مقاله مراتب بهشت و حقیقت های آن
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله مراتب بهشت و حقیقت های آن دارای ۲۶ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله مراتب بهشت و حقیقت های آن کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله مراتب بهشت و حقیقت های آن،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله مراتب بهشت و حقیقت های آن :
مراتب بهشت و حقیقت های آن
از سوره هایی که ذکر آیات بهشت در آن بسیار آمده، سوره واقعه است که پس از آنکه مردم را به سه دسته: سابقون و اصحاب میمنه و اصحاب مشئمه تقسیم می کند، می فرماید:
السابقون السابقون اولئک المقربون فی جنات النعیم ثلّه من الاولین و قلیل من الاخرین:سبقت گیرندگان به اعمال صالح سبقت گیرندگان به مغفرت و رحمت هستند. آنان مقربان درگاه خدا می باشند که در بهشت های نعیم اند. جماعتی از آنها پیشینیان هستند، و گروه ک
می از پیسینیان.(واقعه ۱۰ تا ۱۴) همان طور که خواهد آمد، بهشت نعیم، بهشت ولایت است و منظور از <اولین>، امتهای گذشته، و منظور از <آخرین>، امت پیامبر آخر الزمان است. البته تعداد افراد مقرب در این امت، نسبت به امت های گذشته کم است، گرچه از جهت قوت و مقدار کمال مقدم هستند، و لیکن تعداد افراد اصحاب الیمین در این امت همانند امتهای گذشته زیاد است؛ چنان که خواهد آمد.
علی سرر موضونه متّکئین علیها متقابلین: بر روی تختهای بافته شده هستند؛ در حالی که تکیه برآنها زده اند، همه روبروی یکدیگر قرار گرفته اند. تقابل بهشتیان در جلوس و نشست، کتاب از کمال اُنس و حسن معاشرت، وصفای باطن آنهاست که هیچ گاه به پشت سر یکدگر نمی نگرند و با عیبجویی و غیبت، باطن خود را برخلاف ظاهر آلوده نمی نمایند.
یطوف علیهم و لدان مخلدون بأکواب و اباریق و کأس من معین لایصدّعون عنها و لاینزفون: پیوسته اطفال نورس گرداگرد آنان برای خدمت در گردش آیند، اطفالی که جاودانه به همان جوانی می مانند. با کوزه ها کاسه های پر از شراب معین که بیاشامند و بیارامند؛ ولی در آنان خماری و سردردی پیدا نمی شود، و هیچ گاه عقلشان از دست نمی رود.
و فاکهه مما یتخیرون و لحم طیر مما یشتهون و حور عین کامثال اللولو المکنون جزاء بماکانوا یعملون: هر نوع میوه ای که بگزینند و گوشت پرنده از هرچه بدان میل داشته باشند و حورالعین که مانند مروارید پنهان درصدف، طراوت و تازگی شان هیچ زائل نشده است؛ تمام اینها پاداشی است که براثر آنچه در دنیا به جا می آوردند، به آنها داده می شود.
لا یسمعون فیها لغوا و لاتأثیما الا قیلا سلاما سلاما: هیچ گونه سخن بیهوده و هیچ گونه سخنی که رابطه با گناه داشته باشد، نمی شنوند، مگر گفتار پی درپی سلام، سلام.
و اصحاب الیمین ما اصحاب الیمین فی سدر مخضود و طلح منضود وظل ممدود و ماء مسکوب و فاکهه کثیره لا مقطوعه و لا ممنوعه: اصحاب یمین و اهل سعادت، نمی دانی چه مقام و درجه ای دارند! در درخت سدری که خارهایش گرفته شده، و درخت موزی که میوه اش روی هم چیده شده است، و سایه کشیده و گسترده ای که هیچ کم و کوتاه نگردد، و آبی که پیوسته روان شود و ریخته گردد؛ و میوه های بسیاری که هیچ گاه مقطوع نشود و [انسان به واسطه سیری و یا دوری و یا خاری و یا مرضی از خوردن آن] ممنوع نگردد.
در <تفسیرالدّرّ المنثور> حاکم تخریج و تصحیح کرده، و بیهقی در بحث بعث از ابوامامه روایت کرده اندکه: اصحاب رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم می گفتند: ما از عرب های بدوی و سؤالاتشان استفاده می بریم. یک روزی یک اعرابی پیش آمد و به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم گفت: <یا رسول الله! در قرآن نام درختی برده شده که اذیت می رساند و
من چنین نمی بینم که در بهشت درختی باشد که صاحبش را آزار ب
رساند!> رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم گفتند:<آن درخت کدام است؟> اعرابی گفت:<درخت سدر، چون خار دارد!>رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم گفتند: مگر خدا نمی فرماید: <فی سدر مخضود>؟ <سدری که خارش گرفته شده است.> خداوند آن را از هر خاری که دارد، پاک می کند و به جای محل هر خار، میوه ای قرار می دهد که از آن میوه هایی روییده می شود، و هر یک از آن میوه ها شکافته می شود و هفتاد رنگ از طعام پدید می آید که هیچ یک از طعامها مشابه دیگری نیست!
باید دانست که آنچه از گفتار خدا: فی سدر مخضود و طلح منضود و ظل ممدود، تا اینجا که می فرماید: فجعلناهن ابکارا ً، عُرُبا اترابا، همه متعلق به خوبان و <اصحاب یمین> است؛ و آنچه سابقا ً بیان شد از گفتار خدا که می فرماید: فی جنات النعیم تا آنجا که: الا قیلاً سلاماً سلاماً همه متعلق به <سابقون> و <مقربون> است. و با دقت در خصوصیات آن مزایا، و خصوصیات آنچه برای اصحاب یمین بیان فرموده است، اشرفیت و افضلیت <سابقین> از<اصحاب یمین> مشهود می گردد.
باید دانست که در سوره دهر نیز در باره پاداش ابرار، خداوند آیاتی را که حکایت از عظمت و مقام آنان می کند، بیان می فرماید.این سوره درباره اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است، و فضه خادمه را نیز فرا می گیرد. و در سوره قمر (آیه ۵۴ و ۵۵)، مقام پرهیزکاران را مقعد صدق، در نزد مالک و حکمران با اقتدار معین کرده است: ان المتقین فی جنات و نهر فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر.
و در سوره بیّنه (آیه ۷ و ۸) آن پاداشها را که حتی شامل رضایت طرفینی است، براساس خشیت و احترام از عز جلال و مقام و موقف حضرت پروردگار معین فرموده است: ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریّه; رضی الله عنهم و رضوا عنه ذلک لمن خشی ربه: آنان که ایمان آورده و کار شایسته انجام داده اند، تنها ایشان بهترین خلایق هستند. پاداش آنها در نزد پروردگارشان بهشت هایی است که از زیر درختانش رودها روان است، و ایشان در آن بهشت ها جاودانه می مانند. خدا از ایشان خشنود است و ایشان از خدا خشنودند. این است پاداش کسی که از پروردگار خود در هراس باشد.
و در آیات ۳۱ تا ۳۶ از سوره نبأ وارد است که: انّ للمتقین مفازا حدائق و اعنابا و کواعب اترابا; جزاء من ربک عطاء حسابا:[در رستاخیز] برای پرهیزگاران محل آسایش است: باغها و تاکستانها، و دختران جوان نورس، و کاسه های سرشار از باده بهشتی. در آنجا هرگز سخن بیهوده و دروغ نمی شنوند. این همه در مقام پاداش از جانب پروردگارت در محاسبه به آنان عطا می گردد.
از این آیات استفاده می شود که بهشت مقام صدق و امانت و تقوا و برداشتن گلایه از آثار و مظاهر عالم آفرینش که مخلوق خداست، و حفظ مقام جلال و عظمت حضرت ذوالجلال است. در آنجا بطلان و لغو و دروغ بی گناه نیست، و نقصان و عیب راه ندارد؛ شرابش مست می کند، ولی مست جمال و صفات و افعال خدا و سردرد نمی آورد و عقل را هم نمی برد و آن را شراب طهور گویند که در سوره دهر ذکر شده است.
غذایش سنگینی و خستگی نمی آورد، نکاحش سستی ندارد و علتش این است که در آنجا نقصان و عدم نیستی راه ندارد؛ برخلاف دنیا که لذتش و اثرش ضعیف می شود و از بین می رود که به جهت نقصان این عالم است.نقصان و عیب و مرض و مرگ و سستی و کژی و کاستی این عالم، معلول سنگینی و ثقل ماده است؛ ولی در قیامت ماده ثقل ندارد و تمام
جهات نعمت و لذت متراکماً موجود است، و آثار و خواص ماده در کار نیست؛ بنابراین لذتش پیوسته است و دگرگونی و خرابی و تشویش در آن راه ندارد.
در حدیث است که اهل بهشت جملگی جوان نورس هستند؛ گرچه پیران فرتوت باشند که از دنیا رفته اند و با کمر خمیده و چشمان در هم هشته و گوش سنگی
ن؛ ولی در بهشت همگی به صورت جوان نورس که هنوز بر عارضش خط سبزی کشیده نشده است، می باشند . در روایت است که روزی رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم که در اوصاف بهشت و نعمت های جاودانی آن بیاناتی داشتند، از روی شوخی به پیرزنی که در خدمتش بود، فرمود: <پیرزنها به بهشت وارد نمی شوند.> پیرزن شروع کرد به گریستن. حضرت فرمود: <گریه مکن، همگی به صورت دختران جوان و با طراوت و استقامت وارد می شوند، خداوند آنان را بدین صورت محشورمی کند و سپس داخل بهشت می فرماید.>
مراتب بهشت از زبان قرآن
قرآن کریم در بسیاری از آیات خود تصویری از ویژگیهای بهشت و اوصاف زندگی بهشتیان ارائه میدهد که مطالعه در این آیات ـ که در جایجای آنها خداوند موءمنان پرهیزکار را به چنین پاداشی بشارت میدهد ـ علاوه بر نمودار ساختن هدف باریتعالی از خلقت و دوستی بیکرانش نسبت به انسان، میتواند موجب انگیزه در انتخاب راهی باشد که انسان هماره و بهطور فطری در پی آن بوده است. همچنین درک درست این آیات میتواند راهنمایی باشد که پیش از مرگ نیز انسان را از یک زندگی بهشتی بهرهمند نماید. در نوشتهای که هماینک پیش روی خوانندگان گرامی است نامهای بهشت و مراتب مختلف آن در قرآن مورد بررسی قرار گرفته و نکتههایی درباره این نامگذاریها بیان شده است.
بهشت موعود دارای مراتب و درجاتی مانند جنت نعیم، مأوا، عدن و فردوس است ولی علاوه بر مراتب، اوصاف و القابی کلی دارد که جا دارد قبل از ورود به این مراتب با بعضی از آن اوصاف مثل دارالسلام، دارالارث، دارالرضا، دارالمقام و فوز عظیم آشنا شویم.
دارالسلام
در قرآن آیات بسیاری بر وجود نعمتهای مادی تصریح دارد که نقطه شروع آن نعمتها، صحرای محشر است که از آنجا بهشتیان به دارالسلام که یکی از القاب بهشت ا
ست خوانده میشوند: و الله یدعوا الی دارالسلام و یهدی من یشاء الی صراط مستقیم (یونس، آیه ۲۵). دارالسلام نمایانگر محیطی آرام و امن است که سراسر صفا و صمیمیت بوده و صلح و آرامش در آن موج میزند. این رستگاران با هدایت نوری که جلو روی آنها میدرخشد و مسیر را برای آنها روشن میکند به سوی بهشت میشتابند و در همان حال بشارتِ بهشتهایی به آنها داده میشود که از زیر درختانش نهرها جاری است یومتری الموءمنین و الموءمنات
یسعی نورهم بین أیدیهم و بأیمانهم بشریکم الیوم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ذلک هو الفوز العظیم: (حدید، آیه ۱۲) و آثار بشارت که حاکی از مسرت باطنی آنهاست در چهرههای آنها کاملاً نمایان است وجوه یومئذ ناعمه لسعیها راضیه (غاشیه، آیات ۸و۹). در مدخل بهشت، فرشتگان نگهبان با پیام ادخلوها بسلام آمنین (حجر، آیه ۴۶) به آنها خوشآمد میگویند و آرامشی کامل را که نمایانگر خروج هرگونه کینه و کدورتی از سینههای آنهاست به آنها بشارت میدهند و نزعنا ما فی صدورهم من غل اخواناً (حجر، آیه ۴۷). نکته لطیف این که کلمه نزع از معنای خاصی برخوردار است و آن این است که چنان از دلهای آنان غل و غش و کینه و کدورت را بیرون میکشیم که گویی هرگز آلودگی و کدورتی نداشتهاند.
دارالارث
«بهشت را به پرهیزگاران به ارث میدهند»: تلک الجنه التی نورث من عبادنا من کان تقیّاً (مریم، آیه ۶۳). ارث در دنیا مالی است که بدون هیچ رنج و زحمتی به دست میآید و در مالکیت آن هیچ جای شک و شبهه نیست ولی بهشت، ارثی است که موءمنان در مقابل اعمال صالحی که در دنیا انجام دادهاند از آن بهرهمند میشوند.
دارالرضا
بهشت، عالم تجرد و اطلاق است و برای موءمنان به مجرد درخواست باطنی و مشیت درونی هرچه بخواهند موجود میشود لهم ما یشآءون عند ربهم (شوری، آیه ۲۲). در حقیقت اراده انسان در بهشت مظهر اراده الهی شده و معدومات را لباس وجود میپوشاند بنابراین همهچیز برای او مهیاست و به رضایت کامل میرسد. از طرفی راهیافتن به بهشت، نتیجه اطاعت و رسیدن بنده به مقام عبودیت است و از آنجا که رسیدن به مقام عبودیت هدف خداوند از خلقت انسان است، رضای الهی را به دنبال دارد، یعنی بهشت دارالرضاست چون خداوند از بنده، راضی و بنده از خداوند راضی است: رضیالله عنهم و رضوا عنه (مائده، آیه ۱۱۹).
دارالمقام
بهشت، دارالمقام یا دارالخلد است و این وصف، بیانگر این نکته است که رستگاران بهشتی برای همیشه در آنجا مخلدند چون بهشت جایگاهی است که کسی از آن بیرون نمیرود و به مکان دیگری کوچ نمیکند و هیچگونه رنج و مشقتی به او نمیرسد و از همینروست که بهشتیان زبان به حمد و ستایش حق میگشایند و شکرگزار خداوندی میشوند که هرگونه حزنی را از آنها برطرف کرده است: و قالوا الحمدالله الذی أذهب عنّا الحزن ان ربنا لغفور شکور، الذی احلّنا دارالمقامه من فضله لا یمسنا فیها نصب و لا یمسنا فیها لغوب (فاطر، آیات ۳۵ و ۳۴). مسئله خلود در بسیاری از آیات مربوط به بهشت و جهنم آورده شده و این سوءال را در ذهن مطرح میکند که
با آن که عمر انسان محدود است و میزان اعمال و فعالیت انسان نیز محدود، پس انسان چگونه در بهشت مخلّد است؟ پاسخ این است که انسان موءمن اگر در دنیا هم مخلد بود همیشه با همین خصوصیات زندگی میکرد. سوءال دیگر اینکه آیه تخلید حتی در نعمت، خستهکننده نیست؟ در پاسخ باید گفت، عالم آخرت متنوع است و انسان بهشتی، پویاست
نه ایستا زیرا دائماً در معرض تجلیات گوناگون قرار دارد، از تجلیات مادی به رضوان الهی صعود میکند و در فضای ربوبیت حق به تماشای آفرینش مینشیند بنابراین بهشت جایگاهِ ماندگارِ متنوع است.
نکته دیگر اینکه انسان بُعدی جاودانه دارد که جز به جاودانگی قانع نمیشود چون انسان در ساحت جسم و نفس محدود و در ساحت روح، نامحدود است زیرا روح از عالم خلق نیست بلکه از عالم امر است. قل الروح من امر ربی (اسری، آیه ۸۵) و عالم امر آغاز و انجام ندارد.
فوز عظیم
بهشت “فوز عظیم” است یعنی جامع بین نعمتهای مادی و معنوی است و مژدهای است به موءمنان به جهت معاملهای که با خدا کردهاند و نشاندهنده این است که خداوند، تنها خریدار مال و جان موءمنان است: فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم (توبه، آیه ۱۱۱).
مراتب بهشت
اولین مرتبه از مراتب بهشت جنت نعیم است که همان بهشت افعال است. پوینده راه حق در این بهشت با نعمتهایی چنان وسیع روبهرو میشود که در تصور نمیگنجد: فیها تشتهیه الانفس و تلذ الاعین (زخرف، آیه ۷۱). توضیح این
که واژه نعیم هفده بار در قرآن کریم آورده شده که همه درباره نعمتهای عظیم بهشت است، غیر از آیه لتسئلن یومئذٍ عن النعیم (تکاثر، آیه ۸) که همه مفسران بر این عقیدهاند که منظور از نعیم در آیه مذکور، نعمت ولایت است. چون مراد از نعیم، مطلق نعمتهاست که خداوند به انسان ارزانی فرموده و مسلماً نعمت ولایت اهل بیت (ع) ارزندهترین مصادیق نعمت است چون با راهنمایی آنهاست که نعمت
ها هرکدام در جای خود به کار گرفته شده و شکر آن گزارده میشود. معصومین(ع) واسطه فیض خالق به مخلوق هستند بنابراین هر انسانی در برابر این نعمت عظیم مورد سوءال قرار خواهد گرفت.
جنت مأوا
جنت مأوا مرتبه دیگری از بهشت است که با تمام نعمتها و بر کاتش نخستین وسیله پذیرایی از میهمانان الهی است: أما الذین ءامنوا و عملوا الصالحات فلهم جنات المأوی نزلاً بما کانوا یعملون (سجده، آیه ۱۹) زیرا کلمه نُزُل به معنای نخستین چیزی است که با آن از مهمان پذیرایی میکنند و تقدم کلمه لهم بر جنات المأوی نیز اشاره دارد به اینکه خداوند این باغهای بهشت را مخصوص بهشتیان قرار داده و عاریتی نیست و احتمال زوال نعمتها هرگز آرامش فکر آنها را برهم نمیزند.
جنت عدن
جنات عدن از عالیترین مراتب بهشت است و با توجه به معنای لغوی کلمه عدن، این مکان، در وسط و متن بهشت قرار دارد. فرشتگان از هر دری برای تهنیت وارد شده و به جهت صبر و استقامتی که رستگاران بهشتی از خود نشان دادهاند سرانجامِ زیبا و نیکویی را به آنها بشارت میدهند و هریک از نزدیکان آنها را که شایسته باشند با آنها وارد بهشت میکنند: جنات عدن یدخلونها و من صلح من ءابائهم و أزواجهم و ذریاتهم والملائکه یدخلون علیهم من کل باب، سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبیالدار (رعد، آیات ۲۳ و ۲۴). آیه اشاره دارد به اینکه افراد صالح یک خانواده در بهشت نیز در کنار یکدیگرند و از مصاحبت یکدیگر لذّت میبرند. با توجه به اینکه ذکر عنوان بعضی از افراد خانواده مثل پدر، همسر و فرزند دلالت بر خصوصیتی ندارد و شامل همه افراد خانواده میشود، عدم ذکر نام مادر به جهت آوردن کلمه ازاج است که پدر و مادر هردو را شامل میشود. همچنان که برادران و خواهران و عموها و داییها و اولاد آنها هم در واقع ذریههای پدراناند که کلمه آبائهم شامل آنها میشود.
یکی از امتیازات قرآن کریم بیان پرمحتواترین مطالب در کوتاهترین کلمات است که یکی از آن کلمات سلام است. سلام یکی از نامهای خداوند و تهنیت خداوند بر پیامبران است: سلام علی نوح فیالعالمین (صافات، آیه ۷۹) سلام علی موسی و هارون (صافات، آیه ۱۲۰). سلام، تبریک الهی بر بهشتیان است، سلام، زمزمه فرشتگان است، سلام، کلام بینالمللی تمام مسلمانان است، سلام، پیامی است که سلامتی، احترام، دعا و امنیت را به ارمغان میآورد.
نکته بسیار جالب آیه که جمله بما صبرتم به آن اشاره دارد این است که در نظام الهی همهچیز حتی به کاربردن کلمات، بر مبنای ایمان و عمل صالح است. چنانچه سلام فرشتگان نیز به جهت صبری است که اهل ایمان در مصیبت و معصیت و طاعت کردهاند.
جنت فردوس
فردوس بالاترین مراتب بهشت
است. این کلمه دوباره در قرآن
کریم آورده شده و وسعت نعمتهای بهشتی را نشان میدهد و چنین به نظر میرسد که مقامی فوق بهشت و جهنم و ثواب و عقاب است زیرا با وجود اینکه تمام مراتب و درجات عالم ملکوت چه نعمتهای مادی و چه نعمتهای معنوی مطلق و غیر مشوب به نواقص هستند ولی خداوند متعال برای بعضی از بندگان خاص خود نعمتهایی را مخفی نگه داشته که از سعه افهام نفوس و ادراک اذهان خارج است چنانچه در روایت صحیح از رسول خدا(ص) وارد شده است که: ” خداوند فرمود: من برای بندگان صالح خود چیزهایی را مهیّا کردهام که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بر هیچ دلی خطور نکرده است، از این نعیم بهشتی که من شما را آگاه کردهام سخن نگویید و دست از کنجکاوی بردارید و اگر میخواهید اجمالاً در این ارتباط چیزی بدانید، این آیه را قرائت کنید: فلا تعلم نفس ما أخفی لهم من قرّه أعین (سجده، آیه ۱۷). (تفسیر مجمعالبیان، الشیخ ابی علیالفضل بن حسنالطبرسی طبع صیدا، ج۴، ص۳۳). این روایت را بخاری و مسلم هر دو بیان کردهاند.
در سیر مواهب و نعمتهای بهشت به اینجا میرسیم که فردوس بهترین و برترین مراتب بهشت است و با اینکه طبع تحولطلب انسان دائماً تقاضای دگرگونی و تنوع میکند ساکنان فردوس هرگز تقاضای نقل مکان و تحول نخواهند کرد: انالذین ءامنوا و عملوا الصالحات کانت لهم جنات الفردوس نزلاً. خالدین فیها لا یبغون عنها حولاً (کهف، آیات ۱۰۷ و ۱۰۸).
یکی دیگر از مراتب والای بهشت که آیات مبارکه به تصریح بیان میکند غرفههای آن است. غرفه در لغت به اتاق فوقانی گویند که بر روی اتاقهای دیگر ساخته شده است و محل عالی و مرتفع از خانه و قصر است و در روایات نیز کنایه از درجه عالی در بهشت است که به افراد خاصی عنایت میشود: لکنالذین اتقوا ربهم لهم غرف من فوقها غرف مبنیه تجری من تحتها الانهار وعدالله لایخلفالله المیعاد (زمر، آیه ۲۰). غرفههای بهشت هم از نظر جایگاه و هم از نظر پایگاه در اعلی مراتب بهشت است زیرا اهل تقوا از نظر جایگاه در عمارات بلندی که به اطراف اشراف دارد، قرار دارند و از نظر پایگاه نیز در مقام والایی قرار دارند.
حقیقت بهشت
حقیقت بهشت تجلّى رحمت و مغفرت خداست و جهنم ت
جلّى غضب و لعنت خداست. توضیح مطلب اینکه؛
اولاً گاهى این چنین گمان مىشود که «بهشت» و «جهنم» دو موضوع جداگانه بوده، مستقلاً مطرح است. امّا این پندارى بیش نیست؛ بلکه حقیقت آن است که بهشت و جهنم، جدا از مسأله لقاى پروردگار نمىباشد.
به عبارت دیگر، بهشت و بهشتها و جهنم و جهنمها مقصد و مقصود، در سیر و حرکت نیستند و حرکتها به سوى پروردگار و منتهى به لقاى پروردگار است؛ نه ای
نکه حرکتها به سوى بهشتها و جهنمها باشد و به آنها منتهى گردد.
هر حرکتى در نهایت به مبدأ متعال منتهى مىگردد و بهشتها و جهنمها، از آثار چگونگى لقاءها و رسیدنها است؛ یعنى، بهشت و بهشتها، از آثار و لوازم لقاى حضرت حق با «اسماى رحمت و مغفرت» و جهنم و جهنمها هم از آثار و تبعات لقاىِ پروردگار با «اسماى غضب و سخط» است.
ثانیاً براى روشن شدن حقیقت بهشت و جهنم لازم است، به صورت مقدمه، مطالبى را در حقایق اسماى ربوبى مطرح کنیم تا معناى آنکه بهشت از آثار «لقاى حضرت حق با اسماى رحمت» و جهنم از آثار «لقاى پروردگار با اسماى غضب» بوده، درست تحلیل و تفهیم شود.
«اسماى حسنى» یک سلسله عناوین محض و اعتبارى نیست؛ بلکه آنها منشأ آثارند و اصولاً هر وجودى و هر موجودى در دنیا و نظامهاى دیگر و عوالم برتر و حتى آخرت، از آثار اسماى حسنى است.
عوالم وجود، همه جلوههاى اسما بوده، هر اسمى آثار خاص خود را دارد و در مراتب مختلف تجلى مىکند. به بیان دیگر، ذات مقدس حق در مقام ربوبیت موجودات، هر موجودى را، با اسم و صفت خاص ربوبیت مىکند. اسم «رب» داراى شاخهها و انشعاباتى است و در واقع اسماى حسنى شاخههاى اسم «ربّ»اند: ربّ رزاق، ربّ مصوّر، ربّ قدیر، ربّ علیم، ربّ هادى، ربّ غفور، ربّ منتقم، ربّ شدید العقاب و ; .
خداوند متعال در مقام ربوبیت، داراى اسما و صفات مختلف بوده، همه را با این اسماى گوناگون تربیت مىکند؛ مثلاً در مقام ربوبیتش به شیطان با «منتقم» و «شدیدالعذاب» تجلّى مىکند و به حضرت رسولاکرم(ص) با «هادى»، «رحیم» و «غفور» تجلى مىکند.
گیاهى که صورت و شکلى به خود مىگیرد، با اسم «مصوّر» پیش مىآید و هنگامى که خاک را مىشکافد و بیرون مىآید، با ربّ «خالق» پیش مىآید. به هر صورت، هر موجودى در این نظام هستى، با عوالم گوناگون خود و با موجودات متفاوت – که در درون خود دارد – در مقام ربوبیّت با اسمى از اسماى حسناى الهى، در ارتباط است.
آدمى اگر در مقام طاعت خداوند باشد، با ربّ «هادى» روبهرو است و خداوند با این اسم او را ربوبیت مىکند؛ امّا اگر انسان در مقام طغیان و مخالفت با حضرت حق باشد، ربّى که او را تربیت مىکند، ربّ «هادى» نخواهد بود؛ بلکه ربّ «منتقم» و «شدید العذاب» خواهد بود.
نتیجه آنکه، هر کسى از مسیر خود با اسمى از اسماى ربوبى در ارتباط است و از این رو، من و شما لحظه به لحظه با صفت و اسم خاصى از خداوند متعال، با او در ارتباط هستیم و به همین دلیل است که خداوند با لحن خاصى گفته است که از مقام ربوبیّت بترسید: (مَنْ خافَ مَقامَ رَبّهِ)؛نگاه کنید به: الرحمن (۵۵)، آیه ۴۶ و نازعات (۷۹)، آیه ۴۰
به هر روى، تمام هستى و از جمله انسان لحظه به لحظه با «ربّ» با چهرههاى مختلف در ارتباط است و هر یک از اسماى حسنى، انسان را بسته به نوع عمل، فکر، صفت و اخلاق، ربوبیت مىکند.
در حقیقت این انسان است که با انتخاب مسیر، راه، عملکرد و مقصد، خود را در تحت یکى از اسماى ربوى مىاندازد، چرا که اسماى الهى، واسطههاى فیض بوده و کل وجود و هستى به آنها منتهى مىشود و از آنها نشأت مىگیرد.
اگر به دقت به اطراف و جوانب وجود نگاه کنیم، همه جا آثار و جلوههاى اسماء را خواهیم یافت: «وَ بَأَسْمائِکَ الّتى مَلَأَتْ اَرْکانَ کُلِّ شَىْ»؛دعاى کمیل. «[ باراله
ا! به درستى من مىخواهم از تو ]به نامهایت و به اسمائت که ارکان هر چیز را پر کرده است».
آیا روبه رو شدن با اسماى ربوبى، آثار دارد یا خیر؟ قطعاً اثر دارد، اینکه انسان در دعاهاى خود و در خواستههایش و در هر نیازى، به اسم متناسب با آن احتیاج متوجه گشته، خداى متعال را با همان اسم مىخواند؛ دلالت بر همین حقیقت دارد که: گویا آدمى به طور فطرى متوجه همین واقعیت است که هر چیزى متأثر از اسمى از اسماى خدا است.
شخصى که مریض است، به اسم «شافى» متوجه مىشود و شفاى خود را از خداوند متعال با این اسم مىخواهد؛ چرا که شفا را اثر این اسم مىداند. کسى که رزق و وسعت رزق مىطلبد، به اسم «خیرالرازقین» توجه دارد. فردى که مغفرت مىخواهد، با اسم «غفور»؛ کسى که نصرت مىخواهد با اسم «نصیر» و «ناصر»؛ کسى که هدایت مىطلبد، به اسم «هادى»؛ محفوظ ماندن از خطرات را مىخواهد، به اسم «حافظ» و «حفیظ» و کسى که روشنایى باطن مىخواهد، به اسم «نور» متوجه مىگردد و خداى سبحان را با آن مىخواند، چرا که هر یک از اینها را آثار اسماى ربوبى مىداند.
از صفت و زنام چه زاید خیال و آن خیالش هست دلال وصال
دیدهاى دلال بى مدلول هیچ تا نباشد جاده نبود غول هیچ
هیچ نامى بىحقیقت دیدهاى یا زگاف و لام گل، گل چیدهاى
اسم خواندى رومسمّا را بجو مه به بالا دان نه اندر آب جو
مثنوى معنوى، دفتر اول، ابیات ۳۴۵۴ – ۳۴۵۷
با توجه به توضیحات بالا، مشخص مىگردد که بهشتها، از آثار و جلوههاى اسماى «رحمت» بوده و جهنمها هم از آثار «غضب و سخط» است؛ چرا که وقتى همه وجود و همه عوالم هستى، از آثار و مظاهر اسماى حسناى الهى باشد، قهراً بهشت و جهنم نیز به عنوان نظام و عالم خاصى از وجود، از این حقیقت مستثنا نیست. حال براى روشن شدن اینکه بهشتها و جهنمها، از آثار اسماى «رحمت» و «غضب» حضرت حق است، به بعضى از آیات قرآنى اشاره مىکنیم.
«و اطاعت کنید خدا و رسول او را شاید مشمول رحمت شوید و سرعت و شتاب کنید، به سوى مغفرتى از پروردگارتان و بهشتى که پهنایش به قدر آسمانها و زمین است و براى پرهیزکاران آماده شده است».
این آیات، انتهاى سیر و حرکت اطاعتکنندگان از خدا و رسول را، رحمت حق و رسیدن به رحمت او و لقاى او با اسماى «رحمت» مىداند (لعلکم ترحمون) و نیز دست
ور مىدهد که به سوى مغفرت و غفران الهى، شتاب کنید و بکوشید که با غفران او مواجه گشته و به مغفرت او برسید؛ یعنى، او را با اسم «غفور» ملاقات کنید که از آثار این لقا، بهشت است با آن خصوصیات که در ادامه آیه فرموده است.
«اى مردم: حقیقت این است که براى شما از جانب پروردگارتان برهانى آمده و ما به طرف شما نور روشنگرى را فروفرستادهایم و امّا آنانى که به خداى متعال ایمان آورده و به این [ برهان و نور الهى ]تمسّک جستند، به زودى خداوند آنان را در جوار رحمت فضل خاص خویش داخل کرده، ایشان را به سوى خود، به راهى راست [ که به سوى او نزدیکتر مىکند ]هدایت کند».
این آیات به روشنى گویاى این حقیقت است که خداوند متعال، مؤمنان و پیروان قرآن و رسول اکرم(ص) را به زودى در رحمت و فضل خود داخل مىگرداند؛ به این معنا که به لقاى او با اسماى رحمت و فضل رسیده، در عالمى که جلوهگاه رحمت و فضل او است، وارد مىشوند. این تعبیر بیانگر این است که لقاى خداوند با اسماى رحمت، ورود به عالم رحمت و فضل – که همان بهشتها است – مىباشد.
از دیدگاه قرآن، جهنم و جهنمها نیز از آثار لقاى پروردگار با اسماى غضب، سخط، انتقام، طرد و ردّ است. در این باب نیز آیات زیادى وجود دارد که به دو مورد اشاره مىکنیم:
این آیات مىفرماید کافران و ستمگران مشمول لعن و غضب الهى مىشوند و بعد از آن مىفرماید. در این طرد و ردّ الهى جاودانه مىمانند و سپس اشاره مىکند: هیچ وقت عذاب آنان تخفیف نمىیابد. پس اوّلاً، آنان به خداوند متعال در حالى که او، آنان را لعن و طرد مىکند، مىرسند (لقا با اسماى غضب) و ثانیاً، غضب و لعن همیشگى است و ثالثاً، این روبهرو شدن با اسماى غضب همان جهنم است؛ یعنى، عذاب و جهنم از آثار لقا با اسماى غضب خداوند است.
این آیه به روشنى گویاى این حقیقت است که عدهاى از انسانها، رو به غضب الهى مىآورند و او را با اسماى غضب ملاقات مىکنند که از آثار آن جهنم است و آنان را در آنجا جاى مىدهند.ر.ک: قیام قیامت، صص ۸۵-۱۰۰ و معاد یا بازگشت بسوى خدا، ج اوّل، صص ۸۷-۱۲۳
نقض میثاق و شکست توبهها موجب لعنت شود در انتها
نقض توبه و عهد آن اصحاب سَبْت موجب مسخ آمد و اهلاک و مقت
مثنوى معنوى، دفتر پنجم، بیت ۲۵۹۱ و ۲۵۹۲ ۱ (وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ)؛آلعمران (۳)، آیه ۱۳۲ و ۱۳۳ ۲ (یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَهٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِراطاً مُسْتَقِیماً)؛نساء (۴)، آیه ۱۷۴ و ۱۷۵ ۱ (أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَهَ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ)؛آلعمران (۳)، آیه ۸۷ و ۸۸ «آنان، سزایشان این است که لعنت [ و طرد ]خداوند و فرشتگان و مردم، همگى بر آنها است، در آن [ لعنت و طرد حق همیشه و] جاودانه بمانند [ و هیچگاه] نه عذاب از آنان کاسته گردد و نه مهلتى یابند (یا نظرى به آنان شود)». ۲ (أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ)؛همان، آیه ۱۶۲ «آیا کسى که خشنودى خدا را پیروى مىکند [ و طالب رضوان است ]مانند کسى است که روى به خشمى از خدا آورده [ و دچار غضب و سخط از خداگردیده] و جایگاهش جهنم است؟ و چه بد بازگشتگاهى [ و نقطه برگشت بدى] است».
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.