مقاله آموزش مدیریت
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله آموزش مدیریت دارای ۴۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله آموزش مدیریت کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله آموزش مدیریت،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله آموزش مدیریت :
آموزش مدیریت
به نام خدا
نکته های مدیریتی(۱)
– جهان و محیط اطرافمان در حال تغییر است و در چنین شرایطی هیچ چیز خطرناکتر از دل بستن به کامیابیهای دیروز نیست. تافلر
– خلاقیت یعنی یک درصد الهام و ۹۹ درصد عرق ریختن. ادیسون
نوشته شده در پنجشنبه ۱۴ مهر۱۳۸۴ساعت ۱۱ بعد از ظهر توسط رمضان زاده رستمی
درس های تام پیترز
به نام خدا
درس های تام پیترز
تام پیترز را «شاهزاده بی نظمی» و «قهرمان شکست های جسورانه» لقب داده اند. مجله «نیویورکر»نوشته است:
درجه ای که شرکتهای بزرگ آمریکایی کسب کرده اند، همان است که «تام پیترز» آنها را به آن تشویق کرده است. چه او را دوست بداریم، یا از او متنفر باشیم، همه باید به او توجه کنیم.
«تام پیترز» درجه کارشناسی ارشد مدیریت مهندسی از دانشگاه «کورنل» و دکتری خود را از دانشگاه استنفورد گرفت. او یک همکار نیروی دریایی، مشاور مواد مخدر در دولت و یکی از شرکای شرکت «مکنزی» است. اما آنچه که واقعاً او را عضو خانواده ها کرده است کتابی است به نام «در جستجوی بهترین ها» که در سال ۱۹۸۲ در تالیف آن همکاری داشته است.
این کتاب به تنهایی بازار کتابهای تجاری را که در حال رکود بودند دگرگون ساخت و تشویق کرد و تمام افراد علاقه مند به حوزه مدیریت را به خواندن آن تشویق کرد.
آنچه در زیر می آید مصاحبه ای کوتاه با تام پیترز است که پاسخ های او می تواند برای دست اندرکاران حوزه مدیریت سودمند باشد.
امروزه چگونه می توان کمبود نیروی کار شایسته را جبران کرد؟
– ابتدا باید محیط آرامی برای کار ایجاد کنید. این مطلب بسیار مهمی در تمام دنیا است. در برخی از رستوران ها، افراد حاضرند برای گرفتن سرویس در صف انتظار بنشینند تا نوبتشان برسد اما در سایر رستوران ها به هیچ وجه چنین نیست.
شرکت مایکروسافت از جمله این شرکتهاست. این شرکت بیش از سالهای پیش هزینه می کند اما ۶ یا ۷ سال قبل جایگاه بسیار مناسب تری داشت. در آن زمان از دیدگاه مردم، این شرکت در حال ایجاد انقلابی عظیم بود، بنابراین هرکس که دارای روحیه ابتکار بود مایل بود در فهرست حقوق بگیران مایکروسافت باشد.
آیا می توان محیطی آرام در شرکت ایجاد کرد؟
– اگر خوب حقوق بدهید و مزایای فراوان در اختیار کارکنان باشد، یا سالن ورزشی خوب یا مهدکودک مناسبی برای آنها فراهم سازید، مطمئن باشید که ضرر نمی کنید. چنانچه قادر به جذب استعدادهای درخشان نباشد به این معنی است که شرکت شما «فشل» است و باید تغییراتی در آن صورت گیرد.
در مرکز شرکتهای رایانه ای آمریکا (SILICON VALLY) کمبود استعدادهای درخشان وجود دارد و به دنبال استعدادها می گردد. اما در مقابل شرکت سیسکو (CISCO) عده زیادی در صف ایستاده اند که در این شرکت استخدام شوند. این صف طولانی تنها به دلیل قیمت بالای سهام آن نیست. نکته این است که آنها می توانند با آزادی تمام استعداد خود را در این شرکت شکوفا سازند.
نقش واحد منابع انسانی شرکتها با توجه به کمبود استعدادها چیست؟
– اگر ما در عصر بروز استعدادها هستیم چنانکه خیلی ها می گویند پس «منابع انسانی» باید شیک پوش ترین فرد شهر باشد. اما آیا مدیران سازمان این را قبول دارند؟ هنوز خیر.
اینجاست که کارکنان منابع انسانی مطرح می شوند. اما چگونه؟ به جای حمایت از سازمان، در واقع مرکزی برای بوروکراسی اداری می شوند. راستی چرا ستاره درخشان دوران استعدادها نباشیم؟
شما اکنون مرکز توجه بیش از ۵۰ هزار مدیر منابع انسانی هستید. مطلب کلیدی شما برای آنان چیست؟
– سه مطلب را مطرح می کنم که سومی نباید در هیچ مجله مدیریت منابع انسانی چاپ شود
موضوع اول اینکه شما در ذهن روسای خود یک مکانیک تلقی می شوید تا یک بینش مند دورنگر. حتی در ذهن خودتان نیز چنین هستید. شما در واقع اکثر وقت خود را به جای کارهای سازنده صرف جلوگیری از ورود راهزنان و مزاحمان، احقاق حق و دفع شر و امثال آن می کنید. بخش عمده زندگی شما صرف حل وفصل معضلات ناشی از بوروکراسی می شود که در واقع بینش مند بودن شما را از آن باز می دارد.
موضوع دوم که تعبیر دیگری از موضوع اول است، این است که وقتی مسائل در مسیر غلط قرار می گیرند واحدهای منابع انسانی به دردسر افتاده مورد انتقاد قرار می گیرند. ولی هنگامی که کارها خوب پیش می روند هیچ تشویقی نمی شوند. آنان نقشی مشابه دفتر حقوقی را ایفا می کنند. چرا تمام وکلا فقط کلمه «نه» را به کار می برند؟ به این جهت که اگر کارها خوب پیش نرود، به دردسر می افتند و اگـــر همه چیز خوب باشد کسی متوجه نمی شود.
منبع:وبلاگ به اندیش http://behandish.blogfa.com
نوشته شده در یکشنبه ۲۷ شهریور۱۳۸۴ساعت ۱۱ بعد از ظهر توسط رمضان زاده رستمی
چگونه اندیشیدن
به نام خدا
چگونه اندیشیدن
کتاب ” بابای دارا، بابای ندار” یکی از پرفروشترین کتابهای مدیریتی چند سال اخیر است .اجمال داستان به شرح ذیل است:
من دو بابا داشتم، یکی دارا و دیگری ندار. یکی بسیار درس خوانده و زیرک بود، مدرک دکترا داشت و دوره چهار ساله کارشناسی را دو ساله گذرانده بود. بابای دیگر هرگز نتوانسته بود کلاس هشتم را هم به پایان برساند.
هر دو مرد سختکوش و در کار و زندگی خود پیروز بودند. درآمد هر دو نفر رضایتبخش بود، ولی یکی از آنان در زمینه مالی پیوسته مشکل داشت. بابای دیگر از خانواده و دیگران به ارث گذاشت. از دیگری تنها صورتحسابهایی به جا ماند که می بایست پرداخت شوند.
هر دو به من اندرزهایی دادند، ولی اندرزهای آنها متفاوت بود. هر دو به درس خواندن سخت عقیده داشتند، ولی موضوعات یکسانی را توصیه نمی کردند.
از آنجا که من دو پدر اثر گذار داشته ام، از هر دو نفر چیز آموختم. ناچار بودم تا درباره اندرزهای هر کدام بیندیشم و از بررسی تاثیر اندیشه هر کدام بر زندگیش، بینش ارزشمندی پیدا کنم: برای مثال یکی عادت داشت که بگوید” از عهده من بر نمی آید” . دیگری از بکار بردن این واژه ها پرهیز
می کرد. بجای آن می گفت : ” چگونه می توانم از عهده این کار برآیم؟ ” عبارت نخست حالت خبری داشت و عبارت دوم جنبه پرسشی. از عهده من بر نمی آید مغز را از کار می اندازد و عبارت چگونه می توانم از عهده این کار برآیم، مغز را به حرکت و جستجو وا می دارد.
هر دو آنها بینش مخالفی در اندیشیدن داشتند. یکی فکر می کرد که ثروتمندان باید مالیات بیشتری بپردازند تا هزینه کسانی شود که از امکانات زندگی بهره کمتری نصیبشان گردیده است. دیگری
می گفت: مالیات ابزار تنبیه کسانی است که بیشتر تولید می کنند و پاداش به آنانی است که تولید نمی کنند.
یکی از آنان توصیه می کرد خوب درس بخوان تا در شرکت معتبری استخدام شوی. دیگری توصیه می کرد، خوب درس بخوان تا بتوانی شرکت ارزشمندی برای خود داشته باشی.
یکی از انان می گفت دلیل اینکه ثروتمند نشده ام شما بچه ها هستید و دیگری می گفت دلیل اینکه باید ثروتمند شوم، شما بچه ها هستید.
یکی عقیده داشت خانه ما بزرگترین دارایی خانواده می باشد به عقیده دیگری خانه بزرگترین بدهکاری است و هر کس بیشترین درآمدش را در خرید خانه سرمایه گذاری کند دچار دردسر می شود.
به عقیده یکی دولت یا کارفرما می بایست نیازهای انسانها را برآورده سازد. او همواره دل نگران اضافه حقوق، طرح بازنشستگی، مزایای بهداشتی و درمانی ، مرخصی و دیگر مزایای استخدامی بود و چنین می نمود که تضمین شغلی برای تمام عمر و مزایای ناشی از آن، از خود شغل با اهمیت تر است. اما دیگری به خوداتکائی مالی فراگیر عقیده داشت و من را از استخدام رسمی مدام العمر در شرکتها منع می کرد.
یکی به من آموخت که چگونه شرح معرفی خود را بنویسم تا شغلهای بهتری بیابم، دیگری چگونگی نوشتن برنامه های پرتوان مالی و کسب کار را یادم داد تا شغل آفرینی کنم.
دست پرورده دو بابا بودن به من فرصت داد تا تاثیر اندیشه های هر کدام را در زندگی خودشان ببینم. دریافتم که براستی انسانها با اندیشه هایشان زندگی خود را شکل می دهند.
برای مثال بابای ندار پیوسته می گفت : من هرگز ثروتمند نخواهم شد. این پیش بینی هم به حقیقت پیوسته بود. از سوی دیگر، بابای دارا همواره خود را ثروتمند می دید. می گفت: من یک مرد ثروتمندم. حتی هنگامی که به شکستهای مالی بزرگ دچار شده و نزدیک به نابودی بود، خود را همچنان ثروتمند می پنداشت. خود را این چنین دلگرمی می داد ” شکست خورده و ندارمتفاوتند. شکست گذرا و نداری همبستگی است. ”
بابای ندارمی گفت : من به پول علاقه مند نیستم. پول چه اهمیتی دارد. بابای دارا پیوسته می گفت : پول قدرت است.
شاید هرگز نتوان قدرت فکر را اندازه گیری کرده یا ستود، ولی برای من از همان زمان جوانی روشن شد که باید در چگونگی معرفی و عرضه خود هوشیار باشم.
دریافتم که بابای ندارم به دلیل مقدار پولی که بدست می آورد ندار نبود، بلکه اندیشه ها و عمل او چنین نتیجه ای را بار آورده بود. به عنوان یک نوجوان، آگاهانه تصمیم گرفتم تا پیوسته متوجه برگزیدن اندیشه ها باشم. اندرز کدام را آویزه گوش کنم بابای دارا، بابای ندار؟
هر چند که دو مرد سخت بر لزوم آموزش و یادگیری تاکید داشتند، ولی دیدگاهشان در اینکه چه باید آموخت متفاوت بود یکی از من می خواست تا خوب درس بخوانم، به درجات تحصیلی بالا برسم و برای پول در آوردن کار کنم. و دیگری مرا تشویق می کرد تا برای ثروتمند شدن درس بخوانم. دریابم که پول چگونه کار می کند و چگونه می توان آنرا به خدمت خود بگیرم. پیوسته می گفت:
” من برای پول کار نمی کنم ، پول برای من کار می کند. “
منبع: اینترنت
نوشته شده در جمعه ۱۱ شهریور۱۳۸۴ساعت ۶ بعد از ظهر توسط رمضان زاده رستمی
جهانی شدن یا جهانی سازی؟
جهانی شدن پدیده نوظهوری نیست بلکه فرایندی است که همگام با افزایش آگاهی انسان نسبت به خود و محیط طبیعی و اجتماعی، از آغاز تاریخ وجود داشته است. از جنگ جهانی دوم به بعد با رشد تجارت جهانی، افزایش تحرک سرمایه در سطح بین المللی، مهاجرت نیروی کار و کــاهش موانع تجاری براساس قراردادهای بین المللی، شکل دیگر و سرعت بیشتر پیدا کرد. در سالهای اخیر هم با سرعت فزاینده دانش و فناوری و فروپاشی ابرقدرت شرق و پایان دوران جنگ سرد، شتاب بی سابقه ای گرفته است.
رشد تجارت جهانی در سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۹۴ و فزونی چشمگیر آن بر رشد تولید جهانی، واحدهای تولیدی کشورها را به بخشی از شبکه جهانی تولید وتجارت تبدیل کرده است. در چنین اقتصادی نظام سرمایه داری برای تضمین فروش مازاد تولید خود به بازاری نیازمند است که پیـــوسته درحال گسترش باشد و درنهایت گستره ای به وسعت تمام گیتی پیدا کند. دراین جریان، کشورهای توسعه یافته از برتری فناوری و از نفوذ خود در سازمانهای مالی بین المللی و شرکتهای عظیم فراملیتی سودجسته و شیوه تولید، مناسبات تولیدی، چگونگی بهره برداری از امکانات و منابع در کشورهای جهان سوم را به سود خود سازمان دهی و جریان امور را به بستر منافع و مطامع خود هدایت می کنند. در این مقاله، بخشی از این ترفندها و بازیگریها موردبررسی قرار گرفته است.
مقدمه
واژه GLOBALIZATION را گاهی به جهانی شدن و زمانی به جهانی سازی ترجمه می کنند. با نگرشی سطحی ممکن است این دو اصطلاح مترادف به نظر آیند، اما این دو ترجمه به لحاظ بار معنائی و واقعیت کاربردی و ابزاری که منعکس می کنند با هم تفاوت دارند. در بـرگردان اول یعنی جهانی شدن، القای نوعی اراده و اختیــار مورد نظر است و می خواهد این پیام را به خواننده منتقل کند که جهانی شدن، واقعیتی است ملموس و ضرورتی است گریزناپذیر که هر جامعه اگر خواهان رفاه شهروندانش باشد، چاره ندارد جز اینکه خود را با این جریان نیرومند، ضروری و مفید به حال کشورها و به حال جامعه بشری، سازگار کند و باراحتی خاطر و اراده آزاد به مقتضیات آن گردن نهد.
در برگردان دوم یعنی جهانی سازی، سعی بر این است که به واقعیت دیگری اشاره شود و آن اینکه: جهانی سازی طرحی است که توسط کشورهای ثروتمند و قدرتمند دنیا و در راس آنها آمریکا، تدوین شده و منظور از آن ادامه سلطه اقتصادی، سیاسی و نظامی بر دیگر کشورهای عالم است. آمریکا از مدتها قبل از فروپاشی شوروی، سودای رهبری دنیا و دستیابی بیشتر به منابع کشورهای دیگر به ویژه کشورهای جهان سوم را در سر داشته است.
ریچارد نیکسون رئیس جمهور سابق آمریکا در پی رسوایی واترگیت مجبور به استعفا شد. نیکسون پس از این حادثه مدتی انزوا پیشه کرد. در دوران انزوا و پس از آن حدود ۱۰ جلد کتاب نوشت و تجارب سالیان دراز تصدی پست های گوناگونش از جمله پست ریاست جمهوری را در اختیار هموطنانش و در معرض قضاوت و تفسیر جهانیان قرار داد. در یکی از این کتابها تحت عنوان فراسوی صلح یا برتر از صلح که برخی صاحب نظران آن را وصیت نامه سیاسی نیکسون می نامند، دیدگاههای خود را در مورد اینکه آمریکا چگونه می تواند رهبری خود را بر جهان تحمیل کند آورده است.
طبیعت سرمایه داری
سرمایه داری نظامی است گسترش طلب که همه شیوه های تولید پیش از خود را نابود می کند. این سخن تکرار فشرده ای است از تاریخ بشر در دو سه قرن اخیر. اما واقعیت این است که طی ۳۰ سال گذشته، کارکرد نظام سرمایه داری دستخوش تحولات بنیادی بوده است. از جمله این تحولات؛ تحمیل نیازهای کاذب بر شهروندان جوامع و گرفتارشدن آنها در گرداب مخوف مصارف لوکس و غیرضروری است. آلودگی محیط زیست و معضلات اجتماعی و اقتصادی فراوان دیگر از پیامدهای ظرفیت مازاد تولید و عدم تعادل طبیعی در بازار عرضه و تقاضای واقعی است.
رقابت در اقتصاد امروز موجب کاهش سود بنگاههای تولیدی شده و این موسسات برای برگشت سرمایه اولیه شان دچار مشکل هستند. نجات سرمایه این بنگاهها از خطر نابودی مستلـزم این است که بـــــازار فروش فرآورده های شان از رشد کافی برخوردار باشد تا از طریق بهره گیری از حداکثر ظرفیت تولید، فرآورده های بیشتری روانه بازار و آن را به پول تبدیل کنند، بازار فروشی که رشد چشمگیر داشته و به گونه ای مناسب جهانی شده باشد. در چنین بازاری اگرچه سود حاصل از قیمت فروش هر واحد تولید نسبتاً ناچیز است اما با فروش بیشتر، سود حاصل می تواند قابل توجه باشد. در این بازارها نه فقط رقابت بر سر قیمت اهمیت بیشتـری پیدا کرده بلکـه گونه های تـازه تری از رقابت پدید آمده است.
آمارهایی که توسط موسسات پژوهشی صاحب نام منتشر می شود حکایت از آن دارد که نه تنها در کشورهای جهان سوم،فقر و نداری روزافزون زندگی شهروندان را دچار مشکل کرده است بلکه در تمام کشورهای سرمایه داری صنعتی نیز، رشد نابرابری در توزیع درآمد و ثروت و گسترش فقر، زندگی اکثریت عظیمی از مردم را روز به روز سخت تر می کند. در چنین شرایطی شرکتهای موفق و سازمانهای تولیدی که بااستفاده از فناوری پیشرفته توانایی تولید قابل ملاحظه دارند، با محدودیت بازار فروش روبرو می شوند. این محدودیت را کاهش درآمد افراد طبقه متوسط از یک سو و حضور رقبای بسیار در بازار تولید از سوی دیگر، شدت می بخشد. رقابت در کاستن از هزینه تولید و کاهش قیمت، تولیدکنندگان را ناگزیر می کند تا هم در افزایش کیفیت و هم در کاهش قیمت، اقدامات موثر به عمل آورند تا بتوانند باکسب توان رقابتی و گسترش بازار فروش فرآورده ها و خدمات، موجبات ادامه فعالیت خود را فراهم آورند. با کاهش سودآوری، بازار سهام موسسات تولیدی مختل می شود و قیمت سهام تنزل می کند. قیمت سهام شرکتها در اقتصاد امروز، یکی از عوامل ایجاد ثروت در اقتصاد سرمایه داری است. برخی بر این باورند که میزان سود بنگاههای تولیدی به منزله خون است که باید در رگهای نظام سرمایه داری جریان داشته باشد. به این آمارها توجه کنید:
در انگلستان پیش از سال ۱۹۷۹ ، از هر ۱۰ نفر یک نفر زیرخط فقر زندگی می کرده ولی بعد از پایان دوره نخست وزیری خانم مارگارت تاچر از هر ۴ نفر یک نفر و از هر ۳ کودک یک کودک با فقر دست به گریبان بوده است.
در آمریکا در طول حکومت رونالدریگان، درآمد یک درصد جمعیت که از غنی ترین خانواده ها بودند ۵۰ درصد بیشتر شد اما درآمد واقعی ۸۰ درصد جمعیت کاهش یافت. ۱۰ درصد از فقیرترین خانواده های آمریکایی هم درآمدشان به میزان ۱۵ درصد کاهش پیدا کرد و از ۴۱۱۳ دلار در سال به ۳۵۰۴ دلار تنزل یافت. در فاصله ۱۹۸۷ و ۱۹۹۳ شمار کسانی که درآمد روزانه شان از یک دلار کمتر بود در جهان ۱۰۰ میلیون نفر افزایش یافت و به یک میلیون و ۳۰۰ هزار نفر رسید. به طور کلی در ۱۰۰ کشور جهان، درآمد سرانه امروز کمتر از آن است که ۱۵ سال پیش بوده است، به سخن دیگر، زندگی اقتصادی یک میلیون و ۶۰۰ هزار نفر در اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی از زندگی شان در سالهای پایانی قرن بیستم بهتر بوده است.
پس از تغییر شیوه تولید اقتصادی و دگرگونی نظام تولید از کشاورزی به نظام کارخانه ای و تولید صنعتی، مسئولیت گذران زندگی مردم به دولت محول شد و دولتها برای ایفای این مسئولیت از قدرت کافی برخوردار بودند. به همین انگیزه در این مرحله از تاریخ تحول سرمایه داری، دولت به دولت رفاه معروف شد. یکی از هدفهـای طراحان برنامـــه های جهانی سازی این است که دولتها را در عرصه اقتصادی از قدرتی که لازمه سامان دادن به زندگی مردم و توسعه رفاه است محروم کنند و فضا را برای فعالیت شرکتهای فراملیتی هرچه بیشتر آماده سازند.
با پرکردن خلاء قدرت دولتها توسط شرکتهای فراملیتی، راه دسترسی به منابع کشورهای پیرامونی (جهـــان سومی) هموار می شود و این شرکتها با سرمایه عظیمی که در اختیار دارند هر محدودیتی را که بخواهند بر نیروی کار این کشورها تحمیل می کنند بدون اینکه در زمینه هایی مانند اشتغال، رفاه اجتماعی، بهداشت محیط زیست، بهره وری از منابع و تلفیق مطلوب آن و اموری از این قبیل مسئولیتی برگردن بگیرند. در دنیای اقتصاد سرمایه داری، حتی یک نمونه نمی توان یافت که کشوری بدون مسئولیت پذیری و قدرت دولت یعنی بر پایه رهنمودها و الگوهای نئولیبرالیستی کنونی، در نقطه ای از جهان توسعه یافته باشد.
شرکتهای فراملیتی
شرکتهای فراملیتی از پیشتازان جهانی کردن اقتصاد هستند. مدتها قبل از آنکه بحث جهانی سازی، رونق امروزی را کسب کند فعالیت این شرکتها جنبه فراملیتی به خود گرفت وحاکمیت ملی کشورها را با چالشهای جدی روبرو کرد. یکی از دلایل رغبت این شرکتها به سرمایه گذاری در کشورهای جهان سوم، بالابردن قدرت خرید شهروندان در کشور میزبان و ایجاد بازارهای مصرف است. قدرت تولیدی فراوان این شرکتها و تلاش آنها برای فراهم آوردن بازار فروش، ایجاد نیازهای کــــاذب در مصرف کنندگان را از طریق رسانه های تبلیغاتی، سبب گردیده است. انبوه فرآورده های لوکس و غیرلوکس مصرفی از یک سو و تبلیغات بی وقفه رسانه های جمعی از دیگرسو، روز به روز کشورهای فقیر را در ورطه مصرف زدگی و بی هویتی اقتصادی و فرهنگی، بیشتر فرو می برد. آنچه برای شرکتهای فراملیتی مهم است یکسان شدن مقررات گمرکی در کشورهای جهان سوم است تا این شرکتها، مختصر موانع قانونی ناشی از حق حاکمیت ملی کشورهای جهان سوم را هم در پیش روی نداشته باشند و با سرعت و سهولت به هرگونه فعالیت آشکار یا پنهان سیاسی و اقتصادی مبادرت ورزند و سیطره خود را بر منابع کشورهای جهان بیشتر کنند.
بنابراین، تصادفی نبوده و نیست که در همه کشورهای سرمایه داری صنعتی، دولت رفاه که از دستاوردهای اقتصاد »کینزی« در سالهای جنگ جهانی دوم بوده، زیر فشار قرار گرفته است. بخشی از پروژه جهانی کردن، معطوف است به گسترش تهیدستی، زیادکردن فاصله فقر و غنا از طریق شعله ورکـــــــردن آتش بی عدالتی در توزیع ثروت و امکانات جامعه.
امروزه، بازیگران عرصه سرمایه داری جهانی و بی مرز، با فشار چند دکمه و با سرعتی شگفت انگیز، سرمایه مالی شان را به بازارهای دیگر در هر نقطه جهان منتقل می کنند. اگر گاهی در چارچوب مرزهای کشوری خاص درگیر سیاست می شوند انگیزه شان ایجاد اشتغال یا رفاه برای کشور میزبان نیست بلکه هدف محدودکردن حمایتهای قانونی دولت، از کارگران است. این محدودیت از طریق تضعیف دولت صورت می گیرد. چنین دولتی نه یارای تاسیس و استقرار نهادهای کارآمد دولتی را خواهد داشت و نه توان برپایی نهادهای غیردولتی دموکراتیک جامعه مدنی در حوزه عمومی را. شکل گیری این نهادها و فعال شدن سازوکار حمایت از منافع ملی و مصالح جامعه، حاصل تلاش رهبران خردمند و مدیران برخوردار از دانش، تجربه، تعهد و اخلاص است.مشارکت عمومی در اجرای برنامه ها و حمایت مردمی از اقدامات مدیران و دولتمردان جامعه، موانع جدی و چالشهای ارزش محور و خرد بنیاد در راه تحقق منافع شرکتهای فراملیتی و حامیان قدرتمند و ثروتمند آنها ایجاد می کند.
یکی دیگر از ویژگیهای عصر جهانـــــــی سازی، پیشرفت فناوری اطلاعات است. از این طریق، ناظر تحولی دیگر در شیوه انتقال ثروت هستیم.
در این مرحله از تحول، انتقال منابع بیش از تولیدات صنعتی، از طریق معاملات نامشروع، بازارهای مالی صورت می گیرد، یعنی از طریق خرید و فروش پول برای به دست آوردن پول بیشتر و سهام و اوراق بهادار مالی بیشتر. دکتر احمد سیف، در مقاله ای تحت عنوان جهانی کردن: واپسین مرحله ی امپریالیسم؟ یکی دیگر از علل جهانی کردن را، یافتن راههای مناسب برای تامین مالی کسری تراز پرداختهای اقتصاد آمریکا بیان کرده است. آمریکا از سالهای ۱۹۶۰ میلادی به گونه ای مزمن بااین کسری تراز پرداختها روبه رو بوده است. نویسنده مقاله در تایید گفته های خود به اطلاعات آماری جالبی استناد کرده است که برخی از آن عیناً نقل می شود:
طی سالهایی که آمریکا با مشکل کسری تراز پرداختها روبه رو بود، بدهی خارجی این کشور به تنهایی تقریباً معادل کل بدهی کشورهای جهان سوم شد و از مرز ۲۲۰۰ میلیارد دلار گذشت. یعنی بدهی خارجی سرانه در کشورهای جهان سوم نزدیک به ۵۰۰ دلار است ولی بدیهی سرانه خارجی آمریکا معادل ۷۳۳۳ دلار یعنی اندکی کمتر از ۱۵ برابر است. بااین همه، برخلاف وعده های دروغین مدافعان جهانی سازی، کشورهای فقیر بابت بدهی خارجی خود به طور متوسط سالی ۳۰۰ میلیارد دلار بهره می پردازند در حالی که، کل پرداختی آمریکا بابت بدهی خارجی خود که به همان میزان است، از ۲۰ میلیارد دلار در سال فراتر نمی رود.
کسری تراز پرداختهای آمریکا که در دوره بوش پدر ۴/۴ میلیارد دلار بود. اکنون در زمان بوش پسر به ۴۴۵ میلیارد دلار سیده است. صاحب نظران پیش بینی کرده اند که با بلندپروازی های بوش، کسری تراز پرداختهای آمریکا در آینده بیشتر خواهد شد تا جایی که این کشور ناگزیر خواهد شد روزی ۴ میلیارد دلار از بازارهای جهانی قرض بگیرد.
مدافعان جهانی سازی درباره پیامدهای مثبت نقل و انتقال سرمایه های مالی و دیگر تغییراتی که در مناسبات کار و سرمایه صورت گرفته مبالغه کــرده و از بررسی جنبه های ویران گر و غیرقابل پذیرش این تحولات شانه خالی می کنند. به عنوان نمونه، برای کفشهای ورزشی »نایک« که بیشتر در اندونزی تولیــد می شود به دختران جوانی که در کارخانه کار می کنند روزی ۸۲ سنت می پردازند. برآورد هزینه تولید یک جفت از این کفشها ۵/۶ دلار است که در بازارهای غربی از ۷۵ تا ۱۳۵ دلار به فروش می رسد. مایکل جردن ورزشکار آمریکایی که در آگهی تلویزیونی کفش نایک ظاهر می شود سالی ۲۰ میلیون دلار از این کمپانی دستمزد می گیرد در حالی که درآمد سالانه کارگران اندونزیایی برای تولید کفش نایک سالی ۵ میلیون دلار است.
درآمد ۵۰۰ شرکت بزرگ آمریکایی به گونه ای غیرقابل کنترل سقوط کرده و در طول یک سال ۴۴ درصد کمتر شده است. همه سودهای به دست آمده در بیش از ۴۰۰۰ شرکتی که در بازار سهام ثبت شده اند، از اواسط سال ۱۹۹۴ تاکنون ناپدید شده است.
ناتوانی در پرداخت بدهی، در سال ۲۰۰۳ به نسبت سال پیش، که ۴۲/۳ میلیارد دلار بود، ۱۵۰ درصد افزایش یافته است. انرون هفتمین شرکت بزرگ آمریکا از نظر درآمد، از میان رفته است، قیمت سهامش از ۹۰ دلار به ۲۵ سنت رسیده و به این ترتیب ۶۵ میلیارد دلار از سرمایه اش یعنی همه آنچه ۵۸ هزار و ۹۲۰ نفر سهامدارانش در آن سرمایه گذاری کرده اند، نابود شده است.
۲۳۰ شرکت سهامی عام با بیش از ۱۸۲ میلیارد دلار دارایی، اعلام ورشکستگی کرده اند که نسبت به یک سال پیش ۱۰۰ درصد افزایش نشان می دهد. این رقم شامل شرکت انرون نمی شود.
تاثیر کارکرد سازمانهای بین المللی بر اقتصاد کشورهای پیرامونی سیاستهای سازمانهای بین المللی مانند بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی و شیوه اجرای این سیاستها بدهکاری همیشگی کشورهای جهان سوم را سبب شده و با وجود اینکه هرساله بخشی از بودجه این کشورها صرف بازپرداخت بدهی ها و بهره آن می شود. از استهلاک بدهی خبری نیست که هیچ، بلکه روز به روز بر میزان آن افزوده می شود.
کشورهای آرژانتین، برزیل، موزامبیک و; از این نمونه ها هستند. بخشی از سیاست این سازمانها تحت عنوان استراتژی مساعدت به کشورهاطراحی شده و سیاستهای تعدیل ساختاری قسمتی از این استراتژی است.
قراردادهای تعدیل ساختاری، معمولا توسط دولتهای کشورهای جهان سوم (پیرامونی) به اجرا در می آید. از آنجا که اجرای این قراردادها در راستای منافع کشورهای صنعتی و سردمداران سرمایه داری جهانی است، معمولاً با مقاومت شهروندان کشورهای مزبور روبرو می شود. این مقاومت ها توسط دولت که معمولاً مورد حمایت نظام ســــرمایه داری جهانی است با خشونت و به ضرب گلوله سرکوب می شود. دستاورد اقتصادی این ناآرامیها، فرار بیشتر سرمایه و ورشکستگی دولت است که به نوبه خود موجب تشدید و تعمیق رکود می شود. ادامه این وضع موجب خواهد شد که همه ساله مبالغ هنگفتی به عنوان بهره وامهای دریافتی به جیب جوامع صنعتی ثروتمند یعنی اربابان صندوق بین المللی پول و سازمانهای مشابه بین المللی دیگر، سرازیر شود.
برخی از تدابیری که صندوق بین المللی پول تحت عنوان سیاست تعدیل به دیگر کشورها تحمیل می کند، عبارتند از:
۱ – خصوصی کردن اموال دولتی: سیاست مدارانی که طرف قرارداد تعدیل هستند، براموال دولتی چوب حراج می زنند. در این تدبیر، هیچ چیز غیرقابل فروش وجود ندارد. همه چیز را می توان فروخت از صنایع مادر گرفته تا صنایع نوزاد، آب، برق، تلفن و حتی بهداشت و آموزش را. ادعای توجیه کننده، حذف کسری بودجه دولت است نه کسب درآمد، اما در عمل صنـایع سودآور به فروش می رود و شاخه های زیانده اقتصادی، وبال گردن دولت مقروض باقی می ماند. نتیجه اینکه کسری بودجه به جای کاهش، اغلب افزایش می یابد. طبیعی است که پس از خصوصــــــی سازی، بهای کالاها و خدمات موسساتی که خریداری شده اند، توسط خریداران خصوصی از راه رسیده به نحوی چشمگیر افزایش می یابد. این خریداران تازه از راه رسیده، هرچه از اموال دولتی کشور طرف قرارداد تعدیل را که نقدشدنی باشد به پول نقد تبدیل می کنند و این باعث می شود که برخلاف وعده های داده شده توان اقتصادی به جای افزایش کاهش یابد.
۲ – آزادسازی بازار سرمایه : کارشناسان صندوق بین المللی پول، مدعی هستند که رهایی سرمایه از مداخلات زیان بخش دولت باعث سرازیرشدن آن به کشورهایی خواهد شد که اقتصاد آنها از دخالتهای دولت، آزاد باشد. اما آنچه باعث فرار سرمایه می شود. بی ثباتی سیاسی، سیاست پردازی اقتصادی و نبود امنیت جان و مال و قانون گریزی و قانون ستیزی است. وقتی به فراهم آوردن این وجوه اصلی که باعث رونق بازار سرمایه است توجه نمی شود و فقط درصدد حذف کنترل دولت از بازار سرمایه برمی آیند، نتیجه فرار سرمایه است و متاسفانه این رفتن سرمایه، برگشتی در پی نخواهد داشت.
۳ – عملکرد بازار آزاد: شفافیت قیمتها و میدان دادن به عرضه و تقاضا برای تعیین قیمت واقعی، نوید دیگری است که به شهروندان جامعه طرف قرارداد تعدیل داده می شود. اما همه این ادعاها بی اساس است و چیزی نیست جز ترفندهایی برای افزودن به قیمت نیازمندیهای عمومی مانند مواد خوراکی، آب، برق، تلفن، روغن، بنزین، مسکن و بسیاری دیگر از کالاهای اساسی مورد نیاز مردم. تثبیت قیمت و جلوگیری از افزایش بهای فرآورده ها و خدمات، چیزی نیست که با وعده و وعید یا با تهدید و ارعاب تحقق پیدا کند. وقتی معیار تعیین قیمتهـا پولهای قوی مثل دلار باشد و بـــه اصطلاح قیمتها دلاری شود و درآمدها به پول ضعیف محلی باشد، نتیجه بالارفتـــــن بی رویه قیمتها و عدم توانایی توده مردم در تهیه نیازمندیهای ضروری زندگی است.
۴ – تجارت آزاد: این نوع تجارت یعنی حذف موانع قانونی و حقوق گمرکی و دیگر محدودیتهای ناشی از حق حاکمیت دولتها و رفع هرنوع عامل بازدارنده در سرراه ورود و خروج آزادانه کالاها و خدمات. مبنای نظری این تدبیر این است که بازارهای جهانی به روی کالاها و خدمات جامعه باز می شود و در نتیجه درآمد ارزی بیشتری به خزانه کشور جریان پیدا می کند.
در صورتی که امکان تحقق آن وجود ندارد چرا که اکثریت نزدیک به تمام این قبیل کشورها (پیرامونی) دارای اقتصاد ضعیف و توان تولیدی ناچیز هستند که از کمبودهای فراوان رنج می برند. بافرض اینکه تقاضا برای کالاها و خدمات وجود داشته باشد، مشکلی از مشکلات این کشورها را حل نمی کند چون اینها توان تولید اقتصادی ندارند تا عرضه کافی به منظور پاسخ به تقاضاهای موجود باشد.
ممکن است حامیان تجارت آزاد بگویند با کاستن از مصرف داخلی می توان از طریق صادرات برخی فرآورده ها به درآمدهایی دسترسی پیدا کرد. در این صورت تورم داخلی که پیامد ازدیاد درآمد ناشی از صادرات خواهد بود چگونه مهار می شود و ادامه تولید مازاد برای تداوم صادرات، به چه ترتیب میسر خواهد بود.
درگیرودار اجرای سیاستهای تجارت آزاد، برای کشورهای پیرامونی یک چیز به واقعیت نزدیک تر است و آن اینکه جریان سیل آسای واردات، هم باقی مانده تولیدکنندگان داخلی را ورشکست می کند و هم کسری تراز پرداختها بیشتر می شود. بدیهی است که پیامد چنین وضعی، افزایش بدهی های خارجی است که قرار بود بااتخاذ این تدابیر حذف شود یا دست کم به حداقل ممکن کاهش یابد.
شبکه ها بازار مالی و پولی
عدم توانایی کشورهای بدهکار در بازپرداخت بدهی ها موجب می شود تا این بدهی ها به عنوان بدهی غیرقابل وصول در بازارهای مالی و پولی دست به دست شود. خریداران این بدهی ها آن را بــه قیمت ارزان می خرند و با کمک موسسات بــــــه ظاهر بی طرف بین المللی از جمله صنــــــدوق بین المللی پول و بانک جهانی براساس مبلغ اسمی بدهی های مزبور، بهره دریافت می کنند.
ازدیاد شتابان وحیرت انگیز ثروت بازیگران عرصه جهانی سازی، نیازمند شبکه ها یا زیرساخت هایی است تا به حساب این ثروتها و چگونگی گردش آن رسیدگی کنند. دو شبکه یا زیرساخت مهم فعال در این زمینه از این قرار است:
۱ – سیستم پرداخت بین بانکها، این شبکه در مالکیت بانک نیویورک است و به ۱۴۲ بانک بین المللی پوشش می دهد. برای داشتن تصویری از حجم فعالیتهای این شبکه بدنیست اشاره شود که در چارچوب آن در هر دقیقـــه ۲ میلیارد دلار و روزانه ۱۰۰۰ میلیارد دلار پول دست به دست می شود.
۲ – شبکه یا زیرساخت دیگری که همان ماموریت را با کمک ابزارهای مخابراتی دوربردالکترونیک در ســـراسر جهان انجام می دهد. این شبکه ۱۰۰۰ بانک بین المللی را به هم وصل کرده است. این شبکه در مالکیت بلژیک قرار دارد.
میانگین خرید و فروش پول در بازار جهانی، روزی ۱۳۰۰ میلیارد دلار بــــرآورد می شود. که نزدیک به ۶۰ برابر ارزش تجارت محصولات صنعتی در جهان است. واقعیتی تلخ که این روزها بر زندگی جوامع گیتی سایه گسترده این است که هرچند کره زمین هرگز این قدر ثروتمند نبوده است، فقر و فلاکت و نداری و بیچارگی نیز هیچ گاه گستره ای چنین عالم گیر و ژرفائی چنین تاسف بار نداشته است.
تعریف، مفاهیم و مصادیق
با وجود رونق بسیار مباحث جهانی شدن یا جهانی سازی و ابعاد گوناگون و فرایندهای متنوع آن، هنوز برسر این ابعاد و فرایندها چه از نظر تعریف و چه به لحاظ عوامل تاثیرگذار و پیامدهای آن، توافقی حاصل نشده است. از جهانی سازی، تعاریف بسیار ارایه شده است. شاید بتوان فشرده ای از مجموعه تعاریف مزبور را این طور بیان کرد: فرایندی که در آن، عرصه های گوناگون زندگی، برد و گستره جهانی پیدا می کنند. در این فرایند، اقتصاد جهانی، نیروهای سیاسی و فرهنگی به سرعت کره زمین را زیرنفوذ قرار می دهند و به ایجاد یک بازار تازه جهانی، سازمانهای سیاسی فراملی و فرهنگ جهانی تازه دست می زنند.
از دیدگاه این دسته از صاحب نظران، گسترش بازار جهانی سرمایه داری، زوال دولت ملی، گردش پرشتاب و بی امان کالا، سرمایه، اطلاعات و قالبهای فرهنگی، مولفه هایی هستند که چشم انداز جهانی شدن یا جهانی سازی را پیش روی بشر قرار داده است.
نبود تعریف جامع و مورد توافق از جهانی شدن و ابهام در درک مفاهیم و مصادیق آن، موجب شده است تا این پدیده قدیمی اما پررونق دنیای معاصر، از دیدگاه های گوناگون مورد بررسی قرار گیرد:
الف – جریانی خودجوش و ضرورتی تاریخی: دیدگاه نخست براین باور است که دگرگونیهای کنونی دنباله تحولات کلان تاریخ بشری است. دگرگونی انقلاب کشاورزی به انقلاب صنعتی و بعد از آن به انقلاب اطلاعاتی، گسترده تر و نیرومندتر از آن بود که به تلاشهای یک گروه یا یک طبقه خاص نسبت داده شود. از این دیدگاه، جهانی شدن نیز چنین خصلت و ماهیتی دارد: پس از طی مسیر ارزشهای خود را بر همه جوامع تحمیل می کند. بنابراین، جهانی شدن برنامه ای از پیش تعیین شده نیست بلکه جریانی است خودجوش و سازگار با مقتضیات زمان. به زعم طرفداران این دیدگاه، غرب از آنجا که ارزشهایش در جهان مقبولیت عام پیدا کرده واز پشتوانه ابزارهای نیرومند مادی و تکنولوژیک هم برخوردار است بهتر از دیگر جوامع قادر به بهره برداری از فرصتهایی است که از بطن جهانی شدن زاده می شود. در رهگذر بهره مندی از فرصتها و در شیوه به کارگیری امکانات و توانمندیها است که غرب نقش استراتژیک و بنیادین را در هدایت کشورها به توسعه اقتصادی و دموکراسی، از آن خود می داند.
ب – فرایندی برنامه ریزی شده و تحمیلی: از دیدگاه دوم، جهانی سازی طرحی است برای بازسازی اجتماعی جوامع در سطح کلان. سیستمی است که ایدئولوژی نئولیبرالیستی سرمایه داری غربی را تبلیغ و تحمیل می کند.
حرکتی است که درصدد است تا الگوی زندگی غربی به ویژه زندگی آمریکایی را ترویج و با تبلیغ فرهنگ مصرف زدگی افراطی، ذهن و شخصیت انسانها را آماده سازد تا به سادگی، هویت فرهنگی و تاریخی خود را فراموش کرده و تمام توان و منابع جامعه خود را به مروجین فرهنگ مصرف و اصالت سرمایه تقدیم کنند. بنابراین، جهانی سازی پدیده ای است که مخلوق ذهن و اراده عده ای خاص است و تـــــوسط آنها طراحی شده و کنترل می شود. قدرت کنترل این پدیده جهان معاصر، در اختیار نظام سرمایه داری جهانی است.
برخی، جهانی سازی را مرحله تازه ای از امپریالیسم می دانند که به اقتضای ضرورت سازگاری با شرایط تازه جهانی، سیمائی متفاوت از گذشته، برای خود آراسته است.
شون هیلی (SEAN HEALY) که از مخالفان جهانی شدن است در کتاب خود زیر عنوان آیا جهانی شدن اجتناب ناپذیر است؟ آن را فرایند برنامه ریزی شده و پروژه ای تحمیلی می داند و براین باور است که در عرصه فعالیتهای بشری، تنها حوزه های بخصوصی جهانی شده است؛ از جمله اینکه در خلال دهه ۹۰ و از آن پس تاکنون نه تنها ثروت جهانی نشده بلکه در دست اقلیتی متمرکز گردیده است. فناوری هم باوجود اینکه بسیار تواناتر و متنوع تر از گذشته است جنبه جهانی پیدا نکرده و رشد اقتصادی نیز که پایه برتری تاریخی سرمایه داری است جهانی نشده است. هیلی بر این باور است که آنچه جهانی شده بسیار مشخص است و اغلب به حال جامعه بشری خطرناک است و آن سرمایه پولی است. سرمایه پولی، جهانی شده است و هم اکنون در بازارهای پولی دنیا به کمک وسایل ارتباطی الکترونیک می تواند در کوتاه ترین زمان ممکن به هرنقطه گیتی انتقال یابد و جریان پیدا کند.
نقل و انتقال سرمایه پولی به این شیوه به تجارت الکترونیک شهرت دارد و نام دیگری که بر آن نهاده اند معاملات قماری است. این نوع معاملات، دنیا را به قمارخانه ی بزرگی تبدیل کرده که همواره طرف برنده آن از پیش مشخص است و سیستم ها و سازوکارهای آن به گونه ای طراحی و تنظیم شده که جریان عظیم و نیرومند سرمایه و ثروت را به خزانه کشورهای پیشرفته صنعتی تسهیل کند و سرعت آن را شتابی بیشتر ببخشد. در این قمارخانه یا به قول برخی، در این تجارت خانه الکترونیک، آنچه اصالت دارد و کانون همه تلاشها و توجه های دنیای امروز خواهد بود سود است نه فایده رسانی به بشریت یا به قول گردانندگان و مجریان سیاست جهانی سازی، تلاش در راه تحقق استراتژی مساعدت به کشورها.
نتیجه گیری
جهانی شدن چه ضرورتی تاریخی و خودجوش باشد و چه پروژه ای برنامه ریزی شده و تحمیلی، واقعیتی است که پیش روی جهانیان قرار دارد و فرصت بازیگری در این میدان برروی همه جوامع باز است. در این میدان هم فرصت فراوان است هم خطر. هر جامعه که توانایی به خدمت گرفتن ابزارهای موجود و استعدادهای بالقوه خود را در چارچـوب مرزهای ملی داشتـه باشد و شیوه بـه کارگیری آن را در رابطه با دیگر کشــورها به گونه ای سازگار با شرایط و مقتضیات جهان قرن بیست و یکم بداند، قابلیت بازیگری موفقیت آمیز در این میدان را خواهد داشت.
برخی، براین باورند که جهانی شدن باتوجه به نقش سازمانهای بین المللی در جهت تقویت آن، واقعیتی است برگشت ناپذیر که ایستادگی در برابر آن نه عملی است و نه منطقی. رویارویی موفقیت آمیز بااین واقعیت، مستلزم حضور فعال و مشارکت مبتنی بر منافع و مصالح ملی است. با بهره گیری از اندیشه جمعی و پای بندی همگانی به پاسداری از منابع جامعه، موجبات این مشارکت باید به گونه ای فراهم آید تا هم از شتاب زدگیهای غیرقابل توجیه و اقدامات غیرکارشناسانه پرهیز شود و هم درگیرودار برخوردها و چالشهای هیجانی در عرصه تنازع افراد و گروهها بر سر احراز مواضع قدرت، فرصتها از دست نرود و قابلیتها نیز از قوه به فعل درآید.
منابع و ماخذ
۱ – افراخته، حسن. تاثیر جهانی شدن بر بخش روستایی (نمونه فیلیپین)، اطلاعات سیاسی – اقتصادی (مهر و آبان ۱۳۸۲). شماره ۱۹۴-۱۹۳، ص ص ۱۶۷-۱۶۰
۲ – رشنو، نبی اله. (۱۳۸۲). ژئوپلتیک نخبگان، چاپ اول، تهران، نشر کویر. ص ص ۱۹۲-۱۷۷
۳ – چامسکی، نوام. (۱۳۸۲)، بهره کشی از مردم – نئولیبرالیسم و نظم جهانی، مترجم حسن مرتضوی، چاپ دوم، تهران، نشر دیگر، تاریخ انتشار به زبان اصلی ۱۹۹۹
۴ – سوئیزی، پل و دیگران (۱۳۸۰). جهانی شدن با کدام هدف؟ مترجم ناصر زرافشان، چاپ اول، تهران، نشر آگه.
۵ – سیف، احمد. جهانی کردن: واپسین مرحله امپریالیسم، اطلاعات سیاسی – اقتصادی. (مهر و آبان ۱۳۸۲) شماره ۱۹۴-۱۹۳، ص ص ۲۱-۸
۶ – سیف، احمد. جهانی کردن و فرضیه چارلز داروین، اطلاعات سیاسی – اقتصادی، شماره ۲۰۲-۲۰۱ (خرداد و تیر ۱۳۸۳). ص ص ۱۵۷ – ۱۵۵
۷ – قطمیری، محمدعلی. جهانی شدن اقتصاد عوامل، اثرات، واکنشهای بین المللی و راه حلها، اطلاعات سیاسی – اقتصادی (مهر وآبان ۱۳۸۲) شماره ۱۹۴ -۱۹۳ ص ص ۱۵۹ -۱۵۴
۸ – کاظمی، علی اصغر. (۱۳۸۰). جهانی شدن فرهنگ و سیاست، چاپ اول، تهران، نشر قومس، ص ص، ۸۰ -۶۱
نوشته شده در شنبه ۳۱ اردیبهشت۱۳۸۴ساعت ۱۲ بعد از ظهر توسط رمضان زاده رستمی
کلید طلایی مدیریت تاثیرگذار ارتباط مناسب
به نام خداوند بخشنده مهربان
کلید طلایی مدیریت تاثیرگذار
ارتباط مناسب
طبق یافته های روانشناسی حدود ۵۷ درصد از اوقات روزانه ما صرف ارتباطات انسانی می شود و بر همین مبنا دور از ذهن نخواهد بود اگر ادعا شودکه کیفیت زندگی هر کس بستگی به کیفیت ارتباطات او با دیگران دارد. بهترین مثال رامی توان در محیط کار مشاهده کرد. در محیط کار همه کم و بیش فرصتهای یکسانی را دراختیار دارند، اما کسی از فرصتها به بهترین نحو استفاده می کند که قدرت ارتباطی قویتر ومهارت ارتباط برقرار کردن بالاتری داشته باشد.
سازمان و ارتباطات انسانی
فعالیتهای انسانها در سازمان ، شامل عمل و عکس العمل هایی است که عبارتند از ردوبدل کردن دانسته ها، ایده و اندیشه ها،تصمیمها، دستورات ، قوانین و توافقات . این کنش و واکنش را می توان ارتباطات انسانی درون سازمانی نام نهاد. تحقیقات متعدد نشان داده که اکثر خطاها در هر سازمان ناشی ازارتباطات ضعیف و یا کمبود مهارتهای ارتباطی در افراد است . تحقیقات نوین ارتباطات ضعیف در سازمان را از بزرگترین هزینه سازان سازمانهای امروزی می داند که درصدچشمگیری از آن به صورت هزینه های غیرمستقیم و پنهان است .
ارتباط به زبان ساده روند ارسال و دریافت اطلاعات به صورت گویشی و غیرگویشی است . ارتباط زمانی موثر است که عکس العمل مطلوبی را درگیرنده ایجاد کند. پس ارتباط یک سیستم دوطرفه ردوبدل کردن اطلاعات است .
ویژگیهای یک ارتباط موثر
عوامل یک ارتباط موثر چه می تواند باشد؟ این عوامل را به قرار زیر می توان پیشنهادکرد:
۱( کامل بودن ۲( به اندازه بودن ۳( توجه به نیاز ارتباطی ۴( استحکام داشتن ۵(روشنی و شفافیت ۶( احترام و نزاکت ۷( صحیح بودن
به عوامل فوق می توان مواردی مانند آمادگی پذیرش ارتباط را داشتن ، فرهنگ وتوانایی درک ارتباطات و به موقع نتیجه گیری کردن و در ارتباط فعالانه عمل کردن را نیزاضافه کرد.
نتیجه ارتباط تاثیرگذاری و ایجاد تغییر مطلوب رفتاری یا نگرشی در گیرنده است .وقتی که صحبت از تاثیرگذاری می شود درواقع صحبت از فرد یا سازمانی است که کوشش بر وادارکردن فرد یا سازمان دیگری به انجام کار و یا فعالیتی دارد در حالی که سازمانی ثانی کنترل و یا حرف آخر را در مورد فرد اولیه ندارد.
رفتار تاثیرگذار، رفتاری است مستقیم و صادقانه که احترام و اطمینان را القا می کند.در این نوع رفتار خواسته ها، نیازها و حقوق فرد با نیازها و حقوق دیگران انطباق می یابدو درواقع یک موقعیت >برنده – برنده < خلق می شود. به این معنی که فرد با واسطه توافق بر فرد دیگر تاثیر می گذارد که در نتیجه آن نه تنها خود در آن ارتباط برنده می شود بلکه باآزادگذاشتن طرف مقابل برای برنده شدن او را متمایل به قبول تاثیر می کند.
تاثیرگذاری به مدیریت احتیاج دارد. به عبارتی تاثیر در دیگران به هر منظوری که انجام شود باید مانند هر برنامه مدیریتی دیگر با برنامه ریزی همراه و تفکر در مورد آن روش مند بوده و قصد و اهداف آن روشن و به خوبی درک شده باشد. در مدیریت تاثیرگذاری را به عنوان فرآیندی که رفتار شخص را مورد تغییر و یاتحت تاثیر قرار می دهد تعریف می کند.
نقش بیان موثر در ارتباطات
بیان درواقع قویترین وسیله ارتباطی انسانها و ابزار اصلی در تاثیرگذاردن بر دیگران است . به کمک کلمات ما اهداف ، احساسات و آرزوهای خود را برای دیگران بیان می کنیم .
برای برقراری ارتباطی درست و نافذ باید لغاتی را انتخاب کرد که مستقیم ، صادقانه ،مناسب و محترمانه باشد. بعضی از لغات علیرغم ساختارشان که ممکن است بسیارمثبت هم به نظر آید بااین ضوابط همگون نیستند و نمی توانند فکری نافذ را انتقال دهند.لغات فقط یک قسمت از ارتباط تاثیرگذار است و دقت در انتخاب و کاربرد آن مهارتی است که هر فردی باید دارا باشد.
بنابراین:
– دقیق و مشخص حرف بزنیم
– از برچسب زدن و قضاوت کردن پرهیز کنیم
– واقع بینانه حرفهایمان را بزنیم
– مخاطب را به نتیجه تصمیم گیریها هدایت کنیم
– نظراتمان را کوتاه و صادقانه بیان کنیم
– روی یک طول موج با افراد ارتباط برقرار کنیم
– نیازهای مخاطب را در ارتباط کلامی درک کنیم
– شخصیت مخاطب را در ارتباط به حساب آوریم
گوش دادن نیز از موارد مهم در ارتباط مطلوب است . گوش دادن از ابزاری است که در ارتباط باید به خوبی از آن استفاده شود. گوش دادن یعنی درک بهتر مخاطب و ایجاد شرایطی که او هم شما را بهتربفهمد و رابطه واقعی زمانی ایجاد می شود که به خوبی به سخنان مخاطب گوش داده تا به طرز تلقی و نقطه نظرات او واقف شده احساس و قالب ارجاعی ونتایجی را که می خواهد بگیرد درک کنیم .باید زمانی لب به سخن باز کرد ونقطه نظرات را ابراز کرد که ابتدا اطمینان حاصل کنیم که نقطه نظرات و احساسات طرف مقابل را به دقت شنیده و درک کرده باشیم .
سرچشمه بسیاری از مشکلات ارتباطی عدم توجه به سخنان گوینده است و برای برقراری ارتباط موثر تنها شنیدن سخنان دیگران کافی نیست ، آنچه مهم است کیفیت گوش دادن است .
زبان حرکات و رفتار
لغات برای رساندن مقاصد در محاورات و ارتباطات ، نقشی حیاتی را بازی می کنند.اما باید دانست که در موارد بسیار زیادی ارتباط ما با دیگران گویشی و لغوی نیست .برخی ازارتباط، غیرگویشی و غیرلغوی است . ارتباطی که اصطلاحا به آن زبان حرکات و رفتار می گویند. زبان حرکات و رفتار را به عنوان هرنوع ارتباط غیرگویشی میان انسانها می توان تعریف کرد. صدا، نحوه بیان ، بلندی و یا کوتاهی صدا، ریتم بیان کردن ، تماس چشمی یا عدم آن ، حالت چهره ، حرکات دست و یا عدم آن ،انقباض عضلات ، تغییر در رنگ پوست و یا حتی طرز لباس پوشیدن و آرایش ظاهری تماما ارتباط غیرگویشی محسوب می شود.
هم چنین در ارتباطات اگر به این عوامل توجه کافی داشته باشیم ، ارتباط بهتر ومناسبتری خواهیم داشت :
– تنظیم وضعیت ایستادن و نشستن .
– حفظ حریم ارتباطی .
– گشاده رویی و پذیرش .
– نشان دادن توجه و اهمیت دادن به ارتباط.
– حفظ تماس چشمی .
– واکنشهای مناسب نشان دادن .
– حفظ آرامش و اعتدال در هنگام ارتباط.
– نشان دادن صمیمیت و تفاهم با انجام حرکات آئینه ای .
ارتباطات انسانی در سازمان به مصداقی خون سازمان محسوب می شود.
عوامل متعددی در سازمان جلوی برقراری ارتباط مناسب را می گیرند. این عوامل ممکن است ریشه های اجتماعی ، قومی ، تربیتی و شخصی داشته باشند. اما مضاف برتمامی اینها در خود سازمان نیز عوامل مشهودی وجود دارند که در این روند تاثیر دارند.
اهمیت عوامل تاثیرگذار بر ارتباط مناسب در سازمان به دلیل نقش مخرب این عوامل در بهره وری از یکسو و رضایت شغلی از طرف دیگر است .
از توصیه هایی که می توان پیشنهاد کرد تشکیل گروههایی در هر قسمت برای بازبینی روند ارتباطات در هر قسمت و یا سازمان و ارایه راهکار پس از مطالعه عواملی مانندآفات کانالهای برقراری ارتباط موثر در سازمان ، سازوکار سازمان ، فرهنگ سازمان وکارکنان می تواند باشد.
یکی دیگر از قدمهای اولیه در بررسی ارتباطات داخل سازمانی سنجش تکثر استفاده از کانالهای ارتباطی موجود است . تنظیم یک چارت می تواند این امر را تسهیل کند.به کمک این جدول که توسط مخاطبین بالقوه در رده های گوناگون تکمیل می گردد به جدولی نهایی می توان دست یافت که در آن کانالهای ارتباطی که در سازمان از اولویت برخوردارند – به واسطه تعدد تشخیص توسط مخاطبین گوناگون – بلافاصله مورد بررسی قرار گرفته و راه کارهای عملی برای رفع کمبودهای آن ابزار خاص اندیشیده شود.
قدم بعد بررسی دقیق این ابزار، مهارتهای فرد در استفاده از آن ، عواملی که باعث جلوگیری از استفاده مطلوب و موثر از آن ابزار ارتباطی از طرف فرد می شود، بینش واستنباط فرد از کاربردهای آن ابزار و غیره می تواند مورد بررسی قرار گیرد.
نتیجه
ارتباطات یک جزء جداناپذیر زندگی بشر است و شاید آنقدرها که در مورد آن تحقیق و توصیه شده به آن عمل نشده است . نظر به اینکه در هیچ زمانی در مدارس و یا حتی درخانواده به افراد ارتباطات مناسب و اثربخش به صورت روش مند آموخته نمی شود ویادگیریهای فردی به صورت تجربی با امتزاج یادگرفته ها و بااستنباط و منش فرد انجام می گیرد، برقراری ارتباط متجانس بین انسانها بخصوص در محیط کار، امری مشکل است هرچند که بسیار محتمل بنظر می رسد
نوشته شده در دوشنبه ۱۹ اردیبهشت۱۳۸۴ساعت ۷ بعد از ظهر توسط رمضان زاده رستمی
عصر مجازی: چهارمین موج تغییر
بنام خدا
سخن امروز یک سخن جهانی و فراگیر است که به آن عصر تکنولوژی اطلاعات(IT)میگویند.امروزه دانش مدیریت و اقتصاد از ITدچار تحول گردیده و بی نیاز ار آن نیست که خود بحث مفصلی دارد.دکتر علی اکبر جلالی از استادان دانشگاه در رشته کامپیوتر بوده و این انسان خوش فکر اولین روستای الکترونیکی به نام شاهکوه را در استان گلستان بنا نهاد و تاکنون کارها و مقالات جالبی در زمینه فنآوری و اطلاعات ارائه داده است مثلا مقبره مجازی وحج مجازی.واقعا عجب فکری.
امروز مقاله ای از ایشان را بخوانید.
عصر مجازی: چهارمین موج تغییر
این مقاله در دومین سمینار میان منطقهای کشورهای آسیای مرکزی – غربی و جامعه اطلاعاتی که از سوی مرکز پژوهش های ارتباطات برگزار شد، ارائه گردید.
خلاصه:
عصر مجازی نهایت توسعه و پیشرفت فناوری اطلاعات در فضای سه بعدی و در محیطی مبتنی بر دانش است. بطور یقین گسترش عصر اطلاعات همراه با فناوریهای پیشرفته موجود چهارمین موج تغییر را در آینده نزدیک در جهان به همراه خواهد داشت.
تاریخ پیشرفتهای بشر در طول سه عصر کشاورزی، عصر صنعت و عصر اطلاعات بعنوان سه موج تغییر اساسی اتفاق افتاده است. چهارمین موج تغییر یا عصر مجازی شرایط جدیدی را خلق خواهد نمود که بیشتر امور روزانه زندگی بشر مجازی خواهد شد. عصر مجازی مانند چتری هرکس را در هر زمان و هرجا زیر پوشش خواهد گرفت و محدودیتهای زمانی، جغرافیایی و فضایی که بشر امروز با آن در ستیز است را از بین خواهد برد. امکانات عصر مجازی بسیار زیاد است، به عنوان مثال، اقتصاد مجازی، تجارت مجازی، بانکداری مجازی، آموزش مجازی، دولت مجازی، ادارات مجازی، شرکتهای مجازی، پول مجازی و خدمات و تفریحات مجازی بخشی از آنها میباشند. برای وارد شدن به عصر مجازی باید سرعت CPUها به چندین برابر وضعیت موجود افزایش یابد، شبکههای پرسرعت با پهنای باند بسیار بالا وجود داشته باشد و فناوری لازم برای ذخیره حجم بزرگی از داده بر روی حافظههای لیزری و ملکولی امکانپذیر شود، نهایت اینکه، نرمافزارهای حقیقت مجازی بصورت روی خط و بدون تاخیر توسعه کمی و کیفی یابند. با نرخ رشد فناوری موجود و با در نظر گرفتن محدویتهایی علمی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی که در جهان وجود دارد، پیشبینی میشود که تا دو دهه دیگر عصر مجازی فرا میرسد.
در جامعه اطلاعاتی امروز هر روز شاهد توسعه دانشگاههای مجازی، آموزش الکترونیکی، تجارت الکترونیکی، شهرهای الکترونیکی، خدمات و سرویسهای الکترونیکی متنوعی هستیم که در حال توسعه میباشند. این تحولات به همراه توسعه سریع دانش که از طریق شبکههای اینترنت بسرعت در حال گسترش میباشد زمینه رسیدن بشر از دنیای یک بعدی به دنیای سه بعدی عصر مجازی یا موج چهارم را نوید میدهد. در این مقاله به تئوری موج چهارم یا عصر مجازی با هدف چشم انداز جهان آینده پرداخته شده است.
مقدمه:
انیشتن معتقد است که «تخیل اهمیت بیشتری از دانش دارد» .[۱] شاید اگر تخیل و هوس نبود، امروز اختراعات بزرگی مانند هواپیما، قطار، لیزر، ماهواره، رادیو، تلویزیون، رایانه، اینترنت و دهها اختراع متنوع دیگر که زندگی بشر را تغییر داده و راحتی و رفاه را به همراه آورده است، در اختیار نداشتیم [۲]. البته نقش نویسندگان داستانهای تخیلی که عموماً به آینده توجه داشتهاند، نیز در تولید اختراعات و تغییر جوامع موثر بوده است. بعضی از اختراعات و نظریهها دامنه محدودی دارند و بعضی نظرات مانند نظریه تافلر، دامنه وسیعتری را میپوشانند [۳]. وقتی الوین تافلر در کتاب «موج سوم» عصر اطلاعات را در زمان اوج عصر صنعتی به عنوان موج جدید مطرح کرد و آن را تغییر اساسی جهان برشمرد، کسی فکر دولت الکترونیکی، آموزش الکترونیکی، تجارت الکترونیکی، بانکداری الکترونیکی و ایجاد میلیونها شغل جدید در این زمینه را نداشت. اما گذشت زمان نشان داد که توسعه فناوری اطلاعات از تخیل تافلر هم پا فراتر گذاشت و جهان را در عصر نوینی قرار داد که در آن تحولات عظیمی در حال انجام است. مسلماً عصر دانش یا عصر اطلاعات که یکی از نمادهای فیزیکی آن اینترنت است، به سرعت در حال گسترش بوده و پتانسیلهای نهفته در آن هنوز بطور وسیعی در اختیار بشر امروز قرار نگرفته است و علاوه برآن هنوز از آنچه وجود دارد نیز به نحو بهینهای استفاده نمیشود [۴-۵].
موج چهارم یا عصر مجازی چیست؟ موج چهارم یا عصر مجازی در حقیقت، شکل توسعه و تکامل یافته عصر اطلاعات و دانش است که در آیندهای نزدیک ظهور خواهد کرد و فضای سه بعدی را در اختیار بشر قرار خواهد داد. عصر کشاورزی با هدف تهیه و تامین غذا بوقوع پیوست و تقریبآ سی هزار سال دوام داشت. عصر صنعت پس از آن شکل گرفت و مشکل ابزار و مواد را که نیاز آن زمان بشر بود برطرف نمود و حدودآ ۵۰۰ سال دوام داشته و در بعضی از کشورها همچنان حاکمیت دارد. موج سوم مربوط به عصر اطلاعات است که با حضور رایانه معرفی شده به سرعت در حال گسترش و توسعه بوده و به پیش میرود و حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات را شدیدآ تحت تاثیر خود قرار داده است، اینترنت مشخصترین نماد این عصر است. هدف از بوجود آمدن این عصر رفع نیاز اطلاعاتی بشر بوده است که به کمک رایانه و اینترنت همراه با بانکهای اطلاعاتی و شبکههای تار عنکبوتی WWW جهانی این نیاز تا حدودی مرتفع شده و در آینده تاثیر خود را با انتقال فضای یک بعدی (متن، پست الکترونیکی و اتاقهای گفتگو) به دو بعدی (فیلم، تصویر و آدمکهای شبیهسازی شده)که مشخصه این عصر است بیشتر نمایان خواهد نمود. عمر این عصر کوتاه خواهد بود و فقط از چند دهه تجاوز نخواهد کرد. موج چهارم در راه است و بزودی دنیای سه بعدی را به جهان عرضه خواهد کرد و شرایطی را فراهم میکند تا تخیل انسان بتواند به حقیقت نزدیک شده و فضای جدیدی را معرفی خواهد نمود که بسیار توسعه یافتهتر و متفاوت با جهان امروز است. جامعه اطلاعاتی امروز باید چشم انداز روشنی برای ادامه مسیر خود به سمت رشد و پویایی داشته باشد، عصر مجازی میتواند دورنمای تحول درازمدت جامعه اطلاعاتی امروز باشد .
موج تغییرات در تاریخ بشر
در عصر مجازی بیشتر امور بشر به صورت غیر فیزیکی قابل انجام است: مثلاً، برای خرید از فروشگاهی دور دست و حتی در کشوری دیگر، نیاز به حضور فیزیکی خریدار و فروشنده در یک مکان ثابت نیست. برای آموختن دانش، نیاز به رفتن به مدارس سنتی و یا دانشگاههایی مانند دانشگاههای فعلی نخواهد بود. یک استاد در آن واحد میتواند در منزل دانشجو و در دهها روستا، شهر و کشور و مکان دلخواه آموزش مجازی دهد. این حضور به قدری طبیعی خواهد بود که دانشجو حضور استاد را در منزلش درک میکند و احساس تخیلی حقیقی در دانشجو بوجود میآید. پول فیزیکی وجود نخواهد داشت، پول مجازی جایگزین آن خواهدشد. دوربینهای مخصوصی که به سیستم فتومتریک مجهز هستند از روی قرنیه چشم، افراد را شناسایی میکنند و لذا نیاز به داشتن کارت شناسایی و کارت اعتباری نیز نخواهد بود و بصورت خودکار بسیاری از مسائل روزمره امروزین بشر انجام میشود. بازرگانی مجازی رونق زیادی خواهد یافت و امکان عرضه کالا به هرکس در هر زمان و در هر جا در اولین فرصت ممکن امکان پذیر خواهد شد. تولید انبوه کالاهای فیزیکی محدود میشود و تولید کالاهای غیر فیزیکی- مانند اطلاعات، موسیقی و فیلم، افزایش چشم گیری خواهند یافت و اقتصاد جدید را خواهند ساخت.
تمام اموری که این روزها در عصر اطلاعات و موج سوم با پیشوند “E” مطرح میشوند، در عصر مجازی دارای پسوند مجازی خواهند شد. مثلاً بانکداری مجازی جایگزین بانکداری الکترونیکی، پول مجازی جایگزین پول الکترونیکی، تجارت مجازی جایگزین تجارت الکترونیکی، سرویسها و خدمات مجازی جایگزین سرویسها و خدمات الکترونیکی خواهند شد و نهایتاً دولت مجازی جایگزین دولت الکترونیکی خواهد شد. هزاران شغل جدید مجازی جایگزین شغلهای سنتی و الکترونیکی امروزه خواهند شد و تعداد مشاغل مورد نیاز بشر بیشتر از جمعیت روی کره زمین خواهد شد. نتیجه ابتدایی این تحول وسیع، که ابعاد معنوی نیز به همراه دارد، آن است که فردگرایی و دیکتاتوری (به علت دو سویه بودن رسانهها) از جوامع حذف و کار گروهی و تفکر جمعی که از طریق رسانهای بر روی شبکه تار عنکبوتی امروزه شکل خواهد گرفت جایگزین میشود. «دانش محوری» اساس اداره جوامع مجازی خواهد شد و آموزش در طول عمر به عنوان نیاز اولیه بشر مطرح و جایگزین آموزش فعلی خواهد شد. تقریباً تمام امور اداره جوامع امروزی تغییر خواهد کرد و جهان جدیدی جایگزین جهان فعلی خواهد شد که در آن امکان برقراری عدالت و داشتن رفاه بیشتر حداقل بصورت مجازی برای همه فراهم میشود.
در این عصر همچنین تغییرات اساسی در رفتار و اخلاق بشر بوجود خواهد آمد و جو معنویت جو غالب بر جوامع خواهد شد. بعضی از صفتهای بد بعضی از انسانها مانند دروغگویی، کلاهبرداری، قتل، غارت و تجاوز به حقوق دیگران و امثال آنها به دلیل علنی، و یا قابل پیگیری بودن، تا حدود زیادی از جامعه رخت بر خواهد بست. مردم در جهان مجازی فرصت شناخت بهتری از جهان و فلسفه وجودی انسان خواهند داشت و با شکل بهتری تربیت خواهند شد. چون از نظر تئوری در عصر مجازی مشکلات معیشتی و تهیه ابزار کار و دسترسی به دانش و اطلاعات وجود ندارد، شرایط برای توجه بیشتر به مسائل معنوی و مذهب افزایش خواهد یافت.
برای کشورهای در حال توسعه مانند ایران که هنوز در اواسط موج دوم یا عصر صنعت قرار دارند و موج سوم را درک نکرده و بکار نگرفتهاند، اطلاع از تغییر جهان به سوی عصر مجازی، از جنبههای مختلف دارای اهمیت است. شاید مسئولین اداره این دسته از کشورها با اطلاع از پیدایش عصر مجازی به بحرانی بودن و عقب افتادگی وضعیت کشورهایشان در این زمینه پی ببرند و با حرکتی پرشتاب، حداقل توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات را جدی بگیرند و با وارد شدن به موج سوم، عصر مجازی را چشم انداز برنامههای ICT دراز مدت خود قرار دهند. از طرف دیگر با مشخص شدن عصر مجازی به عنوان چشمانداز، شانس اقدامات پرشی و برنامههای متحورانه در کشورهای در حال توسعه بیشتر خواهد شد و تلاش برای کاهش فاصله دیجیتالی نیز افزایش مییابد. برای گذر از موج سوم، عصر صنعت به موج چهارم باید مسیر را خوب شناخت و برنامههای زیادی را یکی پس از دیگری اجرا کرد. کره جنوبی از جمله کشورهای موفق است که در این زمینه برنامه نسبتآ مناسبی را دنبال میکند. در صورت موفقیت کشورهای در حال توسعه در تهیه برنامهای که چشمانداز آن عصر مجازی باشد، میتوان بخشی از عقب ماندگی دیجیتالی را جبران و حتی از بسیاری از کشورهایی که هنوز با این مفاهیم آشنایی ندارند، جلو هم افتاد.
مشکلات سر راه رسیدن به جامعه مجازی:
یکی از مشکلات اساسی موجود در بسیاری از کشورهای در حال توسعه مشکل فرهنگی و روانی برخورد با فناوریهای نوین است که معمولآ بخشی از مردم در مقابل تغییر عموماً واکنش منفی نشان دهند و باعث تاخیر در استفاده مناسب از آنها میشوند. شاید این مشکل تنها به کشورهای توسعه یافته مربوط نبوده و کم و بیش در کشورهای توسعه یافته و خالق این فناوریها نیز این واکنشها معمول باشد. این واکنشها همین حالا هم مشکلاتی را در جهان بوجود آورده است و باعث کاهش سرعت بعضی از فناوریها شده است. البته اینگونه مشکلات ممکن است به کشورهای خاصی مربوط نباشد و مثلاً در کشور آمریکا که کشوری توسعه یافته در زمینه تولید دانش و فناوری میباشد، تکنولوژی بسیار جلوتر از سواد عمومی جامعه به جلو میرود، یعنی مردم آمریکا با وجودیکه ابزارهای پیشرفته و مناسبی در اختیار دارند از آنها استفاده مناسب نمیکنند. شاید یکی از دلایل آن است که سیستم آموزشی آمریکا عقبتر از تحولات تکنولوژیکی حرکت میکند. لذا آنها برنامه آموزشهای عمومی در معرفی استفاده مناسب از تکنولوژیهای موجود را هم ندارند. به همین دلیل، در حالی که ۱۵۰میلیون نفر از مردم آمریکا از اینترنت استفاده میکنند و ۲/۷۲ درصد از آنها در ادارات دسترسی به شبکههای با پهنای باند زیاد، مثل T1، دسترسی دارند و تا پایان سال ۲۰۰۳ میلادی این امکانات برای ۹۰ درصد آنها فراهم میشود، فقط ۳۰ درصد مردم، آن هم با ضریب پایین از این شبکهها بصورت بهینه استفاده میکنند. بنابراین آموزش و توسعه فرهنگ استفاده از فناوریهای جدید یکی از مسائل مهم در توسعه فناوری اطلاعات . ارتباطات است که باید مشکلات مرتبط با آن شناخته و حل شود. مشکل بعدی، حتی در کشورهای توسعه یافته، مربوط به افراد سالخورده و مسئولین سابقه داری است که تجربیات سنتی را با خود دارند و تسلیم فناوریهای نوین نمیشوند. حتی در مقابل تغییر میایستند و مراحل توسعه را با تأخیر مواجه میسازند. در جوامع سنتی و عقب افتاده این وضع به مراتب بدتر است و عدم اطلاع حاکمان و دولتها از مزایای این پدیدهها سبب تأخیر در استفاده از فناوریهای جدید و توسعه دانش و رشد اقتصادی در آن جوامع میشود. از اینگونه اشکالات و مسائل در طول تاریخ بشر فراوان دیده شده و این مشکلات در آینده نیز ادامه خواهد داشت. وظیفه دانشمندان و محققان است که با اقدامات فرهنگی اینگونه مسائل را در جامعه مطرح و در حد توان از مسئولان بخواهند تا استفاده از آنها را در جامعه عملی سازند. یکی دیگر از مشکلات دسترسی زودهنگام به موج چهارم یا عصر مجازی پدیدهای جدید بنام «فاصله دیجیتالی» بین کشورها است. این موضوع بقدری مهم است که از سال ۱۹۹۴ میلادی معیار تشخیص کشورهای فقیر و غنی شده است. تا قبل از سال ۱۹۹۴ میلادی فاصله کشورهای فقیر و ثروتمند را با سرمایههای مادی میسنجیدند. امروزه به کشوری ثروتمند میگویند که از نظر توسعه ICT به مرحله خوبی از رشد رسیده باشد، ضریب نفوذ اینترنت در آنها بالای ۵۰ باشد و مردم خدماتشان را از دولت در منزل از طریق دولت الکترونیکی دریافت کنند. تا اوایل سال ۲۰۰۳ میلادی ۹۳ درصد کاربران اینترنت و ۷۳ درصد تلفنهای جهان در اختیار ۲۰ درصد کشورهای توسعه یافته جهان قرار داشته است. همین کشورها در جهان بهترین شرایط اقتصادی را داشته و در زمینه توسعه تجارت الکترونیکی و صادرات نیز بالاترین موقعیتها را دارند. توجه به این مشکل در جای خود مهم است و در صورتیکه به آن توجه نشود و این فاصله زیادتر شود مشکلات بزرگی را برای جوامع اطلاعاتی در جهان بوجود خواهد آورد و از شتاب سریع توسعه فناوری اطلاعات خواهد کاست و دسترسی به عصر مجازی را با تاخیر مواجه خواهد نمود. ورشکستگی شرکتهای رایانهای. مخابراتی و دات کام (com) در سالهای ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸ از نشانهها ضعف فرهنگی و شناخت علمی از پدیدههای جدیدی مانند فناوری اطلاعات و ارتباطات بوده است. فاصله دیجیتالی نمادی از بی عدالتی را در جهان به رخ خواهد کشید و ممکن است زمینهای برای تحمیل جنگهای ناخواسته در آینده شود. برای تشخیص فاصله دیجیتالی کافی است به این نکته توجه شود که در زمان تهیه این مقاله (تابستان ۱۳۸۲) حجم اطلاعاتی که بین اروپا و آمریکا جا به جا میشود، ۲۳۱ برابر حجم اطلاعاتی است که بین خاورمیانه و آمریکا رد و بدل میشود. همین مثال به تنهایی فاصله دیجیتالی بین اروپا و خاور میانه را از نظر دسترسی به اطلاعات نشان میدهد. به عنوان مثالی دیگر، تعداد کاربران اینترنت در کشور ما ۵/۳ میلیون نفر و در کشور کره جنوبی ۳۵ میلیون نفر است. با احتساب جمعیت و در نظر گرفتن ضریب نفوذ اینترنت در کره جنوبی که نزدیک به ۶۵ درصد و در ایران ۵ درصد است، حداقل فاصله دیجیتالی ما با آنها حدود ۱۳ برابر است. اگر سرعت دسترسی به اینترنت را در کنار اعداد فوق قرار دهیم و به شبکههای با باند وسیع در کره جنوبی توجه داشته باشیم شاید فاصله ایران و کره جنوبی از نطر کیفیت دسترسی به خوط اینترنت و شبکه به ۱۰۰ برابر هم برسد! در چنین شرایطی قطعاً مشخص میشود که کشورهایی مانند ایران برای رسیدن به عصر مجازی و ایدهآل راه طولانی در پیش دارند. با این وجود با بررسیهای فنی معلوم میشود که تغییر اساسی، بدون توجه به تأخیر برخی از کشورها اتفاق خواهد افتاد و تا دو دهه دیگر برای قسمتهایی از جهان توسعه یافته، عصر مجازی یا جامعه مجازی قابل لمس و بهرهبرداری خواهد بود. مشکلات سر راه رسیدن به تغییرات اساسی عموماً انسانی هستند و اگر بدون توجه به ظرفیت تغییر در انسان این فناوریها به جلو برود، ممکن است خسارات ناشناختهای داشته باشد و بشریت را تهدید کند. لذا باید با دقت و آگاهی از فضای موجود گام به جلو گذاشت. مجموعه مطالعات فنی و علمی نشان میدهد که تا ۲۰ سال آینده جهان در عصر مجازی یا چهارمین مقطع تحول اساسی تاریخ بشر که آنرا موج چهارم مینامیم قرار خواهد گرفت. دلایل فنی که ناشی از رشد سریع ابزارهای مورد نیاز برای ساخت عصر مجازی وجود دارد مبتنی بر توسعه کیفی سه عنصر فیزیکی: CPU، حافظه، و ابزار انتقال داده میباشد. اولین عنصر از عناصر مورد نظر که در شکل گیری عصر مجازی از نظر سخت افزاری نقش اصلی را دارد، واحد مرکزی محاسباتی رایانهها یا CPU است، که سرعت آنها باید آنقدر بالا رود تا بتوانند صدها هزار میلیارد محاسبه را به صورت لحظهای انجام دهند. عوامل متعددی در افزایش سرعت CPUها موثر هستند که مهمترین آنها قرار گرفتن تعداد بیشتری ترانزیستور در یک تراشه CPU است. در این خصوص در سال ۱۹۸۰ متخصصین میتوانستند تنها ۲۹ هزار ترانزیستور را در یک چیپ ۸۰۸۶ قرار دهند، در سال ۱۹۹۰ این تعداد در کامپیوترهای معروف به ۴۸۶ به ۲/۱ میلیون ترانزیستور رسید. این روند افزایش تعداد ترانزیستور در CPU ادامه دارد و قرار است تا سال ۲۰۰۵ میلادی این تعداد به ۲۰۰ میلیون ترانزیستور در یک واحد CPU برسد و در قدم بعدی یعنی سال ۲۰۱۱ میلادی یک میلیارد ترانزیستور در هر واحد CPU قرار خواهد گرفت و عنصر برای عملکرد در عصر مجازی آماده خواهد شد. البته در فرآیند سرعت دادن به این واحد محاسباتی، عوامل دیگری مانند کاهش ولتاژ تغذیه CPU ها از ۵ ولت به یک ولت، تغییر اساسی مواد اولیه چیپهای سیلیکونی به مواد جدید مانند لاستیکهای نیمه هادی و تیوبهای کربنی و فناوریهای دیگری زمینه ایجاد سرعت بیشتر را فراهم میکند.
عنصر دومی که از نظر سخت افزاری در شکل گیری جامعه مجازی به آن نیاز شدیدی داریم، «حافظه با حجم فوق العاده زیاد» است. جهان مجازی جهانی سه بعدی است و حتی در بعضی موارد به فضاهای بیشتر از سه بعدی یعنی چند بعدی نیز نیاز میباشد. برای اینکه بتوانیم شرایط حضور غیر فیزیکی افراد و اشیاء را به صورت سه بعدی از هر نقطه مورد نظر به هر نقطه دلخواه داشته باشیم، به ذخیره سازی و بازخوانی حجم زیادی از داده نیاز داریم. حافظههای موجود، توان ذخیره سازی حجم بسیار کوچکی از اطلاعات را دارند و امکان تمرین جامعه مجازی حتی با ابعاد کوچک فعلاً به علت کوچکی حجم حافظهها میسر نیست. اما امید به حافظههای لیزری و ملکولی معطوف شده است که در حال تحقیق است و تا کنون به نتایج خوبی هم رسیده است. یک حافظه لیزری توان ذخیره سازی یک ترا بایت (۱۰۰۰ گیگا بایت) و یک حافظه ملکولی ظرفیت ذخیره سازی ۱۰۰۰ ترا بایت در خود دارد. این حجم بزرگ از حافظه برای قرار دادن کل کتابخانه کنگره آمریکا که بزرگترین کتابخانه جهان است در یک حافظه لیزری به ابعاد یک حبه قند و قرار دادن دانش بشر در یک حافظه ملکولی کفایت میکند.
سومین عنصر مورد نیاز عصر مجازی، ابزار انتقال داده با سرعت فوق العاده زیاد از نقطهای به نقطه دیگر و از یک رایانه به رایانه دیگر چه به صورت با سیم و چه به صورت بیسیم است. در این خصوص «فیبر نوری» به عنوان بهترین ابزار موجود انتقال داده در حالت تئوری امکان ارائه پهنای باند بی نهایت را دارد. اما محدودیتهای ابزارهای جنبی و افتی که بر اثر خمش و یا محلهای اتصال و سوئیچ ها وجود دارد، سبب شده تا این عنصر در حال حاضر برای انتقال اطلاعات عصر مجازی، عنصر مناسبی نباشد. ماهوارهها و سایر ابزار انتقال داده و شبکههای با پهنای باند زیاد امروز، اگر چه نسبت به گذشته، رشد وسیع و توسعه خوبی داشتهاند، اما برای عصر مجازی و موج چهارم مناسب نیستند. انتظار آرمانی ما تولید ابزار بیسیم با سرعتهای فوق العاد زیاد است. برای تشخیص سرعت بالا توجه داشته باشیم که برای انتقال یک فیلم حقیقی مناسب از طریق شبکهای مانند اینترنت به سرعت انتقال ۱۰ گیگا بیت در ثانیه احتیاج است. اگر شرایط سه بعدی را به آن اضافه کنیم و یک فیلم سه بعدی را در نظر بگیریم، به سرعت انتقال دهها مرتبه بالاتر از این مقدار احتیاج است. لذا محدودیت در این زمینه بیشتر از دو زمینه قبلی است و به اختراع جدیدی در این زمینه و یا تحولی ویژه نیاز داریم.
در کنار این عناصر سخت افزاری، به رشد و توسعه نرم افزارهای سه بعدی حقییقت مجازی نیز باید توجه کرد [۱۰]. در این خصوص اقدامات اولیه خوبی در جهان آغاز شده است که تلاش دارد نرمافزارهای هوشمند را توسعه داده و نیاز عصر مجازی را تامین کند. اینگونه نرمافزارها که در بازیهای رایانهای جایگاه ویژهای یافتهاند در حال کسترش و تولید میباشند و امید میرود که مشکلات خاصی در زمینه نرمافزار ابزار عصر مجازی نباشد.
نتیجهگیری:
• چهارمین موج تغییر در تاریخ بشر عصر مجازی خواهد بود.
• مشکلات گذر از موج سوم به موج چهارم مربوط به مسائل فرهنگی، طبیعت بشر که در مقابل تغییرات جدید مقاومت مینماید، محدودیتهای نرمافزاری و سختافزاری میباشد که باید با درایت و تلاش مداوم حل شود.
• عناصر مهمی که عصر مجازی را خواهند ساخت شامل CPU، حافظه و ابزارهای پیشرفته انتقال داده با سرعت بسیار بالا میباشند که در کنار نرمافزارهای حقیقت مجازی و سه بعدی بسرعت در حال پیشرفت میباشند.
• با توجه به محدویتهای سختافزاری، نرمافزاری، فرهنگی و اجتماعی پیشبینی میشود تا دو دهه دیگر مراحل اولیه ورود به عصر مجازی و آغاز موج چهارم محقق شود.
• موج چهارم یا عصر مجازی باعث تغییر بسیار زیادی در امور بشر خواهد شد، این تغییرات در حوزههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و آموزشی به شکلی کاملآ متفاوت با وضعیت فعلی جهان خواهد بود.
• با دیدگاه ایدهآل، رسیدن به جامعه جهانی سالم که معنویت و انسانیت در آن حاکمیت داشته باشد جزء اهداف اصلی عصر مجازی خواهد بود. زیرا در جامعه ایدهآل عصر مجازی مشکل، غذا، ابزار و اطلاعات که در دسترس نبودن یا کمبود آنها باعث مشکلات جوامع گذشته و حال بوده دیگر وجود نخواهد داشت و بنابراین عدالت و معنویت میتواند در هر جا و در هر موضوع و برای هر چیز وجود داشته باشد.
• به منظور شناخت عمیق از عصر مجازی باید فضای مجازی در ذهن ایجاد نمود و در آن فضا موضوعات مختلف از جمله آموزش، تجارت، تفریح و سایر امور زندگی را در فضای جدید تخیل نمود تا واقعیت موضوع بیشتر شناخته شود.
• برای رسیدن به عصر مجازی و موج چهارم باید تاکید بیشتر بر نرمافزارهای سه بعدی و حقیقت مجازی روی خط باشد.
۸ منابع:
[۱] http://www.princetonreview.com/cte/articles/cre search/profileEinstein.asp
[۲] http://www.skypoint.com/members/mfinley/ toffler.htm
[۳] Toffler, Alvin, “The Third Wave”, William Morrow and Company, Inc., 544 p. ISBN 0-688-03597-3, 1980.
[۴] Ali A. Jalali, “The Effect of New Technology on Education for the Twenty –First Century”, The fifth UNISCO-ASEID Conference, Bangkok, Thailand, December 13-16, 1999.
[۵] Ali A. Jalali, “The Effect of Information Technology on Virtual Education and Virtual Life”, The World Electronic and Internet Cites Conference, Kish Island, Iran, May 13-16, 2001.
[۶] William F. Slater, III, “Internet History”, Chicago Chapter of the Internet Society September 2002 – http://www.isoc.org/
[۷] Egil Juliussen, “Market Research Report Forecast Methodology” Computer Industry Almanac Inc., March 2002.
[۹] CBSNEWS.COM, “Supercomputer Shatters Speed Mark”, April 22, 2002.
http://www.cbsnews.com/stories/2002/04/20/tech/main506797.shtml
[۱۰] http://www.time.com/time/2002/inventions/ rob_environment.html
[۱۱] Mohamed Khalifa and Rinky Lam, “Web-Based Learning: Effects on Learning Process and Outcome”, IEEE transaction on education, vol. 45, pp.350-356, Nov. 2002
نوشته شده در سه شنبه ۲۳ فروردین۱۳۸۴ساعت ۱۲ بعد از ظهر توسط رمضان زاده رستمی
کاربردهای سازمانی خود شیرینی
به نام خدای بزرگ
کاربردهای سازمانی خودشیرینی
مقدمه
واژه سیاست و قدرت اغلب به جای هم استفاده می شوند. اگرچه این دو واژه با هم مرتبطند. اما دارای معانی متفاوتی هستند. ففر سیاسی کاری (POLITICAL TACTICS) سازمانی را چنین تعریف می کند: آن دسته از فعالیتها که در درون سازمان به منظور کسب، گسترش و استفاده از قدرت و دیگر منابع سازمانی صورت می گیرد تا در شرایطی که عدم اطمینان و عدم توافق درمورد گزینه ها وجود دارد، افراد به اهداف و نتایج دلخواه خویش دست یابند.(۱) به عبارت دیگر، سیاسی کاری سازمانی، کاربرد قدرت در سازمان است. کلمه سیاسی کاری تا حدی بار معنایی منفی دارد و بدین گونه تعبیر می شود که فردی تلاش می کند تا ابزاری را به کار ببرد و یا به اهدافی دست یابد که ازنظر سازمان مشروع نیستند. درواقع، رفتار سیاسی به آن صورتی که تعریف شد کاملاً بی طرفانه و خنثی است. قدرت نیز به طور ذاتی یک مفهوم منفی نیست. گرچه اغلب به سیاسی کاریهای سازمانی به عنوان نوعی اختلال یا سوءعملکرد در سازمان نگریسته می شود، اما باتوجه به تعریف فوق از قـــــــدرت و سیاست، سیاسی کاریها در سازمان می توانند دارای نتایج مفید و سودمند و یا مضر و زیان بخش باشند. (۲)
در حوزه سیاست هر فردی می تواند یک بازیگر باشد. نمایش رفتار سیاسی ازطرف همه افراد سازمان امری غیرعادی نیست. زیردستان هم می توانند همانند مدیرانشان در ساخت و پاخت ها و بده بستانهای سیاسی سازمان درگیر شوند.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.