مقاله در مورد گذشته و حال جمشید آموزگار


در حال بارگذاری
11 سپتامبر 2024
فایل ورد و پاورپوینت
2120
8 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

 مقاله در مورد گذشته و حال جمشید آموزگار دارای ۱۶ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد گذشته و حال جمشید آموزگار  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد گذشته و حال جمشید آموزگار،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد گذشته و حال جمشید آموزگار :

گذشته و حال جمشید آموزگار
جمشید آموزگار از جمله سیاستمدارانی است که هم خود او و هم پدرش اکثر سالهای عمر را در خدمت رژیم پهلوی سپری کرده اند. آموزگار در چهارم تیر ۱۳۰۲ش در تهران متولد شد. پدرش حبیب الله خان که از قضات وزارت عدلیه رضاخان بود، هم در دوران سلطنت رضاخان و هم در دوره محمدرضا پهلوی عهده دار مسئولیتهای مهمی بود؛ در مجلس مؤسسان عضویت داشت و در دوره های دوم و سوم مجلس سنا از اعضای آن بود. مدتی هم در کابینه حسین علاء وزیر فرهنگ بود

.
جمشید آموزگار دوران ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند. تحصیلات دانشگاهی جمشید آموزگار با جنگ دوم جهانی همزمان شد و او تحصیلات خود را در تهران رها کرد و راهی امریکا شد و در رشته مهندسی راه و ساختمان در دانشگاه «کرنل » Cornnell ادامه تحصیل داد. پس از اخذ کارشناسی مهندسی، فوق لیسانس خود را در رشته هیدرولیک از دانشگاه واشنگتن دریافت کرد و با ادامه تحصیل در همین رشته دکتری گرفت.

جمشید آموزگار در ۱۳۲۸ ش. و در سن ۲۶ سالگی به استخدام سازمان ملل درآمد و در زمینه مهندسی سدسازی، راهسازی، آبیاری و بهداشت، با این سازمان همکاری کرد
وی در اواخر اقامت خود در امریکا همسری یهودی آلمانی تبار به نام «اولریش» برگزید. آموزگار در ۱۳۳۰ به ایران بازگشت و در ۱۳۳۲ به استخدام وزارت بهداشت درآمد و معاون آن وزارتخانه در امور مهندسی بهداشت شد. در این سالها حضور حبیب الله آموزگار در مجلس سنای دوم و سوم، نقش مؤثری در ارتقاء شغلی پسرش داشت. وی با اعمال نفوذ پدرش، توانست به منوچهر اقبال ـ نخست وزیر وقت ـ نزدیک شود و مدارج سیاسی را به سرعت طی کند. او در ۱۳۳۵ با گشایش کنفرانس بغداد، به عنوان عضو کمیته اقتصادی در آن حضور یافت و به ریاست یکی از کمیته های تخصصی آن انتخاب شد.

آموزگار در ۹ شهریور ۱۳۳۷ در کابینه ترمیمی اقبال وزیر کار شد. در دوره وی نخستین قانون کار ایران از تصویب مجلسین گذشت. وی سپس در ۹ آبان ۱۳۳۸ جای خود را به حسنعلی منصور داد و خود وزیر کشاورزی شد.
از شهریور ۱۳۳۹ که دولت منوچهر اقبال برکنار شد تا آخر تیرماه ۱۳۴۱ دولتهایی به ریاست شریف امامی، علی امینی و اسدالله علم اداره امور کشور را به عهده داشتند. در این دولتها، آموزگار نقش مهمی نداشت و هیچ سمت رسمی به وی واگذار نشد. در این دوره کشور درگیر مسائل عمدهای همچون نحوه اجرای لوایح شاه «انقلاب سفید» شد که از حمایت آشکار غرب برخوردار بود. یکی از بازتابهای اجتماعی ومذهبی آن در کشور، مخالفت بسیاری از علما به رهبری امام خمینی(ره) بود که منجر به حوادثی همچون ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ گردید.

با انتصاب حسنعلی منصور به مقام نخست وزیری، در هفدهم اسفند ۱۳۴۲، دوره فترت آموزگار از تصدی مقامهای وزارت به پایان رسید و دوره طولانی و مستمر حضور وی در دولت تا پایان عمر حکومت پهلوی آغاز شد.
حسنعلی منصور که از ۱۳۳۸ و ۱۳۳۹، گروهی از نخبگان جوان تحصیلکرده در غرب را پیرامون خود جمع کرده بود و نام «گروه مترقی» بر خود نهاده بودند، توانست این نیروها را در آغاز دهه ۴۰ ش. همگام با سیاستهای دربار، تحت عنوان «حزب ایران نوین» سازماندهی و وارد جناح سیاسی کشور نماید.

پس از ترور منصور در اول بهمن ۱۳۴۳، امیرعباس هویدا دوست نزدیک منصور و همنشین شاه، به قدرت رسید. آموزگار در کابینه هویدا، ابتدا در پست وزارت بهداری ابقا شد و سپس برای مدت طولانی وزیر دارایی کابینه هویدا بود، در این دوره هم آموزگار مانند گذشته از پشتیبانی اقبال برخوردار بود. توصیه دکتر منوچهر اقبال مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران به مجلسیان در حمایت از وزیر دارایی در پشتیبانی اکثریت نمایندگان از وزیر دارایی بی تأثیر نبوده است.

اما آموزگار در وزارت دارایی با مشکلات عدیدهای مواجه بود و مدارک موجود نشان میدهد که گروه عمده کارشناسان و مدیران ارشد وزارت دارایی نسبت به اقدامات آموزگار در آن وزارتخانه اظهار نارضایتی می کردند و رشته تخصصی آموزگار را که هیدرولیک و بهداشت آب بود، برای اداره یک وزارتخانه مالی، مناسب نمی دانستند.
شکوائیه ها و اعلامیه هایی از طرف کارمندان آن وزارتخانه در این دوران انتشار یافت که حاکی از سوء مدیریت، ارتشاء و سوء استفاده در ادارات تابعه وزارتخانه از جمله اداره وصول وتشخیص مالیاتی بود. تبعیض و توصیه های غیرقانونی برای معافیت مالیاتی افراد خاص، خروج ۱۷میلیون دلار از پول کشور و واریز کردن به حساب شخصی خود در بانک سوئیس در ۱۳۴۸ش.، انتصاب منسوبین خود به مشاغل مهم از جمله سرتیپ آزموده ـ داییاش ـ به مقام ریاست کل گمرکات کشور و تعیین برادرش ـ جهانگیر آموزگار ـ به عنوان رئیس هیئت اقتصادی ایران در امریکا و اظهار ناتوانی در برخورد قاطع با نقش هزار فامیل در وزارتخانه و موارد دیگر، نکات مورد توجه زندگی آموزگار است.
با این همه واگذاری مسئولیت محاسبات محرمانه سازمان برنامه و بودجه و چند وزارتخانه بدو

ن اطلاع سرپرست سازمان برنامه و بودجه به آموزگار و همچنین انتخاب وی به عنوان مشاور نفتی از جانب شاه، قدمهای مهمی برای پذیرش مسئولیتهای آتی بود. واگذاری چنین مسئولیتهای مهم، رسمی یا غیررسمی به آموزگار، وی را به تدریج به منظومه محدود قدرت نزدیک کرد.
در ۱۳۴۶ش. آموزگار در مقام یک کارشناس اقتصادی ایران به مجمع سالانه بانک جهانی و صندوق بین المللی پول راه یافت و در همانجا به ریاست مجمع سالانه بانک مذکور انتخاب شد. اما مسئولیت مهمی که موجب شهرت بین المللی آموزگار شد، ریاست هیأت نمایندگی ایران

در اجلاسیه های اوپک بود. این سمت در واقع از زمان ورود وی به جمع مشاوران شاه آغاز گردید.
با تأسیس سازمان کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) در آغاز دهه چهل، برای تعیین قیمت و حجم تولید نفت توسط یازده کشور نفت خیز دنیا، آموزگار هم درجمع کسانی قرار گرفت که طرف مشاورت با شاه قرار می گرفتند.
محمدرضا پهلوی، تصمیمگیری درباره نفت، امور خارجه و دفاع را در شخص خود متمرکز کرده بود و برای هریک از این زمینه ها، مشاورانی در اختیار داشت.
در ۱۳۵۰ش. آموزگار با حفظ سمت (وزارت دارایی) ریاست هیأت نمایندگی ایران را برای شرکت در دومین اجلاسیه اوپک از جانب شاه برعهده داشت. در این اجلاسیه که آموزگار به ریاست آن انتخاب شده بود قیمت نفت با چند برابر افزایش به تصویب اجلاسیه رسید. این افزایش که با ریاست آموزگار همزمان شده بود به عنوان پیروزی سران اوپک از جمله شخص آموزگار تلقی شد، و این برای اولین بار بود که در شرایط خاص بین المللی، کشورهای صادرکننده نفت قادر شدند درباره نرخ نفت تصمیم بگیرند.

از این پس آموزگار با حفظ سمت به عنوان ریاست هیئت ایرانی در اجلاسیه های سران اوپک شرکت می کرد. این دوران با افزایش تقاضای روزافزون غرب برای نفت و در نتیجه موفقیت اوپک در تعیین قیمت بر مبنای تقاضای نفت همزمان بود که بی تأثیر از بحرانهای سیاسی و نظامی بین المللی نبوده است. این وضع شهرت فراوانی برای آموزگار به همراه داشت. حادثه گروگانگیری در اجلاسیه اوپک در وین، ـ ۱۳۵۵ ش. ـ که توسط «کارلوس» صورت گرفت، از رویدادهای همین دوره است.
تصدی آموزگار در مقام وزارت کشور گامی دیگر از زندگی سیاسی وی محسوب می شود. در هفتم اردیبهشت ۱۳۵۳ امیرعباس هویدا، نخست وزیر، در ترمیم کابینه یازده وزیر جدید معرفی کرد. در این تغییر جمشید آموزگار به وزارت کشور و سرپرستی سازمان امور استخدامی منصوب شد.

پس از تأسیس حزب رستاخیر در ۱۳۵۴ش.، آموزگار در سمت وزیر کشور و بعد در مقام مشاور اجرایی نخست وزیر مراتب حزبی را به سرعت طی کرد. در چهارم بهمن ۱۳۵۴
مسئول هماهنگی خدمات شهری در حزب شد وبالاخره در ششم آبان ۱۳۵۵، بعد از هویدا به عنوان دومین دبیرکل «حزب رستاخیز ایران» و مشاور نخست وزیر به کنگره حزب معرفی گردید.
در تیر ۱۳۵۶، شاه که با نارضایتی روزافزون عمومی و مشکلات فراوان اقتصادی مواجه بود، امیرعباس هویدا را از سمت نخست وزیری برکنار و پست وزارت دربار رابه وی داد و آموزگار را به جای وی نشاند. در واقع شاه برآن بود که با طرح وعده «گسترش فضای باز سیاسی از طریق وارد کردن اعضای جدید و جوان کابینه» درصدد جلب نظر مخالفان برآید و درهمین خصوص دولت آموزگار را سکوی پرش به دوره «آزادی، پیشرفت و دمکراسی» اعلام کرد.
در عرصه بین المللی، با پیروزی کارتر در انتخابات ریاست جمهوری امریکا در ۱۲ آبان ۱۳۵۵، حمایت نامحدود خارجی از بعضی سیاستهای رژیم کاهش چشمگیری یافت. دولت هویدا دیگر مورد حمایت دمکراتها نبود. به علاوه شاه برای پیروزی جمهوریخواهان هزینه فراوانی کرده بود و این امر وی را بیشتر در مقابل انتقادات دمکراتهای امریکا قرار داد.
آموزگار در شرایطی به نخست وزیری رسید که جامعه ایران در آستانه انقلاب اسلامی قرار داشت. با آشکار شدن ناتوانی دولت در درک و انجام خواسته های واقعی اقشار مختلف مردم، دولت آموزگار از نیمه دوم ۱۳۵۶ با اقدامات گسترده مخالفان در داخل و خارج مواجه شد. اجتماعات مذهبی و دانشگاهی به طور روزافزون دامنه اعتراضات خود را گسترده تر کردند، به طوری که تا پایان سال

حوادثی که محرک مردم برای شرکت فعال در اعتراض به دولت بود جنبه عمومی و مردمی یافت و به موازات آن دولت عملاً نشان داد که چندان پایبند به شعارها و برنامههای سیاسی خود نیست.
افزایش اجتماعات مذهبی با شهادت سید مصطفی خمینی ـ فرزند امام خمینی ـ در آبان ۱۳۵۶، به شکل اعتراض شدید به سیاستهای سرکوبگرانه دولت، بروز نمود و تداوم این اجتماعات در مناسبتهایی همچون ۱۶ آذر، در دانشگاههای کشور و۱۷ دی ماه، مخالفتها را عمومیت بخشید. به خصوص چاپ مقاله توهین آمیز علیه امام خمینی(ره) در روزنامه اطلاعات ۱۷/۱۰/۱۳۵۶ موجبات اعتراض سراسری را در شهرهای بزرگ فراهم کرد. مردم شهر قم، همراه با روحانیت مبارز حوزه

علمیه قم، در اعتراض به مقاله اهانت آمیز روزنامه اطلاعات دست به راهپیمایی زدند. این راهپیمایی باهجوم پلیس، سرکوب شد که در نتیجه عدهای مجروح و شهید شدند. به دنبال آن مراجع تقلید این اقدام رژیم را محکوم کرده و به خانواده قربانیان و مجروحین تسلیت گفتند.
امام خمینی(ره) نیز پس از شنیدن خبر هجوم مأمورین رژیم به مردم، در شهر قم، به منظور همدردی باملت مظلوم ایران به مدت یک هفته درس و نماز جماعت خود را تعطیل اعلام کردند.
اقدام حکومت در مقابله با اعتراضات داخلی ایجاد رعب و وحشت و در صورت لزوم تیراندازی به سوی مردم بود و بدین منوال بسیاری از نویسندگان، خطبا و رهبران گروههای سیاسی در معرض تهدید جانی قرار گرفتند و یا تهدید به دستگیری و زندان و تبعید شدند.

آموزگار در واکنش به اظهار نگرانی محافل خارجی، در خصوص نفوذ گسترده مذهبی ها در میان مردم، ناباورانه قدرت آنها را رو به زوال اعلام کرد. در پی بیانات امام خمینی(ره) به مناسبت چهلم شهدای قم، مراسمی به همان مناسبت در ۲۹ بهمن در شهر تبریز برگزار شد و مأمورین مسلح رژیم با حمله به مردم بی دفاع، فاجعهای به مراتب هولناکتر از حادثه قم آفریدند. با شکلگیری قیام تبریز، در این شهر حکومت نظامی اعلام شد. از طرفی جمعی از روحانیت مبارز تهران با انتشار

بیانیهای از مبارزات مردم تبریز، خصوصاً در بزرگداشت چهلم شهدای قم تجلیل کردند و خواستار ادامه مبارزه تا پیروزی شدند.
از ابتکارات شخص آموزگار در مقابله با راهپیمایی مردم تبریز، اجیر کردن «چماقداران» برای سرکوبی تظاهرات خیابانی بود. او قیام مردم تبریز را برانگیخته دست بیگانگان شمرد و تظاهرکنندگان را از اهالی تبریز ندانست. پس از آن شاه نیز حوادث تبریز را اتحاد نامقدس بین کمونیست و اشخاص مرتجع اعلام کرد. آموزگار پس از بروز آرامش نسبی در خرداد و تیرماه ۱۳۵۷ در مصاحبه با روزنامه السیاسه با اطمینان بیان کرد: «آشوبهایی که در ایران روی داد، برای همیشه به پایان رسیده است.» و بدین طریق منکر وجود مشکلات اساسی در رژیم و مخالفت جدی مردم با برنامهها و سیاستهای رژیم سلطنتی شد.
در هشتم و نهم فروردین ۱۳۵۷ و بانزدیک شدن چهلم شهدای تبریز، جوشش مخصوصی در مردم ایران به چشم میخورد. مردم مسلمان در شهرهای تهران، اصفهان، آبادان، آباده، قزوین، کاشان، بابل، تبریز، شیراز و برخی شهرستانها به مناسبت چهلم شهدای تبریز دست به تظاهرات زدند. تظاهرات یزد به خاک و خون کشیده شد و شهر جهرم نیز شاهد حوادثی مانند یزد بود. چند روز بعد، حرکت سراسر مردم کشور در چهلم شهدای تبریز، در مطبوعات انعکاس وسیعی داشت. چندی نگذشت که موج عظیمی از مخالفتهای مردم سراسر شهرهای ایران را فرا گرفت.

در ۲۵ مرداد ۱۳۵۷ در شهرهای اصفهان، نجفآباد، شهرضا، همایونشهر، اعتراضات علیه دولت به اوج رسید و در همین ایام حکومت نظامی در این شهرها اعلام شد. از این پس مردم علناً خواهان سقوط شاه و تغییر رژیم و ایجاد حکومت اسلامی شدند. یک هفته بعد از فاجعه سینمای رکس آبادان ( ۲۸ مرداد ۱۳۵۷) که منجر به شهادت حدود ۳۷۷نفر از اهالی شهر شد، آموزگار در مقابل اعتراض عمومی در سراسر کشور به علت ناتوانی در پاسخگویی به
خواسته های مردم و عجز در مقابل خواسته های شاه در سرکوبی مردم و مهار بحران، از قدرت

ساقط شد و از مقام نخست وزیری و دبیرکلی حزب رستاخیز استعفا داد. هفت روز پس از استعفای آموزگار، حزب رستاخیز متلاشی و مدتی بعد منحل گردید. به دنبال آن آزادی احزاب، اعلام شد و استعفای آموزگار مورد پذیرش شاه قرار گرفت.
باقبول استعفای آموزگار که شاه بعدها آن را یک خطای سیاسی اعلام کرد، شریف امامی در چهارم شهریور ۱۳۵۷، به نخست وزیری رسید. شعار «دولت آشتی ملی» شریف امامی با واقعه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، به زودی رنگ باخت و این برای بسیاری از طرفداران و زمامداران رژیم محمدرضا پهلوی زنگ پایانی در حیات رژیم بود.
پس از آن واقعه آموزگار، عملاً از منظومه قدرت دربار خود را خارج نمود و از شاه به عنوان مرکز قدرت کمی فاصله گرفت. مخالفت انقلابیون دراین زمان حاکی از آن است که آموزگار رابه خاطر رفتار کاملاً متضاد با آنچه درباره گسترش فضای سیاسی کشور وعده داده بود، خائن به آرمانهای مردم اعلام و تقاضای محاکمه وی را کردند. پس از این که دولت ازهاری برای مهار انقلاب، تصمیم به دستگیری و حبس تعدادی از دست اندرکاران دولتهای گذشته گرفت، آموزگار بااجازه شاه و دریافت گذرنامه سیاسی به بهانه بیماری همسرش از کشور خارج شد و با آنکه دارای گذرنامه آمریکایی بود و تابعیت مضاعف (ایرانی ـ آمریکایی) داشت، در هنگام خروج از ایران از سفارت امریکا در ایران، تقاضای ویزای قانونی در امریکا نمود و در حال حاضر در این کشور اقامت دارد. در اوایل آذر ۱۳۵۷ نام آموزگار در فهرست ۱۴۴ نفری منتشره از سوی کارکنان بانک مرکزی بود که از کشور ارز خارج کرده بودند.
با پیروزی انقلاب اسلامی، نام جمشید آموزگار در فهرست اسامی ممنوع الخروجها از کشور من

تشر شد که از ۱۳۴۱ در کشور مسئولیت عالی رتبه داشتند. به دنبال آن اموال وی طبق حکم غیابی دادستانی انقلاب در فروردین ۱۳۵۸ به نفع بنیاد مستضعفان مصادره شد.
آموزگار پس از ترک ایران ابتدا به ایالت فلوریدای امریکا رفت، سپس در ایالت میامی نزد پدر زن یهودی خود مقیم شد و به همراه جهانگیر آموزگار که مدتی مسئولیت ریاست هیئت نمایندگی اقتصادی ایران در امریکا را به عهده داشت، شرکت ساختمانی تأسیس کرد.
در سالهای نخستین اقامت آموزگار در امریکا، وی با باشگاه «پان امپریال» همکاری داشت، ارتشبد اویسی و اردشیر زاهدی از گردانندگان دیگر این کلوپ بودند. هدف این باشگاه تلاش برای اتحاد ایرانیان مقیم امریکا و اروپا و اجرای طرح مبارزه با جمهوری اسلامی ایران بود. سرمایه این کلوپ از محل اجاره ساختمان بزرگ بنیاد پهلوی در نیویورک که از طرف شاه در اختیار هوش

نگ رام، مدیرعامل فراری بانک عمران گذاشته شده بود، تأمین می شد.
جمشید آموزگار، هوشنگ انصاری، جهانگیر آموزگار، فریدون هویدا که به یاران اربعه مشهور بودند مدیریت و پیگیری امور فرهنگی این مجموعه را در دست داشتند. بیان نظرات و بازگویی حوادث سیاسی، اقتصادی گذشته کشور در مطبوعات فارسی زبان خارج از کشور به همراه محمد باهری، هوشنگ نهاوندی، داریوش همایون و عبدالمجید مجیدی از دیگر اقدامات آموزگار و هم مسلکانش علیه جمهوری اسلامی ایران در غرب بود.

منبع:

  راهنمای خرید:
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.