مقاله داستان
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله داستان دارای ۴۶ صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله داستان کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله داستان
مقدمه
آغاز راه نویسندگی
داستان چیست؟
کار کرد های داستان و قصه برای کودک
۱-زبان آموزی
۲-انتقال ارزشها:اصلاح رفتار
۳-تعامل اجتماعی
۴-پرورش قدرت تخیل
۵-پیوند فرهنگی
سن مناسب برای شنیدن داستان
ویژگی یک داستان خوب
۱-اختصار
۲-ابتکار و خلاقیت
۴-تازگی در پرداخت
چرا و چطور بنویسیم؟
ویژگیهای یک قصه خوب کدامند؟
۱) – خدا محوری
۲) – عبرت انگیزی
۳) – کشش ، جذابیت وگیرایی
۴) – طبیعی و منطقی و قابل قبول بودن روال داستان
۵) – گزیده گویی
۶)- نثر یا زبان قصه
۷) – عفت قلم
۸) – تقوی در نوشتن
۹) – برخورد ریشه ای با مسائل
۱۰) – یکدست بودن نوشته
ویژگیهای یک نثر خوب داستانی
۱ – انتخاب صحیح و دقیق کلمات
۲ – تازگی و زنده بودن
۳- بی پیرایگی
۴ – ایجاز
۵ – یکدستی نثر
۶ – تناسب نثر با موضوع قصه
۷ – غنا
طرح یا پیرنگ
طرح، پایه اصلی
درونمایه چیست؟
موضوع، سوژه، مایه
ساختار
وحدتها
پرداخت
پیام
سبک
نام داستان
زاویه دید چیست؟
زاویه دید درونی
زاویه دید بیرونی
مزایا و معایب زاویه دید اول شخص
مزایا و معایب زاویه دید سوم شخص
زاویه دید نمایشی
گفتگو
صحنه
زمان
فضا یا اتمسفر
لحن یا جو
توصیف
توصیف عملی
تصادف
حادثه
کشمکش و گرهافکنی
انواع کشمکش
اَشکال کشمکش
تحول
فاصله هنرمندانه
بحران
انتظار و هول و ولا
اوج و گرهگشایی
پایان و فرود
نماد
در آخر
مقدمه
هنر مقوله اى است که از آغازِ آفرینشِ انسان تاکنون پا به پاى آدمى پیش رفته و پیشرفت کرده است. براى حوزه هاى معرفت بشرى، همچون فلسفه، ریاضیات و علم، مى توان سرآغاز و سرگذشتى نوشت. هنر، امّا، حیاتى بى آغاز و سرگذشتى نانوشتنى دارد. در باب هنر فراوان گفته اند و بسیار نگاشته اند; امّا هر چه گفته اند جملگى در واقع تاریخى از تجلّیات هنر آدمى است و از حقیقتِ حضورِ هنر در زوایاى بشرى چندان که باید پرده برنگرفته اند، که: کس نگشود و نگشاید این معمّا را. بارى، این حضور پنهان و بى بدیل را تنها در یک جاى مى توان سراغ گرفت: حوزه دین و تجربه تعالى بخش روح آدمى. دین از دیرینه هاى تاریخ تاکنون، همگام با هنر، و حتّى بسى ژرفتر، هزار توى حیات و هستى بشر را درنوردیده، روح آدمى را صفا و صیقل بخشیده، راه ناهموار زندگانى را هموار کرده و دیده آدمى را از زمین خاکى به فراسوى هستى کشانده است. در درازاى تاریخ، این دو مقوله براستى آن چنان در هم تنیده اند که بازشناسى و بازآرایى آنها از یکدیگر ناممکن مى نماید. شاید این پیوند و پیوستگى از آن روست که دین و هنر، هر دو، ریشه در پنهانِ جان و مایه در عمقِ هستىِ انسان و جهان دارند و باگوش دل مى توان راز «فطره الله التى فطر الناس علیها» را از آنها باز شنید. بنابراین همچنان که دین، مقدس است و متعالى، هنر نیز ریشه در قداستها و تعالى جویى هاى انسان دارد و به همان سان که «دیانت» بدون دستگیرى پیامبران به کژى و کاستى مى گراید، «هنرمندى» نیز بى رهنمود خداى هنر و هستى به بیراهه مى رود. از این جاست که باید پیوند دو سویه دین و هنر را، همچون همیشه تاریخ، پاس داشت و در عصر تباهى و بى پناهىِ انسان، در پناه آن آسود و به بلنداى کمال انسان راه جست. از سوى دیگر، ادبیات و هنرهاى ادبى از دیرباز یکى از مهمترین و متداولترین شاخه هاى هنر به شمار مى آمده اند و حتّى با ظهور هنرهاى جدید، هنوز هم از رواج و رونق نیفتاده اند. حتّى مى توان گفت که سینما، تئاتر و تلویزیون نه تنها با ادبیات سر ستیز نگذاشته اند، بلکه انواع فنون ادبى را به نیکوترین شکل به خدمت گرفته اند. امروزه هنرپژوهان بدرستى بر این عقیده اند که رسانه ها و هنرهاى یادشده تنها بر بسترِ پر فیض ادب به شکوفایى و بالندگى مى رسند و بى آن، بار و برى ندارند. بى دلیل نیست که آثار بزرگِ نمایشى و سینمایى در جهان غالباً بر متونِ استوارِ ادبى شکل گرفته است و بسیارى بر این باورند که وضعیّتِ ناهنجارِ هنرهاى نمایشى در ایران بیشتر به ضعف مایه هاى داستانى و قصّه نویسى باز مى گردد. از همین جا مى توان اهمّیّت داستان نویسى و قصّه پردازى را بازشناخت. هرچند داستان و رمان، در مفهوم جدید آن، تاریخى بس کوتاه دارد، امّا پیشینه قصّه و قصّه گویى، در معناى وسیع آن، در درازاى دیرین تاریخ ناپیداست و بدرستى نمى توان گفت که نخستین قصّه را چه کسى پرداخته است. راستى چه کسى مى داند که کدامین پدر اوّلین حماسه را سرود و در جمع خویشان باز گفت و چگونه مى توان دانست که کدامین مادر اوّلین زمزمه قصّه را در گوش کودک خویش ترنّم کرد؟ اگر درست بنگریم، قصّه همواره حضورى پیدا و پنهان در زندگى روزمرّه ما داشته و دارد و تاریخ فرهنگ و تمدّن بشرى بدون یادکردى از این مقوله، ناتمام و نابسامان مى نماید
شاید از همین روست که ادیان الهى و کتب آسمانى غالباً پیام خویش را در مایه اى از قصّه و حکایت بیان مى داشته اند و بر تأمّل و عبرت آموزى از سرگذشت پیشینیان بسى تأکید مىورزیده اند. در میان کتب آسمانى، قرآن بى شک از این جهت رهاوردى بزرگ و بى مثال دارد. اصرار قرآن بر قصّه گویى و قصّه خوانى هر خواننده اى را به وجد و شگفتى وامى دارد. انسان از خود مى پرسد که مگر قصّه چیست و چه مى کند که آفریدگار هستى در آخرین پیام به آفریده خویش این چنین قصّه مى گوید و او را به تأمّل در قصّه ها فرا مى خواند
وارد شدن در هر رشته ای نیازمند وجود یک زمینه قبلی در شخص داوطلب است.پیش زمینه عالم هنر نیز به اعتقاد عده ای وجود «هوش» و «حساسیت» در شخصی است که می خواهد به این وادی قدم بگذارد. یک مطالعه سطحی در زندگی هنرمندان اصیل و مشهور جهان نشان می دهد که آنها از این دو ویژگی برخوردار بوده اند
منظور ازهوش، داشتن بهره هوشی بالاتر از متوسط و مقصود از حساسیت، داشتن آنتنهای حسی قوی و تیزتر یک فرد نسبت به پیرامون خود در مقایسه با افراد دیگر است به طوری که فرد در قبال مسائل و اتفاقاتی که در پیرامون او و جهان رخ می دهد عکس العملهایی به مراتب عمیقتر و گسترده تر نشان می دهد.در برابر حوادث مختلف بسته به نوع آن مانند بچه ها از شادی لبریز یا مانند زنان به سادگی اشک بریزد و یا مانند افراد زود رنج و کم تحمل از عمق وجود خشمگین شود و از شدت خشم همه چیز را به هم بریزد
وقتی مجموعه متناسبی از این دو عامل در شخصی جمع شد و با یک ذوق تربیت یافته هنری همراه شد، ما شاهد یک «هنرمند بالقوه» خواهیم بود، یعنی هنرمندی که تنها استعدادهنری دارد اما هنوز این استعداد به عرصه ظهور نرسیده است. برای بالفعل شدن این استعداد مطالعه، تحقیق وتمرین بسیار زیاد تا حد اشباع شدن در آن رشته خاص باید انجام گیرد تا فرد فوت و فنها و چم و خمهای آن رشته را به خوبی فرا بگیرد تا کاملابر آن فنون مسلط و سوار شود
برای قصه نویس شدن نیز باید مراحلی طی شود که از آن جمله خواندن هزاران داستان است. یعنی وقت گذاشتن و به قول قدیمی ها دود چراغ خوردن وشب بیداری ها وگذشتن از بسیاری از تفریحات و مشغولیتهای دیگر
در این راه میان بر وجود ندارد باید تمام راه را رفت و آن هم پیاده تا به سر منزل مقصود رسید. تحمل این رنجها نه تنها در مراحل ابتدایی آن وجود دارد بلکه تا رسیدن به مرحله پختگی و کمال نیز باید ادامه یابد
در باره رمان عظیم حدودا دوهزار صفحه ای «جنگ وصلح» اثر «لئو تولستوی» نوشته اند که او آن را هفت بار پاکنویس کرد. حال آنکه دنیا او را از نوابغ کم نظیر عالم ادبیات می داند
«ارنست همینگوی» می گوید داستان «پیرمرد و دریا» را بیش از دویست بار باز نویسی کرده است. غرض آنکه خوش باوری و ساده انگاری است که کسی گمان کند بدون کوشش و تلاش بسیار و تنها با داشتن ذوق واستعداد هنری می تواند در این راه به جایی برسد و یک شبه ره صد ساله را بپیماید و به قله های موفقیت دست یابد. پس کار خود را با خواندن داستانهای مختلف وبرگزیده شروع می کنیم
آغاز راه نویسندگی
کسی که می خواهدداستان نویس و یا قصه نویس خوبی شود حتما باید از همان دوران کودکی داستان و قصه بخواند و خیلی زیاد هم بخواند. اما این تاکید نباید کسی را به اشتباه بیندازد که مطالعه چنین شخصی تنها باید به قصه محدود شود. موضوع کار داستان نویس انسان و زندگی است. انسان یک موجود چند بعدی است و در مسیر زندگی خود با کل هستی در ارتباط بده و بستان متقابل است
پس نویسنده برای طرح درست ودقیق و کامل انسان در قصه هایش مجبور است به شناختی کامل از هستی، جهان، طبیعت، خود و سایر موجودات دست پیدا کند. او تاریخ و گذشته ای دارد و در این سیر تاریخی شکستها و پیروزیهایی را پشت سر گذاشته، آزمایشها و خطاهایی کرده، خام بوده و پخته شده تا به صورت امروزی در آمده است. پس نویسنده لازم است چیزی از تاریخ زندگی نوع انسان، تاریخ نژاد و کشورش و آداب و رسوم ملت خود بداند
نویسنده برای طرح درست ودقیق و کامل انسان در داستان هایش مجبور است به شناختی کامل از هستی، جهان، طبیعت، خود و سایر موجودات دست پیدا کند
از دیگر سو، انسان تنها بعد مادی و جسمانی ندارد و دارای جنبه ای عمیقتر و پیچیده تر ـ که از آن به بخش روحی ومعنوی یاد می کنند ـ است و باید این جنبه را هم به خوبی شناخته و مطالعاتی نیز در این زمینه داشته باشد
از جمله یک نویسنده باید در زمینه های مذهبی، سیاسی، اجتماعی، روان شناسی و مردم شناسی وغیره مطالعات عمیقی انجام دهد
پس از طی این مراحل او بایدبا دید و زاویه ای جدید به پیرامون خود نگریسته و جنبه های جدیدی از موضوعات را کشف کند. او باید بتواند بر آفت بزرگ «عادت» و «روز مرگی» غلبه کند و هیچ چیز را عادی و معمولی تصور نکند بلکه به هر چیز و هر کس چنان نگاه کند که گویی اولین بار است آن را می بیند. آنگاه است که در میان همین جریانها و پدیده های از نظر دیگران معمولی زندگی، چیزهایی را خواهد دید و کشف خواهد کرد که بقیه متوجه آنها نشده اند
یکی از داستان نویسان مشهور می گوید
آنچه را که انسان می خواهد در قصه بیان کند، باید مدتی دراز و با دقت فراوان نگاه کند، تا بتواند جنبه ای از آن را پیدا کند که پیش از آن به وسیله هیچ کسی گفته نشده باشد
لئو تولستوی، نویسنده شهیر روسی می گوید: «هنر انتقال احساس تجربه شده است.»
یعنی در واقع، یک اثر هنری از زمانی شروع به آفریده شدن می کند که هنرمند در چار چوب یکی از قالبهای هنری، دست به کار انتقال احساسی که خود پیشتر به ژرفترین شکل ممکن آن را تجربه کرده است، به مخاطبانش می شود
اگر هنرمندی به شرح و وصف و تجسم چیزها و حسهایی که خود با آنها آشنایی عمیق و بی واسطه ندارد، بپردازد حاصل کارش نمی تواند دارای اصالت هنری لازم باشد. به همین سبب نیز، اثر مخلوق او، تا ثیری را که لازمه یک اثر هنری ارزشمند است برمخاطبانش نخواهد گذاشت
بعد دیگر کار، به عشق و علاقه هنرمند به موضوع و عناصر کارش ارتباط پیدا می کند. به بیانی دیگر
شرط رسیدن برای جذاب و مؤثر از کار در آمدن یک اثر هنری، آن است که هنرمند، تا خود به شدت تحت تاثیر موضوعی قرار نگیرد در صدد خلق اثری در آن باره بر نیاید،
زیرا
«ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش»
و سخن تنها آن زمان که از دل بر آید، بر دل می نشیند
داستان چیست؟
داستان سرایی قدیمیترین شکل ادبیات شفاهی است. هزاران سال پیش از آن که صنعت چاپ و نوشتن به صورت پدیدهای فراگیر درآید، ادبیات شفاهی به صورت قصهگویی رواج داشته و بخش مهمی از هر جامعه بوده است. عمر قصّه و قصّه گویى به اندازه عمر پیدایش زبان و گویایى انسان است
شرح جنگ ها و تکاپوهاى پدران، قصّه هاى مادران، قصّه گویى هاى دربار پادشاهان، و نقّالى افسانه گویان و حکایت پردازان و پرده خوانان نشان مى دهد که زندگى انسان هیچ گاه از «قصّه» تهى نبوده است. قصّه همواره منعکس کننده دیدگاه انسان درباره جهان و عوامل ناشناخته پیرامون او و وسیله انتقال و آموزش آداب و سنن، اعتقادات، و تاریخ یک نسل به نسل هاى دیگر بوده است. انسان به خاطر ویژگى هاى خاصّ روحى اش به قصّه علاقه دارد و چه بسا راه و رسم قهرمانان آن را الگوى خود قرار مى دهد. پس با قصّه نه تنها مى توان انسان را با میراث هاى فرهنگى و آداب جامعه خود و جهان آشنا ساخت وقدرت تفکّر او را پرورش داد، بلکه مى توان زمینه خود سازى و جامعه سازى را در او برانگیخت. محکم ترین دلیل بر ریشه دار بودن علاقه انسان به قصّه، توجّه کتاب هاى مذهبى و به خصوص قرآن مجید به قصّه است. بسیارى از نویسندگان و شاعران و عرفا نیز افکار خود را در قالب قصّه بیان کرده اند
به جرأت مى توان گفت که در میان اقوام و فرهنگ هاى گوناگون، هیچ قالب بیانى به قدر قصّه نافذ و مؤثّر نبوده است. این تأثیر آن گاه که با بلاغت و اعجاز وحى همراه گشته، بسى افزون شده است. در طول تاریخ دعوت اسلامى، مردم از همین قصّه هاى قرآنى درس گرفته اند، پیام آموخته اند، ادبیّاتى مستقل بر نهاده اند، و با آن ها زیسته اند. در همان آغاز دعوت نیز قصّه گویى قرآن از ابزارهاى تبلیغى آن بود. روایت شده است که پیامبر سوره «فصّلت» را براى یکى از سرکردگان فساد تلاوت مى کرد تا به آیات۱۳ تا ۱۶ رسید: پس اگر اعراض کردند، بگو: شما را از صاعقه اى همانند صاعقه اى که بر عاد و ثمود فرود آمد مى ترسانم . آنگاه که رسولان پیش و بعد آنها نزدشان آمدند و گفتند که جز خداى یکتا را مپرستید، گفتند: اگر پروردگار ما مى خواست فرشتگان را از آسمان نازل مى کرد. ما به آنچه شما بدان مبعوث شده اید ایمان نمى آوریم. اما قوم عاد، به ناحق در روى زمین گردنکشى کردند و گفتند: چه کسى از ما نیرومندتر است؟ آیا نمى دیدند که خدایى که آنها را آفریده است از آنها نیرومندتر است که آیات ما را انکار مى کردند؟ ما نیز بادى سخت و غرّان در روزهایى شوم به سرشان فرستادیم تا در دنیا عذاب خوارى را به آنها بچشانیم. و عذاب آخرت خوار کننده تر است و کسى به یاریشان برنخیزد
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.