مقاله بررسی نظریه و بنیادهای نظری مارکسیسم ساختاری لویی آلتوسر
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله بررسی نظریه و بنیادهای نظری مارکسیسم ساختاری لویی آلتوسر دارای ۲۵ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله بررسی نظریه و بنیادهای نظری مارکسیسم ساختاری لویی آلتوسر کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله بررسی نظریه و بنیادهای نظری مارکسیسم ساختاری لویی آلتوسر
چکیده
مقدمه
زندگی و ریشههای فکری
۱ زندگی
۲ ریشههای فکری
الف) هگل و مارکس
ب. زبان شناسی
بنیانهای نظری
هستیشناسی
انسانشناسی
معرفتشناسی
روششناسی
نظریه جامعهشناختی
آلتوسر و مسئله زیربنا و روبنا
ایدئولوژی
نتیجهگیری
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله بررسی نظریه و بنیادهای نظری مارکسیسم ساختاری لویی آلتوسر
ـ استونز، راب، متفکران بزرک جامعه شناسی، ترجمه مهرداد میردامادی، تهران، مرکز، ۱۳۸۳
ـ فورتر، لوک، لویی آلتوسر، ترجمه احمدی آریان، تهران، مرگز، ۱۳۸۷
ـ اسمیت، فلیپ، درآمدی بر نظریه فرهنگی، ترجمه حسن پویان، تهران، نشر دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۷
ـ ریتزر، جرج، نظریه جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، نی، ۱۳۷۴
ـ استریناتی، دومنیک، مقدمهای بر نظریههای فرهنگ عامه، ترجمه ثریا پاک نظر، تهران، نشر گام نو، ۱۳۸۰
ـ کرایب، یان، نظریه اجتاعی کلاسیک مقدمهای بر اندیشه مارکس، وبر، دورکیم و زیمل، ترجمه شهناز مسماپرست، تهران، نشر آگه، ۱۳۸۴
ـ کرایب، یان، نظریه اجتماعی مدرن: از پارسونز تا هابرماس، ترجمه عباس مخبر، تهران، نشر آگه، ۱۳۸۵
ـ میلنر، آندرو، و براویت، جف، درآمدی بر نظریه فرهنگی معاصر، ترجمه جمال محمدی، نشر ققنوس، ۱۳۸۵
ـ سیدمن، استیون، کشاکش آرا در جامعهشناسی، ترجمه هادی جلیلی، تهران، نشر نی، بی تا
ـ وود، آلن و، کارل مارکس، ترجمه شهناز مسماپرست، تهران، نشر ققنوس، ۱۳۸۷
ـ پین، مایکل، فرهنگ اندیشه انتقادی از روشنگری تا پسامدرنیته، ترجمه پیام یزدانجو، تهران، نشرمرکز، ۱۳۸۲
ـ مک دانل، دایان، مقدمه بر نظریههای گفتمان، ترجمه حسینعلی نوزری، تهران، نشرفرهنگ گفتمان، ۱۳۸۰
ـ هریس، روی، زبان، سوسور و ویکتنشتاین، ترجمه اسماعیل فقیه، تهران، مرکز،۱۳۸۱
ـ آرون، ریمون، مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه شناسی، ترجمه باقر پرهام، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۸۱
ـ بشیریه، حسین، تاریخ اندیشههای سیاسی در قرن بیستم اندیشههای مارکسیستی، تهران، نی، ۱۳۷۶
ـ پارسانیا، حمید، هستی و هبوط انسان در اسلام، قم، نشر دفترنشر معارف، ۱۳۸۳
ـ بوریل، گیبسون و مورگان، گارت، نظریههای کلان جامعهشناختی و تجزیه و تحلیل سازمان، ترجمه محمدتقی نوروزی، تهران، سمت، ۱۳۸۳
ـ تریک، راجر، فهم علم اجتماعی، ترجمه شهناز مسمیپرست، تهران نی، ۱۳۸۴
ـ سایر، آندرو، روش در علوم اجتماعی رویکرد رئالیستی، ترجمه عماد افروغ، تهران، نشر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۵
ـ ملکم همیلتون، جامعهشناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، نشر مؤسسه فرهنگی انتشاراتیتبیان، ۱۳۷۷
چکیده
مارکسیسم ساختاری آلتوسر در واکنش به دو تفسیر از مارکس، و بازخوانی او بسط یافته است. آلتوسر نخست در برابر رهیافت مارکسیسم ارتدکس ایستاد و از آن انتقاد کرد؛ دومین رهیافت مورد انتقاد آلتوسر، مارکسیسم هگلی و حلقه فرانکفورت است. او تلاش کرد نظریه مارکسیستی را هم از جبرگرایی اقتصادی و هم از رهیافت انسانگرایانه لوکاچ و حلقه فرانکفورت برحذر دارد. تلاشهای آلتوسر برای فرار از تقلیلگرایی نظریه مارکسیستی، تا حدودی موفقیتآمیز بود؛ اما چرخش آلتوسر بیشتر درونپاردایمی بود و از نظر ماهوی نظریه مارکسیستی را از محدودیتهای بنیادی در عرصههای هستیشناسی، معرفتشناسی، انسانشناسی و روششناسی نجات نداده است. در این نوشتار، برآنیم تا نظریه و بنیادهای نظری نظریه اجتماعی آلتوسر را ارزیابی کنیم و کجتابیهای اساسی آن را برملا سازیم
کلید واژهها: لویی آلتوسر، نظریه، بنیادهای نظری، مارکسیسم، مارکسیسم ساختاری، مارکسیسم ارتدکس
مقدمه
مارکسیسم یک جهتگیری فلسفی، جامعهشناختی و سیاسی است که تأثیر زیادی بر جریانهای فکری و سیاسی در جهان گذاشته است. این جهتگیری فکری و سیاسی، با محوریت اندیشه مارکس هنوز یک جریان فکری بسیار تأثیرگذار است. مارکس آثار زیادی از خود بر جای گذاشته که موجب برداشتها و تفسیرهای متفاوتی شده است. منشأ این برداشتهای متفاوت، تا حدود زیادی آثار خود مارکس است؛ زیرا او در طول حیاتش یک موضع فکری ثابت نداشته است. نخستین برداشت که به جبرگرایان اقتصادی و مارکسیسم ارتدکس مشهور است، اقتصاد را تعیینکننده و زیربنای سایر روساختها میدانند. رگههای از این برداشت را میتوان در آثار متأخر مارکس یافت. در برابر این برداشت، واکنشهای زیادی شکل گرفت. یکی از این واکنشهای جدی مربوط به لوکاچ، گرامشی و مکتب فرانکفورت است. آثار اولیه مارکس، به ویژه دستنوشتههای سیاسی ـ اقتصادی او، در این طیف قرار میگیرند. رهیافت دیگری که بسیار مهم است و در مقابل دو رهیافت مزبور قرار دارد، مارکسیسم ساختاری لویی آلتوسر است که هم بر تفسیر هگلی از مارکس انتقاد داشت و هم از مارکسیسم ارتدکس ناخرسند بود. لویی آلتوسر رهیافت بسیار متفاوتی را از خوانش مجدد سرمایه به دست داده است. در این نوشتار تلاش میشود ابعاد و محورهای مختلف اندیشه آلتوسر بررسی شود. این موضوع در سه بخش ۱ زندگی و ریشههای فکری؛ ۲ مبانی نظری اندیشه ۳ نظریه جامعهشناسی دنبال میشود
زندگی و ریشههای فکری
۱ زندگی
آلتوسر در الجزایر متولد شد و بعدها (در ۱۹۳۰) با والدین خود به فرانسه رفت. او کاتولیکی متعصب بود که یک جنبش دانشجویی مسیحی را پایهگذاری، و فعالیتهای دینی پیشه کرد. در سپتامبر ۱۹۳۹ در آزمون ورودی مدرسه معتبر اکول نرمال سوپریور در پاریس پذیرفته شد؛ آموزشگاهی که در آن استادان بزرگی تدریس میکردند. موقعیت آموزش او شایسته یک متفکر مهم فرانسوی است؛ زیرا تحصیلاتش را در مؤسسات دانشگاهی معتبر پاریس و با کسب تعالیم وسیع فلسفی که زمینه معلومات او را تشکیل میدادند به پایان رساند. آلتوسر در بیشتر عمر خود از چهرههای برجسته روشنفکری حزب کمونیست فرانسه و نیز یکی از شخصیتهای دانشگاهی سرشناس پاریس بود. تأثیر افکار او در آخرین سالهای دهه ۱۹۶۰ که دانشجویان تندرو و اتحادیههای کارگری فعال فرانسه در کانون فعالیتهای سیاستی آن کشور بودند، به اوج رسید. آلتوسر با وجود هوش سرشار خود، نه تنها مستعد ابتلا به افسردگی بود، بلکه از نظر ذهنی وضع بیثباتی داشت. او در سال ۱۹۸۰ همسر خود را کشت و به زندان فرستاده شد. یادداشتهای روزانهاش فاش میکند که اعتماد به نفس ضعیفی داشت و نگران بود ناگهان «فاش شود» که آثار او پوچ است و به منزله یک روشنفکر «تقلبی» مطرح شود
۲ ریشههای فکری
الف) هگل و مارکس
یکی از مفاهیم محوری مورد تأکید هگل، دیالیکتیک بود. در فلسفه ذهن هگل، تاریخ تفکر از طریق تکوین پیوسته یک مفهوم و تبدیل آن به ضد خود، و سپس تبدیل آن به شکلی والاتر که این دو متضاد را وحدت میبخشد، پیش میرود. دیالیکتیک، نظری است که میگوید جهان نه از ساختارهای ایستا، بلکه از فراگردها، روابط، پویاییها و کشمکشها ساخته شده است. از نظر مارکس، هگل با این درک از دیالکتیک، قوانین جدیدی برای پیشرفت تاریخی کشف کرد؛ اما به اشتباه این قوانین را بر تاریخ تفکر اعمال کرد. به زعم مارکس، آنچه به شیوه دیالکتیک پیشرفت میکند، جامعه است. هگل در رأس ایدئالیسم قرار دارد؛ در حالی که برخلاف او، فوئر باخ (۱۸۷۲- ۱۸۰۴) یک ماتریالیست است. لودویک فویرباخ پل مهمی میان هگل و مارکس بود. مارکس دو عنصر مهم این دو اندیشمند را دیالیکتیک هگل و مادی اندیشی فویرباخ که خود آنها مهمترین عناصر فکریشان تلقی کردهاند، اقتباس کرد و در جهتگیری خاص خود که همان ماتریالیسم دیالیکتیکی است، ادغام کرد. به باور هگل تاریخ به صورت دیالکتیکی پیش میرود و بر بنیان ایدهها استوار است. برخلاف هگل، از دید مارکس بنیان تاریخ ایدهها نیست، بلکه تاریخ مادی جامعه بشری است
مارکس در طول حیاتش آثار گوناگونی را پدید آورد. از انگلس به بعد، مارکسیستها همواره آن بخشهایی از آثار مارکس را تفسیر کردهاند که وجه ذهنی و اومانیستی بیشتری دارد تا نشان دهند مارکسیسم یک نظام فکری است که تفکر دیالکتیکی را که نخستینبار هگل صورتبندی کرد، به کار میگیرد. آلتوسر این تفسیر را نقد میکند؛ به نظر او مارکس یک گسست معرفتشناختی را در دوره حیاتش تجربه کرده است. از نظر آلتوسر، نوشتههای اولیه مارکس اومانیستی و ذهنیتگرایانه بودهاند و او در آن ایام هنوز تحت تأثیر ایده ایدئالیسم هگلی بود. به اعتقاد او، مارکس در آثار متأخرتر خود مانند سرمایه از رویکرد عینی و علمی حمایت کرده است. به باور آلتوسر، بینش متأخرتر و مادیتگرایانهتر مارکس، بینش برتر است. برداشتن این گام، رابطه آلتوسر با دستنوشتههای اقتصادی و فلسفی مارکس([۱۸۴۸] a 1978) و امکان مراجعه به آن را قطع کرد
ب. زبان شناسی
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.