مقاله اهمیت نظارت


در حال بارگذاری
12 سپتامبر 2024
فایل ورد و پاورپوینت
2120
6 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله اهمیت نظارت دارای ۲۶ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله اهمیت نظارت  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله اهمیت نظارت،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله اهمیت نظارت :

اهمیت نظارت

نظارت یا کنترل را به گونه‏هاى مختلف تعریف کرده‏اند. در همه این تعریف‏ها کنترل را نوعى مقایسه بین آن‏چه هست و آن‏چه باید باشد، دانسته‏اند. یکى از این تعاریف، از استونر است که مى‏گوید:
کنترل مدیریتى، فرآیندى است جهت حصول اطمینان از این‏که فعالیت‏هاى انجام شده، با فعالیت‏هاى برنامه‏ریزى شده مطابقت دارد.(۱)
در واقع، کنترل فراگیرتر از برنامه‏ریزى است. کنترل به مدیران کمک مى‏کند تا مراقب اثربخشى فعالیت‏هاى برنامه‏ریزى، سازماندهى و هدایت باشند. بخش اصلى فرآیند کنترل، اعمال اقدامات اصلاحى مورد نیاز است.
استونر کنترل را بر اساس عوامل اصلى فرآیند کنترل نیز تعریف کرده است:
کنترل مدیریتى، تلاشى منظم است براى تعیین استانداردهاى اجراى عملیات، در جهت هدف‏هاى برنامه‏ریزى، طراحى نظام‏هاى بازخورد اطلاعات، مقایسه عملیات اجرا شده با استانداردهاى پیش‏بینى شده، تعیین میزان انحرافات و سنجش اهمیت آن‏ها و اجراى هر اقدام ضرورى براى اطمینان از این‏که با مؤثرترین و کارآمدترین شیوه، از همه منابع موجود، براى تحقق هدف‏هاى مشترک استفاده شده است;(۲)
اهمیت نظارت: در یک سازمان ممکن است برنامه‏ریزى انجام شده، ساختار سازمانى ایجاد و کارکنان هدایت و برانگیخته شده باشند، ولى هنوز هیچ اطمینانى وجود نداشته باشد که فعالیت‏ ها آن‏گونه که برنامه‏ریزى شده‏اند و هدف‏ها آن‏طور که مدیران خواهانند، تحقق یابند. بنابر این، کنترل به عنوان آخرین حلقه زنجیره وظایف مدیر، داراى اهمیت است. با وجود این، ارزش وظیفه کنترل، بیش‏تر در رابطه با فعالیت‏هاى برنامه‏ریزى و تفویض اختیار تعیین مى‏شود.
یکى از عللى که موجب مى‏شوند مدیران به سختى تفویض اختیار کنند، این است که آنان نگرانند زیردستان کارى را که مسؤولیتش برعهده آنان است، به درستى انجام ندهند. بنابر این، بسیارى از مدیران ترجیح مى‏دهند که کارها را خودشان انجام دهند و از تفویض اختیار خوددارى مى‏کنند. اگر مدیر، نظام کنترل مؤثرى به وجود آورد، این بى‏میلى به تفویض اختیار کاهش مى‏یابد. چنین نظام کنترلى مى‏تواند اطلاعات و بازخورد عملکرد زیردستانى را که اختیارات به آنان تفویض شده است، فراهم کند. بنابر این، نظام کنترل مؤثر، دارى اهمیت است؛ زیرا مدیرانى که اختیار خود را تفویض مى‏کنند، چون خود نهایتاً مسؤول تصمیم‏هایى هستند که زیردستان مى‏گیرند، به ساز و کار بازخورد نیازمندند.(۳)
– چه چیزى باید کنترل شود؟
۱ دیدگاه سنتى
این دیدگاه مبتنى بر کار فردریک وینسلور تیلور، پدر مدیریت علمى است. او تأکید مى‏کرد که با کنترل جدى مدیریتى، در سراسر محیط کار، نظمى ایجاد مى‏شود که موجب تحقق کارآیى نیروى کار مى‏گردد.
در محیطى که عرصه مطالعات تیلور بود، کار به اجزاى کوچکى تقسیم شده بود. مشاغل براى افرادى که مسؤول اجراى آن بودند، استاندارد شده بود و ساختار مدیریتى سلسله مراتبى وجود داشت که تلاش مى‏کرد براى افزایش کارآیى کارگر، کارکنان را کنترل کند. تیلور طرفدار جدایى برنامه‏ریزى از اجرا بود؛ زیرا مى‏بایست مدیران، مسؤول برنامه‏ریزى و کارکنان، مسؤول اجرا باشند. تیلور فکر مى‏کرد که مدیران، فاقد دانش مورد نیاز براى فرآیندهاى عملیاتى سازمانى هستند.
۲ دیدگاه جدید(۴)
باید به جاى افراد، فرآیندها را کنترل کرد. به همین علت، این شرکت‏ها با مشارکت دادن کارکنان در وظیفه کنترل، با گسترش حوزه مشاغل و با دادن فرصت به گروه‏هاى خودگردان، براى پرداختن به مسائل گوناگون، موجب بهبود بهره‏ورى و کیفیت در سازمان مى‏گردند. در این شرکت‏ها کارکنان به جاى اجرا کردن وظایف محدود، براى مراقبت و اصلاح فعالیت‏هاى کارى خود تشویق مى‏شوند.
– تحلیل قرآنى نظارت‏
در مدیریت رحمانى، هم افراد و هم فرآیندها کنترل مى‏شوند. البته افراد از دو جهت کنترل مى‏شوند: یکى از جهت تخلفات و خطاها و دوم از جهت کیفیت عملکرد و اجراى برنامه‏ها. جهت اول، در مدیریت منابع انسانى، تحت عنوان «انضباط» و جهت دوم، در بحث نظارت، که در زمره وظایف مدیریت است، بحث مى‏شود.
فرآیندها نیز، که همان کیفیت اجراى برنامه‏ها و بررسى موانع و عوامل تسریع آن‏ها هستند، در کنار کنترل افراد، نظارت مى‏شوند. دلیل ما بر این ادعا، عمومیت آیات قرآن، در بعد نظارت است که به زودى به آن‏ها خواهیم پرداخت. این آیات، افراد و برنامه‏ها را موضوع نظارت و کنترل قلمداد مى‏کنند؛ مانند:
«و ما به داود از سوى خود فضیلتى بزرگ بخشیدیم (ما به کوه‏ها و پرندگان گفتیم:) اى کوه‏ها و اى پرندگان! با او هم‏آواز شوید و همراه او تسبیح گویید. و آهن را براى او نرم کردیم. به او گفتیم: زره‏هاى کامل و فراخ بساز و حلقه‏ها را به اندازه و متناسب کن و عمل صالح به جا آورید که من به آن‏چه انجام مى‏دهید، بینا هستم».(۵)
طبق مضمون این آیات، خداوند برنامه و طرح زره‏سازى از آهن ذوب شده و به شکل محکم و زیبا را به حضرت داود و کارگزاران او واگذار مى‏کند و از سازمان او مى‏خواهد که این عمل را شایسته و مفید و بهینه انجام دهند و در پایان مى‏فرماید: «من به آن‏چه انجام مى‏دهید، بینا هستم»؛ یعنى شما کاملاً تحت کنترل و نظارت من هستید. البته آیه، درباره کنترل عمل و برنامه، صریح است؛ ولى عملى که حضرت داود و پرسنل او انجام مى‏دهند، خداوند عمل صالح را آنان طلب مى‏کند؛ یعنى عملى که مطابق اوامر او و برنامه ارائه شده توسط او باشد. قاعدتاً بصیر و بینا بودن خدا در این زمینه، چیزى نیست جز همان نظارت او بر افراد و فرآیند. هم‏چنین به دنبال آن، پاداش یا تذکرات اصلاحى است که چرا عمل صالح انجام نشده است.
هنگامى که افراد بدانند که خداوند، که مدیر آنان است، ایشان را با بینایى تحت نظارت دارد، بر دقت‏ها و ابتکارات خویش مى‏افزایند تا عمل انجام شده، صالح‏تر باشد.
خداوند در آیه‏اى دیگر مى‏فرماید:
«اى پیامبران! از غذاهاى پاکیزه بخورید و عمل صالح انجام دهید، که من به آن‏چه انجام مى‏دهید، آگاهم».(۶)
پیامبران به مثابه منصوبان و کارگزاران درجه اول خدا و اعضاى مرکزى سازمان رحمانى هستند. طبق آیه فوق، آنان مأمورند که از امکانات استفاده کنند و به جاى آن، عمل صالح انجام دهند و متوجه باشند که همه اعمال آنان تحت نظارت خداوند انجام مى‏شود و خدا به اعمال ایشان آگاه است. «علیم است» یعنى آگاهى دقیق و عمیق دارد.
از سوى دیگر، حدود هشتاد بار، در قرآن، عمل صالح در کنار ایمان مطرح شده است. با این ترتیب، استاندارد رحمانى براى سنجش عمل سازمانى، عبارت است از ایمان و عمل صالح؛ یعنى حسن فعلى و فاعلى با هم: «کسى که خواهان عزت است، باید از خدا بخواهد؛ زیرا همه عزت، براى خدا است. سخنان پاکیزه به سوى او صعود مى‏کند و عمل صالح را بالا مى‏برد. و آنان که نقشه‏هاى بد مى‏کشند، عذاب سختى براى ایشان است و مکر آنان نابود مى‏شود (به جایى نمى‏رسد)».(۷)
طبق این آیات، عمل صالح به تنهایى عزت‏بخش و مورد قبول خداى عزیز نیست، بلکه کلمه طیبه و سخنان پاکیزه، که همان اراده و ایمان و نیت پاک است، عمل صالح را بالا مى‏برد و رفعت و درجه مى‏بخشد و گرنه، حتى عمل صالح، بالارونده و داراى نمره بالا نیست.
بر این اساس، استانداردى که موجب تصدیق عملکرد مى‏شود، مرکّب از عمل صالح و کلمه طیبه است. اراده پاک به منزله چاشنى و بال است که عمل صالح را سرعت مى‏دهد و بالا مى‏ برد. کار باید در عالى‏ترین حد باشد و از انسان‏هاى والامقام صادر شود تا داراى استاندارد بالا و عزت‏بخش باشد. از این رو، در مقام سنجش عملکرد باید دید که آیا عمل صادر شده، صالح است یا نه؟ و عامل آن، داراى چه انگیزه و روحیه و اراده‏اى بوده است. البته تشخیص استاندارد بالا و کمّى‏کردن این عامل کیفى، کار دشوارى است؛ ولى با یک ارزیابى دقیق و با توجه به سوابق و قوانین موجود، قابل تشخیص خواهد بود.
– فرآیند نظارت(۸)
یک فرآیند کارآمد، داراى چهار مرحله است که عبارتند از: تعیین استانداردها، سنجش عملکرد، مقایسه عملکرد با استانداردها و اقدام کردن.
مرحله چهارم (اقدام کردن) به یکى از سه شکل انجام مى‏گیرد:
۱ اقدام اصلاحى (اگر مغایرتى بین عملکرد و استاندارد مشاهده شود).
۲ تصدیق عملکرد (اگر عملکرد، مطابق با استاندارد یا بالاتر از آن باشد).
۳ تغییر استانداردها (اگر عملکرد سازمانى همیشه یا اکثراً کم‏تر از استاندارد باشد).
– نظریه مدیریت رحمانى‏
فرآیند یاد شده، عقلایى، طبیعى و مثبت است و مخالفتى با دیدگاه قرآنى و وحیانى ندارد. ظاهراً اختلاف نظرى درباره آن، بین متخصصان مدیریت نیز وجود ندارد. فقط این نکته را باید یادآور شد که استانداردى که در مدیریت رحمانى مطرح مى‏شود، عمل صالح است که نمادى از یک عمل بهینه و رشدآمیز است و در این تحقیق، چند بار درباره آن توضیح داده شد. عمل صالح عملى است که در آن، از کم‏ترین امکانات، بیش‏ترین بهره و بازده برده شود و از هر جهت، کامل و زیبا و مطابق آخرین رکوردهاى روز باشد. همه اعمال، در نظارت‏ها با عمل صالح – که عملى است مورد پسند خدا – سنجیده مى‏شوند.
– سطوح نظارت و کنترل(۹)
۱ کنترل راهبردى: کنترلى است که اجراى موفقیت‏آمیز برنامه‏هاى بلندمدت سازمان را تضمین مى‏کند و به تناسب طبیعت کار مى‏تواند از یک فصل تا یک دهه ادامه داشته باشد و مسؤولیت آن، بر عهده مدیریت عالى سازمان است.
۲ کنترل کوتاه مدت: فرآیندى است که اجراى موفقیت‏آمیز برنامه‏ها را در سطح واحدها تضمین مى‏کند. مدیریت میانى، مسؤول کنترل کوتاه مدت است و به شکل هفتگى، ماهانه و فصلى اعمال مى‏شود.
۳ کنترل عملیاتى: فرآیندى است که اجراى موفقیت‏آمیز برنامه‏هاى عملیاتى روزانه را با ارزیابى فعالیت‏هاى داخلى مورد نظر، تضمین مى‏کند. مدیران خط اول، مسؤول کنترل عملیاتى هستند که بر عهده سرپرستان خط اول است. این کنترل، بازخوردى کوتاه مدت، معمولاً به صورت روزانه، ساعتى یا هفتگى را فراهم مى‏کند.
– انواع نظارت‏
۱ نظارت آینده‏نگر: این نظارت، پیش از وقوع هر فعالیتى صورت مى‏گیرد و هدف از آن، کاهش اشتباهات و به حداقل رساندن اقدامات اصلاحى است (و مطلوب‏ترین نوع کنترل است)؛ اما مستلزم کسب اطلاعات به موقع و دقیق است، که توسعه آن را با دشوارى روبه‏رو مى‏کند.
۲ نظارت هم‏زمان: این نظارت، هم زمان با انجام فعالیت اجرا مى‏شود و از طریق آن، مشکلات، پیش از آن که پرهزینه شوند، حل مى‏شوند و توسط سرپرست انجام مى‏گیرد.(۱۰)
۳ نظارت و کنترل گذشته‏نگر: این نظارت، وابسته به بازخورد است. کنترلى است که پس از هر اقدامى به عمل مى‏آید. نقطه ضعف آن در این‏جا است که مدیر هنگامى اطلاعاتى از مسائل موجود به دست مى‏آورد که اشکال به وجود آمده و به سازمان صدمه وارد کرده است. این کنترل، نسبت به آینده‏نگر و هم‏زمان، دو امتیاز دارد:
الف. اطلاعات به دست آمده، واقعى است و مقایسه عملکرد و استاندارد را به‏خوبى نشان مى‏دهد، که موجب پاداش یا تنبیه مى‏شود.
ب. باعث انگیزش کارکنان مى‏شود؛ زیرا به موقع از نتایج کار خویش آگاه مى‏شوند.
نکته: به تناسب شرایط مى‏توان ترکیبى از هر سه کنترل را اعمال کرد.
بنابر آیات قرآن، نظام نظارت اسلام، همگانى و همیشگى است، به گونه‏اى که هیچ انسانى لحظه‏اى از دید تیز بین نظارت، دور نیست:
«ما انسان را آفریدیم و وسوسه‏هاى نفس او را مى‏دانیم و ما به او از رگ قلبش نزدیک‏تریم. (به یاد بیاورید) هنگامى را که دو فرشته راست و چپ، که ملازم انسانند، اعمال او را دریافت مى‏دارند. انسان هیچ سخنى را بر زبان نمى‏آورد، مگر این‏که همان دم، فرشته‏اى مراقب و آماده براى انجام مأموریت (ضبط آن) است».(۱۱)
«او کسى است که آسمان و زمین را در شش روز آفرید. سپس بر تخت قدرت قرار گرفت و به تدبیر و مدیریت جهان پرداخت. آن‏چه را در زمین فرو مى‏رود، مى‏داند و آن‏چه را از آن خارج مى‏شود و آن‏چه را از آسمان نازل مى‏گردد و آن‏چه را به آسمان بالا مى‏رود. هر جا باشید، او با شما است و خداوند به آن‏چه انجام مى‏دهید، بینا است».(۱۲)
«براى انسان مأمورانى هستند که پى‏درپى، از پیش رو و از پشت سرش او را از فرمان خدا حفظ مى‏کنند. خداوند سرنوشت هیچ قومى را تغییر نمى‏دهد مگر آن که آنان آن‏چه را در خودشان است، تغییر دهند و هنگامى که خدا اراده سوئى به قومى (به علت اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد و جز خدا سرپرستى نخواهد داشت».(۱۳)
آن‏چه از این آیات استفاده مى‏شود، این است که چه خداوند و چه مأموران ناظر خدا، یک لحظه انسان را از نظارت و مراقبت و کنترل خود دور نمى‏کنند و اعمال او و خود او را تحت کنترل دارند. با این ترتیب، نظارت همیشگى است و گویا این ویژگى انسان است که اگر نظارت نشود، به فساد گرایش پیدا مى‏کند. نظارت همیشگى نیز با نظارت‏هاى دراز مدت، میان مدت و کوتاه مدت، قابل جمع است.
– معیارهاى نظارت و کنترل
۱ اصل نظارت بر اعمال و افراد
«در هیچ حال و اندیشه‏اى نیستى و هیچ قسمتى از قرآن را تلاوت نمى‏کنى و هیچ عملى را انجام نمى‏دهید مگر این‏که ما گواه بر شما هستیم، در آن هنگام که وارد آن مى‏شوید. و هیچ چیز در زمین و آسمان، از پروردگار تو پنهان نمى‏ماند، حتى به اندازه سنگینى ذره‏اى، و نه کوچک‏تر و نه بزرگ‏تر از آن نیست مگر این‏که همه آن‏ها در کتاب آشکار او (لوح محفوظ علم خداوند) ثبت است».(۱۴)
طبق این آیه، نظارت همه‏جانبه است و شامل افکار، طرح‏ها، برنامه‏ها، گزارش‏ها و عملکردها مى‏شود. هم‏چنین در هر سطحى و با هر درجه و ارزشى که باشند، تحت کنترل و ثبت و ضبط هستند. بر این اساس، در محدوده سازمانى، هیچ چیز نباید بر مدیران پنهان بماند.
۲ هرکس باید بداند که تحت نظارت است‏
«آیا او نمى‏داند که خداوند مى‏بیند (همه اعمالش را)؟».(۱۵)
«آیا گمان مى‏کند کسى او را نمى‏بیند؟».(۱۶)
پیام این گونه آیات، این است که هرکس باید بداند که اعمالش تحت کنترل و نظارت است تا بر دقت کارهایش بیفزاید.
۳ بالاترین کارگزاران نیز تحت نظارت و مراقبت هستند
«بر خداوند عزیز و رحیم توکل کن، همان کسى که تو را به هنگامى که برمى‏خیزى، مى‏بیند و نیز حرکت تو را در میان سجده‏کنندگان (تحت نظر دارد). او است خداى شنوا و دانا».(۱۷) طبق این آیه، رسول خدا(ص) که بالاترین منصوب خداوند است، همه حرکات و سکناتش زیر نظر است.
۴ با نظارت، تصمیم‏گیرى، به‏هنگام و مناسب مى‏شود (نظارت کاربردى)
«پروردگارت مى‏داند که تو و گروهى از آنان که با تو هستند، نزدیک به دو سوم شب یا نصف یا ثلث آن را به پا مى‏خیزید. خداوند شب و روز را اندازه‏گیرى مى‏کند. او مى‏داند که شما نمى‏توانید مقدار آن را به دقت اندازه‏گیرى کنید. پس شما را بخشید. اکنون آن‏چه بر شما میسر است، قرآن بخوانید».(۱۸)
مطابق این آیه، خداوند بر کار رسول خدا(ص) و یاران او نظارت دارد و پس از این‏که سنگینى کار را بر آنان دید، تخفیف مى‏دهد. بر این اساس، نظارت‏ها باید تأثیر و نتیجه فورى داشته باشند تا نظارت‏شوندگان دلگرم باشند. بنابر این، با نظارت است که مى‏توان کارها را به دقت سنجش کرد و حق را به حق‏دار داد، کاستى‏ها را زدود و در عملکردها تعادل ایجاد کرد. ۵ نظارت‏کنندگان باید کرامت و بزرگوارى داشته باشند و از حقیقت عدول نکنند
«بى‏شک، بر شما نگاهبانانى (ناظرانى) والامقام و نویسنده گمارده شده است که مى‏دانند شما چه مى‏کنید».(۱۹)
بر اساس این آیات، ناظران داراى صفات بزرگوارى، نویسندگى و دانایى هستند که هر یک از این‏ها حساب شده و دقیق است و نظارت را کارآمد مى‏سازد.
۶ نظارت‏ها بسیار دقیق انجام مى‏گیرد
«آنان همگى در یک صف، در پیش‏گاه پروردگارت عرضه مى‏شوند و به ایشان گفته مى‏شود که همگى نزد ما آمدید; و کتاب (نامه اعمال) آن‏جا گذارده مى‏شود. پس گنهکاران را مى‏بینى که از آن‏چه در آن است، ترسان و هراسانند و مى‏گویند: واى بر ما، این چه کتابى است که هیچ عمل کوچک و بزرگى را فرو نگذاشته، مگر این‏که آن را به شمار آورده است. و این در حالى است که همه اعمال خود را حاضر مى‏بینند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمى‏کند».(۲۰)
۷ اَعمال، نظارت شده، ثبت و نوشته مى‏شوند و به آن‏ها استناد مى‏شود:
«این کتاب ما است که به حق با شما سخن مى‏گوید (و اعمال شما را بازگو مى‏کند). ما آن‏چه را انجام مى‏دادید، مى‏نوشتیم».(۲۱)
– خاتمه‏
آن‏چه در ادبیات مدیریت اسلامى ملاحظه مى‏شود، متوجه ساختن بحث نظارت است به مهار تخلفات و کنترل بى‏نظمى‏ها. آیات و روایاتى هم که بدان‏ها استناد مى‏شود، براى اثبات وجود نظارت با معناى یاد شده در اداره اسلامى است؛ به‏ویژه استشهاد به نامه‏هاى متعدد حضرت امیرالمؤمنین(ع) خطاب به زمامداران خود، که بیش‏تر با لحن تند و قاطعى همراه است، در حالى ‏که بحث نظارت، عموماً و اصولاً به تخلفات کارى ندارد.
مبحث انضباط و نظم، به تخلفات ربط مى‏یابد و معمولاً نظامى در سازمان‏ها تشکیل مى‏شود تا به انواع مسائل اخلاقى و تخلفاتى رسیدگى کند که در مبحثى جدا از مباحث منابع نیروى انسانى مطرح گردید. بحث نظارت، به عملکرد و اجراى برنامه و بودجه و مقایسه استانداردها و عملکردها باز مى‏گردد. به بیان بهتر، کارگران یا کارگزاران بدون این‏که تخلف یا بى‏ انضباطى مرتکب شوند، بیش‏ترین تلاش خود را به کار مى‏برند؛ ولى مثلاً کار و برنامه، پیش‏رفتى ندارد. علت عدم پیش‏رفت، به نقص برنامه یا نارسایى نظام، یا به ضعف سازماندهى و تقسیم کار یا کم توانى و عدم گزینش صحیح کارکنان و; باز مى‏گردد.

بنابر این، جهت‏گیرى و رویکرد نظارت، بیش‏تر به سوى برنامه‏ریزى و تفویض اختیار است. بر این اساس، نظریه‏پردازان مدیریت، نوعاً مبحث انضباط را از جمله مباحث مدیریت منابع انسانى و مبحث نظارت را در زمره مطالب وظایف مدیریت مطرح مى‏کنند.
بحث انضباط، به اصلاح و مجازات و تنبیه افراد خاطى برمى‏گردد و بحث نظارت، به اصلاح برنامه‏ها و تنظیم و تصحیح نظام‏ها مربوط مى‏شود. طبق این اصطلاح، باید در ادبیات نظارتى مدیریت اسلامى تجدید نظر کرد. اگر نتیجه نظارت، کاستى‏هایى را نشان دهد، در حقیقت، کاستى‏هاى مدیریت است. اگر هم عتاب و خطابى هست، باید متوجه مدیران باشد. با این ترتیب، لحن تند امیرالمؤمنین(ع) خطاب به کارگزاران خود، از مقوله نظارت خارج مى‏شود، مگر این‏که تسامح شود و نظارت معنایى اعم پیدا کند و انضباط را نیز در بر گیرد. ارزیابى و نظارت نیز با هم تفاوت دارند. ارزیابى شاغل به هدف تعیین درجه شایستگى افراد است، که درجه توان، تخصص، ابتکار، تجربه، مهارت‏و دل‏سوزى، از شاخص‏هاى اصلى تعیین شایستگى به حساب مى‏آیند. پس از تعیین شایستگى است که پاداش‏ها، ارتقاها و ترفیعات موضوع پیدا مى‏کنند. در حالى که در نظارت، از شایستگى افراد بحث نمى‏شود، بلکه از پیش‏رفت کار و عوامل و موانع آن، سخن به میان مى‏آید. مبحث ارزیابى نیز مانند انضباط، به مدیریت منابع انسانى باز مى‏گردد. نظام پاداش و تنبیه هم، متعاقب آن‏ها مطرح مى‏گردد. در این تحقیق، با نظریه مدیریت رحمانى درباره

ارزیابى و انضباط، اجمالاً آشنا شدیم. اکنون به دیدگاه این مدیریت، درباره نظارت مى‏پردازیم. اساس مدیریت رحمانى، بر رشد قرار گرفته است و از جلوه‏هاى رشد، رشد تولید، رشد سرمایه و رشد سازمانى است. رشد، استفاده بهینه از امکانات است. با توجه به این‏که نظارت، متفرع بر برنامه‏ریزى و زوج جدایى‏ناپذیر آن محسوب مى‏شود، برنامه‏ریزى ب

اید به گونه‏اى باشد که پیش‏بینى موانع و عوامل اجراى آن، دقیق باشد وگرنه، در تحقق رشد، اخلال پدید مى‏ آید.
شاید بتوان یک نکته مشترک را بین سه نظام ارزیابى، انضباط و نظارت پیدا کرد و آن این که در هر سه، نیاز به یک نظام ناظر هست؛ یعنى در هر حال، کارها باید تحت نظر باشند تا پس از ارزیابى، شایستگى‏ها و پس از نظارت، کیفیت برنامه‏ها و پس از مراقبت، تخلفات به دست آیند. بنابر این، آیاتى که حاکى از یک نظام نظارتى در قرآن هستند، مى‏توانند به نوعى در هر سه عنصر اشتراک داشته باشند. (به این آیات اشاره شد).

بر این مبنا خداوند یا فرشتگان یا رسول خدا(ص) و یا مؤمنان اگر مراقب و ناظر یکدیگر معرفى مى‏شوند، هر سه نوع کار را نظارت مى‏کنند؛ اما با دقت علمى، این مباحث از یکدیگر تمایز پیدا مى‏کنند و در جاى جاى مباحث مدیریت استقرار مى‏یابند.
در این تحقیق، آیات نظارت، بیش‏تر در مبحث نظارت بر برنامه‏ها آورده شده‏اند، که علت این امر، تناسب بیش‏تر است.
نظام نظارتى نبوى و علوى نیز با بساطتى که داشته است، در هر سه امر (شایستگى، تخلفات و پیش‏رفت امور) مشترک بوده است. این‏طور نبوده که جاسوسان و عیون، که از سوى آن دو حاکم معصوم گمارده مى‏شدند، صرفاً تخلفات و تمردات را بررسى و گزارش کنند، بلکه امور مثبت و پیش‏رفت امور را نیز خبر مى‏داده‏اند.

این سخن قرآن که مى‏فرماید:«همانا بر شما نگاهبانانى قرار داده شده که والامقام و نویسنده هستند و به آن‏چه عمل مى‏کنید، آگاهند»،(۲۲) معنایى عام دارد و این فرشتگان، به تعبیر قرآن، «یعلمون ما تفعلون» هستند؛ یعنى آن‏چه را انجام مى‏دهید، مى‏دانند. «آن‏چه انجام مى‏دهید» عنوانى عام است که اعمال مثبت و منفى، اخلاقى و کارى، بودجه‏اى و برنامه‏اى و; را شامل مى‏شود. به بیان دیگر، از این آیات، اصل نظارت سازمانى، در مدیریت رحمانى استنباط مى‏شود.

به همین علت، نظام نظارتى علوى و نبوى هم عام بوده است. اتفاقاً مدیریت‏نویسان اسلامى به مبحث نظارت که مى‏رسند، با حجم بسیارى از اطلاعات روبه‏رو مى‏شوند که از قرآن و سنت رسول خدا(ص) و سیره نظرى و عملى و علوى به دست مى‏آید و اصطلاحاً این بخش از مباحث مدیریت اسلامى، یعنى نظارت، نسبت به مباحث دیگر دچار تورم مى‏شود؛ ولى این حجم انبوه، خالى از تحلیلى است که به آن اشاره شد و چه بسا خلط و عدم تفکیک نیز صورت مى‏پذیرد و معلوم نمى‏شود که موضوع این نظارت، چیست، بلکه بیش‏تر، جنبه‏هاى انضباطى و تخلفاتى و تعزیراتى آن لحاظ مى‏شود. البته شرایط، ویژگى‏ها و اقتضائات

حکومت علوى نشان مى‏دهد که تخلفات فراوانى انجام مى‏شده است، حتى از سوى منصوبان و مسؤولانى که توقع تخلف از آنان نمى‏رفته است، در حالى که در زمان حضرت رسول(ص) به علت نوپایى اسلام و حکومت، انگیزش بالاى تازه مسلمانان، پیروزى‏هاى پیاپى و مشاهده معجزات و کرامات فراوان، تخلفات، دست‏کم از سوى کارگزاران آن حضرت کم بود؛ ولى حکومت علوى، که پس از ۲۵ سال از حکومت نبوى تشکیل مى‏شد، با کاهش انگیزه‏ها و تجربه انواع خلافت و سیره ‏هاى حکومتى متنوع، به گونه‏اى بود که نظارت بالایى را در بعد تخلفات و خیانت‏ها مى‏طلبید.

بر این اساس، حجم نامه‏ها و بلکه گفته‏هاى خطابى و عتاب‏آمیز، در نهج‏البلاغه فراوان است؛ ولى باز این بدان معنا نیست که نظارت‏هاى آن حضرت، منحصر به بُعد تخلفات بوده است، بلکه در میان همین نامه‏ها، که تعدادى از آن‏ها خواهد آمد، نظارت بر شایستگى‏ها و برنامه‏ها نیز ملاحظه مى‏شود.

از آن‏جا که مطالعه این نامه‏ها براى مدیران اسلامى پرفایده است، در این بخش از تحقیق، برخى از آن‏ها را مى‏آوریم و در پایان، به جمع‏بندى آن‏ها مى‏پردازیم. چینش نامه‏ها به گونه‏اى است که جا براى هرگونه تحلیلى وجود دارد و بر این نکته تأکید مى‏شود که جنبه‏هاى عام نظارتى (شایستگى، تخلفاتى و برنامه‏اى) در این نامه‏ها لحاظ شده است و صرفاً نظارت بر برنامه ‏ها نیست؛ اما چون در آخرین بخش تحقیق (نظارت) هستیم، پرداختن به همین جنبه عام نیز خالى از فایده نیست.
– نمونه‏هایى عالى از نظارت در سیره علوى‏

نظارت در زمان امیرالمؤمنین (ع) ضرب‏المثل است که شکل تکامل‏یافته نظارت‏هاى قبل بوده است، بلکه عده بسیارى معتقدند که همین نظارت‏هاى بسیار دقیق و فراوان مبتنى بر عدالت، زمینه‏ساز شهادت آن حضرت شد. نامه‏هاى آن حضرت، که در نهج‏البلاغه گردآورى شده‏اند، گویاترین اسناد براى بیان چگونگى نظارت در زمان آن حضرت و کیفیت اهتمام ایشان به انواع انضباط اقتصادى و سیاسى است. ما اکنون نمونه‏هاى شاخصى از این تذکرات را مى‏آوریم:
۱ نقل شده است که شریح بن حارث قاضى، در عصر حکومت امام على (ع) خانه‏اى براى خود به هشتاد دینار خرید. وقتى این گزارش به امام رسید، وى را احضار کرده، به او فرمود:
«به من خبر رسیده که خانه‏اى به قیمت هشتاد دینار خریده و آ

 

ن را قباله کرده‏اى و بر آن شهود و گواه گرفته‏اى». شریح پاسخ داد که اى امیر مؤمنان! چنین بوده است. امام نگاه خشم‏آلودى به او کرد و فرمود:
«اى شریح! به زودى کسى سراغت مى‏آید که نه قباله‏ات را نگاه مى‏کند و نه از شهودت مى‏پرسد. تو را از آن خارج مى‏کند و تنها به قبرت تحویل مى‏دهد. اى شریح! بنگر که این خانه را از ثروت غیر خود نخریده و آن را از غیر مال حلال خود نپرداخته باشى، که هم در دنیا و هم در آخرت، خود را زیان‏کار کرده‏اى. آگاه باش که اگر هنگام خرید، نزد من آمده بودى، نسخه قباله را این گونه مى‏نوشتم که دیگر در خریدن خانه‏اى حتى به بهاى یک درهم یا بیش‏تر، علاقه به خرج ندهى. نسخه قباله، این است: این چیزى است که بنده‏اى ذلیل از مردمان، که آماده کوچ است، خریده است. خانه‏اى از سراى غرور، در محله فانى‏شوندگان و در کوچه هالکان. این خانه، به چهار حد منتهى مى‏شود: یک حد آن به آفات و بلاها مى‏خورد. حد دوم به مصائب و حد سوم به هوا و

هوس‏هاى سست‏کننده و حد چهارم آن به شیطان اغواگر منتهى مى‏شود و در خانه، همین جا است. این خانه را مغرور آرزوها از کسى که پس از مدت کوتاهى از این جهان رخت برمى‏بندد، به مبلغ خروج از عزت قناعت و ورود در ذلت دنیاپرستى خریده و هرگونه عیب و نقص و کشف خلافى در این معامله واقع شود، به عهده بیمارى‏بخش اجسام پادشاهان و گیرنده جان جباران و زایل‏کننده سلطنت فرعون‏ها، هم‏چون کسرى، قیصر، تبع و حمیر است و به عهده کسانى که مال را گردآورى کردند و بر آن افزودند و آنان که بنا کردند و محکم ساختند، طلاکارى کردند و زینت دادند و اندوختند و نگهدارى کردند و به گمان خود، براى فرزندان خود باقى گذاردند، همان‏ها که همگى در پاى حساب و محل ثواب و عقاب رانده مى‏شوند؛ یعنى هنگامى که فرمان داورى قضاوت الهى رسیده باشد و بیهودگان در آن‏جا به زیان برسند. شاهد این قباله، عقل است، آن‏گاه که از تحت تأثیر هوا و هوس خارج گردد و از علایق دنیا جان سالم به در برد».(۲۳)

 

چه تذکرات و مراقبت و نظارت جالبى به یکى از شخصیت‏هاى بلند پایه، براى خرید یک خانه!
۲ نامه آن حضرت(ع) به اشعث بن قیس، زمامدار آذربایجان:

«فرماندارى، براى تو وسیله آب و نان نیست، بلکه امانتى است در گردن تو و تو نیز باید مطیع مافوق باشى. درباره رعیت، حق ندارى استبداد به خرج دهى. در مورد بیت‏المال، به هیچ کارى جز با احتیاط و اطمینان اقدام مکن. اموال خدا در اختیار تو است و تو از خزانه‏داران او هستى که باید آن را به دست من بسپارى و امید است من رئیس بدى براى تو نباشم». (۲۴)
۳ از نامه‏هاى آن حضرت (ع) به عبداللَّه بن عباس، فرماندار بصره:

«بد رفتارى تو با بنى‏تمیم و خشونت با آنان را به من گزارش داده‏اند. طایفه بنى‏تمیم همان‏ها هستند که هرگاه مردى نیرومند از دست داده‏اند، نیرومند دیگرى در میانشان چشم گشوده است ; اى ابوالعباس! مدارا کن، امید است خداوند در مورد آن‏چه بر زبان و دستت، از خیر و شر جارى شده، تو را بیامرزد؛ زیرا هر دو، در این رفتار شریکیم و سعى کن حسن ظن من به تو پایدار بماند و نظرم درباره تو دگرگون نشود. والسلام». (۲۵)

۴ نامه آن حضرت (ع) به یکى از فرماندارانش:
«اما بعد، دهقانان محل فرماندارى‏ات از خشونت، قساوت، تحقیر و سنگدلى تو شکایت آورده‏اند و من درباره آنان اندیشیدم، آنان را نه شایسته نزدیک شدن یافتم؛ زیرا مشرکند؛ و نه سزاوار دورى و جفا؛ زیرا با آنان پیمان بسته‏ایم. پس لباسى از نرمش، همراه با کمى از شدت بر آنان بپوشان. با رفتارى میان شدت و نرمش با آنان معامله کن. اعتدال را در میان آنان رعایت کن، نه زیاد آنان را نزدیک کن نه زیاد دور».(۲۶)

۵ نامه امام على(ع) به زیاد بن ابیه، جانشین فرماندار بصره (عبداله بن عباس)، که در آن روزگار، فرماندارى بصره، اهواز، فارس، کرمان و دیگر نواحى آن‏جا را از سوى امام عهده‏دار بود):
«صادقانه به خداوند سوگند یاد مى‏کنم که اگر گزارش رسد که از غنایم بیت‏المال مسلمین، چیزى کم یا زیاد، به خیانت برداشته‏اى، آن‏چنان بر تو سخت بگیرم که در زندگى، کم بهره و بى‏ نوا و حقیر و ضعیف شوى. والسلام». (۲۷)
۶ هم‏چنین به او مى‏نویسد:

«اسراف را کنار بگذار و میانه‏روى را پیشه کن. از امروز به فکر فردا باش و از اموال دنیا به مقدار ضرورت، براى خویش نگاه‏دار و زیادى را براى روز نیازت از پیش بفرست (و براى قیامت ذخیره کن).(۲۸)
۷ نامه امام (ع) به عبدالله بن عباس (که مى‏گوید: پس از سخنان پیامبر اسلام، هیچ سخنى را به اندازه این سخن، سودمند نیافتم):

«اما بعد، انسان گاهى مسرور مى‏شود، به علت رسیدن به چیزى که هرگز از دستش نمى‏رفت. و گاهى ناراحت مى‏شود، به علت از دست دادن چیزى که هرگز به آن نمى‏رسید. خوشحالى تو باید از چیزى باشد که در راه آخرت، بدان نایل شده‏اى و تأسف تو باید از امورى باشد که مربوط به آخرت است و از دست داده‏اى. به آن‏چه از دنیا مى‏رسى، آن‏قدر خوشحال مباش و آن ‏چه را که از دنیا از دست مى‏دهى، بر آن تأسف مخور و جزع مکن. همتت در آن باشد که پس از مرگ، به آن خواهى رسید».(۲۹)

۸ از سفارش‏هاى امام(ع) به افرادى که مأمور جمع‏آورى زکات مى‏شدند:
«با تقوا و احساس مسؤولیت در برابر خداوند یکتا و بى‏شریک، حرکت کن و در این راه، هیچ مسلمانى را مترسان و از سرزمین او ناخشنود مگذر. پیش از آن‏چه از حق خداوند در اموالش است، از او مگیر. پس آن گاه که به آبادى قبایل رسیدى، در کنار آب فرود آى و داخل خانه‏هاشان مشو. سپس با آرامش و وقار به سوى آنان برو تا در میان ایشان قرارگیرى. به آنان سلام کن و از اظهار تحیت بخل نورز. پس از آن به آنان مى‏گویى: اى بندگان خدا! مرا ولى خدا و خلیفه‏اش به سوى شما فرستاده تا حق خدا را، که در اموالتان هست، بگیرم. آیا در اموال شما حقى از خدا هست که آن را به نماینده‏اش بپردازید؟ اگر کسى گفت:

نه، دیگر به او مراجعه مکن و اگر کسى پاسخ داد: بلى، همراهش برو؛ اما نه این که او را بترسانى یا تهدید کنى یا او را به کار مشکلى مکلف سازى. هر چه از طلا و نقره به تو داد، بستان و اگر داراى گوسفند یا شتر بود، بدون اذن او داخل مشو؛ زیرا بیش‏تر از آن او است و آن گاه که وارد شدى، هم‏چون شخصى مسلط و سخت‏گیر عمل مکن، حیوانى را فرارى مده و ناراحت نکن; (وقت آوردن به مرکز) چوپانى گوسفندان و شتران را جز به شخص خیرخواه و مهربان و امین و حافظ، که نه سخت‏گیر است، نه اجحاف‏گر، نه تند مى‏راند و نه حیوانات را خسته مى‏کند، مسپار.
سپس هر چه جمع‏آورى کردى، فوراً به سوى ما روانه ساز تا آن‏ها را در مصارفى که خد

اوند فرمان داده است، مصرف کنیم و آن گاه که آنان را به دست امین خود، براى رساندن به مرکز سپردى، به او سفارش کن که بین شتر و نوزادش جدایى نیفکند و شیر آن را ندوشد که به بچه‏اش زیان وارد شود و در سوار شدن بر شتران، عدالت را مراعات کند و نیز مراعات شتر خسته و یا زخمى را، که سوارى دادن برایش مشکل است، بکند. آن‏ها را به برکه آب ببرد و از کنارهاى جاده علف‏دار، به درون جاده بى‏گیاه منحرف نسازد و ساعاتى استراحتشان بدهد و آن گاه که به آب و علفزار مى‏رسد، مهلت دهد که آب بنوشند و علف بخورند تا هنگامى که به ما مى‏رسند، به اذن خدا فربه و سرحال باشند، نه خسته و کوفته، تا آن‏ها را طبق کتاب خدا و سنت پیامبرش تقسیم کنیم. این برنامه، باعث بزرگى پاداش و هدایت تو خواهد بود. ان شاءاللَّه».(۳۰)

۹ از سفارش‏هاى امام(ع) به بعضى از کارمندانى که براى گردآورى زکات مى‏فرستادند:
«او را به تقوا و ترس از خدا در امور پنهانى و اعمال مخفى فرمان مى‏دهد، در آن‏جا که هیچ کس جز خدا شاهد و گواه و احدى غیر از او نیست و نیز به او فرمان داده که عملى از اطاعت‏هاى خدا را آشکارا انجام ندهد که در پنهانى، خلاف آن را انجام مى‏دهد و (باید بداند) آن کس که پنهان و آشکارش، کردار و گفتارش با هم مخالفت نداشته باشد، امانت الهى را ادا کرده و عبادت خدا را خالصانه انجام داده است.

و به او فرمان داده که با چهره عبوس با مردم روبه‏رو نشود. آنان را بهتان نزند و به آنان به حساب برترى‏جویى، به علت این که رئیس است، بى‏اعتنایى نکند؛ زیرا آنان برادران دینى هستند و کمک‏کاران در استخراج حقوق.

بدان که براى تو در این زکات، نصیب مشخص و حق معینى است و شریکانى از مستمندان و ضعیفانى بى‏نوا دارى. همان گونه که ما حق تو را مى‏دهیم، تو هم باید به حقوق آنان وفادار باشى. اگر چنین نکنى، از مردمى خواهى بود که در رستاخیز، بیش از همه، دشمن و شکایت‏کننده دارى. بدا به حال کسى که در پیش‏گاه خداوند، فقرا و مساکین و سائلان و آنان که از حقشان محروم مانده‏اند و بدهکاران و ورشکستگان و در راه ماندگان، خصم و شاکى او باشند. کسى که امانت را خوار بشمارد و دست به خیانت بیالاید و خویشتن و دینش را از آن منزه نسازد، درهاى ذلت و رسوایى را در دنیا بر روى خود گشوده و در قیامت، خوارتر و رسواتر خواهد بود و بزرگ‏ترین خیانت، خیانت به ملت است و رسواترین تقلب، تقلب به پیشوایان مسلمین. والسلام».(۳۱)

۱۰ عهدنامه آن حضرت(ع) با محمد بن ابى‏بکر، هنگامى که وى را به حکومت مصر منصوب کرد:
«بال‏هاى محبت را بر آنان بگستر و پهلوى نرمش و ملایمت را بر زمین بگذار. چهره خویش را بر آنان گشاده‏دار و تساوى در بین ایشان را حتى در نگاهت مراعات کن تا بزرگان کشور، در حمایت بى‏دلیل تو طمع نورزند و ضعیفان در انجام عدالت، از تو مأیوس نشوند.

اى محمدبن ابى‏بکر! بدان که من تو را سرپرست بزرگ‏ترین لشکرم، یعنى لشکر مصر ساختم. پس بر تو لازم است که با خواسته‏هاى دلت مخالفت و از دینت دفاع کنى، گر چه یک ساعت از زندگانى‏ات بیش باقى نمانده باشد و هرگز خداوند را براى رضایت احدى از مخلوقاتش به خشم نیاور؛ زیرا خداوند جاى همه کس را مى‏گیرد و کسى نمى‏تواند جاى خداوند را بگیرد. نماز را در اوقات خویش به جاى آر، نه آن که به‏هنگام بیکارى در انجامش تعجیل کنى و به‏هنگام اشتغال به کار، آن را تأخیر اندازى و بدان که همه اعمالت تابع نماز خواهد بود; از کسانى از شما مى‏ترسم که در دل منافقند و در زبان دانا، سخنانى مى‏گویند دل‏پسند و اعمالى دارند زشت و ناپسند».(۳۲)
۱۱ نامه امام(ع) به یکى از فرماندارانش:

«اما بعد، درباره تو به من جریانى گزارش شده است که اگر انجام داده باشى، پروردگارت را به خشم آورده‏اى، امامت را عصیان کرده‏اى و امانت (فرماندارى) خود را به رسوایى کشیده‏ اى. به من خبر رسیده که تو زمین‏هاى آباد را ویران کرده‏اى و آن‏چه توانسته‏اى، تصاحب کرده‏اى و از بیت‏المال، که زیر دستت بوده است، به خیانت خورده‏اى. فوراً حسابش را برایم بفرست و بدان که حساب خداوند از حساب مردم سخت‏تر است. والسلام».(۳۳)

۱۲ نامه امام(ع) به یکى دیگر از فرماندارانش:
«اما بعد، من تو را شریک در امانتم (حکومت و زمامدارى) قرار دادم و تو را صاحب اسرار خود ساختم. من از میان خاندان و خویشاوندان خود، مطمئن‏تر از تو نیافتم، به سبب مواسات، یارى و اداى امانتى که در تو سراغ داشتم؛ اما تو همین که دیدى زمان بر پسر عمویت سخت گرفته و دشمن در نبرد، محکم ایستاده، امانت در میان مردم، خوار و بى‏مقدار شده و این امت را اختیار از دست داده، حمایت‏کننده‏اى نمى‏یابد، عهد و پیمانت را با پسر عمویت دگرگون ساختى و همراه دیگران مفارقت جستى، با کسانى که دست از یارى‏اش کشیدند، هم‏صدا شدى و با خائنان، به او خیانت ورزیدى، نه پسر عمویت را یارى کردى و نه حق امانت را ادا نمودى. گویا تو جهاد خود را براى خدا انجام نداده‏اى. گویا حجت و بیّنه‏اى از سوى پروردگارت

دریافت نداشته‏اى و گویا تو با این امت، براى تجاوز و غصب دنیایشان حیله و نیرنگ به کار بردى و مقصدت این بود که اینان را بفریبى و غنایمشان را در اختیارگیرى. پس آن گاه که امکان تشدید خیانت به امت را پیدا کردى، تسریع نمودى، با عجله به جان بیت‏المال آنان افتادى و از آن‏چه در اختیار داشتى، از اموالشان، که براى زنان بیوه و ایتامشان نگهدارى مى‏شد، ربودى؛ همانند گرگ گرسنه‏اى که گوسفند زخمى و استخوان شکسته‏اى را برباید. سپس آن را به سوى حجاز با سینه‏اى گشاده و دل خوش حمل کردى، بى‏آن که در این کار، احساس گناه کنى. بى‏پدر با دشمنت! گویا میراث پدر و مادرت را به سرعت به خانه خود حمل مى‏کردى – سبحان اللَّه – آیا به معاد ایمان ندارى؟ از بررسى دقیق حساب در روز قیامت نمى‏ترسى؟

اى کسى که در پیش ما از خردمندان به شمار مى‏آمدى! چگونه خوردنى و آشامیدنى را در دهان فرو مى‏برى، در حالى‏که مى‏دانى حرام مى‏خورى و حرام مى‏آشامى؟ چگونه با اموال یتیمان و مسکینان و مؤمنان و مجاهدان راه خدا کنیز مى‏خرى و زنان را به همسرى مى‏گیرى، در حالى که مى‏دانى این اموال را خداوند به آنان اختصاص داده و مجاهدان، به وسیله آن، بلاد اسلام را نگهدارى و حفظ مى‏کنند؟ از خدا بترس و اموال اینان را به سویشان بازگردان که اگر این کار را نکنى و خداوند به من امکان دهد، وظیفه‏ام را در برابر خدا درباره تو انجام خواهم داد و با این شمشیرم که هیچ کس را نزدم مگر این که داخل دوزخ شد، بر تو خواهم زد.

به خدا سوگند اگر حسن و حسین این کار را کرده بودند، هیچ پشتیبانى و هواخواهى از ناحیه من دریافت نمى‏کردند و در اراده من تأثیر نمى‏گذاردند تا آن گاه که حق را از آنان بستانم و ستم‏هاى ناروایى که انجام داده‏اند، دور سازم. به خداوندى که پروردگار جهانیان است سوگند! اگر [فرضاً] آن‏چه تو گرفته‏اى، براى من حلال بود، خوشایندم نبود تا آن را میراث براى بازماندگانم قرار دهم. بنابر این، دست نگه دار و اندیشه کن که به مرحله آخر زندگى رسیده‏اى، در زیر خاک‏ها پنهان شده‏اى و اعمالت به تو عرضه شده است. در جایى که ستم‏گر با صداى بلند، نداى حسرت مى‏دهد و کسى که عمر خود را ضایع ساخته، درخواست بازگشت مى‏کند [ولى راه فرار و چاره مسدود است‏]».(۳۴)

۱۳ نامه امام(ع) به مصقله بن هبیره شیبانى، فرماندار داروشیرفره (از شهرهاى فارس):
«به من درباره تو گزارش رسیده – که اگر درست باشد و این کار را انجام داده باشى، پروردگارت را به خشم آورده و امامت را عصیان کرده‏اى – که تو غنایم مربوط به مسلمانان، که به وسیله اسلحه و اسب‏هایشان به دست آمده و خون‏هایشان در این راه ریخته شده، در بین افرادى از بادیه‏نشینان قبیله‏ات، که خود برگزیده‏اى، تقسیم مى‏کنى.

سوگند به کسى که دانه را در زیر خاک شکافت و روح انسانى را آفرید! اگر این گزارش درست باشد، تو در نزد من خوار خواهى شد و ارزش و مقدارت کم خواهد بود. حق پروردگارت را سبک مشمار و دنیایت را با نابودى دینت اصلاح مکن که از زیان‏کارترین افراد خواهى بود; آگاه باش که حق مسلمانانى که نزد من یا پیش تو هستند، در تقسیم این اموال مساوى است و باید همه آنان به نزد من آیند و سهمیه خود را از من بگیرند».(۳۵)

۱۴ نامه حضرت(ع) به عثمان بن حنیف، فرماندار بصره:
«اما بعد، اى پسر حنیف! به من گزارش داده شده است که مردى از متمکنان اهل بصره، تو را به خوان میهمانى‏اش دعوت کرده و تو با سرعت به سوى آن شتافته‏اى، در حالى که طعام‏ هاى رنگارنگ و ظرف‏هاى بزرگ غذا، یکى پس از دیگرى پیش تو قرار داده مى‏شد و من گمان نمى‏کردم که تو دعوت جمعیتى را قبول کنى که نیازمندانشان ممنوع و ثروتمندانشان دعوت مى‏شوند. به آن‏چه مى‏خورى، بنگر که آیا حلال است یا حرام. آن گاه آن‏چه حلال بودنش بر تو مشتبه بود، از دهان بینداز و آن‏چه به پاکیزگى و حلال بودنش یقین‏دارى، تناول کن; بنابر این، اى پسر حنیف! از خدا بترس و به همان قرص‏هاى نان اکتفا کن تا خلاصى تو از آتش جهنم امکان‏پذیر گردد».(۳۶)

 

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.