مقاله سرنوشتسازترین دگرگونی جهان
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله سرنوشتسازترین دگرگونی جهان دارای ۲۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله سرنوشتسازترین دگرگونی جهان کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله سرنوشتسازترین دگرگونی جهان،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله سرنوشتسازترین دگرگونی جهان :
سرنوشتسازترین دگرگونی جهان
پژوهشی در باب دگرگونیهای اجتماعی و مسأله انتظار
دگرگونی اجتماعی از مسائلی است که همواره ذهن دانشمندان را به خود جلب کرده است و هر کدام به فراخور وسع علمی خویش در این باره اظهار نظر کرده و علل و عوامل آن را با توجه به دیدگاه خود شرح و بسط دادهاند.
در این پژوهش با استفاده از سخنان بزرگانی همانند استاد مطهری، (به عنوان عالمی روشن اندیش که نسبت به جایگاه مسأله واقف بوده است) به بحث وبررسی درباره این موضوع خواهیم پرداخت و نیز نظریههایی را که در این باره مطرح شده است نقد و ارزیابی میکنیم. در پایان نظر خود را طرح کرده و به تفصیل درباره آن سخن خواهیم گفت.
این که چه علل و عواملی باعث دگرگونیهای اجتماعی است، سؤال اصلی و محوری این نوشتار را تشکیل میدهد و با توجه به بضاعت علمی و منابع موجود به آن پاسخ داده خواهد شد.
فرضیهای که در صدد بررسی آن هستیم این است که محتوای باطنی انسان (اندیشه، عقیده و ایدئولوژی) بویژه فطرت کمال جویی و تجدد خواهی انسان علت اکثر دگرگونیهای اجتماعی است. این فرضیه با توجه به این اصل بررسی میشود که فرد و جامعه هر دو اصیلاند. و به تعبیری دیگر این انسان است که اصالت دارد، به عنوان یک موجود با شعور، آگاه، دینخواه و عقلگرا با فطرتی که طالب کمال و تعالی است.
مفاهیم اصلی و کلیدی
انتظار: در لغت یعنی چشم به راه داشتن، چشم داشتن، انتظار داشتن (۱) و در اصطلاح، دیده دوختن به راه تحقق امری است که منتظر را به حالت انتظار واداشته است و هرچه آن امر در نظر او مهمتر باشد، برای تحقق آن کوشش و جدیت بیشتری ـ خواه ناخواه ـخواهد کرد (۲).
تحول یا دگرگونی: به معنای تغییر و تبدیل چیزی است به چیز دیگر.
دگرگونی و تغییر اجتماعی: این واژه کلی و مبهم، معمولا به معنی تغییر در فرایندهای اجتماعی یا ساختار جامعه به ویژه در بحث گذر از جوامع سنتی به جوامع صنعتی و جدید مطرح میشود. دگرگونی اجتماعی ممکن است مثبت یا منفی، پیشر
و یا واپسگرا، قهری یا دستوری، کند یا سریع، جزیی یا کلی، سطحی یا عمیق و موقت یا دائمی باشد. دگرگونی اجتماعی فرایند پیچیدهای است که عوامل متعددی نظیر اختراع، تراوشات ناشی از فرهنگها یا اشاعه ویژگیهای از جوامع دیگر، افزایش یا کاهش جمعیت، تکنولوژی، شخصیتهای بزرگ، جنبشهای اجتماعی، آموزش و پرورش و بیسازمانی اجتماعی و … در آن دخالت دارند. عادت، ترس از گسسته شدن رشته تداوم، سنت گرایی، صاحبان منافع و مقاومت ایدئولوژیک نیز از عوامل عمده ایستادگی در برابر تغییرات اجتماعی است.(۳)
علل و عوامل دگرگونی اجتماعی
دانشمندان بر این مسأله که عامل اصلی تحولات و دگرگونی اجتماعی چیست، اتفاق نظر ندارند و هر یک عاملی را مؤثر و دخیل میدانند. گروهی عوامل مادی را منشأ اثر دانسته، عدهای شرایط جغرافیایی و خون و نژاد را عامل تحول میدانند، برخی فرهنگ و عقیده و ایدئولوژی و به طور کلی محتوای باطنی انسان را مهمترین عامل میدانند و گرو
هی از نقش شخصیتها و نوابغ و قهرمانان سخن به میان آورده و آن را یگانه عامل دگرگونی میدانند. در زیر، نظریههای گوناگون در این باره مطرح و مورد نقد و بررسی قرار میگیرد:
۱ـ خون و نژاد
طبق این نظریه، عامل اساسی پیش برنده تاریخ، نژادها هستند، زیرا بعضی نژادها و خونها استعداد فرهنگ آفرینی و تمدن گستری دارند و برخی دیگر خیر، بعضی میتوانند علم و صنعت و اخلاق تولید کنند و گروهی صرفا مصرفکنندهاند.
ارسطو، برخی نژادها را مستحق برده داشتن و
بعضی دیگر را مستحق برده شدن میدانست. طرفدار این نظریه کنت گوبینو، فیلسوف معروف فرانسوی است. این نظریه به گوبینیزم نیز مشهور است. (۴)
این که معتقد شویم تنها یک نژاد است که تحول و تطور تاریخ به دستش صورت میگیرد، یا این که همه انسانها در آن دخیلاند، مشکلی را حل نمیکنند، زیرا معلوم نیست چرا زندگی انسان یا نژادی از انسان متحول و متطور است و زندگی حیوان چنین نیست. این که یک نژاد باشد یا همه نژادها، راز تحرک تاریخ را نمیگشاید. البته شاید نتوانیم تفاوت نژادها را به طور کلی انکار کنیم. چرا که ممکن است در عین این که همه استعداد دارند، برخی نژادها دارای استعداد بیشتری باشند.(۵)
۲ـ شرایط اقلیمی و جغرافیایی
بر اساس این نظریه، عامل سازنده تمدن و به وجود آورنده فرهنگ و تولید کننده صنعت، محیط و شرایط اقلیمی و جغرافیایی است. در مناطق معتدل، مزاجهای معتدل و مغزهای نیرومند ومتفکر به وجود میآید. علاوه بر این، شرایط اقلیمی و محیط جغرافیایی و منطقهای بر روی نژادها تأثیر میگذارد و استعدادهای خاص ایجاد میکند و درنهایت عامل پیش برنده تاریخ میشوند. (منتسکیو) دانشمند جامعه شناس فرانسوی طرفدار این نظریه است.(۶)
بنابراین موقعیتهای جغرافیایی خاص در رشد عقلی و فکری و ذوقی و جسمی انسانها مؤثرند. همچنین تاریخ تنها در میان انسانهای برخی اقلیمها و منطقهها تحرک دارد، و در محیطها و منطقههای دیگر، ثابت و یک نواخت و شبیه سرگذشت حیوان است. اما پرسش اصلی به قوت خود باقی است که مثلا چرا زنبور عسل یا سایر جانداران که در همان مناطق جغرافیای زیست میکنند فاقد تحرکاند. در واقع عامل اصلی اختلاف میان آدمی و
حیوان، که یکی ثابت میماند و دیگری به طور دائم از مرحلهای به مرحله دیگر انتقال مییابد، چیست؟ نتیجه این که این عامل نیز آنچنان که باید، استحکام ندارد.
۳ـ نظریه الهی
طبق این نظریه آن چه در زمین پدید میآید، امری است آسمانی که بنا بر حکمتی بر زمین فرود آمده است. تحولات و تطورات تاریخ را میتوان جلوهگاه مشیت حکیمانه و حکمت الهی دانست. پس آن چه تاریخ را جلو میبرد و دگرگون میسازد، اراده خداوند است و تاریخ واجتماع پهنه بازی اراده مقدس الهی است. «بوسوئه» مورخ و اسقف معروف،طرفدار این نظریه است.(۸)
این نظریه سستترین و بیپایهترین نظریه در باب دگرگونیهای اجتماعی است. زیرا مگر تنها تاریخ است که جلوهگاه مشیت الهی است؟ نسبت مشیت الهی به همه اسباب و علل جهان مساوی است،هم چنان که زندگی متحول و متطور آدمی جلوهگاه م
شیت الهی است، زندگی ثابت و یک نواخت زنبور عسل و سایر جانداران هم جلوهگاه مشیت حکیمانه خدا است. پس سخن در این است که مشیت الهی، زندگی انسان را با چه نظامی آفریده است و چه رازی در آن نهاده است که به طور دائم در تغییر و تغیر است، در صورتی که زندگی حیوانات دیگر، فاقد آن راز است.(۹)
۴ـ نوابع و قهرمانان
طبق این نظریه، تحولات و دگرگونیهای تاریخ، اعم از علمی،
سیاسی،اقتصادی و فنی و یا اخلاقی،به وسیله نوابغ به وجود میآید. تفاوت آدمی با سایر جانداران در این است که جانداران از نظر استعدادهای طبیعی در یک درجهاند، بر خلاف انسانها که از نظر استعداد تفاوتهایی دارند، نوابغ و قهرمانان، افراد استثنایی هر جامعهاند که از قدرت خارق العادهای از نظر عقل، اراده، ذوق و ابتکار برخورداند و هرگاه در جامعهای پدید آیند، آن جامعه را از نظر علمی و فنی،اخلاقی و اقتصادی و سیاسی و نظامی به جلو میبرد و به سعادت و تکامل نزدیک میکنند. از این رو اکثریت افراد بشر فاقد ابتکار، دنباله رو و مصرف کنندهاند. «کارلایل» فیلسوف معروف انگلیسی چنین نظری دارد. (۱۰)
این نظریه، اعم از این که درست باشد یا نادرست، به طور مستقیم به فلسفه تاریخ، یعنی به عامل محرک تاریخ مربوط میشود.
البته این که فقط نوابغ و قهرمانان قدرت خلاقیت و ابتکار داشته باشند امر بعیدی است، زیرا در تمام افراد بشر،کم و بیش استعداد اختراع و ابداع و نوآوری وجود دارد. بن
ابراین همه افراد یا حداقل اکثر آنها میتوانند در خلق و تولید و اختراع سهیم باشند. البته سهمشان نسبت به نوابغ ناچیز است. (۱۱)
۵ـ اقتصاد و عامل مادی
براساس این نظریه، اقتصاد تنها عامل محرک تاریخ است. تمام شع است که جامعه را از بیخ و بن زیر و رو میکند. و جلو میبرد نوابع،که در نظریه قبل سخنشان به میان آمد،جز مظاهر نیازهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه نیستند و آن نیازها به نوبه خود معلول دگرگونی ابزار تولید است.
نظریه «ماتریالیسم تاریخی» بر اساس چنین اندیشهای به وجود آمده است. ماتریالیسم تاریخی، یعنی برداشتی اقتصادی از «تاریخ» و برداشتی اقتصادی و تاریخی از «انسان» بدون برداشتی انسانی از اقتصادی یا تاریخ.
جان کلام این که تاریخ، طبیعت مادی دارد نه معنوی و انسانی. و تمامی دگرگونیهای اجتماعی و تاریخی، زاییده عامل اقتصادی و مادی است. این نظریه، ریشه انقلابها را دو قطبیشدن جامعهها از نظر معیشت میداند و مدعی است که تمام خصلتهای مادی و معنوی انسان از جامعه گرفته میشود و در سرشت انسان آن چه را الهیون فطرت مینامند وجود ندارد. انسان و وجدانش را، جامعه به کمک عوامل بیرونی میسازد. بر این اساس انسان همانند نواری است خالی که نسبت به آن جه در آن ضبط میشود حالت بیتفاوتی و بیطرفی دارد و هیچ عکسالعملی نسبت به آن نشان نمیدهد.(۱۲)
نظریه ماتریالیسم تاریخی دارای اصول و مبانیای است که نقد و بررسی آنها از حوصله این پژوهش خارج است و خود مقالهای مستقل میطلبد.(۱۳)
درمقابل این نظریه، نظریهای دیگر است که عامل اقتصادی را تنها و یگانه عامل دگرگونی اجتماعی نمیداند و به اصالت روح اعتقاد دارد. البته اسلام منکر تأثیر عالم اقتصادی در تحولات اجتماعی نیست، ولی هیچ گاه عامل ماده را بر روح مقدم نمیدارد و معتقد است که وجود اصیل انسان را نمیتوان با ماده و شؤون آن توجیه و تفسیر کرد.(۱۴)
۶ـ فطرت
آدمی دارای خصایص و ویژگیهایی است که به موجب آنها زندگی اجتماعیاش در حال تکامل و پیشرفت است. ویژگی نخست: حفظ و جمع تجارب و آموختههای دیگران و استفاده از آنها است.
ویژگی دوم: یادگیری از راه بیان و قلم است.
ویژگی سوم: مجهز بودن به نیروی عقل و ابتکار است.
ویژگی چهارم: میل ذاتی و علاقه فطری به نوآوری است، یعنی حب ذاتی آدمی به نوآوری و خلاقیت، محدود به هنگام ضرورت نیست، بلکه این میل در او به طور ذاتی به ودیعه نهاده شده است و جزء جدایی ناپذیر سرشت وی محسوب میشود.
این چهار ویژگی، نیرویی را در انسان به وجود میآورد که هم
واره آدمی را به جلو میراند. اما در حیوانات دیگر، نه استعداد نگه داری تجربه و نقل و انتقال آن وجود دارد و نه استعداد خلق و ابتکار که خاصیت قوه عاقله است و نه میل شدید به نوآوری وجود دارد. این است که حیوان در جا میزند و زندگی ثابت و یک نواختی دارد، اما انسان به پیش میرود و زندگیاش به طور دائم در حرکت و تغییر و تغیر است و دگرگون میشود.(۱۵)
وجود چنین ویژگیها و خصوصیتهایی است که سبب تکامل و تعلالی بشر میشود، لذا شهید مطهری این نظریه را بسیار عالی میداند و درباره آن سخنان ارزشمندی دارد.
فطرت کمال جوی و افزون طلب آدمی این گونه است که هر مقدار واجد چیزی باشد، باز میخواهد مرحله بالاتری را طی کند و افقهای جدیدی را به رویش بگشاید و به وضع موجود قانع نگردد.(۱۶)، نظریه فطرت، که از آن به عنوان «محتوای باطنی انسان» نیز میتوان یاد کرد، نظریه شهید مطهری است. (۱۷)
دگرگونی و مسأله انتظار
گفته شد که این «محتوای باطنی» و به عبارتی فطرت پاک و بی آلایش و نوگرای آدمی است که سهم مهمی در دگرگونیهای اجتماعی داشته و باعث و بانی اکثر تحولات اجتماعی و تاریخی است. البته عوامل دیگر نیز دخالت دارند، اما نه به اندازه عق
اعی و تاریخی دانست. این مسأله نشأت گرفته از دین و اعتقادات مذهبی انسان است، لذا این موضوع از دیر زمان مطرح بوده و همه ادیان به ظهور منجی و مصلحی در آخر الزمان بشارت داده و درباره آن سخن گفتهاند. انتظار در اسلام به ویژه در مذهب تشیع از جایگاه والا و عظیمی برخوردار است. شیعه بنا به روایات رسیده از پیامبر اسلام و ائمه (علیهم السلام) بر این عقیده است که در مقطعی از تاریخ زندگی بشر منجی نهایی و قائد جهانی ظهور خواهد کرد و حکومت واحد جهانی را بر اساس احکام الهی در زمین برپا خواهد ساخت. البته آیات قرآن بر این نکته تصریح دارند که آینده از آن پارسایان و شایستگان است و آنان هستند که وارثان زمیناند. از جمله آیه ۱۰۵ سوره انبیا است:
«و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر، ان الارض یرثها عبادی الصالحون»، در زبور داود، از پس ذکر «تورات» نوشتهایم که سرانجام زمین را بندگان شایسته ما میراث برند و صاحب شوند.
امام باقر(ع) میفرماید: این بندگان شایسته که وارثان زمین میشوند، اصحاب مهدی هستند، در آخر الزمان. (۱۸)
اصل انتظار، که شیعه هم (آن هم با خصوصیات و ویژگیهای خاص)به آن معتقد است، از بالاترین عبادتها شمرده شده است. اما این که حقیقت انتظار چیست؟ و کدام انتظار مورد اشاره ائمه (علیهم السلام) قابل توجه است؟
انتظار، عامل سازندگی و تحرک و تعهد است و جامعه را به طرف
کمال نهایی پیش میبرد و راه را برای ظهور مصلح کل هموار میسازد. اما گاهی، برخی افراد انتظار را به گونهای معنا میکنند که جز ضعف و تسلیم و ویرانگری و اسارت بخشی، مفهومی نخواهد داشت. در زیر به بررسی این دو بینش درباره انتظار، که با
عث به وجود آمدن دو نوع دگرگونی در سطح اجتماعی میشوند، میپردازیم:
۱ـ انتظار منفی
انتظاری است ویرانگر و مخرب که بازدارنده و فلج کننده است وجامعه را به طرف انحطاط و سقوط میکشاند. هستند افرادی که خیال میکنند انتظار یعنی دست روی دست گذاشتن و منتظر ظهور مصلح ماندن. در نظر اینان هر اصلاحی محکوم به شکست است و گناه و فساد و ظلم و تبعیض و حقکشی، راه را برای ظهور منجی بشریت باز میکند. بدیهی است این گونه انتظار، عاملی است برای توجیه ستمها و فسادها و حقکشیها و بیعدالتیها، مسئولیتگریزی و مسؤولیت ستیزی و پشت کردن به انسان و بشریت. بر اساس چنین برداشتی اگر جامعهای در اوج عزت و اقتدار هم باشد، به ذلت و فلاکت گرفتار میشود. ساده اندیشان و بیمار دلان، گمان بردهاند که فسق و فجور،زور و استبداد، جهل و گمراهی، رکود وجمود، سکون و سکوت و پژمردگی و افسردگی عاملی است در تسریع حرکت بشری که با قیام جهانی، به رهبری مصلح کل، به نهایت و اوج خود خواهد رسید و آن جاست که حکومت جهانی واحد پدیدار خواهد شد و صلح و عدالت همه جا را فرا خواهد گرفت.
۲ـ انتظار مثبت
این نوع انتظار، انتظاری تعهدآور و تحرک بخش است. انتظاری است که
انسان را از سکون و سکوت میرهاند و به حرکت وادار میکند.
لازمه انتظار، ساقط شدن تکلیف از آدمی نیست.تکالیف در جای خود محفوظ و ثابتاند. و همه موظف به اجرای این وظایفاند. لازمه انتظار، به کارگرفتن تمامی نیروها و کوشش بیدریغ به سوی امر مورد انتظار است، نه تعطیل کردن تکالیف و قوه تفکر و جسم و دست روی دست گذاشتن به امید این که مصلحی خواهد آمد و نظام جهان را دگرگون ساخته و بشر را از نیستی و بدبختی نجات خواهد داد. در روایات وارد شده است که در زمان ظهور اام زمان(عج) گروهی زبده به ایشان ملحق میشوند.(۱۹)
روشن است که این گروه ناگهانی خلق نمیشود، بلکه در عین ظلم و فساد، زمینههایی وجود دارد که چنین گروهی ورزیده و آماده پرورش یابند. نخستین فایده انتظار، حفظ آمادگی برای نبرد نهایی و کوشش و تلاش برای رسیدن به هدف است. امام خمینی (ره) «انتظار فرج» را «انتظار قدرت اسلام» میداند. چنین انتظاری است که بالاترین عبادتها است. چرا که به انسان حرارت و شوق، تحرک و جوشش، مسؤولیت و تعهد، عشق و امید و عزت و سرافرازی میدهد. در یک کلام انتظار مثبت، اعتراض به وضع موجود است برای حرکت به وضع مطلوب ونهایی.
شاخصهای رشد جوامع اسلامی
رشد، یعنی «لیاقت و شایستگی نگهداری و بهرهبرداری از امکانات و سرمایههایی که در اختیار انسان قرار داده شده است.»(۲۰) و در اصطلاح مقابل«سفاهت» است. آدم رشید، آدمی است که سفیه نیست و این با عقل تفاوت دارد. عق
ل مقابل جنون است(۲۱) ممکن است فردی عاقل باشد، ( یعنی مجنون نباشد) اما لیاقت مسؤولیتی که بر دوشش نهاده شده است را نداشته باشد. حال جامعهای که منتظر مصلح جهانی و موعود نهایی است، باید انتظارش مثبت باشد. افرادش ابتدا رشد یابند، (لیاقت و شایستگی پیدا کنند) تا مسؤولیتها و وظایفی که به آنان واگذار میشود، به نحو احسن انجام دهند. اینک نگاهی داریم به شاخصهای یک جامعه اسلامی رشد یافته، که در انتظار خلیفه حق و ولی مطلق است. آن چه در ابتدا قابل ذکر است این است که: شناخت صحیح سرمایههای مادی و معنوی، نیازها، مشکلات، موانع، امکانات و نیروهای موجود، رکن اول و شرط نخست رشد یافتگی است. در مرحله بعد،قدرت، لیاقت، شایستگی
وتوانایی نگه داری و بهرهبرداری از امکانات و سرمایههای موجود است. دیگر علایم رشد یافتگی یک جامعه عبارتند از:
۱ـ رشد اسلامی، یعنی مسؤولیت شناخت، حفظ و نگهداری و بهرهبرداری از معارف اسلام به عنوان سرمایهای غنی، و ادای مسؤولیت در برابر آن، و اجرای دقیق مقررات و قوانین دینی.
۲ـ رشد کمی و کیفی آموزش و پرورش، آموزش باعث آگاهی بخشی است که یک رکن رشد است، پرورش هم باعث توانایی بخشی است که رکن دوم رشد است.(۲۲) این دو رکن به عنوان دو بازو و دو بال همدیگر را در پرواز به سوی پیشرفت و تکامل، یاری میرسانند.
۳ـ شناخت مقتضیات زمان و مکان، یعنی شناخت زمان و مکان و درک درست آن دو، در واقع شناختن وضع موجود که پیش شرط آینده نگری است.
۴ـ آینده نگری، یعنی سوار شدن بر زمان و هدایت و رهبری آن بر اساس قواین و سننی که بر زمان و تاریخ حاکم است. در واقع آینده را دیدن وبر
ای آن برنامهریزی کردن و برنامه داشتن.(۲۳)
۵ـ توجه به مسؤولیت، یعنی توجه به وظایفی که بر عهده انسان گذاشته شده است، از جانب شرع یا جامعه.
۶ـ توجه و احترام به اندیشمندان و عالمان، شک نیست که دانشمندان ذخایر و سرمایههای معنوی هر جامعهای به شمار میروند. شناخت و افتخار به آنها از علایم مثبت رشد یک اجتماع اسلامی است.
۷ـ توجه به بناها و آثار تاریخی ملی ـ اسلامی،
آثار تاریخی هر ملتی، میراث فرهنگینگهداری و بهرهبرداری از امکانات تاریخی، از علایم رشد مثبت است.
۸ـ اطلاع از اوضاع جهان اسلام و مسلمانان، یک جامعه زنده از سرگذشتهای دردناک اعضای خویش بی خبر نمیماند، همچنانکه بی تفاوت هم نمی ماند، (۲۴)
۹ـ انتشار کتاب و مطبوعات، تولیدات فرهنگی به میزان وسیع به همراه حفظ کیفیت ا زعلایم رشد جامعه اسلامی است.
۱۰ـ استفاده درست از فکر و اندیشه، یعنی مصرف به جای، اندیشه و فکر واستفاده از آن در کارهای پرخیر و پرفایده.
۱۱ـ گسترش کارهای خیر، انفاق در کارهای خیر ومصرف به جا و مفید آن. ۱۲ـ دانستن ارزش زمان، یعنی استفاده از فرصتها و زمانها و غنیمتشمردن اوقات. ۱۳ـ احترام متقابل، یعنی احساس تعاون و حسن روابط با یکدیگر.
تعالی و انحطاط جوامع
جوامع بشری از بدو پیدایش رو به تکامل و پیشرفت بودهاند. همان طور که تکامل طبیعی تدریجا رخ میدهد، تکامل اجتماعی هم تدریجا به وجود میآید و هر چه زمان گذشته، بر سرعت تکامل اجتماعی افزوده شده است. (۲۵)
هر چند حرکت تاریخ در مجموع تکاملی است، ولی چنین نیست که هر جامعهای در هر مرحله تاریخی لزوما نسبت به مرحله پیش، کامل تر باشد. با توجه به این که عامل اصلی این حرکت، آدمی است. و آدمی موجودی مختار و آزاد و انتخاب گر است، تاریخ در حرکت خود نوسان دارد. گاهی جلو میرود گاهی به عقب برمیگردد گاهی به راست منحرف میشود و گاهی به چپ، گاهی تند میرود و گاهی کند و احیانا برای مدتی ساکن و راکد و بیحرکت میماند. یک جامعه همچنان که تعالی مییابد، انحطاط نیز پیدا میکند. درعین حال همچنان که «توین بی» مورخ و دانشمند شهیر معاصر گفته است: انحطاط
تمدنها امری اجتناب ناپذیر نیست، ولی تاریخ بشریت در مجموع خود یک خط سیر تکاملی را طی کرده است. (۲۶)
این که چه جامعهای به سوی سعادت و تکامل پیش خواهد رفت، در پاسخ باید گفت جامعهای که موانع تکامل را از بین ببرد. برخی از موانع تکامل عبارتند از: فساد روحی و اخلاقی،گناه و زنگار قلب، مختوم شدن دلها، نابینا شدن چشم بصیر
ت، ناشنوا شدن گوش دل، تحریف شدن کتاب نفس، پیروی از عادات نامطلوب پدران، بزرگان و شخصیتها، پیروی از ظن و …. (۲۷)
اینها و موارد دیگر، موانعی است که تک تک افراد اجتماع با از میان بردن آنها میتوانند خود و جامعه خود را به پیروزی ونیک بختی برسانند و از انحطاط و سقوط در امان بمانند. علاوه بر این از منتظران واقعی منجی نهایی و قائد جهانی باشند. عوامل دیگری نیز در انحطاط و تعالی جوامع مؤثرند که عبارتند از:
۱ـ عدالت و بی عدالتی ۲ـ وحدت و تفرقه ۳ـ امر به معروف و نهی از منکر و ترک آنها ۴ـ فسق و فجور و فساد اخلاق و …
بدیهی است جامعهای به طرف سعادت حرکت خواهد کرد که عدالت در آن برپا ورعایت شود. اگر افراد اجتماع یک دل و هماهنگ و همراه هم باشند، از منکر بپرهیزند و به معروف روی آورند وبه آن فرمان دهند، به فساد اخلاقی مبتلا نگردند و از آن دوری گزینند، چنین جامعهای به سرمنزل مقصود خواهند رسید واز منتظران واقعی به حساب میآیند.
نکته دیگر تفاوت پیشرفت و تکامل با یکدیگر است، نه هر تکاملی پیشرفت است ونه هر پیشرفتی تکامل. در مفهوم تکامل،تعالی و حرکت نهفته است. در مفهوم پیشرفت هم، حرکت نهفته است،اما حرکتی به جلو و در یک سطح افقی، وقتی سخن ازتکامل اجتماعی به میان آید، تعالی انسان از نظر اجتماعی مطرح است. نه صرف پیشرفت. چه بسا چیزهایی که برای انسان و جامعه انسانی پیشرفت شمرده شود، ولی تکامل و تعالی به حساب نیاید.(۲۸)
آینده جوامع
آینده جوامع چگونه است؟ آیا در جهت پیشرفت سیر میکنند، یا به عکس؟ به تکامل نهایی میرسند و صعود میکنند، یا تنزل میکنند و سقوط؟ آیا فرهنگها وتمدنها و جامعهها و ملیتها برای همیشه به وضع موجود ادامه میدهند، یاحرکت انسانیت به سوی تمدن و فرهنگ و جامعه واحد است و همه اینها در آینده به رنگ خاص، که رنگ انسانیت است، در خواهند آمد؟ این موضوع وابسته است به مسأله ماهیت جامعه و نوع وابستگی روح جمعی و روح فردی به یکدیگر. بنا بر نظریه فطرت، جامعهها و تمدنها و فرهنگها به سو
ی یگانه شدن و متحدالشکل شدن و در نهایت امر، ادغام شدن یکدیگر سیر میکنند. آینده انسانی، جامعه جهانی واحد تکامل یافتهای است که در آن همه ارزشهای انسانیت، به فعلیت میرسند و انسان به کمال حقیقی و سعادت واقعی
از نظر قرآن این مطلب مسلم است که حکومت نهایی، (حکومت حق و نابود شدن یک سره باطل است و عاقبت از آن پارسایان است.) (۲۹)
درباره آینده بشر و جوامع نظریههای دیگری نیز گفته شده است که عبارتند از:
۱ـ بعضی معتقدند شر وفساد و بدبختی جزو جدا نشدنی حیات بشر است بنابراین زندگی بیارزش است و عاقلانه ترین کارها خاتمه دادن به حیات بشر است.
۲ـ برخی حیات بشری را ابتر میدانند و معتقدند که بشر در اثر پیشرفت حیرتآور تکنیک در نیمه راه عمر و بکله در آغاز رسیدن به بلوغ فرهنگی به احتمال زیاد به دست خود، نابود خواهد شد.
۳ـ گروهی بر این عقیدهاند که شر و فساد جزو جدایی ناپذیر بشر نیست، بلکه فساد و تباهی معلول مالکیت فردی است و روزی تکامل ابزار تولید و جبر ماشین،ریشه این ام الفساد (مالکیت فردی) را خواهد کند.
۴ـ برخی نیز معتقدند که ریشه فسادها و تباهیها، نقص روحی و معنوی انسان است، آدمی هنوز دوره جوانی و ناپختگی را طی میکند و خشم و شهوت بر او و عقلش حاکم است. انسان بالفطره در راه تکامل فکری و اخلاقی و معنوی پیش میرود. نه شر و فساد جزو جدایی ناپذیر بشر است، نه تمدن برتر، فاجعه خودکشی دسته جمعی را پیش خواهد آورد، آیندهای بس روشن و امیدوار و سعادتبخش و انسانی، که در آن شر و فساد از بیخ و بن کنده خواهد شد، در انتظار بشریت است. این نظریه، الهامی است که دین میدهد. نوید مقدس قیام و انقلاب مهدی در اسلام در نتیجه این الهام است.
مسأله انتظار و ظهور منجی در ادیان مختلف و آرمان قیام و انقلاب حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در اسلام، یک فلسفه بزرگ اجتماعی است که آیندهای روشن و شفاف را به بشریت نوید میدهد، نه آیندهای تیره و تار.
حکومت جهانی واحد
در بخش پیشین آمد که بنا به آنچه در دین آمده است، آینده جوامع و بشریت، روشن بخش و به دور از هرگونه شرو و فساد است. آینده در نظر مؤمنان ودین داران، در عین پریشانی، رو به سامان میرود. در عین حال هر سامانی بعد از مدتی به پریشانی تغییر مییابد،اما در سطح عالیتر این پریشانی و گسیختگی و گسستگی به سامانیابی و بهسازی جامعه منجر میشود. آن هنگام است که حکومت جهانی واحد،به دست ابرمرد بشریت عالم گیر میشود و همه شایستگان و پارسایان را از ثمرات وبرکات آن برخوردار سازد. مشخصههای حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) که در آیات و روایات آمده است عبارت است از: ۱ـ پیروزی صلاح و تقوا، صلح و عدالت و آزادی و صداقت بر ظلم وجور واستکبار و استعمار. ۲ـ تکامل خود آدمی و پیروی از فکر و عقیده و آزادی از اسارت شرایط طبیعی و اجتماعی و غرایز حیوانی. ۳ـ عمران و آبادی زمین، به گونهای که نقطهای خراب و آباد نشده باقی نماند. ۴ـ حداکثر بهرهگیری و بهرهبرداری از مواهب و منابع زمینی. ۵ـ تساوی و برابری میان آدمیان و تقسیم عادلانه ثروت. ۶ـ از میان
رفتن کامل فسادهای اخلاقی و اجتماعی ۷ـ پاک شدن روان آدمیان از عقدهها، کینهها، دشمنیها، حسادتها، ستیزهگریها و … ۸ـ قطع کامل جنگ و خونریزی و صلح کلی و جهانگیر و امنیت عمومی و فراگیر ۹ـ انس والفت و صفا و محبت میان انسانها. ۱۰ـ اجرای کامل و فراگیر احکام الهی. ۱۱ـ ازدیاد امکانات و ثروتهای مادی خدادای و رفاه و آسایش روحی وجسمی و….
پی نوشت:
۱ـ دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، ج ۲، چاپ اول از دوره جدید، تهران، چاپ دانشگاه تهران، ص ۲۹۶۳
۲ـ مهری، محمد جواد، ماهنامه پاسدار اسلام، شماره ۴۱، اردیبهشت ۱۳۶۴
۳ـ بخشی، علی، با همکاری مینو افشاری راد. فرهنگ علوم سیاسی، چاپ اول، ۱۳۷۴
۴ـ مطهری، مرتضی، جامعه و تاریخ، چاپ هشتم، تهران، ۱۳۷۳، صص ۲۴۱ و ۲۴۲
۵ـ همان. ص ۲۴۵ نک: مطهری: مرتضی، فلسفه تاریخ، ص ۳۳
۶ـ جامعه و تاریخ پیشین، ص ۲۴۲
۷ـ همان، ص ۲۴۵
۸ـ همان، ص ۲۴۴
۹ـ همان، صص ۲۴۴ و ۲۴۶
۱۰ـ همان، صص ۲۴۲ و ۲۴۳
۱۱ـ همان، ص ۲۵۱
۱۲ـ نک: به جامعه و تاریخ، پیرامون انقلاب اسلامی، فلسفه تاریخ، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه تاریخ،اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج ۱ و ۲، از آثار استاد مطهری.
۱۳ـ نظریه ماتریالیسم تاریخی، به قلم ن
گارنده، در مقالهای بلند با عنوان «نظریههای دگرگونی اجتماعی از دیدگاه استاد مطهری» (ارائه شده به کنگره اندیشه مطهر) به تفصیل شرح و بسط داده شده و مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.