مقاله خشونت و استبداد رضا خان و ستیز با مذهب
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله خشونت و استبداد رضا خان و ستیز با مذهب دارای ۳۷ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله خشونت و استبداد رضا خان و ستیز با مذهب کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله خشونت و استبداد رضا خان و ستیز با مذهب،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله خشونت و استبداد رضا خان و ستیز با مذهب :
خشونت و استبداد رضا خان و ستیز با مذهب
زندگانی خصوصی رضاشاه به قدری نظم داشت که حتی آب خوردن و سیگار کشیدن وی از روی ساعت و دقیقه بود. مثلاً هر وقت به ساعت خود نگاه میکرد، پیشخدمت میفهمید که در این دقیقه گیلاس آبخوری یا فنجان مخصوص چای را باید بیاورد.
او چهار ساعت بعد از نصف شب بیدار شده و لباس پوشیده آماده میشد قبل از سلطنت به وسیله اسب یا درشکه و بعد از سلطنت (که قدری پیر و شکسته شده بود) سوار اتومبیل شده و هر روز به یکی از سربازخانهها و مؤسسات ارتش سرکشی میکرد و آخرین مؤسسهای را که بازدید مینمود دانشکده افسری بود.
بعضی از اوقات سرزده وارد طویلههای ارتش شده و با دستمال خود به پشت اسبها کشیده اگر خوب تیمار و شستشو نشده بودند مهترها را با دست خود شلاق میزد.
وقتی از بازبینیهای نظامی فراغت حاصل میکرد ساعت پنج و نیم بعد از نصف شب بود آن وقت سینی ناشتائی و یک منقل پر از آتش در جلو او حاضر و پس از صرف صبحانه همانطور با لباس ساعتی استراحت مینمود.یپذیرفت و در همین ساعت بود که پایههای دیکتاتوری خود را قدری مستحکم تر مینمود.
گزارشهای جنایتکارانه در همین ساعت به عرض میرسید و اوامر سهمگین که احیاناً متضمن نابود ساختن عائلهها و افراد بیگناه بود در همین ساعت صادر میگردید.
من میگویم که منشاء آن اعمال خونین از همان گزارشها سرچشمه میگرفت دیگران میگویند که آن اعمال خود ناشی از (اوامری) بود که در همین ساعت صادر میگردید.
من میگویم گناهکار شهربانی بود مردم میگویند رضا شاه ـ ولی آینده نزدیک که تاریخ قضاوت عادلانه خود را آشکار خواهد ساخت گناهکار حقیقی به چنگ خواهد آمد.
ساعت هشت، آن ساعت شوم و سبعیت را پشت سر گذاشته، شاه در پش
ت میز خود قرار میگرفت در این ساعت رئیس ستادو سران لشگر بار مییافتند. در این ساعت یک سرباز خشک با زیردستان خود تماس یافته و هر روز یک دستور جدیدی برای تکمیل قدرت نظامی ایران صادر میشد…
ساعت نه یا هیئتوزرا و یا یکی دو نفر وزیر در دفتر شاه حضور مییافتند بیشتر از همه، وزیر دارائی و راه و پیشه و هنر و کشاورزی احضار و کمتر روزی میگذشت که یکی از این وزرا مورد عتاب و فحشکاری قرار نگیرند.
چه فرقی میکند… آن روز این وزراء کار نمیکردند و از شاه فحش میخوردند ولی امروز نیز کار نمیکنند و از ملت «جرائد» فحش تحویل میگیرند.
ساعت ده رئیس د فتر مخصوص شرفیاب و گزارشات و عریضههای واصله را به عرض میرسانید.
رئیسدفتر مخصوص نیز میدانست که از «یاسا» و قواعد مخصوصی که شاه برای جمیع امور وضع کرده است نباید تجاوز نماید.
او میدانست کدام یک از عریضههای واصله را باید تماماً به عرض رسانیده وکدام یک را به طور خلاصه گزارش داده و به مراجع مربوطه به امضاءخودش ارسال دارد.
بعضی از این مراسلات مایه خوشبختی یک خانواده شده و برخی از آنها دودمان یک عائله را به باد میداد ولی برای رئیس دفتر مخصوص تفاوتی نداشت او مثل یک ماشین بیروح وظیفه خود را با نهایت درستی و بینظری انجام میداد.
ساعت ۱۱ شاه به دفتر حسابداری املاک و اموال شخصی خود میرفت… وای به حال این دفتر اگر یک روز چکهائی به مبلغ کلان به عرض نرسانیده و در حساب مخصوص نمیگذاشت و وای به حال آن دفتر که اگر یک روزی کمتر از روز قبل چک تحویل میداد!
هیچ دفتر حسابداری بدین نظم و ترتیب و سادگی و کمخرجی در ایران وجود نداشت!
درآمد این دفتر کمتر از نصف مالیات ایران نبوده ولی عده اعضای آن تقریباً یک هزارم اعضا وزارت دارائی بود!
سرساعت دوازده که شاه به ساعت خود نگاه میکرد، سفره ناهار او که از هر فرد عادی سادهتر بود حاضر و شاه بلادرنگ در سر میز خود نشسته و تنها ناهار صرف کرده و پس از مختصر تفریح بعد از غذا و دو ساعت استراحت دوباره ساعت چهار بعد از ظهر در باغ قصر سلطنتی قدم زده و مشغول رتق و فتق امور کشور میگردید.
ساعت شش بعد از ظهر سه دست تخته نرد با سرلشکر نقدی بازی میکرد و به او متلک میگفت ساعت هشت شام میخورد و ساعت ۹ میخوابید.
در تمام دوره بیست ساله خداوندگاری رضاشاه زندگانی خصوصی وی بدون ذرهای تغییر و تبدیل بدین منوال گذشت.گویا از یگانه چیزی که این مرد تاریخی لذت میبرد کار و ثروت بود و بس.
سیاست کشف حجاب
کشف حجاب ـ که یک تهاجم بنیادی به فرهنگ اسلامی محسوب میشود ـ طرحی استعماری بود که رضاخان مجری آن بود. استعمار در پی یافتن راههای تهاجم به فرهنگ غنی و انسان ساز اسلام و مقابله با گسترش تعالیم مقدس این آیین الهی, سیاست شیطانی «اسلام زدایی» را در سه کشور افغانستان، ترکیه و ایران به مورد اجرا گذاشت و مبارزه ای جدی و پی گیر را با مظاهر اسلام و هرچه که رنگ و صبغه دین و دین باوری داشت, آغاز کرد!! امان الله خان در افغانستان مأموریت یافت با فرهنگ اسلامی مبارزه و راه را برای ترویج و گسترش جلوههای مبتذل فرهنگ غرب هموار کند. در ترکیه این ماموریت استعماری به مصطفی کمال پاشا ـ معروف به آتاتورک ـ
سپرده شد و او با عزمی جزم ضمن مقابله مستقیم با اسلام, کشورش را براساس الگوهای از قبل تعیین شده غربی اصلاح کرد و فساد هرزگی و لاقیدی را به بدترین وجه گسترش داد.
رضاخان نیز در ایران مأمور اسلام زدایی و آماده سازی زمینهها و شرایط ترویج و رونق فرهنگ مبتذل غرب شده. به دنبال طرح های از قبل پیش بینی شده, آتاتورک رئیس جمهور ترکیه رسما از رضاخان دعوت به عمل آورد و رضاخان با مسافرت به ترکیه بیش از پیش شیفته و فریفته فرهنگ و مظاهر
غربی گردید و اقدامات آتاتورک به شدت در روح او تأثیر نهاد و در همان جا تصمیم گرفت که پس از بازگشت به ایران، با شدّت هرچه تمام تر به تغییر و تحول در آداب و رسوم و لباس مردم ایران بپردازد و کشور را سرتاسر همه غربی کند. «رضا شاه با مطرح کردن تغییر لباس و کلاه، مبارزه آشکار و علنی خود را با اسلام آغاز کرد! او پس از اجباری کردن استفاده از کلاه اروپایی (شاپو)، به مسئله تغییر لباس و کشف حجاب پرداخت .
با مطرح شدن کشف حجاب و از سر برداشتن چادر ـ که نشانه عفاف و پاکی و وسیله صیانت و پاسداری از ناموس و شرف زن مسلمان محسوب میشد ـ مخالفت مردم متدین آغاز شد. مخالفت ها و مبارزات مردم مسلمان با دستگیری روحانیون و کشتار مردم سرکوب گردید و بدین ترتیب
زمینههای مناسب بر مطرح کردن علنی و گسترده منع حجاب آماده شد. با این وصف رضاخان و دار و دسته اش، تصمیم میگیرند ابتدا از دربار شروع کنند و باکشف حجاب خانواده سلطنتی و وزیران، راه را برای گسترش بیحجابی و فحشای عمومی هموار سازند. محمود جم نخست وزیر مزدور و خاین وقت، در پاسخ به رضا شاه ـ که میپرسد: «چطور است این تحول را از اندرون دربار شروع کنیم» گفت:
«اگر اجازه بفرمایید در روز افتتاح دانشسرای مقدماتی تهران علیاحضرت ملکه و علیا حضرت شاهدختها به اتفاق اعلی حضرت در محل جشن حاضر شوند. ضمنا به همه بانوان وزرا و رجال نیز دستور خواهیم داد که بدون حجاب در این جشن حضور یابند».
رضاشاه این طرح را پذیرفت و قرار شد که آن را در هیأت دولت مطرح و به تصویب برسانند. او در جلسه هیأت دولت گفت: «شرکت همسر و دختران من در جشن افتتاح دانشسرای مقدماتی، باید سرمشقی برای همه زنان و دختران ایرانی به خصوص خانم های شما وزرای مملکت ـ باشد. ممکن است ابتدا این عمل سروصدا و جنجال زیادی به پا کند, ولی به هرحال کاری است که باید انجام بشود. ما با هوچی بازی و تعصّبهای خشک نمیتوانیم کاروان ترقّیات مملکت را عقب نگه داریم. زن باید از این چادر سیاه آزاد بشود!»
روز موعود فرا رسید. ۱۷ دی ماه ۱۳۱۴ رضاشاه با همسرش و شمس و اشرف پهلوی ـ که برای اولین بار حجاب از سر برداشته و با شکل جدید غربی در اجتماع ظاهر میشدند ـ وارد دانشسرای مقدماتی گشتند. بانوان وزیران نیز برای اولین بار بدون پوشش در مراسم افتتاح دانشسرای مقدماتی شرکت کردند.
پس از توزیع جوایز فارغ التحصیلان, رضاشاه به سخنرانی پرداخت و در بخشی از سخنانش اعلام کرد: «بی نهایت مسرورم که میبینم خانم ها در نتیجه دانایی و معرفت، به وضعیت خود آشنا شده و پی به حقوق و مزایای خود برده اند; شما خانم ها این روز را یک روز بزرگ بدانید و از فرصتهایی که دارید، برای ترقی کشور استفاده کنید! شما خواهران و دختران من: شما تربیت کننده نسلهای آینده خواهید بود و شما هستید که میتوانید آموزگاران خوبی باشید و افراد خوبی از زیر دست شما بیایند!»
بدین سان حجاب و نجابت زن ایرانی به وسیله رضاشاه هتک گردید و به جای دروازه تمدن, دروازه فساد، هرزگی و بی بندوباری بروی مردم ایران گشوده شد و غیرت و شرف مردان منکوب و ناموسشان در معرض دید و تماشای دیگران قرار گرفت!! این آغاز کار و ابتدای راه بود. مراحل بعدی تأسیس عشرتکدهها, مراکز عیش و نوش و رقص و آواز و برهنگی و آزادی جنسی زنان و مردان بود و این سوغات بزرگ تمدن غرب، چه زود فراگیر شد و زنان و مردان ایرانی با ولع و اشتیاق تمام, حتی مشتاق تر از زنان و مردان دنیای متعفن غرب, در سراشیبی سقوط در منجلاب فساد و فحشا قرارگرفته و به ابتذال و بی هویتی و شهوت گرایی محض مأنوس شدند!!
در این میان تنها زنان و مردان با ایمان بودند که از شرف و ناموس خویش در آن شرایط سخت و رنج زا صیانت و پاسداری کرده و تحت تأثیر جاذبههای فریبنده جنسی ـ که کارگزاران استعمار به تبلیغ و ترویج آن همت میگماشتند ـ قرار نگرفتند و پرورش دهنده نسل هایی شدند که امروز در اوج ایمان، صلابت و قدرت در مقابل همه دنیای کفر و الحاد ایستاده و هر روز جبهه جدیدی فتح میکنند.
رضاخان به روش «استعمار کهنه»؛ یعنی، مقابله مستقیم و آشکار با فرهنگ اسلام به مبارزه پرداخت و چادر را از سر زنان برگرفت و فساد و بی بندوباری را گسترش داد و; . پس از وی
پسرش محمدرضا با روش «استعمار نو» یعنی نه با حمله آشکار و علنی به مقدسات و حجاب و عفاف زنان, که استفاده از حجاب را آزاد گذاشت و در عین حال به طور مخفی و غیرمستقیم، با حجاب مبارزه کرد! باید اذعان داشت که این روش بسیار مؤثّر و کارآمد و نتیجه بخش بود, به گونهای که در طول دوران مرموز روشنفکران غرب زده و با استفاده از حربه «هنر» (قصه، شعر، نقاشی، موسیقی، فیلم، مجله، کتاب و; حقایق آن سان بر مردم ایران مشتبه گردید که فساد جنسی،
بیغیرتی، فحشا و تن فروشی زنان و دختران, «ارزش» و «آزادی» و «تمدن» و «پیشرفت» نام گرفت و ابتذال و پوچی و بیهویتی و از خودبیگانگی فراگیر شد!! ر.ک: روزنامه جمهوری، به نقل ازwww.eresaneh.com.
۱۷ دی، کشف حجاب،رضاخان میرپنج و تجدد آمرانه
همیشه حکومتهای دیکتاتوری به محض روی کار آمدن یکی از اولین اقداماتشان ایجاد تغییرات سطحی و رویین بوده است تا بتوانند نشان دهند که از درایت و مدیریت بالای برخورداند روی کار آمدن حکوت کمونیستی در شوروی و رضا خان در ایران نماد بارز چنین حکومتهای است، در شوروی وقتی کمونیستها به قدرت رسیدند یکی از اولین کارهای فرهنگیشان این بود که مردان حق ندارند
ریش بگذارند وباید محاسن خود را بتراشند چون اعتقاد داشتند دلیل عقب ماندگی کشور این است که مردان ریشهای بلند دارند در ایران نیز رضا خان میرپنج به محض روی کار آمدن دست به تغییرات بسیاری در عرصه فرهنگ و روابط اجتماعی ایران زد، رضا خان که در ۲۴ دی ماه ۱۳۰۴ در ایران به قدرت رسید و تا سال ۱۳۲۰نیز بر سر کار بود با انجام اصلاحاتی به نام “اصلاحات اجتماعی” دست به تغییرات پرشتاب و گوناگونی زد که هیچ حکومتی قبل و بعداز آن انجام نداده بود ;;
رضاخان اصلاحاتی را برخلاف دین وآیین های اسلام شروع کرد که به آن عنوان «اصلاحات اجتماعی» داده بود به طور مثال در ۲ تیرماه ۱۳۰۶ کلاه پهلوی اجباری میشود. تفاوت این کلاه با کلاههای قدیمی در این است که این کلاه سایهبان دارداصلاحات اجتماعی مخالفتهای شدید روحانیون را در بر داشت که این مخالفتها در نظام (سربازی) اجباری به اوج خود رسید. علمای شیراز، اصفهان، قم و; برآشفتند؛ عدهی زیادی از علمای اصفهان و سایر شهرها به پیشوایی حاجآقا نورالله اصفهانی و آیتالله فشارکی در ۱۸ آذر ۱۳۰۶ به قم مهاجرت کردند. در اکثر شهرها اعتصابات بالا گرفت و کسبه کار را تعطیل کردند
در ادامه این اصلاحات با همکاری مجلس شورای ملی قانون لباس متحدالشکل را در تاریخ ۶ دی ماه ۱۳۰۷ به تصویب رساند که بر اساس آن تمام مردم مجبور بودند که کت و شلوار و کلاه پهلوی بپوشندو تنها چند دسته ای از روحانیون از این امر استثنا شدند که برخی از آنها باید از عهده امتحان حکومت برمیآمدند(روحانیون درباری). عدم رعایت در پوشش این لباس برای کارمندان
موجب اخراج آنها میشد اما اوج اقدامات رضاخان تحت عنوان اصلاحات اجتماعی از سال ۱۳۱۴ و درست زمانی که ۱۰ سال از حکومت پهلوی اول می گذشت صورت گرفت از اول فروردین ۱۳۱۴ تاریخ کشور از هجری قمری به شمسی تغییر کرد و به کار بردن ماههای قمری ممنوع شد. از اول اردیبهشت همین سال نیز «فرهنگستان ایران» تأسیس گردید تا به جای لغات خارجی، مخصوصاً
لغات عربی، کلمات فارسی استعمال شود در خرداد۱۳۱۴کلاه مردم ایران از کلاه پهلوی به کلاه شاپو تغییر کرد ودر ۹ مرداد ۱۳۱۴ دستور حذف کلیهی القاب خان و بیک و ; صادر شد و جایگزین آنها جناب گردید و در ۳۰ مرداد تعیین نام خانوادگی برای عموم اجباری شد
رضا خان میرپنچ از اواخر تابستان اقدامات اولیه خود را برای کشف حجاب آغاز کرد وی در اولین قدم کانون بانوان ایران را در ۲۲ مهر ماه ۱۳۱۴تاسیس کرد و سرانجام در ۱۷ دی ۱۳۱۴ جشنی در دانشسراهای مختلف سراسر کشور برگزار میگردد و رضاشاه به همراه همسر و فرزندانش در حالی که حجاب نداشتند در یکی از این مراسم ظاهر میگردد و کشف حجاب در ایران را اعلام میکند. وزرا و وکلا نیز زنان خود را بدون حجاب به جشن آورده بودند. رضاشاه برای گسترش
بیحجابی در ایران دست به کارهای زیادی زد. از برگزاری جشنها گرفته تا ارعاب و تهدید و حبس مردم. پاره کردن چادر و روسری رواج یافت و اصناف و مردم مجبور میشدند تا با زنان بیحجاب خود در جشنها شرکت کنند. حتی کار به آنجا رسید که از علما و روحانیون هم خواسته شد تا با زنان بیحجاب خود در مجالس عمومی شرکت نمایند که منجر به هجرت بعضی از علما از کشور گردید
در تمام مدتی که رضاخان قصد داشت تا با این اقدامات سطحی به طور مثال جامعه ایرانی را رشد دهد اقشار مختلف مردم از گرسنگی در رنج بودند و سطح سواد در ایران بسیار پایین بود و رضا شاه به جای ژرداختن به کارهای زیر بنایی به کشف حجاب و تدوین قانون لباس متحد الشکل می پرداخت در این میان تنها گروهی که به صورت جدی با کارهای خلاف شرع وی مخالفت می کردند حمعی از رو حانیون معتقد و وارسته بودند
پ.ن:برای دیدن تصاویری از کشف حجاب در ایران
آغاز بی حجابی در ایران توسط رضا خان
اما شرط اول ، یعنی زمینه فرهنگی و اجتماعی پذیرش لباس غربی راغربزده ها تأمین کردند.مسأله ، مسأله آزادی فرد و سلیقه شخصی نیست ، بلکه هجوم یک فرهنگ خالی ازمعنویت است به همه فرهنگهای معنوی و سنتی.
پرهیز از بدن نمایی و عریانی و میل به حفظ حریم تن و داشتن احساس شرم و عفت ، صفت مشترک همه جوامعی بوده است که به نحوی داری معنویت بوده و انسان رافقط جسم و تن دانسته اند ، درصورتی که برهنگی همراه با فعالیت شدید غریزه جنسی از مختصات تمدن جدید غرب است . این تمدن از بدو ظهور تاکنون ، مثل یک ابر تیره سعی داشته است تاآسمان سراسر جهان رابپوشاند و همه زمین را از آفتاب حقیقت محروم سازد و صد البته ممکلت مانیز از سایه شوم این ابر زحمت درامان نمانده است .
یکی از ثمرات هجوم غرب به ایران تغییر لباس و رواج برهنگی درمیان قشرهایی ازجامعه بوده است واز آن دررژیم طاغوت تحت عنوان ‹‹ کشف حجاب ›› ودراواخر ‹‹ رفع حجاب ›› یاد می شد و درحقیقت چیزی جز مبارزه با پوشش اسلامی و ترویج لباس و مدهای غربی نبود . اجرای این برنامه محتاج دو شرایط بود :
نخست یک زمینه فرهنگی و اجتماعی برای پذیرش لباس غربی ، ودوم یک عامل اجرایی که زور داشته باشد وبه اسلام ومفاهیم فرهنگی اسلام اعتقاد نداشته باشد .
عامل دوم رضا خان میر پنج ، مأ مور و سر سپرده دولت استعمارگر انگلیس بود که وظیفه داشت ‹‹ ایران راهرچه زودتر از خواری و ذلت به اوج عزت برساند و از گمراهی به شاهراه ترقی هدایت نماید !.›› ودرپی اجرای همین مأموریت موظف بود به زور لباس مردان را متحد الشکل کند وبرسر همه آنها کلاه پهلوی بگذارد و چادر رانیز از سرزنان بردارد . اما شرط اول ، یعنی زمینه فرهنگی و اجتماعی پذیرش لباس غربی راغربزده ها تأمین کردند . آنان اسلام را نمی شناختند وبه غرب خوشبینی مطلق داشتند .
بیگانه باخویش و چشم بسته ، دلبسته بیگانه بودند . درواقع این قشر معدود ، همان قشری بودند که قبل از فرورفتن درلباس غربی و قبل از به دست گرفتن پرچم فرهنگ غرب ، آن فرهنگ را پذیرفته بودند و تغییر لباس، آخرین وبیرونی ترین پوسته ای بود که دروجود آنها تغییر می کرد . این امر به ظاهر کم اهمیت تنها درجامعه ما اتفاق نیفتاد ، درهمه مشرق زمین ، بسیاری ازمردم به دنبال تسلیم دربرابر فرهنگ غرب ، جامه غربی به تن کردند.
اگر پذیرش لباس غربی نتیجه سلطه فرهنگی غرب و خود باختگی شرق نیست ، چراتاکنون دیده نشده است که حتی یک نمونه ازخصوصیات لباس شرقی در مغرب زمین پذیرفته شود ورواج یابد ؟
درجامعه ما درسالهای قبل وبعد از ۱۳۱۴ ، آنها که تغییر لباس راپذیرفتند ، همان کسانی بودند که فرهنگ غربی را پذیرفته بودند ، و آنها که نپذیرفتند نیز دقیقا آنهایی بودند که آن فرهنگ را نپذیرفته بودند و گول آن باصطلاح ‹‹ ترقی ›› ، ‹‹ آزادی ›› و ‹‹ تساوی حقوق ›› رانخورده بودند و همانها بودند که در برابر آن همه زور و قلدری مقاومت کردند .
مسأله به ظاهر خیلی ساده بود ، رضاخان می خواست زنان را از کیسه سیاه چادر به درآورد و آنان را وارد دنیای پرنور و مترقی جدید کند ! اما اکثریت عظیم مردم ایران دربرابر این پیشنهاد تاسرحد جان مقاومت کردند و حتی حاضر شدند جان خود رافداکنند و کفن بپوشنند ، اما لباس غربی نپوشند .
زنده یاد ‹‹ جلال آل احمد ›› در ‹‹ غربزدگی ›› بادلی پردرد اشاره به این مطلب دارد : ‹‹ حقیقت زشتی راکه باید به آن توجه نمود ، ظاهر سازی هایی درخود زمانه بوده ، یعنی واقعیت راپوشاند به این صورت که لباس مردم را متحد الشکل می کنند و کلاه نمدی را ازسر مردم برمی دارند و حجاب را از سرزنها باعنوان تحولات مترقیانه . در حقیقت چه کرده ایم به خیابانها و کوچه ها به خودنمایی وبی بند و باری واداشته ایم که سرورو راصفابدهد و هرروز ریخت یک مد تازه رابه خود ببندد و ول بگردد .
درکارآزادی صوری زنان ، سالهای سال پس از این هیچ هدفی وغرضی جز افرودن به خیل مصرف کنندگان پودر وماتیک ، محصولات صنایع آرایشی غرب نداریم ، آدم غرب زده چشم به دست ودهان غرب دارد ، آدم غربزده حتی خودش را از زبان شرق شناسان غربی می شناسد .
به آنچه غربیها می بینند تکیه می کند نه آنچه که به خودش هست و احساس می کن
د . این زشت ترین نوع غربزدگی است که خودت راهیچ بدانی و هیچ بنگاری ، اعتماد نفس و به گوش و به دید خود را ازدست بدهی و اختیار همه چیز را به دست قلم غریبهای شرق شناس بدهی.››
جلال آل احمد با قلمی بسیار شیوا و بادیدی بسیار نافذ درجایی دیگر از این نوشتار به این نکته زیبا و درعین حال بسیار تلخ اشاره می کند: ‹‹ اکنون ماییم وتشبه به قوی بیگانه و به سنتی ناشناس و به فرهنگی که نه در آب و هوای زمین ماریشه دارد ونه حتی شاخ وبرگی می کند درزندگی روزانه درساست و فرهنگ ما .››
اما باهمه فشارها و سرسپردگی پهلوی اول دراجرای فرامین بیگانگان دفاع زنان ما از لباس و حجابشان درقضیه کشف حجاب رضاخانی، یک حماسه غرورانگیز در تاریخ ملت ماست .
ماجرای دردناک مسجدگوهرشاد مشهد و آن جمع کثیری که درمخالفت با بی حجابی رضاخانی بادست خالی دربرابراسلحه ایستادند و کشته شدند ، سند افتخارملتی است که تاپای جان می کوشد ازمعنویت وفرهنگ الهی خود دفاع کند .
چه بسیار زنانی که مأموران چادرشان رابرداشتند و آنها از شدت غصه و ناراحتی دق کردند ومردند و چه بسیار زنانی که از هول و اضطراب سقط جنین کردند و چه بسیار مادران و مادربزرگهای ما که درهمه آن سالهای وحشت و دیکتاتوری از خانه بیرون نیامدند و سرانجام دیدیم که همان زنان که اجازه نداده بودند رضا خان باتغییر لباسشان ، پرچم بیگانه رابرتن آنان بپوشاند ، همان زنانی که سالها مقاومت منفی کردند و درخانه ماندند ، چهل وچند سال بعد ، همراه با دختران و نوه های خود ، با همان چادرها ، یعنی باهمان پرچمهای مسلمانی خود ، قیام کردند و دوش برادران خود ، دریک انقلاب خونین با برانداختن دودمان پهلوی ، به سلطه فرهنگ رضاخان نیز خاتمه دادند . خلاصه کلام این است که
مسأله ، مسأله آزادی فرد و سلیقه شخصی نیست ، بلکه هجوم یک فرهنگ خالی ازمعنویت است به همه فرهنگهای معنوی و سنتی . برای نمونه درکشور ژاپن هم که اسلام درکار نبوده است، قبل از غربزدگی ، مردان وزنان لباسهای بلند و گشاد می پوشیده اند و به دنبال نفوذ غرب ، اکثریت مردم ژاپن لباسهای سنتی خود ‹‹ کیمونو›› راکنار گذاشتند ولباس غربی پوشیدند .
پوشاندن تن و حفظ حریم آن ازدست ونظر همگان ، درمیان همه اقوام غیرغربی عمومیت داشته و تغییر لباس درایران نیز به زور ، به دستور وبه میل و منفعت غرب ، صورت گرفته است .
سندی دردناک پیرامون جنایت رضاخان پهلوی در کشف حجاب زنان ایران
خبرگزاری فارس: جمعی از زنان یزد در نامه ای به مجلس شورای ملی از ظلم و ستمی که در دوره رضا خان در پی دستور الزامی شدن کشف حجاب، رفته است، گزارش داده اند. رضاخان برای مدرن کشور و غربی کردن ایران و ایرانی متأثر از روشنفکران ایرانی چون فروغی، علی اصغر حکمت و دیگران خواستار تلبس زنان و دختران ایرانی به لباس زنان غربی می شود.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.