بررسی و تحلیل آثار و استقرارهای اشکافی حوزهای جغرافیایی ابهرود
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
بررسی و تحلیل آثار و استقرارهای اشکافی حوزهای جغرافیایی ابهرود دارای ۲۴۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد بررسی و تحلیل آثار و استقرارهای اشکافی حوزهای جغرافیایی ابهرود کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز بررسی و تحلیل آثار و استقرارهای اشکافی حوزهای جغرافیایی ابهرود۲ ارائه میگردد
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی بررسی و تحلیل آثار و استقرارهای اشکافی حوزهای جغرافیایی ابهرود،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن بررسی و تحلیل آثار و استقرارهای اشکافی حوزهای جغرافیایی ابهرود :
بررسی و تحلیل آثار و استقرارهای اشکافی حوزهای جغرافیایی ابهرود
چکیده
حوزهی جغرافیایی ابهررود در استان زنجان به دلیل موقعیت خاص جغرافیاییاش وضعیتی دارد که شناخت کم و کیف تطورات فرهنگی آن منطقه در دورهی اشکانی میتواند ما را در درک بهتر تحولات فرهنگی شمالغرب کشور در دورهی اشکانی یاری دهد.
این پژوهش در قالب یک بررسی میدانی و به منظور روشن نمودن وضعیت فرهنگی منطقه و تغیررات و تطورات فرهنگی منطقه در دورهی اشکانی انجام پذیرفت؛ در این راستا بررسی حوزهی جغرافیایی ابهرورد (شامل شهرستانهای ابهر و خرمدره ) در دو فصل انجام پذیرفت و در نتیجه ۲۵۷ محوطه باستانی شناسایی گردید که از این بین، ۶۲ محوطه دارای آثار اشکانی بود. مطالعهی گونهشناسی سفال اشکانی منطقه و نیز درک و دریافت کلی الگوی استقراری منطقه در دورهی اشکانی از نتایج مهم این پژوهش است که بر اساس آنها مشخص گردید در دورهی اشکانی استقرارها نسبت به دورهی قبل ( هخامنشی) از نظر تعداد افزایش چشمگیری داشته و حتی استقرارهای دورهی بعد ( ساسانی) به اندازهی دورهی اشکانی نیست؛ این نشانگر تغییرات جمعیتی یا تغییر الگوی پراکنش استقرارها نسبت به دورهی قبل است، همچنین مشخص گردید که بیشتر استقرارهای منطقه روستاهای کوچکی هستند و شواهدی از مراکز شهری شناسایی نشد؛ همچنین به نظر میرسد فرهنگ مادس منطقه در دورهی اشکانی، ضمن تأثیرپذیری از فرهنگ مناطق پیرامونی( بویژه غرب کشور) دارای برخی ویژگیهای بومی- محلی است که آن را از سایر مناطق غرب و شمالغرب کشور تا حدی متمایز میکند.
مقدمه
اوضاع و احوال سرزمین ایران در محدوده زمانی حدود پنج قرنی پس از فروپاشی سلوکیان تا برآمدن ساسانیان آنچانکه باید و شاید دانسته شده است در این دوره طغیان و خیزش ناگهانی قوم ایرانی “پرثوه” بر علیه سلوکیان زمینه ساز پدید آمدن حکومتی شد که به تدریج از یک قدرت محلی به حکومتی جهانی تبدیل شد. حکومتی که در دوران اوج و عظمتش به راستی شایسته لقب «امپراتوری» است. امپراتوری ای که گاه به مصداق خاستگاه قومیاش “پارتیان” و گاه به مناسبت نام جد بنیان گذارانش “اشکانی” نامیده میشود.
تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی سرزمین ایران در دوره اشکانی عمداً یا سهواً مورد غفلت واقع شده طوریکه منابع تاریخی ایران اشارات اندکی به این دوره دارند و حتی در شاهنامه فردوسی نیز که به نوعی بیانگر بخش قابل توجهی از تاریخ اساطیری ایران و ایرانیان است تعداد ابیاتی که به تاریخ اشکانی اشاره دارد بسیار ناچیز است و خود حکیم طوس در این خصوص می گوید:
از ایشان به جز نام نشنیدهام نه در نامهی خسروان دیدهام
بیشترین اطلاعات تاریخی پیرامون اشکانیان برگرفته ازمنابع تاریخی رومیان است که ضمن ثبت و ضبط وقایع و رویدادهای امپراتوری روم آنجاهایی که این رخدادها به نوعی به ایران و ایرانیان مرتبط بوده اشاراتی نیز به تاریخ ایران شده بسیاری از اندیشمندان سکوت منابع ایرانی در خصوص تاریخ اشکانی را ناشی از بیتوجهی عمدی ساسانیان به تاریخ و فرهنگ اشکانی و حتی به رغم برخی تلاش آنها در نابودی آثار اشکانی میدانند. به این دلیل که گویا ساسانیان اشکانیان را بیگانگانی میپنداشتند که غاصب حکومت ایران و تاج و تخت شاهنشاهی هخامنشی هستند.
به هر حال صرفنظر از این مباحث که پرداختن به آنها در این مجال نمیگنجد پژوهشهای باستانشناسی این امکان را فراهم میآورد تا فارغ از صحت و سقم مدراک تاریخی با استناد به بقایای ملموس مادی بتوان تصویری واقعی از تحولات و تطورات فرهنگی دوره اشکانی به دست داد.
تا چند دهه پیش کمبود و پراکندگی یافتههای باستانشناسی دوره اشکانی (به ویژه در سرزمین اصلی ایران) باعث شده بود که اطلاعات باستانشناختی از فرهنگ اشکانیان بسیار کم و مبهم باشد . خوشبختانه در چند دهه اخیر در نتیجه تلاش باستانشناسان باعث شده تا تعداد قابل توجهی محوطههای باستانی مربوط به دوره اشکانیان در یک گستره وسیع جغرافیایی از آن آسیای مرکزی تا سوریه شناسایی و مطالعه شوند و از این رهگذر امکان آن فراهم آید تا با استناد به جدیدترین یافتههای علمی بتوان تصویری صحیح تر از فرهنگ و تمدن ایران در دوره اشکانی به دست داد. در این بین آنچه بسیار ضروری می نماید داشتن تصویری کلی از پراکندگی سکونتگاهها و الگوهای استقراری دوره اشکانی در گستره فلات ایران است تا از این طریق بتوان ضمن شناخت و درک صحیحتر وضعیت کلی مناطق و نواحی و مراکز مهم ایران در دوره اشکانی به انتخاب گزینش و معرفی نقاط و اماکنی پرداخت که باستانشناسان بتوانند با شیوههای خاص مطالعاتی خویش (گمانه زنی، لایه نگاری ، کاوش) از آن مکان ها اطلاعاتی فراهم آورند که به توسعه و تکمیل دانستههای ما در مورد اشکانیان بینجامد.
در همین راستا در دهههای اخیر باستانشناسان ایرانی و خارجی فعالیتهای قابل توجهی انجام دادهاند اما در بسیاری از مناطق ایران از جمله منطقه مورد نظر این پژوهش ، مطالعات جدی انجام نگرفته است.
دشت میان کوهی ابهر در استان زنجان به عنوان گذرگاه و معبر طبیعی بین فلات مرکزی و شمالغرب ایران با ویژگیها و قابلیتهای خاص اقلیمیاش پتانسیل لازم جهت استقرار جوامع انسانی را دارا می باشد. لیکن به دلیل فقدان یا کمبود مطالعات و پژوهشهای دقیق باستانشناختی وضعیت کلی این منطقه در دوران تاریخی به ویژه اشکانی چندان روشن نیست این در حالیست که در مناطق مجاور آن (آذربایجان،کرمانشاه، همدان) آثار فراوانی از دوره اشکانی شناسایی شده و به همین دلیل میتوان گفت منطقه مورد نظر این پژوهش همچون حلقه مفقودهای است که مطالعه آن می تواند ما را درک و شناسایی بهتر شمالغرب ایران و عصر اشکانی و نیز کم و کیف ارتباطات احتمالی این منطقه با سایر مناطق ایران در آن دوره یاری دهد.
سئوالات اصلی این پژوهش عبارتند از :
۱- آیا فرهنگ مادی منطقه جغرافیایی ابهررود در دوره اشکانی به ویژه با تأکید بر گونهشناسی سفال منطقه – ویژگیهای بومی ومحلی دارد یا اینکه، این حوزه جغرافیایی بخشی از گستره فرهنگی مناطق پیرامونی میباشد؟
۲- آیا الگوی استقراری دوره اشکانی حوزه جغرافیایی ابهررود با سایر مناطق استان تفاوت دارد؟
۳- آیا در منطقه ابهررود می توان شواهدی از مراکز استقراری مهم دوره اشکانی –شهر، مرکز نظامی و نظایر آن- بدست آورد؟
۴- آیا موقعیت جغرافیایی منطقه ابهررود تأثیر عمدهای در ماهیت استقرارهای اشکانی داشته است؟
سابقه تحقیق:
این پژوهش در قالب بررسی سیستماتیک میدانی برای نخستین بار پیشنهاد میگردد و معدود کارهای انجام شده به شرح زیر میباشد:
– برخی بررسیهای پراکنده که نتایج آنها منتشر نشده است.
– اطلاعات خاصی که در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور موجود است قابل استناد خواهد بود.
– برخی مطالعات باستانشناختی موردی نظیر کاوش و لایه نگاری که در سال های اخیر توسط کارشناسان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری انجام گرفته است.
هدف تحقیق :
این پژوهش با استناد به دادههای حاصل از یک بررسی سیستماتیک باستان شناختی درجستجوی یافتن پاسخی منطقی و دقیق به سؤالاتی است که درخصوص اوضاع منطقه مورد نظر برای باستانشناسان مطرح است تا از این راه بتوان به اهدافی چون شناخت دقیق الگوهای استقراری آن دوره شناسایی مراکز عمده استقراری، شناسایی مسیرهای ارتباطی منطقه، شناسایی منابع طبیعی موجود و ارتباط آنها بامحوطههای باستانی برآورد احتمالی و مطالعهی پراکنش جمعیت منطقه، تعیین نوع و وضعیت استقرارها (کوچرو یا یکجانشین)، تبیین کرونولوژی منطقه در دوران تاریخی (مخصوصاً در دوره پارتی)، تأثیر اقلیم بر فرهنگ و محلی و … دست یافت. بدیهی است پاسخگویی دقیق به سؤالات فوق صرفاً براساس نتایج حاصله از یک بررسی باستانشناختی میسر نخواهد بود معهذا این پژوهش سعی دارد حتیالمقدور ضمن تلاش برای پاسخگویی به سوالات فوق مشخصاً مکانها و محوطههایی را معرفی نماید که درصورت مطالعه دقیق آنها از طریق کاوش و لایهنگاری و گمانه زنی، اطلاعات لازم جهت پاسخگویی به سوالات فوقالذکر فراهم آید.
قاعدتاً یکی از اهداف اولیه این پژوهش مطالعهی فرهنگ سفالگری دوره اشکانی منطقه میباشد که ما را در دستیابی به اهداف بیان شده درطرح رهنمون خواهد ساخت.
روش کار و تحقیق :
تا چندی پیش در باستان شناسی بررسی بیشتر به منظور شناسایی و انتخاب محوطههایی جهت انجام کاوش به کار میرفت ولی امروزه به عنوان یک شیوه مستقل مطالعاتی درپژوهشهای باستانشناسی کاربری فراوان دارد و به این ترتیب بخش عمدهای از خلاء موجود در پژوهشها و مطالعات باستانشناسی پر میشود.
بررسی باستان شناسی چون معمولاً هزینه کمتری دارد و نیز هیچگونه نقش تخریبی ندارد (برخلاف کاوش) یکی از سادهترین و عملیترین و درعین حال کارآمدترین شیوههای کسب اطلاع از تحولات فرهنگی جوامع باستانی و تاریخی است؛ در این شیوه مطالعاتی در کنار شناسایی محوطهها میتوان کمابیش به اهدافی چون درک چگونگی توزیع فعالیتهای انسانی، تعیین کم و کیف ارتباط بین انسان و محیط و به تبع آن منابع زیست محیطی و طبیعی و … دست یافت.
بررسی باستانشناسی را میتوان از نظر محدوده جغرافیایی پژوهش به دو گروه تقسیم کرد: گروه اول بررسیهای ناحیهای و منطقهای[۱] هستند که درآن یک محدوده جغرافیایی بررسی میشود و گروه دوم بررسیهای تک مکانی[۲] هستند که درآن یک محوطه خاص انتخاب و به طور دقیق و جزیی مورد بررسی قرار میگیرد. از سوی دیگر در اتخاذ استراتژی پژوهشی، بررسیهای باستانشناسی ممکن است به صورت ژرفانگر[۳] و یا پهنانگر[۴] طراحی شدند. علاوه براین اتخاذ شیوهای سیستماتیک و یا عمومی از دیگر راههای انجام بررسیهای باستانشناسی است.
جغرافیای طبیعی:
به منظور دستیابی به شناختی جامع از وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هر مکان لازم است بستر و شرایط جغرافیایی حاکم بر آن مورد توجه قرار گیرد. برای دستیابی به این هدف ابتدا عوامل اکولوژیکی منطقه خرم دره و پتانسیل های بالقوه مورد بحث قرار می گیرند.
موقعیت جغرافیایی و وسعت:
شهرستان خرم دره به عنوان یکی از شهرستان های پر رونق از لحاظ کشاورزی و صنعتی استان زنجان حدود ۴۱۰ کیلومتر مربع وسعت داشته است و در جنوب شرقی استان واقع و مرکز آن شهرستان خرم دره است.
محدوده این شهرستان از شمال به ابهر، از شرق به طارم، از جنوب و غرب به شهرستان ابهر و خدابنده ختم می شود. این شهرستان از لحاظ مختصات جغرافیایی بین ۳۵ ۴۸ تا ۵۶ ۴۸ طول شرقی و ۱۵ ۳۶ تا ۳۰ ۳۶ عرض شمالی واقع شده است. شهر خرمدره به عنوان مرکز این شهرستان و در فاصله ۹۰ کیلومتری مرکز استان واقع شده است و ارتفاع آن از سطح دریا ۱۵۷۰ متر است. از لحاظ تقسیمات سیاسی این شهرستان به علت اینکه چند سالی بیش نیست که تبدیل به شهرستان شده است هنوز حدود دقیق توابع آن مشخص نیست در حالی که دارای یک بخش مرکزی( خرمدره) و دو دهستان است. دهستان قلعه حسینیه به مرکزیت روستای قلعه حسینیه، دهستان الوند به مرکزیت روستای الوند.
این شهرستان مجموعاًً دارای ۲۹ آبادی است که ۱۸ آبادی آن دارای سکنه و ۱۱ آبادی آن خالی از سکنه هستند.
توپوگرافی و ارتفاعات منطقه ابهر و خرمدره:
شهرستان های ابهر و خرمدره منطقه ای کوهستانی که کوه های آن به دو صورت رشته ی موازی به دنبال کوه های زنجان از قافلان کوه محل عبور رودخانه قزل ارون با جهت شمال غربی به جنوب شرقی کشیده شده است و تا دشت قزوین( تاکستان) ادامه دارد. ارتفاعات شهرستان خرمدره که از شمال با رشته کوه البرز و از جنوب و جنوب غربی با رشته کوه زاگرس هم جوار است، با دریافت برف و باران فراوان و ایجاد شاخه های متعدد ابهر رود که رسوبات فراوانی را در دره ته نشین می کند، زمین های حاصل خیزی برای کشاورزی ایجاد می شود. پوشش گیاهی ارتفاعات و دامنه، زندگی شبانی را شکل می دهد. حاصل این امر ایجاد مراکز تجمع انسانی و اقتصادی از قبیل سلطانیه، صایین قلعه، هیدج، خرمدره و ابهر و روستاهای متعدد می باشد( جغرافیای استان زنجان، ۱۳۷۵، ۱۶).
با بررسی نقشه های توپوگرافی و منحنی های میزان و مشاهده در روی زمین ملاحظه می گردد که شمال و جنوب حوضه ابهر رود به صورت ارتفاعات و قله ها جزء واحد کوهستان محسوب می شوند.
واحد کوهستان در شمال حوزه شامل: کوه های قیالاغلی، سندان داغ، خراسان لو، کوه بلاغ و الوند داغ است که امتداد آ نها شمال غرب – جنوب شرق می باشند. مرتفع ترین نقطه حوزه در شمال حوزه و در کوه های سندان داغ با ارتفاع ۲۹۷۵ متر از سطح دریا و اقع شده است. این کوهها با شیب زیاد به سمت جنوب ممتدد شده و به پای کوه ختم می شوند که در آنجا زمین شیب کمتری را به خود میگیرد.
واحد کوهستان در جنوب حوزه شامل: کوه های گنگ دره، کوه رستم، قره داغ، کوه قواد و کوه اوج قاشق است که نسبت به کوه های شمالی دارای ارتفاع کمتری هستند. و امتداد آنها هم اگر چه شمال غرب- جنوب جنوب شرقی است ولی مثل شمال حوزه از نظم زیادی برخوردار نیستند.
در این واحد از آن جا که شیب زیاد هرگز اجازه کشاورزی را نمی دهد به عنوان مراتع و چراگاه دام توسط مردم محل مورد استفاده قرار می گیرند( بیگلر ۱۳۷۸، ۷۲- ۷۴).
زمین شناسی:
منطقه خرمدره و بطور کلی حوضه آبخیز ابهر رود که دشت هموار نسبتاً وسیعی را تشکیل می دهد ( دشت میان کوهی) در حقیقت یک چاله تکتونیکی و فروافتادگی است که از شمال غرب و جنوب شرق امتداد پیدا کرده و حاصل عملکرد تکتونیک در گذشته است و لذا منشاء تشکیل آن نیروهای درونی زمین در ادوار مختلف زمینشناسی است و در طول سالیان متمادی عوامل دینامیک بیرونی شکل آن را به مقدار محدودتری در مقایسه با عوامل تکتونیک تغییر دادهاند. می توان گفت که در مسیر حرکت رود این حوضه و زمینهای هموار مجاور آن و کوه های اطراف آن زمین فروافتادگی یا بالارفتگی پیداکرده و به صورت هورست و گرابن درآمده است.
از نظر چینه شناسی کوه های ابهر و خرمدره ارتباط نزدیکی با کوه های البرز دارد که در تمامی سریها از پایوزویک تا دوران چهارم مشاهده می شود. از نظر تقسیمات ساختاری دشت ابهر بر طبق تقسیم بندی واحد های ساختمانی رسوبی ایران در زون البرز- آذربایجان واقع شده است. با توجه به وسعت این زون آن را به نواحی کوچکتری تقسیم نموده اند که محدوده مطالعاتی عمدتاً در قسمت البرز غربی واقع گردیده است. بررسی تاریخچه زمین شناسی نشان می دهد که در طی دوران سنوزوئیک این زون به شدت تحت تاثیر فازهای کوهزایی آلپی قرار داشته است و فعالیت های آتشفشانی آئوسن( سازند کرج) در تمام طول آن دیده می شود. بطوریکه با پیشروی به سمت غرب به شدت این فعالیت ها افزوده می شود. طی الیگوسن آغازین، فعالیت های به صورت توده های نفوذی متعدد و با ترکیبات متنوع در اکثر زون دیده می شود که می توان به اطراف تاکستان، ابهر و هیدج اشاره کرد. پس از این زمان گسترده حوضه آبریز مورد مطالعه اثری از فعالیت ماگماتیسم دیده نمی شود.
نقشه زمین شناسی دشت ابهر( نقشه شماره ) رخنون های ارتفاعات حاشیهای دشت ابهر تنوعی از سنگهای بسیار قدیمی تا عصر حاضر را نشان می دهد. در این بخش طبقه بندی این تشکیلات را می توان بصورت خلاصه چنین بیان نمود:
تشکیلات پر کمبرین قدیمی ترین تشکیلاتی که در منطقه دیده می شود این تشکیلات شامل فلییت ها و میکاشیت هایی که در جنوب الگزیر مشاهده می گردند. سپس تشکیلات کهر که عبارت از یک سری شیست های سنگ لوحی سبز رنگ و شفاف وجود دارند که در جنوب میکا شیت ها دیده می شوند و به ترتیب گرانیت های دوران جوانتر ین تشکیلات پرکامبرین و روی تشکیلات بایندر شامل سنگ ماسه های ارغوانی و شیستهای سیلتی به ضخامت حدود ۱۵۰ متر و روی آنها تشکیلات سلطانیه شامل دولومیت های روشن که بطور هم شیب روی تشکیلات بایندر قرار دارد. این رخنون در جنوب ابر مشاهده می شود که بوسیله گسل های متعدد از یکدیگر جدا شده اند.
روی تشکیلات سلطانیه تشکیلات باورتکه تناوبی از شیست های الوان برنگ ارغوانی – سبز قهوه ای می باشد روی این تشکیلات را جزوه سری های پایین کامبرین نیز حساب می آورند.
سفال اشکانی:
در باب سفال اشکانی بحثها و تفحصهای زیادی صورت گرفته است که بر اساس همین دادهها تقسیم بندیها و گروهبندیهای متفاوت و زیادی صورت گرفته است. بر اساس یکی از همین تقسیمات انجام گرفته ایران به ۹ منطقه مشخص تقسیم شده است که مهم ترین ویژگی این تقسیم بندی ویژگی های سفال هر منطقه می باشد. بر اساس این داده ها این نتیجه حاصل می شود که یک نوع سفال اشکانی وجود ندارد و در طول دوره اشکانی در ایران یک نوع سفال با مشخصات واحد و یکدست ساخته نمی شده است. این ویژگی یک اصل مسلم و تغییر ناپذیر در باستان شناسی ایران است که از دوره پی ساز تاریخ دیده می شود. علت آن خاص جغرافیای سرزمین ایران، نژادهای مختلف آن و در درجه دوم بافت سیاسی دوره اشکانی است (هرینک . ۱۳۶۷ ص ۱۸). این تقسیمات ۹ گانه بیشتر به جهان اصلی جغرافیایی صورت گرفته است.
۱- جنوب غرب ایران ۲- غرب ایران ۳- آذربایجان شرقی ۴- شمال ایران ۵- شمال شرق
۷-شرق ۸-جنوب شرق ۹- جنوب و حاشیه ساحل خلیج فارس
این تقسیم بندی منطقه ای نیز مورد نقد قرار گرفته است (Volgelsang , 1985 , 157- 175 ). از جمله این انتقادات میتوان به ضعف در محدوده تاریخی پژوهش در برخی مناطق و از جمله منطقه غرب ایران، که بسیار دیرتر از مناطق شرقی توسط اشکانیان گشوده شد. در این مطالعه و پژوهشهای انجام شده توجه چندانی به محیط جغرافیایی و سیاسی اشکانیان در زمان خود، همه پژوهش ها را محدود به دامنه نفوذ اشکانیان در محدوده سیاسی و جغرافیایی امروزه ایران کرده اند. چون برخی از قلمرو اشکانیان در خارج از سرحدات سیاسی فعلی، از جمله سوریه (پالمیرا، دورا اورپوس). بین النهرین (آشور، هترا، سلوکیه) و ترکمنستان (نساء، مرو) قرار دارد. بیشترین سفال های این سلسله را باید در میدان های جغرافیایی جستجو کرد. لیکن با توجه به این مسایل، تقسیم بندی ارائه شده در عمل در داخل مرزهای ایران زمین در موارد متعدد راهگشای محققان، و باستان شناسان جهت مطالعه این دوران بوده است.
این طبقه بندی ۹ گانه هرینک بر اساس آخرین تغییر تحولات انجام شده توسط او می باشد که بعد از اصلاحات انجام شده ارائه شده است.
اکنون به توضیح، هر چند جزئی، مناطق ۹ گانه هرینک می پردازیم:
منطقه جنوب غرب ایران:
از مهم ترین مناطق مورد مطالعه و بهترین مکان هایی که می تواند بیشترین اطلاعات را در خصوص سفال های قرن ۲ و ۳ قبل از میلاد به ما بدهند می توان به: مسجد سلیمان، برد نشانده، شوش (شرق آپادانا، در لایه های ۵E . D شهر شاهی، II در لایه های۳ . E . D و کاخ شانور در لایه۳A ) اشاره کرد.
مناطق مورد مطالعه جنوب غرب ایران در قسمت های شرقی و شمال شرقی کوهستانی و در جنوب آن دشت خوزستان واقع شده است( Haerink & Boucharlat, 1991, 300 – 306 ).
اگر بخواهیم سفال های این منطقه را از نظر رنگ مطالعه کنیم، سفال رایج این منطقه به رنگ زرد روشن، نخودی و صورتی متمایل به نارنجی است که به وسیله یک روکش قرمز پوشانده شده اند هر چند سفال منقوش بسیار کمیاب است ( tlaerink, 1983, 25 ) لیکن ادامه نوعی سفال محلی از دوره قبل است.
در این دوره سفال های منقوش با زمینه نخودی یا نارنجی، آخرین سفال های منقوش هزاره اول قبل میلاد است و با رایج شدن لعاب و استفاده گسترده از آن در دوره هخامنشی نقش و تزئینات روی سفال های ساده جای خود را به لعاب می دهد.
سفال های منقوش در قرن دوم قبل از میلاد پس از رواج سفال های لعابی از بین رفت.
از نظر فرم شکل هم می توان به برخی از فرم ها اشاره کرد که در آن برخی از اشکال یونانی نیز به چشم می خورد. از جمله: جام های کم عمق، فنجان های کم عمق با لبه های برجسته که تحت عنوان بشقاب ماهی شناخته می شوند. ( Tampson, 1934, 435) سفالهای لعابدار از نیمه قرن دوم قبل از میلاد تا قرن دوم میلادی از شوش بصورت تدریجی تکامل یافتند.
از رنگ های به کار رفته در این لعاب سفال ها که به نوعی تداوم لعاب دوره هخامنشی است، اما در سطح و کیفیتی بالاتر، می توان به سفید، زرد، آبی، سبز اشاره کرد.
تعدادی از اشکال سفالی وابسته به فرم های رایج بین النهرین دیده می شود. علاوه بر این ساخت سفال های جلینگی نیز در شوش دیده می شود. (Haerinck, 1983, 42)
منطقه غرب ایران
همانطور که در پیشتر ذکر شد غرب ایران توسط اشکانیان دیرتر از مرزهای شرقی تحت سلطه قرار گرفت در ضمن مرز جغرافیایی غرب ایالت اشکانی آن روزگار با مرز امروزی بسیار تفاوت دارد اما آنچه مسلم است حفاری های صورت گرفته در: نوشیجان، همدان، کنگاور، بیستون، قلعه یزدگرد، تخت سلیمان و خورهه بدست آمده است. (Haerinck & Bucharlat, 1991, 304 – 306 )
هرینک پس از مطالعات مربوط به این دوره در نهایت در جمع بندی توانست دوره بندی ای برای این مرحله ارائه کند. که عبارت بودند از : ۱- دوره اولیه ۲- دوره میانی ۳- دوره متأخر (هرینک ۱۳۶۷، ۱۲۴ – 11).
دوره اولیه : (۲۵۰ تا ۱۷۵ ق . م)
که البته برخی این دوره را مابین سال های ۲۵۰ – 150 ق . م میلاد تاریخ گذاری کرده اند. (کامبخش فرد ۱۳۸۰، ۴۰۴ ) از گونههای سفال این دوره هرینک سه گونه سفال: معمولی، منقوش، لعابدار را از دوره اول برگزیده است که اکثراً به حالت چرخ ساز می باشند.
در این دوره سفال منقوش دالبری که مشخصه آن نقوش دالبری آویزان است و سفال منقوش مثلثی که نقش مایه آن هاشورزده و آویزان است، تولید می شده است. در این دوران ظروف دالبری منقوش به وجود آمدند و در نواحی جنوبی و مرکزی، ظروف مثلثی از دوران هخامنشی ادامه پیدا کرد. نقوش این ظروف مایل به قرمز، قهوه ای مایل به قرمز یا قهوه ای تیره است. این ظروف تا قرن اول . ق . م به صورت ویژگی مشخصه دوره اشکانی است در این منطقه تولید می شد. ( Ibid . p . 305)
در مناطقی چون یانیق تپه علاوه بر سفال منقوش مثلثی، سفال منقوش سبک اردبیل نیز دیده شده است. یعنی سفال هایی که اغلب با نقش مایه های مثلث های هاشورزده لوزی های هاشورزده، نقوش بادبانی شکل و مثلث های به هم چسبیده و تزئینات پیکره های نقاشی شده است.
از سفال های نام برده در این دوره به سفال های دالبری و منقوش مثلثی اشاره کرده ایم که آنها از نظر ساخت چرخ ساز می باشند. و جنس آنها از گل رس است و رنگ های آن نخودی گاهی مایل به صورتی یا نارنجی و گاهی مایل به قهوه ای است ساخته شده است. بدنه این سفال ها بسیار سخت و فشرده و منسجم می باشند. در غالب موارد در سطح معدودی از سفال ها صاف و هموار بود و نشانه و اثر صیقلی بر روی آن دیده می شود. این اثر صیقل از جزئی تا کامل می تواند باشد. اکثر این سفال ها بدون پوشش گلی می باشند. که البته باید توجه داشت که در برخی یا بهتر است بگوییم در خیلی از موارد تشخیص پوشش گلی امر سادهای نیست.
تزئین نقاشی بر روی ظروف دهانه تنگ همواره بر سطح خارجی دیده می شود، در حالی که بر ظروف دهانه گشاد نقاشی ها در داخل سفال ها انجام گرفته است. تزئین نقاشی پیش از پخت بوده و اغلب با دقت و مهارت نقاشی شده است. رنگ های نقوش قرمز، قهوه ای یا قهوه ای تیره نزدیک به سیاه اند. به طور کلی نقوش سالم و در شرایط مناسبی باقی مانده اند، به استثنای بعضی موارد که تنها اثر و نشانه ای از نقاشی بر روی سفال باقی مانده است.
منشاء سبک و روش سفال منقوش دالبری و منقوش مثلثی مطمئناً از دوره هخامنشی است، این نکته در مورد غرب ایران نیز صادق است. در این منطقه همچنین تداومی از گونه های سفال بومی نیز دیده می شود ( Stronach, 1974, 241 – 244 ) به علت کمبود مدارک باستان شناسی تشخیص بین گونه های دوره هخامنشی و اشکانی تحقیقاً غیر ممکن است ( Krool, 1975, 71-74)
تا حدی که داده ها و مدارک واقعی اجازه می دهد می توان این نظریه را مطرح کرد، که کم و بیش یک سبک می تواند محدوده منطقه ای داشته باشد. (Haerinck, 1978, 85 ) آشکار است که تکه سفالهایی به سبک یا گونه دیگر را نیز می توان در دیگر مناطق مشاهده کرد، بدون آنکه چندان مشخصه ویژه آن منطقه باشد. (Dyson, 1965, 9 )
بر اساس گزارش کاوشها و بررسیهای باستانشناسی، می توان چنین نتیجهگیری کرد، که سفال منقوش دالبری به ویژه در مناطق جنوبی و مرکزی غرب ایران، به خصوص در منطقه کرمانشاه، همدان، اراک و خرم آباد ساخته میشده است. علاوه بر این مناطق که به عنوان مراکز ساخت شناخته شدهاند. سفال منقوش دالبری در محوطه های باستانی و مناطق دیگر مانند منطقه فارس سفال منقوش دالبری و سفال منقوش نواری (Ghirshman, 1954, 10 ) و نیز در خوزستان مشاهده شده است. در حالی که سفال منقوش مثلثی ویژه و گونه شاخص منطقه شمالی، کردستان مرکزی و شمالی، آذربایجان جنوبی و غربی کردستان مرکزی و شمالی، آذربایجان جنوبی و غربی است.(Muscaarella, 1978 , 343 )
البته نباید از نظر دور داشت که سفال منقوش سبک اردبیل با نقوش مثلثی هاشورزده، که تنها در لبه پیاله ها و کاسه ها نقش شده نیز در این منطقه متداول است.(Stronach, 1974, 241 – 244 )
[۱] . Regional survey
[۲] . site survey
[۳] . Intensive
[۴] . Extensive
بررسی و تحلیل آثار و استقرارهای اشکافی حوزهای جغرافیایی ابهرود |
شماره صفحه |
|
چکیده …………………………………………………………………………………………………………………………………. |
۱ |
|
مقدمه …………………………………………………………………………………………………………………………………… |
۲ |
|
فصل اول، بررسی ویژگیهای ناحیه ابهر و خرمدره ………………………………………………………………… |
۷ |
|
جغرافیای طبیعی ……………………………………………………………………………………………………. |
۸ |
|
موقعیت جغرافیایی و وسعت …………………………………………………………………………………… |
۸ |
|
توپوگرافی و ارتفاعات منطقه ابهر و خرمدره ……………………………………………………………… |
۸ |
|
زمین شناسی …………………………………………………………………………………………………………. |
۹ |
|
هیدروکلیماتولوژی …………………………………………………………………………………………………. |
۱۲ |
|
بارندگی ……………………………………………………………………………………………………………….. |
۱۲ |
|
درجه حرارت ……………………………………………………………………………………………………….. |
۱۳ |
|
رطوبت نسبی ………………………………………………………………………………………………………… |
۱۳ |
|
باد ……………………………………………………………………………………………………………………….. |
۱۳ |
|
تبخیر ……………………………………………………………………………………………………………………. |
۱۴ |
|
منابع آب ………………………………………………………………………………………………………………. |
۱۴ |
|
وضعیت خاکها …………………………………………………………………………………………………….. |
۱۵ |
|
پوشش گیاهی ……………………………………………………………………………………………………….. |
۱۵ |
|
فصل دوم، نگاهی به تاریخ اشکانی ……………………………………………………………………………………….. |
۱۷ |
|
مقدمه |
۱۸ |
|
جغرافیای پارت |
۲۷ |
|
ساختار حکومت اشکانی |
۲۸ |
|
فصل سوم، سفال اشکانی |
۴۴ |
|
سفال اشکانی |
۴۵ |
|
منطقهی غرب ایران |
۴۶ |
|
منطقهی آذربایجان |
۵۶ |
|
شمال ایران |
۵۷ |
|
شرق ایران (سیستان) |
۵۷ |
|
جنوب ایران |
۵۸ |
|
فصل چهارم، بررسی باستانشناختی |
۶۰ |
|
فصل پنجم، گونهشناسی سفالهای اشکانی منطقه |
۱۷۷ |
|
فصل ششم، تجزیه و تحلیل دادهها |
۲۳۱ |
|
فصل هفتم، نقشهها و نمودارها |
۲۳۷ |
|
فصل هشتم، خلاصه و نتیجهگیری |
۲۶۱ |
|
بررسی و تحلیل آثار و استقرارهای اشکافی حوزهای جغرافیایی ابهرود |
۲۶۵ |
|
چکیده
حوزهی جغرافیایی ابهررود در استان زنجان به دلیل موقعیت خاص جغرافیاییاش وضعیتی دارد که شناخت کم و کیف تطورات فرهنگی آن منطقه در دورهی اشکانی میتواند ما را در درک بهتر تحولات فرهنگی شمالغرب کشور در دورهی اشکانی یاری دهد.
این پژوهش در قالب یک بررسی میدانی و به منظور روشن نمودن وضعیت فرهنگی منطقه و تغیررات و تطورات فرهنگی منطقه در دورهی اشکانی انجام پذیرفت؛ در این راستا بررسی حوزهی جغرافیایی ابهرورد (شامل شهرستانهای ابهر و خرمدره ) در دو فصل انجام پذیرفت و در نتیجه ۲۵۷ محوطه باستانی شناسایی گردید که از این بین، ۶۲ محوطه دارای آثار اشکانی بود. مطالعهی گونهشناسی سفال اشکانی منطقه و نیز درک و دریافت کلی الگوی استقراری منطقه در دورهی اشکانی از نتایج مهم این پژوهش است که بر اساس آنها مشخص گردید در دورهی اشکانی استقرارها نسبت به دورهی قبل ( هخامنشی) از نظر تعداد افزایش چشمگیری داشته و حتی استقرارهای دورهی بعد ( ساسانی) به اندازهی دورهی اشکانی نیست؛ این نشانگر تغییرات جمعیتی یا تغییر الگوی پراکنش استقرارها نسبت به دورهی قبل است، همچنین مشخص گردید که بیشتر استقرارهای منطقه روستاهای کوچکی هستند و شواهدی از مراکز شهری شناسایی نشد؛ همچنین به نظر میرسد فرهنگ مادس منطقه در دورهی اشکانی، ضمن تأثیرپذیری از فرهنگ مناطق پیرامونی( بویژه غرب کشور) دارای برخی ویژگیهای بومی- محلی است که آن را از سایر مناطق غرب و شمالغرب کشور تا حدی متمایز میکند.
مقدمه
اوضاع و احوال سرزمین ایران در محدوده زمانی حدود پنج قرنی پس از فروپاشی سلوکیان تا برآمدن ساسانیان آنچانکه باید و شاید دانسته شده است در این دوره طغیان و خیزش ناگهانی قوم ایرانی “پرثوه” بر علیه سلوکیان زمینه ساز پدید آمدن حکومتی شد که به تدریج از یک قدرت محلی به حکومتی جهانی تبدیل شد. حکومتی که در دوران اوج و عظمتش به راستی شایسته لقب «امپراتوری» است. امپراتوری ای که گاه به مصداق خاستگاه قومیاش “پارتیان” و گاه به مناسبت نام جد بنیان گذارانش “اشکانی” نامیده میشود.
تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی سرزمین ایران در دوره اشکانی عمداً یا سهواً مورد غفلت واقع شده طوریکه منابع تاریخی ایران اشارات اندکی به این دوره دارند و حتی در شاهنامه فردوسی نیز که به نوعی بیانگر بخش قابل توجهی از تاریخ اساطیری ایران و ایرانیان است تعداد ابیاتی که به تاریخ اشکانی اشاره دارد بسیار ناچیز است و خود حکیم طوس در این خصوص می گوید:
از ایشان به جز نام نشنیدهام نه در نامهی خسروان دیدهام
بیشترین اطلاعات تاریخی پیرامون اشکانیان برگرفته ازمنابع تاریخی رومیان است که ضمن ثبت و ضبط وقایع و رویدادهای امپراتوری روم آنجاهایی که این رخدادها به نوعی به ایران و ایرانیان مرتبط بوده اشاراتی نیز به تاریخ ایران شده بسیاری از اندیشمندان سکوت منابع ایرانی در خصوص تاریخ اشکانی را ناشی از بیتوجهی عمدی ساسانیان به تاریخ و فرهنگ اشکانی و حتی به رغم برخی تلاش آنها در نابودی آثار اشکانی میدانند. به این دلیل که گویا ساسانیان اشکانیان را بیگانگانی میپنداشتند که غاصب حکومت ایران و تاج و تخت شاهنشاهی هخامنشی هستند.
به هر حال صرفنظر از این مباحث که پرداختن به آنها در این مجال نمیگنجد پژوهشهای باستانشناسی این امکان را فراهم میآورد تا فارغ از صحت و سقم مدراک تاریخی با استناد به بقایای ملموس مادی بتوان تصویری واقعی از تحولات و تطورات فرهنگی دوره اشکانی به دست داد.
تا چند دهه پیش کمبود و پراکندگی یافتههای باستانشناسی دوره اشکانی (به ویژه در سرزمین اصلی ایران) باعث شده بود که اطلاعات باستانشناختی از فرهنگ اشکانیان بسیار کم و مبهم باشد . خوشبختانه در چند دهه اخیر در نتیجه تلاش باستانشناسان باعث شده تا تعداد قابل توجهی محوطههای باستانی مربوط به دوره اشکانیان در یک گستره وسیع جغرافیایی از آن آسیای مرکزی تا سوریه شناسایی و مطالعه شوند و از این رهگذر امکان آن فراهم آید تا با استناد به جدیدترین یافتههای علمی بتوان تصویری صحیح تر از فرهنگ و تمدن ایران در دوره اشکانی به دست داد. در این بین آنچه بسیار ضروری می نماید داشتن تصویری کلی از پراکندگی سکونتگاهها و الگوهای استقراری دوره اشکانی در گستره فلات ایران است تا از این طریق بتوان ضمن شناخت و درک صحیحتر وضعیت کلی مناطق و نواحی و مراکز مهم ایران در دوره اشکانی به انتخاب گزینش و معرفی نقاط و اماکنی پرداخت که باستانشناسان بتوانند با شیوههای خاص مطالعاتی خویش (گمانه زنی، لایه نگاری ، کاوش) از آن مکان ها اطلاعاتی فراهم آورند که به توسعه و تکمیل دانستههای ما در مورد اشکانیان بینجامد.
در همین راستا در دهههای اخیر باستانشناسان ایرانی و خارجی فعالیتهای قابل توجهی انجام دادهاند اما در بسیاری از مناطق ایران از جمله منطقه مورد نظر این پژوهش ، مطالعات جدی انجام نگرفته است.
دشت میان کوهی ابهر در استان زنجان به عنوان گذرگاه و معبر طبیعی بین فلات مرکزی و شمالغرب ایران با ویژگیها و قابلیتهای خاص اقلیمیاش پتانسیل لازم جهت استقرار جوامع انسانی را دارا می باشد. لیکن به دلیل فقدان یا کمبود مطالعات و پژوهشهای دقیق باستانشناختی وضعیت کلی این منطقه در دوران تاریخی به ویژه اشکانی چندان روشن نیست این در حالیست که در مناطق مجاور آن (آذربایجان،کرمانشاه، همدان) آثار فراوانی از دوره اشکانی شناسایی شده و به همین دلیل میتوان گفت منطقه مورد نظر این پژوهش همچون حلقه مفقودهای است که مطالعه آن می تواند ما را درک و شناسایی بهتر شمالغرب ایران و عصر اشکانی و نیز کم و کیف ارتباطات احتمالی این منطقه با سایر مناطق ایران در آن دوره یاری دهد.
سئوالات اصلی این پژوهش عبارتند از :
۱- آیا فرهنگ مادی منطقه جغرافیایی ابهررود در دوره اشکانی به ویژه با تأکید بر گونهشناسی سفال منطقه – ویژگیهای بومی ومحلی دارد یا اینکه، این حوزه جغرافیایی بخشی از گستره فرهنگی مناطق پیرامونی میباشد؟
۲- آیا الگوی استقراری دوره اشکانی حوزه جغرافیایی ابهررود با سایر مناطق استان تفاوت دارد؟
۳- آیا در منطقه ابهررود می توان شواهدی از مراکز استقراری مهم دوره اشکانی –شهر، مرکز نظامی و نظایر آن- بدست آورد؟
۴- آیا موقعیت جغرافیایی منطقه ابهررود تأثیر عمدهای در ماهیت استقرارهای اشکانی داشته است؟
سابقه تحقیق:
این پژوهش در قالب بررسی سیستماتیک میدانی برای نخستین بار پیشنهاد میگردد و معدود کارهای انجام شده به شرح زیر میباشد:
– برخی بررسیهای پراکنده که نتایج آنها منتشر نشده است.
– اطلاعات خاصی که در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور موجود است قابل استناد خواهد بود.
– برخی مطالعات باستانشناختی موردی نظیر کاوش و لایه نگاری که در سال های اخیر توسط کارشناسان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری انجام گرفته است.
هدف تحقیق :
این پژوهش با استناد به دادههای حاصل از یک بررسی سیستماتیک باستان شناختی درجستجوی یافتن پاسخی منطقی و دقیق به سؤالاتی است که درخصوص اوضاع منطقه مورد نظر برای باستانشناسان مطرح است تا از این راه بتوان به اهدافی چون شناخت دقیق الگوهای استقراری آن دوره شناسایی مراکز عمده استقراری، شناسایی مسیرهای ارتباطی منطقه، شناسایی منابع طبیعی موجود و ارتباط آنها بامحوطههای باستانی برآورد احتمالی و مطالعهی پراکنش جمعیت منطقه، تعیین نوع و وضعیت استقرارها (کوچرو یا یکجانشین)، تبیین کرونولوژی منطقه در دوران تاریخی (مخصوصاً در دوره پارتی)، تأثیر اقلیم بر فرهنگ و محلی و … دست یافت. بدیهی است پاسخگویی دقیق به سؤالات فوق صرفاً براساس نتایج حاصله از یک بررسی باستانشناختی میسر نخواهد بود معهذا این پژوهش سعی دارد حتیالمقدور ضمن تلاش برای پاسخگویی به سوالات فوق مشخصاً مکانها و محوطههایی را معرفی نماید که درصورت مطالعه دقیق آنها از طریق کاوش و لایهنگاری و گمانه زنی، اطلاعات لازم جهت پاسخگویی به سوالات فوقالذکر فراهم آید.
قاعدتاً یکی از اهداف اولیه این پژوهش مطالعهی فرهنگ سفالگری دوره اشکانی منطقه میباشد که ما را در دستیابی به اهداف بیان شده درطرح رهنمون خواهد ساخت.
روش کار و تحقیق :
تا چندی پیش در باستان شناسی بررسی بیشتر به منظور شناسایی و انتخاب محوطههایی جهت انجام کاوش به کار میرفت ولی امروزه به عنوان یک شیوه مستقل مطالعاتی درپژوهشهای باستانشناسی کاربری فراوان دارد و به این ترتیب بخش عمدهای از خلاء موجود در پژوهشها و مطالعات باستانشناسی پر میشود.
بررسی باستان شناسی چون معمولاً هزینه کمتری دارد و نیز هیچگونه نقش تخریبی ندارد (برخلاف کاوش) یکی از سادهترین و عملیترین و درعین حال کارآمدترین شیوههای کسب اطلاع از تحولات فرهنگی جوامع باستانی و تاریخی است؛ در این شیوه مطالعاتی در کنار شناسایی محوطهها میتوان کمابیش به اهدافی چون درک چگونگی توزیع فعالیتهای انسانی، تعیین کم و کیف ارتباط بین انسان و محیط و به تبع آن منابع زیست محیطی و طبیعی و … دست یافت.
بررسی باستانشناسی را میتوان از نظر محدوده جغرافیایی پژوهش به دو گروه تقسیم کرد: گروه اول بررسیهای ناحیهای و منطقهای[۱] هستند که درآن یک محدوده جغرافیایی بررسی میشود و گروه دوم بررسیهای تک مکانی[۲] هستند که درآن یک محوطه خاص انتخاب و به طور دقیق و جزیی مورد بررسی قرار میگیرد. از سوی دیگر در اتخاذ استراتژی پژوهشی، بررسیهای باستانشناسی ممکن است به صورت ژرفانگر[۳] و یا پهنانگر[۴] طراحی شدند. علاوه براین اتخاذ شیوهای سیستماتیک و یا عمومی از دیگر راههای انجام بررسیهای باستانشناسی است.
جغرافیای طبیعی:
به منظور دستیابی به شناختی جامع از وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هر مکان لازم است بستر و شرایط جغرافیایی حاکم بر آن مورد توجه قرار گیرد. برای دستیابی به این هدف ابتدا عوامل اکولوژیکی منطقه خرم دره و پتانسیل های بالقوه مورد بحث قرار می گیرند.
موقعیت جغرافیایی و وسعت:
شهرستان خرم دره به عنوان یکی از شهرستان های پر رونق از لحاظ کشاورزی و صنعتی استان زنجان حدود ۴۱۰ کیلومتر مربع وسعت داشته است و در جنوب شرقی استان واقع و مرکز آن شهرستان خرم دره است.
محدوده این شهرستان از شمال به ابهر، از شرق به طارم، از جنوب و غرب به شهرستان ابهر و خدابنده ختم می شود. این شهرستان از لحاظ مختصات جغرافیایی بین ۳۵ ۴۸ تا ۵۶ ۴۸ طول شرقی و ۱۵ ۳۶ تا ۳۰ ۳۶ عرض شمالی واقع شده است. شهر خرمدره به عنوان مرکز این شهرستان و در فاصله ۹۰ کیلومتری مرکز استان واقع شده است و ارتفاع آن از سطح دریا ۱۵۷۰ متر است. از لحاظ تقسیمات سیاسی این شهرستان به علت اینکه چند سالی بیش نیست که تبدیل به شهرستان شده است هنوز حدود دقیق توابع آن مشخص نیست در حالی که دارای یک بخش مرکزی( خرمدره) و دو دهستان است. دهستان قلعه حسینیه به مرکزیت روستای قلعه حسینیه، دهستان الوند به مرکزیت روستای الوند.
این شهرستان مجموعاًً دارای ۲۹ آبادی است که ۱۸ آبادی آن دارای سکنه و ۱۱ آبادی آن خالی از سکنه هستند.
توپوگرافی و ارتفاعات منطقه ابهر و خرمدره:
شهرستان های ابهر و خرمدره منطقه ای کوهستانی که کوه های آن به دو صورت رشته ی موازی به دنبال کوه های زنجان از قافلان کوه محل عبور رودخانه قزل ارون با جهت شمال غربی به جنوب شرقی کشیده شده است و تا دشت قزوین( تاکستان) ادامه دارد. ارتفاعات شهرستان خرمدره که از شمال با رشته کوه البرز و از جنوب و جنوب غربی با رشته کوه زاگرس هم جوار است، با دریافت برف و باران فراوان و ایجاد شاخه های متعدد ابهر رود که رسوبات فراوانی را در دره ته نشین می کند، زمین های حاصل خیزی برای کشاورزی ایجاد می شود. پوشش گیاهی ارتفاعات و دامنه، زندگی شبانی را شکل می دهد. حاصل این امر ایجاد مراکز تجمع انسانی و اقتصادی از قبیل سلطانیه، صایین قلعه، هیدج، خرمدره و ابهر و روستاهای متعدد می باشد( جغرافیای استان زنجان، ۱۳۷۵، ۱۶).
با بررسی نقشه های توپوگرافی و منحنی های میزان و مشاهده در روی زمین ملاحظه می گردد که شمال و جنوب حوضه ابهر رود به صورت ارتفاعات و قله ها جزء واحد کوهستان محسوب می شوند.
واحد کوهستان در شمال حوزه شامل: کوه های قیالاغلی، سندان داغ، خراسان لو، کوه بلاغ و الوند داغ است که امتداد آ نها شمال غرب – جنوب شرق می باشند. مرتفع ترین نقطه حوزه در شمال حوزه و در کوه های سندان داغ با ارتفاع ۲۹۷۵ متر از سطح دریا و اقع شده است. این کوهها با شیب زیاد به سمت جنوب ممتدد شده و به پای کوه ختم می شوند که در آنجا زمین شیب کمتری را به خود میگیرد.
واحد کوهستان در جنوب حوزه شامل: کوه های گنگ دره، کوه رستم، قره داغ، کوه قواد و کوه اوج قاشق است که نسبت به کوه های شمالی دارای ارتفاع کمتری هستند. و امتداد آنها هم اگر چه شمال غرب- جنوب جنوب شرقی است ولی مثل شمال حوزه از نظم زیادی برخوردار نیستند.
در این واحد از آن جا که شیب زیاد هرگز اجازه کشاورزی را نمی دهد به عنوان مراتع و چراگاه دام توسط مردم محل مورد استفاده قرار می گیرند( بیگلر ۱۳۷۸، ۷۲- ۷۴).
زمین شناسی:
منطقه خرمدره و بطور کلی حوضه آبخیز ابهر رود که دشت هموار نسبتاً وسیعی را تشکیل می دهد ( دشت میان کوهی) در حقیقت یک چاله تکتونیکی و فروافتادگی است که از شمال غرب و جنوب شرق امتداد پیدا کرده و حاصل عملکرد تکتونیک در گذشته است و لذا منشاء تشکیل آن نیروهای درونی زمین در ادوار مختلف زمینشناسی است و در طول سالیان متمادی عوامل دینامیک بیرونی شکل آن را به مقدار محدودتری در مقایسه با عوامل تکتونیک تغییر دادهاند. می توان گفت که در مسیر حرکت رود این حوضه و زمینهای هموار مجاور آن و کوه های اطراف آن زمین فروافتادگی یا بالارفتگی پیداکرده و به صورت هورست و گرابن درآمده است.
از نظر چینه شناسی کوه های ابهر و خرمدره ارتباط نزدیکی با کوه های البرز دارد که در تمامی سریها از پایوزویک تا دوران چهارم مشاهده می شود. از نظر تقسیمات ساختاری دشت ابهر بر طبق تقسیم بندی واحد های ساختمانی رسوبی ایران در زون البرز- آذربایجان واقع شده است. با توجه به وسعت این زون آن را به نواحی کوچکتری تقسیم نموده اند که محدوده مطالعاتی عمدتاً در قسمت البرز غربی واقع گردیده است. بررسی تاریخچه زمین شناسی نشان می دهد که در طی دوران سنوزوئیک این زون به شدت تحت تاثیر فازهای کوهزایی آلپی قرار داشته است و فعالیت های آتشفشانی آئوسن( سازند کرج) در تمام طول آن دیده می شود. بطوریکه با پیشروی به سمت غرب به شدت این فعالیت ها افزوده می شود. طی الیگوسن آغازین، فعالیت های به صورت توده های نفوذی متعدد و با ترکیبات متنوع در اکثر زون دیده می شود که می توان به اطراف تاکستان، ابهر و هیدج اشاره کرد. پس از این زمان گسترده حوضه آبریز مورد مطالعه اثری از فعالیت ماگماتیسم دیده نمی شود.
نقشه زمین شناسی دشت ابهر( نقشه شماره ) رخنون های ارتفاعات حاشیهای دشت ابهر تنوعی از سنگهای بسیار قدیمی تا عصر حاضر را نشان می دهد. در این بخش طبقه بندی این تشکیلات را می توان بصورت خلاصه چنین بیان نمود:
تشکیلات پر کمبرین قدیمی ترین تشکیلاتی که در منطقه دیده می شود این تشکیلات شامل فلییت ها و میکاشیت هایی که در جنوب الگزیر مشاهده می گردند. سپس تشکیلات کهر که عبارت از یک سری شیست های سنگ لوحی سبز رنگ و شفاف وجود دارند که در جنوب میکا شیت ها دیده می شوند و به ترتیب گرانیت های دوران جوانتر ین تشکیلات پرکامبرین و روی تشکیلات بایندر شامل سنگ ماسه های ارغوانی و شیستهای سیلتی به ضخامت حدود ۱۵۰ متر و روی آنها تشکیلات سلطانیه شامل دولومیت های روشن که بطور هم شیب روی تشکیلات بایندر قرار دارد. این رخنون در جنوب ابر مشاهده می شود که بوسیله گسل های متعدد از یکدیگر جدا شده اند.
روی تشکیلات سلطانیه تشکیلات باورتکه تناوبی از شیست های الوان برنگ ارغوانی – سبز قهوه ای می باشد روی این تشکیلات را جزوه سری های پایین کامبرین نیز حساب می آورند.
سفال اشکانی:
در باب سفال اشکانی بحثها و تفحصهای زیادی صورت گرفته است که بر اساس همین دادهها تقسیم بندیها و گروهبندیهای متفاوت و زیادی صورت گرفته است. بر اساس یکی از همین تقسیمات انجام گرفته ایران به ۹ منطقه مشخص تقسیم شده است که مهم ترین ویژگی این تقسیم بندی ویژگی های سفال هر منطقه می باشد. بر اساس این داده ها این نتیجه حاصل می شود که یک نوع سفال اشکانی وجود ندارد و در طول دوره اشکانی در ایران یک نوع سفال با مشخصات واحد و یکدست ساخته نمی شده است. این ویژگی یک اصل مسلم و تغییر ناپذیر در باستان شناسی ایران است که از دوره پی ساز تاریخ دیده می شود. علت آن خاص جغرافیای سرزمین ایران، نژادهای مختلف آن و در درجه دوم بافت سیاسی دوره اشکانی است (هرینک . ۱۳۶۷ ص ۱۸). این تقسیمات ۹ گانه بیشتر به جهان اصلی جغرافیایی صورت گرفته است.
۱- جنوب غرب ایران ۲- غرب ایران ۳- آذربایجان شرقی ۴- شمال ایران ۵- شمال شرق
۷-شرق ۸-جنوب شرق ۹- جنوب و حاشیه ساحل خلیج فارس
این تقسیم بندی منطقه ای نیز مورد نقد قرار گرفته است (Volgelsang , 1985 , 157- 175 ). از جمله این انتقادات میتوان به ضعف در محدوده تاریخی پژوهش در برخی مناطق و از جمله منطقه غرب ایران، که بسیار دیرتر از مناطق شرقی توسط اشکانیان گشوده شد. در این مطالعه و پژوهشهای انجام شده توجه چندانی به محیط جغرافیایی و سیاسی اشکانیان در زمان خود، همه پژوهش ها را محدود به دامنه نفوذ اشکانیان در محدوده سیاسی و جغرافیایی امروزه ایران کرده اند. چون برخی از قلمرو اشکانیان در خارج از سرحدات سیاسی فعلی، از جمله سوریه (پالمیرا، دورا اورپوس). بین النهرین (آشور، هترا، سلوکیه) و ترکمنستان (نساء، مرو) قرار دارد. بیشترین سفال های این سلسله را باید در میدان های جغرافیایی جستجو کرد. لیکن با توجه به این مسایل، تقسیم بندی ارائه شده در عمل در داخل مرزهای ایران زمین در موارد متعدد راهگشای محققان، و باستان شناسان جهت مطالعه این دوران بوده است.
این طبقه بندی ۹ گانه هرینک بر اساس آخرین تغییر تحولات انجام شده توسط او می باشد که بعد از اصلاحات انجام شده ارائه شده است.
اکنون به توضیح، هر چند جزئی، مناطق ۹ گانه هرینک می پردازیم:
منطقه جنوب غرب ایران:
از مهم ترین مناطق مورد مطالعه و بهترین مکان هایی که می تواند بیشترین اطلاعات را در خصوص سفال های قرن ۲ و ۳ قبل از میلاد به ما بدهند می توان به: مسجد سلیمان، برد نشانده، شوش (شرق آپادانا، در لایه های ۵E . D شهر شاهی، II در لایه های۳ . E . D و کاخ شانور در لایه۳A ) اشاره کرد.
مناطق مورد مطالعه جنوب غرب ایران در قسمت های شرقی و شمال شرقی کوهستانی و در جنوب آن دشت خوزستان واقع شده است( Haerink & Boucharlat, 1991, 300 – 306 ).
اگر بخواهیم سفال های این منطقه را از نظر رنگ مطالعه کنیم، سفال رایج این منطقه به رنگ زرد روشن، نخودی و صورتی متمایل به نارنجی است که به وسیله یک روکش قرمز پوشانده شده اند هر چند سفال منقوش بسیار کمیاب است ( tlaerink, 1983, 25 ) لیکن ادامه نوعی سفال محلی از دوره قبل است.
در این دوره سفال های منقوش با زمینه نخودی یا نارنجی، آخرین سفال های منقوش هزاره اول قبل میلاد است و با رایج شدن لعاب و استفاده گسترده از آن در دوره هخامنشی نقش و تزئینات روی سفال های ساده جای خود را به لعاب می دهد.
سفال های منقوش در قرن دوم قبل از میلاد پس از رواج سفال های لعابی از بین رفت.
از نظر فرم شکل هم می توان به برخی از فرم ها اشاره کرد که در آن برخی از اشکال یونانی نیز به چشم می خورد. از جمله: جام های کم عمق، فنجان های کم عمق با لبه های برجسته که تحت عنوان بشقاب ماهی شناخته می شوند. ( Tampson, 1934, 435) سفالهای لعابدار از نیمه قرن دوم قبل از میلاد تا قرن دوم میلادی از شوش بصورت تدریجی تکامل یافتند.
از رنگ های به کار رفته در این لعاب سفال ها که به نوعی تداوم لعاب دوره هخامنشی است، اما در سطح و کیفیتی بالاتر، می توان به سفید، زرد، آبی، سبز اشاره کرد.
تعدادی از اشکال سفالی وابسته به فرم های رایج بین النهرین دیده می شود. علاوه بر این ساخت سفال های جلینگی نیز در شوش دیده می شود. (Haerinck, 1983, 42)
منطقه غرب ایران
همانطور که در پیشتر ذکر شد غرب ایران توسط اشکانیان دیرتر از مرزهای شرقی تحت سلطه قرار گرفت در ضمن مرز جغرافیایی غرب ایالت اشکانی آن روزگار با مرز امروزی بسیار تفاوت دارد اما آنچه مسلم است حفاری های صورت گرفته در: نوشیجان، همدان، کنگاور، بیستون، قلعه یزدگرد، تخت سلیمان و خورهه بدست آمده است. (Haerinck & Bucharlat, 1991, 304 – 306 )
هرینک پس از مطالعات مربوط به این دوره در نهایت در جمع بندی توانست دوره بندی ای برای این مرحله ارائه کند. که عبارت بودند از : ۱- دوره اولیه ۲- دوره میانی ۳- دوره متأخر (هرینک ۱۳۶۷، ۱۲۴ – 11).
دوره اولیه : (۲۵۰ تا ۱۷۵ ق . م)
که البته برخی این دوره را مابین سال های ۲۵۰ – 150 ق . م میلاد تاریخ گذاری کرده اند. (کامبخش فرد ۱۳۸۰، ۴۰۴ ) از گونههای سفال این دوره هرینک سه گونه سفال: معمولی، منقوش، لعابدار را از دوره اول برگزیده است که اکثراً به حالت چرخ ساز می باشند.
در این دوره سفال منقوش دالبری که مشخصه آن نقوش دالبری آویزان است و سفال منقوش مثلثی که نقش مایه آن هاشورزده و آویزان است، تولید می شده است. در این دوران ظروف دالبری منقوش به وجود آمدند و در نواحی جنوبی و مرکزی، ظروف مثلثی از دوران هخامنشی ادامه پیدا کرد. نقوش این ظروف مایل به قرمز، قهوه ای مایل به قرمز یا قهوه ای تیره است. این ظروف تا قرن اول . ق . م به صورت ویژگی مشخصه دوره اشکانی است در این منطقه تولید می شد. ( Ibid . p . 305)
در مناطقی چون یانیق تپه علاوه بر سفال منقوش مثلثی، سفال منقوش سبک اردبیل نیز دیده شده است. یعنی سفال هایی که اغلب با نقش مایه های مثلث های هاشورزده لوزی های هاشورزده، نقوش بادبانی شکل و مثلث های به هم چسبیده و تزئینات پیکره های نقاشی شده است.
از سفال های نام برده در این دوره به سفال های دالبری و منقوش مثلثی اشاره کرده ایم که آنها از نظر ساخت چرخ ساز می باشند. و جنس آنها از گل رس است و رنگ های آن نخودی گاهی مایل به صورتی یا نارنجی و گاهی مایل به قهوه ای است ساخته شده است. بدنه این سفال ها بسیار سخت و فشرده و منسجم می باشند. در غالب موارد در سطح معدودی از سفال ها صاف و هموار بود و نشانه و اثر صیقلی بر روی آن دیده می شود. این اثر صیقل از جزئی تا کامل می تواند باشد. اکثر این سفال ها بدون پوشش گلی می باشند. که البته باید توجه داشت که در برخی یا بهتر است بگوییم در خیلی از موارد تشخیص پوشش گلی امر سادهای نیست.
تزئین نقاشی بر روی ظروف دهانه تنگ همواره بر سطح خارجی دیده می شود، در حالی که بر ظروف دهانه گشاد نقاشی ها در داخل سفال ها انجام گرفته است. تزئین نقاشی پیش از پخت بوده و اغلب با دقت و مهارت نقاشی شده است. رنگ های نقوش قرمز، قهوه ای یا قهوه ای تیره نزدیک به سیاه اند. به طور کلی نقوش سالم و در شرایط مناسبی باقی مانده اند، به استثنای بعضی موارد که تنها اثر و نشانه ای از نقاشی بر روی سفال باقی مانده است.
منشاء سبک و روش سفال منقوش دالبری و منقوش مثلثی مطمئناً از دوره هخامنشی است، این نکته در مورد غرب ایران نیز صادق است. در این منطقه همچنین تداومی از گونه های سفال بومی نیز دیده می شود ( Stronach, 1974, 241 – 244 ) به علت کمبود مدارک باستان شناسی تشخیص بین گونه های دوره هخامنشی و اشکانی تحقیقاً غیر ممکن است ( Krool, 1975, 71-74)
تا حدی که داده ها و مدارک واقعی اجازه می دهد می توان این نظریه را مطرح کرد، که کم و بیش یک سبک می تواند محدوده منطقه ای داشته باشد. (Haerinck, 1978, 85 ) آشکار است که تکه سفالهایی به سبک یا گونه دیگر را نیز می توان در دیگر مناطق مشاهده کرد، بدون آنکه چندان مشخصه ویژه آن منطقه باشد. (Dyson, 1965, 9 )
بر اساس گزارش کاوشها و بررسیهای باستانشناسی، می توان چنین نتیجهگیری کرد، که سفال منقوش دالبری به ویژه در مناطق جنوبی و مرکزی غرب ایران، به خصوص در منطقه کرمانشاه، همدان، اراک و خرم آباد ساخته میشده است. علاوه بر این مناطق که به عنوان مراکز ساخت شناخته شدهاند. سفال منقوش دالبری در محوطه های باستانی و مناطق دیگر مانند منطقه فارس سفال منقوش دالبری و سفال منقوش نواری (Ghirshman, 1954, 10 ) و نیز در خوزستان مشاهده شده است. در حالی که سفال منقوش مثلثی ویژه و گونه شاخص منطقه شمالی، کردستان مرکزی و شمالی، آذربایجان جنوبی و غربی کردستان مرکزی و شمالی، آذربایجان جنوبی و غربی است.(Muscaarella, 1978 , 343 )
البته نباید از نظر دور داشت که سفال منقوش سبک اردبیل با نقوش مثلثی هاشورزده، که تنها در لبه پیاله ها و کاسه ها نقش شده نیز در این منطقه متداول است.(Stronach, 1974, 241 – 244 )
[۱] . Regional survey
[۲] . site survey
[۳] . Intensive
[۴] . Extensive
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.