طرح خاورمیانه بزرگ و نخبه سازی
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
طرح خاورمیانه بزرگ و نخبه سازی دارای ۴۹ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد طرح خاورمیانه بزرگ و نخبه سازی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز طرح خاورمیانه بزرگ و نخبه سازی۲ ارائه میگردد
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی طرح خاورمیانه بزرگ و نخبه سازی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن طرح خاورمیانه بزرگ و نخبه سازی :
طرح خاورمیانه بزرگ و نخبه سازی
نگاهی اجمالی به ایالات متحده آمریکا
ایالات متحده آمریکا سرزمینی به وسعت ۹۶۹۵۵۳۹ کیلومترمربع است و چهارمین کشور وسیع جهان پس از روسیه، کانادا و چین است که از ۵۲ ایالت تشکیل شده و پایتخت آن واشنگتن است آمریکا برخلاف قاره آسیا که دارای گروه های جمعیتی مشخص و پرجمعیت است، قاره ای مهاجرنشین می باشد، ساکنان واقعی آمریکا سرخ پوستان هستند که در حال حاضر در اقلیت کامل به سر می برند و تعدادشان در سراسر آمریکا حدود یک میلیون نفر می باشند براساس داده های آماری سال ۱۹۹۹ آمریکا دارای ۸۱۳/۶۹۰/۲۷۲ جمعیت بوده که از این تعداد حدود نصف آن انگلیسی زبان و مابقی گروه های اسپانیولی زبان و فرانسوی زبان می باشند، تقریباً تمامی ساکنان این قاره مسیحی هستند که در میان مذاهب سه گانه دین مسیحیت، تعداد پیروان کاتولیک نسبت به مذاهب دیگر بیشترند. تعداد ۴۱۴۰۰۰۰ یهودی در آمریکا به سر می برند تعداد مسلمانان آمریکا بالغ بر ۵۷۸۰۰۰۰ نفر است که در حدود ۲/۲ درصد از جمعیت این کشور را شامل میشود.
نظام آموزشی آمریکا:
نظام آموزشی آمریکا، سیستمی همگانی، غیرمتمرکز، فراگیر و حرفه ای است، ایالات متحده آمریکا به عنوان نیرومندترین کشور صنعتی جهان دارای نظام آموزش عالی با قدمت طولانی است که به صورت غیرمتمرکز اداره میشود و دولت مرکزی و دولت های ایالات نقش پشتیبانی کننده را بر عهده دارند در آمریکا نزدیک به ۲۰۰۰ مرکز تحصیلی وجود دارد تعداد کل دانشجویان آمریکا در سال تحصیلی ۹۸-۱۹۹۷ برابر ۳/۱۴ میلیون نفر بوده که بیش از ۱/۱۱ میلیون نفر در مراکز آموزش عالی دولتی مشغول به تحصیل بوده اند.
اوضاع مالی و شاخص های اقتصادی
تولید ناخالص داخلی ایالات متحده در سه ماهه نخست سال ۲۰۰۰ میلادی برابر با ۳/۹۹۳۷ میلیارد دلار محاسبه گردیده است که بیشترین مقدار در میان همگی کشورهای جهان است در سال ۱۹۹۹ درآمد ملی آمریکا برابر ۷۴۳۹ میلیارد دلار بوده است با این حساب درآمد ملی سرانه آمریکا رقمی در حدود ۲۷ هزار دلار بوده است. ایالات متحده آمریکا همچنین مهم ترین تولید کننده فرآورده های کشاورزی است و آن هم به دلیل بهره گیری از آخرین دست آوردهای صنعت در بخش کشاورزی است.
بودجه نظامی آمریکا سالانه ۴۰۰ میلیون دلار یعنی برابر با بودجه نظامی تمام کشورهای جهان است.
به طور کلی ایالات متحده آمریکا دارای ویژگی های جمعیت فراوان و پویا، منابع طبیعی سرشار، اقتصاد نیرومند، پیشتازی در زمینه تکنولوژی، تسلط بر سرمایه و پول جهانی، داشتن پیوندهای بازرگانی گسترده با دیگر کشور، درآمد سرانه چشمگیر پیشتازی در زمینه علمی و فرهنگی، برخورداری از مهم ترین زبان بین المللی و بویژه برتری بیرقیب نظامی چه در سطح جنگ افزارهای متعارف و چه در سطح جنگ افزارهای هسته ای است.
|
پایه های هژمونیک آمریکا بر سه پایه قابل توجیه است الف- پایه امنیتی- نظامی- هسته ای- ب، پایه ژئوپولیتیک ج- پایه حفظ موقعیت دلار در بازارهای جهانی که هر سه پایه مژمونیسم آمریکا در نیم سده اخیر به گونه ساختاری با خاورمیانه پیوند یافته است.
طرح خاورمیانه بزرگ
پس از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ (۲۰ شهریور ۱۳۸۰) که مبارزه با تروریسم به صورت مفهومی غالب در سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا درآمد، خاورمیانه نیز به کانون روابط و مرکز ثقل نظام بینالمللی تبدیل شد. تصمیم سازان و سیاستپردازان ایالات متحده با ایجاد پیوستگی و همبستگی بین اسلامگرایی با بنیادگرایی اسلامی با تروریسم، علاوه بر توسل به نیروی نظامی و قوه قهریه بر علیه تروریستها، درصدد اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از طریق مهندسی اجتماعی- سیاسی و اصلاح دینی- مذهبی جوامع خاورمیانه به عنوان خاستگاه تررویسم بینالمللی نیز برآمدند.
ژنرال کالین پاول وزیر امور خارجه آمریکا در تاریخ ۱۲ دسامبر ۲۰۰۲ (۲۲ آذرماه ۱۳۸۱) در سخنرانی خود در بنیاد هریتچ در یک سخنرانی، برای نخستین بار و به طور رسمی طرح این کشور برای خاورمیانه را مبنی بر اصلاحات سیاسی، اقتصادی و آموزشی اعلام کرد.
همچنین یکی از توجیهات و بهانه های سهگانه حمله آمریکا به عراق در کنار «نبرد علیه تروریسم» و «سلاحهای کشتار جمعی»، استقرار دولت سرمشق در این کشور برای توسعه و اشاعه دموکراسی در منطقه بر اساس منطق دومینوی دموکراتیک اعلام گردید.
جورج بوش رئیس جمهور امریکا در ۲۶ فوریه ۲۰۰۳، اندکی پیش از تهاجم نظامی به عراق طی سخنانی در انستیتو آمریکایی اینتراپرایز، عزم خود را مبنی بر استقرار ارزشهای دموکراتیک در خاورمیانه ابراز داشت. سپس در ۹ مه همان سال در جهت عملیاتی کردن ارزشهای مورد نظر خود، «ایجاد منطقه مبادله آزاد میان ایالات متحده امریکا و خاورمیانه تا ده سال آینده» را پیشنهاد داد. دیک چنی معاون رئیس جمهور آمریکا نیز در دسامبر ۲۰۰۳ در مجمع جهانی اقتصاد در داووس، صراحتاً سیاست رسمی دولت آمریکا مبنی بر دموکراتیک ساختن خاورمیانه را بیان داشت.
روزنامه عرب زبانالحیات چاپ لندن در ۱۳ فوریه ۲۰۰۴، مفاد سند اجرایی «طرح خاورمیانه بزرگ» (1) را که از سوی آمریکا برای طرح در نشست ۸ تا ۱۰ ژوئن ۲۰۰۴ سران گروه ۸ (GB) در سیآیلند ایالت جورجیا ارایه شده بود، منتشر ساخت.
اهمیت خاورمیانه در نگاه نومحافظه کاران امریکا
منطقه خاورمیانه از جنبههای گوناگون برای زمامداران امریکا در دروههای مختلف تاریخی دارای اهمیت بوده و هست چکیدهای از دلایل این اهمیت به شرح زیر است.
۱) خاورمیانه از معدود مناطقی در جهان است که به طور کامل سلطه یکی از قدرتها و بویژه امریکا در آن هنوز کامل نشده است. منابع گسترده انرژی خاورمیانه باعث شده است که قدرتهای رقیب بالقوه امریکا یعنی اروپا، ژاپن و چین برای به گردش در آوردن موتور محرکه اقتصاد و قدرت خود به آن وابسته شوند و در نتیجه کنترل و سلطه کامل بر این منطقه توان کنترل رقبا و قدرت اعمال فشار بر آنها را در اختیار امریکا قرار میدهد.
۲) از بعد ژئوپلتیک و ارتباطات، خاورمیانه به طور سنتی در چهارراه جهانی قرار گرفته و کنترل آن نوعی دسترسی و اشرافیت را بر سایر مناطق جهان فراهم میسازد.
۳) از بعد مسایل فرهنگی، خاورمیانه تنها منطقهای است که به طور یکپارچه در برابر قرایند جهانی سازی مقاومت کرده است. موضوع جهانیسازی که توسط امریکا مدیریت و به کار گرفته میشود و مهمترین ابزار فرهنگی و نرمافزاری برای تثبیت و گسترش ارزشهای غربی محسوب میگردد، در بسیاری از مناطق جهان به طور نسبی پذیرفته شده است و مقاومت چندانی در مقابل آن صورت نمیگیرد. ولی حضور پررنگ اسلام در منطقه باعث شده است که جهانی سازی موفق به تسلط برخاورمیانه نشود.
۴) از منظر ایدئولوژیک نیز، خاورمیانه جایگاه ویژهای در نزد نومحافظهکاران حاکم بر امریکا دارد. اکنون استفاده از واژههایی با رنگ ایدئولوژیک نظیر «محور شررات» «شیطان» ، «جنگ صلیبی» و … بدون ریشه و پشتوانه ایدئولوژیک مطرح نمیشود. در این پارادایم، خاورمیانه و جهان اسلام هدف و دشمن اصلی است که باید روندهای حاکم بر آن اصلاح شود از دیدگاه کسانی که مقابله با جهان اسلام و حمایت از صهیونیسم را هدف اصلی خود می دانند. اهمیت خاورمیانه انکارناپذیر است.
۵) ویژگی خاورمیانه در این چارچوب، جایگان بینظیر آن در موضوعات مربوط به امنیت ملی امریکا است.
از نگاه استراتژیستهای نومحافظهکار حاکم بر امریکا ریشه و خاستگاه اصلی چالش «تهدیدهای تروریستی» را که بعد از یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ به عنوان مهمترین منبع تهدید امنیت ملی امریکا مطرح شد، باید در منطقه خاورمیانه جستجو کرد.
در مقابل سیاستهای یکجانبه گرایانه امریکا بویژه حمایت از اسراییل در سرزمینهای اشغالی موجی از نفرت را در سراسر جهان اسلام بویژه خاورمیانه علیه امریکا برانگیخته است بطوریکه مردم منطقه امریکا را عامل اصلی مشکلات خود میبینند.
پروژه نخبه سازی:
استراتژی و راهبردهای کلان امنیت ملی و سیاست خارجی آمریکا دررویکردی دوگانه برای تأمین و تضمین «جهانی سازی امنیت و امنیت جهانی سازی» استفاده توامان ازجنگ سخت و جنگ نرم می باشد. به عبارت دیگر گام نخست آن، مداخله گرایی مبتنی بر سخت افزار نظامی و بحران سازی یا همان انقلابات دائم درتفکر چپ افراطی (تروتسکیسم) و گام دوم آن، ایجاد بنایی مبتنی بر ترویج و اشاعه اندیشه و تفکر لیبرال دموکراسی یاهمان ارزش های آمریکایی درجهان بنا شده به نظم سلسله مراتبی دستوری می باشد و یاهمان تناقض و پارادوکسی که دراندیشه شومپیتر درباره تخریب سازنده بیان شده؛ یعنی ابتدا تخریب و ویران سازی، جنگ، مداخله و نابودی دشمنان و سپس ساختن جهانی با هنجارها وارزش ها لیبرال و ازطریق بسیج و مشارکت داوطلبانه همه ملت ها درائتلاف و اتحاد با اهداف آمریکا هم به لحاظ پذیرش هزینه های مادی و غیر مادی دراستقرار و پاسداری ازنظم هژمون مطلوب کد خدای جهان .
درحال حاضر، محافظه کاران جدید درآمریکا، در موقعیتی قراردارند که تصور میکنند برای تثبیت رهبری دنیا توسط آمریکا لازم است به رغم مخالف های داخلی و خارجی، به بحران سازی درجهان ادامه دهند و اگر لازم باشد باردیگر به قوه نظامی متوسل شوند؛ چرا که می پندارند پیروزی دوباره بوش درانتخابات ریاست جمهوری آمریکا به معنی تایید سیاسیت های نظامی گری محافظه کاران از سوی اکثریت مردم آمریکاست و بقیه مردم جهان نیز چاره ای جز تبعیت ازهژمونی آمریکا ندارند؛»
تداوم سیاست های افراطی و رادیکالی نومحافظه کاران درجهان به ویژه در خاورمیانه برای تغییرات مورد نظر و تسلط برمناطق استراتژیک و ژتواستراتژیک جهان به رغم فراز و نشیب های آن نتوانسته چالش های اساسی فراوری آنها را کم رنگ و خنثی سازد. یکی از این چالش ها و اولویت ها، قدرت و توان ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک انقلاب اسلامی است که پس از گذشت بیش از ۲۵ سال و بکارگیری و اعمال همه شیوه ها و امکانات عملیاتی و دیپلماتیک همچنان استمرار و تداوم یافته است. باتوجه به اهمیت و نقل جایگاه ویژه جمهوری اسلامی ایران درراهبرد کلان امنیت ملی و سیاسیت خارجی این کشور، برنامه ریزی و سیاست های عملیاتی جدید درکنار راهبرد گزینه نظامی در دستور دستگاه های عملیاتی چون پتانگون ، سیا و نهادهای اطلاعاتی و … و نیز نهادهای دیپلماسی و رسانه ای آمریکا قرار گرفته است. مانند وزرات امورخارجه، شورای روابط خارجی، کنگره و سیستم های تبلیغاتی و نهادهای غیردولتی مانند بنیادها و موسسات ویژه NGO ها و … هریک عهده دار نقش و ماموریت های ویژه و خاص در ارتباط با ایران شده اند. پروژه دموکراسی درایران ازسوی کنگره پیگیری می شود واخیراً نیز اختصاص سه میلیون دلار کمک مستقیم به مخالفان داخلی درقلمرو جمهوری اسلامی ایران حاکی از تشدید اقدامات آمریکا برای ایجاد تغییر و تاثیرگذاری برروند ساخت سیاسی جمهوری اسلامی ایران می باشد . درکنار استفاده از موضوعاتی چون فشار برجمهوری اسلامی ایران برای دست برداشتن از دستاوردهای هسته ای خود، تهدید به ارجاع پرونده جمهوری اسلامی ایران به شورای امنیت برای ایجاد اجماع جهانی درتشدید مجازات ها و اقدام مشترک نظامی محتمل علیه ایران اتهام نقض حقوق بشر و آزادی های مدنی درایران، مخالفت با روند صلح و امنیت درمنطقه و صلح اعراب و اسرائیل ونیز حمایت از تروریسم و ارتباط با القاعده و گروه های رادیکال و مخالف آمریکا (حماس، حزب الله و ..) برای استفاده درجهت تشدید فشارهای بین المللی، تلاش جدید آمریکا در درون جامعه ایران و با توسل به مداخله رسانه ای و عوامل نفوذی و تشویق و ترغیب اپوزیسیون خارجی و تقویت اپوزیسیون داخلی و کمک های مستقیم و غیر مسقتیم بردوپایه استوار گردیده است: تشدید و دامن زدن به گسست اجتماعی قومی، دینی، فرهنگی درمیان اقشار جامعه و نیز تشدید شکاف ارزشی میان نخبگان و ساخت سیاسی حاکم و بهره برداری از آن به منظور جذب نخبگان طرفدار غرب و درنهایت تشدید ناکارآمدی ساخت سیاسی و حاکم و بستر سازی برای خیزش اجتماعی جامعه و مقاومت دربرابر دولت و حمایت و پشتیبانی از جریانات اپوزیسیون و مخالف برای دردست گرفتن ساخت سیاسی ازطریق بستر انتخابات آزاد وتحت نظارت خارجی و یا اقدام به تشدید اقدامات براندازانه و مقاومت مدنی و درنهایت خشونت برای استیصال و براندازی نظام سیاسی راهبردی است که به طور خاص درمحافلی چون کمیته تهدیدات معاصر و ازسوی چهره هایی چون مارک پارلمر، مایلک لدین و … برنامه ریزی و هدایت می شود.
لغت نخبگان به معنای بزرگان صاحبان فکر و شخصیت و توانایی های وسیع فکری و ساماندهی می باشد. نخبگان یا در طیف نخبگان فکری هستند و یا نخبگان ابزاری، نخبگان ابزاری صاحب قدرت سیاسی و اقتصادی هستند و نخبگان فکری افرادی هستند که اندیشه، فکر، روش های بهینه، تئوری، آینده نگری و دوراندیشی تولید میکنند. به همین دلیل نخبگان بهترین افراد برای توسعه یافتگی جوامع می باشند و توسعه یافتگی نیز نیازمند اجماع میان این دو طیف از نخبگان می باشد، عقلایی کردن آموزش، نظم، قانون پذیری، هویت مستحکم، فرهنگ قوی کار، مسئولیت پذیری، دوراندیشی نخبگان و … از اصول ثابت توسعه است که نخبگان فکری باید برای آن تئوری سازی کنند و نخبگان در هر جامعه ای نیاز به تشکیلاتی دارند که این تئوری ها را شکل و صیقل دهند و این تئوری سازی نیز کار نخبگان فکری است که به کار نگرفتن و فعال نکردن نخبگان فکری در دراز مدت به ضرر نخبگان ابزاری است چون تشکل و ائتلاف آنها به نفع جامعه و مشروعیت یابی نخبگان ابزاری است، نخبگان فکری شامل نویسندگان، دانشگاهیان، محققان، کارشناسان، خبرنگاران و هنرمندان هستند
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.