پایان نامه مقایسه افسردگی مادران کودکان با ناتوان هوشی و مادران کودکان معلول جسمی-حرکتی


در حال بارگذاری
16 سپتامبر 2024
فایل ورد و پاورپوینت
2120
17 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 پایان نامه مقایسه افسردگی مادران کودکان با ناتوان هوشی و مادران کودکان معلول جسمی-حرکتی دارای ۱۲۷ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پایان نامه مقایسه افسردگی مادران کودکان با ناتوان هوشی و مادران کودکان معلول جسمی-حرکتی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه پایان نامه مقایسه افسردگی مادران کودکان با ناتوان هوشی و مادران کودکان معلول جسمی-حرکتی

فصل اول  
کلیات پژوهش  
مقدمه  
بیان مسأله  
موضوع پژوهش  
هدف پژوهش  
اهمیت موضوع پژوهش  
فرضیه پژوهش  
فصل دوم  
پیشینه پژوهش  
بخش اول – معلول ذهنی  
مروری بر تاریخچه مطالعات و تحقیقات مربوط به عقب ماندگی  
عقب ماندگی ذهنی  
علل مؤثر در عقب ماندگی ذهنی  
عوامل قبل از تولد  
عوامل مربوط به هنگام تولد  
ضربه های وارد بر مغز کودک هنگام تولد:  
عوامل عقب ماندگی ذهنی بعد از تولد  
عوامل فرهنگی و تربیتی و عقب ماندگی ذهنی  
طبقه بندی کودکان عقب مانده ذهنی  
گروه آموزش پذیر  
گروه تربیت پذیر  
ویژگیهای کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر  
اهداف کلاسهای کودکان عقب مانده آموزش پذیر  
عقب ماندگی ذهنی و خانواده  
نظام رویارویی والدین با مسأله عقب ماندگی ذهنی  
ویژگیهای روانی والدین  
بخش دوم – معلولیت جسمی – حرکتی  
مروری بر تاریخچه مطالعات و تحقیقات  
معلولیت چیست؟  
انواع معلولیتها  
معلول جسمی و حرکتی کیست؟  
عوامل معلولیت جسمی  
بیماریهای عصبی  
انسفالوپاتی  
فلج مغزی  
طبقه بندی فلج مغزی  
الف. نوع اول شامل:  
ب – نوع دوم شامل:  
ضربه مغزی  
اسپینابیفیدا  
فلج اطفال  
تصلب چندگانه عصبی  
بیماریهای استخوانی – عضلانی  
تورم مفصلها  
استخوان سازی ناقص  
دسیتروفی عضلانی  
سایر تغییر شکلهای استخوانی – عضلانی مادرزادی:  
گروه بندی معلولین جسمی  
انواع ضایعات  
واکنشهای افراد معلول  
خصوصیات شخصی  
روابط اجتماعی  
پیشرفت تحصیلی  
واکنشهای خانوادگی  
توانبخشی  
اهم برنامه های سازمان آموزش و پرورش استثنایی  
برای افراد معلول جسمی و حرکتی  
بخش سوم – افسردگی  
نگاهی کوتاه به تاریخچه افسردگی  
افسردگی چیست؟  
اختلالهای افسردگی  
ویژگیهای اختلال افسردگی اساسی  
ویژگیهای تشخیصی دوره افسردگی اساسی  
انواع افسردگی  
اختلال افسرده خویی  
عوامل بروز بیماری افسردگی  
درمان  
روان درمانی  
دارودرمانی  
شوک درمانی  
بستری کردن بیمار در بیمارستان  
ارزیابی پاسخ به درمان  
عوامل مؤثر در ارزیابی چگونگی زمان  
کفایت دوزدار و سطوح خونی در ضد افسردگیها:  
پیشگیری بهترین روش درمان  
روش مشاوره  
مروری بر تحقیقات قبلی  
فصل سوم  
روش پژوهش  
روش پژوهش  
جامعه آماری  
نمونه های مورد مطالعه  
ابزار جمع آوری اطلاعات  
روش گردآوری دادهها  
فصل چهارم  
تجزیه وتحلیل داده ها  
مقدمه  
فصل پنجم  
نتایج پژوهش  
نتیجه گیری  
محدودیت پژوهش  
پیشنهادات حاصل از پژوهش  
فهرست منابع  

بخشی از فهرست مطالب پروژه پایان نامه مقایسه افسردگی مادران کودکان با ناتوان هوشی و مادران کودکان معلول جسمی-حرکتی

۱احمدی، جمشید، رفتار درمانی، دانشگاه شیراز،
۲اخوت، ولی الله، افسردگی، انتشارات،
۳اسلامی نسب، علی، روانشناسی معلولیت، انتشارات علیشاه،
۴هسینگر، روانشناسی معلولیت، ترجمه رحیمی، دانشگاه شیراز،
۵افروز، غلامعلی، کودکان عقب مانده ذهنی، دانشگاه تهران،
۶امانت، ابراهیم، افسردگی و خودکشی، تبریز، انتشارات تبریز، انتشارات ابن سینا،
۷بست، جان، روشهای تحقیق در علوم تربیتی و رفتاری، ترجمه پاشا شریفی، حسن،
۸برنز، دیوید، روانشناسی افسردگی، ترجمه قراچه داغی، مهدی، انتشارات خاتون،
۹بیلر، رابرت، کاربرد روانشناسی در آموزش، ترجمه کدیور، پروین، نشر دانشگاهی،

۱۰ به پژوه، احمد، انتظارهای کودکان با نیازهای ویژه، انتشارات سازمان آموزش و پرورش استثنایی،

۱۱ حلم سرشت، پریوش، دل پیشه، اسماعیل، توانبخشی و بهداشت معلولین ، انتشارات چهره،

۱۲ حاجی بابایی، مرتضی، دهقانی، یاور، آشنایی با ویژگیهای کودکان استثنایی، دوره کاردانی تربیت معلم،

۱۳ ویتبورن، وهالجین، آسیب روانی ۲ ترجمه سید محمدی،

۱۴ دادستان، منصور، بیماریهای روانی، انتشارات ژرف،

۱۵ داورمنش، عباس، آموزش توانبخشی کودکان معلول ذهنی، نمایشگاه کتاب کودک،

۱۶ رابینسون، کودک عقب مانده ذهنی، ترجمه ماهر، فرها، آستان قدس،

۱۷ راسل، م، افسردگی، ترجمه وحید رواندوست، آستان قدس،

۱۸ راسل میچل، افسردگی، ترجمه غلامرضا خواجه پور، انتشارات سینا،

۱۹ سلیمی اشکوری، هادی، عقب ماندگی ذهنی و تشخیص و درمان دارویی، آموزش و پیشگیری، انتشارت آشنا،

۲۰ شاملو، سعید، آسیب شناسی روانی، انتشارت جهر،

۲۱ کاپلاک سادوک، خلاصه روانپزشکی، ترجمه پورافکای ، نصرت الله،

۲۲ کرک ساموئل، چانسون، اوریل، آموزش و پرورش کودکان عقب مانده ذهنی ترجمه مهدی زاده، مجید،

۲۳ کلایتون بلاچی، درمان افسردگی، ترجمه سلطانی فر، حسن، انتشارات آستان مقدس،

۲۴ مصلحی، زیبند، مشاوره والدین کودکان معلول جسمی، فصلنامه تعلیم و تربیت استثنایی،

۲۵ ملک پور، مختار، بهداشت روانی والدین کودکان عقب مانده ذهنی، جهاد دانشگاهی، اصفهان،

۲۶ میلانی فر، بهروز، کودکان و نوجوانان استثنایی،

۲۷ نصرت، پروانه، بازگشت به زندگی عادی (گردآوری، ترجمه ، تدوین) انتشارات پرچم،

۲۸ هالاهان و کافمن، کودکان استثنایی، ترجمه جوادیان، مجتبی، آستان قدس،

مروری بر تاریخچه مطالعات و تحقیقات مربوط به عقب ماندگی

عقب ماندگی ذهنی ون یا به اصطلاح بهتر «نارسایی رشد هوشی» موضوع تازه و جدیدی نیست بلکه در هر دوره و زمان افرادی در اجتماع وجود داشته است که از نظر فعالیتهای ذهنی درحد طبیعی نبوده­اند اصطلاح بیگانه یا خارجی که به فرانسه “آلینه” و به انگلیسی “الین” گفته می شود برای مجانین و “آلینیست” برای روانپزشکان و پزشکان معالج این بیماران از قدیم الایام بکار رفته و این کلمات از “آلینوس” کلمه یونانی مشتق شده است چون عقب مانده ها را مانند مجانین بیگانه از عالم خارج و اجتماع می دانستند اگر چه بعدها متوجه شدند که این بیماران بعلل ضایعات مغزی تماسشان با عالم خارج تغییر کرده است در قوانین اسپارتها کشتن و از بین بردن افراد عقب مانده را مجاز می دانستند ولی برعکس در بعضی از مذاهب آسیایی مانند مذهب کمفوسیوس در چین که پیروان این دین عقیده دارند آنچه را که به خود نمی پسندی به دیگران روا مدار. و زرتشت در ایران مردم را تشویق می کردند که با عقب مانده های ذهنی رفتاری انسانی داشته باشند و به آنها کمک کنند در دین ما اسلام نیز با آیات و روایات و احکام زیادی روبرو می شویم که توصیه می کند با معلولان از هر طیف و طبقه بای به ملاطفت و احترام و مهربانی برخورد کنیم و حقوق آنها را رعایت کنیم (میلانی فر – ۱۳۸۱)

  تاریخچه آموزش و پرورش معلولین ذهنی از حدود سال ۱۸۰۰ میلادی آغاز می شود در این میان برخلاف انتظار همگان پرچمداران عمده چنین نهضتی به طور عمده پزشکان بوده­اند افرادی همچون ایتارد، سگوین، مونته سوری و دکر ولی همه حرفه پزشکی داشته­اند

در اواخر قرن هیجدهم روشهای آموزش و پرورش ویژه به طور موفقیت آمیزی برای ناشنوایان به کار برده می شد تقریباً در همین زمان بود که در آن مارک ایتارد فیلسوف و پزشک فرانسوی که در یک مؤسسه مربوط به ناشنوایان کار می کرد اظهار نمود که روشهای تربیتی مشابه ناشنوایان ممکن است در آموزش و پرورش افراد دارای نقص ذهنی منشأ اثر باشد ولی از فلسفه اصالت حواس و همچنین از عقیده بعد از انقلاب فرانسه که می گوید انسان دارای امکانات نامحدود است و محیط آموزش و پرورش عامل تعیین کننده رشد ذهنی است الهام گرفته بود

در سال ۱۷۹۹ دو شکارچی در جنگلهای آویرون فرانسه به کودکی تقریباً دوازده ساله برخوردند که به تنهایی و همانند وحشیها در جنگل زندگی می کرد آنها او را شکار کردند به پایتخت بردند در آنجا ایتاردلنام وی را «ویکتوریا» گذاشت و تلاش وسیع را برای آموزش وی آغاز کرد سرانجام پس از پنج سال این تلاشها به شکست انجامید اما نقطه آغازی درخشان در امر آموزش کودکان عقب مانده ذهنی تلفی
می شود زیرا به تشخیص پتیل که یکی دیگر از پرچمداران اصلاحگرای قرون ۱۹ – ۱۸ به شمار می رود «ویکتوریا» عقب ماندگی ذهنی داشته است

ادراردسگوین نیز از جمله کسانی است که سهمی مهم در پیشبرد آموزش و پرورش کودکان عقب مانده ذهنی داشته است وی در سال ۱۸۴۶ کتابی تحت عنوان درمان خلاق، بهداشت و آموزش و پرورش کودکان عقب مانده ذهنیمنتشر کرد او آزمونی را طراحی کرد که هنوز برای کودکان عقب مانده ذهنی مورد استفاده قرار می گیرد دکتر ماریا مونته سوری نیز یکی دیگر از علاقمندانی بود که با ارائه روش آموزشی جدیدی از حدود ۱۸۹۷ به بعد پرچمدار اصلاحگرای روشهای آموزشی و پرورشی این کودکان شد

مونته سوری روش آموزشی خود را مبتنی بر مراکز رغبت طرح ریزی کرده بود به همین علت این روش در نظام پیش دبستانی عادی کارآیی بسیار زیادی را از خود نشان می دهد دکتر دکرولی نیز هنگام فعالیت در بروکسل متوجه کودکان عقب مانده ذهنی شد و چاره آنان را در آموزش خلاصه کرد دکرولی نیز همانند مونته سوری نظام آموزشی خود را مبتنی بر مذاکر رغبت کودکان طراحی کرده بود با این تفاوت که فضای آموزشی دکرولی یک فضای طبیعی بود اما مونته سوری به دلیل تأکید خاص بر کاربرد ابزارهای کمک آموزشی خاص به ناچار این فضا را به صورتی تصنعی شکل داد خانم دکودر یکی از شاگردان دکتر دکرولی نظام آموزشی جدیدی بر مبنای اصول خاصی ایجاد کرد که عبارتند از: یادگیری در شرایط طبیعی و مبتنی بر عمل تربیت حواس، انفرادی کردن پس و چنبه کاربردی داشتن مواد ارائه شده به کودکان عقب مانده ذهنی به هر حال نظام دکور نیز بر پرورش حواس تأکید ویژه دارد. انیسکیت در دهه ۱۹۲۰ بر تعدیل کیفیت برنامه تحصیلی دوره ابتدایی از راه همخوانی کردن محتوای مواد درسی با سطح تحول ذهنی کودکان عقب مانده ذهنی تأکید دارد ریچارد هانگرد فورد در حدود دهه چهارم قرن بیستم بر ضرورت حرفه آموزش کودکان عقب مانده ذهنی و مسائل حاشیه­ای آن تأکید می ورزد (مهدی زاده، ۱۳۷۹)

آموزش و پرورش کودکان عقب مانده ذهنی فارغ از روند کل خود در هر کشور دارای تاریخچه خاص خویش است که در این زمینه اطلاعات موجود درباره آموزش و پرورش اینگونه کودکان در کشور ما اندک و ناکافی است

عقب ماندگی ذهنی

عقب ماندگی ذهنی یک وضعیت و حالت خاص ذهنی است که در اثر شرایط مختلف قبل از تولد و هنگام تولد و یا پس از تولد کودک پدید می آید عقب ماندگی ذهنی می تواند در اثر مرض، عفونت و ویروس به وجود آید اما قابل سرایت به دیگری نیست مانند دست پایانی است که به خوبی کار نمی کند. (افروز، ۱۳۷۹)

باید اذعان کرد که تعریف دقیق و روشن عقب ماندگی ذهنی چندان ساده
نمی باشد زیرا که عقب ماندگی ذهنی با یک شرایط یکسان و به یک میزان و یا علل مشابه و آثار همانند در همه افراد عقب مانده ذهنی مشاهده نمی شود عقب ماندگی ذهنی یک پدیده تک بعدی و یا بسط نمی باشد بلکه یک شرایط مرکب و پیچیده ذهنی است به همین جهت بسیاری از متخصصین امور تربیتی با روانشناسی روانپزشکی و پزشکی علاقمند به بررسی ابعاد مختلف عقب ماندگی ذهنی از دیدگاه تخصصی خود
می باشند. بدیهی است که پزشکان در تعریف عقب ماندگی ذهنی عمدتاً توجه خاصی به ضایعات مغزی روانشناسان بیشتر به چگونگی رفتار در این افراد توجه می نمایند. (افروز، ۸۰)

به طور کلی از تمام تعریف این طور معلوم می شود که عقب مانده های ذهنی افرادی از جامعه هستند که از نظر فعالیتهای ذهنی نسبت به همسالان خود نارسایی داشته و بایستی از توانایی یادگیری، همسازی با محیط ، بهره برداری از تجربیات درک مفاهیم، قضاوت و استدلال صحیح به درجات مختلف محرومند و نارسایی فعالیتهای ذهنی آنها از بدو تولد و یا مراحل اولیه کودکی وجود دارد (میلانی – ۸۱)

سازمان بهداشت جهانی (W.M.O) عقب ماندگی ذهنی را چنین تعریف می کند. عقب ماندگی ذهنی عبارت است از رشد ناقص یا متوقف شده ذهنی که شامل عقب ماندگی هوشی بود و به درجه­ای است که منجر به درمان طبی یا سایر مراقبتهای و تعلیمات مخصوص بیمار است (داورمنش – ۱۳۷۹)

بالاخره آخرین تعریف که وسیعترین و جامعترین تعریف نیز می باشد از طرف انجمن آمریکایی عقب ماندگی ذهنی (A.A.M.D)  ارائه شده است به شرح زیر
می باشد

عقب ماندگی ذهنی به کنش هوش کلی اطلاق می شود که به طور معنی داری پایین تر از میانگین است و همراه را اختلالات همزمان در رفتار انطباقی است و یا به آن منجر می شود و در طی دوره رشد آشکار می شود. کنش هوشی پایین تر از میانگین آن است که نتیجه آزمون هوشی از میانگین دادی آن به اندازه در انحراف معیار پایین تر باشد رفتار انطباقی عبارت است از درجه رسیدن فرد به معیارهای مناسب و منظور از دوره رشد حد فاصل تولد تا ۱۸ سالگی می باشد. (کدیور، ۱۳۷۸)

عواملی که باعث توجه همه کشورها و طبقات مختلف را به طرف افراد مبتلا به نارسایی عقلی معطوف داشته عبارتند از

۱- کثرت تعداد کودکان عقب مانده ذهنی

تقریباً طبق آمارهای مختلف بین ۵/۱ تا ۲% جمعیت کشورها را کودکان باهوشی کمتر از هفتاد یعنی افراد عقب مانده تشکیل می دهند که احتیاج به تعلیم و تربیت به خصوص در مدارس ویژه دارند

۲- پیشرفت پزشکی

ترقیات روزافزون علوم پزشکی جراحی اعصاب و مغز و علوم ژنتیک علاوه بر پیدایش علل عقب ماندگیها تدریجاً و تا اندازه­ای باعث تخفیف و کاهش بهبود نسبی و حتی پیشگیری از ابتلا به این ناراحتیهای وخیم شده است نکته قابل ذکر اینکه پیدایش راههای پیشگیری، درمانی ، جلوگیی از مرگ و میر این افراد و ایجاد مراکز تحقیقی آموزشی تربیتی و درمان باعث شده که اکثر خانواده ها اینگونه کودکان خود را به سازمانها یا بیمارستانها و مراکز مخصوص ببرند و همین امر باعث شدکه جامعه پزشکی پی به کثرت عقب مانده ها ببرد

۳ اهمیت موضوع از نظر اقتصادی و بهداشت روانی

احتیاج مبرم به بیمارستانها ،پزشک، پرستار، مراکز درمانی و نگهداری و مدارس مخصوص برای تعلیم و تربیت اختصاصی همه حکایت از اهمیت مسئله اقتصادی می نماید به نظر می رسد بهترین راه جلوگیری از اتلاف سرمایه های اقتصادی و تباهی نیروهای انسانی جلوگیری از بروز عقب ماندگیهاست به همین دلیل هر روزه راه جدیدی در توسعه بهداشت روانی کودکان عقب مانده پیدا می شود (میلانی ، ۱۳۸۱)

علل مؤثر در عقب ماندگی ذهنی

علل عقب ماندگی ذهنی را می توان به ۳ مرحله در رابطه با تولد کودک تقسیم نمود

الف – علل قبل از تولد که شامل عوامل ژنتیکی و محیطی می باشد

ب – عوارض هنگام تولد: که شامل عارضه های زمان تولد می باشد

ج – علل بعد از تولد:  که شامل بیماریهای مختلف، تصادفات و ضایعات مختلف عصبی و مغزی و عوامل محیطی و فرهنگی می باشد

 

 

عوامل قبل از تولد

اختلالات ژنتیکی: گروهی از عقب ماندگیهای ذهنی در آغاز انعقاد نطفه شروع حاملگی، مشخص گردند. عوارض و مشکلات دائمی باعث ایجاد اختلالات فراوان در رشد جسمی و ذهنی کودکان می گردد کودکانی که به علت اختلالات ژنتیکی دچار عقب ماندگی می شوند دارای خصوصیات جسمی و ذهنی یکسان نمی باشد به طور مثال کودکان منگول (سندرم دان) که وجوه و خصوصیات مشترکی با هم دارند باز هم به طور یکسان نیستند. کودکانی که به علت P.K.U اختلالات متابولیکی در سوخت و ساز دوران رحمی در مبتلا به نارسایی ذهنی می شود نیز با هم با اختلالات زیادی دارند چنانچه اطفال مبتلا به P.K.U یا اختلالات متابولیکی در بدو تولد تشخیص داده شود (در حین هفته اول) با تغییر رژیم غذایی و درمانی مخصوص می توان از تأثیرات منفی شرایط قبل از تولد پیشگیری نمود بیشتر اختلالات ژنتیکی به علل وجود ژنهای مغلوب می باشد با ژنهای غالب

عامل همخونی: در میان اقلیت ها و روستاییان و خانواده هایی که ازدواج با نزدیکان همخون همانند دخترعمو و پسرعمو و پسرعمو یا عمه زاده و دایی زاده و خاله زاده و امثال آنها متداول است درصد عقب ماندگی ذهنی بیشتر است زیرا چناکه «مندل»  نیز بیان کرده است بیماریهای هیسترویک در انسانهای گذشته ظاهر نشده­اند در اثر پیوند دو همخون به احتمال قوی ظاهر و بارز می شوند و هر چه نسبت همخونی بیشتر و نزدیکتر باشد خطر بروز خصوصیات منفی و بیمارگون بیشتر است

سیفلیس ارثی: ابتلا والدین یا یکی از آنها به بیماری سیفلیس موجب ابتلای جنین به این بیماری ارثی می شود. این بیماری برای جنین و رشد طبیعی او بسیار خطرناک است معمولاً از طریق مادر به کودک سرایت می کند علاوه بر ایجاد نارساییهای هوش در کودک ناهنجاریهای حسی و حرکتی بالاخص کوری و فلج و صرع را نیز سبب می گردد در بعضی موارد موجب سقط جنین و یا مرگ طفل در رحم می شود

الکلیسم: اعتیاد والدین به مشروبات الکلی موجب مسمومیت شده و به وسیله ژن مسموم تولید نقص هوشی و ضعف عمومی در رشد طبیعی و ناهنجاریهای حسی و حرکتی می شود و موجب عقب ماندگی عمومی و گاه ناهنجاریهای شدید می گردد

سرخجه و بیماریهای عفونی: چنانچه این بیماریها همراه با تب و وخامت شدید باشد در دوران بارداری مادر به ویژه ماهها اول بارداری سبب عقب ماندگی ذهنی و یادگیری نقیصه های بدنی مانند بینایی، ناشنوایی و ; می گردد

مسمومیت ها: مسمومیتهای مادر در دوران بارداری از جمله مسمومیت به وسیله الکل یا مسمومیت به علت بیهوشی و یا وسایل شیمیایی و یا مسمومیت های غذایی و دارویی در بعضی از مواقع سبب اختلال در رشد طبیعی جنین می گردد. اگر چنانچه اینگونه مسمومیتها شدید باشد موجبات عقب ماندگی ذهنی در نفر خواهد شد

ویژگیهای عاطفی و روانی: در بعضی از مواقع تأثیرات هیجانات شدید و ناگهانی و مستمر مادر در دوران بارداری موجب ایجاد تحولات و تغییرات و احتمالاً تحولات و تغییرات و احتمالاً اختلالاتی در غدد داخلی مادر می گردد به نحوی که در نتیجگه تأثیراتی بر روی رشد جنین می گذارد در مواردی اینگونه هیجانات دائمی و مستمر که غالباً با تشویش و اضطراب و ناراحتیهای خانوادگی و محیطی همراه است و موجب بروز اختلالاتی بر روی جنین و گاه از عوامل عقب ماندگی ذهنی می گردد

عوامل مربوط به هنگام تولد

بسیاری از اختلالات حسی و حرکتی و هوشی کودکان حاصل شرایط نامطلوب زایمان و یا بر اثر اشتباهات پزشکی هنگام تولد می باشد ضایعات مغزی از متداولترین ضایعات زمان زایمان است زایمانهای سخت و پیچیده ، بیهوشی طولانی، خونریزی شدید داخلی، پیچیدگی ناف بر دور گردن، دشواری استنشاق، استفاده از وسایل جراحی، مشکلات تنفسی نوزاد، تولد زودرس و مشکلات دیگر باعث مختل ساختن سیستم مرکز عصبی، عقب ماندگی ذهنی و یا نقیصه ها و ضایعات دیگر
می گردد

زایمانهای طولانی: در بعضی از مواقع به واسطه طول مدت زایمان و ایجاد شرایط نامساعد برای جنین. فشارهای غیرطبیعی بر نوزاد واردآمده و سبب اختلالات ذهنی می گردد معمولاً علل زایمانهای طولانی عبارتند از: عدم تناسب بین جمجمه کودک و لگن استخوانی مادر، حالت کم حرکتی و یا بی حرکتی رحم، بزرگی غیرعادی نوزاد، قرار گرفتن غیرعادی کودک در رحم، واکنشهای هیجانی و غیرعادی مادر که سبب جلوگیری از تولد به موقع کودک و فشار وارد بر وی می شود، پیچیدگی ناف به دور گردن نوزاد، نارسی کودک، نارسایی تنفسی و غیره ; . معمولاً در اثر زایمان طولانی سختی تولد چندبرابر شده و از همان لحظات اول نوزاد به حالت خسته و فرسوده و یا احیاناً نیمه جان به دنیا می آید. معمولاً بر اثر فشار زیاد یا طولانی ناحیه سر صدمه دیده گاه نوزاد دچار بیحالی و خفگی می شود و از نخستین مرحله تولد کودک که آغاز سازگاری فیزیولوژیکی و بیولوژیکی با محیط است از فعالیت لازم باز می ماند و هوای کافی و لازم به سلولهای او نمی رسد و همین قند موجب نقصان رشد عمومی و عقب ماندگی ذهنی کودک می گردد

ضربه های وارد بر مغز کودک هنگام تولد

در بعضی از مواقع ضربه های و لطمه های وارده بر مغز از جمله عوارض متداول عقب ماندگی ذهنی و اختلالات حسی و حرکتی است استفاده از وسایل فیزیکی و مکانیکی پزشکی مانند قاشک یا فورپس در بسیاری از موارد اگر با دقت لازم همراه نباشد باعث واردآمدن فشار در مغز نوزاد شده و عوارض گوناگونی از جمله نارسایی ذهنی و اختلالات حسی – حرکتی را سبب می شود گاهی وارد شدن اینگونه ضربه ها به مغز نفرات باعث فلچ یا لمس شدن بعضی از اعضاء و یا طفل
می گردد

 

عوامل عقب ماندگی ذهنی بعد از تولد

عوامل فراوانی موجب نارسایی و عقب ماندگی ذهنی کودک بعد از تولد می گردن میزان و درجه عقب ماندگی معمولاً گسستگی به عوامل چون نوع و شدت بیماری و سن کودک خواهد داشت از جمله عوامل مهم بعد از تولد که در بروز عقب ماندگی ذهنی مؤثرند عبارتند از

انواع مننژیت: این بیماری مخصوص در هفته ها و ماههای اول تولد اثری نامطلوب بر روی کودک دارند و اگر با تب شدید همراه باشد منجر به حالت اغما شود احتمال تأثیر بر رشد هوشی کودک و در نتیجه عقب ماندگی ذهنی نیز بیشتر
می شود

مسمویتها: در بعضی از موارد مسمویتهای غذایی و دارویی در کودک به ویژه در دوران شیرخوارگی و خردسال سبب ضایعات در سیستم عصبی و مغزی و در نتیجه عقب ماندگی ذهنی می گردد

ضربه های وارد ه بر مغز کودک: در بسیاری مواد ضربه های وارده بر مغز کودک مخصوصاً در سنین اولیه که هنوز جمجمه کودک محکم و استخوانی نشده و هر ضربه یا فشاری به سهولت بر مغز او اثر میگذارد سبب ایجاد ضایعات مغزی و یا اختلالات حسی و حرکتی می شود مراقبت از کودک در این شرایط از اهمیت بسزایی برخوردار است

اختلالات غدد داخلی کودک: در بعضی از موارد به علت اختلالات غدد داخلی به ویژه غده های هیپوفیز و تیروئید نارسایی هایی در سوخت وساز بدن کودک فراهم می شود که از جمله مانع رشد طبیعی دستگاه مغز و اعصاب کودک می گردد و این نقص در غدد و متابولیسم بدن تولید ناهنجاری می نماید که موجب اختلالات ذهنی و حسی می گردد

کمبود غذا و سوء تغذیه: سوء تغذیه و فقدان یا نارسایی بعضی از مواد غذایی لازم برای رشد طبیعی کودک موجب اختلال در رشد عمومی و بعضاً توانی عصبی و ناهنجاری روانی گشته و عقب ماندگی ذهنی را سبب می گردد به طوری که بسیاری از کودکان و نوجوانان که از تغذیه لازم برخوردار نبوده­اند تا حدود ۳ سال نسبت به دیگر همسالان خود عقب ماندگی ذهنی داشته­اند که جبران آن در سنین بالاتر به سختی انجام پذیر است

خستگی های جسمی و روانی: در بسیاری از موارد فرسودگیهای شدید موجب ضعف و مسمومیت تدریجی بدن شده و به دستگاه مغز و اعصاب کودک اثری نامطلوب می گذارد کودک را از رشد طبیعی تن و روان باز می دارد خستگیهای بدنی کودک که بر اثر سوء تغذیه و عدم خواب کافی یا ابتلا به بیماری و ضعف عمومی حاصل می شود و همچنین خستگیهای ذهنی و روانی که به علت تعارض و کشمکشهای شدید طولانی عاطفی و اضطراب و هیجانات منفی عارض می گردد موجب افسردگی و اختلالات کندی ذهن می گردد

عوامل فرهنگی و تربیتی و عقب ماندگی ذهنی

عدم امکان ارائه تسهیلات و برنامه های آموزشی و پرورشی که معمولاً بر اثر فقر فرهنگی و محیطی و اقتصادی و اجتماعی می باشد. از جمله عواملی است که در عقب ماندگی کودک مؤثر است در ای حالت عقب ماندگی کودک را عقب ماندگی فرهنگی خواهیم خواند. زیرا این نوع عقب ماندگی بیشتر بعلت فقر فرهنگی و ضعف انگیزه های ضروری کودک است چرا که فقر محیطی و عوامل نامساعد تربیتی به تدریج رشد ذهنی کودک را دچار رکود و رخوت نموده و انگیزه های طبیعی و رخوتهای او را سرکوب می کند. (افروز، ۱۳۸۰)

طبقه بندی کودکان عقب مانده ذهنی

این افراد را بنابر ملاکها و ضوابط مختلفی تقسیم بندی کرده­اند که عبارتند از

گروه بندی روانشناسان: این گروه بندی بیشتر بر اساس درجه هوشی مبتنی است بر مقدار اختلافی که بین سن تحصیلی و سن زمانی موجود است و عقب ماندگیهای ذهنی را به گروههای زیر تقسیم کرده­اند

الف – گروه عقب مانده های عمیق یا افرادی که بهره هوشی تا ۲۵ دارند

ب – گروه عقب مانده های شدید یا افرادی که بهره هوشی بین ۲۶ تا ۵۰ دارند

ج – گروه عقب مانده های متوسط با بهره هوشی بین ۵۱ تا ۷۰ دارند

د – گروههای عادی ضعیف با بهره هوشی بین ۷۱ تا ۸۰ دارند

ه – گروه عادی ضعیف با بهره هوشی بین ۸۱ تا ۹۰ دارند

گروه بندی روانپزشکان: عقب ماندگیهای ذهنی را از قدیم الایام از نظر پزشکی به دو دسته تقسیم می گردند

الف – عقب ماندگیهای ارثی که وراثت عامل اصلی عقب ماندگی تلقی می شده و تقریباً ۴۰% تا ۳۰% عقب مانده ها را تشکیل می داد. که از این مقدار به علت تعمیم بهداشت کاشته شده است

ب – عقب ماندگیهای ثانوی یا محیطی: بیماریهای مغزی در اثر عفونت و ضربه در ایجاد آن مؤثر بوده است

گروه بندی عقب مانده ها از نظر درمانی، تربیتی و آموزشی

بدیهی است که درمان تربیت آموزش و پرورش مبتلایان به نارساییهای هوشی بر تشخیص و نیازمندیهای فردی آنان بستگی دارد اجرای برنامه های آموزشی و تربیتی مخصوص به این افراد فرصت می دهد تا به تناسب وضع و حال خود پیشرفت کرد. برای زندگی نسبتاً مستقلی آماده شوند به همین لحاظ عقب مانده ها را از نظر درمانی، تربیتی و آموزش به دو گروه بزرگ تقسیم کرده­اند

الف – عقب مانده های هوشی درمان ناپذیر یا افراد پناهگاهی که بیشتر به علل ارثی مادرزادی مبتلا به ناهنجاریهای متعدد شده­اند بهره هوشی این افراد از ۲۵ تجاوز نمی کند اکثراً علاوه بر نارسایی عمیق هوشی نارسایی حسی، حرکتی و نقایص عضوی نیز دارند. این افراد شانس بهبودی نداشت و اکثر خانواده ها قادر به نگهداری این دسته از عقب مانده ها نیستند و در آسایشگاهها نگهداری می شوند

ب – عقب مانده های هوشی درمان پذیره این دسته خود به دو دسته دیگر تقسیم می شوند

۱ گروه آموزش پذیر                       ۲ گروه تربیت پذیر

گروه آموزش پذیر

ضریب هوشی این افراد از ۵۱ بالاست از نظر دانستن لغات ضعیف و مفاهیم را خوب درک نمی کنند و تمرکز و دقت در آنها محدود است. از لحاظ عاطفی واکنشهای لازم را به دست نمی آورند در مورد آموزش اگر برنامه های مناسب به اجرا گذاشته شود غالباً می توانند تحصیلات ابتدایی را تا حدود ۵ – ۴ به کندی و به تأخیر فراگیرند اگر ضریب هوشی آنها بالاتر از ۷۰ باشد قدرت یادگیری آنها بیشتر شود. حتی می توانند تحصیلات ابتدایی را تمام کنند

گروه تربیت پذیر

این گروه بهره هوشیشان بین ۲۶ تا ۵۰ و چون تواناییهای عقلی آنها از یک کودک هفت ساله تجاوز نمی کند بنابراین از نظر آموزش در سطح پایین تری قرار گرفته و امکانات آنها محدود تر است هدف بیشتر این است که طفل بتواند مواظب خود باشد و از احتیاجات اولیه خود مانند غذا خوردن، لباس پوشیدن، شانه زدن سر و شتشو را رفع نماند. (میلانی فر – ۱۳۸۱)

بعد از آشنایی با چگونگی طبقه بندی عقب ماندگی ذهنی چون ملاک و مدنظر شناخت بیشتر و بهتر خصوصیات کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر می باشد لذا خلاصه­ای از صفات و ویژگیهای عقب ماندگان آموزش پذیر شرح داده می شود

ویژگیهای کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر

این گروه نمره هوشی ۵۰ تا ۷۵ دارند فراوانی تقریبی آنها بین ۲ تا ۱۳ نفر در ۱۰۰ نفر می باشد و حدود سن عقلی آنها نیز ۸ تا ۱۲ سال است از نظر ظاهری این کودکان معمولاً طبیعی به نظر می رسد در زمینه ارتباط کلامی ممکن است خزانه لغات خوبی داشته باشد ولی وقتی از آنها خواسته می شود که با مسائل انتزاعی سر و کار داشته باشند خواندن و ریاضی را بیاموزد عقب ماندگی آنها مشخص می شود. (کدیور، ۱۳۷۸)

این کودکان در هر حال آموزش پذیر بوده و قادر به فراگیری حداقلی از اطلاعات عمومی و درسهای رسمی کلاس از قبیل خواندن و نوشتن و حساب کردن و مهارتهای مناسب حرفه­ای و شغلی بود. و می توانند در اداره زندگی خود از تحصیل خویش بهره ببرند در طول تمام سالهای تحصیلی حداکثر کلاسهای سوم، چهارم و پنجم ابتدایی پیشرفت داشته باشند لذا اصلاح آموزش پذیر به حداقل آموزش پذیری در زمینه های درسی، مهارتهای اجتماعی و شغلی اطلاق می گردد بیشتر عقب ماندگان ذهنی آموزش پذیر در غالب زمینه های رشد در حد عادی و یا در رمز عادی می باشند و تفاوت اصلی آنها با دیگران در رشد ذهنی می باشد خیلی به ندرت آن دسته از عقب ماندگیهای ذهنی که همراه با علائم جسمانی و کلینیکی باشد مانند هیدروسفال منگولها ، میکروسفال در میان عقب ماندگان آموزش پذیر یافت می شود (افروز، غلامعلی ، ۸۰)

وضعیت تحول اجتماعی در کودکان آموزش پذیر بسیار بهتر از گروههای دیگر عقب ماندگان ذهنی می باشد به دلیل توانایی این دسته از کودکان در تکلم که یکی از ابتدایی ترین و اصلی ترین ابزار برقراری روابط اجتماعی است و نیز به دلیل توانایی ذهنی بالاتر که منجر به درک بهتر اصول حاکم بر روابط اجتماعی می شود و
می تواند به کودکان آموزش پذیر توانایی بالایی در ایجاد حفظ و تداوم روابط اجتماعی بدهد و همچنین به دلیل اینکه این کودکان در محیط آموزشگاه و در متن و بطن جامعه بیش از پیش در ارتباط با دیگران واقع می شوند می توانند قوانین اجتماعی و اخلاقی و عرفی را درک نموده و به آن عمل کنند

اما باید توجه داشت که این درک، درکی سطحی است نه یک درک عمیق و اصولی، ایشان توانایی کسب مهارتهای ساده شغلی و حرفه­ای را دارا بود و در نتیجه در صورتی که تحت آموزشهای حرفه­ای قرار می گیرند می توانند از نظر اقتصادی نیز مفید و مثمر ثمر باشند کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر با همه شرایط بالا و علی رغم اینکه در یک شرایط اجتماعی مناسب می توانند عنصری مفید برای جامعه واقع شوند در جواجتماعی نامناسب چنانچه در بند گروههای ضد اجتماعی گرفتار آیند به دلیل ضعف قوه تشخیص و قضاوت و استدلال می توانند به افرادی بزهکار و ضداجتماع مبدل گردند. (ماهر، فرهاد ، ۱۳۸۱)

اهداف کلاسهای کودکان عقب مانده آموزش پذیر

فهرست کردن هدفهای آموزش ویژه برای عقب ماندگان ذهنی شاید مفیدترین راه ممکن برای توصیف این کلاسها باشد ساموئل کرک و او. جانسون هدفهای برنامه برای کودکان عقب مانده آموزش پذیر را اینطور فهرست می کنند

آنها باید آموزش ببینند تا بتوانند با همسالان خود زندگی یعنی باید صلاحیت و قابلیت اجتماعی را از طریق تجربیات اجتماعی متعدد کسب کنند
آنها باید بیاموزند که به منظور تأمین زندگی خود کار می کنند یعنی باید صلاحیت شغلی را از طریق راهنمای حرفه­ای مؤثر و مهارت آموزی از طریق تجربیات مدرسه پرورش دهند
باید از طریق برنامه بهداشت روانی مناسب در آنان امنیت عاطفی و استقلال در مدرسه و خانه ایجاد شود
باید در آنان عاداتی چون رعایت اصل بهداشتی از طریق یک برنامه مناسب آموزش تندرستی ایجاد شود
آنها باید حداقلی از اصول مربوط به ابزار مورد استفاده خود را یاد بگیرند
آنها باید از طریق برنامه آموزشی یاد بگیرند که از فعالیتهای بی خطر در اوقات فراغت و تفریح لذت ببرند
آنها باید از طریق یک برنامه آموزشی که بر عضویت در خانواده است یاد بگیرند که عضو باکفایتی برای خانواده و والدین خود باشند
آنها باید از طریق برنامه­ای که تشریک مساعی اجتماعی را تأکید می کند یاد بگیرند که عضو باکفایتی برای جامعه باشند
فراهم کردن آموزش برای والدین به طوری که محدودیتهای کودک خود را نشناخته و او را با تواناییهایش بپذیرند. (کرک، جانسون، ۱۳۷۸)

عقب ماندگی ذهنی و خانواده

معلولیتهای کودک، کندی رشد و امکانات مدیریت ویژه­ای که برای مراقبت جسمی آموزشی و همراهی لازم است سرخوردگی و رویاهای بربادرفته جملگی موجب واردآمدن فشار روی والدین شده و موجبات برهم خوردن آرامش و تعادل روانی خانواده می شود و بعلاوه در اثر رشد کند و کناره گیری از گروه همسالان رابطه کودک – والدین نیز خدشه دار می شود (رابینسون، ۱۳۸۱)

در اغلب موارد کودک بعلت واکنشهای خاص هیجانی – رفتارهای مخصوص و مسائل اقتصادی برای همیشه به خانواده وابسته می شود معهذا رابطه بین کودک عقب مانده ذهنی و خانواده بالقوه پیچیده تر، دو گانه تر، شدیدتر و طولانی تر از رابطه­ای است که بین کودک عادل و والدین وجود دارد هرچند که خانواده منحصر به فرد است اما در بین مسائل و مشکلات خانواده های کودکان عقب مانده وجوه اشتراک زیادی وجود دارد کیفیت پیچیده عقب ماندگی ذهنی نه تنها توجه علمی بسیاری از گروههای تخصصی را به خود جلب کرده است بلکه همچنین باعث شده است که مشاوره با والدین این کودکان اصل مهم به شمار آید و از وظایف اصلی مشاور کمک به والدین در جهت درک شرایط کودکش می باشد مهمترین مسأله روبرویی با واقعیتی عقب ماندگی کودک برای خانواده هاست و دستیابی به این شناخت ممکن است ناگهانی یا تدریجی باشد و نیز ممکن است در آغاز تولد باشد و یا تا هنگام مدرسه رفتن ناشناخته بماند

نظام رویارویی والدین با مسأله عقب ماندگی ذهنی

اغلب والدین آگاهی از شرایط و موقعیت کودک را به تدریج و همراه با اندوه بدست می آورند و نیز در این راه وقت و انرژی و پول زیادی را صرف یافتن یک تشخیص قابل قبول و یا درمان کودک می کند مؤلفان و محققان مراحل پی در پی واکنش والدین را به طرق گوناگون طبقه بندی کرده­اند که شایع ترین آنها عبارتند از ترس و وحشت ، احساسات متضاد، اضطراب، غم و اندوه، سردرگمی، افسردگی و ;

اغلب متخصصین مراحلی را که برای مواجهه با این وضعیت ذکر کرده­اند حداکثر شش مرحله و حداقل ۲ مرحله را در فرآیند مواجهه با این موقعیت تشخیص داده­اند

سالیه بیولوژیست معروف فرانسوی این قبیل عکس العملها را واکنش تطابق عمومی بیان می کند او این واکنشها را شامل مراحلی می داند که عبارتند از

۱-  مرحله آگاهی از خطر

۲-  مرحله مقاومت

۳-  مرحله افسردگی

(ملک پور، ۱۳۸۰)

در جریان اولین مرحله والدین کودکان عقب مانده ذهنی در یک حالت شوک، ناباوری و نگرانی فرو خواهند رفت و در همین مرحله است که واکنشهایی برای مقابله با فشار روانی در آنان پیدا می شود و این واکنشها می تواندشامل جستجوی راههایی برای کاهش شدت بحران و آثار زیان بخش آن باشند فشار روانی در این مرحله معمولاً مانع از آن می شود که والدین از تفکر خلاقانه استفاده نمایند. هنگامی که واکنشهای دفاعی شخص قوت یافت مرحله دوم فرا می رسد . در مرحله دوم سعی می شود تغییرات مرحله قبل جبران شود بطوری که برای والدین حالت شوک و حیرت وجود ندارد در این مرحله والدین سعی می کنند با فشار روحی ناشی از مرحله قبل مقابله نمایند همین مرحله است که شخص به تصمیم گیری و عمل نمودن قادر می شود این مرحله­ای است که به والدین کودک عقب مانده کمک می کند راه حلهایی را حتی موقتی پیدا کنند تا به این وسیله از فشاری که تحمل می کنند کاسته گردد

در مرحله، چنانچه انگیزه و فشار روحی ناشی از مرحله به کمک مرحله دوم از بین نرود و ادامه یابد و سازش والدین، مسأله تولد بچه عقب مانده کافی نباشد به تدریج قوای دفاعی زائل شده و از کار باز خواهد ایستاد در این مرحله نیرویی برای سازندگی باقی نمی ماند و مرحله فرسودگی فرا می رسد در این موقع شوک و نگرانی مجدداً پدیدار شده فشار و بحرانها توانایی روحی را تضعیف می کند و موجب اختلالات روحی و جسمی می شود در این حالت نقش مشاوره با والدین را نباید نادیده گرفت. (ملک پور، ۱۳۸۰)

روزن نیز مراحلی را بیان می کند که شامل پنج مورد است در اینجا به طور اجمال به تعریف آن می پردازیم

اولین مرحله آگاهی هر یک مسأله جدی می باشد در این مرحله غالباً پدر یا مادر، پدربزرگ و مادربزرگ و اقوام دیگر وجود مسأله عقب ماندگی را نفی می کنند و معتقدند با تحول جسمی کودک از این حالت در خواهد آمد این افکار وقتی امری طبیعی است و گاه برای دفاع در برابر فشار زیاد موقعیت مفید نیز واقع می شود اما هنگامی که این واکنش و دفاعی یعنی افکار طولانی شود و از حد خود بیرون رود برای همه مضر می باشد بخصوص وقتی که عقب ماندگی ذهنی تظاهرات جسمی قابل اثباتی هم همراه نداشته باشد برای والدین غیرقابل باور خواهد بود.(رابینسون، ۱۳۸۱)
دومین مرحله تشخیص عقب ماندگی و چیستی آن می باشد در این مرحله والدین دچار نوعی سردرگمی می شوند. رویاهای آنها درباره آینده فرو می پاشد. بسیاری از یک واکنش اندوهبار و افسردگی را طی زمانی که حتی ممکن است از دیگران کناره گیری کرده تا با غم خود تنها باشد تجربه می کند  و این نوع از اینکه امید خود را برای داشتن یک کودک سالم از دست داده­اند سوگوار می شوند
سومین مرحله جستجوی والدین برای علت یابی است در سومین مرحله از مراحلی که روزن بیان می کند هنگامی که والدین از میزان عقب ماندگی کودک خود مطلع شدند نه جستجوی علت این تراژدی می پردازند و در بیشتر موارد بخصوص مادران خود را مسئول این معلولیت فرزندشان می دانند. (رابینسون، ۱۳۸۱)
چهارمین مرحله والدین در جستجوی راه حل برای مسئله هستند در این مرحله والدین با صرف وقت و پول خود سعی در بهبود فرزندشان دارند و گاهی نیز درمانهای تخصصی بسیاری وجود دارد که می تواند به برخی از کودکان کمک کند تا استفاده بهتری از امکانات بالفعل خود داشته باشد همانطور که امروزه نیز راههایی برای بهبود کودک نظیر گفتار درمان و فیزیوتراپی و غیره وجود دارد
می شود در واقع دو شاخص عمده پذیرش عبارتند از: میزانی که مادر به شیوه معمولی خود عمل می کند و پیوند خود را با دوستان ادامه می دهد و میزانی که هر دو والدین به نیازهای کودکان بهنجار و نیز عقب مانده شان پاسخ می دهند مسأله قابل توجه در مقابل پذیرش طرد کودک است که بسیار سهل تر از پذیرش او خواهد بود (رابینسون، ۱۳۸۱)

پنجمین مرحله یا آخرین مرحله شامل پذیرفتن مسأله است که در ادعای روزن هدفی است که به ندرت تحقق می یابد و تعریف مشخصی نمی توان از آن کرد معمولاً این امر مستلزم احترام و پذیرش کودک آنطور که هست می باشد کودکی که پذیرفته می شود بعنوان کودکی که اغلب دارای عملکرد آرام در خانه است تلقی

در تقسیم بندی دیگری اثرات وجود یک کودک عقب مانده ذهنی در خانواده را از سه جنبه قابل بحث و بررسی دانسته­اند که عبارتند از

در زمینه اقتصادی: چنین خانواده­هایی بخاطر احساس گناه زیادی که نسبت به دارابودن کودک عقب مانده دارند سعی می کنند با خرجهای گزاف در جهت آموزش و درمان کوک خود را تا حدی تسلی داده و به خود این مسئله را بقبولانند که تا حد امکان و در حد مسئولیت وظایف خود را نسبت به کودک انجام داده­اند بالطبع چنین مخارجی در وضع اقتصادی خانواده نابسامانیهایی را به وجود
می آورد
وضع اجتماعی: خانواده کودک عقب مانده ذهنی دومین عامل اثرپذیر است خانواده از یک طرف بخاطر رسیدگی بیشتر به کودک معلول ذهنی و از طرف دیگر به خاطر خجالتی که از وجود کودک مزبور بر او مستولی می گردد از بسیاری از موارد روابط اجتماعی خود را با دیگران یا قطع می کند و یا بسیار کاهش می دهد و در خانواده های سطوح بالا به تجربه این موضع بیشتر به چشم می خورد البته این امر با میزان عقب ماندگی کودک نیز در ارتباط است. (ملک پور، ۱۳۸۰)
مسائل عاطفی: سومین تأثیر در زمینه مسائل عاطفی است احساس گناه شدید والدین نسبت به وجود آمدن چنین فرزندی مقصر جلوه دادن یکدیگر و در بسیاری از موارد تعارض عاطفی یعنی گاهی علاقه  و محبت بسیار و زمانی تنفر شدید باعث بروز ناهماهنگی و آشفتگیهای بسیار در خانواده می گردد در مطالعه و تحقیقی که توسط «الیزابیت کرام» در شهر واشنگتن امریکا انجام گرفته است ۱۲ درصد خانواده هایی که دارای فرزندی مبتلا به سندرم دان نموده­اند صمیمانه معتقد بودند که وجود این کودک را باید از راه کیفر و تنبیه الهی توجیه نمود کیفر به خاطر تسامع در انجام اعمای از قبیل نرفتن به کلیسا  یا کمک نکردن به دیگران چنین نگرش امکان دارد در حدی افراطی تری و یا خفیف تر در سایر فرهنگها نیز مشاهده شود ولی قابل تعمیم برای جوامع و فرهنگها نیست در فرهنگ خود ما نیز به نوعی گاهی در بین برخی چنین نگرشی دیده می شود. (ملک پور، ۱۳۸۰)

ویژگیهای روانی والدین

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.