و کلی‌تر مطرح می‌کند مانند آیه: «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِیتَاء ذِی الْقُرْبَى وَیَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَالْبَغْیِ (نحل/۹۰) خداوند فرمان به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان می دهد و شما را از هر گونه زشتی و منکر و ستم، نهی می کند.»

وسعت این مفاهیم مانند وسعت مفهوم «وفای به عهد» در آیه «إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤُولاً »(اسرا/۳۴) و «وفای به عهد» در آیه «أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ» (مائده/۱) و لزوم اداء حق جهاد در آیه «وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ» (حج/۷۸) و اقامه قسط و عدل در آیه «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید/۲۵) و توجه به نظم در تمام زمینه ها در آیه «وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِوَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ» (الرحمن/۹-۷) و خودداری از هر گونه فساد در روی زمین در آیه «وَلاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا» (اعراف/۸۵) و دعوت به تدبر و تفکر و تعقل که در بسیاری از آیات قران وارد شده است، و امثال این برنامه های انسان شمول که می تواند راهگشا در همه زمینه ها باشد، دلیل روشنی است بر این که در قران بیان همه چیز هست. حتی فروع این دستورهای کلی را نیز بلاتکلیف نگذارده و مجرایی که باید از آن مجرا این برنامه ها تبیین شود بیان کرده و می گوید: «وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا (حشر/۷) آنچه پیامبر به شما دستور می دهد اجرا کنید و آنچه شما ر از آن نهی می کند باز ایستید.»

هر قدر انسان در اقیانوس بیکرانه قران، بیشتر شناور شود و به اعماق آن برای استخراج گوهرهای برنامه‌های سعادت بخش، فروتر رود، عظمت این کتاب آسمانی و شمول و جامعیت آن آشکارتر می‌شود و درست به همین دلیل آنها که در زمینه این برنامه ها دست نیاز به این سو آن سو، دراز می کنند مسلماً قران را نشناخته اند و آنچه خود دارند از بیگانه تمنا می کنند.

این آیه و آیات مشابه علاوه بر این که اصالت و استقلال تعلیمات اسلام را در همه زمینه ها مشخص می‌کند بار مسئولیت مسلمانان را سنگین تر می گرداند و به آنها می گوید بابحث مستمر و پیگیر در قران، هر چه را لازم دارید از آن استخراج کنید.

در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم «ان الله تبارک و تعالی انزل فی القران تبیان کل شیء حتی والله ماترک شیئاً تحتاج الیه العباد، حتی لایستطیع عبد یقول لوکان هذا، انزل فی القران، الّا و قدانزله الله فیه؛ خداوند در قران هر چیزی را بیان کرده است به خدا سوگند چیزی که مورد نیاز مردم بوده است کم نگذارده، تا کسی نگوید اگر فلان مطلب درست بود در قران نازل می شد، آگاه باشید همه نیازمندیهای بشر را خدا در آن نازل کرده است. (ابن جمعه،ج۷۴۰،۳)
در حدیث دیگری از امام باقر (ع) می خوانیم: «ان الله تبارک و تعالی لم یدع شیئا تحتاج الیه الامه الّا انزله فی کتابه و بینه لرسوله (ص) وجعل لکل شیء احدا، و جعل علیه دلیلا یدل علیه، و جعل علی من تعدی ذلک الحدحدا؛ خداوند متعال چیزی را که مورد نیاز این امت است در کتابش فروگذار نکرده و برای رسولش تبین نموده است و برای هر چیزی حدی قرار داده، و دلیل روشنی برای آن نهاده، و برای هر کسی که از این حد تجاوز کند، حد و مجازاتی قائل شده است. (مکارم شیرازی،ج۳۶۱،۱۳۷۳،۱۱)

اگر ادعا شود که تعالیم قران بهترین و صاف ترین و مستقیم ترین راه تربیت و خوشبختی است ادعایی درست است.« إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ (اسرا/۹) این قرآن مردم را به آیینی که مستقیم ترین و پابرجاترین آیین هاست هدایت می کند.»
صاف و مستقیم از نظر عقایدی که عرضه می کند، عقایدی روشن، قابل درک، خالی از هر گونه ابهام و خرافات، عقایدی که دعوت به عمل دارد. نیروهای انسانی را بسیج می کند و میان انسان و قوانین عالم طبیعیت هماهنگی برقرار می سازد.

صاف تر و مستقیم تر از این نظر که میان ظاهر و باطن، عقیده و عمل، تفکر و برنامه، همگونی ایجاد کرده و همه را به سوی الله دعوت می کند.
صاف تر و مستقیم تر از نظر قوانین اجتماعی و اقتصادی و نظامات سیاسی که بر جامعه انسانی حکم فرماست که هم ،جنبه های معنوی را پرورش می دهد و هم از نظر مادی، تکامل آفرین است.
به افراط و تفریط عبادت و همچنین برنامه های اخلاقی که انسان را از هر گونه تمایل به افراط و تفریط و آز و حرص و طمع و اسراف و تبذیر و بخل و حسد و ضعف و استکبار رهایی می بخشد.
و بالاخره صاف تر و مستقیم تر از نظر نظام حکومتی که برپادارنده عدل است و درهم کوبنده ستم و ستمگران. (مکارم شیرازی،ج ۳۶،۱۳۷۳،۱۲)
در آیه دوم سوره یس، خداوند قران را به حکیم توصیف می کند، «وَالْقُرْآنِ الْحَکِیم»،ِ در حالی که حکمت معمولاً صفت شخص زنده و عاقل است.
گویی قران را موجودی زنده و عاقل و رهبر و پیشوا معرفی می کند که می تواند درهای حکمت را به روی انسان ها بگشاید.

کتابی با این صفات و خصوصیات و سایر خصوصیات موجود دیگر بهترین کتاب تربیت و انسان سازی است چرا که هم همه مطالب لازم را بیان کرده (تبیاناً لکل شیء) و هم به بهترین وجه آن بیان شده است (للتی هی اقوم) و هم همواره به صورت زنده و پویا از آن بهره برداری می شود (والقران الحکیم).
این کتاب مقدس با برخی شرایط برشمرده و مسائل جامع تربیتی فقط مختص گروه خاص یا پیروان خود نیست همان طور که از همان ابتدای بلند شدن ندای اسلام- با وجود این که تنها افراد معدودی به این ندا پاسخ داده بودند و اقلیت مطرودی را تشکیل می دادند که هیچ پشتیبانی جز خدا نداشتند و از طرف تمام صاحبان زر و زور رانده شده تنها پناهگاهشان خدا بود- اسلام اعلام کرد که دعوتش جهانی است و خطاب به تمام انسان ها به مفهوم کلی کلمه است. (قطب،۱۰،۱۳۵۲)

یعنی در آستانه قرن هفتم میلادی هنگامی که آیات اولیه وحی بر پیغمبر (ص) والاتبار اسلام نازل گردید، تعلیم و تربیت به صورت دیگری در زندگی بشر نمودار گشت و خداوند رحمان با نزول قران به پیامبر خود مهربانی و رحمت خویش را به نهایت بر عالمیان مبذول فرمود
در یکی از سوره هایی که در همان ابتدای امر در مکه نازل شده- سوره تکویر- می فرماید:
«إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ، در این قران چیزی جز یک یادآوری برای تمام جهانیان نیست.» در اولین گام می‌گوید برای «جهانیان» نه عرب می شناسد نه اهل مکه و نه قریش. برای تمام مردمی که بر روی این کره خاکی زندگی می کنند.

در میزان و سنجش خدا هیچ تفاوتی بین عرب و غیر عرب، نیست جز آنان که بیشتر پرواگیرند و راه رستگاری یعنی شناخت حق را بهتر و بیشتر یافته باشند.
«وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ(حجرات/۱۳) شما را بدین جهت به صورت ملت های گوناگون و قبایل مختلف درآوردیم تا یکدیگر را بشناسید و گرامی ترین شخص شما نزد خدا پروادارترین فردتان می باشد. »

نیز در آیات دیگر می فرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّهً لِّلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (سبا/۲۸)تو را نفرستادیم مگر آن که برای همه مردم بشارت دهنده و بازدارنده باشی ولی بیشتر مردم نادانند.»

«یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا (اعراف/۱۵۸)ای مردم، من فرستاده خدایم بر شما. »
در قران هیچ خطابی به صورت «یا ایهاالعرب» و یا «یا ایهاالقرشیون» پیدا نمی شود. گاهی در برخی جاها خطاب «یا ایهاالذین آمنوا» هست که مطلب مربوط به خصوص مؤمنین است که به پیغمبر گرویده اند (و در این جهت هم فرق نمی کند؛ مؤمن، از هر قوم و ملتی باشد داخل خطاب است) و گرنه در موارد دیگر که پای عموم در میان بوده عنوان «یا ایهاالناس» آمده است.

دعوت دین اسلام، دعوتی است همگانی که نه مرزی برای وطن می شناسد نه نژاد نه قبیله و نه خانواده ،دعوتی که مردم را نه به طایفه های گوناگون تقسیم می کند نه به رنگ های گوناگون و نه به نژادها، مستقیماً تا عمق نهادشان در آنجا که کمینگاه «انسان» است نفوذ می کند گوهر یگانه ای که انسانیت از آن بوجود می آید.
حال این نوشتار تلاش دارد موضوع تربیت جهانی را با توجه به آیات ذکر شده در متن قران کریم در محورهای مختلف فردی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و معنوی مورد بررسی قرار دهد.
۱-۳ اهداف تحقیق
– استخراج مفاهیمی در آموزه های دین اسلام (قران و کتب سایر ائمه اطهار) که دلالت بر جهانی بودن امر تربیت دارند
– دسته بندی و طبقه بندی وتحلیل آموزه های استخراج شده بر اساس مقولات اساسی تربیت.
۱-۴ ضرورت و اهمیت تحقیق
همان طور که در ذیل بیان مسأله اشاره شد «اسلام، دینی جامع، کامل و یگانه است»
این نوشتارو ساختارهایی نظیر آن درقالب های بیان، گفتار، نوشته های نویسندگان و کلام وعاظ وجود دارد ولی متأسفانه در مقام عمل و اجرا و به کارگیری، هم برای جهانیان (عامه مردم در ادیان دیگرو یا افرادبدون دین) و هم برای عموم مسلمانان و مع الاسف برای برخی روحانیون و مبلغین ،دین اسلام هنوز به صورت مبهم و یا کلی مطرح است و کمتر در ابعاد مختلف زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و ; ظرایف و لطایف آن روشن و به کار گرفته شده است.

اگر این دین با توجه به نکات دقیق آن بررسی گردد و بر همگان روشن شود برای جهانی شدن آن به تبلیغ نیاز ندارد و شاید مصادیق آیه «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ (بقره/۲۵۶) «واضح ترگردد.
حضور و وجود هر مسلمان چنانچه متخلق به اخلاق واقعی اسلام باشد، خود بهترین ملاک برای دعوت به اسلام و جهان شمولی اصول، روش ها و ; تربیت اسلامی است.

شهید مطهری درباره شعاع تأثیر اسلام می فرماید: آنچه بیش از همه در خور اهمیت و قابل توجه است دعوت هایی است که در همه ابعاد پیشروی داشته است. هم سطح بسیار وسیعی را اشغال کرده و هم قرن های متمادی در کمال اقتدار حکومت کرده و هم تا اعماق روح بشر ریشه دوانده است. که مسلما محتوای دستورات و اجرای آنها در این امر بی تأثیر نمیباشد.

نتیجتاً این که در مباحث انسان شناسی، اخلاق وتربیت، تنظیم روابط فردی و اجتماعی و; تربیت اسلام با تأکید بر کلام قران باید محور قرار گیرد.
ضمناً برخی تلاش ها و کوشش هایی که تا کنون از سوی نسل های پیشین درباره قران صورت گرفته- در اوج ارجمندی- نمی تواند برای نسل حاضر قانع کننده باشد و نمی توان به آنها بسنده کرد. علاوه بر آن، امت های متأخر اگر بخواهند با همان زاویه دید و ابزارهاو روش های گذشتگان به تحقیق در قران بپردازند و خواست ها و نیازهای خود را، همانند متقدمان تلقی کنند ممکن است این پندار نادرست در ایشان راه یابد که معارف وحی الهی پاسخگونیست ،زیرا دراین صورت دستاوردهای دینی وقرآنی خودرا مطابق با نیازها و واقعیت های عصر خویش نخواهد یافت در صورتی که مفاهیم قران جاری و پویا و قابل استفاده برای هر نسل و عصر است.

برناردشاو سخنی در این رابطه دارد که:« دین محمد(ص) یگانه دینی است که با تمام ادوار بشری مناسب است و قابلیت آن را دارد که هر نسلی را به خود جلب کند. »
در آخر آن که پیامبر از گروه عظیمی از مسلمانان به پیشگاه خدا شکایت می برد که این قران را به دست فراموشی سپردند «وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (فرقان/۳۰)»، قرانی که رمز حیات است و وسیله نجات ،قرانی که عامل پیروزی و حرکت و ترقی است، قرانی که مملو از برنامه‌های زندگی می باشد این قران را رها ساختند و حتی برای قوانین مدنی و جزائیشان دست گدایی به سوی دیگران دراز کردند! مهجور از نظر مغز و محتوا، متروک از نظر اندیشه و تفکر و متروک از نظر برنامه های سازنده اش.

به همین خاطر ضرورت دارد که تلاش های علمی و تحقیقی در راستای بهره گیری بیشتر از مضامین قران کریم و آموزه های دینی همچنان ادامه داشته باشد به خصوص در عرصه مباحث تربیتی که در واقع زیرساز سایر مباحث در عرصه های مختلف می باشد. این تحقیق نیز در جهت پاسخگویی به همین نیاز تدوین گردیده است.
۱-۵ سؤالات پژوهش
۱- آیا می توان با استناد به آموزه های دینی، مفاهیمی را استخراج نمود که دلالت بر جهانی بودن امر تربیت داشته باشد؟
۲- مفاهیم استخراج شده را تحت چه مقولاتی می توان طبقه بندی وتحلیل نمود؟

فصل دوم
مطالعات نظری

۲-۱ مبانی نظری تحقیق
بررسی مفهومی
الف- تربیت
۱- تربیت از ۲ ریشه رً بَوَ یا رُبُو به معنای زیادتی یا افزایش و فزونی و رشد و رَ بَبَ (رَبَّ ) به معنای پرورش کاری به منظور افزودن، اضافه کردن این گونه نتیجه می شود:
«اداره و هدایت جریان ارتقایی و رشد بشر به منظور جهت دادنش به سوی کمال بینهایت»
در این تعریف اداره به معنای سرپرستی کردن و کفالت، هدایت در معنای راهنمایی و جهت را نشان دادن و جریان به معنی حرکت از یک نقطه به نقطه دیگر آمده است و کمال بینهایت مقصود خداوند است. (قائمی امیری،۱۳۸۵)
۲- تربیت از نظر لغوی به معنای نشو ونموو نما دادن و زیاد کردن، برکشیدن و مرغوب یا قیمتی ساختن است .
۳- تربیت همانا کشاندن آدمی است به سوی ارزش های والای انسانی، چنان که آن ارزش ها را بفهمد، بپذیرد، دوست بدارد و به کار آورد.
تربیت از دیدگاه دانشمندان مختلف:

صاحب نظران در عرصه های مختلف نیز تعاریف خاصی از تربیت بیان داشته اند که به تعدادی از آنها اشاره می شود:
تربیت از دیدگاه فلاسفه و علمای اخلاق
– تربیت هنر رهبری و هدایت انسان در سازندگی و آموزش اوست.

– تربیت عبارت است از پروردن قوای جسمی و روحی انسان برای وصول به کمال مطلوب.
– تربیت عملی است که گرایش به رهبری، آسان کردن رشد انسانی، روانی، فکری، معنوی و مسئولیت اجتماعی کردن انسان را بر عهده دارد.
– تربیت رساندن جسم و روح است به بالاترین پایه جمال و کمال.
تربیت از نظر روانشناسان

– تربیت عملی است عمدی و آگاهانه و دارای هدف از سوی فردی بالغ به منظور ساختن، پروردن و دگرگون کردن فرد.
– تربیت پروردن قوای ذهنی، ادراک، حافظه، تداعی معانی، دقت و اراده است.
– تربیت کوششی است برای ایجاد تغییرات و رشد و نمو، آشکار کردن، فعلیت دادن استعدادها و قوای پنهانی.
تربیت ازنظرجامعه شناسان

– تربیت عبارت است از عملی که از طریق نسل بالغ درباره آنها که هنوز رشد کافی نیافته اند صورت می گیرد و غرض آن پرورش جسمی، فکری و اخلاقی آنهاست برای عضویت در جامعه و زندگی آینده.
– تربیت عبارت است از انتقال سنن، آداب و رسوم، مهارت ها و فرهنگ یک جامعه به اعضای جوان‌تر و یا انتقال میراث اجتماعی.
– تربیت عبارت است از پرورش عضوی مفید برای جامعه.
تربیت از نظر دیگر دانشمندان (رشته های دیگر علوم)
– تربیت عبارتست از ایجاد تغییراتی برای سیر تکاملی، و سیر تکاملی عبارتست از فعل و انفعال پرورش مستمر
– تربیت، هنر ساختن و پروردن انسان است.
– تربیت پروردش دادن حیات انسانی از طریق عملی است.
تربیت از دیدگاه اسلام

– تربیت وسیله ای است برای ساختن مستمر و به عمل آوردن آدمی که حاصل آن داشتن انسانی است متفکر، مؤمن، متعهد و مسئول که در برابر محیط ارزیاب، منتقد و در جنبه رفتار عامل به یافته های مکتب باشد.

– تربیت، هدایت و اراده جریان ارتقایی و تکاملی بشر است به گونه ای که او را به سوی الله(جل جلاله) جهت دهد.
– تربیت، ایجاد هیأتی تازه است در فرد از طریق فرا هم آورن زمینه جهت رشد و تکامل همه جانبه.
– تربیت عبارت است از احیای فطرت خدا آشنای انسان و پرورش ابعاد وجود او در جهت حرکت به سوی کمال بینهایت.

یکی از مشهورترین نظرهای معاصر درباره تربیت از آن جان دیویی است. او تربیت را عبارت از نوسازی تجربه می داند که این به نوبه خود به هستی ما مفهوم و معنا می بخشد و نیز در کسب تجربه‌های بعدی به ما یاری می دهد اما خود دیویی هم به نقص تعریف خود معترف است، زیرا معنای تجربه چندان وسیع است که در شمول مفهوم، با واژه زندگی برابری می کند، تجربه همان اندازه که ممکن است در راه های خردمندانه به کار رود، احتمال دارد در مسیر القای عقاید و تبلیغات زهرآگین افتد (مانند تجربه های هیتلر و موسولینی). در تربیت باید مفهوم کیفی تجربه مورد نظر باشد؛ بنابراین تربیت را باید فرایندی دانست که به روشنی افکار نوع بشر رهنمون می شود.

این تعریف نه تنها رشد عقلی، بلکه بلوغ عاطفی و بهبود اخلاقی را نیز از ملاک های تربیت می شمارد، بنابراین تربیت بدون تهذیب عادت های عمده کامل نیست.
همچنین در تعریف مذکور این مفهوم نیز نهفته است که در روش های تربیتی و هدف های تعلیم و تربیت باید همواره تجدید نظر شود.
ب-تربیت اسلامی

تربیت اسلامی عنوانی است که استعمال فراوان یافته و برای نشان دادن طرح اسلام در ساختن و پرداختن انسان به کار می رود.
واژه تربیت از ریشه «ربو» مصدر متعدی باب تفعیل است. در این ریشه معنای زیادت و فزونی اخذ گردیده است و در مشتقات مختلف آن، می توان این معنی را به نوعی بازیافت. مثلاً به تپه «ربوه» گفته می شود ; «إِلَى رَبْوَهٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِینٍ، (مؤمنون/۵۰)» زیرا نسبت به سطح زمین برآمده است، نفس زدن را «رَبو» می گویند به سبب این که موجب برآمدن سینه است.

«ربا» نیز از آن رو که زیادتی بر اصل مال است بدین نام خوانده می شود. البته در لسان شرع تنها به نوع خاصی از زیادت بر اصل مال، ربا اطلاق شده، نه به هر گونه زیادتی، فی المثل، برکت که نوعی زیادت بر اصل است، ربا (به معنای شرعی) محسوب نمی گردد. «یَمْحَقُ اللّهُ الْرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ (بقره/۲۷۶)».
بنابراین واژه تربیت،با توجه به ریشه آن، به معنی فراهم آوردن موجبات فزونی و پرورش است و از این رو به معنی تغذیه طفل به کار می رود.
اما علاوه بر این، تربیت به معنی تهذیب نیز استعمال شده که به معنی زدودن خصوصیات ناپسند اخلاقی است. گویا در این استعمال، نظر بر آن بوده که تهذیب اخلاقی، مایه فزونی مقام و منزلت معنوی است و از این حیث می توان تهذیب را تربیت دانست.

در قران مفهوم تربیت (از ریشه ر ب و) چندان مورد توجه قرار نگرفته است و اگر جستجوگری بخواهد با پی جویی این واژه و موارد استعمال آن در قران، اصطلاحاً تربیت اسلامی را تببین کند توفیقی نخواهد یافت. در مواردی که این کلمه در رابطه با انسان به کار رفته عمدتاً مفهوم رشد و نمو جسمی مراد بوده است. چنان که در آیات زیر مشهود است، «وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا(اسرا/۲۴)، و بگو خدایا بر والدین من که مرا در کودکی تربیت کردند رحم نما»
کلمه صغیر (کوچک) در برابر کبیر (بزرگ) است و این قرینه ای است بر آن که «تربیت» در این آیه به معنی رشد و نمو جسمی (از ر ب و) است و معادل دقیق آن در زبان فارسی «بزرگ کردن» است. اگر گفته شود که بزرگ کردن، بدون آن که شامل جنبه های معنوی و اخلاقی شود چه اهمیتی دارد که باید به سبب آن برای والدین طلب رحمت نمود، پاسخ واضح است؟ در قران، حتی صرف زحمات عادی والدین، مایه خضوع و احسان در برابر آنان محسوب شده است. «وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا (احقاف/۱۵) هر چند آنان مشرک بوده باشند یا حتی فرزند را نیز به شرک ورزی واداشته باشند.

نظیر معنای فوق را در خطاب موسی (ع) نیز می یابیم. هنگامی که موسی (ع) به پیامبری رسید و در برابر فرعون ایستاد، فرعون را باز شناخت و گفت: «آیا ما ترا در کودکی تربیت نکردیم ; أَلَمْ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدًا وَلَبِثْتَ فِینَا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ (شعرا/۱۸)»

مراد فرعون آن است که تو طفلی در معرض هلاکت بودی و ما ترا از آب برگرفتیم و بزرگت کردیم نه این که مقصود او تهذیب اخلاقی موسی باشد.
بنابراین طراح اسلام در ساختن و پرداختن انسان، در مفهوم تربیت نمی گنجد زیرا این مفهوم و استدلال قران به معنی بزرگ کردن و رشد و نمو جسمی است.
باید توجه داشت که تعاریف مختلفی از کلمه تربیت اسلامی به عمل آمده است اما از میان این تعاریف به نظر می آید تعریفی که باقری (۱۳۸۲) ارائه می دهد، مبنای دقیق تری دارد. به همین منظور با تأکید بر این تعریف، تلاش می گردد مفهوم تربیت اسلامی روشن گردد.

علیرغم دامنه محدودی که کلمه تربیت از (ر ب و) داشت، ماده (ر ب ب) و استعمال و مشتقات آن در رابطه با انسان، فراخنای وسیعی از آیات قران را دربرگرفته است و چنین به نظر می آید که در بررسی آنچه به عنوان تربیت اسلامی گفته می شود باید این طریق را پیمود.
ر ب ب ( که در صورت مضاعف، ربّ می شود) دو عنصر معنایی دارد: مالکیت و تدبیر؛ پس رب به معنای مالک مدبر است یعنی هم صاحب است و تصرف در مایملک از آن اوست و هم تنظیم و تدبیر مایملک در اختیار اوست.

کلمه رب در حالت اضافه، به غیر خدا نیز اطلاق می شود (ربّ الدار: صاحب خانه) اما هر گاه به طور مطلق به کار رود (یعنی به صورت رب) اختصاص به خدا خواهد داشت. زیرا وقتی چیز معینی (چون خانه یا غیر آن) به رب اضافه نشود معنی مالکیت و تدبیر نسبت به همه موجودات را افاده می کند و این تنها از آن خداست نکته دیگر آن است که چون کلمه رب دو عنصر معنایی دارد، می توان آن را تنها با توجه به یکی از دو معنی یا هر دو استعمال نمود. پس رب گاه معنی مالک و گاه معنی مدبر دارد و در صورتی که در استعمال قرینه ای بر اختصاص به یکی از این دو معنی موجود نباشد معنی مالک مدبر خواهد داشت.

در «المفردات» رب در معنای مصدری، معادل تربیت گرفته شده است، یعنی گرداندن و پروراندن پی در پی چیزی تا حد نهایت (انشاء الشی حالاً فحالاً الی حد التمام) و این معنی از دوجنبه مالکیت و تدبیر، تنها به جنبه دوم ناظر است و می توان گفت که تدبیر، متضمن مالکیت گرفته شده است. به هر حال تدبیر، فرع بر مالکیت است و رب، هم مالک است و هم مدبر.

بر اساس مطالب گفته شده تربیت اسلامی اصطلاحاً این گونه تعریف می شود «شناخت خدا به عنوان رب یگانه انسان و جهان و برگزیدن او به عنوان رب خویش و تن دادن به ربوبیت او و تن زدن از ربوبیت غیر».

در این تعریف سه عنصر شناخت، انتخاب و عمل وجود دارد بر این اساس مفهوم تلاش و کوشش فرد، به نحو اصولی در تعریف تربیت اسلامی لحاظ شده است؛ اگر حرکت از سمت فرد صورت نپذیرد مقصود حاصل نخواهد شد.
از همین رو است که در قران، تطهیر و تزکیه، هم به خدا و رسول خدا(ص) (به اصلاح رایج، به مربی) نسبت داده شده و هم به خود انسان (به اصطلاح رایج به متربی).

ج- اسلام
قران کریم که دین خدا را از آدم تا خاتم یک جریان پیوسته معرفی می کند نه چند تا، یک نام روی آن می گذارد و آن «اسلام» است البته مقصود این نیست که در همه دوره ها دین خدا با این نام خوانده می شده است و با این نام در میان مردم معروف بوده است بلکه مقصود این است که حقیقت دین دارای ماهیتی است که بهترین معرف آن لفظ اسلام است و این است که می گوید:« إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ (آل عمران/۱۹) دین در نزد خدا اسلام است.» و یا می گوید «مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیًّا وَلاَ نَصْرَانِیًّا وَلَکِن کَانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا (آل عمران/۶۷) ابراهیم نه یهود و نه نصرانی بلکه حق جو و مسلم بود »(مطهری،۱۶۶،بی تا)
اسلام آیین حق الهی است و آخرین و کامل ترین و بهترین دین در تأمین سعادت بشری و جامع ترین دین در تأمین مصالح دنیوی و اخروی انسان هاست دینی که تمام نیازهای بشر را در امور و نظام های فردی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی برمی آورد. دین اسلام آخرین دین است و دیگر انتظار آمدن دین دیگری را نداریم تا بیاید و بشر را از ظلم و فساد و تباهی نجات بخشد به ناچار روزی فرا خواهد رسید که آیین اسلام قوت و نیرو می گیرد و سراسر جهان را تحت سیطره عدالت و قوانین متقن خود درمی آورد.

اگر قوانین و دستورات اسلام آن طور که هست در تمام زمین به صورت کامل و صحیح پیاده شود صلح و امنیت همه انسان ها را فرا می گیرد و تمام انسان ها به سعادت واقعی خود نائل می شوند و به آخرین حد رفاه و آسایش و عزت و سر بلندی و بی نیازی و اخلاق نیک می رسند و دیگر در دنیا ستم از ریشه قطع می گردد و محبت و برادری بین همه انسان ها برقرار می شود. فقر و تهیدستی از صفحه روزگار برچیده می گردد.

بنابراین تمسک و پیروی از اسلام علت عقب ماندگی شرم آور مسلمین نشده است بلکه برعکس. دوری از تعالیم سازنده اسلام و سبک شمردن قوانین آن، به وجود آمدن ستمگری ها و تجاوزها در میان فرمانداران و زیر دستان و خواص و عوام مسلمین، باعث این عقب گردها و ضعف و سقوط معنوی شده است.
ایمان، امانتداری، درستکاری، اخلاص، رفتار نیک، گذشت، و دوست داشتن برای برادر مسلمان آنچه را که برای خود دوست می دارد از اصول مسلم اسلام است. امروزه و آینده راه نجات و سعادتی جز این نیست که با کمال دقت نظر برای تذهیب خود و نسل آینده در پرتو دین استوارشان نهضتی به پا کنند و در سایه چنین نهضتی ظلم و تعدی را در میان خود ریشه کن سازند.

معنا و مفهوم اسلام با توجه به آیات قران
۱- دینی را که خدای تعالی به جهانیان عرضه فرموده است اسلام است. دین اسلام در نهایت کمال است و آنچه موجب سعادت دنیا و آخرت باشد در آن تضمین گردیده است، به طوری که مراعات آن آرامش روحی و سرافرازی را برای تمام انسان ها- الی الابد- تأمین می نماید.
«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا (مائده/۳) امروز برای شما- مسلمانان- دینتان را کامل گرداندم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما برگزیدم.»

۲- دین اسلام، مجموعه ای است از کتاب و سنت؛ قران کریم و گفتار و رفتار و تقریر حضرت رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار (۱۴ معصوم علیهم السلام)، که جامع تمام خیر و سعادت و مانع تمام بدی و آفت است، عصاره ادیان گذشته آسمانی و موجب سعادت دو جهانی برای تمام انسان ها است. «وَمَن یُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا (احزاب/۷۱) و هر که خدا و رسول او را فرمان برد به درستی که رستگار شده است، رستگاری بزرگی.»

۳- اسلام در مقابل شرک؛ پاک سازی قلب و اندیشه از پرستش غیر الله و باور داشتن به رسالت الهی است؛« قُلْ أَغَیْرَ اللّهِ أَتَّخِذُ وَلِیًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ یُطْعِمُ وَلاَ یُطْعَمُ قُلْ إِنِّیَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکَینَ (انعام/۱۴) ای پیغمبر بگو آیا غیر الله سرپرست و یار و مددکاری را در نظر بگیرم؟ الله که آفریدگار آسمان ها و زمین است و روزی می دهد و روزی داده نمی شود بگو من به درستی که فرمان داده شده ام اول کسی باشم که خود را تسلیم خدا کرده و او را به یکتایی بستایم و هرگز از انباز دارندگان مباش.»

۴- اسلام در برابر کفر؛ استوار ماندن بر توحید و رسالات الهی« وَلاَ یَأْمُرَکُمْ أَن تَتَّخِذُواْ الْمَلاَئِکَهَ وَالنِّبِیِّیْنَ أَرْبَابًا أَیَأْمُرُکُم بِالْکُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ (آل عمران/۸۰) پیغمبری که از جانب خدا مأمور به ارشاد خلق شده مردم را به پرستش خدا امر می کند. شما را فرمان نمی دهد که فرشتگان و پیغمبران را اربابان خود قرار دهید. آیا شما را به کفر فرمان می دهد پس از آن که اسلام را پذیرفته و خدا و رسالات او را باور داشته اید؟»
۵- اسلام در مقابل طغیان و تمرد؛ انقیاد و فرمانبری از الله« وَأَنِیبُوا إِلَى رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ (زمر/۵۴) به سوی خداکه آفریدگارتان است باز گردید و تسلیم او شوید».
۶- اسلام در مقابل ریاکاری و دغل؛ عبادت خالص بی شائبه برای خدای تعالی است «وَمَنْ أَحْسَنُ دِینًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لله وَهُوَ مُحْسِنٌ (نساء/۱۲۵) و کیست که دین بهتری داشته باشد از کسی که تمام برنامه هایش برای الله است و روی خود را متوجه الله نموده و جز او هدفی دیگر ندارد و این غایت نیکوکاری است توجه فقط به خدا و اخلاص در عمل برای رضای او (جل جلاله) »

در این آیه «اسلم» به معنی «اخلص»، خالص تر است. چنانچه در آیه سوم سوره می فرماید:«ألا لَهُ الدّینُ الخالِص »پس دینی را که خدای تعالی به بهترین وجه می ستاید همان خلوص و پاکی در نیت و قول و عمل است.
۷- اسلام ارادی، سر فرود آوردن در برابر جلال و عظمت آفریدگار است «إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ (بقره/۱۳۱) هنگامی که پروردگار ابراهیم او را گفت سر فرود آر، گفتا سر به فرمان پروردگار جهانیانم.»

۸- اسلام غیر ارادی، سر به فرمان و وابسته بودن تمام کائنات (خواسته و ناخواسته) در برابر اراده و خواست آفریدگار عالم است «وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا وَإِلَیْهِ یُرْجَعُونَ (آل عمران/۸۳) و برای او سر به فرمان و تسلیم است آنچه در آسمان ها و زمین است راضی یا ناراضی و به سوی او برگردانده خواهند شد.»

۹- اسلام دین صلاح و آرامش است «وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ (انفال/۶۱) و اگر کافران آماده صلح شدند ای پیغمبر تو نیز آن را بپذیر و خود را به الله بسپار و در تصمیمت قاطع باش.»

۱۰- اسلام برای دفاع از حق و رفع فتنه و ایجاد امنیت و آرامش جنگ را تجویز نمی کند در صورت رفع تعدی ادامه جنگ و دنبال کردن دشمن را روا نمی دارد وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِینَ (بقره/۱۹۳) و بجنگید با کافران تا فتنه برطرف شود قانون و دین خدا به جای بیدادگری و هرج مرج و خود کامگی حاکم گردد پس اگر کافران دست از فتنه و آشوب برداشتند در این صورت هیچ گونه تجاوزی مگر به ستمکاران روا نیست.
۱۱- اسلام دین دعوت و هدایت است و جز در موارد ضروری بر سلاح و اجبار تکیه ندارد« ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ (نحل/۱۲۵) بخوان مردمان را به سوی پروردگارت به نصایح و اندرزهای پر بار و نیکو با آنان مجادله کن به حجت و دلیلی که شیرین تر است.»
چنانکه دانستیم اسلام می خواهد حقایق را به مردم بنماید و کسی که حق به جانب دارد و دلیل و برهانش برای احقاق آن از آفتاب روشن تر است به زور متوسل نمی شود مگر در مقابل زورگویان که اعمال زور و قدرت در برابر آنها جای معذرت است.

از آنجایی که راجع به مسأله صلح و جنگ ذیل بعد سیاسی بحث خواهد شد از آوردن مباحث مبسوط صلح دوستی اسلام در اینجا خودداری می شود.
۱۲- اسلام دین مدارا و رحمت و احسان است و در حدود مصلحت به وسیله نیکی ها از وقوع بدی ها جلوگیری می کند آن هم به بهترین روش متناسب «وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَلَا السَّیِّئَهُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ (فصلت/۳۴) و هرگز نیکی هم تراز بدی نمی شود به بهترین وجه از وقوع بدی ها جلوگیری کن در این صورت ناگاه در بین تو و دشمنت دوستی ایجاد و او به صورت صمیمی بسیار گرمی درخواهد آمد».

و در آخر این که پس از آمدن اسلام خدای تعالی هیچ دینی را به غیر از آن از هیچ کس نمی پذیرد زیرا اسلام خلاصه و عصاره تمام دستورات الهی است به علاوه برنامه های خاص خود و نقش اصلاح اساسی ادیان گذشته شامل تورات و انجیل و زبور و صحف و کتب پیغمبران دیگر نیز هست. کسی که آن را قبول نداشته باشد تمام رسالات الهی را نفی و تمام پیغمبران را تکذیب کرده است (العیاذ بالله تعالی) «وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَهِ مِنَ الْخَاسِرِینَ (آل عمران/۸۵) و هر که غیر از اسلام دینی دیگر را برگزیند هرگز از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیان کاران است.»
مشخصات اسلام
برای ترسیم خطوط اصلی نظریات اسلام، تحت عنوان مشخصات اسلام لازم است سه محور شناخت شناسی، جهان بینی و جهان شناسی و مشخصات ایدئولوژی بررسی شود.
اسلام یک مکتب فلسفی نیست و با زبان و اصطلاح فلسفه و فلاسفه با مردم سخن نگفته است، بلکه زبانی مخصوص خودش داردکه عموم طبقات به فراخور فهم و استعداد خود از آن بهره می گیرند ودر لابلای مطالب خود درباره همه مسائل سخن گفته است- و این سخت حیرت آور است- به طوری که می توان ایدئولوژی آن را به صورت یک دستگاه اندیشه عملی و بینش های جهانی آن را به صورت یک حکمت نظری و نظریاتش را در باب معرفت و شناخت شناسی به صورت اصول یک منطق عرضه د اشت.
از آنجایی که مشخصات ایدئولوژیکی مد نظر با بحث مربوطه بیشتر مرتبط است از دومحور دیگر صرف نظر کرده و به اشاره ای در مبحث ایدئولوژی بسنده می شود.

البته بیان مشخصات اسلام از نظر ایدئولوژیکی به علت وسعت و گستردگی دامنه ایدئولوژی اسلام چه از نظر مشخصات کلی و چه از نظر مشخصاتی که هر شاخه بالخصوص این ایدئولوژی دارد بسی دشوار است ما از باب مالایدرک کله لایترک کله آنچه فعلاً در این جایگاه میسر است فهرست می‌کنیم.
۱- همه جانبگی ،از جمله امتیازات اسلام نسبت به ادیان دیگر است و به تعبیر درست تر، از جمله ویژگی های صورت کامل و جامع خدانسبت به صورت های ابتدایی ،جامعیت و همه جانبگی است .

منابع چهارگانه اسلامی کافی است که علماء امت نظر اسلام را درباره هر موضوعی کشف نمایند. علماء اسلام هیچ موضوعی را به عنوان این که بلاتکلیف است تلقی نمی کنند.

۲- اجتهاد پذیری، کلیات اسلامی به گونه ای تنظیم شده است که اجتهاد پذیر است، اجتهاد یعنی کشف و تطبیق اصول کلی و ثابت بر موارد جزئی و متغیر. علاوه بر نحوه تنظیم کلیات اسلامی که خاصیت اجتهاد پذیری به آنها داده است، قرار گرفتن عقل در شمار منابع اسلامی کار اجتهاد حقیقی را آسان کرده است.

۳- سماحت و سهولت، اسلام به تعبیر رسول اکرم «شریعت سمحه سهله» است پیامبر فرمودند: لم یرسلنی الله بالرهبانیه و لکن بعثنی بالحنیفیه السهله السمحه ، در این شریعت به حکم این که «سهله» است، تکالیف دست و پا گیر و شاق و حرج آمیز وضع نشده است. «ما جعل علیکم فی الدین من حرج»، خدا در دین تنگنایی قرار نداده است. و به حکم این که «سمحه» می شود (باگذشت است)، هر جا که انجام تکلیفی توأم با مضیفه و در تنگنا واقع شدن گردد، آن تکلیف ملغی می شود.

۴- زندگی گرایی، اسلام یک دین زندگی گرا است نه زندگی گریز لهذا با «رهبانیت» به شدت مبارزه کرده است، «لارهبانیه فی الاسلام»، در اسلام رهبانیت نیست. در جامعه های کهن همیشه یکی از دو چیز وجود داشت؛ یا آخرت گرایی و زندگی گریزی (رهبانیت)، یا زندگی گرایی و آخرت گریزی (تمدن، توسعه). اسلام آخرت گرایی را در متن زندگی گرایی قرار داد، از نظر اسلام، راه آخرت از متن زندگی و مسئولیت های زندگی دنیایی می گذرد.
۵- اجتماعی بودن؛ مقررات اسلامی، ماهیت اجتماعی دارد. حتی در فردی ترین مقررات از قبیل نمازو روزه برنامه های اجتماعی وجوددارد. مقررات فراوان اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی وجزایی اسلام ناشی از این خصلت است. همچنان که مقرراتی از قبیل جهاد و امر به معروف و نهی از منکر، از مسئولیت اجتماعی اسلامی ناشی می شود.

۶- حقوق و آزادی فردی؛ اسلام در عین این که دینی اجتماعی است و به جامعه می اندیشد و فرد را مسئول جامعه می شمارد، حقوق و آزادی فرد را نادیده نمی گیرد و فرد را غیر اصیل نمی شمارد. فرد از نظر اسلام چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی و چه از نظر قضایی و چه از نظر اجتماعی حقوقی دارد، از نظر سیاسی حق مشورت و حق انتخاب و از نظر اقتصادی حق مالکیت بر محصول کار خود و حق معاوضه و مبادله، و صدقه و وقف و اجاره و مزارعه و مضاربه و غیره در مایملک شرعی خود دارد و از نظر قضایی حق اقامه دعوی و احقاق حق و حق شهادت، و از نظر اجتماعی حق انتخاب شغل و مسکن و انتخاب رشته تحصیلی و غیره و از نظر خانوادگی حق انتخاب همسر دارد.
۷- تقدم حق جامعه بر حق فرد؛ آنجا که میان حق جامعه و حق فرد تعارض و تزاحم افتد، حق جامعه بر حق فرد و حق عام بر حق خاص تقدم می یابد، حاکم شرعی در این موارد تصمیم می گیرد.
۸- اصل شورا؛ اصل شورا در مسائل اجتماعی، از نظر اسلامی اصلی معتبر است در مواردی که نصی از اسلام وارد نشده مسلمین باید روش علمی خود را با شورا و فکر جمعی انتخاب نمایند.
۹- منتفی بودن ضرر؛ دستورهای اسلامی که مطلق و عام است تا آن حد لازم الاجرا است که مستلزم ضرر و زیانی نباشد. قاعده ضرر یک قاعده کلی است و اسلام حق «وتو» در مورد هر قانونی دارد که منتهی به ضرر گردد.

۱۰- اصالت فایده؛ از نظر اسلام در هر کار اعم از فردی و اجتماعی باید در درجه اول فایده و نتیجه مفید آن در نظر گرفته شود. هر کاری که مفید فایده ای نباشد از نظر اسلام «لغو» تلقی می شود و ممنوع است . «وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» (مؤمنون/۳)
۱۱- اصالت خیر در مبادلات؛ گردش مال و ثروت و نقل و انتقال آن باید از هر نوع بیهودگی مبرا باشد، در مقابل هر نقل و انتقالی باید یک خیر مادی و یا معنوی در کار باشد و گر نه گردش مال به باطل است و ممنوع،«وَلاتَأکُلواأموالَکُم بَینَکُم بِالباطِل»(بقره/۱۸۸) نقل و انتقالات ثروت از طریق قمار، مصداق اکل مال به باطل و حرام است.

۱۲- هر مبادله و گردش ثروتی، باید از روی آگاهی کامل طرفین باشد و اطلاعات لازم قبلاً کسب شده باشد درغیراینحال معاملات جاهلانه و ریسکی، غرر و باطل است.« نهی النبی عن الغرر.»

۱۳- ضدیت با ضد عقل؛ اسلام عقل را محترم، او را پیامبر باطنی خدا می شمارد. اصول دین جز با تحقیق عقلانی پذیرفته نیست. در فروع دین عقل یکی از منابع اجتهاد است. اسلام عقل را نوعی طهارت و زوال عقل را نوعی «محدث» شدن تلقی می کند. لهذا عروض جنون یا مستی نیز همچون بول کردن یا خوابیدن، وضو را باطل می سازد. مبارزه اسلام با هر نوع مستی و حرمت استعمال امور مست کننده مطلقاً به علت ضدیت با ضد عقل ها است که جزء متن این دین است.

۱۴- ضدیت با ضد اراده ؛همچنان که عقل محترم است و پاره ای از دستورهای اسلامی برای نگهبانی عقل است، اراده که قوه مجریه عقل است نیز محترم است. از این رو «بازدارنده» ها که در زبان اسلام «لهو» نامیده شده است حرام و ممنوع است.
۱۵- کار ؛ اسلام دشمن بیکاری و بیکارگی است. انسان به حکم این که از جامعه بهر می گیرد و بهره می برد و به حکم این که کار بهترین عامل سازنده فرد و اجتماع و بیکاری بزرگترین عامل فساد است باید کار مفید انجام دهد. اسلام، انگل بودن و کَل بر جامعه بودن را در هر شکل مورد لعن قرار داده است. «ملعون من القی کله علی الناس »

۱۶- قداست شغل و حرفه ؛ شغل و حرفه علاوه بر این که یک تکلیف است یک امر مقدس و محبوب خدا است، « ان الله عیب المؤمن المحترف، خداوند مؤمن صاحب حرفه را دوست می‌دارد.» «الکاد لعیاله کالمجاهد فی سبیل الله؛ آنکس که برای اداره عائله خود خویشتن را به رنج می‌افکند مانند کسی است که در راه خدا جهاد می کند.»

۱۷- ممنوعیت استثمار؛ اسلام استثمار یعنی بهره کشی بلاعوض از دیگران را به هر شکل و هر لباس، ناروا و مطرود می شمارد. برای نامشروع بودن یک کار، کافی است که ثابت شود ماهیت استثماری دارد.

۱۸- اسراف و تبذیر؛ مردم بر اموال خود تسلط دارند «الناس مسلطون علی اموالهم» ولی این تسلط به معنی این است که در چارچوبی که اسلام اجازه داده آزادی تصرف دارند و نه بیشتر. تضییع مال به هر شکل و به هر صورت، به صورت دور ریختن، به صورت بیش از حد نیاز مصرف کردن، به صورت صرف در اشیاء لوکس و تجمل های فاسد کننده که در زبان اسلام از آنها به «اسراف» و «تبذیر» تعبیر شده حرام و ممنوع است.
۱۹- توسعه در زندگی. گسترش دادن به زندگی برای رفاه عائله (همسر و فرزندان) مادام که به تضییع حقی و یا به اسراف و تبذیر و یا به ترک یک تکلیف وظیفه منتهی نشود مجاز بلکه ممدوح و مورد ترغیب است.
۲۰- رشوه؛ در اسلام رشوه دهنده و رشوه گیرنده به شدت محکوم و مستحق آتش معرفی شده اند و پولی که از این راه تحصیل می شود حرام و ناروا است.
۲۱- احتکار؛ گردآوری ارزاق عمومی و نگه داشتن آنها به منظور بالا رفتن قیمت ها و گران تر فروختن حرام و ممنوع است. حاکم شرعی علیرغم میل و رضای مالک، آنها را به بازار عرضه و به قیمت عادلانه به فروش می رساند.
۲۲- درآمد بر پایه مصلحت نه مطلوبیت؛ معمولاً ریشه ارزش و مالیت را مطلوبیت و تمایلات مردم می دانند و برای مشروع بودن کاری قرار داشتن آن در جهت خواسته های عموم را کافی می شمارند ولی اسلام مطلوبیت و کشش تمایلات را برای اعتبار مالیت چیزی و مشروع شمردن کار افراد کافی نمی‌ داند، مطابقت یا مصلحت را شرط لازم مالیت در عرف شرع و مشروعیت کار می شمارد.
یعنی اسلام منبع مشروع درآمد را صرف تمایلات مردم نمی شمارد، بلکه علاوه بر زمینه تمایلات و مطلوبیت، موافقت با مصلحت را نیز شرط می داند. به عبارت دیگر اسلام وجود تقاضا را برای مشروعیت عرضه کافی نمی داند. از این رو در اسلام پاره ای از کار و کسب ها «مکاسب محرمه» خوانده شده است. مکاسب محرمه چند نوع است:

الف- مبادله موجب اغراء به جهل و تثبیت نادانی ها. چیزهایی که سبب می شود عملاً مردم به جهل و انحراف فکری و عقیده ای تشویق شوند، حرام است. هر چند تقاضا به قدر کافی وجود داشته باشد. از این رو روبت فروشی ،صلیب فروشی، تدلیس ماشطه (آرایش زنان برای فریب خواستگاران) مدح کسی که استحقاق مدح ندارد ،کهانت و غیب گویی، حرام است و تحصیل درآمد از این طریق ممنوع است.
ب- مبادله موجبات اضلال و اغفال. خرید و فروش کتاب ها، فیلم ها، و یا هر عملی که به نحوی ضلالت و گمراهی جامعه را ایجاب کند حرام و نامشروع است.
ج- کاری که موجب تقویت دشمن شود. تحصیل درآمد از یکی از طرقی که موجب تقویت بنیه دشمن از جنبه نظامی یا اقتصادی یا فرهنگی و اطلاعاتی و تضعیف جبهه اسلامی شود. خواه به صورت فروش اسلحه یا فروش سایر امور مورد نیاز باشد که عملاً اثر مزبور را داشته باشد حرام و ممنوع است فروش نسخ نایاب کتب خطی از این قبیل است.

د- تحصیل درآمد از طریق امورزیا نبار به حال فرد یا جامعه. درآمد از طریق مشروب فروشی، آلات قمار فروشی و همچنین درآمد از طریق فروش نجس العین ها، جنس های تقلبی و مغشوش از این قبیل است. قمار، قیادت هجو مؤمن، اعانت ظلمه، پذیرفتن پست از دست ستمگر و غیره.
البته نوعی دیگر کسب حرام وجوددارد که نه به دلیل موافق مصلحت نبودن کار است بلکه به دلیل فوق مبادله بودن آن است .برخی کارها در حدی از قداست است که طرف معاوضه واقع شدن آنها بر ضد حرمت و حیثیت آنها است. از قبیل تحصیل درآمد از طریق افتاء یا قضاء یا تعلیم اصول و فروع دین یا وعظ و اندرز و چیزهایی از این قبیل و احتمالاً پزشکی.

این سلسله کارها به دلیل شرافت و قداست خاص فوق مبادله اند و بالاتر از آنند که وسیله تحصیل درآمد و جمع ثروت گردند این ها یک سلسله واجبات اند که بلاعوض باید صورت گیرند و بیت المال مسلمین عهده دار هزینه زندگی متصدیان این شغل های مقدس است.
۲۳- قداست دفاع از حقوق؛ دفاع از حقوق، اعم از حقوق فردی و حقوق اجتماعی و مبارزه با متجاوز، واجب و مقدس است« لاَّ یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ (نساء/۱۴۸) خداوند دوست نمی‌دارد اعلان به بدگویی (رسواسازی) را مگر در مورد مظلوم نسبت به ظالم.»

رسول اکرم (ص) فرمود: «افضل الجهاد کلمه عدل عند امام جائر، برترین جهادها سخن عدالت در برابر پیشوایی ستمگر است». علی(ع) به نقل از رسول اکرم- که مکرر این جمله را ادا می کرده است- می‌فرماید: «لن تقدس امه حتی یؤخذ للضعیف حقه من القوی غیر متعتع (نهج البلاغه، عهدنامه به مالک اشتر نخعی) هیچ قوم و ملتی به مقام قداست (ارزش ستایش داشتن) نمی رسد مگر آن که به مرحله ای برسند که ضعیف بدون بیم و ترس و بدون لکنت زبان، حق خود را از قوی بازستاند.

۲۴- اصلاح جویی و مبارزه دائم با فساد؛ اصل امر به معروف و نهی از منکر در اسلام، اصلی است که به تعبیر امام باقر(ع) پایه و استوانه سایر فرائض اسلامی است. این اصل مسلمان را در حال یک انقلاب فکری مدام و اصلاح جویی جاودان و مبارزه پیگیر و ناآرام با فسادها و تباهی ها نگه می‌دارد.
«کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ (آل عمران/۱۱۰) شما به این دلیل با ارزش ترین جامعه ها هستید که امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید.»
رسول اکرم(ص) فرمود: «لتأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر اویسلطن الله شرارکم فیدعوا خیارکم ولا یستجاب لهم؛ باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و اگر نه خداوند بدان شما را مسلط می گرداند، آنگاه نیکانتان دست به دعا برمی دارند برای شما و مستجاب نمی‌شود.»
۲۵- توحید. اسلام بیش از هر چیزی دین توحید است. هیچ گونه خدشه ای را در توحید، چه توحید نظری و چه توحید عملی نمی پذیرد. اندیشه ها و رفتارها و کردارهای اسلامی از خدا آغاز می شود و به خدا پایان می یابد.

از این رو هر نوع ثنویت یا تثلیث یا تکثیری را که به این اصل خدشه وارد آورد به شدت طرد می کند از قبیل ثنویت خدا و شیطان، یا خدا و انسان، یا خدا و خلق.
هر کاری تنها با نام خدا، اندیشه خدا، به سوی خدا، برای تقرب به خدا باید آغاز شود و انجام پذیرد و هر چه جز این باشد از اسلام نیست. در اسلام همه راه ها به توحید منتهی می شود. اخلاق اسلامی از توحید سرچشمه می گیرد و به توحید پایان می یابد. تربیت اسلامی همین طور، سیاست اسلامی همین طور، اقتصاد و اجتماع اسلامی همین طور. در اسلام هر کاری با نام خدا و استعانت از او آغاز می شود، «بسم الله الرحمن الرحیم» و با نام خدا و سپاس او پایان می یابد،« الحمد لله رب العالمین»، و با نام خدا و اعتماد و اتکاء به او جریان می یابد. «توکلت علی الله و علی الله فلیتوکل المؤمنون» توحید یک مسلمان واقعی صرفاً یک اندیشه و عقیده خشک نیست همان طور که ذات احدیت از مخلوقات خود جدا نیست با همه هست و بر همه محیط است، همه چیز از او آغاز می شود و به او پایان می یابد، اندیشه توحید نیز بر سراسر وجود یک موحد واقعی احاطه دارد. بر همه اندیشه ها، ملکات رفتارهای او سیطره پیدا می کند و به همه آنها جهت می بخشد این است که یک مسلمان واقعی اول و آخر و وسط کارش خدا است و هیچ چیز را شریک خدا قرار نمی دهد.

۲۶- الغاء وسائط؛ با این که اسلام وسائط را در نزول فیض می پذیرد و نظام علت و معلول را چه در امور مادی و چه در امور معنوی، حقیقی و واقعی می شمارد؛ در مقام پرستش و عبادت همه وسائط را ملغی می سازد. چنانچه می دانیم در مذاهب تحریف شده، فرد ارزش ارتباط مستقیم با خدا را از دست داده است، میان خدا و انسان جدایی فرض شده است تنها کاهن یا روحانی می تواند مستقیماً در حال راز و نیاز باشد و او باید پیام دیگران را به خدا ابلاغ کند. در اسلام این کار، نوعی شرک تلقی می شود. قران کریم با صراحت می گوید:« اگر بندگان من درباره من از تو پرسش کنند بگو من نزدیکم، دعای دعا کننده را اجابت می کنم .»

۲۷- امکان همزیستی با اهل توحید؛ از نظر اسلام، مسلمانان می توانند در داخل کشور خود با پیروان ادیان دیگری که ریشه توحیدی دارند از قبیل یهود و نصاری و مجوس هر چند بالفعل از توحید منحرف باشند، تحت شرایط معینی همزیستی داشته باشند،. مسلمانان می توانند بر اساس مصالح عالیه اسلامی با کشورهای مشرک قرارداد صلح و عدم تعرض منعقد نمایند و یا در موضوع خاصی پیمان ببندند.

۲۸- مساوات؛ یکی از اصول و ارکان ایدئولوژی اسلامی اصل مساوات و نفی تبعیض است. از نظر اسلام انسان ها به حسب گوهر و ذات برابرند. مردم از این نظر دو گونه یا چند گونه آفریده شده اند. رنگ، خون، نژاد یا قومیت ملاک برتری و تفوق نیست. سید قرشی و سیاه حبشی برابرند آزادی، دموکراسی و عدالت در اسلام، زاده برابری و مساوات انسان ها است.

از نظر اسلام تنها در شرایط محدود و معینی، به خاطر یک سلسله مصالح که برای خود آن افراد و برای جامعه اسلامی ضروری است به طور موقت سلب برخی حقوق از افراد می شود و این وضع هیچ ربطی به گوهر و ذات و خون و نژاد افراد ندارد. دوره موقت بردگی بردگان- که از نظر اسلام داخل مقوله فرهنگی و آموزشی و پرورشی است نه مقوله اقتصادی و بهره کشی مسیر موقتی است برای تربیت اسلامی- از این قبیل است.

۲۹- حقوق و تکالیف و مجازات ها در اسلام دو جنسی است یعنی همچنان که مرد و زن در انسانیت مشترکند و مشترکات اصیل نوعی دارند، ولی جنسیت آنها، آنها را به صورت دو جنس با مختصات فرعی خاص درآورده است، حقوق و تکالیف و مجازات ها تا آنجا که به مشترکات دو جنس مربوط است، مشترک و متساوی و یک جنسی است از قبیل حق تحصیل علم، حق عبادت و پرستش، حق انتخاب همسر، حق مالکیت، حق تصرف در مایملک و امثال این ها و از آنجا که به جنسیت و مختصات فرعی آنها مربوط است، وضع برابر و متساوی ولی ناهمسان و نامتشابهی دارد و دو جنسی است.
د- انسان
در هر نظام تربیتی، توصیف انسان به منزله سنگ بنای آن است زیرا همه اجزای یک نظام تربیتی اعم از مفاهیم، تمثیل ها، اهداف، اصول، روش ها و مراحل تربیت به نحوی ناظر به وضع انسان است. انسان اسلام تنها یک حیوان مستقیم القامه که ناخنی پهن دارد و با دو پا راه می رود و سخن می گوید نیست این موجود از نظر قران ژرف تر و مرموزتر از اینست که بتوان آن را با این چند کلمه تعریف کرد.

قران، انسان‌ را مدح‌ها و ستایش‌ها کرده و هم مذمت‌ها و نکوهش‌ها نموده است. عالی ترین مدح‌ها و بزرگ ترین مذمت های قران درباره انسان است، او را از آسمان و زمین و از فرشته برتر و در همان حال از دیو و چهارپایان پست تر شمرده است. از نظر قرآن، انسان موجودی است که توانایی دارد جهان را مسخر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت خویش بگمارد. این خود انسان است که باید درباره خود تصمیم بگیرد و سرنوشت نهایی خویش را تعیین نماید.

انسان در مکتب پیامبران که قران کامل ترین بیان آن است با انسانی که بشر از راه علوم می شناسد بسی متفاوت است یعنی این انسان بسی گسترده تر است. انسانی که بشر از راه علوم می شناسد در میان دو پرانتز (تولد- مرگ) قرار دارد و قبل و بعد این پرانتزها را تاریکی گرفته است و از نظر علوم بشری مجهول است ولی انسان قران این پرانتزها را ندارد از جهان دیگر آمده است و در مدرسه دنیا باید خود را تکمیل کند و آینده اش در جهان دیگربسته به نوع فعالیت و تلاش و یا تنبلی و سستی ای که در مدرسه این جهان انجام می دهد. علاوه براین انسان میان تولد و مرگ، آنچنان که بشر می شناسد بسی سطحی تر است از آنچه پیامبران می شناسانند. انسان قران باید بداند:

از کجا آمده است؟
به کجا می رود؟
در کجا هست؟
چگونه هست؟
چگونه باید باشدو چه باید بکند؟

انسان قران، آنگاه که به این پنج سؤال عملاً درست پاسخ گفت سعادت واقعیش در این جهان که هست و در جهانی که باید برود تأمین می گردد.
– این انسان برای این که بداند از کجا آمده و از چه منبعی آغاز شده است باید خدای خود را بشناسد و برای این که خدای خود را بشناسد باید در جهان و انسان به عنوان آیات آفاقی و انفسی مطالعه کند و در عمق وجود وهستی تعمق نماید.

– برای این که بداند به کجا می رود، باید درباره آنچه قران آن را بازگشت به خدا می نامد یعنی معاد و حشر اموات، هراس های قیامت و نعمت های جاویدان و عذاب های سخت و احیاناً جاویدان آن و بالاخره مراحل و منازلی که در پیش دارد تأمل کند و از آنها آگاهی یابد و بدان ها اعتقاد پیدا کند و ایمان آورد و خدا را همچنان که اول و نقطه آغاز موجودات می شناسد، آخر و نقطه بازگشت موجودات نیز بشناسد.
– و برای این که بداند در کجا هست باید نظامات و سنن جهان را بشناسد و مقام و موقع انسان را در میان سایر موجودات درک کندو خود را در میان موجودات باز یابد.

– برای این که بداند چگونه باشد باید خلق ها و خوی های انسانی را بشناسد و خودش را بر اساس آن خلق ها و خوی ها بسازد.
– و برای آنکه بداند چه باید بکند باید یک سلسله مقررات و احکام فردی و اجتماعی را گردن نهد.
انسان قران علاوه بر همه اینها و ایمان به غیب باید بداندکه خداوند متعال در هیچ زمانی بشر را که به هدایت آسمانی نیاز داشته است مهمل نگذاشته و یک عده افراد نخبه که پیامبران خدا و راهنمایان بشر بوده اند از طرف خداوند مبعوث شده و پیام الهی را رسانده اند.
انسان قران به طبیعت به عنوان «آیت» و به تاریخ به عنوان یک «آزمایشگاه» واقعی که درستی تعلیمات پیامبران را می رساند نظر می افکند.
ارزش های انسان
۱- انسان خلیفه خدا در زمین است. روزی که خواست او را بیافریند اراده خویش را به فرشتگان اعلام کرد. آنها گفتند: «آیا موجودی می آفرینی که در زمین تباهی خواهد کرد و خون خواهد ریخت؟ او گفت: من چیزی می دانم که شما نمی دانید.» (بقره/۳۰)

«اوست که شما انسان ها را جانشین های خود در زمین قرار داده تا شما را در مورد سرمایه هایی که داده است در معرض آزمایش قرار دهد.» (انعام/۱۶۵)
۲- ظرفیت علمی انسان، بزرگ ترین ظرفیت هایی است که یک مخلوق ممکن است داشته باشد. «تمام اسماء را به آدم آموخت (او را به همه حقایق آشنا ساخت) آنگاه از فرشتگان (موجودات ملکوتی) پرسید نام های این ها را بگویید چیست؟ گفتند: ما جز آنچه تو مستقیماً به ما آموخته ای نمی دانیم (آنچه را تو مستقیماً به ما نیاموخته باشی ما از راه کسب نتوانیم آموخت) خدا به آدم گفت: ای آدم تو به این ها بیاموز و این ها را آگاهی ده، همین که آدم فرشتگان را آموزانید و آگاهی داد، خدا به فرشتگان گفت: نگفتم که من از نهان های آسمان ها و زمین آگاهم می دانم چیزی را که حتماً نمی دانید) و هم می دانم آنچه را شما اظهار می کنید و آنچه را پنهان می دارید.» (بقره/۳۳-۳۱)

۳- او فطرتی خدا آشنا دارد. به خدای خویش در عمق وجدان خویش آگاهی دارد، همه انکارها و تردیدها، بیماری ها و انحراف ها از سرشت اصلی انسان است.
«هنوز که فرزندان آدم در پشت پدران خویش بوده (و هستند و خواهند بود) خداوند (با زبان آفرینش) آنها را بر وجود خودش گواه گرفت و آنها گواهی دادند.» (اعراف/۱۷۲)

«چهره خود را به سوی دین نگهدار، همان که سرشت خدایی است و همه مردم را بر آن سرشته است.» (روم/۴۳)
۴- در سرشت انسان علاوه بر عناصر مادی که در جماد و گیاه و حیوان وجود دارد عنصری ملکوتی و الهی وجود دارد انسان ترکیبی است از طبیعت و ماوراء طبیعت، از ماده و معنی، از جسم و جان.
«آنکه هر چه را آفرید نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد سپس نسل او را از شیره کشیده ای که آبی پست است قرار داد. آنگاه او را بیاراست و از روح خویش در او دمید.» (سجده/۹-۷)

۵- «آفرینش انسان، آفرینشی حساب شده است، تصادفی نیست، انسان موجودی انتخاب شده و برگزیده است. خدا وندآدم را برگزید و توبه اش را پذیرفت و او را هدایت کرد.» (طه/۱۲۱)
۶- او شخصیتی مستقل و آزاد دارد، امانت دار خداست، رسالت و مسئولیت دارد. از او خواسته شده است با کار ابتکار خود زمین را آباد سازد و با انتخاب خود یکی از دو راه سعادت و شقاوت را اختیار کند. «همانا امانت خویش را بر آسمان و زمین و کوه ها عرضه کردیم. همه از پذیرش آن امتناع ورزیدند و از قبول آن ترسیدند. اما انسان بار امانت را به دوش کشید و آن را پذیرفت، همانا او ستنگر و نادان بود.» (احزاب/۷۲)

«ما انسان را از نطفه ای مرکب و ممزوج آفریدیم تا او را مورد آزمایش قرار دهیم، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم همانا راه را به او نمودیم اوخود یا سپاسگزار است و یا کافر نعمت (یا راه راست را که نمودیم خواهد رفت و به سعادت خواهد رسید و یا کفران نعمت کرده، منصرف می گردد).» (دهر/۳)
۷- او از یک کرامت ذاتی و شرافت ذاتی برخوردار است خدا او را بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری داده است او آنگاه خویشتن واقعی خود را درک و احساس می کند که این کرامت و شرافت را در خود درک کند و خود را برتر از پستی ها و دنائت ها و اسارت ها و شهوترانی ها بشمارد.

«همانا ما بنی آدم را کرامت بخشیدیم و آنان را بر صحرا و دریا (خشک و تر) مسلط کردیم و بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری دادیم.» (اسراء/۷)
۸- او از وجدانی اخلاقی برخوردار است به حکم الهامی فطری، زشت و زیبا را درک می کند.
«سوگند به نفس انسان و اعتدال آن که ناپاکی ها و پاکی ها را به او الهام کرد.» (والشمس/۹-۸)
۹- او جز با یاد خدا با چیز دیگر آرام نمی گیرد، خواست های او بینهایت است به هر چه برسد از آن سیر و دلزده می شود مگر آنکه به ذات بی حد و نهایت (خدا) بپیوندد. «همانا تنها با یاد او دلها آرام می گیرد.» (رعد/۲۸)
«ای انسان تو به سوی پروردگار خویش بسیار کوشنده هستی و عاقبت او را دیدار خواهی کرد.» (انشقاق/۶)
۱۰- نعمت های زمین برای انسان آفریده شده است. «همانا اوست که آنچه در زمین است برای شما آفرید.» (بقره/۲۹) «آنچه د رآسمان ها و آنچه در زمین است مسخر او قرار داده است.» (جاثیه/۱۳) پس او حق بهره گیری مشروع از همه این ها را دارد.
۱۱- او را برای این آفرید که تنها خدای خویش را پرستش کند و فرمان او را بپذیرد. پس او وظیفه اش اطاعت امر خداست.«همانا جن و انس را نیافریدیم مگر برای ا ینکه مرا پرستش کنند.» (ذاریات/۵۶)

۱۲- او جز در راه پرستش خدای خویش و جز با یاد او خود را نمی یابد و اگر خدای خویش را فراموش کند خود را فراموش می کند و نمی داند که کیست؟ و برای چیست؟ و چه باید کند و کجا باید برود؟

«همانا از آنان مباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند خودشان را از یاد خودشان برد.» (حشر/۱۸)
۱۳- او همین که از این جهان برود و پرده تن که حجاب چهره جان است دور افکنده شود بسی حقایق پوشیده که امروز بر او نهان است بر وی آشکار گردد. «همانا پرده را کنار زدیم، اکنون دیده ات تیز است.» (ق/۲۲)

۱۴- اوتنها برای مسائل مادی کار نمی کند، یگانه محرک او حوائج مادی زندگی نیست، او احیاناً برای هدف ها و آرمان هایی بس عالی می جنبد و می جوشد. او ممکن است که از حرکت و تلاش خود جز رضای آفریننده، مطلوبی دیگر نداشته باشد.
«ای نفس آرامش یافته همانا به سوی پروردگارت بازگرد با خشنودی متقابل، تو از او و او از تو خشنود» (فجر/۲۸)
«خداوند به مردان و زنان با ایمان، باغها وعده کرده است که در آنها نهرها جاری است، جاویدان در آنجا خواهند بود و هم مسکن های پاکیزه، اما خشنودی خدا از همه اینها برتر و بالاتر است، آن است رستگاری بزرگ». (توبه/۷۳)

بنابر آنچه گفته شده از نظر قران، انسان موجودی است برگزیده از طرف خداوند، خلیفه و جانشین او در زمین، نیمه ملکوتی و نیمه مادی، دارای فطرتی خدا آشنا، آزاد، مستقل،‌ امانت دار خدا و مسئول خویشتن و جهان، مسلط بر طبیعت و زمین و آسمان، ملهم به خیر و شر، وجودش از ضعف و ناتوانی آغاز می شود و به سوی قوت و کمال سیر می کند و بالا می رود اما جز در بارگاه الهی و جز با یاد او آرام نمی گیرد، ظرفیت علمی و عملی اش نامحدود است، از شرافت و کرامتی ذاتی برخوردار است، احیاناً انگیزه هایش هیچ گونه رنگ مادی و طبیعی ندارد. حق بهره گیری مشروع از نعمت های خدا به او داده شده است ولی در برابر خدای خودش وظیفه دار است.
ضد ارزش ها

در عین حال همین موجود در قران مورد بزرگ ترین نکوه شها و ملامت ها قرار گرفته است.
« او بسیار ستمگر و بسیار نادان است.» (احزاب/۷۲)
«او نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است.» (حج/۶۶)
«او آنگاه که خود را مستغنی می بیند طغیان می کند.» (علق/۷)

« او عجول و شتابگر است.» (اسرا/۱۱)
«او هر گاه به سختی بیفتد و خود را گرفتار ببیند ما را در هر حال به یک پهلو افتاده و یا نشسته و یا ایستاده می‌خواند همین که گرفتاری را از او برطرف کنیم گویی چنین حادثه ای پیش نیامده است» (یونس/۱۲)
« او تنگ چشم و ممسک است.» (اسراء ۱۰)
«او مجادله گرترین مخلوق است.» (کهف/۵۴)
« او حریص آفریده شده است.» (معارج/۱۹)
«اگر بدی به او رسد جزع کننده است و اگر نعمت به او رسد بخل کننده است.» (معارج/۱۹)
بررسی ارزش ها و ضد ارزش ها
حقیقت این است که این مدح و ذم از آن نیست که انسان یک موجود دو سرشتی است؛ نیمی از سرشتش ستودنی است و نیم دیگر نکوهیدنی. نظر قران به این است که انسان همه کمالات را بالقوه داردو باید آنها را به فعلیت برساند و این خود او است که باید سازنده و معمار خویشتن باشد.
انسان یگانه موجودی است که قانون خلقت قلم ترسیم چهره او را به دست خودش داده است که هر طور می خواهد ترسیم کند. یعنی بر خلاف اندام های جسمانی اش که کارش در مرحله رحم به پایان رسیده است و بر خلاف خصلت های روحی و اندام های روانی حیوانات که آنها نیز در مرحله قبل از تولد پایان گرفته است، اندام های روانی انسان که از آنها به خصلت ها و خوی ها و ملکات اخلاقی تعبیر می شود به مقیاس بسیار وسیعی پس از تولد ساخته می شود. این است که هر موجودی حتی حیوان، آن چیزی است که او را ساخته اند ولی انسان آن چیزی است که بخواهد باشد.

تمام تأسیسات تربیتی، مکتب های اخلاقی و تعلیمات دینی و مذهبی راهنمای انسان است که آینده خودش را چگونه بسازد و چگونه شکل بدهد. راه راست آن راهی است که انسان را به سوی آینده ای سعادت بخش می رساند و راه های کج و انحراف ها راه هاییست که انسانرا به سوی آینده ای تباه و شقاوت آلود می کشاند. خداوند در قران کریم می فرماید: «ما راه را به انسان (این موجود آزاد خودساز) نمودیم تا او خود چه بخواهد و چه انتخاب کند (از دو راه یکی را انتخاب خواهد کرد) یا راهی که ما نموده ایم و سپاسگزار ما خواهد بود و یا راه دیگر که راه ناسپاسی است.» (دهر/۴)

میدان آزادی و اراده انسان
بدیهی است که انسان در عین آزادی برای ساختن اندام های روانی خویش و تبدیل محیط طبیعی به صورت مطلوب خود و ساختن آینده‌ خویش آنچنان که خود می خواهد، محدودیت های فراوانی دارد و آزادیش آزادی نسبی است یعنی آزادی در درون یک دایره محدود است، درون همین دایره محدود است که می تواند آینده سعادتبخش برای خود انتخاب کندو هم آینده شقاوت آلود.
محدودیت های انسان از چند ناحیه است:

۱- وراثت: انسان با طبیعت انسانی به دنیا می آید از آن جهت که پدر و مادرش انسان بوده اند او هم قهراً و جبراً مانند یک فرد انسان به دنیا می آید و از طرف دیگر پدر و مادرش یک سلسله صفات موروثی خود را در فرزندشان به یادگار می گذارد که این ها نیز قهراً و جبراً همراه این افراد هست، مانند رنگ پوست، رنگ چشم، خصوصیات های جسمی که احیاناً از چند پشت به ارث می رسد. انسان هیچ یک از این ها را برای خود «انتخاب» نکرده است بلکه جبراً وراثت این ها را به او داه است.

۲- محیط طبیعی و جغرافیایی: محیط طبیعی و جغرافیایی انسان و منطقه ای که در آن منطقه رشد و نما می کند خواه ناخواه یک سلسله آثار قهری بر روی اندام و روحیه انسان می گذارد منطقه های سردسیر و منطقه های گرمسیر و منطقه های معتدله هر کدام نوعی روحیه و اخلاق را ایجاب می کند همچنین منطقه کوهستانی یا منطقه صحرایی و غیره.

۳- محیط اجتماعی: محیط اجتماعی انسان عامل مهمی است در تکوین خصوصیات روحی و اخلاقی انسان، زبان انسان، آداب عرفی و اجتماعی، دین و مذهب، غالباً همان چیزی است که محیط اجتماعی بر انسان تحمیل می کند.
۴- تاریخ و عوامل زمانی: انسان از نظر محیط اجتماعی تنها تحت تأثیر زمان حال نیست، زمان گذشته در وقایع و حوادثی که در گذشته رخ داده است نیز در ساختن او تأثیر بسزایی دارد. به طور کلی میان گذشته و آینده هر موجودی رابطه قطعی و مسلم برقرار است گذشته و آینده مانند دو نقطه جدا از یکدیگر نیستند بلکه مانند دو قطعه از یک جریان مداومند، گذشته، نطفه و هسته آینده است.

طغیان انسان علیه محدودیت ها
انسان در عین این که نمی تواند رابطه اش را با وراثت، محیط طبیعی، محیط اجتماعی و تاریخ و زمان به کلی قطع کند می تواند تا حدود زیادی علیه این محدودیت ها طغیان نموده خود را از قید حکومت این عوامل آزاد سازد انسان به حکم نیروی عقل و علم از یک طرف نیروی اراده و ایمان از طرف دیگر تغییراتی در این عوامل ایجاد می کند و آنها را با خواستهای خویش منطبق می سازد و خود، مالک سرنوشت خویش می گردد.
ه- تربیت جهانی
منظور از تریبت جهانی آنست که دین مبین اسلام با توجه به برنامه ها، روش ها، اهداف و الگوهای معرفی شده خود برای امر تربیت، تنها مخصوص مسلمانان نبوده بلکه با ارائه برنامه های مشخص و هدف های کاملاً شفاف و واضح تا دور دست برنامه زندگی و تربیتی برای همه افراد با تفاوت های نژادی، فرهنگی، زبانی، قومی و ; تنظیم کرده و بهترین روش ها را در زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی و ; معرفی نماید.
به شرط اینکه این محتوا به نحو احسن شناخته و اجرا شود.
همچنین تربیت دین اسلام محدود به زمان و موقعیت خاصی نبوده، همه زمان ها اعم از گذشته و حال و آینده را زیر سایه خود قرار می دهد.
۲-۲ پیشینه تحقیق

با توجه به این که موضوع تحقیق در مورد تربیت جهانی انسان از منظر اسلام است ،و در دین اسلام اولین و معتبرترین سند قران کریم است که در طی ۱۴۰۰ سال دست ناخورده بدون هیچ اضافه و کمی در کلام به دست ما رسیده است چنانکه در خود قران نیز به این مطلب اشاره شده است، «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (حجر/۹)پایه اساسی تحقیق برمبنای آیات قران بنا شده است .
بعد از قران کتب معتبر نهج البلاغه، کتب احادیث دینی و همچنین کتاب های تدوین شده توسط صاحب نظران اسلامی در مورد تعلیم و تربیت می باشند. همچنین از کتب تفسیر نیز برای فهم بهتر آیات قران و مسائل مربوط به آیات استفاده گردیده است. البته باتوجه به تازه وبکربودن موضوع صدرالذکراز بین کتاب های تربیتی بررسی شده ، کتب زیر به نحو عام با موضوع مطرح شده در ارتباط هستند.
۲-۲-۱ کتاب های تربیتی:

۲-۲-۱-۱ تعلیم و تربیت اسلامی، علی شریعتمداری، سال
در پیشگفتار این کتاب چنین آمده است: در بحث راجع به تعلیم و تربیت اسلامی توجه به این حقیقت ضروری است که اسلام به عنوان یک نظام در هر زمینه، جنبه تربیتی دارد. اصول اعتقادی مکتب اسلام توحید، نبوت، معاد امامت و عدل همه نقش تربیتی دارند. قران مجید از لحاظ تربیتی در معنای وسیع بهترین و کامل ترین کتاب تربیتی برای انسان است.

گفتار ائمه و به طور کلی اخبار و احادیث صادر شده از پیامبر اکرم و ائمه اطهار همه جنبه تربیتی دارند. احکام اسلام به طور کلی همه برای اصلاح و تربیت افراد و اجتماعات وضع شده اند.

بنابراین اگر کسی بخواهد درباره تعلیم و تربیت اسلامی بحث کند باید مکتب اسلام را به طور کلی و از هر جهت بررسی کند و اشارات تربیتی را در هر زمینه استخراج نماید.
انجام این کار با توجه به گستردگی قلمرو آن عملاً مشکل است. اما با توجه به پاره ای از جنبه های حیات انسانی مثل رشد و تکامل فردی، اصلاح جامعه، ایجاد مناسبات اساسی میان افراد، حل مشکلات فردی و جمعی، تقویت ابعاد اساسی شخصیت انسان و اموری از این قبیل ما را به طرح و بررسی ویژگی‌های تعلیم و تربیت اسلامی و هدف ها و روش های اساسی این مکتب ترغیب می کند.
در متن کتاب مسائلی درخصوص ویژگی های اساسی انسان شامل آگاهی او از رفتار

خود و برخورداری وی از نیروی تفکر، ویژگی های نظام تربیتی اسلام شالم جنبه الهی، هدایتی، پویایی، عقلانی، انقلابی، استمرار تعلیم و تربیت و همگانی بودن تعلیم و تربیت است که در ذیل هر عنوان آیات مربوطه نیز ارائه گردیده است.
پس از آن به هدف های تربیتی در اسلام که از آن جمله پرستش خدا، تقوا، تعلیم حکمت، پرورش روح عدالتخواهی، تکامل انسان، برادری و همکاری، دوستی با ملل دیگر، پرورش نیروی تفکر، پرورش روح اجتماعی و پرورش شخصیت اخلاقی است اشاره گردیده است.
و در نهایت نیز روش های تربیتی اسلام بیان گردیده است که به صورت فهرست وار عبارتند از:
تلفیق علم و عمل، توأم ساختن ایمان و عمل، تربیت عملی (سیره پیشوایان)، روش عقلانی در تربیت اسلامی امر به معروف و نهی از منکر، جهاد یک روش قاطع تربیتی، پاداش و تنبیه، توبه یک روش تربیتی، روش پند و اندرز، تربیت از طریق ذکر مثل، تربیت از طریق قصه و سرگذشت اقوام وملل و دعا و نیایش.
۲-۲-۱-۲ نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، خسرو باقری، ۱۳۸۲
در مقدمه چاپ اول آن اینچنین آمده است:
تربیت اسلامی بی تردید یکی از اساسی ترین بخش های معارف اسلامی است، اما به یقین، هنوز تحقیق و تدوینی اصولی درباره آن صورت نپذیرفته است با آن که برخی از آثار مربوط به این زمینه کم و بیش قوت هایی دارند و راه هایی را همواره کرده اند، اما هنوز تربیت اسلامی، مبحثی جدی و قابل تأمل نیست و این می طلبد که محققان به کاری درخور، همت گمارند و نظام تربیتی اسلام را به گونه‌ای بسامان عرضه کنند.
در ابتدای امر انسان در قران توصیف گردیده و در این زمینه ازدو دیدگاه تحلیلی و ترکیبی استفاده شده است. پس از آن موضوع مفهوم شناسی تربیت و عناصر ا صلی تربیت اسلامی شامل شناخت، انتخاب و عمل بیان گردیده است.
فصل سوم این کتاب اهداف تربیتی در ذیل عنوان اهدف غایی شامل هدایت و رشد، طهارت و حیات طیبه، تقوی، قرب و رضوان، عبادت و عبودیت و در فصول بعد، مبانی، اصول و روش های تربیتی با شرح مبسوط توضیح داده شده است.
در این راستا دوازده مبنای تربیتی ذکر شده و متناسب با این مبانی، اصول تربیت و روش های تربیتی مربوط به آن مطرح گردیده است.
در نهایت مراحل تربیت شامل تمهید اسلام، ایمان، تقوی و یقین با زیر مراحل خاص هر کدام بیان گردیده است.
۲-۲-۱-۳ روش تربیتی اسلامی، محمد قطب، ۱۳۵۲
در کتاب روش تربیتی اسلام این گونه آمده است: دین اسلام- همچون دیگر ادیان اصیل آسمانی- جز زدودن اذهان و مغزهای بشر از آلودگی ها و اندیشه های انحرافی و پر کردن این جای خالی و مصفا به وسیله قوانین و مقررات طبیعی جهان آفرینش، وظیفه ای ندارد. به عبارت دیگر رسالتش پرورش و آموزش است.
از جمله روش های اسلامی از روش عبادت نام برده شده است که از بارزترین خصوصیات روش اسلامی است ولی باید دانست که عبادت منحصر به آداب و رسوم تعبدی معروف مانند نماز و روزه و زکات و; نیست بلکه دارای معنی بسیار عمیق تر و شامل تری است و آن عبارتست از پیوند همیشگی با خدا، دیگر روش های اسلامی شامل پرورش روان و پرورش خرد و پرورش بدن نیز مورد اشاره و توضیح قرار گرفته است.
سپس تحت عنوان خطوط متقابل جان بشر خطوط مجاور در وجود آدمی و ذیل آنهاآیات مربوط توضیح داده شده است .ازبیم وامید، خوشی واکراه ،واقعیت وتخیل ،نیروی حسی ونیروی معنوی ، محسوس و نامحسوس، فردگرایی و جمع گرایی، اجبار و داوطلبی، استعداد منفی و مثبت بودن ذیل عنوان فوق شرح و بسط داده شده است.
و در آخر نیز از وسایل تربیت به وسیله سرمشق و یا پند و اندرز و کیفر و داستانسرایی و عادت دادن و تخلیه نیرو و پر کردن خلاء و تربیت با پیشامدها نام برده شده است.
در ذیل مطلب جامعه مسلمان بیان گردیده است که: از بدیهیات روشن در روش تربیت اسلامی اینست که برای اعمال و اجرای آن باید جامعه مسلمانی وجود داشته باشد زیرا اگر اجتماعی نباشد یا باشد و با این فکر و طرز تربیت مخالف گردد و برای از بین بردن آن کوشش شود هیچ یک از جهد و جهادی که در این راه مبذول می شود اثری نمی کند و از بین خواهد رفت و اگر مختصری اثر کرده باشد پیوسته در معرض فناست. در هر حال برای تربیت اسلامی، یک جامعه مسلمان بسیار لازم و ضروری است.
۲-۲-۱-۴ تعلیم وتربیت دراسلام ،مرتضی مطهری،۱۳۷۴
ازنظرنگارنده استعدادهای انسان دو نوع است؛‌ یک نوع استعدادهایی که با جانداران دیگر در آن استعدادها شرکت دارد و نوع دیگر استعدادهای اختصاصی است.
استعدادهایی که در آنها با جاندارهای دیگر شرکت دارد امور جسمانی است،جای شک و تردید نیست که تعلیمات اسلام بر اساس حفظ رشد و سلامت جسم است. علت حرمت بسیاری از امور، مضر بودن آنها به حال بدن میباشد. یکی از مسلمات فقه این است که بسیاری از امور به این دلیل تحریم شده اند که برای جسم انسان ضرر دارند.
بنابراین پرورش جسم در حدود پرورش علمی، بهداشت، سلامت و تقویت جسم که جسم نیرو بگیرد یک کمال است.
در میان استعدادهای مخصوص انسان، در درجه اول استعداد عقلانی است و این همان چیزی است که در ادیان دیده می شود. اسلام یک دین طرفدار عقل است و به نحو شدیدی هم روی این استعداد تکیه کرده است نه فقط با او مبارزه نکرده بلکه از او کمک و تأیید خواسته است و تأیید خود را همیشه از عقل می خواهد. در این زمینه آیات قران بوفوریافت میشود، آیات دعوت به تعقل و تفکر یا آیاتی که به شکلی مطالب را طرح کرده اند که فکر انگیز و اندیشه انگیز است. در سنت اسلامی نیز به عقل و تعقل اهمیت زیادی داده شده است.

از نظر ایشان ، تربیت دارای عواملی است که اینگونه بد انها پرداخته است؛
تقویت اراده: یکی از استعدادهایی که در انسان قطعاً باید پرورش پیدا کند اراده است.این مطلب اشتباه است که بعضی اراده را از میلها دانسته و خیال کرده اند اراده همان میل بسیار شدید است ؛اراده یک قوه و نیروی دیگری در انسان بوده که وابسته به عقل است، برخلاف میل که وابسته به طبیعت انسان است.
ایمان، ضامن حکومت اراده است. یعنی تا ایمان پیدا نشود از عقل و اراده کاری ساخته نیست.

دومین عامل تربیت، محبت است . از جمله مسائلی که در مورد تعلیم و تربیت اسلامی مطرح امیباشد مسأله محبت و نقطه مقابل آن خشونت است. البته نقطه مقابل محبت، معمولاً بغض است، ولی اثر محبت، احسان و نرمی، و اثر بغض، خشونت و سختگیری است.
البته معنای محبت ،محبت عاقلانه و منطقی است که مساوی با مصلحت است همانگونه که مقصود از عبارت «فاحبب لغیرک ماتحب لنفسک و اکره له ماتکره لها» (نهج البلاغه ،نامه ۳) آنست که همین طور که همیشه خیر و سعادت خودت را می خواهی، خیر و سعادت عموم مردم را نیز بخواه و این با محبت ظاهری، یعنی انجام کاری که طرف خوشش بیاید متفاوت است.

از دیگر عوامل تربیت، تقویت حس حقیقت جویی است. این جزء احساس ها و غرایزی است که در انسان ها باید تقویت شود.
هر کس می داند که در اسلام فراوان به آموختن علم دعوت شده و تحصیل علم فوق العاده تشویق گردیده است . خود تاریخ اسلام حکایت می کند و- اشخاص بی غرض، همه تأیید کرده اند- که پیدایش تمدن عظیم اسلامی که از همان قرن اول پایه گذاری و آغاز شد بلکه از زمان پیغمبر اکرم خواندن و نوشتن و با سواد شدن و تعلیم دادن و زبان های مختلف یاد گرفتن شروع شد، و از علوم دینی آغاز شد و بعد به علوم طبیعی و علوم فلسفی، طب و غیره رسید- ریشه اش تشویق فوق العاده ای بود که اسلام به تحصیل علم کرد و این برای مسلمین یک امر مقدس بود.

آنچه مانع این مطلب است مسأله تعصب است که در اسلام با تعصب و عصبیت مبارزه شده است.
مطلب دیگری که باز هم جنبه تربیتی دارد و در تعلیمات اسلامی زیاد هست تفکر است و آثار زیادی وجوددارد که ازتفکر بعنوان عبادت نامبرده شده است. «تفکر ساعه خیر من عباده سنه»و«تفکر ساعه خیر من عباده ستین سنه».

تفکر در عالم خلقت، تفکر در تاریخ، تفکر انسان درباره خود سه نوع تفکر سفارش شده است.
یکی دیگر از عواملی که برای اصلاح و تربیت به آن توجه شده معاشرت با صالحان و نیکان است. .مجالست صالحان آثار نیک فوق العاده و مجالست بدان آثار سوء فوق العاده دارد و این امری اجتناب ناپذیر است؛ پیغمبر اکرم(ص) فرمودند: «المرء علی دین خلیله؛ هر کسی به دین دوستش است». مقصود اینست که شما اگر کسی را دوست و خلیل بگیرید، دین اوراهم پذیرفته اید.

در دین اسلام، ازدواج نیز دارای نقش تربیتی است یکی از علل آن این است که ازدواج اولین قدمی است که انسان از خود پرستی و خود دوستی به سوی غیر دوستی برمی دارد .تا قبل از ازدواج فقط یک «من» وجود داشت و همه چیز برای «من» بود اولین مرحله ای که این حصار شکسته می شود یعنی یک موجود دیگری هم در کنار این «من» قرار می گیرد و برای او معنی پیدا می کند در ازدواج شکل میگیرد.

جهاد نیز عامل اصلاح و تربیت است. یعنی امکان ندارد که یک مؤمن مسلمان جهاد رفته و یک مؤمن مسلمان جهاد ندیده، از نظر روحیه یک جور باشند.
از جمله عوامل تربیت کار است. هم تربیت بر کار و هم کار بر تربیت مقدم است .یعنی این دو هم علت یکدیگر و هم معلول یکدیگر هستند،هم انسان سازنده و خالق و آفریننده کار خودش است و هم کار- و نوع کار- خالق و آفریننده روح و چگونگی انسان است. در اسلام بیکاری مردود و مطرود است و کار به عنوان یک امر مقدس شناخته شده است. کار باعث تمرکز قوه خیال، جلوگیری از گناه، آزمودن خود و فکر منطقی می شود همچنین بر احساس انسان نیز تأثیر داشته باعث حفظ شخصیت نیز می‌باشد.

 

۲-۲-۲ جهت استفاده از پایان نامه های حوزوی و دانشگاهی به مراکز اطلاع رسانی و کتابخانه دانشگاه آزاد و مدرسه علمیه حضرت خدیجه (علیهاالسلام) و دانشگاه تربیت مدرس و ; مراجعه گردید که تحت عنوان موضوع تحقیق، موضوعی یافت نشد.
لذا به تحقیق های همسو مراجعه گردید که از بین آنها می توان به عناوین اسلام و تربیت جهانگرا و ثمره تعلیم و تربیت در قران کریم اشاره کرد.
۲-۲-۲-۱ اسلام و تربیت جهانگرا، زهرا سائوبه،۱۳۸۱
این پژوهش، بااستناد به قران کریم، نهج البلاغه، کتب احادیث و نیز تألیفات اسلامی و تربیتی و آرای اندیشمندان و علمای دین صورت پذیرفته نتایجی در زمینه تربیت در اسلام حاصل گردیده است.
اولین نتیجه ای که با تکیه بر دستورهای اسلام به دست آمده آنست که این دین مقدس در مسأله تربیت دقت بی نظیری داشته ، شیوه تربیتی آن به گونه ای است که در جهان یگانه می باشد.
نکته دیگری که با توجه به واژه و مفهوم تربیت که در آن معنای پرورش و فزونی وجود دارد این است که هدف از تربیت در اسلام رشد و اعتلای فرد در تمامی ابعاد شخصیتی اش است. در تربیت اسلامی اهداف والایی وجود دارد که انسان را به کمال نزدیک می سازد و به همین سبب است که به آن اهمیت فراوانی داده است و بر ضرورتش تأکید نموده زیرا آن را وسیله جلوگیری از انحطاط افراد می‌داند.
اهمیت تربیت با توجه به نظرات پیغمبرگرامی و ائمه طاهرین محرز می گردد. علاوه بر این اسلام در اهداف تربیتی خود به خصوصیات جسمی و روانی انسان توجه نموده است و از این رو جنبه های مختلف تربیت را مورد نظر قرار داده است.

در مکتب اسلام برای تربیت بر روش های گوناگونی تأکید شده است که آیات قران و احادیث به آن اشاره نموده اند و این بدان علت است که انسان موجودی منحصر به فرد می باشد و هیچ وقت دو نفر را نمی توان یافت که روحیات یکسانی داشته باشند حتی در دوقلوهای توأمان هم با این که وجودشان از یک سلول تشکیل شده ولی تفاوت هایی در آنها ملاحظه می شود و ما هرگز آنها را در جمیع خصائل مانند هم نخواهیم یافت گرچه غالباً دارای شباهت های ظاهری بسیاری هم هستند.

اصلایکسان نبودن شیارهای انگشت سبابه در هر یک از انسان ها از عجایب خلقت خداوند است که دلیل بر وجود تفاوت های فردی در افراد بشر می باشد. بنابراین در تربیت باید روش های مختلفی را به کار برد و برای هر شخص با توجه به ویژگی هایش از روشی مناسب استفاده گردد.
علاوه بر متفاوت بودن افراد موقعیت هایی هم که مربی با آن روبرو می شود ایجاب می کند روش‌های مختلفی را برای آگاهی فرد به کار برد که اعمال آنها با توجه به کلام قران و احادیث در شرایط متفاوت اگر به درستی صورت پذیرد نتایج مطلوب را در تربیت شخص به وجود خواهد آورد.
با تجزیه و تحلیل پژوهش انجام شده این نتیجه عاید می گردد که اسلام در مسأله تربیت انسان به جنبه‌های مختلف زندگی فرد نظر دارد و هیچ کدام از آنها را فدای دیگری نمی کند.

در ضمن این که به بعد عقلانی شخص توجه دارد به پرورش جسمانی وی نیز بها می دهد و همان گونه که به امور اخروی می پردازد در امور دنیوی نیز دقت لازم را مبذول می دارد و ترک دنیا را مذموم می‌شمارد. در عین این که هر کدام از جنبه های تربیت هدفی را دنبال می کنند اما هدف از توجه به این جنبه ها در نهایت تکامل انسان و سیر او به سوی قرب الهی می باشد.

ازجمله نتابجی که از تحلیل پژوهش بدست می آید ویژگی های فرد تربیت شده در چنین مکتبی است که تمام تلاش ها در امر تربیت به آن ختم می شود. با دقت در دستورهای تربیتی قران، احادیث و روایات و استفاده از سخنان حضرت علی(ع) در نهج البلاغه دریافت می شود انسانی که منظور اسلام و تربیت بی نظیرش می باشد فردی دارای خصوصیات والای انسانی است. او شخصی آزاده، عمیق، مورد اعتماد و به معنای واقعی رهرو صراط مستقیم است و هرگز اسیر مکر و فریب دنیا نمی شود.

نکته دیگری که از انجام تحقیق حاصل گردیده این می باشد که تربیت اسلام دارای ویژگی هایی است که سبب امتیاز آن می شود. مثلاً خدایی بودن که نشانه اصلی تربیت اسلام است و یا الگودار بودن که نقش الگو و اسوه در تربیت بسیار چشمگیر و ارزنده می باشد و سهم اسوه هایی مانند پیامبر گرامی(ص) در تبلیغ و نشر اسلام و بیان فضائل آن بر هیچ کس پوشیده نیست ؛ از دیگر ویژگی هایی که از شاخصه های تربیت اسلام می باشد جانگرا بودن آن است. چنان که پیامبر اکرم(ص) برای تربیت و راهنمایی کل انسان ها برگزیده شد و همچنین جهانشمولی تربیت اسلام موجب جذب قلوب انسان ها در پهنه گیتی و گسترش آن به همه عالم گشت.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.