مقاله اهمیت نظارت
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله اهمیت نظارت دارای ۲۶ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله اهمیت نظارت کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله اهمیت نظارت،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله اهمیت نظارت :
اهمیت نظارت
نظارت یا کنترل را به گونههاى مختلف تعریف کردهاند. در همه این تعریفها کنترل را نوعى مقایسه بین آنچه هست و آنچه باید باشد، دانستهاند. یکى از این تعاریف، از استونر است که مىگوید:
کنترل مدیریتى، فرآیندى است جهت حصول اطمینان از اینکه فعالیتهاى انجام شده، با فعالیتهاى برنامهریزى شده مطابقت دارد.(۱)
در واقع، کنترل فراگیرتر از برنامهریزى است. کنترل به مدیران کمک مىکند تا مراقب اثربخشى فعالیتهاى برنامهریزى، سازماندهى و هدایت باشند. بخش اصلى فرآیند کنترل، اعمال اقدامات اصلاحى مورد نیاز است.
استونر کنترل را بر اساس عوامل اصلى فرآیند کنترل نیز تعریف کرده است:
کنترل مدیریتى، تلاشى منظم است براى تعیین استانداردهاى اجراى عملیات، در جهت هدفهاى برنامهریزى، طراحى نظامهاى بازخورد اطلاعات، مقایسه عملیات اجرا شده با استانداردهاى پیشبینى شده، تعیین میزان انحرافات و سنجش اهمیت آنها و اجراى هر اقدام ضرورى براى اطمینان از اینکه با مؤثرترین و کارآمدترین شیوه، از همه منابع موجود، براى تحقق هدفهاى مشترک استفاده شده است;(۲)
اهمیت نظارت: در یک سازمان ممکن است برنامهریزى انجام شده، ساختار سازمانى ایجاد و کارکنان هدایت و برانگیخته شده باشند، ولى هنوز هیچ اطمینانى وجود نداشته باشد که فعالیت ها آنگونه که برنامهریزى شدهاند و هدفها آنطور که مدیران خواهانند، تحقق یابند. بنابر این، کنترل به عنوان آخرین حلقه زنجیره وظایف مدیر، داراى اهمیت است. با وجود این، ارزش وظیفه کنترل، بیشتر در رابطه با فعالیتهاى برنامهریزى و تفویض اختیار تعیین مىشود.
یکى از عللى که موجب مىشوند مدیران به سختى تفویض اختیار کنند، این است که آنان نگرانند زیردستان کارى را که مسؤولیتش برعهده آنان است، به درستى انجام ندهند. بنابر این، بسیارى از مدیران ترجیح مىدهند که کارها را خودشان انجام دهند و از تفویض اختیار خوددارى مىکنند. اگر مدیر، نظام کنترل مؤثرى به وجود آورد، این بىمیلى به تفویض اختیار کاهش مىیابد. چنین نظام کنترلى مىتواند اطلاعات و بازخورد عملکرد زیردستانى را که اختیارات به آنان تفویض شده است، فراهم کند. بنابر این، نظام کنترل مؤثر، دارى اهمیت است؛ زیرا مدیرانى که اختیار خود را تفویض مىکنند، چون خود نهایتاً مسؤول تصمیمهایى هستند که زیردستان مىگیرند، به ساز و کار بازخورد نیازمندند.(۳)
– چه چیزى باید کنترل شود؟
۱ دیدگاه سنتى
این دیدگاه مبتنى بر کار فردریک وینسلور تیلور، پدر مدیریت علمى است. او تأکید مىکرد که با کنترل جدى مدیریتى، در سراسر محیط کار، نظمى ایجاد مىشود که موجب تحقق کارآیى نیروى کار مىگردد.
در محیطى که عرصه مطالعات تیلور بود، کار به اجزاى کوچکى تقسیم شده بود. مشاغل براى افرادى که مسؤول اجراى آن بودند، استاندارد شده بود و ساختار مدیریتى سلسله مراتبى وجود داشت که تلاش مىکرد براى افزایش کارآیى کارگر، کارکنان را کنترل کند. تیلور طرفدار جدایى برنامهریزى از اجرا بود؛ زیرا مىبایست مدیران، مسؤول برنامهریزى و کارکنان، مسؤول اجرا باشند. تیلور فکر مىکرد که مدیران، فاقد دانش مورد نیاز براى فرآیندهاى عملیاتى سازمانى هستند.
۲ دیدگاه جدید(۴)
باید به جاى افراد، فرآیندها را کنترل کرد. به همین علت، این شرکتها با مشارکت دادن کارکنان در وظیفه کنترل، با گسترش حوزه مشاغل و با دادن فرصت به گروههاى خودگردان، براى پرداختن به مسائل گوناگون، موجب بهبود بهرهورى و کیفیت در سازمان مىگردند. در این شرکتها کارکنان به جاى اجرا کردن وظایف محدود، براى مراقبت و اصلاح فعالیتهاى کارى خود تشویق مىشوند.
– تحلیل قرآنى نظارت
در مدیریت رحمانى، هم افراد و هم فرآیندها کنترل مىشوند. البته افراد از دو جهت کنترل مىشوند: یکى از جهت تخلفات و خطاها و دوم از جهت کیفیت عملکرد و اجراى برنامهها. جهت اول، در مدیریت منابع انسانى، تحت عنوان «انضباط» و جهت دوم، در بحث نظارت، که در زمره وظایف مدیریت است، بحث مىشود.
فرآیندها نیز، که همان کیفیت اجراى برنامهها و بررسى موانع و عوامل تسریع آنها هستند، در کنار کنترل افراد، نظارت مىشوند. دلیل ما بر این ادعا، عمومیت آیات قرآن، در بعد نظارت است که به زودى به آنها خواهیم پرداخت. این آیات، افراد و برنامهها را موضوع نظارت و کنترل قلمداد مىکنند؛ مانند:
«و ما به داود از سوى خود فضیلتى بزرگ بخشیدیم (ما به کوهها و پرندگان گفتیم:) اى کوهها و اى پرندگان! با او همآواز شوید و همراه او تسبیح گویید. و آهن را براى او نرم کردیم. به او گفتیم: زرههاى کامل و فراخ بساز و حلقهها را به اندازه و متناسب کن و عمل صالح به جا آورید که من به آنچه انجام مىدهید، بینا هستم».(۵)
طبق مضمون این آیات، خداوند برنامه و طرح زرهسازى از آهن ذوب شده و به شکل محکم و زیبا را به حضرت داود و کارگزاران او واگذار مىکند و از سازمان او مىخواهد که این عمل را شایسته و مفید و بهینه انجام دهند و در پایان مىفرماید: «من به آنچه انجام مىدهید، بینا هستم»؛ یعنى شما کاملاً تحت کنترل و نظارت من هستید. البته آیه، درباره کنترل عمل و برنامه، صریح است؛ ولى عملى که حضرت داود و پرسنل او انجام مىدهند، خداوند عمل صالح را آنان طلب مىکند؛ یعنى عملى که مطابق اوامر او و برنامه ارائه شده توسط او باشد. قاعدتاً بصیر و بینا بودن خدا در این زمینه، چیزى نیست جز همان نظارت او بر افراد و فرآیند. همچنین به دنبال آن، پاداش یا تذکرات اصلاحى است که چرا عمل صالح انجام نشده است.
هنگامى که افراد بدانند که خداوند، که مدیر آنان است، ایشان را با بینایى تحت نظارت دارد، بر دقتها و ابتکارات خویش مىافزایند تا عمل انجام شده، صالحتر باشد.
خداوند در آیهاى دیگر مىفرماید:
«اى پیامبران! از غذاهاى پاکیزه بخورید و عمل صالح انجام دهید، که من به آنچه انجام مىدهید، آگاهم».(۶)
پیامبران به مثابه منصوبان و کارگزاران درجه اول خدا و اعضاى مرکزى سازمان رحمانى هستند. طبق آیه فوق، آنان مأمورند که از امکانات استفاده کنند و به جاى آن، عمل صالح انجام دهند و متوجه باشند که همه اعمال آنان تحت نظارت خداوند انجام مىشود و خدا به اعمال ایشان آگاه است. «علیم است» یعنى آگاهى دقیق و عمیق دارد.
از سوى دیگر، حدود هشتاد بار، در قرآن، عمل صالح در کنار ایمان مطرح شده است. با این ترتیب، استاندارد رحمانى براى سنجش عمل سازمانى، عبارت است از ایمان و عمل صالح؛ یعنى حسن فعلى و فاعلى با هم: «کسى که خواهان عزت است، باید از خدا بخواهد؛ زیرا همه عزت، براى خدا است. سخنان پاکیزه به سوى او صعود مىکند و عمل صالح را بالا مىبرد. و آنان که نقشههاى بد مىکشند، عذاب سختى براى ایشان است و مکر آنان نابود مىشود (به جایى نمىرسد)».(۷)
طبق این آیات، عمل صالح به تنهایى عزتبخش و مورد قبول خداى عزیز نیست، بلکه کلمه طیبه و سخنان پاکیزه، که همان اراده و ایمان و نیت پاک است، عمل صالح را بالا مىبرد و رفعت و درجه مىبخشد و گرنه، حتى عمل صالح، بالارونده و داراى نمره بالا نیست.
بر این اساس، استانداردى که موجب تصدیق عملکرد مىشود، مرکّب از عمل صالح و کلمه طیبه است. اراده پاک به منزله چاشنى و بال است که عمل صالح را سرعت مىدهد و بالا مى برد. کار باید در عالىترین حد باشد و از انسانهاى والامقام صادر شود تا داراى استاندارد بالا و عزتبخش باشد. از این رو، در مقام سنجش عملکرد باید دید که آیا عمل صادر شده، صالح است یا نه؟ و عامل آن، داراى چه انگیزه و روحیه و ارادهاى بوده است. البته تشخیص استاندارد بالا و کمّىکردن این عامل کیفى، کار دشوارى است؛ ولى با یک ارزیابى دقیق و با توجه به سوابق و قوانین موجود، قابل تشخیص خواهد بود.
– فرآیند نظارت(۸)
یک فرآیند کارآمد، داراى چهار مرحله است که عبارتند از: تعیین استانداردها، سنجش عملکرد، مقایسه عملکرد با استانداردها و اقدام کردن.
مرحله چهارم (اقدام کردن) به یکى از سه شکل انجام مىگیرد:
۱ اقدام اصلاحى (اگر مغایرتى بین عملکرد و استاندارد مشاهده شود).
۲ تصدیق عملکرد (اگر عملکرد، مطابق با استاندارد یا بالاتر از آن باشد).
۳ تغییر استانداردها (اگر عملکرد سازمانى همیشه یا اکثراً کمتر از استاندارد باشد).
– نظریه مدیریت رحمانى
فرآیند یاد شده، عقلایى، طبیعى و مثبت است و مخالفتى با دیدگاه قرآنى و وحیانى ندارد. ظاهراً اختلاف نظرى درباره آن، بین متخصصان مدیریت نیز وجود ندارد. فقط این نکته را باید یادآور شد که استانداردى که در مدیریت رحمانى مطرح مىشود، عمل صالح است که نمادى از یک عمل بهینه و رشدآمیز است و در این تحقیق، چند بار درباره آن توضیح داده شد. عمل صالح عملى است که در آن، از کمترین امکانات، بیشترین بهره و بازده برده شود و از هر جهت، کامل و زیبا و مطابق آخرین رکوردهاى روز باشد. همه اعمال، در نظارتها با عمل صالح – که عملى است مورد پسند خدا – سنجیده مىشوند.
– سطوح نظارت و کنترل(۹)
۱ کنترل راهبردى: کنترلى است که اجراى موفقیتآمیز برنامههاى بلندمدت سازمان را تضمین مىکند و به تناسب طبیعت کار مىتواند از یک فصل تا یک دهه ادامه داشته باشد و مسؤولیت آن، بر عهده مدیریت عالى سازمان است.
۲ کنترل کوتاه مدت: فرآیندى است که اجراى موفقیتآمیز برنامهها را در سطح واحدها تضمین مىکند. مدیریت میانى، مسؤول کنترل کوتاه مدت است و به شکل هفتگى، ماهانه و فصلى اعمال مىشود.
۳ کنترل عملیاتى: فرآیندى است که اجراى موفقیتآمیز برنامههاى عملیاتى روزانه را با ارزیابى فعالیتهاى داخلى مورد نظر، تضمین مىکند. مدیران خط اول، مسؤول کنترل عملیاتى هستند که بر عهده سرپرستان خط اول است. این کنترل، بازخوردى کوتاه مدت، معمولاً به صورت روزانه، ساعتى یا هفتگى را فراهم مىکند.
– انواع نظارت
۱ نظارت آیندهنگر: این نظارت، پیش از وقوع هر فعالیتى صورت مىگیرد و هدف از آن، کاهش اشتباهات و به حداقل رساندن اقدامات اصلاحى است (و مطلوبترین نوع کنترل است)؛ اما مستلزم کسب اطلاعات به موقع و دقیق است، که توسعه آن را با دشوارى روبهرو مىکند.
۲ نظارت همزمان: این نظارت، هم زمان با انجام فعالیت اجرا مىشود و از طریق آن، مشکلات، پیش از آن که پرهزینه شوند، حل مىشوند و توسط سرپرست انجام مىگیرد.(۱۰)
۳ نظارت و کنترل گذشتهنگر: این نظارت، وابسته به بازخورد است. کنترلى است که پس از هر اقدامى به عمل مىآید. نقطه ضعف آن در اینجا است که مدیر هنگامى اطلاعاتى از مسائل موجود به دست مىآورد که اشکال به وجود آمده و به سازمان صدمه وارد کرده است. این کنترل، نسبت به آیندهنگر و همزمان، دو امتیاز دارد:
الف. اطلاعات به دست آمده، واقعى است و مقایسه عملکرد و استاندارد را بهخوبى نشان مىدهد، که موجب پاداش یا تنبیه مىشود.
ب. باعث انگیزش کارکنان مىشود؛ زیرا به موقع از نتایج کار خویش آگاه مىشوند.
نکته: به تناسب شرایط مىتوان ترکیبى از هر سه کنترل را اعمال کرد.
بنابر آیات قرآن، نظام نظارت اسلام، همگانى و همیشگى است، به گونهاى که هیچ انسانى لحظهاى از دید تیز بین نظارت، دور نیست:
«ما انسان را آفریدیم و وسوسههاى نفس او را مىدانیم و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم. (به یاد بیاورید) هنگامى را که دو فرشته راست و چپ، که ملازم انسانند، اعمال او را دریافت مىدارند. انسان هیچ سخنى را بر زبان نمىآورد، مگر اینکه همان دم، فرشتهاى مراقب و آماده براى انجام مأموریت (ضبط آن) است».(۱۱)
«او کسى است که آسمان و زمین را در شش روز آفرید. سپس بر تخت قدرت قرار گرفت و به تدبیر و مدیریت جهان پرداخت. آنچه را در زمین فرو مىرود، مىداند و آنچه را از آن خارج مىشود و آنچه را از آسمان نازل مىگردد و آنچه را به آسمان بالا مىرود. هر جا باشید، او با شما است و خداوند به آنچه انجام مىدهید، بینا است».(۱۲)
«براى انسان مأمورانى هستند که پىدرپى، از پیش رو و از پشت سرش او را از فرمان خدا حفظ مىکنند. خداوند سرنوشت هیچ قومى را تغییر نمىدهد مگر آن که آنان آنچه را در خودشان است، تغییر دهند و هنگامى که خدا اراده سوئى به قومى (به علت اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد و جز خدا سرپرستى نخواهد داشت».(۱۳)
آنچه از این آیات استفاده مىشود، این است که چه خداوند و چه مأموران ناظر خدا، یک لحظه انسان را از نظارت و مراقبت و کنترل خود دور نمىکنند و اعمال او و خود او را تحت کنترل دارند. با این ترتیب، نظارت همیشگى است و گویا این ویژگى انسان است که اگر نظارت نشود، به فساد گرایش پیدا مىکند. نظارت همیشگى نیز با نظارتهاى دراز مدت، میان مدت و کوتاه مدت، قابل جمع است.
– معیارهاى نظارت و کنترل
۱ اصل نظارت بر اعمال و افراد
«در هیچ حال و اندیشهاى نیستى و هیچ قسمتى از قرآن را تلاوت نمىکنى و هیچ عملى را انجام نمىدهید مگر اینکه ما گواه بر شما هستیم، در آن هنگام که وارد آن مىشوید. و هیچ چیز در زمین و آسمان، از پروردگار تو پنهان نمىماند، حتى به اندازه سنگینى ذرهاى، و نه کوچکتر و نه بزرگتر از آن نیست مگر اینکه همه آنها در کتاب آشکار او (لوح محفوظ علم خداوند) ثبت است».(۱۴)
طبق این آیه، نظارت همهجانبه است و شامل افکار، طرحها، برنامهها، گزارشها و عملکردها مىشود. همچنین در هر سطحى و با هر درجه و ارزشى که باشند، تحت کنترل و ثبت و ضبط هستند. بر این اساس، در محدوده سازمانى، هیچ چیز نباید بر مدیران پنهان بماند.
۲ هرکس باید بداند که تحت نظارت است
«آیا او نمىداند که خداوند مىبیند (همه اعمالش را)؟».(۱۵)
«آیا گمان مىکند کسى او را نمىبیند؟».(۱۶)
پیام این گونه آیات، این است که هرکس باید بداند که اعمالش تحت کنترل و نظارت است تا بر دقت کارهایش بیفزاید.
۳ بالاترین کارگزاران نیز تحت نظارت و مراقبت هستند
«بر خداوند عزیز و رحیم توکل کن، همان کسى که تو را به هنگامى که برمىخیزى، مىبیند و نیز حرکت تو را در میان سجدهکنندگان (تحت نظر دارد). او است خداى شنوا و دانا».(۱۷) طبق این آیه، رسول خدا(ص) که بالاترین منصوب خداوند است، همه حرکات و سکناتش زیر نظر است.
۴ با نظارت، تصمیمگیرى، بههنگام و مناسب مىشود (نظارت کاربردى)
«پروردگارت مىداند که تو و گروهى از آنان که با تو هستند، نزدیک به دو سوم شب یا نصف یا ثلث آن را به پا مىخیزید. خداوند شب و روز را اندازهگیرى مىکند. او مىداند که شما نمىتوانید مقدار آن را به دقت اندازهگیرى کنید. پس شما را بخشید. اکنون آنچه بر شما میسر است، قرآن بخوانید».(۱۸)
مطابق این آیه، خداوند بر کار رسول خدا(ص) و یاران او نظارت دارد و پس از اینکه سنگینى کار را بر آنان دید، تخفیف مىدهد. بر این اساس، نظارتها باید تأثیر و نتیجه فورى داشته باشند تا نظارتشوندگان دلگرم باشند. بنابر این، با نظارت است که مىتوان کارها را به دقت سنجش کرد و حق را به حقدار داد، کاستىها را زدود و در عملکردها تعادل ایجاد کرد. ۵ نظارتکنندگان باید کرامت و بزرگوارى داشته باشند و از حقیقت عدول نکنند
«بىشک، بر شما نگاهبانانى (ناظرانى) والامقام و نویسنده گمارده شده است که مىدانند شما چه مىکنید».(۱۹)
بر اساس این آیات، ناظران داراى صفات بزرگوارى، نویسندگى و دانایى هستند که هر یک از اینها حساب شده و دقیق است و نظارت را کارآمد مىسازد.
۶ نظارتها بسیار دقیق انجام مىگیرد
«آنان همگى در یک صف، در پیشگاه پروردگارت عرضه مىشوند و به ایشان گفته مىشود که همگى نزد ما آمدید; و کتاب (نامه اعمال) آنجا گذارده مىشود. پس گنهکاران را مىبینى که از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند و مىگویند: واى بر ما، این چه کتابى است که هیچ عمل کوچک و بزرگى را فرو نگذاشته، مگر اینکه آن را به شمار آورده است. و این در حالى است که همه اعمال خود را حاضر مىبینند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمىکند».(۲۰)
۷ اَعمال، نظارت شده، ثبت و نوشته مىشوند و به آنها استناد مىشود:
«این کتاب ما است که به حق با شما سخن مىگوید (و اعمال شما را بازگو مىکند). ما آنچه را انجام مىدادید، مىنوشتیم».(۲۱)
– خاتمه
آنچه در ادبیات مدیریت اسلامى ملاحظه مىشود، متوجه ساختن بحث نظارت است به مهار تخلفات و کنترل بىنظمىها. آیات و روایاتى هم که بدانها استناد مىشود، براى اثبات وجود نظارت با معناى یاد شده در اداره اسلامى است؛ بهویژه استشهاد به نامههاى متعدد حضرت امیرالمؤمنین(ع) خطاب به زمامداران خود، که بیشتر با لحن تند و قاطعى همراه است، در حالى که بحث نظارت، عموماً و اصولاً به تخلفات کارى ندارد.
مبحث انضباط و نظم، به تخلفات ربط مىیابد و معمولاً نظامى در سازمانها تشکیل مىشود تا به انواع مسائل اخلاقى و تخلفاتى رسیدگى کند که در مبحثى جدا از مباحث منابع نیروى انسانى مطرح گردید. بحث نظارت، به عملکرد و اجراى برنامه و بودجه و مقایسه استانداردها و عملکردها باز مىگردد. به بیان بهتر، کارگران یا کارگزاران بدون اینکه تخلف یا بى انضباطى مرتکب شوند، بیشترین تلاش خود را به کار مىبرند؛ ولى مثلاً کار و برنامه، پیشرفتى ندارد. علت عدم پیشرفت، به نقص برنامه یا نارسایى نظام، یا به ضعف سازماندهى و تقسیم کار یا کم توانى و عدم گزینش صحیح کارکنان و; باز مىگردد.
بنابر این، جهتگیرى و رویکرد نظارت، بیشتر به سوى برنامهریزى و تفویض اختیار است. بر این اساس، نظریهپردازان مدیریت، نوعاً مبحث انضباط را از جمله مباحث مدیریت منابع انسانى و مبحث نظارت را در زمره مطالب وظایف مدیریت مطرح مىکنند.
بحث انضباط، به اصلاح و مجازات و تنبیه افراد خاطى برمىگردد و بحث نظارت، به اصلاح برنامهها و تنظیم و تصحیح نظامها مربوط مىشود. طبق این اصطلاح، باید در ادبیات نظارتى مدیریت اسلامى تجدید نظر کرد. اگر نتیجه نظارت، کاستىهایى را نشان دهد، در حقیقت، کاستىهاى مدیریت است. اگر هم عتاب و خطابى هست، باید متوجه مدیران باشد. با این ترتیب، لحن تند امیرالمؤمنین(ع) خطاب به کارگزاران خود، از مقوله نظارت خارج مىشود، مگر اینکه تسامح شود و نظارت معنایى اعم پیدا کند و انضباط را نیز در بر گیرد. ارزیابى و نظارت نیز با هم تفاوت دارند. ارزیابى شاغل به هدف تعیین درجه شایستگى افراد است، که درجه توان، تخصص، ابتکار، تجربه، مهارتو دلسوزى، از شاخصهاى اصلى تعیین شایستگى به حساب مىآیند. پس از تعیین شایستگى است که پاداشها، ارتقاها و ترفیعات موضوع پیدا مىکنند. در حالى که در نظارت، از شایستگى افراد بحث نمىشود، بلکه از پیشرفت کار و عوامل و موانع آن، سخن به میان مىآید. مبحث ارزیابى نیز مانند انضباط، به مدیریت منابع انسانى باز مىگردد. نظام پاداش و تنبیه هم، متعاقب آنها مطرح مىگردد. در این تحقیق، با نظریه مدیریت رحمانى درباره
ارزیابى و انضباط، اجمالاً آشنا شدیم. اکنون به دیدگاه این مدیریت، درباره نظارت مىپردازیم. اساس مدیریت رحمانى، بر رشد قرار گرفته است و از جلوههاى رشد، رشد تولید، رشد سرمایه و رشد سازمانى است. رشد، استفاده بهینه از امکانات است. با توجه به اینکه نظارت، متفرع بر برنامهریزى و زوج جدایىناپذیر آن محسوب مىشود، برنامهریزى ب
اید به گونهاى باشد که پیشبینى موانع و عوامل اجراى آن، دقیق باشد وگرنه، در تحقق رشد، اخلال پدید مى آید.
شاید بتوان یک نکته مشترک را بین سه نظام ارزیابى، انضباط و نظارت پیدا کرد و آن این که در هر سه، نیاز به یک نظام ناظر هست؛ یعنى در هر حال، کارها باید تحت نظر باشند تا پس از ارزیابى، شایستگىها و پس از نظارت، کیفیت برنامهها و پس از مراقبت، تخلفات به دست آیند. بنابر این، آیاتى که حاکى از یک نظام نظارتى در قرآن هستند، مىتوانند به نوعى در هر سه عنصر اشتراک داشته باشند. (به این آیات اشاره شد).
بر این مبنا خداوند یا فرشتگان یا رسول خدا(ص) و یا مؤمنان اگر مراقب و ناظر یکدیگر معرفى مىشوند، هر سه نوع کار را نظارت مىکنند؛ اما با دقت علمى، این مباحث از یکدیگر تمایز پیدا مىکنند و در جاى جاى مباحث مدیریت استقرار مىیابند.
در این تحقیق، آیات نظارت، بیشتر در مبحث نظارت بر برنامهها آورده شدهاند، که علت این امر، تناسب بیشتر است.
نظام نظارتى نبوى و علوى نیز با بساطتى که داشته است، در هر سه امر (شایستگى، تخلفات و پیشرفت امور) مشترک بوده است. اینطور نبوده که جاسوسان و عیون، که از سوى آن دو حاکم معصوم گمارده مىشدند، صرفاً تخلفات و تمردات را بررسى و گزارش کنند، بلکه امور مثبت و پیشرفت امور را نیز خبر مىدادهاند.
این سخن قرآن که مىفرماید:«همانا بر شما نگاهبانانى قرار داده شده که والامقام و نویسنده هستند و به آنچه عمل مىکنید، آگاهند»،(۲۲) معنایى عام دارد و این فرشتگان، به تعبیر قرآن، «یعلمون ما تفعلون» هستند؛ یعنى آنچه را انجام مىدهید، مىدانند. «آنچه انجام مىدهید» عنوانى عام است که اعمال مثبت و منفى، اخلاقى و کارى، بودجهاى و برنامهاى و; را شامل مىشود. به بیان دیگر، از این آیات، اصل نظارت سازمانى، در مدیریت رحمانى استنباط مىشود.
به همین علت، نظام نظارتى علوى و نبوى هم عام بوده است. اتفاقاً مدیریتنویسان اسلامى به مبحث نظارت که مىرسند، با حجم بسیارى از اطلاعات روبهرو مىشوند که از قرآن و سنت رسول خدا(ص) و سیره نظرى و عملى و علوى به دست مىآید و اصطلاحاً این بخش از مباحث مدیریت اسلامى، یعنى نظارت، نسبت به مباحث دیگر دچار تورم مىشود؛ ولى این حجم انبوه، خالى از تحلیلى است که به آن اشاره شد و چه بسا خلط و عدم تفکیک نیز صورت مىپذیرد و معلوم نمىشود که موضوع این نظارت، چیست، بلکه بیشتر، جنبههاى انضباطى و تخلفاتى و تعزیراتى آن لحاظ مىشود. البته شرایط، ویژگىها و اقتضائات
حکومت علوى نشان مىدهد که تخلفات فراوانى انجام مىشده است، حتى از سوى منصوبان و مسؤولانى که توقع تخلف از آنان نمىرفته است، در حالى که در زمان حضرت رسول(ص) به علت نوپایى اسلام و حکومت، انگیزش بالاى تازه مسلمانان، پیروزىهاى پیاپى و مشاهده معجزات و کرامات فراوان، تخلفات، دستکم از سوى کارگزاران آن حضرت کم بود؛ ولى حکومت علوى، که پس از ۲۵ سال از حکومت نبوى تشکیل مىشد، با کاهش انگیزهها و تجربه انواع خلافت و سیره هاى حکومتى متنوع، به گونهاى بود که نظارت بالایى را در بعد تخلفات و خیانتها مىطلبید.
بر این اساس، حجم نامهها و بلکه گفتههاى خطابى و عتابآمیز، در نهجالبلاغه فراوان است؛ ولى باز این بدان معنا نیست که نظارتهاى آن حضرت، منحصر به بُعد تخلفات بوده است، بلکه در میان همین نامهها، که تعدادى از آنها خواهد آمد، نظارت بر شایستگىها و برنامهها نیز ملاحظه مىشود.
از آنجا که مطالعه این نامهها براى مدیران اسلامى پرفایده است، در این بخش از تحقیق، برخى از آنها را مىآوریم و در پایان، به جمعبندى آنها مىپردازیم. چینش نامهها به گونهاى است که جا براى هرگونه تحلیلى وجود دارد و بر این نکته تأکید مىشود که جنبههاى عام نظارتى (شایستگى، تخلفاتى و برنامهاى) در این نامهها لحاظ شده است و صرفاً نظارت بر برنامه ها نیست؛ اما چون در آخرین بخش تحقیق (نظارت) هستیم، پرداختن به همین جنبه عام نیز خالى از فایده نیست.
– نمونههایى عالى از نظارت در سیره علوى
نظارت در زمان امیرالمؤمنین (ع) ضربالمثل است که شکل تکاملیافته نظارتهاى قبل بوده است، بلکه عده بسیارى معتقدند که همین نظارتهاى بسیار دقیق و فراوان مبتنى بر عدالت، زمینهساز شهادت آن حضرت شد. نامههاى آن حضرت، که در نهجالبلاغه گردآورى شدهاند، گویاترین اسناد براى بیان چگونگى نظارت در زمان آن حضرت و کیفیت اهتمام ایشان به انواع انضباط اقتصادى و سیاسى است. ما اکنون نمونههاى شاخصى از این تذکرات را مىآوریم:
۱ نقل شده است که شریح بن حارث قاضى، در عصر حکومت امام على (ع) خانهاى براى خود به هشتاد دینار خرید. وقتى این گزارش به امام رسید، وى را احضار کرده، به او فرمود:
«به من خبر رسیده که خانهاى به قیمت هشتاد دینار خریده و آ
ن را قباله کردهاى و بر آن شهود و گواه گرفتهاى». شریح پاسخ داد که اى امیر مؤمنان! چنین بوده است. امام نگاه خشمآلودى به او کرد و فرمود:
«اى شریح! به زودى کسى سراغت مىآید که نه قبالهات را نگاه مىکند و نه از شهودت مىپرسد. تو را از آن خارج مىکند و تنها به قبرت تحویل مىدهد. اى شریح! بنگر که این خانه را از ثروت غیر خود نخریده و آن را از غیر مال حلال خود نپرداخته باشى، که هم در دنیا و هم در آخرت، خود را زیانکار کردهاى. آگاه باش که اگر هنگام خرید، نزد من آمده بودى، نسخه قباله را این گونه مىنوشتم که دیگر در خریدن خانهاى حتى به بهاى یک درهم یا بیشتر، علاقه به خرج ندهى. نسخه قباله، این است: این چیزى است که بندهاى ذلیل از مردمان، که آماده کوچ است، خریده است. خانهاى از سراى غرور، در محله فانىشوندگان و در کوچه هالکان. این خانه، به چهار حد منتهى مىشود: یک حد آن به آفات و بلاها مىخورد. حد دوم به مصائب و حد سوم به هوا و
هوسهاى سستکننده و حد چهارم آن به شیطان اغواگر منتهى مىشود و در خانه، همین جا است. این خانه را مغرور آرزوها از کسى که پس از مدت کوتاهى از این جهان رخت برمىبندد، به مبلغ خروج از عزت قناعت و ورود در ذلت دنیاپرستى خریده و هرگونه عیب و نقص و کشف خلافى در این معامله واقع شود، به عهده بیمارىبخش اجسام پادشاهان و گیرنده جان جباران و زایلکننده سلطنت فرعونها، همچون کسرى، قیصر، تبع و حمیر است و به عهده کسانى که مال را گردآورى کردند و بر آن افزودند و آنان که بنا کردند و محکم ساختند، طلاکارى کردند و زینت دادند و اندوختند و نگهدارى کردند و به گمان خود، براى فرزندان خود باقى گذاردند، همانها که همگى در پاى حساب و محل ثواب و عقاب رانده مىشوند؛ یعنى هنگامى که فرمان داورى قضاوت الهى رسیده باشد و بیهودگان در آنجا به زیان برسند. شاهد این قباله، عقل است، آنگاه که از تحت تأثیر هوا و هوس خارج گردد و از علایق دنیا جان سالم به در برد».(۲۳)
چه تذکرات و مراقبت و نظارت جالبى به یکى از شخصیتهاى بلند پایه، براى خرید یک خانه!
۲ نامه آن حضرت(ع) به اشعث بن قیس، زمامدار آذربایجان:
«فرماندارى، براى تو وسیله آب و نان نیست، بلکه امانتى است در گردن تو و تو نیز باید مطیع مافوق باشى. درباره رعیت، حق ندارى استبداد به خرج دهى. در مورد بیتالمال، به هیچ کارى جز با احتیاط و اطمینان اقدام مکن. اموال خدا در اختیار تو است و تو از خزانهداران او هستى که باید آن را به دست من بسپارى و امید است من رئیس بدى براى تو نباشم». (۲۴)
۳ از نامههاى آن حضرت (ع) به عبداللَّه بن عباس، فرماندار بصره:
«بد رفتارى تو با بنىتمیم و خشونت با آنان را به من گزارش دادهاند. طایفه بنىتمیم همانها هستند که هرگاه مردى نیرومند از دست دادهاند، نیرومند دیگرى در میانشان چشم گشوده است ; اى ابوالعباس! مدارا کن، امید است خداوند در مورد آنچه بر زبان و دستت، از خیر و شر جارى شده، تو را بیامرزد؛ زیرا هر دو، در این رفتار شریکیم و سعى کن حسن ظن من به تو پایدار بماند و نظرم درباره تو دگرگون نشود. والسلام». (۲۵)
۴ نامه آن حضرت (ع) به یکى از فرماندارانش:
«اما بعد، دهقانان محل فرماندارىات از خشونت، قساوت، تحقیر و سنگدلى تو شکایت آوردهاند و من درباره آنان اندیشیدم، آنان را نه شایسته نزدیک شدن یافتم؛ زیرا مشرکند؛ و نه سزاوار دورى و جفا؛ زیرا با آنان پیمان بستهایم. پس لباسى از نرمش، همراه با کمى از شدت بر آنان بپوشان. با رفتارى میان شدت و نرمش با آنان معامله کن. اعتدال را در میان آنان رعایت کن، نه زیاد آنان را نزدیک کن نه زیاد دور».(۲۶)
۵ نامه امام على(ع) به زیاد بن ابیه، جانشین فرماندار بصره (عبداله بن عباس)، که در آن روزگار، فرماندارى بصره، اهواز، فارس، کرمان و دیگر نواحى آنجا را از سوى امام عهدهدار بود):
«صادقانه به خداوند سوگند یاد مىکنم که اگر گزارش رسد که از غنایم بیتالمال مسلمین، چیزى کم یا زیاد، به خیانت برداشتهاى، آنچنان بر تو سخت بگیرم که در زندگى، کم بهره و بى نوا و حقیر و ضعیف شوى. والسلام». (۲۷)
۶ همچنین به او مىنویسد:
«اسراف را کنار بگذار و میانهروى را پیشه کن. از امروز به فکر فردا باش و از اموال دنیا به مقدار ضرورت، براى خویش نگاهدار و زیادى را براى روز نیازت از پیش بفرست (و براى قیامت ذخیره کن).(۲۸)
۷ نامه امام (ع) به عبدالله بن عباس (که مىگوید: پس از سخنان پیامبر اسلام، هیچ سخنى را به اندازه این سخن، سودمند نیافتم):
«اما بعد، انسان گاهى مسرور مىشود، به علت رسیدن به چیزى که هرگز از دستش نمىرفت. و گاهى ناراحت مىشود، به علت از دست دادن چیزى که هرگز به آن نمىرسید. خوشحالى تو باید از چیزى باشد که در راه آخرت، بدان نایل شدهاى و تأسف تو باید از امورى باشد که مربوط به آخرت است و از دست دادهاى. به آنچه از دنیا مىرسى، آنقدر خوشحال مباش و آن چه را که از دنیا از دست مىدهى، بر آن تأسف مخور و جزع مکن. همتت در آن باشد که پس از مرگ، به آن خواهى رسید».(۲۹)
۸ از سفارشهاى امام(ع) به افرادى که مأمور جمعآورى زکات مىشدند:
«با تقوا و احساس مسؤولیت در برابر خداوند یکتا و بىشریک، حرکت کن و در این راه، هیچ مسلمانى را مترسان و از سرزمین او ناخشنود مگذر. پیش از آنچه از حق خداوند در اموالش است، از او مگیر. پس آن گاه که به آبادى قبایل رسیدى، در کنار آب فرود آى و داخل خانههاشان مشو. سپس با آرامش و وقار به سوى آنان برو تا در میان ایشان قرارگیرى. به آنان سلام کن و از اظهار تحیت بخل نورز. پس از آن به آنان مىگویى: اى بندگان خدا! مرا ولى خدا و خلیفهاش به سوى شما فرستاده تا حق خدا را، که در اموالتان هست، بگیرم. آیا در اموال شما حقى از خدا هست که آن را به نمایندهاش بپردازید؟ اگر کسى گفت:
نه، دیگر به او مراجعه مکن و اگر کسى پاسخ داد: بلى، همراهش برو؛ اما نه این که او را بترسانى یا تهدید کنى یا او را به کار مشکلى مکلف سازى. هر چه از طلا و نقره به تو داد، بستان و اگر داراى گوسفند یا شتر بود، بدون اذن او داخل مشو؛ زیرا بیشتر از آن او است و آن گاه که وارد شدى، همچون شخصى مسلط و سختگیر عمل مکن، حیوانى را فرارى مده و ناراحت نکن; (وقت آوردن به مرکز) چوپانى گوسفندان و شتران را جز به شخص خیرخواه و مهربان و امین و حافظ، که نه سختگیر است، نه اجحافگر، نه تند مىراند و نه حیوانات را خسته مىکند، مسپار.
سپس هر چه جمعآورى کردى، فوراً به سوى ما روانه ساز تا آنها را در مصارفى که خد
اوند فرمان داده است، مصرف کنیم و آن گاه که آنان را به دست امین خود، براى رساندن به مرکز سپردى، به او سفارش کن که بین شتر و نوزادش جدایى نیفکند و شیر آن را ندوشد که به بچهاش زیان وارد شود و در سوار شدن بر شتران، عدالت را مراعات کند و نیز مراعات شتر خسته و یا زخمى را، که سوارى دادن برایش مشکل است، بکند. آنها را به برکه آب ببرد و از کنارهاى جاده علفدار، به درون جاده بىگیاه منحرف نسازد و ساعاتى استراحتشان بدهد و آن گاه که به آب و علفزار مىرسد، مهلت دهد که آب بنوشند و علف بخورند تا هنگامى که به ما مىرسند، به اذن خدا فربه و سرحال باشند، نه خسته و کوفته، تا آنها را طبق کتاب خدا و سنت پیامبرش تقسیم کنیم. این برنامه، باعث بزرگى پاداش و هدایت تو خواهد بود. ان شاءاللَّه».(۳۰)
۹ از سفارشهاى امام(ع) به بعضى از کارمندانى که براى گردآورى زکات مىفرستادند:
«او را به تقوا و ترس از خدا در امور پنهانى و اعمال مخفى فرمان مىدهد، در آنجا که هیچ کس جز خدا شاهد و گواه و احدى غیر از او نیست و نیز به او فرمان داده که عملى از اطاعتهاى خدا را آشکارا انجام ندهد که در پنهانى، خلاف آن را انجام مىدهد و (باید بداند) آن کس که پنهان و آشکارش، کردار و گفتارش با هم مخالفت نداشته باشد، امانت الهى را ادا کرده و عبادت خدا را خالصانه انجام داده است.
و به او فرمان داده که با چهره عبوس با مردم روبهرو نشود. آنان را بهتان نزند و به آنان به حساب برترىجویى، به علت این که رئیس است، بىاعتنایى نکند؛ زیرا آنان برادران دینى هستند و کمککاران در استخراج حقوق.
بدان که براى تو در این زکات، نصیب مشخص و حق معینى است و شریکانى از مستمندان و ضعیفانى بىنوا دارى. همان گونه که ما حق تو را مىدهیم، تو هم باید به حقوق آنان وفادار باشى. اگر چنین نکنى، از مردمى خواهى بود که در رستاخیز، بیش از همه، دشمن و شکایتکننده دارى. بدا به حال کسى که در پیشگاه خداوند، فقرا و مساکین و سائلان و آنان که از حقشان محروم ماندهاند و بدهکاران و ورشکستگان و در راه ماندگان، خصم و شاکى او باشند. کسى که امانت را خوار بشمارد و دست به خیانت بیالاید و خویشتن و دینش را از آن منزه نسازد، درهاى ذلت و رسوایى را در دنیا بر روى خود گشوده و در قیامت، خوارتر و رسواتر خواهد بود و بزرگترین خیانت، خیانت به ملت است و رسواترین تقلب، تقلب به پیشوایان مسلمین. والسلام».(۳۱)
۱۰ عهدنامه آن حضرت(ع) با محمد بن ابىبکر، هنگامى که وى را به حکومت مصر منصوب کرد:
«بالهاى محبت را بر آنان بگستر و پهلوى نرمش و ملایمت را بر زمین بگذار. چهره خویش را بر آنان گشادهدار و تساوى در بین ایشان را حتى در نگاهت مراعات کن تا بزرگان کشور، در حمایت بىدلیل تو طمع نورزند و ضعیفان در انجام عدالت، از تو مأیوس نشوند.
اى محمدبن ابىبکر! بدان که من تو را سرپرست بزرگترین لشکرم، یعنى لشکر مصر ساختم. پس بر تو لازم است که با خواستههاى دلت مخالفت و از دینت دفاع کنى، گر چه یک ساعت از زندگانىات بیش باقى نمانده باشد و هرگز خداوند را براى رضایت احدى از مخلوقاتش به خشم نیاور؛ زیرا خداوند جاى همه کس را مىگیرد و کسى نمىتواند جاى خداوند را بگیرد. نماز را در اوقات خویش به جاى آر، نه آن که بههنگام بیکارى در انجامش تعجیل کنى و بههنگام اشتغال به کار، آن را تأخیر اندازى و بدان که همه اعمالت تابع نماز خواهد بود; از کسانى از شما مىترسم که در دل منافقند و در زبان دانا، سخنانى مىگویند دلپسند و اعمالى دارند زشت و ناپسند».(۳۲)
۱۱ نامه امام(ع) به یکى از فرماندارانش:
«اما بعد، درباره تو به من جریانى گزارش شده است که اگر انجام داده باشى، پروردگارت را به خشم آوردهاى، امامت را عصیان کردهاى و امانت (فرماندارى) خود را به رسوایى کشیده اى. به من خبر رسیده که تو زمینهاى آباد را ویران کردهاى و آنچه توانستهاى، تصاحب کردهاى و از بیتالمال، که زیر دستت بوده است، به خیانت خوردهاى. فوراً حسابش را برایم بفرست و بدان که حساب خداوند از حساب مردم سختتر است. والسلام».(۳۳)
۱۲ نامه امام(ع) به یکى دیگر از فرماندارانش:
«اما بعد، من تو را شریک در امانتم (حکومت و زمامدارى) قرار دادم و تو را صاحب اسرار خود ساختم. من از میان خاندان و خویشاوندان خود، مطمئنتر از تو نیافتم، به سبب مواسات، یارى و اداى امانتى که در تو سراغ داشتم؛ اما تو همین که دیدى زمان بر پسر عمویت سخت گرفته و دشمن در نبرد، محکم ایستاده، امانت در میان مردم، خوار و بىمقدار شده و این امت را اختیار از دست داده، حمایتکنندهاى نمىیابد، عهد و پیمانت را با پسر عمویت دگرگون ساختى و همراه دیگران مفارقت جستى، با کسانى که دست از یارىاش کشیدند، همصدا شدى و با خائنان، به او خیانت ورزیدى، نه پسر عمویت را یارى کردى و نه حق امانت را ادا نمودى. گویا تو جهاد خود را براى خدا انجام ندادهاى. گویا حجت و بیّنهاى از سوى پروردگارت
دریافت نداشتهاى و گویا تو با این امت، براى تجاوز و غصب دنیایشان حیله و نیرنگ به کار بردى و مقصدت این بود که اینان را بفریبى و غنایمشان را در اختیارگیرى. پس آن گاه که امکان تشدید خیانت به امت را پیدا کردى، تسریع نمودى، با عجله به جان بیتالمال آنان افتادى و از آنچه در اختیار داشتى، از اموالشان، که براى زنان بیوه و ایتامشان نگهدارى مىشد، ربودى؛ همانند گرگ گرسنهاى که گوسفند زخمى و استخوان شکستهاى را برباید. سپس آن را به سوى حجاز با سینهاى گشاده و دل خوش حمل کردى، بىآن که در این کار، احساس گناه کنى. بىپدر با دشمنت! گویا میراث پدر و مادرت را به سرعت به خانه خود حمل مىکردى – سبحان اللَّه – آیا به معاد ایمان ندارى؟ از بررسى دقیق حساب در روز قیامت نمىترسى؟
اى کسى که در پیش ما از خردمندان به شمار مىآمدى! چگونه خوردنى و آشامیدنى را در دهان فرو مىبرى، در حالىکه مىدانى حرام مىخورى و حرام مىآشامى؟ چگونه با اموال یتیمان و مسکینان و مؤمنان و مجاهدان راه خدا کنیز مىخرى و زنان را به همسرى مىگیرى، در حالى که مىدانى این اموال را خداوند به آنان اختصاص داده و مجاهدان، به وسیله آن، بلاد اسلام را نگهدارى و حفظ مىکنند؟ از خدا بترس و اموال اینان را به سویشان بازگردان که اگر این کار را نکنى و خداوند به من امکان دهد، وظیفهام را در برابر خدا درباره تو انجام خواهم داد و با این شمشیرم که هیچ کس را نزدم مگر این که داخل دوزخ شد، بر تو خواهم زد.
به خدا سوگند اگر حسن و حسین این کار را کرده بودند، هیچ پشتیبانى و هواخواهى از ناحیه من دریافت نمىکردند و در اراده من تأثیر نمىگذاردند تا آن گاه که حق را از آنان بستانم و ستمهاى ناروایى که انجام دادهاند، دور سازم. به خداوندى که پروردگار جهانیان است سوگند! اگر [فرضاً] آنچه تو گرفتهاى، براى من حلال بود، خوشایندم نبود تا آن را میراث براى بازماندگانم قرار دهم. بنابر این، دست نگه دار و اندیشه کن که به مرحله آخر زندگى رسیدهاى، در زیر خاکها پنهان شدهاى و اعمالت به تو عرضه شده است. در جایى که ستمگر با صداى بلند، نداى حسرت مىدهد و کسى که عمر خود را ضایع ساخته، درخواست بازگشت مىکند [ولى راه فرار و چاره مسدود است]».(۳۴)
۱۳ نامه امام(ع) به مصقله بن هبیره شیبانى، فرماندار داروشیرفره (از شهرهاى فارس):
«به من درباره تو گزارش رسیده – که اگر درست باشد و این کار را انجام داده باشى، پروردگارت را به خشم آورده و امامت را عصیان کردهاى – که تو غنایم مربوط به مسلمانان، که به وسیله اسلحه و اسبهایشان به دست آمده و خونهایشان در این راه ریخته شده، در بین افرادى از بادیهنشینان قبیلهات، که خود برگزیدهاى، تقسیم مىکنى.
سوگند به کسى که دانه را در زیر خاک شکافت و روح انسانى را آفرید! اگر این گزارش درست باشد، تو در نزد من خوار خواهى شد و ارزش و مقدارت کم خواهد بود. حق پروردگارت را سبک مشمار و دنیایت را با نابودى دینت اصلاح مکن که از زیانکارترین افراد خواهى بود; آگاه باش که حق مسلمانانى که نزد من یا پیش تو هستند، در تقسیم این اموال مساوى است و باید همه آنان به نزد من آیند و سهمیه خود را از من بگیرند».(۳۵)
۱۴ نامه حضرت(ع) به عثمان بن حنیف، فرماندار بصره:
«اما بعد، اى پسر حنیف! به من گزارش داده شده است که مردى از متمکنان اهل بصره، تو را به خوان میهمانىاش دعوت کرده و تو با سرعت به سوى آن شتافتهاى، در حالى که طعام هاى رنگارنگ و ظرفهاى بزرگ غذا، یکى پس از دیگرى پیش تو قرار داده مىشد و من گمان نمىکردم که تو دعوت جمعیتى را قبول کنى که نیازمندانشان ممنوع و ثروتمندانشان دعوت مىشوند. به آنچه مىخورى، بنگر که آیا حلال است یا حرام. آن گاه آنچه حلال بودنش بر تو مشتبه بود، از دهان بینداز و آنچه به پاکیزگى و حلال بودنش یقیندارى، تناول کن; بنابر این، اى پسر حنیف! از خدا بترس و به همان قرصهاى نان اکتفا کن تا خلاصى تو از آتش جهنم امکانپذیر گردد».(۳۶)
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.