مقاله در مورد زندگی زناشویی
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله در مورد زندگی زناشویی دارای ۲۸ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله در مورد زندگی زناشویی کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد زندگی زناشویی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله در مورد زندگی زناشویی :
زندگی زناشویی
واضح است که عشق برای افراد مختلف معنایی بسیار متفاوت دارد . در کل ، عشق به مجموعه ای از احساسات مثبت و عمیق اشاره می کند که معطوف به فردی دیگر است برای اینکه زندگی زناشویی به خشنودی بینجامد باید احساسات عمیق اعلام شود و پاسخی مناسب از طرف مقابل دریافت کند .
مقدمه
بدیهی است که ازدواج اولین تعهد عاطفی و حقوقی است که ما در بزرگسالی قبول می کنیم . به علاوه انتخاب همسر و انعقاد پیمان زناشویی نقطه ی عطفی در رشد و پیشرفت شخصی تلقی یک شریک زندگی است .
به نظر می رسد در جامعه ی امروزی سه دلیل اصلی برای ازدواج وجود دارد ( عشق ، هم نشینی ، تحقق انتظارها )
خشنودی در خانواده و عوامل موثر درآن
واضح است که عشق برای افراد مختلف معنایی بسیار متفاوت دارد . در کل ، عشق به مجموعه ای از احساسات مثبت و عمیق اشاره می کند که معطوف به فردی دیگر است برای اینکه زندگی زناشویی به خشنودی بینجامد باید احساسات عمیق اعلام شود و پاسخی مناسب از طرف مقابل دریافت کند .
افراد با هدف هم نشینی نیز ازدواج می کنند . عشق مربوط به هم نشینی ، محبتی است که نسبت به افرادی احساس می کنیم که زندگیمان به طور عمیق با آنها پیوند خورده است . این همان عشقی است که بر شراکت در تجربه استوار است . عشقی که در آن می دانیم طرف مقابل همیشه در کنار ماست . عشقی که با آن می دانیم همیشه به خاطر آنچه هستیم پذیرفته می شویم . زوج های امروزی با هدف تحقق انتظاراتشان ازدواج می کنند . شناخت انتظارات ، بیان آنها و تلاش برای تحقق آن در حد اعتدال چیزی است که خشنودی را در روابط زناشویی محقق می سازد . افراد انتظار دارندکه از همسرانشان به طور خاص و از ازدواج به طور عام ، سود مطمئنی عایدشان شود . در مجموع می توان گفت که در عصر حاضر باورهای غلط متعددی توسط زوج ها پذیرفته شده اند . زوج ها این عقیده را پذیرفته اند که ازدواج ارضای هر نیاز روان شناختی را به همراه دارد و همین عقیده غیر واقع بینانه است که دامی برای سرخوردگی زناشویی خواهد بود .
انتظار همیشه شاد بودن ، رفع نیاز ها و تحت حمایت و تایید بودن همیشگی از جمله همین عقاید است . شاد بودن به عنوان یک فرد یا یک زوج پیوسته و در تمام عمر ، کار سختی است . هیچ فردی همیشه شاد نیست و برای زوج ها طبیعی است که دوره هایی از نا شادی ، کشمکش یا فشار را تجربه کنند . تصویری که می توان از ازدواج ارائه داد خوشی و سعادت پیوسته زناشویی است . واقعیت این است که ازدواج فرد را شاد نمی کند ، شاد نگه نمی دارد ، یا به وی کمک نمی کند که از زحمت و سختی دور شود . به طور قطع کسی که هدفش از ازدواج همیشه شاد بودن است ، محکوم به شکست است .
گر چه در ازدواج های موفق الگو ها متنوع اند ولی قواعد مشترکی وجود دارد . بعضی از قواعد مشترک در ازدواج های موفق با الگوهای عملکردی متنوع مشاهده می شوند . همسران در یک زندگی زناشویی موفق ، با دوام و توام با رضایت به یکدیگر احترام می گذارند . هر یک از همسران بعضی ویژگی ها یا توانایی های قابل احترام را در دیگری می یابد ، مثل : همسر خوبی بودن ، تامین مخارج کردن ، طبع و ذوق هنری داشتن و; هر چه میدان احترام گذاری به یکدیگر وسیع تر باشد زندگی زناشویی رضایت مندانه تر خواهد بود .
این همسران تایید و ارزش گذاری خود برای همسرشان را نشان می دهند و به طور پیوسته کارهایی انجام می دهند و مطالبی بیان می کنند که عواطف ، عشق و احترامشان را به یکدیگر نشان می دهد و کلمات واعمالی را که اهداف مثبت ازدواجشان را حمایت و تایید می کند ، انتخاب می کنند .
همسران نسبت به یکدیگر بردبارند .آن ها درک میکنند که امکان فریب خوردن یا خطا کردن خودشان نیز وجود دارد . انسان را آسیب پذیرمی بینند وبه این ترتیب می توانند قصوروکوتاهی دیگری را بپذیرند . آنها مسئولیت رفتار و عزت نفس خودشان را به طور فردی می پذیرند و انتظار ندارند که شریک زندگی شان مسئول شاد و خوشحال نگه داشتن آنها باشد .به همین دلیل از سرزنش و انتقاد یکدیگر اجتناب می کنند و در عوض آنچه را در مورد همسرشان درست است تایید می کنند. با همدلی به سخنان یکدیگر گوش می دهند و در جستجوی عواملی اند که در روابط آنها تاثیر مثبت به جا می گذارد .
همسران بر پایه ی اعتماد متقابل به تشریک مساعی می پردازند . آن ها آزادند که نه تنها فقط از یکدیگر ، بلکه از هر آنچه ممکن است یعنی شرکت در فعالیت ها و کار های فرعی خارج از محیط زناشویی همراه همدیگر و یا به طور فردی لذت ببرند.
در یک ارتباط زناشویی توام با حس همکاری و مشارکت ممکن نیست زن و مرد همیشه با یکدیگر موافق باشند اما می توانند به راحتی مخالفت خود را اعلام کنند و این امر مورد پذیرش قرار می گیرد که با هم به دنبال راه حلی بگردند که مورد تایید هر دو قرار گیرد .
زوج های خشنود و راضی از مهارت های ارتباطی خود به نحو احسن در زندگی مشترک استفاده می کنند رفتار و حالات یکی از زوج ها همیشه محرک نوع خاصی از واکنش های طرف دیگر است . چون این حالات اعمال ناشی از آن بسیاری ازاوقات ازسطح ناخود آگاه فرد ناشی می شود ، همسران خشنود تلاش می کنند رفتاروحالات خودرا بازشناسی کنند ونسبت به محرک های یکدیگر ، چه به صورت کلامی وچه غیر کلامی ،آگاهانه واکنش نشان دهند. زوج هایی که نقص مهارت های ارتباطی دارند در معرض خطر نقص عملکرد زناشویی وبروزاختلافات منجر به طلاق و جدایی قراردارند .
ناخشنودی و طلاق در خانواده وعلل آن
در مقابل مفهوم رضایت زناشویی ، ناخشنودی و احتمالا یکی از نتایج آن ، یعنی طلاق وجود دارد . طلاق را می توان از مهم ترین پدیده های حیات انسانی تلقی کرد . این پدیده دارای ابعادی به تعداد تمامی جوانب و ابعاد جامعه ی انسانی است و تاثیرات متفاوت روانی ، اقتصادی ، و اجتماعی دارد . طلاق نخست یک پدیده یروانی است ، زیرا بر تعادل روانی نه تنها دو انسان ، بلکه فرزندان ، بستگان،دوستان و نزدیکان انها اثر می نهد.دوم این که طلاق پدیده ای است اقتصادی ،زیرا به گسست خانواده به عنوان یک واحد اقتصادی می انجامد و با بر هم زدن تعادل روانی انسان ها موجبات بروز اثر های سهمگین در حیات اقتصادی آنها را نیز فراهم می سازد . سوم اینکه طلاق پدیده ای است موثر بر تمامی جوانب جمعیت در یک جامعه ، زیرا از طرفی بر کمیت جمعیت اثر می نهد،چون تنها واحد مشروع و اساسی تولید مثل یعنی خانواده را از هم می پاشد و از طرف دیگر بر کیفیت جمعیت اثر دارد چون موجب می شود فرزندانی محروم از نعمت های خانواده تحویل جامعه گردند که به احتمال زیاد فاقد شرایط لازم در راه احراز مقام شهروندی یک جامعه اند . پس می توان گفت جامعه ای که در آن طلاق از حدی متعارف تجاوز کند ، هرگز از سلامت برخوردار نخواهد بود .
در ازدواج سنتی ، افراد از جایگاه خود آگاه بودند . شوهر اقتدار و حمایت اقتصادی را فراهم می کرد و زن مسئولیت منزل و تربیت کودکان را بر عهده داشت ؛ ولی اکنون مسئولیت ها یا تقسیم میشوند یا بر مبنای اهداف فردی تعیین می گردند . نتیجه ی این تغییر فرهنگی کاملا روشن است . چنان چه نیازها و اهداف فرد بر آورده نشود ، می پرسد : چرا باید این رابطه را حفظ کنم در حالی که بهای زیادی می پردازم و در عوض سود کمی به دست می آورم ؟!
این احساس وقتی شدت می یابد که زن و شوهر علاوه بر این تغییرات سریع فرهنگی از ابتدا نیز پیوندشان با تفاوت های فرهنگی بسیار آغاز شده باشد . این تفاوت های فرهنگی در تمام زمینه های رفتاری تأثیر گذار است ، از جمله رفتارهای غیر کلامی که برای افراد برخاسته از دو فرهنگ متفاوت ، معانی متفاوت و گاه متضاد دارد ، و می تواند منشأ بروز اختلافات در زمینه ی درک متقابل باشد .
عوامل شخصی فراوانی وجود دارند که می توانند در نارضایتی زناشویی دخیل باشند و آن را تشدید کنند . ادراک های غلط و انتظارهای غیر واقع بینانه ای که در درون زندگی زناشویی رسوخ می کنند نمونه های اصلی عوامل شخصی اند . تا زمانی که جامعه به پروراندن آرمان های شاعرانه و انتظارهای خیالی ادامه می دهد و افراد نیز آن را می پذیرند ، سرخوردگی زناشویی ادامه خواهد یافت .
سلیمانیان (۱۳۷۴) باورهای غیر منطقی را در میان زناشویی های ناخشنود بیش تر از باورهای غیر منطقی در میان زوج های خشنود یافته است . در همین زمینه سهرابی (۱۳۷۷) دوازده باور و انتظار مخرب را نام می برد :
۱) عشق ما ( یعنی احساست عاشقانه و هیجانی ) با گذشت زمان کاهش نخواهد یافت.
۲) همسرم باید بتواند افکار ، احساسات ، و نیازهای مرا پیش بینی کند .
۳) همسرم هرگز مرا نخواهد رنجاند یا با خشم در مقابل من قرار نخواهد گرفت .
۴) اگر همسرم واقعا عاشق من باشد باید همیشه سعی کند که مرا خوشحال کند ( یعنی هر نیاز و خواست مرا بر آورده سازد. )
۵) عشق یعنی این که هرگز نسبت به همسرت خشمگین یا عصبانی نشوی .
۶) همیشه با هم بودن را نشانه ی عشق پنداشتن .
۷) علایق ، اهداف و ارزش های شخصی ما همیشه مانند هم خواهد بود .
۸) همسرم همیشه با من صادق و صریح خواهد بود .
۹) چون ما عاشق هم هستیم پس همسرم همیشه به من احترام خواهد گذاشت ، مرا درک خواهد کرد ، و با من موافق خواهد بود ، بدون اینکه توجه کند من چه رفتاری دارم .
۱۰) بسیار ناگوار خواهد بود که همسرم مرا شرمنده و تحقیر کند یا از من انتقاد کند .
۱۱) سطح علاقمندی و وفاداری ما به هم هرگز نباید کاهش یابد .
۱۲) ما باید همیشه در مورد مسائل مهم با یکدیگر توافق داشته باشیم .
هر کدام از موارد فوق همانند امیدهای اشتباه و اهداف غیر واقع بینانه فقط زوج ها را به سمت یأس ، دلسردی ، ناکامی و خشم سوق می دهد . همان طور که افراد تغییر می کنند رابطه نیز تغییر می نماید . هنگامی که همسران علاقه ها ، فعالیت ها و ارزش های همپوش یا مشترک را مشاهده نمی کنند فرایند کناره گیری را آغاز خواهند کرد .
شوهرانی که از همسران خود راضی اند ، بیش تر می توانند حالت های غیر کلامی همسرشان را درک کنند . در حالی که شوهران ناراضی کم تر قادر به انجام این کارند . زوج های درمانده و تحت فشار معمولا مشکلاتی را در حیطه ی ارتباط های خود تجربه می کنند . آن ها به ویژه شدیدا گرفتار الگوهای ارتباطی بی حاصل اند ، یا در ارتباط های خود بیش تر به نیت عمل به جای نتیجه ی آن توجه می کنند . وقتی افراد در فرد مقابل خود احساس فریبکاری می کنند رفتار های کلامی و غیر کلامی شان تغییر می کند و ارتباطشان در ابهام بیش تری فرو می رود ، همچنین وقتی افراد در موقعیت تهدید آمیز قرار می گیرند بیش تر به تفسیر غیر مستقیم می پردازند و پاسخ های غیر مستقیم ارائه می دهند و بدین ترتیب ارتباط را در لایه ای از ابهام می پوشانند .
از پژوهش های دو دهه ی اخیر به نقل از سهرابی (۱۳۷۷) می توان به نتایج زیر اشاره کرد :
۱) زوج های درمانده و غیر درمانده در ” نیت ” ارتباط هایشان با یکدیگر تفاوت ندارند . با وجود این همسران درمانده کم تر از همسران غیر درمانده گفته های همسرشان را به درستی ادراک می کنند .
۲) نسبت میزان توافق به میزان عدم توافق در زوج های درمانده کم تر از زوج های غیر درمانده است .
۳) رفتار غیر کلامی شاخصی قوی برای تمایز زوج های در مانده و غیر درمانده است . زوج های درمانده رفتارهای غیر کلامی منفی تری را نسبت به زوج های غیر درمانده بروز می دهند .
خانواده هایی که قادرند احساساتشان را بهتر تعریف و بیان کنند ، وقتی برای آنها برانگیختگی هیجانی ایجاد می شود سریع تر فشار خونشان به وضعیت عادی بر می گردد . در حالی که افراد ناتوان در بیان احساسات ، فشار خونشان مدت طولانی تری متغیر باقی می ماند .
عوامل تنش زا در تعامل زناشویی با ارزیابی و واکنش های نامناسب مربوط اند که تأثیری مستقیم برخود – سودمندی و تأثیری غیر مستقیم بر عزت نفس دارد و این دو تأثیری مستقیم بر افسردگی دارند . پژوهش ها هم چنین گویای آن اند که دشواری های ارتباطی منابع اصلی مشکل های میان فردی اند . بدنه ی بیش تر مشکلات خانوادگی و زناشویی ، بدفهمی ناشی از ارتباط غیر موثر است که نتیجه اش محرومیت و خشم است . درمانگران خانواده چنین ارزیابی می کنند که دلیل اصلی آشفتگی خانواده ها فقدان مهارت ها در بخشی از زندگی زناشویی زوج هاست .
مهارت ارتباط به طور مستقیم قابل مشاهده نیست بلکه باید از مشاهده ی رفتار درک شود . رفتار ارتباطی به فعالیت های کلامی و غیر کلامی مشاهده پذیری که سخنگویان به طور واقعی بروز می دهند ، اشاره دارد .
نتایج این تحقیقات نشان می دهند که مهارت ها و رفتارهای ارتباطی به طور مثبت با زناشویی غیر آشفته مرتبط است ، به این معنا که زوج های آشفته ، گرچه احتمالا مهارت کم تری نسبت به زوج های غیر آشفته ندارند ، اما در رفتار تمایل منفی بیش تری به یکدیگر نشان می دهند . چنین نتایجی این ضرورت را که آموزش می تواند نقش بسیار موثری در بهبود مهارت های ارتباطی و خشنودی زناشویی داشته باشد به اثبات می رساند ، و برای هر یک از زوج ها لازم و ضروری است که قبل از پیوند زناشویی یا در سال های اولیه ی زندگی با مهارت آموزی در این زمینه مانع بروز بسیاری از اختلافات و مشکلات رفتاری ناشی از بدفهمی یکدیگر یا ارضا نشدن نیازها و خواست های معمول زندگی مشترک شوند .
بررسی عوامل شخصیتی مؤثر در سازگاری زناشویی
تأثیر خانواده بر نسلهای آینده
اگر در جامعهای آمار طلاق ناچیز باشد الزاماً به معنای ازدواجهای موافق و سازگاری زناشویی نیست. بسیاری از زوجها در خانوادهای زندگی میکنند که طلاق روانی در آن حکمفرماست. بدین معنا که هیچ گونه رابطه عاطفی و جسمانی بین زن و شوهر وجود ندارد و زندگی به صورت اجباری و با حداقل تعامل به پیش میرود. به همین جهت ضروری است با دیدگاهی آسیبشناسانه به علل درون فردی ناسازگاریهای زناشویی و عدم موفقیت در ازدواجها پرداخته و نقش ویژگیهای شخصیتی در سازگاری و رضایت زناشویی مورد بررسی قرار گیرد، چرا که عدم وجود جو سالم در خانواده از موانع اصلی انتقال آداب، رسوم، فرهنگ و ارزشهای مثبت جامعه به نسلهای بعدی است.
مسایل گفته سبب شد تا سعید صادقی با راهنمایی دکترعلی اصغر اصغرنژاد پژوهشی با عنوان “بررسی عوامل شخصیتی مؤثر در سازگاری زناشویی” انجام دهد و در آن با استفاده از روش علمی مقایسهای یا پس رویدادی، ۴۵ زوج سازگار و ناسازگار را به صورت نمونه در دسترس در جامعه آماری که از کلیه زوجهای شهر اصفهان تشکیل میشد، انتخاب کند.
به اعتقاد پژوهشگر، در کشور ما طی دو دهه گذشته ساخت خانواده و روابط بین اعضای آن دچار تغییرات زیادی شده است و بیشتر تحقیقاتی که توسط متخصصان علوم اجتماعی در زمینه علل سستشدن پیوندهای زناشویی صورت گرفته بر متغیرهای کلان از جمله وضعیت اقتصادی، کاهش درآمد خانوار، بیکاری، چالشهای فرهنگی و اجتماعی تأکید نمودهاند و آنها را از عوامل مؤثیر بروز ناسازگاریهای زناشویی و طلاق در ایران دانستهاند. هر چند که نقش این عوامل را نمیتوان در افزایش طلاق در چند سال گذشته نادیده گرفت اما به نظر میرسد از یک سو تأکید بیش از حد بر این متغییرها به عدم شناسایی عوامل مؤثر گسسته شدن پیوندهای زناشویی به ویژه در زوجهای جوان منجر خواهد شد و از طرف دیگر صرف وجود آمار پایین طلاق در کشور ما نسبت به سایر کشورها نمیتواند توجیه منطقی در باب سلامت سیستم بهداشت روان خانوادهها و سازگاری زناشویی در بین زوجها باشد، چرا که در برخی از کشورها نظیر ایران به خاطر مسایل فرهنگی، سنتی و حتی قانونی، طلاق به سادگی امکانپذیر نیست. ناسازگاری و عدم رضایت زناشویی پس از ازدواج نه تنها برکنشهای روانی – اجتماعی زن و شوهر بلکه بر رشد و تحول کودکان و نوجوانان آن خانواده نیز اثرات سوء به جای گذارد.
افزایش آمار فرار دختران از منزل، کودکانخیابانی و بزهکاری کودکان و نوجوانان در کشور ما ارتباط مستقیمی با خانوادههای آشفته و طلاق دارد و نکته مهمتر اینکه عدم جو سالم در خانواده، یکی از موانع اصلی انتقال آداب و رسوم، فرهنگ و هنجارهای جامعه به نسلهای بعدی است.
هدف اصلی این پژوهش مشخصکردن و مقایسه عوامل شخصیتی زوجهای سازگار و ناسازگار (در حال طلاق) شهر اصفهان و همچنین میزان رضایت زناشویی و ارتباط آن با عوامل شخصیتی است. متغیر مستقل در این پژوهش عبارت است از عوامل شخصیتی زوجین مورد مطالعه و متغیر وابسته عبارت است از سازگاری و رضایت زناشویی. در این پژوهش پس از همتاسازی گروه گواه، پرسشنامه ENRICH اجرا و آنانی که دارای نمره بالای رضایت زناشویی بودند به عنوان زوج سازگار انتخاب شدند. ابزارهای اندازهگیری در این پژوهش عبارتند از فهرست ویژگیهای دموگرافیک، فرم کوتاه پرسشنامه مسائل مروبط به پربارسازی و تقویت رابطه، ارتباط و خشنودی (ENRICH) 47
سؤالی و پرسشنامه ۱۶ عاملی شخصیت کَـتِل لازم به ذکر است قبل از اجرای پژوهش، کلیه نمونههای موردنظر مورد مصاحبه بالینی قرار گرفته و کسانی که اعتیاد به مواد مخدر داشته یا مبتلا به اختلال روانپزشکی بودهاند حذف گردیدند.
نتایج پژوهش
براساس نتایج این پژوهش مقایسه رضایتمندی زناشویی مردان و زنان سازگار و ناسازگار نشان دهنده آن است که مردان و زنان سازگار اصفهانی رضایت زیادی از روابط زناشویی خود دارند و
بالعکس مردان و زنان ناسازگار نارضایتی شدیدی را از روابط زناشویی خود ابراز داشتهاند.
مقایسه رضایتمندی زناشویی مردان و زنان ناسازگار اصفهان بر این نکته اشاره دارد که هر چند از لحاظ رضایت زناشویی، زوجین نارضایتی شدید خود را ابراز داشتهاند، اما تفاوت معناداری بین مردان و زنان ناسازگار وجود دارد. بدین معنا که در ناسازگاریها و اختلافات بین زوجین، زنان نارضایتی زناشویی شدیدتری را نسبت به مردان احساس میکنند که این اظهار عدم رضایت شدیدتر با توجه به تفاوت عوامل شخصیتی زنان و مردان ناسازگار قابل توجیه است.
نتایج حاصل از اجرای آزمون t در بررسی میانگین نمرات عوامل شخصیتی مردان سازگار
و ناسازگار نشاندهنده وجود تفاوتهای معنادار در ۱۱ مؤلفه شخصیتی یعنی گرمی و صمیمیت، هوش، پایداری هیجانی، همنوایی، جسارت، حساسیت، بدبینی و سوءظن شهودی، نگرانی، خود نظمدهی، تنش عصبی اوست. در ۵ عامل شخصیتی سلطه، ظرافتکاری، بنیادگرایی و خودکفایی در میان مردان سازگار و ناسازگار تفاوت معناداری بدست نیامد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.