مقاله بررسی و مقایسه میزان هیجان خواهی در دختران و پسران معلول حرکتی و نابینا در گروه سنی ۱۸-۱۵ سال
توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد
مقاله بررسی و مقایسه میزان هیجان خواهی در دختران و پسران معلول حرکتی و نابینا در گروه سنی ۱۸-۱۵ سال دارای ۷۲ صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله بررسی و مقایسه میزان هیجان خواهی در دختران و پسران معلول حرکتی و نابینا در گروه سنی ۱۸-۱۵ سال کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله بررسی و مقایسه میزان هیجان خواهی در دختران و پسران معلول حرکتی و نابینا در گروه سنی ۱۸-۱۵ سال،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن مقاله بررسی و مقایسه میزان هیجان خواهی در دختران و پسران معلول حرکتی و نابینا در گروه سنی ۱۸-۱۵ سال :
بررسی و مقایسه میزان هیجان خواهی در دختران و پسران معلول حرکتی و نابینا در گروه سنی ۱۸-۱۵ سال
فهرست مطالب
عنوان صفحه
تقدیر و تشکر
فصل اول- طرح تحقیق :
پیشگفتار
مقدمه
ضرورت تحقیق
هدف های کلی و آرمانی تحقیق
فرضیه های تحقیق
سوالات ویژه تحقیق
تعریف موضوع تحقیق
خلاصه ای از سایر فصل ها
فصل دوم – سابقه موضوع تحقیق :
مفهوم هیجان
تعریف هیجان
نظریه های هیجان
نظریه جیمزلانگه
انتقاد به نظریه جیمزلانگه
نظریه کنون- بارد
نظریه واتسون درباره هیجان
نظریه روانکاوری
نظریه فعال سازی
نظریه فرایند متضاد
دیدگاه ماندلر
نظریه بازخورد
روابط میان هیجان ها
شدت هیجان
شدت فعال سازی هیجان
شدت تحریک هیجانی
سطح بهینه خیزش هیجان
پایایی هیجان
سایر جنبه های هیجانی
مغز و هیجان
جنبه های فیزیولوژیک احساسات و هیجان ها
هیجان و برانگیختگی دستگاه عصبی خودمختار
آیا انگیزه های هیجانی اساسی فیزیولوژی متفاوتی دارند؟
عناصر تجربه های هیجانی
ارتباط میان مراحل فیزیولوژی هیجان
طبقه بندی هیجان ها و ابعاد آن
اختلالات ابزار هیجانی
ارتباط بین انگیزش و هیجان
هیجان و ارتباط غیرکلامی
سابقه موضوع تحقیق
معلولی
معلول کیست و معلول چیست؟
معلولیت بینایی
خلاصه تحقیقاتی که در زمینه نابینایی در جهان صورت گرفته است
تحقیقی در مورد تظاهرات هیجانی یک کودک نابینا
معلولین حرکتی
خلاصه تحقیقاتی که در زمینه معلولین حرکتی در جهان صورت گرفته است
فصل سوم – روش تحقیق
روش تحقیق و جامعه آماری
نمونه مورد تحقیق
ابزار تحقیق
متغیر مستقل
متغیر وابسته
روش آماری
فصل چهارم- جداول آماری
جداول آماری تحقیق
فصل پنجم- نتیجه گیری
نتیجه گیری و تجزیه و تحلیل یافته های تحقیق
فصل ششم- خلاصه تحقیق و پیشنهاد ها
خلاصه تحقیق و نتایج آن
پیشنهادات
محدودیت های تحقیق
پیشنهاداتی برای تحقیقات آینده
فهرست منابع فارسی
فهرست منابع لاتین
استفاده از پایان نامه
پیوست ۱ فرمول های مورد استفاده در تحقیق
پیوست ۲ جدول نمرات بدست آمده
پیوست ۳ تست مورد استفاده
فصل اول
طرح تحقیق
پیشگفتار :
انسان از هنگام تولد در میان شبکه ای از روابط متقابل اجتماعی به سر می برد و جامعه و فرهنگ در جهت دادن به کوشش های تربیتی نقش اساسی دارند.
احساس و هیجان یکی از جالبترین و بحث انگیزترین موضوعاتی هستند که از گذشته ای بسیار دور تاکنون ذهن انسان را به خود مشغول داشته اند. بشر، از دیرباز تاکنون در کاوش یافتن شیوه هایی بوده است نا با یاری آنها به آرامش و خوشبختی دست یافته و خود را از چنگال ترس، اضطراب، غم و اندوه برهاند.
هیجان ها همیشه مورد توجه کامل انسان بوده اند. زیرا در هر تلاش و هر اقدام مهم بشری حالات هیجانی به طریقی دخالت دارند. تقریباً بزرگ از ارسطو گرفته تا اسپنوزا ، ازکانت ، تادیونی ، ازبرگسون و تاراسل همگی در مورد ماهیت هیجان ها اندیشه اند. در مورد ریشه ها، نمودها، اثرات و جایگاه آنها در نظام طبیعی زندگی انسان تفکر کرده اند و نظریه هایی ارائه داده اند.
حکمای اسمی به اهمیت بعضی هیجان های خاص مرتبط با تجربه مذهبی افراد پی برده اند و پرورش این هیجانات را به طور غیرمستقیم و راس برنامه تربیت مذهبی قرارداده اند. نویسندگان، نقاشان و موسیقی دانان همواره سعی کرده اند برای تحریک احساسات افراد و تاثیر گذاشتن برآنان از طریق ارتباط های سمبلیک به هیجان ها متوسل شوند.
پیشرفت های نیم قرن اخیر در زمینه روانکاوی، روانشناسی بالینی و جلب روان شی نقش هیجان را در سلامت و بیماری افراد به طور دقیق مورد توجه قرار داده اند.
مقدمه:
به جرأت می توان گفت که هیجانات لذت بخش یا مثبت در زندگی انسان به طور کلی درست به همان اندازه مهم و متنوع هستند که هیجانات ناگوار یا منفی، مگر آن که برداشتی بسیار بدبینانه از زندگی داشته باشیم.
در اجتماع ها گرو وسیعی از کودکان و بزرگسالان هستند که به گونه ای خاص از جنبه های فکری، حسبی، عاطفی، هیجانات و یا ویژگیهای رفتاری با دیگر همسالان خود تفاوت دارند. این افراد به کمک ویژه ای نیاز دارند تا استعداد های نهائی خود را به شکلی مطلوب شکوفا سازند.
تشخیص نیازهای ویژه این کودکان و بزرگسالان از جانب مربیان و افراد عادی به یک رشته طرح و برنامه ریزی ویژه منتهی می شود، که از جهات مختلف کمک موثری به این گروه است.
برای معرفی نوجوانانی که خصوصیاتشان مانع می شود با بهره گیری از امکانات آموزشی معمول مداریش به صورت طبیعی رشد کنند واژه های متعددی استفاده شده است. ولی واژه ای که امروزه بیش از حد مورد استفاده قرار می گیرد واژه معلول و یا (handrcapped) می باشد و البته عده زیادی از متخصصان بر این عقیده هستند که واژه معیوب impaired و ناتوان disabled است که به افرادی اطلاق می شود که دارای نقص عضو هستند لذا کاربرد واژه معلول چندان صحیح نیست.
در عین حال اگر بتوان گفت که هیجانها در سگها، گربهها و سایر موجودات زنده و نیز انسانها قابل تشخیص است باید دانست که در قشر معلول جامعه نیز عامل وجود دارد و همین احساسات هیجانی است که سبب ایجاد برخی رفتارها در آنها می شود و ما نمیتوانیم بر روی یک رده تکاملی خطی کشیده و نتیجه گیری کنیم، که از آن رده به بعد دیگر هیجانی وجود نخواهد داشت.
بدون شک تأثیر هیجانها است و نوجوان در این سن باشد هیجان و تکامل احساس و رشد عقل مواجهه است و بیشتر تابع هیجان است تا عقل سلیم.
سپس از مطالعه احساسات این قشر از افراد اجتماع که فردای جامعه را میسازند و شناخت و درک معضلاتی که از راه طغیان هیجانات آنها ایجاد میشود و امکان اینکه گاهی در افراد معلول نمود بیشتری داشته باشد، زیاد میباشد، لذا تصمیم به بررسی موردی در رابطه با این مسئله گرفتم و احساسات هیجانات را در آنها مورد بررسی قرار دادم. چرا که هیجانات نیز مانند سایر انگیزهها تابع اصل یادگیری بوده و ظهور آنها در جوامع مختلف و سنین مختلف متفاوت میباشد.
ضرورت تحقیق :
مانند تمام افراد عادی یک فرد معلول (حرکتی و حسی (نابینا)) نیز خواستار این است که باوی همچون سایر افراد رفتار شود. تعداد زیادی از افراد نابینا و معلول نمیخواهند مورد ترحم قرار بگیرید و در عین حال میخواهد دیگران آنها را درک کنند.
بیشترین نیازهای سازگاری افراد معلول (حسی و حرکتی) به سلامت عاطفی ایشان مربوط میشود و به دلیل نارساییهای حرکتی و مشکلات ارتباطی و در بیشتر موارد ظاهر ناخوشایند، آنان اغلب از اجتماع طرد میشوند یا نسبت به آنان دلسوزی بیش از اندازهای ابراز میشود، پذیرشی را که تمام افراد در جستوی آنند، غالباً از آنان دریغ میشود والدین و بستگان بیشتر این افراد آنها را طرد میکنند و از مسبوب بودن خود به آنان شرم دارند. (این موضوع امروزه چندان صحت ندارد) آنان بدون آنکه برای پذیرفته شدن جو مناسبی در اختیار داشته باشند، برای رسیدن به خود فهمی و در پی آن دستیابی به حس شایستگی و خرسندی، با مشکلات بسیاری روبرو خواهند بود. در مقابل، ناکامی شدید، که احتمالاً با ترس زیاد همراه است، در آنان امری عادی است.
کودکان که دچار آسیب دیدگی بینایی شدهاند، در مقایسه با سایرکودکان دارای نیازهای مشابهی هستند. اما درحقیقت آنان قادر نیستند به طور طبیعی ببینند، در موارد متعددی فعالیتهای آنان را در بازیها تا ؟ محدود میکند که رشد جسمی آنان در کودکی در حد قابل ملاحظهای کند میشود. چون اشتیاق فرد نابینا به حرکت و بازی به سردی میگراید، وی غالباً به برخی رفتارها که ؟ناگری خوانده میشود، رو میآورد، این رفتارها عبارتند از آن حرکتهای بدنی که تصور میشود فرد نابینا میخواهد با انجام آنها بدون جا به جا شدن در فضا نیاز خود را به حرکت عضلانی برآورد. عقب و جلو شدن، ؟ سرو ; و از طرف دیگر اینکه نابینایی که در سازگاری با محیط اطراف خود موفق نبودهاند، به طور دایم دچار اوهام و خیال پردازی میشوند.
به طور کلی یک معلول گاهی چنان احساس اضطراب و ترس از ناتوانی جسمی و تأثیرهای آن برآینده شخص میکند که دچار دلواپسی و ترسهایی میشود. معمولاً حالت سه خوردگی در اکثر آنها دیده میشود و حس امنیت و اعتماد به نفس آنان مورد تهدید قرار میگیرد. گاهی احساس گناه به معلول دست میدهد و تصور میکند با بلایی که به آن دچار شده است کیفر گناهانش را میبیند. از یکی از مشکل ترین کمکهایی که میشود به این گونه افرد ؟ ناهنجاریهای روحی آنان است.
اگر افراد اجتماع از آنها انتظار داشته باشند که از چندی ؟ که باعث خوشحالی آنان میگردد و یا خبری آنها را خشمگین نسازد، زمانی افراد عادی را خشمگین نمیکند، کاملاً مشخص است که هنوز یک معلول را درک نکردهاند.
بنابراین با وجودیکه آنها در پارهای موافق نیازمند کمک هستند، اما در اصل ترجیح میدهند که مستقل باشند. آنها به توجه خود به دیگران ارج مینهند، اما مایلند که افراد به جای اشاره کردن به تفاوتهایشان از شباهتهایشان گفتگو کنند و همان طور که گفته شد با انجام چنین آزمونهایی هر چند دارای معایب و محدودیتهایی باشد، تا حدودی قادر خواهیم بود که احساسات، عواطف، انگیزهها و هیجانات را در آنها شناخته و هنگامی که این خصایص در آنها زیاد و یا کم بود، کاملاً آنها را درک کرده و به خواستههایشان احترام بگذاریم و بدانیم که همه ما انسانها به نوعی دچار نقص هستیم، منتها ؟ این افراد در ظاهر و جسم خارجی آنها وجود دارد و قابل دیدن است. لذا نباید فقط به عصای سفید و زیر بغل یک معلول توجه کرد بلکه باید آنها را دیده بدون وجود وسایل جانبی و بدون وجود هر چیزی غیر از آنها.
هدفهای کلی و آرمانی تحقیق :
در انجام هر منظور خاص لازم است ابتدا تصور روشنی از هدف خود داشته باشیم و این مستلزم آن است که تعریفی کوتاه از هدف خود را بیان داریم :
هیجانها نوعاً واکنشهایی موقتی، انطباقی و بیولوژیک هستند که معمولاً (ولی نه به ضرورت) توسط محرکهایی بیرونی به سرعت ایجاد میشوند. همراه با هر الگوی واکنش هم فعالیت فیزیولوژیکی و هم فعالیت واکنش آشکاری دیده میشود که اساسع تشخیص هیجانهای مختلف به شمار میآیند. همچنین ممکن است در انسان همراه با هیجانهای مختلف، احساسات ذهنی قابل بیانی وجود داشته یا نداشته باشد. این واکنشها به صورت الگوهای خاصی سازمان مییابند که در مورد هر یک از هیجانات و ترکیبات آنها متفاوت است. این که الگوی مربوط به هر یک از موارد هست خود یک مسئله تجربی است که شما از طریق آزمایش با یک سری تقریبهای متوالی قابل تبیین است و به طور کلی موضوع تفکیک کامل هیجانها از سایر واکنشهای کلی جسمی که زاده داروها، حرکات بدبین یا خستگی زیاد است خود یک مشکل پیچیده میباشد.
بسیاری از صاحبنظران از جمله فروپد، با ذکر روابط متقابل و نزدیک میان آثار ناشی از بیماری، خستگی، قاعدگی، تغییر شرایط زندگی و هیجانها، اذعان داشتهاند که الگوهای واکنش دارای وجوه مشترک هستند و یکدیگر را تغییر میدهند و با هم ترکیب میشوند.
به طور عمده دست یابی به این مطلب که افراد معلول (چه حرکتی و چه نابینا) که از لحاظ جسمی و وضعیت ظاهری بدن با سایر افراد متفاوت هستند، از لحاظ سایر حالات روانی به خصوص هیجان خواهی نسبت به سایر افراد عادی نیز تفاوتی دارد با خیر و آیا این تفاوتها از لحاظ افزایش هیجان میباشد با احساس هیجان در آنها سرکوب شده و از این لحاظ در مرحله پایینی قرار دارند.
دستیابی به این موضوع تا حدودی میتواند بیانگر این مطلب باشد که تا چه حد این افراد، خود را با موقعیتی که با آن مواجه اند وفق داده و این امر زندگی آنها را بگونهای مثبت تحت تأثیر قرار داده است و یا میتواند بیانگر منفی بودن آثار آن در زندگی فرد باشد؛ البته شاید بتوان با دستیابی به این موضوع از لحاظ روانی به این گونه افراد کمک شایانی نموده و احساسات آنها را چه زمانی که از لحاظ هیجان خواهی در سطح بالایی هستند و چه زمانی که در سطح پایینی قرار دارند، درک کرده و فاصلهای را که باعث شده افراد عادی اجتماع ازاین افراد جدا شوند، سیر نمود و در ضمن مشخص کرد که کدامیک از این چهار گروه که همه به نوعی دچار نقص هستند، از نظر هیجان خواهی در مرحله بالاتر و پایین تر قرار دارند. بنابراین هدف ویژه این تحقیق عبارت است از مقایسه میزان هیجان خواهی در دختران و پسران نابینا و معلول حسی و حرکتی.
فرضیههای تحقیق :
۱) هیجان خواهی از نظر میزان تحصیلات در این گروه از افراد : هیجان خواهی گروههای مربوط به پایههای اول و دوم دبیرستان از سالهای سوم و چهارم دبیرستان بیشتر است.
۲) هیجان خواهی دختران و پسران نابینا از دختران و پسران معلول بیشتر است.
۳) هیجان خواهی دختران معلول از سه گروه دیگر (پسران معلول، دختران نابینا و پسران نابینا) بیشتر است.
۴) هیجان خواهی پسران معلول از سه گروه دیگر (دختران معلول، دختران نابینا و پسران نابینا) بیشتر است.
سوالات ویژه تحقیق :
۱) آیا سطح هیجان خواهی دختران و پسران معلول با هیجان خواهی دختران و پسران نابینا یکسان است؟ یا با هم تفاوت دارد؟
۲) آیا هیجان خواهی دختران معلول از سه گروه دیگر بیشتر است ؟
۳) آیا هیجان خواهی دراین دسته از افراد اجتماع با تحصیلات ارتباط مستقیم دارد؟
۴) هیجان دختران از پسران (معلول و نابینا) بیشتر است یا کمتر؟
تعریف موضوع تحقیق :
در این تحقیق سعی براین است که مقایسه ای میزان هیجان خواهی در نوجوانان معلول حرکتی و نابینا در گروه سنی ۱۵ تا ۱۸ سال با استفاده از مقیاس اندازه گیری زاکرمن (۱۹۷۹) با نام اختصاری sss به عمل آید.
هیجان خواهی از نظر اتوفنیکل (۱۹۴۶) عبارت است از عواطف، در اصل علایم دیرینه تخلیه روانی که در شرایط خاص تحریک آمیز، جایگزین اعمالارادی میشوند.
معمول به کسی میگویند که در نقاع شوکی دچار ضایعه هستند و چون اعصاب حسی و حرکتی اعضای بدن به نخاع مربوط می شوند لذا این ضایعات باعث اختلالات حسی، حرکتی و عدم کنترل حرکات اعضاء و یا ترکیبی از اینها در ارائه عکس العملها و الگوهای رفتاری عادی اجتماع دچار اشکال است.
نابینا به کسی گفته میشود که دچار ناتوانی در دیدن بوده و به نوعی دارای اضلال در حس میباشد. در این افراد دقت بینایی ۲۰۰/۲۰ یا کمتر، میدان دید کمتر از ْ۲۰ میباشد لذا نیازمند دریافت کمکهای ویژهای میباشند.
خلاصهای از سایر فصلها :
در فصل دوم هدف از سابقه موضوع تحقیق ؟ است حاوی چکیدهای از مطالعهای وسیع و عمیق از آنچه که درباره موضوع مورد تحقیق و موضوعاتی مشابه در کتابها و مقالات، تحقیقات وپایان نامهها وجود دارد. به عبارت دیگر، این فصل مشتمل بر اطلاعات مهم و مربوطه به تحقیق است که خواننده را با مطالعات، تحقیقات و نوشتههای دیگران دراین زمینه آشنا میسازد.
و در فصل سوم مرحله به مرحله روش انجام تحقیق توصیف شده است و به تفصیل در مورد جامعه آماری، آزمونیها، چگونگی گزینش آنها، روش جمع آوری اطلاعات، متغیرهای مستقل و وابسته و روش آماری توضیحاتی آورده شده است.
در فصل چهارم و پنجم که با یکدیگر ادغام شدهاند، یافتهها و تجزیه و تحلیل آنها را بیان میکند که مشتمل بر جداول و تجزیه و تحلیل اطلاعات میباشد که هدف از رسم این جداول روشن تر کردن روابط با معنی یافتهها ؟ و خود آنها به شمایی برای خواننده قابل درک و واضح است.
در فصل شش خلاصه، تحقیق و پیشنهادات مربوط به تحقیق آورده شده است.
فصل دوم
سابقه موضوع تحقیق
مفهوم هیجان :
گروهی هیجان را تغییرات بدنی عنوان داشتهاند. در حالی که گروهی دیگر آن را احساسات ذهن معرفی کردهاند که موجود آدمی کیفیت آن را گزارش میکند. این برداشتهای ناهماهنگ مانع بزرگی در گسترش پژوهشهای مربوط به هیجان پدید میآورد.
بسیاری از مردم هیجانها را عوامل مثبت یا منفی به شمار میآورند. چنانچه عشق و شادی را هیجانهای خوب و خشم و ترس را هیجانات بدوزشست میشناسد. گر چه این برداشت، در بسیاری از موارد درست است، اما بهتر است که جنبههای مثبت یا منفی هیجانات را بر حسب پیامدهایشان ارزیابی کنیم. یعنی ترس هنگامی یک هیجان خوب و ارزشمند است که انسان را در مقایسه با خطرات احتمالی راهنمایی کند و آمادگی لازم را فراهم آورد. همچنین خوشحالی و شادمانی از رنج دیگران نوعی هیجان منفی انسان میباشد.
به عقیده داروین (۱۸۸۴) بروز هیجان به صورتهای مختلف به خودی خود همیشه سودمند و کارآمد نیست. بلکه جلوه رهایی از رفتارهای سازش پذیر قبلی هستند.
در زبان انگلیسی و فرانسه کلمات هیجان و انگیزه هم ریشهاند و هر دو از اصل لاتین «emovere» گرفته شدهاند، که معنی آن تحریک و تهییج است. هیجانها را تحریک کنیم و گاه نیز هیجان ما را وادار میسازد، کار میکنیم یا چیزی بگوییم که از عادتها به دور است.
در سالهای اخیر روشن شده است که ما نمیتوانیم فقط با مطالعه بعضی مکانیسمهای بیولوژیکی به وجود هیجان پی ببریم. گر چه مکانیسمهای بیولوژیکی در انگیزش و هیجان نقش مهمی را ایفا میکند. اما تجلی هر انگیزه و هیجان همیشه مربوطه به تعامل عوامل شناختی، آموخته و بیولوژیکی است.
تعریف هیجان
نباید به علت پیچیده بودن هیجانها، در طول سالها، تعاریف گوناگون پیشنهاد شده است. اگر بخواهیم هیجان را از نظر واتسون که یک رفتارگرا است تعریف میتوانیم بگوییم : هیجان یک طرح واکنش ارش است که متضمن تغییرات زیادی در مکانیزمهای بدنی به طوری که ؟؟ به طور خاص میباشد.
و یا هیجان کیفیتی است که در تعقیب یک رشته فعالیتهای جسمانی و روانی در ارگانیسم ظاهر میشود. این فعالیتها را میتوان به ترتیب زیر بیان نمود :
۱- ملاحظه و انتقال محرک از طریق محیط خارج
۲- انتقال محرک از طریق اعصاب برنده به هپوتالاموس و کرتکس و سایر مراکز مغزی.
۳- ایجاد تغییرات خاص فیزیولوژی وبدنی در مقابل محرک به واسطه فعالیت دستگاه عصبی خود مختار و ترشح نمود.
۴- ایجاد حالت خوشایند و بالعکس در ارگانیسم (کیفیت روانی هیجان)
۵- ظهور رفتار هیجانی از طریق ؟ ماهیچهای مانند خندیدن و ترشح غدد داخلی و ;
بدیهی است مراحل فوق به سرعت ظاهر شده و ارتباط مستقیم با محرک و شدت آن دارند. و هیجانات همواره همراه با ایجاد نیرو هستند زیرا ترشح غدد داخلی به خصوص آدرنالین سبب آزاد شدن قند و بالا رفتن قند خون و سوختن آن در بافتها شده۸ و نتیجتاً نیروی قابل ملاحظهای در دسترس اورگانیسم قرار میدهد.
دیگر اینکه در تعریف هیجان گفتهاند که هیجان عبارت است از پاسخ فیزیولوژیکی روانی که ادراک و یادگیری فرد را تحت تأثیر قرار میدهد و هیجان کیفیتی است که به دنبال یک سلسله فعالیتهای جسمانی و روانی در ارگانیسم ظاهر میگردد.
در زیر چند تعریف از هیجان آورده شده است.
ویلیام ؟ : ۱۸۸۴ : نظر من این است که تغییرات جسمانی، مستقیماً به دنبال اورلک پدیده مهیج به وقوع میپیوند و احساس ما از همین تغییرات، هیجان نامیده میشود.
ویلیام مکسروگال : ۱۹۲۱ «کیفیت خاص از برانگیختگی هیجانی را، که جنبه عاطفی فعالیت هر یک از غرایض اصلی است را میتوان یک هیجان اولیه نامید.»
والترب کاتن : ۱۹۲۹ : «در موقع تحریک فرایندهای تالاموسی، کیفیت ویژه هیجان به احساس ساده افزوده میشود.»
بورس اف اسکیز ۱۹۳۸ : هیجان در وهله نخست به هیچ وجه یک نوع پاسخ نیست، بلکه بیشتر یک حالت انرژی و قدرت است که او بسیاری جهات ما یک سابق قابل مقایسه است.
بورس اف اسکیز ۱۹۵۳ : هیجان عبارت است در حالت خاص از قدرت و ضعف موجود در یک یا چند پاسخ، که به وسیله یکی از عملیات ایجاد میشوند. تا آن جا که بتوان تصور کرد میتوان در میان هیجانهای مختلف تفاوت قایل شد ;
تعریف علمی هیجان خواهی نیز بشرح زیر میباشد :
تنوع جویی در احساسات و تجارب از نیازهای آدمی است، چنانچه بعضیها حتی خود را متوجه خطر هم میکنند تا به تجربههای از قبیل جستجوی تجارب حسی تازه، لذت بردن از هیجان، فعالیتهای مخاطره انگیز ما ماجرا جویانه و تحریک است اجتماعی و غیره دست پیدا نمایند.
هیجانات گاهی نقش انگیزه را عمل میکنند و مانند انگیزهها مشخص را به فعالیت وادار مینماید همچنین در اثر تکرار یک عمل ثبات یافته و در موارد خاص به صورت یک مدت عادی ظاهر میشوند. مانند عکسی که در اثر مطالعه فرا میگیرد. این نوع هیجانات ؟ عاطفی نیز میگویند مانند ترس و خشم، لذت، صحبت، ; که در این مورد در ادامه همین قفل صحبت خواهد شد.
هیجان عناصر زیر را شامل میشود :
۱) تجزیه ذهن هشیار یا عنصر شناخت
۲) انگیختگی بدنی یا فیزیولوژی
۳) جلوههای آشکار یا رفتاری
۴) هیجانهای آدمی، احساسات او را به دیگران منتقل میکنند.
۵) هیجانها حالایتی خودکار و غیر ارزی هستند، رفتار را هدایت میکنند و به نظر میرسد در آدمی از هر جاندار دیگری پیچیدهتر باشد.
نظریه های هیجان :
تاریخ روانشناسی در مورد معنا و مفهوم هیجان دچار چنان اختلاف نظر آشکاری است که معنی از روانشناسان پیشنهاد دادهاند که این اصطلاح از مطالب روانشناسی حذف شود. این کوششها تا کنون ناموفق بوده است و هیجانات تحت عناوین مستعاری چون فشار روانی، ناکامی، تعارض و یا تمایل به اجتناب، دوباره در مباحث روانشناسی ظاهر شدهاند.
مطالعه هیجانات دست کم سه جنبه کلی دارد :
۱) جنبه مربوط به حالات احساسی یا درون نگریها
۲) جنبه مربوط به رفتارها با حالتهای بارز
۳) جنبه مربوط فیزیولوژی یا عصب شناسی
نظریههای مختلفی که در مورد هیجان مطرح شده است، معمولاً بر یکی از سه جنبه فوق تأکید کردهاند.
روش دیگری که بر اساس آن میتوان گفت که نظریهها استنباط میشود که گویا کلمه هیجان فقط بر یک پدیده واحد دلالت میکند؛ آن چنان که گویی حالات مختلفی چون لذت طلبی، مالیخویی، کج خلقی، عشق مادری همواره به همان سابقه واحد که همچنان نامیده میشود، تعلق دارد. (هب ۱۹۴۹). به عنوان مثال نظریهای در مورد اضطراب با نظریهای در مورد هیجان یکی نیست، یک نظریه کامل باید بتواند به معنای واقعی نه تنها خشم و ترس، بلکه شادی و غرور، کنجکاوی و ؟ به طور کلی پهنه وسیع هیجاناتی را در برگیرد که گمان میرود قسمتی از تجربیات روزانه ما باشد.
در این مبحث نظریاتی در مورد هیجان بیان شده است.
نظریه جیمز – لانگه :
قدیمی ترین نظریات، مربوط به هیجان توسط جیمز لانگه در سال ۱۸۸۴ مطرح شده است :
طبق این نظریه این برانگیختگی و عمل است که سبب ایجاد هیجان میشود و هیجان برچسبی است که ما به انواع خاصی از برانگیختگی و عمل میزنیم . آنها میگویند : «ما چون گریه میکنیم، احساس اندوه میکنیم، چون حمله میکنیم احساس خشم میکنیم و چون میلرزیم احساس ترس میکنیم و ;»
این نظریه که در اواخر قرن نوزدهم به وسیله ویلیام جیمز و روانشناس دانمارکی کارل لانگه ارائه شده است، اندیشه متعارف درباره هیجانها را به کلی وارونه میکند. در این نظریه توالی رویدادها در حالتهای هیجانی به صورت زیرمطرح میشود :
موقعیتی را که سبب هیجان خواهد شد، ادراک میکنیم. ۲- به این موقعیت واکنش نشان میدهیم ۳- متوجه واکنش خود میشویم.
ادراک ما از واکنش خود احساس هیجانی است که تجربه میکنیم. از این رو تجربه هیجانی – احساس درونی هیجان – بعد از تغییرات به نروخ میدهد؛ و تغییرات بدنی (تغییرات درونی دستگاه عصبی خود مختار را حد ؟ بدنی) پیش از تجربه هیجانی میآیند، به طور کلی ادراک ما اط تغییرات بدنی زیاد دقیق نیست.
این تئوری که سالها مورد قبول بوده و هنوز هم غالباً بدان اشاره میشود. این تئوری کوشش داشته است که رابطه فیزیولوژیک میان رفته هیجانی و تجربه هیجانی را توضیح میدهد. زمانی که این تئوری بسیار شایع بود، هنوز مکانیسمهای مغز چه قابلی نمیدانستند.
سینگر (Singer) که از طرفداران نظریه شناختی است، نظریه جیمز لانگه را مجدداً مطرح نمود و طبق نظریه او افراد در تلاشند، تا منبع برانگیختگی خود مختارشان را دریابند. افراد مختلف ممکن است با توجه به آنچه که فکر میکنند علت برانگیختگی است، حالت خاصی از برانگیختگی را مانند ترس و خشم و یا خوشحالی تجربه کنند.
روانشناسی به نام هومان در سال ۱۹۶۶نظریه جیمزلانگه را با آزمایشی تأیید نمود. وی با گروهی از بیمارانی که دچار آسیب شدید در نخاع شوکی شده و قادر به هیچ احساسی از اعضاء بدن خود که پایین که از سطح آسیب بود، نبودند مصاحبهای انجام داد. نخاع شوکی بعضی از این افراد، در ناحیه گردن آسیب دیده بود و از این رو هیچ چیزی را از گردن به پایین حس نمیکردند . در برخی، آسیب در قسمت پایین در ستون فقرات و در بقیه این آسیب در وسط بوده از این بیماران، درباره هیجانهایی که بعد از حادثه احساس میکردند و مقاومت آنها با هیجانهای قبل از آسیب،
سوال شد. افرادی که در قسمت پایین تر نخاع شوکی دچار آسیب شده بودند، گزارش دادند که در احساس ترس، خشم غم و عین جنس، دچار نقصان شده بود در این بیماران، آسیب وارده فقط روی احساس ساده آنها اثر نگذاشته بود. هومان به این نتیجه رسید که برای تجربه کردن هیجانهای شدید، داشتن کم و بیش ؟ در بدن، یعنی نشانهای از ادامه واکنشهای فیزیولوژیکی لازم است. وقتی احساساتی که به وسیله این واکنشها تولید میشود، وجود نداشته باشند، هیجانها ممکن است با شدت کمتری احساس شوند. طبق این نظریه هیجان برچسبی است که به انواع خاص از برانگیختگی و عمل میزنیم.
نظریه جیمز لانگه منجر به حداقل دو پیش بینی قابل آزمون شده است.
۱) هر چه شدت برانگیختگی فرد بیشتر باشد هیجان او بیشتر خواهد بود.
۲) اگر انسان میتواند این هیجانهای مختلف تمیز قایل شود، پس هیجانها انواع مختلفی از برانگیختگی فیزیولوژیکی یا عمل آشکار، توأم میباشند.
اولین پیش بینی – فقط تا حدی درست است. داروها و دیگر درمانهای که برانگیختگی حوزه را افزایش میدهند، رفتارهای هیجانی و درجه بندیهای افراد شدت هیجانهای حوزه را نیزافزایش میدهد.
پیش بینی توأم نیز تا حدی درست است. هیجانهای مختلف با تغییرات فیزیولوژیکی متفاوتی همراه هستند. اما این تفاوتها زیاد نیستند (اکمن، لونسون ۱۹۸۳) برای مثال، مقاومت الکتریکی پوست به هنگام غم، در مقایسه با دیگر هیجانها، بیشتر کاهش مییابد. دمای دس در هنگام خشم بیشتر از دیگر هیجانها افزایش مییابد. ضربان قلب هنگام ترس و خشم بیشتر از هنگام خوشحالی افزایش مییابد. باینکه تفاوتها از نظر آماری معنا دار است. ولی نه زیاد و نه آنقدر پایدار که بتوان آنها را در فردی به آسانی مشاهده کرد.
انتقاد نظریه جیمز – لانگه
یکی از ؟ اصلی این نظریه کانون Cannon میباشد که در سال ۱۹۲۷ نطریه جیمز – لانگه را رد کرد او میگوید : «این تغییرات بدنی که از نظر جیمز – لانگه مقدم است خیلی کندتر از حالات هیجانی صورت میگیرد. همچنین وی معتقد است این تغییرات فیزیولوژیک میتواند در حالات دیگر متمایز از حالات اول «حالت هیجانی» نیز ایجاد میشود. نظریه جیمز – لانگه از همان ابتدا مورد انتقاد قرار گرفت.
لیندزلی (Lindsley) در سال۱۹۵۰ در مقاله خود راجع به هیجان که در ساله روانشناسی تجربی چاپ شده است مینویسد : «چنین به نظر میرسد که نظریه جیمز – لانگه نه یک نظریه بلکه فرضیههای غیر قابل تجربه است.
مگدا آرنولد (Magda Arnold) 1960 خاصه بر این نکته تأکید کرده است. که این نظریه به این سوال اساسی که چگونه ادراک میتواند باعث ایجاد هیجان یا آشفتگی جسمانی شود نمیپردازد. علاوه بر این نظریه، مذکور به هیچ وجه به مسأله هیجانات آنی در مقابل هیجانات پاپا (مزین) توجهی دارد و نه به مسأله هیجانات سرکوب شده، یعنی آنهایی که فرد از وجودشان اطلاعی ندارد، پاسخ میدهد. هیجانات ناخودآگاه در نظریه جیمز فاقد معناست، حال آنکه در تجربههای بالینی پدیدههای متداول است. در این رابطه جالب آن است که فروید در نوشتههای منتشر شده خود در مورد نظریه جیمز – لانگه نظری به این مضمون دارد :
«مطالبی را که روانشناسی، مثلاً نظریه جیمز – لانگ، در مورد احساسات بیان میکند، برای ما کاملاً غیرقابل فهم است و بحث درمورد آنها برای ما ممکن نیست. (۱۹۵۳)»
گلاتیلی (Golightly) (1953) این موضوع را خاطر نشان کرده است که گر چه این نظریه تأثیر مهمی بر تاریخ روانشناسی داشته است، اما هم اکنون دیگر به کلی به فراموشی سپرده شده است.
در زیر طرح در نظریه جیمز لانه و کنون بار د و ؟ آنها با یکدیگر اورده شده است :
شکل ۱-۲- در این شکل طرحی از توالی رویدادها بر طبق دو نظریه مربوط به هیجان آورده شده است. بنا به نظریه جیمز – لانگه پس خور اندی که از پاسخهای بدنی به مغز میرسد موجب تجربه هشیار هیجان میشود. بنا به نظریه کنون – بارد تجربه هیجانی بلافاصله پس از رسیدن پیام تا لاموس به قشر مخ روی میدهد و به ؟ اندامهای داخلی و پاسخهای عضلات مخطط بستگی ندارد. (اقتباس از کتاب روانشناسی عمومی ترجمه محند تقی براهنی صفحه ۶۰۰)
نظریه کلنون بارد
طبق این نظریه در دهه ۱۹۲۰، هیجانها و تغییرات خود مختار به طور همزمان اما مستقل از یکدیگر روی میدهد. به بیان دیگر الگویی از اطلاعات حسی ممکن است فعالیت را هم در دستگاه عصبی خود مختار و هم در کرتکس مغز تحریک کند. به گونهای که شخص بتواند هیجانی را تجربه کند،حتی اگر هیچگونه احساسی را از دستگاه عصبی خود مختار دریافت نکرده باشد. کانون نیز خلاف جیمز لانگه، نظریه دیگری را برای ؟ هیجانی و تغییرات بدنی مطرح کرده که این نظریه که بر مبنای کنش تالاموس، هیجان را توجیه میکند، بوسیله دارد نیز عنوان شده و بالاخره به نام نظریه کنون دارد شهرت یافته است.
طبق این نظریه جریانهای عصبی که از حواس میرسند از تالاوس که در قاعده مغز و نزدیکی هیپوتالاموس قرار دارد، میگذرند.
جریانهای عصبی در حین عبور خاصیت هیجانی پیدا میکنند. معمولاً کرتکس مغز این قبیل واکنشهای عصبی را منع میکند ولی اگر منع کرتکس در کارنباشد، هیجان ظاهر میشود. ما نخست موقعیتهای بالقوه هیجان انگیز را در جهان بیرون ادراک میکنیم، سپس مناطق پایین مغز، مانند هیپوتالاموس، فعال میشوند و بعد از آن این مناطق پایین مغز، برون دادهایی را در دو جهت میفرستند.
۱) به اندامهای درونی بدن و ماهیچههای بیرونی تا جلوههای بدنی هیجان را به وجود آورند.
۲) به قشر ؟ که در آنجا الگوی شلیک عصبی از مناطق پایین مغز به عنوان احساس درونی هیجان ادراک شود. تالاموس به طور همزمان هم جریانهایی در صحبت بالا به کرتکس میفرستد که منجر به تجزیه هشیارهیجانی میگردد و هم جریانهایی درصحبت پایین به اعضای بدن میفرستد که به صورت برانگیختگی اعضای داخلی و عضلات ظاهر میشود. پس از نظر کانون – با رد تغییرات بدنی و تجربههای هیجانی همزمان رخ میدهد. گرچه توجیه قطعی رابطه بین تجربه هیجانی و تغییرات مشکل به نظر میرسد.
لذا بر طبق این نظریه میتوان چنین استنتاج کرد که عامل مهم در احساس کردن هیجان پاسخ فیزیولوژیکی نیست، بلکه بر چسب شناختی است که ما به خود رویداد میزنیم.
مع هذا مگر آرنولد فرضیه جالبی را پیش کشیده است. آرنولد معتقد است که تاکنون فقط قسمت دوم فرایند هیجان یعنی حالت هیجانی، جلوههای آن و رفتاری که هیجان به دنبال دارد بررسی شده است و به قسمت اول آن که ادراک اولیه واست توجهی نشده است. به علاوه روی خاطر نشان میسازد که گاهی ادراک، واکنش هیجانی به دنبال ندارد. بنابراین باید مکانیزمی در ارگانیسم وجود داشته باشد که موقعیتها و محرکهارا ارزشیابی کند. به نظر آرنولد فرآیند هیجان دارای مراحل زیر میباشد :
۱- ادراک : دریافت محرک خارجی
۲- ارزشیابی: قضاوت درباره محرک مبنی بر اینکه این محرک خوب و مفید است یابد و مضر.
۳- هیجان : تمایل مثبت به محرکی که خوب تشخیص داده شده با تمایل منفی نسب به محرکی که به تشخیص داده شده است.
۴- تغییرات بدنی : ظهور یک سلسله تغییرات فیزیولویژیک که از هیجانی به هیجان دیگر متفاوت است و ارگانیسم را آماده گرایش یا گریز میکند.
در آخر اینکه، یکی از خصوصیات مهم آرنولد، این است که در آن هیجان بر مبنای انگیزش تعریف شده است. تمایل به گرایش یا گریز از عناصر اصلی جهت گزینش انگیزههاست و مطابق این نظریه کنش تغییرات بدنی این است که بدن آماده اجرای رفتار مورد نیاز میشود.
نظر و استون درباره هیجان
واستون، در سال ۱۹۲۴ در کتاب خود به نام روانشناسی از دیدگاه رفتار گرا» هیجان را چنین تعریف میکند : (هیجان یک طرح واکنش ؟ است که متضمن تغییرات زیادی در مکانیزمهای بدنی به طور کلی سیستمهای غددی و احشایی به طور خاص میباشد.» وی سپس در تعریف «طرح واکنش» گفته است که «جزئیات جداگانه پاسخ در هر وهله کاربرد یک محرک هیجانی، با نوعی ثبات و نظم و توالی کلیسانی بروز میکند»
با پیشرفت این نظریه معلوم شد که هیجان همیشه مخرب فعالیتهای سازمان یافته است و دیگر این که الگوی اصلی واکنش هیجانی، اکتسابی نیست. اگر چه واستون خاطر نشان میکند که فقط میتوان از جنبههای بیرونی الگوی اولیه هیجان، جلوگیری کرده وجوه غددی و احشایی آن ثابت میماند ولیکن مفهوم فراگیری و شرطی کردن، بازگو کننده این معناست که میتوان تظاهر واکنش ارش هیجان را از بین برد و تا حدی مانع آن شد. او همچنین بین الگوی واکنش نشانگر تفاوت بین خشم و اندوه و سطح فعالیت، بیانگر بعد شدت عمومی است. این جهت گیری کلی، واستون را برآن داشت تا محرکهای سادهای را که الگوهای واکنش هیجانی را در نوزادان ایجاد میکنند تعیین نمایند. او در نتیجه، سه الگوی اساسی را به نامهای X.Y.Z مشخص کرد. که شبیه واکنشهایی بود که در بزرگسالان به عنوان ترس، خشم و عشق نامیده میشود.
عمدتاً واستون در راستای دیدگاه رفتاریاش درصدد تحلیل فیزیولوژیک یا عصر هیجان برنیامده نظر واستون در مورد هیجان به وضوح تقریباً به همان صورتی است که یک پاسخ غیر شرطی را تعریف میکنند. به این معنی که، هیجان؛ گروهی از پاسفهاست که با نظم و ثبات معینی به دنبال یک محرک بروز میکند. تفاوتی که او بین نوع الگو و سطح فعالیت قائل شده است، اگر چه اهمیت دارد، ولی، فقط در جریان سالهای اخیر توجه دقیقی را به خود جلب کرده است. محدودیت مهمی که در این زمینه وجود دارد این است که این عقاید چنان گسترش نیافته است تا به انواع مختلف سؤالاتی که تاکنون مطرح شده است، پاسخ دهد.
نظریه روانکاوی :
امروزه شاید جامعترین و نافذترین نظریه شخصیت نظریه روانکاوی باشد. این نظریه نه تنها به شخصیت بلکه، همچنین به هیجانات و به خصوص به مسئله اضطراب مربوط میشود. روان کاوی اشارات و ؟ زیادی درباره یک نظریه هیجان آلوده دار، اگر چه آن چنان که آستو (۱۹۵۹) خاطرنشان میکند : « درنظریه روانکاوی از عاطفه به عنوان یک مقوله مشخص، هیچ بحث منطقی نشده است». زاگل ویل (۱۹۴۸) همچنین نکتهای را مطرح میکند. وی همچنین اظهار میدارد : «نه فروید و نه هیچ یک از پیروان او هیچگونه توجه منطقی به مسأله هیجان نداشتهاند.»
با اشاره به این موضوع که نظر روانکاوی، یک ادراک فرایندهای ناآگاهانهای را ظاهر خواهند کرد، منشأ قدیمی جدال بین نظریات جیمز لانگه و کنون دارد منتفی شده است. این فرایندهای آگاهانه که ممکن است به دنبال تغییرات جسمانی، احساس هیجان، یکی ز این دو یا هیچ یک از آنها به توالی خاصی بروز نماید، هر دو آنها به عنوان تظاهراتی از یک فرایند روانی تلقی میشوند. بر اساس استدلال نظری فروید (۱۹۲۵) هیجان را همچون تفکر با صرف کمی انرژی میتوان به صورت، علمی تجربه کرد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.