مقاله افسردگی چیست


در حال بارگذاری
17 سپتامبر 2024
فایل ورد و پاورپوینت
2120
8 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله افسردگی چیست دارای ۲۰ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله افسردگی چیست  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله افسردگی چیست،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله افسردگی چیست :

افسردگی چیست

افسردگی بیماری بسیار شایع عصر ماست. و در تمامی جهان روندی فزاینده دارد. این در حالی است که حدود نیمی از مبتلایان به افسردگی یا از بیماری خود بی خبرند یا بیماری آنها چیزی دیگر تشخیص داده شده است.

افسردگی یک بیماری اختصاصی نیست بلکه در تماما سنین و همه نژادها، هم در زنان و هم در مردان ظاهر می شود. افسردگی بیماری ساده ای نیست بلکه انواع گوناگون دارد به طوری که در بعضی افراد به صورت هایی ظاهر می شود که ما عموماً آنها را افسردگی نمی شناسیم. افسردگی پس از آنکه درمان شد غالباً باز می گردد.
افسردگی مسائل گوناگونی به همراه دارد. غیراز مسائل پزشکی و اندوه که بسیار شایع است، فرد مبتلا به افسردگی خود را در کارها مورد تبعیض و از نظر اجتماعی مطرود و حتی منفور خانواده خودش می بیند. گاهی انزوای همراه افسردگی، بیمارانی را که وضعی درمان پذیر دارند به دوری از مردم یا به سوی مرگ سوق می دهد. درباره افسردگی خبرهای خوشی نیز وجود دارد:
بیشتر انواع افسردگی قابل درمان اند.

Depression که غالباً افسردگی بالینی، اختلالات خلق و خوی یا اختلالات عاطفی نامیده می شود، بیمار را دچار آشفتگی اندیشه، آشفتگی عاطفی، تغییر رفتار و بیماری های جسمانی می کند.
افسردگی بالینی، از دیدگاه عملکردهای اجتماعی بیش از دیگر بیماری های مزمن، بیمار را ناتوان می کند. افسردگی کبیر بیش از بیماری های مزمن ششی، التهاب مفصل و دیابت ، ناتوان کننده است. افسردگی یک نشانگان (Syndrom) یعنی مجموعه ای از علامات مرضی(Symptoms) مختلف است.
تعریف افسردگی :
تقریباً هر فرد و در هر سن و سال ( جوان یا سالمند ) احتمال دارد که به طور موقت احساس یأس و ناامیدی کند. این احساس جزیی از روند زندگی است که ممکن اس

ت در برخی از موارد و بدون درمان ، برطرف شده و یا بهبود یابد . از سویی دیگر فردی که از بیماری افسردگی رنج می برد نباید انتظار بهبودی خود به خود داشته باشد . بیماری افسردگی می تواند قدرت عمل فرد را به گونه ای مختل سازد که از زندگی کردن بیزار شود و در شدیدترین و بدترین موارد ،‌ افسردگی می تواند منجر به خودکشی گردد . این نکته بسیار مهمی است که به افراد افسرده این اطمینان داده شود که آنها دیوانه نیستند وهیچ گاه نباید از این که افسرده شده اند احساس شرمندگی نمایند. چرا که افسردگی یک بیماری معمولی است و گرفتاری های درمانی ناشی از آن بیشتر از درمان سرماخوردگی نیست .
املاک های تشخیص افسردگی عبارت اند از:
۱- افسرده بودن خلق و خوی در بیشتر روزها، تقریباً هر روز.
۲- کاهش آشکار علاقه یا میل به هر نوع فعالیت در زندگی.
۳- کاهش یا افزایش قابل توجه وزن بر اثر کاهش یا افزایش اشتهای غذا خوردن.
۴- بی خوابی یا پرخوابی در غالب شب ها.
۵- افزایش یا کاهش اعمال روانی حرکتی یا فعالیت های ذهنی.
۶- خستگی یا کاهش انرژی.
۷- احساس بی ارزشی یا گناهکار بودن.
۸- کاهش توان اندیشیدن یا تمرکز ذهن و تصمیم گیری.
۹- اندیشیدن به مرگ ( نه ترسیدن از آن) و به خودکشی، بدون داشتن طرحی برای آن ، یا اقدام به خودکشی با طرحی از پیش ریخته.سردگی کبیر کافی است. ولی علامات مرضی یک و دو باید جزء آن علامت باشند. افسردگی نمی تواند واکنش معمولی مرگ یک عزیز باشد. همه افراد مبتلا به افسردگی تمام علامات مرضی این بیماری را ندارند و شدت علامات مرضی در افراد مختلف متفاوت است.
انواع افسردگی
افسردگی اقسام گوناگون دارد، شایع ترین آن افسردگی کبیر است که فرد مبتلا به آن گاهی شاد و خوشدل و موقتاً فعال می شود. نوعی از افسردگی کبیر به افسردگی مالیخولیایی موسوم است که بیمار هیچ گاه از چیزی دلخوش نمی شود در حدود ۱۵ درصد مبتلایان به افسردگی کبیر دچار افسردگی اوهام اند که معمولاً با خلق و خوی اندوهگین همراه است. مثلاً خود را گناهکار و غیر قابل بخشش تصور می کنند. در حدود ۱۵ در صد مبتلایان به افسردگی کبیر نیز دچار روان پریشی می شوند. نوع دیگری از افسردگی وجود دارد به نام “افسردگی غیرمعمول” که بر خلاف اسمش شایع است. علامات مرضی آن عکس علامات مرضی افسردگی معمولی است که مبتلایان کم می خوابند و کم می خورند. مبتلایان به افسردگی غیر معمول زیاد می خوابند و زیاد می خورند و به سرعت اضافه وزن پیدا می کنند. به قول یکی از متخصصان برجسته بیماری افسردگی ( دونالد کلاین)، افسردگی غیر معمول، “مزمن” است نه” دوره ای” ؛ از بلوغ آغاز می شود و بیماران نسبت به همه امور کم توجه اند. نوع دیگرافسردگی، روان رنجوری است که عموماً حدود دو سال طول می کشد و علامات مرضی آن خفیف تر از افسردگی کبیر است ولی همواره احساس ناراحتی می کنند.
شیوع افسردگی در قرن بیستم به خصوص بعد از دو جنگ جهانی بیشتر شده است، علت آن را مصرف دارو و الکل، افزایش استرس و کاهش اشتغال گفته اند ؛ علت دیگر افزایش افسردگی تغییرات اساسی اجتماعی است. گروهی از روان شناسان بر این باورند که جامعه کنونی، کانونی ناسالم در درون افراد به وجود آورده و آنها را بیش از اندازه به رضایت خاطر و شکست های شخصی وابسته کرده است.

آنچه گفته شد جنبه نظری دارد ولی بعضی از پژوهشگران درباره جنبه علمی علت ها اظهار نظر کرده اند. بر اساس پژوهش های آنها، تلویزیون ” منشاء عمده افسردگی است” Paul Kottl روان پزشک مرکز پزشکی پنسیلوانیا کشف کرده است که ” ارتباط تنگانگی بین دسترسی مداوم کودکان به تلویزیون و افسردگی کبیر در ۲۴ سالگی وجود دارد.
Kottl می نویسد: ” اثرات اجتماعی برنامه های چند ساعته تلویزیونی، باید از دلایل شروع زودرس افسردگی کبیر در نوجوانان به حساب آید، هزاران ساعت تماشای تلویزیون، کودکان ما را در معرض خشونت های ابلهانه مکرر قرار می دهد و آنها را هر چه بیشتر از تماس های اجتماعی با همسالان و خانواده دور می کند.”
افسردگی کبیر بیشتر در دهه های سوم و چهارم زندگی ظاهر می گردد و در غالب افراد بین شش ماه تا یک سال، حتی بدون درمان رفع می شود ؛ ولی اگر درمان شود بعد از چند هفته از بین می رود. بازگشت افسردگی در بیش از نیمی از افراد ظرف دو سال بعد از رویداد نخستین رخ می دهد. خطر افسردگی با تعداد بازگشت ها افزایش می یابد. بدین معنی که بعد از دو بازگشت، هفتاد در صد و بعد از سه بازگشت به نود درصد می رسد.
عوامل زیر خطر بازگشت افسردگی را افزایش می دهند:
اگر نخستین افسردگی پیش از بیست سالگی رخ داده باشد و سابقه خانوادگی موجود باشد؛ اگرنخستین افسردگی شدید باشد و دیر به درمان اقدام شده باشد؛ اگر بیماری روانی دیگری نیز وجود داشته باشد؛ اگر فرد نسبت

به استرس ها یا دیگر عوامل اجتماعی آسیب پذیرتر باشد. اگر فرد از افسردگی قبلی کاملاً بهبود نیافته باشد؛ اگر افسردگی در اواخر عمر رخ داده باشد.

علل افسردگی چیست ؟
مکانیسم های دقیق ابتلا به افسردگی هنوز کشف نشده اند. با وجود این چند عامل زیست شیمیایی و روانی اجتماعی شناخته شده اند که باعث افسردگی می شوند. ساختار زیست شیمیایی و ژنتیکی بعضی از مردان و زنان چنان است که در محیط های دارای عوامل محیطی و اجتماعی یکسان ، آسیب پذیری بیشتر نسبت به افسردگی نشان می دهند.علت های روان شناختی افسردگی گوناگون اند. استرس آغازگر افسردگی است. استرس های موجد افسردگی، رویدادهای بزرگ ناخواسته زندگی اند؛ مثل مرگ یک عزیز، نه رویدادهای جزیی مثل ترافیک شلوغ سرشب در شهر که همواره با آن روبرو هستیم. استرس های زندگی را بر اساس شدت تاثیر درجه بندی کرده اند. مقیاس ۳۷ درجه ای Holmes , Rahe م

رگ همسر را ۱۰۰، طلاق را ۷۵ ، بیماری شخصی را ۵۳ ، ازدواج را ۵۰ ، آبستنی را ۳۹ ، تغییر مسئولیت کار را ۲۹ ، موفقیت چشمگیر را ۲۸ ، تغییر اوضاع زندگی را ۲۵ ، مشکل داشتن با کارفرما را ۲۳ ، تغییر فعالیت اجتماعی را ۱۸ ارزیابی کرده است.چنان که در این مقیاس دیده می شود استرس های خوشایند هم می توانند از عوامل افسردگی باشند. ازدواج و آشتی بعد از جدایی، تنها عوامل استرس زا نیستند بلکه کسب موفقیت چشمگ

یر، با آن که بسیار خوشایند است، استرس زا است.
روان شناسان بر این باورند که در نبود حمایت اجتماعی یا دوستان، گرایش به افسردگی تشدید می شود؛ به سخن دیگر وجود دوستان متعدد ، فرد را از ابتلای به افسردگی حفظ می کند.
بعضی از پژوهشگران بر این باورند که نشانگاهی به نام ” اختلال افسرده ساز شخصیت” وجود دارد که افراد مبتلا به آن همواره نسبت به خود و دیگران بدبین اند؛ جهان به نظر آنها بی رحم و بی پشتیبان است و خود بی ارزش اند و آینده نومید کننده است. به خاطر داشتن این دید منفی به زندگی، مستعد ابتلای به افسردگی اند.
علت های افسردگی سالخوردگان بسیارند. تعدادی از بیماری های وابسته به سالخوردگی و دارو و درمان آنها، مثل داروهای ضد فشار خون یا تسکین درد مفاصل، آغازگر افسردگی اند یا باعث تغییرخلق و خوی می شوند.
بسیاری از استرس های بزرگ که به افسردگی می انجامند غالباً در سالخوردگی رخ می دهند: مانند بیماری های مزمن و ناتوانی های جسمی، گرفتاری های مالی، تغییر شیوه زندگی و بی هدفی در زندگی. گاهی مردانی که در سراسر عمرخود فعالیت بسیار داشته اند در نتیجه ی ناتوانی در تطبیق خود با زندگی بازنشستگی دچار افسردگی می شوند. نکته جالب درباره افسردگی این است که دختران به دلایل بسیار که با مقام زنان و وضع اجتماعی آنها در جامعه ما ارتباط دارد، نسبت به افسردگی آسیب پذیرترند. بعضی از بررسی ها نشان داده اند ، در حالی که پسران از تغییر اوضاع بدنی خود در سن بلوغ خرسن

د می شوند، دختران غالباً از تغییرات جدیدی که در بدن آنها رخ می دهد دچار ناآرامی می گردند. بر سر این که دختران کمرو و خجالتی مستعد ابتلای به افسردگی اند، اختلاف نظر وجود دارد. ولی اگر والدین آنها از نظر بالینی افسرده باشند، اگر به

عواطف آنها توجهی نشود و اگر به درستی تربیت ن

شوند، احتمال ابتلای آنها به افسردگی زیاد می شود.
نسل جوان در تیررس افسردگی
تحقیقات نشان می دهد که از هر ده نفر تقریباً یک نفر از افسردگی رنج می برد و زنان دو برابر مردان به این بیماری مبتلا می شوند
بحث افسردگی با توجه به شرایط خاص جامعه ما ظرفیت این را دارد که از قالب بحث در مورد یک بیماری روانی در حیطه پزشکی ، به جامعه شناسی پزشکی و یک بحث اجتماعی وارد شود..
شرایط خاص جامعه ما به عنوان یک کشور جهان سومی و در حال گذار همراه با گذراندن پروسه اجتماعی و سیاسی انقلاب و جنگ و تحولات متأثر از ارتباط با جهان خارج ، به حتم تأثیرات خاصی در جامعه پدید می آورد که حجم بالای جمعیت جوان کشور ما به شکل بارزی در معرض آن قرار می گیرد.
این مطلب می کوشد تا به زوایای مختلف افسردگی در افراد جامعه بپردازد.
افسردگی، خانواده، جامعه
فرد افسرده با تجربه ذهنی ناراحتی شدید، فقدان احساس کنترل بر خلق و عواطف و تغییر در سطح فعالیت ، عدم علاقه و احساس گناه، افت در عملکرد شغلی و روابط اجتماعی را تجربه می کند. تحقیقات دال بر این امرند که از هر ده نفر تقریباً یک نفر از افسردگی رنج می برد و زنان دو برابر مردان به این بیماری مبتلا می شوند. شیوع افسردگی در زنان جوان بیشتر است و با افزایش سن کاهش می یابد، در حالی که شیوع آن در مردان جوان کمتر است و افزایش آن با سن نسبت مستقیم دارد.
به اعتقاد اکثر روان شناسان و جامعه شناسان ریشه اصلی افسردگی به خانواده برمی گردد. چرا که خانواده به عنوان نهادی که زمینه و بستر آموزش و رشد روانی – اجتماعی فرزندان را فراهم می سازد، نقش به سزایی در وضعیت روانی فرزندان دارد. خانواده به عنوان مجموعه ای که قوانین و رسوم عملکردی خود را دارد ، از اعضایی تشکیل شده که به گونه ای پویا با یکدیگر مرتبط اند و به همین دلیل نیز رفتارشان به صورت کاملاً مجزا از کل سیستم خانواده قابل بررسی نیست. خود این سیستم نیز به نوبه خود با نیروها و مجموعه های گسترده اجتماع مرتبط است و ارتباط متقابل دارد.
نگرش و عقاید والدین در جریان اجتماعی شدن و رشد شخصیت کودک سهم به سزایی دارد. این نگرش ها گاه زیان آور و آسیب رسان است و می تواند در ناسازگاری های بعدی در زندگی تأثیر گذار باشد.
چنان که آلفرد آدلر در این باره می گوید: ” افسردگی از احساسات تحقیرآمیز که در دوران کودکی به واسطه حمایت شدید یا طرد شکل می گیرد، ناشی می شود”
کارن هورنای نیز می گوید: ” اختلال در روابط والد

ین- فرزند باعث افسردگی و ناراحتی طولانی مدت در زندگی حال و آینده او می شود.”
کیفیت تعامل والدین و کودک از مهمترین عواملی است که می تواند به شخصیت و روند رشد فرزندان تعالی ببخشد و به استقلال دوران بلوغ و رشد، احساس مسئولیت، اعتماد به نفس، سازگاری و انطباق فرزندان منجر شود. به طوری که آنان با دیدی مثبت به خویش بنگرند تعاملات مطلوبی با اطرافیان داشته باشند. این افراد قادرند با استرس و بحران بهتر تطبیق یابند و در دوران بلوغ و بزرگسالی کمتر دچار انحراف و افسردگی شوند.
به طور معمول دعواهای خانوادگی و تنش ها، قواعد انطباقی شدید، بدخلقی و بکن و نکن ها موجبات احساس ناامنی در فرزندان می شود. این وضعیت مخاطرات روانی اعضای خانواده بالاخص فرزندان را فراهم می سازد. به همین دلیل اعضا برای دستیابی مجدد به تعامل حیاتی می توانند به انواع رفتارهای نامطلوب روانی- اجتماعی متوسل شوند و یا سوق یابند. همچنین تحقیقات نشان می دهد طلاق و جدایی والدین، بیماری های بلندمدت، غیبت و عدم حضور در خانه، مشکلات مالی، بیکاری و نیز انحرافاتی مانند اعتیاد، انحرافات جنسی ، و دزدی از عواملی خاص دیگری است که در ایجاد مشکل افسردگی فرزندان در محیط خانواده مؤثر است.
از سویی، همانطور که می دانیم خانواده به عنوان نهادی اجتماعی در خلاء واقع نشده و با سایر نهادها و بخش های جامعه در ارتباط است و متأثر از تأثیرات آنهاست. بنابراین در هر بخشی از اجتماع و نهادهای آن، تصمیمات و تعاریف صورت گرفته در آن خواه ناخواه خانواده را متأثر می نماید و باعث می شود که به محیط خانواده کشیده شود و در صورت منفی بودن، جو و محیط خانواده را به تشنج بکشاند و به مخاطرات و تنش های روانی اعضای آن منتهی شود.
بی عدالتی های اقتصادی و اجتماعی، تجمل دوستی و پول پرستی، تضاد ارزش های خانواده با جامعه، بیکاری، مفاسد اجتماعی، معضلات اشتغال و تنش های شغلی، تضادها و بحران های فرهنگی، کمبود امکانات مسکن و درآمد پایین ، نقش تعیین کننده های در وضعیت اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی خانواده و نهایتاً اعضای خانواده و وضعیت روحی – روانی آنها ایفا می کند.
تحقیقات به وضوح نشانگر این مطلبند که در اغلب جوامع، زمانی که فشار و نابهنجاری های اجتماعی از قبیل وضع نابسامان اقتصادی، بیکاری، تورم، جنگ و حوادث سخت طبیعی و اجتماعی بیشتر می شود طلاق و نابسامانی های خانوادگی افزایش می یابد و بالطبع افسردگی و ناامیدی در میان اعضای خانواده – و در نتیجه اعضای جامعه – افزایش می یابد.
افسردگی مشکلی در بین جوانان
اغلب افراد جامعه جوانان را انسان هایی مضطرب و نگران تصور می کنند ؛ ‌یعنی افرادی با نوسانات عاطفی و هیجانات شدید و ناگهانی . جوانان با بسیاری از برخوردهای جدید و فشارهای روانی خصوصاً در اوج دوران بلوغ روبه رو هستند و به این دلیل بعضی از آنان دچار مشکلات زیادی می گردند .
بیشتر مردم بنا به برداشت های شخصی ، نوسانات عاطفی جوانان را جزئی ازتغییرات عادی و بخشی از دوره بلوغ می دانند .
با وجود این مشخص گردیده که تمامی این نوسانات عاطفی نمی تواند ناشی از رشد و پیشرفت در دوره بلوغ و نوجوانی باشد . در حقیقت برای بسیاری از جوانان نشانه هایی مانند ناخوشایند بودن زندگی ، نارضایتی ، سردرگمی ، تنهایی و ان

زوا ، احساس بی ارزش بودن و رفتارهای ضد اجتماعی و ; ممکن است و یا می تواند نشانه هایی از افسردگی باشد .
سال ها تصور می شد که کودکان و نوجوانان به افسردگی مبتلا نمی شوند . اما در حال حاضر مشخص و تأکید شده است که جوانان هم مانند دیگر افراد ممکن است به بیماری افسردگی مبتلا گردند

افسردگی در سنین بین ۱۳ تا ۱۹ سالگی
افسردگی می تواند همه افراد را در هر سن و سال و در هر کشور و در هر مرحله از زندگی مبتلا نماید . آن دسته از افرادی که در دوره نوجوانی و جوانی و یا در دوره ای از زندگی شان به بیماری افسردگی مبتلا شده اند آمادگی بیشتری برای افسرده شدن دارند. گرچه در دوره بلوغ و نوجوانی به افسردگی آنان توجه کمتری شده است. بر طبق پژوهش های انجام شده معمولاً افسردگی در سنین بین ۱۵ تا ۱۹ سالگی برای اولین بار تظاهر می نماید . مشخص شده است که در اواخر قرن اخیر افسردگی به طور چشمگیری در جوانان رو به افزایش بوده است . برخی بررسی ها نشان داده است که بیست درصد دانش آموزان به طور عمیق دچار غم زدگی یا دچار بعضی از انواع دشواری های روانی و یا اختلالات روانی می باشند .
دنیایی که ما در آن به سر می بریم و زندگی می کنیم ، میزان کشمکش هایش افزایش یافته و بسیاری از جوانان آمادگی برخورد و سازش با این فشارهای روانی ندارند .
به هر حال در پاسخ به این پرسش که چرا بعضی از نوجوانان و جوانان دچار افسردگی می گردند جواب های ساده ای وجود ندارد . زیرا بروز افسردگی تقریباً و همیشه در رابطه با علل وعوامل متعددی شروع می گردد
علائم افسردگی در جوانان چیست؟
تشخیص بسیاری از علائم و نشانه های افسردگی در جوانان خصوصاً آنهایی که ممکن است افسردگی پنهان و در نتیجه علائم پنهان داشت

ه باشند کار دشواری است . با وجود این می توان نشانه های افسردگی جوانان را مشابه نشانه های افسردگی در دیگر افراد دانست .
به طور عادی افسردگی در جوانان بر روی عواطف ، افکار ، ‌رفتار و رابطه با دیگران تأثیر می گذارد . جوان افسرده و غمگین به نظر می رسد . اغلب قیافه ای درهم و درفکر فرو رفته دارد . از زندگی لذت نمی برد و انگیزه فعالیت در انجام دادن

کارهایش را ندارد ؛ از اجتماع و رابطه گروهی و خانوادگی دوری می کند ؛ در افکارش تغییراتی به وجود می آید که نمی داند درست است یا خیر ، ‌به دلیل افکار واندیشه های منفی که دارد نمی تواند خودش را به درستی بشناسد و در نتیجه آینده خود را مبهم و سردرگم احساس می کند و در مدرسه معمولاً نتایج تحصیلی خوبی ندارد .
اضطراب که اغلب ناشی از احساس خطری نادانسته و ناشناخته است معمولاً در نوجوانان و جوانان همراه افسردگی و به طور یکسان آشکار می گردد . همچنین ممکن است نوعی ترس مبهم ( ترس مرضی ) بروز نماید که در وضعیت های خاصی به سراغ فرد می آید ، مانند ترس از رفتن به مدرسه و ;
هنگامی که افسردگی شدت بیشتری می یابد ، ‌احساس بی ارزش بودن ،‌ ناامیدی ، شک و بدبینی ( به این گونه که مورد اذیت و آزار دیگران قرار گرفته است ) به سراغ افراد افسرده می آید . آن گونه که دیده شده است. در بعضی مواقع افسردگی با حالات بی قراری ، بیش از حد فعال شدن و رفتارهای ضد اجتماعی خودنمایی می کند و در نوجوانان موجب اختلالات یادگیری ‌، پرخاشگری و بعضی از رفتارهای مخاطره آمیز می شود.

خطر خودکشی
خودکشی در حال حاضر دومین علت مرگ در سنین بین پانزده تا بیست سالگی، بعد از حوادث رانندگی است . خودکشی در افراد جوان در سی سال اخیر در مرحله سوم قرار گرفته است . بررسی هایی که در مورد خودکشی انجام گرفته نشان داده است که در چهل درصد دانش آموزان مدارس ،‌ فکر به خودکشی ،‌ به مراتب بیشتر از سایر افراد اجتماع است .
اگر جوانی را می شناسید که از خودکشی حرف می زند بهترین کار این است که از او به شدت مراقبت نمایید .
عوامل مؤثر در بروز افسردگی
چه جوانانی بیشتر در معرض بیماری افسردگی و خطر خودکشی قرار دارند ؟
پاسخ به این سؤال چندان ساده نیست . ولی نسبت دخترانی که دست به خودکشی می زنند بیشتر از پسران است. چرا که افسردگی در دختران نسبت بالاتری دارد و بیشتر آنها در کشتن خودشان موفق می گردند .
برخی از پژوهشگران چنین عقیده دارند که سه گروه از نوجوانان در معرض خطر خودکشی قراردارند.

گروه اول : نوجوانانی هستند که نشانه هایی از افسردگی مانند : غم ، اندوه و ناامیدی دارند و اغلب نیز درگیر این حالت خودهستند .
گروه دوم : نوجوانانی هستند که احساس می کنند خصوصیات ممتاز و برتری نسبت به دیگران دارند و به همین دلیل فکر می کنند که در مقایسه با دیگران در درجات بالاتری قرار دارند و در نتیجه ی چنین فکری ، قوانین و مقررات خاص رفتاری و فکری را عمل می نمایند . بیشتر اینها دچار اضطراب بوده و به دلیل گوشه گیری از اجتماعات دوری می

کنند.
گروه سوم : نوجوانانی هستند که حالت افسردگی خودشان را با رفتارهای تهاجمی مانند: به سوی خطر رفتن ، مصرف بعضی از داروها و درگیری با بزرگترها نشان می دهند و حالت خود را طبیعی دانسته و منکر افسردگی خود هستند . این گروه در معرض خطر خودکشی بیشتری قرار دارند و اگر اقدام به خودکشی نمایند ،‌ دوست دارند که در انجام آن موفق گردند .
علائم آگاه دهنده خودکشی
راجع به مرگ صحبت کردن و رفتارهای توأم با خود آزاری، اضطراب و ترس های مرضی مزمن ،
بی خوابی متناوب ، ظاهر سازی در حفظ شخصیت طبیعی و خوب، تغییرات در خواب و خوراک ،
رسیدن به مراحل پوچی و بی هدفی و احساس ازدست دادن
مهمترین علت ها وعوامل مؤثر در بروز بیماری افسردگی یا افسردگی در نوجوانان عبارت اند از :
فشارهای روانی گوناگون ، شکست های پی در پی ، هر نوع اعتیاد ، رفتار پدر ومادر در برخورد با فرزندان ، برخی از بیماری های جسمی ، اختلافات و مشکلات خانوادگی ، از دست دادن عزیزان ، عامل ارث ، اختلال در کارکرد مواد شیمیایی بین سلولی مغز، استفاده از بعضی داروها بدون تجویز پزشک ، مشروبات الکلی و ;
افسردگی در زنان شایعتر است
افسردگی یک حالت روانی (احساسی ) است که همگان در لحظاتی به آن دچارمی شوند. برای مثال وقتی که عزیزی را ازدست می دهید، دچار افسردگی شده، شدیداً گریه و عزاداری می کنید و حتی ممکن است خواب و اشتها خود را هم از دست بدهید. اگر دانش آموز یا دانشجو هستید و دردرسی نمره مورد نظر را نیاورده اید ممکن است دچارافسردگی و یأس شوید. یا اگر جویای کار هستید و به هر دری می زنید و نتیجه ای نمی گیرید، افسردگی و حرمان ممکن است دامان شما را بگیرد.
ولی افسردگی تا زمانی یک حال طبیعی تلقی می شود که اولا کوتاه مدت بوده، ثانیا شدت زیادی مثلا فکر خودکشی نداشته باشید و ثالثاً علایم همراهی چون بیخوابی و بی اشتهایی شدید، ناتوانی درلذت بردن ازفعالیتهای تفریحی و احساس گناه شدید، نداشته باشد . در غیراینصورت افسردگی یک بیماری تلقی می شود.

هورمون ها وافسردگی
هر چقدر که بعضی از زنان سعی درانکار دارند، ولی این طور به نظر می رسدکه تفاوت های هورمونی که در جنس زنانه وجود دارد تمایل به بروز افسردگی در ایشان را افزایش می دهد. درحقیقت، افسردگی و اختلالات هورمونی ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر دارند. از آنجایی که میزان جریان هورمون ها در زنان بیشتر است، می تواند یک دلیل دیگر برای ریسک بالای ابتلای آنها به افسردگی باشد و به همین دلیل است که دختران پس از بلوغ جنسی یعنی

زمانی که هورمون های زنانه شروع به ترشح می کنند، حساس تر از پسران هستند. درحقیقت زنان، به ویژه دردوران مربوط به تولید مثل(قاعدگی، تخمک گذاری، بارداری و یائسگی) نسبت به افسردگی آسیب پذیرتر هستند. تغییرات هورمونی دراین دوران برانتقالات عص

بی که کنترل روحیات را بر عهده دارند، اثر می گذارند. هورمون استروژن هم با واکنش در برابر استرس، دربروز افسردگی اثر دارد و در مواقع بروز استرس، در بروز افسردگی اثردارد. درمواقع بروز استرس غده آدرنال به میزان زیادی هورمون کورتیزول ترشح می کند که فعالیت سیستم دفاعی و سوخت و ساز بدن را افزایش می دهد و می توان به راحتی گفت ترشح اضافه استروژن هم سبب افزایش ترشح هورمون کورتیزول و هم باعث کاهش فعالیت آن می شود تا دوباره به میزان طبیعی بازگردد. در طول دهه های اخیر مطالعات بسیاری نشان داده است که بیش از نیمی ازافرادی که دچار افسردگی های عمیق بوده اند، دارای میزان زیادی از کورتیزول بوده اند اگر هورمون استروژن میزان کورتیزول را پس از استرس افزایش می دهد، پس این هورمون زنان را بیشتر به سوی افسردگی می کشاند، به ویژه پس از یک تنش عصبی.

افسردگی پس از زایمان
رابطه ای که بین هورمون ها و افسردگی وجود دارد، در نوع افسردگی پس از زایمان به اوج خود می رسد. اکثر زنان طیف وسیعی از حالات روحی را هم در دوران بارداری و هم در دوران زایمان تجربه می کنند. بدون در نظرگرفتن این که یک مادر تا چه حد و چگونه خود را برای زایمان آماد می کند، دچار سرگیجه و اضطراب می شود.
سه یا چهار روز پس از تولد نوزاد، مادر «افسردگی نوزادی» را تحربه می کند، این حالت غم واندوه یک عکس العمل معمولی است که برای یک سوم از نومادران اتفاق می افتد. درواقع یک حالت افت احساسی پس از تولد نوزاد به وجود می آید. احساس می کنید که بدون هیچ دلیلی دوست دارید گریه کنید، نا آرام هستید و احساس رنجیدگی خستگی و اضطراب می کنید.
این نوع از غم و اندوه به همان سرعتی که ظاهر می شود، خود به خود ناپدید می شود. با این حال این احساس در بین بعضی از نومادران تبدیل به افسردگی عمیق می شود دلیل این که چرا مادران متوجه این افسردگی خود نمی شوند، این است که این نوع افسردگی تا قبل از یک سال و حتی بعد از آن خود را ظاهر نمی کند و اغلب به تدریج بدتر می شود. علایم این نوع افسردگی عبارتند از
بی توجهی و یا عدم تمایل به نوزاد، ترس از آسیب رساندن به نوزاد یا خود، احساس بی حوصلگی و غم زدگی و ناامیدی، اختلال در اشتها و خواب، عدم وجود تمرکز ، رنجیدگی و گریه کردن های بی دلیل، احساس گناه کردن، احساس پوچی و بی ارزش بودن، تغییر حالت های ناگهانی
بروز عدم علاقه به آنچه که قبلاً از آن لذت می برده اید اگر احساس می کنید که بیشتر این علائم (چه قوی و چه ضعیف) در شما وجود دارد، باید بدانید که دچار افسردگی پس از زایمان شده اید.
یک راه حل ساده برای پیشگیری از افسردگی در زنان خانه دار
افسردگی نوعی حالت روحی است که گاه در نتیجه نداشتن شغلی در

خور توجه ، در انسان به وجود می آید . هیچ انسانی از افسردگی و اضطراب مصون نیست. هر فردی در طول عمر خود بالاخره طعم ناگوار محرومیت ، یأس ، سرخوردگی و ماتم را می چشد ، ولی این حالت هیچوقت نمی تواند یک بیماری تلقی شود؛ بلکه  نیز از عوامل تشدید کننده این حالت محسوب می شود به طوری که نوعی کسالت مزمن را به وجود می آورد که با شدت خود ادامه زندگی را برای شخص غیرممکن می سازد و در بعضی موارد حتی منجر به خودکشی می شود. در این صورت نمی توان افسردگی را یک حالت دانست بلکه یک نوع بیماری روانی است که درمان قطعی نیز ندارد و تنها درمان آن به دست خود شخص بیمار است .
زنان خانه دار به دلیل آنکه بیشتر اوقات زندگی خود را در خانه به سر می برند و با انجام کارهای تکراری و روزمره به نوعی خستگی روحی می رسند ، در زمره این افراد قرار می گیرند. این قیبل زنان همواره از دردهای جسمانی می نالند. در حالی که غالب خستگی های روزمره آنها ناشی از حالات فکری نظیر عصبانیت – ملالت – قدرناشناسی افراد و بیهودگی نسبت به زندگی است و در حقیقت خستگی که صرفاً جنبه جسمانی داشته باشد وجود ندارد. بیشتر حالات فوق را در زنانی می توان مشاهده کرد که به تازگی زندگی مشترک خود را شروع کرده اند و دارای فرزند نیستند و در واقع انتظارات بیشتری را نسبت به زنان دیگر از همسران جوان خود دارند. درحالی که در جامعه امروز ایران ، مردان به دلیل وضعیت ناهنجار اقتصادی ، اوقات بیشتری را در خارج از خانه صرف می کنند و برای دستیابی به یک زندگی ایده آل مجبورند که در روز دو یا سه شیفت کاری داشته باشند و این عدم حضور طولانی آنها در خانه بیشترین صدمه را متوجه همسران و در بعضی موارد متوجه فرزندان آنها می کند و همین احساس که توجهی نسبت به آنها نمی شود کم کم در آنها حالات روحی افسردگی ایجاد می کند.
اما می توان با این حالت مبارزه کرد. درمان افسردگی تنها در طی زمان و با تحمل صبر و بردباری میسر خواهد بود و تنها به دست خود شخص صورت می گیرد. در واقع شخص باید از درون با خود بجنگد و زمان فراغت خود را با مسائل دیگری همچون هنرهای دستی و مطالعه کتب راهنما که نقش ارزنده ای دارند، سرگرم کند. به راحتی می توان با یک برنامه ریزی دقیق و منظم مسیر زندگی را از حالت رکود و یکنواختی نجات داد. به عنوان مثال می توانید برای مقابله با ایجاد احساس کم توجهی و قدر ناشناسی همسر خود ، محسنات او را در نظر داشته و یا حتی بر روی کاغذی یادداشت و در جایی از خانه نصب کنید و به مرور آن بپردازید. از طرف دیگر می توانید هر روز با خود صحبت کنید و افکاری چون خوشی ، نیرومندی و آرامش را به مغز خود راه داده و اجازه ندهید یکنواختی و کسالت ، غبار غم را بر زندگی شما بیفشاند.
غمگینی ها و افسردگی و شیوه های مواجهه با آن
تفریباً همه افراد در طول زندگی خود چنین احساساتی را تجربه می کنند ؛ اگر شما هم اکنون در چنین شرایطی هستید راهکارهای زیر به شما کمک می کند تا بر این احساسات غلبه کنید.
از رختخواب خارج شوید: یکی از کارهای مهمی که می

توانید انجام دهید صبح بیدار شدن در موعد مشخص است (حتی در تعطیلات پایان هفته). ترجیحاً ساعت ۷ صبح یا زودتر پیشنهاد می شود. داشتنِ «نظم» به کارکرد طبیعی بدن شما کمک می کند و در نتیجه احساس های بهنجاری خواهید داشت.
نور: نور به بهتر شدن کارکرد بدن کمک می کند. بنابراین

به محض بیدار شدن خود را در معرض نور قرار دهید. پرده ها را به کناری بزنید تا نور بیشتری به درون خانه بتابد. از آن بهتر هر چه سریعتر از منزل خارج شوید و در معرض تابش نور خورشید قرار گیرید.
حرکت: فعال باشید، اکسیژن جذب کنید! به این معنی که برخیزید و به مدت ۵ الی ۱۰ دقیقه در اتاق راه بروید و در صورت امکان دوچرخه سواری کنید. ورزش ملایم به جریان خون کمک می کند ، اکسیژن بیشتری را به بدنتان (به ویژه مغز) می رساند و هشیاری و سرزندگی را در شما بهتر می کند.
صبحانه: صبحانه خود را با پروتئین ( تخم مرغ ، کره ، بادام زمینی ، آجیل ، پنیر) شروع کنید. هنگامی که بیدار می شوید اندام های بدن شما جهت تأمین نیروی لازم آماده جذب غذا و به ویژه پروتئین هاست. برای متعادل کردن وعده های غذایی اصلی تان یک عدد پرتقال یا سایر میوه های تازه و نیز حبوبات یا نان گندم را نیز به رژیم غذایی تان اضافه کنید.
با کسی صحبت کنید: یکی از سریع ترین راه ها برای مبارزه با افسردگی ایجاد ارتباط با دیگران است. نباید فکر کنید که به هنگام افسردگی باید از دیگران دوری کرد. بنابراین مسئله را برای خود آسان بگیرید. با کسی که دوستش دارید در مورد موضوعی لذت بخش صحبت کنید. وقتی با کسی صمیمی می شوید هرگز بر پایه فرضیه های پیش ساخته خود نتیجه گیری نکنید. شما احساسات و افکار طرف مقابل را به خوبی نمی شناسید. یک رابطه سالم همه جوانب را می سنجد. اگر احساس کردید به کمک فرد دیگری احتیاج دارید از وی کمک بگیرید.
محبت و صمیمیت خود را نشان دهید: صمیمیت نقش بسیار مهمی در ارتباطات بین فردی دارد. یک رابطه سالم ، احساسات صمیمانه و دوستانه را می طلبد.

تعادل زندگی خود را حفظ کنید: در همه امور تعادل خود را حفظ کنید و به هر یک از افراد و مسائل زندگی خود سهم مناسبی را اختصاص دهید. یک رابطه سالم وابستگی های شدید و عادت گونه را نمی پذیرد.
به خود فرصت دهید: دوست شدن و ایجاد یک رابطه سالم ، یکباره اتفاق نمی افتد. به خصوص وقتی در محیطی جدید مثل دانشگاه و خوابگاه قرار می گیرید،

نزدیک شدن به افراد جدید کمی دشوار به نظر می رسد. ولی به خاطر بسپارید آشنا شدن با افراد کمی طول می کشد ایجاد یک رابطه سالم نیاز به زمان دارد.
خودتان باشید: اگر بتوانید در برخوردهایتان خودتان باشید و نقش بازی نکنید بسیار دلچسب تر و مقبول تر خواهید بود. چنانچه خود را زیر نقاب پنهان کنید بالاخره دیر یا زود خود واقعی تان آشکار خواهد شد .
درمان افسردگی
براساس گزارش ” انجمن روان پزشکان آمریکا” ۸۵ در صد مبتلایان به افسردگی کبیر تا حد زیادی درمان می شوند. از این گذشته تشخیص به موقع بیماری سبب کاهش ، مدت و شدت بیماری می شود و با درمان مناسب می توان از بازگشت بیماری پیشگیری کرد یا از شدت آن کاست.
دو نوع درمان متداول برای افسردگی وجود دارد: روان درمانی و دارو درمانی، یعنی استفاده از داروهای ضد افسردگی. مسئله این است که غالباً افسردگی، غلط تشخیص داده می شود و بیماران عموماً به چهار تا پنج پزشک یا روان پزشک مراجعه می کنند تا یکی از آنها به درستی بیماری را تشخیص دهد و درمان کند. در بعضی موارد تشخیص درست داده می شود ولی داروهای آرامبخش و خواب آور دو برابر میزان نیاز و یا کمتر از مقدار مناسب تجویز می گردد. از این گذشته بسیاری از بیماران گمان می کنند دچار ضعف شده اند و به پزش

ک مراجعه نمی کنند. در حالات شدید فاقد انرژی و امید به آینده اند.
طول درمان به نوع آن و شدت افسردگی وابسته است. در آزمایش های بالینی ۵۰ تا ۶۰ درصد بیماران ظرف چهار تا شش هفته و گاهی دو تا چهار هفته به درمان پاسخ می دهند، درمان کامل بین چهار تا شش ماه انجام می گیرد.
روان درمانی به عکس دارو درمانی ظرف شش تا هشت هفته بهبود نشان می دهد. ولی برای بهبود کامل تا دوازده هفته طول می کشد. اگر روان درمانی در این مدت سود بخش نبود، دارو درمانی باید آغاز گردد
آشنایی با داروهای ضد افسردگی و عوارض آنها
امروزه، متأسفانه بیماری افسردگی یکی از بیماری های رایج در میان اقشار مختلف مردم است. در بیماری افسردگی واکنش ها غیر طبیعی هستند. یعنی انسان در برابر ناملایمات و شکست ها بیش از حد افسرده می شود. و زمان افسردگی نیز طولانی تر از دیگران ، در همین شرایط است. علل ابتلا به این بیماری ، ارث ، تغییرات شیمیایی مغز ، از دست دادن والدین در کودکی و حوادث ناخوشایند زندگی ، بیماری های جسمی مختلف و استفاده از بعضی داروهاست. جهت درمان ، بهترین راه ، دارو درمانی است.
با توجه به این که گاه لازم است از شش ماه تا سه سال این داروها مصرف شود تا درمان کامل صورت گیرد داروهای ضد افسردگی چه نوع داروهایی هستند؟
داروهای ضد افسردگی ، گروهی از داروها هستند که برای درمان بیماران افسرده مورد استفاده قرار می گیرند به طوری که وضعیت روحی بیشتر بیماران افسرده با استفاده از این داروها بسیار بهتر شده است.
عملکرد داروهای ضد افسردگی به چه صورت است؟
این گروه از داروها برخی ازمواد شیمیایی را در مغز کاهش می دهند. این مواد شیمیایی تحت عنوان نرو ترانسمیتر neuro transmitters خوانده می شود. برای عملکرد طبیعی ، مغز به این نرو ترانسمیترها نیاز دارد. داروهای ضد افسردگی با قرار دادن این نرو ترانسمیترها ( مواد شیمیایی طبیعی ) در دسترس مغز، به بیماران افسرده کمک زیادی می کنند.

چند نوع داروی ضد افسردگی وجود دارد؟
امروزه انواع مختلفی از داروهای ضد افسردگی ساخته شده است، معمولی ترین گروه های دارویی عبارت اند از:

۱- داروهای ضد افسردگی سه حلقه ای
۲- داروهایی که به طور انتخابی مهار کننده های سرتونینی را تحریک می کنند یا SSRIS
۳- مهار کننده های مونوآمینواکسید از MAOIS
۴- سایر گروه های دارویی.
معمولترین عوارض جانبی این گروه دارویی عبارت اند از: خشکی دهان ، تاری دید ، یبوست ، مشکلاتی در ادرار کردن، آب سیاه چشم، اغتشاش فکری و خستگی.
این گروه از داروها علاوه بر عوارض قلبی می توانند بر روی فشارخون و تعداد ضربان های قلب اثر بگذارند.
آیا داروهای ضد افسردگی با سایر داروها، تداخل دارویی ایجاد می کنند؟
مصرف داروهای ضد افسردگی، توأم با سایر داروها، می تواند تداخل دارویی ایجاد کند. بنابراین هنگام مراجعه به روان پزشک حتماً باید او را از داروهای مصرفی خود مطلع سازید. از بین گروه داروهای ضد افسردگی ، داروهای ضد افسردگی سه حلقه ای با اکثر داروهای مصرفی تداخل دارویی ایجاد می کند.
گروه از داروها همراه با داروهای ضد افسردگی سه حلقه ای، ضد هیجان و درمان مشکلات بی خوابی مثل دیازپام مصرف شود، اثر داروهای فوق را شدت می بخشد.
نکته مهم : مصرف هر نوع داروی ضد افسردگی همراه با داروهای ضد افسردگی گروه MAOIS ممکن است کشنده باشد.

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.