مقاله عوامل موثر در ایجاد و ارتقا کارآفرینی در سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی ایران
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله عوامل موثر در ایجاد و ارتقا کارآفرینی در سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی ایران دارای ۲۴۸ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله عوامل موثر در ایجاد و ارتقا کارآفرینی در سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی ایران کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله عوامل موثر در ایجاد و ارتقا کارآفرینی در سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی ایران،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله عوامل موثر در ایجاد و ارتقا کارآفرینی در سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی ایران :
عوامل موثر در ایجاد و ارتقا کارآفرینی در سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی ایران
مقدمه
فرآیند تغییر زندگی بشر از دوران غارنشینی تاکنون تحت تاثیر عامل تغییر بوده است. در میان این عوامل تغییر بویژه به عامل انسانی توجه خاصی شده است. کارآفرینان نقش برتر و برجسته ای را در عامل انسانی ایفا می کنند و از جایگاه والایی برخوردارند. امروزه کارآفرینان را موتور توسعه اقتصادی می دانند تلاش برای تشویق محیط به معرفی تعداد بیشتری از کارآفرینان و ظهور استعدادهای کارآفرینان از جمله مسایلی است که خیلی به آن توصیه شده است.
لذا تغییر و تحولات دهه اخیر و افزایش روز افزون رقابت ، پیچیدگی ، پویایی و عدم اطمینان شرایط محیطی باعث شده تا سازمانهای بزرگ نتوانند با شرکتهای کوچک که از انعطاف پذیری ، سرعت و نوآوری بالایی برخوردارند ، رقابت کنند. به همین خاطر در چنین شرایطی حیات و بقای سازمانهای بزرگ در گرو تحول اساسی و شرایطی است که افراد خلاق و کارآفرین را هر چه بیشتر در کشور پرورش دهند.
از اوایل دهه ۱۹۸۰ هجوم هم زمان به سوی کارآفرینی و تاکید شرکت ها بر نوآوری برای بقا و رقابت با کارآفرینان که بیش از پیش در صحنه بازار ظاهر می شوند، موجب هدایت فعالیت های کارآفرینانه به درون شرکت ها شد. همراه با تاثیر فرایندهای اداری و دیوان سالاری در فرهنگ شرکت ها در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ کارآفرینی در سازمانهای بزرگ بطور فزاینده ای مورد توجه مدیران ارشد شرکت های بزرگ قرار گرفت تا آنها نیز بتوانند به فرایند اختراع، نوآوری و تجاری نمودن محصولات و خدمات جدید خود بپردازند. در آغاز دهه ۱۹۶۰ و پیشرفت ناگهانی صنایع در عرصه رقابت های جهانی اهمیت تفکر و فرایندهای کارآفرینانه در شرکت های بزرگ، بیش از گذشته مورد تاکید قرار گرفت و محققین کانون توجه خود را به چگونگی القای کارآفرینی در ساختار اداری شرکت های بزرگ معطوف نمودند.(احمدپور،۱۳۷۸، ص۱۳۳).
امروزه در اکثر کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه ، مقوله کارآفرینی به عنوان اصلی ترین مبنای توسعه مدنظر قرار گرفته است. بطوریکه دو دهه اخیر در غرب و برخی کشورها به عنوان دهه های طلایی کارآفرینی نیز مورد اشاره قرار می گیرد. از همین رو بسیاری از متخصصین و نظریه پردازان مدیریت نیز از اوایل دهه هفتاد میلادی به تشریح کارآفرینی سازمانها پرداختند. اما تا اوایل دهه هشتاد بطور جدی مورد تایید محققین قرار نگرفت. اندیشمندان مدیریت ضمن رویکردی فرآیندی به تشریح مدیریت کارآفرینی و جو و محیط کارآفرینانه در سازمانهای موجود پرداختند.
همچنین جهت گیری به سوی آزادسازی اقتصادی و لزوم تجهیز به پیش زمینه های رقابتی ، فعالیت و بقا در محیطهای رقابتی آینده ، سازمانها را وادار به آموختن قواعد نوین کسب و کار می نماید.
به طور کلی پیشرفت سریع دانش و فن آوری ، تغییر روندهای جمعیت شناسی همچون افزایش سطح تحصیل، اشتغال زن و مرد به کار در خانواده ها و افزایش طول عمر و سالخوردگی جمعیت و حضور اثربخشی بازارهای سرمایه و آشنایی بیش از پیش مدیران با پدیده کارآفرینی سبب گردیده است تا گرایش به کارآفرینی در استراتژی شرکت ها شدیداً مورد تاکید قرار گیرد.(احمدپور، ۱۳۷۸ ، ص ۱۳۴)
۱-۱- بیان مسئله
تحولات و دگرگونی نظام های اجتماعی – اقتصادی عصر حاضر ریشه در پیشرفت و تغییرات بوجود آمده در علم و تکنولوژی دارد، که این به نوبه خود منجر به تغییر در علائق و ذائقه ها گردیده است.بدون تردید سازمانهای عصر حاضر با تحولات و تهدیدات گسترده ای روبرو هستند. سازمانهای دولتی از این امر مستثنی نمی باشند. تضمین تداوم و بقای سازمانها نیازمند یافتن راه حلها و روشهای جدید مقابله با مشکلات می باشد که به نوآوری ، ابداع و خلق محصولات ، فرآیندها و روشهای جدید و به طور خلاصه به کارآفرینی بستگی زیادی دارد. (احمدپور ،۱۳۷۸ ، ص ۱ )
امروز سازمانها نمی توانند با تعداد اندکی افراد خلاق و کارآفرین و یا اجرای چند طرح کارآفرینانه بر رقبای کوچک ، چابک ، منعطف ، نوآور ، فرصت گرا و کم هزینه فائق آیند. آنها باید شرایطی را فراهم آورند تا همه کارکنان و مهمتر از همه مدیران روحیه کارآفرینی پیدا کنند و بتوانند به راحتی و بطور مستمر فعالیتهای کارآفرینانه خود را به اجرا درآورند.(صمدآقایی ،۱۳۷۸ ،ص ۱)
امروزه اکثر کشورهای توسعه یافته در حال انتقال از حالت بوروکراتیک و اداری به وضعیت کارآفرینی می باشند. موج گسترده فعالیتهای اقتصادی و تکنولوژیکی همراه با تغییر فراگیر روشها و نگرشها طی دوره اخیر توجه بسیاری از سازمانها را به توسعه و تقویت کارآفرینی و جذب و پرورش کارآفرینان سازمانی سوق داده است. از طرقی تحقیقات اخیر بیانگر نقش کلیدی کارآفرینی می باشد. (احمدپور ،۱۳۷۸ ، ص ۱ )
روند فرایند تغییرات در دنیای امروز سازمانها تا به حدی است که بی ثباتی را می توان با ثبات ترین مشخصه سازمانهای این عصر نامید. اگر تاکنون مولفه های مدیریت تغییر ، ارزشی اضافی برای سازمانها محسوب می شد ، امروزه این عناصر تبدیل به بنیان بقا سازمانها شده است. بنابراین سازمانها از یک سو بایستی قادر به خلق شرایط ، پیش زمینه ها و مکانیسم هایی در جهت گیری فرایندهای خود به سمت نوآوری و تغییر باشند و از سوی دیگر زمینه را برای موفقیت نهایی ایده های ارائه شده و دستیابی به مفهوم کارآفرینی فراهم آورند.
تغییر و تحول در سازمان های امروزین به قدری سریع ، چند جانبه ، پیچیده و فراگیر است که سازمانها بدون پیش بینی ، هماهنگی و تطابق با آن قادر به ادامه حیات و توسعه نمی باشند. واکنش متناسب و پاسخ آگاهانه به تحولات پیچیده سازمانها را در جایگاه سیستم های باز که تغییر و توسعه دائمی جز جدایی ناپذیر ماهیت آنها است قرار می دهد.(فلورا سلطانی،۱۳۷۸، ص ۹ ).
کارآفرینی یک فرایند پویا مشتمل بر فرصت ها ، افراد ، شرایط و ساختارهای سازمانی ، ریسک ها ، نوآوری و منابع می باشد. کارآفرینی به عنوان یک فرایند ، قابل اجرا در تمام انواع و اندازه های سازمانی است. زمانی که بافت های اجتماعی کارآفرینی ، سازمان می باشد صحبت از کارآفرینی سازمانی است. که مشتمل بر فعالیت های رسمی و غیر رسمی ایجاد یک کسب و کار در سازمان بدون توجه به اندازه و بزرگی سازمان ، دولتی یا خصوصی بودن ، انتفاعی یا غیر انتفاعی بودن سازمان می باشد.(Heilbrunn,2005)
بسیاری اعتقاد دارند رشد، در اقتصاد نوآوری، بیشتر از شرکتهای کوچک و متوسط نشات می گیرد، تا از شرکتهای بزرگ و دولتی، در عین حال این شرکتها اثرات زیادی بر اقتصاد و زندگی مردم دارند. درحدود ۸۰% از کل شرکتهای موجود در دنیا، کمتر از ۱۰ نفر نیروی انسانی دارند؛ که از ۷۹% در امریکا، ۹۵% در انگلستان، ۹۴% در اسپانیا و فنلاند، تا ۹۹ درصد در ایران متغیر است.
با توجه به نقش حیاتی که بنگاههای کوچک و متوسط می توانند در توسعه اقتصادی کشور ایفا کنند و همچنین مزایایی که بنگاههای کوچک و متوسط نسبت به بنگاههای بزرگ دارند، لزوم تقویت و توسعه آنها را در جهت رقابت پذیری ضروری می نماید.تحقیقات، حاکی از نقش مهم و موثر شرکت های کوچک و متوسط در توسعه اقتصادی کشورهای مختلف جهان است، از آن جمله می توان به ایالات متحده آمریکا، ژاپن، کشورهای آسیای جنوب شرقی، آفریقا و یا آمریکای لاتین اشاره کرد. همچنین این تحقیقات نشان می دهند که برخی از اقتصادهای موفق دنیا نظیر تایوان و هنگ کنگ، بطور فزاینده ای ،
مبتنی بر شرکتهای کوچک می باشند. بنگاههای کوچک و متوسط در هر کشوری، نشان دهنده میزان کارآفرینی و مشارکت بخش خصوصی در اقتصاد آن جامعه می باشند. لذا هر چه تعداد آنها بیشتر باشد، می توان گفت که آن کشور اقتصادی پویاتر خواهد داشت. البته این بنگاههای کوچک و متوسط با توجه به ماهیت ساختاری، خود دارای مزایا و همچنین محدودیتهایی می باشند، لذا بایستی در جهت تقویت و تاکید بر مزایای آنها گام برداشته و با استفاده از استراتژیهای صحیح در جهت رفع محدودیتهای آنها اقدام کرد.
با توجه به تغییر ساختار صنعتی کشور در سالیان اخیر و برنامه چهارم توسعه که از ابتدای سال ۸۴ آغاز شده است، به منظور تحقق اهداف صنعتی و همچنین فراهم نمودن زمینه های لازم برای رقابت پذیری کالاها و محصولات صنعتی در بازارهای داخلی و خارجی موضوع حمایت از صنایع کوچک و ساماندهی آنها جهت استقرار زنجیره تولید مناسب در دستور کار دولت قرارگرفته است. از آنجا که ۹۴ درصد واحدهای صنعتی را واحدهای کوچک و متوسط شامل می شوند. بنابراین سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی ایران که وظیفه سازماندهی و حمایت صنایع کوچک را برعهده دارد نقش بسزایی دارد و در جهت توسعه و حمایت از نوآوری خود این سازمان نیز بایستی ساختاری پویا ، منعطف و نوآور داشته باشد و از ارائه طرحهای نو استفبال کند و کارآفرینی در بدنه این سازمان وجود داشته تا کارآفرینی و نوآوری را در صنعت و جامعه رواج دهد.
۱-۲- اهمیت و ضرورت تحقیق
با توجه به مطرح شدن رویکرد مدیریت دولتی نوین یا مدیریت گرایی و لزوم تحقق ویژگیهای این رویکرد در نظامهای مدیریت دولتی کشورها ، نظام مدیریت دولتی ایران و در صدر آن مدیران دولتی باید ویژگیهای رویکرد نوین را که همانا ویژگیهای دولت کارآفرین است در سازمانهای دولتی به اجرا درآورند.اما متاسفانه به علت وجود برخی از موانع امکان تحقق ویژگیهای کارآفرینانه در مدیران وجود ندارد و هنوز ویژگیهای بوروکراتیک بر فضای مدیریتی کشور حاکم است. لذا ضروری است که این موانع شناسایی و راهکارههای لازم برای رهایی از رویکرد سنتی ارائه شود.
نیاز به کارآفرینی در پاسخ به تعدادی از مشکلات ایجاد شده است که این مسائل شامل رشد سریع در تعداد و پیشرفتگی رقبا ، بی اعتمادی به روشهای سنتی مدیریت سازمان و خروج تعدادی از بهترین و تواناترین کارکنان از سازمان برای تاسیس سازمان بازرگانی شخصی ، رقابت بین المللی ، کوچک سازی سازمانهای بزرگتر و تمایل شدید به ارتقای کارایی و بهره وری می باشند.کارآفرینی سازمانی اقدامی است که اگر سازمان بخواهد به رشد خود تا بینهایت ادامه دهد ، ضروری است.
حفظ یا القای روح کارآفرینانه در سازمان به منظور نوآوری و رشد بسیار مهم است. در محیط بسیار پویای امروز ، شرکتها باید حساس و پاسخگو باشند که این نیازمند دامنه وسیعتری از پاسخهای ممکن و یک استراتژی هماهنگ کننده برای استفاده از آنهاست. این به معنی ایجاد و توسعه مستمر محصولات و خدمات جدید داخلی است.
هراندازه که نقش و اهمیت کارآفرینان در رشد و توسعه اقتصادی جامعه بیشتر آشکار می شود یا به عبارت دیگر هر قدر پارادایم کارآفرینی بیشتر احساس می شود . ضرورت شناخت ویژگیهای سازمانهای کارآفرین و آماده نمودن بستر سازمانی مناسب برای جذب و رشد کارآفرینان بیشتر احساس می شود. ضرورت کارآفرینی سازمانی عمدتا ناشی از عدم سازگاری و عکس العمل کند سازمانهای متوسط و بزرگ نسبت به تغییرات روز افزون ، سریع و پیچیده و نامطمئن محیط است. محیطی که سرعت و نوآوری را به عنوان عوامل کلیدی و رمز حیات و بقا سازمانی در صحنه رقابت فشرده امروز معرفی می کند. از آنجایی که خلاقیت و نوآوری و توان کشف فرصتهای جدید بازار از بارزترین ویژگیهای کارآفرینان است و اصولا خصوصیات روانی و رفتاری این گونه افراد و ماهیت طبیعی نوآوری ، شرایط خاص و متفاوتی را در سازمان می طلبد.لذا شناخت ویژگیهای بستر مناسب برای جذب و رشد کارآفرینان اولین قدم و اساسی ترین موضوع سازمانها محسوب می گردد.
با توجه به اهمیت بحث کارآفرینی در دنیای امروز، توسعه و ترویج فرهنگ کارآفرینی بیش از پیش ضروری به نظر می رسد، در این زمینه سازمانهای مختلف در کشورهای دیگر به کارآفرینی توجه خاصی مبذول نموده و زمینه های لازم برای کارآفرینی سازمانی را فراهم آورده اند. لذا توجه به این مبحث در ابعاد و جنبه های مختلف آن برای کشور ما در حال حاضر لازم است. در کشور ما به بحث کارآفرینی و بویژه کارآفرینی در شرکتهای دولتی توجه کمتری شده و زمینه های مورد نیاز برای آن فراهم نشده است .
با توجه به این که بسیاری از کشورهای پیشرفته و توسعه یافته جهان طی ۲۵ سال گذشته با انجام تحقیقات گسترده و به کارگیری این مقوله توانسته اند به پیشرفت و توسعه اقتصادی و اجتماعی نائل گردند.ضرورت دارد که در کشور جمهوری اسلامی ایران نیز تحقیقات هدفمندی در این زمینه صورت گیرد تا بتوان با انجام این تحقیقات، مسائل و مشکلات را شناسایی و با ایجاد الگوها و مدلهای عملی برای پیاده سازی این فرآیند در سطح شرکتها از مزایای این فرآیند در توسعه همه جانبه کشور استفاده نمود.
۱-۳- اهداف تحقیق
هر تحقیقی میتواند دو نوع هدف داشته باشد. در واقع پژوهشگر باید اهداف کلی و جزئی مطالعه خویش را تفکیک نماید. در این تحقیق اهداف اصلی و فرعی به شرح زیر بیان می گردند.
هدف کلی : شناسایی عوامل موثر در ایجاد و ارتقا کارآفرینی در شرکتهای دولتی
اهداف جزئی : ۱- شناسایی عوامل شخصی موثر در ایجاد و ارتقا کارآفرینی در شرکتهای دولتی
۲- شناسایی عوامل سازمانی موثر در ایجاد و ارتقا کارآفرینی در شرکتهای دولتی
۳- شناسایی عوامل محیطی موثر در ایجاد و ارتقا کارآفرینی در شرکتهای دولتی
۱-۴- فرضیات تحقیق
با توجه به اهداف گفته شده، فرضیات تحقیق به دو دسته فرضیات اصلی و فرضیات فرعی تقسیم می شوند:
فرضیات اصلی :
۱- بین عوامل شخصی و کارآفرینی ارتباط معناداری وجود دارد.
۲- بین عوامل سازمانی و کارآفرینی ارتباط معناداری وجود دارد.
۳- بین عوامل محیطی و کارآفرینی ارتباط معناداری وجود دارد.
فرضیات فرعی :
۱-۱- بین تمایل به خلاقیت و کارآفرینی ارتباط معناداری وجود دارد.
۱-۲- بین تمایل به ریسک پذیری و کارآفرینی ارتباط معناداری وجود دارد.
۱-۳- بین استقلال طلبی و کارآفرینی ارتباط معناداری وجود دارد.
۱-۴- بین مرکز کنترل درونی و کارآفرینی ارتباط معناداری وجود دارد.
۱-۵- بین توفیق طلبی و کارآفرینی ارتباط معناداری وجود دارد.
۲-۱- بین توسعه بینش مشترک و کارآفرینی ارتباط معناداری وجود دارد.
۲-۲- بین تشویق نوآوری و کارآفرینی ارتباط معناداری وجود دارد.
۲-۳- بین شیوه های جدید پاداش و کارآفرینی ارتباط معناداری وجود دارد.
۲-۴- بین تفویض اختیار و کارآفرینی ارتباط معناداری وجود دارد.
۳-۱- بین شرایط قانونی و کارآفرینی ارتباط معناداری وجود دارد.
۳-۲- بین شرایط اقتصادی و کارآفرینی ارتباط معناداری وجود دارد.
۳-۳- بین شرایط اجتماعی و کارآفرینی ارتباط معناداری وجود دارد.
۱-۵- مشکلات و تنگناهای تحقیق
۱- با توجه به اینکه قلمرو تحقیق گسترده می باشد و یکی از مشکلات اساسی محدودیت زمان می باشد.
۲- از طرفی با توجه به اینکه مقوله کارآفرینی مبحث جدیدی می باشد بنابراین با کمبود منابع مواجه بوده و دسترسی به برخی از تحقیقات داخلی و خارجی با محدودیت روبرو می باشد.
۳- مشکل دیگر نگاه بدبینانه پاسخگویان و سوء برداشت و ندادن جوابهای درست و دقیق می باشد.
۱-۶- تعریف مفاهیم و اصطلاحات
کارآفرینی : فرآیند خلق چیزی جدید و با ارزش که با صرف زمان و کوشش لازم ، پذیرش ریسک های توام مالی ، روانی و اجتماعی و کسب پاداشهای مادی و رضایت شخصی و استقلال همراه می باشد.
کارآفرینی سازمانی : فرآیندی است که در آن محصولات یا فرآیندهای نوآوری شده از طریق القا و ایجاد فرهنگ کارآفرینانه در یک سازمان از قبل تاسیس شده به ظهور می رسد. به عبارت دیگر مجموعه فعالیتهایی است که از منابع و حمایت سازمانی به منظور دستیابی به نتایج نوآورانه برخوردار می باشد.
عوامل شخصی : برخی عوامل شخصی موثر بر کارآفرینی عبارتند از توفیق طلبی ، مرکز کنترل درونی ، تمایل به مخاطره پذیری ، نیاز به استقلال ، ارائه ایده های نو و خلاق ، تحمل ابهام .
عوامل محیطی : در خارج از سازمان و فرد می باشد که فضایی مناسب یا نامناسب برای بوجود آمدن کسب و کار ریسکی جدید ایجاد می کنند. عواملی که در محیط خارجی وجود دارند مثل ارزشهای فرهنگی ، فرصتهای آموزشی ، بیکاری و مسائل اقتصادی ، قابلیت دسترسی به فرصت و منابع و نیز ماهیت تقاضای مشتریان می باشند. زمینه کلان شامل سیستم سیاسی – قانونی ، سیستم اقتصادی ، سیستم اجتماعی و سیستم تکنولوژیک بر کارآفرینی تاثیرگذار است.
عوامل سازمانی : محیط درونی یک کسب و کار شامل متغیرهایی (قوتها و ضعفها ) می باشد که درون سازمان وجود دارد. این متغیرها زمینه ای را شکل می دهند که کار در آن انجام می شود و شامل ساختار ، فرهنگ و منابع می باشد.
مقدمه :
روند تحول زندگی از دوران غارنشینی تاکنون به شیوه های متفاوتی توصیف شده است. اما آنچه که در تمامی تحلیل ها مورد توجه قرار گرفته است، همانا نقش” عامل تغییر” می باشد. در واقع همان نیرویی که پیشرفت مادی را سبب شده و به انجام رسانده است. امروزه متوجه شده ایم که این عامل تغییر از ابتدا تاکنون وجود داشته و به احتمال زیاد در آینده نیز توسط کارآفرینان صورت خواهد گرفت. به طور کلی کارآفرینی به عنوان عامل تغییر، به خلق کسب و کار جدید توسط فرد یا گروههای کوچک اطلاق می گردد.
تا دهه ۱۹۸۰ سه موج وسیع، موضوع کارآفرینی را به جلو رانده است. موج اول انفجار عمومی مطالعه و تحقیق در قالب انتشار کتابهایی در خصوص “زندگی کارآفرینان و تاریخ شرکت های آنها” و “چگونگی ایجاد کسب و کار شخصی” و “شیوه های سریع پولدار شدن” می باشد.
موج دوم که به تدریج ایجاد گردیده ، ارائه رشته های آموزشی کارآفرینی در مقاطع تحصیلی در
حوزه های مهندسی و بازرگانی است. این دوره ها از اواخر دهه ۶۰ میلادی در چند دانشکده آغاز شده و تاکنون در بیش از ۵۰۰ دانشکده در ایالات متحده و کانادا تدریس گردیده است.
موج سوم افزایش علاقمندی دولت به تحقیقات در زمینه بنگاههای کوچک با هدف تشویق رشد شرکت های کوچک و همچنین تحقیق در خصوص نوآوری های صنعتی می باشد.
ابتدا لازم است تا چندین بعد در زمینه تحقیق را معین سازیم. اول آن که هر محققی با توجه به زمینه تخصصی خود با این مقوله برخورد نموده است. برای روشن شدن مطلب لازم است اشاره شود که اقتصاددانان بیشتر به ارائه تعاریف کارکردی و ابعاد رشد اقتصادی و سودآوری توجه دارند، روانشناسان سعی می کنند تا خصوصیت فردی و روانشناختی کارآفرینی را مورد مطالعه قرار دهند. جامعه شناسان، نیز با اعتقاد به این که انگیزه درونی کارآفرین، نیروی محرکه اوست که در کودکی و در نتیجه محیط پیرامون فرد تقویت می گردد، ابعاد و تبعات اجتماعی کارآفرینی را بررسی می نمایند. (احمدپور ، ۱۳۷۸ ، ص ۱ )
در عصر ما برای بقا و پیشرفت، باید جریان نوجویی و نوآوری را در سازمان تداوم بخشید تا از رکود و نابودی آن جلوگیری شود. امروزه بسیاری از سازمانها به لزوم کارآفرینی پی برده اند. در واقع این امر در پاسخ به عواملی از قبیل:
– افزایش سریع تعداد رقبای جدید
– ایجاد حس بی اعتمادی نسبت به شیوه های مدیریت سنتی در سازمانها
– خروج بهترین نیروهای کار از سازمانها و اقدام آنها به کارآفرینی مستقل
که بر سازمانها تحمیل شده است ، می باشد. عامل رقابت با شتابی که در سالهای اخیر به خود گرفته سازمانها را به ستوه آورده و با چالشهای جدیدی مواجه نموده است.
از یک سو رشد نوآوری و ارائه محصولات (خدمات) جدید به قدری سرعت یافته که تغییرات، ابتکارات و بهبودها به امری عادی در بازارهای فروش تبدیل شده است از این رو سازمانها یا باید به نوآوری بپردازند ، یا اینکه محکوم به فنا می باشند.
از سوی دیگر با توجه به حرکت سریع محیط بسوی پیچیدگی بیشتر و عدم پایداری در شرایط محیطی و بازار، شیوه های سنتی مدیریت نمی تواند پاسخگوی اینگونه چرخشهای شدید در محیط بوده و نوعی بی اعتمادی را نسبت به سبک های مدیریت سنتی ایجاد کرده است.
امروزه سازمانها نمی توانند با دل بستن به توان بالای ارائه محصولات و خدمات و اجرای چند طرح خلاقانه بر رقبای منعطف، نوآور، فرصت گرا، و کم هزینه خود فائق آیند. آنها باید شرایطی را فراهم آورند تا خلاقیت کارکنان بارور شده و همه آنان روحیه کارآفرینی پیدا کرده و بتوانند به راحتی، مستمراً و بطور فردی یا گروهی فعالیت های نوآورانه خود را به اجرا در آورند، چرا که خلاقیت و نوآوری قادر به تبلور در محیط نامناسب نخواهد بود. در محیط نا مطلوب برای پرورش خلاقیت، از اندیشه های نو انتقاد می شود و تمایلات دگرگونی و تغییر با مقاومت و ممانعت مواجه می شود. (ماهنامه تدبیر، شماره ۱۱۰)
بخش اول : مفهوم کارآفرینی
۲-۱-۱- تعاریف واژه کارآفرینی :
واژه کارآفرینی اولین بار در قرن ۱۸ توسط ریچارد کانتیلون ابداع شد که کارکرد تمایل به ریسک کارآفرین را مشخص نمود.واژه کار آفرینی از کلمه فرانسویEntreptendre به معنای”متعهد شدن” نشأت گرفته است . بنابرتعریف واژه نامه دانشگاهی وبستر : کار آفرین کسی است که متعهد می شود مخاطره های یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل کند. واژه کار آفرینی دیر زمانی پیش از آنکه مفهوم کلی کار آفرینی به زبان امروزی پدید آید، در زبان فرانسه ابداع شد. در اوایل سده شانزدهم کسانی را که در امر هدایت مأموریت های نظامی بودند، کار آفرین می خواندند. از آن پس درباره دیگر انواع مخاطرات نیز همین واژه با محدودیت هایی مورد استفاده قرار می گرفت. از حدود سال ۱۷۰۰ میلادی به بعد ، فرانسویان درباره پیمانکاران دولت که دست اندر کار ساخت جاده، پل، بندر و استحکامات بودند ، به کرات لفظ کار آفرین را بکار برده اند. (Cochran.T,1968,p87)
سپس کارآفرینی وارد حوزه جدید و وسیعتر ”کسب وکار“ شد و کارآفرین کسی قلمداد شد که متقبل و مؤسس بنگاه اقتصادی باشد(کارآفرینان مستقل و مقاطعه کاران). بدنبال آن ”شومپیتر“ حوزه را وسیعتر دید و گفت ”کارآفرین می تواند در استخدام سازمان دیگری قرار گیرد.“ به عبارت دیگر ”کارآفرینی سازمانی “ را به حوزه قبلی اضافه کرد. (صمدآقایی، ۱۳۷۸ ، ص ۳)
کارآفرینی فرایند خلق چیزی جدید و ارزشمند است که با اختصاص دادن زمان و تلاش لازم و پذیرش ریسک مالی ، روانی و اجتماعی حاصل می شود و پاداشهایی از نظر پولی، رضایت شخصی و استقلال را برای فرد به همراه دارد.
تعدادی از مهمترین و معروفترین تعریف های کارآفرینی به شرح ذیل ارائه می شوند:
کارآفرینی عبارت است از :
– پروسه ایجاد ثروت
– پروسه تخریب خلاق
– پروسه هدایت به “خلق سازمان جدید” بدون توجه به نوع پتانسیل سازمان
– توسعه موقعیت ها و اقدام های نوآورانه همراه با خطر، چه در سازمانی که قبلاً تأسیس شده یا به صورت آزاد و مستقل.
– روش اداره ای است که فرصت ها را بدون در نظر گرفتن منابع موجود و قابل کنترل فعلی، تعقیب
می کند.
– وظائف، فعالیت ها و اعمالی که برای تحقق فرصت شناخته شده و برای ایجاد سازمانی مناسب با آن، کمک می کنند.
– پروسه ای است فراتر از شغل و حرفه بلکه کارآفرینی یک شیوه زندگی است. (صمدآقایی، ۱۳۷۸ ، ص ۱۳)
۲-۱-۲- انواع کارآفرینی :
ابتدا اعتقاد براین بود که کارآفرینها خود صاحب و مالک کار خود هستند، اما امروزه معتقدند کارآفرینها ممکن است در استخدام شرکتها در آیند و از اینجا کارآفرینان سازمانی متولد شدند و انواع کارآفرینی مطرح گردید.
در شکل شماره ۱ انواع کارآفرینی مقایسه گردیده است.
کارآفرین آزاد (مستقل):
فرآیندی است که کارآفرین طی می کند تا فعالیت کارآفرینانه ای را به طور آزاد به ثمر رساند
کارآفرینی درون سازمانی : ۲
فرآیندی است که کارآفرین طی می کند تا فعالیت کارآفرینانه ای را در سازمانی که معمولاً سنتی و بوروکراتیک است به ثمر رساند.
کارآفرینی سازمانی :۳
فرآیندی است که سازمان طی می کند تا همه کارکنان بتوانند در نقش کارآفرین انجام وظیفه کنند و تمام فعالیت های کارآفرینانه فردی و گروهی به طور مستمر، سریع و راحت در سازمان مرکزی یا شرکت تحت پوشش خودمختار۴ به ثمر رسند.
شکل شماره ۱: مقایسه انواع کارآفرینی(صمدآقایی، ۱۳۷۸ ، ص ۱۵ )
الف) کارآفرینی مستقل (آزاد، شخصی):
اساساً سه انگیزه اولیه باعث می شود که کارآفرینان برای خود، کار کنند که عبارتند از :
– نیاز به پیشرفت
– علاقه به آزادی و استقلال
– احتیاج به رضایت شغلی
و برای آن تعاریف متعددی از طرف صاحب نظران ارائه گردیده است. که در زیر به پاره ای از آنها پرداخته می شود.
– کارآفرین کسی است که فرصتی را کشف و برای پیگیری و تحقق آن، سازمان مناسبی را ایجاد می کند.
– کارآفرین کسی است که عمدتاً به منظور کسب سود و رشد، کسب و کاری را تأسیس و ادار ه می کند که مشخصات اصلی آن نوآوری و مدیریت استراتژیک است.
– کارآفرین کسی است که مؤسسه اقتصادی، خصوصاً کسب و کاری را که معمولاً مستلزم ابتکار و ریسک قابل توجهی باشد سازماندهی و اداره می کند.
– کارآفرین کسی است که فرصت های بازار را درک و جهت استفاده از آن فرصتها، سرمایه و دارایی لازم را فراهم می کند. (صمدآقایی، ۱۳۷۸ ، ص ۱۸ )
– کارآفرین، کارفرمایی است که ریسک و مدیریت کسب و کاری را به عهده می گیرد.
– کارآفرین کسی است که ترکیب جدیدی از وسائل تولید و اعتبار بنگاه اقتصادی را چه درون یک سازمان و چه به صورت مستقل و آزاد به عهده می گیرد.
– یک کارآفرین کسی است که در مواجهه با ریسک و عدم اطمینان کسب و کار بازرگانی جدیدی را برای رسیدن به هدف کسب سود و رشد از طریق تعیین فرصتها و ادغام کردن منابع مورد نیاز ایجاد می کند تا روی آنها سرمایه گذاری کند.
– کارآفرین کسی است که فرصتها را درک کرده و برای تعقیب آنها سازمانی را ایجاد می کند. فرایند کارآفرینانه شامل همه وظایف ، فعالیتها و اقدامات مرتبط با درک فرصت و خلق کردن سازمانهایی برای تعقیب آن می باشد.
– کارآفرین کسی است که تمایل به پذیرش ریسک دارد تا شرکتی را تأسیس کند و یک محصول جدید، خدمت جدید یا فرآیند جدید را در سازمان بکار اندازد. (ماهنامه تدبیر، ش ۱۱۰)
ب) کارآفرینی درون سازمانی :
وا ژه کارآفرین درون سازمانی برگرفته از مقاله ماکراک در سال ۱۹۷۶ است که در مجله اقتصاددان با عنوان رفتن به سوی انقلاب کارآفرینی نوشته است. ایده آن توسط گیفرد پینکات ایجاد شده و گسترش پیدا کرده است. او از واژه کارآفرین درون سازمانی این معنی را گرفته است که فردی است که به یک روش کارآفرینانه عمل می کند اما درون یک سازمان موجود و این مجزا کننده این فرد از کارآفرین مستقل است.
پروسه ای است که از آن طریق محصولات، فرآیندها و ایده های جدید در سازمان به اجراء گذاشته
می شود و توسعه می یابد. و با پروسه کارآفرینی مستقل تفاوتهایی دارد. اگر فرد کارآفرینی به استخدام سازمانی درآید به آن کارآفرینی درون سازمانی گفته می شود و به تبع محدوده مسئولیتها و اختیارات سازمانی خود، نقش دیگری پیدا می کند که کمی با نقش آزاد و مستقل آن متفاوت است و همین نقش به مرور در او مهارتهایی بیشتر و متفاوت با کارآفرینان مستقل، ایجاد می کند. از جمله آن که کارآفرینی درون سازمانی نسبت به کارآفرینی مستقل کمتر می تواند از ابتدای پروسه نوآوری (خلق ایده) تا انتهای آن (بخش تجاری) بر امور نظارت داشته یا مجری آن باشد. بعضی از تعاریف در خصوص کارآفرینی درون سازمانی به شرح زیر می باشند.
– کارآفرین درون سازمانی کسی است که در سازمانی بزرگ به عنوان کارآفرین فعالیت می کند و با تولید و معرفی محصولات، خدمات و پروسه های جدید، شرکت را برای کسب رشد و سود بیشتر توانمند می سازد.
– کارآفرینان مستقل بیشتر به ایده های نو، تعیین استراتژی،طراحی فرآورده، معرفی تکنولوژی نوین و راه انداختن کار می پردازند، از آن به بعد بنا به سرشت این افراد که نسبت به سیستمهای منظم کار بی حوصله اند و به جزئیات توجهی ندارند، به عهده کارآفرینان درون سازمانی (کارسازان) است که بیشتر متوجه محیط درونی سازمان، فرآیندهای کارآمد، همسازی نیروی انسانی با وظایف، آموزش و برپایی حواشی و راهنماها باشند، کسانی که تمام ترتیبات لازم برای برپائی و اداره سیستم منظم عملیات و کار را به عهده دارند.
– کارآفرینان درون سازمانی به وجود آورنده پروسه نوآوری در سازمان و پیشتاز و حامی توسعه محصولات جدید هستند.
– کارآفرین درون سازمانی، ترکیبی از کارآفرین سنتی (مستقل) و مدیر نیست، نوع جدیدی از رهبران است که از طریق حل خلاق مسأله و مدیریت تغییر، همکاران، مشتریان و سازمان را به آینده می برد.(صمدآقایی، ۱۳۷۸ ، ص ۲۳ )
ـ فرآیندی است که در آن محصولات یا فرآیندهای نوآوری شده از طریق القاء و ایجاد فرهنگ کارآفرینانه در یک سازمان از قبل تأسیس شده، به ظهور برسند. به تعریفی دیگر، فعالیتهای کارآفرینانه فعالیتهایی هستند که از منابع و حمایت سازمانی به منظور دستیابی به نتایج نوآورانه برخوردار می باشد.
ـ فرآیندی است که سبب می شود شرکت (سازمان) نوآور شده و نسبت به موقعیتهای بازار سریعتر عکس العمل نشان دهد و از طریق ایجاد حس مالکیت، کارکنان را برمی انگیزاند. ”وسپر،۱۹۹۰“.
ـ فرآیندی است که از طریق القای فرهنگ کارآفرینانه در یک سازمان به ارائه نوآوری در محصول و فرآیندها می انجامد. ”فرای، ۱۹۹۳“.
– فرایندی است که از طریق ایجاد یک فرهنگ کارآفرینانه و تحول در سیستم ها، روشها و رویه های عملیاتی به انجام فعالیت های پیشتاز و ارائه خدمات و محصولات نوآورانه می پردازد.
پ) کارآفرینی سازمانی :
این سازمانها الزاماً باید درگیر نوآوری محصول، بازار یا تکنولوژی شوند.سازمانهایی شرایط کارآفرینانه دارند که نوآور، ریسک پذیر، پیشتاز، بی باک و مهاجم باشند و در حمایت از شرایط فوق برای رهبری تکنولوژیکی و تحقیق و توسعه اهمیت خاصی قائل شوند. فرق آن با کارآفرینی درون سازمانی این است که کارآفرینی سازمانی شرایط و بستری را در سازمان فراهم می کند که اولاً همواره هر شخص یا گروهی که بخواهد پروسه کارآفرینی درون سازمانی را طی کند بتواند سریع، راحت و اثربخش آن را به اجرا درآورد و ثانیاً محرک، مشوق و آموزش دهنده افراد برای اجرای فعالیت های کارآفرینانه باشد. هرچه پارادایم کارآفرینی گسترده تر می شود، تفاوت کارآفرینی درون سازمانی و کارآفرینی سازمانی بیشتر واضح و روشن می شود.
بعضی از تعاریف کارآفرینی سازمانی به شرح ذیل می باشد.
هانس شول هامر : فعالیتهایی که بطور صریح از حمایت قانونی و منابع سازمانی در جهت تلاش های نوآورانه برای ارائه محصول جدید، رشد، بهبود محصول و فرآیندهای جدید تولید برخوردار می گردند.
وسپر : فرآیندی است که سبب می شود شرکت نوآورتر شده و نسبت به موقعیتهای بازار سریعتر عکس العمل نشان دهد و از طریق ایجاد حس مالکیت کارکنان را انگیزش می نماید.
نفریگر هورنزبای مونتاگنو کوراتکو : یک فرآیند چند بعدی همراه با نیروهای بسیاری است که بطور هماهنگ عمل می نمایند و منجر به اجرای یک اندیشه نوآورانه می شوند
پینگات : کارآفرین سازمانی فردی است که همچون یک کارآفرین در سازمانهای بزرگ فعالیت می کند و به آنها کارآفرینان اداری گفته می شود که موفقیت آنها ایجاد واحدهای مستقل جدید در یک شرکت می باشد. آنها محصولات، خدمات و فرآیندهای جدید را ارائه می کنند که شرکت را قادر به رشد و سودآوری می سازد. لازم به ذکر است که پینگات واژه کارآفرین سازمانی را ابداع نموده است.
شاپیرو : کارآفرینی شرکتی یک مفهوم چند بعدی است که فعالیت های شرکت را متوجه نوآوری محصول، نوآوری در فنآوری، مخاطره پذیری و پیشتازی می سازد.
جونزو باتلر : کارآفرینی سازمانی پروسه است که از طریق آن سازمانها متوجه فرصت ها می شوند و عوامل تولید را به طرز خلاقانه ای جهت ایجاد ارزش افزوده، سرو سامان می دهند.
کاوین واسلیون : کارآفرینی سازمانی به مفهوم تعهد سازمان به ایجاد و معرفی محصولات جدید، فرآیندهای جدید و نظامهای سازمانی نوین می باشد.
۲-۱-۳- کارآفرینی از دیدگاههای مختلف
الف )کارآفرینی از دیدگاه اقتصاددانان:
جان استوارت میل (۱۸۴۸)
او کارکرد و عمل کارآفرین را شامل هدایت، نظارت ، کنترل و مخاطره پذیری می دانست و عامل متمایزکننده مدیر و کارآفرین را مخاطره پذیری می دانست.
• فرانک نایت(۱۹۲۱)
کسانی که در شرایط عدم قطعیت به اتخاذ تصمیم می پردازند باید پیامدهای کامل آن تصمیمات را نیز بطور مشخص بپذیرند. چنین افرادی کارآفرین، یعنی صاحب کسب و کار می باشند، نه مدیران حقوق بگیری که در خصوص مسائل جاری روزمره تصمیم گیری می کنند.
• ژوزف شومپیتر(۱۹۳۴)
نوآوری ملاک کارآفرینی است. ویژگی تعیین کننده، همانا انجام کارهای نو یا ابداع روش نو در انجام کارهای جاری است. روش نو عبارت است از ”تخریب خلاق“. وی مدیر را وقتی کارآفرین می داند که تخریب خلاق یا نوآورانه از خود بروز دهد.
ب)کارآفرینی از دیدگاه محققین علوم رفتاری
همانطوری که در بخش کارآفرینی از دیدگاه اقتصادی اشاره شد، اقتصاددانان صرفاً توجه خود را به فضای اقتصادی کارآفرینی متمرکز نمودند و از ویژگی ها و عوامل فردی و اجتماعی که به طور مثبت یا منفی برفرد کارآفرین تأثیر می گذارد، غافل بودند. بدون شک فرد کارآفرین فعالیت خاصی را مطابق با ویژگی های روانشناختی و جمعیت شناختی خاص خود دنبال می کند.
به ابعاد مختلفی از جمله رویکرد رفتاری در مقابل ویژگی ها، رویکرد تک بعدی در مقابل چندبعدی، رویکرد ایستا در مقابل فرآیند و به علاوه به مفاهیمی از قبیل شرکت های کوچک در مقابل شرکت های نوپا،
شرکت های کوچک در مقابل شرکت های کارآفرینانه، تفاوت های بین مدیر و کارآفرین و شرکت های بزرگ در مقابل شرکت های کوچک و فرق بین کارآفرین و غیر کارآفرین پرداختند.
از اواسط قرن بیستم روانشناسان، جامعه شناسان، و دانشمندان علوم رفتاری با درک نقش کارآفرینان به بررسی و تحقیق پرداختند. برخی نظرات به شرح زیر است.
• مک کله لند(۱۹۶۱)
فرد کارآفرین کسی است که یک شرکت (واحد اقتصادی) را سازماندهی می کند و ظرفیت تولیدی آنرا افزایش می دهد. وی ویژگیهای کارآفرین را ”داشتن نیاز به موفقیت“ و ”مخاطره پذیری“ عنوان کرد.
• کارلند(۱۹۸۴)
کارآفرین فردی است که شرکتی را بمنظور سود و رشد تأسیس و مدیریت می نماید. ویژگی اصلی او ”رفتار نوآورانه “ و ”استفاده از تجربیات مدیریت استراتژیک “ است.
ج)کار آفرینی از دیدگاه دانشمندان مدیریت
گرچه از اوایل دهه ۱۹۷۰ برخی از محققین به تشریح کارآفرینی در درون سازمانها پرداختند اما تا اوایل دهه ۱۹۸۰ این موضوع بطور جدی مورد توجه محققین قرارنگرفت. اندیشمندان مدیریت ضمن انتخاب رویکرد فرایندی، به تشریح مدیریت کارآفرینی و ایجاد جو و محیط کارآفرینانه در سازمانهای موجود پرداختند.
• پیتر دراکر(۱۹۸۵)
بطور کلی وجه اشتراک تمامی تعریفهای ارائه شده از سوی دراکر را می توان در موارد زیر جمع بندی کرد:
– کارآفرینان در واقع ارزشها را تغییر میدهند و ماهیت آنها را دچار تحول میکنند.
– کارآفرینان مخاطره پذیرند.
– کارآفرینان برای فعالیت خود به سرمایه نیاز دارند اما هیچگاه سرمایه گذار نیستند.
– کارآفرینان به درستی تصمیم گیری می نمایند.
– کارآفرینان همواره به دنبال تغییرند . (احمدپور، ۱۳۷۸،ص ۲۶-۴)
۲-۱-۴ رویکرد ویژگی ها
روانشناسان با تمرکز بر رویکرد ویژگی ها، ویژگی های متعددی را به کارآفرینان نسبت دادند که در جدول شماره ۱ مهمترین ویژگی های مورد توافق این محققین ارائه شده است.
جدول شماره ۱ : ویژگیهای مشترکی در رویکرد ویژگیها
نام محقق اصلی سال تحقیق ویژگی
مک کله لند ۱۹۶۳ توفیق طلبی
اتکینسون- روتر ۱۹۶۴-۱۹۵۷ مرکز کنترل داخلی
لایلز- بروکهاوس ۱۹۸۰-۱۹۷۴ تمایل به پذیرش مخاطره های معتدل
باومن، سکستون، اسکیر ۱۹۸۲ تحمل ابهام
جاکوبوویتز و وایلدر ۱۹۸۲ استقلال طلبی
سکستون ۱۹۸۲ پرانرژی، با انگیزه، متعهد
مطالعه کارآفرینی نوین با بررسی ویژگیهای روانشناختی کارآفرینان آغاز شد. برای ایجاد کسب و کار جدید به شخصی نیاز داریم که در ذهن او ، کلیه حالات ممکن گرد هم آورده شوند و بدانها باور داشته باشد. بدین منظور یک دیدگاه روانشناختی حقیقی از کارآفرینی نوین نیاز است. (۹۴p .kuratko &Hodgetts)
از دیدگاه فرای ، صاحب نظر برجسته کارآفرینی ، شاید هیچ جنبه ای از کارآفرینی بیش از خصوصیات و ویژگی های فردی مورد مطالعه قرار نگرفته باشد. عواملی مانند گرایش به ریسک پذیری ، نیاز به توفیق ، نیاز به استقلال ، تمایل به کار بیش از حد معمول و تمایل به تفویض اختیار به دیگران ، به وسیله پژوهشگران زیادی مورد مطالعه قرار گرفته است. به هر حال ویژگی هایی که در همه کارآفرینان دیده می شوند و مشترک هستند عبارتند از : تمایل به ریسک پذیری ، نیاز به استقلال ، نیاز به توفیق و تحمل ابهام. (۶۳p1993 Fry )
هورنادی (۱۹۸۲ ) منابع پژوهشی گوناگون را بررسی کرده و لیستی از ۴۲ خصوصیت بارز کارآفرینان را ارائه نموده که در جدول زیر آمده است.
جدول شماره ۲ : ۴۲ خصوصیت بارز کارآفرینان
۱ اعتماد به نفس ۱۵ هوشمندی ۲۹ شخصیت دلپذیر
۲ پشتکار و اراده ۱۶ تمایل به اهداف شفاف ۳۰ خود خواهی
۳ پرانرژی و سخت کوشی ۱۷ واکنش مطمئن به چالش ها ۳۱ جرات
۴ تدبیر ۱۸ استقلال ۳۲ تخیل
۵ توانایی پذیرش ریسک های محاسبه شده ۱۹ پاسخ گویی به پیشنهاد ها و انتقادات ۳۳ تیزهوشی
۶ پویایی و رهبری ۲۰ توانایی استفاده از زمان ، کارایی ۳۴ تحمل ابهام
۷ خوش بینی ۲۱ توانایی تصمیم گیری سریع ۳۵ پرخاشگری
۸ نیاز به موفقیت ۲۲ مسئولیت پذیری ۳۶ ظرفیت بهره مندی
۹ تنوع مهارت ، آگاهی از محصول ۲۳ آینده نگری ۳۷ اثربخشی
۱۰ خلاقیت ۲۴ دقت ، نظم ۳۸ تعهد
۱۱ توانایی تاثیرگذاری بر دیگران ۲۵ حس همکاری ۳۹ توانایی اعتماد به دیگران
۱۲ توانایی کنار آمدن با دیگران ۲۶ تمایل به سود ۴۰ حساسیت نسبت به دیگران
۱۳ ابتکار و نوآوری ۲۷ توانایی یادگیری از اشتباهات ۴۱ صداقت ، تشخص
۱۴ انعطاف پذیری ۲۸ حس قدرت ۴۲ بلوغ ، توازن
۱)خصوصیات مشترک کارآفرینان از دیدگاه جان کائو
– تعهد ، اراده ، پشتکار کامل
– انگیزه برای موفقیت و رشد
– گرایش در راستای فرصت و هدف
– بر عهده گرفتن ابتکار عمل و مسئولیت شخصی
– نیاز اندک به موقعیت و قدرت
– تشخص و قابلیت اطمینان
– مصر در حل مشکل
– واقع نگری و شوخ طبعی
– جستجو و استفاده از بازخورد
– جایگاه کنترل داخلی
– مخاطره پذیری حساب شده
۲) ده ویژگی کارآفرینان از دیدگاه ویلیام بایگریو
به منظور توصیف شخصیت کارآفرینان ، ویلیام دی. بایگریو ، مدیر مرکز مطالعات کارآفرینی کالج بابسون ، ده ویژگی شخصیتی کارآفرینان موفق را با ده واژه انگلیسی که همگی با حرف D آغاز می شوند مشخص کرده و آنها را Ds 10 نامیده است.
– خیال پردازی (Dream ) کارآفرینان در خصوص اینکه دوست دارند در آینده برای آنها و کسب و کارشان چه اتفاقی بیفتد ، چشم اندازی ترسیم می کنند و مهم تر آنکه توانایی اجرای رویاها خود را دارند.
– قاطعیت (Decisiveness ) کارآفرینان افرادی هستند که به سرعت تصمیم گیری می کنند و تعلل
نمی ورزند. سرعت آنها در تصمیم گیری عامل کلیدی موفقیت آنها محسوب می شود.
– اهل عمل (Doere )زمانی که آنها گزینه ای را انتخاب می کنند ، تا آن جایی که امکان داشته باشد ، آن را با سرعت زیاد به اجرا در آورند.
– عزم راسخ (Determination ) آنها افرادی هستند که کسب و کار مخاطره آمیز خود را با تعهد کامل اجرا می کنند. آنها به ندرت دلسرد می شوند.
– فداکاری (Dedication ) کارآفرینان کسانی هستند که خود را فدای کسب و کار خود می کنند و بعضی اوقات به خاطر فداکاری در راه کسب و کار خود ، وقت کمتری را صرف دوستان و خانواده خود می کنند و تبعا هزینه زیادی در این خصوص می پردازند. آنها افرادی خستگی ناپذیرند ، به گونه ای که ۱۲ ساعت در روز و یا ۷ روز هفته را کار می کنند.
– دلبستگی (Devotion ) کارآفرینان به آنچه انجام می دهند ، عشق می ورزند و این دلبستگی و عشق به کار آنها را در مواجه با تنگناها و مشکلات روی پا نگه می دارد.
– موشکافی (Details ) کارآفرینان مسائل و موضوعات مربوط به شروع و رشد و کار خود را موشکافانه مورد بررسی قرار داده و حتی موضوعات جزیی را که دارای اهمیت کمتری هستند ، از نظر دور نمی دارند.
– کنترل سرنوشت کاری (Destiny ) کارآفرینان به جای اینکه دیگران سرنوشت آنها را رقم بزنند ، سرنوشت کاری خود را بدست می گیرند.
– ثروت اندوزی( Dollars) سودآوری و درآمد زایی هدف و محرک اصلی کارآفرینان نیست ، بلکه پول بیشتر به عنوان معیار و ملاک موفقیت آنها محسوب می شود.
– توزیع ثروت (Distribute ) کارآفرینان ، مالکیت کسب و کار خود را با کارکنان کلیدی و کسانی که در موفقیت آنها نقش کلیدی داشته اند ، تقسیم می کنند. (۵p.1994.Bygrave )
۳) ویژگیهای فردی کارآفرینان از دیدگاه استونر
شاید اولین و مهم ترین تئوری مربوط به شناسایی ریشه های روانی کارآفرین در اوائل دهه ۱۹۶۰ میلادی توسط مک کللند ارائه شد که بر وجود نیاز به موفقیت و ریسک های معقول و منطقی در کارآفرینان تاکید داشت.
سایر محققین ، اهداف و انگیزه های کارآفرین را مورد بررسی قرار داده اند که این اهداف و انگیزه ها شامل ثروت ، قدرت ، شخصیت ، امنیت ، عزت نفس و خدمت به جامعه می شود. توماس بگلی و دیوید بوید در اواسط دهه ۱۹۸۰ میلادی برای متمایز کردن بنیانگذاران و مدیران شرکتهای کوچک (مدیران کارآفرین ) از مدیران اجرایی معمولی (مدیران سنتی ) پنج بعد را تعریف کرده اند که عبارتند از : نیاز به موفقیت ، کانون کنترل افراد ، میزان ریسک پذیری ، میزان ابهام و رفتار نوع A .علاوه بر این شرایط اجتماعی همانند فقدان فرصت برای دستیابی به موفقیت یا استخدام روزمزدی باعث می شود که افراد خاصی به سوی کارآفرینی سوق داده شوند.(مقیمی ، ۱۳۸۴ ، ص ۲۳۶ )
از موضوعات متعدد دیگری که در چارچوب رویکرد ویژگیها بدان پرداخته شد، می توان به تفاوتهای کارآفرینان با غیر کارآفرینان و همچنین تفاوتهای مدیران با کارآفرینان و همچنین به انواع کارافرینان اشاره نمود. در سال ۱۹۸۶ بورچ ۱ تفاوتهای این گروهها را جمع بندی نمود که در شکل شماره (۲) به شرح ذیل آمده است.
موسس کار آفرین مبتکر سرمایه گذار در فعالیت های پرمخاطره کار آفرین فرصت طلب کار آفرین مقلد مدیر متخصص سرمایه گذار اداری کارگر
کار آفرینی غیر کار آفرینی
بدنبال استقلال ;;;.. استعداد / تمایل ;;;;;. به دنبال وابستگی
بدنبال ثروت ;;;.. ;;;;;. بدنبال امرار معاش
بدنبال فرصت ;;;;;;;;.. ;;;;;;;;;;;;.. مخالف مخاطره
مبتکر ;;;;;;;;.. ;;;;;;;;;;;;.. غیر مبتکر
بدنبال معاملات ;;;;;;;;.. ;;;;;;;;;;;;.. مخالف معامله
قبول مخاطرات ;;;;;;;;.. ;;;;;;;;;;;;. مخالف مخاطره
درک مستقیم یا آنی ;;;;;;;;. ;;;;;;;;;;;;. تحلیلی
شکل شماره ۲ : گرایش به فعالیتهای کارآفرینی و غیر کار آفرینی
۲-۱-۵- ویژگیهای مهم کارآفرینان
شاید هیچ جنبه ای از کارآفرینی بیش از خصوصیات و ویژگی های فردی کارآفرین ، مورد مطالعه قرار نگرفته باشد. به هر حال ویژگی هایی که در همه کارآفرینان دیده می شود و مشترک هستند عبارتند از : تمایل به خلاقیت ، تمایل به ریسک پذیری ، استقلال طلبی ، توفیق طلبی ، مرکز کنترل درونی و تحمل ابهام
۱ )توفیق طلبی
عبارت است از تمایل به انجام کار در استانداردهای عالی جهت موفقیت در موقعیت های رقابتی. مک کللند با تحقیقات خود چنین نتیجه گیری نمود که نیاز به توفیق در افرادی که فعالیتهای اقتصادی خود را آغاز می نمایند ، بالاتر می باشند. این افراد مایل هستند تا همواره در چالش باشند و در راه رسیدن به اهداف قابل دسترس و همچنین نسبت به عملکرد خود، به بازخورد مکرر و منظم زمانی نیاز دارند. این افراد ترجیح میدهند تا شخصاً مسئولیت حل مشکلات، تعیین اهداف و دستیابی به آنها را از طریق تلاش شخصی خود بعهده گیرند. بطور خلاصه وی استدلال مینماید که افرادی که نیاز به توفیق بسیار زیادی دارند، دارای ویژگیهای ذیل میباشند:
۱) مسئولیت شخصی برای تصمیمگیری را ترجیح میدهند.
۲) مخاطرهپذیری آنها متوسط است.
۳) به دریافت بازخورد از نتایج تصمیمات خود علاقمند میباشند.
نیاز به توفیق در افرادی وجود دارد که در فعالیتهای کارآفرینانه موفق میباشند. درواقع این نیاز، افراد را تحریک میکند تا کارآفرین شوند و کارآفرینان آیندهنگری که شرکتهای جدیدی تأسیس کرده باشند را نیز به سوی رشد هدایت مینماید. «مک کلهلند» در تحقیقات خود نتیجهگیری مینماید که نیاز به توفیق، انگیزه اصلی توسعه اقتصادی در کشورها بوده و در تصمیمگیری فرد برای کارآفرین شدن تأثیر بهسزایی دارد (مک کلهلند، ۱۹۶۲، ص۹۹).
۲)مرکز کنترل درونی
عقید فرد نسبت به اینکه وی تحت کنترل وقایع خارجی یا داخلی میباشد را مرکز کنترل مینامند. بیشتر کارآفرینان را دارای مرکز کنترل درونی توصیف نمودهاند. افراد با مرکز کنترل بیرونی معتقدند که وقایع خارجی که خارج از کنترل آنها میباشند، سرنوشت آنها را تعیین میکند. به عبارت دیگر کارآفرینان موفق، به خود ایمان دارند و موفقیت یا شکست را به سرنوشت، اقبال و یا نیروهای مشابه نسبت نمیدهند. به عقیده آنها شکستها و پیشرفتها تحت کنترل و نفوذ آنها بوده و خود را در نتایج عملکردهایشان مؤثر میدانند. هور نادی و «روتر» تعریف دقیقتری را درخصوص مرکز کنترل بیان نموده است:
«هرگاه شخصی بازخوردی را مشاهده نماید که بطور کامل ناشی از عملکرد وی نباشد، پیامد آن را به بخت یا اقبال نسبت داده و آن را تحت کنترل دیگران دانسته و یا اصولاً به علت پیچیدگی فراوان نیروهای محیطی آن را غیرقابل پیشبینی تصور مینماید. هرگاه فرد رویدادی را به این صورت تحلیل نماید به کنترل بیرونی اعتقاد دارد و چنانچه شخصی آن رخداد را پیامد رفتار و یا ویژگیهای دائمی خود بداند به کنترل درونی اعتقاد دارد» (جنینگز و زیتامل، ۱۹۸۳، ص۱۴۱
۳) تمایل به ریسک پذیری
تمایل به مخاطرهپذیری عبارت است از پذیرش مخاطرههای معتدل که میتوانند از طریق تلاشهای شخصی مهار شوند. هنگام در نظر گرفتن هرگونه مخاطره، دو عنصر در ایجاد این مفهوم نقش دارند، یکی سطح درک فرد کارآفرین از مخاطره در آغاز هر فعالیت مخاطرهآمیز و دیگری احتمال شکست درصورت ناموفق بودن آن فعالیت است (بروکهاوس، ۱۹۸۰، ص۶۷). مخاطرههائی که کارآفرینان در تأسیس و راهاندازی شرکتهای خود میپذیرند، متفاوت هستند. برای مثال آنها با سرمایهگذاری، مخاطره مالی را میپذیرند و با ترک شغل خود، مخاطره شغلی را پذیرا میشوند. مردم عادی، کارآفرین را عاشق مخاطره میدانند، درحالی که تحقیقات نشان میدهد که کارآفرین نوعاً چنین نیست. کارآفرین خواه زن باشد خواه مرد، شخصی است میانهرو، که حساب شده مخاطره میکند. او لزوماً در پی فعالیتی نیست که مخاطره آن زیاد باشد، بلکه مایل است مقدار متوسطی از مخاطره را که برای شروع فعالیت اقتصادی «معمولی» تلقی میشود، بپذیرد و در این حد حاضر میشود تا پول، امنیت، شهرت و موقعیت خود را به مخاطره اندازد (لانگ نکر، مور و پتی، ۱۹۹۷). هرگز اینطور نیست که تصور شود کارآفرینان قمار مینمایند، بلکه در اقدام به مخاطره بسیار حساب شده و با دقت عمل میکنند و تمام تلاش خود را به کار میبندند تا احتمالات را به نفع خود تغییر دهند (کوراتکو و هاجتس، ۱۹۸۹، ص ۲۳).
«بروکهاوس» پس از تحقیقات خود، مخاطرهپذیری را اینگونه تعریف میکند: «احتمال دریافت پاداش در نتیج موفقیت فعالیت پیشنهادی، که شخص قبل از اینکه خود را در معرض پیامدهای ناشی از شکست قرار دهد، آن را تعیین مینماید».
۴ )استقلال طلبی
نیاز به استقلال از ویژگیهائی است که بهعنوان یک نیروی بسیار برانگیزاننده مورد تأکید واقع شده است. درواقع نیاز به استقلال را میتوان به صورت عباراتی نظیر «کنترل داشتن بر سرنوشت خویش»، «کاری را برای خود انجام دادن» و «آقای خود بودن» تعریف کرد (مک کران و فلانیگان، ۱۹۹۶، ص۱۲). تمایل به استقلال، یک نیروی انگیزشی برای کارآفرینان معاصر است؛ لذا آزادی عمل، پاداش دیگر کارآفرینی است. در تحقیقی که در سال ۱۹۹۱ بر روی صاحبان شرکتهای کوچک انجام شد، اهمیت نیاز به استقلال به عنوان یک عامل انگیزشی آشکار گردید.۳۳ درصد از کسانی که در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفتند و از کار در شرکتهای خود دست کشیده بودند، اظهار داشتند که دلیل اصلی ترک شغل از سوی آنها این بوده است که میخواستند آقای خودشان باشند و بهطور مستقل فعالیت کنند (لانگ نکر، مور و پتی، ۱۹۹۷، ص۳۸). نیاز به استقلال همان چیزی است که روانشناسان آن را «سلطهجوئی درونی» مینامند. «سلطهجوئی درونی» آن است که فرد احساس کند شخصاً بر سرنوشت خویش احاطه دارد. ویژگی بارز کارآفرین بیش از هر چیز شاید همین سلطهجوئی درونی و استقلال عمل او باشد (فِرای، ۱۹۹۳، ص۴۵).
درواقع، نیاز به استقلال، عاملی است که سبب میشود تا کارآفرینان به اهداف و رؤیاهای خود دست یابند. احساس خشم آنها از نظام خشک دیوانسالاری همراه با تعهد خالصانه درقبال ایجاد تغییر، به شخصیت استقلالطلب آنها که میخواهند همه چیز را به شیو خود انجام دهند، اضافه میشود. البته داشتن استقلال، یک زندگی راحت را تضمین نمینماید. بیشتر کارآفرینان ساعات زیادی را در روز کار میکنند اما رضایت آنها از آنجا حاصل میشود که علیرغم محدودیتهای اقتصادی و محیطی، خود تصمیم میگیرند، کارها را به شیوه خود انجام میدهند، طبق برنام خود عمل مینمایند و سودی که خود ایجاد نمودهاند را برداشت میکنند (جنینگر،کاکس و کوپر، ۱۹۹۴، ص۱۱۸).
۵ )تمایل به خلاقیت
خلاقیت همانا توانایی خلق ایدههای جدید است که این ایدهها ممکن است به محصولات یا خدمات جدید نیز منجر شوند. در «دایرهالمعارف علوم اجتماعی» از خلاقیت چنین تعاریفی ذکر شده است:
«برخی آن را توانایی هستی بخشیدن به پدیدهای جدید تعریف نمودهاند و عدهای دیگر آن را نه بهعنوان توانایی بلکه به عنوان فرآیند روانشناختی یا فرایندهایی که از طریق آنها محصولات جدید و ارزشمند خلق میشوند، تعریف کردهاند» (ادورادز، ۱۹۶۸، ص۴۳۵).
زمانی خلاقیت بهعنوان یک خصیصه منحصر به فرد و ذاتی درنظر گرفته میشد، اما مقایس سطح خلاقیت و نوآوری درایالات متحده با دیگر فرهنگها با همان سطح پیچیدگی لیکن با نوآوری کمتر، خلاف آن را نشان داد، امروزه برخی از مکاتب فکری معتقدند که خلاقیت قابل آموزش و یادگیری است (کوراتکو و هاجتس، ۱۹۸۹، ص۷۰).بهطور کلی برای ارائه تعریف دقیقی از خلاقیت، باید ابتدا جایگاه نوآوری را مشخص کرد. نوآوری همانا ارائه محصول، فرآیند و خدمات جدید به بازار میباشد و خلاقیت نیرویی است که در پس نوآوری نهفته است. خلاقیت ارتباط بین تصور و اندیشیدن ایدههای نو و ارائه محصول، فرآیند و خدمات نوآورانه میباشد. هم نوآوری و هم خلاقیت از اجزای لاینفک کارآفرینی میباشند و به گفت «پیتردراکر» (۱۹۸۵، ص۴۹) وجود نوآوری در کارآفرینی بهقدری ضروری است که میتوان ادعا نمود کارآفرینی بدون آن وجود ندارد و خلاقیت نیز بدون نوآوری نتیجهای را حاصل نمی نماید. (فرای ، ۱۹۹۳ ، ص ۹۳ )
۲-۱-۶- رویکرد رفتاری
به دلیل عدم توانایی روانشناسان در ارائه مدلی جامع برای تفکیک کارآفرینان از غیر کارآفرینان و همچنین عدم ارائه معیارهای معینی برای ارزیابی ویژگی ها در افراد، سبب گردید تا جامعه شناسان دیدگاههای جدید را نسبت به کارآفرینی ارائه نمایند. با روی آوردن جامعه شناسان و دیگر اندیشمندان علوم مدیریت به مطالعه کارآفرینی، نظریه های اجتماعی- فرهنگی(تأثیر محیط و فرهنگ بر فرد در اقدام به کارآفرینی) و نظریه شبکه های اجتماعی شکل گرفت و با استفاده از رویکرد رفتاری، کارآفرینی را همچون فرآیندی معرفی نمودند که سرانجام به ایجاد شرکتهای جدید بیشتر می انجامد.در رویکرد رفتاری به تأثیرات محیطی و فرهنگی برفرد و به عبارتی سابقه و تجربیات او اشاره می شود و مدل های فرآیندی متعددی در خصوص شکل گیری شرکتهای جدید ارائه گردید. لازم به ذکر است که رویکرد رفتاری به واسطه جامعیت خود رویکرد ویژگی ها را نیز در برمی گیرد.
از دیگر تلاش های دانشمندان علوم اجتماعی ارائه نظریه شبکه های اجتماعی بود. طبق این دیدگاه، کارآفرینی، فرآیندی است که در شبکه متغیری از روابط اجتماعی واقع شده است و این روابط اجتماعی
می توانند رابطه کارآفرین را با منابع و فرصت ها محدود یا تسهیل نمایند. به طور کلی شبکه عبارتست از مجموعه تمامی افرادی که از طریق روابطی خاص با یکدیگر ارتباط دارند و می توانند پنج نقش مهم را در فرآیند تأسیس شرکتها ایفا نمایند که عبارتند از :
۱) تسهیل تبدیل فکر به یک طرح واقعی
۲) بالا بردن انگیزه
۳) برانگیختن فکرها
۴) ارائه دادن کمک عملی
۵) حمایت و پشتیبانی.
با بوجود آمدن شرکت های بزرگ و مواجه شدن آنها با تهدیدات از سوی کارآفرینان و با شدت گرفتن مطالعات در خصوص کارآفرینی و مطرح شدن سؤال وظیفه کارآفرین در شرکت پس از تأسیس، انجام بعضی اقدامات کارآفرینانه از سوی شرکت های بزرگ، تغییر ساختار مالکیت شرکتها و بازگرداندن بخشی از مالکیت به مدیران در راستای ایجاد انگیزه و قرار گرفتن نوآوری در مرکزیت توجه، سبب گردید که اواسط دهه ۷۰ کارآفرینی همچون یک نوع رفتار مدیریتی، تلقی شود و در سطح مطالعات سازمانی نیز تعمیم یابد.
همچنین با مطرح شدن رویکرد اقتضایی و در نظر گرفتن آن به عنوان تابعی از شرایط بافتی- اجتماعی (محیط اقتصادی- اجتماعی) در واقع کارآفرینی به عنوان یک استراتژی نوین در شرکتهای بزرگ برای دستیابی به نوآوری،موفقیت، رشد و بقاء و دیگر مزایای کارآفرینی مطرح گردید.
همراه با ابداع واژه کارآفرینی سازمانی توسط گیفورد پینگات در سال ۱۹۸۵ انواع مدلهای ایجاد کارآفرینی در سازمان و تبدیل سازمانها به سازمانهای کارآفرینانه ارائه گردید و عوامل سازمانی محدود کننده و یا تسهیل کننده در این روند مورد مطالعه قرار گرفت.
در رویکرد اقتضائی کارآفرینی، سازمانها به سه گونه شرکتهای کوچک، شرکتهای برنامه ریز و یا اداری و شرکتهای زنده و پویا یا محیط گرا تقسیم می شوند. بسیاری از مطالعات انجام شده در دهه ۸۰ شامل ارائه انواع استراتژیهای کارآفرینی از سوی شرکتهای بزرگ می باشد.
دیدگاه انعطاف پذیری و تطبیق با تغییرات توسط سازمان از دیگر رویکردهای جدید می باشد و موفقیت سازمان و بقاء آن را در شرایط بسیار متحول امروزی، مستلزم تغییرپذیری می دانند.
روند دیگری که از دهه ۶۰ قرن جاری و با فعالیت های دیوید مک کللند برای تقویت نیاز به توفیق از طریق آموزش شروع شد و از اوائل دهه ۸۰ توجه مضاعفی را به خود مبذول داشت، آموزش کارآفرینی می باشد.
۲-۱-۷- رویکرد جمعیت شناختی
زمانی بود که تصور می شد کارآفرینان به جای ساخته شدن ، متولد می شوند صفات آنها به قدری نادر و به خصوص بودند که در هر جایی یافت نمی شدند. امروزه ، شواهد کافی موجود است که نشان دهد صفات کارآفرینی می تواند در نتیجه متغیرهایی چون تجربه کاری ، محیط خانوادگی در کودکی ، تحصیلات ، سن ، الگوهای نقش پرورانده می شود.
الف )محیط خانوادگی در کودکی :در تحقیقات خاصی که درباره محیط خانوادگی کارآفرینان انجام گرفته موارد زیر بررسی شده است: فرزند چندم بودن، شغل و موقعیت اجتماعی والدین، و نوع رابطه با والدین. بررسی چندمین فرزند خانواده بودن نتایج ضد و نقیضی داشت، از جمله هِنینگ و جاردیم دریافتند که اکثر مدیران زن فرزند اول خانوادهاند.مسلم فرض شده است که به فرزند اول یا تک فرزندان توجه خاص میشود که در نتیجه اعتماد به نفس آنان را افزایش میدهد. برای مثال هیسریچ و براش در تحقیق ملی خود درباره ۴۰۸ کارآفرین زن دریافتند که ۵۰ درصد آنها فرزند اول خانوادهاند. البته در بسیاری از مطالعات دیگر درباره کارآفرینان زن و مرد تأثیر فرزند اول بودن بررسی نشده است. از آنجایی که ارتباط این موضوع با کارآفرینی هنوز ثابت نشده است، تحقیقات بیشتری درباره تأثیر فرزند اول بودن باید انجام گیرد تا مشخص شود آیا این امر حقیقتاً بر کارآفرین شدن فرد تأثیر دارد یا خیر.
در مورد تأثیر شغل والدین کارآفرینان شواهد محکمی وجود دارد که نشان میدهد اغلب پدران خوداشتغال یا کارآفریناند. گزارشها نشان میدهد که زنان کارآفرین نیز همچون مردان کارآفرین پدران خوداشتغال یا کارآفرین داشتهاند. داشتن پدر خوداشتغال الهامبخش قوی برای کارآفرین است. استقلال و انعطافپذیری پدر در امور خوداشتغالی خویش از سنین کودکی در ذهن کارآفرین تثبیت میشود. کارآفرینی میگوید: «پدرم آنقدر سرگرم فعالیت کارآفرینانهای بود که در دست داشت و چنان الگوهای رفتاری قوی در من شد که هیچگاه به ذهنم نیز خطور نکرد برای دیگران کار کنم.» این احساس علاقه به استقلال را اغلب مادران کارآفرین بیشتر تقویت میکنند.
صرفنظر از اینکه والدین کارآفرین باشند یا نه، شاید بتوان گفت ارتباط همه جانبه والدین با فرزندشان مهمترین جنبه تأثیر محیط خانوادگی در شکلگیری نیاز به فعالیتهای کارآفرینی در فرد است. والدین کارآفرینان پشتیبان کودکاناند و خصوصیات استقلال، توفیق و مسئولیتپذیری را در آنها تشویق میکنند. به نظر میرسد ارتباط پشتیبانی کننده والدین (به ویژه پدر) مهمترین عامل برای کارآفرینان زن باشد. کارآفرینان زن در قشرهای اجتماعی متوسط تا بالای جامعه پرورش مییابند. در این قشرها خانوادهها به نسبت کودک مدارند و سعی میکنند نزدیک به شخصیت پدر رفتار کنند.
ب ) تحصیلات : درباره سطح تحصیلات کارآفرین تحقیقات زیادی شده است. اگر چه برخی ممکن است فکر کنند که کارآفرینان در مقایسه با عامه مردم تحصیلات کمتری دارند، یافتههای حاصل از تحقیقات به روشنی نشان میدهد که این عقیده درست نیست. تحصیلات در تربیت کارآفرین بسیار مهم است. اهمیت آن هم در سطوح مختلف تحصیلی بروز مییابد و هم در کمک به حل مشکلاتی که کارآفرین با آنها مواجه میشود نقش مهمی دارد. با اینکه برای شروع فعالیت اقتصادی، تحصیلات رسمی لازم نیست مثلاً آندرو کارنگی، ویلیام دورانت، هنری فورد، و ویلیام لیر همگی در مقطع دبیرستان ترک تحصیل کردند پیش زمینه خوبی را فراهم میکند، به ویژه هنگامی که پای فعالیتی مخاطرهآمیز در میان باشد. در گذشته در نوع و کیفیت تحصیلی کارآفرینان زن محدودیتهایی وجود داشت. با وجود آنکه نزدیک به ۷۰ درصد کارآفرینان زن از مدارس عالی فارغالتحصیل شدهاند و بسیاری هم مدارج دانشگاهی را طی کردهاند، اغلب رشتههای تحصیلی متداول در بین کارآفرینان زن عبارتاند از: انگلیسی، روانشناسی، آموزش و جامعه شناسی. تعداد کمی از زنان در رشتههای مهندسی، علوم و ریاضی تحصیل کردهاند. با این همه صرف شمارش تعداد زنانی که وارد مقاطع مهندسی و فعالیتهای تجاری شدهاند نشان میدهد که تعدادشان افزایش چشمگیری یافته است. در هر دو گروه کارآفرینان زن و مرد، نیاز به تحصیلات در زمینههای مالی، برنامهریزی راهبردی، بازاریابی (به ویژه توزیع) و مدیریت چشمگیر است. توانایی برقراری ارتباط با مردم و اطلاعرسانی گفتاری و نوشتاری نیز در بسیاری از فعالیتهای کارآفرینی اهمیت دارد.
ج )سن : ارتباط سن با روند حرفه کارآفرینی نیز به دقت بررسی شده است. در ارزیابی این نتایج مهم است که سن کارآفرینی (سنوات تجربی کارآفرین) و سن شناسنامهای را از هم متمایز کنیم. تجربه کارآفرینی بهترین ملاک برای پیشبینی موفقیت است، به ویژه هنگامی که فعالیت کارآفرینانه نوپا در همان زمینه مشابه با تجربیات تجاری گذشته باشد.
بر حسب سن شناسنامهای اغلب کارآفرینان حرفه کارآفرینی خود را بین سنین ۲۲ و ۴۵ آغاز میکنند. گاه ممکن است زندگی حرفهای قبل و یا بعد از این سن آغاز شود که البته احتمال آن کم است چرا که لازم است کارآفرین برای شروع و پیشبرد موفقیتآمیز فعالیت کارآفرینانه نوپای خود تجربه کافی، پشتیبانی مالی و انرژی زیادی داشته باشد. این میانگین سنی هیچ محدودیتی را ایجاد نمیکند، ولی شروع حرفه کارآفرینی در سنین جوانی بهتر از سنین پیری است. همچنین سالهای شاخصی با فواصل ۵ سال (۲۵،۳۰، ۳۵،۴۰، و۴۵) وجود دارند که در آنها فرد برای شروع حرفه کارآفرینی مستعدتر است. کارآفرینی میگوید: «وقتی به ۳۰ سالگی رسیدم فکر کردم یا الان باید فعالیت کارآفرینانه تازهای را شروع کنم یا هیچوقت.» عموماً کارآفرینان مرد فعالیت کارآفرینانه خود را در اوایل ۳۰ تا ۴۰ سالگی آغاز میکنند در حالی که کارآفرینان زن در اواسط ۳۰ تا ۴۰ سالگی به فعالیت کارآفرینانه دست میزنند.
د )تاریخچه شغلی : تاریخچه شغلی ممکن است بر تصمیمگیری برای اقدام به فعالیت کارآفرینانه نوپا تأثیر منفی داشته باشد اما در رشد و موفقیت نهایی آن نقش مهمی دارد. در حالی که نارضایتی از جنبههای مختلف شغل همچون نبود چالش یا فرصتهای ارتقای شغلی، همچنین ناکامی و کارهای ملالآور اغلب انگیزه خوبی است تا فرد فعالیت کارآفرینانه نوپایی را آغاز کند، هنگامی که تصمیم به ایجاد فعالیت کارآفرینانه اتخاذ شد، تجربیات فنی و صنعتی گذشته اهمیت مییابند. به ویژه تجارب گذشته در زمینههای زیر بسیارمهماند: مالی، توسعه کالا و خدمات، تولید، افزایش شبکههای توزیع و تهیه طرح بازاریابی.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.